فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

باب دوم کولسیان- پاسخ به از دین بازگشتن (ارتداد) کولسیان

 

درگیری پولس

 

۱. آیه (۱) عمق درگیری پولس برای کولسیان و دیگران.

پس می‌خواهم بدانید که به‌خاطر شما و کسانی که در لائودیکیه هستند، و برای همۀ آنان که روی مرا ندیده‌اند، چه مجاهده‌ای دارم.

الف. چه مجاهده ای برای شما دارم: این مجاهده در درون پولس (برای همه آنان) بود. این گونه نبود که پولس با دیگران به خاطر مسیحیان کولسی نجنگیده بود. منظور پولس جنگ روحانی و مراقبت قلب خود برای کولسیان بود که آن را تحت عنوان مجاهده تشریح کرد.

یک) پولس از تشبیهات ورزشی در ۲۹:۱ کولسیان استفاده کرد و به همین گونه استعارات ورزشی را با گفتن چه مجاهده‌ای دارم ادامه داد.

ب. برای همۀ آنان که روی مرا ندیده‌اند:‌  به نظر می رسد پولس هرگز شهر کولسی را از نزدیک ندیده بود. بیشتر مسیحیان کولسی هرگز چهره او را ندیده بودند. همان طور که اقتدار وسیع پولس به آنانی که هرگز او را ندیده بودند اثر گذاشت، این قدرت بر ما نیز می‌تواند اثر بگذارد.

 

 

۲. آیات (۲-۳)‌ نگرانی ها و اهداف خاص پولس در چالش روحانی.

تا دلگرم شده، در محبت متحد گردند، و از همۀ غنای فهم و درکی کامل برخوردار گشته، از خدا یعنی مسیح را بشناسند، که در او همۀ گنجهای حکمت و معرفت نهفته است.

الف. تا آنان دلگرم شوند: پولس نگران اشتیاق آنها بود برای همین می‌خواست آنان دلگرم شوند. او می‌دانست که مسیحیان دلسرد و غمگین، برای جهان مادی و شیطان طعمه خوبی هستند.

یک) دلگرم شدن: «کلمه‌ای که او برای دلگرم شدن استفاده می‌کند گاهی به معنی آسایش و گاهی به معنی نصیحت کردن است. ولی همیشه در پس این کلمه، این ایده که انسان باید بتواند با اطمینان و شجاعت با مشکلات روبرو شود وجود دارد.» (بارکل) پولس میخواست که این مسیحیان برای عملیات قهرمانی آماده باشند.

ب.  در محبت متحد گردند: پولس این را میخواست چون نگران اتحاد آنها بود. وحدت نه از اجبار، بلکه از محبت حاصل میشود.

ج. و از همۀ غنای فهم و درکی کامل برخوردار گشته، راز خدا یعنی مسیح را بشناسند: حکمت حقیقی پولس این بود که می‌خواست آنها بدانند که مسیح آنها را به هم نزدیک میکند.

 

یک) پولس می‌دانست اتحاد آنها فقط از محبت ناشی نمی‌شد بلکه درک حقیقت نیز در این اتحاد سهیم بود. آنها باید در محبت با یکدیگر متحد شده و در فهم و درک حقیقت خدا رشد می‌کردند.

دو) پولس می‌دانست که درک حکمت حقیقی عیسی آنها را به یکدیگر نزدیک می‌کرد. برخلاف حکمت دنیوی  که آنها را از یکدیگر کرده بود.

سه) در نظر پولس، ثروت حقیقی در اطمینان کامل ایمانداران بود. برخی افراد به نجات خود اطمینان کامل ندارند و از خود میپرسند که آیا زندگی مسیحی آنها حقیقی است یا خیر. وقتی به این اطمینان کامل میرسیم آزادی و اعتماد به نفس زیادی به ما دست میدهد.

د.  پی بردن به راز خدا: اصطلاح راز خدا در عهد جدید به چند روش مختلف به کار می‌رود. در اینجا، پولس از این اصطلاح در مورد شخصیت و شخص خداوند استفاده میکند، ما چیزی نمیتوانیم بفهمیم مگر اینکه توسط خدا بر ما آشکار شود.

یک) «واژه مسیح همانند واژه راز است و به جای آن قرار گرفته است. راز همان مسیح است.» (ووست)

 

دو) «برخی دیگر ممکن است با صحبت از اسرار بقیه را گمراه کنند. اما یک راز از تمامی رازهای دیگر ارزشمندتر است؛ و آن راز هدف عاشقانه خداوند است که تنها در مسیح آشکار شد. نگرانی پولس این بود که آنها باید از این راز فراگیر آگاه شوند و آن را به عنوان یک حضور ساکن بشناسند.» ( بروس)

سه) این سه راز در ۲۴:۱ کولسان تا ۳:۲ کولسیان توصیف شده است:

·       کلیسا به عنوان بدن مسیح، که پولس به خاطر آن رنج میبرد و آن را خدمت میکرد (۲۴:۱-۲۶).

·        ساکن شدن مسیح در ایمانداران که همان امید به فیض در هر ایماندار است (۲۷:۱).

·      مسیح آشکار شده که گنجینه همه حکمت و دانش است.(۲:۲-۳)

 

ه.  تمام گنجینه های حکمت و معرفت الهی، در مسیح نهفته است: این یک مقصود مهم در نامه پولس به کولسیان است. با این کار، پولس برخی از تعالیم نادرستی که مسیحیان کولسی را آزار میداد رد کرد. آنها تحت تأثیر معلمانی قرار گرفته بودند که به آنها گفته بودند که به دنبال گنج حکمت و معرفت الهی باشند اما آن را در مسیح جستجو نکنند. پولس نوشت: «شما تمام گنجینه های حکمت و معرفت را در عیسی مسیح پیدا خواهید کرد. او دارای همه آنهاست.» این که به دنبال حکمت و معرفت باشیم غلط نیست،اما باید همه آن ها را در عیسی مسیح جستجو کنیم.

 

یک) «هنگامی که پولس گفت که این حکمت در مسیح پنهان است منظورش  اشاره به اعتقادات گنوسیها بود که معتقد بودند که راه نجات در داشتن دانش زیاد است. آن هم دانشی که آنان در کتابهایشان نوشته بودند چرا که این دانش چیزی نبود که مردم عادی به آن دسترسی داشته باشند.» (بارکلی) پولس می‌خواست همه بدانند که حکمت و دانش حقیقی در کتابهای اسرارآمیز پنهان نشده بود، بلکه در وجود مسیح نهاده شده بود تا همگان به آن دسترسی داشته باشند.

دو) «با این حال واژه پنهان به معنی مخفی شدن نیست. بلکه به معنای گذارده یا انبار شده همانند یک گنج است.» (وان)

سه) «هر چیزی که بخواهیم در مورد خدا و اهداف او بپرسیم به ما پاسخ داده می‌شود و این مفهوم و قدرت این آیه است که با اشاره به صلیب و قیام عیسی مسیح این مفهوم را بیان می کند.» ( رایت)

 

چهار) «او به درستی راز خداوند است و  سرشار از شگفتی است وجود او. و در عین حال چنان واقعی است که کوچکترین کودک از او سخن می‌گوید گویی با او آشنا است.» (مورگان)

پنج) هنگامی که پولس حقیقت خدا را با کلماتی چون گنجینه و ثروت توصیف میکند، به ما یادآوری میکند که حقیقت خدا ارزشمند و شایسته این است که برای داشتنش قربانی بدهیم.

۳. آیه (۴) هشدار جدی پولس.

این را میگویم تا مبادا کسی شما را با استدلال های فریبنده گمراه سازد.

الف.  مبادا کسی شما را با دلایل فریبنده گمراه سازد: آنهایی که به کولسیان میگفتند که حکمت و آگاهی را فراتر از سادگی حقیقت عیسی بیابند، بسیار فریبکار بودند. وسوسه حکمت و آگاهی پنهان و عمیق بسیار قوی و فریبنده است.

ب. مبادا کسی شما را گمراه سازد: پولس نگفت که آنها فریب خورده بودند، اما به وضوح خطر را میدید و به آنها هشدار داد.

 

یک) این موضوع ممکن است پیش پا افتاده به نظر برسد، اما فریب دهنده فریب دهنده است. فریبندگان اصول نادرست خود را به عنوان اصول نادرست بیان نمی‌کنند و اغلب شباهت این اصول به حقیقت آنها را خطرناک می‌کند.

 

۴. آیات (۵-۷) اعتقاد پولس نسبت به موقعیت فعلی آنها.

زیرا هر چند در جسم از شما دورم، لیکن در روح با شما هستم و از مشاهدۀ نظم و ایمان پایدارتان به مسیح شادمانم. پس همان‌گونه که مسیح عیسای خداوند را پذیرفتید، در او سلوک کنید. در او ریشه گیرید و بنا شوید، و همان‌گونه که تعلیم یافتید، در ایمان استوار شده، لبریز از شکرگزاری باشید.

 

الف. زیرا هر چند در جسم از شما دورم، لیکن در روح با شما هستم: از طریق دعا، موضوع اصلی چالش او که در ۱:۲ کولسیان ذکر شد، پولس واقعا احساس میکرد که در روح در میان مسیحیان کولسی حضور دارد، حتی اگر در جسم از آنها دور بود.

یک) حس حضور روحانی پولس در کنار دوستان غایبش، حس فوق‌العاده قوی و واضحی بود. شاید برجسته ترین نمونه آن در اول قرنتیان ۳:۵-۵ دیده شود، که در آنجا او از خود به عنوان موجودی روحانی در یک جلسه کلیسایی در قرنتس (زمانی که در شهر افسس اقامت داشت) نام برد.» (بروس)

 

ب. از مشاهدۀ نظم و ایمان پایدارتان به مسیح شادمانم: با همان طرز فکر آیه قبل، پولس کلیسای کولسی را که به عنوان یک کلیسا از دین برگشته در نظر نگرفت. با اینکه آنها در معرض خطر جدی قرار داشتند، اما هنوز سالم بودند و ایمانشان پایدار بود.

یک) بنا به گفته وان، کلمات نظم و ثبات هر دو کلماتی با کاربرد نظامی هستند. «او وضع کولسیان را مانند ارتشی مورد حمله میبیند و تأکید میکند که خطوط آنها نشکسته، انضباط آنها دست نخورده، و ایمان به مسیح آنها متزلزل نشده است.»

ج. پس همان‌گونه که مسیح عیسای خداوند را پذیرفتید، در او سلوک کنید: این یک قانون شگفت انگیز برای زندگی مسیحیان است. ما نمی‌توانیم در جسم کامل باشیم چرا که کمال در روح آغاز شده بود. بنابراین درست همان طور که مسیح را می پذیریم، باید در او نیز به همان طریق زندگی کنیم. مسائل ساده زندگی مسیحی، سوخت روحانی مستمر و قابل اعتماد برای رشد و پیشرفت را فراهم میکند. ما همیشه باید به یاد داشته باشیم که چگونه تعلیم یافته‌ایم.

یک) هنگامی که میگوید آنها عیسی مسیح را به عنوان خداوند «پذیرفته اند»، از فعلی استفاده می‌کند که به طور خاص برای نشان دادن دریافت چیزی که توسط سنّت تحویل داده شده است، به کار رفته است. به عبارت دیگر، کولسیان مسیح را به عنوان سنت  خود پذیرفته بودند. و این باید ثابت کند که در برابر پیروی از  «سنت آدمیان» ( کولسیان ۸:۲)، حفاظت کافی به عمل آمده است. (بروس)

دو) «بدین معنی که، پولس از تعالیم مربوط به شخص و کار عیسی سخن میگوید، نه از خدمت خود. چرا که در تعالیم مربوط به عیسی بود که کولسیان دچار انحراف شده بودند.» (ووست)

سه) « او صفات و مشخصه های خود (از تقدس) را به عنوان چیزهایی جدا از عیسی مسیح در نظر نمی‌گرفت. اما چون او مسیح را دریافت کرده بود، آن صفات را نیز به دست آورده بود. شخص مقدس کسی است که هنر دریافت عیسی را آموخته باشد.» (مایر)

د. در او ریشه گیرید و بنا شوید: پولس از ترکیب عجیبی از استعاره‌ها استفاده کرد. ما به عنوان مسیحی راه می رویم، اما ریشه نیز می‌گیریم و بنا می‌شویم. این استعاره‌ها تا حدی ترکیبی هستند، اما پیامشان روشن است: ریشه گرفتن و رشد کردن.

یک) «تا حدی غیرعادی است که یک رسول از استعاره دوگانه اینطور استفاده کند که بخشی مربوط به رشد درخت باشد و بخشی به بالارفتن یک بنا. اما نکته اشتراک هر رو در ریشه دار بودن است. درست همانند دانه‌ای که کاشته شده است و در حال ریشه دادن است، آنهم ریشه‌هایی گسترده و عمیق. ریشه‌ها باید در زمین محکم شوند؛ همان طور که بستری برای آنها آماده شده است. از یک سو باید رشد کرد تا میوه زیادی به بار آورد و از سوی دیگر باید رشد کرد که از طریق روح‌القدس وجودمان معبدی برای خداوند باشد.» (کلارک)

 پولس به کولسیان هشدار داده و انحرافشان در دین را آشکار می‌کند.

۱. آیه (۸) هشدار:‌ نگذارید عقاید فلسفی و سنتها شما را فریب دهند.

بهوش باشید که کسی شما را با فلسفه‌ای پوچ و فریبنده اسیر نسازد، فلسفه‌ای که نه بر مسیح، بلکه بر سنّت آدمیان و اصول ابتدایی این دنیا استوار است.

الف. بهوش باشید که کسی شما را با فلسفه‌ای پوچ و فریبنده اسیر نسازد: پل با تاکید بر فلسفه و دلایل پوچ، آموزش دروغین را برای کولسیان آشکار کرد. آموزش دروغین آنها متکی بر سنّت آدمیان بود. در واقع مُهر انسان بر روی آن بود، نه خدا.

یک) پیک می گوید منظور از «اسیر ساختن» یعنی «شما را به عنوان طعمع دور می کنند». به علاوه این به معنی دزدی و غارت نیز هست. « کالاهای آنان نجاتی بود که از مسیح گرفته بودند؛ هم غیر یهودیان و هم معلمان یهودی میکوشیدند که با منحرف کردن فکر خود و دور کردن آنها از حقایق مسیحیت، آنان را از حقیقت محروم کنند.» (کلارک)

دو) این فلسفه، که مسیحیان کولسی را تهدید میکرد، ترکیب عجیبی از شکگرایی اولیه، فلسفه یونانی، مذاهب مرموز محلی و سنّت یهودی بود. فلسفه‌ای که مسیحیان کولسی را تهدید میکرد بسیار خطرناک بود، زیرا آشکارا مبتنی بر گناه و هرزگی نبود اما صدای بلندی داشت و به نظر خیلی منطقی میآمد.

سه)  وینسنت درباره کلمه فلسفه می‌گوید: «فلسفه در اصل به معنی علاقه به خرد است و معنای خوبی دارد. اما پولس از آن به عنوان گمانه زنی بیهوده استفاده کرده است. به علاوه این آن همان نامی است که معلمان دروغین در کولسی از آن استفاده کرده و نه تنها نظام نظری، بلکه نظام عملی خود را بر پایه آن تعیین کرده بودند تا به این طریق سرپوشی بر اعمال به ظاهر عارفانه خود بگذارند.

چهار) میان مفسران در مورد ماهیت دقیق از دین برگشتگی کولسیان اختلاف نظر وجود دارد. برخی آن را آغاز تفکر گنوسیسمی که با برخی عناصر سنت یهودی آمیخته شده بود می‌دانند و برخی دیگر آن را در درجه نخست سنّت یهودی آمیخته با چند جنبه از تفکرات گنوسیسمی میدانند. منشأ یا ترکیب دقیق این انحراف هرچه که باشد به نظر میرسد که دارای هر دوی این عناصر بود.

پنج) طوری که پولس منظور خود را بیان می‌کند نشان دهنده رابطه تفکرات کولسیان با گنوسیسم اولیه بود:

 

·      آموزش گنوسیسم به این گونه بود که خداوند (به عنوان روحی کامل)  نمی‌تواند به طور مستقیم با دنیای مادی تماس داشته باشد. پولس با دقت بسیار به خداوند بودن عیسی اشاره کرد، و اینکه او در جسم انسانی حضور یافت (کولسیان ۱۹:۱-۲۲).

·       گنوسیسم آموزش می‌داد که چون خداوند نمیتواند ارتباط مستقیمی با دنیای مادی داشته باشد، پس خداوند، جهان به طور مستقیم خلق نکرده و از طریق ارواح ضعیف یا فرشتگان این کار صورت گرفته است. پولس با دقت بسیار نشان داد که عیسی خالق جهان است (کولسیان ۱۵:۱-۱۶).

·      گنوسیسم و (برخی از اشکال سنّت یهودی) آموزش می‌دادند که خداوند به طور مستقیم با انسان و جهان مادی سر و کار ندارد و این کار را از طریق واسطه‌ها انجام می‌دهد. پولس با دقت بسیار نشان داد که عیسی  به تنهایی آشتی بین انسان و خدا را برقرار کرد ( کولسیان ۱۹:۱-۲۰).

·      گنوسیسم و (برخی از اشکال سنّت یهودی) این واسطه های فرضی را بسیار محترم شمرده و آنها را موجوداتی فرشته گونه میدانستند. پولس با دقت به کولسیان هشدار داد که فرشتگان نباید پرستش شوند (کولسیان ۱۸:۲).

شش) طوری که پولس منظور خود را بیان می‌کند نشان دهنده رابطه تفکرات کولسیان با سنّت یهودی بود:

 

·        نفوذ یهودیان در مسیحیت در تاکیدشان بر شریعت مشخص بود. پولس با دقت بسیار هشدار داد که مسیحیان نباید تحت سلطه این قوانین یهودیان باشند (کولسیان ۱۶:۲).

·        نفوذ یهودیان در مسیحیت در تاکیدشان بر ایام خاص مشخص بود. پولس با دقت بسیار هشدار داد که مسیحیان نباید تحت این تعهدات باشند ( کولسیان ۱۶:۲ ).

 

ب. متکی بر سنت آدمیان: از دین برگشتگی کولسیان ظاهری سنتی به خود گرفته بود. برخی از این سنتها نشات گرفته از قوانین یهودی و یا فلاسفه یونانی و یا هر دو بود. در اینجا پولس هشدار داد که سنت آدمیان هیچ برابری در کنار کلام خدا ندارد.

ج. و اصول ابتدایی این دنیا: کلمه‌ای که زبان یونان باستان به معنای اصول ابتدایی ترجمه شده است دارای معانی گوناگونی به توجه به زمینه کاربرد لغت دارد. ممکن است پولس از این کلمه برای بیان معانی گوناگونی استفاده کرده باشد.

یک) «اصول ابتدایی در درجه اول به معنی چیزهایی است که پهلو به پهلو در یک ردیف قرار میگیرند همانند حروف الفبا. از آنجایی که یادگیری الفبا اولین درس در آموزش دستور زبان است، این کلمه به معنای «اصول ابتدایی» ترجمه شده است ( در نامه به عبرانیان ۱۲:۵، به عنوان « مقدمات» انجیل ترجمه شده است).» (بروس) به خاطر این ارتباط با عناصر اصلی، این کلمه به عناصر اصلی مانند زمین، آب، هوا و آتش نیز اشاره میکند.

دو) بسیاری از ادیان مرموز باستانی، جهان را مکان خطرناکی میدانستند که توسط ارواح یا نیروهای روحانی که عناصر یا نیروهای عنصری نامیده می‌شدند تهدید می‌شد (مانند استفاده پولس از این کلمه در کولسیان ۸:۲ و ۲۰:۲). آنها فکر میکردند که انسان می‌تواند یا از طریق پرستش این نیروهای خطرناک روحانی و یا یافتن حمایت از نیروی روحانی برتر خود را در این دنیای خطرناک محافظت کند.

سه) با این حال، ممکن است کسی بگوید که منظور پولس در اینجا به طور قطع پاسخ به اندیشه های گنوسیسمی است. اما منظور او از این نیز فراتر بود. «این موضوع بارها به عنوان الفبای دانش مذهبی در نظر گرفته شده است… این اصطلاح قاعدتا باید برای چیزی که بین یهودیان و غیریهودیان مشترک بود  به کار گرفته شده باشد.» (پیک)

چهار) ایده مشترک یهودیان و غیریهودیان در درک مساله علت و معلول در طبیعت و تفکر انسان بود. ما با این اندیشه زندگی میکنیم که باید آنچه را که سزاوار آن هستیم به دست آوریم؛ اگر خوب باشیم سزاوار دریافت خوبی و اگر بدی کنیم، سزاوار دریافت بدی خواهیم بود. پولس به کولسیان هشدار داد که خود را تابع این طرز تفکر به ظاهر باشکوه نکنند.

 

 

۲. آیات (۹-۱۰) کامل بودن عیسی و ارتباط ما با او نشان میدهد که فلسفه ها و سنت های دیگر غیر ضروری هستند.

زیرا الوهیت با همۀ کمالش به‌ صورت جسمانی در مسیح ساکن است، و شما در او، که همۀ ریاستها و قدرتها را سَر است، از کمال برخوردار گشته‌اید.

الف. الوهیت با همۀ کمالش به‌ صورت جسمانی در مسیح ساکن است: این نوشته‌ای مهیج و در عین حال بی چون و چرا از عمق وجود عیسی مسیح است. از آن جایی که الوهیت به طور کامل در مسیح مجسم است، او نمیتواند خداوند نصفه یا یک خدای کوچک باشد.

یک)  الوهیت: «پولس میگوید که در پسر همه الوهیت به صورت کامل وجود دارد؛ و این تنها در پرتو شکوه و جلال آسمانی او نیست؛ بلکه او خدای مطلق و کامل بوده و هست. و پولس رسول این نظریه‌ها را برای توصیف این الوهیت اساسی و ضروری پسر، بیان میکند.» (ترنچ، نقل قول شده در ووست)

ب. با همۀ کمالش به‌ صورت جسمانی در مسیح ساکن است: آموزش دروغین میان مسیحیان کولسی چیزی شبیه اولین انحراف دینی گنوسیسها بود که بعدها به وجود آمدند. گنوسیسها به جدایی بنیادی میان روح و ماده قایل شدند. به همین دلیل پولس نیاز داشت تا روشن کند که تمام الوهیت در مسیح مجسم شده است، نه در مفهومی عجیب و غیر واقعی. یوحنا نیز به این آموزش نادرست در اول یوحنا  ۲:۴-۳  پرداخته است.

 

یک) یکی از تعلیمات نادرست مربوط به این موضوع در کلیسای اولیه آیین پرستش نام داشت که ادعا میکرد مسیح جسم واقعی انسانی نداشته و فقط به نظر می‌رسید که جسم دارد. یکی دیگر از تعلیمات نادرست، آیین سرینتیانیسم بود که میگفت «مسیح  به شکل انسان» از «مسیح به شکل روح» جدا و متمایز است.

ج. از کمال برخوردار گشته‌اید: این عبارت تنها زمانی میتواند درست باشد که مسیح واقعا خدا باشد. اگر او خدا نبود، ما نمی‌توانستیم به وسیله او کامل شویم. هر چیزی که ادعا کند ما در مسیح کامل نشده ایم، الوهیت را از مسیح نیز صلب می‌کند.

یک) اگر تمام عظمت خداوند در عیسی ساکن باشد و ما نیز به عنوان ایمانداران در یک رابطه مذهبی با او متحد شویم، آنگاه ما نیز در او کامل میشویم. بنابراین  نیاز به گوش کردن وعده‌ها و جاذبه‌های دروغین معلمان دروغین در میان کولسیان نداریم.

دو) از کمال برخوردار گشته‌اید: پولس میگوید که این حقیقتی است که باید از آن لذت برد، نه موقعیتی که باید آن را بدست آورد.

د. او، که همۀ ریاستها و قدرتها را سَر است:‌ در بسیاری از بخش‌های عهد‌جدید، عبارت ریاستها و قدرتها، مراتب موجودات آسمانی اعم از فرشتگان نیک و یا شریر را توصیف میکند (رومیان ۳۸:۸، افسسیان ۲۱:۱، افسسیان ۱۰:۳ و افسسیان ۱۲:۶). بنابراین، پولس در اینجا قدرت عیسی را بر همه موجودات روحانی اعلام میکند. تعالیم غلط در میان مسیحیان کولسی بر این ارواح ضعیف تأکید داشتند، اما پولس آشکار کرد که مسیح بسیار بالاتر از همۀ آنهاست.

۳. آیات (۱۱-۱۲)  کار عیسی در قومش  نه از طریق ختنه جسم بلکه با تاثیر روحانی و با تعمید نشان داده شده است.

و در او ختنه نیز شده‌اید، به ختنه‌ای که با دست انجام نشده است. این ختنه همانا از تن به‌ در آوردن شخصیت نفسانی است در ختنه مسیح و در تعمید، با او مدفون گشتید و با ایمان به قدرت خدا که مسیح را از مردگان برخیزانید، با او زنده شدید.

الف. در او ختنه نیز شده‌اید: بیشتر مسیحیان کولسی، غیر یهودی بودند که هرگز به طور فیزیکی ختنه نشده بودند. پولس به آنها اطمینان میدهد که آنها در واقع به مفهوم روحانی ختنه شده اند، که حتی مهمتر از ختنه جسمانی است.

یک) مسیحیان کولسی مجبور بودند با انواع مختلف تعالیم غلط سر و کار داشته باشند. آنها نه تنها عقاید غلطی در مورد مسیح داشتند، بلکه اندیشه های اشتباهی هم در مورد چیزهایی مانند ختنه داشتند. گویا به آنها یاد داده شده بود که برای خشنودی خدا باید ختنه بشوند. پولس برای آنها آشکار ساخت که آنها با از تن به در آوردن شخصیت نفسانی در عیسی ختنه شده‌اند.

دو) «به نظر می رسد که معلمان دروغین ارزش زیادی برای ختنه قائل بودند و آن را به کولسیان توصیه میکردند، البته نه به عنوان امری ضروری برای رستگاری، که در این صورت پولس به طور قطع به آنها انتقاد میکرد، بلکه به عنوان اینکه به تقدس بالاتری پیدا کنند.»(پیک)

سه) ختنه روحانی ما این است که از انسان قدیمی که بودیم جدا شویم. کلمه یونانی استفاده شده برای «قطع کردن» یک واژه ترکیبی است که هم نشان دهنده برهنه‌کردن و هم دور انداختن است. «منظور از عبارت دور انداختن همانند رها کردن یک تکه لباس کثیف است.» (وان)

چهار) در او ختنه نیز شده‌اید: «در اینجا به یک حقیقت تاریخی مشخص اشاره شده است که با استفاده از فعل ماضی نقلی نمایان است. این نشاندهنده  تغییر مذهب آنها و ختنه داخلی یعنی تغییر قلب بود که به موجب آن وارد برکات عهدجدید شدند.» (پیک)

ب. در ختنه مسیح و در تعمید، با او مدفون گشتید و با ایمان به قدرت خدا که مسیح را از مردگان برخیزانید، با او زنده شدید: پولس میگوید مسیحیان غیر یهودی ختنه واقعی خود را در تعمید می‌‌یابند. مسیحیان نیازی به ختنه ندارند، بلکه آنها باید تعمید داده شوند.

یک) حتی در عهدعتیق نیز گفته شده است که دو نوع ختنه وجود دارد: یکی در بدن و دیگری در قلب (تثنیه ۱۶:۱۰ و ۶:۳۰؛ ارمیا ۴:۴ و ۲۵:۹ ؛ حزقیال ۷:۴۴ و ۹:۴۴).

ج.  در ختنه مسیح و در تعمید، با او مدفون گشتید و با ایمان به قدرت خدا که مسیح را از مردگان برخیزانید، با او زنده شدید: تعمید پاسخ ختنه است، اما آن را تفسیر نمی‌کند. اما، تعمید هویت ما را با مرگ و رستاخیز عیسی مسیح تفسیر می‌کند. ما با با فرو رفتن در آب در عیسی دفن شده و سپس با او قیام کرده‌ایم و از آب بیرون می‌آییم.

یک) چنین به نظر می رسد که پولس نوشته است: «ختنه مهم نیست؛ چیزی که مهم است کاری است که عیسی در زندگی هر ایماندار انجام میدهد و این همانند بریده شدن روحانی جسم فرد است. اگر میخواهید مراسمی برای نشان دادن این تحول روحانی در زندگی خود برگزار کنید، به تعمید خود نگاه کنید و نه به ختنۀ جسمانی.»

دو) از آنجایی که پولس در اینجا بین ختنه و تعمید ارتباط برقرار کرد، برخی از متخصصان اصلاحات الهیات میگویند که اگر نوزادان را ختنه میکردند، پس ما هم باید آن ها را تعمید بدهیم. اما این امر  به شدت مقایسه پولس را بین ختنه و تعمید افزوده و مثالهای غسل تعمید در کتاب اعمال نادیده گرفته می‌شوند. پولس نمیگوید که ختنه و غسل تعمید یک چیز هستند بلکه می‌گوید ختنه برای نجات ضروری نیست چون ما در عیسی مسیح هویت گرفته و برای نشان دادن آن تعمید گرفته‌ایم.

سه) «تاکید این آیه مقایسه میان ختنه و تعمید نیست. این مفهوم ضمنی به زودی کنار گذاشته شده و همه افکار متمرکز تعمید به عنوان نمادی از ایمان ایماندران در تدفین و رستاخیز مسیح خواهد شد» (وان).

چهار) با ایمان با قدرت خدا: این امر نشان میدهد که پولس می‌دانست که قدرت تجدید حیات نه در تعمید بود و نه در عمل ختنه، بلکه در ایمان با قدرت خداوند بود.

 

۴. آیات (۱۳-۱۵)  اثر عیسی بر مردمش از طریق کار او بر روی صلیب.

آن زمان که در گناهان و حالت ختنه‌ ناشدۀ نفس خود مرده بودید، خدا شما را با مسیح زنده کرد. او همۀ گناهان ما را آمرزید و آن سند قرضها را که به‌ موجب قوانین بر ضد ما نوشته شده و علیه ما قد علم کرده بود، باطل کرد و بر صلیب میخکوبش کرده، از میان برداشت. و ریاستها و قدرتها را خلع‌سلاح کرده، در نظر همگان رسوا ساخت و به ‌وسیلۀ صلیب بر آنها پیروز شد.

الف. مرده بودید: این جایگاهی است که همه افراد در آن قرار می‌کیرند قبل از اینکه با ایمان به قدرت خدا که مسیح را از مردگان برخیزانید، با او برخیزانیده شد. (همانطور که در آیه قبلی بیان شد). قبل از اینکه زندگی جدیدی داشته باشیم، ما مرده ایم. کتاب مقدس علاوه بر مسیح، توصیفات بسیاری از مردان و زنان غیر از عیسی مسیح دارد و این یکی از قویترین آنهاست. یک انسان مریض ممکن است به یک دکتر نیاز داشته باشد ولی یک انسان مرده به ناجی نیاز دارد.

یک) ما نه تنها زنده شده‌ایم، بلکه ما با او زنده شده‌ایم .«این درست است که او از مرگ به ما زندگی داده است؛ او به ما بخشش از گناه را داده است؛ او به ما عدالت داده است. اینها همه چیزهای با ارزشی هستند. اما میبینید که ما به اینها قانع نیستیم؛ ما خود مسیح را دریافت کرده ایم. پسر خدا به درون ما ریخته‌شده است و ما او را پذیرفته‌ایم و به او اختصاص داده شده‌ایم.» (اسپورژن)

 

ب.  در گناهان و حالت ختنه‌ ناشدۀ نفس خود مرده بودید: پیش از آنکه زندگی جدیدی در عیسی مسیح داشته باشیم، ما در نفس خود مرده ایم. خطا  به معنای زیر پا گذاشتن اخلاق و تجاوز از حد و حدودها نوعی گناه خاص است. ما مرده‌ایم چون با گناه حد و حدود‌ های خداوند را زیر پاگذاشته‌ایم.

ج. خدا شما را با مسیح زنده کرد: ما نمی‌توانیم خودمان را زنده کنیم، اما خداوند میتواند ما را با مسیح زنده کند. پس ما هرگز نمیتوانیم جدا از مسیح زنده بمانیم.

یک) تولد تازه (زنده شدن) و تقدیس (همه شما را بخشید) که هر دو ویژگی های عهدجدید هستند، در عهدعتیق (حزقیال ۲۵:۳۶-۲۷) و در عهدجدید (یوحنا ۵:۳) پیش‌بینی شده بودند.

دو) بخشیده شدن، در زبان یونانی باستان به معنای فیض است. ما به وسیله فیض بخشیده شده‌ایم.

د.  آن سند قرضها را که به‌ موجب قوانین بر ضد ما نوشته شده و علیه ما قد علم کرده بود، باطل کرد: سند قرضها در واقع  فهرستی است از جرایم یا بدهی اخلاقی ما در برابر خداوند. این قرضی که هیچ فرد ناقصی نمیتواند به طور کامل آن را پرداخت کند. اما یک مرد کامل، عیسی مسیح، آن را پرداخت و سند را باطل کرد.

یک) واژه سند به طور کلی به معنای سند دست نویسی شده است و کاربردهای مختلفی دارد. برخی آن را به مفهوم قانونی در نظر میگیرند و میگویند منظور از آن نشان دادن اتهامات علیه یک زندانی یا اعتراف به اشتباهی است که یک زندانی مرتکب شده است. برخی دیگر آن در مفاهیم مالی در نظر میگیرند و آن را یک بدهی یا دفتر کل میبینند که نشان میدهد ما در برابر خدا ورشکسته هستیم. به هر حال، منظور این است که این سند که زمانی ما را محکوم میکند اکنون از سر راه برداشته شده و به صلیب کشیده شده است.

دو) «هر یک از فرمان‌های ده فرمان با فرمانی دیگری متحد شده و ادعا می‌کند که ما از آنها نافرمانی کرده‌ایم. فرمان اول میگوید: «او نافرمانی کرده است»  فرمان دوم میگوید: « او نافرمانی کرده است » و فرمان سوم می‌گوید: «او نافرمانی کرده است» و بدین گونه همه ده فرمان از ما شکایت دارند چرا که نوشته شریعت هر انسانی را که از زنی زاده شده است محکوم می‌کند.» (اسپورژن)

سه) «حتی ممکن است گفته شود که او سند، احکام و همه چیز را گرفت و آن را به عنوان یک عمل مبارزه جویانه و پیروزمندانه در برابر آن قدرتهای باج گیری که آن را بر مردان و زنان تحمیل میکردند تا فرمان وفاداری آنها را صادر کنند، بر صلیب خود میخکوب کرد.» (بروس)

چهار) به گفته وینسنت، واژه لغو شدن در زبان یونان باستان ترکیبی از دو کلمه به معنای تمام و کمال است. در اینجا منظور چیزی است که به طور کامل پاک شده و از بین رفته است و در گذشته برای ابراز مفاهیمی همانند سفید کردن دیوار یا طلاکوب کردن آن به کار می رفت. در اینجا منظور این است که همه اتهاماتی که به ما زده شده است به طور کامل پاک شدند و از بین رفته‌اند.

 

ه. بر صلیب میخکوبش کرده: مسیح نه تنها بهای سندی را که بر ضد ما نوشته شده بود پرداخت کرد، بلکه  آن را از میان برداشت و بر صلیب میخکوب کرد.او تمام تلاشش را کرد تا اطمینان یابد سند قرضها را که به‌ موجب قوانین بر ضد ما نوشته شده بود باطل شود.

یک) «پولس به صلیب نگاه کرد و در آن  پاک کننده  تمام اتهاماتی را دید که همه فرزندان عیسی را محکوم می‌کرد. اتهاماتی که می‌توانست آنها را از زندگی عهد جدید محروم می‌کرد. و این خدا بود که مسیح را بر صلیب قرار داد و نه پیلاتس» (رایت).

دو) ما می‌دانیم که اتهامات عیسی بر صلیب میخ شده و بالای سر او آویخته شده بود ( انجیل متی ۳۷:۲۷). از آنجایی که ما با عیسی مسیح در مرگ او بر روی صلیب شناخته میشویم (رومیان ۳:۶-۸)، به نظر میرسد که سند قرضها را که به‌ موجب قوانین بر ضد ما نوشته شده بود نیز مانند اتهامات عیسی بر صلیب میخکوب شده باشد.

و.  و ریاستها و قدرتها را خلع‌سلاح کرده: جنبه دیگر کار عیسی بر صلیب این است که فرمانروایان و قدرت های آسمانی را خلع سلاح کرد.

یک) در آن زمان، بزرگترین قدرت روی زمین روم بود که بزرگترین دولت سیاسی را داشت و یهودیت نیز بزرگترین قدرت مذهبی بود. این دو دست به دست هم دادند تا پسر خدا را بر بالای صلیب بگذارند. «این قدرت ها، که از مبارزه او با حاکمیت خود خشمگین بودند، او را برهنه کردند، او را برای تحقیر در مقابل مردم قرار دادند و پیروزی بر او را جشن گرفتند.» (رایت) در اینجا پولس پارادوکس صلیب را آشکار کرد به  این گونه که مسیح پیروزمندانه قدرتهای به ظاهر روحانی را که سعی داشتند خود را قدرتمند جلوه دهند در دست گرفت، آنها را برهنه کرد، تحقیر کرد و در ملا عام بر آنها پیروز شد.

دو) ما فقط میتوانیم تصور کنیم که چگونه شیطان و هر شرارت پلیدی، وقتی که مسیح  به خاطر ما از صلیب آویخته بود، به او حمله کردند، گویی او گناهکار بود. «هنگامی که او در آنجا معلق بود، دست و پایش را با ضعفی آشکار به چوب بسته بودند، آنها در تصور خود بر او پیروز شده بودند. اما او در حالی که با بدون مقاومت از حمله آنها رنج می‌کشید، آنان را خلع سلاح کرد و بر آنها تسلط یافت. او زره‌هایی که فکر می‌کردند محکم است را از تنشان بیرون کشید و در دستهای از هم گشاده خود نگاه  داشت و این گونه به تمامی جهانیان ضعف دشمنان و قدرت شکست ناپذیر خودش را نشان داد.» (بروس)

سه) پولس در جای دیگری نوشت که اگر فرمانروایان این عصر، که منظور او هم نیروهای روحانی تاریکی و هم نمایندگان دنیوی آنها بود، می‌دانستند که با بر صلیب کشیدن او چه اتفاقی خواهد افتاد، هرگز عیسی را به صلیب نمیکشیدند ( اول قرنتیان ۸:۲). آنها بدون اینکه بدانند خودشان را شکست دادند.

چهار) از این به بعد ارواح شیطانی چه سلاحی در مقابل مومنین دست دارند؟ آنها غیر از توانایی فریب دادن و ایجاد ترس، خلع‌سلاح شدند. اینها ” سلاح های ” مؤثری هستند که به هیچ وجه سلاحهای ملموسی نیستند. ارواح شیطانی فقط قدرت این را دارند که دروغ هایشان را بر ما تحمیل کنند. سلاح ها اکنون در دست ما هستند، نه آنها. یک روز میبینیم که چقدر از ما میترسند.

 

ز.  بر آن‌ها پیروز شد: پولس از جملات مشابهی در دوم قرنتیان ۱۴:۲ استفاده کرد، که در آن رژه پیروزی رومیان را در نظر داشت، وقتی که یک سردار فاتح، اسیران شکست خورده خود را پیروزمندانه در خیابان ها راه می برد.

 

۱)  شاید شیطان، برای یک لحظه فکر کرد که در موضوع صلیب پیروز شده است. اما پیروزی فرضی جهنم به شکستی تبدیل شد، به طوریکه هر دشمن روحانی که با افراد تحت نور و قدرت صلیب زندگی میکنند، مبارزه میکند را خلع سلاح کرد. نمای مضحک شیاطین شکست خورده، شکست آنها را بیش از پیش تحقیر آمیز میسازد.

۲) در این تصویر، مسیح سردار فاتح است. نیروها و مقامات دشمن مغلوب هستند که به عنوان غنایم جنگی در برابر تمام جهان به نمایش گذاشته شده‌اند. (وان)

۳) «مرگ مسیح تنها یک فرمان بخشش نبود؛ بلکه جلال را نمایش داد. نه تنها یک بدهی را لغو کرد؛ بلکه یک پیروزی با شکوه بود.» ( اردمان)

 

۵. آیات(۱۶-۱۷) به کار بردن حقیقت پیروزی عیسی در پرتو ارتداد کولسیان.

بنابراین مگذارید کسی در خصوص آنچه می‌خورید و می‌آشامید، یا در خصوص نگاه داشتن اعیاد و ماه نو و روز شَبّات، محکومتان کند. اینها تنها سایۀ امور آینده بود، امّا اصل آنها در مسیح یافت می‌شود.

الف.  بنابراین به هیچ وجه تحت تأثیر انتقاد دیگران قرار نگیرید: کلمه ” بنابراین” در آغاز جمله بسیار اهمیت دارد و این تفکر را با تفکر قبلی مرتبط میکند. از آنجا که عیسی چنین پیروزی درخشانی بر صلیب به دست آورد، ما نباید اجازه دهیم هیچکس در مورد خوراک یا آشامیدنی و یا در مسائل دیگر مربوط به شریعتگرایی از ما انتقاد کند. حیاتی که بر عیسی و آنچه بر صلیب انجام داده متمرکز است، جایی برای شریعتگرایی ندارد.

یک)  این برای کسانی که از پیروزی مسیح بهرهمند شده بودند، بسیار نامعقول بود که خود را تحت کنترل نیروهایی قرار دهند که او شکست داده بود. (بروس)

ب. در مورد خوراکی یا آشامیدنی یا رعایت عید یا ماه نو یا روز سبت، این چیزها فقط سایه آن واقعیتی است که قرار است بیاید: شریعت عهدعتیق احکام خاصی در مورد مواردی مانند غذا و روز سبت داشت که بوسیله عیسی کنار گذاشته شدند. این طور نیست که آن احکام بد بودند، بلکه فقط سایه آن واقعیتی بودند که قرار است بیاید. هنگامی که  عیسی مسیح بیاید، دیگر نیازی به سایه نداریم.

 

یک)  نکته کلام مشخص است: طبق شریعت موسی، موضوع رعایت روزها و غذاها برای افراد عهدجدید الزام آور نیستند. سایه رفت و واقعیت فرا رسید. بنابراین برای مسیحیان تمام غذاها پاک هستند.( تیموتائوس ۴:۴-۵ ) و تمام روزها به خداوند تعلق دارند.

دو)  بنابراین مسیحیان آزاد هستند که رژیم غذایی حلال داشته باشند یا در صورت تمایل، سبت را رعایت کنند. اینها هیچ مشکلی ندارند، با این حال آنها نمی‌توانند فکر کنند که خوردن غذای حلال یا رعایت سبت، آنها را به خدا نزدیکتر میکند و نمیتوانند برادر یا خواهر دیگری که چنین قوانینی را رعایت نمیکند، محکوم کنند.

سه) «قوانین یهودیت برای دوره‌ای طراحی شده‌ بودند که قوم خدا متشکل از یک گروه نژادی، فرهنگی و جغرافیایی بود و اکنون که این قوم  در حال تبدیل شدن به یک خانواده جهانی هست، به وضوح تاریخ آنها گذشته است. آنها ” سایه هایی” بودند که قبل از فرارسیدن عهدجدید شکل گرفتند.» ( رایت)

 

۶. آیات (۱۸-۱۰) پولس عرفان عجیب و غریب کولسیان مرتد را نکوهش میکند.

مگذارید کسی که دل به خوار کردن خویشتن و عبادتِ فرشتگان مشغول داشته است، شما را مردود گرداند. چنین کسی شیفتۀ اموری است که در رویاهایش دیده است، و افکار نفسانی‌اش او را با خیالهای پوچ مغرور ساخته است. او پیوندش را با سَر از دست داده است؛ حال آنکه تمام بدن، در حالی که به‌وسیلۀ مفاصل و بندها نگاه داشته می‌شود و به هم متصل می‌گردد، به‌ مدد سر رشد می‌کند، با رشدی که از خدا سرچشمه می‌گیرد.

 

الف.  نگذارید کسی با تظاهر به فروتنی و عبادت فرشتگان: این تظاهر به فروتنی دروغین و عبادت فرشتگان جزئی از تعلیمات نادرستی بود که برای مسیحیان کولسی مشکلاتی ایجاد میکرد. به همین دلیل است که پولس در طول نامه به این موضوعات اشاره میکند، پادزهر هر دوی این تعالیم نادرست نزد عیسی است، او را فراتر از فرشتگان جلال می دهد و اعلام میکند که به خاطر کار کاملش چیزی نیست که از او افتخار بیشتری داشته باشد.

یک)  « به عبارت دیگر، مرتدها احتمالاً اصرار داشتند که پرستش فرشتگان، به جای خداوند متعال، تظاهر به فروتنی از جانب آنان است.» (وان)

دو) « فروتنی دروغین آنها در پرستش فرشتگان تجلی پیدا کرد. از این رو، همین فرومایگی است که انسان را بر آن میدارد که خود را شایسته دوستی با خداوند نداند و از این روی به عبادت فرشتگان روی آورد.» (پیک)

 

ب. تظاهر به فروتنی و عبادت فرشتگان باعث روحانی شدن هیچ کسی نمیشود. در عوض، پیوند با سر ( عیسی ) ما را واقعاً روحانی میکند.

 

ج. چنین کسی شیفتۀ اموری است که در رویاهایش دیده است، و افکار نفسانی‌اش او را با خیالهای پوچ مغرور ساخته است. او پیوندش را با سَر از دست داده است: این جمله خودکامگی معنوی این معلمان دروغین و کسانی را که آنچه این افراد تدریس می‌کردند باور داشتند، توصیف می‌کند. در میان مسیحیان چیزی خطرناکتر از غرور و تکبر روحانی وجود ندارد.

یک) چنین کسی شیفتۀ اموری است که در رویاهایش دیده است: «این یک ترجمه غلط است. ترجمه درست باید ” نمایش چیزهایی که او دیده‌است باشد”. عرفانگرا به رویاهای خاص سرّی که از چشمان مردان و زنان عادی پنهان بود افتخار میکرد.» (بارکلی)

 

دو) بی‌جهت مغرور می‌شود: «کلمه بیجهت، پوچی ادعایی افرادی را مشخص میسازد که بخاطر غرور فکری آن ادعا را می کنند. در نتیجه فروتنی تحت تأثیر غرور ایجاد شده و معلمان دروغین شناخته میشوند.» (وینسنت)

د. تمام بدن نیرو  می‌گیرد: زمانی که این جنبش های عجیب و عرفانی در کلیسا شکل میگیرند، به تمام بدن متوسل نمیشوند، بلکه تنها به چند مسیحی ” برجسته ” متوسل میشوند. اما عیسی میخواهد تمام بدن با همدیگر رشد کند.

ه.  همانطور که خدا می‌خواهد نمو می‌کند: این برنامه خداوند برای رشد و نمو کلیسا است. ما وفادار و مرتبط به عیسی مسیح (سر ما) باقی بمانیم و خداوند بر این رشد بیافزاید.

 

 

۷. (۲۰-۲۳) پولس ماهیت شریعت گرایی را رد میکند.

پس حال که با مسیح نسبت به اصول ابتدایی این دنیا مرده‌اید، چرا همچون کسانی که گویی هنوز به دنیا تعلق دارند،  تن به قواعد آن می‌دهید، قواعدی که می‌گوید: «این را لمس مکن! به آن لب نزن و بر آن دست مگذار!»؟ اینها همه مربوط به چیزهایی است که با مصرف از بین می‌رود، و بر احکام و تعالیم بشری بنا شده است و هر چند به‌سبب در بر داشتن عبادتِ داوطلبانه و خوار کردن خویشتن و ریاضت بدنی، ظاهری حکیمانه دارد، امّا فاقد هر گونه ارزش برای مهار تمایلات نفسانی است.

الف.  لمس نکن … لب نزن … دست مگذار: این یک توصیف کامل از شریعتگرایی است، که بیشتر با آنچه ما نباید انجام بدهیم تعریف میشود تا با آنچه انجام میدهیم. مسیحیت یک دین اخلاقی است و مرزهای اخلاقی روشنی دارد. اما در بنیان آن، مسیحیت دین اعمال خوب است.

ب.  شما با مسیح مردید و با عقاید بچگانه جهان قطع رابطه کردید: باید این نکته را همواره به عنوان کلید زندگی، فراتر از شریعت گرایی به یاد داشته باشیم. شناخته‌شدن ما با عیسی هم در مرگ و هم در رستاخیز او ( همانطور که قبلاً در کولسیان ۱۲:۲ ذکر شد) به جای حفظ شریعت، بنیان زندگی مسیحی ما هست.

یک)  اینها همه با مصرف از بین می‌روند: «آنها چیزهایی هستند که با استفاده شدن به پایان میرسند. دست زدن به آنها، خوردن آنها یا کارهایی از این دست باعث نابودی آنها میشوند. غذا، با خورده شدن دیگر غذا نخواهد بود. اینها چیزهایی مهم نیستند ؛ اینها نهایت واقعیت نیستند.» ( بروس)

 

ج.  این دستورات فقط قوانین و تعالیم انسان هستند: یکی از جنبه های شریعتگرایی این است که تعالیم انسان به عنوان شریعت خداوند معرفی می‌شوند.

د. البته این کارها درعبادتهایی که آنها بر خود تحمیل کرده اند و فروتنی و ریاضت‌کشی، ظاهراً معقول به نظر میرسد، ولی در واقع نمیتوانند مانع ارضای شهوات نفسانی شوند: شاید این بتوانیم بزرگترین اتهام علیه شریعتگرایی در کتاب‌مقدس بدانیم. در اصل، قوانین شریعت هیچ مانعی در ارضای شهوات نفسانی نیستند.

یک)  همه قوانین شریعت ممکن است ظاهراً معقول به نظر برسند، اما ارزش واقعی ندارند. شریعتگرایی از شهوات نفسانی جلوگیری نمیکند. نفس از یک روش زیرکانه و قوی بهره می‌برد. «در حقیقت شدیدترین ریاضت‌ها می تواند با غرور روحانی غیر قابل وصفی همراه باشد که یکی از مخفی‌ترین و سرکش‌ترین آثار نفس است.» ( بروس)

 

دو)  عبادتِ داوطلبانه روش انسان است که بوسیله آن می‌خواهد به خدا برسد و سعی دارد با حفظ فهرستی از قوانین، خود را توجیه کند. در مسیحیت، خدایی هست که از طریق مسیح انسان را دوست میدارد.