فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

خروج باب 17 تدارک و محافظت خدا از اسرائیل

 آبی از دِلِ صخره

 

1. آیات (1-4) جماعت اسرائیل با موسی مجادله می­کنند.

جماعت بنی‌اسرائیل جملگی از صحرای سین عزیمت کردند و به فرمان خداوند طی منازل مختلف به سفر خود ادامه دادند. آنان در رِفیدیم اردو زدند، ولی در آنجا آب نبود تا قوم بنوشند. پس قوم با موسی مجادله کرده، گفتند: «به ما آب بدهید تا بنوشیم.» موسی در پاسخ گفت: «چرا با من مجادله می‌کنید؟ چرا خداوند را می‌آزمایید؟» اما قوم در آنجا تشنۀ آب بودند، و بر موسی شکایت کرده، گفتند: «چرا ما را از مصر بیرون آوردی تا ما و فرزندان و دام‌هایمان را از تشنگی بکشی؟» آنگاه موسی نزد خداوند فریاد برآورد و گفت: «با این قوم چه کنم؟ نزدیک است سنگسارم کنند.»

الف. به فرمان خداوند… ولی در آنجا آب نبود تا قوم بنوشند: اسرائیل دقیقاً همان کاری را انجام داد که خدا حکم کرده بود و ستون ابر و آتش را دنبال نمود؛ با این وجود، آنجا آبی برای نوشیدن باقی نبود. آنها طبق ارادۀ خدا عمل کرده بودند اما باز هم در دوران سختی قرار داشتند. امکان دارد کاملاً مطابق ارادۀ خدا عمل کرد و در همان حال در فصل درد نیز بود.

یک) «تشنگی، ولع و بی­قراری بیشتری از نان در پی دارد بنابراین آنان بی­قرارتر و مشتاق‌تر هستند تا به آب برسند.» (ترپ)

دو) کول دربارۀ جملۀ دام‌هایمان را از تشنگی بکشی بیان می­دارد: «چه کسی به غیر از یک شبان وقتی خودش در حال هلاک شدن از تشنگی است، نگران است که دام‌هایش از تشنگی هلاک گردند؟ این قسمت دربارۀ شبان حقیقیِ اسرائیلی سخن می­گوید.»

سه) عزیمت کردند: «در اعداد 12:33-14 بیان شده است زمانی که بنی‌اسرائیل از صحرای سین بازگشتند، در دُفقَه و سپس در اَلوش چادر زدند، که در پِی آن به رِفیدیم رسیدند. از آن‌رو، در این قسمت، دو توقف حذف شده است، احتمالاً به آن خاطر که هیچ امر شایان توجهی در هیچ یک از آنها رُخ نداده است.» (کلارک)

ب. پس قوم با موسی مجادله کرده: قوم اسرائیل مشکلی اساسی داشتند –آب نبود تا قوم بنوشند. این امر مشکلی غیرواقعی نبود و مردم حق داشتند، نگران و دلواپس باشند. با این وجود، زمانی که قوم با موسی مجادله کردند، با تفکرات یا اعمال روحانی واکنش نشان ندادند.

ج. چرا خداوند را می‌آزمایید: قوم، شکایت خود را بر موسی متمرکز نمودند، موسی دریافت که مشکل آنها با خداست.

یک) زمانی که مشکلی داریم، ملامت دیگران بسی راحت­تر از آن است که محتاطانه و به طور روحانی به مشکل بیاندیشیم. در این موقعیت اسرائیل می‌توانست این‌طور فکر کند: «ما در صحرا هستیم؛ تعجب‌آور نیست که در اینجا آب بسیاری وجود ندارد. ما باید برای رفع این احتیاج به خدا بنگریم.» اما آنها به جای آن، موسی را ملامت کردند و هیچ کاری برای برطرف‌سازی این مشکل نکردند.

د. موسی نزد خداوند فریاد برآورد: نبودِ آب تقصیر موسی نبود. با این وجود، به‌عنوان رهبر اسرائیل، وی می­بایست آنان را به سوی راه‌حل رهبری می­نمود -و مسیر درست، فریاد برآوردن نزد خدا بود، که آنان باید به این مسیر هدایت می‌شدند.

یک) موسی می‌دانست که قم با او ناعادلانه برخورد می­کردند (با این قوم چه کنم؟ نزدیک است سنگسارم کنند). اما او نیز در حالی که تحت فشارهجوم نامنصفانه بود، ناگزیر باید رهبری می‌کرد پس «به خدا توکل کرد، عمل درست را انجام داد و در دعا نزد خدا فریاد برآورد.»

دو) «یکی از بارزترین و قابل تحسین­ترین مشخصه­های موسی آن بود که سختی­های خود را نزد خدا می­برد.» (کایسر)

2. آیات (5-6) خدا به موسی می‌گوید چطور آب مُهیا می­گردد.

خداوند به موسی گفت: «پیشاپیش قوم گام بردار و برخی از مشایخ اسرائیل را نیز همراه خود برگیر و عصایی را که با آن رود نیل را زدی به دست گرفته، روانه شو. همانا من در آنجا پیش روی تو بر صخره‌ای که در حوریب است، می‌ایستم. صخره را بزن، که از آن آب بیرون خواهد آمد تا قوم بنوشند.» پس موسی در برابر دیدگان مشایخ اسرائیل چنین کرد.

الف. عصایی را که با آن رود نیل را زدی به دست گرفته: خدا به موسی فرمان داد که در پیشاپیش قوم حرکت کند و مشایخ دیگری را همراهش آورد (برخی از مشایخ اسرائیل را نیز همراه خود برگیر) و چیزی را به کار گیرد که خدا قبلاً از آن استفاده کرده بود. این امر به موسی اطمینان خاطر بخشید، زیرا قبلاً دیده بود که خدا همان عصا را برای انجام معجزات عظیم به کار گرفته بود.

یک) موسی نمی­توانست بدون به خاطر آوردن نیروی خدا آن عصا را به دست گیرد. اطمینان خاطری که او با به دست گرفتنِ عصا دریافت، اطمینان نسبت به خدا بود، نه نسبت به خویشتن.

ب. همانا من در آنجا پیش روی تو، می‌ایستم: یکی از موضوعات مهم این عزیمت از مصر به سوی کنعان آن بود که خدا همراه آنان بود. خدا در هر قدم از مسیر همراه آنان بود، و در این قسمت او دوباره حضورش را بر موسی و بر اسرائیل نمایان ساخت.

یک) «اگر خدا بر روی صخره نایستاده بود، موسی بی‌نتیجه بر آن می­کوبید. باید ابزار را به کار گرفت، اما در نهایت موفقیت به خداوند بستگی دارد.» (ترپ)

ج. صخره را بزن، که از آن آب بیرون خواهد آمد: خدا به موسی فرمان داد، در حضور او با عصایش به صخره بزند، و آب برای رفع تشنگی قوم خدا جاری شود.

یک) این امر معجزه‌ای فوق‌العاده بود. موسی (و دیگران) دریافتند­ که آب معمولاً بدین طریق از صخره جاری نمی­گردد.

دو) این امر معجزه‌ای پر برکت (پربار) بود. «در این قسمت شکیباییِ الهی بار دیگر پدیدار می­شود، زیرا که یهوه هیچ سخن ملامت‌آمیزی نگفت و علیرغم بی‌ایمانی قوم، از صخره برایشان آب مهیا ساخت.» (مورگان)

سه) این امر معجزه‌ای پُرمعنی بود. موسی در ضربه زدن به صخره طوری عمل کرد که شاید دلیل آن را نمی­فهمید. پولس در اول قرنتیان 4:10 در مورد اسرائیل در خروج نوشت: «و همان آشامیدنی روحانی را نوشیدند که از پی می‌آمد، و آن صخره مسیح بود.» ما نمی­دانیم که آیا این صخره همان‌گونه که پولس شرح داده است در پِی اسرائیل می­رفته است یا خیر، اما می­دانیم زمانی که عیسی مجروح گشت، آب حیات برای همه جاری گشت تا دریافت نمایند. «اینجا صورتی از مسیح، از جانب خدا مضروب، از دست او مصدوم و مبتلا دیده می­شود» (اشعیا 4:53؛ اول قرنتیان 4:10).» (ترپ)

چهار) عیسی با عصای موسی -لعنت شریعت مضروب شد و از او آب روانه شد تا تشنگی روحانی ما را رفع نماید. همان‌گونه که سرود باستانی بیان می­دارد:

بگذار که آب و خون

از کنارۀ رودت که روانه شد،

شفای دوچندان برای گناهت باشد،

مرا از خشم و نیرویش رهایی بخشد.

3. آیۀ (7) موسی آن مکان را به‌عنوان توبیخی برای بنی‌اسرائیل نام‌گذاری می‌کند.

او آن مکان را مَسَّه و مِریبَه نامید، زیرا بنی‌اسرائیل مجادله کردند و خداوند را آزمودند و گفتند: «آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟»

الف. او آن مکان را نامید: موسی آنچه را که خدا به او امر کرد را انجام داد و آب از صخره جاری گشت. این اعجازی عظیم از تدارکات خدا و ملامت اسرائیل بی‌ایمان و عصیانگر بود.

یک) ما دقیقاً نمی­دانیم که خدا از چه طریق از این سنگ آب فراهم کرد. شاید چشمه­ای تحت فشار بود و زمانی که موسی به صخره ضربه زد، خدا آن را جاری کرد. شاید معجزه‌ای کاملاً بی‌نظیر بود.

ب. او آن مکان را مَسَّه و مِریبَه نامید: خدا طریقی که اسرائیل، او را در مَسَّه و مِریبَه امتحان کرد را به خاطر آورده و در چند متن به آن اشاره کرد.

·    تثنیه 16:6: یهوه خدای‌خود را میازما، چنانکه او را در مَسَّه آزمودی.

·    تثنیه 22:9: شما در تَبعیرَه و مَسَّه و کِبروت‌هَتّاوَه نیز خداوند را به خشم آوردید.

·    تثنیه 8:33: که او را در مَسّه آزمودی و نزد آب‌های مریبه با او مجادله کردی.

 ج. خداوند را آزمودند و گفتند: «آیا خداوند در میان ما هست یا نه»: خدا به صورت تأثیرگذاری فرمود «همانا من در آنجا پیش روی تو بر صخره‌ای که حوریب است، می‌ایستم» (خروج 6:17) و بیان داشت که او همراهِ اسرائیل بوده و خواهد بود. با این وجود، آنها همچنان در شک بودند که آیا خداوند در میان ما هست یا نه؟

یک) این دیدگاه در بین بنی‌اسرائیل گناه عظیم آنان بود. در این دوران سخت، بنی‌اسرائیل -مستقیم یا غیرمستقیم- به حضور پُرمهر و توجۀ خدا در بین خود شک داشتند. «این قوم با نگرانی فِقدانی ضروری، به حقیقتی که مدارکی مسلم از آن داشتند، تردید نمودند.» (مورگان)

دو) بعدها، زمانی که اسرائیل تدارکات خدا را در صحرا در عید خیمه­ها به خاطر آوردند، مراسم خاصی داشتند که در آن معجزۀ آب از صخره را بازگو می­نمودند. عیسی دقیقاً در رابطه با همان مبحث فرمود: «هر‌که تشنه است، نزد من آید و بنوشد. هر که به من ایمان آوَرَد، همان‌گونه که کتاب می‌گوید، از بطن او نهرهای آب زنده روان خواهد شد.» (یوحنا 37:7 -38)

سه) آب حیاتی که عیسی از آن سخن گفت، همان روح‌القدس بود (یوحنا 39:7)؛ برای خدا کمتر از معجزۀ جاری ساختن آب از دل صخره نیست که محبت و قوت روح‌القدس را از دلِ ما بیرون آورد -دِلِ ما می­تواند به همان مقدار سخت باشد.

خدا اسرائیل را بر عمالقیان پیروز می‌گرداند.

1. آیات (8-9) یورش عمالیق به اسرائیل.

سپس عَمالیق آمدند و در رِفیدیم با اسرائیل جنگ کردند. موسی به یوشَع گفت: «مردانی برای ما برگزین و به مصاف عَمالیق بیرون رو. فردا من با عصای خدا به دستم بر بالای تپه خواهم ایستاد.»

الف. سپس عَمالیق آمدند و در رِفیدیم با اسرائیل جنگ کردند: این هجومی بی­علت از سوی عمالیقیان برضد اسرائیل بود. موسی در واکنش به این عمل، یوشَع را احضار نمود تا ارتش اسرائیل را برای نبرد رهبری نماید تا از قوم در مقابل یورش عَمالیق دفاع کند.

یک) «عمالیق نوۀ پسرِ عیسو بود (پیدایش 12:36)، و با اینکه همجنسِ اسرائیل بود، همان‌طور که تاریخ پس از آن آشکار می­سازد، سرسخت‌ترین مخالف آنها بود.» (توماس)

دو) «هر احتمالی وجود دارد که آنها از وعدۀ زمین کنعان که به برادر دوقلوی عیسو، یعنی یعقوب داده شده بود، مطلع بودند. از همان رو، اگر این وعده مهم تلقی می­شد، نمی­بایست خطری برای منافعشان در نِگِب (صحرای جنوب اسرائیل) حس می­نمودند.» (کایسر)

سه) «آنها مانند بسیاری از بادیه نشینان، در منطقۀ پهناوری که با نام «نِگِب» یا «زمین جنوبی» توصیف می‌شد، سکونت داشتند (اعداد 29:13).» (کول)

ب. و با اسرائیل جنگ کردند: شیوۀ حمله‌ای که عمالیق به کار گرفت، ناپسند بود. تثنیه 17:25-18 بیان می­دارد: «به یاد آوید آنچه را که عمالیقیان در راه به هنگام بیرون آمدنتان از مصر با شما کردند؛ چگونه زمانی که خسته و کوفته بودید، در راه بر شما حمله آورده، همۀ واماندگان را که در آخر صف حرکت می‌کردند، از پادرآوردند و از خدا نترسیدند.

یک) «به خیانتکارانه‌ترین و بزدلانه‌ترین روش؛ زیرا آنها به صف انتهایی اردو یورش بردند… بی‌تردید، آنها توشۀ اسرائیل را هدف طمع خود ساخته بودند؛ اما با یافتن زنان،  کودکان، افراد مُسن و رنجور که همراه با اثاثیه در عقب حرکت می­کردند، آنان را درهم کوبیده و اموالشان را غارت کردند.» (کلارک)

ج. به مصاف عَمالیق بیرون رو: این نخستین تجربه حائز اهمیت جنگاوری برای اسرائیل باستان بود. آنها صدها سال همچون برده زندگی نموده بودند، و خدا به خاطر آنها با مصریان نبرد کرد. اکنون، آنها باید یاد می‌گرفتند که در یک نبرد نظامی بر خدا توکل کنند.

یک) «خدا در روزهای نخستین، آنان را به طریقی رهبری نمود که مانع وقوع جنگ احتمالیِ شود (خروج 17:13). اما اکنون آنها درگیر نبرد شدند.» (مورگان)

د. عصای خدا به دستم: کتاب‌مقدس این عصای محکم را، هم عصای موسی (عصایت، خروج 5:17) و هم عصای خدا می­خواند. هبستگی­ای از آلات انسانی و نیروی الهی در آن وجود داشت.

یک) خدا آن را عصای موسی نام نهاد، از آن‌رو موسی را مفتخر کرد. موسی آن را عصای خدا نام نهاد، و از همان رو خدا را تجلیل نمود.

2. آیات (10-11) تا زمان که موسی دعا می­کند، اسرائیل در نبرد پیروز می­شود.

پس یوشَع طبق دستور موسی به جنگ عَمالیق رفت، و در این ضمن موسی، هارون و حور به بالای تپه برآمدند. هرگاه موسی دستانش را برمی‌افراشت اسرائیل پیروز می‌شدند، و هرگاه دستانش را پایین می‌آورد، عَمالیق چیره می‌شدند.

الف. پس یوشَع طبق دستور موسی عمل کرد: این نخستین بخشی است که از یوشَع نام برده می‌شود. ما متوجه می­شویم که او همان کاری را می‌کند که موسی تا وقتی که از صحنه خارج گشت، انجام می­داد -یوشع با ایمان، به خدا و موسی صادقانه خدمت کرد.

یک) همواره نیکوست به خاطر داشته باشیم که نام عیسی به یونانی تلفظ نام یوشَع است. یعنی همان نام است.

دو) «هم در ترجمۀ هفتادتنان و هم در عهد یونانی، او عیسی خوانده می‌شود: این نام به مفهوم منجی است؛ و به او اجازه داده شده که بیان آشکار خدای مبارک ما باشد. او با دشمنان قومش جنگید و بر آنها چیره گشت، و آنان را به سرزمین موعود آورد، و آن را به قید قرعه میانشان تقسیم نمود. شباهت میان او و ناجیِ دنیا، به‌قدری آشکار است که نیاز به اشاره ندارد.» (کلارک)

ب. موسی، هارون و حور به بالای تپه برآمدند: این کار را کردند تا بتوانند ببینند و سپس دعا کنند. هارون برادر موسی بود، و بعضی گمان می­کنند حور برادر زن او بوده است.

یک) «یوسفوس (Antiquities III, 54 [ii.4]) سنّتی یهودی را توصیف می‌کند که مطابق آن بیان می­نماید که حور شوهر خواهر موسی، یعنی مریم بوده است.» (کایسر)

ج. هرگاه موسی دستانش را برمی‌افراشت اسرائیل پیروز می‌شدند: موسی از پشت صحنه، جنگ را حمایت می‌کرد و مشغول دعا بود. سرنوشت بنی‌اسرائیل در نبرد به شفاعت موسی وابسته بود، زیرا زمانی که دعا می­کرد، اسرائیل پیروز می‌شدند و زمانی که از دعا کردن بازمی‌ایستاد، عَمالیق چیره می‌شدند.

یک) دستانش را برمی‌افراشت: این عبارت حالت بدن و طرز ایستادن اسرائیلیان را در دعا شرح می­دهد، همان‌طور که امروزه بعضی افراد در دعا سر خود را خم یا دستانشان را گره می‌کنند. موسی می­بایست دعا می­کرد و به دعا کردن ادامه می­داد. «هم فعلِ برافراشتن و هم پایین‌آوردن با زمان کامل نشان داده می‌شوند… و زمان استمراری یا مکرر به روشنی نمایان است.» (کایسر)

دو) این بخش خارق‌العاده بر ما آشکار می­سازد که حیات یا مرگ برای اسرائیل به دعای یک مرد وابسته بود. موسی همان‌گونه که ما باید دعا بنماییم -با شور و شوق دعا نمود، با این باور که حیات و مرگ -شاید به صورت ابدی- به دعا وابسته است.

سه) تطبیق این موضوع با علم به اینکه خدا نقشه­ای از پیش تعیین شده دارد، می‌تواند سخت باشد. اما خدا نمی‌خواست موسی خود را با این مسئله درگیر کند -او باید به گونه­ای دعا می­نمود که به‌راستی اهمیت داشت. تنها به این خاطر که نمی‌توانیم دریابیم دعاهایمان چگونه با برنامه از پیش طرح‌ شدۀ خدا سازگار است، به این مفهوم نیست که دعا حائز اهمیت نیست.

چهار) موسی در روزهای ابتدایی گمان می­نمود تنها شیوۀ چیرگی در جنگ، پیکار کردن است (خروج  ۱۱:۲-۱۵). اما اکنون اجازه داد یوشع جنگ کند، در حالی‌که خودش کار مهم‌تر را انجام می­داد: دعا برای پیروزی.

3. آیات (12-13) دستان موسی برای دعا نیرومند می­گردند.

اما دستان موسی خسته شد؛ پس سنگی برگرفته زیر موسی نهادند و او بر آن بنشست. هارون و حور نیز یکی از این سو و دیگری از آن سو دستانش را نگاه داشتند. بدین‌سان دستان موسی تا غروب آفتاب استوار ماند و یوشَع به دَمِ شمشیر بر لشکر عَمالیق چیره شد.

الف. دستان موسی خسته شد: عمل پشتیبانی از جنگ به وسیلۀ دعا کار سختی بود و موسی نمی‌توانست به آسانی ادامه دهد. امکان دارد گمان کنیم که جنگیدن، کاری دشوار و دعا کردن کاری ساده است، اما دعای حقیقی نیز دشوار بود.

یک) دعا برخی مواقع شیرین و راحت است؛ در دیگر مواقع کار دشواری است. از همان رو پولس خدمت اپافراس را به این صورت شرح نمود، «همواره در دعاها برای شما مجاهده می­نماید» (کولسیان 12:4)، و نوشت «با هوشیاری و شکرگزاری، خود را وقف دعا کنید» (کولسیان 2:4).

ب. هارون و حور دستانش را نگاه داشتند: هارون و حور به سوی موسی رفته و به مفهوم واقعی دستان او را برای دعا برافراشته نگاه داشتند. آنها به او کمک کردند، و در شفاعت با او مشارکت نمودند. یاریِ آنها با کامروایی بود: دستان موسی تا غروب آفتاب استوار ماند.

یک) با اینکه این کاری بود که موسی باید انجام می‌داد، اما فراتر از آن بود که خودش به تنهایی بتواند به سرانجام رساند. موسی به تنهایی نمی­توانست در جنگ دعا، پیروز شود. او به دیگران نیاز داشت تا به کمکش آیند و در دعا او را تقویت کنند.

دو) «چند تن از پدران کلیسا، موسی را با دستان برافراشته‌اَش، به‌عنوان هیبتی از مسیح بر روی صلیب در نظر می­گیرند، که برای بشریت عذاب می­کشد، و در جنگ با گناه و شیطان به‌طور کامل پیروز می­گردد.» (کلارک)

ج. یوشَع به دَمِ شمشیر بر لشکر عَمالیق چیره شد: به دلیل این دعا، اسرائیل بر عمالیق چیره گشت. ما هیچ انتخاب دیگری نداریم جز آنکه بگوییم اگر موسی، هارون و حور در عمل دعا یاری نمی­رساندند، اسرائیل مغلوب می­گشت و تاریخ دگرگون می­شد.

یک) این متن خارق‌العاده اهمیت بسیارِ دعا را برای ما نمایان می­سازد. حیات و مرگ -حتی مسیر تاریخ- به دعا وابسته بود. می‌توان گفت امروزه بسیاری اوقات، فرزندان خدا به این دلیل شکست می‌خورند که دعا نمی‌کنند و یا دعا، کار آنها را حمایت نمی‌کند.

یک) این بخش خارق‌العاده اهمیت بسیارِ دعا را بر ما نمایان می­سازد. حیات و مرگ -مسیر خود تاریخ- به دعا وابسته بود. می‌توانیم دریابیم که امروزه اغلب قوم خدا مغلوب می­گردند زیرا دعا نمی­کنند یا دعا حامی عملشان نیست.

دو) با این همه، یوشع باید می‌جنگید. موسی در دعا، کاری که یوشع باید انجام می­داد را محو نکرد. جنگ با دعا و به همراه شیوۀ عادی -کار ارتش، با رهبری یوشع- پیروز گشت. «دعا اگر ما را از استفادۀ کاربردی از ابزاری که احتمالاً به منظور مقاصدی که برای آن دعا می­نماییم، بازدارد، استهزاء محض است.» (اسپرجن)

4. آیات (14-16) پیکاری پایان‌ناپذیر با عمالیق.

آنگاه خداوند به موسی گفت: «این را به یادگار در کتاب بنویس و آن را به گوش یوشَع بخوان، زیرا من یاد عَمالیق را به‌کل از زیر آسمان محو خواهم کرد.» سپس موسی مذبحی ساخت و آن را خداوند بیرق من است، نامید و گفت: «زیرا دستی بر ضد تخت خداوند است! خداوند نسل اندر نسل با عَمالیق در جنگ خواهد بود.»

الف. این را به یادگار در کتاب بنویس: کایسر یادآور می­شود که پنج قسمت در کتب پنج‌گانه وجود دارند که موسی چیزی را به حکم خدا نوشته است (خروج 14:17، خروج 4:24-7، خروج 27:34، اعداد 1:33-2، و تثنیه 9:31، 24). در زمانی نه چندان دور بعضی از الهیدانان شک داشته و بیان می­کردند که در دوران موسی خط هنوز ابداع نشده بود. مطالعات بیشتر نشان داد که انسان حداقل 1500 سال پیش از دوران موسی می­نوشته است.

ب. من یاد عَمالیق را به‌کل از زیر آسمان محو خواهم کرد: عمالیق در یورش برضد اسرائیل تقصیر و شرم ویژه­ای داشت.

·    عمالیق این شرم را داشت که نخستین قومی بود که برضد اسرائیل پیکار کرد.

·    عمالیق این شرم را داشت که برای یورش بر اسرائیل پا را فراتر گذاشت.

·    عمالیق به‌راستی این شرم را داشت که با خدا پیکار می‌کرد.

ج. سپس موسی مذبحی ساخت و آن را خداوند بیرق من است، نامید: با اینکه موسی می­فهمید دعایش اهمیت دارد، اما به آن اندازه نادان نبود که گمان کند او بوده است که در جنگ پیروز شده است. او برای پرستش، مذبحی ساخت و نام یهوه نسی را پرستید (خداوند بیرق من است).

یک) نسی، بیانگر پرچم یا بیرق است. منظور آن است که خدا در نبرد فاتح است و پرچم پیروزی وی برافراشته شده است. همان واژه دربارۀ مار بر روی چوب در اعداد 8:21 و سایربخش­های مهم، بهرکار رفته است:

·    مزمور 4:60: «اما برای ترسندگانت، پرچمی افراشتی تا از تیررَسِ کمان بدان بگریزند.»

·    کتاب اشعیا 10:11: «و در آن‌ روز واقع‌ خواهد شد که‌ ریشه‌ یسَّی‌ به‌ جهت‌ عَلَمِ قوم‌ها برپا خواهد شد و امّت‌ها آن‌ را خواهند طلبید و سلامتی‌ او با جلال‌ خواهد بود.»

·

دو) در خروج 17 نمونه­هایی از قدرت خدا و کوشش انسان را می‌بینیم که با همکاری یکدیگر کار می‌کنند. موسی بر صخره ضربه زد؛ اما تنها خدا می­توانست آب را جاری کند. یوشع جنگید، موسی دعا کرد، اما تنها خدا بود که بر عمالیق پیروز گشت. در تمامی این امور، خدا جلال یافت. این‌گونه نبود که اسرائیل بیرق من است یا موسی بیرق من است یا یوشع بیرق من است؛ بلکه یهوه نسی بود: خداوند بیرق من است.

سه) ما گاهی اوقات، وقتی با خدا همکاری می‌کنیم خیلی بیشتر از وقتی که خدا به تنهایی خودش همه کارها را به انجام می‌رساند، قدرت و یاری او را درک می‌کنیم. نام یهوه نسی، بعد از جنگ با عمالیق مطرح شد و نه بعد از آنکه مردگان مصری در ساحل دریای سرخ پراکنده شدند.

د. دستی بر ضد تخت خداوند است! خداوند نسل اندر نسل با عَمالیق در جنگ خواهد بود: این آخرین جنگ با عمالیق یا اشاره به آنان نبود. خدا به پیکار برضد آنها ادامه داده، اما به آنها فرصت بسیاری داد تا از این گُناهِ عظیمِ حمله بر پسر عمویش، اسرائیل، توبه نمایند.

·    بلعام نابودی آنها را نبوت کرد (اعداد 20:24).

·    صدها سال پس از آن، شائول برضد آنها پیکار کرد (اول سموئیل 48:14).

·    خدا به شائول حکم کرد که به جنگ بر علیهِ عمالیق ادامه دهد، تا داوری آنها را به‌خاطر گناهانشان برضد اسرائیل تکمیل نماید (اول سموئیل 1:15-7).

·    شائول در فرمانبرداریِ ناتمام از خدا، با عمالیقیان جنگ نموده و آنان را درهم کوبید، اما پادشاهشان (و شاید برخی دیگر) را زنده گذاشت و در همان حین خود را در آن جنگ، ثروتمند ساخت (اول سموئیل 7:15-9).

·    کوتاهی در اطاعت از خدا دربارۀ عمالیق، مهم‌ترین سرکشی شائول بود که به بهای از دست دادن تخت پادشاهیِ تمام شد (اول سموئیل 2:15-9 و اول سموئیل 18:28).

·    عمالیقیان پس از آن هنوز وجود داشتند، از همان‌رو می‌دانیم که شائول، کاری را که خدا بر او سپرده بود، به اتمام نرساند (اول سموئیل 8:27، 17:30؛ دوم سموئیل ۱۲:۸).

·    بعضی علائم حاکی از آنند که این کار در پایان سلطنت حزقیا کامل شده است (اول تواریخ41:4-43)، اما امکان دارد بعضی از نوادگان عمالیقی باقی مانده باشند (همچون هامان در استر 1:3).

یک) بسیاری افراد با توجه به حکم خدا برای پیکار با عمالیقی‌ها و نابودی کامل آنها، عمالیقیان را همچون تجسمی از بدن ما در نظر می­گیرند، وجه غیر روحانی انسان که با روح در نبرد است. براساس این مفهوم، «عمالیق» پیوسته با روح در نبرد است و می­بایست با آن پیکار نمود تا به‌طور کامل مغلوب گردد (غلاطیان 17:5).