فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

یونس باب ۱- یونس از خداوند می‌گریزد.

تلاش یونس برای گریختن

 

۱. آیات (۱-۲) دعوت خدا از یونس

کلام خداوند بر یونس پسر اَمِتّای نازل شده، گفت: «برخیز و به نینوا، آن شهر بزرگ برو و بر ضد آن فریاد برآور، زیرا شرارت آن به حضور من سر برکشیده است.»

الف. کلام خداوند بر یونس پسر اَمِتّای نازل شده: خدا به شیوۀ منحصر‌به‌فرد و قدرتمند خود با یونس سخن گفت و از او خواست دو کار انجام دهد. ابتدا به نینوا برو، سپس بر ضد آن فریاد برآور، یعنی آنها را برای گناهشان سرزنش نموده و به توبه دعوتشان کن.

ب. برخیز و به نینوا، آن شهر بزرگ برو: شهر نینوا پایتخت امپراتوری آشور بود و در زمان خود شهری بزرگ و برجسته بود. نینوا اصلاً شهری متعلق به اسرائیل نبود. خدا یونس را فراخواند تا به شهری بت‌پرست و غیریهودی برود و آنها را به توبه دعوت کند.

یک) مورخان باستان می‌گویند که نینوا در آن زمان پیشروترین شهر جهان بود. این شهر، پایتخت بزرگ و مهم یک امپراتوری مسلط بود و مطمئناً مکانی ترسناک برای رفتن بود.

ج. زیرا شرارت آن به حضور من سر برکشیده است: خدا خواست یونس برود زیرا او شرارت آنها را دید. هیچ یک از شرارت‌های انسان در پیشگاه خداوند پنهان نیست. او همه را می‌بیند و ممکن است به جایی برسد که هشدار و داوری خاص خداوند را بطلبد.

۲. آیۀ (۳) تلاش یونس برای گریختن از دعوت خداوند

اما یونس برخاست تا از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد! پس به یافا فرود آمد. در آنجا کشتی‌ای یافت که عازم تَرشیش بود. کرایه‌اش را داد و سوار شد تا همراه ایشان از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد.

الف. اما یونس برخاست تا… بگریزد: یونس نبی‌ای بود که با اکراه نبوت کرد. او نمی‌خواست کاری را که خدا به او گفته بود، انجام دهد. دلایل متعددی برای این امر پیشنهاد شده است:

یک) شاید به این دلیل بود که کار سختی به او محول شده بود. ناحوم ۱:۳-۴ به ما تصویر خوبی از شرارت مردم نینوا می‌دهد. یونس دلایل زیادی داشت که انتظار داشته باشد در بهترین حالت، نینوایی‌ها او را مسخره کرده و مثل یک احمق با او رفتار کنند. او فکر می‌کرد اگر آنچه خداوند به او گفته بود را انجام دهد، ممکن است مورد حمله قرار گرفته و کشته شود.

دو) همچنین به این دلیل بود که یونس نمی‌خواست آشوریانِ نینوا از داوری خدا بگریزند. تصور کنید یک مرد یهودی در نیویورک در طول جنگ جهانی دوم از خدا بشنود که می‌گوید: «من داوری وحشتناکی در مورد آلمان خواهم کرد. از تو می‌خواهم به برلین بروی و به آلمان نازی بگویی که توبه کند.» به جای انجام این کار، آن مرد به سانفرانسیسکو رفته و سپس سوار قایق می‌شود و به هنگ کنگ می‌رود.

سه) ممکن است بتوانیم حدس بزنیم که چرا یونس نمی‌خواست آنچه را که خدا به او گفته بود انجام دهد، اما بهتر است به این فکر کنیم که چرا آنچه را خدا به ما می‌گوید، انجام نمی‌دهیم. خدا به یونس گفت که برود و موعظه کند. هر مسیحی در متی ۱۹:۲۸-۲۰ فرمان یکسانی دارد. با مثال یونس که پیش روی ماست، ما حتی از یونس دلیل کمتری برای نافرمانی خود داریم.

ب. به تَرشیش بگریزد: تصور می‌شد که شهر دوردست تَرشیش نزدیک به انتهای زمین است و در کتاب‌مقدس همیشه تَرشیش و کشتی همراه هم آمده است. یونس می‌خواست تا آنجا که می‌تواند برای گریختن از حضور خدا دور شود، اما این تلاشی بیهوده بود.

یک) نینوا در شرق اسرائیل بود و تَرشیش تقریباً تا آنجا که می‌توان به سمت غرب رفت، در ساحل اسپانیای امروزی، پس از تنگۀ جبل‌الطارق است. یونس در حرکت به سمت تَرشیش قصد داشت تا آنجا که ممکن بود از نینوا و دعوت خدا دور شود.

ج. در آنجا کشتی‌ای یافت که عازم تَرشیش بود: شک نداریم که یونس تمایل داشت عازم تَرشیش شود. انگیزه‌ای در درون او بود که او را به آنجا می‌برد، اما این یک انگیزۀ خطرناک بود. می‌توانیم یونس را به‌عنوان مثالی از انجام کارها صرفاً بر اساس انگیزه یا احساسات، در نظر بگیریم.

یک) «حال، من معمولاً با افرادی ملاقات می‌کنم که می‌گویند: «احساس می‌کنم که باید چنین و چنان کنم.» من از این انگیزه‌های ناگهانی می‌ترسم و بسیار از آنها هراس دارم. مردم ممکن است با قدرت خود، کار را درست انجام دهند، اما با انجام آن کار از روی انگیزۀ ناگهانی، کاری را که انجام داده‌اند، خراب می‌کنند.» (اسپرجن)

·      یک انگیزه ممکن است بسیار شجاعانه و در عین حال اشتباه باشد (یونس در آغاز چنین سفر دریایی طولانی بسیار شجاع بود).

·      ممکن است یک انگیزه، خودخواهانه نباشد اما در عین حال نادرست باشد (یونس پول زیادی برای رفتن به این سفر دریایی طولانی، هزینه کرد).

·      یک انگیزه ممکن است ادعای آزادی داشته باشد، اما اشتباه باشد (آیا یونس آزاد نبود که به تَرشیش برود؟).

·      یک انگیزه ممکن است کسی را به انجام کاری سوق دهد که خود آن را در دیگران محکوم می‌کند (اگر نبی دیگری از خدا نافرمانی می‌کرد، یونس به او چه می‌گفت؟).

·      یک انگیزه می‌تواند ما را وادار کند با خدا یا دیگران کاری را انجام دهیم که هرگز نمی‌خواهیم با خودمان انجام شود.

دو) بسیاری از مردم انگیزه‌های درونی خود را در نظر می‌گیرند و می‌گویند: «خداوند به من این را گفت.» این مسئله حتی زمانی‌که یک انگیزۀ ناگهانی به‌نظر نرسد، خطرناک است. «با خواسته‌ها و کار دل خود چه می‌کنید؟ آیا آنها قوانین شما را تعیین می‌کنند؟ من دعا می‌کنم که در زمرۀ نادانانی نباشید که با هر باد خیال و انحرافی به این طرف و آن طرف می‌روند. برای ”شریعت و شهادت“ هم باید دلیلی باشد و نمی‌توان به تمایلات و انگیزه‌های درونی متوسل شد.» (اسپرجن)

د. کرایه‌اش را داد: بسیار آسان به نظر می‌رسید. شاید حتی یونس احساس می‌کرد که خداوند پول کرایه را فراهم کرده است! این نشان دهندۀ خطر هدایت شدن بر اساس شرایط است.

یک) «با مشیت یا بدون مشیت، کلام خداوند باید راهنمای ما باشد و ما نباید به بهانۀ ضرورت یا شرایط از آن دور شویم. بسیار آسان است به کاری که خود می‌خواهیم انجام دهیم، برچسب مشیت الهی بچسبانیم. اگر بنشینید و برای کار اشتباهی که می‌خواهید انجام دهید، بهانه‌ای بیابید، شیطان مکار و دل فریبندۀ شما با هم، به‌زودی مشیتی الهی در آن می‌یابند.» (اسپرجن)

دو) با این وجود، وقتی از خداوند فرار می‌کنید، هرگز به جایی که می‌روید نمی‌رسید اما همیشه کرایه را می‌پردازید. وقتی راه خداوند را می‌روید، نه تنها به جایی که می‌روید می‌رسید، بلکه او کرایه را نیز فراهم می‌کند.

ه. از حضور خداوند به تَرشیش بگریزد: یونس احتمالاً مزامیر ۷:۱۳۹-۱۰ را خوانده بود که می‌گوید: «از روح تو کجا بروم؟ از حضور تو کجا بگریزم؟ اگر به آسمان فرا روم، تو آنجایی، و اگر در هاویه بستر بگسترم، تو آنجا نیز هستی! اگر بر بال‌های سحر پرواز کنم، و در دوردست‌ترین کران‌های دریا قرار گزینم، حتی آنجا نیز دست تو مرا راهنما خواهد بود، و دست راستت مرا خواهد گرفت.» از حضور خدا نمی‌توان گریخت.

یک) «در تمام مدتی که کشتی به آرامی بر فراز دریا حرکت می‌کرد، یونس خدای خود را فراموش کرده بود. نمی‌توانست او را از بت‌پرست‌های موجود در کشتی متمایز کرد. او هم مثل آنها بد بود.» (اسپرجن)

خدا جلوی گریختن یونس را می‌گیرد.

۱. آیۀ (۴) خدا توفان می‌فرستد.

اما خداوند بادی شدید بر دریا وزانید، و چنان توفانی عظیم برخاست که چیزی نمانده بود کشتی در هم بشکند.

الف. اما خداوند بادی شدید بر دریا وزانید: این خداوند بود که توفان را برانگیخت. ما اغلب به کار عیسی که آب‌ها را آرام می‌کند، فکر می‌کنیم و البته که او می‌تواند این کار را انجام دهد. اما خدا همچنین می‌تواند توفان را برانگیزد.

ب. چیزی نمانده بود کشتی در هم بشکند: کشتی و ملوانان در جای خطرناکی بودند. این همه، به دلیل حضور یونس در کشتی بود. هیچ اشکالی نداشت که ملوانان در کشتی باشند، اگرچه در شرایط دیگر ممکن بود برای او خوب باشد که به تَرشیش برود، اما در آن لحظه، یونس هیچ کاری در آنجا نداشت.

یک) یونس ممکن است با خود گفته باشد: «اگر بخواهم می‌توانم به تَرشیش بروم. کرایه را پرداخت کرده‌ام. من یک مسافر غیرقانونی نیستم.» حال آنکه «بهانه‌تراشی برای نافرمانی، صرفاً همچون سرپناهی برای دروغ است. اگر کار نادرستی را به درست‌ترین روشی که می‌توان انجام داد، انجام دهید، باعث نمی‌شود آن کار درست باشد. اگر بر خلاف خواست خداوند عمل کنید، حتی اگر آن را به شایسته‌ترین و شاید پارساترین شیوۀ ممکن انجام دهید، با این حال گناه است و شما را زیر محکومیت قرار خواهد داد.» (اسپرجن)

۲. آیات (۵-۶) ملوانان کشتی به دنبال خدایان موهوم خود بودند.

ملوانان به وحشت افتادند و هریک نزد خدای خویش فریاد برآوردند. آنها بار کشتی را به دریا ریختند تا آن را سبک کنند. اما پیش از این، یونس به اندرون کشتی فرود شده و دراز کشیده بود، و در خوابی سنگین بود. ناخدای کشتی نزد او رفت و گفت: «چگونه می‌توانی راحت بخوابی؟ برخیز و خدایت را بخوان، شاید آن خدا بر ما نظر کند و هلاک نشویم.»

الف. هریک نزد خدای خویش فریاد برآوردند: وقتی انسان دچار مشکل می‌شود تمام تلاش خود را می‌کند تا مشکل را برطرف کند. در اینجا، آنان بار کشتی را به دریا انداختند. وقتی می‌بینیم که کار خودمان کافی نیست، انسان به‌طور غریزی به خدای خویش روی می‌آورد. اگر قبل از اینکه دچار مشکل شویم، خدای واقعی -خدای کتاب‌مقدس- را نشناسیم، ممکن است به خدای کاذب و خیالی که ساختۀ خودمان است، روی بیاوریم.

یک) بسیاری از مردم تصور می‌کنند که می‌توانند روابط خود را با خدا تا زمانی‌که زمان مناسبش فرا برسد، به تعویق بیندازند. با این وجود، این گستاخانه است که فکر کنیم در لحظۀ بحران، اگر قبلاً با او هیچ رابطه‌ای نداشته باشیم، قادر خواهیم بود خدای واقعی را بخوانیم.

ب. در خوابی سنگین بود: در حالی‌که توفان شدید بود، یونس خوابید. شاید به این دلیل که توفان بیرون برای او در مقایسه با توفان درونش، توفانی که از مقاومت او در برابر خدا سرچشمه می‌گرفت، بی‌اهمیت به نظر می‌رسید.

یک) چه صحنۀ عجیب و غم‌انگیزی! همۀ دریانوردان، مردانی مذهبی بودند و به خدایان خود بسیار خالصانه دعا می‌کردند. با این حال خدایان آنها واقعاً هیچ بودند و هیچ کاری نمی‌توانستند انجام دهند. مردی در کشتی بود که با خدای حقیقی رابطه داشت، کلام او را می‌دانست و او را می‌پرستید؛ با این حال او در خواب بود!

دو) «یونس در میان آن همه سردرگمی و سر و صدا خواب بود. و ای مسیحی، اگر نسبت به همۀ آنچه در چنین دنیایی می‌گذرد بی‌تفاوت باشی و در چنین زمانی از کار خدا غفلت کنی، به همان اندازه عجیب است. خود شیطان به تنهایی آنقدر سر و صدا می‌کند که می‌تواند تمام یونس‌ها را بیدار کند، البته اگر بخواهند بیدار شوند… در اطراف ما غوغا و توفان است، با این حال برخی از مسیحیان می‌توانند، مانند یونس، در گوشه و کنار کشتی به خواب روند.» (اسپرجن)

سه) ماهیت خواب یونس نیز آموزنده است و بسیار شبیه خواب مسیحیِ بی‌تفاوت است:

·      یونس در جایی می‌خوابید که امیدوار بود کسی او را نبیند یا مزاحمش نشود. «مسیحیان خفته» دوست دارند در میان کلیسا «پنهان شوند».

·      یونس در جایی می‌خوابید که لازم نشود در کارهایی که باید انجام شود، کمکی کند. «مسیحیان خفته» از کار خداوند دوری می‌کنند.

·      یونس در حالی‌که یک جلسۀ دعا در بالای عرشه کشتی در حال برگزاری بود، خوابید. «مسیحیان خفته» جلسات دعا را دوست ندارند!

·      یونس خوابیده بود و هیچ تصوری از مشکلات اطرافش نداشت. «مسیحیان خفته» نمی‌دانند واقعاً دور و برشان چه خبر است.

·      یونس زمانی‌که در خطر بزرگی قرار داشت خوابید. «مسیحیان خفته» در خطر هستند، اما این را نمی‌دانند.

·      یونس در حالی‌که بت‌پرستان به او نیاز داشتند، خوابید. «مسیحیان خفته» چُرت می‌زنند در حالی‌که جهان به پیام و شهادت آنها نیاز دارد.

چهار) برخی از مسیحیان که در خوابند، می‌گویند که اصلاً هم در خواب نیستند.

·      «ما در مورد عیسی صحبت می‌کنیم»، اما می‌توان در خواب هم صحبت کرد.

·      «ما با عیسی راه می‌رویم»، اما می‌توان در خواب هم راه رفت.

·      «ما برای عیسی اشتیاق داریم»- من همین چند روز پیش بود که در پرستش گریه کردم- اما می‌توان در خواب هم گریه کرد.

·      «ما در عیسی شاد هستیم»، اما می‌توان در خواب هم خندید.

·      «ما همیشه در مورد عیسی فکر می‌کنیم»، اما می‌توان در خواب هم فکر کرد؛ ما آن را خواب دیدن می‌نامیم.

پنج) چارلز اسپرجن توضیح می‌دهد که چگونه یک ایمان‌دار می‌تواند بفهمد که خواب نیست. «منظور از بیدار بودن یک شخص چیست؟ منظورم دو سه مورد است. منظورم اولاً داشتن آگاهی کامل از واقعیت امور روحانی است. وقتی از شخصی که بیدار است صحبت می‌کنم، منظورم کسی است که نه روح را خیالی می‌پندارد، نه بهشترا خیالی می‌داند و نه جهنم را داستان می‌داند، بلکه او در میان پسران انسان طوری رفتار می‌کند که گویی اینها تنها حقیقی هستند و همه چیزهای دیگر همچون سایه‌ای در مقابل اینهاست. من اشخاصی را می‌خواهم که مصمم باشند، زیرا هیچ مسیحی بیدار نیست مگر اینکه چه نیکی و چه بدی برایش پیش بیاید، مصمم باشد خدای خود را خدمت کند.»

ج. چگونه می‌توانی راحت بخوابی؟ برخیز و خدایت را بخوان: ناخدای کشتی می‌دانست که خدمه‌اش نزد خدایانشان فریاد برآورده‌اند، اما آنها هیچ کاری نکرده‌اند. با خود گفت شاید خدای یونس بتواند در این بحران کاری انجام دهد.

یک) باید برای یونس طعنه‌آمیز به نظر رسیده باشد که ملوانان از او خواستند که خدای خود را بخواند. تنها دلیل او برای حضور در آن کشتی فرار از خدایش بود.

۳. آیات (۷-۸) ملوانان متوجه می‌شوند که یونس منبع مشکل است.

آنگاه ملوانان به یکدیگر گفتند: «بیایید قرعه بیفکنیم تا دریابیم به سبب چه کسی این بلا بر ما نازل شده است.» پس چنین کردند و قرعه به نام یونس افتاد. بنابراین از او پرسیدند: «به ما بگو به سبب چه کسی این بلا بر ما نازل شده است؟ پیشه‌ات چیست؟ از کجا می‌آیی؟ سرزمینت کجاست؟ از کدامین قوم هستی؟»

الف. تا دریابیم به سبب چه کسی این بلا بر ما نازل شده است: به سختی می‌توان فهمید که چه چیزی باعث شد ملوانان فکر کنند که به دلیل اینکه یکی از آنها به خدای خود نااطاعتی کرده است، توفان فرستاده شده است. شاید به خاطر برخی اتفاقات روحانی بود و آنها در توفان یک قدرت روحانی احساس کردند. یا شاید این فقط یک عقیدۀ خرافی بوده که تصادفی درست از آب درآمده است.

ب. قرعه به نام یونس افتاد: هنگامی‌که قرعه به نام یونس افتاد، ملوانان می‌خواستند تا آنجا که می‌توانند در مورد یونس بدانند، تا بتوانند مشکل را حل کرده، جان خود را نجات دهند.

ج. پیشه‌ات چیست: دوم پادشاهان ۲۵:۱۴ می‌گوید که یونس یک نبی شناخته شده بود. وقتی از او پرسیدند پیشه‌ات چیست؟ و او پاسخ داد: «من نبی هستم» پس ملوانان باید بیشتر وحشت کرده باشند.

۴. آیات (۹-۱۰) یونس به آنها می‌گوید که او کیست و چه کرده است.

یونس پاسخ داد: «من عبرانی هستم و ترس یهوه، خدای آسمان را به دل دارم، همان که دریا و خشکی را آفرید.» آن مردان سخت به وحشت افتادند و از او پرسیدند: «این چه کاری است که کرده‌ای؟» زیرا می‌دانستند از حضور خداوند می‌گریزد، چراکه خود پیشتر بدیشان گفته بود.

الف. ترس یهوه، خدای آسمان را به دل دارم، همان که دریا و خشکی را آفرید: با وجود اینکه ادعای یونس مبنی بر داشتن ترس یهوه در دل، فقط تا حدی درست بود -زیرا او از خداوند فرار می‌کرد- اما او حقیقت را در مورد خدا می‌دانست.

یک) حتی ایمان‌داری که در حالت طغیان است، اگر فقط در مورد خدا حقیقت را بگوید می‌تواند خدا را جلال دهد. اگرچه، غم‌انگیز است که زندگی یونس با شناخت او از خدا در تضاد بود.

دو) اما در لحظه‌ای که یونس گفت: «ترس یهوه، خدای آسمان را به دل دارم»، احتمالاً از فرار توبه کرده است؛ بازگشت به سوی خدا به دلیل شرایط موجود.

ب. این چه کاری است که کرده‌ای: حتی کسی که ایمان‌دار نیست و تا حدودی حقیقتی در مورد خدا می‌داند، به‌راحتی می‌تواند مسیحی را که در برابر خدا مقاومت می‌کند سرزنش کند. «این چه کاری است که کرده‌ای؟» منطقی‌ترین سؤال دنیاست حتی اگر یک غیرایمان‌دار بخواهد از شخص ایمان‌داری آن را بپرسد.

۵. آیات (۱۱-۱۶) یونس به خواست خود، از آنان می‌خواهد او را به دریا بیندازند و ملوانان با اکراه موافقت می‌کنند.

دریا همچنان متلاطم و متلاطم‌تر می‌شد. پس از او پرسیدند: «با تو چه کنیم تا دریا بر ما آرام شود؟» یونس گفت: «مرا برگرفته، به دریا افکنید تا دریا بر شما آرام شود. زیرا می‌دانم این توفان عظیم به سبب من بر شما نازل شده است.» اما آن مردان سخت پارو زدند تا کشتی را به خشکی بازگردانند، ولی نتوانستند. زیرا دریا هر لحظه بر ضد آنها متلاطم و متلاطم‌تر می‌شد. پس به درگاه خداوند فریاد برآوردند که: «آه، ای خداوند، تمنا اینکه به سبب جان این شخص تلف نشویم. مگذار دست ما به خون بی‌گناهی آلوده شود. زیرا تو ای خداوند، هر چه بخواهی می‌کنی.» آنگاه یونس را برگرفته، به دریا افکندند، و دریا از خروش خود آرام گرفت. آن مردان سخت از خداوند ترسیدند و قربانی‌ها به او تقدیم کرده، برایش نذرها نمودند.

الف. با تو چه کنیم تا دریا بر ما آرام شود: هر چه ملوانان بیشتر ماجرا را می‌شنیدند، وضعیت بدتر می‌شد –دریا هر لحظه بر ضد آنها متلاطم و متلاطم‌تر می‌شد.

ب. مرا برگرفته، به دریا افکنید: یونس حاضر بود جان خود را فدا کند تا همۀ افراد حاضر در کشتی را نجات دهد. می‌توانیم دریابیم انگیزۀ او چه بوده است:

·      شاید دلسوزی برای ملوانان بود.

·      شاید می‌خواست مجبور شود کاملاً به خدا وابسته باشد. از این گذشته، هیچ جایی امن‌تر از خدا نیست که خود را کاملاً به آن بسپاریم.

·      شاید احساس می‌کرد هر چیزی بهتر از مقاومت مداوم در برابر خدا و فرار از او است.

·      شاید به این دلیل که واقعاً توبه کرده بود. اگر چنین باشد، نشان می‌دهد که توبه نه تنها امری قلبی و عقلی است، بلکه امری عملی نیز هست.

یک) در همۀ اینها، یونس تصویر شگفت‌انگیزی از نجات دهنده‌ای است که پس از او، عیسی مسیح، خواهد آمد. عیسی خود را در خشم توفان خدا انداخت تا کسانی را که از خدا دور بودند، نجات دهد. با این حال، بین یونس و عیسی تفاوت‌های زیادی وجود دارد و یکی از بزرگ‌ترین آنها این است که یونس نافرمان و گناهکار بود و عیسی کاملاً مطیع و بی‌گناه بود.

ج. اما آن مردان سخت پارو زدند تا کشتی را به خشکی بازگردانند: ملوانان نمی‌خواستند یونس را به دریا بیندازند، زیرا معتقد بودند خدای او واقعاً وجود دارد و از عواقب انداختن یک نبی، حتی یک نبی نافرمان، به دریا می‌ترسیدند. با این حال، زمانی‌که به نظر رسید همۀ امیدها دیگر از بین رفته است، اقدامات احتیاطی را انجام دادند (آه، ای خداوند، تمنا اینکه به سبب جان این شخص تلف نشویم. مگذار دست ما به خون بی‌گناهی آلوده شود) و یونس را به دریا افکندند.

د. دریا از خروش خود آرام گرفت: پایان فوری توفان ثابت کرد که خدای یونس وجود داشت و مقاومت یونس در برابر خدا مشکل اصلی بود. در واکنشی منطقی، ملوانان سخت از خداوند ترسیدند، برای خدا قربانی کردند و او را خدمت کردند.

یک) ملوانان از ترس توفان به ترس از خداوند حرکت کردند، و این درست مانند زمانی بود که شاگردان در قایق بودند و عیسی توفان را آرام کرد (مرقس ۳۵:۴-۴۱).

دو) «عزیزان، وقتی می‌فهمیم چطور عیسی برای ما در دریای خشم الهی غوطه‌ور شد، آرامش قلبی می‌یابیم که نمی‌توانم آن را توصیف کنم. وجدانمان دیگر ما را محکوم نمی‌کند. اکنون داوری به جای اینکه بر علیه گناهکار باشد، برای او تصمیم می‌گیرد. ذهن ما گناهان گذشته را البته با غم و اندوه، به یاد می‌آورد، اما بدون ترس از مجازاتی که در راه است این اتفاق می‌افتد. اینکه انسان بداند مجازات نمی‌شود -آسمان و زمین می‌لرزد- اما او مجازات نمی‌شود، بسیار مایۀ آرامی او است.» (اسپرجن)

ه. برایش نذرها نمودند: توجه داشته باشید که ملوانان پس از نجات یافتن، نذرهای خود را ادا کردند. بر این اساس، بسیاری از مفسران معتقدند که ملوانان واقعاً به خدا ایمان آوردند.

یک) اسپرجن موعظه‌ای در مورد چهار نکتۀ شگفت‌انگیز بر اساس اقدامات ملوانان کشتی در این باب دارد.

·      وقتی گناهکاران به دریای التزام افکنده می‌شوند، برای نجات خود بی‌وقفه تلاش می‌کنند.

·      تلاش‌های جسمانی گناهکارانی که بیدار شده‌اند، ناگزیر باید شکست بخورد.

·      اندوه روح تا زمانی‌که به تلاش خود متکی باشد همچنان افزایش می‌یابد.

·      راه نجات گناهکاران را باید در قربانی شدن دیگری به جای آنها یافت.

یونس ۱۷:۱ در تفسیر یونس باب 2 مورد بررسی قرار گرفته است.