فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
باب پنجم رساله یعقوب – زندگی یک ایمان زنده
هشدار به ثروتمندان ظالم
1. آیات(1-3) ثروتمندان و توهم ثروت
و اما شما ای ثروتمندان، زاری و شیون کنید، زیرا مصیبت ها در انتظارتان است. ثروت شما تباه شده و جامه هایتان را بید خورده است! زر و سیم شما زنگ زده، و زنگ آنها علیه شما سخن خواهد گفت و همچون آتش، گوشت بدن شما را خواهد خورد. زیرا در روزهای آخر ثروت اندوخته اید!
الف. و اما شما ای ثروتمندان: یعقوب، دیدگاه نیاز به وابستگی کامل به خدا را بسط داده بود. او اکنون به طور طبیعی کسانی را که احتمالاً مستقل از خدا زندگی میکنند، ثروتمندان، را سرزنش کرد.
یک) در حالی که عیسی برخی از افراد ثروتمند را جزو پیروان خود میدانست (مانند زکی، یوسف از رامه و برنابا)، ما مجبور میشویم مشاهده کنیم که ثروتمندان، مانعی اضافی و قابل توجه در برابر پادشاهی خدا هستند.(متی 23:19) همچنین دستیابی به ثروت انگیزهای برای هر گناه قابل تصوری است. (اول تیموتائوس 10:6)
دو) «او نه تنها به عنوان ثروتمندان با آنها صحبت میکند، (زیرا ثروت و فیض گاهی ممکن است با هم باشند) بلکه به عنوان شریر، زیرا آنان نه تنها در ثروت غرق میشوند، بلکه از ثروت خود برای غرور، تجمل، ستم و ظلم سواستفاده میکنند.» (پول)
ب. زاری و شیون کنید: یعقوب به روش عهدعتیق به ثروتمندان میگوید که با توجه به سرنوشت خود ( زیرا مصیبت ها در انتظارتان است) عزادار شوند. در زندگی آینده، ثروت آنها به صورت تباه شده، بید خورده و زنگ زده پدیدار خواهد شد.
یک) یعقوب احتمالاً به نابودی سه نوع ثروت اشاره دارد. مواد غذایی تباه شده (پوسیده)، لباسها را بید خورده است و زر و سیم شما زنگ زده است. هر کدام از آنها به روشی تباه میشوند.
دو) « علاوه بر آن یعقوب با یک حس ترسناک میافزاید: این زنگار همچون آتش، گوشت بدن شما را خواهد خورد، شما تا این حد به دستاوردهای آزمندانه خود وابستهاید، ثروت شما نابود میشود و شما با آن نابود میشوید و بوسیله آن، با دردی سوزانده خورده خواهید شد.» (موفات)
سه) «بهتر است اینجا گریه بکنید جاییکه دستمالهای گریه در دست مسیح است، تا چشمان گریان خودتان را در جهنم باز کنید. با مردان زوزه کشیدن بهتر از غرش کردن با شیاطین است.» (تراپ)
ج. بر علیه شما سخن خواهند گفت: ماهیت فاسد دارایی ثروتمندان بر علیه آنها سخن خواهند گفت. در روز قضاوت آشکار خواهد شد که آنها زندگی خود را در استقلال نادرستی گذراندهاند که یعقوب قبلاً آن را محکوم کرده بود و در روزهای آخر، در حالیکه باید در آسمان گنج انبار میکردند، گنج زمینی جمع کردند. (لوقا 22:18 )
یک) در روزهای آخر: « عاقبت بد با عبارات یهودی بسیار رنگارنگی به تصویر کشیده میشود و همان چشم انداز عینی روزهای آخر، به عنوان تهدیدی برای ثروتمندان و آرامش خاطر فقرای مظلوم اعلام میشود.» (موفات)
2. آیات(4-6) گناهان ثروتمندان محکوم است
اینک مزد کارگرانی که در مزارع شما درو کرده اند، و شما حیله گرانه از پرداخت آن سر باز زده اید، بر ضد شما فریاد بر می آورد. آری، فریاد دروگران به گوش خداوند لشکرها رسیده است. شما بر زمین در تجمل و هوس رانی زندگی کرده اید، و دلهای خود را برای روز کشتار پروار ساخته اید! مرد پارسا را که با شما مخالفتی نمی ورزید، محکوم کردید و به قتل رساندید.
الف. دستمزد کارگران … شما با حیله گری گرفتید: آنها دستمزد کارگران را از آنها دریغ کرده بودند. آنان بدون توجه به نیازمندان، سنگدلانه زندگی میکردند (همانند مرد ثروتمند داستان عیسی در لوقا 19:16-31). آنها از موضع قدرت خود، محکوم میکرده و میکشتند.
یک) «به تعویق انداختن پرداخت حقوق نوعی کلاهبرداری است، زیرا به نفع بستانکار هست. و از این رو آنها در اینجا با بیعدالتی، و همچنین طمع، از آنها مالیات میگرفتند. زیرا ثروتمندان در آن روزگار با زحمت کارگران زندگی میکردند و فقرا را گرسنگی میدادند تا خود را غنی کنند.» (پول)
ب. آری، فریاد دروگران به گوش خداوند لشکرها رسیده است: عنوان خداوند لشکرها در یعقوب 4:5 را نباید با عنوان مشابه خداوند روز سبت اشتباه گرفت. (در مرقس 28:2 و لوقا 5:6 استفاده شده است) در عوض، این ترجمه ایدهای است که در پشت اصطلاح عبری Lord of Hosts (مقایسه رومیان 29:9 با اشعیا 9:1)، که به معنی “خداوند لشکرها” وجود دارد، به ویژه در معنای لشکرهای آسمانی و فرشتگان، که خدا را به عنوان یک جنگجو، فرمانده کل لشکرهای آسمان توصیف میکند.
یک) استفاده از این عنوان برای این بود که به این شیوه ناعادلانه یک هشدار آگاهانه بدهد. فریادهای مردمی که به آنها ظلم کرده بودند به گوش خدای لشکرهای آسمان رسیده است، خدای عظمت و قدرت و قضاوت.
دو) «ارجاع اصلی به یهوه به عنوان خدای لشکرهای اسرائیل و بعداً لشکرهای آسمان است. کاهنان یهودی به ندرت از این عنوان استفاده میکنند، اما خروج 6:3 آن را به جنگ یهوه علیه بیعدالتی مرتبط میداند.» (آدامسون)
سه) این «روش متداول نامگذاری خداوند در عهدعتیق است و نشانگر قدرت غیرقابل کنترل و اشاره به ابزارهای بینهایت و بیشماری دارد که او برای اداره دنیا و دفاع از پیروان خود و مجازات ستمکاران استفاده میکند.» (کلارک)
ج. مرد پارسا را که با شما مخالفتی نمی ورزید، محکوم کردید و به قتل رساندید: در اکثر مواقع کسانی که در این دنیا فقیر و بیقدرت هستند از عدالت رضایت کمی دارند. با این حال خدا نالههای آنها را میشنود و او کسی است که ضمانت میکند تا در نهایت هر اشتباهی را برطرف کند و به هر ظلمی پاسخ دهد.
یک) مرد پارسا را که با شما مخالفتی نمی ورزید، محکوم کردید و به قتل رساندید: « میتوان آن را واقعی، یا استعاره از کار رباخواران و باجگیران تصور کرد که نه تنها فقیرانی را که در دام آنها افتاده اند غارت میکنند، بلکه به آنها آسیب میزنند.» (تراپ)
فراخوانی برای صبر و بردباری با توجه به داوری آینده
1. آیات (۷-۸) از استقامت کشاورز صبور تقلید کنید
پس ای برادران تا آمدن خداوند صبر پیشه کنید. بنگرید چگونه دهقان انتظار می کشد تا زمین محصول پرارزش خود را به بار آورد؛ چگونه صبر می کند تا باران های پاییزی و بهاری بر زمین ببارد. پس شما نیز صبور باشید و دل قوی دارید، زیرا آمدن خداوند ما نزدیک است!
الف. برادران صبور باشید: یعقوب در اظهارات خود درباره ثروتمندان ظالم و سرنوشت آنها، موضوع قضاوت نهایی را پیش روی ما قرار داد. در اینجا او مسیحیان را فرا میخواند (به ویژه کسانی که سختی های زیادی را تحمل میکنند) تا آمدن خداوند صبر داشته باشند و استقامت کنند.
یک) «یعقوب احساسات هیچ طبقه اجتماعی را تحریک نمیکند به مانند کارگران در برابر کارفرمایان غیرعادل خود. ستمگران ثروتمند را به انتقام قریبالوقوع خدا به خاطر ظلم و ستم آنها واگذار کنید.» (موفات)
دو) «گاهی اوقات، به نظر میرسد که امید به آمدن خداوند بیش از صبر و تحمل، بیتابی را بیشتر میکند … آه، در معاشرت با خدا صبور باش!» (مورگان)
ب. یک کشاورز وقتی محصولش بلافاصله به برداشت نمی رسد تسلیم نمی شود: یک کشاورز حتی وقتی محصول بلافاصله آماده برداشت نیست به کار خود ادامه میدهد. او حتی وقتی محصول با چشم دیده نمی شود و زیر خاک است به کار خود ادامه میدهد. به همین شکل مسیحیان نیز باید سخت کار کنند و حتی وقتی روز برداشت بسیار دور به نظر میرسد، باید استقامت و صبوری داشته باشند.
یک) همانطور که یعقوب به ما دستور میدهد، باید منتظر خدا باشیم و ایمان خود را از دست ندهیم. «مردی که به او وعدهء پاداش داده میشود شجاعت خود را حفظ میکند، و هنگامی که باید صبر کند، میگوید:” این چیزی بیشتر از انتظار من نیست. من هیچ وقت حساب نکردم که قرار است در اولین ضربه دشمن خود را بکشم. هرگز تصور نمیکردم که بخواهم به محض حفر اولین سنگر، شهر را تصرف کنم. من زمان انتظار را محاسبه کردم و اکنون که فرا رسیده است، متوجه شدم که خداوند به من فیض جنگیدن و کشتی گرفتن را میدهد، تا زمانی که پیروزی حاصل شود، و صبوری، انسان را از عجله و حماقت نجات میدهد.» (اسپروژن)
دو) انتظار و نیاز به استقامت در زندگی مسیحی، بسیار شبیه به انتظار کشیدن کشاورز است.
· او با امیدی منطقی و وعدهء پاداش منتظر میماند.
· او مدتی طولانی منتظر میماند.
· او در تمام مدت انتظار کار میکند.
· او برحسب آنچه در توان خود دارد، با نگاهی به سوی آسمان منتظر است.
· او با وجود شرایط متغییر و عدم اطمینان فراوان، منتظر میماند.
· او با توجه به ارزش برداشت، منتظر میماند.
· او براساس کار و برداشت دیگران، منتظر میماند.
· او منتظر میماند زیرا واقعاً گزینه دیگری ندارد.
· او منتظر میماند زیرا تسلیم شدن هیچ فایدهای ندارد.
· او با آگاهی از نحوه عمل فصلها، منتظر میماند.
· او منتظر میماند زیرا هرچه زمان میگذرد، کارش مهمتر میشود و از اهمیت آن کاسته نمیشود.
ج. تا باران های پاییزی و بهاری بر زمین ببارد: تصویر باران اول و آخر را باید به معنای واقعی کلمه همانطور که یعقوب قصدداشت، درک کرد. او به باران پاییزی (بارش در اواخر اکتبر یا اوایل نوامبر) که برای نرم کردن زمین برای شخم زدن ضروری است، اشاره میکند و به بارانهای بهاری (بارش در اواخر آوریل یا مه) که برای رسیدن محصولات کمی قبل از برداشت ضروری است. در اینجا هیچ تصویری تمثیلی از نزول اول یا آخر روحالقدس در کلیسا وجود ندارد.
یک) کتابمقدس توضیح میدهد که در روزهای آخر، روحالقدس به فراوانی نزول خواهد کرد.(یوئیل 28:2-29، اعمال 17:2-18 ). اما به نظر نمیرسد که این نوشته یعقوب مربوط به نزول روحالقدس باشد.
دو) در واقع توضیح موفات معنی را بهتر توضیح میدهد: «کشاورز باید در سال دو بار منتظر باران بماند. اما هرچند برای بارش باران نمیتواند کاری انجام دهد، اما نباید روحیه خود را از دست بدهد، به شرطی که از خواست خدای خود اطاعت کند.»
د. دل قوی دارید زیرا آمدن خداوند ما نزدیک است: بازگشت قریبالوقوع عیسی مستلزم این است که ما دل قوی داریم، دلهایی که ریشه در عیسی و اهداف ابدی او دارند.
یک) « هنگامی که خدا به شما پاداش فراوان به خاطر کارهایی که برای او انجام دادهاید، بدهد، شرمنده میشوید که به او چرا شک کردید و خجل میگردید چرا در راه خدمت به او کاهلی کردید. شما پاداش خود را خواهید داشت. اما نه همین فردا، بنابراین صبر کنید. شاید روز بعد هم نباشد، بنابراین صبور باشید. ممکن است روزی پر از تردید باشید و اشتیاق شما کم کم فرو بنشیند. ممکن است روحیه شما به هم ریخته باشد. حتی ممکن است شک کنید که آیا مورد توجه خداوند هستید، اما اگر به نام عیسی آرام گرفته اید، اگر به لطف خدا همان چیزی هستید که باید باشید، اگر او تمام نجات شما و تمام خواسته شما است، صبر داشته باشید، صبر داشته باشید، زیرا پاداش مطمئناً در وقت معین خدا خواهد آمد.»(اسپروژن)
ه. زیرا آمدن خداوند نزدیک است: این دید وجود دارد که آمدن خداوند در دوران یعقوب و همچنین در روزگار امروز ما نزدیک بود. شاید بتوان گفت که از زمان رستاخیز عیسی مسیح، تاریخ به آستانه پایان رسیده است و اکنون با نزدیک بودن آمدن خداوند … در امتداد آن لبه حرکت میکند.
2. آیه (9) استقامت و صبوری را در بین قوم خدا تمرین کنید
برادران، از یکدیگر شکایت نکنید، تا بر شما نیز داوری نشود، زیرا “داور” بر در ایستاده است.
الف. از یکدیگر شکایت نکنید: شرایط سخت میتواند باعث شود که نسبت به خواهر و برادر مسیحی خود کم محبت باشیم. یعقوب به ما یادآوری میکند که ما نمیتوانیم در سختیهای خود شاکی باشیم، مبادا که حتی در سختیهایمان داوری شویم.
ب. زیرا “داور” بر در ایستاده است: عیسی به عنوان داور میآید، او نه تنها برای داوری در مورد دنیا، بلکه برای ارزیابی وفاداری مسیحیان باز میگردد. (دوم قرنتیان 10:5 ). با توجه به این مسئله، ما نمی توانیم اجازه دهیم سختیها باعث بیمهری ما نسبت به یکدیگر شوند.
3. آیات (10-11) نمونه هایی از استقامت و صبوری
برادران من، از پیامبرانی که به نام خداوند سخن می گفتند، درس صبر در مصائب را فرا گیرید. ما برادران را خجسته می خوانیم. شما درباره صبر ایوب شنیده اید، و میدانید که خداوند سرانجام با او چه کرد، زیرا خداوند به غایت مهربان و رحیم است.
الف. از پیامبران… درس صبر در مصائب را فرا بگیرید: یعقوب به ما یادآوری میکند که پیامبران عهدعتیق سختیها را تحمل کردند، آنها استقامت صبورانه را تمرین کردند. ما میتوانیم آنها را به عنوان نمونه در نظر گیریم.
یک) در میان این پیامبران، ارمیا یکی از چندین نمونههایی است که بدرفتاری را با صبر تحمل کرد. او را در کنده درخت نهادند (ارمیا 2:20) و او را به زندان انداختند. (ارمیا 2:32) و او را به سیاه چال انداختند (ارمیا 6:28). با این وجود او در خدمت خود پافشاری کرد.
دو) « با اینکه خداوند به آنها ارج نهاد و آنها را دوست داشت، اما از مصیبتها معاف نبودند، بلکه مورد افترا و آزار و اذیت مردم قرار گرفتند، اول پادشاهان 13:18؛ 14:19؛ دوم پادشاهان 31:6 ؛ عاموس 10:7 ؛ عبرانیان 11 ؛ و بنابراین وقتی آنها چنین مصیبتهای سختی را متحمل شدند، آیا برای شما شرم آور نباشد که مانند آنها رنج ببرید متی 12:5» (پول)
ب. شما درباره ی صبر ایوب شنیده اید: رساله یعقوب در اصل سه چیز در مورد ایوب و اینکه چرا او سرمشق مهمی برای مسیحیان رنج دیده است به ما می گوید.
یک) ابتدا صبر ایوب را میبینیم. قسمتهایی مانند ایوب 20:1-22 صبر فوقالعاده این انسان دردمند را نشان میدهد که علی رغم رنج شدید و مرموز خود از لعن کردن خدا امتناع ورزید.
دو) ما همچنین سرانجام مورد نظر خداوند را میبینیم که از هدف نهایی خدا، در اجازه دادن به نزول رنج بر ایوب خبر میدهد. شاید بزرگترین سرانجام مورد نظر خداوند ، استفاده از ایوب به عنوان درسی برای مخلوقات آسمانی خداوند بود، همانطور که خداوند قول داد از کلیسا برای این کار استفاده کند. (افسسیان 10:3-11) وقتی میفهمیم که خدا هدف خوبی دارد، حتی موارد دردناک نیز از منظرهای مختلف مورد توجه قرار میگیرند. «اگر قرار باشد مردی با چاقو به من حمله کند، من با تمام قدرت در مقابل او مقاومت میکنم و اگر موفق شود، آن را فاجعه میدانم. با این حال اگر جراح با چاقو به سراغ من بیاید، من هم از او و هم از چاقو استقبال می کنم. بگذارید او شکم من را باز بکند، حتی با شکافی بزرگتر از حملهء چاقو، زیرا من از هدف او آگاه هستم که خوب و ضروری است.» (اسپروژن)
سه) در ادامه میبینیم که خداوند بهغایت مهربان و رحیم است. این بلافاصله در داستان ایوب مشخص نیست. ما میتوانیم به سرعت اینطور فرض کنیم که رفتار خدا با ایوب بیرحمانه بود. اما با کمی تحمل میتوان دریافت که خداوند بهغایت مهربان و رحیم بوده است.
· خدا نسبت به ایوب بهغایت مهربان و رحیم بود، زیرا او فقط به یک دلیل بسیار نیکو رنج برد.
· خدا نسبت به ایوب بهغایت مهربان و رحیم بود، زیرا کاری که شیطان میتوانست در برابر ایوب انجام دهد را محدود کرد.
· خدا نسبت به ایوب بهغایت مهربان و رحیم بود، زیرا او را با قدرت ناپیدای خود در تمام رنجها حفظ کرد.
· خدا نسبت به ایوب بهغایت مهربان و رحیم بود، زیرا در تمام این مراحل، خدا از خود شیطان استفاده کرد. در پایان همه چیز، خدا به چیزی شگفت انگیز دست یافته بود، تبدیل ایوب به انسانی بهتر و مبارکتر از همیشه. به یاد داشته باشید که ایوب در ابتدای کتاب شخصی خوب بود، اما در پایان مرد بهتری شد. او شخصیت بهتر، متواضعتر و خوشبخت تر از قبل یافت.
چهار) « هنگامی که ما می خواهیم تمام زندگی ایوب را بررسی کنیم، میبینیم که خداوند با محبت خود، او را با برکات وصفناپذیری از آن وضعیت بیرون آورد. او که با یک دست آزمایش میکرد با دست دیگر حمایت کرد. اگر غایت تلاش شیطان وسوسه رئیس قبیله هست، خداوند در انتها جلوی این تخریبگر را میگیرد و مسیر صحیح را نشان میدهد و از ابتدا تا انتها در کنار مسیر همراه هست.» (اسپروژن)
پنج) خداوند به غایت مهربان و رحیم است: «کاش همه ما میتوانستیم متن یونانی اصلی این کلام را بخوانیم، “خداوند رئوف است” ، این کلام بطور خاصی قابل توجه است. این کلام بطور لغوی به مفهوم این است که خداوند قلب بزرگی دارد، و این نشاندهنده لطافت زیاد او است.» (اسپروژن)
4. آیه (12 ) پند و اندرز با توجه به قضاوت دربرابر عیسی
و اما مهمتر از همه ای برادران من، سوگند مخورید؛ نه به آسمان، نه به زمین و نه به هیچ چیز دیگر. بگذارید “بله” شما همان بله باشد و “نه” شما همان نه، مبادا محکوم شوید.
الف. سوگند مخورید: بسیاری از یهودیان در زمانی که رساله یعقوب نوشته شد بین “سوگندهای الزام آور” و ” سوگندهای غیر الزام آور” تفاوت قائل بودند. سوگندهایی که نام خدا در آنها وجود نداشت، الزام آور نبود و استفاده از چنین سوگندهایی راهی برای دور زدن قوانین هنگام دروغ گفتن بود. یعقوب این نوع سوگندها را محکوم کرد.
یک) کتابمقدس، سوگند خوردن در شکلهای مختلف را منع نمیکند. بلکه تنها سوگندهای فریبکارانه، غیرعاقلانه و یا گستاخانه را منع میکند. گاهی خدا خودش نیز سوگند یاد میکند. (مانند لوقا 73:1، عبرانیان 11:3 و عبرانیان 13:6)
دو) «هر قسمی همچون متی 34:5 ممنوع نیست. (زیرا افراد مقدس در عهدعتیق و عهدجدید از سوگند استفاده میکردند، پیدایش 21:23 و 24؛ 3:24؛ 28:26 و اول پادشاهان 1:17-2، دوم قرنتیان 23:1، غلاطیان 20:1 و استفاده از سوگند توسط خود خداوند مجاز و تأیید شده است، مزمور 4:15، عبرانیان 16:6). اما چنین سوگندهایی غلط است؛ اگر عجولانه، بیهوده، بدون دلیل منطقی یا عرفی، و به صورت مکرر در گفتار معمول استفاده بشود.» (پول)
ب. سوگند مخورید ، چه به آسمان و چه به زمین و یا با هیچ سوگند دیگری: یعقوب بار دیگر تعالیم عیسی در موعظه سر کوه را تکرار کرد (متی 34:5-37). نیاز به قسم خوردن یا سوگند دادن، فراتر از یک بله یا نه ساده و واضح، خیانت به کلام فرد است. این نشانگر ضعف شخصیت فرد است که نمیتواند بدون قسم خوردن بر درستی سخنان خود تاکید بکند.
ج. مبادا محکوم شوید: ضعف شخصیت این افراد در زمان داوری مسیح آشکار خواهد شد. این امر بیشتر به ما انگیزه میدهد تا با صداقت صحبت کنیم و برای داوری آماده شویم.
یک) این پند و اندرز ممکن است بیارتباط به متن باشد. با این حال، «احتمالاً یعقوب برای تأکید بر هشدار یعقوب 9:5، آن را به عنوان یک نظر، پس از نوشتن متن یادداشت کرد. در هیجان یا تحریک، وسوسهای برای نفرین یا قسمخوردن با بیحرمتی وجود دارد.» (موفات)
نصیحت مسیحیان برای مراقبت از یکدیگر
1. آیات (13-14 ) نحوه تأمین نیازهای مسیحیان
اگر کسی از شما در مشکل است، دعا کند؛ اگر کسی شاد است، سرود حمد بخواند. اگر کسی از شما بیمار است، مشایخ کلیسا را فرا خواند و آنها برایش دعا کنند و به نام خداوند او را با روغن تدهین نمایند.
الف. اگر کسی در میان شما در مشکل است: مشکلات به دعا نیاز دارند، افراد شاد باید سرود حمد را بخوانند و بیماران باید مشایخ کلیسا را فرا بخوانند و از آنها بخواهند برایشان دعا کنند.
یک) فرد مشکلدار به جای شکایت (مانند آیه قبل) باید دعا کند. «به جای شکایت کردن علیه یکدیگر (یعقوب 9:5)، یا نفرین کردن، نزد خدا دعا کنید.” (موفات)
دو) یعقوب هم برای فرد دارای مشکل و هم فرد شاد توصیه یکسانی دارد: همه چیز را نزد خداوند ببرید. در واقع این دو دستور میتواند برعکس برعکس باشد: افراد دارای مشکل هم باید سرود بخوانند، و افراد شاد نیز باید دعا کنند.
سه) «در جاهای دیگر عهدجدید کلمه سرود خواندن به پرستش جمعی اشاره دارد و همیشه اگر استفاده از آن همچون در یونانی کلاسیک و یونانی عهدعتیق مورد توجه باشد، سرودها همراه با موسیقی بودند.» (موفات)
چهار) یعقوب به وضوح در ابتدا به شخص نیازمند توجه کرد: بگذارید فرابخواند. مردد بودن مردم برای درخواست و یا طلب دعا از مشایخ کلیسا در چنین شرایطی یک راز واقعی است.
ب. بگذارید بر او دعا بخوانند: یعقوب همچنین گفت که مشایخ کلیسا، همانطور که دعا میکنند، باید شخص بیمار را به نام خداوند با روغن تدهین نمایند. این تدهین با روغن ارائه مراقبت های پزشکی موجود برای افراد مبتلا (ماساژ با روغن درمانی محسوب میشد) یا به عنوان نشانه حضور و قدرت روحالقدس تفسیر شده است.
یک) تدهین بیماران با روغن در مرقس 13:6 نیز ذکر شده است. لوقا 34:10 استفاده از روغن را به عنوان روشی درمانی نام میبرد. «تاثیر روغن زیتون به عنوان یک ماده دارویی کاملاً شناخته شده بود.» (هیبرت). از نظر بوردیک، واژه تدهین در اینجا کلمه معمول استفاده شده در عهدجدید نیست، بلکه بیشتر استفاده دارویی برای آن مدنظر هست.
دو) « روغن به طور مکرر در مشرق زمین به عنوان ابزاری برای درمان بیماریهای بسیار خطرناک مورد استفاده قرار میگرفت و میگیرد. در مصر اغلب در معالجه طاعون استفاده میشود. حتی در اروپا نیز با موفقیت زیادی در بهبود بیماری تورم آزمایش شده است. روغن زیتون بکر برای زخمها و کوفتگیهای تازه بسیار عالی است. و من تاثیر بسیار خوبی از مصرف آن با این روش دیدهام… یعقوب از آنها خواست در هنگام جستجوی خدا از روشهای طبیعی برای یک برکت خاص بهره ببرند و هیچ انسان عاقلی در خلاف آن عمل نمیکند.» (کلارک)
سه) کلیسای کاتولیک روم این دستور را تغییر داده تا بیماران را در “آیین دینی” افراطی تدهین کند، در واقع کاربرد روغن برای آنان زمانی هست که شخصی را برای مرگ آماده میکنند. چیزی که یعقوب قصد استفاده از آن برای درمان را داشت تبدیل به رسمی برای آمادگی مرگ شد!
2. آیات (15-16) پاسخ خدا به دعای قومش
دعای با ایمان، بیمار را شفا می بخشد و خداوند او را بر می خیزاند، و اگر گناهی کرده باشد، آمرزیده می شود. پس نزد یکدیگر به گناهان خود اعتراف کنید و برای یکدیگر دعا کنید تا شفا یابید. دعای شخص پارسا، با قدرت بسیار عمل می کند.
الف. دعای با ایمان، بیمار را شفا می بخشد: بسیاری فکر کردند که آیا یعقوب در اینجا شفای بیمارانی را که با ایمان، دعا کنند تضمین میکند؟ برخی این را به عنوان اشاره به رستاخیز تفسیر میکنند. اشاره به آمرزش گناهان این ایده را تقویت میکند که یعقوب در اینجا به شفای جسمانی اشاره نمیکند، بلکه منظور او یک عمل روحانی است .
یک) با این حال متن نشان میدهد که یعقوب شفای جسمی را به عنوان پاسخ به دعا حذف نکرد، اگرچه به نظر میرسد منظور او چیزی گستردهتر از تنها شفای جسمی باشد. ما باید با ایمان برای دیگران دعا کنیم و انتظار داشته باشیم خداوند آنها را شفا دهد، سپس موضوع را به دست خدا بسپاریم.
دو) واضح است که خداوند برای هر دعای با ایمان شفای عاجل نمیدهد و دلایل آن در قلب و ذهن خداوند نهفته است. هنوز هم، بسیاری از بیماران فقط به این دلیل که هیچ دعای با ایمان برای آنها خوانده نمیشود، بهبود نمییابند. بهترین روش در دعا برای بیماران دعا کردن با ایمان و فروتنی برای بهبودی بیماران است، مگر اینکه خداوند به روشنی و قدرتمندی مشخص کند که او قصد شفا ندارد. پس با دعا، ما تنها موضوع را به خدا واگذار میکنیم.
سه) در صورت عدم بهبود، غالباً ما دعای با ایمان را به خاطر نگرانی برای اعتبار خداوند نمیکنیم. باید بخاطر بسپاریم که خداوند به اندازه کافی بزرگ است که خدشهای به اعتبار او وارد نشود.
ب. نزد یکدیگر به گناهان خود اعتراف کنید و برای یکدیگر دعا کنید تا شفا بیابید: یعقوب به ما یادآوری میکند که اعتراف به گناهان و دعا برای یکدیگر، هم از نظر جسمی و هم از نظر روحی موجب شفا میشود. اعتراف میتواند ما را از زیر بار سنگین( جسمی و روحی) گناهان حل نشده برهاند و موانع کار روحالقدس را برطرف کند.
یک) نزد یکدیگر. اعتراف نزد شخص دیگر در بدن مسیح ضروری است. زیرا گناه خواهان آن است که ما را مجبور به جدا شدن از جمع کند. اعتراف قدرت مخفی گناه را میشکند. با این حال، نیازی به اعتراف نزد “کشیش” یا هر واسطه خیالی نیست. ما تنها میتوانیم نزد یکدیگر اعتراف کنیم. اعتراف خوب است، اما باید با احتیاط انجام شود. اعتراف غیرعاقلانه به گناه میتواند علت گناهان بیشتر باشد.
دو) کلارک متوجه شد که اگر این بخش در واقع به عمل اعتراف کاتولیکهای رومی اشاره داشته باشد، پس باید کشیشها نیز گناهان خود را به مردم اعتراف کند. وی همچنین میافزاید: «هیچ موردی در اعتراف کلامی وجود ندارد که توبه کننده و کشیش با هم برای عفو، دعا کنند. اما در اینجا به مردم دستور داده شده است که برای یکدیگر دعا کنند تا شفا یابند.» (کلارک)
سه) از هیچ جای متن اینگونه برداشت نمیشود که برای شفای جسمانی باید عمل اعتراف انجام بشود. این امکان وجود دارد، البته نه همیشه، که بیماری فرد نتیجه برخی گناهان او باشد همانطور که پولس در اول قرنتیان 30:11 نقل میکند.
چهار) هیبرت درباره اعتراف چنین میگوید: «ریشه کلمه اعتراف در واقع به معنی نام بردن همان چیز است. از این رو، در اعتراف به گناه، ما میپذیریم که نام واقعی گناه را اعلام کنیم و آن را گناه بدانیم.»
پنج) « در کلیسای اولیه، این کار به طور معمول، قبل از مراسم نیایش جمعی، انجام میشد. اولین کتابچه راهنمای کلیسا اینگونه میگوید: “شما باید در کلیسا به گناهان خود اعتراف کنید، و با وجدانی بد، به دعا نپردازید” (دیداخ چهارم)» (موفات)
شش) اعتقاد به گناه و اعتراف به گناه متعاقب آن در زمان بیداری روحانی، رایج است. در واقع هیچ چیز غیرعادی در مورد اعتراف در هنگام نوزایی وجود ندارد. فینی، پیام آور بزرگ نوزایی در دوران خودش، آن را ضروری دانست و توصیف کرد. در نوزایی شمال چین در زمان جاناتان گوفورت اعتراف تقریباً همیشه مقدمه برکت بود. یکی از نویسندگان در توصیف نوزایی عظیم کشور کره بوسیله گوفورت نوشت: «ما ممکن است دیدگاه خود را در مورد مطلوب یا نامطلوب بودن اعتراف عمومی به گناه داشته باشیم. من نظر خود را دارم، اما میدانم که وقتی روح خدا بر گناهکاران قرار گیرد، اعتراف خواهند کرد و هیچ قدرتی بر روی زمین نمی تواند آن را متوقف کند.» (از فراخوان تا یادآوری نوشتۀ ویلیام نیوتون بلر)
هفت) اعتراف عمومی به گناه خوبی یا بدی احتمالی زیادی دارد. برخی اصول راهنما میتواند کمک کند.
· باید به کسی که درباره او گناه انجام شده اعتراف کرد. «اکثر مسیحیان ترجیح میدهند که در برابر خدا و در خفا اعتراف کنند، حتی در مورد گناهانی که نسبت به افراد دیگر انجام شده است. به نظر آنها اعتراف به خدا آسانترین راه نجات است. اگر گناهکاران واقعاً از حضور خدا آگاه بودند، حتی اقرار مخفیانه به گناهان خصوصی نیز تأثیر خوبی داشت. افسوس که بیشتر بزهکاران به جای ارتباط با خداوند با خودشان ارتباط دارند و خداوند تحت شرایط خاصی دعای آنها را رد میکند. بر طبق کلام خداوند ما، روشن است که گناه مربوط به شخصی دیگر، باید به همان شخص اعتراف شود.» (اور)
· اعتراف اغلب باید علنی باشد. یعقوب 16:5 این اصل را نشان میدهد. رابرتسون، دانشمند بزرگ یونانی، معقتد است که در یعقوب 16:5 زمان عجیب فعل یونانی اعتراف در این آیه، بیش از اعتراف خصوصی به اعتراف گروهی دلالت دارد. این اعتراف “یکی در مقابل دیگران” است نه اعتراف”یک نفر به فردی دیگر”.
· اعتراف عمومی باید مجزا باشد. غالباً اعتراف نباید بیش از آنچه برای به جا آوردن دعا لازم است باشد. کافی است که علناً بگویید: “برای من دعا کن، من به پیروزی بر گناهان مکرر خود احتیاج دارم.” وارد کردن جزئیات بیشتر کار اشتباهی است، اما گفتن این موارد مهم است. این باعث میشود ما “مسیحیان متظاهر ” نباشیم و طوری رفتار نکنیم که انگار همه چیز خوب است وقتی اینطور نیست. وی گفت: “تقریباً تمام تخلفات جنسی، مخفی یا خصوصی است و باید به آن اعتراف کرد. بار بیش از حد سنگین گناه را میتوان با یک کشیش یا پزشک یا یک دوست همجنس تقسیم کرد. کتابمقدس حتی نام بردن از بیعفتی را در بین مومنان ناشایست میداند و اعلام میکند حتی صحبت از کارهایی که در خفا توسط افراد به صورت غیراخلاقی انجام میشود شرم آور است. (اور)
· بین گناهان مخفی و آنهایی که مستقیماً بر دیگران تأثیر میگذارند، تفاوت قائل شوید. اور یک اصل خوب را ارائه میدهد: «اگر مخفیانه گناه میکنید، مخفیانه اعتراف کنید، وقتی که به پیروزی احتیاج دارید، علنی اعتراف کنید اما جزئیات را بازگو نکنید. اگر آشکارا گناه میکنید، آشکارا اعتراف کنید تا عامل لغزش دیگران را رفع بکنید. اگر از نظر روحانی گناه کرده اید (دعا نکردن، بیمهری و بیایمانی و عیب جویی و …) پس به کلیسا اعتراف کنید.» (ج. ادوین اور)
· اعتراف، اغلب درمورد گناهانی است که نسبت به دیگران در حضور خداوند مرتکب شدهایم. در این باره یعقوب میگوید نزد یکدیگر به گناهانِ خود اعتراف کنید. آنگونه که من در نوشته های ج.ادیون اور متوجه شدهام یکی از نکات جالب در مورد اعتراف به گناه این است که اعتراف تقریباً همیشه خطاب به مردم است، نه به خدا. اینگونه نباشد که شما گناهان خود را به خدا اعتراف کنید و دیگران فقط بشنوند. شما باید در مقابل دیگران به گناه خود اعتراف کنید و از آنها بخواهید که برای شما دعا کنند تا در مقابل خدا اصلاح شوید.
· اعتراف باید به طور مناسبی خاص باشد. وقتی اعتراف آشکار به گناه مناسب باشد -بیش از اظهار نیاز روحانی بصورت عمومی، هرچند اعتراف به گناه یا گناه آشکار در مقابل کلیسا باشد- باید خاص باشد. “اگر اشتباهی کردم، متاسفم” به هیچ وجه اعتراف به گناه نیست. شما به طور خاص گناه کردید، بنابراین باید به طور خاص اعتراف کنید. برای یک عضو کلیسا ارزشی ندارد که در یک جلسه دعا چنین اعتراف کند: “من آن شخصی نیستم که باید باشم.” و یا بگوید: ” من باید مسیحی بهتری باشم ” و یا اینکه بگوید: “من در این کلیسا مشکل ساز بودهام.” گفتن این جمله ارزش زیادی دارد:”من نسبت به برخی مشایخ کلیسا قلب تلخی داشتهام که قطعاً از آنها عذرخواهی می کنم. “(اور ، تسلیم کامل)
· اعتراف باید دقیق باشد. «برخی اعترافها دقیق نیست. آنها خیلی کلی هستند. آنها برای خود شخص نیستند. آنها به طور کامل از ضرورت جبران گناه غافل میشوند. یا هیچ روشی را برای رفتاری متفاوت که در آن گناه ترک شود، پیش بینی نمیکنند. آنها تلاشهایی برای تسکین روان هستند.» (اور)
· اعتراف باید صداقت و درستی داشته باشد. اگر بدون هیچ قصد واقعی برای مبارزه با گناه اعتراف کنیم، اعتراف ما کامل نیست و خدا را مسخره میکنیم. یک داستان ایرلندی میگوید که روزی یک ایرلندی به کشیش خود اعتراف کرد که دو کیسه سیب زمینی را دزدیده است. کشیش شایعاتی در این مورد را شنیده بود و به مرد گفت: “مایک، من شنیدم که فقط یک کیسه سیب زمینی از بازار دزدیده شده بود.” مرد ایرلندی پاسخ داد: “همنیطور است پدر روحانی، اما آنقدر کار آسانی بود که من قصد دارم فردا شب نیز یکی دیگر بدزدم.” به شدت از اعتراف ساختگی خودداری کنید، اعتراف بدون پشیمانی و اندوه واقعی ارزشی ندارد.
· نیازی نیست بترسید که اعتراف عمومی به گناه به طور حتم از کنترل خارج خواهد شد. اور میگوید که روزی یک زن از غم و اندوه عمیق نسبت به گناهان خود دچار ترس و حتی وسواس بیمارگونه شد. او بلافاصله خطر را تشخیص داد و به او گفت “آرام باش خواهرم، چشمان خود را بر عیسی بدوز.” او این کار را کرد و از هیجانات احساسی رهایی یافت.
· کسانی که اعتراف به گناه را میشنوند نیز مسئولیت زیادی دارند. کسانی که اعتراف را میشنوند باید پاسخی مناسب داشته باشند، دعای شفاعتآمیز، محبت کردن و دوری از توصیه بشری، شایعه درست کردن یا “تقسیم” راز آنها با دیگران.
هشت) طبق گفته موفات، کتاب دعای انگلیسی، خادم کلیسا پیش از شروع مراسم یکشنبه از اعضا دعوت میکند: “نزد من یا دیگر خادمین آگاه و فرهیخته کلام خدا بیایید و غم و اندوه خود را باز کنید. تا با خدمت کلام مقدس خدا از مزیت بخشش برخوردار شوید.” باز کردن غم و اندوه یک نفر میتواند ارزش زیادی داشته باشد.
نه) اعتراف اصیل، عمیق و واقعی به گناه یکی از ویژگیهای بیداری یا نوزایی روحانی واقعی در 250 سال گذشته بوده است. اما این چیز جدیدی نیست، چرا که بیداری روحانی در افسس اتفاق افتاد و در اعمال 17:19-20 ثبت شده است. این کتاب میگوید، بسیار کسان که ایمان آورده بودند، پیش آمده، آشکارا به کارهای خود اعتراف کردند. راستی با خدا روش مسیحیان بود و اعتراف آشکارا، بخشی از آن بود.
ج. دعای شخص پارسا، با قدرت بسیار عمل میکند: یعقوب در رساله خود به ماهیت بسیار قدرتمند دعا برای مشکلها، برای بیماران و برای گناهان وقتی توسط شخص پارسا انجام بشود، اشاره دارد.
یک) ایده قدرت در این متن بسیار قوی است. «ممکن است به معنای واقعی خود کلمه باشد:دعای انسان پارسا بسیار نیرومند و پر انرژی است»(مایر)
دو) «وقتی چنین قدرتی در دعا اعطا میشود، باید فوراً ایمان را به کار گرفت، تا برکت داده شود. روح دعا، اثبات وجود قدرت خدا برای شفا است. دعاهای طولانی هیچ دلیل موجهی برای داشتن الهام الهی ندارند.»(کلارک)
سه) بسیاری از دعاهای ما به دلیل نداشتن قدرت موثر نیستند. این دعا دیدگاه بیتفاوتی دارد که در واقع از خدا میخواهد به چیزی توجه کند که برای ما کم اهمیت است. دعای موثر باید قدرتمند باشد، نه به این دلیل که باید خدای بیمیل را از نظر عاطفی ترغیب کنیم، بلکه به این دلیل که باید قلب خدا را با اشتیاق نشان دادن نسبت به چیزهایی که برایش مشتاق است، بدست آوریم.
چهار) بعلاوه، دعای موثر توسط یک شخص پارسا انجام میشود. چنین شخصی زمینههای پارسایی خود را در عیسی میداند و در پارسایی عیسی قدم بر میدارد.
پنج) با قدرت بسیار عمل می کند: «این موضوع در مورد جان ناکس صادق بود، که ماری اسکاتلندی بیش از ارتشهای فیلیپ از دعای وی وحشت داشت.» (مایر)
3. آیات (17-18) ایلیا به عنوان نمونهای از دعای مستجاب شده
ایلیا انسانی بود همچون ما، اما چون با تمام وجود دعا کرد که باران نبارد، سه سال و نیم باران بر زمین نبارید؛ و باز دعا کرد و از آسمان باران بارید و زمین محصول به بار آورد.
الف: ایلیا انسانی بود همچون ما: ایلیا سرمشق دعاکردن با تمام وجود است که خداوند آن را مستجاب کرد. دعای او حتی بر آب و هوا نیز اثر داشت. با این حال این نشان میدهد که قلب ایلیا با قلب خدا هماهنگ بود. او برای توقف و شروع بارش باران دعا کرد، فقط به این دلیل که احساس میکرد در مورد اسرائیل با قلب خدا همراه است.
ب. با تمام وجود دعا کرد: در واقع او با تمام وجود دعا کرد. دعای حقیقی دعایی با تمام وجود است.
یک) « او با تمام وجود دعا کرد نسخه عبری کلام “او با جدیت دعا کرد”، میباشد.» (کلارک)
ج. ایلیا انسانی بود همچون ما. اگر این جمله درست باشد، بنابراین ما میتوانیم فردی با قدرت دعایی همانند او باشیم.
4 .آیات (19-20) کمک به برادری گناهکار
برادران من، اگر کسی از شما از حقیقت منحرف شود، و دیگری او را بازگرداند، بدان که هرکس گناهکاری را از گمراهی بازگرداند، جان او را از مرگ نجات بخشیده و گناهان بیشماری را پوشانیده است.
الف. اگر کسی از میان شما از حقیقت منحرف شود: یعقوب با معرفی مباحث گناه و اعتراف، ضرورت روبرو شدن با کسانی که از حقیقت دور شدهاند را یادآوری میکند. انحراف از حقیقت تمثیل خوبی است. اکثر مردم به عمد منحرف نشدهاند، به صورت اتفاقی این موضوع ایجاد میشود. با این حال، این موضوع هنوز آنها را از مسیر خارج کرده و احتمالاً در معرض خطر قرار میدهد.
یک) «آیه را بخوانید و خواهید دید که این آیه مربوط به مرتدین از کلیسای مشهود خدا هست. کلمات “اگر کسی از میان شما” باید به یک مسیحی اشاره داشته باشد.» (اسپروژن)
ب. و دیگری او را بازگرداند: این جمله به ما نشان میدهد که خداوند از ابزارهای انسانی برای برگرداندن گناهکاران از راه های خطا استفاده میکند. خداوند نیازی به استفاده از چنین ابزارهای انسانی ندارد و گاهی اوقات نیز چنین نمیکند. پولس رسول یا بهتر بگوییم، شائول تارسوسی با هیچ ابزار انسانی مسیحی نشد، مگر از طریق دعایی که استیفان شهید در حال مرگ، برای او انجام داد. با این حال هیچ کس او را موعظه نکرد، بلکه عیسی تصمیم گرفت مستقیماً او را ملاقات کند.
یک) یکی از دلایلی که خداوند از ابزارهای انسانی استفاده میکند این است که باعث شکوه و جلال بیشتر او میشود تا اینکه بخواهد کار خود را خودش انجام دهد. از این طریق خدا مانند یک کارگر ماهر عمل میکند که با استفاده از بدترین ابزارها، کارهای باورنکردنی انجام میدهد. بنابر همین الگو، خداوند از ظروف سفالی استفاده میکند تا ظروف مخصوص، برای جلال خودش باشند.
دو) «اکثر افراد با گفتگوی زاهدانه خواهران، با سرمشق قرار دادن مادران مقدس، بوسیله خادم خدا، با مدارس دینی یا با خواندن جزوهها یا کتابمقدس برای مسیحی شدن متقاعد شدهاند. بنابراین پذیرفتنی نیست که خداوند غالباً بدون ابزار کار خواهد کرد. نباید آرام بنشینیم و بگوییم ، “خدا کار خودش را میکند.” این درست است که او میتواند که چنین بکند اما او اغلب با استفاده از فرزندانش به عنوان ابزار، کار خود را انجام میدهد.» (اسپروژن)
سه) در این راستا، آیا نمیتوانیم بگوییم که وقتی حاضر نیستیم خود را در خدمت خدا قرار دهیم – چون ما که ضعیف و ناکام هستیم- در واقع مقداری از شکوه و جلال خدا را از او میگیریم؟ او میتواند از طریق ابزار ضعیفی مثل شما جلال خود را نمایان سازد، اجازه بدهید که این کار را بکند.
چهار) «شاید بازگرداندن شخص مرتد و یا نجات یک فاحشه یا یک مست، چیز خیلی با شکوهی به نظر نرسد، اما در نظر خدا این یک معجزه یا فیض کوچک نیست و برای ابزاری که آن را اجرا کرده راحتی اندکی در بر ندارد. پس برادران من، کسانی را که از ما بودند ، اما از ما دور شده اند، جستجو کنید. کسانی را که هنوز در جماعت بلاتکلیف مانده اند اما کلیسا را رسوا کردهاند و از ما دور شدهاند را جستجو کنید و این کار درست است، زیرا ما نمیتوانیم ناپاکی آنها را جبران کنیم. امکان دارد که خداوند به آنها امکان توبه دهد تا نجات یابند، آنها را با دعا و گریه و استغاثه جستجو کنید. (اسپروژن)
ج. بدان که هرکس گناهکاری را از گمراهی بازگرداند، جان او را از مرگ نجات بخشیده و گناهان بیشماری را پوشانیده است. برکتی وجود دارد برای کسی که برادرش را آنقدر دوست دارد تا در مقابل او بایستد و او را از گمراهی بازگرداند. او جان او را از مرگ نجات داده و گناهان بیشماری را پوشانیده است.
یک) این آیه در مورد قدرت بازسازی صحبت میکند که برای افراد گناهکار امکانپذیر است. «من مردان خوبی را میشناسم که در خدمت انجیل هستند، در حالیکه ده سال پیش به گناه افتاده بودند. آیا شما در مورد آنها صحبت میکنید؟ شما بلافاصله مطلع شدید، “چرا، ده سال پیش آنها چنین و چنان کردند.” برادران، مردان مسیحی باید از خود شرمنده باشند زیرا مدتها بعد از وقوع آن متوجه چنین مواردی شدهاند. درست است، ما میتوانیم در روابط خود احتیاط بیشتری داشته باشیم. اما سرزنش یک برادر شکست خورده برای کاری که مدتها پیش انجام داده است، برخلاف روح یوحنا است که سه روز پس از آنکه خداوند خود را با سوگند و نفرین انکار کرده بود، به دنبال پطرس رفت.» (اسپروژن)
دو) یعقوب با این جمله رساله خود را به پایان رسانید چون دقیقاً همان چیزی است که او تلاش کرد تا از طریق این رساله چالش برانگیز، برای روبرو شدن با کسانی که از یک ایمان زنده منحرف شدهاند و تلاش میکنند روح خود را از مرگ نجات دهند، میخواست. او خواستار این بود که نه تنها آنها این کلام را بشنوند بلکه انجام دهند، زیرا ایمان زنده خود را اثبات خواهد کرد.
سه) «یک پایان ناگهانی و واعظانه، حتی ناگهانیتر از نامه اول یوحنا، بدون هیچ حرف پایانی به عنوان خداحافظی از خوانندگان، رساله به طور ناگهانی اما نه بیتأثیر پایان یافت. نوشتههای حکیمانه که این رساله بر اساس آنها الگوبرداری شده ناگهان پایان مییابند.» (موفات)