فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
باب سوم کولسیان – از تن به در آورید، در بر کنید
انسان قدیم را از تن به در آورید.
۱. ( ۱-۴) اساس آموزش عملی پولس.
پس چون با مسیح برخیزانیده شدهاید، به آنچه در بالاست دل ببندید، آنجا که مسیح بهدست راست خدا نشسته است. به آنچه در بالاست بیندیشید، نه به آنچه بر زمین است. زیرا مُردید و زندگی شما اکنون با مسیح در خدا پنهان است. چون مسیح که زندگی شماست، ظهور کند، آنگاه شما نیز همراه او با جلال ظاهر خواهید شد.
الف. پس چون با مسیح بر خیزانیده شده اید: در اینجا پولس بخشی را آغاز میکند که در آن بر زندگی عملی مسیحیان تمرکز میکند، با این آگاهی که زندگی عملی مسیحیان بر پایه خداشناسی راستین بنا شده است. چون ما میدانیم که مسیح به واقع از مرگ برخیزانیده شده است، پس هویت ما با او معنی مییابد. تنها به این دلیل که با مسیح بر خیزانیده شده ایم و میتوانیم آنچه را که در بالاست بجوییم.
یک) ایدۀ برخیزانیده شدن با مسیح قبل از این در کولسیان ۱۲:۲ مطرح شد که در آن پولس از غسل تعمید برای نشان دادن این واقعیت روحانی استفاده کرد. حال، چون میبینیم که ما با مسیح برخیزانیده شده ایم، این عمل خاص برای ما مناسب است.
دو) «آیات آغازین باب سوم ارتباط زیادی با آیات پایانی باب دوم دارند. در آنجایی که رسول به کولسیان یادآوری میکند، آن ریاضت زاهدانه هیچ منفعتی در محدود کردن ارضای شهوت نفسانی ندارد. تنها راه درمان شهوت گناه آلود، ” تجربه یکی شدن با مسیح ” است.» (وان)
سه) چون ما با مسیح برخیزانیده شده ایم، باید مانند مسیح بعد از برخواستن رفتار کنیم.
· بعد از رستاخیز، عیسی مقبره را ترک کرد. پس ما هم باید این کار را بکنیم. ما دیگر در آنجا زندگی نمیکنیم.
· پس از رستاخیز عیسی زمان باقیمانده عمرش را با حواریون خود به خدمت کردن گذراند. پس ما هم باید چنین کنیم. باید با همدیگر زندگی کنیم و به یکدیگر خدمت کنیم.
· بعد از رستاخیز عیسی با قدرت مافوق بشری با توانایی انجام کارهای غیر ممکن زندگی میکرد. پس ما نیز باید چنین کنیم. باید قدرت و اختیار روح القدس را داشته باشیم.
· پس از رستاخیز، عیسی مسیح به آسمان نگاه کرد و فهمید که به زودی به معراج خود خواهد رسید. ما نیز باید بدانیم که به آسمان تعلق داریم.
چهار) برای تأکید بیشتر، پولس این عبارت بهدست راست خدا نشسته را اضافه کرد. « این عبارت، به ویژه با اشاره به مزامیر ۱۱۰، توجه خود را معطوف به قوانین برتری میکند که اکنون مسیح اعمال میکند. فرمان به تمایل برای چیزهای آسمانی، فرمانی است برای تفکر و تأمل در نوع زندگی مسیح و این واقعیت که او اکنون به عنوان فرمانروای جهان بر تخت نشسته است.» (رایت)
ب. به آنچه در بالاست بیندیشید: بهترین زندگی مسیحی از ذهنهایی سرچشمه میگیرد که بر آسمان متمرکز شدهاند. آنها میدانند که زندگی آنها اکنون با مسیح در خدا پنهان است و از آنجا که عیسی در آسمان بر تخت نشسته است، افکار و قلبشان نیز به آسمان مرتبط است.
یک) « ایماندار در جستجو است…جستجوی آنچه در بالا است. کلمه ” جستجو” نشانه میل و شور و اشتیاق است… برای یافتن این چیزها، ذهن باید بر روی آنها متمرکز بشود.» (مورگان)
دو) « آنجه آسمانی هست را دوست بدارید؛ آنها را مطالعه کنید؛ بگذار قلبت کاملا تحت تأثیر آنها قرار بگیرد. اکنون که به خداوند گرویدهاید ، با توجه به امور آسمانی، همان گونه که قبلاً در اشاره به امور زمینی انجام میدادید، عمل کنید.» ( کلارک)
سه) «چیزهای دنیوی همه شر نیستند، اما برخی از آنها هستند. حتی اگر اجازه داده شود چیزهایی که در ذات خود ضرری ندارند جایگزین آنچه در بالا بشود میتواند مضر بشوند.» ( وان)
ج. چون مسیح که زندگی شماست، ظهور کند، آنگاه شما نیز همراه او با جلال ظاهر خواهید شد: وعده بازگشت عیسی نه تنها این است که ما جلال او را خواهیم دید، بلکه ما نیز با او در جلال ظاهر خواهیم شد. این همان اشتیاق انتظار ظهور پسران خداوند است که در رومیان ۱۹:۸ ذکر شده است.
یک) چون مسیح که زندگی شماست: در جایی دیگر پولس نوشت که زندگی کردن برای من مسیح است (فیلیپیان ۲۱:۱) در اینجا او نشان میدهد که این ایده نه تنها مخصوص رسولان بلکه برای همه ایمانداران مسیحی است، چون مسیح که زندگی ماست. گاهی اوقات ما میگوییم: «موسیقی زندگی اوست» یا «ورزش زندگی اوست» یا «او برای کارش زندگی میکند» و در مورد یک مسیحی باید گفت: «عیسی مسیح زندگی اوست.»
دو) در آن روز همه مقدسین خدا را همانطور که واقعاً هستند خواهند دید، نه آن طور که فقط در این دنیا دیده میشوند. «پولس زندانی که برای رومیان مانند یک یهودی عجیب و غریب بود و یک خائن بدتر از یونانیان برای یهودیان، به عنوان پولس رسول، خادم پادشاه دیده خواهد شد. کولسیان، که سابقا مشرکانی بیاهمیت از یک شهر کوچک بودند، در جلالی دیده خواهند شد که اگر قرار بود در حال حاضر دیده شوند، ممکن بود انسان وسوسه شود آنها را عبادت کند.» ( رایت)
۲.آیات (۵-۷) هر آنچه که مخالف خداوند و بخشی از این جهان هستند بکشید.
بنابراین، هر آنچه را در وجود شما زمینی است، بکشید، یعنی بی عفتی ، ناپاکی، هوی و هوس، امیال زشت و شهوت پرستی را که همان بتپرستی است. به سببب همینهاست که غضب خدا بر سرکشان نازل میشود. شما نیز در زندگی گذشته خود به این راهها میرفتید.
الف. بنابراین هر چه در وجود شما زمینی است بکشید: «بنابراین » به مشخص شدن ما با عیسی مسیح برخیزانیدهشده و تاجگذاری کرده اشاره دارد که در کولسیان ۱:۳-۴ ذکر شد. چرا که ما این واقعیت را درک میکنیم که میتوانیم چیزهایی را در زندگیمان با مشخص شدن ما با عیسی در تضاد هستند، بکشیم.
یک) «فعلی که در اینجا به معنای کشتن استفاده شده است، بسیار قاطع است. این فعل به وضوح نشان میدهد که ما نمیتوانیم اعمال و نگرش شیطانی را سرکوب یا کنترل بکنیم. ما باید آنها را معدوم کنیم و شیوه زندگی قدیمی را کاملاً نابود کنیم.» ( وین )
دو) ما بکشیم به این معنی است که آن چیزها را رد کنیم و ما آنها را برای خود و آنها نیز ما را نسبت به خودشان مرده فرض کنند. «برای ارضای هر میل شهوانی باید همان غذایی که با آن زنده است، لذت میبرد و فعال است را به آن بدهیم.» (کلارک)
سه) لیست کردن و نامگذاری این گناهان مانند کاری که پولس در این بخش انجام میدهد، اهمیت فراوانی دارد. « گرفتار شدن در گناهی که هیچ کس نام آن را نمی داند بسیار آسان تر از این است که آگاهانه کسی گناهی را انتخاب کند که عنوان آن برای یک مسیحی نفرت انگیز هست.» ( رایت)
ب. بی عفتی ناپاکی هوی و هوس و امیال زشت: هر کدام از این واژهها به گناهان جنسی اشاره دارند. شهوت پرستی واضح است، اما موذیانه عمل میکند و چیزی کمتر از بتپرستی نیست. به هیچ عنوان عیسی با هر کدام از این گناهان زندگی نمیکند، پس اگر او را بشناسیم، در مسیر آنها قدم نخواهیم گذاشت.
یک) بی عفتی: «کلمهای که در اینجا به این معنی ترجمه شده است به هر گونه رابطه جنسی خارج از ازدواج اشاره دارد؛ در دنیای باستان نیز، مانند روزگار ما، همخوابگی با یک روسپی موردی خاص بود و در فرهنگ بتپرستان نیز موارد متعددی از آن بود.» ( رایت)
دو) ناپاکی: «طیف وسیع تری از معنا نسبت به زنا دارد. این واژه شامل سواستفاده از روابط جنسی است، اما در مورد اشکال مختلف شرارتهای اخلاقی نیز کاربرد دارد.» ( بروس)
سه) مورگان سه دلیل را لیست کرده است که چرا شهوت پرستی به شدت مخرب است:
· نخست اینکه اینکار بتپرستی است، زیرا تنها هنگامی انسان به آن دست میزند که به زندگی مرکب از اشیاء تسخیر شده فکر کند، نه به رابطه صادقانه با خداوند.
· همچنین این کار گناهی علیه دیگران است، زیرا برای ارضای این خواسته، به دیگران ستم میشود.
· در نهایت، خود اینکار مخرب است، زیرا این تصورات و فعالیت های نادرست همیشه بر روح اثر میگذارند و آن را خراب میکنند.
· مورگان افزود: « با این حال، کدام دادگاه کلیسایی تا به حال یکی از اعضای کلیسا را به جرم طمع به دادگاه احضار کرده است؟»
چهار) «هر فرد خداشناس در جستجوی خوشبختی خود در خداوند است؛ مرد طماع فقط به دنبال پولی است که خداوند میتواند به او بدهد؛ از این رو طمع او به درستی همان بتپرستی است.» ( کلارک)
ج. به سبب همینهاست: گناهانی که قبلاً ذکر شد بخشی از روش زندگی دنیوی هستند و نه روش زندگی عیسی. هر مسیحی با یک سؤال مواجه میشود: «من با چه چیزی در جهان شناخته خواهم شد؟ دنیا و یا مسیح؟»
د. غضب خدا بر سرکشان نازل میشود: این گناهان غضب خدا را فرا میخوانند. چون دنیا این نوع زندگی گناه آلود را دوست دارد، آنها با فروتنی به نزد عیسی مسیح نمیآیند. همچنان که به این گناهان ادامه میدهند، بر محکومیت آنها میافزاید. یک گناه برای فرستادن هر کس به دوزخ کافی است ( یعقوب ۱۰:۲)، اما سطوح بالاتری از محکومیت هم وجود دارد. ( متی ۱۴:۲۳).
یک) تا حدی، غضب خدا به این صورت است که خداوند به انسان اجازه میدهد تا به رفتارهای گناه آلود و در نتیجه، خود مخرب ادامه دهد. (مانند رومیان ۲۴:۱-۳۲)
ه. شما نیز در زندگی گذشته خود با اینها راه میرفتید : این گناهان ممکن است نشان دهنده جهانی در حال شورش علیه خداوند باشند، اما برای مسیحیان مربوط به گذشته است.
یک) به بیان ساده، مسیحیان نباید مانند مردم دنیا در نافرمانی زندگی کنند. یک مسیحی واقعی نمیتواند با گناه عادی و راحت باشد.
دو) پولس میگوید مسیحیان زمانی در این گناهان راه میرفتند. این ممکن و البته دردناک است که این گناهان گاهی زندگی یک مسیحی را هدف قرار بدهند. اما نباید راه و روش زندگی یک مسیحی باشند.
۲. آیات(۸-۹) حذف دیگر آثار دنیاگرایی.
اما اکنون باید همه اینها را از خود دور کنید، یعنی خشم، عصبانیت ، بدخواهی، ناسزاگویی و سخنان زشت را از دهان خود. به یکدیگر دروغ مگویید، زیرا آن انسان قدیم را با کارهایش از تن به در آورده اید.
الف. اما اکنون باید همه اینها را از خود دور کنید: گناهان بعدی که پولس نام برد( خشم، عصبانیت و غیره ) توسط بسیاری به عنوان گناهان ” کوچک” در نظر گرفته میشوند و مسیحیان ممکن است آنها را به عنوان کم خطر بودن نادیده بگیرند. پولس ما را دعوت میکند تا انسان قدیم را در هر زمینهای از زندگیمان دور کنیم.
یک) همه آن عادتهای قدیمی را کنار بگذارید، درست همان طور که یک دست لباس کهنه را که دیگر مناسب شما نیست را دور میاندازید. (بروس)
ب. خشم عصبانیت بدخواهی ناسزاگویی و سخنان زشت را از دهان خود دور کنید: هر یک از این گناهان در درجه اول با آنچه میگوییم انجام میشوند. وقتی که پولس ایمانداران را به اطاعت بیشتر فرا میخواند، به ما میگوید که زبان خود را مهار کنیم (همان طور که یعقوب در یعقوب ۲۶:۱ و ۱:۳-۹ انجام داد).
یک) «با این وجود، میتوان بدون استفاده از کلمات به یکدیگر دروغ گفت.«تحریف حقیقت آسان است؛ تنها تغییری در لحن صدا یا نحوه بیان کافی است. سکوتهایی وجود دارند که میتوانند مانند کلمات، دروغین و گمراه کننده باشند.» (بارکلی)
ج. آن انسان قدیم را با کارهایش از تن به در آورید: گناهان معروف کولسیان ۵:۳ به وضوع در ناسازگاری با ذات عیسی هستند. اما این گناهان ” کوچکتر ” نیز ناسازگار هستند، پس این گناهان را نیز کنار بگذارید.
یک) در این بخش (کولسیان ۵:۳-۹) پولس دو الویت مهم را در زندگی مسیحی معرفی کرد: اخلاق مداری در رابطه جنسی مرتبط با نگرش درست نسبت به چیزهای مادی و برخورد محبتآمیز با یکدیگر. برای یک جامعه مسیحی آسان است که یکی را برای دیگری به خطر بیندازد، اما پولس (با الهام از روح القدس) اصرار داشت که هر دوی آنها جایگاه بالایی در زندگی مسیحی دارند.
د. انسان قدیم را با کارهایش از تن به در آورده اید: این جمله به این معناست که در عیسی مسیح، مقدسین خداوند مردمانی متفاوت هستند. بنابراین « وقتی موجی از شور و اشتیاق یا موجی از خشم احساس میشود، باید با آن به عنوان متجاوز بیگانه برخورد شود، و از خانه به عنوان اینکه هیچ حقی برای حضور در آنجا ندارد، چه برسد به اینکه دستور بدهد، اخراج شود.» (رایت)
انسان جدید را در بر کنید.
۱. آیت(۱۰-۱۱) وقتی ما انسان قدیم را از تن به در آوردیم، بایستی انسان جدید را در بر کنیم.
و انسانی جدید را در بر کرده اید: که در معرفت حقیقی هر آن نو میشود تا به صورت آفریننده خویش در آید. در این انسان جدید، یونانی یا یهودی، ختنه شده یا ختنه ناشده، بربر یا سکایی، غلام یا آزاد دیگر معنی ندارد، بکله مسیح همه چیز و در همه است.
الف. انسان جدید را در بر کنید: عبارتی که پولس به کار برد، معمولاً برای تعویض لباس استفاده میشد. ما تقریباً میتوانیم یک نفر را مجسم کنیم که انسان قدیم را از تن به در میآورد و انسان جدید را به صورت عیسی در بر میکند.
ب. که در معرفت حقیقی هر آن نو میشود: از آنجا که این انسان جدید در معرفت حقیقی هر آن نو شده است، مشتاق است بداند خداوند در کلام خود چه میگوید.
ج. تا به صورت آفریننده خویش در آید: پولس به وضوح به کتاب پیدایش ۲۷:۱ اشاره میکند ، جایی که گفته میشود خداوند آدم را به شباهت خود خلق کرده است. با این وجود، اکنون که «آدم» اول به عنوان انسان قدیم در نظر گرفته میشود، باید کنار گذاشته شود و دور انداخته شود. چون اکنون ما به صورت «آدم» دوم، عیسی مسیح، آفریده شدهایم.
د. یهودی، ختنه شده یا ختنه نشده، بربر یا سکایی، غلام یا آزاد دیگر معنی ندارد، بلکه مسیح همه چیز و در همه است: انسان جدید بخشی از خانواده خداوند است که به هیچ نژاد، ملیت، طبقه، فرهنگ یا قومیت تعلق ندارد. چون در این خانواده جدید، مسیح همه چیز و در همه است.
یک) اثر این آفرینش جدید نه تنها با انسان قدیم سر و کار دارد و به ما انسان جدیدی میدهد که الگویی از عیسی مسیح دارد؛ بلکه موانعی که افراد جامعه را از هم جدا میکند از بین میبرد. در آفرینش جدید، مهم نیست که شخص یونانی یا یهودی باشد، ختنه شده یا ختنه نشده باشد، سکایی یا غلام یا یک انسان آزاد باشد. تمام موانع برداشته شدهاند.
دو) « بنابراین او سکاییها را به عنوان مثال افراد افراطی به بربرها می افزاید.» ( پیک)
سه) همه این موانع در دنیای روم باستان وجود داشت و قدرت خداوند از طریق انجیل عیسی مسیح همه آنها را در هم شکست. مخصوصا سدّ قدرتمندی میان غلام و انسان آزاد وجود داشت اما مسیحیت آن را نیز شکست.
چهار) «در دوران شکنجه بردگان، آنها نشان دادند که میتوانند با محاکمه رو به رو شوند و ایمان خود را مانند رومیهای آزادمنش حفظ کنند. بلاندینا، یک دختر برده و ارباب او، هر دو از شکنجه مسیحیان شهر رونه فرانسه در سال ۱۷۷ بعد میلاد رنج میبردند، اما این دختر برده بود که قهرمان این شکنجه شد و دوست و دشمن او را در این مبارزه شهادت به عنوان یک قهرمان شریف میدانستند.» ( بروس)
پنج) « در استادیوم کارتاژ در سال ۲۰۲ بعد از میلاد هنگامی که پرپتو، بانوی رومی، دست در دست فلیکاس برده خود ایستاده بود و هر دو زن به خاطر ایمان مشترک با مرگی مشترک رو به رو بودند، تأثیر عمیقی بر تماشاگران گذاشت.» (بروس)
۲. آیات (۱۲-۱۷) زندگی انسان جدید.
پس همچون قوم برگزیده خدا که مقدس و بسیار محبوب است، خویشتن را به شفقت، مهربانی، فروتنی، ملایمت و صبر ملبس سازید. نسبت به یکدیگر بردبار باشید و چنانچه کسی نسبت به دیگری کدورتی دارد، او را ببخشاید. چنانکه خداوند شما را بخشود، شما نیز یکدیگر را ببخشایید. و بر روی همه اینها محبت را در بر کنید که همه چیز را به هم میپیوندد و شما را کامل میگرداند. صلح مسیح بر دلهایتان حکم فرما باشد، زیرا فرا خوانده شده اید تا چون اعضای یک بدن در صلح و صفا به سر برید، و شکر گزار باشید. کلام مسیح به دولتمندی در شما ساکن شود؛ و با مزامیر، سرودها و نغمه هایی که از روح است، با کمال حکمت یکدیگر را پند و تعلیم دهید، و با شکر گزاری و از صمیم دل برای خدا بسرایید. و هر آنچه کنید، چه در گفتار و چه در کردار، همه را به نام خداوند عیسی انجام دهید، و به واسطه او خدای پدر را شکر گزارید.
الف. همچون قوم برگزیده خدا: انسانجدید قوم برگزیده خداوند است. این بدان معنی است که خداوند مسیحیان را انتخاب کرده و آنان را به عنوان قومی خاص در نقشه خود برگزیده است. «برگزیده» کلمهای است که بعضی از افراد را میترساند، اما باید آن را به عنوان مایه آسایش و سرنوشت تلقی کنند.
ب. خویشتن را به شفقت مهربانی و فروتنی ملبس سازید: هر یک از ویژگیهای ذکر شده در این متن، خود را در روابط نشان میدهد. میزان قابل توجهی از زندگی مسیحی ما به وضوح در نحوه بر خورد ما با مردم و کیفیت روابط ما با آنها مشخص میشود.
یک) «نکته قابل توجه این است که هر یک از فضایل ذکر شده باید با روابط شخصی بین انسانها ارتباط داشته باشد. هیچ اشارهای به محاسنی مانند کارآیی یا هوش، حتی تلاش یا صنعتگری نمیشود، نه به این دلیل که این چیزها بیاهمیت باشند. اما مهمترین فضایل مسیحیت آنهایی هستند که با روابط انسانی ارتباط دارند.» ( بارکلی)
دو) شفقت: اگر چیزی لطیف (شفیق) است، به لمس شدن حساس است. «پولس رسول، آنها را وادار میکرد که کوچکترین نیاز یا تهیدستی دیگر همنوعان خود را احساس کنند. و همانگونه که لباسهایشان را بر تن میکنند، احساس لطیف آنها باید همیشه در دسترس تیرهبختان قرار گیرد.» ( کلارک)
سه) مهربانی: «نویسندگان باستان واژه مهربانی را اینگونه توصیف کردند، فضیلت مردمی که مهربانی به همسایه برایش به اندازه مهربانی به خودش عزیز است… این واژه برای شراب استفاده میشد وقتی که با گذشت زمان ملایم شده و تندی خود را از دست میداد. این کلمهای است که وقتی عیسی گفت: «چرا که یوغ من راحت است» (متی ۳۰:۱۱ ) به کار رفت.» ( بارکلی)
چهار) میتوان گفت که فروتنی (که در میان یونانیان باستان فضیلت محسوب نمیشد) «والد» ملایمت و صبر است. ملایمت نشان میدهد که چگونه فروتنی بر اعمال من بر دیگران تأثیر میگذارد؛ حتی اگر قدرت و توانایی داشته باشم برای نیل به هدفهای خود نه بر دیگران تسلط خواهم یافت و نه آنان را تحت تسلط خواهم گرفت. صبر نشان میدهد که واکنش من نسبت به دیگران تا چه حد با فروتنی همراه خواهد بود. من نسبت به نقاط ضعف و گناهان دیگران صبرم لبریز نخواهد شد یا پر از نفرت نخواهم گشت.
ج. چنانچه کسی نسبت به دیگری کدورتی دارد. او را ببخشاید. چنانچه خداوند شما را بخشود، شما نیز یکدیگر را ببخشایید: به ما گفته میشود که با پیروی از الگوی بخشش عیسی نسبت به ما، یکدیگر را ببخشیم. درک روشی که عیسی ما را بخشید، همیشه ما را نسبت به بخشش دست و دل بازتر خواهد کرد و هرگز کم کننده سخاوتمندی نخواهد بود.
یک) هنگامی که ما، بدهی سرسام آوری را که عیسی برای ما بخشید و کوچکی بدهیهایی که دیگران به ما دارند را در نظر میگیریم، این کم لطفی است که آنها را نبخشیم (همان طور که عیسی در مثالی در انجیل متی ۲۱:۱۸-۳۵ از آن صحبت کرده است). «انسان باید از بخششی که دریافت کرده، برای اجرای وظیفه خود در بخشش دیگران استفاده کند.» (پیک)
دو) وقتی کسی به این فکر میکند که مسیح چگونه او را بخشیده است، بایستی او هر چه بیشتر در بخشش سخاوتمندتر شود.
· خداوند، وقتی ما گناهی مرتکب میشویم، غضب خود را مدتی طولانی از دید ما پنهان میکند. مدت طولانی صبر میکند، حتی وقتی که او را به شدت خشمگین میکنیم.
· خداوند به اشخاص بد نیز کمک میکند تا آنها را مورد بخشش قرار بدهد. عادت انسان در این است که اگر شخص خطاکار، شخص بدی باشد، با او آشتی نکند.
· خداوند است که اولین قدم را به سمت ما بر میدارد. عادت انسان این است که فقط در صورتی آشتی کند که شخص خاطی طلب بخشش کند و نخستین قدم را بردارد.
· خداوند اغلب ما را می بخششد با اینکه میداند ما دوباره گناه خواهیم کرد، گاهی دقیقاً به همان شکل قبلی. این عادت انسان است که فقط به خاطر این که شخص خطاکار قول داده که دیگر کار اشتباه انجام ندهد، ببخشد.
· بخشش خداوند چنان کامل و باشکوه است که او به این مجرمان سابق اجازه پذیرفته شدن میدهد. در عادت انسان، حتی زمانی که بخشش ارائه میشود، او دوباره مجرم سابق را به جایگاه و مشارکت بالا نخواهد برد.
· خداوند به خاطر خطاهایی که ما علیه او مرتکب شدیم تمام مجازات را تحمل میکند. در عادت انسان، هنگامی که شخصی مورد ستم قرار گیرد، او را نخواهد بخشید مگر اینکه خاطی موافقت کند که تمام مجازات را به خاطر خطای انجام شده تحمل کند.
· خداوند پیوسته در صدد آشتی با انسان است، حتی هنگامی که انسان بارها و بارها از او سرباز میزند. با توجه به عادت انسان، در صورتی که یک بار رد شود، نمیتوان به پیشنهاد آشتی ادامه داد.
· خداوند برای بخشایش خود به هیچ دوره آزمایشی نیاز ندارد؛ در عادت انسان، فرد خاطی بدون دوره مشروط اعاده نخواهد شد.
· بخشش خداوند، شرافت و جایگاه ما را به طور کامل به ما ارزانی میدارد. در عادت انسان، ما فقط زمانی احساس میکنیم که کسانی را که در مقابل ما گناه میکنند را باید تحمل کنیم که از ما تعریف و تمجید شود.
· پس از بخشش، خداوند به ما اعتماد میکند و ما را به همکاری با خود دعوت میکند. به عادت بشر، انسان به کسی که قبلاً در مورد او خطا کرده باشد، اعتماد نخواهد کرد.
سه) «فرض کنیم که یک نفر شما را رنجیده باشد و از شما پوزش میطلبد، شما با خود فکر نمیکنید که احتمالاً به او بگویید: خوب، بله من شما را میبخشم؛ اما من نمیتوانم آن را فراموش کنم؟ آه! دوستان عزیز، این یک نوعی از بخشش است که یک پایش قطع است، این بخششی لنگ است و ارزش زیادی ندارد.» ( اسپورژن)
د. و بر روی همه اینها محبت را در بر کنید که همه چیز را به هم میپیوندد و شما را کامل میگرداند: محبت خلاصه تمام چیزهایی است که در این متن توضیح داده شده است. محبت چیزی را که خداوند در روابط از ما میخواهد، کاملاً برآورده میکند.
یک) بر روی همه اینها محبت را در بر کنید: « برروی همه چیز، به عنوان لباس بیرونی که تمام لباس های زیرش را میپوشاند، پس بگذارید نیکوکاری و محبت بیاید و بقیه را در خود جای دهد… پس بگذار این لباس به عنوان لباس روی تو باشد… که انسان را کامل میپوشاند.» ( کلارک)
دو) «همه فضایل ذکر شده در آیات ۱۲ و ۱۳ در بهترین حالت، جلوه های محبت هستند؛ اما محبت از همه آنها بزرگتر است و در واقع از کل همه آنها نیز بزرگتر است.» (وان)
سه) سایر فضایلی که در ادامه منتج به محبت نمیشوند، مخدوش و نامتعادل میشوند. (رایت)
ه. صلح مسیح بر دلهایتان حکمفرماست باشد، زیرا فرا خوانده شده اید: قانون صلح مسیح به این معنی است که صلح باید مشخصه جامعه قوم خدا باشد و اینکه صلح استانداردی برای تشخیص اراده خداوند است.
یک) « پولس رسول میگوید: بگذارید حکمفرمایی کند. کلمه یونانی بکار رفته برای این مفهوم معنای داوری کردن می دهد. هرگاه در انتخاب مسیر دچار شک و دودلی شدید بطوریکه در یک مسیر صلح شما مختل میشود، در حالی که در راه دیگر ممکن است حفظ شود، آن مسیری را انتخاب کنید که صلح را حفظ می کند، چه برای خودتان و چه برای دیگران . بگذارید صلح خداوند به عنوان داور عمل کند. » ( مایر)
دو) «بگذارید صلح و آرامش مسیح در قلبتان حکمفرما، تصمیمگیرنده و راهنمای شما باشد، همان طور که داوران در رقابتهای المپیک انجام میدهند… وقتی انسان صلح و آرامش خود را از دست میدهد، تایید دردناکی است بر اینکه او چیزی را از دست داده است که راه را برای شرارت باز کرده است و روح خدا را اندوهگین نموده است.» ( کلارک)
سه) رایت بستر جامعه را میبیند: «صلح» در اینجا آرامش درونی و فردی ذهن نیست که با اعتماد خاضعانه به محبت خداوند همراه باشد، بلکه صلحی است که در سطح جامعه ، «فرد» را به عنوان یک کل توصیف میکند.
و. کلام مسیح به دولتمندی در شما ساکن شود؛ و با مزامیر، سرودها و نغمه هایی که از روح است، با کمال حکمت یکدیگر را پند و تعلیم دهید: انسان جدید در کلام خدا قدم بر میدارد و با دیگر مؤمنان عبادت میکند.
یک) در شما ساکن شود: « به نظر میرسد در اینجا اشارهای به «شکیناه » یا جلال حضور الهی میشود که در خیمه و اولین معبد ساکن شده بود.» (کلارک)
دو) مزامیر و سرودها و نغمه هایی که از روح است: این تنوع نشان میدهد که خداوند از پرستش خلاقانه و خودجوش لذت میبرد. تأکید بیشتر بر تنوع است تا بر طبقهبندی دقیق. «ما به سختی میتوانیم تفاوت دقیق بین این سه اصطلاح بیابیم.» ( کلارک)
سه) «کلام مسیح آنقدر قوی در آنها ساکن میشود که به صورت ناگهانی به شکل سرودهای مذهبی در مجامع مسیحی یا در خانه آنها تجلی مییابد.» (پیک)
ز. همه را با نام خداوند عیسی انجام دهید: انسان جدید، همه زندگیاش را برای عیسی مسیح زندگی میکند. او فقط به دنبال انجام کارهایی است که میتواند با نام خداوند عیسی انجام دهد و در انجام چنین کارهایی حتی در شرایط دشوار پافشاری میکند و میداند که آنها را با نام خداوند عیسی انجام میدهد.
۳- آیات(۱۸-۱۹ ) رابطه زناشویی انسان جدید.
ای زنان، تسلیم شوهران خود باشید، چنانکه در خداوند شایسته است. ای شوهران، زنان خود را محبت کنید و به آنان تندی روا مدارید.
الف. زنان تسلیم باشید: کلمه یونانی باستان ترجمه شده به معنی «تسلیم» در اصل کلمهای است که از واژگان نظامی قرض گرفته شده است. معنای واقعی کلمه ، «تحت دستور بودن» است و از نحوه سازماندهی ارتش در میان درجههای مختلف از ژنرال، سرهنگ، سرگرد، سروان، گروهبان تا سرباز سخن میگوید. اینها درجههای نظامی هستند و فرد موظف است به کسانی که رتبه بالاتری دارند احترام بگذارد.
یک) ما میدانیم که به عنوان یک فرد، یک سرباز میتواند باهوشتر، با استعدادتر، و بهتر از یک ژنرال باشد. اما تحت دستور ژنرال هست. او از ژنرال تمکین نمیکند زیرا او لایق تمکین کردن به عنوان ژنرال است. به همین ترتیب زن از شوهرش تمکین نمیکند چون مرد شایسته این کار است. بلکه زن به این دلیل که او شوهرش است از او تمکین میکند.
دو) دیدگاه تسلیم هیچ ربطی به باهوشتر یا بهتر یا با استعدادتر بودن ندارد. این به دستور الهی مربوط میشود. « هر کسی که در نیروهای مسلح خدمت کرده است میداند که «درجه» با نظم و اختیار ارتباط دارد نه با ارزش یا توانایی.» ( وارن ویرزبی)
سه) «برابری زن و مرد در برابر خداوند، که پولس در غلاطیان ۲۸:۳ نوشت، نقض نشده است اما همچنین به معنای یکی بودن نقش یا عملکرد هم نیست.» ( رایت)
چهار) بنابراین، تسلیم به این معنی است که شما بخشی از یک تیم هستید. اگر خانواده یک تیم باشد، همسر سروان تیم خواهد بود. زن جایگاه خود را در رابطه با سروان دارد و کودکان جایگاه خود را در رابطه با سروان و مادر خانواده دارند.
پنج) «شکل فعلی که در اینجا به کار رفته نشان میدهد که تمکین داوطلبانه است. تمکین کردن زن هرگز به وسیله یک شوهر به او تحمیل نمیشود. این تسلیمی است که یک زن عاشق، با آگاهی از اینکه خانهاش (مانند هر اجتماع دیگری) باید رهبری داشته باشد، با خوشحالی میپذیرد.» (وین)
ب. زنان تسلیم همسران خود باشید: این تعریف حوزه تسلیم همسر به شوهر خود است. کتابمقدس هرگز فرمان نمیدهد و توصیه نمیکند که زنان بطور کلی به شوهران خود تسلیم بشوند. این فرمان فقط در حوزه خانه و کلیسا صادر شد. خداوند دستور نمیدهد که مردان اختیارات انحصاری در زمینههای سیاست، تجارت، آموزش و غیره داشته باشند.
ج. چنانچه در خداوند شایسته است: این یک عبارت بسیار مهم است و به آنچه ما در مورد دیگر بخشهای این متن میدانیم رنگ و معنی می دهد. دو تفسیر «غلط» اصلی از این عبارت وجود دارد که هر کدام طرفدار یک «موضع» خاص هستند.
یک) تفسیر «لطف» شوهر میگوید چنانچه در خداوند شایسته است به این معنی است که زن باید به شوهرش تسلیم شود، گویی او خود خداوند است. این دیدگاه بر این باور است که «شما در همه چیز بدون پرسش به خداوند تسلیم میشوید، پس باید به همان روش به طور کامل تسلیم شوهر خود بشوید.» این تفسیر اینطور تصور میکند چنانچه در خداوند شایسته است، حد تسلیم را تعریف میکند. اما این دیدگاه اشتباه است. به بیان ساده، کتابمقدس در هیچ جا نمیگوید که یک فرد به این شکل تسلیم دیگری شود. محدودیت هایی برای تسلیم و پیروی وجود دارد که کارفرما میتواند از شما انتظار داشته باشد. محدودیت هایی برای تسلیم وجود دارد که دولت میتواند از شما انتظار داشته باشد. محدودیت هایی برای والدین در مورد تسلیم وجود دارد که میتواند از کودکان انتظار داشته باشند. کتاب مقدس در هیچ جا به جز خداوند و فقط خداوند، فرمان برداری مطلق و بدون استثناء را تعلیم نمیدهد. نقض این اصل، ارتکاب گناه بتپرستی است.
دو) تفسیر «لطف» زن میگوید چنانچه در خداوند شایسته است به این معنی است که “من تا زمانی که او کاری را که خداوند میخواهد انجام دهد، به او تسلیم خواهم شد. «و این وظیفه شوهر است که بفهمد خداوند چه کاری میخواهد انجام بشود. این تفسیر باور دارد که چنانچه در خداوند شایسته است، حد تسلیم را تعریف میکند. این تفسیر هم اشتباه است. درست است که تسلیم زن حدی دارد، اما وقتی زن با روش چنانچه در خداوند شایسته است به این راه قدم میگذارد، آن وقت این جمله را به این شکل تقلیل خواهد داد که “من وقتی با او موافقم به شوهرم تسلیم خواهم شد. وقتی تصمیمات درست را بگیرد و آنها را به روش درست انجام بدهد، تسلیم او میشوم. وقتی تصمیم اشتباهی میگیرد، در خداوند شایسته نیست، پس آن موقع نباید تسلیم او شوم و انجام این کار شایسته نیست» به بیان ساده، این به هیچ وجهه تسلیم شدن نیست. به غیر از آنهایی که بدخلق و زودخشم هستند، هر کس دیگری زمانی که با یکدیگر توافق دارند، تسلیم شوهر میشود. تنها زمانی که توافق وجود ندارد، تسلیم مورد چالش قرار میگیرد.
سه) چنانچه شایسته خداوند است، نهایت تسلیم همسر را تعریف نمیکند. این قانون محدودیت تسلیم همسر را هم مشخص نمیکند. انگیزه تسلیم همسر را مشخص میکند. بدین معنی که ” همسران، خود را به شوهران خود تسلیم کنید، زیرا این بخشی از وظیفه شما نسبت به خداوند است، زیرا این تجلی فرمانبرداری شما نسبت به خداوند است.” آنها به وضوح تسلیم میشوند به این خاطر که شایسته خداوند است که آن را انجام دهند. این امر کلام خدا و تاثیر فرمان او را محترم میشمارد. این بخشی از وظیفه و انضباط مسیحی آنهاست.
چهار) « عبارت «در خداوند» نشان میدهد که تسلیم همسر نه تنها براساس نظم طبیعی، بلکه در نظام مسیحی نیز مناسب است. پس کل مسأله به یک سطح جدید و بالاتر برده میشود.» (وین)
پنج) بنابراین، همانطور که در خداوند شایسته است به این معنی است:
· برای همسران، تسلیم شدن در برابر شوهرشان بخشی از زندگی مسیحی آنهاست
· وقتی که یک زن از این کلام اطاعت نمیکند که تسلیم شوهران خود باشید، چنانکه در خداوند شایسته است، او به عنوان یک همسر کوتاهی نمیکند. او به عنوان پیرو عیسی مسیح کم کاری میکند
· این بدین معنی است که فرمان تسلیم کاملاً خارج از قلمرو طبیعت من یا شخصیت من است. از همسران انتظار نمیرود که تسلیم شوند، چون آنها شخصیتی مطیع ” دارند. از آنها انتظار میرود تسلیم شوند چون در خداوند شایسته است.
· این ربطی به هوش و استعداد و توانایی شوهرتان ندارد. این مربوط به جلال دادن عیسی مسیح است.
· این مسئله ربطی به این ندارد که آیا همسر شما در یک موضوع خاص «حق با اوست» یا نه. بلکه باید با به حق بودن عیسی ارتباط داشته باشد.
· این بدان معناست که یک زن باید مراقب طرز رفتار شوهرش باشد. خانم ها به خاطر داشته باشید، این چیزی است که خداوند در ازدواج از شما انتظار دارد. این انتظار اوست. بجای اینکه دنبال یک مرد جذاب بگردید، بجای اینکه دنبال یک مرد پولدار بگردید، به جای اینکه دنبال یه مرد عاشق بگردید، اولین انتخاب شما باید مردی باشد که بتوانید به او احترام بگذارید.
شش) مانند هر رابطه انسانی، دستور تسلیم مطلق نیست. در این امر استثناهایی هست که زن باید به شوهر خود تسلیم نشود.
· هنگامی که شوهر از زن میخواهد که مرتکب گناه شود، زن نباید تسلیم شود.
· هنگامی که شوهر از نظر پزشکی ناتوان، دیوانه و یا تحت تأثیر مواد روانگردان باشد، زن میتواند تسلیم نشود.
· هنگامی که شوهر خشن و تهدیدکننده است، زن میتواند تسلیم نشود.
· هنگامی که شوهر با زنا رابطه زناشویی را فسخ میکند، زن نیازی ندارد که به شوهرش که در یک رابطه زناکارانه قرار دارد، تسلیم شود.
هفت) «اگر یک شاگرد فلسفه رواقی از استاد خود میپرسید که چرا باید رفتار خاصی داشته باشد، معلمش بدون شک به او میگفت که این کار «شایسته» است چون با طبیعت مطابقت دارد. هنگامی که یک نوکیش مسیحی همین سؤال را پرسید، به او گفته شد که چنین رفتاری در خداوند شایسته است. اعضای خانواده الهی باید به خاطر مسیح زندگی کنند.» (بروس)
د. ای شوهران، زنان خود رامحبت کنید: سخنان پولس به شوهران، تضمین کننده گفتههای او به همسران است. هر چند که زنان باید به شوهران خود تسلیم بشوند، اما این دلیل نمیشود که شوهر بتواند ستمگرانه با همسر خود برخورد کند. در عوض، شوهر باید به همسرش محبت بکند و کلمه یونانی باستان که در اینجا محبت ترجمه شده است، «آگاپه » است.
یک) به طور حتم، این یک تعهد برای شوهران را تایید میکند. در دنیای باستان، طبق رسوم یهودی، یونانی و رومی همه قدرت و امتیازات به شوهران در مورد همسران ، پدران در مورد کودکان و اربابان در مورد بردگان تعلق داشت. هیچ قدرتی یا امتیازات گروهی برای زنان، کودکان یا غلامان وجود نداشت.
دو) « واژه یونانی آگاپه نشان دهنده علاقه یا دلبستگی عاشقانه نیست؛ بلکه بیانگر محبتی از جنس مراقبت است، یک طرز فکر که آگاهانه خودش را ا رفاه و آسایش کسی که دوستش دارد درگیر میکند.» (وین)
سه) اگر بخواهیم دقیقتر بگوییم، «آگاپه» را نمیتوان به عنوان «محبت خدا» تعریف کرد، زیرا محبت مردم به گناه و جهان را نشان میدهد (نامه اول یوحنا ۱۵:۲ و یوحنا ۱۹:۳ ) اما میتوان آن را به عنوان محبتی فداکارانه، بخشنده و جذاب تعریف کرد. این کلمه کمترین ارتباط با احساسات شخصی دارد و بیشتر با انکار کردن خود به خاطر دیگران مرتبط است.
· این محبتی است که بدون تغییر دوست دارد.
· این یک محبت شخصی است که بدون درخواست و یا انتظار پاسخ داده میشود.
· این محبت آن قدر بزرگ است که میتوان آن را به کسی که بیمحبت یا غیر منطقی است نیز بخشید.
· این محبتی است که حتی وقتی طرد میشود، همچنان محبت می ورزد.
· محبت آگاپه، محبت میورزد و میبخشد زیرا این حالت را میخواهد. از فردی که محبت به او شده طلب یا انتظار پاسخ ندارد. چون عاشق است میدهد و برای دریافت محبت متقابل این کار را انجام نمیدهد.
چهار) ما می توانیم این متن را بخوانیم و فکر کنیم که پولس منظورش این است: «زن، با همسر خود مهربان باش.» یا «شوهر، با همسر خود مهربان باش.» شکی نیست که برای بسیاری از ازدواجها، این پیشرفت بزرگی خواهد بود. اما این چیزی نیست که پولس دربارهاش مینویسد. منظور حقیقی او این است: «شوهر، پیوسته به خاطر همسر خود، از خود گذشتگی بکند .»
پنج) البته این محبت آگاپه همان نوع محبتی است که عیسی به مردم خود دارد و شوهران نیز باید از او پیروی کنند. ( افسسیان ۲۵:۵ )
ه. و به آنان تندی روا مدارید: مفهوم این جمله شاید این باشد که همسر دلیلی برای تندی به شوهر داده است. پولس میگوید : «این مهم نیست، ای همسر» شوهر ممکن است در رفتار و اعمال خشن و غیردوستانهاش نسبت به همسرش کاملا حق داشته باشد، اما او بدون توجه به این که همسر نسبت به شوهرش چه رفتاری داشته است، حق تندی ندارد.
یک) آگاپه محبت میورزد حتی زمانی که نقصهای آشکاری وجود داشته باشد، حتی زمانی که گیرنده محبت ارزش آن را نداشته باشد.
۴- آیات(۲۰-۲۱ ) رابطه والدین و فرزند درانسان جدید.
ای فرزندان، والدین خود را در هر امری اطاعت کنید، زیرا این خداوند را خشنود میسازد. ای پدران، فرزندان خویش را تلخکام مسازید، مبادا دلسرد شوند.
الف. ای فرزندان والدین خود را در هر امری اطاعت کنید: منظور پولس فرزندانی بود که هنوز در خانه پدر و مادرشان هستند و تحت کنترل آنها هستند. برای این منظور، آنها نه تنها باید به پدر و مادرشان احترام بگذارند، بلکه باید از آنها اطاعت کنند و در همه چیز از آنها اطاعت کنند.
یک) هنگامی که فرزند جدا از خانه پدر و مادرش بزرگ میشود، دیگر متعهد به اطاعت نیست، بلکه تعهد احترام به پدر و مادر در او باقی میماند.
ب. زیرا این خداوند را خشنود میسازد: این یکی از دلایل مهم اطاعت یک فرزند است. زمانی که فرزند به اقتدار پدر و مادرش احترام میگذارد، به نظم الهی در دیگر حوزههای زندگی احترام میگذارد.
یک) این اندیشه نظم قدرت و تسلیم در برابر یک نظام قدرت، به قدری برای خداوند مهم است که بخشی از وجود او هست. نخستین شخص تثلیث پدر و دومین شخص تثلیث پسر نامیده میشود. در این عناوین، موضوع رابطه، قدرت و تسلیم به قدرت است.
دو) پدر اختیار پسر را به دست میگیرد و پسر اختیار را به او میدهد و این در طبیعت و وجود خداوند است! شکست ما در اعمال قدرت کتاب مقدس و شکست ما در تسلیم شدن به اقتدار کتاب مقدس، تنها اشتباه و فجیع نیست، بلکه در برابر طبیعت خدا، کاری گناه است. اول سموئیل ۲۳:۱۵ را به یاد داشته باشید: زیرا تمرد همچون گناه غیبگویی است.
ج. ای پدران، فرزندان خویش را تلخکام مسازید: فرزندان مسئولیت دارند که اطاعت دارند، اما والدین در اینجا با عنوان پدران مسئولیت دارند که فرزندانشان را تلخکام نسازند. والدین میتوانند فرزندان خود را با خشونت، سخت گیری، کنترل کردن و یا عصبانی بودن زیاد، تلخکام سازند. این خشونت میتواند از طریق کلمات، اعمال و یا از طریق ارتباط غیر کلامی ظاهر بشود.
یک) در بیشتر مشکلات مربوط به والدین، والدین فرزند را مقصر میدانند. انجام این کار آسان است چون مشکل معمولاً در رفتار بد کودک مشهود است. اما پولس حکیمانه به ما یادآوری میکند که رفتار بد ممکن است در واقع توسط والدین تحریک شود. وقتی علت این است رفتار بد کودک را توجیه نمیکند اما ممکن است بخشی از علت را توضیح دهد. به والدین دستور داده میشود که هر کاری از دستشان بر میآید انجام دهند تا فرزندانشان را تلخکام نسازند.
دو) تلخکام ساختن: « آزار دادن از طریق دستورات زیاد و عیب جویی مداوم و دخالت به منظور فضولی.» (پیک)
سه) « از والدین، به ویژه پدران، خواسته میشود که با درخواستهای غیرمنطقی که از فرزندان خود دارند، آنها را عصبانی نکنند و باعث نشوند که فرزندان فکر کنند که تلاش برای راضی کردن والدینشان بیفایده است.» (بروس)
چهار) «کلمه پدران میتواند به والدین با هر دو جنس اشاره کند، هر چند ممکن است چشماندازی به اهمیت نقش پدر، در چارچوب نظم ایجاد شده خدا، در تربیت کودکان داشته باشد.» (رایت)
د. مبادا دلسرد شوند: کودکانی که با والدینی بزرگ میشوند که آنها را تلخکام میسازند، دلسرد میشوند. آنها محبت و حمایت والدین خود را آن طور که باید احساس نمیکنند و به این باور میرسند که کل دنیا مخالف آنها است زیرا آنها احساس میکنند که والدینشان مخالف آنا هستند. این امر به ما یادآوری میکند که تربیت فرزندان با جلال فراوان چقدر مهم است. شاید ما باید همان قدر با فرزندانمان مهربان، لطیف، بخشنده و صبور باشیم که خدا با ما است.
۵- آیات (۲۲:۳ و ۱:۴) رابطه غلام و ارباب در انسان جدید.
ای غلامان، اربابان زمینی خویش را در هر امری اطاعت کنید، نه فقط آنگاه که مراقب شما هستند و یا برای جلب توجه شان، بلکه با اخلاص قلبی و به احترام خداوند مطیع باشید. هر کاری را از جان و دل چنان انجام دهید که گویی برای خداوند کار میکنید، نه برای انسان، زیرا میدانید پاداشتان میراثی است که از خداوند خواهید یافت، چرا که در حقیقت خداوند مسیح را خدمت میکنید. هر کس بدی کند، سزای عمل بد خویش را خواهد دید و تبعیضی در کار نیست. ای اربابان، با غلامان خود عادلانه و منصفانه رفتار کنید، زیرا میدانید که شما هم در آسمان اربابی دارید.
الف. اربابان زمینی خویش را در هر امری اطاعت کنید: همانطور که مسیحیان انسان جدید بودن را به کار میگیرند، نگرش درست و مطیعانه نسبت به اربابان خود را در یک ساختار مدرن نسبت به کارفرما یا سرپرستشان نشان خواهند داد.
یک) این حوزه دیگری از نظم الهی است. کارمندان نقشی خداگونه در اطاعت و تسلیم نسبت به کارفرمایان و یا سرپرستان خود را دارند.
دو) «لازم به ذکر است که این بخش بسیار طولانیتر از دو بخش دیگر است. شاید به علت مذاکرات طولانی پولس با برده فراری، اونسیموس، که بعدها مجبور شد او را به نزد اربابش فیلمون بازگرداند.» ( بارکلی)
سه) « بیش از نیمی از مردمی که در خیابان های شهرهای بزرگ مملکت روم دیده میشدند برده بودند. این وضعیت اکثر افراد ” حرفهای ” مانند معلمان و پزشکان و نیز خدمتکاران و صنعتگران بود.» (وان)
ب. نه فقط آنگاه که مراقب شما هستند و یا برای جلب توجه شان، بلکه با اخلاص قلبی و به احترام خداوند مطیع باشید: ما همیشه وسوسه میشویم که به همان اندازه که نیاز است تلاش کنیم، فکر میکنیم که فقط باید انسانها را راضی نگه داریم. اما خدا از هر کارگری میخواهد که این را ببیند که آنها در نهایت برای او کار میکنند. بنابراین باید با خلوص قلب و به احترام خداوند کارشان را انجام دهند. خداوند قول میدهد به کسانی که با چنین خلوص قلبی کار میکنند، پاداش دهد.
یک) هر فرد مسیحی که در کار خود تنبلی یا عدم صداقت دارد چیزی بسیار بدتر از توبیخ توسط سرپرست دنیوی خود در انتظارش است.
دو) « کار افراد از زیر کار در رو بسیار بیشتر گناهآلود هست چرا که آنها برای انجام کاری و دریافت حقوق و پاداش با کارفرمای خود قرارداد دارند. اما بردگان مسیحی یا کارمندان مسیحی امروزی بالاترین انگیزه را برای انجام وظیفه صادقانه و با وجدان دارند؛ آنها از دیگر خدمتگزاران مسیح بالاتر هستند و در درجه اول برای خشنود کردن او کار میکنند. » ( بروس)
سه) می دانید پاداشتان میراثی است: « باید معنی میراث را به درستی فهمید؛ این واژه اشاره به زندگی آینده دارد. این واژه کنایهآمیز است، زیرا بردگان به معنای زمینی نمیتوانستند اموالی را به ارث ببرند.» (رایت)
چهار) مسیح را خدمت میکنید: نیروی این عبارت غیر معمول ( پولس در هیچ جای دیگری اجازه نمیدهد که عناوین ” خدا ” و ” مسیح ” بدون نام ” عیسی” کنار هم قرار بگیرند) را میتوان با یک تفسیر چنین بیان کرد: « پس برای استاد حقیقی مسیح تلاش کنید!» (رایت)
ج. هر کسی بدی کند، سزای عمل بد خویش را خواهد دید: وقتی یک کارگر مسیحی در کارش ضعیف عمل میکند، نباید انتظار داشته باشد که رئیسش با او به ملایمت رفتار کند، به خصوص اگر رئیسش مسیحی باشد. مسیحی بودن باید ما را مسئولیت پذیرتر کند نه کم کارتر.
یک) «یک خدمتکار بیایمان ممکن است که بدون اینکه شناخته شود به روشهای مختلف اربابش را فریب دهد. اما بایستی همه ایمانداران آنچه را که در اینجا گفته میشود به خاطر داشته باشد. کسی که مرتکب خطا شود، به خاطر خطایی که مرتکب شده است، سزای عمل بد خویش را خواهد دید؛ خداوند او را میبیند و او را به خاطر نقض شرافت و اعتماد تنبیه خواهد کرد.» (کلارک)
دو) سزای عمل بد خویش را خواهد دید و تبعیضی در کار نیست: برای بردگان مسیحی یونان باستان و کارگران مسیحی دوران مدرن، هیچ تضمینی برای رفتار عادلانه توسط کسانی که برای آنها کار میکنند، وجود ندارد. گاهی اوقات تبعیض به این معنی است که کارگران بد، ناعادلانه پاداش میگیرند و کارمندان خوب جریمه میشوند یا بدون پاداش میمانند. پولس هم به برادران قدیمی و ما اطمینان میدهد که پاداش و مجازات حتمی و ابدی وجود دارد و در این کار هیچ تبعیضی وجود ندارد.
سه) در افسسیان ۹:۶ پولس اربابان را خطاب قرار داد و به آنها هشدار داد که هیچ تبعیضی در خداوند وجود ندارد. در اینجا به خدمتکاران هشدار داد که هیچ تبعیضی در خداوند وجود ندارد. « اربابان افسسی نباید فکر کنند که خداوند از موقعیت اجتماعی افراد تأثیر میپذیرد؛ در این بخش، بردگان نباید به خاطر اینکه میدانند آقایان با آنها به عنوان یک آدم بیمسئولیت رفتار میکنند، با بی اخلاقی رفتار کنند.» (وان)
د. ای اربابان، با غلامان خود عادلانه و منصفانه رفتار کنید: همانطور که مسیحیان انسان جدید را در بر میکنند، برای کسانی که برای آنها کار میکنند عادلانه و منصفانه عمل خواهند کرد. برای یک رئیس تقلب یا بدرفتاری با کارگرانش کار وحشتناکی است، اما برای یک مسیحی انجام این کار بسیار بدتر است.
یک) عادلانه و منصفانه: این کار حتی از فرمان خوش رفتاری و محبت اربابان نسبت به بردگان، فراتر است. انسان میتواند با حیوانات وحشی و یا حیوانات خانگی مهربان و یا خوشرفتار باشد؛ اما ما فقط با انسانها عادلانه و منصفانه رفتار میکنیم. پولس از اربابان خواست تا پایه های بردگی را از بین ببرند و آن را به رسمیت بشناسند.
دو) در طول تاریخ مسیحیت، کسانی بوده اند که از این عبارات که پولس با بردگان و اربابان سخن گفت، استفاده کردند تا عمل بردهداری را توجیه یا حتی ترویج کنند. برخی دیگر این عبارات را به خاطر برده داری سرزنش کرده اند. با این همه هرگز نمیتوان مسیحیت را برای برده داری سرزنش کرد؛ این یک رسم و قانون جهانی بود که هم تاریخ مسیحیت و هم تاریخ ملت یهود را درگیر میکرد. در عوض، باید دید که لغوقانون بردهداری از سوی مردم مسیحی بود، نه از سوی مذهب های دیگر و قطعاً نه از سوی سکولاریسم.
سه) پولس، بدون اعتراض آشکار علیه بردهداری، به نظر میرسید سعی میکرد این نکته را ثابت کند که بردگان و اربابان در برابر مسیح با هم برابر هستند. آنها انسان با مسئولیت و حقوق برابر (که باید با آنها عادلانه و منصفانه رفتار شود) هستند، کمی بعد از آن زمان کل ساختار بردهداری در امپراطوری روم فرو ریخت.