فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

رساله یهودا

 

یهودا ــ مجاهده در راه ایمان

معمولاً در عهد‌جدید به نامه‌های کوتاه بی‌توجهی می‌شود، اما بی‌توجهی به این نامهٔ مهم بیشتر بازتاب خصلتی در ماست و ارتباطی به کتاب یهودا ندارد. «بی‌توجهی به این کتاب بیشتر سطحی‌انگاریِ نسلی غافل را نشان می‌دهد، نه بی‌ربط بودن پیغام سوزانِ این کتاب را.» (گوثری)

خطری که یهودا را به نوشتن این نامه وا داشت.

۱. آیهٔ (۱) نویسنده و خوانندگان.

از یهودا، خادم عیسی مسیح و برادر یعقوب، به فراخواندگانی که در خدای پدر، محبوبند، و برای عیسی مسیح محفوظ نگاه داشته شده‌اند:

الف. یهودا: این اسم به صورت تحت‌الفظی «جوداس» نوشته می‌شود. اما به‌خاطر اینکه با یهودای اسخریوطی -کسی که به عیسی خیانت کرد- اشتباه گرفته نشود، اکثر مترجمان در زبان انگلیسی از اسم «Jude» استفاده کرده‌اند.

یک) در عهد‌جدید به شش نفر با نام «یهودا» اشاره شده است، ولی بهترین مدرک برای شناسایی این شخص، چیزی است که در متی ۵۵:۱۳ و مرقس ۳:۶ آمده است: یهودا، برادر ناتنی عیسی.

دو) یهودا نیز مثل برادرانِ ناتنیِ دیگر عیسی (از جمله یعقوب)، تا بعد از رستاخیز عیسی از مردگان، به او در جایگاه مسیحِ موعود ایمان نداشت (یوحنا ۵:۷ و اعمال ۱۴:۱).

ب. خادم عیسی مسیح: یهودا با عیسی نسبت خونی داشت، ولی خود را تنها خادم عیسی مسیح می‌دانست. یهودا مایل بود که به این شکل شناخته شود، نه «یهودا، برادر ناتنیِ عیسی»، چنین میلی فروتنیِ یهودا را نشان می‌دهد و همچنین بیان می‌دارد که ارتباط انسانی داشتن با عیسی نسبتاً بی‌اهمیت است.  

یک) عیسی از این بی‌اهمیتیِ نسبی در آیاتی چون مرقس ۳۱:۳-۳۵ و لوقا ۲۷:۱۱-۲۸ یاد می‌کند.

دو) یهودا بی‌شک برای برادر ناتنیِ عیسی بودن و در یک خانه با او بزرگ شدن ارزش قائل بود. اما رابطه‌ٔ تازه‌اش با عیسی ارزشمندتر بود. برای یهودا، خون عیسی بر صلیب که او را نجات داد، مهمتر از خون جاری در رگ‌هایش بود، خونی که او را با عیسی قوم و خویش می‌کرد. یهودا هم می‌تواند هم‌صدا با پولس بگوید: «و هرچند پیشتر دربارۀ مسیح این‌گونه[یعنی طبق معیارهای دنیا] قضاوت می‌کردیم، اکنون دیگر چنین نیست» (دوم قرنتیان ۱۶:۵).

ج. و برادر یعقوب: یعقوب یکی از رهبران مهم در کلیسای اورشلیم و نویسنده‌ٔ نامه‌ای در عهد‌جدید بود که امروزه نام او را بر خود دارد. یعقوب و یهودا هر دو برادران ناتنیِ عیسی بودند.

د. به فراخواندگان: یهودا این نامه را خطاب به مسیحیان نوشته است. این نامه بروشوری (تراکت) بشارتی نیست و به مسائلی می‌پردازد که ایمانداران باید بشنوند، ولی اغلب تمایلی به آنها ندارند.

یک) یهودا به سه روشِ خاص خوانندگان خود را مسیحی معرفی می‌کند:

·      آنها فراخوانده شده‌اند. شخص به دلیل فراخوانده شدن توسط خدا مسیحی است. مسالهٔ اصلی پاسخ به این دعوت است، درست مثل زمانی که بعد از زنگِ تلفن به آن جواب می‌دهیم.

·      آنها که در خدای پدر، محبوبند. این یعنی آنها جدا شده‌اند -از دنیا جدا شده و برای خدا کنار گذاشته شده‌اند.

·      در عیسی محفوظ نگاه داشته شده‌اند. عیسی مسیح پاسدار و محافظ ماست.

۲. آیهٔ (۲) یهودا درودی گرم و معمول می‌فرستد.

رحمت و سلامتی و محبت، به‌فزونی بر شما باد.

الف. رحمت و سلامتی و محبت: این تهنیت مشابهِ دیگر  تهنیت‌های ذکر شده در نامه‌های پولس نیست. آن تهنیت‌ها معمولاً با حالتی از (فیض و سلامتی بر شما باد) شروع می‌شوند. با این وجود اساساً با آنها یکی است.

ب. به فزونی بر شما باد: یهودا در دل و ذهنِ خود افزوده شدن رحمت، سلامتی و محبت را بر زندگی مسیحیان کافی نمی‌دانست. او به دنبال آن بود که این سه، به جای افزوده شدن بر زندگی مسیحیان، در زندگی آنها فزونی یابند.

۳. آیهٔ (۳) دعوت برای دفاع از ایمان

ای عزیزان، گرچه اشتیاق بسیار داشتم تا دربارۀ نجاتی که در آن سهیم هستیم به شما بنویسم، امّا لازم دیدم با نوشتن این چند خط، شما را به ادامۀ مجاهده در راه ایمانی برانگیزم که یک‌بار برای همیشه به مقدسین سپرده شده است.

الف. اشتیاق بسیار داشتم تا…به شما بنویسم: یهودا در اصل مشتاق بود که دربارهٔ نجاتی که در آن سهیم هستیم چیزی بنویسد. اما بنا بر اتفاقی، لازم دید که نامه‌ای دیگر بنویسد. می‌توان گفت که نمی‌خواست این نامه را بنویسند.  

یک) نامهٔ یهودا در اصل یک موعظه است. او در این نامه، بر ضد اعمال و تعالیمی خطرناک سخن می‌گوید که انجیل عیسای مسیح را به خطر می‌اندازند. مسائل جدی‌ای در جریان بود و یهودا با جدیت به آنها پرداخت.

دو) باید خوشحال باشیم که یهودا اینجا نسبت به روح‌القدس حساسیت به خرج داده است. آنچه ممکن بود تنها نامه‌ٔ رهبری مسیحی به کلیسایی خاص باقی بماند، تبدیل به ابزاری الهام‌گرفته از روح‌القدس شد و در این روزهای آخر هشداری ارزشمند محسوب می‌شود.

ب. دربارۀ نجاتی که در آن سهیم هستیم: سهیم بودن نجات به معنای بی‌ارزش بودن آن نیست یا بدان معنا نیست که همه آن را دارند. از آن جهت در این نجات سهیم هستیم که ما به صورت مشترک و در جمع، نجات یافته‌ایم. خدا برای نجاتِ ثروتمندان طریقی متفاوت از فقیران در نظر نگرفته است، یا طریقی برای نیکان و طریقی دیگر برای شروران ندارد. همه به یک شکل به حضور خدا در می‌آییم. اگر در نجات سهیم نباشیم، پس این نجاتِ خدا نیست -و اصلاً نجات نیست.

یک) فردی مسیحی ممکن است نداند، متوجه نشود یا از آن سود نبرد، ولی برای مسیحی بودن باید بخشی از جمع بود. مسیحی بودن یعنی بر شانهٔ میلیون‌ها مسیحی که از دنیا رفته‌اند، بایستید. ما کنار مسیحیانِ قوی و ضعیف، شجاع و ترسو، و پیر و جوان می‌ایستیم. ما بخشی از سپاهی نامرئی و مهیب هستیم که سابقهٔ آن به نسل‌های پیشین برمی‌گردد.

دو) «در مورد مسائل دیگر بین ایمانداران تفاوت‌هایی وجود دارد؛ اما آرمانئیتست‌ها و کالوینست‌ها، پِرْزبیتری‌ها و اسقفی‌ها (Episcopalian)، کوئیکرها (Quakers) و باپتیست‌ها، همه و همه، از نجاتی مشترک بهره می‌برند. کسانی که در مسیح هستند، بیش از تصورشان، با او قوم و خویش به‌حساب می‌آیند، و اتحاد نزدیک آنها با این حقیقت ژرف، نیرویی عظیم‌تر از تصور آنهاست: فقط راهش را هموار کنید و ببینید که شگفتی به بار می‌آورد.» (اِسپِرجِن)

سه) بنا بر نظرسنجی‌‌ای که در سال ۱۹۸۰ انجام شد، ۷۰٪ از آمریکایی‌هایی که به کلیسا می‌روند، گفته‌اند می‌توان بدون رفتن به کلیسا نیز مسیحی‌ِ خوبی بود. ولی چنین باوری با نظر یهودا در مورد نجاتی که در آن سهیم هستیم، همخوانی ندارد.

ج. شما را به ادامۀ مجاهده در راه ایمانی برانگیزم: یهودا لحظه‌ای موضوع اصلیِ نامهٔ خود را کنار می‌گذارد تا به این نیاز مهم بپردازد. کلمه‌‌ای که از زبان یونانیِ باستان به «مجاهده» ترجمه شده در اصل از دنیای ورزش و تشک کشتی قرض گرفته شده است. این کلمه حالتی تشدید شده از کلمه‌ای به معنای «به خود پیچیدن» است. بنابراین «مجاهده» به کار سخت و پر‌مشقت اشاره دارد.

یک) کلمه‌ای که به «مجاهده» ترجمه شده (در دستور زبان یونانیِ باستان) زمان حال مستمر است، که استمرارِ جدالِ مسیحیان را می‌رساند.

دو) ما در راه ایمان مجاهده می‌کنیم، چون ارزشمند است. اگر وارد گالری هنری شوید و نگهبان یا سیستم امنیتی وجود نداشته باشد، باید چنین نتیجه‌گیری کنید: در این گالری هیچ چیز ارزشمندی نیست. از آنچه ارزشمند است مراقبت می‌شود و آنچه بی‌ارزش است به حال خود وا گذاشته می‌شود.       

د. شما را به ادامۀ مجاهده در راه ایمانی برانگیزم: اگر بر کلمهٔ «شما» تأکید کنیم، می‌بینیم که یهودا می‌خواهد همهٔ مسیحیان چنین عملی را به‌جا آورند. مسیحیان به طرق مختلف می‌توانند به مجاهده در راه ایمان بپردازند.

یک) وقتی شهادتی استوار می‌دهیم یا بروشورهای بشارتی پخش می‌کنیم یا تعلیم سفیران وفادار و با ایمان عیسی را میسر می‌سازیم یا امکاناتی را برای شبانان وفادار که از منبر، کلام خدا را حرمت می‌نهند، فراهم می‌آوریم، در واقع به شکلی مثبت به مجاهده در راه ایمان می‌پردازیم. موارد ذکرشده تنها چند نمونه از روش‌هایی هستند که می‌توانیم از آن طریق به شکلی مثبت در راه ایمان مجاهده کنیم.

دو) وقتی پشتیبانی و تشویق خود را از معلمین دروغین دریغ می‌داریم، به شکلی منفی در راه ایمان مجاهده می‌کنیم.

سه) وقتی به شکلی سازش‌ناپذیر زندگیِ مسیحی خود را پیش می‌گیریم و تغییر خود را از سوی خدا می‌دانیم، عملاً در راه ایمان مجاهده می‌کنیم.

چهار) مبشرین وفادار و با ایمان هم مسلماً در راه ایمان مجاهده می‌کنند. معلمین کانون شادی یا رهبران گروه‌های خانگی که به کلام خدا وفادار هستند هم همین‌طور. چنین اشخاصی به اندازهٔ مبشرینِ مأموریت‌یافته برای ایمان مجاهده می‌کنند و هر یک از ما هر جا که قرار می‌گیریم، باید برای انجیل مجاهده کنیم.

ه. به ادامۀ مجاهده در راه ایمانی برانگیزم که یک‌بار برای همیشه به مقدسین سپرده شده است: یهودا اینجا به ما می‌گوید که باید برای چه مجاهده کنیم. امروزه هم بسیاری صادقانه مجاهده می‌کنند، ولی همه انگیزهٔ درستی ندارند. ایمانی که یک‌بار برای همیشه به مقدسین سپرده شده ارزش مجاهدت را دارد.

یک) ایمان به معنای باور یا ایمان شخصی ما جهت اعتماد به خدا نیست. عبارتِ ایمان، یعنی «حقیقتِ بنیادی انجیل که بین همهٔ مسیحیان واقعی مشترک است.» مقصود از ایمان در عهد‌جدید همین است (اعمال ۷:۶، ۸:۱۳، ۲۲:۱۴، ۵:۱۶، ۲۴:۲۴، رومیان ۵:۱ و ۲۶:۱۶، کولسیان ۷:۲، و اول تیموتائوس ۲:۱ تنها مثال‌هایی از آن هستند). ما باید برای حقیقت مجاهده کنیم. «ایمان پیکره‌ای از حقیقت است که در آغازِ تاریخ کلیسا شکلی قطعی به خود گرفت (به اعمال ۴۲:۲، رومیان ۱۷:۶، غلاطیان ۲۳:۱ مراجعه کنید).» (بلوم)

دو) یک‌بار، یعنی ایمان یک‌بار سپرده شد و دیگر نیازی نیست مجدداً سپرده شود. مسلماً ما این حقیقت را پراکنده و توزیع می‌کنیم. اما خدا به‌واسطهٔ رسولان و انبیا یک‌بار آن را به جهان سپرد (افسسیان ۲۰:۲). خدا شاید امروز هم سخن بگوید، ولی هرگز دیگر به اقتداری همچون اولین رسولان و انبیا در عهد‌جدید، سخن نخواهد گفت. «انجیلِ دیگری نیست و نخواهد بود. محتوای آن کاملاً درک خواهد شد، مفاهیم آن گسترش خواهد یافت و پیشگویی‌های آن تحقق خواهد یافت؛ ولی هرگز مکمل یا جانشین یا جایگزینی نخواهد داشت.» (اِردمَن)

سه) برای همیشه، یعنی ایمان متعلق به همه است. نمی‌توانیم ایمانی برای خود بسازیم و همچنان در حضور خدا راستین بمانیم. این ایمان برای همه است. ولی امروزه بین عموم مردم باور به اینکه ایمان یک بار برای همیشه به مقدسین سپرده شد، آنچنان محبوب نیست. اکثر مردم ترجیح می‌دهند به ایمانی باور داشته باشند که در طول زندگی برای خود می‌سازند، آنها در طول مسیر تصمیم می‌گیرند که چه چیزی برای آنها مناسب است. مردم بیشتر به قول خودشان «به ایمانی که در دل دارم» باور دارند تا ایمانی که یک‌بار برای همیشه به مقدسین سپرده شد.  

چهار) رابِرت بِلا و همکارانش در کتاب «عادات دل»، دربارهٔ مصاحبه‌ای با پرستاری به نام شیلا لارْسون مطالبی نوشته‌اند که تجربه و دیدگاه بسیاری از آمریکاییان در مورد مذهب را توصیف می‌کند. خانم لارسون در مورد ایمانش و نحوهٔ عملکرد آن در زندگی خود می‌گوید: «من به خدا ایمان دارم، ولی به‌خاطر ندارم آخرین بار کِی به کلیسا رفتم. ایمانم سال‌هاست که با من است و اسم آن را «شیلاییسم» گذاشته‌ام، صدای آرام خودم.» شاید بتوان گفت که این ایمان به‌شدت فردگرا و امروز در دنیا مشهورترین است، اما این نظر که ما باید یا می‌توانیم ایمان خود را شکل دهیم و بسازیم کاملاً غلط است. مسیحیت طبق یک ایمان شکل گرفته است، ایمانی که یک‌بار برای همیشه به همهٔ مقدسین سپرده شد.

۴. آیهٔ (۴) باید برای ایمان مجاهده کنیم، چون بین مسیحیان اشخاص خطرناکی رخنه کرده‌اند.

زیرا برخی کسان که محکومیت‌شان از دیرباز رقم خورده، مخفیانه در میان شما رخنه کرده‌اند. اینان خدانشناسانی هستند که فیض خدای ما را به جواز ارتکاب فجور بدل می‌کنند و عیسی مسیح، یگانه سرور و خداوند ما را انکار می‌نمایند.

الف. برخی کسان…مخفیانه در میان شما رخنه کرده‌اند: این امر بخشی از دلیل خطرناک بودن آنهاست، چون مخفیانه در میان جمع رخنه کرده‌اند. کسی متوجهِ خطرناک بودن آنها نشد. این کسان چنین علامتی را دور گردن خود آویزان نکرده بودند: «خطر: معلم دروغین». برخی کسان احتمالاً مدعی بودند که بیش از سایرین طبق انجیل رفتار  و عمل می‌کنند.

یک) مخفیانه…رخنه کرده‌اند، یعنی «از درب پشتی/کناری بدون اینکه کسی متوجه شود داخل آمده‌اند» (رابِرتْسون). «شیطان خوب می‌داند یک شریر در کلیسا می‌تواند به اندازهٔ هزاران شریر خارج از محدودهٔ کلیسا، زیان به بار آورد.» (اِسپِرجن)

ب. که محکومیت‌شان از دیرباز رقم خورده: این اشخاص سرنوشتی همانند معلم و رهبران دروغین دیگر داشتند. محکومیت آنها از دیرباز رقم خورده بود و یهودا با استفاده از کلمهٔ خدانشناسان توضیحی کافی می‌دهد. آنها خدانشناس خوانده‌ شده‌اند، چون به شباهتِ خدا نیستند، فرقی نمی‌کند ظاهر آنها چگونه است، هر چه باشد به خدا بی‌اعتنایی می‌کنند.

یک) دور از چشم همه در میان مردم رخنه کردند، ولی رخنهٔ آنها از چشم خدا دور نماند. خداوند در آسمان به دنبال این نیست که چه کسی ممکن است به‌واسطهٔ تعلیم و نحوهٔ زندگی خود مردم را فریب دهد، چون این مسائل شاید بر ایمانداران مخفی باشد؛ ولی برای خدا واضح است و تا جایی که به او مربوط می‌شود محکومیت چنین اشخاصی از دیرباز رقم خورده است. داوریِ آنها قطعی است. حقیقت پیروز می‌شود و ما در این بین مسئول هستیم و باید طرفدار حقیقت باشیم.

ج. که فیض خدای ما را به جواز ارتکاب فجور بدل می‌کنند: آن اشخاص چیزی از فیض دریافت کرده بودند، ولی پس از دریافت، آن را به بهانه‌ای برای فجور تبدیل کردند.

یک) مقصود از کلمه‌ٔ باستانی‌‌ای که اینجا به فجور ترجمه شده، گناهی است که شخص بی‌شرمانه مرتکب می‌شود و وجدان و محجوبیت را در نظر نمی‌گیرد. معمولاً این کلمه به گناهان شهوانی، مثل بی‌عفتی اشاره دارد. اما ممکن است به تعالیم گستاخانه و ضد-کتاب‌مقدسی هم اشاره داشته باشد، هنگامی که حقیقت انکار می‌گردد و دروغ، بی‌شرمانه تعلیم داده می‌شود. یهودا احتمالاً هر دو موضوع را مد نظر داشت، چون در ادامهٔ نامه، هم به مشکلات اخلاقی آنها پرداخته می‌شود و هم به مشکلات تعلیمی.

دو) این سخنانِ یهودا نشان می‌دهند که موعظه کردن فیض با خطر همراه است. ممکن است کسانی حقیقت فیض خدا را برگیرند و آن را به جواز ارتکاب فجور تبدیل کنند. اما این به معنای غلط یا خطرناک بودن پیغام فیض خدا نیست. تنها نشان می‌دهد که دل بشر تا چه حد به تباهی کشیده شده است.

د. و عیسی مسیح، یگانه سرور و خداوند ما را انکار می‌نمایند: این اشخاص خداوند عیسی مسیح را انکار می‌کنند. آنها با انکار آنکه عیسی خود را به آن معرفی کرد، مرتکب چنین عملی شدند و بنابراین خدای پدر و آنکه هست را نیز منکر شدند.

یک) اینجا به‌طور خاص به ما گفته نشده که چطور این اشخاص خداوند ما را انکار می‌نمایند. شاید با نحوهٔ زندگی خدانشناسانهٔ خود یا شاید با تعالیم بدعت‌گذارانه او را انکار کردند.

سه مثال که نشان از قطعیت داوری شدن برخی کسان توسط خداست.           

۱. آیهٔ (۵) نمونه‌ای از قوم اسرائیل

با آنکه شما یک‌بار از این همه آگاهی یافته‌اید، می‌خواهم یادآور شوم که خداوند قوم خود را از سرزمین مصر رهانید، امّا زمانی دیگر آنان را که ایمان نداشتند، هلاک کرد.

الف. با آنکه شما یک‌بار از این همه آگاهی یافته‌اید، می‌خواهم یادآور شوم: یهودا می‌دانست که حرف تازه‌ای به آنها نمی‌زند. همهٔ مخاطبین او با این مثال آشنا بودند و قبلاً به آنها تعلیم داده شده بود، ولی باید باز می‌شنیدند و آن را در موقعیت کنونی خود به کار می‌گرفتند.

یک) همهٔ مسیحیان وقتی این تلمیحات به عهد‌عتیق را می‌خوانند، می‌گویند: «بله یهودا، دقیقاً می‌دانم چه می‌گویی.» اگر حرف یهودا را نمی‌فهمیم، پس باید درک خود را از کتاب‌مقدس بالا بریم.

دو) «ولی اصل مطلب، یعنی تعالیم بنیادی و حقیقت ابتداییِ کلام خداست که باید هر روز بر آن تأکید کنیم. هرگز نباید بگوییم: همه این حرف‌ها را می‌دانند، چون متأسفانه همه فراموش می‌کنند.» (اِسپِرجِن)

سه) «قرار نیست کلام خدا را تنها برای تعلیم آنچه که بدون آن قادر به تعلیمش نیستیم به کار گیریم؛ کلام او همچنین باید ما را به تأملی عمیق در مورد آنچه در حال حاضر می‌دانیم سوق دهد و از زجر رکود در معرفتی سرد باز دارد.» (کالوین)

ب. خداوند قوم خود را از سرزمین مصر رهانید: یهودا رویدادهای کتاب اعداد باب ۱۴ را به ما یادآوری می‌کند. خدا قوم اسرائیل را از اسارت در مصر رهانید. از مصر بیرون رفتند و بی‌هیچ تأخیری به مکانی به نام قادِش‌بَرنِع رسیدند که بر ورودیِ سرزمین وعده بود. اما قوم در قادِش‌بَرنِع از توکل و اعتماد به خدا سر باز زدند و وارد سرزمین وعدهٔ کنعان نشدند. از این رو، هیچ‌یک از بالغینی که مصر را ترک کردند، به سرزمین وعده نرسیدند.

یک) به کاری که خدا در این موقعیت برای قوم اسرائیل انجام داد و نحوهٔ عکس‌العمل آنها به او، فکر کنید. آنها رهاییِ معجزه‌آسای خدا را در دریای سرخ تجربه کردند. صدای خودِ خدا را در کوه سینا شنیدند. نان منای روزانه و حفاظت خدا را در بیابان همراه داشتند، ولی با این حال به بی‌ایمانی لغزیدند و دیگر هرگز مکان برکت و آرامی‌ای را که خدا برای آنها در نظر داشت، ندیدند.

ج. امّا زمانی دیگر آنان را که ایمان نداشتند، هلاک کرد: کسانی که شک کردند و خدا را در قادِش‌بَرنِع رد کردند، بهایی پرداختند که سنگین‌تر از وارد نشدن به سرزمین موعود بود. داوریِ خدا بر آنها آمد. مزمور ۹۵ عکس‌العمل خدا به آنها را توصیف می‌کند: چهل سال از آن نسل بیزار بودم، و گفتم: «قومِ گمراه دل هستند و راه‌های مرا نمی‌شناسند. پس در خشم خود سوگند خوردم که به آسایش من هرگز راه نخواهند یافت» (مزمور ۱۰:۹۵-۱۱).

یک) در سراسر رسالهٔ یهودا هشدار دیده می‌شود. قوم اسرائیل از مصر بیرون آمدند و شروع خوبی داشتند. برکاتِ فراوان خدا در طول مسیر با آنها بود. اما تا پایان تاب نیاوردند، چون به وعده‌ٔ قدرت و مراقبت خدا ایمان نداشتند.

دو) این مثال برای ما دو درس دارد. اول، ما را از داوری شدن این کسان که مشکل ایجاد کرده بودند مطمئن می‌کند؛ اگرچه سفر و سلوک خود با خدا را به‌خوبی آغازه کرده بودند. یهودا به عبارت دیگر می‌گوید: «این اشخاص شاید کار خود را خوب شروع کرده‌ باشند، ولی فرزندان اسرائيل هم شروع خوبی داشتند و با این حال خدا زمانی دیگر آنان را که ایمان نداشتند، هلاک کرد دوم، به ما هشدار می‌دهد که باید تا به آخر از عیسی پیروی کنیم و هرگز جزو آنان که ایمان نداشتند قرار نگیریم. آزمایش آخرِ ایمان، استقامت است. برخی مسابقه را شروع می‌کنند، ولی هرگز به پایان خط نمی‌رسند.

۲. آیهٔ (۶) مثالی از فرشتگانی که گناه کردند.

او فرشتگانی را نیز که مقام والای خود را حفظ نکردند، بلکه منزلگاه مناسب خویش را ترک گفتند، به زنجیرهای ابدی کشیده و برای محاکمه در آن روز عظیم، در تاریکی مطلق نگاه داشته است.

الف. فرشتگانی را نیز که مقام والای خود را حفظ نکردند: نامهٔ یهودا معروف به پیش کشیدن مسائل مبهم یا نکات جدال‌برانگیز است، و این یکی از آنهاست. یهودا دربارهٔ فرشتگانی سخن می‌گوید که گناه کردند و زندانی شدند و منتظرند تا در آینده داوری شوند.

یک) «اغراق نیست که بگوییم در هیچ جایِ عهد‌جدید، به غیر از رسالهٔ یهودا، تا به این اندازه از پدیده‌های غریب نام برده نشده است یا در هیچ جای دیگر در چنین فضای مختصر، چنین حجم بالایی، مسائل مرموز مطرح نشده است.» (سالْموند، تفسیر پالپیت)

ب. فرشتگانی را نیز که مقام والای خود را حفظ نکردند: در مورد هویت این فرشتگانِ خاص بحث‌هایی وجود دارد. در کتاب‌مقدس تنها دو جا به گناه کردن فرشتگان اشاره شده است. ابتدا، طغیان اصلی برخی از فرشتگان برعلیه خدا (اشعیا ۱۲:۱۴-۱۴، مکاشفه ۴:۱۲). دوم، گناه پسران خدا که در پیدایش ۱:۶-۲ آمده است.

یک) پیدایش ۱:۶-۲ آیاتی جدال‌بر‌انگیز هستند. این آیات می‌گویند: «اما چون شمار آدمیان بر زمین فزونی گرفت و دختران برای ایشان زاده شدند، پسران خدا دیدند که دختران آدمیان زیبارویند، و هر یک را که برمی‌گزیدند به زنی می‌گرفتند.» در مورد معنای کلمهٔ پسران خدا همچنان بحث می‌شود، این کلمه یا به فرشتگان اشاره دارد یا کلمه‌ای دیگر برای اشاره به «پیروان خدا» بین انسان‌هاست. یهودا برای پاسخ دادن به این سوال به ما کمک می‌کند.

ج. مقام والای خود را حفظ نکردند، بلکه منزلگاه مناسب خویش را ترک گفتند: این گناه به نوعی از گناه جنسی مربوط می‌شود، مثل پیمان جنسی بین فرشتگان یاغی (پسران خدا در پیدایش ۲:۶) و انسان‌هاست (دختران آدمیان در پیدایش ۲:۶). می‌دانیم که این گناه وجوه جنسی هم دارد، چون یهودا در آیهٔ  بعدی، یعنی آیهٔ ۷ می‌گوید: «به همین گونه، سُدوم و عَمورَه و شهرهای اطراف، که همانند آنان بی‌عفتی کردند و در پی شهوات غیرطبیعی رفتند.» کلماتِ به همین گونه… همانند آنان به فرشتگان در یهودا آیهٔ ۶ اشاره دارند و کلمات در پی شهوات غیرطبیعی رفتند به پیوند جنسی غیرطبیعی اشاره می‌کنند.

یک) باب ۶ پیدایش مسائلی را در مورد پیوند غیرطبیعی جنسی مطرح می‌کند. می‌دانیم که این پیوند غیرطبیعی، ثمری غیرطبیعی دارد. پیوندِ غیرطبیعی مجموعهٔ ژنتیک بشر را فاسد ساخت، پس خدا باید نوح، مردی از نسلی بی‌عیب(پیدایش ۹:۶)، مردی با «ژنتیک خالص» را پیدا می‌کرد. این پیوندِ غیرطبیعی داوریِ جدی و ناگهانی خدا را به‌همراه داشت: سیلی جهانی، همهٔ نوع بشر، غیر از هشت نفر را از بین برد.

دو) اطلاعاتِ دیگری را هم می‌توانیم از یهودا آیهٔ ۶ برداشت کنیم. این پیوند غیرطبیعی خدا را برانگیخت تا به شکلی منحصر فرشتگانی که مرتکب گناه شدند را زندانی کند. آنها را به زنجیرهایِ ابدی کشیده و برای محاکمه در آن روز عظیم، در تاریکی مطلق نگاه داشته است.

سه) در مورد جزئیاتِ خاص این پیوند غیرطبیعی، گمانه‌پردازی بیهوده است. نمی‌دانیم ژنتیک «فرشتگان سقوط کرده» چگونه می‌تواند با ژنتیک انسان ترکیب شود. شاید به‌واسطهٔ نوعی خاص از تسخیر توسط ارواح پلید و عملِ فرشتگان سقوط کرده به‌واسطهٔ بدن انسان چنین امکانی میسر شد. می‌دانیم فرشتگان، حداقل به‌طور موقت، می‌توانند ظاهری انسانی به خود بگیرند، ولی چیزی بیش از این نمی‌دانیم.

د. به زنجیرهای ابدی کشیده و برای محاکمه در آن روز عظیم، در تاریکی مطلق نگاه داشته است: خدا این فرشتگانِ پلید را برای داوری به زنجیرهای ابدی کشیده است. ظاهراً، برخی از این فرشتگانِ سقوط کرده در اسارت هستند، حینی که سایرین، مثل دیوها بین انسان‌ها آزاد و فعال هستند.

یک) آنها مقام والای خود را حفظ نکردند، پس به زنجیر کشیده شدند. تعقیبِ گناه‌بارِ آزادی، آنها را به اسارت در آورد. به همین منوال، کسانی که به اصرار می‌خواهند به میل خود عمل کنند، مثل این فرشتگان، در بند زنجیرهایِ ابدی هستند. آزادی حقیقی از اطاعت حاصل می‌شود.

دو) اگر فرشتگان نمی‌توانند زنجیرهایی که گناه بر آنها زده را بشکنند، ابلهانه است که فکر کنیم ما انسان‌ها می‌توانیم چنین کنیم. نمی‌توانیم خود را از این زنجیرها برهانیم، بلکه فقط به‌واسطهٔ عیسی قادر به رهایی یافتن هستیم.

سه) این قسمت به ما یادآوری می‌کند فرشتگانی که با پیوند غیرطبیعیِ جنسی مرتکب گناه شدند، دیگر فعال نیستند. خدا با داوریِ شدید خود، مثل روزگار نوح، به این نوع پیوند غیرطبیعی پایان داد.

چهار) این مثال دو درس برای ما دارد. اول، ما را مطمئن می‌کند که این کسان علیرغم جایگاه روحانی‌شان، داوری خواهند شد. این فرشتگان یک بار در حضور پر جلال خدا ایستادند -و حالا گرفتار زنجیرهای ابدی هستند. اگر خدا فرشتگانی که گناه کردند را داوری کرد، قطعاً این کسان را هم داوری می‌کند. دوم، به ما هشدار می‌دهد که باید به سلوک خود با عیسی ادامه دهیم. اگر تجربهٔ روحانی این فرشتگان در گذشته، آیندهٔ آنها را تضمین نکرد، پس تجارب پیشین ما نیز آیندهٔ ما را تضمین نمی‌کند. باید گام برداریم و مراقب باشیم.

۳. آیهٔ (۷) نمونهٔ سُدوم و عَمورَه

به همین گونه، سُدوم و عَمورَه و شهرهای اطراف، که همانند آنان بی‌عفتی کردند و در پی شهوات غیرطبیعی رفتند با تحمّل مجازاتِ آتش ابدی، چون درس عبرت مقرر گشتند.

الف. به همین گونه، سُدوم و عَمورَه: این دو شهر (و شهرهای اطراف) نمونه‌ای از داوری خدا هستند. گناه آنها که ظاهراً همجنس‌گرایی بود، ولی گناهان دیگر را نیز همراه داشت، سبب داوری خدا شد.

یک) سُدوم و عَمورَه مکان‌هایی برکت‌یافته و ممتاز بودند. این شهرها در منطقه‌ای پر‌برکت قرار گرفته بودند: «همچون باغ خداوند… پرآب است» (پیدایش ۱۰:۱۳).

ب. بی‌عفتی کردند و در پی شهوات غیرطبیعی رفتند: یهودا به روایتی که در پیدایش باب ۱۹ آمده اشاره می‌کند، جایی که رفتار و اعمال همجنس‌گرایانهٔ مردان سُدوم شرح داده شده است. حزقیال ۴۹:۱۶ نیز از گناهان دیگر سُدوم می‌گوید: «هان گناه خواهرت سُدوم این بود: او و دخترانش تکبر و خوراک فراوان داشتند و در رفاه و آسوده‌خیالی به سر می‌بردند، اما از فقیران و نیازمندان دستگیری نمی‌کردند» تباهیِ (فساد) جنسی تنها گناهِ آنها نبود، بلکه یکی از گناهان آنها بود و یهودا به وضوح به این موضوع اشاره کرده است.

یک) گناهانی که در حزقیال ۴۹:۱۶ به آنها اشاره شده است، نشان می‌دهد که سُدوم و عَمورَه واقعاً مناطقی کامیاب و برکت‌یافته بودند. اگر برکت مادی نداشته باشید، خوراک فراوان و رفاه و آسوده‌خیالی هم نخواهید داشت. اما این دو شهر علیرغم برکت عظیمی که از خدا یافته بودند و کامیابیِ مادی، همچنان گناه کرده و داوری شدند.

 

ج. با تحمّل مجازاتِ آتش ابدی، چون درس عبرت مقرر گشتند: در پیدایش ۱۹ سُدوم و عَمورَه با آتشی از آسمان نابود شدند. اما پایان داوریِ آنها با آتش نبود. تحمل مجازات آتش ابدی بدتر از اتفاقی است که در پیدایش باب ۱۹ شرح داده شده است.

یک) این مثال دو درس برای ما دارد. اول، ما را مطئمن می‌کند این کسان که مشکل ایجاد کرده‌اند، علیرغم برکت‌یافتگیِ گذشته، داوری خواهند شد. عاقبت این اشخاص نیز، مثل سُدوم و عَمورَه خواهد شد که زمانی برکت یافته بودند و نهایتاً مجبور به تحمل مجازات آتش ابدی شدند. دوم، به ما هشدار می‌دهد که باید به سلوک خود با عیسی ادامه دهیم. اگر برکات گذشته، شرایط روحانی آیندهٔ آنها را تضمین نکرد، پس برای ما هم چنین نخواهد شد.

گناهان دیگر این کسان

۱. آیهٔ (۸) شخصیت آن افراد خطرناک

با این همه، به گونه‌ای مشابه، این کسان نیز بر پایۀ خواب‌هایی که می‌بینند بدن‌های خویش را نجس می‌سازند و اقتدار خداوند را رد می‌کنند و به بزرگان آسمانی اهانت می‌ورزند.

الف. با این همه، به گونه‌ای مشابه: یهودا این کسان را از نظر جسمانی (بدن‌های خویش را نجس می‌سازند) و به‌خاطر رد کردن اقتدار خدا (اقتدار خداوند را رد کرده‌اند) به مردم سُدوم و عَمورَه ربط می‌دهد.

یک) یهودا اشاره می‌کند که این اشخاص اقتدار خداوند را رد می‌کنند، مقصود او این است که آنها به دنبال آن هستند که صاحب اقتدار باشند. بنابراین، اقتدارِ خدا و کسانی که خدا گماشته است را رد کردند.

دو) فرهنگ امروزه، ما را به رد کردن اقتدار تشویق می‌کند و همچنین ما را به سمتی سوق می‌دهد که تنها در زندگی خود را اقتدار حقیقی بدانیم. گاهی می‌توانیم با گلچین کردن بخش‌هایی از کتاب‌مقدس و تنها باور به آنها چنین کنیم یا باورهای مذهبی را به صورت گزینشی می‌پذیریم. همچنین می‌توانیم با تعیین قوانین خود و به رسمیت نشناختن صاحبین اقتداری که خدا تعیین نموده، در سبک زندگی‌مان هم چنین رویه‌ای را پیش گیریم.

سه) تاریک‌ترین روزهای جامعهٔ اسرائیل به این شکل توصیف شده است: «و هر کس هرآنچه در نظرش پسند می‌آمد، می‌کرد» (داوران ۲۵:۲۱). روالِ عادی دنیای امروز ما هم همین است، به‌خصوص جامعهٔ غربی.

ب. این کسان نیز بر پایۀ خواب‌هایی که می‌بینند: شاید مقصود یهودا این بود که این کسان دور از واقعیت زندگی می‌کنند. ولی به احتمال قوی‌تر مقصودش این بود که آنها مدعی دیدن رویای نبوتی بودند، که خودِ این ادعا فریب است.

ج. به بزرگان آسمانی اهانت می‌ورزند: احتمالاً این بزرگان آسمانی، رسولان یا دیگر رهبران کلیسا بودند. رد کردنِ اقتدار به اهانت ورزیدن به بزرگان آسمانی ربط داشت.

۲. آیهٔ (۹) میکائيل، فرشته‌ٔ اعظم، نمونه از کسی است که به بزرگان آسمانی اهانت نمی‌کند.  

حال آنکه حتی میکائیل، فرشتۀ اعظم، آنگاه که با ابلیس دربارۀ جسد موسی مجادله می‌کرد، جرأت نکرد خودْ او را به سبب اهانت محکوم کند، بلکه فقط گفت: «خداوند، تو را توبیخ فرماید!»

الف. میکائیل، فرشتهٔ اعظم…ابلیس: یهودا از دو نوع فرشته نام می‌برد. میکائيل از فرشتگانِ وفادار به خداست که خادمین خدا و انسان به حساب می‌آیند. ابلیس از دسته فرشتگانی است که برضد خدا طغیان کردند و دشمن انسان هستند.

یک) این فرشتگانِ نامرئی پیرامون ما هستند. فرشتگانِ خادمی که خدا برای یاری رساندن به ما فرستاده است و ارواح پلیدی که به دنبال زمین زدن ما هستند. ابلیس نمی‌تواند نجات شخص را خنثی سازد، اما با فریبکاری می‌تواند مسیحیانی که باید در پاکی و آزادی گام بردارند را فاسد و ناپاک کند. ما از نظر شیطان، بمب‌ ساعتی هستیم که آمادهٔ تخریبِ کارهای اوست؛ بمب‌هایی که به دنبال خنثی کردن آنهاست تا بی‌تأثیر شوند.

دو) امروزه بسیاری به وجود ابلیس باور ندارند، اما کتاب‌مقدس به وضوح می‌گوید ابلیس وجود دارد. برخی هم اگر به وجود او باور داشته باشند، فکر می‌کنند مثل نقاشی‌های مضحکِ قرون وسطی ا‌ست. آن موقع، معرکه‌گیری و به نمایش گذاشتن معجزات، تنها راه سرگرمی مردم بود. هدف از چنین مراسمی نمایش و اجرای حکایات مذهبی بر صحنه بود. مخاطبین فهمیده بودند که باید به دنبال شخصیتی قرمزپوش و شاخدار باشند که دُمی را به دنبال خود می‌کشد. این شخصیت کفش‌هایش مثل سُم شکاف‌دار بود و چَنگکی سه شاخه به دست داشت. تماشاگران با این شخصیت‌سازیِ ابلهانه از ابلیس سرگرم می‌شدند و به همین خاطر فکر می‌کردند شخصیتی فُکاهی است. چنین دیدگاهی نسبت به ابلیس، برای او ناخوشایند نیست.

ب. میکائيل،‌ فرشتهٔ اعظم: در چهار قسمت از کلام خدا از این فرشته نام برده شده است: دانیال ۱۰، دانیال ۱۲، مکاشفه ۱۲ و اینجا در نامهٔ یهودا. میکائيل هر بار در بسترِ نبرد یا آمادگی یافتن برای نبرد ظاهر می‌شود. او فرشتهٔ اعظم است، که به زبان ساده به معنای «فرشتهٔ راهنما» است.

یک) نقطهٔ مقابل ابلیس قطعاً خدا نیست، بلکه میکائیل، فرشتهٔ اعظم، فرشته‌ای با رتبهٔ بالاست.

دو) «باید دقت شود که کلمهٔ فرشته‌ٔ اعظم در هیچ یک از کتب‌‌مقدس به صورت جمع به کار گرفته نشده است. تنها یک فرشتهٔ اعظم می‌تواند وجود داشته باشد، فوج فرشتگان تنها می‌تواند یک رئیس یا یک سر داشته باشد. کلمهٔ ابلیس هم همین‌طور، این کلمه به دشمن بشر اشاره دارد، و هرگز به صورت جمع نیامده است؛ قلمرو فرشتگانِ سقوط کرده تنها یک سرور دارد.» (کلارک)

ج. آنگاه که با ابلیس دربارۀ جسد موسی مجادله می‌کرد: یهودا مجدداً به منبعی مبهم اشاره می‌کند. تنها در تثنیه ۵:۳۴-۶ به جسد موسی اشاره شده است: «پس موسی، خدمتگزار خداوند در آنجا، در سرزمین موآب، بر طبق کلام خداوند درگذشت، و او را در سرزمین موآب، مقابل بِیت‌فِعور، در وادی به خاک سپرد، اما تا به امروز کسی نمی‌داند قبر او کجاست.»

یک) نمی‌دانیم یهودا اطلاعات مربوط به این مجادله را از چه منبعی برداشت کرده است. شاید مکاشفه‌ای خاص از خدا دریافت کرده باشد. ولی طبق سخن معلمین کلیسایِ اولیه، یهودا به کتاب آپوکریفا اشاره دارد که به فرضیات موسی معروف است که تنها بخشی از این متن در دسترس است.

دو) حتی دلیل جدال بر جسد موسی را نمی‌دانیم. برخی می‌گویند ابلیس می‌خواست قوم اسرائيل را به پرستش جسد موسی و نتیجتاً به بت‌پرستی گمراه سازد. برخی دیگر فکر می‌کنند که شیطان به دنبال بی‌حرمت کردن جسد موسی بود، چون موسی شخصی مصری را به قتل رسانده بود، می‌خواست مدعی جسد شود.

سه) به احتمال قوی‌تر شیطان حدس می‌زد خدا برای جسد موسی چه برنامه‌ای دارد و به این طریق به دنبال خراب کردن نقشهٔ خدا بود. همچنین می‌دانیم که موسی بعد از مرگ، همراه ایلیا (که جسماً در دوم پادشاهان باب ۲ به آسمان ربوده شد) بر کوه تبدیل هیئت ظاهر شد (متی ۱:۱۷-۳). شاید موسی و ایلیا دو شاهد مکاشفه باب ۱۱ هستند و به همین دلیل خدا برای نقشه‌ٔ آتی خود به جسد موسی نیاز داشت.

چهار) اما از نظر یهودا، نکتهٔ اصلی دلیل این جدال نیست، بلکه نحوهٔ جدال میکائیل با شیطان مهم است.

د. جرأت نکرد خودْ او را به سبب اهانت محکوم کند، بلکه فقط گفت: «خداوند، تو را توبیخ فرماید!» نحوهٔ نبرد میکائیل الگویی برای نبردِ روحانی است. ابتدا، می‌بینیم که میکائیل در جنگ است. سپس می‌بینیم که او به اقتدار خداوند نبرد می‌کند. 

یک) این امر برخلاف باور برخی از گروه‌هایِ بدعتی، ثابت می‌کند که میکائیل، عیسی نیست. عیسی شیطان را به اقتدار خود توبیخ می‌کند، ولی میکائیل چنین نکرد. «تفاوت اینجاست که میکائيل نمی‌توانست اتهام ابلیس را به اقتدار خود رد کند.»

دو) باید توجه کنیم که میکائیل، جرأت نکرد خودْ او را به سبب اهانت محکوم کند. میکائیل ابلیس را مسخره یا محکوم نکرد. خدا ما را نخوانده تا ابلیس را قضاوت، محکوم، استهزا یا متهم کنیم، بلکه او تنها ما را خوانده تا در نام خداوند برعلیه او نبرد کنیم.

سه) این قسمت به آن کسان ارتباط دارد و باید میزان و حد را در نظر داشته باشیم. اگر میکائيل جرأت نکرد خودْ او را به سبب اهانت محکوم کند، پس این کسان تا چه حد نباید بر ضد مردان آسمانی سخن گویند.

۳. آیهٔ (۱۰) خصلت‌های بد دیگرِ  این کسان.   

امّا اینان به آنچه از آن شناختی ندارند اهانت می‌ورزند، حال آنکه آنچه همچون حیوانات بی‌شعور از روی غریزه می‌فهمند، همان باعث هلاکت‌شان خواهد شد.

الف. امّا اینان…اهانت می‌ورزند: بر‌خلاف میکائیل که حتی از شیطان به بدی سخن نمی‌گفت، این کسان اهانت ورزیدند، به‌خصوص هنگامی که اقتدار را رد کرده و بر ضد مردان آسمانی سخن گفتند.

ب. به آنچه از آن شناختی ندارند: این کسان چیزها یا مردمی که به بدی در موردشان سخن می‌گفتند را نمی‌شناختند. غفلتِ آنها اهانت‌شان را بدتر کرد.

یک) این کسان برعلیه مردان آسمانی سخن گفته و اقتدار را رد کرده بودند، در مورد رهبریِ روحانی و اقتدار حقیقی چیزی نمی‌دانستند، پس به‌راحتی می‌توانستند بر آن اهانت ورزند.

 

ج. آنچه همچون حیوانات بی‌شعور از روی غریزه می‌فهمند، همان باعث هلاکت‌شان خواهد شد: این کسان تظاهر به روحانی بودن می‌کردند، ولی دانش آنها تنها غریزی بود. حتی با استفاده از آنچه که به‌طور غریزی می‌دانستند، ذهن غیرروحانی خود را فاسد ساختند.

یک) حیواناتِ بی‌شعور هم می‌توانند به غریزه باهوش یا زیرک باشند، اما مسلماً دانش روحانی ندارند. این کسان هم همین‌طور بودند.

دو) «چقدر کنایه‌آمیز است که این اشخاص ادعایِ فهیم بودن می‌کردند، در صورتی‌که باید ادعایِ نادانی می‌کردند؛ فکر می‌کردند والاتر از مردم عادی هستند، اما هم‌سطحِ حیوانات بودند، و با همان اعمالی که آزادی و ابراز وجود را جستجو می‌کردند، فاسد گشتند.» (گِرین)

سه مثال از این کسان

۱. آیهٔ (۱۱ قسمت اول) این کسان راه قائن را پیش گرفتند.

وای بر آنان، زیرا که به راه قائن رفته‌اند،

الف. راه قائن: داستان قائن را می‌توانید در پیدایش باب ۴ بخوانید. هر یک از پسرانِ آدم و حوا هدیه‌ای (قربانی) برای خداوند آوردند. قائن (که کشاورز بود) پیش‌کشی از محصول خود آورد. هابیل (که چوپان بود) پیش‌کشی از گله‌اش آورد. خدا هدیهٔ هابیل را پذیرفت، ولی هدیهٔ قائن را رد کرد.

یک) هابیل قربانی خونی آورد و قائن پیش‌کشی از محصول خود، بسیاری فکر می‌کنند تفاوت بین این دو، خونِ قربانی بود. اما در واقع تفاوت اصلیِ بین آنها ایمان و بی‌ایمانی بود. عبرانیان ۴:۱۱ به‌وضوح می‌گوید: «به ایمان بود که هابیل قربانی‌ای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد، و به سبب همین ایمان دربارۀ او شهادت داده شد که پارساست، زیرا خدا دربارۀ هدایای او به نیکویی شهادت داد. به همین سبب، هرچند چشم از جهان فرو بسته، هنوز سخن می‌گوید.»

دو) قربانیِ قائن احتمالاً از جسد بره خوشایندتر بود. ولی قربانیِ خود را بدون ایمان به حضور خدا آورد، بنابراین برای خدا مقبول واقع نشد. می‌توانید هرچه دارید یا هرچه هستید را به خدا بدهید، ولی باید در ایمان آن را تقدیم کنید.

ب. راه قائن: پیدایش ۵:۴ می‌گوید که بعد از اینکه خدا قربانیِ او را قبول نکرد: قائن بسیار خشمگین شد و دلریش گشت. خشمگین شد چون می‌دانست خدا او را رد کرده است. قائن در عصبانیت هابیل را به قتل رساند و بعد در آن مورد به خدا دروغ گفت.

یک) اول یوحنا ۱۲:۳ می‌گوید که قائن برادر خود را به قتل رساند، چون اعمالِ هابیل (به ایمان) پارسایانه محسوب گشت، حینی که اعمال قائن شرورانه بود. در عمل، اِهمالی از قائن سر نزد، مشکل او فقدان ایمان بود.

ج. راه قائن: یهودا می‌گوید که قائن نمونه‌ای از طریقی است که این کسان آن را پی می‌گیرند. طریقِ بی‌ایمانی و مذهب پوچ است که باعث حسادت، جفا رسیدن به دینداران حقیقی و نهایتاً قتل در خشم می‌شود.

یک)  لعنتی بزرگتر از مذهب پوچ و بیهوده بر زمین نیست؛ کسانی که صورتِ ظاهرِ دینداری را دارند، منکر قدرت آن خواهند بود (دوم تیموتائوس ۵:۳). و جای تعجبی ندارد که در ادامه می‌گوید: «از چنین کسانی دوری گزینید.»

دو) بسیاری از مسیحیان از اومانیسمِ (انسان‌گرایی) سکولار یا آتِئیسم یا دنیا می‌ترسند. اما مذهبِ مرده خطرناکتر است، و بیش از هر چیز دیگر مردم را به جهنم رهسپار می‌کند. این کسان در راه قائن قدم بر می‌داشتند، که راه مذهب مُرده است.

۲. آیهٔ (۱۱ قسمت دوم) این کسان مثل بَلعام در اشتباه هستند.

در پی سود، به گمراهی بَلعام گرفتار آمده.      

الف. گمراهی بَلعام: داستان بلعام در اعداد باب ۲۲ تا ۲۵ و ۳۱ آمده است. در کتاب خروج، قوم اسرائیل پس از شکست اَموریان به سرزمین موآب می‌رسد. وقتی اسرائيلیان نزدیک می‌شوند، بالاق که پادشاه موآب بود از نبی‌‌ای به نام بَلعام درخواست کمک کرد.

یک) اولین هیئت نمایندگان از طرف بالاقِ پادشاه رسید و خدا به بَلعام گفت که کاری به آنها نداشته باشد. اولین حرف خدا به بلعام این بود: «همراه ایشان مرو و آن قوم را لعن مکن زیرا مبارکند» (اعداد ۱۲:۲۲).

دو) بعد از دیدار اول، نمایندگانی دیگر با هدایایی غنی‌تر آمدند. بلعام می‌خواست با آنها برود و خدا هم به او اجازهٔ رفتن داد. بَلْعام به دنبال غنائم و اعتبار و جایگاهی بود که به او پیشنهاد می‌شد و خدا او را به گناه خود وا گذاشت.

سه) خدا وقتی بلعام در راه بود تا به دیدن بالاق برود به او هشدار داد تا بازگردد. ولی دلِ او همچنان به دنبال پاداشی بود که بالاق پادشاه به او پیشنهاد کرده بود، پس راه خود را ادامه داد. بلعام حتی الاغی که برای هشدار به او زبان گشود را نادیده گرفت.

چهار) بلعام می‌دانست که اشتباه می‌کند. در اعداد ۳۴:۲۲، به خدا گفت: «گناه کردم… حال اگر رفتنم در نظرت ناپسند است، باز خواهم گشت.» با این حال برنگشت، بلکه به راه خود ادامه داد، به این توجه نکرد که وقتی خدا نه می‌گوید، باید حرفش را جدی بگیریم. خدا هم در عوض، آنچه دلِ گناه‌آلود بلعام می‌طلبید را به او داد.

پنج) بَلعام بعد از دیدن بالاق، پادشاهِ موآب، چهار بار بر قوم اسرائیل نبوت کرد. اما حینی که کلام خدا را اعلام می‌کرد، اسرائیل را لعن نکرد -در عوض هر بار قوم را برکت داد. وقتی که در لعن کردن اسرائیل ناموفق ظاهر شد، بَلعام به بالاق توصیه کرد که چطور می‌تواند اسرائيل را تحت لعن آورد. گفت به جای اینکه نبی را برای لعن آنها برانگیزاند، باید اسرائيل را به بی‌عفتی و بت‌پرستی بکشاند و به این شکل خدا اسرائیلِ سرکش را لعن می‌کند.

شش) بالاق همین کار را کرد، او زنان جوانِ خود را به اردوگاهِ اسرائیل فرستاد تا به این طریق اسرائيل را به بی‌عفتی و بت‌پرستی بکشاند. به‌خاطر گناهِ قوم، خدا اسرائیل را لعن کرد -و بلایِ داوری را بر اسرائيل وارد ساخت که ۲۴ هزار نفر را کشت. بنابراین بَلْعام به خاطر خطایی عظیم‌تر گناهکار بود: او به عمد دیگران را به گناه کشاند. بدتر از همه این بود که این کار را به‌خاطر پول کرد.

ب. در پی سود، به گمراهی بَلعام گرفتار آمده:گمراهیِ بَلْعام از روی حرص بود، چون به‌خاطر پول حاضر به سازش با همه چیز بود. یهودا هشدار می‌دهد که این کسان دلی مشابه بَلعام دارند.

یک) بسیاری از مسیحیان حتی تحت زجر و جفا، عیسی را انکار نمی‌کنند، ولی ممکن است برای مبلغ بالایی از پول او را انکار کنند. گناهی نیست که دل انسان را همچون پول فاسد سازد. طمع گناهی خطرناک است که عیسی را به کشتن داد، چون عیسی را به بهای سی پارهٔ نقره بر صلیب کشیدند.

دو) در پی سود به شکل تحت‌الفظی به معنای «ریخته ‌شدند» است (رابرتسون). این توصیفی پرقوت از افراط است. اما پولس از همین واژه برای توصیف محبت فراوان و عجیب خدا نسبت به ما استفاده کرده است: «زیرا محبت خدا توسط روح‌القدس که به ما بخشیده شد، در دل‌های ما ریخته شده است» (رومیان ۵:۵).  

۳. (۱۱ قسمت سوم) این کسان مانند طغیان قورَح زندگی می‌کردند.

و در طغیان قورَح هلاک گشته‌اند.

الف. طغیان قورَح: داستان قورَح را می‌توانید در اعداد باب ۱۶ بخوانید. قورَح در اسرائيل مردی سرشناس بود و روزی نزد موسی رفت و گفت: «شما از حد خود پا فراتر می‌گذارید. زیرا همۀ جماعت، یعنی هر یک از ایشان، مقدسند و خداوند در میان ایشان است. پس چرا خود را بر جماعت خداوند برمی‌افرازید؟» (اعداد ۳:۱۶) قورَح و پیروانش از اقتداری که خدا به موسی و هارون داد، بیزار بودند.

یک) وقتی قورَح این را گفت، موسی بر روی زمین افتاد، چون می‌دانست داوری خدا به‌‌زودی بر آنها خواهد آمد. موسی سپس آزمایشی را پیشنهاد داد و گفت هر گروه آتشدان (برای سوزاندن بخور) برگیرد و به حضور خدا درآید. خود خداوند نمایندهٔ خویش را انتخاب می‌کند: موسی یا قورح.

دو) وقتی به حضور خدا در آمدند، خداوند به موسی گفت که دور شود. سپس، زمین باز شد و قورح و پیروانش را بلعید. بعد از آن، آتش از آسمان نازل شد و همهٔ حامیان او را کشت. همه هلاک شدند.

ب. طغیان: قورَح از لاویان بود، ولی از خانوادهٔ کهانتِ هارون نبود. او به‌عنوان لاوی، خادمین برگزیدهٔ خدا را در تیم خود داشت، ولی با این حال ناراضی بود. او به دنبال خدمت و اقتدار موسی بود.

یک) قورح باید این درس مهم را می‌آموخت: باید برای آنچه خدا ما را به آن خوانده سخت کار کنیم. به همین منوال، هرگز نباید سعی کنیم آنچه باشیم که خدا ما را به آن نخوانده است.

ج. طغیان قورَح: این عمل نیز رد کردن رهبرانی بود که خدا گماشته است، به‌خصوص واسطینِ گماشتهٔ خدا. وقتی این کسان اقتدار را رد کردند و بر مردان آسمانی اهانت ورزیدند، در واقع بر طریق طغیان قورَح قدم گذاشتند.

یک) منشاءِ طغیان قورح «در انگاره‌ٔ وسیع‌ترِ ابراز وجودی تحقیر‌آمیز، ولی مصمم بر ضد فرامین آسمانی نهفته است.» (سالْموند، تفسیر پالپیت)

دو) این سه مرد از پیش‌زمینه‌های مختلفی آمده بودند: قائن کشاورز، بلعام نبی و قورح رهبری در اسرائیل بود. کفر هیچ‌وقت محدود به گروهی خاص نمی‌شود. «کافران پشت منبر، در دربار و در نوانخانه‌ها هم یافت می‌شوند.» (کودِر)

 

آیندهٔ این کسان چگونه خواهد شد؟

۱. آیاتِ (۱۲-۱۳) توصیفی دقیق از تباهیِ این کسان.

اینان صخره‌های دریایی خطرناک در ضیافت‌های محبت‌آمیز شمایند که بدون کمترین پروا در جشن شما به عیش و نوش می‌پردازند؛ شبانانی هستند که تنها خود را می‌پرورند؛ ابرهای بی‌بارانِ رانده از باد، و درختان پاییزی بی‌میوه‌اند که دو بار مرده و از ریشه به در آمده‌اند. آری، اینان همچون امواج خروشان دریایند که اعمال ننگین‌شان را چون کف برمی‌آورند، و ستارگانی سرگردانند که تاریکی مطلقِ ابدی برایشان مقرر است.

الف. اینان صخره‌های دریایی خطرناک در ضیافت‌های محبت‌آمیز شمایند: مسیحیانِ اولیه اغلب برای غذا دور هم جمع می‌شدند و هر کسی غذای مختصری با خود می‌آورد. این وعده‌های غذایی را ضیافت‌های محبت‌آمیز یا «ضیافت‌های آگاپه» می‌خواندند. وقتی این کسان به ضیافت‌ها می‌آمدند، تنها خود را می‌پروراندند. آنها در آن ضیافت‌ها با حرص غذا می‌خوردند در حالی‌که دیگران گرسنه می‌ماندند.

یک) در ضیافت آگاپه، هر کس هرچقدر می‌توانست غذا با خود می‌آورد -برخی کم و برخی زیاد؛ ولی همه غذایشان را با هم شریک می‌شدند. برای برخی از بردگان مسیحی، این تنها وعدهٔ غذایی خوب به حساب می‌آمد. خودخواهیِ این کسان مشارکت را خراب می‌کرد. اول قرنتیان ۱۷:۱۱-۳۴ نیز مشکلی مشابه را در کلیسای قرنتس توصیف می‌کند.

دو) همیشه وقتی با دید خودخواهانه و برای برکت یافتن به کلیسا می‌آییم، مشارکت‌مان خراب می‌شود. بسیاری که هرگز در ضیافت‌های کلیسایی خودخواهانه غذا نمی‌خورند همچنان با این دید می‌آیند تا خود را بپرورانند.

سه) اینان صخره‌های دریایی خطرناک: این عبارت طبق نظر پژوهشگران، در برخی از ترجمه‌ها به «نقاط» نیز ترجمه شده است. به هر شکل، تفاوت زیادی در معنای آیات ایجاد نمی‌کند.

چهار) تنها خود را می‌پرورند: این کلمه در زبان یونانیِ باستان «شبانی‌کردن خود» است (رابِرْتسون). آنها به نوعی شبان بودند، ولی تنها خود را شبانی می‌کردند.

ب. ابرهای بی‌بارانِ رانده از باد: ابرِ بی‌آب و باران فایده‌ای برای کسی ندارد. چنین ابری بارانی حیات‌بخش نمی‌باراند، تنها جلویِ خورشید را می‌گیرد و فقط برای خود وجود دارد. این کسان هم مثل این ابرها بودند.

یک) روزی با ماشین از کنار کارخانه‌ای رد می‌شدیم، دخترم آن‌-‌سوفی به ستون دودی که از دودکش‌های کارخانه بیرون می‌آمد نگاه کرد. دخترم به آن کارخانه اشاره کرد و گفت: «حتماً ابر درست می‌کنند!» این کسان هم مثل آن ابرهای پوچ بودند، بی‌فایده و رانده از باد هستند و با هر وزشی به طرفی می‌روند.

ج. درختان پاییزی بی‌میوه‌اند: درختان تا اواخر پاییز باید میوه بیاورند. اما این اشخاص حتی در وقت مناسبِ خود هم میوه یا ثمری به بار نمی‌آوردند. مثل درختانی بودند که به جای دادن فقط می‌گرفتند.

د. امواج خروشان دریا: دریا از نظر انسان مُدرن زیباست. اما برای انسان باستانی، به‌خصوص در فرهنگ کتاب‌مقدسی، دریا مایهٔ وحشت و آشوب بود. اشعیا ۲۰:۵۷ به این شکل چنین ایده‌ای را بازتاب می‌دهد: «اما شریران چون دریایی متلاطمند که آرامی نتواند یافت، و موج‌هایش گل و لجن برمی‌آورد.» این اشخاص مانند موج‌های دریا مشغول و فعال بودند، ولی تنها اعمال ننگین‌شان را چون کف برمی‌آورند.

یک) مشغولیت، نشان‌دهندهٔ درست بودن نیست. ثمر این اشخاص مانند کف یا تفاله بود که به ساحلِ دریا آورده می‌شود. یهودا ساحلی زشت را به‌خاطر می‌آورد که بعد از طوفانی شدید پاره چوب، جلبک و واریزه‌ها آن را پر می‌کنند.

ه. ستارگانی سرگردانند: مثل ستارگانِ دنباله‌دار در آسمان، این کسان برای مدتی جهان را شگفت‌زده می‌کنند، و بعد در تاریکی محو می‌شوند. ستارهٔ غیرقابل پیش‌بینی به درد هدایت و جهت‌یابی نمی‌خورد. این فریبندگان هم بی‌فایده و غیرقابل اعتماد بودند.

و. تاریکی مطلقِ ابدی: این عبارت سرنوشت آنها را توصیف می‌کند. اگر توبه نکنند، کارشان به جهنم کشیده می‌شود و تا ابد آنجا خواهند بود.

یک) مجازات جهنم ابدی است، چون انسان تنها می‌تواند بهای گناه خود را بدهد، یعنی تنها می‌تواند قربانی‌‌ای‌ ناکافی پیش‌کش کند و باید تا ابد این کار را انجام دهد. انسانی کامل می‌تواند تنها یک قربانی تقدیم کند؛ ولی انسان ناکامل باید مرتب قربانی بگذراند.

دو) تعهد ما نسبت به خدا نامحدود است، بنابراین می‌تواند تنها در عیسی، شخصی نامحدود، به‌جا آورده شود.

۲. آیاتِ (۱۴-۱۵) قطعیت داوری بر آن کسان.

خَنوخ، که هفتم پس از آدم بود، دربارۀ همین‌ها پیشگویی کرده، می‌گوید: «هان، خداوند با هزاران هزار فرشتۀ مقدّس خود می‌آید تا بر همگان داوری کند و همۀ بی‌دینان را به سبب تمامی کارهای خلاف دینداری که در بی‌دینی کرده‌اند، و به سزای جملۀ سخنان زشتی که گناهکاران بی‌دین بر ضد او گفته‌اند، محکوم سازد.»

الف. خَنوخ: یهودا از خَنوخ نقل قول می‌کند که در پیدایش باب ۵ توضیحاتی در مورد او آمده است و در عبرانیان ۱۱ نیز به او اشاره شده است. کتاب باستانیِ خنوخ در میان کتب‌مقدس آورده نشد، ولی مورد احترام یهودیان و مسیحیانِ اولیه بود.

یک) «ترتُلیان (الاهیدانِ قرن اول و دوم) می‌گوید که نبوت‌هایِ کتاب خنوخ در کشتیِ نوح نگهداری شدند و میان جماعت باقی ماندند و تا زمان رسولان خوانده می‌شدند. اما چون در مورد عیسای مسیح شهادت‌های فراوانی می‌داد، یهودیان از روی تعصب و خشم آن را سرکوب و ممنوع کردند.» (تِرَپ)

دو) یهودا برای بیان موضوعی جدید از خنوخ نقل قول نمی‌کند، بلکه از آنچه کتاب‌مقدس در حال حاضر نیز تعلیم داده توصیفی دقیق ارائه می‌دهد. پولس رسول هم حداقل سه جا از منابع غیرکتاب‌مقدسی نقل قول می‌کند (اعمال ۲۸:۱۷، اول قرنتیان ۳۳:۱۵ و تیتوس ۱۲:۱). هدف این قسمت اعلام کردن حقیقتی جدید نیست؛ بلکه هدف، پشتیبانی از اصول کتاب‌مقدسیِ بنا شده است.

سه) یهودا از کتاب خنوخ نقل قول می‌کند ولی این بدان معنا نیست که کل کتاب خنوخ الهامی و مقدس است، تنها قسمتی که یهودا از آن نقل قول می‌کند چنین است. به همین منوال، وقتی پولس از شعرای بت‌پرست نقل قول می‌کند، مقصودش این نیست که آثار آنها الهامی از خداست.

ب. همهٔ بی‌دینان را محکوم سازد: در این نقل قول از کتاب خنوخ، یهودا از کلمات همه و بی‌دینان استفاده کرده است. بنابراین، خدا برای داوری کردن همهٔ بی‌دینان می‌آید.

ج. بر همگان داوری کند: بسیاری داوری خدا را جدی نمی‌گیرند. اما مهمترین سؤال در این دنیا این است: «آیا خدا من را داوری خواهد کرد؟ آیا من نسبت به او پاسخگو هستم؟» اگر حقیقتاً به خدا پاسخگو هستیم، ابلهانه است که برای روبه‌رو شدن با داوریِ او آماده نشویم.

یک) کسی را در نظر داشته باشید که به‌خاطر ارتکاب جرمی دستگیر می‌شود و طبق قرار قبلی باید در دادگاه حاضر شود، اما قبل از حضور جلوی قاضی، به هیچ وجه خود را آماده نمی‌کند. چنین شخصی ابله است. ما نباید چنین باشیم، بلکه باید از مدافعی که دادگاه برایمان تعیین کرده، یعنی عیسای مسیح، بهره ببریم (اول یوحنا ۱:۲).

۳. آیاتِ (۱۶-۱۸) روش‌های این کسان.

اینان گله‌مند و عیب‌جو و غرقه در ارضای شهوات خویشند؛ سخنان تکبرآمیز بر زبان می‌رانند و به نفع خویش مردمان را تملّق می‌گویند. امّا شما ای عزیزان، پیشگویی رسولان خداوند ما عیسی مسیح را به یاد داشته باشید که به شما گفتند: «در زمان‌های آخر، استهزاکنندگانی خواهند آمد که بنا بر شهوات خود که خلاف دینداری است، رفتار خواهند کرد»

الف. اینان گله‌مند و عیب‌جو…سخنان تکبرآمیز بر زبان می‌رانند و به نفع خویش مردمان را تملّق می‌گویند: یهودا متوجه شد که روش این کسان متمرکز بر سخن است. علاوه بر زندگی‌ سؤال‌برانگیزی که داشتند، مردمانی اهل فریب هم بودند، که از بنیان عیسای مسیح، رسولان و انبیا جدا شدند.

ب. اینان گله‌مند و عیب‌جو: این اشخاص گله‌مند بودند. طبق مشاهدات، وقتی انسان ارتباطش را با خدا قطع می‌کند، احتمال اینکه گله و شکایت کند، بیشتر می‌شود.

یک) گله‌ کردن، «توهین به خدایی است که همه چیز را به ما داده؛ گله‌مندی، یعنی هرچه به ما رسیده را فراموش کنیم. هیچ چیز قادر نیست ما را از محبت او جدا کند و از پر ارزش‌ترین گنجینهٔ خداوند، یعنی حضور او در زندگی‌مان محروم سازد.» (گِرین)

دو) «احتمالاً کسانی را مشابه این اشخاص که اینجا تلویحاً به آنها اشاره شده می‌شناسید. چنین اشخاصی حتی از انجیل هم راضی نیستند. نان از آسمان باید لقمه شود و در ظرف طلا خدمت‌شان داده شود، وگرنه غذا از گلوی‌شان پایین نمی‌رود و دلشان با انزجار نان خالی را پس می‌زند. هیچ ایمانداری نمی‌تواند خدا را باب میل آنها خدمت کند. ریگی به کف کفش هر واعظی پیدا می‌کنند و اگر خود کاهن اعظم هم جلوی آنها ظاهر شود، ایرادی به رنگ سنگ‌های پیش‌سینه‌اش می‌گیرند.  

ج. مردمان را تملّق می‌گویند: این کسان می‌دانستند چگونه کلمات تملق‌آمیز و نرم را در برخورد با دیگران و به سود خود به کار گیرند. هر حرف خوب یا بدی را می‌زدند تا سودی به آنها برسد.

د. اما شما ای عزیزان… به یاد داشته باشید: باید متفاوت باشیم. باید آنچه عیسی و رسولان گفته‌اند را به یاد داشته باشیم، پیشگویی رسولان خداوند ما عیسی مسیح. کلام خدا همیشه برای خطرات داخل یا خارج کلیسا پاسخ به حساب می‌آید.

یک) رسولان هشدار دادند که این اتفاقات خواهد افتاد و با نزدیک شدن وقت مقرر احتمال وقوع آنها بیشتر می‌شود: «زیرا زمانی خواهد آمد که مردم به تعلیم صحیح گوش فرا نخواهند داد، بلکه بنا به میل خویش، معلّمان بسیار گِرد خود خواهند آورد تا آنچه را که گوش‌هایشان طالب شنیدن آن است، از آنان بشنوند؛ و از گوش فرا دادن به حقیقت رویگردان شده، به سوی افسانه‌ها منحرف خواهند گشت» (دوم تیموتائوس ۳:۴-۴).

ه. در زمان‌های آخر، استهزاکنندگانی خواهند آمد: شاید یهودا کسانی را در ذهن داشت که ایدهٔ بازگشت عیسی را رد می‌کردند. یا شاید به کسانی اشاره دارد که سایرینی که با مسیر ویرانگرِ آنها همسو نمی‌شوند را استهزا می‌کنند.

یک) استهزاکنندگانی خواهند آمد… بنا بر شهوات خود که خلاف دینداری است، رفتار خواهند کرد: کسانی که بنا بر شهوات خداناپسندانهٔ خود زندگی می‌کنند، استهزا کردن آنهایی که برای خشنودی خدا زندگی می‌کنند را دوست دارند. یهودا می‌خواهد مسیحیان انتظار چنین استهزایی را داشته باشند تا غافلگیر نشوند.

۴. آیهٔ (۱۹) وضعیت روحانیِ این کسان.

همین‌هایند که در میان شما جدایی می‌افکنند و نفسانی و عاری از روحند.

الف. نفسانی: این اشخاص اساساً روحانی نبودند؛ جسمانی رفتار می‌کردند و نسبت به روح‌القدس حساسیتی نداشتند.

یک) نفسانی در این مضمون ربطی به جذابیت جسمانی ندارد. این کلمه به شخصی اشاره می‌کند که با حواس جسمانی خود و برای ارضای آنها زندگی می‌کند و رفتاری خودخواهانه دارد. شعار چنین شخصی این است: «اگر حس خوبی دارد، می‌کنم» یا «اگر غلط است، پس چرا حس خوبی دارد؟»

ب. که در میان شما جدایی می‌افکنند: این کسان به صورت غریزی خود را از دیگران جدا می‌کردند و نتیجتاً جدایی ایجاد می‌کردند. «این کلمه که یک بار در کتاب‌مقدس آمده، به کسانی اشاره دارد که خود را والاتر و جدا از دیگران می‌دانند، به عبارتی مسیحیانِ فریسی هستند.» (گِرین)

ج. عاری از روح: این توصیف را می‌توان در مورد کلیساهایِ بسیاری، پروژه‌های کلیسایی یا حتی کارزارهای بشارتی یا گروه‌های خانگی یا حتی زندگی مسیحیان به کار برد. کلیسا و دنیا در حقیقت، نیاز به مردان و زنان پر از روح دارد.

در مورد خطر این کسان چه باید کرد.

یهودا به‌طور خاص نمی‌گوید که باید به این اشخاص که برای کلیسا خطر آفرین هستند، حمله کرد. در عوض، می‌گوید که باید بر سلوک خود با خداوند تمرکز کنیم، به دیگرانی که تحت تأثیر چنین اشخاصی قرار گرفته‌اند کمک کنیم و برخدا تمرکز کنیم. به عبارت دیگر غیر از زمانی که مجبوریم در مورد آن اشخاص هشدار دهیم، نباید به‌ آنها توجهی کنیم. خدا خود به خدمت آنها می‌رسد.

۱. آیاتِ (۲۰-۲۱) درون را بسنجید.

امّا شما ای عزیزان، خویشتن را بر ایمان بس مقدّس خود بنا کنید و در روح‌القدس دعا نمایید و خود را در محبتِ خدا نگاه دارید، در همان حال که منتظر رحمت خداوند ما عیسی مسیح هستید تا شما را به حیات جاویدان رهنمون گردد.

الف. خود را در محبتِ خدا نگاه دارید: می‌دانیم که خدا حتی بی‌دینان را دوست دارد. (رومیان ۶:۵). بنابراین مقصود یهودا این نیست که «طوری زندگی کنید که خود را برای خدا دوست‌داشتنی بسازید». بلکه مقصودش این است که خود را در محبتِ خدا نگاه داریم، یعنی خود را با محبتِ همیشه حاضر او همسو بدارید.

یک) ولی باید متوجه مقصود کتاب‌مقدس از اینکه خدا بی‌دینان را دوست دارد، باشیم. امروزه اهمیت و معنای اینکه خدا همهٔ ما را دوست دارد، بسیار منحرف شده. فرض بگیرید گناهکاری می‌گوید: «خدا من را همین‌طور که هستم دوست دارد» و به این شکل از گناه خود دفاع می‌کند. چنین شخصی فرض را بر این گرفته که: «خدا دوستم دارد؛ پس حتماً خیلی خوب هستم.» ولی در واقع، دوست داشته شدنِ او توسط خدا نشان از نیکوییِ خداست، نه نیکوییِ او. دیدگاهی که می‌گوید خدا ما را دوست دارد در اصل، به معنای آن نیست که «آنقدر عالی‌ هستم که حتی خدا هم من را دوست دارد»، بلکه بدان معناست که «خدا آنقدر عالی است که حتی من را دوست دارد.»

دو) محبت خدا به همه جا کشیده می‌شود و هیچ چیز نمی‌تواند ما را از محبت او جدا سازد. اما می‌توانیم خود را از فواید محبت خدا محروم کنیم. کسانی که خود را در محبت خدا نگاه نمی‌دارند، نهایتاً در نیمهٔ تاریک این زندگی باقی می‌مانند. خورشید همیشه در حال تابش است، ولی این افراد هرگز جایی قرار نمی‌گیرند که آفتاب یا گرمای خورشید به آنها برسد. برای مثال، پسر گمشده در لوقا باب ۱۵، کسی که پدر همیشه دوستش داشت، ولی برای مدتی سودی از محبت پدر نبرد.

ب. خویشتن را بر ایمان بس مقدّس خود بنا کنید: این روشی است که می‌توانیم خود را از آن طریق در محبت خدا نگاه داریم. این یعنی از نظر روحانی رشد کنیم و همچنان خود را بنا نماییم. یهودا به ما می‌گوید: «خویشتن را بر ایمانِ بس مقدّس خود بنا کنید». این یعنی مسئول رشد روحانی خود هستیم. یعنی نمی‌توانیم منتظر باشیم که خود به خود رشد کنیم، یا از دیگران انتظار داشته باشیم که باعث رشد ما شوند.

یک) یهودا شکنندگیِ انسان و حتی نحوه‌ای که فریبندگان به کلیسا نفوذ کردند را به ما نشان می‌دهد. اگر رشد روحانی خود را به کسی دیگر بسپارید، نه تنها به رشد روحانی خودتان آسیب می‌رسانید، بلکه باعث انحراف خود هم می‌شوید.

دو) دیگران می‌توانند به پرورش محیطی مساعد برای رشد روحانی کمک کنند، ولی هیچ‌کس نمی‌تواند در  رابطهٔ شخص با خداوند سببِ رشد شود.

سه) بر ایمان بس مقدّس خود: ایمان بس مقدس مثل ایمانی است که به مقدسین سپرده شد (یهودا آیهٔ ۳). یهودا دربارهٔ رشد در ایمانِ بس مقدس سخن نمی‌گوید (اگرچه به خودی خود نظری قوی است). یهودا در مورد رشد بر ایمان بس مقدس سخن می‌گوید. ما بر بنیان حقیقت رشد می‌کنیم.  

 

ج. در روح‌القدس دعا نمایید: این روشی دیگر است که می‌توان به آن طریق خود را در محبت خدا نگاه داریم. نبرد بر علیه زندگی و تعلیم غلط، نبردی روحانی است که به دعای در روح نیاز دارد.

یک) نیاز، هوش یا آمال و امیال ما، دعاهای ما را جهت می‌دهند. ولی روشی والاتر برای دعا کردن نیز هست: «و روح نیز در ضعف ما به یاری‌مان می‌آید، زیرا نمی‌دانیم چگونه باید دعا کنیم. امّا روح با ناله‌هایی بیان‌ناشدنی، برای ما شفاعت می‌کند» (رومیان ۲۶:۸).

دو) روح‌القدس می‌تواند با دادن کلام درست به ما، در دعا کردن به ما یاری رساند. او ممکن است با ناله‌های بیان‌نشدنی (رومیان ۲۶:۸) این کار را انجام دهد. یا ممکن است به‌واسطهٔ عطای زبان‌ها چنین کند، عطایی که خدا به دل‌هایِ جویا و خواهان ارتباطی عمیق‌تر از مکالمه‌ای معمول، می‌دهد.

سه) «کهالت ما نیز چنین است، و چنین است سردی جسم‌مان، آن‌چنان که کسی نمی‌تواند به‌درستی دعا کند جز آنکه توسط روحِ خدا انگیخته گردد… کسی نمی‌تواند بدون داشتن روحی راهنما، آن‌طور که باید دعا کند.» (کالْوین)

د) در همان حال که منتظر رحمت خداوند ما عیسی مسیح هستید تا شما را به حیات جاویدان رهنمون گردد: این سومین طریقی است که می‌توانیم با استفاده از آن خود را در محبت خدا نگاه داریم. حینی که امید مبارک عیسی را در دل‌های خود زنده نگاه می‌داریم، چنین کاری ما را در محبت خدا نگاه می‌دارد و به ما کمک می‌کند تا ایمان خود را رها نکنیم.

۲. آیاتِ (۲۲-۲۳) نگاهی به بیرون و اطرافیان خود کنید.

نسبت به برخی که متزلزلند، رحیم باشید؛ برخی را از آتش بیرون کشیده، نجات دهید؛ و بر برخی دیگر با ترس، رحمت نشان دهید. در عین حال، حتی از جامه‌های آلوده به شهوات نفسانی متنفر باشید.

 

الف. نسبت به برخی…رحیم باشید: یهودا می‌گوید که باید نسبت به کسانی که تحت تأثیر این کسان قرار گرفته‌اند چگونه رفتاری داشته باشیم. باید تشخیص دهیم که چرا به این راه کشیده شده‌اند. قطعاً باید نسبت به برخی رحیم باشید.

یک) با استفاده از حکمت می‌توانیم برای رابطه با اشخاص مختلف از منشی گوناگون استفاده ‌کنیم. وقتی نسبت به روح‌القدس حساس هستیم، می‌‌توانیم بدانیم که چه‌ موقع باید تسلی دهیم و چه‌ موقع توبیخ کنیم. مسیحیان نباید دوستان خود را هنگام بازی کردن با آتشِ تعلیم غلط به حال خود رها کنند. باید با محبت به دوستانِ خود برای عبور از آن شرایط یاری رسانند.

دو) این یعنی همچنان آنها را محبت می‌کنیم. مهم نیست شخص چقدر بد باشد، یا چقدر تعلیم او گمراه‌کننده و وحشتناک باشد، اجازه نداریم از او متنفر یا نسبت به نجات او بی‌تفاوت باشیم.

سه) رحیم، اغلب به معنای مراقب کسی بودن یا  کمک کردن با پاسخگویی است. «در این حین باید مراقب دیگران و خود باشید و طبق نیازشان به آنها کمک کنید.» (وِسْلی)

ب. بر برخی دیگر با ترس، رحمت نشان دهید: باید با این گروه دوم با شدت و حدت برخورد شود، ولی با ترس، نه برتری‌جویی مقدس. شاید نیاز باشد برخی را از آتش بیرون بکشید، ولی به هیچ وجه نیازی نیست در‌ تکبر چنین کنید.

یک) این نگاهِ به بیرون مهم است؛ نشان می‌دهد که تنها نگران سلامتِ روحانی خود نیستیم. چنین دیدگاهی ثابت می‌کند که حقیقتاً به مسیحیان دیگر که ممکن است به مرز اشتباه کردن نزدیک شوند، اهمیت می‌دهیم.

۳. آیات (۲۴-۲۵) به بالا و خدای پرجلال نگاهی کنید.

بر او که قادر است شما را از لغزش محفوظ نگاه دارد و در حضور پرجلال خویش بی‌عیب و آکنده از شادی عظیم حاضر سازد، بر آن خدای یکتا و نجات‌دهندۀ ما، به‌واسطۀ عیسی مسیح، خداوند ما، از ازل، حال، و تا ابد، جلال و شکوه و توانایی و قدرت باد! آمین.

الف. بر او: یهودا نامه‌ٔ خود را با تسبیح (اعلام مختصر ستایش خدا) تمام می‌کند. تسبیح یهودا مراقبت خدا و سرنوشت‌مان را به ما یادآوری می‌کند.

ب. که قادر است شما را از لغزش محفوظ نگاه دارد و …بی‌عیب…حاضر سازد: پیغام یهودا که هشدار و رنج را یادآوری می‌کند، احتمالاً باعث یاس و افسردگی خواننده می‌شود. شاید خوانندگانِ اصلی او فکر می‌کردند با این همه تعلیم غلط و بی‌اخلاقیِ پیرامون، مسیحیانِ معدودی به آسمان راه یابند. اما یهودا اینجا به آنها یادآوری می‌کند که پاسخ به همه چیز در قدرت خدا نهفته است. او می‌تواند شما را محفوظ نگاه دارد و شما قادر به حفظ خود نیستید.

یک) مبتدیان هنگام کوهنوردی، خود را به خبرگانِ کار می‌بندند تا احیاناً اگر زیر پایشان خالی شد، سقوطی مرگبار نداشته باشند. به همین شکل، اگر به خدا متصل بمانیم، سقوط ما غیرممکن می‌شود؛ او ما را مصون می‌دارد.

دو) با مقایسهٔ آیات کتاب‌مقدس، متوجه می‌شویم که حقیقتاً چه کسی مسئول مراقبت از ماست. یهودا نامهٔ خود را با این جمله شروع می‌کند: «که در عیسی محفوظ نگاه داشته شده‌اند» (یهودا آیهٔ ۱). سپس مسیحیان را تشویق می‌کند تا از آن اشخاصِ خطرناک دوری کنند و خود را در محبت خدا نگاه دارند (یهودا آیهٔ ۲۱)، او اینجا در پایانِ نامهٔ خود نتیجه‌گیری می‌کند و اذعان می‌دارد که نهایتاً خدا ما را از لغزش و سقوط حفظ می‌کند. پولس نیز همین ایده را در فیلیپیان ۱۲:۲-۱۳ بازتاب می‌دهد: «نجات خود را ترسان و لرزان به عمل آورید؛ زیرا خداست که با عمل نیرومند خود، هم تصمیم و هم قدرت انجام آنچه را که خشنودش می‌سازد، در شما پدید می‌آورد.»

سه) محفوظ نگاه داشتن ما از نظر روحانی کار خداست. اما همیشه می‌توانید کسانی که خدا در آنها کار می‌کند را تشخیص دهید، چون آنها هم در حال کار کردن هستند. خدا ما را نخوانده که تنها و به‌سادگی زندگی مسیحی را پیش گیریم و به ما فرمان نداده که خود را نجات دهیم. او ما را به شراکت با خود خوانده است.

ج. در حضور پرجلال خویش…آکنده از شادی عظیم حاضر سازد: چون خدا وفادار است، پس نیازی نیست با رویی خجل به حضور او در‌آییم. می‌توانیم در حضور او با شادی عظیم حاضر شویم.

د. از ازل، حال، و تا ابد، جلال و شکوه و توانایی و قدرت باد: همهٔ این عبارات حکمت، جلال و قدرت خدا را به ما یادآوری می‌کنند. یهودا سعی ندارد بگوید که ما می‌توانیم یا باید این چیزها را به خدا تقدیم کنیم. ولی وقتی حقیقت را در مورد خدا اعلام می‌کنیم و به آن اعتراف می‌کنیم، در واقع او را جلال می‌دهیم. با این کار بیش از پیش به خدا شکوه یا توانایی نمی‌دهیم؛ تنها به آن اذعان می‌یابیم و آن را اعلام می‌کنیم.

یک) از ازل، حال، و تا ابد: این عبارت می‌تواند به «در همهٔ اعصار» ترجمه شود. این «کامل‌ترین توصیف از ابدیت است که زبان بشر قادر به بیان آن است.» (رابِرْتْسون) پیروزی ما در خدا ابدی است.

دو) در دنیا و اغلب میان کسانی که مسیحی خوانده می‌شوند، فریبی جدی به چشم می‌خورد. دشمنان انجیل هم به کلیسا رخنه کرده‌اند. ولی علیرغم جدی بودن تهدیدات، خدا عظیم‌تر است. او پیروز می‌شود و اگر همراه او بمانیم، پیروزی ما نیز تضمین شده است.

سه) یهودا کتابی سرشار از هشدار است، ولی با توکل و اعتمادی والا به خدا پایان می‌یابد. دوران پرخطر باید ما را به اعتماد به خدای قادر وا‌‌دارد.