فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

خروج باب 34 احیای عهد.

موسی بار دیگر در کوه با خدا دیدار می­نماید.

 

1. آیات (1-4) خدا بار دیگر موسی را به بالای کوه سینا دعوت می­کند.

خداوند به موسی گفت: «دو لوح سنگی، همچون لوح‌های نخستین بتراش، و من کلماتی را که بر لوح‌های نخستین بود که شکستی، بر آنها خواهم نگاشت. بامدادان آماده باش و به کوه سینا برآی. آنجا بر قلۀ کوه نزد من حاضر شو. هیچ‌کس با تو بالا نیاید و هیچ‌کس نیز بر تمامی کوه دیده نشود؛ حتی گله و رمه نیز جلوی این کوه چرا نکنند.» پس موسی دو لوح سنگی همچون لوح‌های نخست تراشید و همان‌گونه که خداوند به او فرمان داده بود، سحرگاهان از کوه سینا بالا رفت، و دو لوح سنگی را در دستان خود می‌برد.

الف. دو لوح سنگی، همچون لوح‌های نخستین بتراش: موسی دو لوح‌های سنگی نخست را که توسط خدا نِگاشته شده بود، شکست (خروج 19:32). او لوح‌ها را شکست، زیرا اسرائیل عهد را نقض کرده بود.

ب. من کلماتی را که بر لوح‌های نخستین بود که شکستی، بر آنها خواهم نگاشت: موسی پس از گناه عظیم اسرائیل با بُت طلایی (خروج 32)، برای آنان شفاعت نمود، اسرائیل توبه کرد و خدا هم تجدیدنظر کرد. بنابراین آن هنگام شایسته بود لوح‌های سنگی جدید عطا شوند.

ج. هیچ‌کس با تو بالا نیاید… گله و رمه نیز جلوی این کوه چرا نکنند: زمانی که خدا نخستین بار دَه فرمان را در کوه سینا به اسرائیل بیان کرد، فرمان داد که قوم نزدیک کوه نگردند (خروج 12:19-13). در دومین شرحِ فرمان، آنها همچنان به غیر از موسی، می­بایست دور باقی می­ماندند.

یک) موسی بار دیگر به‌عنوان میانجی میان خدا و قوم عمل کرد. قوم به‌خاطر گناه و عُصیانشان نمی­توانستند مستقیماً با خدا رابطه داشته باشند، از همان رو موسی همچون پلی شد بین خدا و قوم.

2. آیات (5-6 قسمت اول) ظهور خدا بر موسی.

آنگاه خداوند در ابر فرود آمد و آنجا با موسی ایستاد، و نام یهوه را ندا کرد. خداوند از برابر موسی گذشت.

الف. آنگاه خداوند در ابر فرود آمد و آنجا با موسی ایستاد: ابری که به آن اشاره شده است، بی­تردید ابر جلال بود که به اسم شکیناه شهرت داشت. در کتاب‌مقدس چندین مرتبه به این ابر اشاره شده است.

·    آن (ابر) کوه سینا را در بر گرفته بود (خروج 16:19).

·    هر روز همراهِ اسرائیل بود (خروج 21:13-22).

·    بر خیمۀ موسی ایستاد (خروج 9:33-10).

·    معبد سلیمان را با جلال پر نمود (دوم تواریخ 2:7).

·    در زمان حاملگی مریم از عیسی، بر مریم سایه انداخت (لوقا 35:1).

·    در زمان تبدیل هیئت عیسی حاضر بود (لوقا 34:9-35).

·    در زمان بازگشت عیسی حاضر خواهد بود (مکاشفه 7:1).

یک) و آنجا با موسی ایستاد: به شیوه­ای، خدا در ابر در کوه سینا بر موسی ظهور کرد. همان چیزی بود که موسی تقاضا نمود هنگامی که گفت: تمنا اینکه جلال خویش را بر من نمایان ساز (خروج 18:33).

ب. نام یهوه را ندا کرد: منظور این است که خدا شخصیت خود را بر موسی نمایان ساخت. وجوه به‌خصوص شخصیت او در این بخش بیان شده است، با این وجود، این موضوع بس فراتر از یک سخنرانی دربارۀ ذاتِ خدا بود. موسی شخصیتِ خدا را به شیوه­ای چشمگیر تجربه نمود.

ج. خداوند از برابر موسی گذشت: وقتی که موسی چیزی را که خدا در خروج 21:33-23 به او فرموده بود را انجام داد، آنچه که خدا گفته بود را تجربه کرد. موسی در شکاف صخره پناه گرفت و «پشت» خدا را مشاهده کرد تا جایی که توانست جلال خدا را با دقت ببیند.

یک) در خروج 18:33 موسی دلیرانه پرسید: تمنا می‌کنم، جلالت را بر من نمایان ساز. در پِی آن، خدا وعده داد که حضور خود را بر موسی نمایان کند (خروج ۲۳-۱۹:۳۳)، یا به‌قدری که موسی می­توانست حضورش را تاب آورد.

3. آیات (۶ قسمت دوم-7) ظهور شخصیت خدا بر موسی.

و چنین ندا کرد: «یهوه، یهوه، خدای رحیم و فیّاض، دیر خشم، و آکنده از محبت و وفا، پایدار در محبت برای هزار پشت، و آمرزندۀ تقصیر و نافرمانی و گناه. اما تقصیرکار را هرگز بی‌سزا نمی‌گذارد، بلکه جزای تقصیرات پدران را به فرزندان و فرزندانِ فرزندان تا پشت سوّم و چهارم می‌رساند.»

الف. و ندا کرد: خدا این را به موسی گفت و شخصیت خود را با کلام به موسی نمایان ساخت؛ او به موسی ندا داد. همان‌گونه که این واقعه رُخ داد، موسی تجربۀ روحانی­ نیرومند، مملو از احساس و هیجان داشت. با این وجود، خدا در نظر نداشت که این مکاشفه تنها در احساس و هیجان خلاصه گردد، بلکه از راه سخنانش به تمامیت فرد مرتبط شود.

ب. یهوه، یهوۀ خدا: این اسم -یَهُوَه- همان اسمی برای خدا بود که ابراهیم، اسحاق و یعقوب می­شناختند؛ این مکاشفه تازه­ای از جانب خدا نبود. خدا خود را به‌عنوان خدای جاویدان و تغییرناپذیر ارائه کرد.

یک) «نام یهوه ابراز‌کنندۀ همۀ آنچه که او هست و به آن عمل می­کند است، بنابراین به مفهوم بیان اقدامات نجات‌دهندۀ خداست… این قسمت مکاشفۀ ذات خداست، که ذات خودش را بر موسی آشکار ساخت.» (کول)

دو) شناختن خدا باید گرایش فعال هر انسانی و به‌خصوص هر فرد مسیحی­ باشد. «شخصی بیان داشت که مطالعۀ شایستۀ نسل بشر، همان انسان است. من با این ایده مخالفت نمی­کنم، اما بر آن باورم که به همان اندازه مطالعۀ شایستۀ برگزیدگان خدا، همان خدا است؛ مطالعۀ شایستۀ شخص مسیحی، الوهیت است. برترین علم و دانش، والاترین گمانه‌زنی، مقتدرترین فلسفه که بتواند حواس و ملاحظۀ فرزند خدا را به خود درگیر سازد، نام، ذات، شخصیت، آثار، اعمال و وجود خدای عظیمی است که وی او را پدرِ خود می‌خواند.» (اسپرجن)

سه) «خودافشاگریِ خداوند با تکرار اسمش شروع می­شود: خداوند، خداوند که شاید به جهت تأکید بر نامتغییر بودنش تکرار می­گردد.» (کایسر)

ب. رحیم و فیّاض: رحیم بهتر است به سرشار از ترحم ترجمه گردد. در پنج مرتبه از 13 مرتبه­ای که به‌کار رفته است، این واژه سرشار از ترحم در نسخۀ جدید کینگ‌جیمز ترجمه شده است. اِف.بی. مایر نوشت: «واژه به مفهوم رحیم دلسوز است.»

یک) همان واژه نیز دربارۀ اسرائیل و خروج در مزمور 38:78 مورد استفاده قرار گرفته است: اما او که رحیم است تقصیر ایشان را کفاره کرد و هلاکشان نساخت. بارها خشم خود را مهار کرد و تمام غضب خویش را برنیانگیخت.

دو) کلمه­ای که فیّاض ترجمه شده است، از آن ایده گرفته شده است: «تعظیم نمودن یا با مهربانی کوشیدن برای یک فرد پایین رتبه؛ التفات یا ارزانی داشتن» (اِروین). همان فیض است، که به نالایقان ارزانی می­شود.

سه) اِف. بی. مایر دربارۀ این واژۀ فیّاض: «آن سخن از مُد افتاده است. پدران ما از آن هراسان بودند؛ آنها آن سنگ زاویه بَنایی از گِرانیت گذاشتند، که روح انسان‌ها در آن هیچ آسایشی نمی­یافت، و از آن‌رو ما نسبتاً از آن واژه هراسانیم -فیض. و با این وجود، هیچ واژه­ای عظیم­تر از کلمه‌ای نیست که نمایندۀ عَطای رایگان محبت خدا که شایستگی‌اش را نداشتیم، باشد.»

ج. دیر خشم، و آکنده از محبت و وفا: ذهنیتِ در پَس واژۀ دیر خشم به مفهوم آن است که خدا دیر خشمگین می­شود. او زودرنج نیست و با ما صبور است.

یک) همۀ ما می­دانیم که سروکار داشتن با افرادی که زودرنج هستند چگونه است. با کوچک‌ترین توهینی رنجیده می­گردند یا حتی خشمگین می­شوند یا کوچک‌ترین برداشتِ اشتباه را در نظر می­گیرند. خدا این‌طور نیست. او دیر خشم است.

دو) «صرفاً فقط دارای صلاحیت نیست، بلکه این خدای عظیم و پر جلال، غَنی است. او انبارها و سیلوهای سرشار از محبت و وفا دارد؛ او آن را در خیابان­ها انباشته می­کند و در پِی راهی برای پخش است.» (اروین)

د. پایدار در محبت برای هزار پشت، و آمرزندۀ تقصیر و نافرمانی و گناه: خدا نیکویی‌ خود را در شخصیت بخشنده‌اش به ما نمایان می­سازد.

یک) آمرزندۀ تقصیر و نافرمانی و گناه به تمامی اشاره شده است که نباید فکر کنیم خدا قادر نیست برخی گناهان را ببخشد.

دو) این مکاشفه شخصیتِ خدا برای موسی، تا ابد این ذهنیت را از بین می‌برد که خدای عهدعتیق بر خلاف خدای نیکوی عهدجدید، خدایی بد است. شخصیت محبت و رحمت و فیض خدا در عهدعتیق و نیز در عهدجدید نمایان است.

سه) مزمور 15:86 دقیقاً همین مکاشفه خدا را تکرار می­نماید: «اما خداوندگارا، تو خدایی رحیم و فیاضی! دیرخشم و سرشار از محبت و وفا!»

ه‍. تقصیرکار را هرگز بی‌سزا نمی‌گذارد: اگر محبت و بخشش او پذیرفته نشود، خدا مجازات خواهد کرد و این مجازات تا نسل سوم و چهارم او که از خدا تنفر دارند، پیامدهایی خواهد داشت (خروج 5:20).

یک) شخصیت سرشار از محبت، فیض و سخاوتمندش، عدالت او را از میان نمی­برد. به‌خاطر عمل عیسی، عدالت خدا کامل گشته است، و فیض و رحمت خدا به شکلی عادلانه ارائه می­گردد.

دو) «تا پشت سوم و چهارم: اصطلاحی متداول در زبانِ عبری به منظور ابرازِ ماندگاری می‌باشد.» (کول)

3. آیات (8-9) موسی به مکاشفه خدا عکس‌العمل نشان می­دهد.

موسی بی‌درنگ روی بر زمین نهاده، پرستش کرد. و گفت: «ای خداوندگار، اگر حال در نظرت فیض یافته‌ام، تمنا دارم خداوندگار در میان ما بیاید. با این که این قوم گردنکش است، ولی تو تقصیر و گناه ما را بیامرز و ما را میراث خود بساز.»

الف. موسی بی‌درنگ روی بر زمین نهاده، پرستش کرد: نخستین و اصلی­ترین عکس‌العمل موسی به‌سادگی پرستش کردن بود. زمانی که می­فهمیم خدا کیست و همۀ محبتش خطاب به ما را درک می­کنیم، کاربردی­ترین اِقدامی که باعث می­گردد انجام دهیم آن است که او را بیش از هر زمان دیگری پرستش نماییم.

یک) «عناصر شخصیت خدا برجسته است، او فیض و حقیقت را ارائه می­دارد و تأثیرش بر موسی پرستش و سجده بود». (توماس)

دو) در حقیقت موسی بی‌درنگ پرستش کرد. او زمانی که به‌روشنی مشاهده کرد خدا چه کسی است، ناچار شد خدا را بپرستد. زمانی که انگیزۀ مجاب‌کننده‌ای به جهت پرستش خدا نداریم، مدرک روشنی دال بر آن است که به‌راستی ارزش او را درک نمی­کنیم.

ب. ای خداوندگار، اگر حال در نظرت فیض یافته‌ام، تمنا دارم خداوندگار در میان ما بیاید: موسی تقاضا نمود تا نیکی و فیض و رحمت خدا بر او و قوم فزونی یابد. موسی می‌دانست که آنها شایستۀ آن نیستند (با این که این قوم گردنکش است، ولی تو تقصیر و گناه ما را بیامرز) اما او خواستارِ فیض خدا شد، نه عدالتش.

یک) زمانی که نیکوییِ خدا را به صورتی که هست مشاهده می‌کنیم، نباید از تقاضا برای ادامه آن نیکویی بر خود درنگ کنیم. اگر می­دانیم خدا نیکوست، باید از او بخواهیم که با ما نیکو باشد. اگر می­دانیم که آمرزنده است، باید از او بخواهیم که ما را بیامرزد. از آن‌رو حکمت و دانش خدا یک امر منفعلانه نیست. زمانی که او را می­شناسیم، این مسئله ما را به دریافت هدایت از او رهنمون می­کند.

دو) موسی حتی گامی فراتر برداشت، فراتر از درخواست این چیزها تنها برای خودش. او این چیزها را برای قوم اسرائیل نیز تقاضا کرد.

تجدید عهد.

1. آیات (10-11) کاری که خدا برای اسرائیل انجام خواهد داد.

آنگاه خداوند گفت: «اینک عهدی می‌بندم. من در برابر تمامی قوم تو، عجایبی خواهم کرد که تا به حال در میان هیچ قومی در تمامی جهان روی نداده است. قومی که تو در میانشان ساکنی جملگی کار خداوند را خواهند دید، زیرا کاری که با تو می‌کنم کاری مَهیب است. آنچه را امروز به تو امر می‌فرمایم نگاه دار. من اَموریان، کنعانیان، حیتّیان، فِرِزّیان، حِویان و یِبوسیان را از برابر تو خواهم راند.»

الف. اینک عهدی می‌بندم: این عهدِ خدا بود که اسرائیل دعوت شدند تا به او بپیوندد. او مَفاد عهد را با اسرائیل مذاکره نکرد بلکه مَفاد عهد را توسط موسی به قوم اسرائیل بیان نمود.

ب. عجایبی خواهم کرد… قومی که تو در میانشان ساکنی جملگی کار خداوند را خواهند دید: نقشۀ خدا آن بود که خود را به‌وسیلۀ اسرائیل برای تمام قوم­ها آشکار سازد و جلال خود را با کارهای عظیمی که در بین آنان به انجام می­رساند، نمایان سازد.

یک) اسرائیل دربارۀ آن امور عظیم حق انتخاب داشت. این امور عظیم برکاتی هستند که به اندازه­ای تأثیرگذار خواهند بود که هر اُمتی بداند فقط خداست که اسرائیل را برکت داده است (همان‌طور که دربارۀ سلیمان صدق می­کرد). یا، چیزهای بزرگ، لعنت­های بس هولناکی خواهند بود که هر اُمتی بداند خدا اسرائیل را مجازات کرده است و در عین حال آنها را به‌عنوان یک قوم حفظ کرده است (همان‌طور که دربارۀ تبعید صدق می­کرد). به هر حال، خدا خود را از طریق اسرائیل در بین اُمت­ها، جلال خواهد داد.

دو) به یقین، آن کاری مَهیب بود که خدا وعده داده بود با اسرائیل انجام دهد. برای مصلحت خودشان ضروری بود که از خدا فرمانبرداری نمایند (آنچه را امروز به تو امر می‌فرمایم نگاه دار) و از برکت­های فرمانبرداری از عهد برخوردار گردند.

سه) عجایبی خواهم کرد: «گویا این امر به عملی که خدا در به مالکیت درآوردن آنها در سرزمین کنعان انجام داد، اشاره دارد و سبب شد دیوارهای اریحا فرو ریزند و خورشيد و ماه بی‌حرکت بایستند، [و سپس ادامه دهند].» (کلارک)

ج. از برابر تو خواهم راند: خدا وعده داد کاری را که اسرائیل به تنهایی توانایی انجامش را نداشت، انجام دهد. اُمت­های کنعان را بیرون براند و اسرائیل را قادر سازد تا چیزی را که خدا به آنان وعده داده بود، به مالکیت خود در آورد.

2. آیات (12-16) اسرائیل می­بایست در پرستش، سیاست، مشارکت و ازدواج از کنعانیان متمایز باشد.

«مراقب باش با ساکنان دیاری که بدان‌جا خواهی رفت پیمان نبندی، وگرنه در میان تو دام خواهند شد. مذبحهایشان را در هم شِکَن، ستون‌هایشان را خُرد کن و اَشیرَه‌های ایشان را قطع نما. هیچ خدای غیر را پرستش مکن، زیرا یهوه که نام او غیور است، خدایی است غیور. مراقب باش با کسانی که در آن سرزمین ساکنند پیمان نبندی، زیرا آنگاه که در پی خدایانشان زنا می‌کنند و به آنها قربانی تقدیم می‌نمایند، شما را نیز دعوت خواهند کرد و شما از قربانی ایشان خواهید خورد. و آنگاه که از دختران ایشان برخی را برای پسران خود به زنی بگیرید و آن دختران در پی خدایان خود زنا کنند، پسران شما را نیز به انجام این کار وا خواهند داشت.»

الف. مذبح‌هایشان را در هم شِکَن، ستون‌هایشان را خُرد کن و اَشیرَه‌های ایشان را قطع نما: همان‌گونه که پیشتر در خروج 24:23 مطرح شد، نشان داد که فرهنگ کنعانیان به‌قدری فاسد بود که ورای تصور بود. خدا  نمی‌خواست که اسرائیل هیچ‌کدام از اقدامات گناه‌آلودی که در فرهنگ کنعانیان یافت می‌شد را تقلید کند.

یک) «پرستش مجسمه‌ای که تصور می‌کنیم خداوند است، پرستش خدای حقیقی نیست.» (کول)

ب. در پی خدایانشان زنا می‌کنند و به آنها قربانی تقدیم می‌نمایند: ارتباط صریحی میان پرستش خدایان کنعانی و بی­عفتی جنسی بود. تعداد زیادی از خدایان کنعانی خدایان باروری بودند و با فاحشه‌های مراسم و هرزگی مورد ستایش قرار می­گرفتند.

3. آیۀ (17) اسرائیل باید از بُت‌پرستی دست بکشد.

«بت‌های ریخته‌شده برای خود مسازید.»

الف. بت‌های ریخته‌شده مسازید: تکرار شدن این فرمان (این فرمان در خروج 4:20، فرمان دوم، است) به‌خصوص با در نظر گرفتنِ رسواییِ گوساله طلایی هدف خاصی را به دنبال داشت. هیچ تصویر و هیبت تعبیه داده شده­ای نمی­توانست به جلال خدا شبیه گردد، حتی جلالی در مفهوم ناکامل چیزی که موسی در کوه سینا مشاهده نمود.

4. آیۀ (18) اسرائیل می­بایست عید نان بی­خمیرمایه را برگزار کند.

«عید نانِ بی‌خمیرمایه را نگاه دارید. همان‌گونه که به شما فرمان دادم، هفت روز نانِ بی‌خمیرمایه بخورید. این را در موعد مقرر، در ماه اَبیب انجام دهید، چراکه در این ماه از مصر بیرون آمدید.»

الف. عید نانِ بی‌خمیرمایه: برای نخستین مرتبه در خروج 14:12-20 به این عید اشاره شد، این عید از تقدسی سخن می‌گفت که خدا مشتاق بود در میان اسرائیل وجود داشته باشد، هنگامی که همۀ خمیرمایه مظهری از گناه- دور افکنده می‌شد، اسرائیل در تقدس نمادین قدم برمی‌داشت.

5. آیۀ (19-26) قوانین متفاوت در رابطه با جداسازیِ اسرائیل از سایر اُمت­ها و جدا شدن برای خداوند.

«نخستین ثمرۀ هر رَحِمی از آنِ من است، از جمله هر نخست‌زادۀ نرینه از چارپایان تو، چه گاو، چه گوسفند. نخست‌زادۀ الاغ را با بره‌ای فدیه دهید، ولی اگر فدیه نمی‌دهید، گردنش را بشکنید. هر نخست‌زاده‌ای از پسرانت را نیز فدیه بده. هیچ‌کس دستِ خالی در پیشگاه من حاضر نشود. شش روز کار کن، اما در روز هفتم فراغت جو؛ حتی در موسم شخم زدن و برداشت محصول نیز باید فراغت یابی. عید هفته‌ها را که همان عید نوبر محصول گندم باشد، برگزار کن و همچنین عید جمع‌آوری را به هنگام تحویل سال. همۀ مردان قوم تو باید سالی سه بار در پیشگاه خداوندگارْ یهوه، خدای اسرائیل حاضر شوند. قوم‌ها را از برابر تو خواهم راند و قلمرو تو را وسیع خواهم گردانید، و هنگامی که سه مرتبه در سال می‌روی تا در پیشگاه یهوه خدایت حاضر شوی، هیچ‌کس به سرزمین تو دست‌اندازی نخواهد کرد. خون قربانی را با چیزی که خمیرمایه در آن باشد تقدیم مکن، و مگذار از قربانی عید پِسَخ چیزی تا صبح باقی بماند. بهترین نوبر زمین خود را به خانۀ یهوه خدایت بیاور. بزغاله را در شیر مادرش مپز.»

الف. نخستین ثمرۀ هر رَحِمی از آنِ من است: در این قسمت خدا شریعت را در رابطه با نخست­زادگان و تخصیص آنها به او که برای نخستین مرتبه در خروج 11:13-13 و ۳۰-۲۹:۲۲ شرح داده شده است، تکرار نمود.

ب. هیچ‌کس دستِ خالی در پیشگاه من حاضر نشود: خدا این فرمان را در زمینۀ کار روزانه (شش روز کار کن) و برگزاری ضیافت (عید را برگزار کن) داده است. ذهنیت آن است که هر فردی باید کاری داشته باشد و چیزی نیز برای تقدیم به خداوند داشته باشد.

یک) خیلی ساده، برای مخلوق شایسته است که با تسلیم شدن به آفریننده، او را تکریم نماید. حتی شایسته‌تر است که نجات‌یافتگان از این راه نجات‌دهندۀ خود را تکریم نمایند.

ج. سه مرتبه در سال می‌روی تا در پیشگاه یهوه خدایت حاضر شوی: خدا فرمان داد که سه مرتبه در سال (پسح، نوبر محصول و عید خیمه‌ها)، هر مرد اسرائیلی باید در برابر خداوند حاضر شود (خروج 14:23-17). در این جا خدا وعده داد که وقتی اسرائیل مطیع برای عید به بیرون رود، او به‌طور ماوراءطبیعی از آنها حفاظت کند (هنگامی که سه مرتبه در سال می‌روی تا در پیشگاه یهوه خدایت حاضر شوی، هیچ‌کس به سرزمین تو دست‌اندازی نخواهد کرد).

یک) هنگامی که می‌روی، هیچ‌کس به سرزمین تو دست‌اندازی نخواهد کرد: «این چه مدرک بارِزی بر قدرت و تدارکات ویژۀ خدا بود! برای قوم­های اطراف، چه آسان ‌بود که تمامی سرزمین اسرائیل را با تمامی شهرهای حصاردارشان به مالکیت خود در آوردند، آن هم زمانی که هیچ‌کس به غیر از زنان و کودکان برای حفاظت از آنان در شهر نمانده بود! آیا این مدرکی معتبر بر منشاء الهی شریعت آنها نبود؟» (کلارک)

د. خون قربانی را با چیزی که خمیرمایه در آن باشد تقدیم مکن: خمیرمایه اغلب تجسمی از گناه در کتاب‌مقدس است. از آن‌رو، ترکیب نمودن هرگونه خمیرمایه همراه خونِ قربانی قدغن بود (همان‌گونه که پیشتر در خروج 18:23 مقرر شد).

ه‍.‍‍ بهترین نوبر زمین خود را به خانۀ یهوه خدایت بیاور: زمانی که اسرائیل به کنعان پا گذاشت، آنها مسئولیت خاصی داشتند که علاوه بر نوبر معمول، نوبرانه­هایی را نیز به خدا تقدیم کنند (خروج 16:23). که خدا را به‌عنوان نخستین و برترین مهیاکنندۀ همه‌چیز تکریم کنند.

و. بزغاله را در شیر مادرش مپز: این فرمان از خروج 19:23 دوباره بیان شده است. این فرمانی بود به آن جهت که از آیین‌های بی‌رحمانۀ زایندگیِ مُشرکان که در بین کنعانیان صورت می­گرفت، تقلید ننمایند.

6. آیات (27-28) به موسی فرمانِ نوشتن داده می­شود و به شکل معجزه‌آسایی در کوه سینا زنده می­ماند.

آنگاه خداوند به موسی فرمود: «این سخنان را بنویس، زیرا مطابق این سخنان با تو و با اسرائیل عهد بسته‌ام.» موسی چهل شبانه روز آنجا با خداوند بود، بی‌آنکه نان بخورد یا آب بنوشد. و خداوند بر آن لوح‌ها کلام عهد، یعنی ده فرمان را نگاشت.

الف. این سخنان را بنویس: از آن‌رو که عهد خدا با اسرائیل بر مبنای این سخنان و سخنان دیگر بود، نوشتن آنها برای موسی دارای اهمیت بود. آنها را نباید تنها به خاطر سپرد.

ب. موسی چهل شبانه روز آنجا با خداوند بود، بی‌آنکه نان بخورد یا آب بنوشد: این روزه­ای خاص و فوق طبیعی بود. امکان دارد کسی 40 روز بدون غذا زندگی نماید، اما با هر برآوردی، این معجزه است که این مدت طولانی بدون آب زنده ماند. این روزه دیگر هیچ‌گاه در کتاب‌مقدس تکرار یا پیشنهاد نشده است.

یک) «غیرممکن است بتوان دربارۀ این چیزهای شگفت‌انگیز مبالغه کرد.» (مورگان) این شاهدی قدرتمند بر آن حقیقت بود که انسان نباید تنها به‌واسطۀ نان زندگی کند، بلکه به هر کلامی که از دهان خدا صادر می‌شود، زندگی کند.

ج. خداوند بر آن لوح‌ها کلام عهد، یعنی ده فرمان را نگاشت: این لوح‌ها را در صندوق عهد قرار دادند (تثنیه 5:10).

چهرۀ درخشان موسی.

1. آیات (29-30) چهرۀ موسی هنگامی که از کوه سینا پایین می‌آید، ‌درخشان می‌شود.

موسی در حالی که دو لوح شهادت را در دست داشت از کوه سینا فرود آمد. اما به هنگام فرود آمدن از کوه، آگاه نبود که پوست چهره‌اش به سبب سخن گفتن با خداوند درخشان است. چون هارون و همۀ بنی‌اسرائیل موسی را دیدند، پوست چهره‌اش می‌درخشید. پس ترسیدند نزدیک او بیایند.

الف. آگاه نبود که پوست چهره‌اش به سبب سخن گفتن با خداوند درخشان است: مشارکت نزدیک با خدا به صورت فیزیکی بر موسی اثر گذاشت. صورتش ظاهری درخشنده داشت که به‌قدری مشهود بود که رهبران و بنی‌اسرائیل از نزدیک آمدن به او ترسیدند.

یک) تصور بر این بود که بعد از این روزۀ عجیب موسی رنگ پریده و ناخوش به نظر آید. گویا خیر؛ بلکه در عوض، چهره‌اش با نور و جلالی به‌قدری عظیم درخشان بود که دیگران را برای نزدیک آمدن به او دچار تردید کرد.

دو) درست است که زندگی با خدا بر ظاهر فیزیکی به ویژه صورت، اثر می­گذارد. صلح، شادی، محبت و نیکوییِ خدا باید در صورت کسی که از عیسی پیروی می­کند، مشخص باشد. با این وجود، چیزی که موسی تجربه نمود، ماورای آن اصلِ کُلی و پیامدِ مستقیمِ ارتباط برجستۀ او با خدا به نظر می­آید (پوست چهره‌اش به سبب سخن گفتن با خداوند درخشان است).

سه) تابش چهرۀ درخشان موسی، تابشی انعکاسی بود، او جلال خدا را دریافت کرده بود. منبع این تابش، صورت خدا بود و همان‌گونه که موسی به شکل مستقیم با خدا در ارتباط بود، صورتش مقداری از این جلال درخشنده را دریافت کرد. «صورت موسی تابان بود، زیرا مدت­ها صورت خدا را نگریسته بود.» (اسپرجن)

ب. آگاه نبود که پوست چهره‌اش درخشان است: به‌طور حیرت‌انگیزی، موسی از این درخشش آگاه نبود. او از عظمت تابش روحانیِ خویش بی‌اطلاع بود. زیرا موسی مردی بی‌ریا و عمیقاً فروتن بود (اعداد 3:12).

یک) «قوم به طور مستقیم از برتری خویش نسبت به دیگران آگاه می­گردند و به آن فخر می‌کنند. مشخص است که آن­ها هیچگاه زیباییِ الوهیت خدا را مشاهده ننموده­اند و از شرایط دلِ خود اطلاع واضحی ندارند.» (مایر)

دو) ما تنها دو شخص در کتاب‌مقدس را می‌شناسیم که صورت­هایشان این‌گونه درخشنده بودند: موسی و اِستیفان (اعمال رسولان 15:6). هر دو انسان­های فروتنی بودند. «برادران، من تَرسانم که خدا نتواند صورت­های ما را درخشان سازد: ما بسی متکبر می­گردیم. برای داشتنِ درخشش خدا به روحی بس فروتن و اُفتاده احتیاج است.» (اسپرجن)

سه) «ما همواره در حال دعا هستیم، خداوندا، چهره‌ام را درخشنده بنمای؛ اما موسی هیچ‌گاه این‌گونه اشتیاقی نداشت؛ و از آن‌رو، زمانی که چهره‌اش درخشید، از آن آگاه نبود. او برای چنین افتخاری نقشه­ای نداشت. بیایید برای محبوبیت شخصی دام درست نکنیم، یا حتی لحظه­ای چنین مقصودی نداشته باشیم.» (اسپرجن)

2. آیات (31-32) موسی عهدِ خدا را به رهبران اسرائیل نقل می‌کند.

ولی موسی ایشان را فرا خواند؛ پس هارون و همۀ رهبران جماعت نزد موسی بازآمدند و او با ایشان سخن گفت. سپس همۀ بنی‌اسرائیل نزدیک آمدند، و او همۀ فرمان‌هایی را که خداوند بر کوه سینا به او گفته بود، بدیشان داد.

الف. موسی ایشان را فرا خواند؛ پس هارون و همۀ رهبران جماعت نزد موسی بازآمدند: آنان همگی از موسی فاصله گرفته بودند، زیرا تابش صورتش بسیار آنان را هراسان می­ساخت. او می­بایست آنها را ترغیب می­نمود که بازگردند. نخست رهبران و سپس همۀ بنی‌اسرائیل نزدیک آمدند.

ب. و او همۀ فرمان‌هایی را که خداوند بر کوه سینا به او گفته بود، بدیشان داد: موسی تجربه‌ای پُرجلال و دگرگون‌کننده­ای با خدا در کوه سینا تجربه نمود. با این وجود زمانی که در بین مردم آمد، دوباره به صورت مستقیم خود را مشغول فعالیت حاکمیت و رهبری نمود.

یک) «وی از آن تجربه بازگشت، نه به آن جهت که فردی خیال‌باف شود، که تا ابد دربارۀ اشتیاقی در گذشته تفکر کند و سخن بگوید؛ بلکه همچون گذشته مردِ کار و فعالیت باشد، که تمام زندگی مادی‌اش را بر مبنای معیارهای دریافته در کوه هدایت و کنترل می­کند.» (مورگان)

3. آیات (33-35) نقابی بر چهره موسی.

چون موسی سخن خود را با ایشان به پایان رساند، نقابی بر چهره زد. او هرگاه برای گفتگو با خداوند به حضور او داخل می‌شد نقاب از چهره برمی‌گرفت تا بیرون می‌آمد. و هنگامی که بیرون می‌آمد و آنچه به او فرمان داده شده بود به بنی‌اسرائیل بازمی‌گفت، آنها می‌دیدند که پوست چهره‌اش درخشان است. پس موسی دوباره نقاب بر چهره می‌زد تا آنگاه که برای گفتگو با خداوند به پیشگاه او می‌رفت.

الف. نقابی بر چهره زد… او هرگاه برای گفتگو با خداوند به حضور او داخل می‌شد نقاب از چهره برمی‌گرفت: در حضور خدا (به فرض در خیمۀ خودش، که بر مبنای خروج 7:33 خیمۀ ملاقات گشته بود)، موسی نقاب را از چهره برمی­گرفت. با این وجود، در بین قوم، نقابی بر چهره زد.

ب. نقابی بر چهره زد: آسان است که گمان نمود موسی نقاب را بر چهره زَد که قوم از نزدیک آمدن به او نهراسند (خروج 30:34) یا آنکه مقصود از آن نقاب حفاظت از سایر افراد در مقابل تابشِ پُرجلالِ چهرۀ موسی بود. با این وجود، پولسِ رسول مقصود حقیقیِ نقاب را شرح نمود: نه برای مخفی کردنِ چهره تابناکِ موسی، بلکه برای اینکه جلالِ رو به کاهشِ چهره‌اش دیده نشود، زیرا جلال در حال محو شدن بود.

یک) نه مانند موسی که نقابی بر چهرۀ خود کشید تا بنی اسرائیل غایت آنچه را که رو به زوال بود نظاره نکنند (دوم قرنتیان 13:3). عهدعتیق یک جلال داشت، اما جلالی که رو به زوال بود. خدا نمی­خواست قوم جلال رو به زوال عهدعتیق را مشاهده کنند و اطمینان و یقین خود نسبت به موسی را از دست دهند.

دو) عهدعتیق عظیم و پر جلال بود، اما در قیاس با عهدجدید بس کم‌رنگ به چشم می­آمد. یک ماه روشنِ پاییزی شاید زیبا به چشم آید و نور خوبی دهد، اما در قیاس با آفتاب سَرِ ظهر چیزی نیست.

ج. پوست چهره‌اش درخشان است: فعلِ عبری برای درخشان، به مفهوم حقیقی کلمه «تابشِ رو به جلویِ پرتوهای نور» است (کول). و نیز با اسمی عبری برای «شاخ» ارتباط دارد. از همین‌رو است که زبان عامیانۀ لاتین این فعل را اشتباهی به «شاخ داشتن» ترجمه نموده است، و بنابراین در بیشتر آثار هنری قرون وسطی موسی یک جفت شاخ بر روی سرش دارد.