Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

پیدایش باب ۱ شرح خلقت خدا

نظراتی که هنگام شروع مطالعهٔ کتاب‌مقدس باید در نظر داشته باشید.

 

۱. ما با دانستن اینکه خدا وجود دارد به سوی کتاب‌مقدس می‌آییم.

الف. دلایل فلسفی و منطقی خوب و قوی زیادی برای اعتقاد به خدا وجود دارد. با این‌حال کتاب‌مقدس استدلال‌های مفصلی برای وجود خدا ارائه نمی‌دهد. اما، به ما می‌گوید که چگونه می‌توانیم وجود خدا را درک کنیم.

ب. کتاب‌مقدس به ما می‌آموزد که می‌توانیم درک کنیم خدا به دلیل آنچه در جهان خلقت می‌بینیم، وجود دارد.

یک) مزمور ۱:۱۹-۴ این موضوع را این‌گونه توضیح می‌دهد: «آسمان جلال خدا را بیان می‌کند؛ و فلک از عمل دست‌هایش سخن می‌گوید. روز تا روز کلام را جاری می‌سازد، و شب تا شب، معرفت را اعلان می‌دارد. نه سخنی است و نه کلامی، و آواز آنها شنیده نمی‌شود. با این‌همه آوازشان در سرتاسر زمین منتشر می‌شود، و و کلامشان تا کران‌های زمین می‌رسد.»

دو) رساله رومیان ۲۰:۱ همچنین توضیح می‌دهد: «زیرا از آغاز آفرینش جهان، صفات نادیدنی خدا، یعنی قدرت سرمدی و الوهیت او را می‌توان با ادراک از امور جهان مخلوق، به روشنی دید. پس آنان را هیچ عذری نیست.»

ج. این نمونه‌ای از استدلال الهیاتی برای وجود خدا است. این درست است که باید یک هوش هدفمند وجود داشته باشد که این جهان را خلق کرده باشد، زیرا جهان هم هدفمندی و هم هوشمندی را نشان می‌دهد. از نظر بسیاری (از جمله نویسنده)، استدلال و بحث مربوط به هدف و طراحی از سوی آتئیست‌ها یا آگنوستیک‌ها (ندانم‌گرایی) بی‌پاسخ مانده است.

۲. ما با این باور به سوی کتاب‌مقدس می‌آییم که معتقدیم خدا در آن به طور کامل و جامع، با انسان صحبت کرده است.

الف. به آنچه در دوم تیموتائوس ۱۶:۳-۱۷ نوشته شده، باور داریم: «تمامی کتب‌مقدس الهام خداست و برای تعلیم و تأدیب و اصلاح و تربیت در پارسایی سودمند است، تا مرد خدا به کمال برای هر کار نیکو تجهیز گردد.»

یک) می‌توانیم در مورد خدا مطالعه کنیم، اما نمی‌توانیم او را زیر میکروسکوپ قرار دهیم یا در آزمایشگاه آزمایش کنیم. فقط می‌توانیم با ایمان بپذیریم که او انتخاب می‌کند چه چیزی را بر ما آشکار کند و همچنین اطمینان داشته باشیم که او انتخاب می‌کند چه چیزی به ما بگوید که برای ما سودمند و مفید باشد.

ب. ما معتقدیم که کتاب‌مقدس باید عیناً درک شود، یعنی با توجه به بستر ادبی آن مستقیماً و درست (بدون تحریف) باشد.

یک) کتاب‌مقدس چیزی بسیار بیشتر از یک کتاب است؛ کتاب‌مقدس در واقع کتابخانه‌ای از کتآب‌هایی است که در اشکال مختلف ادبی نوشته شده‌اند. برخی از بخش‌های کتاب‌مقدس روایتی تاریخی، برخی دیگر شاعرانه و برخی نَبوتی هستند.

دو) ما باید کتاب‌مقدس را به معنای واقعی کلمه با توجه به زمینه ادبی آن درک کنیم. برای مثال، وقتی داوود در مزمور ۶:۶ می‌گوید: «هرشب بسترم را غرق اشک می‌کنم، و تختخوابم را به گریه تر می‌سازم…» او از یک ساختار ادبی شاعرانه استفاده می‌کند. در واقع درک می‌کنیم که منظور داوود عیناً این نبوده که آنقدر گریه کرده که اتاقش را غرق اشک و تختخوابش را شناور کرده باشد.

سه) مزمور ۱۲۸:۱۱۹ می‌گوید: «از این‌رو احکام تو را جملگی راست می‌دانم و از هر راه نادرست بیزارم!» مزمورنویس با اعتماد به نفس بالا، بری از خطا بودن کلام خدا را اعلام کرد. درست بود، نه غلط؛ و در مورد همه‌چیز درست بود.

·    وقتی کتاب‌مقدس به ما تاریخ می‌دهد، درست و واقعی است؛ رویدادها در واقع همانطور که شرح داده شده، اتفاق افتاده است.

·    وقتی کتاب‌مقدس به ما شعر می‌دهد، درست و واقعی است؛ این احساسات و تجربیات برای نویسنده واقعی بوده است و به تجربه بشر شباهت دارد.

·    وقتی کتاب‌مقدس به ما نَبُوت می‌دهد، درست و واقعی است؛ همانطور که نوشته شده است، رویدادهای توصیف شده به وقوع خواهد پیوست.

·    وقتی کتاب‌مقدس به ما دستورالعمل می‌دهد، درست و واقعی است؛ حقیقتأ به ما اراده خدا و بهترین راه زندگی را می‌گوید.

·    وقتی کتاب‌مقدس دربارۀ خدا به ما می‌گوید، درست و واقعی است؛ تا اینکه ماهیت و دل و ذهن خدا را برای ما آشکار ‌کند و قادر به درک آن باشیم.

چهار) اگر این‌گونه به کتاب‌مقدس نزدیک نشویم، پس فقط می‌توانیم با احساسی که نسبت به متن داریم به آن نگاه کنیم و تصمیم بگیریم چه چیزی در مورد متن درست یا غلط است که در این‌صورت عقیده خود را از متن مهم‌تر می‌دانیم. اگرچه تعالیم کتاب‌مقدس کاربردهای زیادی دارد، اما تنها یک تفسیر صحیح دارد. گاهی اوقات تفسیر به آسانی قابل تشخیص است و گاهی اوقات خیر، اما خدا از متنی که برای بشر مکاشفه می‌کند، هدفی دارد.

پنج) «تنها راه مناسب برای تفسیر پیدایش ۱، این است که آن را اصلاً تفسیر نکنیم. یعنی این واقعیت را بپذیریم که منظور آن دقیقاً همان چیزی است که گفته شده است.» (موریس)

ج. معتقدیم که کتاب‌مقدس کتابی علمی نیست؛ اما هنگامی که به نحوی هنگام ورود به حوزهٔ علم می‌شود، حقیقت را می‌گوید. از این گذشته، اگر کتاب‌مقدس در مورد علم یا چیزهای دیگری که می‌توانیم ثابت کنیم نادرست باشد، نمی‌توانیم آن را در مورد مسائل روحانی که نمی‌توانیم به طور عینی اثبات کنیم، معتبر بدانیم.

۳. ما با این اعتماد به کتاب‌مقدس مراجعه می‌کنیم که می‌دانیم نسخه‌های ما (گرچه نسخه‌های بی‌نقص نیستند) از نوشته‌های دقیق برداشت شده‌اند، آنچه الهام کامل خداست.

الف. ما می‌توانیم با مشاهدهٔ دقت و قابل‌اتکا بودن کاتبان یهودی باستان، که توسط اکتشافاتِ طومارِ دریای مرده نشان داده شده است، این را در مورد عهدعتیق درک کنیم.

ب. ما می‌توانیم درمورد عهدجدید نیز همین امر را در نظر بگیریم، زیرا می‌دانیم که به دلیل نسخه‌های خطی قبلی و تعداد بیشتری از نسخه‌های خطی باستانی، عهدجدید معتبرترین و جامع‌ترین سند باستانی است که در اختیار داریم. در حقیقت، کمتر از یک هزارم متنِ عهدجدید زیر سوال است.

۴. ما با آگاهی از اهمیت منحصربه‌فرد کتاب پیدایش به کتاب‌مقدس مراجعه می‌کنیم.

الف. کتاب‌مقدس بدون کتاب پیدایش ناقص و شاید نامفهوم باشد. کتاب پیدایش زمینه را برای کُلِ نمایشِ نجات فراهم می‌کند، که در بقیه کتاب آشکار می‌شود.

ب. تقریباً همهٔ آموزه‌ها و تعالیم مهم کتاب‌مقدس در پیدایش پایه‌ریزی شده‌اند.

یک. کتاب پیدایش پایه و اساس تعالیم زیر را می‌دهد:

·    گناه، سقوط، نجات، کفاره.

·    وعده مسیح و آمدن عیسی‌مسیح.

·    شخصیت و شخصیت‌مندی خدا.

·    پادشاهیِ خدا.

دو. پیدایش منشأِ موارد زیر را به ما نشان می‌دهد:

·    جهان.

·    نظم و پیچیدگی.

·    منظومهٔ شمسی.

·    جو و آب کُره.

·    زندگی، انسان، ازدواج.

·    نیکویی(خیر) و شر.

·    زبان، حکومت‌ها، فرهنگ، قوم‌ها، دین.

سه) دقیقاً به این دلیل که مردم از حقیقت پیدایش دور شده‌اند، جامعه در چنین بی‌نظمی‌ای به سر می‌برد

ج. پیدایش برای عهدجدید مهم است. در پیدایش حداقل ۱۶۵ آیه وجود دارد که در عهدجدید نقل شده یا مستقیماً به آنها اشاره شده است؛ بسیاری از این موارد بیش از یک بار نقل شده‌اند، بنابراین حداقل ۲۰۰ نقل‌قول یا ارجاع به کتاب پیدایش در عهدجدید وجود دارد

یک) در انجیل یوحنا ۴۶:۵-۴۷، عیسی درمورد اهمیت ایمان به آنچه موسی نوشته، صحبت می‌کند: «زیرا اگر موسی را تصدیق می‌کردید، مرا نیز تصدیق می‌کردید، چرا که او دربارۀ من نوشته است. امّا اگر نوشته‌های او را باور ندارید، چگونه سخنان مرا خواهید پذیرفت؟» اگر به کتاب پیدایش اعتقاد نداریم، نمی‌توانیم صادقانه و مداوم بگوییم که به عیسی ایمان داریم.

دو) مارتین لوتر نوشت: «من به هر مسیحیِ پارسا التماس می‌کنم و با وفاداری به او هشدار می‌دهم که در سادگی زبان و داستان‌هایی که اغلب در کتاب پیدایش با آنها روبه‌رو می‌شود، دچار لغزش نشود. او نباید به سادگی داستان‌ها شک کند، چون اینها کلمات، آثار، قضاوت‌ها، و اعمال یهوه و قدرت و حکمت خدا هستند.» (به نقل از بویس)

۵. طبق عهدجدید، موسی کتاب پیدایش را نوشت (انجیل لوقا ۲۷:۲۴ و ۴۴:۲۴). می‌توان حدس زد که او این کار را با کمک اسناد دست‌نوشتهٔ واقعی از گذشته‌ای که خدا حفظ کرده بود، انجام داد.

الف. آیاتی وجود دارد که در آن این تاریخچه‌ها شروع می‌شود و پایان می‌یابد. به آیات پیدایش ۲:۴، ۱:۵، ۹:۶، ۱:۱۰، ۱۰:۱۱، ۲۷:۱۱، ۱۲:۲۵، ۱:۳۶، ۹:۳۶ و ۲:۳۷ توجه کنید.

ب. در این آیات عباراتی مانند «این بود تاریخچه» و «این است کتابِ تاریچهٔ» و «این است تاریخچهٔ نسل» ممکن است شروع یا پایان نسخه‌هایی را نشان دهد که موسی جمع‌آوری کرده است.

یک) «بنابراین این احتمال وجود دارد که کتاب پیدایش در اصل توسط شاهدان عینی وقایع گزارش شده در آن، نوشته شده باشد. احتمالاً روایات اصلی بر روی لوح‌های سنگی یا گِلی، به شیوهٔ باستانی مکتوب و سپس از پدر به پسر منتقل شده و سرانجام به کتابت موسی درمی‌آید. شاید موسی بخش‌های مناسب برای دخل و تصرف را انتخاب کرده، اضافات و مشاهدات خود را درج کرده و از یک دست‌نوشته به دست‌نوشته‌ای دیگر انتقال داده باشد و نتیجهٔ نهایی همان کتاب پیدایش است که اکنون در دست ماست.» (موریس)

 پنج روز اول خلقت

۱. اهمیت فلسفی شناخت خدا به‌عنوان خالق.

الف. فیلسوف ژان پُل سارتر و بسیاری دیگر مشکل اساسی فلسفه را بیان کرده‌اند: چرا به‌جای هیچ‌‌چیز، چیزی وجود دارد؟ هرچیز دیگری در زندگی ما از پاسخ به این سوال سرچشمه می‌گیرد.

یک) اگر همه‌چیز در اطراف ما، از جمله خود ما، به غیر از عمل دست خدای خالق، ناشی از رخدادهای تصادفی و بی‌معنی باشیم، پس این امر، دربارۀ اینکه من کیستم، به کجا خواهم رفت و درمورد کل جهان هستی، چیزهایی بیان می‌کند. اگر چنین باشد، تنها عزت یا افتخاری که ما به انسان‌ها می‌دهیم، احساساتی بودن محض است، زیرا ما اهمیتی بیش از یک آمیب نداریم و هیچ شریعتی عظیم‌تر از بقای اصلح در جهان وجود ندارد.

ب. حدود ۱۰۰ سال پیش، یک فیلسوف بزرگ آلمانی به نام آرتور شوپنهاور، عادت داشت مانند ولگردان لباس بپوشد، روزی او روی نیمکت پارکی در برلین غرق در تفکر نشسته بود. ظاهر او یک پلیس را به شک انداخت، بنابراین پلیس از فیلسوف پرسید «تو کی هستی؟» شوپنهاور پاسخ داد: «به خدا اِی کاش که می‌دانستم.»

یک) تنها راهی که ما واقعاً می‌توانیم بفهمیم چه کسی هستیم از طریق خداست. بهترین مکان برای این مکاشفه در پیدایش آغاز می‌شود.

ج. پاسخ‌های احتمالی زیادی برای این سوال وجود دارد که چگونه هستی به وجود آمده است. برخی می‌گویند، به یقین زمانی هیچ‌چیزی وجود نداشت و اکنون هستی وجود دارد. دیگران (از جمله کتاب‌مقدس) می‌گویند قبل از خلقت هر چیزی، هستی‌ای شخصیت‌مند وجود داشته است.

د. داستانی هست که می‌گوید: روزی، دانش‌آموزان کلاس استاد بزرگ فیزیک -شخصی مانند آلبرت اینشتین- گفتند که از نظر آنان خدا وجود ندارد. استاد از آنها پرسید که همهٔ آنان چه مقدار از دانش جهان را به‌عنوان دانش‌آموزان یک کلاس، در بین خود دارند. دانش‌آموزان مدتی در مورد آن بحث کردند و به این نتیجه رسیدند که اعلام کنند حدود ۵ درصد از کل دانش انسانها را در بین خود دارند. استاد نیز گفت که تخمین آنها کمی سخاوتمندانه است، اما از آنها پرسید: «آیا ممکن است خدا در ۹۵ درصد از دانشی که شما نمی‌دانید وجود داشته باشد؟»

۲. آیه (۱) سخنی ساده و واقعی در مورد کار خدا به‌عنوان خالق.

در ابتدا خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید.

الف. خدا آفرید: این بیانیهٔ مختصر در آیات زیر توضیح داده خواهد شد، اما کتاب‌مقدس به سادگی و به صراحت اعلام می‌کند که جهان هستی، خود را خلق نکرده است یا تصادفی به وجود نیامده است، بلکه توسط خدا خلق شده است، که طبق تعریف کتاب‌مقدس، ازلی و ابدی است.

یک) «تصادفی نیست که موضوع اولین جملۀ کتاب‌مقدس، خدا است، زیرا این کلمه بر کل فصل تسلط دارد و در هر نقطه از صفحات کتاب پیدایش توجه را به خود جلب می‌کند: حدود سی‌و‌پنج بار در بسیاری از آیات این داستان استفاده شده است.» (کیندِر)

دو) اگر به پیدایش ۱:۱ باور دارید، واقعاً مشکلی در باور بقیه کتاب‌مقدس نخواهید داشت. خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید و این خدا به اندازه‌ای بزرگ است که بتواند بقیه کارهایی که کتاب‌مقدس به او نسبت داده را انجام دهد.

ب. خدا: این کلمه عبری باستانی Elohim (الوهیم) است. از لحاظ دستور نگارشی اسم جمع است که به گونه‌ای استفاده شده که گویی مفرد است. افعال و ضمایر مورد استفاده با الوهیم باید جمع باشند، اما وقتی الوهیم به خدا اشاره می‌کند، افعال و ضمایر به صورت مفرد هستند.

یک) آدام کلارک به نقل از خاخام شمعون بن یوچی (Simeon ben Joachi)، در مورد کلمه الوهیم چنین گفته است: «بیا و رمز و راز کلمه الوهیم را ببین؛ سه شخصیت وجود دارد و هر شخصیت خودش مجزا و کامل است و با این وجود هر سه شخصیت یکی هستند و در یک ذات به هم پیوسته‌اند و از یکدیگر جدا نیستند.» کلارک در مورد آنچه خاخام نوشته است می‌افزاید: «او باید واقعاً تعصب عجیبی داشته باشد که نمی‌تواند آموزه تثلیث، آن هم تثلیث در وحدت، که در سخنان بالا بیان شده را ببیند.»

دو) نظر لوتر درباره الوهیم: «اما به روشنی شهادت می‌دهیم که موسی قصد داشت سه شخص در یک ذات یا تثلیث را در ماهیّت الهی نشان دهد» (به نقل از لئوپولد).

ج. خدا آسمان‌ها را آفرید: حقیقت سادۀ خلقت خدا، وقتی عظمت جهان خدا را در نظر می‌گیریم، شگفت‌انگیزتر است.

یک) کهکشان معمولی حاوی میلیاردها ستارهٔ جداگانه است؛ کهکشان ما (راه شیری) به تنهایی ۲۰۰ میلیارد ستاره دارد. شکل کهکشان ما مانند یک حلزون غول‌پیکر است، که در فضا می‌چرخد، با بازوهایی که مانند لبه‌های فِرفِره بادی دراز می‌شوند. و خورشید ما یک ستاره در یک لبهٔ فِرفِره است. چرخیدن کامل فِرفِره ۲۵۰ میلیون سال طول می‌کشد. اما این فقط کهکشان ماست؛ بسیاری از کهکشان‌های دیگر با اشکال دیگر از جمله مارپیچ، خوشه‌های کروی، و بشقآب‌های مسطح وجود دارند. میانگین فاصله بین یک کهکشان و کهکشان دیگر حدود ۲۰ میلیون تریلیون کیلومتر است. نزدیکترین کهکشان به کهکشان ما آندرومِدا است، که حدود ۱۲ میلیون تریلیون کیلومتر از ما دورتر است.

دو) اگر بتوانید بسیار عمیق نگاه کنید، برای هر قسمت از آسمان به اندازه ماه، حدود یک میلیون کهکشان را مشاهده خواهید کرد.

سه) اما همه اینها عمل دست خداست: «دست خود من بود که بنیان زمین را نهاد، دست راست من بود که آسمان‌ها را گسترانید. چون آنها را می‌‌خوانم با هم به پا می‌خیزند» (کتاب اشعیا ۱۲:۴۰).

چهار) اما خدا بزرگ‌تر و مهم‌تر از همه مخلوقاتش است: «کیست که آب‌ها را به کف دست خود پیموده، و آسمان‌ها را به وجب اندازه گرفته باشد؟» (کتاب اشعیا ۱۲:۴۰)

د. خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید: اگر خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید، ما باید این ایده را که همه‌چیز به طور تصادفی اتفاق افتاده برای همیشه کنار بگذاریم. «شانس یا تصادف» صرفاً احتمال آماری وقوع چیزی را توصیف می‌کند. شانس به خودی خود نمی‌تواند کاری را انجام دهد یا به انجام برساند.

یک) برخی از افراد باهوش ممکن است دچار این توهم (شانس یا تصادف) شوند. ژاک مونود (Jacques Monod) شیمیدان نوشت: «تصادف به تنهایی سَرمنشأ هر خلقت در جهان هستی است. تصادف محض، کاملاً رایگان اما کور، در ریشۀ بنای شگفت‌انگیز تکامل دخیل است.»

دو) اما اختصاص دادن چنین قدرتی به تصادف منطقی نیست. تصادف هیچ قدرتی ندارد. برای مثال، هنگامی که یک سکه چرخانده می‌شود، احتمال فرود آمدن شیر ۵۰ درصد است؛ با این‌حال، تصادف سبب فرود آمدن شیر نمی‌شود. اینکه آیا سکه شیر فرود می‌آید یا خط، بسته به قدرت چرخاندن سکه است، قدرت جریان هوا و فشار هوا در حین شناور بودن در هوا و جایی که فرود می‌آید، بستگی دارد. شانس کاری نمی‌کند جز توصیف یک احتمال.

سه) سال‌ها پیش دانشمندی به نام کارل ساگان (Carl Sagan) از دولت ایالات متحده تقاضای اعطای وام مالی برای جستجوی زندگیِ هوشمند در فضا کرد. او امیدوار بود با استفاده از یک ابزار فوق حساس برای دریافت سیگنال‌های رادیویی از فضاهای دور، شواهدی از زندگی پیدا کند. وقتی سیگنالهای رادیویی را دریافت کرد، به دنبال نظم و الگویی بود که نشان می‌داد سیگنالها توسط زندگی هوشمند منتقل می‌شوند. به همین ترتیب، نظم و الگوی کل جهان نشان می‌دهد که توسط سیستمی هوشمند طراحی شده است، نه توسط شانس. دانشمندان به طور مداوم در سیگنال‌های رادیویی تصادف را تشخیص می‌دهند (به شکل ایستا و بدون الگو)، اما این به آنها کمکی نمی‌کند.

چهار) بنابراین، وقتی اشخاص می‌گویند جهان یا هرچیز دیگری به طور شانسی به وجود آمده است، می‌توان گفت که علی‌رغم تخصص یا مهارت آنها در زمینههای دیگر، وقتی درمورد این موضوع صحبت می‌شود، آنان نادان و خرافاتی هستند و به سادگی نظریه‌ای تکراری و مستهلک را مطرح می‌کنند که قبلاً رد شده و به هیچ‌وجه قابل پذیرش نیست.

ه. خدا آفرید: اصل ایده خدا این است که او یک طراح هوشمند است. فقط یک طراح هوشمند می‌تواند جهانی کاملاً دقیق بسازد، نه تصادف. جهان ما جهانی کاملاً دقیق است. به گفته هیو راس (Hugh Ross) در کتاب اثر انگشت خدا:

یک) جهان دارای نیروی گرانشی کاملاً دقیق است.

·    اگر نیروی گرانش بیشتر بود، ستارگان بسیار داغ‌تر می‌بودند و خیلی سریع و بسیار ناهموار می‌سوختند و دیگر قادر نبودند از حیات پشتیبانی کنند.

·    اگرنیروی گرانش کمتر بود، ستارگان بسیار سرد می‌شدند، انفجار هسته‌ای هرگز شعله‌ور نمی‌شد و گرما و نور وجود نمی‌داشت.

دو) سرعت نور در جهان کاملاً دقیق است.

·    اگر سرعت نور بیشتر می‌بود، ستارگان نور زیادی را از خود ساطع می‌کردند.

·    اگر سرعت نور کمتر می‌بود، ستارگان نور کافی را از خود ساطع نمی‌کردند.

 

سه) جهان فاصلۀ میانگینی کاملاً دقیقی بین ستارگان دارد.

·    اگر این فاصله بیشتر بود، چگالی عنصر سنگین برای تشکیل سیارات سنگی بسیار نازک می‌بود و تنها سیاره‌های گازی وجود می‌داشتند.

·    اگر این فاصله کمتر بود، مدارهای سیاره‌ای به دلیل کشش گرانشی دیگر ستارگان بی‌ثبات می‌شدند.

چهار) جهان دارای قطب دقیق مولکولی آب است.

·    اگر شدیدتر بود، گرمای همجوشی و تبخیر برای وجود داشتن حیات بسیار زیاد می‌بود.

·    اگر کمتر بود، گرمای همجوشی و تبخیر برای حیات بسیار کم می‌شد، آب مایع برای ادامه حیات بسیار ضعیف‌تر از حلال می‌شد، یخ (روی سطح آب) شناور نمی‌شد، و منجر به یخ‌زدگی (مسدود شدن) می‌شد.

پنج) ما می‌توانیم نتیجه بگیریم که هیچ تصادفی در کار نیست که چنین جهانی بتواند جدا از یک طراح هوشمند، خود را خلق کند.

و. در ابتدا، خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید: این آیه به ما می‌گوید که خدا از هیچ ماده‌ای که از پیش وجود داشته‌، برای خلقت زمین استفاده نکرده است. کلمه عِبری باستانی bara (آفرید) دقیق است و به معنای خلق از هیچ است، این کلمه نشان می‌دهد که خدا جهان را از هیچ و نه از خودش خلق کرده است. خدا از مخلوق خود جدا است. بر خلاف تصورات شرقی و مبنی بر وحدت وجود خدا، کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که جهان می‌تواند نابود شود، اما او باقی خواهد ماند.

یک) انسان‌ها نمی‌توانند به معنایی که این اصطلاح در پیدایش ۱:۱ به کار رفته است، خلق کنند. ما فقط می‌توانیم از مواد موجود چیزهایی را بسازیم یا شِکل دهیم. نزدیکترین چیزی که انسان به خلق آن رسیده‌، تولیدمثل جنسی است. شاید این یکی از دلایلی باشد که شیطان می‌خواهد نقشه و معیار خدا برای رابطهٔ جنسی را منحرف و از بین ببرد؛ این ارتباط عمیقی با خلق شُدنِ ما به صورت خدا دارد.

دو) لوئیس گینزبرگ (Louis Ginzberg) افسانه‌ای جذاب درباره این‌که چگونه ۲۲ حرف الفبای عِبری همه می‌خواهند کتاب‌مقدس را شروع کنند، نقل کرد، اما در نهایت، حرف «bet» اجازه یافت، زیرا او گفت، «ای پروردگار جهان! باشد که بخواهی جهان خود را از طریق من خلق کنی، زیرا همهٔ ساکنان جهان روزانه از طریق من تو را ستایش می‌کنند، همانطور که گفته شده است، خدا تا ابدلاباد متبارک باد. آمین، و آمین.» به همین دلیل (طبق افسانه)، کتاب پیدایش عِبری چنین آغاز می‌شود: «در آغاز، خدا آسمان‌ها و زمین را آفرید.» (مترجم: کلمهٔ «در آغاز، به زبان عبری Bereshit است و با حرف bet که از حروف عبری است، آغاز می‌شود.)  

۳. تعلیم واضح کتاب‌مقدس دربارهٔ خلقت خدا و عدم قطعیتِ علم مدرن

الف. برخی از دانشمندان اغلب از دانش خود در مورد منشأ جهان به طور قطعی صحبت می‌کنند، اما کشفیات پیوسته و انقلابی آنها ثابت می‌کند که آنها به نوعی در تاریکی راه می‌روند. دانشمندان صادق، آنهایی که در برابر غرور یا تکبر مقاومت می‌کنند، از اندک دانسته‌های خود قدردانی کرده، و اکتشافات کُنونی خود را با فروتنی بیان می‌دارند.

ب. برخی از دانشمندان ممکن است در مورد شناخت چیزهایی که می‌شود از جهان هستی به دست آورد، بیش از حد مطمئن هستند، اما مجبور نیستیم چنین تکبری را بپذیریم. توصیف صحنۀ همواره در حال تغییر علم از طریق مقاله‌ای علمی سال‌ها پیش در لس‌آنجلس تایمز با عنوان «انفجار بزرگ و آنچه پس از آن رخ داد» منتشر شد، در این مقاله چنین می‌خوانیم:

    در آغاز، نور بود -اما کوارک‌ها و الکترون‌ها نیز بودند. انفجار بزرگ (بیگ‌بَنگ) انرژی را به گونه‌ای متراکم کرد که به تابش و ذرات تبدیل شد. کوارک‌ها به پروتون‌ها پیوستند و با شدت در غلافی داغ، متراکم و درخشان به اندازه یک ستارهٔ مات و مبهم حفظ شدند.

  زمان (۳۰۰ هزار سال یا بیشتر) گذشت. فضا گسترش یافت. ماده سرد شد. الکترون‌ها و پروتون‌ها، که از نظر الکتریکی نسبت به یکدیگر مقاومت ناپذیرند، در هیدروژن خنثی ادغام شده و از این ادغام، اولین اتم‌ها متولد شدند. فضای بین اتم‌ها همچون کریستال شفاف شد -تقریباً به ظاهری که امروزه به نظر می‌رسد.

         و مابقی داستان در تاریخ آمده است. اتم‌ها با یکدیگر ادغام شده و ابرهای گرد و غبار را تشکیل دادند که به ستاره و کهکشان و خوشه رشد کردند. ستارگان سوخت هسته‌ای خود را مصرف کرده، در چرخه‌های مکرر فرو ریخته و منفجر شدند و عناصر را در این فرآیند ترکیب کردند.

    گاهی اوقات، یک سیاره پایدار در اطراف یک ستاره نسل دومی متراکم می‌شود، جایی که اشکال حیات مبتنی بر کربن، در میان چیزهای دیگر رشد می‌کند، کیهان‌شناسان، بهتر به همهٔ وجوه فکر می‌کنند.

ج. در سال ۱۹۱۳، ستاره‌شناسی در آریزونا کشف کرد که به نظر می‌رسد ستاره‌ها با سرعتی فوق‌العاده از زمین دور می‌شوند، و حداکثر دو میلیون مایل در ساعت سرعت دارند. در سال ۱۹۱۹، ستاره‌شناس دیگر آمریکایی به نام ادوین هابل (Edwin Hubble) از این اطلاعات برای توسعه نظریه جهانِ در حال گسترش استفاده کرد، که پایه و اساس نظریهٔ «بیگ‌بنگ» است. در اوایل، دیگر دانشمندان تشعشعات پس زمینه‌ای را از تمام نقاط جهان کشف کردند، که تصور می‌کنند «سَر و صِدای» باقی مانده از اولین انفجار بزرگ است. اما دانشمندان واقعاً چندان به دانستن چیزی در مورد آغاز لحظه‌ای جهان نزدیک نیستند.

د. در حقیقت، دانشمندان هرچه بیشتر پیش می‌روند، بیشتر به این نتیجه می‌رسند که چیزی نمی‌دانند. زمانی بود که اخترفیزیکدان‌ها با چالش دیگری روبرو بودند: زمانی که برای حل معمای «ماده تاریک» تلاش می‌کردند. ماده تاریک اصطلاحی است که برخی دانشمندان برای توضیح وجود بیش از حد گرانش در جهان به کار می‌برند. مادهٔ تاریک شاید تشکیل‌دهندهٔ ۹۹.۹٪ عالم باشد، اما هیچ‌کس نمی‌داند که چیست. اگرچه نظریاتی ارائه می‌شود، اما همه در حد نظریه هستند. دیوید اُ. کالدول (David O. Caldwell) از دانشگاه کالیفرنیا در سانتا باربارا گفت: «وقتی صحبت از ماده تاریک می‌شود، تنها چیزی که ما در حال حاضر به آن اطمینان داریم این است که وجود دارد.» اما درواقع، دانشمندان حتی نمی‌توانند در این مورد به توافق برسند! مایکل اِس. ‌تِرنر (Michael S. Turner)، استاد اخترفیزیک در دانشگاه شیکاگو، گفت: «بسیار تحقیرآمیز است که منشأ، ترکیب، انرژی و جرمِ شایع‌ترین ماده در کل جهان هنوز ناشناخته است.»

ه. این عدم قطعیت در مقاله‌ای در صفحهٔ اول لس‌آنجلس تایمز در ۶ مارس ۱۹۹۵ با عنوان «بازاندیشی در مورد سوالات کیهانی» نشان داده شده است:

    از زمانی که مردم برای اولین بار در میان علفزارهای بلند ایستادند و با شگفتی به جهان نگریستند، دین، اسطوره و علم همه در تبیین نحوه پیدایش جهان تلاش کرده‌اند. اما وقتی صحبت از داستان‌های خلقت می‌شود، تعداد کمی می‌توانند روشنایی را به داستانی که توسط کیهان‌شناسان مدرن پدید آمده است، بتابانند.

    ساعت کیهانی را که حدود ۱۵ میلیارد سال به عقب برگردانیم، زمانی را قبل از زمان مدون، و مکانی را قبل از وجود فضا نشان می‌دهد. از هیچ‌چیز و هیچ‌جا، تمام انرژی و ماده در جهان در یک رویداد منفجر شد که به آن… بیگ‌بنگ گفته شد.

    کیهان‌شناسان نظرات را از ایمان و معادلات استخراج می‌کردند، اما به شدت با کمبود داده درگیر بودند. نمی‌توانستند پدیده‌ٔ در دست را ببینند یا به‌نحوی سنجشی از آن داشته باشند. روبرتو پچسی (Roberto Peccei) فیزیکدان از یوسی‌اِل‌اِی می‌گوید: «بیستو‌پنج سال پیش، کیهان‌شناسی بسیار به دین نزدیک بود.»

    کریس اِستابْز (Chris Stubbs)، کیهان‌شناس تجربی از دانشگاه واشنگتن، می‌گوید: «شما این چیزها را به دست آورده‌اید که به طرز مضحکی بسیار دور (از حقیقت) و به طرز مسخره‌ای ضعیف هستند و … و به دنبال معنا برای آنها هستید.»

    راکی کُلد (Rocky Kold) از آزمایشگاه ملی شتاب‌دهنده فِرمی در ایلینوی می‌گوید: «گاهی اوقات، دلم برای قدیم تنگ می‌شود که می‌توانستم در دفتر کار خود، کار کنم و نگران این نباشم که کسی نظریه من را در چند هفته رَد کند.»

    دیوید ویلکینسون (David Wilkinson)، کیهان‌شناس دانشگاه پرینستون می‌گوید: «بسیاری از ما که ده‌ها سال در این زمینه کار کرده‌ایم، هنوز نگران هستیم که نکند این خانهٔ پوشالی فرو بریزد.»

    برای مثال، مشاهدات اخیر نشان می‌دهد که جهان جوان‌تر از قدیمی‌ترین ستارگان خود است -معمایی که اخترشناسان در جستجوی توضیحاتی برایش هستند.

    با این‌حال، بزرگ‌ترین اسرار حتی دانشمندان را تا حدی حیرت‌زده و مسخره می‌کند: طبق برخی برآوردها، ۹۹٪ جهان، از چیزهای کاملاً ناآشنا ساخته شده است. آنچه که عموماً به‌عنوان ماده تاریک شناخته می‌شود، اما عمدتاً شفاف است؛ نه می‌درخشد و نه سایه می‌اندازد. هرچه هست، مانند ما نیست… بر اساس برخی نظریه‌ها، این مادهٔ تاریک، چسبی است که جهان را در کنار هم نگه می‌دارد، و از منبسط شدن هموارۀ آن در فضایی بی‌پایان جلوگیری می‌کند.

و. «به نظر می‌رسد مطالعه منشأ انسانی حوزه‌ای است که در آن هر کشفی مبحث را به سطح پیچیده‌تری از عَدَم قطعیت ارتقا می‌دهد.» (کریستوفر استرینگر از موزه طبیعی لندن)

۴. ممکن است در توانایی بسیاری از دانشمندان مدرن در پاسخ به پرسش منشأ و سرآغاز شک شود. اما این امر به‌ خودی ‌‌خود به پاسخی که در کتاب پیدایش یافت می‌شود، اعتبار نمی‌بخشد. برخی معتقدند که پیدایش فقط اسطوره آفرینش را بیان کرده است، و فقط برای نشان دادن جلال خدا با شکوهی شاعرانه است. اگرچه عناصر شاعرانه‌ای در این گزارش وجود دارد، ما همچنان معتقدیم که برای ثبت واقعیتی تاریخی نوشته شده است. کتب ‌مقدس دیگر، در رویکردشان نسبت به پیدایش ۱، این را نشان می‌دهند.

الف. مزمور ۱۳۶ روایت پیدایش از خلقت را با بقیۀ تاریخ اسرائیل در بافتی یکپارچه پیوند می‌دهد. داستان خلقت در دسته داستان‌های تخیلی تاریخی قرار نمی‌گیرد.

ب. عیسی کتاب پیدایش را طوری نقل کرد که گویی گزارشی کاملاً تاریخی است (انجیل متی  ۴:۱۹-۶ و ۳۵:۲۳).

ج. سی.اِس.لوئیس نقل می‌کند که وقتی شنید پژوهشگر کتاب‌مقدس ادعا می‌کند که داستان پیدایش یک افسانه است، نمی‌خواست صلاحیت این مرد به‌عنوان یک محقق کتاب‌مقدس را به‌رسمیت بشناسد. او می‌خواست بداند این مرد چه تعداد اسطوره خوانده است. اسطوره، تخصص ادبی لوئیس به‌عنوان یک ادیب بود، و می‌دید که روایت کتاب‌مقدس از خلقت مانند روایات اسطوره‌ای نیست.

د. درست است که کتاب پیدایش در درجهٔ اول به‌عنوان سندی علمی نوشته نشده است. اما اگر خدا گزارشی واقعاً علمی و دقیق از خلقت، که به زبان علمی نوشته شده بود، به ما ارائه می‌کرد، هیچ‌کس نمی‌توانست آن را درک کند و چنین روایتی پایانی نمی‌داشت. حتی اگر به زبان ساده و علمی قرن بیستم نوشته می‌شد، برای همهٔ نسل‌های پیشین بی‌معنی بود و برای نسل‌های آینده نیز بی‌معنا می‌بود.

ه. پنهان داشتن امور، امتیاز خداست، تفحص امور امتیاز پادشاهان (امثال سلیمان ۲:۲۵). تحقیق علمی امتیاز انسان است؛ با این‌حال، همهٔ اینها باید با نهایت فروتنی انجام شود، زیرا می‌دانیم که خدا این امور را برای انسان پنهان می‌کند تا وی آنها را جستجو کند.

۵. خدا همه اینها را در ابتدا انجام داد، با این‌حال قبل از آغاز خیلی چیزها وجود داشت.

الف. در ابتدا، خدا: خدا خود قبل از آغاز بود: «تخت سلطنت تو از قدیم استوار گشته است، و تو از ازل هستی.» (مزمور ۲:۹۳). برخی از چنین پرسش‌هایی آزرده می‌شوند: «خدا از کجا آمده است؟» و «چه کسی خدا را آفرید؟» پاسخ در تعریف خدا یافت می‌شود -که خدا وجودی ازلی و ابدی است- بدون آغاز یا پایان.

یک) این امر در چند قسمت از کتاب‌مقدس نشان داده شده است. «خداوندا، مسکن ما تو بوده‌ای، نسل اندر نسل. پیش از آنکه کوه‌ها زاده شوند، یا تو زمین و جهان را به وجود آوردی، از ازل تا به ابد تو خدایی» (مزمور ۱:۹۰-۲).

دو) جِی.اِدوین اُر (J. Edwin Orr) از یک توصیف به یاد ماندنی از خدا استفاده کرد که کاملاً براساس کتاب‌مقدس بود: خدا تنها روح نامتناهی، جاودانه، و تغییرناپذیر است، وجودی کامل که همه‌چیز در او شروع می‌شود، و ادامه می‌یابد، و به پایان می‌رسد.

ب. در آغاز، خدا: خدا قبل از آغاز در سه شخص قرار داشت و این سه شخص رابطه‌ و مشارکتی محبت‌انگیز داشتند: «پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خود جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم … زیرا پیش از بنیان نهادن جهان مرا دوست داشتی» (یوحنا ۵:۱۷، ۲۴:۱۷).

ج. در آغاز، خدا: قبل از آغاز، یک هدفی ازلی در دلِ خدا وجود داشت (افسسیان ۱۱:۳) «که همه‌چیز را در یکی یعنی مسیح گرد هم آورد» (افسسیان ۱۰:۱). هدف خدا این بود که همه‌چیز را در عیسی «گرد آورده» یا «جمع‌بندی» کند، گویی خود عیسی پاسخ یک مشکل بزرگ و پیچیده است که خدا در «تخته سیاه» جهان نوشته است.

د. در آغاز، خدا: قبل از آغاز، خدا برنام‌های خاص برای تحقق این هدف ازلی داشت که جنبه‌های مختلف آن برای ما آشکار شد:

یک) مأموریت عیسی قبل از بنیان جهان از پیش تعیین شده بود: «او پیش از آفرینش جهان انتخاب شد، اما در این زمان‌های آخر برای شما ظهور کرد» (اول پطرس ۲۰:۱).

دو) حیات جاودان قبل از آغاز زمان وعده داده شد: «به امید حیات جاودان که خدای منزه از هر دروغ از ایام ازل بدان وعده فرموده است» (رساله تیتوس ۲:۱).

سه) راز انجیل (صلیب) پیش از آغاز جهان از پیش تعیین شده بود: «بلکه حکمت خدا را بیان می‌کنیم که در رازی نهان بود و خدا آن را پیش از آغاز جهان، برای ما مقرر فرموده بود» (نامه اول قرنتیان ۷:۲).

چهار) فیضی که به ما داده شد، قبل از آغاز جهان اعطا شده بود: «خدا ما را نجات داده و به زندگی مقدس فراخوانده است، این نه بر اساس اعمال ما، بلکه به خاطر فیض و لطف اوست. فیضی که در مسیح‌عیسی از ایام ازل به ما عطا شده بود» (دوم تیموتائوس ۹:۱).

پنج) ایمانداران به عیسی مسیح قبل از بنا نهادن جهان در او انتخاب شدند: «زیرا پیش از آفرینش جهان، ما را در وی برگزید تا در حضورش مقدس و بی‌عیب باشیم» (افسسیان ۴:۱).

ه. در آغاز، خدا: مدتی قبل از آغاز، خدا فرشتگان را خلق کرد، زیرا آنها شاهد خلقت آسمان‌ها و زمین بودند (ایوب ۷:۳۸).

۶. آیه (۲) وضعیت زمین پیش از آنکه خدا خلقت را سازماندهی کند.

 زمین بی‌شکل و خالی بود، و تاریکی برروی ژرفا و روح خدا سطح آب‌ها را فرا گرفت.

 الف. زمین بی‌شکل و خالی بود: برخی این انگاره را در این آیه این‌گونه ترجمه می‌کنند که زمین بی‌شکل و خالی شد. تصور آنها این است که زمین در اصل بی‌شکل و خالی خلق نشده است، بلکه از طریق عمل مُخَرِب شیطان بی‌شکل و خالی شده است. با این‌حال، این مفهوم دستوری سادۀ عِبری باستان نیست.

یک) کسانی که از این ایده پیروی می‌کنند باید به اشعیا ۱۸:۴۵ مراجعه کنند: زیرا که خداوند آسمان‌ها و زمین را آفرید، او که خداست و زمین را شکل داد، و آن را ساخت و استوار نمود، و آن را نیافرید تا تهی باشد، بلکه تا از سکنه پر گردد، هم او چنین می‌فرماید: «من خداوند هستم، و جز من کسی نیست.» در اینجا، مقصود این است که خدا می‌گوید  جهان را بیهوده نیافریده است (واژۀ عبری همان کلمه خالی در پیدایش ۱:۱ است).

دو) بر اساس این نظرات، برخی آنچه را که «نظریه وقفه» نامیده می‌شود، به پیش برده‌اند. این ایده بیان می‌دارد که بین پیدایش ۱:۱ و ۲:۱ فاصلهٔ زمانی طولانی و نامعینی وجود دارد. اکثر حامیان نظریه وقفه از این نظریه برای توضیح پرونده‌های فُسیلی استفاده می‌کنند و فُسیلهای قدیمی و منقرض شده را به این وقفۀ نامعین اختصاص می‌دهند.

سه) نظریهٔ وقفه هرچقدر اعتبار داشته باشد، نمی‌تواند انقراض و فرآیند فسیل شدنِ حیوانات باستانی را توضیح دهد. کتاب‌مقدس آشکارا می‌گوید مرگ به‌واسطه انسان رخ داده است (رومیان ۱۲:۵)  و از آنجا که فسیل‌ها نتیجه مرگ هستند، قبل از زمان آدم نمی‌توانستند رخ داده باشند.

ب. تاریکی بر روی ژرفا بود: این شاید حس مقاومتی را در برابر حرکت روح‌القدس بر روی زمین توصیف می‌کند. برخی گمان می‌کنند این امر به این دلیل بود که شیطان بر زمین سقوط کرده بود (اشعیا ۱۲:۱۴؛ حزقیال ۱۶:۲۸) و نسبت به نقشهٔ خدا مقاومت می‌کرد، اگرچه مقاومت او بیهوده بود.

ج. روح خدا سطح آب‌ها را فرا گرفت: هنگامی که خدا شروع به تبدیل زمین به چیزی زیبا و سازگار با نقشه بزرگ خود کرد، او کار خود را با روح شروع کرد. روح‌القدس هر کار آفرینش یا بازآفرینی را آغاز می‌کند.

یک) «اولین اقدام الهی در پیدایش این سیاره برای سکونت انسان این بود که روح خدا بر روی آب‌ها حرکت کند. تا آن زمان، همه ‌چیز بی‌شکل، خالی، بی‌نظم و در نابسامانی به سر می‌برد. در یک کلام، هرج ‌و مرج بود؛ و برای تبدیل آن به زیبایی‌ای که جهان در لحظه کنونی دارای آن است، حتی با اینکه جهان سقوط کرده است، ضروری بود که حرکت روح خدا بر روی آن قرار گیرد.» (اسپرجن)

دو) لئوپولد (Leupold) در رابطه با روح خدا فرا گرفت می‌گوید: «فعل… نشان‌دهنده یک حرکت پر جنب‌وجوش، حرکتی معلق‌وار همراه با مراقبت است… عمل او مقدماتی برای هدایت کردن از غیرطبیعی به طبیعی بود.»

سه) فرا گرفت: «تشبیه پرنده‌ای مادر که بر فراز جوجه‌های خود پرواز می‌کند و آنها را می‌پوشاند، هر ایده که شاید در مابقی باب در مورد جدایی خدا مطرح می‌شود را از میان بر می‌دارد. این فعل در تثنیه ۱۱:۳۲ نیز به کار رفته است و حرکت‌های بال عقاب را توصیف می‌کند که جوجه‌های خود را گِرد هم می‌آورد.» (کیدْنِر)

د. زمين، بی‌شکل و خالی بود: هنگامی که خدا زمین را خلق کرد، به احتمال زیاد زمینی «کهنه» خلق کرد، و در بازهٔ زمانی اموری را خلق نمود، که سن ظاهری آنها به شکلی واضح یا مصنوعی در آنها جای داده شد.

یک) برای مثال، آدم هنگام خلقت از نظر سنی به بلوغ رسیده بود؛ بنابراین سن به شکلی هدف‌دار در او خلق شده بود. به همین‌ترتیب، درختان باغ عدن حلقه‌هایی در خود داشتند که نشان از سن آنها بود و بدون شک در جهان آدم، دره‌ها و سواحل شنی نیز وجود داشت.

۷. آیات (۳-۵) اولین روز خلقت: نور خلق شده و از تاریکی جدا می‌شود.

و خدا گفت: “روشنایی باشد.” و روشنایی شد. خدا دید که روشنایی نیکوست و خدا روشنایی را از تاریکی جدا کرد. و خدا روشنایی را “روز” و تاریکی را “شب” نامید.  شامگاه شد و بامداد آمد، روز اول.

الف. روشنایی باشد: اولین قدم از هرج‌ و مرج به سوی نظم، آمدن به‌سوی نور است. این همچنین طریقی است که خدا در زندگی ما کار می‌کند.

یک) پولس درباره نوری که توسط انجیل به ما رسیده است نوشت: «حتی اگر انجیل ما پوشیده است، بر کسانی پوشیده است که در راه هلاکتند، خدای این عصر ذهن‌های بی‌ایمانان را کور کرده، تا نور انجیل جلال مسیح را که صورت خداست، نبینند. زیرا ما خود را موعظه نمی‌کنیم، بلکه عیسی‌مسیح را به‌عنوان خداوند موعظه می‌کنیم. و ازخود تنها به‌خاطر عیسی، و آن‌هم فقط به‌عنوان خادم شما سخن می‌گوییم. زیرا همان خدا که گفت: نور از میان تاریکی بتابد نور خود را در دل‌های ما تابانید تا شناخت جلال خدا در چهره مسیح، ما را منور سازد» (دوم قرنتیان ۳:۴-۶).

ب. و خدا گفت: خدا مجبور نبود نور را با دستان خود شِکل دهد. برای خدا کافی بود که فقط کلمات را بگوید: روشنایی بشود! و روشنایی شد

یک) «باید توجه داشته باشید که این نور فوراً به وجود آمد. زبان عِبری این را بسیار بهتر از ترجمه ما بیان می‌کند که بسیار مختصر است. نور باشد: نور شد.» (اسپرجن)

دو) از آنجا که خدا خلقت را با کلام خود به وجود آورده و آنها را خلق کرده است، برخی می‌گویند که ما نیز می‌توانیم بر اساس همان اصل عمل کنیم، و هرچیزی را با ایمان به هستی فرا‌خوانیم. این اغلب بر اساس درکی نادرست از عبرانیان ۳:۱۱ است (با ایمان می‌فهمیم که کائنات توسط کلام خدا شکل گرفته است)، که گفته می‌شود، خدا خود از ایمان در خلق جهان استفاده کرده است. در حالی‌که می‌گوید با ایمان درک می‌کنیم خدا جهان را خلق کرده است.

سه) همچنین، برخی درک نادرستی از انجیل مرقس ۲۲:۱۱ دارند که به معنای واقعی کلمه به معنای «ایمانِ خدا را داشتن» است، برخی تصور می‌کنند که ما نیز باید همان ایمانی را داشته باشیم که خدا دارد. اما عیسی پاسخ داد و به آنها گفت: «به خدا ایمان داشته باشید»، نمی‌تواند به این معنا باشد، زیرا ایمان، همانطور که عبرانیان ۱:۱۱ به ما می‌گوید، ضامن چیزهایی است که به آنها امید می‌رود، و برهان آنچه هنوز نمی‌بینیم. خدا به چه چیزی امید دارد؟ او چه چیزی را نمی‌بیند؟ او قادر مطلق و عالِمِ مطلق است و مسلماً نیازی به ایمان ندارد. او هدف ایمان و همچنین منبع ایمان است (افسسیان ۸:۲).

ج. روشنایی شد: پیدایش به ما می‌گوید که نور، روز و شب هریک قبل از خلق خورشید و ماه در روز چهارم خلق شده است (پیدایش ۱۴:۱-۱۹). این به ما نشان می‌دهد که نور چیزی فراتر از یک ماده فیزیکی است؛ همچنین جنبه‌ای روحانی دارد. در آسمان‌ها و زمین جدید، خورشید یا ماه وجود نخواهد داشت. خدا خودش نور خواهد بود (مکاشفه یوحنا ۵:۲۲).

یک) تاریکی‌ای که خدا بعداً بر مصریان فرستاد (خروج ۲۱:۱۰) دارای ویژگی ملموسی بود، بسیار فراتر از آنچه که ما معمولاً به‌عنوان تاریکی می‌شناسیم و آن را حس می‌کنیم. این یک عنصر ماوراءطبیعی خاص را نشان می‌دهد، که می‌تواند مربوط به روشنایی و تاریکی باشد.

د. خدا دید که روشنایی نیکوست: هر روز از خلقت در پیدایش ۱ با این اعلام از سوی خدا تمام می‌شود که آنچه خلق کرده است، نیکوست. خدا در این قسمت اعلام می‌کند که روشنایی نیکوست.

·       این قسمت به ما می‌گوید که خلقت خدا نیکویی ذاتی در خود داشت و این نیکویی باقی خواهد ماند، اگرچه به‌واسطهٔ گناه و سقوط انسانیت در معرض فساد قرار گرفته است (رومیان ۲۰:۸-۲۲).

·       این قسمت به ما می‌گوید که برخی چیزها حقیقتاً نیکو هستند و چیزهایی هستند که نیکو نیستند.

·       این قسمت به ما می‌گوید که خدا می‌داند چه چیز نیکوست و توصیف او از نیکویی و شرارت، با حقیقت همخوانی دارد.

ه. خدا روشنایی را از تاریکی جدا کرد: اکثر روزهای خلقت شامل نوعی از جدایی می‌شوند، که راهی برای تمایز به دو چیز است.

·      نور از تاریکی جدا می‌شود (روز ۱، ۴:۱).

·      فلک از آب‌ها جدا می‌شود (روز ۲، ۷:۱).

·      زمین از دریا جدا می‌شود (روز ۳، ۹:۱-۱۰).

·      روز از شب جدا می‌شود (روز ۴، ۱۴:۱).

·      موجودات دریا و پرندگان مبنی بر نوع، از هم جدا می‌شوند (روز ۵، ۲۱:۱).

·      انسان از مخلوقات زمین جدا می‌شود (روز ۶، ۲۵:۱-۲۶).

یک) بعداً، می‌بینیم که زن از مرد جدا می‌شود (۲۱:۲-۲۳). همهٔ این موراد کنار هم نشان می‌دهند که چقدر ایجاد تمایز برای خدا مهم است. همه چیز مشابه هم نیست و غلط است و به‌نحوی خطرناک است که مرزهایی که خدا به‌واسطهٔ آنها تمایز ایجاد کرده را مُکدر سازیم. موضوعی مهم در نقشهٔ خدا در همهٔ اعصار این است که همه چیز را در عیسی مسیح آشتی دهد (افسسیان ۱۰:۱)، اما این آشتی چیزهایی است که از یکدیگر متمایز می‌مانند، نه پاک کردن همهٔ تمایزات.

و. شامگاه شد و بامداد آمد، روز اول: بسیاری متعجب هستند که آیا این روز به معنای واقعی کلمه بود (به معنایی که ما به یک روز فکر می‌کنیم) یا دوره‌ای زمین‌شناسی بود. برخی می‌گویند خدا جهان را در شش روز آفرید، و برخی دیگر می‌گویند که او آن را در شش عَصر وسیع زمین‌شناسی خلق کرده است. اگرچه بین مسیحیان در این مورد اختلاف‌نظر وجود دارد، اما ساده‌ترین و رُک‌ترین معنای متن این است که او در شش روز همانطور که به‌عنوان روز می‌شناسیم، آن را خلق کرد.

یک) «اگر روزها اصلاً روز نبودند، آیا خدا این کلام را تأیید می‌کرد؟ آیا او با بی‌دقّتی عمل می‌کند، هرچند که عملی سازنده باشد؟ این سوال به استفاده صحیح از زبان بستگی دارد.» (کیدنِر)

دو) «نیازی به رد این ایده نیست که یوم (yom) به معنی دوره است. فرهنگ لغت‌های معتبر… از این مفهوم سخنی نگفته‌اند. فرهنگ‌ لغت عِبری منبع اصلی اطلاعات معتبر ما در مورد کلمات عِبری است.» (لئوپولد)

سه) «بدون شک، این شرحی واقعی و دقیق از کار روز اول خدا در خلقت جهان است.» (اسپرجن)

۸. آیات (۶-۸) روز دوم آفرینش: خدا تقسیم جَوی انجام می‌دهد.

و خدا گفت: “فلکی باشد در میان آب‌ها و آب‌ها را از آب‌ها جدا کند.” و خدا فلک را ساخت و آب‌های زیر فلک را از آب‌های بالای فلک جدا کرد. و چنین شد. و خدا فلک را آسمان نامید. و شامگاه شد و بامداد آمد، روز دوم.

 الف. فلکی باشد: ایدۀ یک فلک از یک انبساط (NIV، NAS) یا فضا (NLT) است. آب‌های زمین از بخار آب موجود در آسمان جدا می‌شود.

ب. آب‌های بالای فلک: برخی از مفسران و دانشمندان معتقدند که در اینجا کتاب‌مقدس وجود بخار آب قابل توجه در آسمان را به رسمیت می‌شناسد. چنین پتوی بخاری محیط زیست زمین را تا حد زیادی تغییر می‌دهد و هنری موریس چندین اثرِ پتوی بخار را پیشنهاد می‌کند:

یک) بنابراین، بخار آب بالای آسمان احتمالاً لایهٔ وسیع از بخار آب را در بالای تروپوسفر و احتمالاً در بالای استراتوسفر نیز تشکیل می‌دهد، در منطقه با دمای بالا که امروزه به‌عنوان یونوسفر شناخته می‌شود، و تا فضا گسترش می‌یابد.» (موریس)

دو) این به‌عنوان گلخانه‌ای جهانی عمل می‌کند و درجهٔ حرارتی تقریباً یکنواخت و مطبوع را در سراسر جهان حفظ می‌کند.

سه) بدون تغییرات زیاد دما، بادهای قابل توجهی وجود نخواهد داشت و چرخهٔ آب و باران نیز نمی‌تواند شکل بگیرد و در اینصورت بارانی وجود نخواهد داشت.

چهار) در سراسر جهان پوشش گیاهی سرسبز، و گرمسیری وجود دارد که نه از باران، بلکه از چرخه تبخیر و تراکم غَنی آب تغذیه می‌شود، که منجر به شبنم شدید یا مِه زمینی می‌شود.

پنج) پتوی بخار می‌تواند اشعه ماوراء بنفش، پرتوهای کیهانی، و سایر انرژی‌های مخرب که در حال بمباران کرهٔ زمین هستند را تصفیه کند. اینها عامل جهش‌ها شناخته می‌شوند، که طول عمر انسان را کاهش می‌دهند. پس بدین طریق طول عمر انسان و حیوان بسیار افزایش می‌یابد.

شش) یک پتو بخار مخزن لازم را برای پتانسیل سیل احتمالی در سراسر جهان فراهم می‌کند.

۹. آیات (۹-۱۳) سومین روز آفرینش: زمین از دریا جدا شد؛ گیاهان و همه نوع پوشش گیاهی خلق شد.

و خدا گفت: “آب‌های زیر آسمان در یکجا گرد آیند و خشکی پدیدار گردد.” و چنین شد. و خدا خشکی را زمین  و اجتماع آب‌ها را دریا نامید. و خدا دید که نیکوست.  وخدا گفت: “زمین نباتات برویاند گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوه‌ای که برحسب گونه خود میوه دانه‌دار بیاورند در روی زمین.” و چنین شد. و زمین نباتات رویانید. گیاهانی که بر حسب گونه خود دانه تولید می‌کردند، و درختانی که بر حسب گونه خود میوه دانه‌دار می‌آوردند. و خدا دید که نیکوست. شامگاه شد و بامداد آمد، روز سوم.

الف. آب‌های زیر آسمان جمع شود: نظر بر این است که قبل از این، زمین با آب پوشیده شده بود. اکنون آب‌ها در یکجا جمع شده و خشکی ظاهر می‌شود.

ب. زمین گیاهان برویاند: تمام اینها قبل از خلقت خورشید (چهارمین روز خلقت، پیدایش ۱۴:۱-۱۹) اتفاق افتاده است. این بدان معناست که گیاهان از طریق نوری که خدا قبل از خورشید و ماه خلق کرده بود، تغذیه کافی داشتند (پیدایش ۳:۱).

یک) عده‌ای معتقدند روزهای آفرینش، روزهای عینی نبودند، بلکه دوره‌های پی‌درپی تکاملی بوده‌اند، در حالی‌که رُشد تکاملی در اینجا مشکلی واقعی دارد. توضیح اینکه چگونه گیاهان و پوشش گیاهی می‌توانند چند قرن قبل از خورشید و ماه رشد کنند، دشوار است. هیچ تکامل‌گرای مدرنی استدلال نمی‌کند که عمر گیاهان از خورشید یا ماه بیشتر است، اما این همان چیزی است که پیدایش به ما می‌گوید.

دو) بسیاری می‌پرسند که چگونه خورشید، ماه، و ستارگان در روز چهارم هنگامی که نور (شامل روز و شب) در روز اول خلق شد، به وجود آمدند. بسیاری معتقدند که این مشکل با گفتن اینکه این اجسام آسمانی در روز اول خلق شده‌اند، حل شده است، اما تا روز چهارم به طورخاص قابل مشاهده نبوده یا به صورت کامل شکل نگرفته بودند. اما مکاشفه یوحنا از روزی می‌گوید که دیگر نیازی به خورشید، ماه و ستاره نداریم (مکاشفه یوحنا ۲۳:۲۱). دلیلی وجود ندارد که خدا نتواند آفرینش را به همان شیوه‌ای آغاز کند که به آن پایان می‌دهد.

ب. و چنين شد: این آغاز زندگی بر روی سیاره زمین است، که مستقیماً توسط خدا خلق شده است و طی میلیون‌ها سال به آرامی در حال تکامل نیست.

یک) برخی از دانشمندان اکنون می‌گویند زندگی بر روی زمین زمانی آغاز شد که شهاب‌سنگ‌های حامل آمینو اسیدها بر زمین تأثیر گذاشتند. در زمانی که خورشید سردتر بود و زمین یک توپ آب بود که با یخی به قُطرِ ۱۰۰۰ فوت پوشیده شده بود. نظریه این است که یک شهاب‌سنگ به یخ برخورد کرده، آن را شکسته و آب زیر آن را با اجزای سازنده حیات، که در یک «سیال ارگانیک» جمع شده‌ بودند، «باردار» کرده است. اگرچه این روند، سببی بود، دانشمندان گفته‌اند زندگی بر روی زمین در «یک لحظه زمین‌شناسی» آغاز شد. اما منظورشان از یک لحظه، ۱۰ میلیون سال یا کمتر است. به نظر نویسنده، باور به این نظریه به ایمانی بیشتر از باور به پیدایش نیاز دارد.

دو) شواهد فسیلی بیشتر با این ایده سازگار هستند که زندگی به جای اینکه به آرامی در حال تکامل باشد، روی زمین به شکل انفجار پدید آمده است.

ج. زمین نباتات برویانید گیاهانی که دانه تولید کنند و درختان میوه‌ای که بر حسب گونه خود میوه دانه‌دار بیاورند: گیاهان نه به‌عنوان دانه، بلکه به‌عنوان گیاهان کامل خلق شده‌اند که هر کدام دانه دارند. بنابراین آنها به‌عنوان گیاهان بالغ با ظاهری دارای سِن خلق شدند. مرغ واقعاً قبل از تخم‌مرغ آمد.

د. موافق جنس خود: این عبارت ده بار در باب ۱ پیدایش آمده است. و بدان معناست که خدا تنوع در یک جنس را مجاز می‌داند، اما چیزی از یک جنس هرگز به چیزی از جنسی دیگر تبدیل نمی‌شود.

ه. و خدا دید که نیکوست: خدا می‌داند چه چیز نیکو است. او از نظر اخلاقی مبهم نیست. خدا می‌داند که چه چیزی نیکو است و خلقت خود را سازماندهی می‌کند تا به نتیجه نیکویی برسد.

یک) خدا زمین را نیکو نمی‌نامد تا زمانی که قابل سکونت شود، جایی که انسان می‌تواند در آن زندگی کند.

و. زمین نباتات برویاند…گیاهانی که دانه تولید می‌کنند…درختان میوه‌ای که موافق جنس خودمیوه دانه‌دار آورند…و خدا دید که نیکوست: برخی از این قسمت برای توجیه استفاده از مواد مخدر (به ویژه ماری‌جوانا) استفاده می‌کنند، زیرا گیاهان و (هر) گیاهی به دستور خدا خلق شده است. اما قطعأ، هر گیاهی برای هر هدفی مناسب نیست. شوکران زهرآلود طبیعی است، اما خوب نیست.

یک) در حقیقت، استفاده از مواد مخدر به این شیوه در هیچ کجا تأیید نشده و همیشه در کتاب‌مقدس محکوم است. استفادهٔ نادرست از داروها اغلب با جادوگری و علوم غریبه همراه است.

دو) جادوگری در کتاب‌مقدس به طور جامع محکوم شده است (خروج ۱۸:۲۲، تثنیه ۱۰:۱۸، دوم تواریخ ۶:۳۳، مکاشفه یوحنا ۲۱:۸ و ۱۵:۲۲). در هر دو کتاب عهدعتیق و عهدجدید، کلمهٔ جادوگری با ساخت و مصرف موادمخدر ارتباط داشت.

۱۰. آیات (۱۴-۱۹) چهارمین روز آفرینش: خورشید، ماه، و ستارگان.

و خدا گفت: “نورافشان‌ها در فلک آسمان باشند تا روز را از شب جدا کنند و تا نشانه‌ها باشند برای نمایاندن زمان‌ها و روزها و سال‌ها و نورافشان‌ها باشند در فلک آسمان تا بر زمین روشنایی بخشند.” و چنین شد. و خدا دو نورافشان بزرگ ساخت نورافشان بزرگ‌تر را برای فرمانروایی در روز و نورافشان کوچک‌تر را برای فرمانروایی بر شب و نیز ستارگان را. و خدا آنها را در فلک آسمان نهاد تا بر زمین روشنایی بخشند و بر روز و بر شب  سلطنت کنند و نور را از تاریکی جدا سازند. و خدا دید که نیکوست. و شامگاه شد و بامداد آمد، روز چهارم.

الف. برای آیات و زمان‌ها و روزها و سال‌ها باشند: خدا خورشید و ماه را آفرید -این نورافشان‌ها در فلک آسمان برای آیات و زمان‌ها و روزها و سال‌ها باشند. از آغاز، انسان از قوانین خدا نسبت به خورشید، ماه، و ستارگان برای علامت‌گذاری و اندازه‌گیری زمان و جهت استفاده کرده است.

ب. خدا نورافشان‌ها را در فلک آسمان قرار داد: خدا دقیقاً می‌دانست که خورشید را در چه فاصله‌ای از زمین قرار دهد. اگر این فاصله چند میلیون مایل کمتر یا بیشتر می‌بود، حیات غیرممکن می‌شد.

یک) تعادل پیچیده اکوسیستم ما به شدت بر وجود خالق استدلال می‌کند. ما در دنیایی بسیار پیچیده زندگی می‌کنیم.

دو) گینزْبِرگ (Ginzberg) افسانهٔ یهودی را نقل می‌کند که حرکت خورشید، به ستایش خدا مرتبط شده است (همانطور که در مزمور ۳:۱۱۳، ۱:۵۰ و ۳:۱۴۸ نقل شده است): «حرکت خورشید در مدارش یک آهنگ مُتداوم برای ستایش خداست. و این آهنگ به تنهایی حرکت وی را ممکن می‌سازد. بنابراین، هنگامی که یوشع می‌خواست به خورشید دستور بدهد که ثابت بماند، مجبور شد به خوشید دستور سکوت دهد. آواز ستایش خورشید آرام شد، و خورشید ثابت ماند.»

ج. برای آیات و زمان‌ها و روزها و سال‌ها باشند: هنگامی که خدا نورافشان‌ها را در فلک آسمان قرار داد تا برای آیات و زمان‌ها باشند، احتمالاً شامل مواردی می‌شود که ما آن را صورت فلکی می‌نامیم، اما توسط عبرانیان باستان Mazzaroth نامیده می‌شد (ایوب ۳۱:۳۸-۳۲).

یک) به شکل قابل توجهی، صور فلکی زودیاک در هر زبان و فرهنگی یکسان است، حتی اگر نام‌های خاص صور فلکی تغییر کند. همچنین، می‌دانیم که اَشکال صور فلکی ارائه شده به ما اصلاً شبیه آن چیزهای اولیه نیستند، و هرگز چنین نبوده است. با این‌حال نام اَشکال صور فلکی در همه فرهنگ‌ها یکی است. این به آغازی مشترک قبل از بابِل برای همه صورفلکی و قبل از مورد فساد قرار گرفتن حقیقتِ صور فلکی اشاره می‌کند.

دو) انجیل لوقا ۷۰:۱ و اعمال رسولان ۲۱:۳ بیان می‌دارد «انبیای مقدس، از زمان آغاز جهان» سخن می‌گوید. این پیامبران ممکن است خودْ ستارگان باشند. مزمور ۴:۱۴۷ و کتاب اشعیا ۲۶:۴۰ به ما می‌گویند خدا همهٔ ستاره‌ها را شماره‌گذاری کرده است و خدا برای همهٔ آنها نامی دارد. مزمور ۱:۱۹-۶ به ما می‌گوید که آسمان‌ها حاوی پیامی از سوی خداست.

سه) طالع‌بینی فساد شیطانی پیام اصلی خدا در ستارگان است، پیامی که نقشهٔ نجات او را نشان می‌دهد. زیرا طالع‌بینی یک فساد است، باید همیشه توسط انسان از آن اجتناب شود (کتاب اشعیا ۱۲:۴۷-۱۵).

د. و ستارگان را (ساخت): با همه ستارگان دیگر در جهان ما، اغلب در عَجبیم که آیا حیات در سیارات دیگر وجود دارد یا خیر.

یک) وقتی همهٔ آنچه را که برای به‌وجود آمدن و ادامهٔ حیات نیاز است را در نظر می‌گیریم، طبق دانسته‌های ما، تعداد کمی از سیارات هستند که می‌توانند در خود حیات داشته باشند. با در نظر گرفتن عواملی مانند نوع کهکشان، موقعیت ستاره، سِن ستاره، جِرم ستاره، رنگ ستاره، فاصله از ستارگان، شیب محور، دورهٔ چرخش، گرانش سطح، نیروی جزر و مد، میدان مغناطیسی، مقدار اکسیژن در جو، فشار اتمسفر، و ۲۰ عامل مهم دیگر، احتمال وقوع هر ۳۳ رخداد در هر سیاره یک در ۱۰ به توان ۴۲ است. مجموع تعداد سیارات ممکن در جهان ۱۰ به توان ۲۲ است.

دو) زمانی دولت آمریکا سالانه ۱۰۰ میلیون دلار صرف جستجوی اطلاعات فرازمینی می‌کرد. شاید بهتر این بود که این پول را صرف پرورش زندگی هوشمند در واشنگتن یا دیگر مراکز دولتی می‌کرد.

۱۱. آیات (۲۰-۲۳) پنجمین روز آفرینش: پرندگان و موجودات دریایی خلق می‌شوند.

و خدا گفت: “آب‌ها به انبوه جانداران پر شوند و پرندگان بر فراز زمین بر روی فلک آسمان پرواز کنند.” پس خدا موجودات بزرگ دریایی و همه جانداران را که می‌جنبند و آب‌ها را پر می‌سازند، بر حسب گونه‌هایشان، و همه پرندگان بالدار را بر حسب گونه‌هایشان آفرید. و خدا دید که نیکوست. و خدا آنها را برکت داده گفت: “بارور و کثیر شوید و آب‌های دریا را پر سازید و پرندگان نیز در زمین کثیر بشوند.” و شامگاه شد و بامداد آمد، روز پنجم.

الف. آب‌ها از انبوه جانداران پر شود: می‌بینیم که تنوع زیادی از پرندگان و موجودات دریایی به طور همزمان خلق شده‌اند، و طی میلیون‌ها سال به آرامی تکامل نیافته‌اند. اگرچه حیات گیاهی قبل از حیات حیوانات خلق شده است، اما حیات حیوانی از بطن حیات گیاهی، آفریده نشده است.

یک) در بین تنوع حیوانات، بسیاری ساختارهای مشابهی دارند: پرندگان، خزندگان، پستانداران، و غیره. این حداقل برای یک طراح معمولی به همان اندازه متقاعد‌کننده است که برای یک منبع زندگی مشترک بحث می‌کند. تمامی حیات از یک سلول اولیه به وجود نیامده است، اما همه از یک طراح یکسان خلق شده است.

ب. برحسب گونه‌هایشان: باز هم می‌گوییم که تمامی حیات وحش برحسب گونه‌هایشان خلق می‌شوند. خدا عمداً تنوع زیادی را در یک گونه خلق کرده است، اما یک «گونه» تبدیل به دیگری نمی‌شود.

یک) برای مثال، ساختار بین سگ‌ها متنوع است. تی کاپ پودل (نژاد سگ) بسیار متفاوت از گِرِیت دِین (نژاد سگ) است، اما هر دو سگ هستند. با این‌حال، هرچقدر هم پرورش داده شوند، تبدیل به موش نمی‌شوند.

دو) تکامل‌گرایان غالباً نمونه‌های متقاعد‌کننده‌ای از ریزتکامل، تنوع گونه‌ای در گونه خود و سازگار شدن با محیط ارائه می‌دهند. برای مثال، هنگامی که آلودگی باعث می‌شود پروانه‌های تیره، استتار را راحت‌تر انجام دهند، تعدادشان نسبت به پروانه‌های سیاه و سفید فلفلی افزایش می‌یابد؛ یا فِنچ‌ها ممکن است در پاسخ به محیطِ متمایزِ خود منقارهای متفاوتی ایجاد کنند. اما پروانه‌ها همچنان پروانه هستند، و فِنچ‌ها همچنان فنچ. هیچ تغییری در خارج از گونه (جنس) ایجاد نشده است. ریزتکامل، تکامل کلان را ثابت نمی‌کند.

۱۲. آیا پرونده‌های فسیلی نشان نمی‌دهد که این موجودات به جای پدیدار شدن ناگهانی، به آرامی به وجود آمده‌اند؟

الف. اکثر مردم نمی‌دانند که قوی‌ترین مخالفان داروین، روحانیون نبودند، بلکه فسیل‌شناسان بودند. داروین اذعان داشت که شواهد فسیلی «بدیهی‌ترین و شدیدترین اعتراضی است که می‌توان علیه نظریه من مطرح کرد»، و به دلیل شواهد فسیلی، «برجسته‌ترین دیرینه‌شناسان… و بزرگ‌ترین زمین‌شناسان ما… به اتفاق آرا، شدیداً با این نظریه مخالفت کرده‌اند» و می‌گویند که گونه‌ها تغییر نمی‌کنند.

ب. پروندهٔ فسیلی با دو اصل بزرگ مشخص شده است: اول، حالت سُکون، که بدین معنی است که اکثر گونه‌ها در تمام تاریخ مستند خود تغییر نکرده‌اند. ظاهر آنها هنگامی که اولین بار در پرونده فسیلی ظاهر می‌شوند، همانطور است که آخرین بار در پروندهٔ فسیلی ظاهر شده است. آنها تغییر نکرده‌اند. دوم، ظهور ناگهانی، بدان معناست که در هر حوزه، گونه‌ای به تدریج به وجود نمی‌آید، بلکه به یکباره ظاهر ‌شده و «کاملاً شکل گرفته» است.

یک) فیلیپ جانسون: «اگر تکامل به معنای تغییر تدریجی یک گونه از موجودات به گونه‌ای دیگر است، ویژگی بارز پرونده فسیلی عدم وجود شواهد برای تکامل است.

ج. بیگهورن باسین (Bighorn Basin) در ایالت وایومینگ ذخایر فسیلی مربوط به موضوعی دارند که باستان‌شناسان می‌گویند حدود پنج میلیون سال قدمت دارد. از آنجا که این پرونده بسیار کامل است، دیرینه‌شناسان تصور می‌کردند که می‌توان مسیر مثبتی از تکامل را یافت. در عوض، «پرونده فسیل‌ها به طور قانع‌کننده‌ای یک انتقال واحد از گونه‌ای به گونه دیگر را اثبات نمی‌کند.» (جانسون)

یک) نیل الدریج (Nile Eldredge) تکامل‌گرا نوشت: «ما دیرینه‌شناسان گفته‌ایم که تاریخچهٔ حیات [در بقایای فسیلی] از [داستان تکامل تدریجی] پشتیبانی می‌کند، در حالی که تمام مدت می‌دانستیم چنین نیست» (جانسون)

د. هر دو تکامل به آرامی اتفاق افتادند، با تغییرات کوچکی که در طی میلیاردها سال گذشته بر روی تغییر قبلی رُخ داده‌اند؛ یا تغییرات به صورت جهش‌های سریع صورت گرفت: چیزی شبیه موشی که از تخم مار بیرون می‌آید.

یک) پروندهٔ فسیلی ایده میلیون‌ها تغییر کوچک را کاملاً رد می‌کند؛ جهش سریع راهی برای نسبت دادن قدرتی معجزه‌آسا به «تصادف» یا «طبیعت» به جای خداست. در حالی‌ که ایمان کسانی را که به چنین هیولاهای امیدوارکننده‌ای اعتقاد دارند، تحسین می‌کنیم، عاقلانه‌تر این است که اعتقاد به خدایی حکیم، آفریننده و خالق داشته باشیم.

ششمین روز خلقت: خلقت انسان.

۱. آیات (۲۴-۲۵) خدا حیوانات خشکی را خلق می‌کند.

و خدا گفت: “زمین جانداران را برحسب گونه‌هایشان برآورد چارپایان و خزندگان و وحوش زمین را، برحسب گونه‌هایشان.” و چنین شد. پس خدا وحوش زمین را برحسب گونه‌هایشان بساخت، و چارپایان را برحسب گونه‌هایشان. وهمه خزنده‌های روی زمین را برحسب گونه‌هایشان. و خدا دید که نیکوست.

الف. زمین جانداران را برآورد: در پنجمین روز آفرینش، خدا پرندگان و حیوانات دریایی را ساخت، اما اکنون خدا توجه خلاق خود را به انواع مختلف حیوانات خشکی معطوف کرده است.

ب. خدا حیوانات زمین را برحسب گونه‌هایشان ساخت: وقتی به تنوع بی‌نهایت قلمرو حیوانات (اعم از زنده و منقرض شده) نگاه می‌کنیم، باید تحت تأثیر قدرت خلاقیت خدا، و همچنین حس شوخ‌طبعی او قرار بگیریم. هر موجودی که زرافه، پلاتی‌پوس و طاووس را ساخته باشد خدای شادی و طنز است.

یک) برای یک طاووس ماده، جذاب‌ترین طاووس‌ها آنهایی هستند که بزرگ‌ترین پَرها را دارند، اما پَرهای بزرگ روی دُم، فرار از دست شکارچی را دشوار می‌کند. بنابراین، طاووس ماده با کمترین شانس زنده ماندن این‌گونه به طاووس نَر پاداش می‌دهد. این یکی از نمونه‌های یک پدیده طبیعی است که مشکل بزرگی را برای ایده بقای افراد مناسب ارائه می‌دهد.

ج. برحسب گونه‌هایشان: بازهم، بر این عبارت مهم تأکید می‌شود. خدا تنوع عظیمی را در یک گونه مجاز می‌داند، اما یک گونه هرگز به گونه‌ای دیگر تبدیل نخواهد شد.

۲. آیهٔ (۲۶) نقشه خدا این است که انسان را در صورت خود (شبیه خود) خلق کند.

و خدا گفت: “انسان را به صورت خود و شبیه خود بسازیم. و او بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بر چارپایان و همه زمین و همۀ خزندگانی که بر زمین می خزند، فرمان براند.”

الف. انسان را به صورت خود بسازیم: استفاده مکرر از واژۀ جمع («بسازیم» … به صورت ما، موافق شبیه ما) با این ایده سازگار است که یک خدا در سه شخص وجود دارد، چیزی که ما آن را با نام تثلیت می‌شناسیم.

یک) لئوپولد (Leupold) به خوبی نشان می‌دهد که واژهٔ جمعِ (بسازیم) تنها صرفاً واژه جمع سلطنتی نیست و همچنین نمی‌تواند صحبتِ خدا با فرشتگان و یا خطاب به آنان باشد. این نشانگر تثلیث است، اگرچه به وضوح بیان نشده است.

ب. به صورت خود: درک اینکه انسان چه کسی است، با دانستن اینکه ما به صورت خدا خلق شده‌ایم، آغاز می‌شود. انسان با هر گونهٔ دیگری از مخلوقات متفاوت است، چون با خدا سازگاری دارد.

یک) این بدان معناست که بین زندگی انسان و حیوان شکاف غیرقابل جبرانی وجود دارد. اگرچه ما از نظر بیولوژیکی شبیه حیوانات خاصی هستیم، اما از نظر توانایی‌های اخلاقی، فکری و روحانی متمایزیم.

دو) این همچنین بدان معناست که بین زندگی انسان و زندگی فرشتگان نیز شکاف غیرقابل جبرانی وجود دارد. هیچ‌جا به ما گفته نشده است که فرشتگان به صورت خدا خلق شده‌اند. فرشتگان نمی‌توانند همان نوع محبت و مشارکت با خدا را داشته باشند که ما داریم.

سه) این بدان معناست که تجسم واقعاً امکان‌پذیر بود. خدا (در شخص دوم تثلیث) می‌تواند واقعاً انسان شود، زیرا اگرچه خدا و انسان یکی نیستند، اما با یکدیگر سازگارند.

چهار) این بدان معناست که زندگی انسان دارای ارزش ذاتی است، کاملاً جدا از «کیفیت زندگی» که هر فردی تجربه می‌کند، زیرا حیات انسان به صورت خدا ساخته شده است.

ج. به صورت خود: چندین چیز خاص در انسان وجود دارد که نشان می‌دهد او به صورت خدا ساخته شده است.

·    تنها بشر دارای چهره‌ای طبیعی است که به سمت بالا نگاه می‌کند.

·    تنها بشر دارای انواع گوناگونی از حالات چهره است.

·    تنها بشر دارای احساس شرم است که این را در حالت سرخ شدن بیان می‌کند.

·    تنها بشر صحبت می‌کند.

·    تنها بشر دارای شخصیت، اخلاق و روحانیت است.

د. به صورت خود: این ایده که ما به صورت خدا ساخته شده‌ایم، حداقل سه جنبه دارد.

·    این بدان معناست که انسان‌ها دارای شخصیت هستند: دانش، احساسات و اراده. این امر انسان را از همهٔ حیوانات و گیاهان متمایز می‌کند.

·    این بدان معناست که انسان‌ها دارای اخلاق هستند: ما قادر به قضاوت اخلاقی هستیم و یک وجدان داریم.

·    این بدان معناست که انسان‌ها دارای روحانیت هستند: انسان برای ارتباط با خدا ساخته شده است. در سطح روحانی است که ما با خدا ارتباط برقرار می‌کنیم.

ه. به صورت خود: این بدان معنا نیست که خدا دارای جسم فیزیکی یا انسانی است. خدا روح است (انجیل یوحنا ۲۴:۴). اگرچه خدا بدن جسمانی ندارد، او انسان را طوری طراحی کرده که بدن فیزیکی او می‌تواند بسیاری از کارهایی را که خدا انجام می‌دهد، انجام دهد: دیدن، شنیدن، بوییدن، لمس کردن، صحبت کردن، فکر کردن، برنامه‌ریزی و غیره.

یک) «به سختی می‌توان گفت که بدن انسان از خدا الگو گرفته است، زیرا خدا، به‌عنوان یک روح غیرمادی، نمی‌تواند آن چیزی را که ما بدن مادی می‌نامیم، داشته باشد. با این‌حال، بدن انسان باید حداقل به‌عنوان مناسب‌ترین ظرف برای روح انسان در نظر گرفته شود و بنابراین باید حداقل قیاس آن چنان نزدیک باشد که خدا و فرشتگانش هنگام ظاهر شدن در قالب انسان‌ها، به شکل انسان انتخاب شوند.» (لئوپولد)

و. به صورت خود و شبیه خود: اصطلاحات مربوط به صورت و شباهت کمی متفاوتند. صورت بیشتر به ظاهر و شباهت بیشتر به شباهت انتزاعی مربوط می‌شود، اما هر دو در این متن اساساً یک معنی دارند.

ز. تا فرمان براند: قبل از اینکه خدا انسان را خلق کند، فرمان داد که انسان بر زمین حکومت نماید. برتری انسان در نظم ایجاد شده و توانایی او در تأثیرگذاری بر محیط خود تصادفی نیست؛ این بخشی از برنامه خدا برای انسان و زمین است.

یک) براساس این مفهوم، گناه است اگر انسان از این سلطه بر زمین، با در نظر داشتن مقام مباشرت مناسب، استفاده‌ای مسئولیت‌پذیرانه نداشته باشد.

۳. آیات (۲۷-۳۱) خلقت انسان از سوی خدا و مأموریت محول شده به آدم.

پس خدا آدم را به صورت خود آفرید. او را به صورت خدا آفرید. ایشان را مرد و زن آفرید. و خدا ایشان را برکت داد و خدا بدیشان گفت: “بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید و بر ماهیان دریا و پرندگان آسمان و بر هر جانداری که بر زمین حرکت می‌کند، فرمان برانید.” آنگاه خدا گفت: “اینک همۀ گیاهان دانه‌داری که بر روی تمام زمین است و همۀ درختان برخوردار از میوه دانه‌داربه شما بخشیدم تا  خوراک شما باشد. و به همۀ وحوش زمین و به همۀ پرندگان آسمان و به همۀ خزندگان روی زمین که جان در خود دارند، همه گیاهان سبز را برای خوردن بخشیدم.” و چنین شد. و خدا هرآنچه ساخته بود دید و همانا بسیار نیکو بود. و شامگاه شد و بامداد آمد، روز ششم.

الف. پس خدا انسان را به صورت خود آفرید: خدا آدم را طبق برنامه خود که در پیدایش ۲۶:۱ توضیح داده شده است، خلق کرد. برای تأکید بر این ایده، مفهوم خلق انسان به صورت خدا تکرار می‌شود.

یک) به صراحت به ما گفته می‌شود که خدا انسان را به طور کامل آفرید و او را در یک روز آفرید، نه به تدریج طی میلیونها سال تکامل پیشرونده. این ایده که یک تکامل آهسته و پیشرونده می‌تواند مکانیسمی پیچیده مانند بدن انسان ایجاد کند، معنا نمی‌دهد.

دو) گفته می‌شود که حداقل ۴۰ مرحلهٔ مختلف تکامل برای تشکیل چشم لازم است. چه مزیتی ممکن است برای ۳۹ مرحله اول وجود داشته باشد؟ ریاضیدان دی. اِس. اُلام (D.S. Ulam) استدلال می‌کند که چشم با تجمع جهش‌های کوچکِ بسیار تکامل نمی‌یابد، زیرا تعداد جهش‌ها باید بسیار زیاد باشد و زمان موجود تقریباً به اندازهٔ کافی برای ظهور آنها کافی نیست. ارنست مایر (Ernst Mayr) تکامل‌گرا می‌گوید: «به هر نحوی با تعدیل این اَشکال، به‌درستی نتیجه خواهیم گرفت. ما از این واقعیت که تکامل رخ داده است تسلی می‌یابیم.» جانسون بیان می‌کند: «داروینیسم برای آنها یک نظریهٔ باز برای ابطال نبود، بلکه واقعیتی است که باید مورد توجه قرار گیرد.» (جانسون)

سه) داروین نوشت: «اگر بتوان ثابت کرد که هر اندام پیچیده‌ای که وجود دارد، احتمالاً با تعدد تغییرات پی‌در‌پی و جزئی ایجاد نشده، نظریه من کاملاً فرو می‌پاشد.» پروفسور ریچارد گُلدشمیت (Richard Goldschmidt) متخصص ژنتیک در دانشگاه کالیفرنیا در بِرکلِی، مجموعه‌ای از ساختارهای پیچیده (از موی پستانداران گرفته تا هموگلوبین) را ذکر کرد که فکر می‌کرد نمی‌توانند با هزاران سال جهش کوچک ایجاد شده باشند. «داروینیست‌ها با این پیشنهاد فوق‌العاده با تمسخر وحشیانه برخورد کردند. همانطور که گلدشمیت می‌گوید، این بار من نه تنها دیوانه بودم، بلکه تقریباً جنایتکار حساب می‌شدم…فرض گرفته شود که چنین رویدادِ تصادفی می‌تواند حتی یک عضو پیچیده مانند کبد یا کلیه را بازسازی کند، به همان اندازه منطقی است که فرض کنیم یک ساعت مچی هوشمند می‌تواند با پرتاب یک ساعت قدیمی به سوی دیوار طراحی شود.» (جانسون)

ب. ایشان را مرد و زن آفرید: این را نباید به این معنا تفسیر کرد که آدم در اصل دارای دوجنس بوده است، یعنی هم مذکر و هم مونث. این قسمت از کتاب پیدایش به ما نَمای کلی از خلقت انسان از سوی خدا می‌دهد و پیدایش ۲ توضیح می‌دهد که چگونه خدا دقیقاً مرد و زن را خلق کرده است.

یک( در عصر ما، بسیاری می‌گویند هیچ تفاوت واقعی بین زن و مرد وجود ندارد. اگر ما نتیجه تکاملی بدون تفکر باشیم، این امر منطقی است، اما اگر این درست باشد که خدا مرد و زن را خلق کرده، پس از نظر خدا تفاوت بین زن و مرد تصادفی نیست. از آنجا که او آنها را خلق کرده است، تفاوت‌ها نیکو و معنادار هستند.

دو) مردان زن نیستند و زنان مرد نیستند. یکی از غم‌انگیزترین نشانه‌های فساد فرهنگی ما در عصر امروزه میزان و شدّت سردرگمی جنسیتی است.

سه) بیهوده است که در عَجَب باشیم آیا مردان یا زنان بر دیگری برتری دارند یا خیر. یک مرد در مرد بودن کاملاً برتر است. یک زن در زن بودن کاملاً برتر. اما وقتی مردی سعی می‌کند زن باشد یا زنی سعی می‌کند مرد باشد، این یعنی حقارت واقعی.

ج. و خدا ایشان را برکت داد: اولین کاری که خدا برای انسان انجام داد، این بود که او را برکت داد. بدون نعمت برکت خدا، زندگی بشر نه تنها غیرقابل تحمل بلکه غیرممکن نیز خواهد بود.

د. بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید و در آن تسلط نمایید و حکومت کنید: خدا همچنین به انسان وظیفه‌ای می‌دهد که انجام دهد و نقشهٔ خدا را در مورد اعمال سلطهٔ انسان بر روی زمین برآورده کند. اصل این فرمان این است که بارور و کثیر شوید و زمین را پر سازید. انسان نمی‌تواند نقشهٔ خدا را برای خودش در زمین برآورده سازد، مگر آنکه آن را پر کند.

یک) علاوه بر این، خدا به بشر میل جنسی داد، که باعث می‌شود افزایش جمعیت زمین سریع و محتمل شود.

دو) با این‌حال، بسیاری تصور می‌کنند که بارور و کثیر شدن تنها یا اصلی‌ترین هدف خدا برای رابطه جنسی بوده است، اما اینطور نیست. دلیل اصلی ایجاد رابطه جنسی توسط خدا، مشارکت در پیوند دو طرف و یک بدن شدن آنها بود.

سه) حیوانات فقط برای تولید مثل رابطه جنسی دارند، اما واکنش جنسی انسان از بسیاری جهات با واکنش جنسی حیوانات متفاوت است.

·       تخمک‌گذاری انسان علامت ظاهریِ بیرونی ندارد.

·       انسان‌ها در خلوت رابطه جنسی دارند؛

·       انسان‌ها دارای ویژگی‌های جنسی ثانویه هستند (فقط در انسان‌ها زنان قبل از اولین زایمان سینه‌شان رشد می‌کند).

·       فقط رابطه جنسی در انسان‌ها بر خلاف حیوانات که در فصل «گرما» انجام می‌شود، همیشه در دسترس است و در این رابطه علاقمندی وجود دارد.

·       در انسان‌ها، مدت زمان رابطهٔ جنسی بیشتر است و شدت لذت جنسی شدیدتر است و فقط انسان‌ها بعد از پایان باروری به برقراری رابطه می‌پردازند.

هیچ‌یک از این ابعاد خاصِ رابطهٔ جنسی برای تولید مثل مورد نیاز نیست، اما همهٔ آنها برای رابطهٔ جنسی به‌عنوان ابزاری برای پیوند مفید هستند.

ه. تا خوراک شما باشد: خدا به انسان بر تمام زمین تسلط داد، اما فقط پوشش گیاهی به طور خاص به‌عنوان خوراک ذکر شده است. به نظر می‌رسد، قبل از طوفان، نسل بشر گیاه‌خوار بود، اما پس از آن، به انسان اجازهٔ خوردن گوشت حیوانات داده شد (پیدایش ۳:۹).

و. خدا هرچه ساخته بود دید و اینک بسیار نیکو بود: آخرین تجزیه و تحلیل خدا از کار آفرینش این است که بسیار نیکو بود. خدا از خلقت خود راضی بود و ما نیز خوشحالیم!

یک) وقتی خدا خلقت را نیکو اعلام کرد، منظور واقعاً این بود. در آن زمان، کاملاً نیکو بود؛ هیچ مرگ یا فرسودگی بر زمین وجود نداشت.

۴. روایت پیدایش برای اصل بشر با تئوری مُدرنِ تکامل همخوانی ندارد. دلایل بسیاری هست که چرا محققین و دانشمندان نظریهٔ تکامل را برای وجود انسان ترویج می‌دهند، اما یکی از دلایل محکم آنها این ادعاست که شواهدِ فسیلی اصالت تکامل بشری را تأیید می‌کنند.

الف. کشفیات فسیلی اجدادِ به اصطلاح انسان‌تبار ما مانند جنوبی‌کپی عفاری، جنوبی‌کپی عفریکانوس، انسان هابیلی و انسان راست‌قامت نشان می‌دهد که جستجوی نیاکان انسانی ما با علمی نادرست و تفکری آرزومند بوده است.

ب. به نقل از جانسون: «فضای روانی که دیدگاه فسیل‌های انسان‌تبار را احاطه کرده است به طرز شگفت‌انگیزی یادآور ستایش آثار در یک زیارتگاه قرون وسطایی است.» در سال ۱۹۸۴، موزهٔ تاریخ طبیعی آمریکا نمایش بی‌سابقه‌ از فسیلهای اصلی به نمایش گذاشت که تکامل انسان را به‌عنوان اجداد نشان می‌داد.

ج. از جانسون: این آثار بی‌قیمت و شکننده توسط متصدیان مضطرب در صندلی‌های درجه یک هواپیما حمل شده و با همراهی موتورسواران در لیموزین وی‌آی‌پی و همراهی پلیس به موزه آورده شد. در داخل موزه، آثار یاد شده در پشت شیشه‌ای ضد گلوله قرار گرفتند تا توسط تماشاگران برگزیده‌ای از انسان‌شناسان، که با صدای آرام صحبت می‌کردند، مورد تحسین قرار گیرند، زیرا این مانند بحث در مورد الهیات در کلیسای جامع بود.جامعه‌شناسی که این مراسم طایفه انسان‌شناسان را مشاهده می‌کرد اظهار کرد: به نظر من شبیه پرستش نیاکان است

د. سالی زاکِرمَن (Solly Zuckerman) تکامل‌گرای متعهد و یکی از تأثیرگذارترین دانشمندان بریتانیایی است. او همچنین بسیاری از شواهد فسیلی برای تکامل انسان را بی‌منطق می‌داند. زاکرمن فسیل‌های کلیدی را سال‌ها تحت آزمایش‌های بیومتریک قرار داده و اظهار می‌دارد که این ایده که آنها راست (روی دو پا) راه می‌رفتند و می‌دویند، خواب و خیال است. او خاطرنشان کرد که گزارش حدس و گمان‌های بی‌پروا در زمینه منشأ انسانی «بسیار حیرت‌انگیز است که این سوال به‌جا محسوب می‌شود، یعنی اینکه بپرسیم آیا هنوز اطلاعات زیادی در این زمینه برای یافتن وجود دارد یا خیر.» (جانسون)

ه. «داستان انسان از نسل میمون‌ فقط یک فرضیهٔ علمی نیست؛ این معادل دنیویِ (غیر روحانیِ) داستان آدم و حوا است، و از اهمیت فرهنگی عظیمی برخوردار است. تبلیغ داستان نیاز به تصویرپردازی، موزه، و پخش تلویزیونی دارد. به مرتبه‌ای از کهانت در قالب هزاران محقق، معلم و هنرمند نیاز است که جزئیات واقع‌بینانه و تَصَویری ارائه دهند و داستان را به عموم مردم برسانند…کهانت علمی که دارای اختیار تفسیر داستان رسمی خلقت است، از این طریق دارای نفوذ فرهنگی وسیعی است که در صورت زیر سوال بردن داستان ممکن است این نفوذ را از دست بدهد. بنابراین، کارشناسان، علاقه‌مند به محافظت از داستان و اعمال قوانین استدلال هستند که آن را آسیب‌ناپذیر می‌کند. وقتی منتقدان می‌پرسند: آیا نظریهٔ شما واقعاً درست است؟ نباید به چنین پاسخی راضی شویم این نظریه خوبی است، براساس همان تعریفی که از علم داریم.» (جانسون

و. بسیاری از تکامل‌گرایان علاقه‌ای به آزمودنِ صِحَتِ نظریهٔ خود ندارند. آنها معتقدند هنگامی که دست خلاق خدا را نادیده بگیرید، تکامل و نظریهٔ مربوط به آن تنها توضیحِ در دسترس است، بنابراین وظیفهٔ آنها این است که عملکردِ آن را بفهمند.

5. چرا امروزه نظریه تکامل اینقدر مورد استقبال عمومی قرار گرفته است؟

الف. در دهه ۱۹۲۰، معلمی جایگزین، در مدرسه‌ای در ایالت تِنِسی متهم پرونده‌ای شد که قصد داشت قانون ایالتیِ منع تدریس تکامل در مدارس دولتی را به چالش بکشد. معلم حتی مطمئن نبود که تکامل را آموزش داده باشد، اما جلسه دادگاه ادامه یافت.

ب. ویلیام جنینگز برایان، وزیر امور خارجه سابق در زمان وودرو ویلسون و سه بار نامزد دموکرات‌ها برای ریاست جمهوری، این پرونده را تحت پیگیری قرار داد. برایان به کتاب‌مقدس اعتقاد داشت، اما نه به معنای واقعی کلمه. او معتقد بود که «روزهای» پیدایش نه به روزهای ۲۴ ساعته، بلکه به دوره‌های تاریخی با مدت نامعین اشاره دارد. کلارنس دارو، وکیل جنایی معروف و سخنران گنوستیکی (ناستیکی)، وکیل مدافع بود. دارو، برایان را تحت فشار قرار داد تا به‌عنوان شاهدی متخصص بر کتاب‌مقدس موضع‌گیری کند و در بازجویی متقابل، او برایان را تحقیر کرد. پس از تحقق این هدف، دارو از طرف موکل خود مجرم شناخته شد و ۱۰۰ دلار جریمه پرداخت کرد.

ج. بنابراین محاکمه بدون نتیجه بود، اما “دادگاه تکامل میمون” توسط روزنامه‌نگار طعنه‌زَن اِچ. اِل. مِنکِن، برادوی و هالیوود به جهان ارائه شد و یک پیروزی بزرگ عمومی برای فرقه داروینیسم بود. افرادی که به خلقت خدا اعتقاد داشتند، به‌عنوان احمق و نادان تصور می‌شدند و به تکامل برچسب احترام داده شد. این را با یک ضدفراطبیعت‌گرایی قوی از سوی بسیاری از دانشمندان و مربیان ترکیب کنید و آنگاه پذیرش امروزۀ تکامل قابل درک است.

د. همین نگرش امروزه برای رفع بحث و پرسش در مورد تکامل استفاده می‌شود. «وقتی افراد بیگانه با موضع سوال می‌کنند که آیا نظریهٔ تکامل به اندازهٔ تصور ما مطمئن است، قاطعانه می‌گوییم که چنین سوالاتی منسوخ شده است. گفته می‌شود که استدلال‌های متخصصان در مورد جزئیات، مانند مقیاس زمانی دقیق و مکانیسم تحولات تکاملی است. این اختلاف‌نظرها نشانهٔ بحران نیست، بلکه برانگیزشِ خلاقیت سالم در این حوزه است، و در هر صورت در مورد چیزی که واقعیت تکامل نامیده می‌شود، هیچگونه شک و شبهه‌ای وجود ندارد.» (جانسون).