فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
رساله به رومیان
رومیان باب ۱ – نسل بشر در برابر خدا گناهکار بودند.
اهمیت و تأثیر نامهٔ پولس به رومیان
۱- تأثیر نامهٔ رومیان بر روی آگوستین
الف. مرد جوانی در تابستان سال ۳۸۶ در حیاط خلوت خانهٔ دوست خود گریست. میدانست که زندگی گناهبار و یاغیانهاش در برابر خدا، او را تهی و بیجان ساخته، اما توان آن را نداشت که در مورد عیسای مسیح تصمیمی قاطع و واقعی بگیرد. حینی که نشسته بود صدای بچهها را شنید که میگفتند: «شروع کن و بخوان! شروع کن و بخوان!»
ب. به این فکر کرد که خدا پیامی برای او در کلمات بچهها داشت، او طوماری را انتخاب و شروع به خواندن کرد: «پس اوقات خود را در بزمها و میگساری و هرزگی و عیاشی و جدال و حسد سپری نکنیم، بلکه عیسی مسیحِ خداوند را در بر کنید و در پی ارضای امیال نَفْس خود مباشید» (رومیان ۱۳:۱۳ قسمت دوم-۱۴). او هیچ چیز دیگری نخواند، چون نیازی نبود. آگوستین از طریق قدرت کلام خدا، در آن لحظه ایمانی به دست آورد تا تمام عمر خود را به عیسی مسیح تقدیم کند.
۲- تأثیر نامهٔ رومیان بر روی مارتین لوتر
الف. در ماه اوت سال ۱۵۱۳، یک راهب بر اساس کتاب مزامیر برای دیگر دانشجویان سخنرانی میکرد، هرچند درونش مملو از آشفتگی بود. در مزامیر توجهٔ او به قسمت ۱:۳۱ جلب شد: «در عدل خویش مرا خلاصی ده.» این متن لوتر را گیج کرد؛ چگونه همهٔ کارهای خداوند از عدالت است، اما بهعنوان مجازاتِ عادلانهٔ گناه او را به جهنم محکوم میکند؟ لوتر به تفکر دربارهٔ رومیان ۱۷:۱ پرداخت که چنین میگفت: «آن پارسایی که از خداست به ظهور میرسد، که از آغاز تا به انجام بر پایۀ ایمان است. چنانکه نوشته شده است: پارسا به ایمان زیست خواهد کرد.»
ب. لوترِ راهب در ادامه میگوید: «شب و روز تعمق نمودم تا اینکه… حقیقت را در مورد عدالت خدا فهمیدم، به این طریق دریافتم که عدالت او، تنها به واسطهٔ فیض و رحمت، به ایمان ما را عادل میشمارد. از این رو تولدی تازه در خود حس نموده و از دری گشوده وارد فردوس شدم…این آیات به قلم پولس برای من تبدیل به دروازهای به سوی آسمان شدند.» مارتین لوتر تولد تازه یافت و اصلاح در دل او آغاز شد.
۳- تأثیر نامهٔ رومیان بر جان وسلی (John Wesley)
الف. در ماه می سال ۱۷۳۸ میلادی، یک اسقف و مبلغ مذهبیِ شکستخورده به یک گروه کوچک مطالعهٔ کتابمقدس رفت، جایی که کسی با صدای بلند تفسیر مارتین لوتر از رومیان را میخواند.
ب. آنگونه که وسلی، مُبلّغ مذهبی شکستخورده، بعداً گفت: «حینی که تغییری که خدا به واسطهٔ ایمان به مسیح در دل حاصل میکرد را توصیف مینمود، گرمایی خاص در دل خود حس کرد. او تعریف میکند که حس کردم برای نجات خود، به عیسی و تنها به او ایمان و توکل دارم، اطمینانی در من ایجاد شد که او حتی گناه من را هم برداشته است.» جان وِسلی آن شب در لندن نجات یافت.
۴- به شهادت این افراد دربارهٔ نامهٔ رومیان توجه کنید:
الف. مارتین لوتر رومیان را ستایش کرد: «این بخشِ اصلیِ عهدجدید و انجیلِ کامل است… خلاصهٔ کامل انجیل.»
ب. فیلیپ مِلَنکتون (Philip Melancthon)، جانشین مارتین لوتر، دربارهٔ رومیان چنین گفت: «خلاصهٔ باور مسیحی.»
ج. جان کالوین دربارهٔ کتاب رومیان گفت: «هنگامی که کسی این متن را درک میکند، برای او راهی برای درک کل کتابمقدس باز میشود.»
د. ساموئل کالِریج (Samuel Coleridge)، شاعر انگلیسی و منتقد ادبی، دربارهٔ رومیان گفت: «باارزشترین اثرِ موجود.»
ه. فردریک گادِت (Frederick Godet)، الاهیدان سوئیسی قرن نوزدهم، کتاب رومیان را «کلیسای جامع ایمانِ مسیحی» نامید.
و. جی کَمبل مورگان (G. Campbell Morgan) گفته است، رومیان «بدبینانهترین متن ادبی که چشمهای شما تا به حال دیده است.» و درعینحال، «خوشبینانهترین شعری که گوشهای شما تا بهحال شنیده است.»
ز. ریچارد لنسکی (Richard Lenski) دربارهٔ کتاب رومیان نوشت: «پویاترین متن عهدجدید که در اوج دوران رسالتِ پولس نوشته شده است.»
۵- ما همچنین باید سخنانِ پطرس رسول را در مورد نامههای پولس به یاد داشته باشیم: «همان گونه که برادر عزیز ما پولس نیز مطابق حکمتی که به او عطا شده است، به شما نوشت. او در همۀ نامههای خود چنین مینویسد… نامههای او شامل مطالبی است که درکش دشوار است» (دوم پطرس ۱۵:۳-۱۶).
الف. کتاب رومیان یک حقیقت تغییردهندهٔ زندگی است، اما برای درک آنچه که روحالقدس از طریق پولس رسول گفت به تلاش و اراده نیاز است.
مقدمه
۱. آیهٔ (۱) پولس خودش را به مسیحیان رومی معرفی کرد.
از پولس، خادم مسیحْ عیسی، که به رسالت فرا خوانده شده و به انجیلِ خدا وقف گردیده است؛
الف. پولس: زندگی و خدمت پولسِ رسول (همچنین بهعنوان سولس تارسوسی شناخته میشود) بهخوبی در فصلهای ۸ تا ۲۸ کتاب اعمال رسولان و همچنین غلاطیان فصل اول و دوم و دوم قرنتیان فصلهای ۱۱ و ۱۲ مستند شده است.
یک) تقریباً توافق کلی وجود دارد که پولس رومیان را در شهر قُرِنتُس نوشت، زیرا او در سفر سوم بشارتی بود که در اعمال رسولان ۲:۲۰-۳ توضیح داده شده است. این گفته بر اساس رومیان ۱:۱۶ و ۲۳:۱۶ همراه با اول قرنتیان ۱۴:۱ است. طیف وسیعی از مفسران، تاریخ نوشتن نامه را بین ۵۳ تا ۵۸ بعد از میلاد میدانند.
دو) هنگامی که پولس کتاب رومیان را نوشت، او حدود ۲۰ سال یک واعظ مسیحی بود. در راه خود به اورشلیم، او سه ماه در قرنتس بدون هیچگونه کار خاصی بود. شاید او فکر کرد که این زمان خوبی برای نوشتن نامه به مسیحیان در روم بود، کلیسایی که قصد داشت پس از سفر به اورشلیم به آنجا سفر کند.
سه) وقتی که پولس تلاش کرد تا به روم برود، روحالقدس به او در مورد خطراتی که در اورشلیم منتظر او بود، هشدار داد (اعمال رسولان ۱۰:۲۱-۱۴). اگر او نتواند به روم برود؟ پس باید نامهای جامع به مسیحیان در روم بنویسد که برای وعظ از انجیل پولس استفاده کنند، حتی اگر پولس قادر به بازدید از آنجا نشود.
چهار) با توجه به همهٔ این موارد، رومیان نسبت به بسیاری از نامههای دیگر پولس به کلیساها متفاوت بود. دیگر نامههای عهدجدید بیشتر بر کلیسا و چالشها و مشکلات آن تمرکز میکنند. نامه به رومیان بیشتر بر خدا و طرح عظیم او برای نجات تمرکز دارد.
پنج) ما میدانیم نامه به رومیان برای مسیحیان شهر روم بسیار ارزشمند بود؛ کِلِمنت در نامهای از روم که در سال ۹۶ بعد از میلاد نوشت، آشنایی زیادی با نامهٔ پولس نشان داد. ممکن است علت این باشد که او آن نامه را حفظ کرد و خواندن آن بخشی دائمی از هر جلسهٔ کلیسای رومیان بود. همچنین، بسیاری از محققان (مانند بروس و بارکلِی) معتقدند که یک نسخهٔ ویرایششده از رومیان -بدون ارجاعات شخصی در رومیان ۱۶- بهطور گستردهای در میان کلیساهای اولیه بهعنوان خلاصهای از خطِمشی شاگردان توزیع شد.
ب. خادم…رسول: نحوهٔ معرفی پولس از خودش مهم است. او اولینبار خود را خادم عیسی مسیح نامید و سپس بهعنوان یک رسول معرفی کرد.
یک) چندین واژهٔ یونانی باستانی برای معرفی یک برده مورد استفاده بود، اما مقصودِ استفاده از کلمهٔ خادم (Doulos) «وقف کامل و مطلق است، نه خفت و خواری که شرایط معمول بردگان بود.» (موریس)
دو) «خادمِ عیسی بودن، عنوانی است عظیمتر از پادشاهِ دنیا بودن.» (پول)
ج. به انجیلِ خدا وقف گردیده است: ایدهٔ رسول بودن این است که شما یک سفیر یا پیامرسان مخصوص هستید. پیام پولس، انجیل (خبر خوش) خداست. انجیل خدا به این معنی است که آن متعلق به خدای آسمانی است. این یک انجیلِ ساختهٔ پولس نیست؛ او تنها پیامرسان انجیلِ خداست.
یک) به انجیلِ خدا وقف گردیده: «پولس در اینجا ممکن است به وضعیتِ قبلی خود بهعنوان فریسی اشاره داشته باشد، که به معنای واقعی کلمه، جداشدن را نشان میدهد. قبلاً او برای خدمت در فرقهٔ خود جدا شده بود؛ حالا او برای انجیل خدا جدا شده است.» (کلارک)
دو) «برخی فکر میکنند که او به نام فریسی اشاره دارد، که به معنی «جدا شده» است: زمانی که او یک فریسی بود، او برای شریعت خدا جداه شده بود؛ و اکنون، بهعنوان یک مسیحی، او برای انجیلِ خدا جدا شده است.» (پول)
د. انجیلِ خدا: دیگر نامههای عهدجدید بیشتر بر کلیسا و چالشها و مشکلات آن تمرکز دارند؛ رومیان بیشتر بر خدا تمرکز میکند. «خدا مهمترین کلمه در این نامه است. رومیان کتابی دربارهٔ خدا است. هیچ بخشی بدون تکرار کلمهٔ خدا تکمیل نمیشود. هر چیزی که پولس در این کتاب به آن اشاره دارد، ارتباطی با خدا دارد. توجه ما برای درک آنچه که پولس رسول در مورد پارسایی و پارساشمردگی میگوید، نباید ما را از تمرکزِ فوقالعادهٔ او بر خدا غافل کند.» (موریس)
یک) کلمهٔ «خدا» ۱۵۳ بار در رومیان تکرار شده است؛ بهطور متوسط هر ۴۶ کلمه یکبار، که این تعداد بیشتر از کتابهای دیگرِ عهدجدید است. در مقایسه، به تعداد تکرار کلمات دیگر در رومیان دقت کنید: شریعت (۷۲)، مسیح (۶۵)، گناه (۴۸)، خداوند (۴۳) و ایمان (۴۰). رومیان به موضوعات مختلفی میپردازد، اما این کتاب بیش از هر چیزی کتابی دربارهٔ خدا است.
دو) کلمات مهم زیادی در واژگان رومیان وجود دارد که باید درک کنیم. بروس از مقدمهٔ تیندل دربارهٔ رومیان نقل میکند: «اول ما باید با نحوهٔ صحبتِ رسول آشنا شویم، و از همه مهمتر، بدانیم منظور پولس از این کلمات چیست: شریعت، گناه، فیض، ایمان، پارسایی، جسم، روح و موارد دیگر، باید در اینباره بخوانید تا درکی از آن داشته باشید.»
۲. آیاتِ (۲-۶) پولس نامهٔ خود به رومیان را شروع میکند.
خدا انجیل را مدّتها پیش بهوسیلهٔ انبیای خود در کتابمقدّس وعده داد. این انجیل دربارهٔ پسر او، خداوند ما عیسی مسیح است كه از لحاظ انسانیّت یكی از فرزندان داوود بود و با زنده شدنش پس از مرگ با قدرتی عظیم ثابت نمود که از لحاظ قدّوسیّت خدایی، او پسر خداست. خدا بهوسیلهٔ مسیح به ما فیض عطا فرمود تا رسولان او باشیم و همهٔ ملّتها را به ایمان و اطاعت مسیح هدایت كنیم. این همچنین شامل حال شما رومیان است كه خدا شما را دعوت فرموده تا از آن عیسی مسیح شوید؛
الف. خدا انجیل را مدّتها پیش بهوسیلهٔ انبیای خود در کتابمقدّس وعده داد: این انجیل، جدید و اختراع هوشمندانهٔ انسانی نیست. دنیای پولس بسیار شبیه دنیایِ ما بود، از آن نظر که مردم به دنبال تعالیم و ایدههای «جدید» بودند. اما با این وجود، پولس حرف جدیدی را به میان نکشید، بلکه آنچه در نقشهٔ بسیار کهن خدا بود را مطرح کرد.
ب. دربارهٔ پسر او، خداوند ما عیسی مسیح: این هستهٔ مرکزی انجیل پولس است، «خورشیدی» که همه چیز به دور آن میچرخد. هستهٔ مرکزی مسیحیت آموزه یا نظامی اخلاقی نیست، بلکه یک شخص است: عیسی مسیح.
یک) عیسی هر دو منشأ انسانی (كه از لحاظ انسانیّت یكی از فرزندان داوود) و الهی (بهعنوان پسر خدا) را دارد. گواهیِ بشر بودن عیسی، تولد انسانی اوست؛ شاهد خدا بودن او، زندهشدنش پس از مرگ است.
دو) رستاخیزِ عیسی قدرت الهی او را نشان میدهد، زیرا او با قدرت خودش زنده شد: «این معبد را ویران کنید که من سه روزه آن را برپا خواهم داشت» (یوحنا ۱۹:۲).
سه) «از این قسمت بر میآید که عیسی قبل از برخاستن از میان مردگان در ضعف، پسر خدا و بعد از آن، در قدرت، پسر او بود.» (موریس)
ج. ثابت نمود: کلمهٔ یونانی باستانی «Horizo» به معنی «ثابتکردن، تعریف، تعیین یا معلومکردن میباشد و از کلمهٔ افق گرفته شده، خطی که دورترین بخش قابل مشاهدهٔ زمین را از آسمان جدا میکند. در اینجا این کلمه نشاندهندهٔ اثبات موضوعی غیرقابل انکار است» (کلارک).
د. خداوند ما عیسی مسیح: مهم است که پولس رسول، عیسی را خداوند میخواند: «شاید این واژه چیزی بیش از عنوانی مانند “آقا“ یا “قربان“ نباشد. ولی ممکن بود که برای خدای مورد پرستش نیز استفاده شود. اما در ترجمههای یونانی از عهدعتیق این اسم، به نام الهی یهوه، ترجمه شده است… و مسیحیانی که از آن ترجمه بهعنوان کتابمقدس خود استفاده کردهاند, این واژه را مترادف شخصیتی الهی [واژهای بیانگر الوهیت] میدانند.» (موریس)
ه. به ما فیض عطا فرمود تا رسولان او باشیم و همهٔ ملّتها را به ایمان و اطاعت مسیح هدایت كنیم: انجیل پولس بر زندگی فردی تأثیر میگذارد. انجیل یک کتاب تئوری یا فلسفی جالب نیست، خبر خوشی است که زندگیها را تبدیل میکند.
یک) انجیل به پولس و کلیسا فیض و رسالت داد و دلیلی که این دو هدیه عطا شد، این بود که به ایمان و اطاعت هدایت کند. «بدون فیض، لطف و کمک خاص خدا، او نمیتوانست رسول باشد.» (کلارک)
دو) انجیل، برای کل جهان، به اندازهٔ کافی بزرگ و به اندازهٔ کافی عالی است؛ پس باید به گوشِ همهٔ ملتها برسد.
سه) انجیل به مسیحیان رومی رسید، به آنها یادآور شد که آنها از آن عیسی مسیح هستند.
۳. آیاتِ (۷-۱۵) پولس مایل بود که به روم سفر کند.
به همۀ آنان که در روم، محبوب خدایند و فرا خوانده شدهاند تا از مقدسین باشند:
فیض و سلامتی از جانب خدا، پدر ما، و خداوندْ عیسی مسیح، بر شما باد پیش از هر چیز، خدای خود را بهواسطۀ عیسی مسیح، بهخاطر همۀ شما شکر میگزارم، زیرا آوازۀ ایمان شما در همۀ عالم پیچیده است. خدایی که او را با تمام قلبم در کار انجیل پسرش خدمت میکنم، بر من شاهد است که چگونه پیوسته در دعاهایم شما را در همۀ اوقات یاد میکنم و استدعا مینمایم که اگر خدا بخواهد سرانجام به نحوی به دیدار شما نایل شوم. زیرا مشتاق دیدارتان هستم تا عطایی روحانی به شما برسانم که موجب استواریتان گردد؛ یعنی تا من و شما هر دو از ایمان یکدیگر دلگرم شویم. ای برادران، نمیخواهم بیخبر باشید که بارها قصد آن داشتهام که نزدتان بیایم، امّا هر بار مانعی پیش آمده است. بر آنم که در میان شما نیز محصولی برداشت کنم، همان گونه که در میان دیگر غیریهودیان کردهام. من خود را چه به یونانیان و چه به حکیمان و چه به جاهلان مدیون میدانم. از این رو، اشتیاق بسیار دارم که شما را نیز که در روم به سر میبرید، بشارت دهم.
الف. به همۀ آنان که در روم: پولس هرگز به روم نرفته بود و کلیسای رومی را پایهریزی نکرده بود. این موضوع باعث میشود کتاب رومیان متفاوت باشد، زیرا اکثر نامههای پولس به کلیساهایی بود که خود او تأسیس کرده بود. به نظر میرسد که کلیسا در روم تا حدودی خود به خود شروع به کار کرد، زیرا مسیحیان به شهر بزرگ امپراتوری آمدند و در آنجا ساکن شدند. همچنین هیچ شواهدی در کتابمقدس یا تاریخ وجود ندارد که پطرس کلیسای روم را تأسیس کرده باشد.
یک) اعمال رسولان ۱۰:۲ توصیف میکند که چگونه رومیها در میان یهودیان در روز پنتیکاست حضور داشتند؛ بنابراین زمانی که آنها به خانه برگشتند، یک جامعه مسیحی در روم شکل گرفت. به غیر از این ریشههای کلیسا در روم تا حدودی مبهم است، اما مسیحیان بهطور مداوم از تمام قسمتهای امپراتوری به روم مهاجرت میکردند. این موضوع نباید تعجب ما را برانگیزد که یک کلیسا بهطور خودجوش شروع به کار کند، بدون اینکه توسط یک رسول ایجاد شود.
دو) با این حال، از طریق آشنایان نزدیک یا از طریق سفرهای خود، پولس بسیاری از مسیحیانِ روم را به نام میشناخت، زیرا او در رومیان باب ۱۶ از آنها نام میبرد. حتی اگر پولس با بسیاری از مسیحیان رومی آشنا بود، دو چیز را در مورد آنها و هر مسیحی واقعی میدانست، آنها محبوب خدا و مقدس بودند.
سه) فرا خوانده شدهاند تا از مقدسین باشند: «حتماً متوجه شدهاید که مترجمین کلمۀ “باشند“ را به متن اضافه کردهاند؛ درست است که این کلمه اضافه شده، ولی جهت درکِ متن الزامی نیست، این ایمانداران در روم “مقدسینِ فراخوانده شده“ نامیده میشدند. چون مقدس بودند، فرا خوانده نشدند، بلکه بهواسطهٔ خواندگی خود، مقدسین شده بودند.» (اسپرجن)
ب. فیض و سلامتی از جانب خدا: پولس رسماً به مخاطبین خود تهنیت همیشگی خود را میفرستد که ترکیبی از فیض یونانی و سلامتی یهودیان است. این فیض و سلامتی، درود و سلامی گرم از طرف یک شخص نیست؛ بلکه عطایایی از جانب پدر ما، و خداوندْ عیسی مسیح هستند.
ج. خدای خود را بهواسطۀ عیسی مسیح، بهخاطر همۀ شما شکر میگزارم، زیرا آوازۀ ایمان شما در همۀ عالم پیچیده است: پولس برای شهرت خوب کلیسای شهر روم سپاسگزار بود. به دلیل موقعیت آن، این کلیسا دارای دید و فرصت ویژهای بود تا باعث جلال عیسی مسیح در سراسر امپراتوری شود.
یک) این مسیحیان میبایست قوی باشند. «مسیحیان روم منفور بودند، به «دشمنان نژاد بشر» مشهور بودند و به آنها صفات بدی، مانند زنای با محارم و خوردن گوشت انسان نسبت داده میشد. بعدها، بیشتر آنها قربانی شرارت امپراتوری شدند و آزار و اذیت مسیحیان به دستور نرون بود که باعث شهادت پولس گردید.» (بروس)
دو) «رومیان از این مطلب برای اثبات مرجعبودن کلیسای روم استفاده میکردند؛ اما بدون هیچ دلیلی کلیسای تسالونیکیان مدحی به همین والایی دریافت کرد: به اول تسالونیکیان ۸:۱ مراجعه کنید.» (پول)
د. پیوسته در دعاهایم شما را در همۀ اوقات یاد میکنم: پولس میخواست مسیحیان رومی بدانند که او برای آنها دعا میکند و برای به دست آوردن فرصتی برای دیدار با آنها دعا میکند (استدعا مینمایم که اگر خدا بخواهد سرانجام به نحوی به دیدار شما نایل شوم).
یک) «جای تعجب نیست که آنها خیلی موفق بودند، چرا که پولس همیشه آنها را در دعای خود به یاد میآورد. برخی از کلیساها بهتر میشوند اگر برخی از شما آنها را بیشتر در دعا به یاد داشته باشید.» (اسپرجن)
دو) خدا بر من شاهد است: شاید تأکید پولس به این خاطر است که بگوید آسان است زبانی بگویم برای شما دعا میکنم. او میخواست آنها بدانند که او واقعاً دعا میکرد.
ه. تا عطایی روحانی به شما برسانم… من و شما هر دو از ایمان یکدیگر دلگرم شویم: تمایل پولس برای دیدار از کلیسای روم صرفاً به خاطر رساندن عطای روحانی به آنها نبود، بلکه تا خود نیز عطایی روحانی دریافت کند؛ زیرا پولس متوجه شد که متقابلاً آنها هم به خاطر ایمان مشترک چیزی دارند که به او بدهند.
و. بارها قصد آن داشتهام که نزدتان بیایم، امّا هر بار مانعی پیش آمده است: برای مدت طولانی، پولس میخواست از روم بازدید کند و تنها عوامل بیرونی مانع میشد. شاید برخی از دشمنان پولس میگفتند که او میترسد به روم برود و انجیل را در شهر مرکزی امپراتوری و در «مجمعی بزرگ» موعظه کند.
ز. من خود را چه به یونانیان و چه به بَربَرها چه به حکیمان و چه به جاهلان مدیون میدانم: پولس قبول داشت که به رومیان مدیون است. امپراتوری روم صلح و نظم جهانی را به ارمغان آورده بود؛ آنها یک فرهنگ مشترک و یک سیستم حمل و نقل عالی را در جهان شکل داده بودند. پولس از همۀ اینها برای گسترش انجیل استفاده کرد؛ بنابراین او میتواند این بدهی را با دادن خبر خوش عیسی مسیح به روم پرداخت کند.
یک) پولس یک مُبشر خستگیناپذیر بود که در سراسر دنیا مشغول به کار بود، چرا که او خود را مدیون میدانست و این بدهی را باید به کل دنیا پرداخت میکرد.
ح. اشتیاق بسیار دارم: اسپرجن تعجب کرد که چرا پولس این جمله را بهعنوان شعارش استفاده نکرد، تقریباً اولین کلماتی که از دهانش بعد از نجات خارج شد همین بود: «خداوندا، از من میخواهی چه کار کنم؟» (اعمال رسولان ۶:۹)
· پولس آمادهٔ بشارت و خدمت بود (رومیان ۱۵:۱).
· پولس آماده بود تا رنج بکشد (اعمال رسولان ۱۳:۲۱).
· پولس آمادهٔ انجام کار ناخوشایند بود (دوم قرنتیان ۶:۱۰).
· پولس آمادهٔ مرگ بود (دوم تیموتائوس ۶:۴).
یک) «قرار بود یک موراوی (منطقهای تاریخی در شرق کشور چک اسلواکی) توسط شخصی از زینزندورف (Zinzendorf) برای بشارت به گرینلند فرستاده شود. او قبلاً هرگز چیزی دربارهٔ گرینلند نشنیده بود؛ اما رهبرش او را صدا زد و گفت: “برادر، به گرینلند میروی؟“ او پاسخ داد: “بله قربان.“ رهبرش پرسید: “کی میروی؟“ گفت: “وقتی چکمههایم را کفاش بیاورد“؛ و او به محض اینکه چکمههایش آماده شد، رفت. این مبشر هیچ چیز دیگری نمیخواست، بلکه فقط به یک جفت چکمه نیاز داشت و به این شکل آمادهٔ رفتن بود. پولس، حتی منتظر آماده شدن چکمههای خود هم نشد، او میگوید: “من اشتیاق بسیار دارم.“ بسیار سخت میتوانید کسی را پیدا کنید که به دستور خدا و بیبهانه و بلافاصله هرجایی برود.» (اسپرجن)
ط. شما را نیز که در روم به سر میبرید، بشارت دهم: اینجا سخنی جسورانه بیان شده است. «ای دنیا! هر چه میخواهی از جسوران و بزرگان خود سخن بِران! مگر در سرتاسر تاریخ پهناور این دنیا، کسی مثل پولس یافت میشود؟ اسکندر، قیصر، ناپِلئون و غیره به پشتیبانی ارتش خود، و به منظور تحمیل ارادهٔ خود بر دیگران، پیشروی میکردند. ولی پولس مشتاق بود که تنها با مسیح و کلام صلیب به قلب عظیم این دنیا که در چنگال شیطان بود بتازد، شخص و کلامی که به قول پولس: “یهودیان را سنگ لغزش است و غیریهودیان را جهالت.“» (نیوول)
یک) خدا بنا بر اصل کنایهپردازی رازآلود خود، پولس را بهعنوان زندانی کشتی شکسته به روم رسانید.
دو) «گمان نکنم به فکر پولس میرسید که به هزینهٔ دولت به روم فرستاده شود، اما اینطور شد. امپراتوری روم مجبور شد یک کشتی به همراه مراقبین مناسب برای او آماده کند. پولس به مانند یک سفیر در بند وارد شهر شد. هنگامی که قلب ما بر روی یک چیز متمرکز میشود و ما برای آن دعا میکنیم، خدا خواستهٔ دل ما را میدهد؛ اما ممکن است به روشی باشد که هرگز به فکر ما خطور نکند. تو باید به روم بروی؛ اما باید با زنجیر بروی.» (اسپرجن)
۴. آیاتِ (۱۶-۱۷) پولس مضمونِ نامهٔ خود را توضیح میدهد: عدالت خداوند که در انجیل عیسی آشکار گردید.
زیرا از انجیل سرافکنده نیستم، چرا که قدرت خداست برای نجات هر کس که ایمان آوَرَد، نخست یهود و سپس یونانی. زیرا در انجیل، آن پارسایی که از خداست به ظهور میرسد، که از آغاز تا به انجام بر پایۀ ایمان است. چنانکه نوشته شده است: «پارسا به ایمان زیست خواهد کرد.»
الف. پس از معرفی خود، پولس مضمون نامهٔ خود به رومیان را مشخص میکند. لئون موریس دربارهٔ رومیان ۱۶:۱ و ۱۷ میگوید: «این دو آیه برخلاف کوتاهبودن، اهمیت بسیار دارند.»
ب. از انجیل سرافکنده نیستم: این جمله قلب پولس را نشان میدهد. در یک شهر پیشرفته مانند روم، برخی ممکن است از اینکه توسط انجیلی که بر یک نجاتدهندهٔ یهودی مصلوبشده با سطح اجتماعی پایین تمرکز دارد، شرمنده باشند؛ اما پولس سرافکنده نیست.
ج. چرا که قدرت خداست برای نجات هر کس که ایمان آوَرَد: به این دلیل است که پولس از یک انجیل که بر محور یک نجاتدهندهٔ مصلوب میچرخد، شرمنده نیست. او میداند که انجیل -خبر خوش عیسی مسیح- دارای قدرتی ذاتی است. ما به آن قدرت نمیدهیم، ما تنها وقتی بهطور مؤثر آن را معرفی میکنیم، مانع نمایش قدرت انجیل را برطرف میکنیم.
یک) انجیل مطمئناً خبری دارد، اما چیزی بیش از اطلاعات در آن هست؛ انجیل دارای قدرتی ذاتی است. «انجیل به مردم پند نمیدهد، به آنها پیشنهاد میدهد که رشد و تعالی یابند. انجیل قدرت است. قدرتی است که آنها را بالا میبرد. پولس نمیگوید که انجیل قدرت به ارمغان میآورد، بلکه قدرت دارد و آن قدرت خداست.» (موریس)
دو) بهطور خاص، شهر روم فکر میکرد که همه چیز را در مورد قدرت میداند: «قدرت یکی از چیزهایی است که روم در آن بیشترین افتخار را داشت. «شاید یونان فلسفهٔ خود را داشته باشد، ولی روم صاحب قدرت بود» (ویرزبی). علیرغم تمام قدرتشان، رومیان -مانند همهٔ انسانها- قادر به پارسابودن در حضور خدا نبودند. سِنِکا (Seneca)، فیلسوف باستان، دربارهٔ روم گفت: «چاهی پر از گناه» و جووِنال (Juvenal)، نویسندهٔ باستانی، آن را چنین نامیده است: «گندابی چرکین که رسوباتِ امپراتوری به آن سرریز میشدند.
سه) برای نجات: در دنیای رومیِ روزگار پولس، انسان به دنبال نجات بود. فیلسوفان میدانستند که انسان بیمار و محتاج کمک است. اپیکتتوس (Epictetus) اسم سالن سخنرانی خود را «بیمارستانی برای جان بیمار» گذاشت. اِپیکور تعلیم خود را «داروی نجات» نامید. سِنِکا گفت از آنجا که مردم از «ضعف و ناکارآمدی خود در ملزومات» بسیار آگاه بودند، همه مشتاقانه چشمانتظار «نجات» نشستند. اپکتیتوس گفت که انسان به دنبال آرامش بود، البته «نه از سوی سزار، بلکه از سوی خدا.» (ذکرشده در بارکلی)
چهار) قدرت انجیل برای نجات هر کس که ایمان آورد میباشد. خداوند از کسی که ایمان آورد نجات را دریغ نخواهد کرد؛ ایمان تنها شرط است.
د. نخست یهود و سپس یونانی: این الگوی گسترش انجیل است که ابتدا توسط کار عیسی (متی ۲۴:۱۵) و سپس توسط خدمت شاگردان گسترش یافت (متی ۵:۱۰-۶).
یک) این بدان معناست که ابتدا قرار بود انجیل به جوامعی با فرهنگ و نژاد یهودی برود و بعد جوامع با فرهنگ یونانی. «امروزه کلمهٔ یونانی، بار نژادی خود را کاملاً از دست داده است. این کلمه به معنای بومی کشور یونان نبود… [یونانی] کسی بود که فرهنگ و ذهنیت یونانی را میشناخت.» (بارکلی)
ه. آن پارسایی که از خداست به ظهور میرسد: انجیل، به زبان ساده پارسایی که از خداست را آشکار میسازد. آشکاریِ پارسایی که از خداست به ایمانداران میرسد، و سبب تحققیافتن حبقوق ۴:۲ میشود: پارسا -یعنی آنهایی که پارسا شدهاند- به ایمان زیست خواهد کرد.
یک) باید متوجه شویم که دقیقاً مقصود از پارسایی که از خداست در انجیل چیست. این عبارت به پارسایی مقدس خدا که گناه گناهکاران را محکوم میکند، اشاره ندارد، بلکه به نوعی از پارسایی خداگونه اشاره دارد و به گناهکاری که به عیسای مسیح اعتماد میکند، عطا میشود.
دو) پارسایی: نظر ویلیام بارْکْلِی دربارهٔ معنای کلمهٔ «dikaioo» که کلمهای از زبان یونانی باستان و به معنای من پارسا میشمارم و از ریشهٔ «dikaioun» (پارسایی) است: «تمام افعال در زبان یونانی که با حروف oo به پایان میرسند، همیشه به معنای رفتارکردن با، یا حسابکردن شخص، یا در نظرگرفتن او بهعنوان چیزی دیگر است. اگر خدا گناهکار را پارسا شمارد، این بدان معنا نیست که او دلیلی مییابد تا برحق بودن او را ثابت کند، بلکه بر عکس. اصلاً بدان معنا نیست که او گناهکار را نیکو میکند؛ بلکه، یعنی خدا طوری با گناهکار رفتار میکند که گویی اصلاً گناهکار نبوده است.»
سه) «شادترین روز زندگی لوتر زمانی بود که کشف کرد «پارسایی خدا» که در رومیان آمده است، به معنای حکم خدا مبنی بر پارساشمردهشدن ایمانداران است.» (لنسکی)
چهار) این اعلام وقتی عظیمتر میگردد که در مییابیم پارسایی خدا به ایماندار عطا میشود. این پارسایی، حتی به مقدسترینِ انسانها و حتی آدمِ عاری از معصیت در باغ عدن تعلق ندارد، بلکه از خداست. «پارساییای که به عادلشمردگی مربوط میشود، دارای خصلتی از آنچه خدا هست و میکند است. خدا-پارسایی چنین است.» (موری)
پنج) این ایمان (اعتماد) به عیسی مسیح، مبنای زندگی عادلشمردگان (پارسا اعلامشدگان) است؛ و پارسا حقیقتاً به ایمان زیست خواهد کرد. پارسا نه تنها به ایمان نجاتیافته، بلکه به ایمان نیز زیست خواهد کرد.
و. از ایمان به ایمان: مقصود از این عبارت دشوار احتمالاً این است: «از آغاز تا پایان بر پایۀ ایمان». برخی از ترجمهها این عبارت را به این شکل ترجمه کردهاند: «به ایمان از اول تا آخر.»
یک) «پولس نمیگوید: از ایمان به عمل و یا از عمل به ایمان؛ بلکه از ایمان به ایمان، یعنی تنها از طریق ایمان.» (پول)
دو) «شاید آنچه که اینجا بیان میشود ضرورت یادآوری به ایمانداران را نشان میدهد تا ایمان پارساکننده را تنها آغاز زندگی مسیحی بدانند. همین دیدگاه باید از او در تجربهٔ مستمر خود بهعنوان فرزند خدا مراقبت کند.» (هاریسون) این پیام بازتابی از کلام پولس در غلاطیان ۱:۳-۳ است.
چرا باید انسان بهوسیلهٔ ایمان پارساشمرده گردد: گناه کلی نژاد بشر
۱. آیهٔ (۱۸ قسمت اول) بزرگترین خطری که بشر با آن روبرو میباشد: خشم خداست.
زیرا غضب خدا از آسمان به ظهور میرسد.
الف. زیرا غضب خدا از آسمان به ظهور میرسد: این ایدهای ساده، اما تکاندهنده است، غضب خدا از آسمان بر نسل بشر ظهور میکند و نسل بشر شایستهٔ خشم خداست.
ب. غضب خدا: گاهی به نوعی به ایدهٔ غضب خدا اعتراض میکنیم، چون آن را مترادف با غضب انسانی قرار میدهیم که انگیزهٔ آن دلایل شخصی و خودخواهانه یا میل به انتقام است. ولی نباید فراموش کنیم که غضب خدا در ذات پارسا است.
یک) «این غیرضروری است و مفهوم کتابمقدسی غضب خدا را تضعیف مینماید و ماهیت عاطفی و مؤثر را از آن میرباید… اگر هدف غضب خدا را بهسادگی تنبیه در قبال گناه یا حفظ رابطه بین گناه و درماندگی در نظر گیریم، مثل آن است که غضب او را با تأثیراتش مترادف بدانیم و عملاً خشم را حرکتی در ذهن خدا ندانیم. خشم، تنفری مقدس از سوی خداست که در تضاد با قدوسیت اوست.» (مورِری)
دو) در رومیان ۱۶:۱، پولس از نجات سخن گفت، اما ما از چه چیزی نجات داده شدیم؟ اول و مهمتر از همه، ما از غضب خدا نجات یافتهایم که بهدرستی سزاوار آن هستیم. «اگر چیزی نباشد که از آن نجات یابیم، پس حرفزدن دربارهٔ نجات بیمورد است.» (موریس)
ج) غضب خدا: در این بخش از نامه (رومیان ۱۸:۱-۲۰:۳)، هدف پولس این نیست که خبر خوش را اعلام کند، بلکه تا ضرورت مطلق خبر خوشِ نجات از خشم عادلانهٔ خدا را نشان دهد.
یک) غضب خدا در انجیل مکشوف نشده، بلکه در حقایق تجربهٔ انسانی برملا گشته است.
۲. آیاتِ (۱۸ قسمت دوم-۲۳) چرا نژاد بشر در برابر خدا گناهکار است: نمایش بیدینی و شرارت ما.
بر هر گونه بیدینی و شرارت انسانهایی که با شرارت خود حقیقت را سرکوب میکنند. زیرا آنچه از خدا میتوان شناخت بر آنان آشکار است، چون خدا آن را بر ایشان آشکار ساخته است. زیرا از آغاز آفرینش جهان، صفات نادیدنیِ خدا، یعنی قدرتِ سرمدی و الوهیت او را میتوان با ادراک از امور جهانِ مخلوق، بهروشنی دید. پس آنان را هیچ عذری نیست. زیرا هرچند خدا را شناختند، امّا او را چون خدا حرمت نداشتند و سپاس نگفتند، بلکه در اندیشۀ خود به بطالت گرفتار آمدند و دلهای بیفهمِ ایشان را تاریکی فرا گرفت. گرچه ادعای حکمت میکردند، امّا احمق گردیدند و جلال خدای غیرفانی را با تمثالهایی شبیه انسان فانی و پرندگان و حیوانات و خزندگان معاوضه کردند.
الف. بیدینی: این کلمه به سرپیچی انسان از خدا اشاره دارد. شرارت، به گناهان انسان علیه انسان اشاره دارد.
ب. با شرارت خود حقیقت را سرکوب میکنند: بشر در واقع، حقیقت خدا را سرکوب میکند. با هر حقیقتی که توسط خدا به او نشان داده شده است، میجنگد، آن را نادیده میگیرد، عمداً آن را غیر قابل درک مینامد.
ج. صفات نادیدنیِ خدا را بهروشنی دید: خداوند، قدرتِ سرمدی و ذات الهی خود را از طریق نشانههایی در جهان مخلوق آشکار میکند. او به ما مکاشفهای کلی داده است که هم در خلقت و هم در ذهن و قلب انسان بهوضوح وجود دارد.
یک) بهروشنی دید: ماهیت جهانشمولِ این مکاشفه و وضوح آن، هر عذری جهت رد کردن آن را از انسان گرفت. «انسان نمیتواند با مخفی نمودن خود از آنها خدا را مسئول بداند و از این رو بیدینی و بیاخلاقی خود را معذور بداند» (لِنسکی).
د. هرچند خدا را شناختند، امّا او را چون خدا حرمت نداشتند و سپاس نگفتند: مشکل این نیست که انسان خدا را نشناخت، بلکه او را شناخت؛ اما او را چون خدا حرمت نداشت. بنابراین، بشر بهانهای ندارد. به جای جلال دادن خدا، ایدهٔ خود از او را به اشکال و تمثالهایی بدل نمودهایم که مایهٔ تسلی بیشتر دل فاسد و تاریک ما باشد.
یک) «آیا بنا بر نوشتهٔ من، متوجه شدهاید که دانش اگر به عملی مقدس ختم نشود، بیفایده است؟ “آنها خدا را میشناختند“، ولی شناخت خدا برای آنها فایدهای نداشت، چون او را بهعنوان خدا جلال نمیدادند. پس خطاب به دوستان الاهیدان که سوی دیگر نشستهاند و مو به مو تعالیم را بررسی میکنند، میگویم مهم نیست چه فکر میکنید یا چه میدانید، اگر دانستههایتان شما را به جلال دادن خدا و شکرگزاری نکشاند، بیفایدهاند.» (اسپرجن)
دو) گویی قادر نیستیم که در برابر وسوسهٔ خلق خدا، مطابق شمایل فاسد خود یا حتی شمایلی نازلتر مقاومت کنیم. متأسفانه و ناگزیر، به شباهت خدایی در میآییم که به او خدمت میکنیم.
سه) باید همیشه درک خود از خدا را در مقابل حقیقتی که از او در کلامش آشکار شده، مقایسه کنیم. شاید ما هم به پرستیدن خدایی شبیه خود گناهکار باشیم.
چهار) تمثال در رومیان ۲۳:۱ ترجمهٔ کلمهٔ یونانی باستان «eikon» است. تعویض جلال خدای غیرفانی با تمثالی که خود انتخاب میکنیم، خطرناک است.
ه. سپاس نگفتند: سپاسگزارنبودن انسان در برابر خدا تکاندهنده است. «چیزی بدتر از آن نیست که شخص سپاسگزارِ ولینعمت خود نباشد، و وقتی که میگویید او شاکر خدا نیست، بدترین چیزی که میتوانستید را دربارهٔ او گفتهاید.» (اسپرجن)
یک) «اما با جلالدادن خدا چون خدا، و سپاسگزار او بودن بهخاطر همه چیز -میتوانید لقمه نان و لیوان آبی بردارید و با آن ایماندار پیوریتَن بگویید: “شکر به خاطر همه چیز و مسیح؟“– سپس شادمان هستید و میتوانید دیگران را هم شاد کنید. واعظی دیندار که میفهمد شام سیبزمینی و تکه ماهی است، شکر میکند که خدا زمین و دریا را زیر و رو کرد تا برای فرزندانش غذا بیابد. چنین جان شیرینی محبت را بر همه پراکنده میسازد و انسان را شادمان در دنیا روانه میسازد.» (اسپرجن)
و. ادعای حکمت میکردند، امّا احمق گردیدند: رد مکاشفهٔ عام خدا ما را هوشمندتر یا بهتر نمیکند. در عوض، این کار انسان را در اندیشۀ خود به بطالت گرفتار کرده و باعث میشود دلهای بیفهم در تاریکی گرفتار شوند و ما احمق شویم.
یک) واقعیت این است که وقتی انسان حقیقت خدا را در عیسی رد کند، به هر حماقتی تن میدهد و به نظامی سُستتر و فربیندهتر از آنچه از خدا رد نمود، تن میدهد.
دو) بیهودگیِ فکر و تاریکشدن دل، و خطایا و قباحت باید نمونهای از غضب خدا در برابر کسانی که مکاشفهٔ او را رد میکنند، در نظر گرفته شوند. بخشی از داوری او بر ما این است که اجازه دهد آسیب حاصل از مسیر گناهبار ما، رنجی را بر ما روا دارد.
۳. آیاتِ (۲۴-۳۲) عاقبت غمانگیز انسان گناهکار در حضور خدا.
پس خدا نیز ایشان را در شهوات دلشان به ناپاکی واگذاشت، تا در میان خودْ بدنهای خویش را بیحرمت سازند. آنان حقیقتِ خدا را با دروغ معاوضه کردند و مخلوق را به جای خالق پرستش و خدمت نمودند، خالقی که تا ابد او را سپاس باد. آمین. پس خدا نیز ایشان را در شهواتی شرمآور به حال خود واگذاشت. حتی زنانشان، روابط طبیعی را با روابط غیرطبیعی معاوضه کردند. به همینسان، مردان نیز از روابط طبیعی با زنان دست کشیده، در آتش شهوت نسبت به یکدیگر سوختند. مرد با مرد مرتکب اعمال شرمآور شده، مکافاتِ درخورِ انحرافشان را در خود یافتند و همانگونه که برای آنان شناخت خدا ارزشی نداشت، خدا نیز آنان را به ذهنی فرومایه واگذاشت تا مرتکب اعمال ناشایست شود. ایشان از هر گونه نادرستی، شرارت، طمع و خباثت آکندهاند. مملو از حسد، قتل، جدال، فریب و بدخواهیاند. شایعهساز، تهمتزن، متنفر از خدا، گستاخ، متکبر و خودستایند. برای انجام اعمال شریرانه، راههایی نو ابداع میکنند. نافرمان به والدین، بیفهم، بیوفا، بیعاطفه و بیرحمند. هرچند از حکم عادلانۀ خدا آگاهند که مکافات مرتکبانِ چنین اعمالی مرگ است، نه تنها خودْ آنها را انجام میدهند، بلکه کسانی را نیز که مرتکب آنها میشوند، تأیید میکنند.
الف. خدا نیز ایشان را در شهوات دلشان به ناپاکی واگذاشت: در خشم و داوری عادلانهٔ خود، خدا ما را به شهوات دل ناپاکمان واگذار کرد، به ما اجازه داد که نتیجهٔ ویرانگر گناهان خود را تجربه کنیم. این عبارت بسیار مهم را پولس سه بار در این قسمت تکرار میکند.
یک) هوشع ۱۷:۴ اینچنین بُعد داوری خدا را در «تسلیم کردن ما» به گناه را توصیف میکند: «افرایم به بتها پیوسته است، او را به حال خود واگذارید.»
دو) اشتباه است که فکر کنیم خدا از روی رحمت و مهربانی به انسان اجازه داد تا گناه خود را ادامه دهد، چون در واقع از روی غضب اجازه میدهد که خود را با گناه نابود کنیم.
ب. حقیقتِ خدا را با دروغ معاوضه کردند: در هر طغیان و نافرمانی علیه خدا ما حقیقتِ خدا را با دروغ معاوضه میکنیم و جای خالق را با مخلوق عوض میکنیم.
یک) پولس از حرف تعریف معین استفاده میکند، پس به این طریق این هر دروغی نیست، بلکه دروغی مشخص و بهطور خاص بتپرستی است که ما را به جای خدا قرار میدهد. دروغی است که به شما میگوید: «همچون خدا خواهید شد» (پیدایش۵:۳).
ج. خدا نیز ایشان را در شهواتی شرمآور به حال خود واگذاشت: پولس این نامه را از شهر قرنتنس نوشت، جایی که هر نوع بیعفتی و فحشایی آزادانه انجام میشد. کلمات رومیان ۲۴:۱ اشاره به ترکیبی از بیعفتی و پرستش بتها دارد.
یک) این شروع آیاتی است که پولس بهواسطۀ گناه و فساد دنیای بترستان را با صراحتی خاص توصیف میکند -آنقدر به صراحت که اسپرجن حس کرد این متن مناسب مطالعهٔ عموم نیست. «این باب اول رسالهٔ رومیان قسمتی ترسناک از کلام خداست. از بلندخواندن آن همیشه شانه خالی میکنم و قصد این نیست که بسیار به کار گرفته شود. آن را در خانه بخوانید، و از گناهان شنیع دنیای غیریهودی به لرزه بیفتید.» (اسپرجن)
د. حتی زنانشان، روابط طبیعی را با روابط غیرطبیعی معاوضه کردند: پولس از همجنسگرایی -هر دو شکل زن و مرد- صحبت میکند بهعنوان نمونهای که خدا از بیبندوباری جنسی و ناپاکی انسان ارائه میدهد.
یک) برخی میگویند که کتابمقدس هیچجا همجنسگرایی زنان را محکوم نمیکند، اما به همینسان که در رومیان ۲۷:۱ آمده مشخص میکند که گناه همجنسگرایی در رومیان ۲۷:۱ محکوم شده و به گناه زنان در رومیان ۲۶:۱ ارتباط دارد.
دو) پولس حتی از کلمات معمول برای مردان و زنان استفاده نمیکند؛ او از کلمات مذکر و مونث استفاده میکند، یعنی استفاده از دستهبندیای که روابط جنسی را خارج از شرایط انسانی توصیف میکند، زیرا نوع گناه جنسی که او توصیف میکند خارج از کرامت انسانی است.
سه) پولس کل این قسمت را در پوشش ایدهٔ شهواتی شرمآور، ناسالم و نامقدس تقسیمبندی میکند. با این وجود، پولس در فرهنگی که مشخصاً مؤید همجنسگرایی است، زندگی میکرد. پولس این متن را خطاب به فرهنگی موافق نظر او، ننوشت.
چهار) پولس به فرهنگی نامه نوشت که در آن همجنسگرایی بهعنوان بخشی از زندگی برای مردان و زنان پذیرفته شده بود. به مدت حدود ۲۰۰ سال، مردان که امپراتوری روم را اداره میکردند، بهطور آشکار همجنسگرایی را اغلب با پسران جوان انجام میدادند.
پنج) در مواردی امپراتوری روم بهطور خاص از روسپیان همجنسگرا مالیات میگرفت و به روسپیان تعطیلات قانونی میداد. ازدواج بین زوجهای همجنس قانونی شناخته شده بود و حتی برخی از امپراتورها با دیگر مردها ازدواج میکردند. در آن زمانی که پولس این نامه را نوشت، نرون امپراتور بود. او پسری به نام اسپورس (Sporus) را گرفت و اخته کرد، سپس (با تشریفات کامل) با او ازدواج کرد و او را در یک مراسم رسمی به قصر آورد، و آن پسر را «زن» خود ساخت. بعدها، نرون با مردی دیگر زندگی کرد و این بار نرون «زن» او بود.
شش) در فرهنگ مدرن، همجنسگرایی منعکسکنندهٔ این قسمت از رومیان است: ایشان را در شهوات دلشان به ناپاکی واگذاشت، تا در میان خودْ بدنهای خویش را بیحرمت سازند. مطالعهای در سال 2013 نشان داد که همجنسگرایان مرد اولین تجربههای جنسی خود را بسیار زودتر تجربه کردهاند، شرکای جنسی بسیار بیشتری در طول زندگیشان داشتهاند، و در مقایسه با دگرجنسگرایان مرد یا زن احتمال اینکه همزمان بیش از یک شریک جنسی داشته باشند، بسیار بیشتر است. همچنین همجنسگرایان مرد شرکای جنسی بیشتری داشتند که بسیار مسنتر یا جوانتر از خودشان بودند. (گلیک، موریس، فاکسمن؛ https://www.ncbi.nlm.nih.gov/pmc/articles/PMC3334840/)
هفت) تحقیقات دیگر نشان میدهد که همجنسگرایان مرد چند شریک دارند (4 نفر یا بیشتر در طول 12 ماه گذشته) تقریباً سه برابر بیشتر از مردان دگرجنسگرا و تقریباً هشت برابر زنان دگرجنسگرا (انگلیس، براون،https://contexts.org/blog/an-unequal-distribution-of- partners-gays-versus-straights/).
ه. مکافاتِ درخورِ انحرافشان را در خود یافتند: پولس از مجازات برای رفتار همجنسگرایان صحبت میکند؛ همجنسگرایی در اصل یک مجازات است. صحبت از طبیعت خود تخریبیِ گناه هست؛ این کارها اغلب در خود مجازات خود را به همراه دارند.
یک) گاهی به بیماری مجازات میشوند، که عاقبت زیر پا گذاشتن نظم طبیعت است. گاهی بهخاطر طغیان خود مجازات میشوند، که نتیجهٔ آن تهی گشتن روحانی و تمام عواقب آن است. به این طریق کلمهٔ «gay» که به معنای شادمان است، نشان از خواب و خیال است. این کلمه بار معنایی شادمان و راحتی دربارهٔ سبک زندگی همجنسگرایانه ارائه میدهد، در صورتی که چنین نیست.
و. باز هم، این نافرمانی آزادانه را باید بهعنوان داوری خدا، نه لطف او در نظر گرفت؛ کسانی که به چنین اعمالی دست میزنند، مکافاتِ درخورِ انحرافشان را در خود یافتند.
ز. در یک قضاوت کلیتر، خدا انسان را با یک ذهن فرومایه رها کرد، بهطوریکه چیزهایی که نامناسب و ناخوشایند هستند بهراحتی پذیرفته شده و تأیید میشوند.
یک) کلمهٔ فرومایه (یا فاسد در ترجمۀ KJV) در اصل به معنای «آنچه است که هنوز امتحان نشده.» این کلمه در مورد سکههایی به کار میرفت که استاندارد نبودند و بنابراین رد میشدند. مقصود این است که چون انسان «تأیید» نکرد که خدا را بشناسد، پس ذهن او «تأییده نشده» باقی ماند.
دو) «بشر به هدف تأیید خدا، او را آزمود. پس از این رو تقاضاهایی از او داشت که باب میل خود او بودند و هنگامی که دید آن درخواستها با خدا سِنخیتی ندارد، از تأیید او بهعنوان خدایی که باید پرستیده شود یا معرفتی نسبت به او بیابد، سر باز زد.» (وست)
سه) ذهن فرومایه: طغیان ما علیه خدا نه تنها در اعمال ما، بلکه در تفکر ما نیز نمایش داده میشود. واقعاً در طغیان بر علیه خدا از نظر روحانی مجنونانه عمل کردیم.
ح. رومیان ۲۹:۱-۳۱ لیستی واضح از اعمالی که نامناسب هستند به ما ارائه میدهد. توجه کنید که «گناهان اجتماعی قابل قبول» (مانند طمع، حسادت و غرور)، درست در کنار «گناهان اجتماعی غیر قابل قبول» (مانند قتل و بیرحمی) گنجانده شدهاند.
یک) طمع: این کلمه بهدرستی ولع برای بیشتر خواستن را نشان میدهد.
دو) شایعهساز: «مخربین نهان که در لفافهٔ خصوصیگویی، به همسایهٔ خود، علیرغم درست یا غلطبودن اتهامات خود، بُهتان میزنند؛ به هر جهت شهرت او را با زمزمههایِ گوشه و کنار از بین میبرند.» (کلارک)
سه) حسادت: آیا این گناه کوچکی است؟ حسادت بسیار قدرتمند است بهقدری که عامل به صلیب کشیدهشدن عیسی شد. «پیلاتس میدانست عیسی را از حسد به او تسلیم کردهاند» (متی ۱۸:۲۷).
چهار) غرور: «آنها کسانی هستند که مدام از خود تعریف و دیگران را تحقیر میکنند؛ و خود را با ضرر رساندن به همسایه بالا میبرند و آرزو دارند که همه، آنها را پیشگو و نبی بدانند.» (کلارک)
ط. کسانی که چنین اعمالی را مرتکب میشوند یا تأیید میکنند، مکافاتشان مرگ است؛ آنها به حق شایستهٔ غضب خدا هستند.
ی. این همه خشونت، بیرحمی، ظلم و ستم و فساد از کجا میآید؟ این اتفاق زمانی میافتد که مردم شناخت واقعی خدا را رها میکنند و وضعیت جامعه، منعکسکنندهٔ داوری خداوند بر آنهاست.