فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
دوم تیموتائوس باب 3 –
دوران سخت و حقیقت گرانبها
«در حالی که پولس در سلول خود، بهعنوان زندانیِ خداوند، اسیر است، همچنان مشغول آینده انجیل است. ذهن او در حال حاضر بر ابلیس دوران متمرکز است که با مخالفت علیه تیموتائوس مشغول است. تیموتائوس بسیار ضعیف است و مخالفان بسیار قوی هستند.» (جان استات)
زمانهای سخت به این معنی است که بصیرت اهمیت دارد.
1. آیۀ (1) زمانهای سخت در روزهای آخر.
امّا آگاه باش که در روزهای آخر، زمانهای سخت پیش خواهد آمد.
الف. در روزهای آخر، زمانهای سخت پیش خواهد آمد: کلمهای که در اینجا سخت ترجمه شده است، مفهوم مشکلات، سختی و شرایط نگرانکننده را دربردارد. چنین فضایی روزهای آخر را مشخص خواهد کرد.
یک) این واژه در یونانی کلاسیک هم برای اشاره به حیوانات وحشی خطرناک و هم به دریای خروشان استفاده میشد. تنها رویداد دیگر عهدجدید در داستان دو دیوزدۀ اهل جدریان است که خشن و رامنشدنی مانند جانوران وحشی بودند و متی آنها را اینطور توصیف میکند: «آن دو بهقدری وحشی بودند که هیچکس نمیتوانست از آن راه عبور کند (انجیل متی 28:8).» (استات)
دو) ویژگیهایی که پولس توصیف کرد نه از زمانهای بد، بلکه از مردم بد صحبت میکند. «باید توجه داشته باشیم که سختی یا خطر این زمان از نظر پولس چیست، نه جنگ، نه قحطی یا بیماری، نه هیچ بلا یا بیماری دیگری که بر بدن وارد میشود، بلکه راههای شریرانه و فاسد افراد است.» (کالوین)
سه) «توصیفی که در این آیه و در آیات بعدی طرفداران پاپیست برای اعضای فرقه مسیحی پروتستان اعمال میکنند؛ اعضای فرقه مسیحی پروتستان به نوبۀ خود آن را در مورد طرفداران پاپیست اعمال میکنند؛ یوهان کریستین شوتگن به یهودیان؛ و بقیه بهطور کلی به بیدینان… اما این احتمال وجود دارد که پولس رسول دوران خاصی را در نظر داشته باشد، که در آن باید فساد بسیار اساسی مسیحیت ظاهر شده باشد.» (کلارک)
ب. در روزهای آخر: این یک اصطلاح گسترده در عهدجدید است، به اندازهای گسترده که میتوان گفت روزهای آخر با تولد کلیسا در روز پنطیکاست آغاز شد (اعمال رسولان 17:2). روزهای مسیح آخرین روزها را مشخص میکند؛ اما این اصطلاح بهویژه برای فصلِ قبل از بازگشت عیسی و اتمام همهچیز مناسب است.
یک) اگرچه برخی تصور میکنند که توجه به روزهای آخر یا نبوت کتابمقدس بیهوده است، ما باید بتوانیم زمان آخرین روزها را تشخیص دهیم؛ یا حداقل زمانی که شرایط جهان مانند توصیف کتابمقدس در روزهای آخر باشد.
دو) «برادران خوشبینی وجود دارند که منتظرند همهچیز بهتر و بهتر و بهتر رشد کند، تا بالاخره این عصر کنونی به هزاره برسد. متأسفانه آنها نمیتوانند امیدهای خود را حفظ کنند، زیرا کتابمقدس هیچ پایۀ محکمی برای امیدواری به آنها نمیدهد… جدا از بازگشت ثانویۀ خداوند ما، احتمال اینکه جهان در یک بیماری همهگیر غرق شود، بیشتر از رسیدن یک هزاره است.» (اسپرجن)
سه) در انجیل متی ۱:۱۶-۴، عیسی رهبران مذهبی عصر خود را سرزنش کرد زیرا آنها معنی زمان خود را درک نکرده بودند یا نمیکردند: ای ریاکاران! «شما نیک میدانید چگونه سیمای آسمان را تعبیر کنید، اما از تعبیر نشانههای زمانها ناتوانید.» (انجیل متی۳:۱۶) این احتمال وجود دارد که عیسی همین سرزنش را برای برخی از مسیحیان امروزه که از روزهای آخر و بازگشت زود هنگام عیسیمسیح بیاطلاع هستند، داشته باشد.
2. آیات (۲-۵) شرح حال انسان در روزهای آخر.
مردمانْ خودپرست، پولدوست، لافزن، متکبر، ناسزاگو، نافرمان به والدین، ناسپاس، ناپاک، بیعاطفه، بیگذشت، غیبتگو، بیبندوبار، وحشی، دشمن نیکویی، خیانتکار، بیمبالات و خودپسند خواهند بود. لذت را بیش از خدا دوست خواهند داشت و هرچند صورتِ ظاهرِ دینداری را دارند، منکر قدرت آن خواهند بود. از چنین کسان دوری گزین.
الف. مردمانْ خودپسند خواهند بود: این مطمئناً مشخصۀ عصر حاضر ما است، زمانی که مردان و زنان تشویق میشوند خودپسند باشند. به مردم گفته میشود که خود را بدون قید و شرط دوست داشته باشند و این خودپسندی پایه و اساس شخصیت سالم انسان است.
یک) ما نیازی به تشویق برای دوست داشتن خود نداریم؛ ما طبیعتاً چنین محبتی داریم همچنین نباید به ما آموخته شود که از خود متنفر باشیم، اما همانطور که پولس در نامه رومیان ۳:۱۲ گفته است: «زیرا بهواسطۀ فیضی که به من عطا شده است، میگویم که خود را بیش از آنچه که میباید، مپندارید، بلکه هریک به فراخور میزان ایمانی که خدا به شما بخشیده است، واقعبینانه در مورد خود قضاوت کنید.» ما باید خودمان را آنطور که هستیم ببینیم -هم بد بودن در جسممان و هم جلال آنچه در عیسیمسیح هستیم.
دو) این محبت به خود، پایه و اساس همۀ کمبودهایی است که در توصیف پولس آمده است: «اما خوانندگان باید توجه داشته باشند که خودپسندان، که در وهلۀ اول قرار دارد، میتوانند منبعی باشند که همه چیز به دنبال آن پدیدار شود.» (کالوین)
سه) «تصادفی نیست که اولین ویژگی از این حیات، زندگیای متمرکز بر خود است. صفت مورد استفاده خودپسندی است، که به معنی محبت به خود است. محبت به خود گناهِ اساسی است، از آنجا که همه گناهان دیگر از آن سرچشمه میگیرند. در لحظهای که انسان اراده خود را مرکز زندگی قرار میدهد، روابط الهی و انسانی از بین میرود، اطاعت از خدا و نیکی به مردم هر دو غیرممکن میشوند. ماهیت مسیحیت تاجگذاری نیست بلکه مَحوْکردن خویشتن است.» (بارکلی)
چهار) «‘خودپسندان‘ بهخوبی فهرست را هدایت میکنند زیرا این ذات همۀ گناهان است و ریشهای که همه ویژگیهای گناهان دیگر از آن نشأت میگیرد. این کلمه بهطور لغوی ‘خودپرستی‘ است و بهاین واقعیت اشاره میکند که مرکز ثقل طبیعیِ انسان خودش است نه خدا.» (هیبرت)
ب. مردمانْ… پولدوست هستند: پولدوستی چیز جدیدی نیست، اما امروزه مردم این توانایی را دارند که پولدوستی را مانند گذشته دنبال کنند.
یک) در سالهای اخیر روزنامهها داستانی درباره زنی به نام برندا بلکمن (Brenda Blackman) ارائه دادند، که با تدریس دورهای با عنوان چگونه با پول ازدواج کنید از موفقیت خاصی برخوردار بود. این دوره سعی داشت نحوه ازدواج با افراد ثروتمند را به مردان و زنان نشان دهد و هزینه آن 39 دلار برای هر نفر بود. در این دوره، بلکمن نکات سودمندی را ارائه داد، مانند نحوه جستجو در دسته چِک همسر آینده برای مطالعه میزان دارایی او و سپس ارزیابی سطح درآمد آنها. او اعتماد دانشآموزان خود را با هدایت کردن آنها با شعار چندین بار در طول سخنرانی تقویت کرد: «من میخواهم ثروتمند شوم! من سزاوار ثروتمند شدن هستم! من ثروتمندم! من متولد شدهام تا ثروتمند شوم!» در یکی از کلاسها، زنی از بلکمن پرسید که آیا خوب است با مردی ازدواچ کند که درآمدش حدود 100000 دلار در سال است. او پاسخ داد: «به هیچوجه!» اگر او از هر نظر دیگری عالی بود چطور؟ بلکمن توصیه میکند: «اگر او در اوج سالهای درآمد خود است و حداکثر 100000 دلار دریافت میکند -فراموشش کنید.» وقتی کسی از او درباره جایگاه محبت در چنین روابطی پرسید، بلکمن گفت که پیدا کردن همسر با این مقدار پول کار سختی است؛ یاد گرفتن دوست داشتن آن شخص در مقایسه کار آسانی است. او گفت: «چگونه میتوانید کسی را که این همه کارهای فوقالعاده را برای شما انجام میدهد، دوست نداشته باشید ؟» بلکمن هنگام تدریس این دورهها مجرد بود.
ج. مردمانْ لافزن، متکبر، ناسزاگو خواهند بود…: لافزنی، تکبر، و ناسزاگویی چیز جدیدی نیست؛ اما امروزه، آنها بسیار برجستهتر از همیشه به نظر میرسند.
یک) لافزنی، تکبر و ناسزاگویی هر یک طوری نقش دارند که گویی من مهمترین فرد هستم. هر یک از آنها میگوید: «تو مهم نیستی و خدا مهم نیست. تنها چیزی که اهمیت دارد من هستم.»
دو) امروزه لافزنی، تکبر و ناسزاگویی در همه جا مشهود است، بهویژه در میان مشاهیری که فرهنگهای ما آنها را چون بت میپرستند. امروزه بسیاری از مردم با لافزنیِ حساب شده، تکبر و ناسزاگویی ثروتمند میشوند.
د. مردمانْ، نافرمان به والدین خواهند بود: از اواسط دهه 1960، اختلال هولناکی در مورد اختیاری که والدین در قبال کودک دارند رخ داده است.
یک) چند سال پیش یک قاضی در اورلاندو فلوریدا حکم داد که یک پسر 11 ساله حق دارد از والدین خود درخواست جدایی کند تا بتواند بهعنوان یک فرزندخوانده به فرزندخواندگی پذیرفته شود. اما اگرچه جداییهای قانونی کمی از والدین توسط فرزندان وجود دارد، اما بسیار رایج است که جوانان بهسادگی والدین خود را نادیده بگیرند.
دو) در دهۀ 1990، در روزنامه لسآنجلس تایمز از یک خرابکار نقاشی دیواری 13 ساله در منطقه لسآنجلس نقل شد: «عضوی از گروه بودن مانند این است که به یک خانواده تعلق داشته باشید. آنها هوای شما را دارند، شما هوای آنها را دارید. هر روز با آنها کار میکنید… دوستی، محبت، لوازم و همهچیز دریافت میکنید.» او همچنین میگوید: «من هرچیزی را علامتگذاری میکنم… حالا دیگر اهمیتی نمیدهم. البته، به نوعی. دوست ندارم کسی روی کارهای من چیزی بنویسد. من این کار را برای شناخته شدن، بالا رفتن، بدون توجه به این که آیا مردم احساس میکنند من به اموال آنها خسارت وارد میکنم یا نه، انجام میدهم. میتوانم بگویم خساراتی که وارد کردهام بسیار است. در طول روز من یک پیچگوشتی یا چاقو برای محافظت حمل میکنم. اما شبها اسلحه حمل میکنم. من سه تا اسلحه دارم. آنها را پنهان میکنم. مادرم از من یک اسلحه 38میلیمتری را گرفت. اما من آن را پس خواهم گرفت.» زمانی که او را دستگیر کردند از او سوالاتی پرسیدند، و او گفت: «پدر و مادرم به نوعی در این مورد با من صحبت کردند. البته که آنها به من گفتند، “دیگر این کار را نکن.” اما من قصد ندارم گوش کنم، و آنها مجبور نیستند از این موضوع اطلاعی داشته باشند.»
هـ. مردمانْ ناسپاس، ناپاک، بیعاطفه، بیگذشت خواهند بود: از زمان آدم تا کنون، بشر تا حدودی تحت تأثیر این موارد قرار گرفته است. در اینجا، پولس گفت این چیزها به ویژه در روزهای آخر حاکم خواهند بود.
یک) بیعاطفه (ترجمه شده به بدون عاطفه طبیعی در نسخه کینگ جیمز) در لغت به معنای «بدون محبت خانوادگی» است. پولس گفت روزهای آخر با بیتوجهیای روز افزون به محبت و تعهد خانوادگیِ عادی مشخص میشود.
و. مردمانْ غیبتگو خواهند بود: انسانها همیشه در مورد مردم دیگر دروغهای دردناکی گفتهاند؛ اما امروزه، در رسانهها و در سیاست، غیبتگویی هم به تجارتهای بزرگ و هم به کسب و کارهای بزرگ راه یافته است.
یک) در سیاست، نامزدها بهطور روزمره و آگاهانه مواضع حریف خود را تحریف میکنند، فقط برای اینکه رقیبشان بد جلوه شود -و اگر این به انتخاب شدن آنها کمک کند، اصلاً از دروغشان احساس بدی نمیکنند. در رسانهها، سردبیران و مدیرانِ خبری بهعنوان دادستان، قاضی، هیئت منصفه، و جلاد به بیگناهانی که به اشتباه مورد شک هستند- تهمت میزنند و معمولاً از اشتباه خود عذرخواهی نمیکنند.
ز. مردمانْ بیبندوبار خواهند بود: داستان بیبندوباری را میتوان تقریباً در همهچیز امروزه دید -روابط ناپاک، مواد مخدر، الکل، غذا، کار. هر کاری که انجام میدهیم، اغلب آن را افسارگسیخته انجام میدهیم.
یک) در دهه 1990 روزنامه لسآنجلس تایمز مقالهای درباره میشل منتشر کرد، که نویسنده و ویراستار موفقی بود. او از روزی میترسید که شوهرش مخفیگاه کارتهای اعتباری مخفی، صندوق پستی مخفیاش یا ترفندهای دیگری را که برای پنهان کردن مقدار پول خرج شده برای خودش استفاده میکرد، کشف کند. «من به اندازه شوهرم پول در میآورم … اگر کت و شلوار 500 دلاری از اَن تِیلور (Ann Taylor) بخواهم، لیاقت آن را دارم و نمیخواهم بهخاطرش به دردسر بیفتم. او توضیح میدهد: بنابراین سادهترین کار این است که دروغ بگویم.» سال گذشته، وقتی شوهرش او را مجبور کرد یکی از کارتهای اعتباریاش را از بین ببرد، میشل بیرون رفت و بدون اینکه به او بگوید یک کارت جدید گرفت. «من در ترس زندگی میکنم. اگر او این کارت جدید را پیدا کند، مرا خواهد کشت.» معلم مدرسهای توضیح میدهد: «مردان نمیفهمند که خرید، داروی انتخابی ما است.» او به شوخی، در حالیکه اعتراف میکرد که برخی از ماهها حقوقش به حداقل موجودی کارتهای اعتباریاش میرسد، گفت: «قدم زدن در ورودی ساحل جنوبی پلازا مانند قدم زدن در دروازههای بهشت است. خدا صندوق عقب اتومبیل را برای زنان خلق کرد تا کیسههای خرید را در آن پنهان کنند. «زن جوانی که حرفه خود را داشت به نام مری توضیح داد: «خرید تفریح من است. این روش من برای مراقبت از خود است. وقتی وارد مرکز خرید میشوید و همه فروشگاهها را میبینید، انگار چیزی کنترل شما را به دست گرفته و شما را در خود گرفتار میکند.»
ح. مردمانْ وحشی خواهند بود: بیرحمی و وحشیگری چیز جدیدی در جهان نیست؛ اما پولس با الهام از روحالقدس نوشت که روزهای آخر با وحشیگری خاصی مشخص خواهند شد.
یک) مقالهای در روزنامهای در دهه 1990 توصیف میکرد که چگونه مردی از آکْسْنارد متهم به قتل هماتاقی خود شد، زیرا این دو درباره مارکِ آبجو که مرد به خانه آورده بود اختلاف نظر داشتند. مرد متهم نچرال لایت را به خانه آورد و مرد مقتول از او میخواست که مایکلوب را بیاورد. همانطور که نچرال لایت را در سینک آشپزخانه میریخت، با ضرباتِ چاقو کشته شد.
دو) ما دوست داریم خود را پیشرفتهتر از نسلهای قبلی تصور کنیم؛ اما مطمئناً در قرن ما بیش از هر زمان دیگری مردم کشته شدهاند؛ دوران خشونتبار و بیرحمانهای است.
ط. مردمانْ دشمن نیکویی خواهند بود: به نظر میرسد نمونههای زیادی از این موارد در جامعه مدرن وجود داشته باشد که بتوان مثال زد. بهعنوان مثال، زمانی وجود داشت که اکثر مردم فکر میکردند اجازه زندگی دادن به انسانها خوب است و کشتن آنها بهطور کلی چیز بدی است. امروزه، ما در فرهنگی زندگی میکنیم که در آن خوبیِ حیات ساده مورد تحقیر و حمله قرار میگیرد، از طریق سقط جنین، از طریق تجلیل از خشونت و قتل، و از طریق قتل از روی ترحم.
یک) در 6 مارس 1996، دادگاه تجدیدنظر ایالات متحده اعلام کرد که قانون اساسی ایالات متحده به هر آمریکایی حق میدهد شخص دیگری را بکشد. اساساً، دادگاه گفت که اگر فکر میکنید ممکن است کسی دوست دارد بمیرد -حتی اگر هرگز چنین نگفته باشد- میتوانید او را بکشید و هیچ قانونی نمیتواند مانع شما شود. اگر پزشک، پرستار، داروساز، عضو خانواده، یا «شخص مهمی» برای فردی هستید که فکر میکنید دوست دارد بمیرد، میتوانید آنها را بکشید. از حکم قاضی: «هنگامی که بیماران دیگر قادر نیستند زندگی شاد و آزادانهای داشته باشند و مایل به ادامه زندگی نیستند»، میتوانند کشته شوند. قاضی فدرال تصمیم خود را مستقیماً با حق سقط جنین در صورت تقاضا مرتبط کرد. به نظر میرسد دلیل این است که اگر دولت اجازه دهد ما بتوانیم انسانها را در رحم بکشیم، باید به آنها اجازه دهد بعداً نیز بتوانند آنها را بکشند.
ی. مردمانْ خیانتکار، بیمبالات و خودپسند خواهند بود. لذت را بیش از خدا دوست خواهند داشت: این خصوصیات همه مربوط به یک چیز است: خود. مردمانْ بهخاطر خود خیانتکار هستند، بهخاطر خود بیمبالات هستند، بهخاطر خود خودپسند هستند و بهخاطر خود لذت را بیش از خدا دوست دارند.
یک) این نگرش عصر کنونی ما را مشخص میکند. بهعنوان مثال، شعارهای تبلیغاتی ملی مربوط به اواخر دهه 1990 را در نظر بگیرید:
· هیچ چیز قبیح نیست.
· همه قوانین را زیر پا بگذارید.
· هیچ حدّ و مرزی نشناسید.
· آرام باشید: هیچ قانونی در اینجا وجود ندارد.
· موانع را بردارید. راه خود را پیدا کنید.
· همه ما لذتطلب هستیم و میخواهیم کاری را انجام دهیم که احساس خوبی میدهد . این چیزی است که ما را انسان میکند.
· بدون مرز زندگی کردن.
· فقط آن را انجام دهید.
پیام یکسان است: شما قوانین خود را تعیین میکنید. شما به هیچکس جواب نمیدهید. این شما هستید که مهم است. جهان شما حول شما میچرخد.
دو) ما مجبور نیستیم بین لذت و خدا یکی را انتخاب کنیم. بندگی خدا لذت نهایی است؛ مزمور 11:16 میگوید: «و به دست راست تو لذتها تا ابدالاباد!» اما باید بین عشق به لذت و محبت به خدا یکی را انتخاب کنیم. زندگی برای خدا لذتهای زیادی را برای شما به ارمغان میآورد، اما آنها فقط به این دلیل رخ میدهند که شما ابتدا خدا را دوست دارید و از دوست داشتن خود لذتها، لذت نمیبرید.
ک. هرچند صورتِ ظاهرِ دینداری را دارند، منکر قدرت آن خواهند بود: در دنیای وسواسگونه ما، مردم میخواهند دین را به شکل «سالاد بار» (که هرکس هرچه بخواهد آزادانه از روی میز بر میدارد) داشته باشند. آنها هر آنچه را که میخواهند انتخاب میکنند و برمیدارند. آنها آزاد هستند احساس کنند بسیار «روحانی» هستند اما هیچ تعهدی به کتابمقدس احساس نمیکنند.
یک) در اواخر دهه 1990 گزارش شد كه کشیش جان كَنینگ (John Canning) پس از كشته شدن لئو و هِزِل گلیس، مرثیهای را ایراد كرد و به عزاداران گفت كه او آنقدر با این زوج صمیمی بوده است كه میتوانست آنها را مامان و بابا صدا كند. روز جمعه، شش هفته بعد، کنینگ با دستبند به زندان منتقل شد و متهم به ضرب و شتم و خفه کردن زوج 90 ساله بود. پلیس میگوید گلیسها در 2 ژانویه در خانه خود پس از آنکه متوجه شدند که کانینگ از وکالتنامهای که به او داده بودند سوءاستفاده کرده و پسانداز آنها را سرقت کرده است، کشته شدند. فیل رامر، مأمور اداره حقوق فلوریدا میگوید: «این نفرتانگیزترین چیزی است که من تا به حال در مورد آن شنیدهام. شما باید بتوانید در میان همۀ مردم جهان به شبان خود اعتماد کنید. آنها نتوانستند این کار را انجام دهند و او آنها را کشت.» شبان از ابتدا مظنون بود زیرا یک روز صبر کرد و بعد گزارش داد که آن زن و شوهر را در خانهشان مرده پیدا کرده است. رامر میگوید: «هنگامی که یک روز طول میکشد تا یک نفر دو جنازه را گزارش دهد، به دانش خاصی نیاز ندارید تا بگویید مظنون کیست.» خادم قبل از گزارش مرگ آنها یک روز را در ساحل و صرف غذا با دوستان سپری کرد.
دو) یک زن متأهل 63 ساله برای توجیه خیانت خود به ستون مشاوره Dear Abbey نامه نوشت. او مینویسد: «او هم متأهل است. ما هفتهای یک بار در مسافرخانهای سه ساعت خوش میگذرانیم. شوهر من در این مورد چیزی نمیداند و همسر معشوقه من نیز نمیداند. رابطه جنسی با شوهرم در حال حاضر حتی بهتر هم شده است و اینطور نیست که من از شوهرم چیزی دریغ کنم. من هر هفته به یک کلاس در کلیسا درس می دهم اما به دلایلی، احساس گناه نمیکنم.»
سه) وقتی درباره قدرت دینداری صحبت میکنیم، اغلب آن را به معنای «قدرتِ دادنِ هر آنچه من میخواهم» میدانیم. اما این دقیقاً برعکس منظور پولس در اینجا است. قدرت دینداری که مردم در روزهای آخر از آن بیزار خواهند بود، قدرتی است که باید برای هدایت زندگی آنها استفاده شود؛ قدرت به معنای اختیار قانونی است و بسیاری، بسیاری، امروزه منکر این هستند که خدا این قدرت را دارد که به آنها از طریق کلام خود بگوید چه کنند.
ل. از چنین کسان دوری گزین! فرمان دوری گزیدن از افرادی که با ویژگیهای این فهرست توصیف شدهاند، بهویژه در زمان حال ما دشوار است.
یک) افرادی که کارهای این لیست را انجام میدهند نه تنها امروزه متداول هستند بلکه اغلب قهرمانان فرهنگی ما نیز هستند. مسئولیت ساده مسیحیان این است که نه تنها از این نگرشها، بلکه از افرادی که این کارها را انجام میدهند، دوری گزینند.
دو) بسیاری فکر میکنند اگر خودشان اینگونه نباشند، کافی است و به افرادی که با آنها معاشرت میکنند، توجه چندانی ندارند. اما اگر ما وقت خود را با افرادی از این قبیل بگذرانیم -چه به صورت شخصی و چه برای سرگرمی- آنها بر ما تأثیر خواهند گذاشت. همانطور که پولس در نامه اول قرنتیان 33:15 نوشت: «فریب نخورید: “معاشرت بد اخلاق خوب را فاسد میکند.“»
سه) از این افراد دوری گزین! نیز به این معنی است که پولس میدانست کسانی که توسط روح روزهای آخر علامتگذاری شدهاند، در روزهای زمان تیموتائوس نیز حضور داشتند. با این حال باید انتظار داشته باشیم که تعداد آنها بسیار بیشتر شده باشد و در آخرین روزها اندکی قبل از بازگشت عیسی قدرت خود را افزایش داده باشند.
چهار) «این توصیه بهوضوح دلالت بر این دارد که پولس وضعیت انحطاط اخلاقی را که بهطور کامل به تصویر کشیده بهعنوان نشانۀ آینده در نظر نگرفته است. او کاملاً آگاه بود که شرارتهایی که کمی قبل درمورد آنها هشدار داده بود اکنون نیز در حال کار بودند.» (هیبرت)
3. آیات (۶-۷) استراتژی فساد در روزهای آخر.
اینان کسانی هستند که به درون خانۀ مردم رخنه کرده، زنان سبک مغز را اسیر خود میسازند، زنانی را که زیر بار گناهان خم شدهاند و هوسهای گوناگونْ آنان را به هر سو میکشد، و با اینکه همواره تعلیم میگیرند، هرگز به شناخت حقیقت نتوانند رسید.
الف. کسانی که به درون خانۀ مردم رخنه کرده: پولس میدانست که خطرات آنها در زمان او نیز در جهان وجود دارد و در روزهای آخر قبل از بازگشت عیسی بهطور فزایندهای وجود خواهند داشت. با این حال، به نظر میرسید او بهخصوص نگران این است که آنها به درون خانۀ مردم رخنه کنند. وجود چنین شرارتی در جهان یک چیز است؛ اما اینکه اجازه دهید به خانه شما وارد شود چیز دیگری است.
ب. زنان سبک مغز را اسیر خود میسازند: کسانی که پولس در آیات قبلی به آنها اشاره کرد، آنانی هستند که میخواهند دیگران را اسیر خود کنند و میتوانند این کار را در میان افراد سبک مغز انجام دهند، کسانی که به هر چیزی که ظاهری درست داشته باشد ایمان خواهند آورد و آن را مرکز توجه خود قرار خواهند داد.
یک) شخص باید بداند که آیا او واقعاً یکی از این اسیرانی است که پولس به آنها اشاره کرد که تحت تأثیر این زمانهای آخر خدا را انکار و خود را تجلیل میکنند. یک راه مؤثر برای فهمیدن آن وجود دارد: از هر نوع نفوذ دنیوی دور شوید و ببینید آیا زنجیرهایی وجود دارد که فرار شما را دشوار کند. از ورود هر چیزی که با روح روزهای آخر مشخص شده است به خانهتان به مدت یک هفته خودداری کنید و ببینید آیا زنجیرها شما را دوباره به آن چیزها میبندند؟
دو) پولس زنان سبک مغز را فقط به این دلیل مشخص کرد که در آن زمان، زنان نسبت به مردان زمان بیشتری را در خانه میگذراندند و به مراتب بیشتر در معرض هرگونه فسادی بودند که به خانه نفوذ میکرد. «همچنین او در اینجا بیشتر از زنان صحبت میکند تا مردان، زیرا آنها بیشتر در معرض پذیرش چنین شیادانی هستند.» (کالوین)
ج. هوسهای گوناگونْ آنان را به هر سو میکشد: بدیهی است، که روح روزهای آخر با هوسهای گوناگونْ در درون ما جذابیت خود را پیدا میکند. این تمایل به اشتیاق جنسی یا عاشقانه یا خواستههای ما برای راحتی یا ثروت یا موقعیت برآورده میشود.
د. همواره تعلیم می گیرند، هرگز به شناخت حقیقت نتوانند رسید: روح روزهای آخر از هوش خاصی در اینباره برخوردار است؛ کاهنان اعظم روح روزهای آخر میدانند چگونه امور را به کار انداخته و چگونه با هوسهای گوناگونْ ما را به هر سو بِکِشند. اما با وجود همه مهارتهایشان، با همه درخشش و دانش بازاریابیشان، هرگز به حقیقت نتوانند رسید.
یک) در واقع، روح روزهای آخر با ایده «حقیقت واقعی» به طور کلی مشکل دارد، زیرا معتقد است که ما هر کدام مرکز جهان خود هستیم و هر یک حقیقت خود را میآفرینیم. با توجه به روح روزهای آخر هیچ حقیقتی در بیرون از خودمان وجود ندارد، بنابراین ما میتوانیم بیاموزیم و بیاموزیم و بیاموزیم، اما هرگز به حقیقت ابدی خدا نتوانیم رسید.
دو) «هنوز بسیاری از اساتید مسیحیت هستند که به توضیحات بالا پاسخ میدهند. آنها میشنوند، مکرراً میشنوند، ممکن است موعظههای خوب نیز بشنوند؛ اما، چون بهندرت در مورد آنچه میشنوند تأمل میکنند، از احکام خدا نَفع کمی میبرند. آنها در حال حاضر از فیض بیشتری نسبت به چندین سال قبل برخوردار نیستند، هرچند که مدام میشنوند و شاید بهطرز فجیعی از خداوند جدا نمیشوند. آنها تعمق نمیکنند، فکر نمیکنند، آنچه را که میشنوند به تمرین تقلیل نمیدهند؛ بنابراین، حتی تحت موعظۀ یک رسول، آنها نمیتوانند برای رستگاری عاقل شوند.» (کلارک)
4. آیات (۸-۹) نمونهای از این نوع وضعیت فساد بشری: یَنّیس و یَمْبْریس، که به مخالفت با موسی برخاستند.
همانگونه که یَنّیس و یَمْبْریس به مخالفت با موسی برخاستند، این مردان نیز که فکری فاسد و ایمانی مردود دارند، با حقیقت مخالفت میکنند. امّا راه به جایی نخواهند برد، بلکه حماقتشان بر همگان آشکار خواهد شد، چنانکه حماقت آن دو نیز عیان گردید.
الف. یَنّیس و یَمْبْریس: اگرچه در کتاب خروج از آنها نامی برده نشد اما این دو مرد جادوگرانِ مصری بودند که در حضور فرعون با موسی مخالفت کردند (خروج ۸:۷-۱۳، ۱۹:۷-۲۳، ۵:۸-۷و ۱۶:۸-۱۹).
ب. یَنّیس و یَمْبْریس به مخالفت با موسی برخاستند: اینها توانستند معجزههای واقعی را انجام دهند -نه ترفندهای ساده شعبدهبازی- امّا با قدرت تاریکی و نه با قدرت خدا. وقتی موسی عصایش را انداخت و تبدیل به مار شد، یَنّیس و یَمْبْریس نیز توانستند همین کار را انجام دهند. وقتی او آب را به خون تبدیل کرد، آنها نیز توانستند همین کار را انجام دهند. وقتی موسی بلای قورباغهها را پدید آورد، یَنّیس و یَمْبْریس نیز توانستند همین کار را انجام دهند. اما در نهایت آنها نتوانستند معجزههای خود را با معجزههای خدا مطابقت دهند و قدرتهای غیبی آنها پایینتر از قدرت خدا نشان داده شدند.
یک) توانایی انجام معجزات با قدرت تاریکی و تمایل به دریافت آنها بهطور نامشروع مشخصۀ زمانهای آخر میباشد (مکاشفه یوحنا ۱۳:۱۳-۱۵ و دوم تسالونیکیان۹:۲).
دو) برخی از ما از هرگونه قدرت روحانی -که واقعی است- شگفتزده میشویم، بدون آنکه به دقت فکر کنیم که آن قدرت واقعی ممکن است به جای منبع الهی دارای منبع شیطانی باشد. و حتی اگر یک قدرت روانی یا عصر جدید (new age) درست به نظر برسد، ما نباید فریب آن را بخوریم زیرا قُوای اهریمنی میتوانند خود را شبیه فرشتگان نور جلوه دهند (دوم قرنتیان 15:11).
ج. به مخالفت با موسی برخاستند: مخالفت با حقیقت توسط یَنّیس و یَمْبْریس با توانایی آنها در همکاری با قدرتهای شیطانی برای انجام معجزه نشان داده شد. در روزهای آخر، مردم نیز با حقیقت مخالفت خواهند کرد.
د. راه به جایی نخواهند برد: حتی با اینکه یَنّیس و یَمْبْریس سرانجام شرمنده شدند (هر چند مدتی با «معجزه در برابر معجزه» با موسی رقابت کردند) و سرانجام مجبور شدند خدا را با بیمیلی جلال بدهند، افراد شرور روزهای آخر نیز همینطور خواهند بود. حتی با اینکه قدرت یَنّیس و یَمْبْریس محدودیت داشت، قدرت ابلیس نیز در روزهای آخر محدودیت دارد -خداوند همچنان در کنترل است.
یک) این پیغام اُمیدی عظیم در میان این تاریکی عظیم است -روح روزهای آخر در عیسیمسیح پاسخی برای آن دارد. روح روزهای آخر قویتر از قدرت عیسی نیست. حقیقت باشکوه این است که ما مجبور نیستیم وابسته به روح زمان خود باشیم؛ ما مجبور نیستیم غلام خویشتن باشیم و جهانمان حول چیزی شبیه به خودمان بچرخد. در عیسی امید وجود دارد، امیدی پیروزمندانه.
دو) «آنچه در این قیاس قابل توجه است، اگرچه فقط این نیست که معلمان دروغین آسیایی را به جادوگران مصری تشبیه میکند، بلکه پولس خود را به موسی تشبیه میکند!» (استات)
وفاداری به خدا در سختی و در مخالفت
1. آیات (۱۰-۱۲) آزار و اذیّت و پیروی از عیسی.
ولی تو تعلیم و رفتار و هدف و ایمان و صبر و محبت و تحمّل مرا و آزارهایی را که دیدم و رنجهایی را که کشیدم، نظارهگر بودهای و از آنچه در اَنطاکیه، قونیه و لستْره بر سرم آمد و آزارهایی که به من رسید، نیک آگاهی. امّا خداوند مرا از آن همه رهانید. براستی، همۀ کسانی که بخواهند در مسیحْعیسی با دینداری زیست کنند، آزار خواهند دید؛
الف. ولی تو: پولس در اینجا افرادی را توصیف کرد که در روزهای آخر زمین را تهدید خواهند کرد و تیموتائوس باید در روزگار خود با آنها مبارزه کند. ولی تو نشان داد که پولس مرز مشخصی بین تیموتائوس و کسانی که تحت تأثیر روح روزهای آخر هستند ترسیم کرد.
ب. نظارهگر بودهای: این همان چیزی است که تیموتائوس را از روح عصر خود متمایز ساخته است. او تعلیم و رفتار و هدف و ایمان و صبر و محبت و تحمّل آزارها و رنجهای پولس را نظارهگر بوده است.
یک) نظارهگر بودهای به این معناست که پولس فقط این چیزها را به تیموتائوس به معنای آکادمیک تعلیم نداد؛ تیموتائوس این چیزها را با نظارهگر بودن از الگوی پولس آموخت. بهترین نوع مسیحیت فقط تعلیم داده نمیشود، بلکه با دیدن آن در دیگران نیز آموخته میشود.
دو) همهچیز با پیروی تیموتائوس از تعلیم پولس آغاز شد. دلیل اینکه پولس به آن شیوه زندگی کرد این بود که به برخی چیزها اعتقاد داشت. آنچه به آن باور داریم نحوه زندگی ما را تعیین میکند.
سه) تیموتائوس رفتار پولس را در نظر گرفت: فقط یک روش خاص بود که پولس زندگی میکرد و تیموتائوس به اندازه کافی در کنار او بود تا آن را بیاموزد و از آن پیروی کند.
چهار) تیموتائوس هدف پولس را فراگرفت: زندگی پولس دارای هدف بود. بدون جهت نبود. او به جایی میرفت و این هدف را خدا تعیین کرده بود. تیموتائوس آن را در پولس دید، آن را فرا گرفت و خواست زندگی خود را آنگونه ادامه دهد.
پنج) تیموتائوس ایمان و صبر و محبت پولس را فرا گرفت: شما میتوانید در پولس ایمانی را ببینید که هرکسی ندارد و تیموتائوس میخواست آن را فرا بگیرد. پولس صبور بود -یعنی، در برابر تحریکات اندکی از مردم و زندگی به طریقی خاص صبور بود و محبتی داشت که او را برجسته میکرد. بهخاطر داشته باشید که همه اینها از تعلیم -حقیقت – سرچشمه میگیرد – که پولس به آن پایبند بود و تیموتائوس با دقت آن را دنبال میکرد.
ج. تحمّل و آزار ها و رنجها: تیموتائوس اینها را نیز از پولس فرا گرفت. ممکن است فکر کنیم فردی که زندگی خود را با تعالیم صحیح، با رفتار مناسب، هدف، ایمان، صبر و محبت میگذراند، مورد استقبال همه قرار میگیرد -اما اینطور نیست.
یک) در حقیقت، برای افرادی که این نوع زندگی را با دقت دنبال میکنند، تا حدی رنج و آزار وجود دارد: براستی، همۀ کسانی که بخواهند در مسیحْعیسی با دینداری زیست کنند، آزار خواهند دید.
دو) در روزگار ما، مسیحیان در سراسر جهان مورد رنج و آزار قرار میگیرند -در چین، در جهان اسلام، حتی در روسیه، جایی که یک قانون قوی ضد میسیونِری بهتازگی تصویب شده است. و ما امروزه میتوانیم به شیوهای اجتماعی با رنج و آزار روبرو شویم.
سه) مسیحیان به همان دلیل مورد رنج و آزار قرار میگیرند که عیسی گرفت: «و محکومیت در این است که نور به جهان آمد، امّا مردمان تاریکی را بیش از نور دوست داشتند، چرا که اعمالشان بد است.» (یوحنا 19:3)
د. در اَنطاکیه، قونیه و لستْره بر سرم آمد: پولس به تیموتائوس موارد خاص آزار و رنجی را که متحمل شد، یادآوری کرد.
· در اَنطاکیه، جایی که پولس به دلیل موعظه انجیل از شهر بیرون رانده شد (اعمال رسولان 50:13).
· در قونیه، جایی که پولس تقریباً با سنگسار اعدام شد (اعمال رسولان ۵:۱۴).
· در لستْره، جایی که آنها واقعاً پولس را سنگسار کردند و او را رها کردند تا بمیرد (اعمال رسولان 19:14).
هـ. امّا خداوند مرا از آن همه رهانید: پولس این را زمانی که در زندان نشسته بود و منتظر اعدام بود به یاد آورد. او میدانست که خدا بهطور کامل قادر است او را دوباره نجات دهد، یا شاید این کار را نکند. پولس در آرامی کامل به نظر میرسید و آن را در اختیار خداوند گذاشت. آزار و رنج مانع پیروی پولس از عیسیمسیح نشد.
یک) رنج و آزار نباید امروزه مسیحیان را متوقف کند. ممکن است در فرهنگ خود با رنج و آزار شدید یا حتی اقتصادی مواجه نشویم؛ اما مسیحیان با رنج و آزار اجتماعی زیادی روبرو میشوند. اول پطرس ۴:۴ طرز فکر بسیاری از کسانی را که مسیحیان را آزار و اذیت اجتماعی میکنند، توصیف میکند: «از همین رو، اکنون که در این بیبندوباریهای مفرط با ایشان شریک نمیشوید، حیرانند و دشنامتان میدهند.» آیا برخی تصور میکنند شما عجیب هستید؟
دو) اگر حاضر نیستیم دیگران ما را عجیب ببینند؛ اگر بهخاطر عیسیمسیح حاضر نیستیم توسط برخی رَد شویم؛ اگر حاضر نباشیم توسط برخی افراد طرد شویم، پس هرگز نمیتوانیم شاگرد واقعی عیسیمسیح باشیم
2. آیا (۱۳-۱۵) سِیر شرارت پیشگان و سِیر دینداران.
امّا شرارتپیشگان و شیّادان در بدی پیش خواهند رفت؛ فریب خواهند داد و فریب خواهند خورد. امّا تو در آنچه آموخته و بدان ایمان آوردهای پایدار باش، چرا که میدانی آنها را از چه کسان فرا گرفتهای، و چگونه از کودکی کتب مقدّس را دانستهای که میتواند تو را حکمت آموزد برای نجاتی که از راهایمان به مسیحْعیسی است.
الف. امّا شرارتپیشگان و شیّادان در بدی پیش خواهند رفت: شرارتپیشگان به دشمنان آشکار و پیدایِ عیسی اشاره میکند؛ منظور از شیّادان کسانی است که ظاهر خوبی دارند و بسیاری آنها را اشخاص نیکو میدانند اما در واقع در میانِ پیروان عیسی نیروهای مخربی هستند.
یک) این دو نوع مردمان (شرارتپیشگان و شیّادان) در بدی پیش خواهند رفت و فریب خواهند داد و فریب خواهند خورد. پولس به ما نشان داد که چگونه بسیاری از مردم در میانِ قوم خدا فریبکارانی مؤثر هستند -آنها خودشان فریب خواهند خورد.
دو) انگیزهها مهم هستند، اما گاهی اوقات میتوانیم بیش از حد به آنها اهمیت دهیم. افرادی که فریب خوردند و با انگیزههای شگفتانگیز سعی در انجام کارهای اشتباه کردند -آسیبهای زیادی به آنان وارد شده است -و چون دیگران به دِل شگفتانگیز آنها نگاه میکنند، فریبهای خطرناک آنها را میپذیرند؛ ما همواره نمیتوانیم با انگیزه دیگران پیش برویم؛ ما همچنین باید آنها را با حقیقت بسنجیم.
ب. امّا تو در آنچه آموختهای پایدار باش: این جمله نکته کلیدی این بخش است، که بقیه بخش در حول آن توسعه مییابد. حکم به خودی خود به اندازه کافی ساده و قابل درک است. او به تیموتائوس گفت که بماند -این همان فعل یونانی باستان است که یوحنا نوشت، «بگذارید آنچه از آغاز شنیدهاید در شما بماند؛ اگر آنچه از آغاز شنیدهاید در شما بماند، شما نیز در پسر و در پدر خواهید ماند.» (رساله اول یوحنا 24:2).
یک) گویی پولس اینطور نوشته بود: «تیموتائوس، تو این چیزها را آموختی. در حال حاضر به آنها کاملاً ایمان داری. اکنون، باید به چیزهایی که آموختهای ادامه دهی. مهم این است که در آنها پایدار باشی، آنها را ادامه دهی و هرگز آنها را رها نکنی.»
دو) امّا تو: ای. تی. رابِرتسون این را «تضاد برجسته» نامید. تیموتائوس باید خود را بهشدت در خلاف مسیری که برخی دیگر از مردان در پیش گرفتند، قرار دهد.
سه) با این حال، کلمات «اما تو» حتی به عقبتر برمیگردند و تضادی با آنچه در نامه قبلی آمده بود نشان میدهد.
· خادمان مورد تأیید و تأیید نشده وجود دارند –امّا تو در آنچه آموختهای پایدار باش.
· در روزهای آخر زمانهای خطرناک و مردمان خطرناک وجود خواهند داشت –امّا تو در آنچه آموختهای پایدار باش.
· هنگام پیروی از خداوند سختی و گاهی آزار و شکنجه وجود خواهد داشت –امّا تو در آنچه آموختهای پایدار باش.
ج. امّا تو در آنچه آموختهای پایدار باش: در اینجا کلمۀ جمع نشان میدهد [در متن اصلی کلمۀ «آنچه» به صورت جمع به کار رفته است.] که دستور تا حدودی گستردهتر است. موضوع اصلی وفاداری به کلام خدا است، اما در این نامه میبینیم که به الگویی از خدمت اشاره دارد.
یک) همۀ اینها بر کلام خدا متمرکز بود، اما به نظر میرسد «آنچه آموختهای» فراتر از مطالعات کتابمقدس پولس باشد؛ البته علاوه بر این الگوی خدمت او نیز بودند.
دو) این الگوی خدمت چندان به موارد خاصی مانند زمان انجام خدمات مسیحی، مدت زمان ارائه آنها، برنامه انجام کارها در طول خدمت، و غیره نمیپردازد. تأکید بر یک الگو و یک فلسفه است که تیموتائوس قرار بود آن را در موقعیت خودش به کار گیرد.
د. شما باید در چیزهایی که آموختهاید پایدار باشید: بقیۀ متن -تا فصل چهارم- بهسادگی به ما توضیح میدهد که این به چه معناست و چرا انجام این کار برای تیموتائوس بسیار مهم بود.
یک) دیدن این که خداوند به ما دلایلی برای ادامه دادن میدهد، بسیار شگفتانگیز است -موضوع فقط این نیست که «خب، این کاری است که ما انجام میدهیم» یا «ما همیشه همچین کاری را انجام دادهایم.» خدا آنقدر نیکو است که هر دفعه به ما دلایل بدهد.
هـ. و بدان ایمان آوردهای: این جمله در فعلِ زمان گذشته ذکر شده است، گویی چیزی بود که تیموتائوس قبلاً بدان ایمان آورده بود، اما شاید اکنون چندان مطمئن نبود. شاید او هر از گاهی سُست میشد، بنابراین پولس دوباره او را به آن فرا خواند.
و. چرا که میدانی آنها را از چه کسان فرا گرفتهای: اشاره به پایداری به آنچه که آموختهاید است، در حالی که به یاد میآورید چه کسانی آن چیزها را به شما آموختهاند. گویی پولس نوشت: «تیموتائوس، بهخاطر بسپار: این چیزها را از من آموختی.» پولس بسیار متواضع بود که نام خود را در اینجا ذکر نکرد، اما مطمئناً به نظر میرسد منظور او همین بوده است.
یک) در میان نسخههای خطی این بحث وجود دارد که کسان در اینجا مفرد است یا جمع. من فکر میکنم متن ما را به سمت این ایده میکشاند که مفرد است؛ پولس در اینجا به تأثیر خود بر تیموتائوس اشاره میکند.
· پولس او را به سوی مسیح هدایت کرد.
· پولس به او فرصت خدمت داد.
· پولس هم با کلام و هم با الگو به او تعلیم داد.
· پولس در انتصاب او به خدمت، بر او دست گذاشت.
· پولس او را در میانه خدمت راهنمایی و هدایت کرد.
دو) بنابراین، تیموتائوس باید به یاد داشته باشد که چه کسی این چیزها را به او آموخت، چرا که میدانی آنها را از چه کسان فرا گرفتهای. منظور پولس شامل:
· به یاد داشته باشید که چگونه من این چیزها را بهشدت و با اطمینان باور دارم.
· محبتی را که من با آن این چیزها را باور دارم به خاطر بسپارید.
· اضطراری را که آنگونه من به این چیزها اعتقاد دارم، بهخاطر بسپارید.
ز. از کودکی کتب مقدّس را دانستهای: به چیزهایی که آموختهای و بهعنوان میراث دریافت کردهای ادامه بده. این حقیقت با تیموتائوس یا حتی با پولس آغاز نشد، اما بخشی از میراثِ طولانیای است که به تیموتائوس منتقل شد.
یک) از کودکی به این معنی است که این امر از طریق تأثیر مادربزرگ و مادرش -به ترتیب لوئیس و یونیکی- به او رسیده است. از کودکی، به او تعلیم دادند.
دو) تیموتائوس این را از کودکی آموخت. «داستان خانم الیزابت ویتنهال، دختر آقای آنتونی ویتنهال اهل تنتردن در کِنت، بسیار خاطرهانگیز است. او تا قبل از نه سالگی (نه بیشتر از هشت سال) نزد عمهاش، بانو ویتنهال پرورش یافته بود، او میتوانست تمام متون عهدجدید را از حفظ بگوید؛ بله، وقتی از او سؤال میشد که به فلان کلمات در کجا اشاره شده است، میتوانست شخصاً نام کتاب، فصل و آیه را بگوید.» (ترپ)
سه) کتب مقدّس: این استفاده در اینجا به عهدعتیق اشاره داشت، زیرا چیزی بود که تیموتائوس از مادربزرگش لوئیس و مادرش یونیکی آموخته بود.
چهار) از کودکی دانستهای: تیموتائوس کلام خدا را از همان سالهای اولیه زندگی خود شناخت؛ با اینحال ببینید که نصیحت پولس چقدر جدی است و او میگوید در آنها پایدار بمان! دورترین چیزی که در ذهن پولس وجود دارد نگرشی است که میگوید: «البته ما همه بر اساس کتابمقدس بنا شدهایم و میتوانیم اینطور فرض کنیم و به سوی چیزهای دیگر برویم.» پولس هرگز چنین چیزی را تصور نکرد -حتی درمورد حامیِ مورد اعتمادش تیموتائوس.
ح. از کودکی کتب مقدّس را دانستهای: گویی پولس اینطور گفته باشد: «تیموتائوس، به آنچه از من دریافت کردی، پایدار باش. اما هرگز فراموش نکن که این کار با من شروع نشده است؛ این میراثی است که به تو منتقل شده است. مدتها قبل از اینکه مرا بشناسی با همه اینها در تماس بودی. از طریق کتبمقدّس با این میراث در تماس قرار گرفتی.»
یک) خوشحالیم که متعلق به همان کلیسای مودی و اسپرجن، و لوتر و زویینگلی هستیم؛ همان کلیسای وِسلی و وایتفیلد، و پولی کارپ و ایگناتیوس. ما بخشی از آنها هستیم و آنها بخشی از ما هستند، زیرا ما با اعتماد خود به همان عیسی، که توسط کتبمقدُس بر ما پدیدار شده است، به هم متصل هستیم.
ط. میتواند تو را حکمت آموزد برای نجاتی که از راه ایمان به مسیحْعیسی است: به چیزهایی که آموختهاید پایدار باشید، بهخاطر ارزش زیادی که دارند. هیچ حکمتی بزرگتر از این در جهان وجود ندارد. حکمت شما در مورد 20 موضوع دیگر ارزشی ندارد، اگر شما برای نجات حکمت نیاموزید.
یک) این چیزی است که هر نسلی باید برای خود به دست آورد و در آن پایدار بماند -قدردانی از حکمت کتابمقدس، و ترک عمدی هرگونه حکمت انسانی که با آنچه کتابمقدس تعلیم میدهد مخالف است یا جایگزین آن است.
دو) ما حتی برای لحظهای فکر نمیکنیم که صرفاً دانش کتابمقدس موجب نجات میشود؛ کسانی هستند که کلمات کتابمقدس را بهخوبی میدانند، اما برای نجات حکمت نمیآموزند. با این حال این کلمات آمیخته با ایمان، انسان را برای نجات حکیم میکند.
3. آیات (۱۶-۱۷) تیموتائوس باید با اطمینان به کتابمقدس پایدار باشد.
تمامی کتب مقدّس الهام خداست و برای تعلیم و تأدیب و اصلاح و تربیت در پارسایی سودمند است، تا مرد خدا به کمال برای هر کارِ نیکو تجهیز گردد.
الف. تمامی کتب مقدّس: این قسمت بیشتر کتابمقدس عبری را در نظر دارد. اگر منظور پولس در اینجا دقیقاً همان چیزی بود که تیموتائوس در کودکی آموخته بود، ممکن بود «آن کتب مقدس» را با اشاره به آیۀ قبلیِ 15 گفته باشد، یا شاید فقط عبارت دقیق «کتب مقدس» را تکرار کرده باشد.
یک) پولس دستور زبان خود را در اینجا تغییر داد زیرا تشخیص داد که آنچه خدا در زمان خود بهطور منحصربهفرد از طریق رسولان و انبیا آشکار کرده است نیز کتب مقدس است؛ اینها نیز کلام الهام شدۀ خدا بودند. و شامل مواردی بود که او و دیگران میدانستند بر شالودۀ رسولان و انبیا ظاهر شده است همانطور که در افسسیان 20:2 ذکر شده است.
دو) این امر میتواند وعدهای را که عیسی در مورد روحالقدس به شاگردان داده و آنها را به سوی تمام حقیقت هدایت میکند، عملی کند.
سه) شکی نیست که پولس اینگونه فکر میکرد -با دانستن اینکه خدا از طریق شاگردان و انبیای قرن اول، عهدجدید را پیش میبرد.
· پولس دستور خواندن نامههای خود را به صورت جماعت عمومی، همانطور که در مورد کتب مقدّس عِبری صورت گرفت، صادر کرد (کولسیان 16:4 ، اول تسالونیکیان 27:5).
· پولس پیام خود را کلام خدا نامید (اول تسالونیکیان 13:2).
· در اول تیموتائوس 18:5 ، پولس نقل قولی از عهدعتیق و برخی از کلمات عیسی که در انجیل لوقا ۷:۱۰ ثبت شده بود ترکیب کرد و هر دوی آنها را «کتب مقدّس» نامید.
چهار) پولس تنها کسی نبود که چنین نظری داشت. رساله دوم پطرس ۳: ۱۵-۱۶ نشاندهنده همان ایده است، بهخصوص هنگامی که پطرس نوشتههای پولس را تحت عنوان کتبمقدّس نامید.
پنج) همه اینها به ما یادآوری میکند که حتی در دوران رسولان، آنها به خوبی میدانستند که خدا کتبمقدّس بیشتری را ارائه میدهد، همانطور که عیسی وعده داده بود، درست همانطور که پولس توصیف کرد و همانطور که پطرس درک کرد.
ب. تمامی کتب مقدّس الهام خداست: پولس تیموتائوس را نصیحت کرد: «پایدار بمان زیرا کتابمقدس از طرف خدا آمده است و نه از انسان. این کتاب الهام گرفته از خدا است، که خدا خود آن را الهام بخشیده است.»
یک) این آیه به معنای چیزی فراتر از این است که بگوییم خدا نویسندگان آن را الهام بخشیده است، هرچند ما معتقدیم که او چنین کرده است؛ خداوند همچنین تمام کلماتی را که آنها نوشتند الهام کرد. ما متوجه میشویم که نمیگوید، «تمام نویسندگان کتبمقدّس از خدا الهام گرفتهاند»، اگرچه آن نیز درست است. با اینحال به اندازه کافی پیش نمیرود. کلماتی که آنها نوشتند توسط خدا الهام شده بود.
دو) اینطور نیست که خدا در نویسندگان انسانی دمیده باشد. البته این درست است، اما در اینجا منظور پولس این نیست. او میگوید خدا کلام مقدّس خود را از آنها بیرون دمید.
سه) برخی اعتراض میکنند: «این اظهارات هیچ معنایی ندارد زیرا به خودش اشاره دارد. هرکسی میتواند کتابی بنویسد و بگوید از خدا الهام گرفته شده است. البته که اشاره به خود است. البته کتابمقدس میگوید این کتب مقدس هستند. اگر چنین ادعایی نداشت، منتقدان به فقدان چنین ادعایی حمله میکردند و می گفتند: «خود کتابمقدس اِدعای هیچ الهامی ندارد.»
چهار) با اینحال تفاوت این است که ادعای کتابمقدس مبنی بر مقدس بودن در طول قرنها آزمایش و اثبات شده است. در هر نسل، کسانی برمیخیزند که واقعاً معتقدند آخرین میخها را بر تابوت کتابمقدس میزنند و آن را دفن خواهند کرد -با این حال این هرگز، هرگز انجام نمیشود. کتابمقدس از همه منتقدان آن بیشتر زنده میماند و از همه آنان بیشتر تأثیر میگذارد و از همه آنان بیشتر عمل میکند. کتابمقدس همچون سندانی است که چکشهای بسیار زیادی را فرسوده ساخته است.
پنج) و به منتقدی که ادعا میکند: «هرکسی میتواند کتابی بنویسد و بگوید از خدا الهام گرفته است.» به سادگی می گوییم، لطفاً این کار را بکنید. کتاب خود را بنویسید، تمام ادعاهای الهام را به آن بیافزایید و بیایید ببینیم کتابمقدس چگونه با آن قابل قیاس میشود. ما از منتقدان باهوش کتابمقدس دعوت میکنیم که کتابمقدس دیگری به ما بدهند، چیزی که بیشتر الهام گرفته باشد، چیزی با قدرت بیشتری در تغییر زندگی. با داشتنِ تمام صلاحیتها، تمام فرهنگها و تمام قدرت مغزی لازم، یک منتقد یا استاد بزرگ مطمئناً از یک ماهیگیر جلیلیِ 2000 سال پیش باهوشتر است. برای آنها نوشتن چیزی عظیمتر از کتابمقدس باید آسان باشد.
شش) اما البته که این غیرممکن است؛ هیچ برابری با کتابمقدس وجود ندارد و هرگز نخواهد داشت. علف پژمرده میشود، گل محو میشود، اما کلام خداوند ما برای همیشه باقی میماند. چه چیزی را میتوان با کتابمقدس مقایسه کرد؟ پوسته گندم چیست؟
· هیچ کتابی در تداوم و پیوستگی مانند آن نیست.
· هیچ کتابی در صداقت مانند آن نیست.
· هیچ کتابی در گستردگی مانند آن نیست.
· هیچ کتابی در نجات دادن مانند آن نیست.
· هیچ کتابی در تأثیر و قدرت تغییر دادنِ زندگی مانند آن نیست.
ج. الهام خداست: ممکن است بهراحتی استدلال شود که کتابمقدس کتاب منحصربهفردی است، اما اثبات نمیکند که خدا آن را الهام بخشیده است. برای شواهد بیشتر، میتوان به پدیده نبوتِ تحقق یافته نگاه کرد.
یک) پطرس در مورد اینکه چگونه میتوانیم بدانیم کتابمقدس واقعاً از طرف خداست نوشت و در مورد اطمینانِ خود صحبت کرد زیرا تبدیل جلال چهره عیسی را به شکل معجزهآسایی در مقابل چشمان خود دید و صدایی از آسمان شنید که میگفت، «این است پسر محبوب من که از آن خشنودم.» با اینحال، پطرس گفت که ما حتی چیزی مطمئنتر از صدایی از آسمان داریم که میدانیم کتابمقدس از طرف خداست: «به علاوه، کلامِ بس مطمئن انبیا را داریم که نیکوست بدان توجه کنید، چرا که همچون چراغی در مکان تیره و تار میدرخشد تا آنگاه که سپیده بردَمد و ستارۀ صبح در دلهایتان طلوع کند.» ( رساله دوم پطرس 19:1).
دو) توانایی خداوند در پیشبینی دقیق وقایع آینده در انجیل، روش او برای ایجاد مدرک در کتابمقدس است. این ثابت میکند که توسط شخصی تألیف شده است که نه تنها میتواند آینده را ببیند، بلکه میتواند آینده را نیز شکل دهد.
سه) بهعنوان مثال، حداقل 332 پیشبینی متمایز عهدعتیق در مورد مسیح وجود دارد که در عیسی به طور تمام و کمال تحقق یافت (مانند تولد وی در بیتلحم، بیرون آمدنش از مصر، شفا دادنِ بیماران، مرگش بر روی صلیب، و غیره). در مجموع، ترکیب این شواهد با هم کاملاً اثباتکننده است.
چهار) پروفسور پیتر استونر محاسبه کرده است که احتمال اینکه هر فردی هشت مورد از این پیشگوییها را انجام دهد یک در 100،000،000،000،000،000 (10 به توان 17) است؛ آن تعداد دلار نقرهای، ایالت تگزاس را به عمق دو فوت پوشش میدهد. استونر میگوید که اگر 48 مورد از پیشگوییها را در نظر بگیرید، شانس یک به 10 به توان 157 میشود.
د. تمامی کتب مقدّس الهام خداست: به یاد داشته باشید که ممکن است شخص در اصل به الهام از کتابمقدس اعتقاد داشته باشد، اما در عمل آن را انکار کند.
· ما این کار را با تحمیل منظور خودمان به متن به جای اجازه دادن به آن برای اینکه خود صحبت کند، میکنیم.
· ما این کار را با قرار دادن بیشتر خودمان در پیغام نسبت به آنچه خدا میگوید انجام میدهیم.
· ما این کار را با توجهِ بیشتر به عقاید خود هنگام تعلیم انجام میدهیم تا توضیح و اعلام آنچه خدا گفته است.
· ما این کار را با مطالعه سُست و تفسیر پراکنده انجام میدهیم.
· در عوض، خدا و کلام او را، تا آنجا که ممکن است، احترام میگذاریم و بهسادگی اجازه میدهیم متن خود توضیح و تعلیم دهد. خودش برای خودش صحبت کند.
یک) «در جایی که کتابمقدّس خوانده و مطالعه میشود، تعالیم غلط نمیتواند مدت زیادی حاکم باشد. خطا فقط در جایی حکمرانی میکند که کتاب خدا از مردم دریغ شود. مذهبی که از کتابمقدس میترسد مذهب خدا نیست.» (کلارک)
دو) در سال 2005، روزنامه لندن تایمز گزارش داد که یک «سند آموزشی» جدید که توسط اسقفهای کاتولیک روم در انگلستان، وِلز و اسکاتلند صادر شده است هشدار میدهد که کاتولیکها نباید کتابمقدس را به معنای لغوی تلقی کنند -زیرا مصون از خطا نیست. آنها در کتابچه «هدیه کتابمقدس» میگویند: «ما نباید انتظار داشته باشیم که در کتابمقدس صحت کامل علمی یا دقت کامل تاریخی را بیابیم.» بنابراین چه چیزهایی دقیق نیستند؟ بهعنوان مثال: پیدایش، آنها یادآور میشوند، دارای دو داستان متفاوت و گاه متناقض است و نمیتوان آنها را «تاریخی» تلقی کرد. در عوض، اسقفها میگویند، بهسادگی حاوی «رَدی از تاریخ» است.
هـ. تمامی کتبمقدّس: این به ما میگوید که چه مقدار از کتابمقدس از خدا الهام گرفته شده است. دین آلفورد، دانشمند بزرگ یونانی، این را به معنای «هر بخش از کتبمقدّس» درک کرد.
یک) برخی سعی میکنند این موضوع را تحریف کنند -آنها سعی میکنند کاری کنند که بگویید: «تمامی کتب مقدّس که توسط خدا الهام شده است، سودمند است.» و غیره. با انجام این کار، آنها خود را در بالاترین جایگاه اقتدار قرار میدهند، زیرا در آن صورت به ما خواهند گفت که چه چیزی الهام گرفته شده است و چه چیزی الهام گرفته نشده است.
دو) آنها ادعا میکنند که دستور زبان در این عبارت به اندازه کافی قابل انعطاف است که ترجمه زیر را بدهد: «تمامی کتب مقدّس که الهام توسط خدا الهام شده است، سودمند است.» اما این نسبت به متن نادرست است و یک کلمه انتقادی را که در ترجمه انگلیسی و یونانی باستان وجود دارد نادیده میگیرد: حرف وَ.
سه) موقعیت وَ در متن نشان میدهد که پولس دو حقیقت در مورد کتابمقدس دارد: که اینکه هم از طرف خدا الهام شده است وَ هم سودمند است؛ نه اینکه فقط بخشهای الهام گرفته شده از خدا سودمند باشند.
چهار) بنابراین ما آن را همواره باور میکنیم: تمامی آن الهام است وَ تمام آن سودمند است. از آنجا که از سمتِ خدایی بینقص میآید، در مکتوبات اصلی بینقص و بدون خطا است؛ و آنچه اکنون داریم نسخههای فوقالعاده خوبی از آنچه که در ابتدا نوشته شده است.
پنج) قابل اطمینان بودن نسخههای ما از آنچه در ابتدا نوشته شده است موضوعی است که میتوان آن را با علم و پژوهش تعیین کرد و اگرچه در کپیبرداری از کتابمقدس در طول قرنها خطاهایی رخ داده است، اما امروز یک عهدجدید داریم که کمتر از یک هزارم متن آن زیر سوال است -و حتی یک تعلیم مهم زیر سوال نمیرود. اعداد مربوط به عهدعتیق حتی بسیار چشمگیرتر هستند.
شش) چیز دیگری که میتوان در مورد کتابمقدس گفت این است: صحیح است. و اگرچه کتابمقدس یک کتاب علمی نیست، وقتی در مورد مسائل علمی بهعنوان علم صحبت میکند (نه در شکلهای گفتاری یا اغراق شاعرانه)، صحیح است.
و. و سودمند است: پولس نصیحت کرد: «تیموتائوس، پایدار بمان زیرا کتابمقدس سودمند است و از بسیاری جهات مختلف سودآور است.»
یک) برای تعلیم سودمند است: به ما میگوید چهچیز درباره خدا، انسان، جهانی که در آن زندگی میکنیم و جهان آینده صحیح است.
دو) برای تأدیب و اصلاح سودمند است: با اقتدار برای تأدیب و اصلاح ما. همه ما تحت اقتدار کلام خدا هستیم و وقتی کتابمقدس تعلیم یا رفتار ما را نادرست نشان میدهد پس به یقین در اشتباه هستیم.
سه) برای تربیت در پارسایی سودمند است: این به ما میگوید که چگونه در پارساییِ واقعی زندگی کنیم. شاید در اینجا اشارهای کوچک به فیض وجود داشته باشد، زیرا پولس میدانست که پارساییِ واقعی به جای پارساییِ دروغین شریعتی که قبل از ایمان آوردنش به آن وابسته بود، چیست.
چهار) اینها همه به معنای چیز بسیار ساده دیگری است: ما میتوانیم کتابمقدس را درک کنیم. اگر کتابمقدس قابل درک نبود، هیچچیز سودمندی در مورد آن وجود نداشت.
پنج) وقتی کتاب مقدس را به طور لغوی درک کنیم سودمند است. اما وقتی آن را به طور لغوی در نظر بگیریم، میفهمیم منظور این است که آن را با توجه به زمینه ادبی آن صحیح میدانیم. وقتی کتابمقدس با شعر صحبت میکند، از صنایع ادبیای استفاده میکند که ممکن است به طور لغوی صحیح نباشد. برای مثال وقتی که داوود در مزمور ۶:۶ میگوید: «از نالیدن خستهام، هر شب بسترم را غرق اشک میکنم، و تختخوابم را به گریه تر میسازم، دیدگانم از اندوه کمسو شده و به سبب همه دشمنانم تار گشته است.» بدیهی است، او با استعاره شاعرانه صحبت میکند و در واقع در اشکهایش در تخت خود غرق نمیشود. اما وقتی کتابمقدس بهعنوان تاریخ صحبت میکند، از نظر تاریخی درست است، وقتی درمورد نبوت صحبت میکند، از نظر نبوی درست است.
ز. تا مرد خدا به کمال برای هر کارِ نیکو تجهیز گردد: پولس نصیحت کرد: «تیموتائوس، در این امور پایدار بمان زیرا کتابمقدس تو را به کمال برای هر کارِ نیکو تجهیز میکند.»
یک) کمال به این معنا نیست که کل زندگی مسیحی در مورد خواندن کتابمقدس است، یا تنها چیز مهم در خدمت نیکو، تعلیم نیکوی کتابمقدس است.
دو) کمال یعنی کتابمقدس مرا در هر چیزی که نیاز دارم هدایت میکند. اگر هم شنونده کلام باشم و هم عملکننده کلام، بهعنوان یک مسیحی به کمال میرسم، و برای هر کار نیکو تجهیز میگردم. این به ما یادآوری میکند که ما در کار بنای اجتماعات درک موعظه نیستیم، بلکه در حال تجهیزِ مقدسین برای کار خدمت هستیم.
سه) بنابراین، من دعا، عبادت، یا بشارت یا کارهای نیکو به جهان نیازمند را نادیده نمیگیرم -زیرا خود کتابمقدس به من میگوید که چنین کارهایی را انجام دهم. اگر هم شنونده و هم عمل کننده کلام باشم، به کمال میرسم.
ح. تا مرد خدا به کمال برسد: وقتی به کتابمقدس روی میآوریم و اجازه میدهیم خدا با ما صحبت کند، این امر ما را تغییر میدهد -ما را به کمال میرساند و متحول میکند.
یک) یکی از راههایی که کتابمقدس ما را متحول میکند از راهِ درک ماست. نامه پولس به رومیان ۲:۱۲ میگوید: «دیگر همشکل این عصر مشوید، بلکه با نو شدن ذهن خود دگرگون شوید. آنگاه قادر به تشخیص اراده خدا خواهید بود. اراده نیکو، پسندیده و کامل او.» وقتی به کتابمقدس اجازه میدهیم طرزِ فکرِ ما را هدایت کند، ذهن ما تجدید و متحول میشود، بنابراین ما در واقع شروع به تفکر همانند خدا میکنیم.
دو) اما سطحی دیگر وجود دارد که کتابمقدس ما را متحول میکند: با یک کار روحانی، یک برکت روحانی، وقتی به کتابمقدس روی میآوریم و اجازه میدهیم با ما صحبت کند، آنگاه خدا در ما کار میکند. این یک کار روحانی است که فراتر از درک فکری ما است. با قدرت روحانی بزرگی فراتر از توانایی تعقل ما:
· کتابمقدس به ما زندگی ابدی میدهد (رساله اول پطرس 23:1).
· کتابمقدس ما را از نظر روحانی پاک میکند (افسسیان 26:5).
· کتابمقدس در برابر ارواح شریر به ما قدرت میدهد (افسسیان 17:6).
· کتابمقدس قدرت روحانی را برای شفای بدن ما به ارمغان میآورد (انجیل متی 16:8).
· کتابمقدس به ما قدرت روحانی میبخشد (مزمور۲۸:۱۱۹).
· کتابمقدس این قدرت را دارد که از نظر روحانی در ما ایمان ایجاد کند (رومیان 17:10).
سه) به دلیل این سطح روحانی که کلام خدا در آن کار میکند، ما مجبور نیستیم تمامی آن را درک کنیم تا بتواند به طور مؤثر در زندگی ما اثر کند. بسیاری از مردم دلسرد میشوند زیرا احساس میکنند وقتی به تنهایی کتابمقدس را میخوانند، چیز زیادی نمیفهمند و بنابراین تسلیم میشوند. ما باید تلاش کنیم تا کتابمقدس را تا آنجا که میتوانیم بفهمیم، و آن را با تأمل و با دقت بخوانیم، اما از نظر روحانی برای ما مفید است، حتی اگر همۀ آن را از نظر عقلی درک نکنیم.
چهار) یک منتقد نامهای به مجلهای نوشت و گفت: «در طول این سالها، گمان میکنم بیش از 1000 بار به کلیسا رفتهام، و محتوای خاص حتی یک موعظه در آن سالها را به خاطر نمیآورم. 1000 بار رفتن به کلیسا چه فایدهای داشت؟» هفته بعد، شخصی پاسخ داد: «در طول سالهای گذشته، من بیش از 1000 غذای تهیه شده توسط همسرم را خوردهام. من نمیتوانم منوی خاص هر یک از آن وعدهها را به خاطر بسپارم. اما آنها در طول مسیرِ زندگی مرا تغذیه کردند و بدون آنها، من مرد بسیار متفاوتی میبودم!» اگر ما اجازه دهیم، کتابمقدس عمل روحانی خود را در ما انجام میدهد.
پنج) پولس این فصل را با هشدار به تیموتائوس درباره زمانهای خطرناک آغاز کرد. برخی از مسیحیان در این دوران خطرناک کنارهگیری میکنند و برخی دیگر مخفی میشوند. هیچ یک از این گزینهها برای ما مناسب نیست. ما باید قدرتمند ایستاده و بر کلام خدا پایدار بمانیم.