فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

باب سوم رساله یعقوب- هشدار و اندرز برای معلمان

 

 اثبات ایمان زنده با کنترل کردن زبان

 

1.آیات (1-2) مشاهدات آغازین: پاسخگویی بیشتر معلمان و سختی عدم لغزش

 

برادران من، مباد که بسیاری از شما در پی معلم شدن باشند، زیرا می دانید که بر ما معلمان، داوری سخت تر خواهد شد. ما همه بسیار می لغزیم. اگر کسی در گفتار خود نلغزد، انسانی کامل است و می تواند تمامی وجود خود را مهار کند.

 

الف. مبادا بسیاری از شما پی معلم شدن باشد: یعقوب به کسانی که در پی معلم شدن در کلیسا هستند تذکری جدی داد. آنها باید مسئولیت خود را جدی بگیرند، زیرا پاسخگویی آنها بیشتر است و داوری سختگیرانه‌تری خواهند داشت.

 

یک) رسیدن به مقام معلم در کلیسا بدون در نظر گرفتن پاسخگویی زیاد آن، آسان است. عیسی هشدار داد به هرکس بیشتر داده شود، از او بیشتر نیز مطالبه خواهد شد. هر که مسئولیتش بیشتر باشد پاسخگویی‌اش نیز بیشتر خواهد بود. (لوقا 48:12)

 

دو) سخنان عیسی و یعقوب به ما یادآوری می‌کند که بودن در میان معلمان کلیسای خدا بیش از داشتن عطایای طبیعی و یا حتی روحانی است، در آن بُعد دیگری از شخصیت مناسب و زندگی درست وجود دارد. « یعقوب دریافت که این بخش از کارهای کلیسا بسیار محبوب شده است. به همین دلیل است که او درباره مسئولیتهای جدی آن هشدار داد. خداوند در روز آخرت با سختگیری خاصی درباره تاثیر ما بر دیگران داوری خواهد کرد.» (موفات)

 

سه) بنابراین، معلمان بیشتر مورد آزمایش قرار می‌گیرند و با سختگیری بیشتر مورد داوری قرار می‌گیرند. « پرونده آنها ترسناک است؛ محکومیت آنها بیشتر از گناهکاران عادی خواهد بود؛ آنها نه تنها بخاطر اینکه خود را به محل کار خدا وارد کردند درحالیکه خداوند هرگز آن را نخواست گناهکارند بلکه برای اینکه جماعت اطرافشان را به علت دانش ناکافی اشتباه راهنمایی کردند نیز گناهکار هستند و گناه این افراد بر گردن این معلمین نالایق است.» (کلارک)

 

چهار) صفت مقایسه‌ای سخت تر به شدت داوری در حضور جایگاه داوری اشاره دارد. (هیبرت)

 

 ب. ما همه بسیار می‌لغزیم: پاسخگویی بیشتر معلمین با توجه به ضعفهای معمول انسانها امری حساس است.به هر حال ما همه بسیار می‌لغزیم. کلمۀ یونانی باستان که در اینجا می‌لغزیم ترجمه شده است، مفهوم سقوط و لغزش مرگبار را ندارد بلکه به مفهوم مانعی در مسیر پیشرفتهای روحانی است.

 

یک) همه ما می لغزیم: یعقوب خود را نیز در زمره کسانی قرار داد که دچار لغزش می‌شوند. با این حال، او لغزش خود و ما را توجیه نکرد. می‌دانیم که همه ما می لغزیم، اما با این وجود باید به همراهی بهتر با خدا با لغزش کمتر ادامه دهیم.

دو) این یکی دیگر از چند جمله انجیل است که به ما می‌گوید همه انسانها گناه می‌کنند. (همچنین اول پادشاهان 46:8 ؛ ایوب 4:14؛ امثال سلیمان 9:20؛ جامعه 20:7  و اول یوحنا 8:1،10 )

 

ج. اگر کسی در گفتار خود نلغزد، انسانی کامل است: یعقوب راهی برای اندازه گیری بلوغ روحانی معلمان و همه مسیحیان فراهم کرد. عیسی در متی 34:12-37 نشان داد که کلمات نشان‌دهنده شخصیت درونی هستند.

 

یک) نلغزیدن در گفتار بلوغ روحانی حقیقی را نشان می‌دهد. این امر به ویژه مربوط به معلمان است که فرصت بیشتری برای گناه کردن با گفتار خود دارند.

 

·      ما با لاف‌زدن، اغراق و گزارش دهی انتخابی، در گفتار خود می‌لغزیم.

·      ما با عیب جویی، شایعه، تهمت، ظلم و ستم، دورویی و خشم نسبت دیگران در گفتار خود می‌لغزیم و یا با چاپلوسی و ریاکاری در کلام با قصد به نفع خود عمل می‌کنیم.

 

2. آیات (3-6 ) قدرت زبان

 

ما با لگام نهادن بر دهان اسب، آن را مطیع خود می سازیم و بدین وسیله می توانیم تمامی بدن حیوان را به هر سو هدایت کنیم. همچنین سکانی کوچک می تواند کشتی بزرگی را که فقط بادهای نیرومند آن را به حرکت درمی آورد، به هرسمتی که ناخدا بخواهد هدایت کند. به همین سان، زبان نیز عضوی کوچک است، اما ادعاهای بزرگ دارد. جرقه ای کوچک می تواند جنگلی بزرگ را به آتش کشد. زبان نیز آتش است؛ دنیایی است از نادرستی در میان اعضای بدن ما که همه وجود انسان را آلوده می کند و دائرۂ کائنات را به آتش می کشد آتشی که جهنم آن را افروخته است؟

 

الف. ما با لگام نهادن بر دهان اسب، آن را مطیع خود می سازیم : یک لگام کوچک در دهان، اسبی قوی را مهار می‌کند. یک سکان کوچک، کشتی بزرگی را هدایت می‌کند. با این حال، اگر ما کنترل زبان خود را در دست داشته باشیم، نشانه آن است که بر خود کنترل داریم. هر کسی که بتواند زبان را کنترل کند می‌تواند کل بدن را مهار کند. (یعقوب 2:3)

 

یک) لگام و سکان، کوچک اما بسیار مهم هستند. اگر آنها کنترل نشوند، اسب و کشتی بطور کلی از کنترل خارج می‌شوند. چیزی به کوچکی زبان می‌تواند قدرت عظیمی برای خیر یا شر داشته باشد.

 

دو) شما مشکل یک اسب سرکش را با نگه داشتن آن در اصطبل حل نمی‌کنید یا مشکل یک کشتی با ناوبری سخت را با لنگر انداختن در بندر حل نمی‌کنید. به همین ترتیب، حتی سوگند سکوت، راه‌حل نهایی ناتوانی در کنترل زبان ما نیست.

 

سه) اگر زبان مانند لگام اسب و یا سکان کشتی باشد، این سوال پیش می‌آید که: چه کسی یا چه چیزی لگام را در دست دارد، یا چه کسی سکان را هدایت می‌کند؟ بعضی از مردم لگام و سکان ندارند و بنابراین هر چیزی را که در ذهن دارند به زبان می‌آورند. برخی دیگر زبان خود را با احساسات و یا براساس ذات جسمانی خود هدایت می‌کنند. یعقوب به ما تأکید می‌کند که روح خدا را داشته باشیم و بر اساس انسان جدید عمل کنیم، لگام و سکان زبانمان را به دست بگیریم.

 

ب. جرقه ای کوچک می تواند جنگلی بزرگ را به آتش کشد: آتش زبان برای سوزاندن بسیاری به کار رفته است. کودکان می‌گویند که چوب و سنگ ممکن است استخوانهایم را بشکنند، اما کلمات هرگز نمی‌توانند به من صدمه بزنند. اما این گفته کودکان واقعا درست نیست؛ درد سوزاننده کلامی که بر ضد ما گفته شده می‌تواند برای یک عمر به ما صدمه بزند حتی بسیار بیشتر از زمانی‌که یک استخوان شکسته بهبود می‌یابد.

 

یک) «در دو مثال قبلی، حیوانات و کشتیها توسط یک وسیله کوچک کنترل می‌شدند؛ در این مثال، جنگل عظیمی با یک جرقه کوچک تخریب می‌شود. زبان نیز می‌تواند کنترل‌کننده یا نابودگر باشد.» (بوردیک)

 

دو) آنچه دیگران به ما می‌گویند و آنچه ما به دیگران می‌گوییم می‌تواند باعث شر یا خیر برای مدتی طولانی بشود. یک کلام طعنه‌آمیز یا توهین‌آمیز اتفاقی، می‌تواند باعث آسیب دائمی به فرد دیگر شود. تشویق یا تحسین به موقع می‌تواند برای بقیه زندگی فرد انگیزه لازم را ایجاد کند.

 

سه) کتاب امثال از کسی سخن می‌گوید که قدرت مخرب کلماتش را در نظر نمی‌گیرد. دیوانه‌ای را مانَد که تیرهای آتشین و مرگبار پرتاب کند، آن که همسایۀ خود را بفریبد و گوید: «مِزاح می‌کردم! (امثال 18:26-19)

 

چهار) باز یعقوب به ما نمی‌گوید که هرگز صحبت نکنیم یا سوگند سکوت یاد کنیم؛ با اینکه از بسیاری جهات آسان‌تر از تمرین مهارکردن زبان است. لگام، سکان و آتش وقتی به خوبی کنترل شوند می‌توانند خیلی خوب عمل کنند.

 

ج. زبان نیز آتش است؛ دنیایی است از نادرستی: گناهان زیادی وجود ندارد که شامل حرف زدن نباشد. «در واقع همه شرارتهای جهان در آن تکه گوشت خلاصه شده است.» (بوردیک)

 

یک) دهانشان را بر ضد آسمان می‌گشایند، و زبانشان بر زمین جولان می‌دهد. مزمور 9:73 . زبانت نابودی را تدبیر می‌کند، همچون تیغی برنده، ای حیله‌گر مزمور 2:۵2 . طعنۀ خصم استخوانهایم را خُرد کرده و داوود آن را همچون شمشیری در استخوانهایش احساس کرد مزامور 10:42 . نازک، پهن و دراز است، به عنوان ابزاری که برای خالی کردن قلب گوینده و شنونده بسیار مناسب است. این آتشی است که دایره کائنات را به آتش می‌کشد. یعقوب 6:3 .»(تراپ)

 

دو) یعقوب آیات کتاب امثال را در مورد زبان تکرار میکند:

·    پرگویی خالی از گناه نیست، عاقل آن است که زبان خویش نگاه دارد.زبان پارسایان نقره اعلاست، اما دل شریران کم ارزش است . لبهای پارسایان بسیاری را میپرورد، اما جاهلان از کم عقلب میمیرند. (امثال 19:10-21)

·    دل مضطرب آدمی را گرانبار میسازد، اما سخن نیکو او را شادمان میگرداند. (امثال 25:12)

·    شانه عسل است سخنان دلپذیر، شیرین برای جان و شفابخش استخوان. (امثال 24:16)

·    مرگ و زندگی در اختیار زبان است، و کسانی که آن را دوست دارند میوه آن را می خورند. (امثال 21:18)

 

3. آیات (7-8) دشواری رام کردن زبان

 

انسان همه گونه حیوان و پرنده و خزنده و جاندار دریایی را رام می کند و کرده است، اما هیچ انسانی قادر به رام کردن زبان نیست. زبان شرارتی است سرکش و پر از زهر کشنده!

 

الف. انسان همه گونه حیوان و پرنده و خزنده و جاندار دریایی را رام می کند و کرده است: یک حیوان وحشی می‌تواند راحت تر از زبان رام شود. در واقع، یعقوب به ما می‌گوید هیچ انسانی قادر به رام کردن زبان نیست.

 

یک) روح انسان ظرفیت باور نکردنی برای فداکاری و کنترل نفس دارد. گاهی اوقات ما داستان نجات کسی را می‌شنویم که پای خود را قطع می‌کند تا از درختی که بر روی آن افتاده رها شود و سپس برای درمان به بیمارستان برده می‌شود. با این حال، آن مرد نمی‌تواند زبانش را کاملا رام کند.

 

ب. کسی نمیتواند زبان را رام کند: با این حال زبان می‌تواند تحت قدرت و کنترل روح القدس قرار بگیرد. می‌‌توان گفت که فقط خدا قویتر از زبان انسان است!

 

ج. زبان شرارتی است سرکش و پر از زهر کشنده: زبان رام نشده حتی خطرناکتر هم می‌شود وقتی پر از زهر کشنده است.

 

یک) «زهر زبان کم خطر نیست، شهرت افراد را با تهمت نابود می‌کند، روح آنها را با شهوت و بی‌عفتی می‌کُشد و بسیاری از اوقات جسم آنها نیز با پرخاش و ستیزی که بر آدمی چیره می‌گردد، نابود می‌کند» (پُول)

 

دو) روزی زنی به حضور جان وسلی آمد و گفت می‌داند چه استعدادی دارد و گفت: “فکر می‌کنم این استعداد خدادادی گفتن آنچه در ذهنم می‌آید هست”. وسلی در جواب گفت: “من فکر نمی‌کنم خدا مشکلی داشته باشد که تو آن استعداد را دفن کنی”. به زبان آوردن هرآنچه به ذهن می‌رسد کلامی غیرعاقلانه و زهرآلود است.

 

4.آیات (9-12) ویژگی متناقض زبان

 

و با زبان خود خداوند و پدر را متبارک می خوانیم و با همان زبان انسانهایی را که به شباهت خدا آفریده شده اند، لعن می کنیم. از یک دهان، هم ستایش بیرون می آید، هم نفرین ! ای برادران من، شایسته نیست چنین باشد. آیا می شود از چشمه ای هم آب شیرین روان باشد، هم آب شور؟ برادران من، آیا ممکن است درخت انجیر، زیتون بار آورد؟ یا درخت مو، انجیر بر دهد؟ به همین سان نیز چشمه شور نمی تواند آب شیرین روان سازد.

 

الف. و با زبان خود خداوند و پدر را متبارک می خوانیم و با همان زبان انسانهایی را که به شباهت خدا آفریده شده اند، لعن می کنیم: زبان را می‌توان برای والاترین برکتها به کار برد (پدر را متبارک می‌خوانیم) و می‌توان از آن برای پست‌ترین شرارتها استفاده کرد (لعن انسانها). در آنهایی که مسیحی شده‌اند و مجدد به دنیا آمده‌اند، نباید این گونه باشد که از یک دهان، هم ستایش بیرون می آید، هم نفرین.

 

یک) زبان پطرس، هم عیسی را به عنوان مسیح، پسر خدای زنده تایید کرد و هم او را لعن و انکار کرد. یوحنا هم گفت: “بچه‌های کوچک، همدیگر را دوست بدارید” و هم می‌خواست کلامی بگوید تا آتش از آسمان بر شهر سامره نازل شود.

 

ب. شایسته نیست چنین باشد: کلام ما باید همواره برای جلال خداوند به کار برود. ما نباید در کلیسا از یک لحن و ادبیات استفاده کنیم اما از لحن دیگری در خانه و یا در محل کار استفاده کنیم. زبان مانند چشمۀ آب است و نمی‌تواند هم آب شیرین از آن روان شود و هم آب شور.

 

یک) «این فوران غضب یعقوب نشان می‌دهد که از درگیری زبانی در کلیسا رنج برده بود…… این کتاب مانند رونوشتی از تجربیات تلخ است.» (موفات)

 

ج. چشمه شور نمی تواند آب شیرین روان سازد: یعقوب به محال بودن چنین تناقضی اشاره می‌کند. اگر میوه‌های بد و آب شور ظاهر شوند به این معنی است که هیچ تناقضی وجود ندارد. درخت بد است و چشمه بد است.

 

یک) عیسی مسیح در متی 34:12-37 به ما آموخت که کلام انسان، نشان دهنده قلب او هست. آنچه می‌گوییم می‌تواند نشان دهد که چه هستیم.

 

دو) آیا ممکن است درخت انجیر، زیتون بار آورد: «این یک شرارت است و تعجب بر انگیز است، اگر یک درخت انجیر روی یک درخت زیتون رشد کند به همان اندازه غیر طبیعی است که یک مسیحی در گناه زندگی کند. آیا می‌تواند چنان زنده بماند که ثمرات شرارت را به جای ثمرات پرهیزگاری به بار آورد؟ خدا نکند که چنین باشد!» (اسپورژن)

 

سه) «تا زمانیکه دوباره احیا نشوید و از بالا با یک تولد جدید و آسمانی متولد نشوید، مسیحی حقیقی نیستید، هر چه می‌خواهید بگویید، به هرحال نمی‌توانید میوه‌هایی را تولید کنید که برای خدا قابل قبول است همان طور که یک درخت انجیر نمی‌تواند زیتون تولید کند.» (اسپورژن)

 

·    شما می‌توانید به درخت انجیر برچسب درخت زیتون بزنید ولی این کار، آن را به درخت زیتون تبدیل نخواهد کرد.

·    شما می‌توانید یک درخت انجیر را طوری پیرایش کنید که شبیه به یک درخت زیتون باشد، ولی این کار آن را به یک درخت زیتون تبدیل نخواهد کرد.

·    شما می توانید با یک درخت انجیر مانند یک درخت زیتون رفتار کنید، ولی این کار آن را به یک درخت زیتون تبدیل نخواهد کرد.

·    شما می‌توانید یک درخت انجیر را با تعداد زیادی درخت زیتون احاطه کنید، ولی این کار آن را به یک درخت زیتون تبدیل نخواهد کرد.

·    شما می‌توانید درخت انجیر را در باغ زیتون بکارید ولی این کار آن را به یک درخت زیتون تبدیل نخواهد کرد.

 

 اثبات یک ایمان زنده در حضور حکمت

 

1. آیه(۱۳) حکمت به ما نشان می‌دهد که چگونه کارهای نیکو انجام دهیم

 

کیست حکیم و خردمند در میان شما؟ بگذارید آن را با شیوه زندگی پسندیدہ خود نشان دهد، با اعمالی توأم با حلم که از حکمت سرچشمه می گیرد.

 

الف. کیست حکیم و خردمند در میان شما: در آغاز باب سوم رساله یعقوب، نویسنده برای کسانی که معلم بودند یا می‌خواستند در میان مسیحیان معلم باشند، وعظ کرد. در آنجا او به چنین معلمانی گفت که چگونه باید رفتار کنند، حالا او در مورد نحوه زندگی آنها صحبت می‌کند.

 

یک) «یعقوب فردی را خطاب قرار می‌دهد که حکیم و خردمند است. کلمه sophos (حکیم) اصطلاحی هست به معنی معلم، کاتب و کاهن که در میان یهودیان مرسوم بود. به نظر می‌رسد روی سخن نویسنده با کسانی است که می‌خواهند معلم باشند (یعقوب 1:3) یعقوب بیشتر از اینکه نگران سخنان آنان باشد نگران روش زندگی آنها بود.» (بوردیک)

 

ب. بگذارید آن را با شیوه زندگی پسندیدہ خود نشان دهد: حکمت تنها دانش و عقل نیست. حکمت و خرد واقعی در زندگی ما با اعمال پسندیده نشان داده خواهد شد.

 

یک) در این مفهوم، حکمت و خرد مانند ایمان هستند؛ آنها صفات درونی و نامحسوسی هستند. اگر فردی خود را حکیم و خردمند در نظر بگیرد، منصفانه است که انتظار داشته باشد این صفت درونی خود را در زندگی عادی نشان دهد. در اینجا یعقوب به ما گفت چگونه بفهمیم شخصی واقعا حکیم و خردمند است.

 

ج. با اعمالی توأم با حلم که از حکمت سرچشمه می گیرد: حکمت حقیقی نیز با رفتار آرام و مودبانه آشکار می‌شود. کسانی که کارهای خوب خود را به گونه‌ای انجام می‌دهند که توجه دیگران را به خود جلب کنند، نشان می‌دهند که فاقد حکمت واقعی هستند.

 

یک) با حلم: « لغت Prautes به معنی ملایمت است، ولی نه ملایمت منفعل که باعث رشد ضعفها و ناشایستی‌ها می‌شود.این پذیرشی حساب شده است.» (بوردیک)

 

2. آیات(۱۴-16) سرشت حکمت زمینی

 

اما اگر در دل خود حس تلخ و جاه طلبی دارید، به خود مبالید و خلاف حقیقت سخن مگویید. چنین حکمتی از بالا نازل نمی شود، بلکه زمینی و نفسانی و شیطانی است. زیرا هر جا حسد و جاه طلبی باشد، در آنجا آشوب و هر گونه کردار زشت نیز خواهد بود.

 

الف. حس تلخ و جاه طلبی: اینها نقطه مقابل حکمت همراه با حلم ذکر شده در یعقوب 13:3 هستند. این کلمات در واقع به فردی اشاره دارند که روش انتقادی، ستیزه‌گر و تحریک کننده دارد.

 

یک) « این همخوان با تمایل به حسادت و جاه‌طلبی (به مانند جاه طلبی، فتنه‌جویی) هست. به خودتان درباره غیرت خشنی که منجر به چنین هواداری بی‌پروایی می شود و گاهی با عنوان وفاداری به حقیقت توجیه می شود، افتخار نکنید.»)موفات)

 

 

دو) « مردم خشکه مذهب می‌توانند بسیار آزاردهنده باشند و با روشهای سلطه‌جویانه مقاصد خود را بر باد می‌دهند؛ اگر از سوی عده‌ای از هواخواهان خود‌خواه و یا جنجال‌آفرینان، دیدگاههای درست و نصایح صحیح ابراز شوند،تاثیر خود را از دست خواهند داد.» (موفات)

 

ب. به خود مبالید و خلاف حقیقت سخن مگویید: هر کسی که حس تلخ و جاه طلبی را نشان میدهد نباید فردی را و بخصوص خودش را در مورد اینکه چقدر حکیم است فریب دهد. آنها حکمت نفسانی، شهوانی و شیطانی را نشان می‌دهند. حکمت آنها به ویژگیهای دنیا، جسم و شیطان نزدیک است تا به خدا.

 

یک) این “حکمت” که یعقوب به آن اشاره کرد، در واقع حکمت نبود. «این همان حکمت ادعا شده توسط معلمان یعقوب 14:3 هست که زندگی آنها با ادعاهای آنها در تضاد بود. چنین حکمتی همه چیز را با استانداردهای دنیا ارزیابی می‌کند و باعث می‌شود که منفعت شخصی والاترین هدف زندگی باشد.» (بوردیک)

 

دو) نفسانی، شهوانی و شیطانی: آدام کلارک این عبارات را چنین تعریف کرد:

 

·    نفسانی : “داشتن زندگی فقط در این جهت.”

·    شهوانی: “امیالی حیوانی- به خاطر هدف خود، لذتجویی از سوداها و تمایلات حیوانی.”

·    شیطانی: “تحت تاثیر شیاطین بودن و قرارگرفتن شیاطین در روح.”

 

ج. در آنجا آشوب و هر گونه کردار زشت نیز خواهد بود: این حاصل حکمت بشری و نفسانی است. حکمت نفس، شهوت و شیطان می‌تواند کارهایی را انجام بدهد اما همیشه با میوه‌های آشوب و هرگونه کردار زشت همراه است.

 

۳. آیات (17-18) سرشت حکمت آسمانی

 

اما آن حکمت که از بالاست، نخست پاک است، سپس صلح آمیز و ملایم و نصیحت پذیر، و سرشار از رحمت و ثمرات نیکو، و بری از تبعیض و ریا! پارسایی، محصولی است که در صلح و صفا، و به دست صلح جویان کاشته می شود.

 

الف. اما آن حکمت که از بالاست: حکمت خدا نیز میوه دارد. یعقوب در اینجا دقیقا منظور خود از حکمت با حلم در یعقوب ۱۳:۳ را بیان کرد.

 

ب. نخست پاک است، سپس صلح آمیز و ملایم و نصیحت پذیر، و سرشار از رحمت و ثمرات نیکو، و بری از تبعیض و ریا: سرشت این حکمت شگفت انگیز است. سرشار از محبت و قلبی فداکار و سازگار با تقدس خداوند است.

 

یک) این حکمت نخست پاک است: «منظور پاکی جنسی نیست، بلکه عدم وجود هر گونه رفتار یا انگیزه گناه آلود است.» (بوردیک)

 

دو) سپس این حکمت صلح آمیز است. «این یکی از کلمات قابل توجه در توصیف سرشت حکمت در عهدجدید است. در ترجمۀ  LXX از این کلمه بیشتر برای اشاره به جایگاه خدا به عنوان پادشاه استفاده می‌شود. او ملایم و مهربان است، هر چند در واقع دلیلی وجود دارد که نسبت به افراد گناهکار سختگیر و تادیبی هست.» (بوردیک)

 

سه) این حکمت، ملایم است. «شخصی که ملایم یا epieikes است، در واقع کسی است که می‌داند چه موقع عمل به دستورات مؤکد شریعت، جایز نیست. او می‌داند چگونه باید ببخشد وقتی که داوری سختگیرانه به او این حق را می‌دهد که محکوم کند…  پیدا کردن یک کلمه انگلیسی مناسب برای ترجمه این مفهوم غیر ممکن است. متیو آرنولد آن را معقول بودن شیرین نامید و این توانایی تعمیم دادن به دیگران با مهربانی است که ما می‌خواهیم خودمان نیز آن را دریافت کنیم.» (بارکلی)

 

چهار) این حکمت نصیحت پذیر است: «نه سرسخت است و نه ستیزه گر؛ تمایل به منعطف بودن در مسائل گوناگون دارد؛  فرمانبردار و مطیع است.» (کلارک) « مسالمت آمیز (تنها در عهد‌جدید) متضاد خشک و عدم انعطاف است.» (موفات). Eupeithes می تواند به معنای متقاعد کردن مردم باشد، نه به معنای شکننده و ضعیف بودن، بلکه به معنای سرسخت نبودن و تمایل به گوش دادن به عقل و درخواست است … حکمت حقیقی سخت نیست، بلکه مایل به گوش دادن و دانستن و نصیحت پذیری است.» (بارکلی)

 

پنج) این حکمت سرشار از رحمت است: دیگران را به شدت براساس شریعت داوری نمی کند، بلکه دست سخاوتمند خود را سرشار از رحمت خواهد کرد. این حکمت می‌داند همان اندازه که نسبت به دیگران رحم داشته باشیم همان مقدار نیز خداوند با ما با رحم برخورد خواهد کرد. (متی 2:7 )

 

شش . این حکمت سرشار از ثمرات خوب است: این حکمت را می‌توان با ثمره‌ای که تولید می‌کند مشاهده کرد. این تنها قدرت درونی برای فکرکردن و صحبت درباره مسائل به روش درست نیست؛ بلکه سرشار از ثمرات خوب است.

 

هفت) این حکمت بدون تبعیض است. «بدون تبعیض و بی‌آنکه داوری کند، یعنی بدون آنکه تحقیق و تفحصی درباره خطاهای دیگران انجام دهد، از گناهان چشم‌پوشی می‌کند.» ( پُول)

 

هشت) این حکمت بدون ریا است. «بدون آنکه وانمود و تظاهر به چیزی کند که نیست به اعمال همیشگی خود می‌پردازد، هرگز نقاب بر چهره اعمال خود نمی‌زند. هیچ چیز جز جلال خدا نمی‌خواهد و هرکاری برای تحقق آن انجام می‌دهد.» (کلارک)

 

نه) «این دو کلمه آخر [بی تبعیض و بدون ریا] عادت به استفاده از گفتار برای نیمی آشکار کردن و نیمی پنهان کردن منظور گوینده را، که (چنانکه گفتیم) در تمام مدت در پس ذهنش منظوری دارد، رد می‌کند.» (موفات)

 

ج. پارسایی، محصولی است که در صلح و صفا، و به دست صلح جویان کاشته می شود: این میوه مثل دانه‌ای است که وقتی به دست صلح جویان کاشته می شود میوه خواهد داشت.

 

یک) « محصول پارسایی یا میوه ای که از آن بدست می‌آوریم، خود پارسایی است، لوقا 8:3،9؛  رومیان 22:6 ؛ فیلیپیان 11:1 ؛ یا میوه‌ای که می‌چینیم، پاداش پارسایی است، یعنی: زندگی ابدی.» (پُول)

 

دو) «یعقوب به غیر از حکمت نظری آگاهی کاملی از حکمت عملی داشت. این حکمت و نگرش است که منجر به پارسایی و خداپرستی حقیقی می‌شود.» (بوردیک)