فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

باب اول رساله یعقوب- ایمان زنده در وسوسه و آزمایش‌های الهی

 

آزمایش‌ها و حکمت

 

۱. آیه (1) سلامی از جانب یعقوب

 

از یعقوب، غلام خدا و عیسی مسیح خداوند، به دوازده قبیله که در جهان پراکنده‌اند. سلام

 

الف. یعقوب: در عهدجدید به چندین مرد به نام یعقوب اشاره شده‌ است، اما منابع موثق، این کتاب را به شخصی به نام یعقوب عادل، برادر ناتنی عیسی (متی 55:13) و برادر یهودا (یهودا ۱) منتصب می‌کنند که کلیسا را در اورشلیم رهبری می‌کرد. (اعمال 13:15)

 

یک) اشخاص دیگری که در کتاب مقدس به نام یعقوب ذکر شده‌اند عبارتند از:

 

·     یعقوب، برادر یوحنا و پسر زبدی، اولین رسول شهید و همچنین معروف به یعقوب کوچک (متی 2:10، مرقس40:15، اعمال 2:1۲)

·     یعقوب پسر حلفای، یکی دیگر از دوازده شاگرد عیسی(متی 3:10)

·     یعقوب، پدر سایر رسولان یهودا (لوقا ۱۶:۶)

 

دو) با این حال، نویسنده این رساله همان یعقوبی است که مسیح را در جسم رستاخیزی ملاقات کرد (اول قرنتیان ۷:۱۵) احتمال دارد دلیل ایمان آوردن او همین امر بوده باشد، زیرا تا آن زمان برادران عیسی از پیام و ماموریت او حمایت نمی‌کردند. ( یوحنا ۵:۷)

 

سه) پس از آنکه به عیسی ایمان آورد، با تمام وجود از او پیروی کرد. تاریخ کلیسای اولیه می‌گوید، یعقوب مردی اهل دعا بود که زانوانی بزرگ و پینه بسته داشت که مانند زانوان شتر به نظر می‌رسیدند. همچنین می‌گوید یعقوب در اورشلیم از بلندترین قسمت معبد به پایین پرتاب شد تا کشته شود. با این وجود، آن سقوط او را نکشت، بلکه هنگامی که بر زمین افتاده بود و برای مهاجمان خود دعا می‌کرد، تا حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفت و همین ضربات باعث شهادت او شد.

 

ب. غلام خدا و عیسی مسیح خداوند: او خودش را در اینجا معرفی می‌کند و از آنجایی که می‌دانیم او برادر ناتنی عیسی بود این معرفی، اهمیت دارد. او خود را برادر عیسی مسیح اعلام نکرد بلکه خود را غلام خدا و عیسی مسیح خداوند خواند. عیسی برای یعقوب بیشتر از برادر بود، عیسی خداوند او بود.

 

یک) غلام  لغت مهمی است. این لغت در یونانی باستان “دولوس” می‌باشد و فقط به عنوان برده ترجمه می‌شود. یک برده، یک غلام، کسی که در  خدمت دائمی دیگران است… درمیان یونانیان، که آزادی فردی اهمیت بسیاری دارد، این واژه یک مفهوم تحقیرکننده داشت.(هیبرت)

 

دو) خداوند نیز کلمه مهمی است. این کلمه در یونانی باستان از واژه کوریوس برگرفته می‌شد و به معنای ارباب “دولوس” به کار می‌رفت. در این جا به این مفهوم بود که یعقوب عیسی را خدا می‌دانست. یهودیان یونانی از کوریوس به عنوان نامی برای خداوند استفاده می‌کردند. عدم استفاده از حرف اضافه زمانی اهمیت می‌یابد که بدانیم اوکوریوس دومینوس، عنوانی بود که به امپراطوران اولیه روم داده شده بود تا بیانگر الوهیت آنها باشد.(اوسترلی در کتاب مفسران)

 

الف. به دوازده قبیله: به سختی می‌توان منظور یعقوب از اشاره به دوازده قبیله را درک کرد. مساله این است که آیا مخاطبین یعقوب در این رساله فقط مسیحیان یهودی نژاد بودند یا همه مسیحیان. مسلما این رساله در مورد همه مسیحیان صدق می‌کند. با این حال، شاید یعقوب قبل از ورود غیر یهودیان به کلیسا، یا دست کم پیش از آن که تعداد مسیحیان غیر یهودی قابل توجه بشود، رساله خود را نوشته بود.

 

یک) این دوازده قبیله یک اصطلاح است که گاهی به مردم یهودی به طور کلی اطلاق می‌شود (متی 28:19). پولس در موعظه خود در برابر پادشاه آگریپاس (اعمال 7:26) به دوازده قبیله اشاره کرد. مفهوم دوازده قبیله در میان قوم یهود هنوز با اهمیت بود، هر چند که قرن‌ها در قلمرو قبیله‌های خود زندگی نکرده بودند.

 

دو) در غلاطیان 8:2-9 پولس برخی از رسولان قرن اول را به عنوان رسول یهودیان توصیف کرد، به این معنی که خدمت آنها به طور عمده در میان مردم گمشده اسرائیل بود، همانطور که عیسی در متی 6:10 و 24:15 عنوان کرد. به همین صورت، پولس به  یعقوب اشاره کرد، بنابراین منصفانه است که او را رسول یهودیان بدانیم.

 

سه) که در جهان پراکنده شده اند: در آن زمان، مردم یهودی در سراسر جهان پراکنده بودند و مسیحیان نیز در میان بیشتر جوامع یهودی سراسر جهان حضور داشتند. یوسفوس با توجه به این وسعت پراکندگی چنین نوشت: هیچ شهری، هیچ قبیله‌ای، چه یونانی و چه بربر، وجود ندارد که در آن شریعت و رسوم یهودی ریشه نکرده باشد. (به نقل از بارکلی)

 

چهار) هزچند این رساله برای جامعه مسیحیان آن زمان نوشته شده بود اما جهت مردم امروز نیز هست. برخی بر این باورند که رساله یعقوب برای مسیحیان مهم نیست و برخی عقیده مشهور مارتین لوتر را درباره یعقوب به عنوان یک رساله پر از چرندیات نقل می‌کنند. اما اظهارات لوتر را باید بر اساس شرایط آن زمان سنجید. او گاهی اوقات از این امر ناراحت می‌شد که افرادی می‌خواستند با اعمالی که با استناد به متن رساله یعقوب انجام می دادند ادعای رستگاری بکنند. هدف لوتر این بود که نشان دهد در رساله یعقوب چیزی درباره تزکیه نفس درپیشگاه خدا بوسیله ایمان به‌ عدالت مسیح وجود ندارد. در جای دیگر، لوتر درباره یعقوب اینگونه نوشت: من به رساله یعقوب احترام می‌گذارم و آن را ارزشمند می‌دانم… این کتاب آموزه‌های انسانی را تفسیر نمی‌کند، بلکه تاکید زیادی بر شریعت خدا دارد. (به نقل از بارکلی)

 

پنج) مارتین لوتر کتاب یعقوب را کامل از حفظ بود و آن را تدریس می‌کرد. این کتاب از ابتدا تا انتها در باب نجات و ایمان است. ایمان، موجودی زنده و فعال است. محال است گاهی منفعل باشد و یا مشغول انجام کار نیک نباشد. برایش این سوال مطرح نیست که آیا کارهای خوب باید انجام شوند یا خیر، زیرا قبل از اینکه سوال پرسیده شود، ایمان آن کار را انجام داده و حتی به طور مداوم در حال نیکویی کردن است. به هر حال، هر کسی نیکویی را بجای نیاورد، بدون شک بی ایمان است. این شخص به دنبال ایمان و عمل خوب می‌گردد، اما نه می‌داند که ایمان چیست و نه عمل خوب. با این حال، درباره ایمان و عمل خوب بسیار صحبت می‌کند. (به نقل از موو)

 

شش) ما به کتاب یعقوب گوش فرامی‌دهیم زیرا از بسیاری جهات بازتاب تعالیم عیسی است. حداقل پانزده اشاره به “موعظه سر کوه ” در رساله یعقوب وجود دارد. شخصی که تعالیم مسیح را می‌داند و آن را جدی گرفته، این رساله را نیز جدی می‌گیرد.

 

ب. سلام: سلام و احوال پرسی روش معمول یونانی برای شروع یک نامه بود. پولس هیچ وقت از این روش استفاده نکرد او ترجیح می‌داد که با کلمات صلح و صفا به خوانندگان خود سلام کند اما در اینجا، یعقوب از این تعارف معمول استفاده کرد.

 

۲. آیات (۲-۴) پایداری در آزمایش‌ها

 

 ای برادران من، هر گاه با آزمایشهای گوناگون روبه رو می شوید، آن را کمال شادی بینگارید!  زیرا می دانید گذشتن ایمان شما از بوته آزمایشها، پایداری به بار می آورد. اما بگذارید پایداری کار خود را به کمال رساند تا بالغ و کامل شوید و چیزی کم نداشته باشید.

 

الف. هر گاه با آزمایشهای گوناگون روبه رو می‌شوید، آن را کمال شادی بینگارید: یعقوب آزمایش‌ها را اجتناب ناپذیر می‌دانست. او گفت: هرگاه، نه اگر با آزمایش‌ها مواجه می شوید. در عین حال، آزمایش‌ها فرصتی برای شادی است، نه ناامیدی و تسلیم شدن. ما می‌توانیم کمال شادی را در میان این آزمایش‌ها بیابیم، زیرا آنها برای ایجاد پایداری ضروری هستند.

 

یک) موفات، یعقوب 2:1 را به عنوان شادی خالص ترجمه می‌کند و آن را شبیه یک بازی با کلمات بین سلام‌ در پایان آیه ۱:۱ و یک کلمه مشابه در شروع آیه ۲ می‌داند. این «تلاشی است برای نشان دادن بازی بر روی کلمات در متن اصلی، که در آن سلام و درود مودبانه توسط  چیران (شادی) تشدید می‌شود.»

 

دو) ترجمه قدیمی یعقوب می‌گوید، وقتی دچار وسوسه‌های مختلفی می‌شوید، اما در نسخه جدید ترجمه یعقوب، کلمه آزمایشها ترجیح داده شد. کلمه آزمایشها دلالت بر رنج، آزار و اذیت یا نوعی آزمون دارد و این ترجمه در اینجا استفاده می‌شود، بدون آن که مفهوم وسوسه شیطانی داشته باشد، یا بطور کلی به عنوان وسوسه معنی ‌شود. (کلارک)

 

سه) رو به رو می شوید: «در اینجا منظور حرکتی تدریجی و قدم به قدم نیست بلکه حرکتی سریع و عجولانه است. وقتی گرفتار می‌شویم و راه فرار نمی‌یابیم آنگاه مانند داوود پریشان و مضطرب می‌شویم مزمور 3:116» (تراپ)

 

چهار) پایداری ترجمه کلمه یونانی “هوپمون” است. این کلمه انتظاری منفعلانه را توصیف نمی‌کند بلکه استقامت فعال را بیان می‌کند. این خصوصیت به این شکل نیست که به شما کمک کند آرام در اتاق انتظار پزشک بنشینید بلکه خصوصیتی است که کمک می‌کند یک ماراتون را تمام کنید.

 

پنج) ترکیب کلمه یونانی باستان هوپمون از هوپو (زیر) و مون (برای ماندن، پایدار ماندن، باقی ماندن) می‌آید. این لغت از ریشه به معنای زیر فشار ماندن است. این کلمه شخصی را به تصویر می‌کشد که زیر بار سنگینی است و تصمیم می‌گیرد به جای تلاش برای فرار در آنجا بماند. فیلسوف فیلو، “هوپومون” را ملکه فضایل نامید. (نقل از هیبرت) مفسر یونانی استرلی گفته بود که این کلمه پایداری، نوعی حالت روانی را توصیف می‌کند که صبوری را می‌رساند.

 

ب. می دانید گذشتن ایمان شما از بوته آزمایشها، پایداری به بار می آورد: ایمان از طریق آزمایش سنجیده می‌‌شود، نه اینکه تولید شود. آزمایش‌ها نشان می‌دهند که ما چه ایمانی داریم؛ نه به خاطر اینکه خدا نمی‌داند ما چقدر ایمان داریم، بلکه به این خاطر که ایمان ما برای خودمان و اطرافیان آشکار بشود.

 

یک) باید توجه داشته باشیم، این ایمان است که آزمایش می‌شود و این موضوع نشان می‌دهد که ایمان مهم و ارزشمند است، چون فقط چیزهای با ارزش به طور کامل مورد آزمایش قرار می‌گیرند. «ایمان برای رستگاری به همان اندازه حیاتی است که قلب برای بدن حیاتی است. از این رو، نیزه‌های دشمن بیشتر بر این فیض ذاتی متمرکز شده اند.» ( اسپورژن)

 

دو) اگر آزمایشها موجب ایمان نشوند، چه می‌کنند؟ رومیان 17:10 به ما چنین می‌گوید: پس ایمان از شنیدنِ پیام سرچشمه می‌گیرد و شنیدنِ پیام، از طریق کلام مسیح میسّر می‌شود. به طور مافوق طبیعی، آنگاه که می‌شنویم، درک می‌کنیم و به کلام خدا اعتماد می‌کنیم، ایمان در ما ساخته شده است.

 

سه) یعقوب نمی‌خواست کسی فکر کند که خداوند برای درهم شکستن یا نابود کردن ایمان، ما را تحت آزمایش قرار می‌دهد. بنابراین، او در یعقوب 13:1-18 دوباره به این نکته اشاره می‌کند.

 

ج.پایداری به بار می آورد: آزمایشها ایمان ایجاد نمی‌کنند، اما هنگامی که آزمایشات با ایمان پذیرفته می‌شوند، پایداری به بار آورده می‌‌شود. با این حال، در زمان آزمایش، پایداری بطور حتم تولید نمی‌شود. اگر مشکلات با غرغر و شکایت پذیرفته شوند، آزمایشها موجب دلسردی و یأس می‌شوند. به همین دلیل است که یعقوب به ما گفت که آن را کمال شادی بینگارید. آن را کمال شادی دانستن، واکنشی مومنانه  در زمان آزمایش است.

 

یک) «گاهی این گونه برداشت می‌شود که یعقوب از خوانندگان خود خواست که از آزمایشهای خود لذت ببرند … او نگفت که باید کمال شادی را احساس کنند، یا آن آزمایشها کمال شادی هستند. (هیبرت)

 

د. اما بگذارید پایداری کار خود را به کمال رساند تا بالغ و کامل شوید و چیزی کم نداشته باشید: کار پایداری به آرامی پیش می‌رود و باید به آنها اجازه داده شود که کاملا شکوفا شوند. پایداری نشانه کسی است که کامل و بالغ است و چیزی کم ندارد.

 

یک) «پایداری نباید حتی یک میلی‌متر عقبتر از شرایط سختی باشد که در آن قرار داریم زیرا اگر به پل برسیم اما در میان راه پل خراب شود آنگاه هرگز نمی‌توانیم به مقصد برسیم. این وسوسه شیطان است که می‌خواهد مانع پایداری ما شود و در ما عجله و شتاب ایجاد کند. (تراپ)

 

دو) برخی تصور می‌کنند که این اصطلاحات در کاربرد فعلی از بازیهای یونانی اقتباس شده است. شخصی کامل بود که در هر یک از تمرینهای ورزشی پیروزی به دست آورده باشد؛ او همهٔ دورها را کامل کرده و همهٔ ورزش‌های پنجگانه را به پایان رسانده بود و در آنها پیروزی کسب کرده بود. ( کلارک)

 

سه) برخی دیگر بر این باورند که این واژه ها از دنیای قربانی کردن گرفته شده است، جایی که تنها یک حیوان وقتی مناسب قربانی شدن نزد خدا بود که کامل و بالغ باشد و چیزی کم نداشته باشد. این بدان معنی بود که قربانی مورد آزمایش و تأیید قرار گرفته بود.

 

چهار) «گرایش معمول سختی، مقدس ساختن نیست، بلکه ایجاد گناه است. امکان زیادی وجود دارد که شخص زیر فشار رنج و مشقت ایمان خود را از دست دهد؛ این گناه است. از خداوند زیر لب شکایت می‌کند، این گناه است. او می‌‌خواهد به نحوی نادرست از مشکل  فرار کند و خود را از مهلکه بیرون بکشد و این گناه هست. از این رو کتاب مقدس به ما می‌آموزد که دعا کنیم، تا در وسوسه نیفتیم؛ زیرا آزمایش به خودی خود دارای وسوسه است و اگر با فیض فراوان خنثی نشود، ما را به سوی گناه خواهد کشاند.» ( اسپورژن)

 

پنج) با این حال، آزمایش‌ها می‌توانند کار شگفت انگیز خداوند را در ما تثبیت کنند. «من بارها با تامل به گذشته و به زمانهای آزمایشهایم نگاه کرده‌ام، نه اینکه بخواهم به آنها بازگردم، بلکه برای آن که قوت خدا را احساس کنم، همانگونه که در آن زمان احساس می‌کردم، دستان قدرتمند خدا را باز هم گرد خودم ببینم و آنگاه می‌توانم خدا را ببینم که در حال کار کردن است همانگونه که در آن دوران مشغول بود.» (اسپورژن)

 

۳. آیات (5-8) نحوه دریافت حکمت مورد نیاز از خدا

 

اگر از شما کسی بی بهره از حکمت است، درخواست کند از خدایی که سخاوتمندانه و بدون ملامت به همه عطا می‌کند، و به وی عطا خواهد شد. اما با ایمان در خواست کند و هیچ تردید به خود راه ندهد، زیرا کسی که تردید دارد، چون موج دریاست که با وزش باد به هر سو رانده می‌شود. چنین کس نپندارد که از خداوند چیزی خواهد یافت، زیرا شخصی است دو دل و در تمامی رفتار خویش ناپایدار.

 

الف. اگر از شما کسی بی‌بهره از حکمت است: آزمایشها، فرصت لازم برای کسب حکمت از خداوند را بوجود می‌آورند. ما اغلب تا زمان رویارویی با مشکلات نمی‌دانیم که به حکمت نیاز داریم. در زمان آزمایش، باید بدانیم که آیا این آزمایشی است که خداوند از ما می‌خواهد با ایمان آن بر آن غلبه یابیم یا اینکه با ایمان در آن ایستادگی کنیم. این کار به حکمت نیاز دارد.

 

یک) در آزمایشها، ما به حکمت بیشتر از دانش نیاز داریم. دانش، اطلاعات خام است اما حکمت می‌داند چگونه از آن استفاده کند. زمانی کسی می‌گفت که دانش توانایی تفکیک مسائل است، اما حکمت توانایی کنار هم قرار دادن آنهاست.

 

ب. درخواست کند از خدایی: برای دریافت حکمت، تنها از خداوند درخواست می‌کنیم چراکه با بخشندگی (سخاوتمندانه) و بدون خوار شمردن به ما حکمت می‌بخشد. (بدون ملامت)

 

یک) «ما همه آمادهٔ رفتن به کتابخانه، مراجعه به مردم و رفتن به مراسم و میهمانی‌ها و هر چیزی به جز نزد خدا هستیم … در نتیجه، متن به ما نمی‌گوید: حکمت خود را از کتابها و یا از کشیش‌ها بطلبید، بلکه می‌گوید حکمت را از خدا بخواهید.» (اسپورژن)

 

دو) خداوند به راستی سخاوتمندانه می‌بخشد. «او بخاطر عظمت فوق‌العاده خودش می‌بخشد؛ روزی اسکندر کبیر یک شهر را به مردی فقیر بخشید و چون او با فروتنی از قبول آن هدیهٔ عظیم امتناع ورزید زیرا باور داشت آن هدیه برای او بسیار زیاد است، پس اسکندر گفت: مسئله این نیست که تو لیاقت دریافت آن هدیه را نداری بلکه شایستگی من باعث می‌شود که آن هدیه را به تو ببخشم.» (ترپ)

 

سه) بدون ملامت: بعلاوه، مبادا کسی از درخواست زیاد از خداوند بترسد… زیرا او همیشه آماده است که بدون هیچ گونه محدودیتی، برکات تازه‌ای به برکات پیشین بیفزاید (کالوین). باید از سخاوت خداوند آگاه بود که وی هرگز ما را به خاطر خواستن حکمت سرزنش نمی‌کند، بلکه ما را تشویق می‌کند که از او بیشتر بخواهیم. ما می‌دانیم که او خدایی با دست باز است و نه خدایی با مشت گره کرده.

 

چهار) وقتی خواستار حکمت هستیم، محل شروع و پایان آن، کتاب مقدس است. حکمت واقعی همیشه با کلام خداوند سازگار خواهد بود.

 

پنج) نوع بیان در اینجا دلالت بر فروتنی به هنگام آمدن نزد خدا دارد. نمی‌توان گفت: «بگذار آن را از خداوند بخواهد، بگذار از خدا مطالبه کند، بگذار آن را از طریق خداوند بدست بیاورد. اوه! نه، بگذار از خدا درخواست کند. این گفتار یک مسکین بی‌نوا است. شخص مسکین صدقه می‌خواهد. در اینجا باید مانند مسکینان از خدا درخواست کرد و خدا به تو خیلی بیشتر از آنچه که به فقرا می‌دهد به تو خواهد داد. البته شما باید بپذیرید که این به شایستگی خودتان مرتبط نیست.» (اسپورژن)

 

 ج. با ایمان درخواست کند: درخواست ما برای حکمت باید مانند هر درخواست دیگری با ایمان صورت گیرد، بدون اینکه در توانایی یا اشتیاق خداوند برای عطای حکمت شک کنیم.

 

یک) توجه داشته باشید که نه تنها باید ایمان داشته باشیم بلکه باید با ایمان درخواست کنیم و این جایی است که بسیاری از مردم شکست می‌خورند. «دوستان عزیز، بدانید این تنها راهی است برای دعا کردن و طلب چیزی از خدا که می توان از طریق آن را خواسته خود را دریافت کرد.» (اسپورژن)

 

د. هیچ تردید به خود راه ندهد، زیرا کسی که تردید دارد، چون موج دریاست که با وزش باد به هر سو رانده می شود چنین کس نپندارد که از خداوند چیزی خواهد یافت: کسی که تردید دارد و ایمان ندارد نباید انتظار داشته باشد که از خداوند چیزی دریافت کند. این فقدان ایمان و اعتماد به خدا نشان می‌دهد که ایمان ما هیچ پایه و اساسی ندارد و در همه رفتار خویش ناپایدار هستیم.

 

یک) چون موج دریاست که با وزش باد به هر سو رانده می‌شود: «شخصی که به طور کامل متقاعد نشده باشد که خدا درخواست او را می‌پذیرد به موج دریا شباهت دارد و در حالت اضطراب دائمی است. او با باد به هر سو رانده می‌شود، گاه با امید برمی‌خیزد و گاه با یأس فرو می‌رود.» (کلارک)

 

دو) موج دریا توصیفی مناسب از کسی است که با شک و بی ایمانی از پیشرفت و تعالی باز می‌ماند.

 

·    موج دریا آرام نیست و مانند شخص شکاک است.

·    موج دریا ناپایدار است و مانند شخص شکاک است.

·    موج دریا با بادها به هر سو رانده می‌شود، مانند شخص شکاک.

·    موج دریا امکان دارد که تخریب عظیمی ایجاد کند، مانند شخص شکاک.

 

 ه. زیرا شخصی است دو دل و در تمامی رفتار خویش ناپایدار: درخواست از خدا با شک و تردید، نشان می‌دهد که ما دو دل هستیم. اگر ایمان نداشته باشیم، هیچ وقت از او چیزی درخواست نخواهیم کرد. اگر بی‌ایمان نبودیم آنگاه دچار تردید هم نبودیم. قرار گرفتن میان ایمان و بی‌ایمانی به معنای دو دل بودن است.

 

یک) به گفته هیبرت، دو دلی به صورت تحت‌الفظی معنای داشتن دو روح را می‌دهد. «چنین شخصی دو روح دارد که یکی برای زمین و دیگری برای آسمان است و مشتاق است هر دو دنیا را برای خود حفظ کند. او زمین را رها نخواهد کرد و نمی‌خواهد آسمان را هم از دست بدهد.» (کلارک)

 

دو) مردی که به عیسی مسیح گفت «خدای من، ایمان دارم؛ یاری‌ام ده تا بر بی ایمانی خود غالب آیم!» (مرقس 24:9) دو دل نبود بلکه نیاز داشت باور کند، و ایمان خود را اعلام کرد. ایمان او ضعیف بود، اما با دو دلی همراه نبود.

 

سه) «آیا باور دارید که خداوند می‌تواند شما را حکیم کند و اگر از او بخواهید این کار را خواهد کرد؟ پس فوراً نزد او بروید و بگویید: خدایا، این همان چیزی است که من احتیاج دارم. احتیاجات خود را مشخص کنید، شرایط دقیق خود را بیان کنید، همه چیز را با چنان نظم و ترتیبی در برابر خداوند قرار دهید که گویی قصه‌تان را برای یک دوست حکیم که مایل به شنیدن آن است حکایت می‌کنید و می‌دانید او آماده کمک به شما هست و بعد بگویید: خدایا، این دقیقاً همان چیزی است که من فکر می‌کنم به آن نیاز دارم. از تو می‌طلبم زیرا که تو می‌توانی آن را به من بدهی.» ( اسپورژن)

 

  ۴. آیات (9- 11) تشویق کسانی که تحت تاثیر آزمایش‌ها قرار گرفته‌اند

 

برادر حقیر به منزلت والای خود فخر کند، اما ثروتمند به حقارت خود، زیرا همچون گل صحرا در گذر است. همان گونه که خورشید با گرمای سوزان خود طلوع کرده، علف را می خشکاند و گلش فرو می ریزد و زیبایی اش محو می شود، ثروتمند نیز در حین کسب و کار، پژمرده و محو خواهد شد.

 

الف. برادر حقیر به منزلت والای خود فخر کند: همانطور که وقتی خدا شخص حقیری را منزلت می‌بخشد باید شادی کند، به همین شکل وقتی اشخاصی که از طبقهٔ بالای اجتماع هستند (ثروتمندان) به وسیله آزمایشها حقیر می‌شوند، باید شادمانی کرد (البته این کار دشوارتر است).

 

یک) زیرا همانطور که برادر حقیر، فقر دنیوی خود را فراموش می‌کند، همانطور برادر ثروتمند نیز همۀ ثروت دنیوی خود را فراموش می‌کند. ایمان به مسیح برای هر دو یکسان است. (هیبرت، به نقل از لنسکی)

 

دو) اگر چه ما می‌توانیم فقر نسبی و ثروت را به عنوان آزمایش زنده بودن ایمان که یک مسیحی ممکن است با آن دست و پنجه نرم کند، درک کنیم با این حال به نظر می‌رسد که یعقوب به طور ناگهانی موضوع خود از آزمایش و حکمت را به ثروت و حقارت تغییر داده است. از بعضی جهات، کتاب یعقوب مانند کتاب امثال یا دیگر متون حکیمانه عهدعتیق است و می‌تواند از موضوعی به موضوع دیگر بپرد و دوباره به موضوع قبلی برگردد.

 

ب. همچون گل صحرا در گذر است: آزمایشها به ثروتمندان و بزرگان یادآوری می‌کنند که اگر چه در این زندگی راحت هستند اما زندگی مانند علف رشد می‌کند و سپس از بین می‌رود و مانند گلهای صحرا محو می‌شود.

 

یک) در سرزمین اسرائیل انواع زیادی از گل‌های زیبا وجود دارد که وقتی باران می‌بارد طراوت می‌گیرند، اما آنها فقط برای مدت کوتاهی دوام می‌آورند و سپس پژمرده می‌شوند. در مقیاس ابدیت، ثروتمند نیز در حین کسب و کار، پژمرده و محو خواهد شد.

 

دو) مطمئناً ثروت دنیوی محو خواهد شد اما یعقوب می‌گوید که شخص ثروتمند نیز محو خواهد شد. اگر ما زندگی و هویت خود را بر اساس چیزهایی قرار دهیم که محو و نابود می‌شوند، آنگاه ما نیز محو و نابود خواهیم شد. چقدر بهتر است که زندگی و هویت خود را بر اساس چیزهایی قرار دهیم که هرگز محو نخواهند شد! اگر تنها داریی فردی در این دنیا فقط ثروت دنیوی باشد، آنگاه پس از مرگ، ثروتش را رها خواهد کرد. اما اگر شخصی در پیشگاه خدا ثروتمند باشد، وقتی بمیرد ثروتش نیز با او خواهد رفت.

 

زندگی برای خدا در زمان وسوسه

 

1. آیه (1۲) خوشابحال کسانی که وسوسه را تحمل می‌کنند

 

 خوشا به حال آن که در آزمایش ها پایداری نشان می دهد، زیرا چون از بوته آزمایش سربلند بیرون آید، آن تاج حیات را خواهد یافت که خدا به دوستداران خویش وعده فرموده است.

 

الف. خوشا به حال آن که: این عبارت شبیه یکی از موعظه‌های عیسی به نام “موعظه سر کوه” است ( متی ۱:۵-۱۲). در آن موعظۀ عظیم دربارهء برکت، عیسی فقط روش برکت را به ما تعلیم نداد. اینجا ما یاد می‌گیریم که هر چه بیشتر در آزمایش‌ها پایداری نشان بدهیم، مبارک‌تر می‌شویم.

 

یک) این متن نمی‌گوید: “خوشابحال کسی است که هرگز وسوسه نمی‌شود” و همچنین نمی‌گوید: خوشا به حال کسی که به آسانی بر وسوسه‌ها غلبه می‌کند. بلکه وعدهٔ برکت به کسی داده می‌شود که در برابر وسوسه پایداری می‌کند. خداوند کسی را که به وسوسه می‌گوید “نه” برکتی خاص عطا می‌کند زیرا او در حقیقت به خدا “بله” می‌گوید.

 

ب.  زیرا چون از بوته آزمایش سربلند بیرون آید: در اینجا یعقوب هدف خداوند را از اجازه دادن به وسوسه بیان می‌کند. هدف از این کار اثبات ایمان ما است چرا که از طریق آزمایش، حقیقت و قوت ایمان ما آشکار خواهد شد.

 

ج. در آزمایشها پایداری نشان می دهد: وسوسه یکی از آزمایشهای مختلفی است که با آن مواجه هستیم. (یعقوب 2:1) همچنان که ما در مقابل وسوسه استقامت بخرج می‌دهیم، سربلند بیرون خواهیم آمد و پاداش خواهیم گرفت چون کار خداوند در ما از طریق پایداری در برابر وسوسه آشکار می‌شود.

 

د. آن تاج حیات را خواهد یافت که خدا به دوستداران خویش وعده فرموده است: یعقوب به ما یادآوری می‌کند که در حقیقت آزمایشها ارزش تحمل را دارند. پایداری ما در آزمایشها نشان‌دهندۀ محبت ما به عیسی (دوستداران خویش) می‌باشد و خدا به این پایداری پاداش می‌دهد.

 

یک) « اینجا تاجی برای من منتظر هست… پس من کمرم را سفت می‌بندم و قدمهایم را تند می‌کنم، زیرا تاج از آن کسی است که با صبر و شکیبایی می‌دود.» (اسپورژن)

 

ه. به دوستداران خویش: این عبارت توصیف کنندۀ انگیزۀ پایداری در برابر وسوسه بخاطر محبت ما به خداوند می‌باشد. اشتیاق وسوسۀ گناه‌آلود را تنها می‌توان با یک اشتیاق عظیم‌تر مغلوب ساخت و آن اشتیاق به شکوه و جلال و رابطه با خدا است.

 

یک) عده‌ای به خاطر ترس از انسان ها در برابر وسوسه مقاومت می‌کنند. دزد ناگهان با دیدن پلیس از ارتکاب به دزدی خودداری می‌کند. برخی مردان یا زنان شهوت خود را کنترل می‌کنند زیرا نمی‌خواهند در برابر دیگران بی‌حرمت شوند و از این بابت شرمنده شوند. برخی دیگر، برای در امان ماندن از قدرت یک گناه، در برابر وسوسه یک گناه دیگر مقاومت می‌کنند. شخص خسیس از مهمانی گرفتن صرفنظر می‌کند چون نمی‌خواهد پول خرج کند. اما بهترین انگیزه برای مقاومت در برابر وسوسه، محبت به خداوند است و دوست داشتن و عشق ورزیدن به او با قدرتی بیش از عشق ورزیدن به گناه.

 

دو) «به این ترتیب کسانی که این وسوسه را به خوبی تحمل می‌کنند، آنرا بخاطر محبت خدا تحمل می‌کنند. آنان به خود می‌گویند: من چطور می‌توانم این شرارت را مرتکب شوم و به خدا گناه ورزم؟ آنها نمی‌توانند مرتکب گناه شوند زیرا نمی‌خواهند او را اندوهگین سازند و او را از صمیم قلب دوست دارند». (اسپورژن)

 

۲. آیات (13-16) چگونه وسوسه به وجود می آید و عمل می‌کند.

 

هیچ کس چون وسوسه می شود، نگوید: خداست که مرا وسوسه می کند، زیرا خدا با هیچ بدی وسوسه نمی شود، و کسی را نیز وسوسه نمی کند. هنگامی که کسی وسوسه می شود، هوای نفس خود اوست که او را میفریبد و به دام می افکند. هوای نفس که آبستن شود، گناه می زاید و گناه نیز چون به ثمر رسد، مرگ به بار می آورد. برادران عزیز من، فریفته مشوید!

 

الف. هیچ کس چون وسوسه می شود، نگوید، خداست که مرا وسوسه می‌کند: وسوسه از طرف خدا نیست. با آنکه او این اجازه را می‌دهد اما خودش ما را به بدی نمی‌فریبد، هر چند خداوند می‌تواند ایمان ما را بدون درخواست بدی آزمایش کند. (و کسی را نیز وسوسه نمی‌کند).

 

یک) یعقوب می‌دانست که بیشتر افراد وقتی خود را در بوتهء آزمایش می‌بینند، تمایل غلطی به سرزنش خدا دارند. با این حال خداوند بنابر ذات خویش، نه می‌تواند وسوسه شود (همان طور که یعقوب توضیح می‌دهد، به آن شکل که ما وسوسه می‌شویم)، و کسی را نیز وسوسه نمی‌کند.

 

دو) «او علت اصلی گناه را نشان می‌دهد، شهوت که نقش بیشتری نسبت به شیطان یا عناصر آلت دست او دارد چرا که شیطان بدون همکاری ما، نمی‌تواند ما را به گناه وادار کند؛ آنها وسوسه می‌کنند و تسخیر نمی‌کنند.» (پول)

 

سه) خداوند گاهی اوقات اجازه می‌دهد که آزمایشهای بزرگی در زندگی انسانها رخ دهد حتی در زندگی کسانی که به نظر می‌رسد دوستداران او هستند. ما می‌دانیم که خدا فرمان دشواری به ابراهیم داد (پیدایش 1:22) و همچنین اجازه داد اندوهی عظیم بر ایوب (ایوب 1:2) وارد شود. ممکن است گاهی اوقات او آزمایشهایی را به عنوان نوعی داوری برای کسانی که او را رد کرده‌اند بفرستد، مانند فرستادن روح برای فریب دادن اخاب (اول پادشاهان 19:22-23) یا دوری از یک انسان و امتناع از پاسخ دادن به او (اول سموئیل 15:28-16) ولی در هر حال خدا کسی را در دام شرارت نمی‌اندازد.

 

چهار) « شیطان وسوسه می‌کند: خداوند آزمایش می‌کند. اما همان آزمایش ممکن است هم نوعی وسوسه باشد و هم یک آزمایش و ممکن است آزمایشی از طرف خداوند و یا وسوسه‌ای از طرف شیطان باشد، درست همان طور که ایوب از طرف شیطان رنج می‌برد پس یک وسوسه محسوب می‌شد؛ اما او همچنین توسط خدا و از طریق شیطان نیز رنج می‌برد پس این نوعی آزمایش برای او بود.» (اسپورژن)

 

ب. هنگامی که کسی وسوسه می شود، هوای نفس خود اوست که او را می فریبد و به دام می افکند: خدا ما را وسوسه نمی‌کند بلکه وسوسه زمانی به وجود می آید که ما توسط هوای نفس خود، بوسیله دامی که دنیا و شیطان تهیه می‌کند، وسوسه می‌شویم و فریب می‌خوریم.

 

یک) می فریبد: این استعاره‌ای از ماهی‌ است که در قلاب گرفتار شده و به دنبال آن کشیده می‌شود و همچنین استعاره‌ای است از یک روسپی که مرد جوانی را از راه راست خارج کرده و او را با لذتجویی فریب داده تا به صورت احمقانه به او وفادار باشد.» (پول)

 

دو) شیطان قطعا ما را وسوسه می‌کند، اما تنها به دلیل طبیعت خطاپذیرمان است که نفس ما به دام وسوسه می‌افتد. ما اغلب قدرت شیطان برای وسوسه را زیاد فرض می‌کنیم و نمی‌توانیم تشخیص دهیم که هوای نفس خودمان است که ما را فریب می‌دهد. بعضی از مردم از شیطان خواهش می‌کنند که آنها را فریب بدهد.

 

سه) برخی از کسانی که می‌خواهند بر حاکمیت خداوند تاکید کنند می‌گویند خداوند مسئول همه چیز است. با این حال، خداوند هرگز مقصر گناه انسان نیست. جان کالوین در تفسیر خویش از این متن چنین نوشت: « هنگامی که کتاب مقدس کوری یا سختی قلب انسان را توصیف می‌کند، نه آغاز این کوری را به خدا نسبت می‌دهد و نه او را خالق گناه معرفی می‌کند و هرگز بخاطر گناه انسان، خدا را سرزنش نمی‌کند.» کالوین همچنین نوشت:« کتاب مقدس بیان می‌کند که اگر این بدکاران در شهوترانی منحرف خود غرق می‌شوند؛ آیا به خاطر این است که خداوند قلب آنها را تباه و یا فاسد می‌کند؟ به هیچ وجه، بلکه به این دلیل است که آنها دلهای خود را در معرض شهوت منحرف قرار داده‌اند و تباهکار و فاسد شده‌اند».

 

ج. هوای نفس که آبستن شود، گناه می زاید: از هوای نفس، گناه حاصل می‌شود و از گناه، مرگ حاصل می‌شود. این حرکت به سوی مرگ نتیجه اجتناب ناپذیری است که شیطان همیشه سعی می‌کند از ما پنهان کند، اما ما هرگز نباید درمورد آن فریب بخوریم.

 

یک)  «یعقوب بی‌عفتی بشر را به عنوان روسپیگری بیان می‌کند، که فهم و اراده انسان را به آغوش ناپاک خود جلب می‌کند و از این پیوند گناه زاده می‌شود. وقتی گناه زاده شود بلافاصله شروع به کار می‌کند و با تکرار مداوم تغذیه می‌شود تا سرانجام چنان قدرتی به دست می‌آورد که به نوبه خود مرگ را به بار می‌آورد. این همان نَسب نامه حقیقی گناه و مرگ است». (کلارک)

 

د. برادران عزیز من، فریفته مشوید: مهمترین استراتژی شیطان برای وسوسه متقاعد کردن ما به این موضوع است که پیروی از تمایلات نفسانی فاسد، به نحوی زندگی و نیکی را برای ما به وجود خواهد آورد. اگر به خاطر داشته باشیم که شیطان فقط برای دزدی و کشتن و نابود کردن می‌آید (یوحنا 10:10)، آنگاه می‌توانیم به طور موثرتری در برابر فریبهای وسوسه مقاومت کنیم.

 

 ۳. آیات (1۸ – 1۷) نیکویی خداوند در مقابل وسوسه هایی که با آنها مواجه هستیم، ایستاده است.

 

هر بخشش نیکو و هر عطای کامل از بالاست، نازل شده از پدر نورها که در او نه تغییری است و نه سایه ناشی از دگرگونی. او چنین اراده فرمود که ما را با کلام حق تولید کند تا همچون نوبر آفریده های او باشیم.

 

الف. هر بخشش نیکو و هر عطای کامل از بالاست: نمی‌توانیم از ذات سقوط کردۀ انسان و آنانی که گرفتار این سقوط هستند انتظارِ نیکویی داشته باشیم. اما هر بخشش نیکو و هر عطای کامل از جانب خداوند پدر در آسمان می‌آید.

 

یک) البته، نیکی نهایی هر عطا باید در مقیاس ابدی سنجیده شود. چیزی که ممکن است در ابتدا خوب به نظر برسد (مانند برنده شدن پول در لاتاری ) در واقع ممکن است به نابودی ما منجر بشود.

 

ب. نازل شده از پدر نورها که در او نه تغییری است و نه سایه ناشی از دگرگونی: نیکویی خدا همواره نیکو است. در او تغییری نیست. او سایه نیست بلکه خداوند پدر نورها است.

 

یک) به گفته هیبرت، در متن اصلی یونانی باستان نوشته شده است خداوند در واقع “پدر این نورها است” . این نورها، اجرام آسمانی هستند که هم روز و هم شب آسمان را روشن می‌کنند. خورشید و ستارگان هرگز از تاباندن نور دست بر نمی‌دارند، حتی وقتی که نمی‌توانیم آنها را ببینیم. در نتیجه هیچ سایه و تاریکی در خدا وجود ندارد. وقتی شب فرا می‌رسد، تاریکی تقصیر خورشید نیست زیرا خورشید مثل قبل می‌درخشد و این زمین است که از خورشید به سوی تاریکی برگشته است.

 

دو) منظور این است که خدا هرگز تغییر نمی‌کند. در میان خداشناسان جدید، برخی افراد وجود دارند که به آموزه‌ای به نام الهیات پویشی (یا الهیات فرآیند) معتقد هستند که بر اساس آن، خدا در حال رشد و تکامل است و در یک “فرآیند روبه رشد” قرار دارد. اما انجیل می‌گوید که در او نه تغییری است و نه سایه ناشی از دگرگونی وجود دارد.

 

ج. او چنین اراده فرمود که ما را با کلام حق تولید کند: یعقوب دریافت که عطای رستگاری توسط خداوند ارزانی شده است البته نه از طریق تلاش یا اطاعت انسانی، بلکه خدا چنین اراده فرمود که رستگاری را برای ما تولید کند.

 

یک) « ما را با کلام حق تولید کند: «این کلام بر این تاکید دارد که او کار یک مادر را برای ما انجام داد و ما را در پرتو زندگی قرار داد.» (تراپ)

 

دو) در این موقع غالب افرادی که سخاوتمند هستند باید سخاوتمندی خود را ابراز کنند. آنها باید منتظر بمانند تا از آنها درخواست شود. بعضی وقتها هم باید تحت فشار قرار بگیرند. در چند نمونه باید آنها  به سمت انجام کار هدایت شوند. اما خداوند به خواست خود آنچه را انجام داده است و انگیزه‌ای نداشته بغیر از این که از رحمت و مهربانی لذت می‌برد و خواست خود او بوده است، زیرا نام و ذات او محبت است و مانند خورشید همیشه تابان است، ذات او اینگونه است که پرتوهایی از لطف ابدی خود را میان انسانها تقسیم کند.» (اسپورژن)

 

د. تا همچون نوبر آفریده های او باشیم: ما می‌توانیم نیکویی خداوند را در نجات خود ببینیم، همان گونه که او، نجات ما را طبق اراده خود به انجام ‌رسانید و ما را با کلام حق به سوی زندگی روحانی پیش برد، تا شاید ما به عنوان نوبر محصول خدا، او را جلال دهیم.

 

یک) در آیات پیشین، یعقوب به ما گفت که شهوت انسان چه حاصلی به وجود می‌آورد: گناه و مرگ. در اینجا می‌گوید که اراده نیکوی خداوند چه چیزی به ارمغان می آورد: رستگاری و نجات را برای ما مهیا می‌سازد و ما همچون نوبر آفریده های او می‌شویم.

 

دو) احتمال دارد یعقوب وقتی ایمانداران را نوبر آفریده‌ها نامید، به ایمانداران زمان خودش اشاره داشته باشد مخصوصاً مطابق مکتوبات او مسیحیانی که از پیشینۀ یهودی برخوردار بودند. این دیدگاه که این مسیحیان با یک پیشینه یهودی، نوبر آفریده‌ها هستند،(تثنیه 1:26-4) نشان می‌دهد یعقوب انتظار داشت گروه بعدی و بزرگتر مسیحیان از یک پیشینه غیر یهودی باشند.

 

سه) برخی درباره واژه نوبر آفریده‌ها بحث کرده و گفته‌اند که یعقوب رستگاری وسیعتری را در میان مخلوقات ناشناخته خدا در ذهن داشته است و اینکه ما  نوبر آن رستگاری گسترده هستیم.

 

۴. آیات(19-20) ایستادگی در برابر خشم ناپارسا

 

برادران عزیز من، توجه کنید: هر کس باید در شنیدن تند باشد، در گفتن کند و در خشم آهسته! زیرا خشم آدمی پارسایی مطلوب خدا را به بار نمی آورد.

 

الف. هر کس باید در شنیدن تند باشد، در گفتن کند و در خشم آهسته: ما می‌توانیم یاد بگیریم که در ابتدا با شنیدن تند و گفتن کند، خشم را آهسته کنیم. بیشتر مواقع خشم و عصبانیت ما از خودمان ناشی می‌شود و نه دیگران. تند شنیدن راهی برای توجه به دیگران است. گفتن کند نیز راهی برای توجه به دیگران است.

 

یک) «اما آیا طبیعت آنچه را که این رسول در اینجا ذکر می‌کند را به ما یاد نداده است، با دادن دو گوش که همیشه  آماده شنیدن هستند و یک زبان که درمیان دندانها و لبها محصور شده است؟» (تراپ)

 

ب. در خشم آهسته! زیرا خشم آدمی پارسایی مطلوب خدا را به بار نمی آورد: با توجه به ماهیت آزمایش و نیکویی خداوند، ما باید توجه خاصی داشته باشیم که در خشم آهسته باشیم، زیرا خشم ما پارسایی مطلوب خدا را به بار نمی آورد. خشم ما تقریبا همیشه برای دفاع یا تثبیت منافع خود ما است.

 

۵. آیه (۲۱) ایستادگی در مقابل هوس‌های جسمانی

 

پس هر گونه پلیدی و هر فزونی بدخواهی را از خود دور کنید و با حلم، کلامی را که در شما نشانده شده و می تواند جانهای شما را نجات بخشد، بپذیرید.

 

الف. پلیدی و هر فزونی بدخواهی: این عبارت دربردارندۀ مفهوم زندگی ناپاک است. باتوجه به طبیعت آزمایش و نیکی خداوند، باید تمام ناپاکی را کنار بگذاریم و آنها را از خودمان دور کنیم.

 

یک) هرگونه پلیدی: « چرک (پلیدی) متعفن زخمی مهلک. گناه، استفراغ شیطان است، مدفوع روح، اضافات یا فضولاتی از شرارت (بدخواهی) … همچنانکه در اینجا کنایه‌ای است از شیرابه‌ اجساد قربانی‌ها که در جویبار کدرون (نام دره ای در شرق اورشلیم و نام نهری که در این دره جاری است) فرو می‌ریخت، یعنی همان خندق شهر». (تراپ).

 

دو) نسخه قدیمی یعقوب عبارت فزون بدخواهی را اضافات شرارت ترجمه کرده است.

 

ب. با حلم، کلامی را که در شما نشانده شده و می تواند جانهای شما را نجات بخشد، بپذیرید: بر خلاف شیوه زندگی ناپاک، ما باید کلام نشانده شده خدا در جانهایمان  را بپذیریم (با حلم توسط قلبی پذیرا). این کلام قادر است جان ما را هم در وضعیت این دنیا و هم در ابدیت نجات بخشد. پاکی کلام خداوند می‌تواند ما را حتی در دورانی ناپاک حفظ کند.

 

یک) « بنابراین، اولین چیز پذیرفتن است. این کلمه پذیرفتن، یک کلمه بسیار آموزنده در بشارت مسیح است؛ دری است که فیض خداوند از آن به ما وارد می‌شود. ما با اعمال خود نجات نمی‌یابیم، بلکه با پذیرفتن؛ نه با آنچه به خداوند می‌دهیم بلکه با آنچه خداوند به ما می‌دهد و ما از او می‌پذیریم، نجات می‌یابیم.» (اسپورژن)

 

دو) در اینجا یعقوب به قدرت روحانی کلام خداوند اشاره کرد. وقتی آن در قلب انسان نشانده شده، می‌تواند جانهای شما را نجات دهد. کلام خدا، قدرت خداوند را در خود دارد.

 

6. آیات (22- ۲۵) چگونه کلمه خدا را بپذیریم

 

به جای آورندۀ کلام باشید، نه فقط شنونده آن؛ خود را فریب مدهید! زیرا هر کس که کلام را می شنود اما به آن عمل نمی کند، به کسی ماند که در آینه به چهره خود می نگرد و خود را در آن می بیند، اما تا از برابر آن دور می شود، از یاد می برد که چگونه سیمایی داشته است. اما آن که به شریعت کامل که شریعت آزادی است چشم دوخته، آن را از نظر دور نمی‌دارد، و شنونده فراموش کار نیست بلکه به جای آورنده است، او در عمل خویش خجسته خواهد بود.

 

الف. به جای آورندۀ کلام باشید، نه فقط شنونده آن: ما باید کلام خدا را به عنوان آورندۀ کلام بپذیریم نه فقط به عنوان شنونده آن. وقتی فقط کلام خدا را می‌شنوید ولی به آن عمل نمی‌کنید فقط خود را فریب داده‌اید.

 

یک) برای مردم دنیای باستان شنیدن سخنان معلمین عادی بود. اگر به دنبال یک معلم می‌رفتید و سعی می‌کردید با آن چیزی که او گفته زندگی کنید، شما را شاگرد آن معلم خطاب میکردند. شاید بتوان گفت که عیسی به دنبال شاگردینی می‌گردد که به جای آورنده کلام باشند نه فقط شنونده.

 

دو) عیسی از همین منظور برای جمع بندی موعظه بزرگ خود در سر کوه استفاده کرد. او گفت کسی که کلام خدا را فقط بشنود، مثل کسی است که خانه‌اش را روی شن بنا کرده است، اما کسی که کلام خدا را بشنود و به جای آورد، مثل کسی است که خانه‌اش را بر روی یک صخره محکم ساخته است. کسی هم که کلام خدا را شنیده و هم بجا آورده، می‌تواند در برابر طوفانهای اجتناب‌ناپذیر زندگی و داوری در روز قیامت در امان باشد. ( متی 24:7-27)

 

سه) «یک معلم یا واعظ می‌تواند نطقی بلیغ با ارجاع به انجیل ارائه کند، یا پیشگوییهای عهدعتیق درباره مسیح را بطور قابل تحسینی توضیح دهد، اما وقتی موعظه تمام شود تنها چیزی که باقی می‌ماند این است که شنوندگان آن را در زندگی خود اجرا کنند و اگر آنها خود را با تحسین احساسی یا لذت بردن از احساسات عاطفی یا روانی قانع کنند، نباید تصور کنند که این دین است.» (موفات)

 

چهار) «بیم آن دارم که ما نیز از این اعضای کلیسا داشته باشیم؛ اینها شنوندگانی قابل ستایش، شنوندگانی پرشور، شنوندگانی دلبسته، اما در عین حال شنوندگانی نامبارک هستند زیرا بجای آورنده کلام نیستند.» (اسپورژن)

 

پنج) « شما این داستان قدیمی را شنیده‌اید؛ من نمی‌خواهم که دوباره تکرارش کنم، اما نکته آن را یادآوری می‌کنم. وقتی دونالد زودتر از معمول از کلیسا بیرون آمد، سندی به او گفت: چه شد دونالد، موعظه تمام شد؟ دونالد گفت: نه، حرف زیادی زده شد ولی هنوز به جا آوردن کلام شروع نشده است.» (اسپورژن)

 

ب. در آینه به چهره خود می نگرد و خود را در آن می بیند، اما تا از برابر آن دور می شود، از یاد می برد که چگونه سیمایی داشته است: کسی که فقط کلام خدا را می‌شنود و آن را اجرا نمی‌کند، حس و حالت همان شخصی را دارد که به آینه نگاه می‌کند و فورا آنچه را که می‌بیند فراموش می‌کند. اطلاعاتی که به دست او می‌رسد در زندگی او فایده ای ندارد.

 

یک) به چهره خود می نگرد: در متن یونانی باستان کلمه‌ای که در اینجا “می‌نگرد” ترجمه شد، مفهوم بررسی دقیق را در خود دارد. یعقوب با به کار بردن آن، افرادی را در نظر داشت که با دقت کلام خداوند را بررسی می‌کردند. آنها را می‌توان به عنوان کارشناسان کتاب مقدس در نظر گرفت، اما با این وجود بجای آورندگان کلام نیستند.

 

دو) «کلمه آینه در اینجا مانند آینه معمولی ما نیست، که صرفا ویژگیهای ظاهری ما را نشان می‌دهد بلکه طبق متن یونانی، انسان در آن آینه، ذات خود یعنی چهره حقیقی خود را می‌بیند. کسی که این کلام را می‌خواند و می‌شنود ممکن است نه تنها اعمال خود را در آنجا ببیند، بلکه انگیزه‌ها، امیال و وضع درونی خود را نیز ببیند». (اسپورژن)

 

سه) واعظ این مسئولیت را دارد که به افراد کمک کند قدرت کلام خدا را درک کنند و در آنها این انگیزه را بوجود آورد که مشتاق قدرت کلام در زندگی خود شوند و مانع آن نشوند. «بعضی واعظا‌ن فکر می‌کنند که وظیفه دارند تا تصاویری زیبا ترسیم کنند؛ اما چنین نیست. ما نباید برنامه‌ریزی‌ کنیم و طرح بکشیم، بلکه صرفا می‌خواهیم بازتاب حقیقت را نشان دهیم. ما باید آیینه را برای نشان دادن ذات در مفهوم اخلاقی و روحانی در دست بگیریم و بگذاریم انسانها خود را در آن ببینند. حتی لازم نیست آینه را درست کنیم، فقط باید آن را نگه داریم. اندیشه‌های خدا، و نه اندیشه‌های خودمان باید در برابر ذهن شنوندگان قرار گیرد و این باعث شناخت یک انسان از خودش می‌شود. کلام خداوند آشکارکننده رازهاست: به انسان حقیقت زندگی خودش، عقایدش، قلب و باطن اش را نشان می‌دهد.» (اسپورژن)

 

چهار) یک فرد سالم در آینه نه فقط برای تحسین خودش بلکه برای انجام کاری نگاه می‌کند. با همین شکل، یک مسیحی سالم به کلام خدا نگاه می‌کند تا کاری در آن مورد  انجام دهد، نه فقط برای اینکه مطالب را حفظ کند و هرگز از آن استفاده نکند.

 

پنج) «آموزه های خداوند، که صادقانه موعظه شوند، همچون آیینه‌ای هستند که کسی که آن را می‌شنود نمی‌تواند از کشف شخصیت خود و تحت‌تاثیر قرار گرفتن از نقص خود جلوگیری کند؛ او غمگین می‌شود و هدف خود را اصلاح می‌کند. اما وقتی موعظه تمام می‌شود، آینه برداشته می‌شود … به زودی فراموش می‌کند که چگونه انسانی بوده است … او خود را از توبه و اصلاح زندگی بی‌نیاز می‌یابد و به این ترتیب روح خود را فریب می‌دهد.» (کلارک)

 

شش . در اینباره آقای برفورد گفت: از شریعت خداوند به عنوان یک آینه  استفاده کنید و در آن به دقت مطالعه کنید؛ در آن‌ حالت شما صورت خود را زشت، ژولیده، گستاخ و کریه خواهی دید به شکلی که نمیتوانید از فکر به آن احساس شرمساری نکنید.» (تراپ)

 

ج. اما آن که به شریعت کامل که شریعت آزادی است چشم دوخته، آن را از نظر دور نمی دارد…او در عمل خویش خجسته خواهد بود: اگر ما با دقت کلام خدا را مطالعه کنیم و آن را انجام دهیم (آن را از نظر دور نداریم)، آنگاه مورد رحمت قرار خواهیم گرفت.

 

یک) آن که به شریعت کامل که شریعت آزادی است چشم دوخته: در زبان یونانی باستان کلمه ترجمه شده به معنی “چشم دوخته” از یک بررسی عمیق صحبت می‌کند بطوریکه فرد خم شود تا نگاهی دقیق‌تر و بهتر داشته باشد. اگرچه یعقوب بر انجام این کار تاکید داشت، اما از مطالعه کلام خدا نیز غافل نبود. ما باید به کلام خدا چشم بدوزیم.

 

دو) آدام کلارک به این نکته اشاره می‌کند کلمه یونانی باستان که در اینجا “از نظر دور نمی‌دارد” ترجمه شده است به این معنی است: «زمان می‌برد تا وضعیت روح خود، فیض خدای خود، وسعت وظیفه‌اش و اوج افتخار وعده داده شده را ببیند و بررسی کند. در اینجا عبارت، استعاره از زنانی است که وقت زیادی را در جلو آینه صرف می‌کنند تا خودشان را به بهترین نحو آراسته کنند و یک تار مو یا کوچکترین آرایش را از قلم نیندازند.»

 

سه) شریعت کامل آزادی: این یک روش شگفت انگیز برای توصیف کلام خدا است. در عهدجدید، خداوند شریعتی را برای ما معرفی می‌کند و آن شریعت آزادی است که روح خداوند آن را بر قلبهای مومن شدۀ ما نوشته است.

 

چهار) «همه دیدگاه کتاب مقدس، و به ویژه انجیل، شریعت نامیده می‌شود، رسالۀ رومیان ۳ :۲۷، هر دو را به عنوان یک اصل، و به سبب قدرتی که بر قلب دارد؛ و یک شریعت آزادی، زیرا راه را به سوی بهترین آزادی، رهایی از گناه، شریعت آئینی دست و پاگیر، سختگیری اخلاقی و خشم خداوند نشان می‌دهد.» (پول)

 

۷. آیات (۲۶ – ۲۷) نمونه‌هایی از بجای آورندن کلام خدا

 

آن که خود را دیندار بداند، اما مهار زبان خود را نداشته باشد، خویشتن را می فریبد و دیانتش باطل است. دینداری پاک و بی لکه در نظر پدر ما خدا، آن است که یتیمان و بیوه زنان را به وقت مصیبت دستگیری کنیم و خود را از آلایش این دنیا دور بداریم.

 

الف. آن که خود را دیندار بداند: یعقوب توضیح داد که دین واقعی با شنیدن کلام محقق نمی‌شود، بلکه با بجا آوردن آن میسّر می‌شود. یک راه برای بجا آوردن کلام خدا این است که زبان خود را مهار کنیم.

 

یک) خود را دین دار بداند: عهدجدید هرگز از این واژه یونانی باستان برای “دیندار” در معنای مثبت استفاده نمی‌کند. (اعمال 22:17، 19:25، 6:25 و کولسیان 23:2) یعقوب در اینجا از این کلمه برای کسی استفاده کرد که دیندار است، اما در واقع همسو با خداوند نیست و این موضوع آشکار است چون زبانش را مهار نمی‌کند.

 

ب. دیانتش باطل است: همراهی شما با خدا بی‌فایده است، اگر که خدا روی روش زندگی شما و برخورد شما با دیگران تاثیر نگذارد. بسیاری از انسانها در قلب خود در مورد حقیقت همراهی با خدا خود را فریب می‌دهند.

 

یک) به نظر می‌رسد که این جمله در مورد یهودیان ریاکاری بود که فقط بر مسائل ظاهری دین اصرار داشتند و خود را از پلیدی‌های تشریفاتی حفظ می‌کردند، در حالی که فساد اخلاقی در آنها به شدّت نمایان بود، متی۲۳:۲۳؛ یوحنا 28:18؛ حریصانه خانه بیوه زنان را غارت می کردند.» (پول)

 

دو) او جایگاه پرستش عمومی (به یعقوب۲:۲، 14:5مراجعه کنید) یا مراسم مذهبی را انکار نمی‌کند، اما توضیح می‌دهد که در نظر خداوند دینداری پاک و بی‌لکه خود را در نیکوکاری و پارسایی نمایان می‌سازد، دو ویژگی اخلاق مسیحیان اولیه که دنیای معاصر را تحت تاثیر قرار داده است.» (موفات)

 

ج. دینداری پاک و بی لکه در نظر پدر ما خدا: در نظر انسان، دینداری پاک و بی لکه مفهومی متفاوت با آنچه در نظر خداوند است، دارد.

 

د. آن است که یتیمان و بیوه زنان را به وقت مصیبت دستگیری کنیم و خود را از آلایش این دنیا دور بداریم: همراهی واقعی با خدا به روشهای ساده و عملی خود را نشان می‌دهد که شامل کمک به نیازمندان و دوری از فساد دنیا هست.

 

یک) «آداب پرستش در کتاب مقدس، تظاهر خارجی پرستش، تجسم واقعی اصول درونی مذهب، دیدار با یتیم‌ها و بیوه‌ها و دورنگه داشتن خودمان از آلایش این دنیا است. نیکوکاری و پاکی دو مشخصه عظیم مسیحیت هستند.» (اسپورژن)

 

دو) «ایمان حقیقی نه تنها راه‌حلی برای تسکین درد و رنج ارائه می‌دهد، بلکه آنها را تحقق نیز می‌بخشد، نظارت بر آنها را به عهده می گیرد، آنها را تحت مراقبت خود قرار می‌دهد؛ که به معنی episkeptesthai هست. به خانه‌های مردم می‌رود و با قلبهای آنان سخن می‌گوید؛ نیازهای آنها را تامین می‌کند، در پریشانی آنها با آنها همدردی می‌کند، مسائل الهی را به آنها تعلیم می‌دهد، آنها را به سوی خداوند هدایت می‌کند و همه اینها را به خاطر خدا انجام می‌دهد. این دین مسیح است.» (کلارک)

 

ه. خود را از آلایش این دنیا دور بداریم: منظور این نیست که یک مسیحی باید از دنیا دور شود؛ در عوض یتیمان و بیوه زنان را به وقت مصیبت دستگیری می‌کند و نیازهایشان را رفع می‌کند. آرمان مسیحیت عزلت نشینی و دوری از دنیا نیست؛ آنها در دنیا هستند اما آنها نباید متعلق به دنیا باشند؛ و باید خود را از آلایش دنیا دور بدارند.

 

یک) من دوست دارم یک مسیحی را ببینم که نه در یک قفس شیشه‌ای از آزمایش و وسوسه دور باشد، بلکه با یک سپر نامرئی محافظت شده است به شکلی که هر جا برود از ذات و امیال اهریمنی و نفوذ شیاطین که در همه جا حضور دارد، در امان بماند. (اسپورژن)

 

دو) در کتاب پیدایش، لوط نمونه شخصی است که توسط دنیا مغلوب شد. او برای زندگی به سمت شهر سدوم رهسپار شد و به وضعیت معنوی مردم منطقه به خاطر رونق و آبادانی آنجا توجهی نکرد. سرانجام او به آن شهر شریر رفت و بخشی از رهبری شهر شد. نتیجه نهایی این بود که او همه چیز را از دست داد و به سختی توانست نجات یابد.

 

سه) «هیچ کتابی نیست که چنین آرمان بلندی از آنچه زندگی ممکن است با تسلیم در برابر فیض مسیح بدست می‌آورد، داشته باشد. یک قلب پاک و یک ردای بی‌آلایش، هیچ گناهی اجازه ورود به روح را ندارد و هیچ عادت بدی مجوز غلبه بر زندگی را ندارد.» (مایر)