فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

خروج باب 22 قوانین بیشتر به منظور هدایت قاضیان

قوانین مربوط به دارایی شخصی و غرامت.

 

1. آیات (1-4) غرامت لازم در موارد دزدی.

«اگر کسی، گاو یا گوسفندی بدزدد و آن را بکشد یا بفروشد، باید در ازای آن گاو پنج گاو، و در ازای آن گوسفند چهار گوسفند بپردازد. اگر دزدی در حال نَقْب زدن گرفتار آید و او را بزنند به گونه‌ای که بمیرد، بازخواستی برای خون او نخواهد بود؛ اما اگر این عمل پس از طلوع آفتاب واقع شود، برای خون او بازخواست خواهد بود. هر که دزدی کند البته باید غرامت بپردازد، ولی اگر چیزی نداشته باشد، خود او را باید فروخت تا غرامت پرداخت شود. اگر حیوان دزدی، اعم از گاو یا الاغ یا گوسفند، زنده در دست دزد یافت شود، باید دو برابر باز پس دهد.»

الف. اگر کسی، گاو یا گوسفندی بدزدد: فرمان مخالفت با دزدی پیشتر در دَه فرمان ذکر شده بود (خروج 15:20). این قسمت اصول­ مهم‌تری به قضات ارائه شده است تا آنها بتوانند این اصل را در زندگی روزمره و اجرای عدالت در بین قوم اسرائیل استفاده نمایند.

یک) بکشد یا بفروشد: «جزای سنگین­تری برای این امر باقی است، از آن‌رو که این‌گونه اَعمال، احتمال عمد بودن را در دزدی نمایان می­سازد.» (کول)

ب. باید بپردازد: شریعت موسی تابه‌حال فردی را به‌خاطر سرقت و دزدی به زندان نیانداخته است بلکه به جای آن، دزد می­بایست چیزی را که سرقت کرده بود، علاوه بر مجازاتی مازاد بپردازد.

یک) در این قسمت، تاوان می­تواند چیزی از حدود 500٪ (باید در ازای آن گاو پنج گاو بپردازد) تا 200٪ (باید دو برابر باز پس دهد) باشد. «دلیل پنج برابر بودنِ تاوان دزدیِ گاو احتمالاً به آن خاطر است که فردی ابزار امرار معاش فرد دیگری را سرقت کرده است. این شامل هر یک از ابزار شخم‌زنی یا کشت و کار فرد نیز می‌شود.» (کایسر)

دو) این امر می‌تواند رویکردی مثبت در مجازات تبهکاران، مجبور کردن آنها برای پرداخت غرامت مؤثر و غرامت دادنِ زیانِ قربانیان دزدی آنها در نظر گرفته شود. این اصول اغلب در ادارۀ دادگستری امروزی چشم‌پوشی می­شوند.

سه) در عین‌حال آنها، به‌عنوان یک اصل، در زندگی بسیاری از مسیحیان نادیده گرفته می­شوند. «این فصل سرشار از تاوان است، که در زندگی عادی فرد مسیحی بسیار کم به آن پرداخته می­شود. ما می­کوشیم آسیبی که به دیگران وارد کرده‌ایم را به وسیلۀ قوانین مدنی جبران نماییم؛ اما در حقیقت بیزاریم که صادقانه اعتراف نماییم که اشتباه کرده‌ایم، و برای اقدام یا گفتارمان تاوان بپردازیم.» (مایر)

ج. هر که دزدی کند البته باید غرامت بپردازد، ولی اگر چیزی نداشته باشد، خود او را باید فروخت تا غرامت پرداخت شود: اگر فرد نمی‌توانست چیزی که دزدیده بود را بازگرداند، دزد همچون کارگری مُزد بگیر به فروش می­رفت، و پولِ فروش آن دزدی که هم اکنون کارگر شده است به فرد قربانی می­رسید.

د. اگر دزدی در حال نَقْب زدن گرفتار آید و او را بزنند به گونه‌ای که بمیرد، بازخواستی برای خون او نخواهد بود. اما اگر این عمل پس از طلوع آفتاب واقع شود، برای خون او بازخواست خواهد بود: مالک دارایی حق داشت از ملک و دارایی خود با زور مراقبت نماید. اما تنها با زور و نیروی منطقی. فرض بر آن بود که اگر در طول روز مالک بخواهد از خود دفاع کند، باید در حدی دفاع کند که منجر به کشته شدن فرد مقابل نشود.

یک) «این امر برای شریعت بخشندۀ اسرائیل عادی است که حتی یک دزد نیز از حقوقی برخوردار بود.» (کول)

2. آیات (5-8) اعمال فراتر اصل غرامت.

«اگر کسی چارپایان خود را در مزرعه یا تاکستانی بچراند، یعنی چارپایان خود را رها کند تا در مزرعۀ شخصی دیگر چرا کنند، باید از بهترین قسمت مزرعه یا تاکستان خویش غرامت بپردازد. اگر آتشی شعله برکشد و در خاربوته‌ها چنان منتشر شود که خرمن گندم یا گندم درو نشده و یا مزرعه‌ای را بسوزاند، کسی که آن را افروخته است البته باید غرامت بپردازد. اگر کسی پول یا اسباب نزد همسایۀ خود امانت گذارد تا از آن نگهداری کند، و آن امانت از خانۀ همسایه به سرقت رود، اگر دزد گرفتار شود باید دو برابر غرامت بپردازد. اما اگر دزد پیدا نشد، آنگاه باید صاحب‌خانه را نزد قضات برند تا معلوم شود آیا دست خود را بر مال دیگری دراز کرده است یا خیر.»

الف. اگر کسی چارپایان خود را در مزرعه یا تاکستانی بچراند، یعنی چارپایان خود را رها کند تا در مزرعۀ شخصی دیگر چرا کنند، باید غرامت بپردازد: مالک یک حیوان عهده‌دار چِرای حیوانات خود بود. وی مکلف بود دارایی همسایه­اش (چراگاه) را محترم شمارد.

یک) «به همین سبب، افراد نه تنها برای صدمه­ای که به عمل می­آورند، بلکه  در قبال صدماتی که موجب می­شوند نیز مسئول هستند، حتی اگر آنها عمدی صدمات ناشی از آن را ایجاد نکرده باشند.» (کایسر)

دو) «ما نه تنها با عملی که می­کنیم، یا انجام آن را مجاز می­دانیم بلکه در اقدامی که غافلانه از انجام آن ناتوان می­مانیم به دیگری ظلم می­کنیم.» (مایر)

ب. باید از بهترین قسمت مزرعه یا تاکستان خویش غرامت بپردازد: این مجازاتی منصفانه بود، و به اندازه‌ای چشمگیر بود که به یک کشاورز دلیلی بدهد که مجاز نداند حیواناتش با بی­پروایی و به‌طور مخرب چِرا نمایند.

یک) «این قوانین نیز با تأکید بر گناه غفلت آغاز شدند. حقیقت تأکید شده آن است که هیچ انسانی نمی­بایست زندگی خود را بر مبنای خودخواهی بگذراد و آن ظُلمی که همسایه در قلمرو مادی به همسایه تحمیل می­نماید، در قلمرو اخلاقی به گناهی بر ضد خدا مبدل می­گردد.» (مورگان)

ج. کسی که آن را افروخته است البته باید غرامت بپردازد: غرامت شامل موارد ویرانگری یا غفلت نابخردانه نیز می‌شد و حتی اگر فردی دارایی فرد دیگری را نزد خود نگاه می­داشت و در آن کار غفلت می‌کرد، باید غرامت پرداخت می‌کرد. نظام قانونیِ موسی دید والایی به مسئولیت شخصی، حتی دربارۀ دارایی دیگران داشت.

یک) این امر امروزه به مفهوم توجهی متناسب، برای دارایی دیگران است. یک فرد مسیحی، اگر با ماشین فرد دیگری تصادف نماید، به یقین یادداشتی می‌گذارد و خسارت وارده را غرامت می‌دهد. فرد مسیحی بیمۀ مناسبی خواهد داشت، که ضمانت می­نماید می­تواند صدمات وارده بر شخصی دیگر را غرامت دهد.

دو) اگر کسی چیزی را به شما بدهد تا برایش نگاه دارید، آنگاه شما همچون یک ناظر یا مسئول در قبال آن عهده‌دار هستید. و نیز این اصل در برگیرندۀ چیزی است که خدا بر ما عَطا می­دارد تا برایش مدیریت یا نظارت نماییم.

د. البته باید غرامت بپردازد… باید دو برابر غرامت بپردازد: غرامت بر مبنای مقدار یا درصدی از پیش مشخص گشته، پرداخت می­شد؛ این امر به سلیقه فرد قربانی یا قاضی وابسته نبود.

3. آیات (9-13) اِعمالِ بیشتر اصل غرامت.

«در هر جرمی در خصوص گاو یا الاغ یا گوسفند یا جامه یا هر چیز گمشده‌ای که کسی دربارۀ آن بگوید: «این مال من است»، ادعای هر دو طرف نزد قضات برده شود و هر که را آنان مقصر دانند، دو برابر مال را به دیگری مسترد بدارد. اگر کسی الاغ یا گاو یا گوسفند یا هر حیوان دیگری را نزد همسایۀ خود امانت گذارد تا از آن نگهداری کند، و آن حیوان بمیرد، آسیب ببیند و یا به غارت برده شود بی‌آنکه کسی ببیند، برای حل مشکل میان آن دو، همسایه باید به پیشگاه خداوند سوگند یاد کند که دست او بر مال دیگری دراز نشده است. صاحب حیوان این را بپذیرد و دیگر نیازی به پرداخت غرامت نیست. اما اگر آن حیوان دزدیده شده باشد، باید به صاحبش غرامت بپردازد. اگر آن را جانوری وحشی دریده باشد، لاشه را به‌عنوان مدرک بیاورد، و دیگر مُکلّف به پرداخت غرامت حیوان دریده شده نخواهد بود.»

الف. هر چیز گمشده‌ای که کسی دربارۀ آن بگوید: ”این مال من است: در قوانین شریعت اسرائیل، صاحب مال، به‌خاطر آنکه وسیله‌اش گمشده‌ بود، تصاحب خود را از دست نمی­داد. اگر فرد دیگری شیء را پیدا می­کرد و مالکیت آن را مدعی می­شد (همراه با مجادله­ای در پِی آن)، می­بایست توسط قضات، تصمیم‌گیری می­شد.

یک) «یک شیء گُمشده است: شخصی یک شیء مشابه را در دست همسایه خود می­بیند و فکر می‌کند آن وسیله دارایی خودش است. گویا اسرائیلیان از فرمان آنگلوساکسون مبتنی بر «یابنده، نگهدارنده است» پیروی نمی­کردند: شیء گمشده تحت تصاحب و دارایی صاحب اصلی باقی می‌ماند، کسی که می‌تواند در صورت دیدن آن شیء، مالکیت آن را مدعی شود.» (کول)

ب. ادعای هر دو طرف نزد قضات برده شود و هر که را آنان مقصر دانند، دو برابر مال را به دیگری مسترد بدارد: اگر در باب اهمال دارایی نزاعی صورت گرفت، قاضیان مدارک را در نظر می­گرفتند، تفحص کرده و بر آن می­شدند که چه کسی به حق و چه کسی ناحق است. شخص گناهکار می­بایست دو برابر غرامت بپردازد -چه متهم باشد چه مدافع. بهایی برای اتهامات نادرست یا دادخواهی وجود داشت.

یک) نزد قضات: «در زبان عبری، خدایان: پس قاضیان، به‌خصوص اگر نیکو باشند، خدایان خوانده می­شوند (مزمور 6:82). و صندلی قضاوت جایگاه مقدس خوانده می­شود (جامعه 10:8).» (ترپ)

ج. اگر کسی الاغ یا گاو یا گوسفند یا هر حیوان دیگری را نزد همسایۀ خود امانت گذارد تا از آن نگهداری کند، و آن حیوان بمیرد، آسیب ببیند و یا به غارت برده شود بی‌آنکه کسی ببیند: این قانون موقعیتی را در نظر گرفته است که رخدادی مشکوک واقع شده داده است اگر حیوانی که تحت مراقبت دیگری قرار گرفته بمیرد، آسیب ببیند و یا به غارت برده شود. با این وجود، اگر این اتفاق در شرایطی رخ داده باشد که شاهدی وجود نداشته باشد (بی‌آنکه کسی ببیند)، آیا گواهیِ متهم در اینچنین موردی مقبول است؟

د. برای حل مشکل میان آن دو، همسایه باید به پیشگاه خداوند سوگند یاد کند که دست او بر مال دیگری دراز نشده است. صاحب حیوان این را بپذیرد: در اینچنین مواردی، صاحبِ حیوان موظف به پذیرش گواهیِ سوگند متهم بود، مگر آنکه مدارک منطقی باقی باشد که در درستی (سخنان) متهم شک و شبهه پدید آورد.

یک) این اصل پایه و اساس ذهنیت ما است که یک انسان تا وقتی که گناهش اثبات نگردد، بی­گناه است. در این مورد، سوگند مرد صحیح در نظر گرفته می‌شُد، مگر آنکه مدرکی نقض‌کنندۀ آن پیدا شود.

دو) لاشه را به‌عنوان مدرک بیاورد: «ارائۀ لاشه نمایان می­سازد که با وجود آنکه شبان نمی‌توانست از کشتار ممانعت به عمل آورد، به مقدار هوشیار و نگران بود که از بلعیده شدن طعمه جلوگیری نماید.» (کول)

ه‍. صاحب حیوان این را بپذیرد: با آنکه مالک حیوان متحمل خسارت گشته بود، مجاز نبود با افترا زدن و غرامت گرفتن از فرد بی­گناه خسارت را برطرف سازد. وی مجبور به پذیرش نتیجه بود، با آنکه عدالت، غرامت او را نپرداخته بود.

یک) تفکری هم راستا در عهدجدید وجود دارد که ایمانداران می­بایست از بردن شکایات میان خود به نزد قضات دنیوی پرهیز نمایند. آنها می­بایست اجازه دهند که این مسئله توسط کلیسا داوری شود (اول قرنتیان 1:6-8).

4. آیات (14-15) اصول غرامت اعمال شده درمورد وام‌گیری و وام‌دِهی.

«اگر کسی از همسایۀ خود حیوانی به عاریت گیرد و آن حیوان در غیاب صاحبش آسیب ببیند یا بمیرد، البته باید غرامت بپردازد. اما اگر صاحب حیوان همراهش باشد، پرداخت غرامت لازم نیست. اگر حیوان کرایه شده باشد، پرداخت مبلغِ کرایه برای جبران خسارت کافی خواهد بود.»

الف. اگر کسی از همسایۀ خود حیوانی به عاریت گیرد: اصول تعهد و غرامت دربارۀ وام‌گیری و وام‌دِهی نیز اعمال می­شد.

ب. آن حیوان در غیاب صاحبش… صاحب حیوان همراهش باشد: فرض بر آن بود که اگر حیوان یا وسیله‌ای (یا هر چیز دیگری) توسط فرد دیگری استفاده می­شد، نگاهداری از آن حیوان یا وسیله با مسئولیت صاحب آن می­بود. اگر صاحب غایب بود، وام‌گیرنده عهده‌دار بود.

ج. البته باید غرامت بپردازد: این اصل ساده­ای به منظور هدایت قضات بود. فرد گناهکار می­بایست غرامت بپردازد. بر مبنای انصاف و عدالت تمایزاتی می­بایست در نظر گرفت، نه آنکه صرفاً هرکسی متحمل خسارت شده بود، اَجر یابد. برخی مواقع خسارت صورت می­گیرد، و بر عهدۀ کسی نیست.

 قوانین اخلاقی و تشریفاتی

1. آیات (16-17) قوانین رابطه جنسی پیش از ازدواج.

«اگر مردی دوشیزه‌ای را که نامزد کسی نباشد، اغوا کند و با او همبستر شود، باید مهریه‌اش را بپردازد و او را به زنی بگیرد. اگر پدر دختر به هیچ وجه راضی نباشد او را به وی دهد، باز مرد مُکلّف است مبلغی برابرِ مهریۀ دوشیزگان به او بپردازد.»

الف. اگر مردی دوشیزه‌ای را که نامزد کسی نباشد، اغوا کند: بعضی اذعان دارند این بخش رابطۀ جنسی پیش از ازدواج را ممنوع نکرده است؛ اما این عمل منع شده است (یا حداقل به‌شدت به آن هشدار می‌دهد)، زیرا مرد می­بایست یا ازدواج بنماید یا مخارج زنی را که پیش از ازدواج با او رابطۀ جنسی داشته است، بدهد.

یک) دوشیزه: عبری (betulah) «دختری که ازدواج نکرده بود که همواره باکره تصور می­گشت.» (کایسر)

دو) دوشیزه‌ای را اغوا کند: «در عبری به این مفهوم است که با سخنان زیبا او را مجبور کند برخلاف میلش کاری احمقانه انجام دهد.» (ترپ)

ب. باید مهریه‌اش را بپردازد و او را به زنی بگیرد: این قانون بر این اصل تأکید می‌کرد که چیزی به اسم رابطۀ جنسی غیررسمی وجود ندارد. هم عهدعتیق و هم عهدجدید اظهار می­دارند که روابط جنسی، تبعاتی در پی دارد (اول قرنتیان 15:6-16).

یک) «این قانونی بس حکیمانه بود و می­بایست در مقابل اغوا و زِنا به‌شدت برخورد می­نمود؛ زیرا فردی که امکان داشت حس کند می­تواند از زن جوانی سوءاستفاده نماید، می‌دانست که می­بایست با او ازدواج کرده و مهریۀ او را بپردازد.» (کلارک).

دو) این قانون مردان و زنان را ترغیب نمود که برای باکرگی زن ارزش در نظر گیرند. «از آن‌رو که یک مرد دختری را بدون پرداخت هزینۀ عروس در اختیار گرفته است، می­بایست هزینۀ عروس را بپردازد، زیرا اکنون چه کسی آن هزینه را پرداخت می­کند؟» (کول) مسئله آن نیست که باکرگی مردان بی­ارزش بوده یا از آن چشم‌پوشی می­شود؛ با این وجود، این قانون نگاهداری و توجه به باکرگی زنان تا موعد ازدواج و شرایط مساعد برای بزرگ کردن فرزند را ترغیب می­نمود.

سه) هنگامی که دولت برعلیه ارزش باکرگی فعالیت می­نماید و (از روی قصد یا غیرعمدی) از اصولی پشتیبانی می­نماید که برای آن ارزشی در نظر ندارد یا سبب کم ارزش شدن باکرگی و خویشتن­داری تا زمان ازدواج می‌شود، موجب آسیب به جامعه و فرهنگ می‌شود.

چهار) شخصی ارزش باکرگی را با داستانی واقعی درمورد دوستی که مغازه­ای عتیقه‌فروشی داشت و میزی برای فروش گذاشته بود را بیان نمود. میز 600 دلار ارزش داشت اما به قیمت 300 دلار برای فروش گذاشته شده بود. فردی کوشید تا بهای میز را تا 200 دلار پایین آورد، اما عتیقه‌فروش نه تنها قبول نکرد، بلکه ارزش حقیقیِ میز را نیز درک کرد و بَهای آن را به ارزش حقیقی‌اش بالا برد، حتی زمانی که 300 دلار به او پیشنهاد شد مخالفت کرد. خریدار بالاخره میز را به ارزش 600 دلار خریداری نمود و به یقین با آن همچون یک میز 600 دلاری برخورد نمود از آن‌رو که ارزش آن را درک کرده و برای آن تلاش کرده بود. بعضی از زنان که می‌دانند مردان با آنها بی‌شرمانه رفتار می­نمایند، با ارزان‌فروشی خود به این مشکل دامن می­زنند.

ج. اگر پدر دختر به هیچ وجه راضی نباشد او را به وی دهد، باز مرد مُکلّف است مبلغی برابرِ مهریۀ دوشیزگان به او بپردازد: اگر مردی که از زن سوءاستفاده کرده و از نظر پدر دختر، آن مرد، شوهری ناشایست برای دخترش تشخیص داده شود، آن مرد می­بایست مهریه را بدون گرفتن عروس بپردازد. این محرکی قدرتمند بر ضد سوءاستفاده از دختران جوان بود.

د. بایستی مبلغی بپردازد: این جمله با خلاصۀ کوتاه از این قانون، مجازاتی برای دختر گرفتار ارائه نمی‌داد. این امر به آن خاطر بود که گمان می‌شُد دختر آسیب دیده است (اگر مردی دوشیزه‌ای را اغوا کند) و نیاز داشت با پرداخت غرامت برطرف گردد. اگر وی مورد سوءاستفاده قرار نمی­گرفت، از دست دادن دوشیزگی (باکرگی) و آیندۀ ازدواجش، مجازاتی کافی­ برای او در نظر گرفته می­شد.

یک) «این قانون یک مانع قدرتمند برای امیال شهوت بود و می‌بایست ازدواج‌ها را محترم شمارد، و از تمامی جُرم­های این‌گونه ممانعت به عمل آورد.» (کول)

2. آیات (18-20) سه جُرم با مجازات مرگ.

«زن جادوگر را زنده مگذار. «هر که با چارپایی نزدیکی کند، هرآینه کشته شود. هر که برای خدایی جز یهوه و بس قربانی کند، به نابودی کامل سپرده شود.»

الف. زن جادوگر: در میان باستانیان، اقدام به سحر و جادو دو پیوند داشت. نخست، ارتباط با نیروها یا اشخاص و افراد تاریک یا شیطانی. دوم، وضعیت­های دگرگون شده به‌واسطۀ داروها و معجون­ها. درکی از پیوستگی میان مصرف مواد مخدر و اقدام به علوم ماورایی وجود داشت.

یک) شریعت نمایان می­سازد که برقراری این ارتباط ممکن است و مجازات آن نمایان می­سازد که این امر خطرناک است.

دو) نسخه کینگ جیمز، جادوگر را به ساحره (witch) ترجمه می­نماید. «یک ساحره، که برخی مواقع از او برای فریب دختران و کنیزان جوان کمک گرفته می‌شد. در این قسمت منظور مردِ جادوگر نیز هست، اما از زن جادوگر نام برده شده است؛ از آن‌رو که زنان رغبت بیشتری به آن گناه دارند؛ و نیز از آن‌رو که جنسِ ضعیف­تر از این گناه مستثنی باشد.» (ترپ)

سه) با در نظر گرفتن اسم جادوگر، فعل به کار رفته به منظور استفاده از طلسم، جادو، ساحرگی یا هر اقدام سحر و جادو است. در زبان انگلیسی واژۀ witch «جادوگر»، از ریشۀ کلمۀ «دانستن» می‌آید، برای مثال حالت صفت wittigh یا wittich، ادغام شده به جادوگر witch. یونانیان این واژه را به pharmakos (مسموم‌کنندگان) ترجمه نمودند، از آن‌رو که زنان جادوگر داروها و معجون‌های دارویی همراه داشتند.» (کایسر)

چهار) «بسیاری از بنی‌اسرائیلیان، بی­تردید، این اعمال غیرعادی را از سکونت دیرینه خود با مصریان آموخته بودند؛ و به‌قدری با آنان نزدیک و وابسته شده بودند، که چنین اعمالی را در میانشان به‌وضوح می‌بینیم و آداب و رسوم متنوعی از این دست در تمام تاریخ یهود متداول بود، حتی با وجود آنکه این اعمال مجازات اعدام در پی داشت و مجازات آن در تمام موارد مرگ بود.» (کلارک)

پنج) «به روشنی این امر نشان می‌دهد که انسان­ها در این زندگی، هر نوع ارتباطی با جهان ارواح داشته باشند، بر ضد اراده خداست، مگر ارتباط مستقیم با خودش، از طریق پسرش، به‌واسطۀ روح القدس.» (مورگان)

ب. زن جادوگر را زنده مگذار: این تهدید به اندازه کافی شدید به شمار می­آمد که جادوگری جرمی با مجازات اعدام در نظر گرفته می‌شد. این ادغامِ اعمال سِری و غیبی و حالت­های منقلب، از تأثیر داروها برای فرهنگ و بافت اخلاقی اسرائیل باستان ویرانگر در نظر گرفته می­شد.

یک) «از آن‌رو، با صراحت مستقیم و قاطعیت کامل، شریعت خدا بر ضد هر نوع تبادل با جهان ارواح شیطانی، بیان شد.» (مورگان)

دو) «سحر و جادو در دوران عهدجدید به همان میزان محکوم است (اعمال رسولان 10:13؛ 19:19)، اما برخلاف آداب کلیسا در قرون وسطی، هیچ اشاره­ای در عهدجدید وجود ندارد که مدیوم­ها یا زنان جادوگر می­بایست کشته شوند.» (کول)

سه) هرآینه کشته شود: در عبری واژه‌ای که در اینجا به کار رفته است herem می‌باشد. « heremچیزی است که وقف خدا شده است؛ با این وجود، این امر وقفی داوطلبانه نیست، بلکه وقفی اجباری است. حال این امر، مجزا گشته است تا بر روی زمین منع گردد.» (کایسر)

ج. هر که با چارپایی نزدیکی کند، هرآینه کشته شود: در جهان باستان نزدیکی با حیوان انجام می­شد و در اینجا خدا به شکل ویژه آن را منع می‌کند.

یک) «گویا این اقدام جنسی اِهانت‌آمیز در بین کنعانیان متداول بود.» (کایسر) «نزدیکی با حیوان فقط یک انحراف بدیهی نبود: بلکه به‌قدری در زندگی کنعانیان بیانگر حکایات بعل بود که احتمالاً برای ایشان از لحاظ مذهبی برجسته بود.» (کول)

دو) برای بعضی افراد حیرت‌آور است که نزدیکی با حیوان‌ در بعضی از کشورهای اروپایی قانونی است و فرهنگ فرعی به آن اقدام کرده و آن را تبلیغ می­نماید. با این وجود، نمی­بایست تعجب نمود که معیار خدا در این مبحث اخلاقیات جنسی پذیرفته نشود، در این هنگام اغلب اوقات معیارها با تصمیم‌گیری شخصی افراد مشخص می‌شود. این تمدن و اخلاقیات مسیحی است که اعمالی چون زِنا، هرزگی، کودک‌گرایی، چندهمسری، فحشا، همجنس‌گرایی، سردرگمی جنسیتی و مانند آن را منع و محکوم نموده است. همان‌طور که تمدن و اخلاقیات مسیحی به صورت روزافزون مورد استهزاء و پَس زدن قرار می­گیرد، جای حیرت نیست که تمامیِ این اقدامات جنسی به صورت روزافزونی انجام، مورد پشتیبانی و ترغیب واقع می­گردند.

سه) چندین سال پیش، گروهی از دانشجویان در یک دانشگاه، به حمایت مالی مدرسه از GLAD (روز بیداری همجنس‌گرایان) با یک تقلید استهزاءآمیز که آن را BAD (روز بیداری از حیوان‌گرایی) نامیدند، واکنش نشان دادند. مدیریت دانشگاه آنان را مجاز ندانست تا جشن تقلید مضحک خود را اجرا نمایند؛ اما دلیل معقولی برای ممانعت از این واقعه جدا از  پایه‌های اخلاقی کتاب‌مقدس وجود نداشت.

چهار) اگر تدبیر اخلاقی برای یک اقدام جنسی آن است که، چون حس خوبی می­دهد، آن را انجام دهید، بنابراین معیار اخلاقی­ای وجود ندارد و فرهنگ به صورت روزافزونی فاسد می­گردد تا وقتی که این امر دگرگون شود.

د. هر که برای خدایی جز یهوه و بس قربانی کند، به نابودی کامل سپرده شود: در اسرائیل باستان، قربانی نمودن برای خدایان غیر اکیداً ممنوع بود. این قانون شریعت اغلب زیرپا گذاشته می­شد و این مجازات به‌ندرت اجرا می­شد. یکی از مثال‌های کمیاب اعمال آن وقتی بود که ایلیا انبیای بعل را در اول پادشاهان 40:18 کشت.

3. آیۀ (21) ترحم بر غریبه.

«به غریبان آزار مرسانید و به آنان ظلم مکنید، زیرا خود شما در سرزمین مصر غریب بودید.

الف. به غریبان آزار مرسانید و به آنان ظلم مکنید: یک مقیاس نیکو برای شخصیت اخلاقی ما، در نحوه برخوردمان با غریبان است. مردم اغلب به راحتی می­توانند با گوشت و خون خود (نزدیکان) به نیکویی برخورد بنمایند، اما خدا ما را فرمان می­دهد که به غریبان توجه نشان دهیم.

یک) نفرت و آشفتگی پایدار میان گروه­های قومی و ملی نمایان می­سازد که انسانیت به چه میزان اندکی، پیشرفت نموده است.

دو) سنجیدن آنکه به چه اندازه با غریبه­های میان خودمان خوش‌رفتار هستیم، منصفانه است. اگر فقط با گروه‌ها و افراد امن خود در ارتباط باشیم و از تمامیِ برکاتی که یافته‌ایم فقط با آنان لذت ببریم و دیگران را در این برکات سهیم نکنیم آنگاه به غریبان آزار رساندیم.

ب. زیرا خود شما در سرزمین مصر غریب بودید: تجربۀ خودِ اسرائیل از غریب بودن می­بایست به آنان حس ترحم متناسبی با غریبه‌های حاضر در بینشان می­داد.

یک) فرمان خدا بر نیکی و مهربانی با غریبه به آن مفهوم نیست که  زندگی در جامعۀ جدید برای بیگانگان، نیکو یا مناسب نیست. مردمان اسرائیل در سرزمین مصر غریب بودند، اما بر اساس دستور فرعون آنان به‌خوبی مسکن داده شدند (پیدایش 5:47-6). بنی‌اسرائیل در کنعان مورد استقبال قرار نگرفتند و عزیمتشان به‌حق همچون یک جنگ کشورگشایی به حساب آمد. دولت­ها حق و عهده‌دار نظارت بر مرزها و مهاجرت را دارند؛ با این وجود، در انجام مسئولیت فردی نسبت به آزار‌رسانی به غریبان و ظلم به آنان شک و شبهه­ای باقی نیست.

4. آیات (22-24) همدردی نسبت به یتیمان و ضعیفان.

«بر بیوه‌زنان و یتیمان ستم مکنید. اگر چنین کنید و ایشان نزد من فریاد برآورند، البته فریاد ایشان را خواهم شنید، و خشم من افروخته شده، شما را به شمشیر خواهم کشت؛ آنگاه زنانتان بیوه و فرزندانتان یتیم خواهند شد.»

الف. بر بیوه‌زنان و یتیمان ستم مکنید: بیوه‌زنان و یتیمان ناتوان‌ترین و آسیب‌پذیرترین طبقۀ جامعه بودند. در جامعه­ای بی‌ثبات و با بقای برترین‌ها، آنها نخستین افرادی هستند که مورد جفا واقع می­شوند. خدا در این قسمت فرمان داده است که حداقل مورد ستم واقع نشوند.

یک) «این انبیا بودند که اسرائیل را به‌خاطر غفلت آنها در این مبحث ظلم به نیازمندان و ناتوانان نِکوهش نمودند.» (کایسر)

ب. شما را به شمشیر خواهم کشت: به دلیل آسب‌پذیری به‌خصوصی که داشتند، خدا مراقبت و توجه ویژه‌ای را نسبت به آنها فرمان داد و وعده داد که از آنان محافظت نماید.

یک) «جامعه‌ای که در آن عدالت اجتماعی وجود نداشته باشد، تحت داوری خدا قرار می‌گیرد». (کول)

5. آیات (25-27) همدردی با نیازمندان.

«اگر به یکی از فقیرانِ قوم من پول قرض دهی، همچون رباخواران عمل مکن و از او بهره مخواه. اگر ردای همسایه‌ات را گرو گرفته‌ای، آن را تا غروب آفتاب بدو بازگردان، زیرا ممکن است یگانه پوششِ تنِ او باشد. پس در چه بخوابد؟ اگر او نزد من فریاد برآورد، خواهم شنید زیرا که من رئوف هستم.»

الف. اگر به یکی از فقیرانِ قوم من پول قرض دهی، همچون رباخواران عمل مکن: سود در وام­هایی که به فقیران اعطا می­شد ممنوع بود و وثیقه گرفتن می­بایست منطقی باشد.

یک) «احتمالاً به این دلیل منع شده است که فقیر در زمان احتیاج وام دریافت ­نماید. وام همچون یاری به همسایه در نظر گرفته می­شود و سودجویی از احتیاج وی خلاف اخلاق است.» (کول)

دو) این مسئله تنها گرفتن بهرۀ وام به منظور کمک به فقیران را منع نمود. آدام کلارک دربارۀ واژۀ ترجمه شدۀ بهره بیان داشت: « Neshech، از nashach، به مفهوم گاز گرفتن، بریدن، یا سوراخ نمودن به وسیلۀ دندان؛ رِبا خواری. از آن‌رو لاتین‌ها آن را usura vorax می­نامند، به مفهوم رِبا حریصی… شاید رِبا به شکل مناسب‌تر همچون سود نامشروع شرح داده شود، دریافت سود (بهره) بیشتر از ارزش حقیقی پول و بیشتر از چیزی که قانون شریعت مجاز می­داند.» ترپ دربارۀ واژۀ بهره (سود) این نظر را داد: «در عبری به معنی رِباخواری است.»

سه) «ممانعت از دریافت بهره برای ملاحظۀ نیازمندان نوشته شده بود. وام‌های تجاری در اینجا به‌وضوح منع نشدند. از شانزده متن کتاب‌مقدس که با وام (اما بدون بهره) سروکار دارد، حتی یکی از آنها به وام تجاری اشاره ندارد. وام‌های تجاری در حوزه بحث کتاب‌مقدس نیستند.» (گاموران Gamoran، به نقل از کایسر)

ب. اگر ردای همسایه‌ات را گرو گرفته‌ای: این حقیقت که ردای یک فرد می‌تواند همچون تضمین (تحت شرایط قانونی) به کار برود، حاکی از آن است که این­ موارد وام‌هایی بوده­اند، با بازپرداخت پیش‌بینی و تضمین شده به همراه وثیقه. آنها هدایا نبودند، بلکه وام بودند.

یک) «حفظ ردای بیرونی (که همچون وثیقه موقت به کار می­رفت) در طول شب اکیداً ممنوع بود، از آن‌رو که گویا حتی وامی بی­بهره نیز نیازمند نوعی تعهد یا تضمین (وثیقه) است.» (کایسر)

ج. اگر او نزد من فریاد برآورد، خواهم شنید: خدا وعده داد که دعای شخص نیازمند را هنگامی که به سوی خدا فریاد می­زند، بشنود. ترحم خدا نسبت به نیازمندان در این حقیقت منعکس می­گردد که عیسی از خانواده­ای نیازمند آمده است. هنگامی که وی در معبد وقف شد یعنی کمی پس از تولدش، قربانی‌ای که داده شد، قربانی خانوادۀ نیازمند بود: دو پرنده (لوقا 24:2).

6. آیات (28-31) قوانین در مورد قدوسیت و جدا شدن برای خدا.

«به خدا ناسزا مگو و رهبر قومِ خود را لعن مکن. در آوردن هدیه از غلّه و عصیر انگور خود تأخیر مکن. پسران نخست‌زاده‌ات را به من بده. با گاوان و گوسفندانت نیز چنین کن. نخست‌زادۀ آنها را هفت روز نزد مادرشان نگاه دار، ولی در روز هشتم آن را به من بده. شما باید قوم مقدس من باشید. پس گوشت حیوانی را که جانوران وحشی دریده‌اند مخورید؛ آن را نزد سگان بیندازید.»

الف. به خدا ناسزا مگو و رهبر قومِ خود را لعن مکن: پایه‌ای‌ترین مقیاس قدوسیت، کلامی است که به زبان می‌آوریم. خدا اهمیت می­دهد که چطور دربارۀ او و آنان که بر ما حکومت می­نمایند، سخن می­گوییم.

یک) بر مبنای سخنان کلارک و دیگر مفسران، متن نمایان می­سازد که خدا (elohim) در این قسمت، به قاضیان (داوران) اشاره دارد. قوانینی بر ضد کفرگویی بر خدا وجود دارد، اما در این قسمت ادغام شده با رهبر قومِ خود را لعن مکن حاکی از آن است که به قاضیان قانونی اسرائیل اشاره دارد، همان‌طور که گاهی این اشاره در قسمت‌های دیگر نیز دیده می‌شود (خروج 9:22، مزمور 6:82).

دو) «این آیۀ مشهوری است که پولس در محاکمۀ خود در برابر کاهن اعظم آن را نقل کرد (اعمال رسولان 5:23).» (کول)

ب. در آوردن هدیه از غلّه و عصیر انگور خود تأخیر مکن: از دیگر شیوه­های تکریم خدا این است که سهمش را به او تقدیم نماییم. زمانی که به ما فرمان داده شده است تا چیزی را به خدا تقدیم کنیم، گناه است که از تقدیم آن امتناع کنیمیا تقدیم آن را با تأخیر انجام دهیم.

یک) «فرمانبرداری حقیقی آماده و حاضر، مهیا و به‌سرعت، بی‌شک و شبهه و رایزنی است.» (ترپ)

ج. پسران نخست‌زاده‌ات را به من بده: بر اساس خروج 11:13-12، این فرمان می‌بایست هنگام ورود به سرزمین کنعان انجام می­شد. بخش زیادی از شریعت موسی برای اسرائیل در صحرا بی‌‌مفهوم بود و به منظور آماده‌سازی آنها برای زندگی در کنعان داده شد.

یک) اگر آنها به‌طور شایسته از خدا فرمانبرداری می­نمودند و به او اعتماد می‌کردند، در این مقطع فقط اندکی بیشتر از یک سال با کنعان فاصله داشتند اما به دلیل بی­ایمانی و سرکشی، نزدیک به 40 سال از کنعان فاصله گرفته بودند، اما آنها این مسئله را در زمان ارائۀ این شریعت نمی­دانستند.

د. پسران نخست‌زاده‌ات را به من بده: این امر از راه بازخرید، اِرائۀ پول به جای پسر صورت گرفت (خروج 19:34-20). همچنین پول در بین حیوانات ناپاک جانشینی برای نخست‌زادگان بود، اما نخست‌زادۀ حیوانات پاک قربانی­ای برای خداوند بودند.

یک) این قانون دربارۀ تقدیم نخست‌زاده به خدا از این‌ جهت حائز اهمیت بود که:

·    نخست‌زاده همواره بهترین در نظر گرفته می‌شد، این شیوه­ای برای تقدیم بهترین‌ها به خداوند بوده است.

·    به اسرائیل یادآوری می‌کرد که خدا آنها را همچون نخست‌زادگان خود، قوم مورد رحمت خود در نظر می­گرفت.

·    به اسرائیل یادآوری می‌کرد زمانی که نخست‌زادگان مصر را داوری  نمود، خدا از نخست‌زاده‌هایشان گذشت.

ه‍. شما باید قوم مقدس من باشید. پس گوشت حیوانی را که جانوران وحشی دریده‌اند مخورید: خدا اسرائیل را فراخواند تا قوم مقدس باشند، نه آنکه همچون لاشخورهایی رفتار کنند که مانند حیوانات، لاشه­های دریده را می‌خورند. این ایدۀ اصلی قدوسیت را مستحکم می­نماید: این امر که ما متمایز و جدا هستیم.

یک) کایسر دو تفکر دیگر می­افزاید: «حیواناتی که توسط دیگری کشته می­شدند به دو دلیل ناپاک بودند، اول اینکه: حیوانات گوشتخواری که آن را پاره کرده بودند ناپاک بودند، و دوم: خون چنین حیوان تلف‌شده‌ای در بافت­هایش می‌ماند و آن را ناپاک می­ساخت. مردم می­بایست گوشت آن را برای سگ‌ها می­انداختند.»

دو) «در نتیجه‌گیریِ این فصل، دلایل عظیمِ تمام احکام و شریعتی را که خدا می‌دهد، می­بینیم. هیچ فرمانی صرفاً به‌خاطر حاکمیت خدا داده نشده است. او آنها را به‌خاطر مهار نفس و امیالِ آشفته و محرکی برای قدوسیت، در اختیار عموم گُذاشت؛ و از همان‌رو می‌فرماید، شما باید قوم مقدس من باشید.» (کلارک)