Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

باب دوم رساله یعقوب – ایمان زنده در زندگی کلیسا

 

 جانبداری و تبعیض در خانواده خدا

 

1. آیه (1) اصل اثبات شده

 

برادران من، ایمان شما به عیسی مسیح، خداوند پرجلالمان، با تبعیض همراه نباشد.

 

الف. ایمان …. همراه نباشد: ایمان پر جلالی که داریم، ایمان به عیسی مسیح، هرگز نباید با تبعیض (جانبداری) آمیخته باشد. خداوند پرجلالمان هرگز جانبداری نکرد. (تثنیه 17:10 و اعمال 34:10) بنابراین کسانی که به او ایمان دارند نیز نباید چنین کنند.

 

یک) یعقوب واژه‌ای قوی برای اشاره به عیسی مسیح به کار برد: خداوند پرجلالمان. موفات می‌گوید: «ایمان مسیحی در اینجا به وضوح اینگونه اعلام شد، ایمان به عیسی مسیح، خداوند پرجلالمان، که یک عنوان چشمگیر برای مسیح به عنوان تجلی کامل حضور و جلال الهی است. یهودیان این حضور پر جلال را “شکیناه” می‌نامیدند.

 

دو) این امر به ویژه به این دلیل مهم است که رساله یعقوب به طور گسترده (و به درستی) به عنوان یکی از اولین رساله‌های مکتوب عهد جدید (شاید حدود بین ۴۴ تا ۴۸ بعد از میلاد) در نظر گرفته می‌شد. این کلام بدان معنی است که اولین مسیحیان عیسی را خدا می‌دانستند و این را با کلمات محکم و صریحی بیان می‌کردند.

 

ب. با تبعیض: خوب است به خاطر داشته باشیم که رساله یعقوب در عصری بسیار خاص و پر از تعصب و نفرت براساس طبقه اجتماعی، قومیّت، ملّیت و سابقه مذهبی نوشته شده بود. در دنیای باستان مردم به طور مرتب طبقه بندی می‌شدند، یهودی یا غیر یهودی، برده یا آزاد، غنی یا فقیر، یونانی یا بربر و یا هر موضوع دیگر.

 

یک) یکی از جنبه های مهم کار عیسی، شکستن این دیوارهایی بود که بشریت را از هم جدا می‌کرد و ایجاد نسل جدیدی از بشر در او بود.(افسسیان 14:2-15)

 

دو) اتحاد و پذیرا بودن کلیسای اولیه برای جهان باستان شوکه کننده بود. اما این اتحاد به طور خودکار اتفاق نیفتاد. همان طور که این فرمان یعقوب نشان می دهد، شاگردان باید به کلیساهای اولیه آموزش می‌دادند که هرگز ایمان به عیسی مسیح با تبعیض همراه نباشد.

 

۲. آیات (۲ – ۴) یک نمونه از نوعی تبعیض که در میان مسیحیان جایی ندارد

 

اگر کسی با انگشتری زرین و جامه فاخر به مجلس شما در آید و فقیری نیز با جامه ژنده وارد شود، و شما به آن که جامۂ فاخر در بر دارد توجه خاص نشان دهید و به او بگویید: « در این جای نیکو بنشین»، اما فقیر را بگویید: « همان جا بایست!» و یا: « اینجا پیش پاهای من بر زمین بنشین،» آیا در میان خود تبعیض قائل نشده و با اندیشه بد قضاوت نکرده اید؟

 

الف. اگر کسی به مجلس شما در آید: در یونان باستان، واژه مجلس در واقع به محل تجمع یهودیان یعنی کنیسه گفته می‌شد. این حقیقت که یعقوب محل ملاقات مسیحیان را  کنیسه می‌نامد نشان می‌دهد که او قبل از اینکه غیر یهودیان به طور گسترده در کلیسا پذیرفته شوند، این رساله را نوشته بود. در زمانی که یعقوب این رساله را نوشت بیشتر مسیحیان از قوم یهود بودند. این تنها جایی در عهدجدید است که در آن مجلس مسیحیان به وضوح کنیسه نامیده میشود.

 

یک) «تا جدایی کامل میان یهودیت و مسیحیت، یهودیان مسیحی و غیر مسیحی، حداقل در اغلب موارد، کلمه یکسانی برای مکان مقدس ملاقات خود به کار می‌بردند.» (آدامسون)

 

دو) از آنجا که مسیحیان هیچ ساختمانی به عنوان کلیسا در آن دوره نداشتند، محل ملاقات آنها معمولاً اتاق بزرگی در خانه یکی از اعضای ثروتمند بود یا سالنی بود که برای این منظور اجاره شده بود. (اعمال9:19)، جایی که در آن بیگانگان برای حضور در مراسم معمول آزاد بودند … آنها بدون هیچگونه خودپسندی و یا ترسی مورد استقبال قرار می‌گرفتند. (موفات)

 

ب. با انگشتری زرین : این جمله نشان می‌داد که آن شخص ثروتمند است. در جامعه روم، ثروتمندان انگشتری بزرگ در دست چپ داشتند و این نشانه‌ای از ثروت با خودنمایی  بود. حتی در رم مغازه هایی وجود داشت که در آنها می شد برای مواقع خاصی انگشتر اجاره کرد. (هیبرت)

 

یک) و فقیری نیز با جامه ژنده وارد شود. این جمله به معنای فقر مطلق است، حتی به منزله گدامنشی. (پول)

 

ج. آیا در میان خود تبعیض قائل نشده و با اندیشه بد قضاوت نکرده اید: طرفداری از مرد ثروتمند در برابر مرد فقیر به شکلی که یعقوب توضیح داد نشان دهنده یک  شهوانیت عمیق در میان مسیحیان است. اندیشه بد آنها با اعمال طرفدارانه آنها آشکار می‌شود.

 

یک)  تبعیض نشان می‌دهد که ما بیشتر به ظاهر اهمیت می‌دهیم تا به دل. خداوند همچون انسان نمی‌نگرد؛ انسان به ظاهر می‌نگرد، اما خداوند به دل. (اول سموئیل 7:16 ) خدا به دل می‌نگرد و ما هم باید همین طور رفتار کنیم.

 

دو) اعمال تبعیض نشان می‌دهد که ما درک درستی از این که چه کسی از نظر خداوند مهم و برکت داده شده است نداریم. وقتی فرض می‌کنیم که فرد ثروتمند برای خدا مهمتر است و یا توسط خدا تقدیس می‌شود، ارزش زیادی برای ثروت مادی قرار می‌دهیم.

 

سه) تبعیض وجود خودخواهی را در ما نشان می‌دهد. معمولا به این علت انسان ثروتمند را بر فقیر ترجیح می‌دهیم که فکر می‌کنیم انسان ثروتمند سود بیشتری برای ما دارد. او می‌تواند لطفی به ما بکند که فرد فقیر نمی‌تواند.

 

۳. آیات (۵ – ۷) تبعیض انسان به ندرت با قلب خدا سازگار است

 

 برادران عزیز، گوش فرا دهید! مگر خدا فقیران این جهان را برنگزیده تا در ایمان دولتمند باشند و پادشاهی ای را به میراث یابند که او به دوستداران خود وعده فرموده است؟ اما شما به فقیر بی حرمتی روا داشته اید. آیا دولتمندان نیستند که بر شما ستم روا می‌دارند و شما را به محکمه می کشند؟ آیا ایشان نیستند که به آن نام شریف که بر شما نهاده شده، کفر می گویند؟

 

الف. مگر خدا فقیران این جهان را برنگزیده تا در ایمان دولتمند باشند و پادشاهی ای را به میراث یابند: هر چند که برای انسان آسان است که به ثروتمندان تعلق داشته باشد، اما خدا به آنها تعلق ندارد. در واقع، از آنجا که ثروت مانعی بر سر راه پادشاهی خداوند است (متی 24:19) این باور وجود دارد که خدا به طور خاص فقرا را در این دنیا برکت می‌دهد.

یک) «آنها برگزیده شده‌اند تا در ایمان دولتمند باشند چون مردم فقیر این دنیا فرصتهای بیشتری برای اعتماد به خدا دارند. بنابراین آنها ممکن است از در ایمان بسیار بیشتر از مردم ثروتمند دولتمند باشند. شخص ثروتمند ممکن است به  خدا ایمان داشته باشد. اما شخص فقیر باید … این انسان فقیر هیچ سنگری برای پناه گرفتن ندارد، مگر آن دو بازوی قوی خدا». (مایر)

 

دو) این جمله به نظر می رسد به متی 5:11 اشاره دارد: به فقیران بشارت داده می‌شود. اینان به عیسی مسیح ایمان داشتند و رستگاری او را یافتند. در حالی که ثروتمندان او را تحقیر می‌کردند، آزار می‌دادند و نادیده می‌گرفتند. (کلارک)

 

ب. خدا برنگزیده: فقرا به این مفهوم برگزیده می‌شوند که با ایمان بیشتر به خداوند پاسخ می‌دهند و موانع کمتری بر سر راه پادشاهی خدا دارند.

 

یک) تاریخ کلیسا نشان می‌دهد که مردم فقیر نسبت به ثروتمندان بیشتر به بشارت مسیح واکنش نشان داده‌اند. (هیبرت)

 

دو) وقتی ما انسانها را با آنچه که در ظاهر می‌بینیم انتخاب می‌کنیم، درحقیقت ارادۀ خدا را نادیده می‌گیریم. به یاد داشته باشید که به نظر می‌رسید یهودا در رهبری از پطرس بهتر باشد.

 

سه) علاوه بر این، می‌توانیم بگوییم که خداوند فقرا را به این خاطر برگزید چرا که وقتی انسانیت را به اولوهیت خود افزود و به زمین آمد، با فقر زندگی کرد. «هیچ چیز ترسناک تر از فقر برای انسان نیست. آنها برای اینکه فقر را تحمل نکنند حاضرند هر فرمانی را در«1۰ فرمان موسی» بشکنند. اما این تقدیر الهی است. او تنها یک فرصت برای زندگی کردن حیات ما داشت و تصمیم گرفت از والدینی به دنیا بیاید که بسیار فقیر بودند و نمی‌توانستند بیش از دو کبوتر را بخاطر تولد او در معبد قربانی کنند.» (مایر)

 

چهار) البته، خداوند فقط فقرا را برگزیده نکرده است. با این وصف، می‌توانیم بگوییم که نخست او فقرا را برگزیده است، همانگونه که پولس در اول قرنتیان 26:1 گفت: ای برادران وضع خود را آن هنگام که خدا شما را فراخواند در نظر آورید. بیشتر شما با معیارهای بشری حکیم محسوب نمی شدید و از نجیب زادگان نبودید. «نه اینکه خداوند همه مستمندان جهان را برگزیده باشد، بلکه انتخاب او بیشتر از آنان است.» (پول)

 

پنج) کالوین درباره انتخاب خدا از فقرا چنین نوشت: «در واقع او نه تنها می‌خواست با آنها شروع کند، بلکه می‌خواست غرور ثروتمندان را شکست دهد.»

 

شش) ما باید به خودمان یادآوری کنیم که خداوند هرگز خواستار تبعیض بر ضد ثروتمندان نیست. اگر میان یک شخص ثروتمند و یک شخص فقیر مشکلی بوجود آید و نیاز به قضاوت و داوری باشد، آنگاه باید به قانون و حقایق پرونده اجازه داد که بدون توجه به طبقه اقتصادی افراد، حکم درست را تعیین کند.

 

ج. یا دولتمندان نیستند که بر شما ستم روا می دارند و شما را به محکمه می کشند: یعقوب به خوانندگان رساله خود یادآور شد که ثروتمندان اغلب علیه آنها مرتکب گناه می‌شوند (بر شما ستم روا می دارند شما را … می کشند). این موضوع اغلب به این دلیل است که علاقه به پول ریشه هر گونه بدی است (اول تیموتائوس 10:6) فقط به همین دلیل، ثروتمندان ارزش آن را ندارند که مورد توجه قرار گیرند.

 

یک) تاریخ نشان داده است که ثروتمندان واقعا توانسته‌اند که به فقرا ستم روا کنند. «با غرور و بیرحمی شما را لگدمال می‌کنند… بله، شما را می‌بلعند همانطور که ماهیهای بزرگتر نسبت به ماهیهای کوچکتر رفتار می‌کنند. این یک گناه بخاطر نژاد، فیض و جایگاه است.» (تراپ)

 

دو) کفر می گویند: « اگر ثروتمندانی که در اینجا از آنها صحبت شد مسیحی بودند، پس ممکن است آنها به نام مسیح کفر گفته باشند، زمانی که توسط حرکت شرورانه خود باعث کفر گویی توسط دیگران شوند… اما اگر منظور ثروتمندان  بی‌ایمان باشد، مردان ثروتمند آن زمان به طور کلی دشمنان بزرگ مسیحیت بودند.» (پول)

 

۴ . آیات (۸-۹) تبعیض توسط کتاب مقدس محکوم می‌شود

 

 اگر براستی شریعت شاهانه را مطابق با این گفته کتاب به جای آورید که می فرماید: «همسایه ات را همچون خویشتن محبت کن» کار نیکو کرده اید. اما اگر تبعیض قائل شوید، گناه کرده اید و شریعت، شما را چون افرادی قانون شکن، محکوم می‌کند.

 

الف. اگر براستی شریعت شاهانه را مطابق با این گفته کتاب به جای آورید: یعقوب انتظار داشت که بعضی از خوانندگان او ممکن است از طرفداری خود نسبت به ثروتمندان دفاع کنند، زیرا  محبت به ثروتمندان را به عنوان محبت به همسایه خود در پیروی از شریعت می‌دانستند.

 

ب. اما اگر تبعیض قائل شوید، گناه کرده اید: مشکل این نیست که کسی با ثروتمند خوش‌رفتاری بکند. مشکل این است که این انسان نسبت به ثروتمندان تبعیض قائل می‌شود و با فقیران مهربان نیست! پس شما نمی‌توانید تبعیض قائل شدن خود را با گفتن این حرف توجیه کنید که من فقط حکمی را اجرا می‌کنم که گفته است همسایه‌ام را مانند خودم دوست داشته باشم.

 

ج. شریعت شاهانه: خدای ما پادشاه بزرگی است و شریعت او شریعت شاهانه است. عیسی پادشاه ما تاکید ویژه‌ای بر این دستور(متی 36:22-40) از عهدعتیق (لاویان 18:19) داشت. یعقوب به ما یادآوری می‌کند که مرد فقیر هم به  اندازه همان مرد ثروتمند همسایه ما است.

 

یک) «این فرمان: همسایه خود را همچون خویشتن محبت کن، یک شریعت شاهانه است، نه فقط به این علت که از جانب خداوند مقدر شده است و از اقتدار شاهانۀ او بر مردم منشا می‌گیرد، بلکه به این جهت که برای وضع کنونی بشر بسیار مفید، مناسب و لازم است … ما لقب شاهانه را به هر چیزی که عالی، شریف، اصیل و مفید هست می‌دهیم.» ( کلارک)

 

 

5. آیات (1۰ -1۳) مساله جدی اطاعت از همه دستورات خدا

 

زیرا اگر کسی تمام شریعت را نگاه دارد اما در یک مورد بلغزد، مجرم به شکستن تمام شریعت است. چه، او که گفت: « زنا مکن»‌ همچنین گفته است: «قتل مکن». پس هرچند زنا نکنی، اما اگر قتل کنی، شریعت را شکسته ای. پس همچون کسانی سخن گویید و عمل کنید که می دانند بر پایه شریعت آزادی، بر آنها داوری خواهد شد، زیرا داوری نسبت به آن که رحم نکرده باشد، بی رحم خواهد بود. اما رحم بر داوری پیروز خواهد شد؟

 

الف. زیرا اگر کسی تمام شریعت را نگاه دارد اما در یک مورد بلغزد، مجرم به شکستن تمام شریعت است: در اینجا یعقوب ما را از اطاعت انتخابی بازمی‌دارد، از انتخاب اینکه کدام یک از فرامین خداوند باید رعایت شود و کدام یک را می‌توان با خیال راحت نادیده گرفت.

 

یک) ما نمی‌توانیم بگوییم، من به دستور خدا در مورد قتل علاقه دارم، پس آن را بجای می‌آورم. اما از دستور او در مورد زنا خوشم نمی‌آید، پس به آن اعتنایی نخواهم کرد. برای خدا تمام شریعت اهمیت دارد.

 

دو) کل شریعت باید حفظ شود حتی اگر فقط یک بار شریعت اجرا بشود. «در رساله سبت،بخش 70 کاهن یوخانان وقتی که آنها در مورد سی و نه حکم اجرایی موسی بحث می‌کند چنین گفت: اگر کسی کل شریعت را انجام دهد، به جز یکی از آنها، نسبت به کل آن گناهکار است.» (کلارک). آدامسون از یک کاهن قدیمی نقل می‌کند که گفت: «اگر شخصی تمام احکام را اجرا کند، جز یکی، آنگاه او نسبت به همۀ آنها گناهکار است. شکستن حتی یک فرمان خداوند درحقیقت انکار خدایی است که این احکام را صادر کرده است.»

 

سه) «او تمام شریعت را می‌شکند، هر چند نه همه شریعت: زخم کردن بازوی یک انسان جسم او را زخمی می‌کند، ولی تمام بدن او را زخمی نمی‌کند.» (پول)

 

ب. پس همچون کسانی سخن گویید و عمل کنید که می دانند بر پایه شریعتی آزادی، بر آنها داوری خواهد شد: ما تحت تأثیر شریعت آزادی هستیم. شریعت، آزادی دارد، با این حال، هنوز شریعتی است که باید رعایت شود و ما در برابر مسند داوری مسیح (دوم قرنتیان 10:5) داوری خواهیم شد.

 

یک) « این شریعت همچنین شریعت آزادی نامیده می‌شود، زیرا آزادانه و مشتاقانه  توسط این نسل حفظ می‌شود و هرگز برای آنها بار یا اسارت نیست.» (تراپ)

 

ج. زیرا داوری نسبت به آن که رحم نکرده باشد، بی رحم خواهد بود. اما رحم بر داوری پیروز خواهد شد: به عنوان کسانی که می‌دانند بر اساس شریعت آزادی بر آنها داوری خواهد شد، ما همیشه باید با خودداری از تبعیض به دیگران رحم کنیم. رحم که ما نشان می‌دهیم در روز داوری با مقدار بیشتری بر ما باز خواهد گشت و آن رحم بر داوری پیروز خواهد شد.

 

یک) یعقوب در حال نقل قول بخش دیگری از موعظۀ سر کوه عیسی است: زیرا به همان‌گونه که بر دیگران داوری کنید، بر شما نیز داوری خواهد شد و با همان پیمانه که وزن کنید، برای شما وزن خواهد شد (متی 2:7)

 

دو) «شریعت آزادی، شریعتی است که رابطه ما را با خدا و انسان به برمبنای محبت تعریف می‌کند. سخن گفتن و عمل کردن تحت این انگیزه، در واقع آزاد بودن است. اگر شریعت شکسته شود، اگر رحمی نباشد، سپس آن داوری شکل گرفته بر اساس شریعت نیز رحمی نشان نخواهد داد». (مورگان)

 

سه) «شریعت آزادی سست نیست، بلکه یک قاعده اخلاقی دقیق از جانب خداوند است و ما باید با پیروی از اصل عالی محبت یا شفقت برادرانه آن، یعنی شفقت نسبت به گناهان و رنجهای همنوعان خود، مورد داوری قرار بگیریم.» (موفات)

 

چهار) رحم بر داوری پیروز خواهد شد: «موفات این جمله را چنین معنی کرد: زندگی مملو از بخشش در برابر داوری پیروز خواهد شد. چرا که انسان بخشنده جلال می‌یابد، به عنوان کسی که رحم را پذیرا شد و در نتیجه نباید مورد داوری قرار بگیرد؛ رحمت خدا در برابر گناهان چنین مردی قرار می‌گیرد، در برابر دشمنی که او را زیر پا گذاشت و تحقیر کرد.» (تراپ)

 

اثبات یک ایمان زنده با اعمال محبت آمیز

 

 1 . آیه (1۴) اصلی ثابت شده: ایمان حقیقی با عمل همراه خواهد بود

 

برادران من، چه سود اگر کسی ادعا کند ایمان دارد، اما عمل نداشته باشد؟ آیا چنین ایمانی می تواند او را نجات بخشد؟

 

الف. چه سودی دارد، برادران من: یعقوب فکر می‌کرد غیرممکن است کسی بتواند صادقانه ایمان را بدون هیچ کاری حفظ کند. هرچند یک نفر می‌تواند بگوید که ایمان دارد، اما نمی‌تواند کارهای خوب انجام دهد. بنابراین، سوال مهم است: آیا چنین ایمانی می تواند او را نجات بخشد؟

 

یک) «پولس رسول چندی پیش اعلام کرده بود کسانی که نسبت به مردم بی‌رحم هستند خدا را نسبت به خود سختگیر و داوری را بدون ترحم خواهند یافت؛ اگر چه کاهنان ریاکار به ایمان خود چنان می بالیدند که گویی از قضاوت و داوری در امان هستند و به همین دلیل از تلاش برای تقدس و پارسایی غافل بودند.» (پُول)

 

ب. کسی ادعا کند ایمان دارد، اما عمل نداشته باشد: یعقوب با پیشینه یهودی به مسیحیان نامه‌ای نوشت که تاکید داشت جلال رستگاری را از راه ایمان حاصل می‌گردد. آنها با نشاط ناشی از اعمال پارسایی آشنا بودند. اما پس از آن به دیدگاه افراطی دیگری روی آوردند و تصور کردند اعمال انسان اهمیتی ندارد.

 

ج. آیا چنین ایمانی می تواند او را نجات بخشد: یعقوب مخالف پولس رسول، که به نجات بدون اعمال تاکید داشت، عمل نکرد. (افسسیان 9:2) یعقوب صرفاً ایمانی که نجات می‌دهد را توصیف می‌کند. او می‌گوید ما با فیض حاصل از ایمان نجات می‌یابیم، نه فقط با عمل؛ بلکه با ایمانی نجات بخش که اعمالی را با خود همراه دارد. همانطور که گفته می‌شود: ایمان به تنهایی باعث نجات می‌شود، اما ایمانی که نجات می‌دهند تنها نیست بلکه با اعمال همراه است.

 

یک) پولس همچنین لزوم انجام اعمال در اثبات ایمان ما را درک کرده بود. او نوشت: زیرا ساختۀ دست خداییم، و در مسیح عیسی آفریده شده‌ایم تا کارهای نیک انجام دهیم، کارهایی که خدا از پیش مهیا کرد تا در آنها گام برداریم. (افسسیان 10:2) او همچنین نوشت: این سخن درخور اعتماد است. و از تو می‌خواهم که بر این امور تأکید ورزی، تا آنان که بر خدا اعتماد بسته‌اند، از یاد نبرند که خویشتن را وقف کارهای نیکو نمایند، که اینها همگان را نیکو و سودمند است. (تیتوس 8:3)

 

دو) چنین ایمانی می تواند نجات بخشد؟: «این اعتراف او به ایمان است؛ چرا که گفته نشد او ایمان دارد بلکه او گفت که من ایمان دارم.» (کلارک)

 

 ۲. آیه(15-17) یک نمونه از ایمان مرده

 

اگر برادر یا خواهری نیازمند پوشاک و خوراک روزانه باشد و کسی از شما بدیشان گوید: «بروید به سلامت، و گرم و سیر شوید، اما برای رفع نیازهای جسمی ایشان کاری انجام ندهد، چه سود؟ پس ایمان به تنهایی و بدون عمل، مرده است.

 

الف. اگر برادر یا خواهری نیازمند پوشاک و خوراک روزانه باشد: غفلت در ساده‌ترین کار نیک نسبت به یک برادر یا خواهر نیازمند نشان می‌دهد که فرد ایمان زنده ندارد، و ما تنها با ایمان زنده به عیسی می‌توانیم نجات پیدا کنیم.

 

یک) «تحت عنوان برهنگی و گرسنگی، او به همه بدبختی‌های زندگی بشری که ممکن است به کمک دیگران تسکین یابد اشاره کرد؛ زیرا که غذا و لباس، همه وسایل آسایش زندگی را در برمی‌گیرد. پیدایش 20:28؛ متی 25:6؛ اول تیموتائوس 8:6 .» (پُول)

 

ب. و گرم و سیر شوید: به این معنی است که شما می‌دانید فردی که در مقابل شما قرار دارد به غذا و لباس نیاز دارد. تو به خوبی نیاز آنها را میدانی، اما چیزی برای کمک به آنها نداری جز چند کلمه روحانی.

 

یک) «در این روزها ما چه مقدار به دوستانمان که نیازمندند، اینگونه کلمات را می‌گوییم! تنها کاری که انجام می‌دهید این است که می‌گویید: “خداوند شمارا حفظ کند، مسیح به شما کمک کند» (تراپ)

 

ج. چه سود؟ ایمان واقعی، و اعمالی که آن را همراهی می‌کنند، نه تنها از چیزهای روحانی بلکه از نگرانی برای اساسی ترین نیازها مانند نیاز به آرامش، پوشاک و غذا نیز ساخته شده‌اند. زمانی که نیازها آشکار می‌شوند، ما گاهی اوقات باید کمتر دعا کنیم و تنها اعمال بیشتری برای کمک به فرد نیازمند انجام دهیم. گاهی می‌توانیم به عنوان جایگزینی برای عمل دعا کنیم.

 

یک) «تظاهر شما به داشتن ایمان، در حالی که هیچ عمل نیک و محبت و رحمی ندارید، کاملاً بیهوده است، زیرا ایمان، که یک اصل ذهنی است، نمی‌تواند تشخیص داده شود مگر بوسیله تاثیراتش که همان اعمال نیک هست. کسی که اعمال نیک ندارد در واقع بی‌ایمان است.» (کلارک)

 

د. پس ایمان به تنهایی و بدون عمل، مرده است: این اولین باری است که یعقوب از ایمان مرده صحبت می‌کند. ایمان داشتن ما را نجات می دهد، اما باید ایمان زنده باشد. می‌توانیم بگوییم ایمانی زنده است که با عمل همراه است، و ایمان به تنهایی و بدون عمل، مرده است.

 

یک) تنها ایمان واقعی، ایمان زنده است. اگر واقعا چیزی را باور داریم، آن را دنبال کرده و براساس آن عمل خواهیم کرد. اگر ما واقعا به عیسی اعتماد و ایمان داشته باشیم، همان طور که او به ما گفت، به پوشاک و خوراک نیازمندان اهمیت خواهیم داد.

 

دو) «نباید تصور شود منظور از این جمله: ایمان بدون عمل مرده است، منظور این می‌باشد که عمل علت زنده بودن ایمان است؛ اگر چه جمله ایمان بدون عمل مرده است بر این دلالت دارد که اعمال، نتایج و نشانه‌های ایمان زنده هستند.» (پول)

 

سه) برخی از مشخصه‌های ایمان نجات بخش چیست؟

 

·    این ایمان است که نه به خود، بلکه به عیسی مسیح نگاه می‌کند.

·    این ایمان است که با کلام خداوند، هم در باطن و هم با کلمات، موافق است.

·    این ایمان است که در خودش چیزی ندارد که سزاوار پاداش خداوند باشد. به این معنا که تنها امتناع از تفکر دروغ دانستن خدا خودش یک کار خوب نیست، فقط عدم وجود یک عمل گناهکارانه است.

·    این ایمان بر پایه کاری است که عیسی بر روی صلیب و با مقبره خالی انجام داد.

·    این ایمان است که به طور معمول در توبه و کارهای نیک مشخص خواهد شد.

·    این ایمان است که گاهی ممکن است مورد تردید قرار گیرد؛ با این همه، شک و تردید نه از ایمان بزرگتر است و نه از ایمان پایاتر. این ایمان می‌تواند بگوید” خداوندا من ایمان دارم به بی‌ایمانی من کمک بنما”.

·    این ایمان است که می‌خواهد دیگران به همان ایمان برسند.

·    این ایمان است که مکرر فریاد برمی‌آورد:”خداوندا، خداوندا”، همان گونه که در متی 21:7-23 آمده است.

·    این ایمان است که نه تنها کلام خدا را می‌شنود، بلکه آن را نیز مانند متی 24:7-27 انجام می‌دهد.

 

 ۳ . آیات (1۸-1۹) یک ایمان زنده را نمی‌توان از اعمال جدا کرد

 

حال کسی ممکن است بگوید: « تو ایمان داری و من هم اعمال دارم!» اما تو ایمانت را بدون اعمال به من بنما و من ایمانم را با اعمالم به تو خواهم نمود. تو ایمان داری که خدا یکی است. نیکو می کنی! حتی دیوها نیز این گونه ایمان دارند و از ترس به خود می لرزند!

 

الف. تو ایمان داری و من هم اعمال دارم: ممکن است گفته شود برخی افراد عطای اعمال را دارند و برخی دیگر عطای ایمان را دارند. “خوش به‌حال شما که عطای اعمال را دارید و از نیازمندان مراقبت کنید. اما من این عطا را ندارم.” یعقوب چنین تفکری را نمی‌پذیرد. ایمان واقعی با اعمال نشان داده خواهد شد.

 

ب. تو ایمانت را بدون اعمال به من بنما و من ایمانم را با اعمالم به تو خواهم نمود: درخواست یعقوب واضح و منطقی است. ما نمی‌توانیم ایمان کسی را ببینیم، اما می‌توانیم اعمال او را ببینیم. شما نمی توانید ایمان را بدون اعمال ببینید، اما می‌توانید واقعیت ایمان را با اعمال نشان دهید.

 

ج. تو ایمان داری که خدا یکی است. نیکو می کنی! حتی دیوها نیز این گونه ایمان دارند و از ترس به خود می لرزند: سفسطه ایمان بدون عمل در دیوها به خوبی نشان داده می‌شود زیرا آنها ایمانی مرده دارند. دیوها اعتقاد دارند که خدا وجود دارد. اما این نوع ایمان هیچ کاری برای آنها انجام نمی‌دهد چون واقعی نیست. ایمان آنها همراه اعمال نیست.

 

4 . آیات (20-24) ابراهیم یک نمونه ایمان زنده

 

ای نادان، می خواهی بدانی چرا ایمان بدون عمل بی ثمر است؟ آیا جد ما ابراهیم به اعمال پارسا شمرده نشد، آنگاه که پسر خود اسحاق را بر مذبح تقدیم نمود؟ می بینی که ایمان و اعمال او با هم عمل می کردند، و ایمان او با اعمالش کامل شد. و آن نوشته تحقق یافت که می گوید: ابراهیم به خدا ایمان آورد و این برای او پارسایی شمرده شد، و او دوست خدا خوانده شد. پس می بینید به اعمال است که انسان پارسا شمرده می شود، نه با ایمان تنها.

 

الف. ای نادان، می خواهی بدانی چرا ایمان بدون عمل بی ثمر است: یعقوب در اینجا از عهد‌عتیق برای توضیح آنچه در مورد شخصیت یک ایمان زنده گفته است استفاده می‌کند و نشان می‌دهد که ایمان بدون عمل یک ایمان مرده است که نمی‌تواند نجات بدهد.

 

ب. آیا جد ما ابراهیم به اعمال پارسا شمرده نشد، آنگاه که پسر خود اسحاق را بر مذبح تقدیم نمود: ابراهیم مدتها پیش از آنکه بخواهد اسحاق را قربانی کند (پیدایش 6:15) ایمان داشت. اما اطاعت او از فرمان تقدیم کردن اسحاق نشان داد که او واقعا به خدا ایمان داشت.

 

یک) یعقوب به درستی باور داشت که ابراهیم واقعا اسحاق پسرش را بر روی مذبح تقدیم نمود، گرچه فرشته او را از کشتن پسرش بازداشت. با این حال، اسحاق پسرش را با عزم و نیتی راسخ تقدیم نمود و اگر خداوند مانعش نمی‌شد، حتما عمل خود را به پایان می‌رسانید. ابراهیم چنان بر فرمانبرداری خود راسخ بود که اسحاق را مرده می‌دانست و او را بر روی مذبح قرار داد.

 

ج. ایمان و اعمال او با هم عمل می کردند، و ایمان او با اعمالش کامل شد: ایمان و اعمال در ابراهیم به طور کامل با هم همکاری کردند. اگر او هرگز خدا را باور نکرده بود، او نمی‌توانست وقتی از او خواسته شد که اسحاق را به خدا تقدیم کند، کار درست اطاعت را انجام دهد. در حالیکه، ایمان او به طور کامل به اثبات رسید و ایمان او با اعمالش کامل شد.

 

یک) « این تاییدی است بر اینکه ایمان بدون اعمال پارسایی زنده نیست. اگر ایمان او به خداوند به وسیله اعمال آشکار نمی‌شد، هیچ فایده‌ای برایش نداشت.» (کلارک)

 

د. پس می بینید به اعمال است که انسان پارسا شمرده می شود، نه با ایمان تنها: تنها ایمانی که انسان را پارسا نمی‌کند، ایمانی است که همراه با اعمال نیست و ایمانی مرده است. اما ایمان حقیقی، ایمان زنده، که به وسیله اعمال نیک ثابت شده است، به تنهایی پارسایی خواهد داد.

 

یک) «این ایمان است که انسان را پارسا می‌کند؛ اگرچه اعمال هستند که درستی و صحت ایمان نجات بخش را تصدیق می‌کند.» (تراپ)

 

دو) اعمال باید یک ایمان واقعی را همراهی کنند، زیرا ایمان واقعی همیشه با تولد دوباره و خلقتی جدید در عیسی مسیح مرتبط است(دوم قرنتیان 17:5) اگر هیچ مدرکی دال بر زندگی جدید وجود نداشته باشد، پس هیچ ایمان واقعی و نجات‌بخشی وجود نداشته است.

 

سه) چارلز اسپورژن در این‌باره چنین گفت: «فیضی که زندگی من را تغییر نمی‌دهد روح مرا نجات نخواهد داد.»

 

5. آیات(25-26) “راحاب” به عنوان نمونه‌ای از ایمان زنده

 

همچنین آیا راحاب روسپی به اعمال پارسا شمرده نشد، آنگاه که به فرستادگان پناه داد و ایشان را از راهی دیگر روانه کرد؟ آری، همان گونه که بدن بدون روح مرده است، ایمان نیز بدون عمل مرده است.

 

الف. راحاب روسپی: به طرز جالبی، یعقوب از دو مثال برای ایمان زنده، ابراهیم (پدر یهودیان) و راحاب (یک غیر یهودی‌) استفاده کرد. شاید یعقوب به طرز زیرکانه‌ای تبعیضی را که ممکن بود از طرف مسیحیان یهودی علیه ایمانداران غیر یهودی  اعمال شده بود را شماتت می‌کرد.

 

ب. راحاب روسپی به اعمال پارسا شمرده نشد: راحاب با پنهان کردن جاسوسان و درخواست نجات از خدای آنها، ایمان خود را به خداوند اسرائیل نشان داد (یوشع 8:2-13). ایمان او ایمان زنده بود زیرا عملی انجام داد. اگر با این ایمان عملی انجام نداده بود، اعتقاد او به خدای اسرائیل نمی‌توانست او را نجات دهد.

 

یک) درس داستان ابراهیم واضح است: اگر به خداوند اعتقاد داشته باشیم، آنچه را که او می‌گوید انجام خواهیم داد. درسی که از داستان راحاب می‌گیریم نیز واضح است. اگر ما به خدا ایمان داشته باشیم، به قوم او کمک خواهیم کرد، حتی اگر برای ما هزینه داشته باشد.

 

دو) « او به عمد این دو نفر را که از لحاظ شخصیت آن قدر با هم فرق داشتند کنار هم قرار داد تا بهتر نشان دهد که هیچکس، صرفنظر از وضع، قوم یا طبقه او در اجتماع، بدون عمل خوب هرگز پارسا شمرده نمی‌شود. (کالوین، به نقل از هیبرت)

 

ج. همان گونه که بدن بدون روح مرده است، ایمان نیز بدون عمل مرده است: اگر شما بتوانید جسمی بدون زندگی (یک جسد‌) داشته باشید، آنگاه می‌توانید ایمانی بدون زندگی داشته باشید و ایمان بدون عمل یک ایمان مرده است و قادر به نجات نیست.

 

یک) «بنابراین، اگر هیچ عملی صورت نگیرد، ثابت می‌شود که ایمان مورد ادعا مرده است. توجه داشته باشید که یعقوب انکار نمی‌کند که این ایمان وجود دارد. او تنها متذکر می‌شود که این نوع درستی از ایمان نیست. این ایمان زنده نیست و نمی‌تواند نجات دهد.» (بوردیک)

 

دو) ما می‌توانیم به درخت سیب نگاه کنیم؛ زندگی این درخت کجاست؟ در ریشه و زیر پوست درخت در تنه درخت قرار دارد. زندگی در سیب نیست، میوه‌هایی که در فصل برداشت دیده می‌شوند در صورتیکه درخت زنده باشد در فصل مناسب تولید می‌شوند.

 

سه) «انسان تنها از راه ایمان، یعنی از راه معرفت آشکار خداوند، پارسا نمی‌شود؛ او با اعمال خود پارسا می شود، در واقع پارسایی او از ثمراتش شناخته و اثبات میشود.» (کالوین)