Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

 خروج باب 14 – گذر از دریای سرخ

 تعقیب توسط لشکریان فرعون.

 

1. آیات (1-4) خداوند فرعون را برای مقابله با اسرائیل بیرون می­آورد.

آنگاه خداوند به موسی گفت: «به بنی‌اسرائیل بگو برگردند و در نزدیکی فی‌هاحیروت، بین مِجدُل و دریا، اردو بزنند. باید در کنار دریا، مقابل بَعَل‌صِفون اردو بزنند. فرعون با خود خواهد گفت: «بنی‌اسرائیل سرگردان به هر سو می‌روند، و بیابان محصورشان کرده است». من دل فرعون را سخت خواهم کرد، و او ایشان را تعقیب خواهد نمود. و من در فرعون و تمامی سپاهش جلال خواهم یافت. آنگاه مصریان خواهند دانست که من خداوند هستم.» پس بنی‌اسرائیل چنین کردند.

الف. باید در کنار دریا، مقابل بَعَل‌صِفون اردو بزنند: می‌توانیم بگوییم که خدا برای فرعون کمین گذاشت. حتی بعد از وحشت مرگ نخست‌زاده، دگرگونی در قلب فرعون فقط موقتی بود (او ایشان را تعقیب خواهد نمود). او هر وقت فرصتی داشت در حمله به اسرائيل درنگ نمی‌کرد.

ب. بنی‌اسرائیل سرگردان به هر سو می‌روند: این دقیقاً همان چیزی بود که خدا می‌خواست فرعون باور کند. خدا به موسی گفت تا اسرائیل را به گونه­ای هدایت کند که سرگردان به نظر آیند. خدا به موسی و اسرائیل فرمان داد تا کاری کنند که متحیر و سرگردان به نظر ­آیند، زیرا خدا به وسیلۀ این امر در فرعون جلال خواهد یافت.

2. آیات (5-9) فرعون تصمیم می‌گیرد تا اسرائیل را مجبور به بازگشت به مصر کند.

چون به فرعون پادشاه مصر خبر دادند که قوم گریخته‌اند، او و خادمانش دربارۀ بنی‌اسرائیل تغییر عقیده دادند و گفتند: «این چه کار است که کردیم که بنی‌اسرائیل را از بندگی خود رها ساختیم»! پس فرمان داد ارآب‌هاش را آماده کنند، و با سپاه خود به راه افتاد. او ششصد ارابۀ برگزیده برگرفت همراه با تمام دیگر ارابه‌های مصر و افسرانی که بر آنها بودند. وخداوند دل فرعون پادشاه مصر را سخت کرد تا بنی‌اسرائیل را که بی‌باکانه بیرون می‌رفتند، تعقیب کند. مصریان با تمامی اسبان، ارابه‌ها، سواران و سربازان فرعون، بنی‌اسرائیل را تعقیب کردند و در نزدیکی فی‌هاحیروت، کنار دریا، در برابر بَعَل‌صِفون، جایی که اردو زده بودند، بدیشان رسیدند.

الف. این چه کار است که کردیم که بنی‌اسرائیل را از بندگی خود رها ساختیم: طرح این سوال از جانبِ فرعون عجیب بود. فکر کردن به حداقل ده دلیل خوب -یعنی ده بلای قدرتمند- که چرا فرعون اسرائیل را رها ساخت دشوار نبود. این نشان می‌دهد که چگونه ما اغلب به‌سرعت آنچه را که خدا انجام داده و نشان داده است، از یاد می­بریم.

یک) شاید فرعون گمان می­کرد که بلاها نهایت قدرت خدا بوده­اند و اکنون، می­تواند با کامیابی به اسرائیل حمله کند.

دو) این امر را می‌توان با زندگی روحانی قیاس کرد. ما گاهی گمان می­کنیم که شیطان ما را به آسانی آزاد می­سازد، یا گمان می­نماییم که بلافاصله پس از ترک قلمروی او، ما را از یاد می­برد. با این وجود، شیطان دقیقاً همچون فرعون در پیِ اسرائیل، ما را تعقیب می­کند، می­کوشد تا حداقل ما را در اطراف خود داشته باشد و آرزو دارد اگر بتواند ما را از میان ببرد.

سه) ارآب‌هاش را آماده کنند: «این صرفاً ارابۀ شخص او نیست. شاید مفهوم «اَرابِگانش، تعدادی (از ارابه­ها) است».» (کول)

ب. ششصد ارابۀ برگزیده همراه با تمام دیگر ارابه‌های مصر: فرعون برترین منابع نظامی را در دسترس داشت. ارابه­ها بالاترین فناوری نظامی در دسترس در آن روزگار بودند. اسرائیل چیزی نداشت مگر آنکه بنی‌اسرائیل بی‌باکانه بیرون می‌رفتند.

یک) ذهنیت در پس واژه عبریِ بی‌باکانه (ruwn yad) در بر گیرندۀ ذهنیتِ عصیان برضد حاکمان است (اول پادشاهان 26:11-27). ماهیت عصیان­گرانۀ اسرائیل هنگامی که برضد فرعون و تمامی باورهایش بود، نیکو بود؛ اما هنگامی که برضد یهوه، موسی و تمامی باورهایشان بود، بد بود. دردسرِ بیشتر طُغیان‌گران آن است که درمقابل جِبهِۀ نادرست، طغیان می­نمایند.

3. آیات (10-12) پاسخ بنی‌اسرائیل.

همچنانکه فرعون نزدیکتر می‌شد، بنی‌اسرائیل چشمان خود را بالا کرده، مصریان را دیدند که از پی ایشان می‌آیند. پس هراسان به درگاه خداوند فریاد برآوردند و خطاب به موسی گفتند: «آیا در مصر قبر نبود که ما را به بیابان آوردی تا در اینجا بمیریم؟ این چیست که به ما کردی و ما را از مصر بیرون آوردی؟ آیا در مصر به تو نگفتیم: «ما را به حال خود واگذار تا مصریان را بندگی کنیم»؟ ما را بهتر آن بود که مصریان را بندگی کنیم تا اینکه در بیابان بمیریم!»!

الف. هراسان فریاد برآوردند: معقول بود که اسرائیل هراسان شود. آنها می­توانستند ارتش­های فرعون را در یک سو و دریای سرخ را در سوی دیگر بنگرند. گویی شانسی برای گُریز نداشتند.

یک) خدا اسرائیل را به سوی چیزی که گویا دام بود هدایت نمود. هیچ راه گُریزی به غیر از مسیری که از آن آمده بودند وجود نداشت، و ارتش مصر آن مسیر را بسته بود.

دو) «اگر از دید انسانی بنگریم، آنها می­توانستند به آسانی بر اسرائیلی‌های غیرمسلح و گرفتار شده، که نمی‌توانستند درمقابل سواره نظام و ارابه‌های جنگی ایستادگی کنند، چیره شوند.» (کلارک)

سه) «آنها راه دیگری برای انتخاب نداشتند: آنها نمی­توانستند این راه را از دست بدهند زیرا باید از دریا عبور می‌کردند. فرصتی برای سردرگمی نبود: راهشان بسته شده بود و نمی­توانستند این فرصت را تلف کنند.» (اسپرجن)

ب. بنی‌اسرائیل هراسان به درگاه خداوند فریاد برآوردند: اسرائیل عمل صحیح را انجام داد. زمانی که خودمان را در موقعیت­های پرمخاطره می­بینیم که راه گریزی نیست، باید به درگاه خداوند فریاد برآوریم، خدا پناه و قوت ماست، و یاوری که در تنگی‌ها فوراً یافت می‌شود (مزمور 1:46).

یک) «زمانی که به شرایط قوم می­اندیشیم، از وحشت آنها دیگر متعجب نمی‌شویم.» (مورگان)

ج. آیا در مصر قبر نبود که ما را به بیابان آوردی تا در اینجا بمیریم: هراس و فریادشان به درگاه خدا، معقول بود. با این وجود، کلامشان به موسی حاکی از ایمان اندک و عدم اطمینان به خدا بود. هیچ عقل و منطقی به‌راستی نمی­توانست فرض کند که موسی تمامیِ این کارها و برنامه‌ها را ترتیب داده تا قوم اسرائیل را به سوی مرگ در بیابان سوق دهد.

یک) موسی سخنی نگفت یا کاری نکرد که از اینچنین افتراهایی حمایت نماید، اما بنی‌اسرائیل همچنان دربارۀ او این‌طور فکر می‌کردند.

دو) «آنها با تمسخرآمیزترین لحن ممکن، اهانت می‌کردند، (زیرا که مصر در ساخت مقبره­ها مهارت داشت، و نزدیک به سه چهارم سرزمینشان برای اختصاص به قبرها کنار گذاشته شده بود).» (کایسر)

د. ما را به حال خود واگذار تا مصریان را بندگی کنیم: اسرائیل هنوز یک هفته نبود که از مصر بیرون رفته بود ولی همین حالا هم گذشته را تحریف می­نمودند و گمان می‌کردند که ماندن در مصر برای آنان بهتر از آن چیزی بود که واقعیت داشت.

4. آیات (13-14) موسی با دلیری­ بسیار واکنش نشان می­دهد.

موسی در جواب قوم گفت: «مترسید. بایستید و نجات خداوند را ببینید، نجاتی را که امروز برایتان به عمل می‌آورد. زیرا مصریانی را که امروز می‌بینید، دیگر هرگز نخواهید دید. خداوند برای شما خواهد جنگید؛ شما فقط آرام باشید.»

الف. مترسید: در این هنگام، موسی نمی‌دانست که خدا در این موقعیت چگونه به آنها کمک می‌کند. همۀ چیزی که او می­دانست این بود که خدا به یقین یاری خواهد رساند. منظور این است که موسی می‌دانست در چنان وضعیتی بدی قرار گرفتند که خدا باید کاری کند.

یک) زمانی که درمی­یابیم تنها یاور ما خداست، بیشتر بر آن می­شویم تا به او ایمان آوریم. برخی اوقات، مسائل کوچک -اعمالی که گمان می­کنیم می­توانیم با توانایی خود به سرانجام رسانیم- سبب نومیدی ما می‌شوند، نه چیزهایی بزرگی که درک می­کنیم تنها خدا از عهدۀ انجامش برمی­آید.

ب. بایستید: موسی به بنی‌اسرائیل فرمود که بایستید. این امر اغلب رهنمود خدا برای شخص ایماندار در هنگام فاجعه است. یأس شما را محزون کرده و مانع از ایستادگیِ‌تان می­شود. هراس شما را خواهد گفت که بگریزید. ناشکیبایی شما را خواهد گفت عملی تازه انجام دهید. احتمال شما را خواهد گفت که پیش از شکافته شدن دریای سرخ به درون آن بپرید. با این وجود، همان‌گونه که خدا به اسرائیل فرمود، اغلب به ما نیز می‌گوید که به‌سادگی بایستید و در حِینی که او از برنامۀ خود پرده برمی­دارد، آرام باشید.

ج. نجات خداوند را ببینید: موسی نمی­دانست خدا چه می­کند. با این وجود، او می­فهمید که پیامد چه خواهد بود. او می­دانست که خدا قومش را رهایی خواهد بخشید، و دشمنان خدا از میان خواهند رفت. او می‌توانست به اسرائیل بگوید: «خداوند برای شما خواهد جنگید

یک) «رستگاری در این قسمت به مفهوم حقیقی یعنی نجات جان یا پیروزی در عوض شکست در نبرد، مورد استفاده قرار گرفته است. همان‌گونه که عهدعتیق ادامه می­یابد، «رستگاری» مفهوم روحانی­ قوی­تر و مفهوم مادیِ ضعیف­تری می­یابد (مزمور 12:51)، با اینکه زبان عبری از تضاد شدید میان آن دو آگاهی نداشت.» (کول)

د) مصریان را دیگر هرگز نخواهید دید: ایده‌ای که در پس موضوع  قرار دارد، فراتر از اولین نگاه است. احتمالاً موسی از منظر جاودانگی به‌خوبی زمان حالِ آنان، سخن می­گفت.

خدا اسرائیل را در عبور از دریای سرخ رهبری می­نماید.

1. آیات (15-18) رهنمون­های خدا به موسی: دعا کردن را متوقف ساخته و اقدامات را شروع کنید.

آنگاه خداوند به موسی گفت: «چرا نزد من فریاد برمی‌آوری؟ بنی‌اسرائیل را بگو پیش روند. تو عصای خود را بلند کن و دست خود را بر فراز دریا دراز کرده، آن را بشکاف تا بنی‌اسرائیل به میان آب بر زمین خشک داخل شوند. و من دل مصریان را سخت خواهم کرد تا از پی ایشان داخل شوند. و در فرعون و تمامی سپاهش و ارابه‌ها و سوارانش، جلال خواهم یافت. و چون در فرعون و ارابه‌ها و سوارانش جلال یابم، مصریان خواهند دانست که من خداوند هستم.»

الف. چرا نزد من فریاد برمی‌آوری: موسی در مقابل قوم، سرشار از ایمان بود؛ اما در مقابل خدا در دعایی یأس­آور فریاد برمی­آورد. این امر نیکو بود، از آن‌رو که موسی باید در مقابل قوم اطمینان نشان می‌داد تا ایمانِ آنها را تقویت سازد.

ب. چرا نزد من فریاد برمی‌آوری: زمانی برای دعا کردن است و زمانی برای عمل کردن. این در حقیقت می‌تواند برضد ارادۀ خدا باشد که کاری نکنید و فقط در یک موقعیت به‌خصوص دعا کنید. اکنون زمان عمل بود و موسی می­توانست در طول راه، دعا کند.

یک) «زمانی برای دعا وجود دارد، اما همچنین زمانی برای تکاپوی مقدسانه (پرهیزکارانه) نیز باقی است. دعا کردن تقریباً برای هر یک از فصول لازم است، اما نه فقط دعا، زیرا زمانی می‌رسد که حتی دعا نیز در جایگاه دوم قرار می­گیرد.» (اسپرجن)

دو) «چیزی فراتر از دعا کردن وجود دارد. ما نه فقط باید خواهان یاری از جانب خدا باشیم، بلکه باید در مسیری باشیم که به‌واسطۀ آن برای یاری خدا مسیری (شیوه­ای) را مهیا کنیم.» (ترپ)

سه) «گناهان خاصی وجود دارد، که شخص مدت­هاست درگیر آنها بوده است؛ او از آن گناه دست نمی­کشد، اما می‌گوید برای آن دعا می­کند. خداوند به این افراد می­فرماید: «چرا نزد من فریاد برمی‌آوری؟» از گناه خود دست بکش؛ این مشکلی نیست که درباره‌اش دعا کنی، بلکه باید به‌خاطر آن توبه نمایی.» اما شخص ممکن است بگوید: «من برای توبه دعا کرده بودم». اگر واقعاً مشتاق هستی، در دعا توبه کن، اما به آن عمل نیز کُن.» (اسپرجن)

ج. عصای خود را بلند کن و دست خود را دراز کرده: اینها راهنمایی­های ساده­ای بودند که به معجزه­ای نیرومند نیاز داشتند. برترین معجزات نجات با اعمالی ساده از جانب ما رخ می­دهند. همان‌طور که درحقیقت عصای موسی معجزه را (به خودی خود) موجب نشد، از همان رو ما خود را با عملی که انجام می‌دهیم رستگار  نمی­سازیم، بلکه به معجزه رهایی­بخشِ خدا می­پیوندیم.

یک) «نه موسی و نه عَصایش نمی­توانستند ابزار مؤثر در کاری باشند که فقط با قدرت خدای مطلق انجام می‌شد؛ اما لازم بود که موسی در وقوع این معجزه دخیل باشد تا در نظر بنی‌اسرائیل اعتبار یابد و آنها ببینند که خدا او را انتخاب کرده تا ابزاری برای رهایی آنها باشد.» (کلارک)

د. مصریان خواهند دانست که من خداوند هستم: خدا همچنان داشت به پرسش فرعون در خروج 2:5 پاسخ می‌داد؛ زمانی که فرعون پرسید: «یهوه کیست که باید از او فرمان بَرم و اسرائیل را رها کنم؟» خدا از معجزۀ شکافتنِ دریای سرخ برای سخن گفتن با مصر استفاده نمود، البته به همین اندازه، از طریق این معجزه با اسرائیل نیز سخن گفت.

یک) این جنبه­ای از زندگی روحانی است که به‌ندرت به آن فکر می‌کنیم، با این وجود، افسسیان 10:3-11 به ما می‌گوید خدا قومش را برای تعلیم فرشتگان به کار می­گیرد. زمانی که خدا ما را از یک فریب یا فاجعه رهایی می­بخشد، به همان میزانی که برای مخالفان نامرئیِ ما یک گواهی است، برای ما نیز یک گواهی است. خدا هر شکستی را در زندگی ما به کار می­گیرد تا به دشمنان نامرئیِ ما از نیرو و قابلیت خود برای دخالت در اُمور انسان فانی سخن بدارد.

2. آیات (19-20) خدا سپاه مصر را با آتش متوقف می‌کند.

آنگاه فرشتۀ خدا که پیشاپیش سپاه اسرائیل می‌رفت، نقل مکان کرد و به پشت سر ایشان رفت. ستون ابر نیز از پیش روی قوم نقل مکان کرد و پشت سر آنان ایستاد. و بین اردوی مصر و اردوی اسرائیل قرار گرفت. ابر بود و تاریکی. و ابر شب را روشن می‌کرد بی‌آنکه در تمامی شب یکی از آنها به دیگری نزدیک آید.

الف. آنگاه فرشتۀ خدا… نقل مکان کرد و به پشت سر ایشان رفت: خدا هم فرشته را که به‌طور ویژه مأمور کرده بود و هم ستون ابر را فرستاد (خروج 21:13-22) تا مانند سَدی میان اسرائیل و ارتش تعقیب‌کنندۀ مصری باشند. خدا تا زمانی که مسیری برای عبور از دریای سرخ باز شود، اسرائیل را از هجوم ارتش مصری در امان نگه داشت.

یک) ما اغلب نمی­دانیم که خدا چقدر برای در امان نگاه داشتنِ ما در مقابل هجوم دشمنان نامرئی‌مان کار می‌کند. برخی اوقات حس می‌کنیم که در یک کشمکشِ روحانی در زمان حال احاطه شده‌ایم، اما شاید ندانیم که اگر خدا محافظت خود را بگیرد، چه اتفاقی می‌افتد.

ب. بین اردوی مصر و اردوی اسرائیل قرار گرفت: مصریان این موضوع را نمی­دانستند، اما همان ستونی که مانع شده بود آنان اسرائیل را تعقیب کنند، جانشان را نیز حداقل برای مدتی در امان نگاه داشت. اگر مطیع خدایی شده بودند که با حضورش مسیر آنان را بسته بود، از نابودی پیش رویشان در امان می­بودند.

ج. ابر بود و تاریکی. و ابر شب را روشن می‌کرد: آن ستون منشأیی از تاریکی برای مصریان و منشأیی از روشنایی برای اسرائیل بود. این تصویری روشن از این امر است که چگونه جلال خدا یا عمل خدا می­تواند برای یک نفر روشنایی باشد و برای شخصی دیگر، تاریک به نظر آید.

یک) «از این رو، ذاتِ دوگانۀ خدا در رهایی و قضاوت (داوری)، که جلوتر به شکلی پی‌درپی در کتاب‌مقدس پدیدار می­شود، نمی­توانست بهتر از این واقعه نشان داده شود.» (کایسر)

دو) سخن خدا جهتی تاریک برای گناهکار دارد؛ همان‌طور که انجیل و حتی خود عیسی نیز (جهت تاریک) دارند.

3. آیات (21-22)­ دریای سرخ از وسط جدا می­شود، و بنی‌اسرائیل به شکلی امن بر روی زمین خشک از آن گذر می­کنند.

آنگاه موسی دست خود را بر فراز دریا دراز کرد، و خداوند تمام آن شب دریا را به‌واسطۀ باد شرقیِ نیرومندی به عقب راند، و دریا را خشک ساخت. آب‌ها شکافته شد و بنی‌اسرائیل به میان دریا بر زمین خشک داخل شدند، در حالی که دیواری از آب در جانب راست و چپ آنها برافراشته بود.

الف. موسی دست خود را بر فراز دریا دراز کرد: بخش­های دیگر (همچون خروج 18:13 و 14:15) این حجم از آب را به مثابۀ دریای سرخ در نظر می­گیرد. عبارت عبری برای دریای سرخ، yam suph است که به روشنی به مفهوم «دریای نی» است. پژوهشگران و باستان­شناسان برای سالیان کوشیده­اند که با اطمینان آن حجم از آب را مشخص کنند.

یک) «این اصطلاح هوشمندانه ناحیۀ شمال خلیج سوئز را شرح می­دهد که دربرگیرندۀ دریاچه­های تلخ و دریاچه تیمساه (Timsah) است. این امر محتمل است که بنی‌اسرائیل در طول گردنه باریک خشکی که بعل-زفون در آنجا قرار داشت گام برداشته­اند، و دریای نی (Sea of Reeds) ذکر شده در کتاب‌مقدس، همان دریاچۀ مدرن سیربونیس (Sirbonis) بوده است. یقین داریم که گذر در این ناحیه رخ داده است، زیرا بنی‌اسرائیل پس از عبور از دریا خود را در صحرای شور یافتند (خروج 22:15).» (فایفر)

دو) نمی­دانیم این مکان دقیقاً کجا واقع بوده و دقیقاً چه جغرافیایی داشته است. این امر به‌طور خاص صحیح است زیرا ناحیه­ای اینچنین، با هر فصل سیل یا خشکسالی، جغرافیای منطقه را دگرگون می­سازد. این را می­دانیم که در آنجا آب کافی برای به دام انداختن بنی‌اسرائیل و غرق نمودن مصریان وجود داشته است. می­توانیم گُمان نماییم که شاید 10 فوت یا بیشتر آب وجود داشته است. همچنین می‌توانیم گُمان نماییم که عرض آن به اندازه­ای کافی بوده است که انبوه اسرائیلیان در یک شب از آن گذر کنند.

سه) مطالعاتی بَس تازه از مسیری جایگزین برای خروج اسرائیل از مصر پیشنهاد شده است، مسیری که کوهستان سینا را جایگزین شبه جزیره سینا در شبه جزیره عربستان می­کند. این مسیر جایگزین، گذرگاهی در خلیج عقبه در دریای سرخ  را به جای دریاچه‌های تلخ، قسمتی از سوئز و یا خلیج سوئز را در نظر می‌گیرد. در خلیج عقبه، معبرهایی درقسمت شمالی (در Ezion Geber)، در میانه (در ساحل Nuweiba)، یا در پایانۀ جنوبی (در تنگۀ تیران) پیشنهاد شده است.

ب. خداوند تمام آن شب دریا را به‌واسطۀ باد شرقیِ نیرومندی به عقب راند، و دریا را خشک ساخت و آب‌ها شکافته شد: بعضی برآنند که این تنها یک افسانه باستانی است، و درحقیقت رُخ نداده است. با این وجود، تحقیقات علمی آشکار ساخته است که براساس مقاله­ای منتشر شده در لس‌آنجلس‌تایمز که توسط توماس‌اچ‌ماگ با نام «مطالعات حمایت‌کننده از روایت کتاب‌مقدس در باب شکافتنِ دریای سرخ» (14 مارس 1992) نوشته شده است، کاملاً باورکردنی به شمار می­آید.

یک) «محاسبات کامپیوتری نمایان می­سازد که شکافتن دریای سرخ در کتاب‌مقدس، که بیان شده است موسی و بنی‌اسرائیل را قادر ساخت از بند اسارت مصر بگریزند، دقیقاً می‌توانسته است همان‌گونه که کتاب‌مقدس آن را شرح داده اتفاق افتاده باشد. به خاطر جغرافیای ویژۀ لبۀ شمالی دریای سرخ، پژوهشگران روز یکشنبه در پژوهشنامۀ انجمن هواشناسی آمریکا گزارش می‌دهند که نسیم معتدلی که پیوسته به مدت 10 ساعت می‌وزید، می‌توانسته موجب گردد تا سطح دریا حدود یک مایل عقب‌نشینی کند و عمق آب به میزان 10 فوت کاهش یابد، و خشکی­ را در ناحیه­ای که بسیاری از پژوهشگران کتاب‌مقدس بر آن باورند که گذر رخ داده است، برجای بگذارد.»

دو) لازم به ذکر است که تحقیقات ثابت نمی‌کند گذر از دریای سرخ در مکان خاصی که تحقیقات حدس زده بودند، واقع شده باشد؛ فقط آنکه پدیده­ای طبیعی­ای وجود دارد که امکان دارد خدا آن را برای شکافتنِ آب­ دریا و خروج اسرائیل از ارتش مصر به کار گرفته باشد. حتی اگر خدا پدیده­های طبیعی را به کار گرفته باشد، همچنان معجزه عظیمی بوده است.

سه) «یک شخص کافر، ممکن است کاملاً مکاشفه را رَد کند و ما از چنین شخصی، چیز بهتری را انتظار نداریم؛ اما شنیدن آنان که اظهار دارند این امر مکاشفۀ الهی است، و تلاش می­نمایند اثبات کنند که گذر از دریای سرخ هیچ ارتباطی با معجزه­ ندارد، به‌راستی ناراحت‌کننده است. چنین روش تفسیری، نیازمندِ معجزه‌ای است تا خود را معتبر کند. کافر بیچاره! حُقّه­های شما به چه اندازه نابسنده و خوار است!» (کلارک)

ج. دیواری از آب در جانب راست و چپ آنها برافراشته بود: مزمور 16:77-20 جزئیات بیشتری را در توصیف وقایع در گذر از دریای سرخ، بیان می‌کند. به وصفی شعرگونه شرح می­دهد که باران به چه شکل بارید، صاعقه زد، و صاعقه در مکان عبور از دریای سرخ اصابت کرد.

4. آیات (23-28) خدا لشکر مصر را به دردسر می­اندازد، و آنها غرق می­شوند.

مصریان با همۀ اسبان و ارابه‌ها و سوارانِ فرعون از پی ایشان تاخته، به میان دریا درآمدند. و اما در آخرین پاس شب، خداوند از ستون آتش و ابر بر اردوی مصر نظر افکند و آن را آشفته کرد. او چرخ ارابه‌های مصریان را از مسیر خارج می‌کرد به گونه‌ای که به دشواری می‌راندند. پس مصریان گفتند: «بیایید از بنی‌اسرائیل بگریزیم، زیرا خداوند برای ایشان با مصر می‌جنگد.» آنگاه خداوند به موسی گفت: «دست خود را بر فراز دریا دراز کن تا آب‌ها بر سر مصریان و ارابه‌ها و سوارانشان برگردد.» پس موسی دست خود را بر فراز دریا دراز کرد و دریا، هنگام طلوع روز، به وضع نخست خود برگشت. و چون مصریان به درون آن گریختند، خداوند ایشان را به دل دریا افکند. آب دریا به جای نخست خود برگشت و ارابه‌ها و سواران، یعنی تمامی سپاه فرعون را که از پی بنی‌اسرائیل به میان دریا درآمده بودند، پوشانید. حتی یکی از ایشان نیز جان به در نبرد.

الف. او چرخ ارابه‌های مصریان را از مسیر خارج می‌کرد: خدا به‌طرز معجزه‌آسایی برای اسرائیل برضد مصریان اقدام ­نمود. او تا هنگامی که اسرائیل از دریای سرخ عبور می‌کرد، لشکر مصریان را آشفته کرد. تنها آن هنگام بود که خدا به ارتش مصر اجازه داد تا به تعقیب اسرائیل در آب‌های شکافته شده، ادامه دهد.

ب. خداوند ایشان را به دل دریا افکند: با اینکه بعضی به‌سادگی این امر را افسانه­ای باستانی در نظر می­گیرند، دِگربار مطالعات مُدرن نمایان می­سازد که این روایت کاملاً امکان‌پذیر است.

یک) توماس اچ‌ماگ در مقاله خود در لس‌آنجلس‌تایمز ادامه داد: «دگرگونیِ ناگهانی در وزش باد موجب می­گشت تا آب‌ها پس از چند لحظه دوباره به آن ناحیه به کُلی بازگردند، پدیده‌ای که کتاب‌مقدس بیان می­دارد دنبال‌کنندگان اسرائیلیان را زیر سیل پوشاند.»

ج. دست خود را بر فراز دریا دراز کن تا آب‌ها بر سر مصریان برگردد: خدا به موسی فرمود که با دستش که با جریان دریا در ارتباط است، کاری انجام دهد. می­دانیم که این امر به‌راستی نیروی دست موسی نبود که دریا را به عقب راند یا اجازه داد که بار دیگر به جای اولیۀ خود بازگردد و ارتش مصری را درهم کوبید. این قدرت خدا در عمل بود.

یک) خدا بدون مشارکت موسی می­توانست این معجزه را به همان آسانی به انجام برساند. با این وجود، خدا اغلب مردم را برای سهیم بودن در اعمال معجزه‌آسای خود به کار می­گیرد. می­توانیم بیان داریم که بسیاری از اعمال معجزه‌آسای خدا هنوز عملی نشده­اند، زیرا هیچ‌کسی نبوده است تا قدم پیش بگذارد و دست خود را (برایش) دراز کند.

دو) به‌علاوه، این تأیید خدا نسبت به موسی بود. پیشتر، اسرائیل وی را به پست­ترین انگیزه‌ها، افترا زده بود (خروج 10:14-12). خدا با این کاری که به‌واسطۀ موسی به انجام رساند، به تمامی قوم نمایان ساخت که موسی رهبر منتخب آنان است.

د. حتی یکی از ایشان نیز جان به در نبرد: نجات در دریای سرخ به نقطۀ تحول در تاریخ اسرائیل مبدل گشت. در این دوران از تاریخ اسرائیل، آنها مشکلات بسیاری پیش رویشان داشتند، اما فرعون و مصریان دیگر هیچ‌گاه برای آنها مشکلی درست نکردند.

 

5. آیات (29-31) خلاصه: اقدام رهایی‌بخشِ دیگری برای اسرائیل.

اما بنی‌اسرائیل در میان دریا بر خشکی راه پیمودند، در حالی که دیواری از آب در جانب راست و چپ آنها برافراشته بود. آن روز خداوند اسرائیل را از دست مصریان نجات بخشید و اسرائیل اجساد مصریان را دیدند که بر کنار دریا مرده افتاده بودند. اسرائیل چون کار عظیم خداوند را بر ضد مصریان دیدند، از خداوند ترسیدند و به او و به خدمتگزارش موسی ایمان آوردند.

الف. اسرائیل اجساد مصریان را دیدند که بر کنار دریا مرده افتاده بودند: این تصدیقی بود برای اسرائیل که نجات آنها از مصر به‌طور کامل و حقیقی به انجام رسیده بود. قومی که تحت ظلم قرار گرفته، تا زمانی که مستبدان آنها زنده هستند، به سختی رهایی خود را باور می­نمایند. خدا می‌خواست اسرائیل بداند که سرکوب‌گرانشان مرده‌اند.

یک) «این یک لمس بسیار عمیق و روایتی با شاهدین عینی است. سربازان غرق شده مصری نمایانگر روش قدیمی زندگیِ برده‌داری هستند که اکنون نابود شده است. به نوعی دیدنِ اجساد نشانۀ مشخصی بر این حقیقت بود که رستگاری و زندگی جدید برای اسرائیل تضمین گشته است.» (کول)

دو) این اصل با چالش‌های روزانۀ زندگی مطابقت دارد. «با اینکه فشار رنج تقریباً طاقت‌فرسا است، اما یک روز مصریان خود را مرده می­بینید.» (مایر)

سه) این اصل دربارۀ پیروزی نهایی ما نیز صدق می‌کند. «اما همان‌طور که صبح ابدیت فرامی‌رسد، آنها با سرودهای شادی بیدار می‌شوند تا ببینند مرگ و قدرت گور و همۀ شرارت‌هایی که از آن می‌ترسیدند، مانند مصریان بر سواحل دریایی از شیشه پراکنده شده‌اند.» (مایر)

چهار) کلارک گمان می­نماید که اسرائیلیان، این سربازان مرده مصری را چپاول کرده و از این راه به سلاح‌هایی دسترسی پیدا کردند، که بعدها در جنگ­ها برضد عمالقیان، اَموریان و دیگران به‌کار گرفتند.

ب. آن روز خداوند اسرائیل را از دست مصریان نجات بخشید: خدا اسرائیل را در موقعیتی به ظاهر ناممکن رهایی بخشید. او وفاداری خود را به اسرائیل و به کُل قومش اثبات کرد.

یک) اسپرجن روایت شخص پرهیزکار پیری را شرح داد که در بستر مرگ خوابیده بود و اظهار داشت که عیسی هیچ‌گاه او را ترک نخواهد کرد، زیرا اینچنین وعده داده بود. شخصی از او پرسید: «اما تصور کن که او به وعدۀ خود وفا نکند، در آن صورت تو تباه می­شوی؟» او پاسخ داد: «در آن صورت او بازنده‌تر از من خواهد بود. درست است که من روحم را از دست می‌دهم، اما خداوند تمام افتخار و جلالش را از دست می‌دهد، اگر امین نباشد.» انگیزۀ خدا برای نجات ما، نه فقط محبتش نسبت به ما، بلکه اشتیاق به محافظت از شکوه و جلال خود است.

دو) «برادران، اگر به خدا اطمینان کرده‌ایم، و به لطف فیضش از مصر خارج شده‌ایم، و تمام گناهان (گناهان مصر) را پشت سر گذاشته‌ایم، اگر رها شده­ایم تا در صحرا هلاک گردیم، خداوند عیسی مسیح جلال خود را به‌عنوان منجی از دست می­دهد. پدر آسمانی نام خود را که وفاداریِ ابدی است از دست می­دهد، و روح‌القدس افتخار خود را به دلیل سخت‌کوشی در به سرانجام رساندن هر عملی که انجام می‌دهد، از دست خواهد داد.» (اسپرجن)

ج. اسرائیل از خداوند ترسیدند و به او و به خدمتگزارش موسی ایمان آوردند: این همان نتیجه‌ای بود که مقصود خدا بود. متأسفانه، برای اسرائیل، آنها در این جایگاه احترام و ایمان به خدا نماندند. این امر احتمالاً بیشتر همچون شرایطی مبتنی بر احساس بود تا ایمان حقیقی، زیرا آنها خیلی زود این جایگاه احترام برای خدا و موسی را ترک کردند.

یک) می­توان بیان داشت که رهایی عید پسخ و معجزۀ دریای سرخ با یکدیگر مرتبط هستند. اگر به خاطر پیروزی حاصل در دریای سرخ نبود، نجات در پسخ هیچ مفهومی نداشت. اما آنها هیچ‌گاه بدون معجزۀ نجات خدا در عید پسخ به دریای سرخ نمی­رسیدند. به همین طریق، رستگاری صلیب، بدون معجزۀ رستاخیز مفهومی ندارد. دو عمل نجات باید دست به دست هم دهند.

دو) «این قوم جدید با این آگاهی که نمی‌توانند از حضور و قدرت یهوه بگریزند، در طریق زندگی تازه قدم برداشتند، اما مرگ آنها را تهدید می‌کرد.» (مورگان)