Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

مکاشفه باب ۱ – مقدمه؛ رویایی از عیسی

مقدمه و پیش‌گفتار کتاب مکاشفه

 

۱. آیات (۲-۱) نویسندۀ کتاب مکاشفه.

مکاشفۀ عیسی مسیح، که خدا به او عطا فرمود تا آنچه را می‌باید زود واقع شود، به خادمان خود بازنماید، و آن را با فرستادن فرشتۀ خود بر خادمش یوحنا آشکار ساخت. و یوحنا بر هرآنچه دید، یعنی بر کلام خدا و شهادت عیسی مسیح، گواهی می‌دهد.

الف. مکاشفۀ عیسی مسیح: کلمۀ مکاشفه ترجمه کلمه یونان باستان اَپوکالیپسیس (apokalupsis) است. به زبان ساده این کلمه به معنای «آشکار کردن، رونمایی کردن» است. از آنجا که عیسی مسیح آن را مکشوف می‌کند، این کتاب مکاشفۀ عیسی مسیح است و به او تعلق دارد. در عین حال هدف کتاب، مکاشفۀ عیسی یعنی آشکار کردن اوست؛ عیسی کسی است که توسط کتاب آشکار شده است.

یک( از ابتدا، مهم‌ترین حقیقت در مورد کتاب مکاشفه به ما داده می‌شود. این کتاب ضدّمسیح را به ما نشان می‌دهد، داوری خدا را به ما نشان می‌دهد، مصیبت دنیا را به ما نشان می‌دهد و راز بابل را با جزئیاتی واضح به ما نشان می‌دهد. بیش از هرچیز، این مکاشفۀ عیسی مسیح به ما است. اگر ما همه نکات دیگر این کتاب را درک کنیم، اما از عیسی غافل شویم، کتاب مکاشفه را درست نفهمیدیم.

دو) چقدر ما نیاز به مکاشفۀ عیسی داریم! «عیب بزرگ بسیاری از اساتید این است که مسیح برای آنها شخصیتی است روی کاغذ، قطعاً بیش از یک اسطوره، اما در عین حال شخصی از گذشته مبهم، شخصیتی تاریخی که در سال‌هایی بسیار دور زندگی کرده، و کارهایی بسیار تحسین برانگیز انجام داده، که توسط آن ما نجات یافته‌ایم، اما کسی که از واقعیتی زنده، حاضر و روشن بسیار فاصله دارد.» (اسپرجن)

ب. که خدا به او عطا فرمود تا… به خادمان خود بازنماید: این دلیل مهمی است که چرا خدا مکاشفۀ عیسی مسیح را داد. او آن را داد تا به خادمان خود بازنماید. خدا این مکاشفه را داد تا آشکار شود، نه اینکه پنهان باشد. این یک اَپوکالیپس است -یک مکاشفه، نه آپوکریفا (چیزی پنهان).

ج. آنچه را می‌باید زود واقع شود: این توصیف زمانی است که رویدادهای این کتاب در آن واقع می‌شوند آنها زود اتفاق خواهند افتاد، و آنها می‌باید زود اتفاق بیافتند. یعنی کتاب مکاشفه کتاب نبوت‌هایی در پیشگویی آینده است. از چیزهایی سخن می‌گوید که در آینده اتفاق خواهند افتاد -حداقل، زمان آینده نسبت به زمانی که نوشته شدند.

یک) همه نبوت‌ها در پیشگویی آینده نیستند، اما این کتابِ نبوت به‌وضوح پیشگویانه است. چیزهایی را توصیف می‌کند که می‌باید زود واقع شود. زمان تحققشان نزدیک است (مکاشفه ۳:۱)، اما بعد از زمان نگارش آن اتفاق میافتند.

دو) برخی می‌گویند که ما نباید به نبوت علاقمند باشیم، چون پیگیری آن عملی بیهوده است -اما اگر خدا آنقدر علاقمند است که در مورد آن صحبت کند، ما باید به اندازۀ کافی علاقمند گوش کردن به آن باشیم. «برخی به ما می‌گویند تا پس از وقوع آنچه که قرار است در آینده اتفاق بیافتد، نباید آن را مورد بررسی قرار دهیم. من فکر نمی‌کنم که منظور آنها واقعاً این است.» (سیس)

د. می‌باید زود واقع شود: زود و نزدیک اصطلاحاتی نسبی هستند، و این در جدول زمانی خداست، و نه انسان. با این حال برای ۲۰۰۰ سال است که تاریخ در آستانه کامل شدن همه چیز، به موازات خط اتمام، و نه به سمت آن در آستانه‌ای دور، پیش می‌رود.

یک) زود ترجمه عبارت یونانی باستان «tachei en» است، که به معنی به سرعت و یا به ناگهان اتفاق افتادن است، و نمایانگر سرعت وقوع این حوادث پس از آغاز آنهاست. منظور این نیست که این رویداد ممکن است به‌زودی رخ دهد، بلکه وقتی این کار به وقوع برسد، ناگهانی خواهد بود.» (والوُرد)

ه. و آن را با فرستادن فرشتۀ خود بر خادمش یوحنا آشکار ساخت: این اشاره حاکی از آن است که این پیام چگونه در کتاب مکاشفه ارائه می‌شود. محتوای این کتاب را فرشتۀ خدا از طریق نشانه‌ها بر یوحنا آشکار ساخت. این کتاب با استفاده از نشانه‌ها خواننده را آگاه می‌کند.

یک) این درست است که نشانه‌هایی که در مکاشفه آمده، موجب سردرگمی و یا مباحثاتی برای برخی از خوانندگان شده‌اند. با این حال نشانه‌ها لازمند زیرا یوحنا چیزهایی را از آسمان بیان میکند، که پولس گفت او با کلمات وصف ناشدنی شنیده (دوم قرنتیان ۴:۱۲). یوحنا چیزهایی را که می‌دید توصیف کرد، بنابراین او تنها می‌توانست از تصاویر نمادین برای توضیح آن استفاده کند. برای ما، این کتاب نبوت است، اما یوحنا خیلی ساده همان‌طور که تاریخ در برابر چشمان او آشکار می‌شد آن را ثبت کرده است. «یوحنا رؤيايی از آسمان داشت؛ اما آنها را به زبان و شیوهٔ خود توصیف کرد.» (کلارک)

دو( به‌علاوه، نشانه‌ها لازمند زیرا قدرت فوق‌العاده‌ای در زبان نمادین وجود دارد. اینکه کسی یا چیزی را شیطانی یا بد بنامیم یک چیز است، اما توصیف او در قالب زنی که با خون قدیسان مست کرده به مراتب واضح‌تر است (مکاشفه ۶:۱۷).

سه) اگر چه این کتاب پر از نشانه‌ها است، برای کسانی که درکی از ۶۵ کتاب قبلی کتاب‌مقدس، و به‌خصوص درکی از ۳۹ کتاب عهد‌عتیق دارند، مکاشفه کتابی قابل فهم است. ریشه کتاب مکاشفه در عهد‌عتیق است. این شامل بیش از ۵۰۰ اشاره به عهد‌عتیق است، و ۲۷۸ آیه از ۴۰۴ آیه در مکاشفه (که تقریباً ۷۰٪ آن است) مراجعی در عهد‌عتیق دارند.

و. با… فرشتۀ خود بر خادمش یوحنا: این به ما می‌گوید که کتاب مکاشفه را چه کسی نوشته است. نویسنده خادمش یوحنا بود، و مدارک موثق نشان می‌دهند که این همان یوحنای رسول، نویسنده انجیل یوحنا و رساله‌های ۱، ۲، و ۳ یوحنا است.

یک) با فرشتۀ خود: بسیاری از رویا‌ها و نشانه‌های کتاب مکاشفه با نظارت فرشته‌ای به یوحنا رسید (به‌عنوان نمونه: مکاشفه ۲:۵، ۲:۷، ۸:۱۰ تا ۱:۱۱ و۷:۱۷).

 

ز. کسی که بر کلام خدا… گواهی می‌دهد: در این پیش‌گفتار، ما می‌بینیم که یوحنا می‌دانست که این کتاب، بخشی از کتاب‌مقدس، کلام خدا است. ما گاهی مطمئن نیستیم که آیا رسولانی که عهد‌جدید را نوشتند می‌دانستند که کتاب‌مقدس را می‌نویسند یا نه. حداقل در این مورد، یوحنا می‌دانست.

یک) او می‌دانست که این کتاب‌مقدس است چون آن را مکاشفهای از خدا نامید. او می‌دانست که این کتاب از پدر و از طریق عیسی، و نه از هیچ انسانی به او رسیده است.

دو) او می‌دانست که این بخشی از کتاب‌مقدس است چون آن را کلام خدا نامید، به سبک گفته انبیای عهد‌عتیق او آن را شهادت عیسی مسیح نیز نامید.

 

۲. آیۀ (۳) برکتی برای خواننده و نگاه دارندۀ مطالب این کتاب.

خوشا به حال کسی که این کلامِ نبوّت را قرائت می‌کند و خوشا به حال آنان که آن را می‌شنوند و آنچه را در آن نوشته شده، نگاه می‌دارند؛ زیرا وقت نزدیک است.

الف. خوشا به حال کسی که این کلامِ نبوّت را قرائت می‌کند… و آنچه را در آن نوشته شده، نگاه می‌دارند: کتاب مکاشفه به کسانی که اين کتاب را می‌خوانند و پيام آن را نگاه می‌دارند، قول برکتی به‌خصوص و منحصر به‌فرد را می‌دهد. این اولین «خوشا به حال» از هفت خوشا به حال‌های مکاشفه است (مکاشفه ۳:۱، ۱۳:۱۴، ۱۵:۱۶، ۹:۱۹، ۶:۲۰، ۷:۲۲، و ۱۴:۲۲).

یک) بسیاری از مردم به‌خاطر غفلت از کتاب مکاشفه، برکت آن را از دست می‌دهند. به‌عنوان مثال، کلیسای اسقفی (انگلیکن) در برنامۀ منظم قرائت کلیسا، عملاً مکاشفه را هم از پرستش جمعی و هم از برنامۀ عبادت‌های شخصی حذف کرده است. این یک نگرش معمول نسبت به کتاب مکاشفه است. بسیاری بر این باورند که تنها اشخاص متعصب می‌خواهند در این کتاب عمیق‌تر شوند، اما واقعاً، این کتاب برای هر کسی است که بخواهد جزو خوشا به حال‌‌های کلام باشد.

 

دو) خوشبختانه، برای اینکه جزو خوشا به حال‌های مکاشفه باشیم، یوحنا نگفت که ما مجبور به درک همه چیز در این کتاب هستیم. قسمت‌های مشکلی در این کتاب وجود دارند که ممکن است فقط بَعد از برآورده شدن پیشگویی‌های مکاشفه، بتوان آنها را درک کرد؛ اما ما می‌توانیم با خواندن و شنیدن مکاشفه، حتی اگر تمامی آن را کاملاً نمی‌فهمیم، برکت بگیریم.

ب. خوشا به حال کسی که این کلامِ نبوّت را قرائت می‌کند… و آنچه را در آن نوشته شده، نگاه می‌دارند: این قول دلایل بیشتری می‌دهد بر اینکه یوحنا معتقد بود که این کتاب، بخشی از کتاب‌مقدس خداست. نخست، کلمات کسی که این کلامِ نبوّت را قرائت می‌کند و… آن را می‌شنوند نشان می‌دهد که این کتاب، مثل کتآب‌های دیگر پذیرفته شده در کتاب‌مقدس، قرار بود که برای عموم خوانده شود. دوم، خود وعده برکت نشان می‌دهد که یوحنا این کتاب را به‌عنوان کلام مقدس خدا می‌داند. در دنیای یهود هرگز نمی‌توان چنین برکتی را به یک کتاب صرفاً انسانی نسبت داد.

یک) همۀ این موارد با هم نشان می‌دهند که بدون هیچ شکی، کتاب مکاشفه ادعا می‌کند که کتاب‌مقدس است. یک منتقد می‌تواند با این ادعا موافق یا مخالف باشد، اما نمی‌توان انکار کرد که مکاشفه این ادعا را مطرح می‌کند.

ج. آنچه را در آن نوشته شده، نگاه می‌دارند: کتاب مکاشفه، بسی بیشتر از اطلاعاتی برای گمانه‌زنی در نبوت‌ها به ما می‌دهد. آنچه این کتاب به ما مي‌دهد را باید نگاه داريم. اگر کتاب مکاشفه را بفهمیم، شیوۀ زندگی ما را تغییر خواهد داد.

د. کسی که این کلامِ نبوّت را قرائت می‌کند: مخاطب اینجا مفرد است. از کسی صحبت می‌کند که قرائت می‌کند. «آنان که آن را می‌شنوند» در قالب جمع است. بیانگر بسیاری است که آن را می‌شنوند. این ایده احتمالاً از سنت کلیسای اولیه است، که به خواندن کتاب‌مقدس برای جمع توجه می‌شد، که اغلب پس از خواندن کلام آن را توضیح می‌دادند. به زبان امروزی ما، یوحنا می‌توانست بگوید: «خوشا به حال کشیشی که مکاشفه را می‌آموزد و خوشا به حال جماعتی که آن را می‌شنود.» بیش از همه، خوشا به حال آنان که… آنچه را در آن نوشته شده نگاه می‌دارند.

یک) «ما نه تنها باید در حد انتظارات کلمات این نبوت زندگی کنیم، بلکه باید همچنین حاضر باشیم که در صورت خوانده شدن، برای آن بمیریم، و راضی باشیم که با آن سوزانده شویم؛ مانند آن شهید قدوس، که وقتی دید که مکاشفه با او در آتش انداخته شده، فریاد زد: «ای مکاشفه مبارک، چقدر خوشحالم که در کنار تو سوزانده شوم!» (ترپ)

۳. از آنجا که بحث‌های زیادی بر سر تفسیر کتاب مکاشفه درگرفته، آشنایی با چهار روش اصلی که در طی قرون مردم برای درک مکاشفه استفاده کرده‌اند، به ما کمک می‌کند.

الف. دیدگاه وقایع زمان نگارش: در این دیدگاه اعتقاد بر این است که مکاشفه تنها به کلیسا در دوران یوحنا می‌پردازد. در دیدگاه  وقایع زمان نگارش، کتاب مکاشفه چیزی را پیش‌‌بینی نمی‌کند. یوحنا خیلی ساده وقایع زمان خود را توصیف کرده، ولی آنها را در قالب رمزی نمادین قرار داده تا کسانی که بیرون از جمع مسیحیان بودند نتوانند انتقاد او از دولت روم را درک کنند. در دیدگاه وقایع زمان نگارش، پیام کتاب مکاشفه برای آن زمان است.

ب. دیدگاه تاریخی: در این دیدگاه اعتقاد بر این است که مکاشفه یک پانورامای فراگیر و بی‌نظم از تمام تاریخ کلیسا است. در دیدگاه تاریخی، مکاشفه آینده را پیش‌بینی می‌کند، اما نه آیندۀ رویدادهای پایان زمان، بلکه آیندۀ «عصر کلیسا» را پی‌ بینی می‌کند. در دیدگاه تاریخی، مکاشفه پر از نمادهایی است که زمان حال را توصیف می‌کنند.

یک) به‌عنوان مثال، بسیاری از اصلاح‌گرایان پاپ را وحش مکاشفه فصل ۱۳ نامیدند، اما آنها لزوماً نمی‌خواستند باور کنند که پایان بسیار نزدیک است. پس بر این باور بودند که مکاشفه از زمان آنها سخن می‌گوید، بدون اینکه لزوماً از زمان‌های آخر صحبت کند.

ج. دیدگاه شاعرانه: در این دیدگاه اعتقاد بر این hست که مکاشفه کتابی است پر از تصاویر و نمادهایی که برای تشویق و تسلی مسیحیان مورد آزار و اذیت در دوران یوحنا نوشته شده است. در دیدگاه شاعرانه یا تمثیلی، محتوای کتاب مکاشفه تحت‌اللفظی یا تاریخی نیست. مکاشفه کتابی است با برداشت و معنای شخصی.

د. دیدگاه آینده‌نگر: در این دیدگاه اعتقاد بر این است که با آغاز با فصل چهار، مکاشفه به زمان آخر می‌پردازد، دوره‌ای که درست به زمان قبل از بازگشت عیسی مربوط می‌شود. در دیدگاه آینده‌نگر، مکاشفه کتابی است که عمدتاً زمان‌های آخر را توصیف میکند.

ه. کدام تفسیر درست است؟ هر کدام از برخی جهات درست است. مطالب کتاب مکاشفه به دوران یوحنا مربوط است. از تاریخ کلیسا صحبت می‌کند. و در زندگی‌های شخصی ما معنا دارد. بنابراین در حالی که عناصری از سه روش اول جای خود را دارند، ما نمی‌توانیم تفسیر آینده‌نگر آن را انکار کنیم. ما به دلیل دو اصل اساسی در مکاشفه ۱:۱-۳ می‌توانیم بفهمیم که کتاب مکاشفه به‌وضوح در مورد زمان‌های آخر صحبت می‌کند.

یک) اول، ما معتقدیم که کتاب مکاشفه باید حاوی معنی باشد. این کتابی است که عیسی برای نشان دادن چیزی به خادمینش داد. حرف‌های این کتاب پوچ و بی‌معنی نیست. وعده برکت دارد، نه وعدۀ سردرگمی.

دو) دوم، ما معتقدیم که مکاشفه قطعاً ادعا می‌کند که حاوی نبوت‌های پیشگویانه است. یوحنا به‌روشنی می‌گوید: آنچه که می‌باید زود واقع شودزمان نزدیک است. یوحنا در مورد اتفاقاتی نوشت که برای او هنوز در آینده بودند.

درود.

۱. آیات (۴ ۵ قسمت اول) درودی با فیض و سلامتی.

از یوحنا، به هفت کلیسا که در ایالت آسیا هستند: فیض و سلامتی از جانب او که هست و بود و می‌آید بر شما باد، و از جانب هفت روحِ پیشگاه تخت او، و از جانب عیسی مسیح، آن شاهد امین و نخست‌زاده از میان مردگان و فرمانروای پادشاهان جهان.

الف. به هفت کلیسا که در ایالت آسیا هستند: این نامه در اصل خطاب به این هفت کلیسای منتخب در آسیا نوشته شده بود. آسیا ایالتی از روم بود که درغرب ترکیه امروزی است.

ب. از جانب او که هست و بود و می‌آید: یوحنا از جانب خدای پدر که با این عنوان توصیف شده است درود می‌فرستد. او که هست و بود و می‌آید از ذات ابدی خدا صحبت می‌کند. منظور از آن، وجودی ابدی است که با نام یهوه در عهد‌عتیق مرتبط است (خروج ۳:۶، خروج ۱۵:۱۷).

یک) در یونانی باستان او که هست و بود و می‌آید ساختاری عمداً ناجور دارد. به نظر می‌رسد که یوحنا به دنبال عبارتی برای بیان ایدۀ یهوه در عهد‌عتیق آن را به کار برده است.

دو) هرگز کافی نیست که فقط بگویند خدا هست، و یا فقط بگویند که او بود، و یا فقط بگویند که او می‌آید. به‌عنوان خداوند بر ابدیت، او بر گذشته، حال و آینده حاکم است.

سه) لقب او که هست و بود و می‌آید در عین حال که در مورد عیسی و روح‌القدس صدق می‌کند، در مورد خدای پدر نیز کاربرد دارد. در واقع، عنوان یهوه معرف تثلیث است، و یک خدا را در سه شخص توصیف می‌کند. با این حال به نظر می‌رسد که یوحنا با این عنوان بر خدای پدر تمرکز کرده است چرا که او در ادامۀ این آیه به طور خاص به ذکر دو شخصیت دیگر تثلیث یعنی عیسی و روح‌القدس می‌پردازد.

ج. از جانب هفت روحِ پیشگاه تخت او: با این عنوان، یوحنا روح‌القدس را توصیف می‌کند و درودی از جانب او می‌آورد. هفت روحِ پیشگاه تخت او از کمال و کاملیت روحالقدس صحبت می‌کند. اینجا، در توصیف روح‌القدس، یوحنا از عهد‌عتیق استفاده کرده است.

یک) ایدۀ هفت روح نقل قول از عهد‌عتیق است. اشعیا ۲:۱۱ هفت جنبه از روح‌القدس را شرح می‌دهد: روح خداوند بر او قرار خواهد یافت، روح حکمت و فهم، روح مشورت و قوت، روح معرفت و ترس از خداوند. این‌طور نیست که هفت روح مختلف از خدا وجود دارد، بلکه روح خداوند این ویژگی‌ها را دارد و او همه آنها را در پُری و کمال دارد.

د. از جانب عیسی مسیح، آن شاهد امین و نخست‌زاده از میان مردگان و فرمانروای پادشاهان جهان: یوحنا با وصف اینکه عیسی خداوند چه کسی است و چه کار کرده است، درودی از جانب او می‌آورد.

یک) عیسی شاهد امین است: این از قابل اطمینان بودن و وفاداری کامل عیسی به پدرش و پیروانش، حتی تا به مرگ، می‌گوید. کلمۀ یونانی باستان که شاهد ترجمه شده به معنای شهید هم هست.

دو) نخست‌زاده از میان مردگان: این از برتری عیسی بر همه موجودات صحبت می‌کند، و اینکه او در اولویت اول است. معنای نخست‌زاده از میان مردگان بسی بیشتر از آن است که عیسی اولین کسی بود که پس از مرگ زنده شد. این عبارت همچنین به آن معنی است که او از همه کسانی که از مرگ قیام کرده‌اند یا قیام خواهند کرد، برتر است. عیسی نخست‌زاده در میان بسیاری از برادران است (رومیان ۲۹:۸).

سه) استفاده از نخست‌زاده به این معنی نیست که عیسی تاریخ تولدی دارد و در نتیجه مخلوق است، و خدا نیست. در دوران قدیم خاخام‌ها یهوه را «نخست‌زاده جهان» می‌نامیدند. خاخام‌ها همچنین از نخست‌زاده به‌عنوان لقبی مسیحایی استفاده می‌کردند. «خداگفت: ‘به همان صورت که اسرائیل را نخست‌زاده کردم (خروج ۲۲:۴)، مسیحِ پادشاه را فرزند ارشدِ خود خواهم ساخت’ (مزمور ۲۷:۸۹).» (از آر. ناتان در شِموت ربا، به نقل از لایت‌فود در تفسیر کولسیان).

چهار) عیسی فرمانروای پادشاهان جهان است. قبل از اینکه کتاب مکاشفه به پایان برسد، عیسی بر هر پادشاه زمینی سلطه خواهد یافت. در حال حاضر عیسی به‌عنوان پادشاه، فرمانروا است. اما پادشاهی او هنوز از این جهان نیست.

ه. در این درود، با اشاره‌ای که به ترتیب به هر شخصِ تثلیث می‌شود، می‌بینیم که عهد‌جدید چطور اصل تثلیث را نشان می‌دهد. آن را به شیوه‌ای با‌دقت تعریف شده به صورت «الهیات سیستماتیک» ارائه نمی‌دهد. بلکه حقیقت تثلیث -که یک خدا در سه شخص وجود دارد- را به‌سادگی در سر تا سر متن عهد‌جدید می‌بافد.

۲. آیات (۵قسمت دوم -۶) بیانی در ستایش عیسی

بر او که ما را محبت می‌کند و با خون خود ما را از گناهانمان رهانید، و از ما پادشاهی‌ای ساخت و کاهنانی برای خدا و پدر خود، بر او جلال و قدرت باد، تا ابد. آمین.

الف. بر او که ما را محبت می‌کند: چه عنوان زیبایی برای عیسی! اینکه او ما را محبت می‌کند در متن کل کتاب‌مقدس به محبتی که از زمان گذشته شروع شده، و در واقع به یک زمان و مکان خاص در گذشته که در آن عیسی ما را محبت کرده اشاره می‌کند. نگاه این «محبت» به صليب است. هر ایمانداری، نه بر اساس شرایط زمان حاضر خود (که ممکن است دشوار باشد)، بلکه بر اساس ابراز نهایت محبت عیسی بر صلیب، باید در محبت خدا احساس امنیت کند. این ارزش ستایش عیسی را دارد.

یک) پولس آن را در رومیان ۸:۵ چنین بیان می‌کند: «امّا خدا محبت خود را به ما این‌گونه ثابت کرد که وقتی ما هنوز گناهکار بودیم، مسیح در راه ما مرد.» برای ما، کار عیسی بر روی صلیب مدرک غایی محبت خدا به شماست. او ممکن است مدرکی اضافه بر آن به شما بدهد، اما نمی‌تواند مدرکی بزرگتر از آن بدهد.

دو) جای تعجب نیست که بسیاری از ایمانداران از عشق عیسی نسبت به خود مطمئن نیستند -آنها برای سنجش محبت او به شرایط زمان حال خود نگاه می‌کنند. به‌جای آن، آنها باید به عقب به صلیب نگاه کنند، و به این مسئله یک بار و برای همیشه پایان بدهند، و عیسی که ما را محبت می‌کند را ستایش کنند.

ب. و با خون خود ما را از گناهانمان رهانید: این چیزی است که زمانی که عیسی ما را بر صلیب محبت کرد اتفاق افتاد. او ما را از گناهانمان رهانید لکه عمیق گناه را از ما پاک کرد، به طوری که ما واقعاً در برابر او پاک هستیم. این ارزشِ ستایش عیسی را دارد.

یک) اگر ما به عمقِ گناهکار بودن خود پی ببریم، چنین پاکسازی الهی از گناهانمان بیش از آن خوب به نظر می‌رسد که حقیقت داشته باشد. ما می‌توانیم در برابر خدا پاک بایستیم -پاک شده از عمیق‌ترین لکه‌ها. جای تعجب نیست که همان یوحنای رسول نوشت: «اگر به گناهان خود اعتراف کنیم، او که امین و عادل است، گناهان ما را می‌آمرزد و از هر نادرستی پاکمان می‌سازد.» (اول یوحنا ۹:۱)

دو) و با خون خود: اگر راه دیگری برای پاک کردن ما از گناهانمان وجود داشت، خدا این کار را از آن راه دیگر انجام می‌داد. پاک کردن ما در خون خود به معنای قربانی نهایی عیسی خداوند بود. خدا این راه را انتخاب نمی‌کرد مگر آنکه این تنها راه بود. «کاهنان فقط می‌توانستند با خون گاو نر و بز پاک شوند؛ اما او ما را از گناهانمان ‘در خون خود’ شسته است. آدم‌ها حاضرند به‌راحتی خون دیگران را بریزند. چقدر آسان وارد جنگ می‌شوند! اما مسیح حاضر بود خون خودش را بریزید، جانش را تا به مرگ بدهد، که ما نجات پیدا کنیم.» (اسپرجن)

سه) به این ترتیب توجه کنید: اول محبت می‌کند. سپس، به‌خاطر آن محبت، ما را از گناهانمان رهانید. این طور نبود که خدا از روی احساس وظیفه ما را از گناهانمان رهانید، و بعد چون حالا دیگر پاک شده بودیم ما را محبت می‌کند. او در حالی که ما هنوز کثيف بوديم ما را محبت می‌کند، اما پس از آن، ما را از گناهانمان رهانید.

چهار) در واقع شستن ما از گناهانمان محبت خدا را ثابت می‌کند. در درک بهتر پاک کردن لکۀ عمیق گناه از ما فرض کنید که یک شلوار قدیمی داشتید و روی آن خیلی رنگ ریخته بودید. شما فقط به دو دلیل ممکن بود آن را بشویید و نگه دارید. اول، شايد اگر فقير بودید، آن را می‌شستید و نگه می‌داشتید. دوم، اگر شما آن شلوار قدیمی را خیلی دوست داشتید ممکن بود آن را بشویید و نگه دارید. پول برایتان مسئله‌ای نبود و هر وقت می‌خواستید می‌توانستید راحت یک شلوار جدید بخرید، اما شما آنقدر آن شلوار را دوست داشتید که برای تمیز کردن آن وقت می‌گذاشتید و تلاش می‌کردید، و دوباره از آن استفاده می‌کردید. خدا آنقدر ما را دوست دارد که ما را پاک می‌کند. خدا قطعاً فقیر نیست. او صرفاً با فکرش می‌توانست همۀ گناهکاران را ازبین ببرد و با مخلوقاتی کاملاً جدید شروع کند. اما او اين کار را نمی‌کند. او آنقدر ما را دوست دارد که ما را پاک کرد.

پنج( در زبان یونان باستان تنها در یک حرف بین کلمات شسته شده و رها شده فرق وجود دارد. ما با شسته شدن از گناهانمان از آنها رها می‌شویم.

ج. و از ما پادشاهی‌ای ساخت و کاهنانی برای خدا و پدر خود: این مقامی است که عیسی به کسانی که با کارش بر صلیب آنها را محبت کرد و با خونش… رهانید می‌بخشد. دوست داشتن و پاک کردنشان به تنهایی کافی بود. اما او بسی فراتر می‌رود، و از ما پادشاهی‌ای ساخت و کاهنانی برای خدا و پدر خود. اين بيش از جایگاهی است که آدم در ابتدا داشت. حتی زمانی که آدم در باغ عدن بی‌گناه بود، ما هرگز نامش را در رابطه با هیچ پادشاهی‌ای و یا در اشاره مستقیمی به‌عنوان کاهن خدا نمی‌بینیم. این دلیل دیگری است بر اینکه عیسی لایق ستایش ماست.

یک) از ما پادشاهی‌ای ساخت، بنابراین ما جزوی از خانواده سلطنتی خدا هستیم -این امتیاز، مقام و حق حاکمیت است. ما کاهنان هستيم پس ما خادمین خاص خدا هستيم. ما مظهری از خدا به انسان و انسان به خدا هستیم. ما قربانیِ سپاس به خدا تقدیم می‌کنیم (عبرانیان ۱۵:۱۳). ما از امتیاز دسترسی به حضور خدا برخورداریم (رومیان ۱:۵-۲).

دو) پادشاهی‌ای… و کاهنانی، در عهد‌عتیق ترکیب منصب پادشاه وکاهن ممنوع بود.  عُزیا، پادشاه یهودا، نمونه شخصی است که سعی در ترکیب این دو منصب داشت، و مجازات شد (دوم تواریخ ۱۶:۲۶-۲۳). در عهد‌جديد، ما می‌توانيم مانند عيسی، که هم پادشاه و هم کاهن اعظم است، این دو منصب را با هم داشته باشیم (لوقا ۳۱:۱-۳۳؛ عبرانیان ۱۴:۴).

د. بر او جلال و قدرت باد، تا ابد: با توجه به همه کارهایی که عیسی برای ما انجام داده، شایسته است که او را ستایش کنیم. ما باید او را با تمام جلال و قدرت، تا ابد ارج نهیم. وقتی اين را مي‌گويیم، این ما نیستیم که به عيسی جلال و قدرت مي‌دهيم. بلکه خیلی ساده تشخیص می‌دهیم که او آن را دارد، و او را برای آن ارج می‌نهیم.

یک) معنی پذیرش جلال عیسی این است که در هر شرایطی برای او بایستیم. «بعضی از شما خیلی شبیه موشِ پشت دیوارهای چوبی هستید. شما در خانه خداوند هستید، اما شما را به‌عنوان یکی از افراد خانواده نمی‌شناسند: گاهی اوقات در مخفیگاه خود جیرجیری می‌کنید، و گاهی اوقات مثل موش در شب بیرون می‌آیید، که بدون دیده شدن، یکی دو خرده نان بردارید. آیا این شایسته شماست؟ آیا این شایسته خداوند و ارباب شماست؟» (اسپرجن)

دو) معنی پذیرش قدرت عیسی این است که به او اجازه دهیم که واقعاً بر ما حکومت کند. «دوباره، اگر ما واقعاً می‌گوییم، ‘بر او جلال و قدرت باد،’ پس ما باید قدرت حاکمیت او بر خودمان را بپذیریم. هر انسانی امپراتوری کوچکی است مرکب از سه پادشاهی -جسم، جان، و روح- که باید پادشاهی متحدی باشند. مسيح را پادشاه تمامی آنها کنید. اجازه ندهید که هیچ شاخه‌ای از آن سه پادشاهی برای خود یک حکومت مجزا راه بیاندازند، همه آنها را زیر سلطه تنها پادشاه خود قرار دهید.» (اسپرجن)

ه. آمین: این کلمه -در زبان یونانی باستان، از عبری عهد‌عتیق گرفته شده است – خیلی ساده به معنی «بله» است. این آرزویی نیست که امیدوار باشیم این‌طور بشود، بلکه تصدیقی است که به‌واسطه خداوند، این‌طور خواهد شد. عیسی ستایش خواهد شد.

یک) عیسی همه این کارها و بیشتر از آنها را برای شما انجام داده است. شما خیلی چیزها دارید که برای آنها او را ستایش کنید -پس او را بستایید! «آیا نمی‌خواهید زمانی که زندگی شما بر روی زمین به پایان می‌رسد، حیات آسمانی خود را آغاز کنید؟ آیا مایل نیستید در زمان مرگ، امید خوبی برای ورود به سعادت کمال یافتگان را داشته باشید؟ مطمئنم که آن را می‌خواهید؛ اما اگر قرار باشد در آن روز شما در میان فوج رستگار شدگان در آسمان باشید، می‌باید از اینجا سرودهای پرستشی آنان را یاد بگیرید. بدون تمرین پرستش خدا در اینجا، شما نمی‌توانید به گروه پرستندگان خدا در آسمان وارد شوید.» (اسپرجن)

دو) «کلمه یونانی آمین برگردانی از یک کلمه عبری با صدای مشابه به معنای ‘حقیقت’ یا ‘وفاداری’ است، از این رو ‘به‌راستی چنین است’ یا ‘چنین باشد’ هم معنی می‌دهد.» (والوُرد)

۳. آیه (۷) شروع شرح بازگشت عیسی

هان با ابرها می‌آید، هر چشمی او را خواهد دید، حتی چشم آنان که نیزه به او زدند؛ و همۀ طوایفِ زمین به سوگش خواهند نشست. آری چنین خواهد بود. آمین

الف. هان... او می‌آید: این حکم به نگاه کردن است -که آن را بررسی کنید. یوحنا بعد از ستایش عیسی به توصیف بازگشت او می‌پردازد. او از ما مي‌خواهد که شاهدین آمدن عيسی باشیم. عیسی گفت که ما باید منتظر آمدن او باشیم (متی ۴۲:۲۴). باید ذهنمان چشم به راه او باشد، مشتاق دیدنِ او که می‌آید.

یک) این یک رویای فراطبیعی از بازگشت عیسی نبود. آن رویای فراطبیعی جلوتر خواهد آمد. این توصیف بر درک یوحنا از قول‌های‌های عهد‌عتیق در مورد بازگشت مسیحِ موعود و بر سخنان خود عیسی در مورد بازگشتش استوار است. برای مثال، يوحنا مي‌دانست که عيسی می‌آید چون عيسی گفته بود که می‌آید. عیسی گفت: باز می‌آیم و شما را نزد خود می‌برم (یوحنا ۳:۱۴).

دو) «مسیح به آسمان نرفته تا در آنجا بماند. او برای منفعت کلیسا رفته است؛ و دوباره برای منفعت کليسا بر خواهد گشت.» (سیس)

ب. او با ابرها می‌آید: هنگامی که عیسی می‌آید، او با ابرها احاطه خواهد شد. این به معنی واقعی کلمه اتفاق میافتد، زیرا هنگامی که عیسی این زمین را ترک کرد، او به درون ابر برده شد، و فرشته خدا گفت که او به همان گونه باز خواهد گشت (اعمال ۹:۱-۱۱). همچنین، این از نظر تمثیلی هم درست خواهد بود، زیرا انبوه ایمانداران به شیوه تمثیلی ابرها نامیده می‌شوند (عبرانیان ۱:۱۲). معمولاً ابرها حضور و جلال خدا را تداعی می‌کنند (خروج ۲۱:۱۳-۲۲، ۱۰:۱۶، ۹:۱۹ و ۱۵:۲۴-۱۸)، که به ابر جلال خدا در عهد‌عتیق بنام شکینا (Shekinah) مرتبط است.

یک) درک این ارتباط با جلال خدا، به‌جا و عالی است -که انبوه ایمانداران مسیحی ابر نامیده شدند. ایمانداران به خدا جلال او هستند. آنها «ابر» او، شکینای او هستند.

دو) یوحنا نیاز به رویای خاصی نداشت که بداند او با ابرها می‌آید. یوحنا این را طبق عهد‌عتیق می‌دانست (دانیال ۱۳:۷-۱۴) و از قول خود عیسی: به شما می‌گویم که از این پس پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، بر ابرهای آسمان می‌آید (متی ۶۴:۲۶).

ج. هر چشمی او را خواهد دید: وقتی عیسی می‌آید، آمدنش پنهانی نخواهد بود. همه خواهند دانست. در اولین باری که او آمد، عیسی تا حدی گمنام بود. او در طول خدمت زمینی‌اش هرگز سوژه صفحات اول اخبار روم نبود. اما وقتی عیسی دوباره بیاید، هر چشمی او را خواهد دید. تمام دنيا خواهند دانست.

یک) یوحنا نیاز به رویای خاصی نداشت که بداند هر چشمی او را خواهد دید. یوحنا از خود عیسی شنیده بود که گفت: بنابراین اگر به شما بگویند، «او در بیابان است،» به آنجا نروید؛ و اگر بگویند، «در اندرونی خانه است» باور مکنید. زیرا همچنان که صاعقه در شرق آسمان پدید می‌آید و نورش تا به غرب می‌رسد، ظهور پسر انسان نیز چنین خواهد بود (متی ۲۶:۲۴-۲۷).

د. حتی… آنان که نیزه به او زدند: بازگشت عیسی مکاشفه بسیار معناداری برای قوم یهود خواهد بود. البته فقط یهودیان نبودند که نیزه به او زدند. اما به دلیل اشاره‌ای که یوحنا به زکریا ۱۰:۱۲ می‌کند، ما می‌دانیم که او مکشوف شدن شخصیت عیسی به یهودیان را در نظر داشت.

یک) هنگامی که عیسی خود را به یهودیان آشکار می‌کند، این کار را در خشم نخواهد کرد. تا آن زمان، ملت یهود به عیسی روی آورده و به او به‌عنوان مسیحِ موعود خود اعتماد کرده‌اند (متی ۳۹:۲۳، رومیان ۱۱: ۲۵-۲۶). دیدن عیسی و دست و پاهای سوراخ شده او، یادآور دردناکی از رد قبلی او از طرف آنها در تحقق صحنه زکریا ۱۰:۱۲ خواهد بود: و بر خاندان داوود و بر ساکنان اورشلیم روح فیض و دعاهای ملتمسانه را خواهم ریخت، و بر من که نیزه‌ام زدند خواهند نگریست، و برای من مانند کسی که به جهت تنها فرزندش به سوگ نشیند، سوگواری خواهند کرد و همچون کسی که به جهت نخست‌زاده‌اش بگرید، به تلخی خواهند گریست.

دو) یوحنا به رویای خاصی نیاز نداشت که بداند حتی… آنان که نیزه به او زدند. او می‌توانست آن را در زکریا ۱۰:۱۲ بخواند.

ه. همۀ طوایفِ زمین به سوگش خواهند نشست: وقتی عیسی بیاید، تنها یهودیان نخواهند بود که به خاطر رد کردن او در گذشته به سوگش مینشینند. از آنجا که افرادی از هر ملت و طایفه و قوم و زبان نجات خواهند یافت (مکاشفه ۹:۷)، همه در این سوگ شرکت خواهند داشت. ما به زخم‌هایش نگاه خواهیم کرد و خواهیم گفت «ما این کار را با او کردیم.»

یک) یوحنا نیازی به مکاشفه خاصی نداشت تا بداند همۀ طوایفِ زمین به سوگش خواهند نشست. او فقط نیاز داشت آنچه عیسی در متی ۳۰:۲۴ گفته بود را به یاد بیاورد: آنگاه نشانۀ پسر انسان در آسمان ظاهر خواهد شد و همۀ طوایف جهان بر سینۀ خود خواهند زد، و پسر انسان را خواهند دید که با قدرت و جلال عظیم بر ابرهای آسمان می‌آید.

۴. آیۀ (۸) مقدمه‌ای از خود عیسی

خداوندْ خدا می‌گوید: «مَنَم ’الف‘ و مَنَم ’ی‘؛ مَنَم آن که هست و بود و می‌آید، آن قادر مطلق.»

الف. مَنَم ’الف‘ و مَنَم ’ی‘: در بعضی از ترجمه‌های کتاب‌مقدس به زبان انگلیسی، که گفته‌های مسیح با “حروف قرمز” چاپ شده‌اند، این کلمات به رنگ قرمز هستند. این نشان می‌دهد که مترجمان معتقد بودند که این‌ گفته‌ عیسی است. مقدمه یوحنا با شروع معرفی عیسی توسط خودش، در اینجا تمام می‌شود. نهایتاً، این مکاشفۀ اوست (مکاشفه عیسی مسیح، مکاشفه۱:۱)، بنابراین عجیب نیست که او آن را معرفی کند.

یک) برخی نمی‌دانند که آیا اينجا خدای پدر است که صحبت می‌کند یا عیسایِ خداوند. ما گمان می‌کنیم که عیسی مسیح است که صحبت می‌کند و به دلایل زیادی آن را باور داریم. اول، از آنجا که این مکاشفه عیسی است، مناسب به نظر می‌رسد که او آن را معرفی کند. دوم اینکه عناوین ’الف‘ و’ی‘ و ابتدا و انتها (مکاشفه ۱۳:۲۲) عناوینی هستند که عیسی ادعا می‌کند. سوم، هر چند عنوان آن که هست و بود و می‌آید برای خدای پدر در مکاشفه ۴:۱ استفاده می‌شود، استفاده از این لقب برای عیسایِ خداوند نیز درست است، و به نظر می‌رسد که در مکاشفه ۱۷:۱۱ و ۵:۱۶ به عیسی هم نسبت داده شده است.

ب. ’الف‘ و ’ی‘، ابتدا و انتها: منظور از این عناوین برای عیسی این است که او قبل از همه چیز است و فراتر از همه چیز خواهد بود. ’الف‘ اولین حرف الفبا و ’ی‘ آخرین حرف الفبا بود (ترجمه حروف آلفا و اومگا در زبان یونان باستان). عیسی مسیح می‌گوید: «من الف‘ و ’ی‘، ابتدا و انتها هستم.»

یک) اگر عیسی مسیح هم ابتدا و هم انتها است، پس او صاحب اختیار بر همه چیز بین آن دو هم هست. یعنی عیسی برنامه‌ای برای تاریخ دارد و او مسیر رویدادهای بشری در دنیا را به سمت تحقق طرحش هدایت می‌کند. زندگی‌های ما به جبر سرنوشت، پوچی تصادفی، یا تکرارهای بی‌پایانِ بدون نتیجه سپرده نشده است. به‌جای آن، عیسی مسیح که ’الف‘ و ’ی‘، ابتدا و انتها است، تمام تاریخ بشر و حتی زندگی فردی ما را هدایت می‌کند.

ج. آن که هست و بود و می‌آید: همان‌طور که در تفسیر مکاشفه ۴:۱ نشان داده شد، این عبارت بیانگر ایدۀ نام بزرگ عهد‌عتیق برای خدای تثلیث، یهوه است. این لقب ماهیت ابدی او و حضور تغییر ناپذیرش را آشکار می‌کند. عیسی به اندازۀ خدای پدر، این ذات ابدی را دارد. میکاه ۲:۵ در نبوتی پیشگویانه آن را این‌طور بیان کرد: «طلوع او از قدیم و از ایام ازل بوده است.» عبرانیان ۸:۱۳ آن را این طور بیان کرد: «عیسی مسیح دیروز و امروز و تا ابد همان است.»

د. قادر مطلق: کلمه قادر مطلق ترجمه کلمه یونان باستان «پانتوکراتور» (pantokrater) است – که معنای تحت‌اللفظی آن یعنی «کسی که دستی بر همه چیز دارد.» این به معنی کنترلِ عظیم و حاکم عیسی بر همه چیز است -گذشته، حال، و آینده.

یک) کلمه مهم قادر مطلق ده بار در عهد‌جدید استفاده شده، که نُه بار آن در کتاب مکاشفه است. این کتاب تأکید قابل توجهی بر حاکمیت خدا دارد، بر درک اینکه همه چیز زیر دست او قرار دارد.

فرمان نوشتن به یوحنا داده می‌شود.

۱. آیۀ (۹) یوحنا در جزیره پاتموس

من یوحنا، برادر شما، که در رنج‌ها و در پادشاهی و در استقامتی که در عیسی از آن ماست، با شما شریکم، به‌خاطر کلام خدا و شهادت عیسی، در جزیرۀ پاتموس بودم.

الف. من، یوحنا… در جزیرۀ پاتموس بودم: جزیره پاتموس مانند جزیره آلکاتراز در امپراتوری روم بود. از کل جزیره به‌عنوان یک زندان استفاده می‌شد، و عملکرد آن در واقع زندانی بدون میله بود. این جزیره سرشار از سنگ مرمر بود و بیشتر زندانیان آن، کارگران کار اجباری در معادن سنگ مرمر بودند. پاتموس جزیره‌ای صخره‌ای و متروک به طول حدود ۱۰ مایل و عرض ۶ مایل بود.

یک) «یوحنا در آن زمان در تبعید بود، در یک جزیره تنها و متروک. اما نه دریاها، نه کوه‌ها، و نه سِن، می‌توانند پیوندهایی را که مسیحیان در آن با یکدیگر، یا با مسیحِ خداوندشان، در آن متحد هستند را قطع کنند. کمتر از یک سال پیش، از آن جزیره گذشتم. آن جزیره صرفاً توده‌ای از صخره‌های بی‌حاصل، با رنگ‌های تیره و فرم‌هایی محزون است که در آب‌های آزاد، در نزدیکی سواحل غرب آسیای صغیر واقع شده است. نه درختی دارد و نه رودخانه‌ای، و نه زمینی برای کشت و زرع، به‌جز برخی گوشه‌های کوچک بین لبه سنگ‌ها. در آنجا هنوز یک غار کثیف باقی مانده که گفته می‌شود رسول سالخورده در آن زندگی می‌کرده، و این رویا در آنجا به او داده شده است. امروز کلیسای کوچکی، با لامپ‌های آویزان روشن راهبان، روی این غار قرار گرفته است.» (سیس)

دو) بارنز در توصیفش از پاتموس آن را این‌گونه توصیف می‌کند: «تنها، متروک، بی‌حاصل، خالی از سکنه، با بازدید‌کنندگانی به‌ندرت کم، که تمام مشخصات لازم برای محل مجازات را داشت. تبعید به آن مکان هر آنچه را در خود داشت که کسی برای آزار و خاموش کردن رسولی بتواند آرزو کند، بدون اینکه او را به قتل برساند.» با این حال این تبعید یوحنای رسول را ساکت نکرد.

ب. به‌خاطر کلام خدا و شهادت عیسی: اکثر محققان می‌پندارند که یوحنا به‌خاطر آزار و اذیت رومیان دستگیر و در پاتموس زندانی شده بود. این احتمالا صحت دارد، به‌خصوص چون یوحنا می‌گوید که او برادر شما است، که در رنج‌ها و در پادشاهی و در استقامتی که در عیسی از آن ماست، با شما شریکم. با این حال، این احتمال نیز وجود دارد که یوحنا به‌عنوان مبشر برای زندانیانِ پاتموس در آنجا بوده باشد.

یک) تاریخ‌نویس مسیحی باستان یوسیبوس می‌گوید یوحنا در پاتموس در دوران سلطنت دومیتیان امپراتور روم زندانی شد. (تاریخ کلیسا،18 III، 2۰-از سری 2 پدران نیقیه و پس از نیقیه، جلد 1، صفحات 148-149)

دو) «به گفتۀ ویکتورینوس، یوحنا، علی‌رغم کهولت سن، مجبور به کار در معادن پاتموس بود. منابع اولیه نیز نشان می‌دهند که در حدود سال ۹۶ میلادی، در مرگ دومیتیان، هنگامی‌که امپراتور نروا در قدرت بود، به یوحنا اجازه بازگشت به اَفِسُس داده شد.» (والوُرد)

۲. آیات (۱۰-۱۱) دستور نوشتن به یوحنا داده می‌شود.

در روزِ خداوند، در روح شدم و صدایی بلند چون بانگ شیپور از پشت سر شنیدم که می‌گفت: «آنچه را که می‌بینی بر طوماری بنویس و به هفت کلیسای اَفِسُس، اِسمیرنا، پِرگاموم، تیاتیرا، ساردِس، فیلادِلفیه و لائودیکیه بفرست.»

الف. در روزِ خداوند، در روح شدم: به نظر می‌رسد که معنای در روح شدن بیشتر از آن است که فقط بگوید یوحنا طبق تمایلات «روح»، در تضاد با تمایلات «نَفس» زندگی کرد؛ به آن معنی که در غلاطیان ۱۶:۵ مورد نظر پولس بود. خیلی ساده، ایده این نیست که یوحنا در روح زندگی می‌کرد، بلکه اینکه او مکاشفه منحصر‌به‌فردی از روح‌القدس دریافت کرد. این تجربه روحانیِ منحصر‌به‌فردی بود برای یوحنا، آنچه که برخی ممکن است آن را تجربه خارج از بدن بنامند – البته، بدون هیچ ارتباطی با فرقه‌های ابداعی و یا روح‌گرایی که امروزه چنین تجاربی با آن مرتبط است.

یک) والوُرد در روح را چنین تعریف کرده: «منتقل شدن به فَرای حواس طبیعی، به حالتی که خداوند بتواند به‌صورت فراطبیعی مطالب این کتاب را مکشوف کند».

دو) در کتاب مکاشفه، چهار اشاره به بودن یوحنا در روح وجود دارد. ابتدا در پاتموس (مکاشفه ۱۰:۱)، سپس در آسمان (مکاشفه ۲:۴)، بعد در بیابان (مکاشفه ۳:۱۷)، و در نهایت بر کوه خدا (مکاشفه ۱۰:۲۱).

ب. در روزِ خداوند: روزِ خداوند چه زمانی است؟ در میان بت‌پرستان امپراتوری روم، روز اول هر ماه به افتخار امپراتور روم «روز امپراتورها» نامیده می‌شد. شاید مسیحیان، با ارج نهادن به روز اول هفته به‌عنوان روزِ خداوند، وفاداری خود به عیسی را اعلام می‌کردند.

یک) این همان اصطلاحی نیست که برای روز خداوند در عهد‌عتیق استفاده می‌شد، حتی منظور از آنها هم یکی نیست. کتاب مکاشفه به منظور از روز خداوند خواهد پرداخت، اما نه در اینجا.

ج. صدایی بلند… از پشت سر شنیدم: صدایی بلند که یوحنا شنید چون بانگ شیپور روشن و قابل توجه بود. صدای بلند متعلق به ’الف‘ و ’ی‘، اول و آخر است که آغاز و پایان همه چیز است. از آنجا که عیسی خود را با این عناوین در مکاشفه ۸:۱ معرفی کرده است، ما می‌دانیم که این صدای بلندِ عیسی بود.

یک) کلارک راجع به عبارت چون بانگ شیپور می‌نویسد: «این حساب شده بود تا هر فکر سرگردان او را جلب کرده، توجهش را متمرکز کند، و کل وجود او را آماده دریافت پیام خداوند کند

دو) عنوان اول و آخر متعلق به خداوند، یهوه، خدای اسرائیل است (اشعیا ۴:۴۱، ۶:۴۴ و ۱۲:۴۸). منظور از عنوان ’الف‘ و ’ی‘، همان اول و آخر است. این یکی از قسمت‌های عهد‌جدید است که عیسی به‌وضوح ادعا کرد خداست.

د. آنچه را که می‌بینی بر طوماری بنویس: اینجا، به یوحنا دستور داده شد آنچه را که دید بنویسد. یازده بار دیگر در کتاب مکاشفه به او فرمان داده می‌شود که بنویسد. از چنین تأکیدی ما پِی می‌بریم که اگر به یوحنا دستور داده نمی‌شد که بنویسد، او این رویاها را فقط نزد خود نگاه می‌داشت. همیشه بهتر است رویاها و مکاشفات را نزد خود نگاه داریم مگر آنکه فرمانی مخالف آن داده شود.

ه. آن را به هفت کلیسا… که در ایالت آسیا هستند… بفرست: به یوحنا فرمان داده شد که به هفت کلیسا در هفت شهر بنویسد. هر یک از این کلیساها در منطقه‌ای از استان رومی آسیا بودند. اما اینها تنها شهرهایی در این منطقه نبودند که در آن کلیساهایی وجود داشت. به‌عنوان مثال، کلیسایی در شهر کولُسی وجود داشت (که پولس رسول نامه به کولُسیان را به آن نوشت)، اما شهر کولُسی در این فهرست از هفت کلیسا گنجانده نشده است. چرا این هفت کلیسای خاص انتخاب شدند؟

یک) برخی پیشنهاد می‌کنند که دلیل آن این بود که آنها در یک الگوی تقریبا دایره‌وار قرار دارند. برخی دیگر فکر می‌کنند به این دلیل بود که این شهرها مناطق پستیِ استان رومی آسیا بودند. بسیاری بر این باورند که هفت کلیسا انتخاب شده‌اند زیرا در کتاب‌مقدس، شماره هفت اغلب نشان‌دهندۀ کامل بودن است و این نامه‌ها -و همه کتاب مکاشفه به تمام کلیسا نوشته شده است، و نه فقط به این هفت کلیسا. سیس می‌نویسد: «این هفت، درکی از کلیساهای تمام دوران به ما می‌دهند،» و از بسیاری مفسران مدرن و باستان که با این دیدگاه موافق هستند نقل قول می‌کند.

دو) «نظر نویسندگان عالِم بر این کتاب این است، که خداوند ما، توسط این هفت کلیسا، تمام کلیساهای مسیح تا پایان دنیا را نشان می‌دهد؛ و با آنچه او به آنها می‌گوید، تصویری از وضع کلیساها در تمام دوران، و از آنچه وظیفه آنهاست به ما می‌دهد.» (پول)

سه) جالب است که پولس رسول نیز به هفت کلیسا نوشت: روم، قُرِنتُس، غلاطیه، اَفِسُس، کولسی، فیلیپی، و تسالونیکی.

رویای یوحنا از عیسی.

۱. آیات (۱۲-۱۳) عیسی مسیح در میان چراغدان‌ها.

پس رو به عقب برگردانیدم تا ببینم آن چه صدایی است که با من سخن می‌گوید؛ و چون برگشتم، هفت چراغدان طلا دیدم، و در میان آن چراغدان‌ها یکی را دیدم که به ’پسر انسان‘ می‌مانست. او ردایی بلند بر تن داشت و شالی زرّین بر گرد سینه.

الف. رو به عقب برگردانیدم تا ببینم آن چه صدایی است: ما فقط می‌توانیم تصور کنیم که وقتی یوحنا رو به عقب برگردانید چه فکری از سرش گذشت. صدایی که او شنید احتمالاً دقیقاً همان صدایی نبود که او از عیسی به یاد داشت (یوحنا آن را چون بانگ شیپور توصیف کرد، مکاشفه ۱۰:۱). با این حال، با لقبی که منشأ صدا خود را با آن شناساند (’الف‘ و ’ی‘) یوحنا فهمید که او عیسی بود. برای یوحنا، با شناخت خوبی که از عیسی در طول سال‌های خدمت زمینی‌اش پیدا کرده بود، این فرصتی بود که عیسی را دوباره ببیند.

ب. یوحنا اول عیسی را ندید. او هفت چراغدان طلا را ديد. اینها شمعدان نبودند، منوراه (چراغدان هفت شاخه نشان مذهب یهود، یا چراغدان نُه شاخه مراسم هانوکا) نبودند، بلکه اینها چراغدان‌های روغن‌سوزِ پایه‌دار بودند. چراغ‌ها روی این چراغدان‌های طلایی قرار داشتند.

یک) آن هفت چراغدان از یکدیگر جدا بودند. این تصویر ما را به یاد چراغدان‌های طلایی که در خیمه پرستش و معبد بودند (خروج ۳۱:۲۵-۳۷) می‌اندازد. ولی اینها متفاوتند. چراغدان عهد‌عتیق یک بدنه داشت که هفت چراغ روی آن بود. اينجا در عهد‌جديد، ما هفت چراغدان می‌بينيم. «در خیمه پرستشِ یهودیان یک شمعدان طلایی بود که روی آن هفت چراغ بود برای روشنایی… یوحنا اينجا هفت چراغدان مي‌بيند. خدا فقط یک کلیسای مرکب از یهودیان داشت، ولی کلیساهای بسیاری در میان غیر یهودیان داشت.» (پول)

دو) نور از چراغدان نمی‌آید. نور از خود چراغ‌های روغن‌سوز می‌آید. پایه‌ها صرفاً باعث می‌شوند نور بهتر دیده شود. بنابراین چراغدان‌ها تصویر خوبی از کلیسا هستند. ما نور را تولید نمی‌کنیم، بلکه خیلی ساده، آن را در معرض دید قرار می‌دهیم.

سه) «در چراغ به‌خودی خود نوری نیست، چراغ فقط ابزاری برای پخش نور است، و باید هم روغن وهم آتش به آن برسد قبل از آنکه بتواند هیچ‌گونه نوری پخش کند. به همان صورت، هیچ کلیسایی به‌خودی خود فیض یا جلال ندارد، باید همه را از مسیح که سرِ کلیساست دریافت کند، وگرنه، نه زندگی و نه نوری از آن ساطع می‌شود.» (کلارک)

ج. و در میان آن چراغدان‌ها یکی… به ’پسر انسان‘ می‌مانست: عیسی، به‌عنوان ’پسر انسان‘، در میان این چراغدان‌ها بود، پیکری از جلال آن چنان که در دانیال
۱۴-۱۳:۷ می‌بینیم. اگر چه که ’پسر انسان‘ عنوان کم‌ مدعایی به‌ نظر می‌رسد، با توجه به متن این قسمتِ دانیال، اصلاً عنوان کم مدعایی نیست.

د. ردایی بلند بر تن داشت و شالی زرّین بر گرد سینه: لباس عیسی مسیح نشان می‌دهد که او فردی بسیار والا و با اقتدار است. لباس‌های بلند فقط توسط کسانی پوشیده می‌شد که مجبور نبودند زیاد کار کنند، بنابراین تصویری از مقام و اقتداری مهم بودند. شالی زرّین بر گرد سینه احتمالاً به لباس کاهن اعظم اشاره می‌کند (خروج ۵:۲۹).

یک) خروج ۱:۳۹-۵ می‌گوید که در تهیه شال دور سینه کاهن اعظم اسرائیل رشته‌هایی طلایی به کار می‌رفت. شال عیسی بیش از چند رشته طلایی دارد. همه آن از طلاست! چقدر کهانت ابدی و آسمانی عیسی بزرگتر است!

دو) یکی از وظایف کاهنان عهد‌عتیق این بود که مواظب چراغدان طلایی در خیمه پرستش باشند. می‌بایست هر روز روغن آن را پر کنند، دوده‌اش را تمیز کنند و فتیله‌هایش را کوتاه کنند. آنها می‌بایست از نزدیک چراغ‌ها را بازرسی و مراقبت کنند تا به طور مداوم در برابر خداوند روشن باشند. در اینجا عیسی، کاهن اعظم ما، در میان آن چراغدان‌ها، با دقت از چراغ‌ها بازرسی و مراقبت کرده، به آنها کمک می‌کند که همیشه در برابر پروردگار روشن و نورانی بمانند.

۲. آیات (۱۴-۱۶) یوحنا عیسی را توصیف می‌کند.

سر و مویش چون پشم سفید بود، به سفیدی برف، و چشمانش چون آتشِ مشتعل بود. پا‌هایش چون برنجِ تافته بود در کوره گداخته، و صدایش به غرّش سیلآب‌های خروشان می‌مانست. و در دست راستش هفت ستاره داشت و از دهانش شمشیری بُرّان و دو دم بیرون می‌آمد، و چهره‌اش چونان خورشید بود در درخشش کاملش.

الف. سر و مویش چون پشم سفید بود: موهای سفید از پیری صحبت می‌کند، و بنابراین در آن فرهنگ با ایده حکمت زیاد و جاودانگی مرتبط است. عبارت به سفیدی برف نیز بر ایده پاکی تأکید دارد (اشعیا ۱۸:۱).

یک) در عین حال، مو و سر سفید، عیسی را به «قدیم الایام» در دانیال ۹:۷ مرتبط می‌کند. «اصطلاح قدیم الایام متعلق به خدای پدر است، با این وجود برای مسیح که از لحاظ ذات الهی با پدر برابر است نیز صدق می‌کند.» (پول)

دو) «هنگامی ‌که ما در این تصویر سر و موهای او را سفید مانند برف می‌بینیم، ما به قدمت سلطنت او پی می‌بریم.» (اسپرجن)

سه) «این نه تنها نشانی از قدمت بود، بلکه گواهی بر جلال او بود؛ چون بی‌شک سفیدی شکوه سر و موهایش، از پرتو نور و جلالی بود که سر او را احاطه کرده، و از آن به همه جهت می‌تابید.» (کلارک)

ب. چشمانش چون آتشِ مشتعل: در کتاب‌مقدس آتش اغلب با داوری خداوند مرتبط است (متی ۲۲:۵، دوم پطرس ۷:۳). چشمان عیسی آتشِ نفوذ موشکافانه داوری او را نشان می‌داد.

ج. پا‌هایش چون برنجِ تافته بود: از آنجا که آتش با داوری خداوند مرتبط است، این پا‌های چون برنجِ تافته… در کوره گداخته، از کسی صحبت می‌کند که از آتش داوری گذشته و با خلوصی پیراسته ظاهر شده است. عیسی از میان «آتش تصفیه کننده» گذشته است.

یک) برنج فلزی است که با داوری و قربانی مرتبط است. مذبحِ قربانی اسرائیل از برنج ساخته شده بود (خروج ۱:۲۷-۶)، و به آن « مذبحِ برنجی» می‌گفتند.

دو) برنج همچنین فلزی قوی است، قوی‌ترین فلز شناخته شده در جهان باستان بود. بنابراین پا‌هایش چون برنجِ تافته بود «نشان ثبات و دوام او بود، در نظر آنها برنج بین فلزات یا ترکیبات آنها با دوام‌ترین بود.» (کلارک)

د. صدایش به غرّش سیلآب‌های خروشان: این یعنی صدای عیسی قدرت و عظمت آبشاری قدرتمند را داشت.

ه. در دست راستش هفت ستاره داشت: هفت ستاره از رهبران یا نمایندگان هفت کلیسای ذکر‌ شده در مکاشفه ۱۱:۱ سخن می‌گوید (مکاشفه ۲۰:۱). ستارهها در دست عیسی امن هستند. از آنجا که عدد هفت نمایانگر تکمیل است، می‌توانیم بگوییم که «او تمام کلیسا را در دست دارد.»

و. و از دهانش شمشیری بُرّان و دو دم بیرون می‌آمد: این شمشیری سنگین است (کلمه یونانی باستانrhomphaia )، که از آن برای کشتن و نابود کردن استفاده می‌شود. گاهی عهد‌جدید از شمشیر کوچکتر و تاکتیکی‌تری سخن می‌گوید که در زبان یونانی باستان به‌عنوان ماچیرا (machaira) شناخته می‌شود. عبرانیان ۱۲:۴ از این شمشیر کوچکتر و دقیق‌تر استفاده می‌کند.

یک) منظور از اینکه از دهانش… بیرون می‌آمد اين نيست که عيسی شمشيری در دندان‌هایش حمل مي‌کند. منظور آیه این است که این شمشیر، کلام اوست. سلاح او -و سلاح ما نیز- کلام خداست (افسسیان ۱۷:۶).

دو) بارنس (Barnes) اشاره می‌کند که یوحنا لزوماً ندید که شمشیری از دهان عیسی بیرون بیاید. «او آنچه عیسی گفت را شنید، و قدرت نفوذ کلامش را حس کرد که مثل شمشیری برنده از دهانش بر می‌آمد.»

سه) این شمشیری بُرّان و دو دم است: «نمی‌شود این اسلحه را به دست گرفت بدون اینکه خودتان را هم ببرد، چون لبه پشت نداشت، هر دو لبه آن بُران بود. در هر صورت، کلام مسیح تماماً لبه است.» (اسپرجن)

ز. چهره‌اش چونان خورشید بود در درخشش کاملش: جلال عیسی آنچنان عظیم است، آنچنان درخشان، که حتی نگاه کردن به آن سخت است. عیسی همان جلالی را دارد که در تغییر سیمای او دیده شد، زمانی که چهره‌اش مانند خورشید درخشید (متی ۲:۱۷).

یک) «چهره او مانند قرص خورشید در درخشان‌ترین روز تابستان بود، زمانی که هیچ ابری برای کاهش شکوه پرتوهای او وجود ندارد.» (کلارک)

دو) «شما در دست راست مسیح چه می‌بینید؟ هفت ستاره؛ با این حال آنها چقدر در برابر دیدن صورتش ناچیز به نظر می‌رسند! آنها ستاره هستند، و هفت ستاره؛ اما چه کسی می‌تواند هفت ستاره یا حتی بگوییم هفتاد هزار ستاره را ببیند، وقتی که خورشید در قدرت کاملش می‌درخشد؟ چقدر شیرین است، وقتی که خود خداوند آنقدر در جماعت کلیسا حضور دارد که واعظ، هر که باشد، به کلی فراموش می‌شود! از شما دوستان عزیز استدعا می‌کنم، که وقتی به محلی برای پرستش می‌روید، همیشه سعی کنید صورت خداوند را ببینید تا ستاره‌هایی که او در دستش دارد؛ به خورشید نگاه کنید و ستاره‌ها را فراموش خواهید کرد.» (اسپرجن)

سه) همه چیز در این رویا از قدرت، شکوه، اقتدار و پارسایی سخن می‌گوید. تفاوت چشمگیری بین این رویا از عیسی و بسیاری از تصاویر ظریف و ضعیف امروزی از عیسی وجود دارد. ولی آنچه یوحنا دید، عیسایِ واقعی بود، عیسی که امروز در آسمان زندگی و سلطنت می‌کند.

چهار) ما باید این حقیقت را در نظر بگیریم که این تنها توصیف جسمانی عیسی است که در کتاب‌مقدس به ما داده شده است. تنها توصیف دیگر نزدیک به آن، در اشعیا ۲:۵۳ است: «او را نه شکل و شمایلی است که بر او بنگریم، و نه ظاهری که مشتاق او باشیم.»

پنج) در تصاویر جدید امروزی از عیسی، ما دوست داریم به عیسی آن‌طور که بود فکر کنیم، نه آن‌طور که او هست. ما ترجیح می‌دهیم عیسی را در کالبدی جسمانی ببینیم و بشناسیم. اما پولس گفت: «بنابراین، از این پس دربارۀ هیچ‌کس با معیارهای بشری قضاوت نمی‌کنیم، و هرچند پیشتر دربارۀ مسیح این‌گونه قضاوت می‌کردیم، اکنون دیگر چنین نیست.» (دوم قرنتیان ۱۶:۵)

۳. آیات (۱۷-۱۸) واکنش یوحنا و اطمینانی که عیسی بخشید.

چون او را دیدم همچون مرده پیش پا‌هایش افتادم. امّا او دست راستش را بر من نهاد و گفت: «بیم مدار، من اوّلم و من آخر؛ و من آن که زنده اوست. مرده بودم، امّا اینک ببین که زندۀ جاویدم و کلیدهای مرگ و جهانِ مردگان در دست من است.

الف. چون او را دیدم همچون مرده پیش پا‌هایش افتادم: هرچند که یوحنا رسولی بود که عیسی را در زمین می‌شناخت، او در این رویای پر ابهت غرق شد. حتی سه سالی که یوحنا با عیسی بر زمین گذراند، او را واقعاً برای دیدن عیسی در جلال آسمانی‌اش آماده نکرده بود. در این لحظه، یوحنا فهمید اینکه عیسی ‌توانست جلال و اقتدار خود را در زمانی که بر زمین بود از آنها بپوشاند، چه معجزه‌ای بود.

یک) «موضعی پُر‌برکت! آیا مرگ شما را نگران مي‌کند؟ ما هیچ‌وقت به اندازه زمانی که در برابر پاهای او مرده‌ایم، زنده نیستیم.» (اسپرجن)

دو) «مهم نیست که به چه بیماری مبتلا شدیم، اگر پیش پای عیسی دراز کشیدیم. مرده ما آنجا، از زنده ما در هر جای دیگری بهتر است.» (اسپرجن)

ب. امّا او دست راستش را بر من نهاد: عیسی اول با لمسی دلسوزانه به یوحنا تسلی داد. شاید لمس عیسی حس آشنایی بیشتری از ظاهر او برای او داشت. بعد عیسی به یوحنا فرمان داد: «بیم مدار». نیازی نبود یوحنا بیم داشته باشد زیرا او در حضور عیسی بود، و عیسی خود را با سه عنوان به‌وضوح به یوحنا معرفی می‌کند.

یک) عیسی اوّل و آخر است، خدای تمامی ابدیت، خداوندِ ابدیت گذشته و آینده ابدی.

دو) عیسی کسی است که می‌گوید من آن که زنده اوست. مرده بودم، امّا اینک ببین که زندۀ جاویدم. او به اعتبار رستاخیزش، زنده است و دیگر هرگز نمي‌ميرد. پیروزی عیسی بر گناه و مرگ یک پیروزی همیشگی بود. او از مردگان قیام نکرد تا دوباره بميرد.

سه) عیسی کسی است که کلیدهای مرگ و جهانِ مردگان در دست اوست. برخی تصور می‌کنند که شیطان به نحوی «ارباب جهنم» است. برخی تصور می‌کنند که شیطان اختیار یا قدرت تعیین زندگی یا مرگ را دارد. واضح است که چنین کسانی اشتباه مي‌کنند، چون فقط عيسی کلیدهای مرگ و جهانِ مردگان را دارد. ما مي‌توانيم مطمئن باشیم که عيسی هيچ‌وقت اجازه نمي‌دهد که شيطان کليدها را قرض بگيرد.

۴. آیات (۱۹-۲۰) دستور دیگری برای نوشتن و یک توضیح.

«پس آنچه دیده‌ای، و آنچه اکنون هست و آنچه از این پس خواهد شد، همه را بنویس. راز آن هفت ستاره که در دست راست من دیدی و راز آن هفت چراغدان طلا این است: آن هفت ستاره، فرشتگان هفت کلیسایند، و آن هفت چراغدان، همان هفت کلیسا.

الف. همه را بنویس: این دستور دوم برای نوشتن، ساختاری به ما می‌دهد برای درک کتاب مکاشفه. به یوحنا فرمان داده می‌شود که در مورد گذشته، حال و آینده (با نگاهی از دید یوحنا) بنویسد.

یک) آنچه دیده‌ای: یعنی عیسی می‌خواست یوحنا در مورد آنچه او به‌تازگی در رویای خود از عیسی با جلال آسمانی‌اش دیده بود بنویسد.

دو) آنچه اکنون هست: یعنی عیسی می‌خواست یوحنا آنچه در مورد زمان خودش که به هفت کلیسای واقع در آسیا مربوط می‌شد بنویسد.

سه) آنچه از این پس خواهد شد: یعنی عیسی می‌خواست یوحنا در مورد آنچه بعد از مسائل مربوط به هفت کلیسا، که در روزهای آخر اتفاق می‌افتند بنویسد.

ب. کتاب مکاشفه در این ساختار سه قسمتی تنظیم شده است.

·      آنچه دیده‌ای: مکاشفه فصل ۱.

·      آنچه اکنون هست: مکاشفه فصل‌های ۲ و ۳.

·      آنچه از این پس خواهد شد: مکاشفه ۴ تا ۲۲.

 ج. آن هفت ستاره، فرشتگان هفت کلیسایند، و آن هفت چراغدان، همان هفت کلیسا: عیسی با مهربانی تصاویری که به یوحنا نشان داده را تفسیر می‌کند. ستارهها در دست او نشان دهنده فرشتگان هفت کلیسایند. چراغدان‌ها نشان دهنده خود هفت کلیسا هستند.

یک) ما مشاهده می‌کنیم که هر کلیسا فرشته خاص خود را داشت و عیسی این فرشتگان را در دست خود داشت. برخی معتقدند این فرشتگان کشیش‌های این هفت کلیسا هستند. این ایده بر اساس درک تحت‌اللفظی کلمه یونانی باستانِ فرشته (aggelosدر ترجمه است. معنای واقعی این کلمه «پیام آور» است، و قطعاً کشیش‌ها «پیام آور» به کلیساها هستند. برخی دیگر فکر می‌کنند ممکن است فرشتگان، «فرشتگان نگهبان» بر سر هر جمع کلیسایی باشند. برخی پیشنهاد می‌کنند که فرشتگان به هیچ عنوان موجوداتی حقیقی نیستند، بلکه فقط نشان دهنده روح غالبِ هر کلیسا هستند. هر یک از این تفسیرها نقاط قوت و ضعفی دارد، ولی می‌دانیم که در هر صورت این فرشتگان نمایندگان هر جمع کلیسایی هستند.

دو) آدام کلارک معتقد بود فرشته هر کلیسا کشیش آن است. «فرشته کليسا در اینجا دقيقاً معادلی بود برای کارمند کنیسه در ميان يهوديان به‌نام… پیام آور کلیسا، که کار او قرائت، دعا، و تعلیم در کنیسه بود.» (کلارک)

سه) مهم‌تر است که متوجه باشیم فرشتگان کجا هستند: در دست راست عیسی. این محل ایمنی و قدرت است. حتی کلیساهایی که مشکل ‌دارند، که در فصل‌های بعدی وصف خواهند شد، در دست راست عیسی هستند.

د. این یک رویای خارق‌العاده بود، و بسیاری از مردم آرزو می‌کنند که آنها هم می‌توانستند مانند یوحنا یک رویای خارق‌العاده داشته باشند، ولی ما می‌توانیم همان عیسی که یوحنا دید را بشناسیم. ما می‌توانیم پاکی او، حکمت ابدی او، داوری پویای او، پیروزی او، اقتدار و شکوه او را بشناسیم. ما می‌توانیم هر یک از این جنبه‌های طبیعت او را از نزدیک بشناسیم.

یک) هنگامی به رویای خارق‌العاده یوحنا فکر می‌کنیم، ما باید به یاد بیاوریم که یوحنا کجا بود: در زندانی در پاتموس. عیسی اغلب در میان رنج‌ها و آزمایش‌ها از نزدیک شناخته می‌شود. یوحنا و استیفان (اعمال ۵۴:۷-۶۰) هر دو عیسی را به بیشترین وضوح و شکوهمند‌ترین حالت در شرایطی که برای آرمان‌های عیسی رنج می‌کشیدند دیدند. «خشم شریران فقط مقدسین را به منتخبین مورد لطف خدا نزدیک‌تر می‌کند.» (سیس)