Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

غلاطیان باب ۵- استوار ایستادن در آزادی عیسی

 آخرین تقاضا برای گام برداشتن در آزادی عیسی

 

۱. آیه (۱) نوشته‌ای کوتاه: با توجه به همه آنچه که قبل از این پولس گفته بود، او حالا غلاطیان را به چالش می‌کشد تا در حقیقتی که ارائه داده گام بردارند.

مسیح ما را آزاد کرد تا آزاد باشیم. پس استوار بایستید و خود را بار دیگر گرفتار یوغ بندگی مسازید

الف. مسیح ما را آزاد کرد تا آزاد باشیم. پس استوار بایستید: واقعیت این است که عیسی ما را آزاد کرده است. اگر ما در بند رابطه شریعت با خدا زندگی می‌کنیم، به این دلیل نیست که خواسته خدا این است. خدا از ما می‌خواهد که قدرت او را دریافت کنیم و در آن آزادی قدم برداریم و خود را بار دیگر گرفتار یوغ بندگی مسازیم.

یک) مهم اینکه این مسیح است که ما را آزاد کرده است. ما خودمان خود را آزاد نمی‌کنیم. آزادی هدیه عیسی است، که به ما داده شده و از طریق ایمان دریافت شده است. وقتی برای آزادی خود تلاش می‌کنیم، خود را بیشتر بار دیگر گرفتار یوغ بندگی می‌سازیم.

دو) پولس همچنین  تأکید کرد: آزادی. امروزه، مردم در جستجوی سراسیمه «آزادی» زندگی می‌کنند و تصور می‌کنند هر کاری را که می‌خواهند می‌توانند انجام دهند و هرگز هیچ تمایلی را انکار نمی‌کنند. این نوع آزادی، آزادی اشتباهی است؛ در حقیقت این آزادی نیست. آزادی، رهاییِ ما از استبداد کسب راه خود به سوی خدا، رهایی از گناه و عذاب وجدان و محکومیت، رهایی از مجازات و قدرت‌ها و سرانجام رهایی از حضور گناه می‌باشد.

ب. استوار ایستادن به این معنی است که برای ماندن در این جایگاه آزادی، تلاش لازم است. کسی که از شریعت در عیسی آزاد شده است، همچنان هم می‌تواند در بند زندگی کند؛ آنها ممکن است فریب بخورند و دوباره خود را به بردگی بکشانند.

یک) مبشر بزرگ دی. اِل. مودی (D. L. Moody) این نکته را با نقل قول از یک پیرزن برده در جنوب آمریکا پس از جنگ داخلی نشان داد. او که قبل از این برده بود، در مورد وضعیت خود گیج شده بود و سؤال کرد: حالا من آزادم، یا خیر؟ وقتی نزد ارباب قدیمی خود می‌روم، او می‌گوید من آزاد نیستم و وقتی نزد قوم خودم می‌روم آنها می‌گویند من آزاد هستم و من نمی‌دانم آزاد هستم یا نه. برخی از مردم به من گفتند که آبراهام لینکلن بیانیه‌ای را امضا کرد، اما ارباب می‌گوید که او این کار را نکرد؛ او حق این کار را ندارد. بسیاری از مسیحیان در وضعیت مشابهی دچار گیجی شده‌اند. عیسی مسیح به آنها «اعلامیه رهایی» داده است، اما «ارباب قدیمی» آنها می‌گوید آنها هنوز برده رابطه شریعت با خدا هستند. آنها در بند زندگی می‌کنند زیرا «ارباب قدیمی» آنها، آنان را فریب داده است.

ج. یوغ بندگی: این عبارت ما را به یاد آنچه پطرس در اعمال ۱۰:۱۵ در مورد کسانی که غیر‌یهودیان را تحت شریعت می‌آورند گفت، می‌اندازد: اکنون، چرا شما با قرار دادن یوغی بر گردن شاگردان، خدا را آزمایش می‌کنید که نه پدران ما و نه ما قادر به تحمل کردن آن نبودیم؟ یهودیان خود نمی‌توانستند با شریعت خود را در برابر خدا بی‌گناه اعلام کنند، بنابراین نباید آن یوغ سنگین را بر گردن غیریهودیان بگذارند.

یک) مبلغان یهودی آن زمان، از شریعت موسی با عنوان یوغ صحبت می‌كردند، اما آنها این اصطلاح را از جنبه مطلوبش به كار می‌بردند. پولس شریعت را همچون یوغ، اما یوغ اسارت ‌دانست. این مربوط به بردگی است نه آزادی. این یوغ اسارت کاری جز اسیر کردن ما ندارد. ما تلاش زیادی می‌کنیم تا گاوآهن خدا را بکشیم، اما یوغ بندگی ما را اسیر، محدود و ناامید می‌کند.

دو) شریعت قطعاً بندگی بود. مبلغان یهودی برای به‌جای آوردن شریعت موسی ۶۱۳ فرمان داشتند. «حتی حفظ کردن همه آنها یک دردسر و اجرای آنها غیرممکن بود. جای تعجب نیست که پولس تسلیم شدن در برابر آنها را به‌عنوان ورود به بردگی دانست.» (موریس)

۲. آیات (۲-۴) خطر پذیرش شریعت به‌عنوان راهی برای گام برداشتن با خدا.

این را آویزه گوش کنید! من، پولس، به شما می‌گویم که اگر ختنه شوید، مسیح برایتان هیچ سودی نخواهد داشت. یک بار دیگر به هر کسی که ختنه شود اعلام می‌کنم که موظّف به نگاه داشتن تمام شریعت خواهد بود. شما که می‌کوشید با اجرای شریعت پارسا شمرده شوید، از مسیح بیگانه شده و از فیض به دور افتاده‌اید.

الف. اگر ختنه شوید، مسیح برایتان هیچ سودی نخواهد داشت: وقتی شریعت را به‌عنوان اصل گام برداشتن خود با خدا پذیرفتیم، باید عیسی را رها کنیم. او دیگر پارسایی ما نیست؛ ما خودمان سعی می‌کنیم پارسایی را به دست آوریم. برای غلاطیان در این زمینه، ختنه شدن، آیینی که گواهی می‌داد یک غیر یهودی تحت شریعت قرار گرفته بود، به این معنی بود که او دیگر به عیسی به‌عنوان پارسایی خود اعتماد ندارد، بلکه در عوض به خودش اعتماد می‌کند. بنابراین پولس می‌توانست بگوید: «مسیح برایتان هیچ سودی نخواهد داشت

یک) شریعت‌گرایان سعی داشتند به غلاطیان بگویند که آنها می‌توانند هم عیسی را داشته باشند و هم شریعت خدا را. پولس به آنها می‌گوید که این گزینه‌ پیش روی آنها نیست، سیستم فیض و شریعت با هم سازگار نیستند. «هر کسی که می‌خواهد نیمی از مسیح را داشته باشد، کل او را از دست می‌دهد.» (کالوین)

دو) «ختنه مهر شریعت است. کسی که به خواسته خود و عمدی ختنه می‌شود، برای اجرای شریعت وارد یک قرارداد می‌شود. بنابراین برای تحقق آن مقید است و نمی‌تواند از فیض مسیح دفاع کند. زیرا او روش دیگری را برای پارسایی در پیش گرفته است.» (لایت‌فوت)

سه) چقدر غم‌انگیز است! عیسی، در حال مرگ بالای صلیب، خونش ریخته شد، زندگی‌ او، روح ‌او، رنج و عذاب ‌او و محبت ‌او برای شما هیچ سودی نخواهد داشت! دو نفر همراه با عیسی مُردند؛ برای آن کسی که به عیسی اعتماد کرد، زندگی جاویدان محیا بود. برای کسی که به خودش اعتماد کرد، هیچ سودی حاصل نشد.

چهار) این نکته برای پولس آنقدر مهم بود که در خواهش شخصی خود تمام توانش را جمع کرد: او کلام خود را با من، پولس آغاز کرد. وقتی ادامه داد و نوشت به شما می‌گویم، آموزۀ قبلی خود را به‌عنوان یک مراقب به یاد آورد و در این زمینه بسیار جدی بود. «زبان نمی‌تواند بیان کند و دِل نیز تصور نمی‌کند که بی‌ارزش کردنِ مسیح چه کار وحشتناکی است.» (لوتر)

ب. هر کسی که ختنه شود…موظّف به نگاه داشتن تمام شریعت خواهد بود: وقتی شریعت را به‌عنوان روش همراهی با خدا پذیرفتیم، باید تمام شریعت را بپذیریم. ما مجبور به حفظ تمام شریعت هستیم و این بدهی سنگینی است.

یک) بازهم، شریعت‌گرایانی که در میان غلاطیان بودند، می‌خواستند که آنان فکر کنند می‌توانند برخی از جنبه‌های شریعت را بدون اینکه تحت شریعت قرار گیرند، رعایت کنند. اما وقتی ما گام برداشتن زیر شریعت را انتخاب می‌کنیم، باید طبق تمام شریعت پیش برویم.

دو) اگر ما بر اساس شریعت خودمان به خدا می‌رسیم باید تمام شریعت را حفظ کنیم و حفظ شریعت ما باید کامل باشد. هیچ میزانی از اطاعت، یک مورد نافرمانی را جبران نمی‌کند؛ اگر به‌خاطر سرعت بیش از حد مجبور به پرداخت جریمه شوید، اعتراض شما به اینکه شوهری باوفا هستید، مالیات‌دهنده خوبی هستید و یا بارها از سرعت مجاز پیروی کرده‌اید، فایده‌ای نخواهد داشت. همه اینها بی‌ربط است. شما به هرحال قانون سرعت مجاز را نقض کرده‌اید و نسبت به این قانون مقصر هستید.

سه) منظور این نیست که خود عمل ختنه به معنای این است که فرد تحت رابطه شریعت با خداست و برای رستگاری باید تمام شریعت را حفظ کند. روی سخن پولس با مسیحیان غیریهودی غلاطیه بود که در بزرگسالی ختنه می‌شدند تا تأییدی باشد مبنی بر «اولین گامِ» آنها برای رستگاری تحت شریعت موسی. در ادامه خواهیم ‌دید که پولس به ختنه‌شدن اهمیت نمی‌داد (غلاطیان۶:۵). آنچه او از آن متنفر بود، الهیاتِ ختنه بود که توسط شریعت‌گرایان ارائه شد.

ج. ازفیض به دور افتاده‌اید: وقتی شریعت را به‌عنوان روش همراهی خود با خدا پذیرفتیم، از عیسی و فیض او دور می‌شویم. سپس ما از مسیح بیگانه شده و از او و فیض نجات‌بخش او نیز جدا می‌شویم.

یک) خطر دورشدن از فیض حقیقی است، اما اغلب آن را اشتباه درک می‌کنند. اکثر مردم فکر می‌کنند با رفتار غیراخلاقی از فیض «دور افتاده» می‌شوند، اما ما با رفتار اخلاقی خود نجات پیدا نمی‌کنیم. با این حال، ما با تکیه مداوم خود با ایمان به فیض خدا نجات می‌یابیم. ممکن است کسی از فیض دور شده و لعنت شود بدون اینکه هرگز به یک رفتار خلاف اخلاق دست زده باشد.

دو) نظر بویس درباره از فیض به دور افتاده‌اید این بود: «این عبارت بدان معنا نیست که اگر یک مسیحی گناه کند، از فیض دور می‌شود و در نتیجه رستگاری خود را از دست می‌دهد. اگر کسی توبه کند، مفهومی وجود دارد که در آن گناه کردن، اُفتادن در فیض است. اما دور شدن از فیض، همانگونه که توسط این متن مشاهده می‌شود، اُفتادن به شریعت‌گرایی است… یا به عبارت دیگر، انتخاب شریعت‌گرایی، کنار گذاشتن فیض به‌عنوان اصلی است که شخص می‌خواهد با خدا ارتباط برقرار کند.»

سه) به طور تحت الفظی، پولس نوشت، «شما از فیض خارج افتاده‌اید»، که با عبارت محاوره‌ای انگلیسی «شما از فیض محروم شده‌اید» یکسان نیست.

۳. آیات (۵-۶) پاسخ ایمان به شریعت‌گرایی.

زیرا در روح و از راه ایمان است که ما مشتاقانه انتظار آن پارسایی را می‌کشیم که در امیدش به سر می‌بریم. زیرا در مسیحْ عیسی نه ختنه اهمیّتی دارد نه ختنه ناشدگی، بلکه مهم ایمانی است که از راه محبت عمل می‌کند.

الف. زیرا در روح و از راه ایمان است که ما مشتاقانه انتظار آن پارسایی را می‌کشیم: آنانی که در روح راه می‌روند، از راه ایمان انتظار پارسایی را می‌کشند؛ آنها سعی نمی‌کنند با انجام کارهای خوب آن را به دست آورند. کسی که در روح است شریعت‌گرا نیست.

یک) نظر وست (Wuest) دربارۀ مشتاقانه انتظار کشید چنین بود: «این كلمه از میل و اشتیاق شدید برای اتفاق افتادنِ چیزی صحبت می‌كند. در اینجا به تمایل شدید شخص ایماندار و انتظار مشتاقانه او برای پارسایی عملی اشاره دارد که، وقتی روح خود را تسلیم خدا می‌کند، در زندگی او ظاهر می‌شود.»

ب. زیرا در مسیحْ عیسی نه ختنه اهمیّتی دارد نه ختنه ناشدگی، بلکه مهم ایمانی است که از راه محبت عمل می‌کند: کسانی که در روح حرکت می‌کنند، می‌دانند که ختنه شدن یا ختنه نشدن معنایی ندارد. آنچه مهم است ایمانی است که از راه محبت عمل می‌کند، که هیچ‌کدام به شکلِ آشکاری در شریعت‌گرایان وجود نداشت.

یک) هر جنبه از این آیه ارزشمند است زیرا ما را در مکانی خاص قرار می‌دهد: در مسیح عیسی. نظر موریس درباره در مسیح این بود: «پولس هرگز معنای این عبارت را مشخص نمی‌کند، اما به روشنی به وحدت مکان و زمان اشاره می‌کند.»

دو) در آن مکان، نه ختنه اهمیّتی دارد نه ختنه‌ناشدگی و هیچ‌کدام مهم نیست. اگر ختنه شده یا ختنه نشده‌اید برتر نیستید. اگر ختنه شده یا ختنه نشده‌اید، بدتر نیستید. تنها خسران، اتکا به چیزی است که به طور کامل نامربوط است.

سه) این آیه همچنین به ما می‌گوید که در این مکان چه چیزی اهمیت دارد: ایمانی که از راه محبت عمل می‌کند. شما ایمان دارید؟ بسیارعالی؛ اما این ایمان باید ایمانی که از راه محبت عمل می‌کند باشد. اگر ایمان شما عملی نباشد، ایمان واقعی نیست. اگر از راه محبت عمل نکند، ایمان واقعی نیست. اما محبت شما به تنهایی کافی نیست؛ محبت شما همچنین باید با ایمان باشد: اعتمادی پایدار به عیسی و آنچه او برای ما انجام داد.

چهار) ایمان باید از راه محبت عمل کند. هیرودیس (پادشاه یهودیه) ایمان داشت که یحیای تعمید‌دهنده یک نبی واقعی است، اما در او هیچ ایمانی که از راه محبت عمل کند وجود نداشت و او یحیای تعمید‌دهنده را به قتل رساند. ایمان واقعی، ایمان نجات‌بخش، از راه محبت عمل خواهد کرد.

۴. آیات (۷-۱۲) رویارویی نهایی

خوب می‌دویدید. چه کسی سدّ راهتان شد تا حقیقت را پیروی نکنید؟ این گونه انگیزش، از او که شما را فرا می‌خوانَد، نیست. «اندکی خمیر مایه، موجب وَر آمدن تمام خمیر می‌شود.» در خداوند یقین دارم که عقیده دیگری نخواهید داشت. اما آن که شما را مشوش می‌سازد، هرکه باشد، به سزای عملش خواهد رسید. ای برادران، اگر من هنوز ختنه را موعظه می‌کردم، چرا دیگر آزار می‌دیدم؟ زیرا در آن صورت، ناخوشایندی صلیب از میان می‌رفت. و امّا در خصوص آنان که شما را مشوش می‌سازند، کاش که کار را تمام می‌کردند و خود را یکباره از مردی می‌انداختند!

الف. خوب می‌دویدید: پولس شروع خوب آنها در راه ایمان را یادآوری کرد، اما او همچنین می‌دانست که تنها شروع خوب کافی نیست. آنها هنوز در خطر دورافتادن از فیض بودند.

ب. چه کسی سدّ راهتان شد تا حقیقت را پیروی نکنید؟ پولس می‌دانست که تعالیم نادرست از جانب شخصی (که سد راهتان شد) بوده است. اما از طرف عیسی نبوده است (این گونه انگیزش، از او که شما را فرا می‌خوانَد، نیست).

یک) به همه این دلایل، غلاطیان داشتند عیسی را ترک می‌کردند تا تعالیم دروغ و پوچ انسان‌ها -در این مورد شریعت‌گرایی- را دنبال کنند.

دو) نظر لایت‌فوت دربارۀ سد راهتان شد این بود: «استعاره‌ای است که از عملیات نظامی ناشی می‌شود.» این کلمه به معنای «مسدود کردنِ یک جاده» است… به طوری که آن را غیرقابل استفاده کنند و بنابراین در مقابل واژه… «باز کردنِ مسیر» است. غلاطیان درست عمل می‌کردند تا وقتی که شخصی مسیر عبور آنها را مسدود کرد.

ج. اندکی خمیر مایه، موجب وَرآمدن تمام خمیر می‌شود: مشکل از خانه شروع می‌شود، تأثیر فاسدان شریعت‌گرا و تعالیم دیگری که عیسی را برای آنها بی‌فایده می‌کرد مانند خمیرمایه در یک تکه خمیر است. اندکی از آن به سرعت تمام خمیر را خراب می‌کند.

یک) در باور یهودی، اکثر اوقات خمیرمایه به معنی تأثیر شیطان بود. پولس می‌گوید که اعمال شریعتی که آنها در حال حاضر انجام می‌دادند ممکن است کم باشد، اما بسیار خطرناک است و می‌تواند هر چیزی را خراب کند.

د. در خداوند یقین دارم: پولس که می‌خواست برخورد با آنها را با جنبه‌ای مثبت تمام کند، یقین خود را به غلاطیان ابراز داشت (در اصل به خداوند یقین داشت که قادر است آنها را حفظ کند). با این حال، پولس به همان اندازه یقین داشت که داوری در انتظار کسانی است که آنها را گمراه و از عیسی دور کنند (آن که شما را مشوش می‌سازد، هرکه باشد، به سزای عملش خواهد رسید).

یک) هشدار جدی عیسی‌ برای کسانی که یکی از فرزندان کوچک را گمراه می‌کنند به یاد بیاورید (متی ۶:۱۸-۷). داوری حتمی است، هرکه باشد؛ «مهم نیست که او چه کسی باشد. آن شخص ممکن است در جامعه‌ای که تعلیم می‌دهد بسیار مورد تحسین باشد، اما باعث انحراف انجیل شود، او فردی مقصر است و جایگاه و شهرتش او را محافظت نمی‌کند.» (موریس)

ه‍ـ. اگر من هنوز ختنه را موعظه می‌کردم: پولس مشخص می‌کند که او دیگر ضرورت انجام ختنه را موعظه نمی‌کند. این واقعیت که توسط شریعت‌گرایان مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، گواه کافی این موضوع است. در عوض، پولس با افتخار، ناخوشایندی صلیب را به دوش می‌کشد.

یک) ممکن است کسی پولس را به تبلیغ ختنه متهم کند زیرا او از تیموتائوس خواست که ختنه شود (اعمال ۱:۱۶-۳). اما پولس تیموتائوس را ختنه نکرد تا تیموتائوس نجات یابد یا «بیشتر نجات یابد». او این کار را کرد تا تیموتائوس بتواند آزادانه‌ در میان یهودیان نجات نیافته بشارت دهد.

دو) شریعت‌گرایی نمی‌تواند از پس ناخوشایندی صلیب برآید. تمام نکته مردن عیسی بر روی صلیب این بود که بگوید، «شما نمی‌توانید خود را نجات دهید. من باید به جای شما بمیرم وگرنه شما هیچ امیدی ندارید.» وقتی به شریعت‌گرایی اعتماد می‌کنیم، معتقدیم که حداقل تا حدی، می‌توانیم خود را نجات دهیم. این موضوع ناخوشایندی صلیب را از بین می‌برد که باید همواره ذات انسان سقوط کرده را آزار دهد. از این لحاظ، ناخوشایندی صلیب در واقع جلال صلیب است، و شریعت‌گرایی این جلال را از بین می‌برد.

و. کاش که کار را تمام می‌کردند و خود را یکباره از مردی می‌انداختند: سرانجام، پولس آرزو كرد كسانی كه خواهان ختنه در میان غیریهودیان هستند، تا انتهای خط بروند و آلت تناسلی خود را كامل قطع كرده و فقط پوست ختنه‌گاه خود را قطع نكنند.

یک) اخته‌سازی مقدس برای شهروندان دنیای باستان امری شناخته شده بود؛ این کار اغلب توسط کاهنان بُت‌پرست فرقه‌های مذهبی در منطقه غلاطیه انجام می‌شد. ایده پولس در اینجا چیزی شبیه به این است: «اگر بریدن، شما را پارسا می‌کند، چرا مانند کاهنان بت‌پرست عمل نمی‌کنید، تا انتهای خط بروید و کامل خود را اخته کنید؟» موریس در اینجا می‌گوید، «این عملی ترسناک بود و تعلیم‌های پس از آن نیز مواردی وحشتناک خواهد بود که بر مسیحیان نوایمان تحمیل می‌گردید.»

دو) «این کلمه به طور معمول برای توصیف عمل قطع عضو استفاده می‌شد کاری که در فرقۀ فریجی [ فرقه‌ای از بت‌پرستان که پرستش‌های آنان همراه با مراسم وحشیانه و خونین بود.] هنگام پرستش سیبل (Cybele) بسیار رایج بود. غلاطیان نیز با آن آشنایی داشتند و به سختی می‌توان معنای دیگری برای آن متصور بود.» (رندال)

سه) پولس در هنگام نوشتن این متن، همچنین آرزو کرد که این شریعت‌گرایان مطابق با تثنیه ۱:۲۳ از جماعت خداوند دور شوند: «مردی که بیضه‌هایش له شده و یا آلتش بریده شده باشد، نباید به جماعت خداوند داخل شود.»

چهار) با چنین جمع‌بندی چشمگیری دراین مورد، پولس یک نکته را مشخص کرد: شریعت‌گرایی موضوع کوچکی نیست زیرا آزادی ما را می‌گیرد و ما را به اسارت می‌کشاند. کاری می‌کند که عمل عیسی برای ما سودی نداشته باشد. این امر ما را ملزم به پذیرفتن تمام شریعت می‌کند و کار روح‌القدس را نقض می‌کند. باعث می‌شود ما روی موضوع هایی تمرکز کنیم که نامربوط هستند تا نتوانیم مسابقه‌ای را که عیسی پیش روی ما قرار داده است، به پایان برسانیم. حتی اندکی شریعت‌گرایی تمام کلیسا را آلوده می‌کند. آنکه شما را مشوش می‌سازد، هرکه باشد، به سزای عملش خواهد رسید. شریعت‌گرایی سعی می‌کند جلال صلیب را از بین ببرد. با توجه به جدی بودن همه اینها، جای تعجب نیست که پولس می‌گوید، آرزو دارد آنها کار را تمام می‌کردند و خود را یکباره از مردی می‌انداختند!

چگونه در آزادی عیسی زندگی کنیم.

۱. آیات (۱۳-۱۵) استفاده از آزادی برای محبت ورزیدن به یکدیگر

ای برادران، شما به آزادی فراخوانده شده‌اید، امّا آزادی خود را فرصتی برای ارضای نَفْس مسازید، بلکه با محبت، یکدیگر را خدمت کنید. زیرا تمام شریعت در یک حکم خلاصه می‌شود. آن اینکه «همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت کن .» ولی اگر به گزیدن و دریدن یکدیگر ادامه دهید، مواظب باشید که به دست یکدیگر از میان نروید.

الف. ای برادران، شما به آزادی فراخوانده شده‌اید: پولس بارها و بارها به این نکته اشاره کرده بود، زندگی مسیحی یک زندگی در آزادی است. عیسی آمد تا اسیران را آزاد کند، نه اینکه آنها را در بند نگه دارد یا دوباره آنها را در بند قرار دهد. سؤال است که آیا مردم، ما را همانند افرادی آزاد می‌بینند؟ در اکثر مواقع، مسیحیان به‌عنوان افرادی دیده می‌شوند که بیش از دیگران در بند و اسارت هستند.

یک) «او نمی‌گوید كه مقدار معینی آزادی باید در زندگی ایمانداران وجود داشته باشد. او می‌گوید که آزادی اصل مسیحی بودن است؛ این اصلِ اساسی همه زندگی مسیحیان است.» (موریس)

ب. امّا آزادی خود را فرصتی برای ارضای نَفْس مسازید: ترس بزرگ شریعت‌گرایان این است که از آزادی به‌عنوان فرصتی برای نفْس استفاده خواهد شد. نظر آنها این است که مردم بیرون می‌آیند و هر طور که بخواهند گناه می‌کنند، سپس به یک خدای بی‌بُخار می‌گویند، «متأسفم، لطفا من را ببخش» و سپس دوباره هر کاری را که می‌خواهند انجام می‌دهند. پولس خطر این نگرش را درک کرد، بنابراین در اینجا نسبت به آن هشدار داد.

یک) اول، پولس خطاب به برادران نوشت. برادران کسانی هستند که همه از طریق ایمان به مسیح عیسی فرزندان خدا هستند (غلاطیان ۲۶:۳). آنان کسانی هستند که در مسیح تعمید یافتند و مسیح را دربر کردند (غلاطیان ۲۷:۳).

دو) برادران به آزادی فراخوانده شده‌اند. همانطور که پولس در ابتدای فصل گفته بود، آنها توسط عیسی مسیح آزاد شده‌اند، اکنون آنها فرا خوانده شده‌اند تا در آزادی که مسیح ما برای آنها ایجاد کرده ‌است، استوار بایستند (غلاطیان۱:۵). آنها آزاد شده‌اند؛ اکنون سؤال این است، «آنها چگونه از آزادی خود استفاده خواهند کرد؟»

سه) آزادی خود را فرصتی برای ارضای نَفْس مسازید: واضح است که ما می‌توانیم انتخاب کنیم تا از آزادی به‌عنوان فرصتی برای ارضای نَفْس استفاده کنیم. آن گزینه، آن خطر، برای ما در دسترس است. ما می‌توانیم آزادی پرجلالی را که عیسی به ما داده است بگیریم، آن را بچرخانیم و از آن به‌عنوان راهی برای خشنودی خودمان استفاده کنیم، چیزی که بهایش توسط دیگری پرداخت شده است. از آنجا که متن بر نحوه برخورد ما با یکدیگر متمرکز است، پولس در نظر دارد آزادی ما را به گونه‌ای توصیف کند که نشان دهد شخص سوءاستفاده‌گر انگشتان پای دیگران را زیر پای خود له می‌کند.

چهار) نظر رندال (Rendall) درباره فرصت این بود: «این اصطلاح در زبان نظامی برای پایگاه عملیاتی و به طورکلی برای نقطه شروع هر عملیاتی استفاده می‌شد.» ما وسوسه شده‌ایم که از آزادی خود در عیسی به‌عنوان «پایگاه عملیاتی» برای گناهان خودخواهانه استفاده کنیم.

پنج) آسان است که فکر کنیم آزادی «حق گناه کردن» است یا «امتیاز انجام هرکار بدی که دلم می‌خواهد.» در حالیکه این آزادی، میل و توانایی روحانی است تا بتوانیم آنچه را که باید در برابر خدا انجام دهیم را به سرانجام برسانیم.

ج. بلکه با محبت، یکدیگر را خدمت کنید: این پادزهرِ استفاده از آزادی به‌عنوان فرصتی برای ارضای نفس است. نَفْس انتظار دارد دیگران از ما پیروی کنند و به دیگران اهمیت زیادی نمی‌دهد. اما وقتی با محبت، یکدیگر را خدمت می‌کنیم، نَفْس را شکست می‌دهیم. با نگرشی وسواس‌گونه و خیالی غرق در خود نمی‌توان بر نَفْس غلبه کرد، بلکه با بیرون رفتن و خدمت به دیگران است که می‌توان موفق به شکست نفس شد.

یک) این همان الگویی است که توسط عیسی تنظیم شده است. او آزادی بیشتری نسبت به هر کسی که در این زمین قدم گذاشته است، داشت. اما او از آزادی خود با محبت، برای خدمت به دیگران استفاده کرد.

د. زیرا تمام شریعت در یک حکم خلاصه می‌شود: این نگرش خدمت نسبت به یکدیگر، حُکمِ بزرگ را برآورده می‌کند (همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت کن) و این باعث می‌شود که ما از طریق درگیری خود را از بین نبریم (مواظب باشید که به دست یکدیگر از میان نروید!). انگار پولس دوباره خطاب به شریعت‌گرایان گفت: شما می‌خواهید شریعت را حفظ کنید؟ اینگونه آن را دارید: همسایه‌ات را همچون خویشتن محبت کن و شریعت را در یک حکم محقق کرده‌اید.»

یک) «اگر می‌خواهید بدانید که چگونه باید همسایه خود را دوست داشته باشید، از خود بپرسید که چقدر خود را دوست دارید. اگر به دردسر یا به خطر افتادید، خوشحال خواهید شد که محبت و کمک همه مردم را داشته باشید. برای یادگیری نحوه دوست داشتن همسایه خود نیازی به هیچ کتاب راهنمایی ندارید. تنها کاری که باید انجام دهید این است که به دِل خود نگاه کنید و آن به شما خواهد گفت که چگونه باید همسایه خود را مانند خود دوست داشته باشید.» (لوتر)

ه‍ـ. اگر به گزیدن و دریدن یکدیگر ادامه دهید: این جمله ما را به یاد گله حیوانات وحشی می‌اندازد. وقتی کلیسا از «آزادی» خود به‌عنوان بستری برای ارتقا خودخواهی استفاده می‌کند، می‌تواند اینگونه عمل کند. اگر می‌خواهید دعوایی را شاهد باشید، دو فرد خودخواه را کنار هم قرار دهید. افراد خودخواه سرانجام به دست یکدیگر از میان خواهند رفت.

یک) «زندگی بدون محبت، همانند حیات در سطح حیوانات و فقط به فکر خود بودن است، صرف نظر از اینکه هزینه آن برای دیگران چقدر باشد.» (موریس)

۲. آیات (۱۶-۱۸) استفاده از آزادی برای رفتار کردن در زندگی مقدس.

امّا می‌گویم به روح رفتار کنید که تمایلات نَفْس را به جا نخواهید آورد. زیرا تمایلات نَفْس برخلاف روح است و تمایلات روح بر خلاف نَفْس؛ و این دو بر ضد هم‌اند، به گونه‌ای که دیگر نمی‌توانید هر آنچه را که می‌خواهید، به جا آورید. امّا اگر از روح هدایت شوید، دیگر زیر شریعت نخواهید بود.

الف. امّا می‌گویم به روح رفتار کنید که تمایلات نَفْس را به جا نخواهید آورد: به بیان ساده، اگر به روح رفتار کنید (به جای آنکه براساس شریعت زندگی کنید)، به طور طبیعی تمایلات نَفْس را به جا نخواهید آورد. بازهم، ترس از شریعت‌گرایی با این توجیه که به روح رفتار کردن اجازه گناه می‌دهد و فقط شریعت‌گرایی می‌تواند ما را مقدس نگه دارد، به طور کامل اشتباه است.

یک) به روح رفتار کردن ابتدا به معنای این است که روح‌القدس در شما زندگی می‌کند. سپس به معنای باز بودن و حساس بودن در برابر تأثیر روح‌القدس است. در آخر به این معنی است که زندگی خود را تحت تأثیر روح‌القدس قرار دهید.

دو) می‌توانیم بگوییم کسی که در روح رفتار می‌کند، بسیار شبیه عیسی رفتار می‌کند. عیسی به ما گفت كه مأموریت روح‌القدس تعلیم و یادآوری او خواهد بود (انجیل یوحنا ۱۶:۱۴-۱۷، ۲۶:۱۴، ۲۶:۱۵ ، ۱۳:۱۶-۱۵). وقتی کسی در روح رفتار می‌کند، به آنچه روح‌القدس می‌گوید، در حالی که ما را در مسیر و ذاتِ عیسی راهنمایی می‌کند، گوش می‌دهد.

سه) «زندگی توسط روح نه شریعت‌گرایی است و نه مجوزی برای گناه و نه راه میانه‌ای بین آنها، بلکه زندگی همراه با ایمان و محبت است که بالاتر از تمام راه‌های نادرست است.» (بویس)

ب. تمایلات نَفْس را به جا نخواهید آورد: به هیچ وجه کسی که در روح رفتار می‌کند، نمی‌تواند تمایلات نَفْس را به جا آورد. این دو با هم هماهنگ نیستند. روح‌القدس برای ارضای خواسته‌ها و احساسات شهوانی به درونِ ما حرکت نمی‌کند، بلکه برای این به درون ما می‌آید تا درباره عیسی آموزش دهد و ما را در مسیر عیسی راهنمایی کند. این کلید زندگی پارسایی است، در روح رفتار کردن، نه زندگی کردن تحت سلطه شریعت.

یک) نظر لوتر درباره‌ی تمایلات نَفْس این بود: «من انکار نمی‌کنم که تمایلات نَفْس شامل شهوت جنسی است بلکه فراتر از این هم هست. تمایلات نفس همه خواسته‌های فاسدی که ایمانداران کم و بیش با آن آلوده هستند را دربرمی‌گیرد، مانند غرور، نفرت، طَمَع، کم‌طاقتی.»

ج. تمایلات نَفْس برخلاف روح است و تمایلات روح بر خلاف نَفْس: در روح رفتار کردن کلید حل مشکل است، اما همیشه به راحتی به دَست نمی‌آید. اغلب، نیاز به یک نبرد است. در درون مسیحیان نبردی در جریان است و این نبرد بین نَفْس و روح است. همانطور که پولس می‌نویسد، این دو بر ضد هم هستند و به هیچ وجه با هم سازگار نیستند. وقتی نَفْس در جنگ پیروز می‌شود، دیگر نمی‌توانید هر آنچه را که می‌خواهید، به جا آورید. شما آنطور که می‌خواهید زندگی نمی‌کنید؛ شما به جای اینکه تحت فرمان روح زندگی کنید تحت فرمان نَفْس زندگی می‌کنید.

یک) وقتی پولس از اصطلاح نَفْس استفاده می‌کند، منظور او بدنِ جسمانی ما نیست. به طور دقیق‌تر، نفس ما تا این حد در  ماهیت خود سقوط کرده نیست، «انسان کهنه» که از آدم به ارث بردیم، چراکه این انسان کهنه با عیسی به صلیب کشیده شد و اکنون مرده و از بین رفته است (رومیان ۶:۶). در عوض، همانطور که پولس از آن در اینجا استفاده می‌کند، نَفْس، انسان درونی است که جدا از «انسان کهنه» یا «انسان جدید» وجود دارد، که برای سرکشی توسط ذات کهنه، دنیا و شرارت تربیت می‌شود.

دو) حتی اگر انسان کهنه با مسیح مصلوب شد و مُرد و از بین رفت (رومیان ۶:۶) نفوذ او از طریق نَفس ادامه دارد و تا زمانی که پادزهر نهایی خدا برای نفس را تجربه نکنیم، علیه ما جنگ خواهد کرد: بدن رستاخیزی.

سه) نظر بویس درباره‌ نَفس و sarx، کلمه یونانی ترجمه شده به معنی نَفْس، این بود: «وقتی پولس از sarx سخن می‌گوید به معنای همه شَرارت‌هایی است که انسان قادر است در صورت مداخله نکردن روح‌القدس در زندگی خود، انجام دهد… این کلمه در واقع انسان به‌عنوان موجودی سقوط کرده را نشان‌ می‌دهد که خواسته‌های او حتی در بهترین حالت از گناه سرچشمه می‌گیرد و توسط آن آلوده می‌شود. بدین ترتیب sarx به معنای همه شَرارت‌هایی است که انسان قادر است بدون مداخله فیض خدا در زندگی خود، انجام دهد.»

چهار) «هنگامی‌که نفس شروع به سرکشی می‌کند، تنها راه این است که شمشیر روح را گرفته، با کلام حقیقت با نَفس بجنگیم. اگر کلام را از دید خود دور کنید، در برابر نَفس ناتوان هستید. من می‌دانم که این یک واقعیت است. احساسات خشن زیادی به من حمله کرد، اما به محض اینکه کتاب‌مقدس را به دست گرفتم، وسوسه‌ها من را ترک ‌کردند. بدون کلام نمی‌توانستم در برابر نَفس به خودم کمک کنم.» (لوتر)

د. اگر از روح هدایت شوید، دیگر زیر شریعت نخواهید بود: پادزهر نَفس در شریعت یافت نمی‌شود، بلکه در روح یافت می‌شود و اگر از روح هدایت شوید، دیگر زیر شریعت نخواهید بود. مهم نیست چه کسی باشید، زیرا به جای تأثیر بیرونی شریعت خدا، از طریق تأثیر درونی روح‌القدس، اراده خدا را برآورده می‌کنید.

یک) روح‌القدس به طور مؤثر شریعت خدا را در دلِ ما، درونِ ما «می‌نویسد». این عملِ بزرگ عهدجدید است که در عهدعتیق وعده داده شده است: «شریعت خود را در باطن ایشان خواهم‌ نهاد و بر دلشان خواهم‌ نگاشت، و من خدای ایشان خواهم‌ بود و ایشان قوم من خواهند بود.» (ارمیا ۳۳:۳۱)

دو) تاثیر درونی بسیار تأثیرگذارتر از تأثیر بیرونی است. «اشتباهی که اغلب مرتکب می‌شویم این است که فکر می‌کنیم شریعت موسی جایگزین محدودیت روح‌القدس است و این نتایجی فاجعه بار به همراه دارد. یک پلیس ایستاده در کنار خیابان بسیار بازدارنده‌تر از قوانینی است که در گوشه‌وکنار شهر  برای اطلاع عموم مردم روی پلاکارد نوشته شده باشد.» (وست)

۳. آیات (۱۹-۲۱ قسمت الف) نمونه‌هایی از اعمال نفس که با رفتار کردن در روح به ما کمک می‌شود تا بر آنها غلبه کنیم.

اعمال نَفْس روشن است: بی‌عفتی، ناپاکی و هرزگی؛ بت‌پرستی و جادوگری؛ دشمنی، ستیزه‌جویی، رشک، خشم؛ جاه‌طلبی، نفاق، دسته‌بندی، حسد؛ مستی، عیاشی و مانند اینها.

الف. اعمال نَفْس روشن است: پولس کمی قبل درباره جنگ بین نفس و روح در هر ایماندار نوشت. اگرچه این یک نبرد درونی و نادیدنی است، اما نتایج آن به‌طور ظاهری روشن است. این‌طور به نظر می‌رسد که پولس از تهیه این لیست عذرخواهی می‌کند، زیرا اعمال نَفْس روشن است. با این حال، با الهام از روح‌القدس، او می‌داند که دقیق بودن بسیار مهم است، زیرا ما باید به طور دقیق بدانیم که چگونه در نفس رفتار می‌کنیم. ما نمی‌توانیم نفس را ببینیم، اما می‌توانیم ببینیم چه کاری انجام می‌دهد.

یک) لیست رفتارهای خوب و بد برای بسیاری از خوانندگان پولس آشنا بود. «در بسیاری از نوشته‌ها در دوران باستان لیستی از فضایل یا رذایل یا هر دو وجود داشت و چنین لیست‌هایی در عهدعتیق و در نقاطی از عهدجدید یافت می‌شود.» (موریس)

دو) برخی تلاش کرده‌اند تا این لیست را در چهار گروه گناهان نفسانی، گناهان دینی، گناهان بین اشخاص و گناهان اجتماعی قرار دهند. ما نباید این را به‌عنوان لیستی جامع در نظر بگیریم، اما به اندازه کافی ایده درباره اعمالی که شخص در نَفْس رفتار می‌کند را نشان می‌دهد.

سه) «اگر این فصل را بخوانید، متوجه می‌شوید که پولس رسول برای توصیف اعمال نفسانی کمتر از هفده کلمه، شاید هجده کلمه، استفاده نکرده است. زبان انسان در کلمات بد همیشه غنی است، زیرا دلِ انسان پر از شرارت است که این کلمات آن را نشان می‌دهند.» (اسپرجن)

ب. بی‌عفتی، ناپاکی، و هرزگی…: اینها همه گناهان نفسانی هستند که با رابطه جنسی ارتباط دارند. ما اغلب از فساد جنسی در روزگار خود وحشت زده‌ایم، اما باید به یاد داشته باشیم که زمانی که پولس این رساله را می‌نوشت، شرایط حتی اگر بدتر نبوده باشد، به همان بدی امروز بوده است. «شواهد زیادی وجود دارد که نشان می‌دهد زندگی جنسی جهان یونانی-رومی ‌در زمان عهدجدید هرج‌و‌مرج زیادی داشته است. چنین شواهدی نه از نویسندگان مسیحی بلکه از بت‌پرستانی به دست آمده که از بی‌عفتی جنسی غیرقابل توصیفی خبر دادند.» (فانگ)

یک) بی‌عفتی عهد و پیمان ازدواج را به وسیله عدم تعهد اخلاقی نقض می‌کند. این کلمات در لیست بسیاری از نسخه‌های خطی باستانی وارد نشده است، بنابراین بسیاری از ترجمه‌های عهدجدید (مانند NIV) شامل آن نیستند. اما این بدان معنا نیست که خدا بی‌عفتی را آزاد می‌گذارد، زیرا حتی اگر پولس این کلمه را در این لیست ننوشته باشد، در زیر مجموعه کلمه «زنا» قرار می‌گیرد. بی‌عفتی گناه است و گناهکاران باید به جای عذر و بهانه، به گناه خود اعتراف کرده و از آن توبه کنند. روح‌القدس هرگز کسی را به بی‌عفتی نکشانده است.

دو) معادل واژه یونانی زنا، porneia است و در معنای وسیع از بی‌عفتی اخلاقی صحبت می‌کند. porneia به معنای «همخوابی با فاحشه» استفاده می‌شد، اما در روزگار پولس «برای انواع گناهان جنسی مورد استفاده قرار می‌گرفت.» (موریس) بنابراین، زنا «ارتباط نامشروع  بین افراد مجرد یا ازدواج نکرده را پوشش می‌دهد؛ با اینکه به معنای رابطه جنسی با محارم نیز استفاده می‌شود.» (کلارک) دیکشنری وِبستر زنا را چنین تعریف می‌کند: «رابطه ‌جنسی خودخواسته بین دو شخص مجرد یا دو نفر که با یکدیگر ازدواج نکرده‌اند.» رابطه جنسی قبل و خارج از ازدواج، که پولس اینجا آن را زنا می‌نامد، «آنقدر رایج بود که در ظاهر به‌عنوان قسمتی عادی از زندگی پذیرفته شده بود… پولس نمی‌تواند چنین شرایطی را درباره این عمل بپذیرد؛ او آن را به طور کامل اشتباه می‌داند.» (موریس) روح‌القدس هرگز کسی را به سمت زنا هدایت نکرده است.

سه) ناپاکی واژه دیگری با کاربرد وسیع است، که به طور کلی به عمل زشت جنسی اشاره دارد. باید آن را مخالف پاکی تصور کرد. اگر شخصی نزد خدا پاک نباشد پس ناپاک است. این شامل بسیاری از گناهان جنسی است که رابطه واقعی یا حتی تعامل با شخص دیگری نیست (مانند هرزه‌نگاری). ناپاکی همچنین گفتار بی‌عفتی یا گفتاری پر از معنای کنایه‌آمیز را نیز در برمی‌گیرد. روح‌القدس هرگز کسی را به ناپاکی هدایت نکرده است.

چهار) هرزگی (که بعضی اوقات به بی‌بندوباری ترجمه می‌شود) ایده «آماده بودن برای گناه در هر زمانی» را دارد. این واژه در مورد کسی صحبت می‌کند که بی‌عفتی اخلاقی خود را به رخ می‌کشد، خویشتنداری را به طور کامل‌ دور می‌اندازد و هیچ احساس شرم،  نزاکت و خجالتی ندارد. موریس آن را به‌عنوان «نادیده گرفتن قوانین پذیرفته شده … رفتاری که هیچ محدودیتی نمی‌شناسد» تعریف می‌کند. می‌توان هرزگی را ناپاکی عمومی و آشکار دانست. «ممکن است شخصی ناپاک باشد و گناه خود را پنهانی انجام دهد؛ او تا زمانی که عفت عمومی را لکه‌دار نکند، هرزه حساب‌ نمی‌شود.» (لایت‌فوت) ما در فرهنگی پر از هرزگی زندگی می‌کنیم، با این وجود روح‌القدس هرگز کسی را به سمت هرزگی هدایت نکرده است.

ج. بت‌پرستی و جادوگری: اینها گناهان مذهبی است. گناهان پرستش هستند و به ما یادآوری می‌کنند که پرستش خدای نادرست، یا جستجوی قدرت روحانی نادرست، فقط فاجعه‌آمیز نیست بلکه گناه نیز است.

یک) بت‌پرستی به پرستش هر خدایی به جز خداوند کتاب‌مقدس که در شخص عیسی مسیح برای ما آشکار شده است، گفته می‌شود. هنگامی‌که مردم به خدایی ساخته دست خود خدمت می‌کنند، خدای واقعی و زنده را رَد می‌کنند و این گناه است. کسی ممکن است بگوید، «خوب، من می‌توانم هر آنچه را که می‌خواهم باور کنم!» و به طور قطع می‌توانند؛ اما آنها همچنین عواقب اعتقاد اشتباه خود را متحمل می‌شوند. روح‌القدس هرگز کسی را به بت‌پرستی هدایت نکرده است.

دو) جادوگری (در نسخه NIV به افسونگری ترجمه شده است) خدمت و پرستش قدرت‌های غیبی و روحانی غیر از خدای واقعی است. این بُعدی دیگر نیز دارد، که توسط کلمه جادوگری در زبان اصلی که پولس از آن استفاده می‌کند، آشکار شده است: pharmakeia، که از آن کلمه «داروخانه» را می‌گیریم. موریس جادوگری را به‌عنوان «استفاده از هر نوع دارو، معجون یا افسون» تعریف می‌کند. در دنیای باستان، مصرف موادمخدر (به ویژه مواد توهم‌‌زا) همیشه با رمز و راز همراه بود و ارتباط کتاب‌مقدس با مصرف مواد مخدر و جادوگری به این نکته اشاره دارد که مواد مخدر درهایی را به روی اسرار باز می‌کنند که بهتر است بسته بمانند. ویلیام بارکلی نوشت، «جادوگری به معنای واقعی کلمه به معنای استفادۀ مواد مخدر است … این امر به ویژه با استفاده از مواد مخدر برای جادوگری، که دنیای باستان پر از آنها بود، ارتباط داشت.» روح‌القدس هرگز کسی را به سمت جادوگری یا مصرف مواد مخدر هدایت نکرده است.

د. دشمنی، ستیزه‌جویی، رشک، خشم؛ جاه‌طلبی، نفاق، دسته‌بندی، حسد: اینها هر یک گناهان مرتبط با «مردم» هستند. آنها گناهانی هستند که در درجه اول خود را در نحوه رفتار ما با دیگران بیان می‌کنند. خدا به پاکی جنسی و اخلاقی ما و همین‌طور به پاکی مذهب و پرستش ما اهمیت می‌دهد. اما او همچنین با اشتیاق به نحوه رفتار ما با یکدیگر اهمیت می‌دهد. این واقعیت که پولس از کلمات بیشتری برای توصیف این گناهان درونی و شخصی استفاده می‌کند، نشان می‌دهد که رفتار ما با یکدیگر چقدر برای خدا مهم است.

یک) دشمنی (ekthra) یک نگرش قلبی است و به نوعی خود را در اعمالی مانند ستیزه‌جویی، رشک یا بسیاری از اعمال نفسانی بروز می‌دهد. اما دشمنی انگیزۀ درونی برای بدرفتاری با دیگران است. همانطور که محبت انگیزه درونی برای برخورد مهربانانه و نیکو با دیگران است، دشمنی نیز یک انگیزه درونی است. قوانینی را می‌توان تصویب کرد که شرارت را که انسان‌ها علیه یکدیگر انجام می‌دهند مجازات کند؛ اما هیچ قانونی نمی‌تواند به مسئله دشمنی، که انگیزه این اعمال است، بپردازد. هرچند روح‌القدس هرگز کسی را به سمت دشمنی هدایت نکرده است.

دو) کلمه یونان باستان برای واژه ستیزه‌جویی، eris می‌باشد. «در اصل، این کلمه عمدتاً مربوط به رقابت برای به دست‌آوردن جایزه‌ بود… به معنای رقابتی است که نتیجه آن از مشاجره و درگیری‌ به دست‌آمده است.» (بارکلی) معمولاً به‌عنوان جدال ترجمه می‌شود (مانند رومیان ۱۳:۱۳ و اول قرنتیان ۳:۳) و به وضوح از روحیه مبارزه و بحث‌و‌جدل صحبت می‌کند. روح‌القدس هرگز کسی را به ستیزه‌جویی هدایت نکرده است.

سه) رشک کلمه یونانی باستان آن zelos می‌باشد که گاهی اوقات در معنی مثبت استفاده می‌شود، مانند غیرت داشتن برای چیزی خوب. اما در اینجا، به وضوح، به مفهوم بد آمده است. در این متن به این معنا است: «تمایل به داشتنِ آنچه دیگری دارد، تمایلی اشتباه برای داشتن چیزی که مال ما نیست.» (بارکلی ) روح‌القدس هرگز کسی را به رشک هدایت نکرده است.

چهار) خشم که کلمه یونانی باستان آن thumos می‌باشد که از فوران ناگهانی عصبانیت صحبت می‌کند، نه حالت خشمی ثابت. این واژه به معنای از دست دادن خونسردی و ناتوانی در کنترل عصبانیت خود است. روح‌القدس هرگز کسی را به سمت خشم هدایت نکرده است.

پنج) جاه‌طلبی، کلمه یونان باستان آن eritheia می‌باشد و این کلمه تاریخچه جالبی دارد. این کلمه با عنوانی کاملاً محترمانه به معنای «کار در ازای پرداخت» در ابتدا استفاده شد. با گذشت زمان، این کلمه به معنای نوعی کار شد که تنها برای پول و بدون هیچ دلیل دیگری انجام می‌شد. پس از آن برای توصیف سیاستمدارانی استفاده می‌شد که برای انتخابات فعالیت می‌کردند، نه برای خدماتی که می‌توانستند به دولت و مردم ارائه دهند، بلکه فقط برای جلال و منافع شخصی خودشان. «این واژه در نهایت به معنای  جاه‌طلبی” شد، جاه‌طلبی‌ که هیچ تصوری از خدمت ندارد و تنها اهداف او سود و قدرت است.» این دل شخصی است که اولین سؤال او همیشه این است: «چه نفعی برای من دارد؟» به طور حتم، روح‌القدس هرگز کسی را به سمت جاه‌طلبی هدایت نکرده است.

شش) نفاق، که کلمه یونانی ترجمه شده آن dichostasia می‌باشد و در لغت به معنای «فاصله گرفتن» است. نامه پولس به رومیان ۱۷:۱۶ و نامه اول قرنتیان ۳:۳ این کلمه را «جدایی» ترجمه می‌کنند. «نفاق دیدگاه جامعه‌ای را توصیف می‌کند… که اعضای آن به جای اینکه دور هم جمع شوند از هم دور می‌شوند.» (بارکلی) روح‌القدس هرگز کسی را به سمت نفاق هدایت نکرده است.

هفت) دسته‌بندی که کلمه یونانی ترجمه شده آن hairesis می‌باشد، در اصل به معنای «انتخاب کردن» است. با گذشت زمان، این واژه به معنای کسی استفاده شد که با ایجاد تفرقه «گزینه‌ها» یا نظرات خود را بیان کرد. ما امروزه به عقاید و آموزه‌های غلط hairesis می‌گوییم. اما تأکید کلمه در واقع دسته‌بندی غلط میان عقیده‌ها است. دسته‌بندی را می‌توان به‌عنوان نفاق اصلاح‌ناپذیر تصور کرد.» در دنیا بین این باور که «حق با ماست» و باور اینکه «دیگران همه در اشتباه هستند»، تفاوت وجود دارد. اعتقاد راسخ یک فضیلت مسیحی است؛ تعصب سرکشانه گناه است.» (بارکلی، نفس و روح، به نقل از موریس)  روح‌القدس هرگز کسی را به سمت دسته‌بندی هدایت نکرده است.

هشت) حسد که واژه یونان باستان آن phthonos است. حسد در واقع چیزی که دیگری دارد را نمی‌خواهد (مانند رشک)، اما جگرسوز است فقط به این دلیل که شخص دیگر چیزی دارد و ما آن را نداریم. رواقیان عهد باستان این واژه را «غَمگین بودن به‌خاطر نیکویی دیگران» نامیدند و یوروپیدِس (Euripides) فیلسوف باستان گفت: «این بیماری، بزرگترین بیماری در میان انسان‌ها است.» روح‌القدس هرگز کسی را به حسد هدایت نکرده است.

نه) آدم‌کشی، کلمه یونان باستان آن phonos است که به خوبی در انگلیسی آدم‌کشی ترجمه شده است. آدم‌کشی نیز واژه دیگری است (مانند بی‌عفتی در بخش قبل) که در همه متن‌های یونان باستان وجود ندارد و در برخی ترجمه‌های عهدجدید مانند NIV گنجانده نشده است. اما هیچ تردیدی وجود ندارد که آدم‌کشی  عملی نفسانی است و روح‌القدس هرگز کسی را به سمت آدم‌کشی هدایت نکرده است.

ه‍ـ. مستی…عیاشی: اینها را می‌توان گناهان اجتماعی تصور کرد، گناهانی که اکثر مواقع در معاشرت با افراد دیگر انجام می‌شوند. این واقعیت که پولس این دو گناه را در لیست خود گنجانده است، نشان می‌دهد که اینها اعمال نَفْس بوده‌اند که مسیحیان غلاطیه باید در برابر آنها از خود مراقبت می‌کردند. در نامه پولس به رومیان ۱۲:۱۳-۱۳ مستی و عیاشی به‌عنوان بخشی از گذشته تاریک مسیحیان ذکر شده است که اکنون با حرکت در مسیر نور باید کنار گذاشته شود.

یک) «آنها باعث شدند که ببینیم كلیسای اولیه از افرادی ساخته نشده بود كه زندگی آنها قبل از مسیحیت از معیارهای بالای اخلاقی برخوردار بود… پولس واقعیت را تشخیص می‌دهد و به خوانندگان خود یادآوری می‌كند كه هر نوع گناهی كه در دوران قبل از مسیحیت مورد علاقه آنها بوده است، قاطعانه حذف شود.» (موریس)

دو) مستی به وضوح به‌عنوان یکی از اعمال نَفْس توصیف شده است. در حالی که ممکن است مسیحیان در مورد اینکه مسیحی می‌تواند الکل بنوشد اختلاف نظر داشته باشند، اما کتاب‌مقدس به‌طور خاص مستی را ممنوع کرده است. ما نباید فکر کنیم که فقط «مست شدن» گناه است؛ بلکه هر نوع نوشیدنی که باعث مختل شدن تفکر انسان شود، گناه است و به همین شکل نوشیدن با نیّت مختل شدن تفکر نیز گناه است. افسسیان ۱۸:۵ همچنین مستی را به‌عنوان عیاشی توصیف می‌کند، که به معنای «هَدَر دادن» است. مست شدن هدر دادن است؛ ترپ (Trapp)  نوشیدن را به «سه نوع خارج شدن» تشبیه می‌کند، «یعنی خارج شدن مشروب از جام، خارج شدن پول از کیف پول و خارج شدن هوش از سر.» به طور حتم روح‌القدس هرگز کسی را به سمت مستی هدایت نکرده است.

سه) عیاشی که کلمه یونان باستان آن komos است تنها به معنای مهمانی یا اوقات خوش نیست. به معنای مهمانی با بی‌بندوباری است. بارکلی می‌گوید، «این واژه نوعی خوش‌گذرانی را توصیف می‌کند که باعث کم‌ارزش شدنِ نَفْسِ انسان می‌شود و مایه رنجش دیگران است.»

و. و مانند اینها: این کلمه‌ها نشان می‌دهد که پولس می‌داند لیست او کامل نیست. اینها تمام اعمال نَفْس نیستند. اینگونه نیست که اگر عملی از نفس سربزند که در این لیست شرح داده نشده باشد، در آن صورت، فرد آزاد است تا آن را انجام دهد.

۴. آیه (۲۱ قسمت ب) خطر و سرنوشت کسانی که در تمایلات َنْفس زندگی می‌کنند.

چنانکه پیشتر به شما هشدار دادم، باز می‌گویم که کنندگان چنین کارها پادشاهی خدا را به میراث نخواهند بُرد.

الف. چنانکه پیشتر به شما هشدار دادم، باز می‌گویم: این جمله نشان می‌دهد که پولس اغلبِ مواقع مسیحیان را در مورد چگونگی زندگی راهنمایی می‌کرد و این فقط تأکیدی گاه‌و‌بیگاه نبود. پولس می‌دانست که ما فقط با فیض خدا و عمل عیسی نجات یافته‌ایم، نه با آنچه که خود انجام داده‌ایم. اما او همچنین می‌دانست کسانی که با فیض خدا نجات یافته‌اند، تعهد اخلاقی بالایی دارند که باید به آن پایبند باشند، نه برای کسب نجات، بلکه برای قدردانی از نجات و میل به زندگی سازگار با هویت خود در عیسی.

ب. کنندگان چنین کارها پادشاهی خدا را به میراث نخواهند بُرد: پیروی از این اعمال  نفسانی به معنای طغیان آشکار علیه خداست و کسانی که علیه خدا آشکارا طغیان ‌کنند پادشاهی خدا را به میراث نخواهند بُرد.

یک) اینجا چه چیزی در معرض از دست رفتن است؟ پادشاهی خدا، که محل حکمرانی خداوند را توصیف می‌کند و مزایای پادشاهی او در آنجا تحقق می‌یابد. از آنجا که پولس از به ارث بردن پادشاهی خدا صحبت می‌کند، می‌توانیم درک ‌کنیم منظور او «بهشت» است. پولس به صراحت می‌گوید، کنندگان چنین کارها به بهشت نمی‌روند. آنها همچنین عجایب و جلال پادشاهی خدا بر روی زمین را نخواهند شناخت.

دو) افرادی که در معرض خطر هستند چه کسانی هستند؟ کنندگان چنین کارها. این یعنی هر کسی که مرتکب ناپاکی، بی‌عفتی، جادوگری، مستی یا هرکدام از اینها شده است. اینجا صحبت از کسانی است که به این گناهان ادامه می‌دهند، بدون توجه به صدای روح‌القدس که به آنها می‌گوید: «بس کنید.»

سه) «زمان فعل (حال) نشانگر انجام مداوم گناهان نَفْس است تا یک لغزش اتفاقی و نکته این است کسانی که به طور مرتب مرتکب چنین گناهانی می‌شوند، نشان می‌دهند که هرگز روح‌القدس را دریافت نکرده‌اند.» (بویس)

چهار) کنندگان «نشان‌دهنده عملی در زمان حال است، “کسانی که چنین کارهایی را انجام می‌دهند”، و این مفهوم را دارد که آنها همواره این کارها را انجام می‌دهند.» (موریس)

پنج) «فعل prassontes [کنندگان] بیشتر به کار مستمر و مکرر اشاره دارد تا ارتکاب به گناهی اتفاقی.» (استات)

ج. پادشاهی خدا را به میراث نخواهند بُرد: استواری و اطمینان پولس در این آیه چشمگیر است. پولس ممکن است در اینجا سختگیر یا حتی تُند به نظر برسد، اما کلام او با دیدگاه کتاب‌مقدس در مورد ایمان آوردن سازگار است. وقتی برای آمرزش گناهان و نجات روحمان نزد عیسی می‌آییم، او زندگی ما را نیز تغییر می‌دهد. این کار به یکباره اتفاق نمی‌افتد و عمل او هرگز در این سمت از جاودانگی کامل نخواهد شد، با اینحال  تغییری واقعی وجود خواهد داشت (نامه اول یوحنا ۵:۳-۹). چارلز اسپرجن در این مورد چنین گفته بود: «فیضی که زندگی من را تغییر ندهد، روح من را نجات نخواهد داد.» منظور این نیست که فرد مسیحی هرگز نمی‌تواند این گناهان را مرتکب شود، بلکه منظور این است که آنها هرگز به انجام این گناهان عادت نکنند.

یک) «مسیحیان نیز ممکن است سقوط کرده و هوس‌های نَفْس را انجام ‌دهند. داوود پادشاه به طرز وحشتناکی به ناپاکی افتاد. پطرس نیز هنگامی‌ که مسیح را انکار کرد به شدّت سقوط کرد. هرچقدر این گناهان بزرگ بودند، اما  آنها به‌خاطر تنفر از خدا چنین گناهی نکرده ‌بودند، بلکه از روی ضعف آن گناه را انجام داده ‌بودند. هنگامی‌که آنها متوجه گناهان خود شدند، سرسختانه به گناهان خود ادامه ندادند، بلکه توبه کردند. کسانی که از روی ضعف گناه می‌کنند، از بخشش محروم نمی‌شوند اگر توبه کنند و دیگر گناه نکنند. هیچ چیز بدتر از ادامه گناه نیست. اگر توبه نکنند و با سرسختی به خواسته‌های نفسانی خود ادامه دهند، نشانه حتمی این است که آنها صادق نیستند.» (لوتر)

۵. آیات (۲۲-۲۳) نمونه‌هایی از ثمرات روح که نشان‌دهنده کار روح در زندگی ما می‌باشد.

اما ثمره روح، محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری است. هیچ شریعتی مخالف اینها نیست.

الف. اما ثمره روح: اعمال نفس، چه در ما باشد و چه در اطراف ما بسیار مقهور کننده است. خدا به اندازه کافی نیکو و عظیم است که همه چیز را با ثمره روح تغییر دهد. ثمره روح همیشه می‌تواند اعمال نفس را مغلوب کند.

یک) به وضوح، این ثمره روح است که در مقابل اعمال نفس قرار دارد. اعمال، اعمال هستند و ثمره‌، ثمره‌ هستند. ثمره چندین ویژگی مهم دارد.

·    ثمره با کار به دست نمی‌آید، اما با پیروی حاصل می‌شود.

·    ثمره شکننده است.

·    ثمره خودش را تولید می‌کند.

·    ثمره جذاب است.

·    ثمره غذا می‌دهد.

 

ب. ثمره روح: پولس در توصیف زندگی در اعمال نفس از جمع استفاده کرد (تمایلات نفسانی) اما از شکل مفرد (ثمره، نه ثمره‌های روح) استفاده کرد. در نمایی بزرگتر، روح در همه ما یک کار برای انجام دارد. اینها هدایای روح نیستند که براساس اراده روح بین افراد توزیع ‌شوند؛ این چیزی است برای هر فرد مسیحی.

یک) «مهم است که کلمه ثمره مفرد است؛ پولس در مورد یک سری ثمره‌ها که باید در بین افراد تقسیم شود صحبت نکرد، به طوری که یک ایماندار یک نوع ثمره دریافت کند و ایمانداری دیگر یک ثمره دیگر. بلکه او به یک شکل اشاره دارد، به گونه‌ای که همه خصوصیات در هر ایمانداری تجلی می‌یابد.» (موریس)

ج. اما ثمره روح محبت است: شایسته است که اولین اشاره در این لیست محبت باشد، زیرا همه موارد دیگر را در برمی‌گیرد. حتی ممکن است گفته شود هشت مورد دیگر فقط توصیف محبت در عمل است. «اشاره به محبت به‌عنوان تنها ثمره کافی بود، زیرا محبت همه ثمرات روح را در بر می‌گیرد.» (لوتر)

یک) کلمه یونانی باستان که در اینجا محبت ترجمه شده است، آگاپه می‌باشد. در آن زبان چهار کلمه متمایز برای «محبت» وجود داشت. واژه اِروس (Eros) محبتی رمانتیک یا پرشور را توصیف می‌کرد. فیلیا (Philia) محبتی بود که ما نسبت به نزدیکان و عزیزانمان، اعم از خانواده یا دوستان، داریم. استورج (Storge) شکلی از محبت بود که خود را در عاطفه و مراقبت، به ویژه محبت خانوادگی نشان می‌داد. اما آگاپه نوع متفاوتی از محبت را توصیف می‌کند. این نوع محبت بیشتر از اینکه به طور ناخودآگاه از قلب قلیان کند، محبتی است که از خرد منشأ می‌گیرد؛ بیشتر از آنکه به قلب مربوط باشد با فکر انجام می‌شود زیرا محبت به نالایقان را انتخاب می‌کند. «آگاپه با فکر ارتباط دارد:  تنها یک احساس ساده نیست که در دِل ما به طور ناخواسته رشد کند؛ بلکه اصلی است که ما از روی اندیشه بر اساس آن زندگی می‌کنیم.» (بارکلی)

دو) می‌توان گفت که این محبت روح است، زیرا ثمره روح است. این فراتر از علاقه معمول یا وفاداری به نسل یا خانواده است. این نوع محبت، محبت به افرادی است که دوست داشتن آنها آسان نیست؛ محبت به افرادی که دوستشان ندارید.

سه) «وقتی مورد بدرفتاری واقع شدی و عصبانی شدی و می‌خواهی بدی را با بدی پاسخ دهی، این متن را به خاطر بیاور،«ثمره روح محبت است.» می‌گویید «آه، شرم‌آور است!» البته که شرم‌آور است: پس از آن تقلید نکنید: سرزنش را با سرزنش جواب ندهید، چون برخلاف برکت است، زیرا «ثمره روح محبت است.» (اسپرجن)

چهار) همچنین درک اعمال نفس در پرتو این محبتِ روح بسیار مفید است. هر یک از اعمال نفس یک نقض یا انحراف از این محبتِ بزرگ است.

·    ناپاکی، بی‌عفتی، هرزگی و فحاشی، جعل محبت در میان مردم است.

·    بت‌پرستی و جادوگری، جعل کردن محبت به خداست.

·    دشمنی، ستیزه‌جویی، رشک، خشم، جاه‌طلبی، نفاق، دسته‌بندی، حسد و آدم‌کشی همه از مخالفان محبت‌ هستند.

·    مستی و عیاشی تلاش غم‌انگیزی برای پر کردن جای خالی است که فقط محبت می‌تواند آن را پُر کند.

د. ثمره روح…شادی است: یکی از بزرگترین استراتژی‌های موفق که تاکنون به کار رفته است، نشان دادن پادشاهی ابلیس به‌عنوان مکانی برای سرگرمی و نشان دادن پادشاهی خدا به‌عنوان مکانی تاریک و پُر از بدبختی است. اما ثمره روح، شادی است.

یک) می‌توانیم بگوییم که این شادیِ روح است، زیرا این نوع شادی فراتر از یک تجربه هیجان‌انگیز است. این شادی است که می‌تواند باقی بماند و دوام بیاورد، حتی اگر شرایط وحشتناک به نظر برسد. پولس این شادی را می‌شناخت؛ او می‌توانست وقتی که در سیاه‌چالی زندانی شود، آواز شادمانی سردهد (رسولان ۲۵:۱۶).

دو) نظر بارکلی درباره chara, کلمه یونانی که برای شادی در اینجا به کار رفته، این است: «این شادی ناشی از مسائل زمینی نمی‌باشد. این نوع شادی، ریشه در خداوند دارد.»

سه) «مؤمنان به شرایط وابسته نیستند. شادی آنها نه از آنچه که دارند، بلکه از آنچه هستند ناشی می‌شود؛ نه از جایی که آمدند، بلکه از این است که آنها کی هستند؛ نه از آنچه که آنها از آن لذت ‌می‌برند، بلکه از آنچه که خداوندشان برای آنها متحمل شده است.» (اسپرجن)

ه‍ـ. ثمره روح…آرامش است: این آرامش، آرامش با خداست، آرامش با مردم است و  آرامشی مثبت است، که پر از برکت و نیکویی است. نه فقط آرامشی که به علت عدم وجود جنگ به وجود می‌آید.

یک) می‌توانیم بگوییم که این آرامش، آرامش روح است، زیرا آرامش ارجح‌تری است نسبت به آنچه در هنگام صلح و ثبات حاصل می‌شود. این آرامشی از سوی خداست، «که فراتر از تمامی عقل‌ها است.» (فیلیپیان۷:۴)

دو) کلمه یونانی که در اینجا برای آرامش به کار رفت eirene است و «این فقط به معنای رهایی از دردسر نیست بلکه همه چیزهایی است که برترین نیکویی انسان را می‌سازد. در اینجا به معنای آن نوع آرامش قلبی است که از دانشی فراگیر ناشی می‌شود که در دست خداست.» (بارکلی)

سه) مسیحیان اولیه به طور واقعی شادی و آرامش روح را می‌شناختند و دوست داشتند. دو نام بسیار رایج مسیحی در کلیسای اولیه Chara  (Cara) و Eirene (Irene) بودند.

و. ثمره روح… صبر است: صبر به این معنی است که فرد می‌تواند محبت، شادی و آرامش داشته باشد حتی در زمانی که افراد و حوادث او را آزار می‌دهند. خدا به سرعت از ما عصبانی نمی‌شود (رومیان۴:۲ و ۲۲:۹) ، بنابراین نباید سریع توسط دیگران آشفته شویم.

یک) صبر در ذات‌ خود کار روح است. «صبر صلاحیتی است که فرد را قادر به تحمل سختی، آسیب و سرزنش‌ می‌کند و او را وادار می‌کند صبور باشد و منتظر بهبود رابطه با کسانی باشد که در حق آنها اشتباه کرده ‌است. وقتی شیطان دریابَد که با زور نمی‌تواند بر افراد مشخصی غلبه کند، سعی می‌کند در درازمدت بر آنها غلبه کند… برای مقاومت در برابر حملات مداوم او، باید صبور باشیم و با بردباری منتظر باشیم تا شیطان از بازی خود خسته شود.» (لوتر)

ز. ثمره روح… مهربانی، نیکویی است: این دو کلمه ارتباط تنگاتنگی با هم دارند. تنها تفاوت آنها این است که نیکویی ایده سخاوت را نیز با خود دارد.

ح. ثمره روح… وفاداری است: ایده این است که روح‌القدس در ما وفادارانه مشغول کار است، او هم به خدا و هم به انسان‌ها وفادار است. »این ویژگی انسان قابل اعتماد است.» (بارکلی)

یک) «توانایی خدمت وفادارانه به خدا به طورمتمادی در میان وسوسه‌های زندگی چیزی نیست که ما با فضیلت قهرمانانه به آن برسیم. این توانایی از روح ناشی می‌شود.» (موریس)

ط. ثمره روح… فروتنی است: این کلمه ایدۀ قابل تعلیم بودن دارد، نه داشتنِ نگرشی خودخواهانه و نه اینکه حقوق خود را مطالبه کند. فروتنی به مفهوم بزدلی یا انفعال نیست؛ «این شخصیت انسانی است که همیشه در زمان مناسب عصبانی است و هرگز در زمان نادرست عصبانی نمی‌شود.» (بارکلی)

یک) نظر موریس دربارۀ فروتنی این بود: «برای شخص مسیحی مهم است که بداند خودرأیی که بخشی از زندگی قرن بیستم است، نباید ارزش زیادی برای او داشته باشد. بسیار بهتر است که هر یک از ما تمایل به ممتاز نشان دادن خود را کاهش داده و فروتنی را تمرین کنیم.»

ی. ثمره روح… خویشتنداری است: دنیا چیزهایی از خویشتنداری می‌داند، اما همیشه به یک دلیل خودخواهانه. می‌داند که دیگران باید در مقابل او خود را کنترل و بر نفس غلبه کنند هرچند خویشتنداری روح به جای دیگران عمل خواهد کرد.

ک. هیچ شریعتی مخالف اینها نیست: پولس هم با کنایه و هم با ناچیزشمردن نوشت. به طور حتم هیچ شریعتی مخالفتی با محبت، شادی، آرامش، صبر، مهربانی، نیکویی، وفاداری، فروتنی و خویشتنداری ندارد. اما ورای آن، اگر کسی این ثمره روح را داشته باشد، نیازی به شریعت ندارد. او از قبل آن را برآورده کرده است.

یک) نظر موریس درباره‌ی هیچ شریعتی مخالف اینها نیست چنین است: «این متن به طور ماهرانه‌ای آن را ناچیز مطرح کرد و توجه ما را به این واقعیت جلب کرد که نوع رفتاری که پولس بیان کرده است رفتاری است که شریعت‌گرایان در همه جا می‌توانند انجام دهند.»

۶. آیات (۲۴-۲۶) همگام با روح ماندن.

آنان که به مسیحْ عیسی تعلق دارند، نَفْس را با همه هوس‌ها و تمایلاتش بر صلیب کشیده‌اند. اگر به روح زیست می‌کنیم، به روح نیز رفتار کنیم. خودپسند نباشیم و از به خشم آوردن یکدیگر و حسادت نسبت به هم دست بداریم.

الف. آنان که به مسیحْ عیسی تعلق دارند، نَفْس را با همه هوس‌ها و تمایلاتش بر صلیب کشیده‌اند: خدا برای نفْس ما با همۀ هوس‌ها و تمایلاتش، جایی دارد. او می‌خواهد ما آن را به صلیب بکشیم تا تحت کنترل و تحت حکم مرگ قرار گیرد.

یک) بر صلیب کشیده‌اند عبارت مهمی است. پولس می‌توانست به سادگی کلمه «کشته شده» را انتخاب کند، اما از عبارت بر صلیب کشیده‌اند استفاده کرد زیرا در مورد بسیاری چیزها صحبت می‌کند:

·    این جمله به ما یادآوری می‌کند که عیسی روی صلیب چه ‌کاری برای ما انجام داد.

·    این جمله به ما یادآوری می‌کند که ما فراخوانده شده‌ایم تا صلیب خود را برداریم و از او پیروی کنیم (متی ۲۴:۱۶).

·    این جمله به ما یادآوری می‌کند که مرگ نَفس اغلب دردناک است.

·    این جمله به ما یادآوری می‌کند که باید با نَفس ما به طور قطعی برخورد شود.

 

ب. آنان که به مسیحْ عیسی تعلق دارند، نَفْس را بر صلیب کشیده‌اند: صحبت از کاری است که شخص ایماندار انجام می‌دهد، یعنی توسط روح‌القدس قوت گرفته و هدایت می‌شود. این کار عظیم و «یک جانبۀ» خدا نبوده و نیست.

یک) آن انسان قدیم که از آدم به ارث رسیده وقتی تولد تازه یافتیم از طریق کار عظیم خدا با مسیح مصلوب شد. رومیان ۶:۶ می‌گوید، «زیرا می‌دانیم آن انسانِ قدیم که ما بودیم، با او بر صلیب شد تا پیکرِ گناه کار بمیرد و دیگر گناه را بندگی نکنیم.» در اینجا از انسان قدیم به‌عنوان «مُرده» یاد کرده است (رومیان ۱۱:۶) به ما گفته نشده او را بُکشیم. اما نَفس موضوع دیگری است. ما در خداوند فراخوانده شده‌ایم تا همان کاری را با نفس انجام دهیم که خدا با انسان قدیم انجام داده است: نفس را به صلیب بکشیم.

دو) «لطفا توجه داشته باشید که”مصلوب شدنِ” نفس که در اینجا تشریح شده است چیزی است که برای ما انجام نمی‌شود بلکه توسط ما انجام می‌شود … غلاطیان ۲۴:۵ همان حقیقت غلاطیان ۲۰:۲ یا رومیان ۶:۶ را تعلیم نمی‌دهد. در آن آیات به ما گفته شده است كه با اتحادِ ایمان با مسیح “ما با او مصلوب شده‌ایم“. اما در اینجا این ما هستیم که باید کاری انجام دهیم.» (استات)

سه) نظر بویس درباره بر صلیب کشیده‌اند چنین بود: «فعل در حالت معلوم است و بیشتر به آنچه شخص ایماندار انجام می‌دهد و باید به انجام آن ادامه بدهد، اشاره دارد.»

چهار) تا زمانی که تولدی تازه نیابیم مشکل نَفس ما رسیدگی نهایی نمی‌شود. تا آن زمان باید به صورت مداوم آن را به صلیب بکشیم، آنگاه باوجود اینکه هنوز زنده است اما دیگر قدرتی بر ما نخواهد داشت. «روش مقاومت در برابر نفس … این است که آن را به صلیب میخکوب ‌کنیم. گرچه نفس هنوز زنده است، اما نمی‌تواند مطابق خواسته‌هایش عمل کند زیرا به صلیب بسته و میخ شده است.» (لوتر)

ج. با همه هوس‌ها و تمایلاتش: در عیسی مسیح، شما می‌توانید فراتر از هوس‌ها و تمایلات نفس خود زندگی کنید. در عیسی همه چیز وجود دارد. به او نگاه کنید. زندگی خود را در او ببینید. اگر شما یکی از آنان که به مسیحْ عیسی تعلق دارند، هستید پس به او تعلق دارید، نه به این دنیا، نه خودتان، نه هوس‌ها و تمایلات خود.

د. اگر به روح زیست می‌کنیم، به روح نیز رفتار کنیم: اگر بدانیم که کلمات یونانی استفاده شده برای رفتار کردن در غلاطیان ۱۶:۵ و ۲۵:۵ متفاوت است، می‌توانیم آنچه پولس در اینجا نوشت را بهتر درک کنیم. اولی (peripateo) کلمه‌ای عادی برای رفتار است، که در آنجا به‌عنوان تصویری از «رفتار در زندگی» استفاده می‌شود. دومی (ِstoicheo) به معنی «همقدم بودن با» یا «همسو بودن با» است. پولس در اینجا می‌گوید، «با روح همگام باشید.»

یک) منظور این است: «روح به شما زندگی بخشیده است. حالا بگذارید او قدم‌های شما را هدایت کند.» یا همانطور که دربرخی ترجمه‌های کتاب‌مقدس (revised english Bible) آمده است، «اگر روح منبع زندگی ماست، پس بگذارید روح مسیر خودش را ادامه دهد.»

دو) «فعل stoicheo به معنای “همسو بودن، ایستادن در کنار شخص یا چیزی، حفظ کردن، موافقت، پیروی” است. نوع فعل نشان می‌دهد که این یک عمل مستمر است.» (موریس)

ه‍ـ. خودپسند نباشیم: پولس این بخش از رفتار در روح را با این هشدار به پایان رساند، زیرا می‌دانست برخی در رفتار خودشان در روح خودپسند می‌شوند. این می‌تواند ضربه‌ای استادانه از شیطان باشد. ما می‌توانیم به یک فرزند خدا فکر کنیم که سرانجام در روح رفتار می‌کند، سپس ابلیس او را وسوسه می‌کند تا نسبت به این رفتار  خودپسند باشد. به‌زودی مطمئن می‌شود که همیشه حق با اوست و بقیه اشتباه می‌کنند. این موضوع اغلب به تدریج اتفاق می‌افتد، بنابراین پولس هشدار داد، «خودپسند نباشید

یک) موریس در مورد خودپسندی گفت: «خودپسند بودن، اطمینان داشتن از این است که همیشه حق با ماست (حتی اگر این بدان معنا باشد که دیگران همیشه در اشتباه هستند!) این موضوع برای ایمانداران وسوسه‌ای همیشگی است… ممکن است به راحتی تصور کنیم چون به مسیح تعلق داریم پس همیشه حرف درست را زده و کار صحیح را انجام می‌دهیم. پولس به مخاطبان خود هشدار می‌دهد كه ایمانداران ممکن است بیش از حد اطمینان داشته باشند كه تمام تفکر و عبادت آنها درست است.»

و. به خشم آوردن یکدیگر: وقتی خودپسند هستیم، همیشه مطمئن هستیم که حق با ماست، همیشه به عقاید و برداشت‌های خود اطمینان داریم، این موضوع به طور قطع دیگران را خشمگین می‌کند. این امر آنها را به اشتباه می‌اندازد و منشأ بسیاری از درگیری‌ها می‌شود.

ز. حسادت نسبت به هم: وقتی خودپسند هستیم، در معرض گناه حسادت نیز قرار می‌گیریم. اگر بدانیم کسی موفق‌تر از خودمان است، به او کینه می‌ورزیم و حسادت می‌کنیم.

یک) کل این فصل به بررسی و جستجوی خود ما می‌پردازد. اغلب فکر می‌کنیم که مشکلات و سختیهای ما همه منبع خارجی دارند و فکر می‌کنیم اگر همه با ما درست رفتار کنند و شرایط بهتر شود، آنگاه ما نیز خوب خواهیم بود. اما این دیدگاه، مفهوم کلی این فصل را نادیده می‌گیرد: مشکلات در خود «ما» هستند  و باید توسط روح‌القدس حل شوند. آگوستین اکثر مواقع این‌طور دعا می‌کرد، «پروردگارا، مرا را از شر آن انسان شرور (خودم) نجات بده.» با این نوع بررسی واقعیت، ما می‌توانیم جهانی جدید و زندگی‌ای جدید را ببینیم و دیگر لازم نیست دیگران یا شرایط تغییر کنند. تمام کاری که باید انجام دهیم این است که تسلیم روح‌القدس شویم و به درستی در روح رفتار کنیم.