فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

افسسیان باب ۵ – زندگیِ در روح

 تَرکِ تاریکی

۱. آیات (۱-۲) با محبت رفتار کردن

پس همچون فرزندانی عزیز، از خدا سرمشق بگیرید. و با محبت رفتار کنید، چنان‌که مسیح هم ما را محبت کرد و جانِ خود را در راه ما همچون قربانی و هدیه‌ای عطر‌آگین به خدا تقدیم نمود.

الف. پس: در اینجا پولس از تفکر اَفِسسیان باب ۴، نتیجه‌گیری و چگونگی روابط مسیحیان با یکدیگر را توصیف می‌کند.

ب. از خدا سرمشق بگیرید: ایده ساده است: این که ما باید خدا را الگو و نمونه خود قرار دهیم. ما نمی‌توانیم‌ خود را بسنجیم و خود را با انسان‌ها مقایسه کنیم. ما باید ایدۀ رسالۀ اول پطرس ۱: ۱۵-۱۶ را مورد توجه قرار دهیم. همان‌طور که او که شما را خوانده مقدس است، شما نیز در تمام رفتارهای خود مقدس باشید، زیرا نوشته شده است: «مقدس باشید، زیرا من مقدس هستم.»

یک) در اینجا نمی‌گوید: «به خدا بیندیشید» یا «خدا را تحسین کنید» یا «خدا را بپرستید»، هرچند که همۀ آنها وظایفِ مهم مسیحیان هستند. این خواندگی برای عملی کاربردی است، فراتر از زندگی درونی ما با خدا.

دو) می‌توانیم‌ بگوییم این ادامۀ همان ایده‌ای است که پولس در اَفِسسیان ۱۳:۴ در مورد میزان رشد مسیحی ذکر کرده است: «بالغ شده، به بلندای کاملِ قامت مسیح برسیم.» همچنین می‌توانیم‌ بگوییم که این ادامۀ ایدۀ اَفِسسیان ۳۲:۴ است، جایی که به ما دستور داده شد: «همان‌گونه که خدا شما را در مسیح بخشوده است، شما نیز یکدیگر را ببخشید.» رفتار خدا با ما، معیار ما برای رفتارمان با یکدیگر می‌شود.

سه) مهم است ببینیم خدا خیلی فراتر از نمونۀ ماست. وقتی عیسی تنها به‌عنوان الگویی از رفتار ارائه می‌شود، بسیاری از خطاها وارد کلیسا می‌شوند. ما با الگو بودنِ عیسی نجات پیدا نکردیم، اما زمانی که نجات پیدا کردیم، الگویش برای ما معنی‌دار می‌شود. خدا چیزی بیشتر از نمونه و الگویی برای ماست، اما او همچنین نمونه و الگوی ما نیز هست.

ج. همچون فرزندانی عزیز: کودکان مُقلدینِ طبیعی هستند. آنها اغلب دقیقاً همان کاری را انجام می‌دهند که والدین یا بزرگسالانِ دیگر انجام می‌دهند. وقتی ما به‌عنوان فرزندانِ خدا مطابق ذات خود رفتار می‌کنیم، از او تقلید خواهیم کرد.

یک) همان‌طور که از خدا تقلید می‌کنیم، به‌ویژه در برابر کسانی که خدا را از زندگی خود بیرون کرده‌اند، نمایندۀ خدا می‌شویم. «برای چه چیزی به دنیا فرستاده شده‌ایم؟ آیا به این خاطر نیست که ما خدا را در ذهن مردمی نگه داریم که بیشتر از همه در تلاشند تا خدا را فراموش کنند؟ اگر ما به‌عنوان فرزندان عزیز، مُقلدانِ خدا باشیم، آنها مجبور خواهند شد، به‌یاد بیاورند که خدایی وجود دارد؛ زیرا آنها انعکاس شخصیت او را در شخصیت ما خواهند دید. من در مورد یک مُلحد شنیده‌ام که می‌گوید: می‌تواند از هر بحثی عبور کند، به جز نمونه بودن مادر ایماندارش؛ او هرگز نمی‌توانست به آن جواب دهد.» (اسپرجن)

د. با محبت رفتار کنید، چنان‌که مسیح هم ما را محبت کرد: همان‌طور که در همه چیز، عیسی الگوی ماست. چنان‌که مسیح هم ما را محبت کرد و جان خود را در راه ما داد، ما نیز باید همین نوع محبت از خود را به نمایش بگذاریم.

ه. همچون قربانی و هدیه: بدیهی است که قربانی شدنِ عیسی، خوشایندِ پدر بود. همچنین وقتی به دیگران محبت می‌کنیم، می‌توانیم‌ یک قربانیِ دلپذیر (عطرآگین) ارائه دهیم.

یک) ما غالباً فکر می‌کنیم که می‌توانیم‌ زندگی خود را به شکلی نمایشی نشان دهیم تا محبتِ خود را به دیگران نشان دهیم. اما خدا ما را می‌خواند تا زندگی خود را کم‌کم تقدیم کنیم -به جای یک پرداخت بزرگ، سکه‌های کوچک بپردازیم (اگر سکه بود)- اما در هر صورت زندگی خود را تقدیم کنیم.

دو) نظر آدام کلارک در مورد یک قربانی: «یک قربانی، یک فدیۀ ایمانی، در لاویان ۱:۲ و موارد دیگر، کلمۀ «minchah» به کار رفته است که این‌طور توضیح داده می‌شود: هرگاه کسی هدیۀ آردی به خداوند تقدیم کند، هدیه‌اش باید از آردِ مرغوب باشد. بر آن روغن بریزد و کُندر بنهد. این بدان معناست که هر قربانی که به موجب آن شکرگزارى از نعمت‌هاى موقت که از بخشندگی خدا دریافت می‌شود، ابراز شود.

سه) نظر آدام کلارک در مورد قربانی: « قربانی گناه، قربانی‌ای به‌خاطر گناه «zebach»، که تقریباً به معنای عمل قربانی‌ای است که در آن خونِ یک حیوان به‌عنوان کفارۀ گناه ریخته می‌شود. این اصطلاحات را می‌توان به‌طور عادلانه در نظر گرفت که شامل هر نوع قربانی، پیشکش و یا نذر است که به هر دلیلی برای خدا انجام شده است.»

۲. آیات (۳-۴) در تضادِ با محبت رفتار کردن: رفتاری که برای مسیحیان مناسب نیست.

مباد که در میان شما از بی‌عفتی یا هرگونه ناپاکی یا شهوت‌پرستی حتی سخن به میان آید، زیرا اینها شایستۀ مقدسین نیست. گفتار زشت و بیهوده‌گویی و سخنان مبتذل نیز به هیچ روی زیبنده نیست؛ به جای آن باید شکرگزاری کرد.

الف. مباد که در میان شما حتی سخن به میان آید: پولس این عقایدِ مربوط به گناه و رفتار ناشایستِ جنسی را با هم جمع می‌کند و بیان می‌کند که هیچ یک از اینها برای مقدسین شایسته نیست و حتی نباید در میانِ قوم خدا از آنها سخن به میان آید.

یک) پولس از لیست جامعی از گناهانِ جنسی استفاده کرد:

    بی‌عفتی (پورنوگرافی)، واژه‌ای گسترده که گناهانِ جنسی را توصیف می‌کند.

    ناپاکی، واژۀ گستردۀ دیگری برای رفتار اخلاقیِ «کثیف»، به‌ویژه از نظر جنسی.

    گفتار زشت که همان ایدۀ ناپاکی را دارد.

    سخنان مبتذل که مفهوم شوخ‌طبعیِ نامناسب و ناخالص جنسی دارد.

 

 

دو) ما باید پیش‌زمینۀ اخلاقی این موضوع را در نظر داشته باشیم. «اجتناب از این موارد، شما را قدیس نمی‌سازد.» بلکه حقیقت این است: «شما یک قِدیس هستید؛ اکنون به شکلی متناسب با یک قدیس زندگی کنید.» جذابیتِ تداوم اخلاقیِ عهد‌جدید به‌سادگی این است: همان کسی باشید که در عیسی هستید.

ب. زیرا اینها شایستۀ مقدسین نیست: این تأکید بر گناه جنسی، بسیار بجا بود. فرهنگ دورانِ پولس (و به‌ویژه در شهر اَفِسس)، به فسادِ جنسی معروف شده بود. نوعِ رفتاری که پولس می‌گوید شایستۀ مقدسین نیست، تقریباً کاملاً مورد تأییدِ فرهنگ دورانِ او (و دورانِ خود ما) بود.

ج. شهوت‌پرستی…بیهوده‌گویی: پولس همچنین شهوت‌پرستی و بیهوده‌گویی را به دلیل ارتباط نزدیکِ آنها با گناهان جنسی در این لیست گنجانده است. تمایل به داشتن چیزی که متعلق به ما نیست و بیهوده‌گویی هر دو بسیاری از مردم را به گناه جنسی سوق داده است. با این حال شهوت‌پرستی و بیهوده‌گویی ارتباطی فراتر از ارتباطشان با گناه جنسی دارند.

یک) بیهوده‌گویی: به معنای واقعی کلمه «چرخشِ آسان سخن» است. منظور کسی است که می‌تواند هر مکالمه‌ای را به یک اظهارِ نظر شوخی در مورد مسائل جنسی، معمولاً با یک حرفِ دو پهلو تبدیل کند.

د. به جای آن باید شکرگزاری کرد: با دیدِ مثبت، مسیحیان برای رابطۀ جنسی شکرگزار هستند. ما آن را با شکرگزاری به‌عنوان هدیه دریافت می‌کنیم، و از رابطۀ جنسی به شکلی لذت می‌بریم که عطا‌‌کننده را جلال می‌بخشد.

یک) هدف خدا از رابطۀ جنسی در درجۀ اول رضایت دادن به فرد نیست، بلکه پیوند زن و شوهر در یک تن است. برخی از جنبه‌های رابطۀ جنسی گناه هستند، اما نه به‌خاطر اینکه خدا می‌خواهد جنبه‌ای از لذت‌بردن را سلب کند، بلکه به این دلیل است که بر‌خلاف هدفِ اصلی او از رابطۀ جنسی هستند.

 

۳. آیات (۵-۷) عواقبِ رفتاری که برای مسیحیان مناسب نیست.

زیرا یقین بدانید که هیچ بی‌عفت یا ناپاک یا شهوت‌پرست، که همان بت‌پرست باشد، در پادشاهی مسیح و خدا نصیبی ندارد، مگذارید کسی شما را با سخنان پوچ بفریبد، زیرا به‌خاطر همین چیزهاست که غضب خدا بر سرکشان نازل می‌شود. پس با آنها شریک مشوید.

الف. در پادشاهی مسیح و خدا نصیبی ندارد: افرادی که در اَفِسسیان ۳:۵ ذکر شده‌اند (بی‌عفت، ناپاک و شهوت‌پرست) در پادشاهی خدا هیچ نصیبی ندارند. اگر پادشاهی خدا در آنها زنده است، تحولی رخ داده است که آنها نمی‌توانند در اعمالِ عاداتِ این چیزها آرام بگیرند.

یک) ایدۀ پولس در این بخش می‌تواند خارج از متن به روشی محکوم‌‌کننده به کار رود. ممکن است یکی بگوید: «حالا که من در مورد ارتکاب به بی‌عفتی فکر کرده‌ام، بنابراین بدان معنی است که من در قلبِ خود مرتکبِ بی‌عفتی شده‌ام و این بدان معنی است که من به ‌اندازۀ کسی که در واقع مرتکب عمل بی‌عفتی شده است، مُقصر هستم. از آنجا که من به ‌اندازۀ آن شخص مُقصر هستم، پس من همانند آنها در پادشاهی خدا نصیبی ندارم چون دربارۀ‌ بی‌عفتی فکر کرده‌ام.» این تفکرِ فریبنده بر‌خلافِ مفهوم سادۀ‌ کلام خداست.

ب. شهوت‌پرست، که همان بت‌پرست باشد: به‌طرز قابل توجهی، پولس می‌گوید شهوت‌پرست، همان بت‌پرست است. بت‌پرستی به روش‌های بسیار ظریف‌تر (و قدرتمندتری) از خم شدن در مقابل یک مجسمه رخ می‌دهد.

ج. مگذارید کسی شما را با سخنان پوچ بفریبد: ما نمی‌توانیم‌ اجازه دهیم سخنان پوچ، قضاوت را به دلیل عمل به این گناهان، معذور یا بی‌تفاوت بسازند. مسلم است که به‌خاطر همین چیزهاست که غضب خدا بر سرکشان نازل می‌شود.

د. پس با آنها شریک مشوید: پولس فرض می‌کند که مسیحیان نمی‌گذارند زندگی‌شان از روی عادت با بی‌عفتی، ناپاکی یا شهوت‌پرستی نشانه‌گذاری شود. با این حال ما حتی نباید گاهی اوقات با آنها که در این گناهان هستند، شریک باشیم.

 

۴. آیات (۸-۱۲) عبور از تاریکی به نور

شما زمانی تاریکی بودید، امّا اکنون در خداوندْ نور هستید. پس همچون فرزندان نور رفتار کنید. زیرا ثمرۀ نور، در هر گونه نیکویی، پارسایی و راستی است. بسنجید که مایۀ خشنودی خداوند چیست. در کارهای بی‌ثمرِ تاریکی سهیم نشوید، بلکه آنها را افشا کنید. زیرا حتی بر زبان آوردن آنچه چنین کسانی در خفا می‌کنند، شرم‌آور است.

الف. شما زمانی تاریکی بودید: همان‌طور که پولس کسانی را که به‌عنوان سرکشان؛ بی‌عفتی، ناپاکی یا شهوت‌پرستی انجام می‌دادند، محکوم کرد (اَفِسسیان ۶:۵)؛ او همچنین فهمید که این همان تاریکی‌ای است که دقیقاً ظهور مسیحیان از آن رخ داد. اما اکنون، ما باید همچون فرزندان نور رفتار کنیم.

یک) دوباره، مضمون تکرار می‌شود: شما فرزندان نور هستید، بنابراین مانند فرزندان نور رفتار کنید

دو) پولس فقط نمی‌گوید که ما زمانی در تاریکی بودیم. او می‌گوید ما زمانی خودِ تاریکی بودیم. اکنون، ما فقط در نور نیستیم؛ بلکه اکنون در خداوند، نور هستیم.

ب. زیرا ثمرۀ نور، در هر گونه نیکویی، پارسایی و راستی است: در مقابلِ راه رفتن در تاریکی و غضب، ثمرۀ نور است که به‌طور کامل در غلاطیان ۵: ۲۲-۲۳ شرح داده شده است. نیکویی، پارسایی و راستی باید نشانۀ ما باشند، زیرا ما در زندگی خود روح‌القدس را داریم.

ج. در کارهای بی‌ثمرِ تاریکی سهیم نشوید، بلکه آنها را افشا کنید: ما به‌جای معاشرت با خدانشناسان، کارهای بی‌ثمرِ تاریکی را افشا می‌کنیم. با این حال، ما این کار را فقط به این منظور انجام نمی‌دهیم که صرفاً در مورد آنها صحبت کنیم (که شرم‌آور است)، بلکه برای جلوگیری از ارتکابِ آنها هر کاری لازم باشد انجام می‌دهیم.

یک) مسیحیان باید از علاقۀ شهوت‌انگیز به کارهای تاریکی بر حذر باشند، حتی در زمان تحقیق و شهادت دادن.

دو) پولس مراقب بود بگوید که ما باید از کارهای بی‌ثمرِ تاریکی بپرهیزیم، نه از افرادی که در تاریکی هستند.

 گام برداشتن در نور

۱. آیات (۱۳-۱۴) حقیقتِ حضور نور

اما هرآنچه به‌وسیلۀ نور افشا گردد، آشکارا دیده می‌شود. زیرا هرآنچه آشکار می‌شود نور است. از این جهت گفته شده است:

«ای که در خوابی، بیدار شو،

از مردگان برخیز،

که مسیح بر تو خواهد درخشید.»

الف. اما هرآنچه به‌وسیلۀ نور اِفشا گردد، آشکارا دیده می‌شود: حتی کارهایی که در خفا انجام می‌شود، روزی آشکار خواهند شد. آنها با نورِ قضاوت خدا اِفشا می‌گردند.

یک) این دلیلی است برای پرهیز و افشای کارهای بی‌ثمرِ تاریکی که در اَفِسسیان ۵: ۸-۱۲ شرح داده شده است. از آنجا که آن کارهای بی‌ثمر، محکوم به افشا هستند و دورانِ آنها تمام خواهد شد، منطقی است که مسیحیان از چنین کارهای بی‌ثمری پرهیز کنند.

ب. ای که در خوابی، بیدار شو، از مردگان برخیز: مشارکتِ ما در نور با زنده‌ شدنِ ما توسط عیسی نشان داده می‌شود (او ما را همراه با مسیح زنده کرد، اَفِسسیان ۵:۲). پولس برای تشریح این حقیقت آنچه را که احتمالاً یک قسمتی از متنِ پرستشِ کلیسای اولیه بود، نقل کرد.

یک) به‌یاد داشته باشید که این تشویق به بیدار شدنِ مسیحیان است. یک مسیحی ممکن است در خواب باشد و نداند. اگر در خواب هستید، احتمالاً آن را نمی‌دانید. به‌محض اینکه از خوابِ خود آگاه شدید، گواه این است که اکنون بیدار هستید.

دو) «این خواب‌آلودگی در مسیحیان نیز بسیار خطرناک است، زیرا می‌توانند کارهای زیادی را هنگام خواب انجام دهند که به نظر برسد کاملاً بیدار هستند» (اسپرجن

    ما می‌توانیم‌ وقتی خواب هستیم، صحبت کنیم.

    هنگام خواب می‌توانیم‌ بشنویم.

    ما می‌توانیم‌ هنگام خواب راه برویم.

    ما می‌توانیم‌ وقتی خواب هستیم، آواز بخوانیم.

    ما می‌توانیم‌ وقتی خواب هستیم، فکر کنیم.

سه) «شخصی که در خواب است اهمیتی نمی‌دهد چه بر سر همسایگانش رخ می‌دهد؛ چگونه می‌تواند در حالی که در خواب است به دیگران اهمیتی بدهد؟  بعضی از مسیحیان اهمیتی نمی‌دهند که جان‌ها نجات یابند یا محکوم ‌شوند… فقط راحتی و نجات خودشان مهم است. همین که بدانند مکان مطمئنی برای پرستش دارند و با دیگران به بهشت می‌روند، نسبت به هر چیز دیگر بی‌تفاوت هستند.» (اسپرجن

۲. آیات (۱۵-۱۷) گام برداشتن در نور به معنای رفتارِ حکیمانه است.

پس، بسیار مراقب باشید که چگونه رفتار می‌کنید، رفتاری نه چون نادانان، بلکه چون دانایان. فرصت‌ها را غنیمت شمارید، زیرا روزهای بدی است. پس نادان نباشید، بلکه دریابید که ارادۀ خداوند چیست.

الف. پس، بسیار مراقب باشید که چگونه رفتار می‌کنید: از آنجا که این نور به ما داده شده است، ما باید با مراقبت، محتاطانه، حکیمانه و نه همچون نادانان رفتار کنیم.

یک) آدام کلارک معتقد بود که عبارتِ نه همچون نادانان، با تمرینِ سرسپردگی به خدای باستان «Bacchus» -پرستش با نوشیدن و مهمانی- مرتبط است. «دیوانه نشوید. در اینجا بارزترین کنایه از میگساری‌های باکوس است، که در آن پرستندگانِ او مانند دیوانگان رفتار می‌کردند: در اطراف می‌دویدند، سرشان را از شانه‌ای به شانه‌ای دیگر پرتاب می‌کردند و کاملاً دیوانه به نظر می‌رسیدند.»

ب. فرصت‌ها را غنیمت شمارید: دو کلمۀ یونانی وجود داشت که برای فرصت و زمان استفاده می‌شد. زمان، معنای روز به روز و ساعت به ساعت داشت و فرصت به معنای یک قسمتِ مشخص از زمان بود، یعنی زمانی که اتفاقی قرار بود رخ بدهد. این تفاوتِ بین زمان و فرصت است. ایدۀ اینجا فرصت است؛ این یک فصلِ مشخص از زمان است که مسیحیان باید آن را غنیمت شمارند. همین کلمه در غلاطیان ۱۰:۶ «فرصت» ترجمه شده است.

یک) پولس به ما نمی‌گوید که از هر لحظه نهایت استفاده را ببریم، حتی اگر این توصیۀ خوبی باشد. او به ما می‌گوید که برای جلالِ نام عیسی از فرصت استفاده کنید. هدف این نیست که بیشترین استفاده را از زمان ببریم، بلکه بیشترین استفاده را از فرصت‌ها ببریم.

دو) ایدۀ غنیمت شمردن فرصت‌ها این است که شما مانند یک تاجرِ زیرک فرصت‌ها را خریداری می‌کنید. شما از هر فرصتی برای عیسی مسیح نهایتِ استفاده را می‌برید.

ج. زیرا روزهای بدی است: این دلیل دیگری است که نشان می‌دهد مهم است حکیمانه رفتار کنید. عیسی از زمانی صحبت کرد که بسیاری از انبیای دروغین قیام می‌کنند و بسیاری را فریب می‌دهند و چون بی‌قانونی زیاد خواهد شد، محبتِ بسیاری سرد خواهد شد (انجیل متی ۲۴: ۱۱-۱۲). مطمئناً ما در آن زمان‌ها هستیم، زیرا روزهای بدی است.

د. دریابید که ارادۀ خداوند چیست: این همان حکمتِ واقعی است و در تضاد با نادان بودن است. درکِ اصلی ما از ارادۀ خداوند، شناختِ صحیحِ کلام اوست.

۳. آیۀ (۱۸) گام برداشتن در نور به معنای پر شدنِ دائمی توسط روح‌القدس است.

مست شراب مشوید، که شما را به هرزگی می‌کشاند؛ بلکه از روح پُر شوید.

الف. مست شراب مشوید: در مقابل رفتار دنیا (مست شده از شراب)، ما باید از روح پُر شویم. دستور زبان پولس در اینجا به‌وضوح می‌گوید: «دائماً با روح‌القدس پر شوید.»

ب. از روح پُر شوید: پر شدن از روح‌القدس یکباره اتفاق نمی‌افتد که ما در بقیۀ روزهای خود فارغ از آن زندگی کنیم. پُر شدنِ مداوم با درخواستِ پُری و دریافت کردنِ آن توسط ایمان صورت می‌گیرد.

یک) اولین تجربۀ شگفت‌انگیز و قابل توجهی در مورد پُر شدن از روح‌القدس وجود دارد که غالباً به‌عنوان تعمیدِ روح‌القدس تصور می‌شود (انجیل متی ۱۱:۳، اعمال رسولان ۵:۱ و ۱۶:۱۱). این یک تجربۀ معتبر و مهم برای هر ایماندار است.

 

دو) بیشترِ ضعف، شکست و رِخوت در زندگیِ روحانیِ ما می‌تواند ناشی از این واقعیت باشد که دائماً با روح‌القدس پر نمی‌شویم.

سه) در زبان یونانی باستان برای پُر شدن، دو نکتۀ مهمِ دیگر نیز نشان داده می‌شود. اول، فعلی که در متنِ یونانی به کار رفته است زمانِ مجهول است؛ بنابراین این یک تجربۀ ساختگی نیست. دوم، الزامی است؛ بنابراین این یک تجربۀ اختیاری نیست.

ج. مست شراب مشوید: تضاد نفسانیِ پر شدن از روح‌القدس، مست بودن است. کتاب‌مقدس مستی را بدون هیچ قیدی محکوم می‌کند.

یک) که شما را به هرزگی می‌کشاند: پولس می‌گوید مستی، هرزگی است. این بدان معناست که مستی، اتلافِ منابعی است که باید به عیسی ارائه شود. جان تِرَپ در مورد نوشیدن «از سه نوع خارج شدن» سخن می‌گوید: «خروج مشروب از بطری، خروج پول از کیف پول و خروج هوش از سَر» (تفسیر تِرَپ در مورد غلاطیان ۲۱:۵).

دو) ما باید گوش دهیم که کلام خدا در مورد مستی در قسمت‌هایی مانندِ اَمثال ۱:۲۰ و ۲۳: ۲۹-۳۳ چه می‌گوید.

سه) ما نباید تصور کنیم که فقط حالتِ «مستی از شراب» واجد شرایطِ گناه است. نوشیدنِ هر چیزی که شما را مدهوش کند، گناه است و نوشیدن به قصدِ مستی است.

چهار) «خطر مستی نه تنها در خود، بلکه در پیامدهایی است که ممکن است ایجاد کند» (وود). عملاً دنیا برای از بین بردنِ اعتیاد به الکل و اعتیاد به مواد مخدر هزینۀ زیادی می‌پردازد. در مورد الکل، طبق گفتۀ مرکز کنترل بیماری ایالات متحده، در سال ۲۰۱۰، حدود ۸۸۰۰۰ نفر در ایالات متحدۀ آمریکا به علتِ مصرف الکل جان خود را از دست دادند و نوشیدنِ الکلِ بیش از حد، ۲۴۹ میلیارد دلار -تقریباً یک چهارم تریلیون دلار- برای اقتصادِ ایالات متحده هزینه داشت. منصفانه است که تصور کنیم این ارقام در بسیاری از ملل دیگر حتی اگر از این بدتر نباشند، قابل قیاس هستند.

د. بلکه از روح پُر شوید: پولس تأثیرِ روح‌القدس را با حالتِ مستی در تضاد می‌داند. الکل یک افسردگی است که افراد را «سست» می‌کند، زیرا کنترلِ نفس، خِرَد، تعادل و قضاوتِ آنها را سست می‌کند. روح‌القدس تأثیری کاملاً برعکس دارد. او محرک است؛ او همۀ جنبه‌های موجودیت ما را به سمت عملکردِ بهتر و بی‌نقص‌تر سوق می‌دهد.

یک) «ما آن را در اینجا درمیان دستوراتی که قوانین عالیِ کنترلِ نفس را وضع کرده است، پیدا می‌کنیم و دقیقاً قبل از دستورالعمل‌های ویژه‌ای است که پولسِ رسول برای تقدیس مسیحیان می‌دهد… اما با این وجود، این یک چیز مافوق طبیعی است. این یک حالت انسانی است که با آموزش، استدلال، خواست و ارادۀ انسان کاملاً غیرِ‌قابل دستیابی است و چیزی کمتر از این نیست که خداوند در کنترلِ تمامِ زندگی انسان است، که از همه ‌جا به درون آن سرازیر می‌شود، تا بتواند در اثراتِ پیرامون به‌طور کامل و آزادانه تراوش کند» (مول).

۴. آیات (۱۹-۲۰) مشخصۀ زندگی پُر شده از روح، پرستش و شکرگزاری است.

با مزامیر، سرود‌ها و نغمه‌هایی که از روح است با یکدیگر گفتگو کنید و از صمیمِ دل برای خداوند بسرایید و ترنم نمایید. همواره خدای پدر را به نام خداوندِ ما عیسی مسیح برای همه چیز شکر گویید.

الف. با مزامیر، سرود‌ها و نغمه‌هایی که از روح است با یکدیگر گفتگو کنید و از صمیمِ دل برای خداوند بسرایید و ترنم نمایید: وقتی پر از روح می‌شویم، تمایل به پرستشِ خدا و تشویقِ دیگران در پرستش‌های خود خواهیم داشت.

یک) ارتباطِ پر شدن از روح و ستایش، قابل توجه است. کسانی که پر از روح می‌شوند، به‌طور طبیعی ستایش می‌کنند و ستایش نیز راهی است که ما از روح پر می‌شویم.

ب. سرودها و نغمه‌هایی که از روح است: این تنوع نشان می‌دهد که خداوند از پرستشِ خلاقانه و خودجوش لذت می‌برد. مهمترین مکان برای داشتن نغمه‌ای که برای خدا می‌خوانیم در قلبِ ماست. بسیاری از کسانی که نمی‌توانند نغمه‌ای زیبا را با صدا بخوانند، می‌توانند نغمه‌های زیبایی را در قلبِ خود داشته باشند.

 

یک) بیشتر بر تنوع تأکید می‌شود تا مقوله‌های دقیق. «به‌سختی می‌توان گفت که تفاوتِ دقیق این سه عبارت در چیست؟» (کلارک)

ج. همواره خدای پدر را برای همه‌چیز شکر گویید: کسی که با روح پُر شود با شکرگزاری نیز پُر خواهد شد. قلبِ ناسپاس و روح‌القدس با هم هماهنگ نمی‌شوند.

یک) پولس همان الگوی شکرگزاری ما را همان‌طور که در اَفِسسیان ۱۴:۳ امر کرده است، توصیه می‌کند. تشکر از خدای پدر به نام خداوندِ ما عیسی مسیح برای همه چیز.

دو) «هر ساعت، بلی، هر لحظه فیضِ خود را بر روی بال‌های خود آورده است. به پایین نگاه کنید و شکر کنید، زیرا از جهنم نجات یافته‌اید؛ به دست راست نگاه کنید و شکر کنید، زیرا با فیض، غنی شده‌اید؛ به دست چپ نگاه کنید و شکر کنید، زیرا شما در برابر بلایای مُهلک محافظت شده‌اید؛ به بالای سر خود نگاه کنید و شکر کنید، زیرا بهشت در انتظار شماست.» (اسپرجن)

۵. آیۀ (۲۱) مشخصۀ زندگی پر شده از روح، تسلیم متقابل است.

به حرمتِ مسیح، تسلیم یکدیگر باشید.

الف. به حرمتِ مسیح، تسلیم یکدیگر باشید: وقتی از روح پر می‌شویم، با تسلیمِ متقابل در برابر یکدیگر، خود را نشان می‌دهد؛ و تسلیم به حرمتِ مسیح انجام خواهد شد، نه ترس از انسان.

ب. تسلیم شدن: کلمۀ تسلیم شدن در اینجا به معنای واقعی کلمه یعنی: «در رتبه‌بندی قرار گرفتن». این یک کلمۀ نظامی است و از نحوۀ سازماندهیِ ارتش در بین سطوحِ مختلف می‌گوید. شما ژنرال، سرهنگ، سرگُرد، سردار، گروهبان و سرباز دارید. سطوحی از درجه وجود دارد و شما موظف هستید که به افرادی که دارای درجۀ بالاتر هستند احترام بگذارید.

یک) ما می‌دانیم که به‌عنوان یک شخص، یک سرباز می‌تواند باهوش‌تر، با استعدادتر و شخصی بهتر از یک ژنرال باشد. اما او هنوز تحت اطاعتِ ژنرال است. او به همان اندازه که مطیعِ یک ژنرال است، مطیعِ او به‌عنوان یک انسان نیست.

دو) ایدۀ تسلیم شدن، کاری به باهوش‌تر یا بهتر یا با‌استعداد‌تر بودن اشخاص ندارد، بلکه مربوط به یک فرمان از طرف خدا است. «هر کسی که در نیروهای مُسلح خدمت کرده باشد، می‌داند که اطاعت مربوط به نظم و اختیار است، نه ارزش و توانایی.» (ویرزبی)

سه) ما همچنین از این موضوع می‌بینیم که «زیر اطاعت بودن» چقدر مهم است. در ارتش «زیر اطاعت» نبودن، هیچ تعریفی ندارد و آن را «شورش» می‌نامند. «همان‌طور که اگر سطوح اختیار وجود نداشته باشد، ارتش در هرج و مرج خواهد بود؛ جامعه نیز بدون تسلیم شدن، در هرج و مرج قرار خواهد گرفت.» (ویرزبی)

ج. تسلیم یکدیگر باشید: برای فهمیدنِ این مفهوم، ابتدا باید بررسی کنیم که تسلیم بودن چه معنایی نمی‌دهد. تسلیم بودن بدان معنا نیست که هیچ ایده‌ای از «درجه و مرتبه» در بدن مسیح وجود ندارد. اما چگونه ممکن است کسی چنین برداشتی کند؟ «آنها می‌گویند ما باید تسلیم یکدیگر باشیم. بنابراین من باید تسلیم شما باشم و شما نیز باید تسلیم من باشید. هیچ‌کس بیش از دیگری تعهدی برای تسلیم شدن ندارد.»

یک) می‌دانیم منظور پولس این نیست، زیرا این تناقض آشکاری با سایر مواردی است که او نوشته است. به‌عنوان مثال، در اول قرنتیان ۵: ۱-۵، پولس به‌وضوح به مسیحیان قرنتیان می‌گوید که تسلیمِ اقتدار او باشند و مطابق آن عمل کنند. آیا می‌توانید تصور کنید که مسیحیان قرنتیان اینگونه پاسخ دهند: «پولس، تو نوشتی که باید تسلیم یکدیگر باشیم. بنابراین ما فکر می‌کنیم تو باید اینجا تسلیم ما شوی.»

دو) یا، مثال دیگر نامۀ عبرانیان ۱۷:۱۳ است که می‌گوید از کسانی که بر شما حکومت می‌کنند، اطاعت کنید و تسلیم آنان باشید. اگر منظورِ پولس این بود که در بین ایمانداران «درجه» یا «اقتدار» وجود ندارد، این دستور در نامه به عبرانیان ۱۷:۱۳ بی‌معنی است.

سه) ایدۀ این کلمۀ نظامی هنگامی که یک نفر از نظر درجه بالاتر از دیگری باشد، به‌راحتی قابل استفاده است. اما در اینجا پولس به آن ترتیب از آن استفاده نکرد. وقتی به یک عده سرباز بگویید «تسلیم ژنرال‌ها شوید» به‌راحتی قابل قبول است، اما درک مفهوم آن وقتی که به گروهی از سرباز می‌گویید «خود را تسلیم یکدیگر کنید» کمی دشوارتر است. پولس بر درجه و مرتبۀ افراد تأکید نمی‌کند و همۀ مسیحیان را خطاب قرار می‌دهد. این اصل مهمی است که در اینجا به آن اشاره شده است.

چهار) پولس می‌گوید ما باید این نگرشِ «زیر اطاعت» را داشته باشیم و آن را در روابط روزمرۀ خود با یکدیگر به کار گیریم. هنگامی که یک مرد به ارتش می‌پیوندد، اولین کاری که باید انجام دهد این است که فردیت خود را فراموش کند. او اکنون عضو یک گروهان یا یک گُردان است. او دیگر فرد نیست. هنگامی که به ارتش می‌پیوندید، اساساً حق خود را برای تصمیم‌گیری دربارۀ اینکه می‌خواهید با زندگی و زمان خود چه کاری انجام دهید، کنار می‌گذارید. ارتش پر از افراد است، اما آنها هرگز نمی‌توانند فردگرا باشند. این اولین چیزی است که از انسان هنگام پیوستن به ارتش شکسته می‌شود. 

پنج) «مگذارید هیچ کس در اراده و عقیدۀ خود در مسائلِ بی‌تفاوت آنقدر سرسخت باشد که آرامش کلیسا را برهم بزند؛ در همۀ این موارد به یکدیگر فرصت بدهید و بگذارید محبت حاکم شود.» (کلارک)

شش) تسلیم یکدیگر شدن در عمل در موارد زیر نشان داده می‌شود. همه در راستای ایدۀ «بازیكنی از تیم» بودن است:

    مسیحی نباید بی‌ملاحظه باشد، بلکه به دیگران فکر کند.

    مسیحی نباید فردگرا باشد، نباید خودرأی باشد. «خودرأیی نقطۀ مقابل سخنان پولس رسول است» (لوید جونز)

    مسیحی هرگز نباید خودخواه باشد.

    ما باید «نگرشِ تیمی» داشته باشیم.

    وقتی شخص دیگری موفق شد یا خوب عمل کرد، باید خوشحال باشیم.

    ما باید ناراحتی‌ها و آزمایشات خود را با شجاعت تحمل کنیم.

د. به حرمت مسیح: این یک نکتۀ مهم است، زیرا پولس این ایده را از طریق بخش گسترده‌ای که دربارۀ تسلیم صحبت می‌کند، تکرار می‌کند:

    زنان، مانند خداوند، تسلیم شوهران خود شوید.

    فرزندان، از پدر و مادر خود در خداوند اطاعت کنید، زیرا این کار درست است.

    خادمان و بندگان، همچون مسیح با ترس و لرز، با اخلاصِ قلب، مطیع اربابتان باشید.

یک) کلماتِ به حرمت مسیح توصیف می‌کنند که انگیزۀ ما برای تسلیم شدن به یکدیگر در برابر خدا چه باید باشد. ما باید به یکدیگر تسلیم شویم و خود را دیگر به‌صورت فردی نبینیم، بلکه به‌عنوان یک واحدِ کل، به‌عنوان یک گروهان یا یک گُردان ببینیم و برای یکدیگر ارزش و احترام قائل شویم، مانند احترامی که خدای پدر برای عیسی مسیح دارد.

دو) انگیزۀ تسلیم، مهربانیِ اجتماعی نیست. انگیزۀ تسلیم قانون خدا نیست. انگیزۀ تسلیم احترام به عیسی مسیح است. اگر ما به عیسی احترام می‌گذاریم، باید تسلیم یکدیگر شویم، زیرا ما عیسی را دوست داریم. پولس در این قسمت اصطلاحِ ترس را بکار می‌برد، اما این ترس نوعی احترام است که با محبت سازگار است. این ترسی از ناامید کردن عیسی مسیح است، ترسی از غمگین ساختن اوست. این کاملاً با محبت سازگار است. وقتی واقعاً به شخصی احترام می‌گذارید، به خشنودیِ او اهمیت می‌دهید و می‌ترسید که او را ناامید کنید.

زندگی پر شده از روح ، تسلیم و مسئولیتِ ازدواج

«خطر جدی در مورد ازدواج مسیحیان این است که ما ازدواج مسیحی را مانند ازدواج دنیایی می‌دانیم با این تفاوت که در ازدواج مسیحی هر دو نفر مسیحی هستند، حال اگر این برداشت ما از ازدواج است، این بند عالی را کاملاً بیهوده پنداشته‌ایم. ازدواجِ مسیحی و نگاه مسیحیان به ازدواج، چیزی است که اساساً با همۀ دیدگاه‌ها متفاوت است.» (دی. مارتین لوید-جونز)

۱. آیۀ (۲۲) گام برداشتن در نور یعنی زنان تسلیم شوهر خود شوند.

ای زنان، تسلیم شوهران خود باشید، همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید.

الف. زنان: پولس ابتدا به زنان و مسئولیت آنها در ازدواج مسیحی پرداخت، نه به این دلیل که آنها مشکلِ بزرگتر هستند یا به توجه ویژه‌ای نیاز دارند، بلکه دلیل این امر آن است که رسول نگاه ویژه‌ای به امر تسلیم دارد. این اصلی بود که وی در اَفِسسیان ۲۱:۵ معرفی کرد. این جنبۀ تسلیم کاربرد ویژه‌ای نسبت به زنان در ازدواج مسیحی دارد.

یک) همان منطق در اَفِسسیان ۶ ادامه دارد. فرزندان قبل از والدین مورد خطاب قرار می‌گیرند، زیرا پولس نگرانِ تسلیم شدن بود. برده‌ها قبل از ارباب خود مورد خطاب قرار می‌گیرند، زیرا رسول در درجۀ اول نگرانِ تسلیم شدن بود.

دو) هیچ تردیدی وجود ندارد که رسول به افکار اَفِسسیان ۲۱:۵ ادامه می‌دهد، به حرمت مسیح، تسلیم یکدیگر باشید. در بسیاری از بهترین نسخه‌های خطیِ یونانی، اَفِسسیان ۲۲:۵ حتی واژۀ تسلیم شدن را ندارد. به‌سادگی اینطور خوانده می‌شود: «زنان، شوهران خودتان را…». موضوع دربارۀ تسلیم است و پولس تمرکز خود را بر یک قلمرو مهمِ تسلیم -در ازدواج مسیحیان- از زنان تا شوهران قرار داد.

سه) مثل این است که پولس گفته باشد: «من به شما دستور دادم که به روشی کاملاً عمومی تسلیم یکدیگر شوید. حال، اگر این کار را به صورت عمومی انجام دهید، پس چه‌قدر بیشتر زنان باید در رابطۀ خاص ازدواج با شوهر خودشان این کار را انجام دهند.»

ب. ای زنان، تسلیم باشید: تسلیم شدن به معنای این است که تشخیص دهید کسی دارای اقتدارِ قانونی بر شماست. این بدان معناست که شما تشخیص می‌دهید که یک نظام اقتداری وجود دارد و شما بخشی از یک واحد، یک تیم هستید. شما به‌عنوان یک فرد اهمیتِ بیشتری نسبت به کارِ واحد یا تیمی ندارید

یک) وقتی تسلیمِ خدا می‌شویم، ارادۀ خدا را می‌شناسیم و طبق آن عمل می‌کنیم. وقتی تسلیمِ پلیس می‌شویم، ارادۀ پلیس را می‌شناسیم و طبق آن عمل می‌کنیم. وقتی تسلیمِ کارفرمای خود می‌شویم، ارادۀ کارفرمای خود را تشخیص می‌دهیم و طبق آن عمل می‌کنیم.

دو) تسلیم به معنای پایین‌تر بودن، نیست. همچنین تسلیم به معنای سکوت نیست. تسلیم به معنی «مأموریت فرعی» است. برای ازدواجِ مسیحیان یک مأموریت وجود دارد و آن مأموریت، اطاعت و تسبیح و ستایش خداوند است. زن می‌گوید: «من قصد دارم خودم را تحت این مأموریت قرار دهم. این مأموریت از خواسته‌های فردی من مهمتر است. من خودم را تحتِ اطاعت شوهرم قرار نمی‌دهم، بلکه خودم را تحتِ مأموریتی که خدا برای ازدواج ما و برای زندگی من دارد، قرار می‌دهم.»

ج. تسلیم شوهران خود: این حوزۀ تسلیمِ زن را توصیف می‌کند. کتاب‌مقدس هرگز تسلیمِ عمومی زنان در برابر مردان را در جامعه حُکم نمی‌کند. این حکم فقط در حوزه‌های خانه و کلیسا انجام می‌شود. خداوند در كلام خود امر نكرده است كه مردان در زمينه‌های سياست، تجارت، آموزش و غيره اختياراتِ منحصر به فرد دارند.

د. همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید: این عبارتی حیاتی است و رنگ هر چیزِ دیگری را که ما در مورد این قسمت می‌فهمیم تغییر می‌دهد. از این عبارت دو تفسیر اصلیِ اشتباه وجود داشته است که هر کدام موقعیت خاصی را برتری می‌بخشند.

یک) تفسیر غلطی که به نفع شوهر است، می‌گوید همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید به این معنی است که زن باید تسلیم شوهرش شود، گویی که او خدا است. ایده این است: «شما بدون هیچ سؤالی کاملاً در همه چیز تسلیم خدا هستید، بنابراین باید به همان روشِ مطلق تسلیم شوهر خود شوید.» این تفسیر معتقد است که جملۀ «همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید»، میزان تسلیم را مشخص می‌کند.

دو) این طرز فکر اشتباه است. درست این است که زن احترام زیادی به شوهر بگذارد. پطرس این مسئله را وقتی سارا -همسر ابراهیم- را «خداوند» خواند، ستایش و او را به‌عنوان نمونه‌ای از یک زنِ خداشناس تعریف می‌کند. در اینجا «خداوند» به معنای خدا نیست، بلکه به معنای «سرور» و یا «استاد» است. این احترام زیادی است. با این حال، چنین عملی تا جایی پیش نمی‌رود که بگوییم: «شما کاملاً تسلیمِ خدا می‌شوید، بنابراین باید به همان شیوه تسلیمِ شوهر خود شوید.» به زبان ساده، در هیچ جایی از کتاب‌مقدس گفته نشده است که شخص باید به این طریق تسلیم دیگری شود. در تسلیمی که کارفرمای شما از شما انتظار دارد، محدودیت‌هایی وجود دارد. در تسلیمی که دولت می‌تواند از شما انتظار داشته باشد، محدودیت‌هایی وجود دارد. در تسلیمِ والدین در مورد فرزندان، محدودیت‌هایی وجود دارد. در هیچ جای کتاب‌مقدس تسلیم مطلق را، بدون استثنا به جز به خدا و تنها خدا آموزش نمی‌دهد. نقضِ این عمل به معنای ارتکابِ گناه بت‌پرستی است.

سه) تفسیر غلطی که به نفع زن است می‌گوید که جملۀ همان‌گونه تسلیم خداوند هستید یعنی: «من تسلیم او می‌شوم تا زمانی که آنچه خداوند می‌خواهد انجام دهد.» سپس زن اغلب تصور می‌کند که وظیفۀ اوست که تصمیم بگیرد که خداوند چه می‌خواهد. این تفسیر در نظر می‌گیرد که جملۀ همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید، حدِ تسلیم را تعریف می‌کند.

چهار) این طرز فکر نادرست است. درست است که تسلیم شدنِ زن محدودیت‌هایی دارد؛ اما وقتی زن به این طریق، جملۀ همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید را برداشت می‌کند، این حقیقت این‌طور معنی می‌دهد: «وقتی با شوهرم موافق باشم تسلیم او خواهم شد. من وقتی او تصمیم‌های درستی می‌گیرد و آنها را به درستی انجام می‌دهد، تسلیم او خواهم شد. وقتی او تصمیم اشتباهی می‌گیرد، تسلیم خداوند نیست، بنابراین من نباید تسلیم او شوم.» این اصلاً مفهوم تسلیم نیست. به جز کسانی که کاملاً بدخُلق و در مشاجره‌اند، همه در موافقت با دیگران تسلیم می‌شوند. فقط در صورت اختلافِ نظر است که تسلیم بودن به چالش کشیده می‌شود.

ه ‍. همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید: میزان تسلیم زن یا حدِ تسلیم زن را تعریف نمی‌کند. انگیزۀ تسلیمِ زن را تعریف می‌کند.

 

یک) «این بدان معنی است: زنان، خود را تسلیم شوهران کنید، زیرا این بخشی از وظیفۀ شما در برابر خداوند است و بیانگر تسلیم شما در برابر خداوند است. یا زنان، خود را تسلیم شوهران خود کنید؛ این کار را به این روش انجام دهید که آن را به‌عنوان بخشی از تسلیمِ خود در برابر خداوند انجام می‌دهید. به عبارت دیگر، شما این کار را فقط برای شوهر انجام نمی‌دهید، بلکه در درجۀ اول برای خودِ خداوند انجام می‌دهید… شما این کار را به‌‌خاطر مسیح می‌کنید، شما این کار را می‌کنید، زیرا می‌دانید که او شما را به این کار تشویق می‌کند، زیرا در نظر او خوشایند است که شما باید این کار را انجام دهید. تسلیم، بخشی از رفتار مسیحی شماست و بخشی از شاگردی شما می‌باشد» (لوید-جونز)

دو) «به‌خاطر خداوند که آن را امر کرده است؛ بنابراین شما نمی‌توانید تابع او باشید، بدون اینکه تابع آنها باشید.» (کلارک)

سه) همان‌گونه که تسلیمِ خداوند هستید به معنای…

    تسلیم زن در برابر شوهرش بخشی از زندگی مسیحی و اطاعت او است.

    وقتی زنی از این حرف پیروی نمی‌کند: «همان گونه که تسلیم خداوند هستید، تسلیم شوهران خود باشید»، تنها به‌عنوان زن کوتاهی نمی‌کند، او به‌عنوان پیرو عیسی مسیح کوتاهی می‌کند.

    تسلیم کاملاً از حیطۀ ذات یا شخصیت زن خارج است.

    تسلیم هیچ ارتباطی با هوش، استعدادِ درخشان یا توانایی زن ندارد. این مربوط به جلالِ خداوند عیسی مسیح است.

    تسلیم ربطی به مُحِق بودن یا نبودن شوهر در یک مسئلۀ خاص ندارد. این مربوط به محق بودنِ عیسی است.

    تسلیم بدان معنی است که زن باید در انتخاب شوهر خود بسیار مراقب باشد. به جای اینکه به دنبال یک مرد جذاب باشد، به جای اینکه به دنبال یک مرد ثروتمند باشد، به جای اینکه به دنبال یک مرد رمانتیک باشد، باید به دنبال مردی باشد که بتواند به او احترام بگذارد. جی. كَمپِل مورگان داستان زن مسيحیِ میانسالی را كه هرگز ازدواج نكرده بود بازگو می‌کند که می‌گوید: «من هيچگاه مردی را ملاقات نكردم كه بتواند استاد شود.» او ایدۀ درستی داشت.

    اگر می‌خواهید عیسی را خشنود کنید، اگر می‌خواهید او را تکریم کنید، پس تسلیم شوهران خود باشید، همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید.

چهار) «هیچ انگیزۀ قانع‌کننده‌ای برای هیچ عملی غیر از این وجود ندارد و هر زن مسیحی که بیش از هر چیز به دنبال خشنودی خداوند عیسی مسیح باشد، در این بند هیچ مشکلی نخواهد یافت؛ در واقع انجام این کارهایی که رسول در اینجا به ما می‌گوید، بزرگترین لذت او خواهد بود.» (لوید-جونز)

۲. آیات (۲۳-۲۴) دلایل تسلیم شدنِ زنِ مسیحی

زیرا شوهر سَرِ زن است، چنان‌که مسیح نیز سَرِ کلیسا، بدن خویش، و نجات‌دهندۀ آن است. پس همان‌گونه که کلیسا تسلیم مسیح است، زنان نیز باید در هر امری تسلیم شوهران خود باشند.

الف. زیرا: دستورِ داده شده در اَفِسسیان ۲۲:۵ دشوار است. خداوند این را می‌داند، بنابراین دلایلی برای حکم خود نیز وارد می‌کند. او می‌خواهد ما اصلِ پشتِ دستور را درک کنیم.

یک) اولین دلیلِ تسلیم زنِ مسیحی در برابر شوهرش در اَفِسسیان ۲۲:۵ بیان شده است: «همان‌گونه که تسلیم خداوند هستید.» این بدان معناست که انگیزۀ تسلیمِ وی باید اطاعت و احترام به عیسی باشد، به جای اطاعت و احترام به شوهر.

ب. زیرا شوهرْ سَرِ زن است: پولس در اینجا دلیل دوم تسلیم زن را بیان می‌کند. به این دلیل است شوهرْ سَرِ زن است. به معنای کامل‌تر، سَر، وظیفۀ ریاست و اختیار را دارد و به معنای داشتنِ مسئولیتِ مناسب برای هدایت و پاسخگویی منطبق است. پسندیده است که تسلیمِ شخصی شویم که سَرِ ماست.

 

یک) وقتی به ایدۀ کتاب‌مقدسیِ سَر بودن در متون دیگر، مانند نامۀ اول قرنتیان باب ۱۱ و اول تیموتائوس باب ۳ نگاه می‌کنید، دائماً بر این واقعیت تأکید می‌شود که اول مرد آفریده شده است. بنابراین برای مَرد یک اولویتِ خلقت وجود دارد. کتاب‌مقدس همچنین بر این واقعیت تأکید دارد که زن از مرد ساخته شده است و برای مرد و ارتباط با او آورده شده و قرار بوده است که کمکی برای مرد باشد، کمکی برای مرد که مناسب او بود.

دو) «توجه کنید که رسولان براین تأکید زیادی می‌کنند که ابتدا مرد خلق شد. اما نه تنها آن، بلکه مرد، خداوندِ خلقت قرار گرفت. این اختیار به مرد داده شد که بر حیوانات وحشی مسلط باشد؛ این مرد بود که فراخوانده شد تا برای آنها اسم بگذارد. در اینجا نشانه‌هایی وجود دارد که مَرد را در موقعیت رهبری، خداوندی و اختیار و قدرت قرار داده است. او تصمیم می‌گیرد، او فرمان می‌دهد. این آموزشی اساسی با توجه به کل این موضوع است.» (لوید جونز)

سه) بخش‌هایی مانند نامۀ اول پولس به قرنتیان ۱۱: ۷-۱۰ این نکته را بیان می‌کنند که خداوند ابتدا آدم را آفرید و مسئولیت حوا را به او سپرد. این اتفاق، قبل از سقوط رخ داد. بنابراین، این بخش روشن می‌سازد که قبل و بعد از سقوط، خداوند مقرر کرده است که نقش‌های مختلفی بین زن و شوهر وجود داشته باشد. تفاوتِ نقش بین زن و شوهر نتیجۀ سقوط نیست و با زندگی جدیدِ ما در عیسی پاک نمی‌شود.

 چهار) «آنچه پولس می‌گوید این است که زن متفاوت است و او مکمل مرد است و آنچه منع می‌کند این است که زن به دنبال مردانگی باشد، به این معنی که یک زن به‌عنوان یک مرد رفتار کند، یا یک زن به دنبال غصب مکان، موقعیت و قدرتی باشد که به مرد توسط خدا داده شده است. این تمامِ چیزی است که او می‌گوید. این بردگی نیست، او خوانندگان خود را ترغیب می‌کند تا آنچه را خدا تعیین کرده است را درک کنند.» (لوید-جونز)

 

پنج) «زن بعد از ازدواج نام خود را کنار می‌گذارد و نام شوهرش را می‌گیرد. این رسم کتاب‌مقدس است و همچنین رسم کل جهان است. این امر، رابطۀ بین زن و شوهر را به ما می‌آموزد. این شوهر نیست که نام خود را تغییر می‌دهد، بلکه زن است.» (لوید-جونز)

ج. چنان‌که مسیح نیز سَرِ کلیسا… پس همان‌گونه که کلیسا تسلیم مسیح است، زنان نیز باید در هر امری تسلیم شوهران خود باشند: پولس در اینجا دلیل سومِ تسلیم شدنِ یک زن مسیحی در برابر شوهرش را ارائه می‌دهد. او باید تسلیم شود زیرا روابط زن و شوهر الگوی پیوند بین عیسی و کلیسا است.

یک) این نکته ساده و روشن است. ما یک مدل برای رابطۀ زناشویی داریم: رابطۀ بین عیسی و کلیسا. در آن رابطه، سَر بودن عیسی مسیح بی‌چون و چرا است. همچنین شوهر سَرِ «تیم» است، این یعنی رابطۀ یکپارچۀ زن و شوهر است.

دو) شاید زنِ مسیحی یک «سَر» یا رهبرِ تیم زن و شوهر را نمی‌خواهد. در این صورت، زن از طرح ازدواج کتاب‌مقدس دور شده است و همیشه با این روش یا روش دیگر، بر خلاف آن کار خواهد کرد. این همان بی‌اطاعتی است که یک مسیحی با گفتن اینکه نمی‌خواهد عیسی «سَرِ» او باشد، مرتکب می‌شود.

د. بدن خویش، و نجات‌دهندۀ آن است: ما می‌توانیم‌ درک کنیم که چگونه شوهر، سَرِ زن است همان‌طور که که مسیح، سَر کلیسا است. گاهی اوقات دشوار است که ببینیم چگونه شوهر نجات‌دهندۀ بدن است به روشی که عیسی نجات‌دهندۀ بدن است، یعنی کلیسا.

یک) لوید-جونز فکر می‌کند پولس از درکی گسترده‌تر از کلمۀ نجات‌دهنده استفاده کرده است که به‌سادگی می‌تواند معنای حفظ‌کننده داشته باشد. اول تیموتائوس ۱۰:۴ در مورد نجات‌دهنده بودنِ عیسی مسیح، به‌ویژه همۀ کسانی که ایمان دارند، صحبت می‌کند. چگونه عیسی می‌تواند نجات‌دهندۀ همۀ انسان‌ها باشد؟ به این معنا که او همۀ انسان‌ها را توسط همه چیز از آسمان حفظ و به همه برکت می‌دهد. به این ترتیب است که شوهران باید نجات‌دهندگان همسرشان باشند. پولس اساساً همان ایده را در اَفِسسیان ۵: ۲۸-۲۹ تکرارمی‌کند: «بنابراین شوهرها باید زنان خود را مانند بدن خود دوست داشته باشند؛ او که زنش را دوست دارد خودش را دوست دارد. زیرا هیچ کس هرگز از جسم خود متنفر نبوده، بلکه آن را تغذیه و گرامی می‌دارد، همان‌گونه که خداوند در کلیسا انجام می‌دهد.»

دو) «این آموزه چگونه است؟ واضح است که زن، کسی است که توسط شوهر نگهداری می‌شود، حفظ می‌شود، محافظت می‌شود، با سپر محافظت می‌شود. این یک رابطه‌ است، همان‌طور که مسیح کلیسا را تغذیه و گرامی می‌دارد، بنابراین شوهر زن را تغذیه و گرامی می‌دارد، و زن باید درک کند که موقعیت او در این رابطه این‌گونه است.» (لوید-جونز)

ه ‍. بدن خویش: تصویر بدن نشان می‌دهد تسلیم شدنِ زن مسیحی چقدر ضروری است. «زن نباید قبل از شوهر عمل کند. تمام تعالیم نشان می‌دهد که مرد سَر است و در نهایت او است که کنترل می‌کند. بنابراین زن نه تنها مستقل از او عمل نمی‌کند، بلکه قبل از مرد نیز عمل نمی‌کند… به همان اندازه درست است که بگوییم او نباید عمل را به تأخیر بیندازد، نباید عمل را به وقفه اندازد و نباید از عمل امتناع ورزد. به مقایسۀ بدن برگردید. به کسی فکر کنید که «سکته کرده است»… بازو سالم نیست در برابر حرکت مقاومت می‌کند.» (لوید-جونز)

یک) «ما می‌توانیم‌ این‌طور خلاصه کنیم: تعلیم این است که هدایت و رهبری در نهایت بر عهدۀ شوهر است، اما عمل باید همیشه هماهنگ باشد. در واقع به این معنا که عملی هماهنگ، اما رهبری توسط سَر انجام پذیرد. هیچ احساسی از زیردست بودن توسط این حکم پیشنهاد نمی‌شود. زن از شوهرش پایین‌تر نیست؛ او متفاوت است.» (لوید-جونز)

و. پس: ما در این بخش سه دلیل برای تسلیم زن در برابر شوهر خود می‌بینیم:

      این بخشی از اطاعت او از عیسی (همچون خداوند) است.

      متناسب با ترتیب خلقت است (شوهر سَرِ زن است).

      به دلیل الگوی رابطۀ بین عیسی و کلیسا (چنان‌که مسیح نیز سَرِ کلیسا… پس همان‌گونه که کلیسا تسلیم مسیح است) مناسب است.

یک) دلیل اول به اندازۀ کافی قانع‌کننده است، اما به خودی خود مسئله را روشن نمی‌کند. اگر در همه چیز تسلیم خداوند هستیم، ممکن است به اندازه کافی منصفانه باشد که بپرسیم: «آیا مردان نیز نمی‌توانند تسلیم به خداوند زندگی کنند؟ آیا مردان نباید مطابق با عیسی به همین ترتیب تسلیمِ همسران خود شوند؟» پس شما «سَرِ» واقعیِ خانه نخواهید داشت. این هدفِ برخی از ازدواج‌ها است. «هیچ کس واقعاً رئیس نیست. ما شُرکای برابر هستیم. من گاهی اوقات تسلیم تو خواهم شد و تو بار دیگر تسلیم من باش. اجازه دهیم که عیسی سَرِ ما باشد و هر موقعیتی را که پیش می‌آید، بررسی ‌کنیم تا ببینیم چه کسی به چه کسی باید تسلیم باشد.»

دو) به زبان ساده، این یک رابطۀ ازدواج بر اساس کتاب‌مقدس نیست، زیرا نظم اساسی آفرینش را نادیده می‌گیرد و مدل رابطۀ بین عیسی و کلیسا را نادیده می‌گیرد و باعث می‌شود که به‌طور کلی در مورد تسلیم، با دقت متوجه چیزی شویم. اصلِ تسلیم در عهد‌جدید به طُرُق مختلف ارائه شده است.

    عیسی تسلیم والدین خود شد (لوقا ۵۱:۲).

    شیاطین به شاگردان تسلیم شدند (لوقا ۱۷:۱۰).

    شهروندان باید به مقامات دولتی تسلیم شوند (رومیان ۱:۱۳ و ۵، تیطس ۱:۳، اول پطرس ۱۳:۲).

    جهان، تسلیم عیسی خواهد شد (اول قرنتیان ۲۷:۱۵، اَفِسسیان ۲۲:۱).

    موجودات روحانی تسلیم عیسی می‌شوند (اول پطرس ۲۲:۳).

    مسیحیان باید تسلیم رهبران کلیسا شوند (اول قرنتیان ۱۶: ۱۵-۱۶، عبرانیان۱۷:۱۳).

    زنان باید تسلیم شوهر شوند (کولسیان ۱۸:۳، تیطس ۵:۲، اول پطرس ۵:۳ ، اَفِسسیان ۵: ۲۲-۲۴).

    کلیسا باید تسلیم عیسی شود (اَفِسسیان ۲۴:۵).

    بندگان باید تسلیم اربابان شوند (تیطس ۹:۲، اول پطرس ۱۸:۲).

    مسیحیان باید تسلیم خدا شوند (عبرانیان ۹:۱۲، یعقوب ۷:۴).

سه) ما متوجه می‌شویم که هیچ یک از این روابط برعکس نیست. به‌عنوان مثال، هرگز به استادان گفته نمی‌شود كه خود را در برابر خادمان تسلیم كنند، به عیسی هرگز گفته نمی‌شود كه خود را در برابر كلیسا تسلیم كند و موارد دیگر. استفادۀ مداوم از ایدۀ تسلیم در کتاب‌مقدس اساساً یک تسلیم «یک طرفه» را نشان می‌دهد، با توجه به اینکه خدا ترتیب اختیار را چگونه تنظیم کرده است.

چهار) اگر پولس در اَفِسسیان ۲۴:۵ بحث خود را تمام می‌کرد، برای زن مسیحی احساس اینکه همۀ تعهدات بر عهدۀ اوست آسان بود. خوشبختانه، او ادامه می‌دهد و نشان می‌دهد که شوهرِ مسیحی در ازدواج چه تعهداتی دارد. اما زنِ مسیحی همچنان تعهدات خود را دارد.

    هر دو زن و شوهر به مرگِ خود فراخوانده می‌شوند. تسلیم راهی است که زن آن را انجام می‌دهد.

    زن و شوهر هر دو به فداکاری فراخوانده می‌شوند. تسلیم روشی است که زن آن را انجام می‌دهد.

    هر دو زن و شوهر فراخوانده می‌شوند که ازدواج خود را الگویی از رابطۀ عیسی با کلیسا بدانند. تسلیم نحوۀ احترام زن به آن شیوه است.

    زن و شوهر هر دو به احترامِ نظم خلقت فراخوانده می‌شوند. تسلیم روشی است که زن جایگاه خود را در آن نظم برآورده می‌کند.

ی. در هر امری شوهران خود: پولس می‌گوید که زن باید در هر امری تابع شوهرش باشد. آیا منظور او واقعاً هر امری است؟ این را باید به همان روشی درک کنیم که تسلیم را در حوزه‌های دیگر درک می‌کنیم. به‌عنوان مثال، وقتی پولس در نامۀ پولس به رومیان ۱۳ می‌گوید که مسیحی باید تسلیم دولت شود، ما می‌فهمیم که استثناهایی وجود دارد. بنابراین، چه استثناهایی در هر امری وجود دارد؟

یک) وقتی شوهر از زن انتظار دارد یا درخواست گناه می‌کند، او از تعهدِ خود در برابر تسلیم، آزاد است. این امر در محلی از گناهانِ آشکارِ کتاب‌مقدس اِعمال می‌شود، مانند امضای اظهارنامۀ مالیاتی تقلبی. همچنین در موارد وجدان واقعی مسیحی مقبول است. اما باید بسیار مراقب باشیم که بین وجدان مسیحیِ واقعی و صِرفاً عقاید، تفاوت قائل شویم. با این وجود زن مجبور نیست در برابر تقاضای ارتکاب به گناه تسلیم شود.

دو) وقتی شوهر از نظر پزشکی ناتوان یا مجنون باشد، زن از تعهد خود در برابر تسلیم آزاد است. زن مجبور نیست در هنگام جنون یا ناتوانی پزشکی به خواسته‌های شوهر تسلیم شود.

سه) وقتی شوهر از نظر جسمی بدرفتاری می‌کند و امنیتِ زن یا فرزندان را به خطر می‌اندازد، زن از تعهدِ خود در برابر تسلیم آزاد است. او مجبور نیست در برابر خشونت تسلیم شود.

چهار) وقتی شوهر با زِنا (خیانت) پیوند ازدواج را می‌شکند. بدیهی است که زن لازم نیست در برابر زنای (خیانت) شوهرِ خود تسلیم شود و فقط آن را بپذیرد. کتاب‌مقدس می‌گوید که او حق دارد در چنین مواردی «از زیر اطاعت او بیرون بیاید.» اگر شوهر مقصرِ زنا باشد، زن دیگر ملزم به اطاعت از او در همۀ امور نیست. او می‌تواند طلاق بگیرد، توسط کتاب‌مقدس به او اجازه داده شده است. او حق چنین کاری را دارد، زیرا زنا اتحاد را از بین می‌برد، رابطه را از بین می‌برد. آنها اکنون جدا هستند و دیگر یکی نیستند. شوهر وحدت را شکسته، از آن خارج شده است. بنابراین ما نباید از این آیاتِ کتاب‌مقدس تعبیر کنیم که زن می‌بایست قطعاً و به‌طور حتم تا آخرِ عمر به یک شوهر زناکار متعهد باشد. ممکن است زن چنین تصمیمی بگیرد که این به عهدۀ خود اوست. تمام آنچه من می‌گویم این است که کتاب‌مقدس چنین تسلیمی را امر نمی‌کند» (لوید-جونز)

 

۳. آیۀ (۲۵ الف) دستور ساده به شوهران مسیحی: زنان خود را محبت کنید.

ای شوهران، زنان خود را محبت کنید،

الف. ای شوهران، زنان خود را محبت کنید: سخنانِ پولس به شوهران مسیحی از کلمات قبلی وی در برابر زنان محافظت می‌کند. اگرچه زنان باید تسلیم شوهران خود شوند، اما این هیچ‌وقت بهانه‌ای برای شوهران به دست نمی‌آورد که همچون ظالمان با همسران خود رفتار کنند.

یک) طبق دوم تیموتائوس ۷:۱، خدا روح قدرت و محبت نیز به ما داده است. قدرت، در زندگی مسیحی آنها، همیشه باید با محبت اِعمال شود. «این قدرتِ برهنگی نیست، این قدرت یک دیکتاتور یا یک ظالمِ کوچک نیست، این‌طور نیست که مرد حقوق خاصی را مغرورانه برای خود اِعمال کند و احساسات همسرش را زیر پا بگذارد و در خانه به‌عنوان یک دیکتاتور بنشیند‌… هیچ شوهری حق ندارد بگوید که او سَرِ زن است مگر اینکه همسرش را دوست داشته باشد… بنابراین حکمرانی شوهر یک حکمرانی و یک قانون محبت است؛ این یک رهبری پر از محبت است.» (لوید-جونز)

ب. زنان خود را محبت کنید: پولس از کلمۀ یونانی آگاپه (محبت بی‌قیدوشرط) استفاده کرد. یونانیان باستان چهار کلمۀ متفاوت داشتند که ما همۀ آنها را محبت ترجمه می‌کنیم. درکِ تفاوت بین کلمات و اینکه چرا پولس رسول کلمۀ یونانی آگاپه را در اینجا انتخاب کرده، مهم است.

یک) Eros (میل شهوانی)، کلمۀ اول برای محبت بود. همان‌طور که از خودِ کلمه حدس می‌زنیم، عشقِ جسمانی را توصیف می‌کند. این به محبتِ هدایت‌شده توسط مِیل و نیاز اشاره دارد.

دو) Storge (محبت خانوادگی)، کلمۀ دوم برای محبت بود و به محبت خانوادگی، نوعی عشق بین والدین و فرزند یا به‌طور کلی بین اعضای خانواده اشاره دارد. این محبتی است که از خون (خاندان) سرچشمه می‌گیرد.

 

سه) Philia (علاقه)، سومین کلمه برای محبت است و از دوستی و محبت برادرانه صحبت می‌کند. این محبت، دوستی و مشارکتِ عمیق است و ممکن است به‌عنوان بالاترین محبتی توصیف شود که انسان، بدون کمک خدا، قادر به انجامش است. این علاقه یا عشقی است که از علایق مشترک سرچشمه می‌گیرد.  

چهار) Agape (محبت آگاپه، محبت بی‌قیدوشرط)، چهارمین واژۀ محبت است. شهوت، محبت خانوادگی و جذابیت هر کدام در مورد نوعی محبتِ احساسی صحبت می‌کنند. اینها محبت «غریزی» را توصیف می‌کنند، محبتی که خود به خود از دِل پدید می‌آید. پولس فرض را بر این قرار می‌دهد که Eros (میل) و Philia (علاقه) در بین ایمانداران وجود دارد. مسیحیان نباید طوری رفتار کنند که گویی این موارد در روابط زناشویی اهمیتی ندارند. آنها مهم هستند. اما نکتۀ اصلی پولس این است که به درجۀ بالاتری از محبت، محبتِ آگاپه (محبتِ بی‌قیدوشرط) بپردازد. محبتِ آگاپه نوع دیگری از محبت را توصیف می‌کند. این نوعی محبت است که بیشتر از رویِ تصمیم‌گیری است تا خودجوش از دِل. این مسئله به همان اندازۀ‌ دِل، مسئله‌ای ذهنی است، زیرا محبت به نالایقان را انتخاب می‌کند.

پنج) «محبتِ آگاپه با ذهن ارتباط دارد: این فقط احساسی نیست که به‌سادگی در قلبِ ما به‌طور نامحدود بالا برود، بلکه اصلی است که ما عمداً براساس آن زندگی می‌کنیم.» (بارکلی) محبتِ آگاپه واقعاً کار زیادی با احساسات ندارد، بلکه به تصمیمات مربوط می‌شود.

شش) به عبارت دقیق، نمی‌توان محبتِ آگاپه را «محبتِ خدا» تعریف کرد، زیرا گفته می‌شود انسان‌ها گناهان و جهان را دوست دارند (یوحنا ۱۹:۳ و اول یوحنا ۱۵:۲). با این حال می‌توان آن را به‌عنوان یک محبت فداکارانه، بخشنده و جذب‌کننده تعریف کرد. این کلمه ارتباط چندانی با احساسات ندارد، بلکه ارتباط زیادی با از خودگذشتگی برای دیگران دارد.

 

    این محبتی است که بدون تغییر محبت می‌ورزد.

    این یک محبتِ شخصی است که بدون مطالبه یا انتظارِ پرداختِ مجدد محبت می‌ورزد.

    این محبتی چنان عظیم است که می‌توان آن را به افراد نالایق و ناپسند داد.

    این محبتی است که حتی در صورت رد شدن محبت می‌ورزد.

    محبتِ آگاپه خودش می‌خواهد و دوست دارد محبت بورزد؛ بازپرداختِ محبتِ داده شده را طلب نمی‌کند و انتظار ندارد. محبت می‌ورزد چون دوست دارد؛ برای دریافت، محبت نمی‌ورزد.

هفت) ما می‌توانیم‌ این بخش را بخوانیم و فکر کنیم که پولس گفته است: «شوهران، با زنان خود مهربان باشید.» یا «شوهران، با زنان خود به نیکی رفتار کنید.» شکی نیست که برای بسیاری از ازدواج‌ها این پیشرفت بزرگی خواهد بود. اما این چیزی نیست که پولس دربارۀ آن نوشته است. منظور او واقعاً این است: «شوهران، به‌طور مستمر تصمیم بگیرید که به‌خاطر همسران خود از خود‌گذشتگی کنید.»

۴. آیات (۲۵-۲۷ ب) استاندارد و نمونۀ محبتِ یک شوهر مسیحی.

آن‌گونه که مسیح نیز کلیسا را محبت کرد و جان خویش را فدای آن نمود، تا آن را به آبِ کلام بشوید و این‌گونه کلیسا را طاهر ساخته، تقدیس نماید، و کلیسایی درخشان را نزد خود حاضر سازد که هیچ لَک و چین و نقصی دیگر نداشته، بلکه مقدّس و بی‌عیب باشد.

الف. آن‌گونه که مسیح نیز کلیسا را محبت کرد: نگرش عیسی به کلیسا الگویی برای محبتِ شوهر مسیحی به همسرش است. این نشان می‌دهد که ازدواجِ بدون محبت، خدا را راضی نمی‌کند و هدف او را برآورده نمی‌سازد. این محبتی است که به نالایقان داده می‌شود. این محبتی است که اول داده می‌شود. این محبتی است که ممکن است رد شود، اما هنوز هم محبت است.

 

یک) «ممکن است برخی از شوهرها بگویند: چگونه می‌توانم چنین زنی را دوست داشته باشم؟ این ممکن است فرضیه‌ای باشد که برخی از مسیحیان با یک بی‌ایمان متحد شده باشند و برای همیشه خود را مقید به شخصی دارای روحی مبهم، خوی سرکش و روحیۀ تلخ ببینند. بنابراین او ممکن است بگوید: «مطمئناً من از محبت در چنین موردی معذورم. انتظار نمی‌رود که من محبت به چیزی بِوَرزم که به خودی خود بسیار بی‌مهر است.» اما به حکمتِ رسول توجه کنید. پولس این بهانه را كه ممكن است هنگام نوشتن متن در ذهنش خطور كرده باشد، با الگوبرداری از منجی، كه او را محبت می‌ورزید، خاموش می‌كند، نه به این دلیل كه در كلیسای او زیبایی وجود داشت، بلكه برای اینكه آن را دوست‌داشتنی كند.» (اسپرجن)

ب. آن‌گونه که مسیح نیز کلیسا را محبت کرد: ممکن است بگوییم که پولس در اینجا همزمان دو چیز را تعلیم داد. او در مورد ماهیت رابطۀ زن و شوهر، و در مورد رابطۀ مسیح و کلیسای خدا تعلیم داد. هر یک اصول مهمی را دربارۀ دیگری نشان می‌دهد.

یک( این نشان می‌دهد که عیسی کلیسای خود را با محبتِ خاصی دوست دارد. عیسی دنیا را دوست دارد و به‌خاطر دنیا جان داد؛ اما همان‌طور که شوهر می‌تواند محبتی عمومی به همه داشته باشد، باید محبت ویژه‌ای نیز به عروس خود داشته باشد.

دو) «من از شما می‌خواهم توجه کنید که چه چیز ممکن است همیشه در مورد زن و شوهر صادق نباشد، اینکه خداوند عیسی کلیسای خود را بدون خودخواهی دوست دارد؛ یعنی او هرگز کلیسا را به‌خاطر آنچه که داشته، دوست نداشت، بلکه آن را آن‌گونه که هست دوست دارد؛ نه، من باید فراتر از آن بروم، و بگویم که او به کلیسا محبت می‌ورزید، نه به‌خاطر آنچه که بود، بلکه به‌خاطرِ آنچه او را به‌عنوان هدفِ عشقش ساخته است. عیسی، کلیسا را نه به‌خاطر آنچه از کلیسا به او می‌رسد محبت می‌ورزد، بلکه به‌خاطر آنچه قادر است به او ارزانی دارد. محبتِ عیسی قوی‌ترین محبتی است که تاکنون بوده است.» (اسپرجن)

 

سه) با استفاده از محبتِ شوهر ایده‌آل به‌عنوان یک الگو، می‌توان گفت که عیسی محبتِ مداوم به قوم خود دارد، محبتِ پایدار و محبت قلبی به قوم خود دارد.

ج. جان خویش را فدای آن نمود: عملکردِ عیسی مسیح نسبت به کلیسا یک الگو است و به ما کمک می‌کند تا تعریف کنیم محبتِ آگاپه چیست: این محبتِ ایثارگرانه است. یک شوهر چگونه باید همسرش را دوست داشته باشد؟ آن‌گونه که مسیح نیز کلیسا را محبت کرد و جان خویش را فدای آن نمود. این فداکاری شامل چه مواردی بود؟ شاید بهترین گفته در مورد این موضوع در فیلیپیان ۲: ۵-۸ باشد، جایی که نشان می‌دهد تمرکز عیسی روی کلیسا بوده است و هر آنچه انجام داد برای کلیسا بود، نه برای خود.

یک) «همان طرز فکر در وجود شما باشد که در مسیح عیسی بود، او که به شکل خدا بود، آن برابری را غنیمت ندانست، و از آن به نفع خود بهره نجست، بلکه خود را خالی کرد و ذات غلام پذیرفت و به شکل آدمیان درآمد و چون در سیمای بشری یافت شد خود را خوار ساخت  و تا حد مرگ، حتی مرگِ بر صلیب، مطیع شد» (فیلیپیان۲: ۵-۸).

دو) این کلمه به‌ویژه برای شوهرانی که به جای درک خداپسندانه، ریاست را تسلیم با درک دنیایی می‌دانند، بسیار ضروری است. بعضی از شوهرها فکر می‌کنند چون خداوند فرموده است که آنها رئیسِ خانه هستند و زن موظف است به آنها تسلیم شود، دیگر نیازی به فروتنی، جان دادن و فداکاری برای منافع همسر ندارند. آنها باید تفاوت تفکر بین ریاست دنیوی و ریاست خداگونه را درک کنند.

    ریاست دنیوی می‌گوید: «من سَرِ تو هستم، بنابراین تو دستورات خود را از من می‌گیری و باید هر کاری که می‌خواهم انجام دهی.»

    ریاست خداپسندانه می‌گوید: «من سَرِ تو هستم، بنابراین باید از تو مراقبت کنم و به تو خدمت کنم.»

    تسلیمِ دنیوی می‌گوید: «شما باید تسلیم من شوید، بنابراین اینها کارهایی است که می‌خواهم برای من انجام دهید.»

    تسلیمِ خداپسندانه می‌گوید: «شما باید تسلیم من شوید، بنابراین من در برابر خدا و در برابر شما پاسخگو هستم. من باید از شما مراقبت کنم و به شما خدمت کنم.»

سه) همان‌طور که دنیا می‌داند این اوج محبتِ رمانتیک نیست. این محبت بر اساس ظاهر، تصویر، تواناییِ خوش‌برخورد و باحال بودن نیست. این محبتی است که از طریق فداکاری ابراز می‌شود.

د. تا آن را به آبِ کلام بشوید و این‌گونه کلیسا را طاهر ساخته، تقدیس نماید: هنگامی که عیسی روی صلیب جان خویش را فدای کلیسا نمود، همچنین مکانی برای پاک‌سازی هر لکه‌ای که گناه ایجاد می‌کند، پدید ‌آورد. از آنجا که عملِ عیسی روی صلیب از طریق کلام خدا و کلام موعظه به ما می‌رسد، می‌توان گفت که ما به آبِ کلام شسته می‌شویم.

یک) وقتی پولس شستشوی با آبِ کلام را نوشت، از کلمۀ یونانی ریما (rhema)  استفاده کرد. «درست است که ریما کاملاً با کلام خداوند (لوگوس) یکسان نیست، اما معنای مشخصی از گفتار کلامی را با خود به همراه دارد‌… ممکن است معنای آن حقیقت را همان‌طور که اعلام می‌شود، کلامِ موعظه یا انجیل داشته باشد.» (سالموند) چیزی تطهیر‌کننده دربارۀ‌ تحت تعلیم‌بودن کلام وجود دارد.

دو) «من اعتقاد ندارم که تعمید در اینجا منظور واقع شده باشد و یا حتی به آن اشاره شده باشد. می‌دانم بیشتر مفسران چنین می‌گویند. من این‌گونه فکر نمی‌کنم. به نظر من جالب است که یک کلمه همه چیز را توضیح می‌دهد. مسیح ما را با شستشوی آب مقدس، پاک و تطهیر می‌کند، اما چه نوع آبی؟ توسطِ کلام. آبی که گناهان را شسته و روح را پاک و پاکیزه می‌کند، کلام است.» (چارلز اسپرجن، تعمیدِ مورد تأیید)

 

سه) این صحبت از عملِ عیسی برای کلیسا است. بدیهی است که شوهر نمی‌تواند به همان روشی که عیسی کلیسا را تطهیر می‌کند، از نظر روحانی همسرش را تطهیر کند. با این وجود شوهر می‌تواند به سلامتی روحانی همسرش علاقه‌مند باشد. به‌عنوان شبان خانه، او به همسرش کمک می‌کند تا خود را در برابر خداوند «پاک» نگه دارد.

ه‍. کلیسایی درخشان را نزد خود حاضر سازد: این بدان معنی است که عیسی چشم‌اندازهای آیندۀ خود را با عروسش در میان می‌گذارد. یک شوهر مسیحی نیز باید چشم‌انداز و آیندۀ خود را با زنش در میان بگذارد. حتی همان‌طور که زن در آیندۀ شوهر سهیم خواهد بود، بنابراین ما نیز در آیندۀ پرجلال خداوندِ خود سهیم خواهیم بود.

یک) «از آنجا که کلیسا ذاتاً مورد تأیید مسیح نیست، او تصمیم گرفت که کلیسا را با فیض خود این‌گونه بسازد. خداوند نمی‌تواند با گناه سازش کند، بنابراین کلیسا باید پاک باشد. تقدس کامل در کسی که قرار است عروسِ مسیح باشد کاملاً ضروری است. مسیح قصد دارد که این کار را در کلیسا انجام دهد و او را ملاقات کند تا برای همیشه همسرش باشد. وسیلۀ عالی و بزرگی که مسیح با آن، این کار را انجام می‌دهد این است: او جان خویش را فدای کلیسا نمود.» (اسپرجن)

و. هیچ لَک و چین و نقصی دیگر نداشته: ایده این نیست که عروس قبل از روز عروسی در این حالت باشد، بلکه در روز عروسی باید بدون چین و نقص باشد. ما در آسمان وقتی به عیسی مسیح پیوسته‌ایم، به روشی فراتر از همۀ تجربه‌های قبلی اینگونه پاک و تقدیس شده‌ایم.

یک) «به نظر می‌رسد روح‌القدس زبانش برای توصیف این پاکی خسته می‌شود. او می‌گوید: بدون لَکه، چین و چروک، یا هر چیز دیگری! عروس مسیح نباید چیزی شبیه لکه داشته باشد، هیچ چیزی که بتواند به‌عنوان چروک برای او باشد؛ او باید عادل باشد و جهان مجبور خواهد شد که به عدالت او اعتراف کند.» (اسپرجن)

 

دو) «هنگامی که خدا عروس خود را با تمام ریاست‌ها و قدرت‌ها و اقتدار بر قدرت‌های آسمانی که به او داده است، نگاه می‌کند، با موشکافی و بررسیِ او خواهد دید که هیچ عیبی وجود ندارد و هیچ لکه‌ای بر او نیست، دقیق‌ترین معاینه قادر به تشخیصِ کوچکترین ذره بی‌لیاقتی یا گناه در او نخواهد بود.» (لوید-جونز)

۵. آیات (۲۸-۲۹) احکام در مورد وظیفۀ یک شوهر مسیحی

به همین‌سان، شوهران باید همسران خود را همچون بدن خویش محبت کنند. آن که زن خود را محبت می‌کند، خویش را محبت می‌نماید. زیرا هرگز کسی از بدن خود نفرت ندارد، بلکه به آن خوراک می‌دهد و از آن نگاهداری می‌کند، همچنان که مسیح نیز از کلیسا مراقبت می‌نماید؛

الف. به همین‌سان، شوهران: در اَفِسسیان ۵: ۲۲-۲۴، پولس سه دلیل برای تسلیم شدنِ زنِ مسیحی در برابر شوهر خود آورده است. در خطاب به شوهرانِ مسیحی، پولس همچنین سه دلیل برای دوست داشتنِ زنِ خود آورده است:

یک) اول، آنها باید همسر خود را این‌گونه دوست داشته باشند، زیرا محبت همین است. پولس در اَفِسسیان ۲۵:۵ این مسئله را نشان می‌دهد: شوهران، زنان خود را دوست داشته باشید.

دو) دوم، آنها باید همسر خود را این‌گونه دوست داشته باشند، زیرا رابطۀ زن و شوهر الگویی دارد: رابطۀ عیسی و کلیسای او. پولس این را در اَفِسسیان ۵: ۲۵-۲۹ نشان می‌دهد: «همان‌طور که مسیح نیز به کلیسا محبت می‌ورزید… بنابراین شوهرها نیز باید زنان خود را محبت بِوَرزند… همان‌طور که خداوند کلیسا را محبت می‌ورزد.»

سه) دلیل سوم در اَفِسسیان ۵: ۲۸-۳۲ یافت می‌شود. شوهر مسیحی باید زنش را این‌گونه دوست داشته باشد، زیرا شما با او یکی هستید، همان‌طور که عیسی با کلیسا یکی است.

 

 

ب. به همین‌سان، شوهران باید همسران خود را همچون بدن خویش محبت کنند: پولس نگفت: «بنابراین مردان باید زنان خود را به همان روشی که بدن خود را دوست دارند، دوست داشته باشند.» این می‌تواند در بسیاری از موارد پیشرفت خوبی باشد، اما در اینجا معنی این نیست. این آیه بدین معنی است که: «بنابراین مردان باید زنان خود را دوست داشته باشند، زیرا آنها بدن خودشان هستند.»

یک) یک مرد باید همسرش را مثلِ بدن خود و به‌عنوان قسمتی از خودش دوست داشته باشد. همان‌طور که حوا بخشی از آدم بود و از دندۀ او گرفته شد، بنابراین زن قسمتی از مرد است. واقعیت این اتحاد باید بر تفکر و عملکرد شوهر در ازدواج حاکم باشد.

دو) «پولس رسول در اینجا اینگونه شرح می‌دهد تا شوهر بداند که نمی‌تواند خود را از زنش جدا کند. شما نمی‌توانید از بدن خود جدا شوید، بنابراین نمی‌توانید از زنتان جدا شوید. پولس رسول می‌گوید، او بخشی از شماست، بنابراین همیشه این را به یاد داشته باشید.» (لوید-جونز)

سه) «شوهر باید درک کند که همسرش بخشی از خودش است. او این را به‌طور غریزی احساس نخواهد کرد، بلکه باید به او آموزش داده شود و این موضوع در تمام کتاب‌مقدس آموزش داده می‌شود. به عبارت دیگر، شوهر باید درک کند که او و زنش دو نفر نیستند: آنها یکی هستند.» (لوید-جونز)

چهار) این بدان معنی است که برای موفقیت در رابطۀ زناشویی، باید فکر کنیم و درک کنیم. دنیا برای ایجاد نتیجۀ ازدواج بیش از حد به محبت و احساسات متکی است و هرگز شخص را به فکر و درک درمورد ازدواج وا نمی‌دارد.

ج. آن که زن خود را محبت می‌کند، خویش را محبت می‌نماید: به زبان ساده، وقتی همسرتان را محبت می‌کنید، به خودتان نفع می‌رسانید. شاید بهتر باشد آن را منفی بیان کنید: وقتی ازهمسرتان غافل می‌شوید، از خود غافل می‌شوید، و این کار بعداً به خودتان صدمه می‌زند.

یک) همۀ ما می‌دانیم که غفلت از چیزی -مانند سر و صدا یا مشکل تعمیر و نگهداری از اتومبیل- چگونه است و این به ما آسیب می‌زند. شوهران، در مورد زنِ شما حتی بیشتر صحت دارد، زیرا او بخشی از شماست. فقط یک احمق، دستِ شکسته یا پای عفونت کردۀ خود را نادیده می‌گیرد؛ با این حال بسیاری از شوهرهای احمق وجود دارند که زنان خود را آزار می‌دهند یا از آنها غفلت می‌کنند و آنها این کار را انجام می‌دهند و از آن رنج می‌برند.

دو) «بنابراین از نظر عملی، کل تفکر شوهر باید زن او را نیز شامل شود. او هرگز نباید خود را جدا از همسرش تصور کند. لحظه‌ای که او این کار را انجام داد، اساسی‌ترین اصل ازدواج را شکسته است. به تعبیری، لحظه‌ای که مرد به تنهایی به فکر خودش باشد، ازدواج را فسخ کرده است. و او حق چنین کاری را ندارد! مفهومی وجود دارد که در آن او نمی‌تواند این کار را انجام دهد، زیرا زن جزئی از خودش است. اما اگر این اتفاق بیفتد، مطمئناً خسارت سنگینی به زنش وارد می‌کند؛ و این خسارتی است که او خودش درگیر آن خواهد شد، زیرا وی بخشی از اوست.» (لوید-جونز)

د. زیرا هرگز کسی از بدن خود نفرت ندارد، بلکه به آن خوراک می‌دهد و از آن نگاهداری می‌کند: هر مردی که عاقل باشد، از بدن خود مراقبت خواهد کرد، حتی اگر این فقط به معنای تغذیه و لباس پوشاندن و مراقبت از بدن خودش باشد. او می‌داند که اگر این کار را نکند، خودش از آن رنج خواهد برد. به همین ترتیب، هنگامی که واقعیت کتاب‌مقدسی این اتحاد را بدانیم، اگر عاقل باشیم، به زنانمان خوراک می‌دهیم و او را گرامی می‌داریم، زیرا او بخشی از ماست.

ه . همچنان که مسیح نیز از کلیسا مراقبت می‌نماید: اصلِ یکی‌ بودن نیز در روابط بین عیسی و قوم او قابل مشاهده است.

    در یکی بودن حیات وجود دارد: ما همان زندگی ابدی و حیاتی را داریم که در خودِ عیسی وجود دارد.

    در یکی بودن خدمت وجود دارد: ما این امتیاز را داریم که با خداوند خود همکار هستیم.

    در یکی بودن احساس وجود دارد: عیسی با ما همدردی خاصی دارد و ما همدلی خاصی با او داریم.

    در یکی بودن ضرورتِ متقابل وجود دارد: ما بدون او نمی‌توانیم‌ وجود داشته باشیم و او بدون ما نمی‌تواند وجود داشته باشد، به این معنا که فدیه‌دهنده، بدون هیچ فدیه‌شده‌ای‌، فدیه‌دهنده نیست؛ نجات‌دهنده بدون هیچ نجات‌یافته‌ای، نجات‌دهنده نیست.

    در یکی بودن ذات وجود دارد: همان کد ژنتیکی ما را با نجات‌دهندهِ‌مان پیوند می‌دهد و شریک ذاتِ الهی هستیم.

    در یکی بودن مالکیت وجود دارد: ما هم در ثروتِ جلال او و هم در عصرِ آینده شریک هستیم.

    در یکی بودن شرایط فعلی وجود دارد: وقتی نجات‌دهندۀ ما برمی‌خیزد، قومش نیز با او هستند.

    در یکی بودن سرنوشتِ آینده وجود دارد: ما با او جلال خواهیم یافت.

۶. آیات (۳۰-۳۲) پیوندِ روحانی بین عیسی و کلیسا، و رابطۀ آن با ازدواج.

زیرا اعضای بدن اوییم. «از این رو مرد، پدر و مادر خود را ترک گفته، به زن خویش خواهد پیوست، و آن دو یک تن خواهند شد.» این راز، بس عظیم است -اما من دربارۀ مسیح و کلیسا سخن می‌گویم.

الف. زیرا اعضای بدن اوییم: پولس در اینجا به‌صورت دایره‌وار روابط را مقایسه می‌کند، در ابتدا رابطۀ بین عیسی و کلیسا و ارتباط آن را با رابطۀ زن و شوهر بیان می‌کند.  اکنون رابطۀ ازدواج را با رابطۀ بین عیسی و قومش بیان می‌کند.

ب. از این رو مرد، پدر و مادر خود را ترک گفته، به زن خویش خواهد پیوست، و آن دو یک تن خواهند شد: پولس این قسمتِ اساسی را از پیدایش ۲۴:۲ در مورد ازدواج نقل می‌کند و نشان می‌دهد که همان‌طور که اولین مرد و اولین زن یک تن بودند -زن را از دندۀ مرد گرفت و سپس نزد او بازگرداند- بنابراین امروزه دربارۀ هر مرد متأهلی می‌توان گفت که او به زنش پیوسته است. خدا عملِ پیوستن را انجام داد. شوهران می‌توانند از این حقیقت رنجیده شوند، می‌توانند در برابر آن مقاومت کنند، می‌توانند آن را نادیده بگیرند؛ اما این واقعیت را تغییر نمی‌دهد.

 

یک) این یک اصل اساسی برای ارتقای یگانگی در ازدواج را نشان می‌دهد: باید یک گسستن (ترکِ وابستگی‌های سابق) و یک پیوستن (پیوستن به یکدیگر به‌عنوان یک تن) وجود داشته باشد.

ج. این راز، بس عظیم است -اما من دربارۀ مسیح و کلیسا سخن می‌گویم: آسان است فکر کنیم که بخش پیدایش ۲۴:۲ (که توسط مسیح در انجیل متی ۵:۱۹ نیز نقل شده است) فقط دربارۀ ازدواج صحبت می‌کند. پولس می‌خواهد، ما بدانیم که این امر همچنین دربارۀ‌ رابطۀ مسیح و کلیسا سخن می‌گوید.

یک) این امر در رابطه با الگوی اولین مرد و اولین زن صادق است. «زن در آغاز در نتیجۀ عملیاتی ساخته شد که خداوند بر روی مرد انجام داد. کلیسا چگونه به ‌وجود آمد؟ در نتیجۀ عملیاتی که خداوند بر روی انسانِ دوم، تنها پسرش و محبوبش در تپۀ جلجتا [براساس عهد‌جدید، مکانی در نزدیکی اورشلیم که عیسی مسیح به صلیب کشیده شد] انجام داد. خوابِ عمیقی بر آدم واقع شد. خواب عمیقی بر پسرِ خدا واقع شد، او روح خود را تسلیم کرد، او جان خود را داد و بدین طریق کلیسا به‌ وجود آمد. همان‌طور که زن از آدم به ‌وجود آمد، کلیسا را نیز از مسیح به ‌وجود آورد. زن را از پهلوی آدم بیرون آورد و از پهلوی زخمی مسیح است که کلیسا بیرون می‌آید.» (لوید-جونز)

دو) دوم از نظر الگوی ازدواج به‌طور کلی نیز درست است.

    این به ما نشان می‌دهد که عیسی چیزی بیش از یک رابطۀ ظاهری و سطحی می‌خواهد.

    این به ما نشان می‌دهد که عیسی می‌خواهد ما با او یکی باشیم.

    این به ما نشان می‌دهد که مفهومی وجود دارد که در آن کارِ عیسی بدون ما ناقص است. آدم بدون حوا ناقص بود؛ می‌توانیم‌ بگوییم که حوا «تمامیت» آدم را کامل و آنچه را که در او وجود نداشت، کامل می‌کند. و این دقیقاً همان کاری است که کلیسا برای عیسی انجام می‌دهد؛ اَفِسسیان ۲۳:۱ در مورد کلیسا می‌گوید: «کلیسایی که بدن اوست، یعنی پُری او که همه را در همه پر می‌سازد.»

 

سه) این ارتباطِ مشترک، وحدت و یگانگی در دو رابطه را نشان می‌دهد. «اتحاد، شما را مُهر می‌کند. زیرا که این اصلِ پیوندِ ازدواج است. ما با مسیح یکی هستیم، زیرا او خود را با قومش یکی کرد.» (اسپرجن)

۷. آیۀ (۳۳) شرح مختصر به زنان و شوهران.

باری، هریک از شما نیز باید زن خود را همچون خویشتن محبت کند، و زن باید شوهر خویش را حرمت نهد.

الف. باری: پولس همزمان در دو مورد تعلیم داد. او در موردِ ازدواج تعلیم می‌دهد، اما همچنین در موردِ الگوی خدا برای ازدواج -رابطۀ بین عیسی و قوم او- نیز تعلیم می‌دهد. بنابراین در اَفِسسیان ۳۱:۵ و ۳۲ او بر رابطۀ بین عیسی و قومش تمرکز کرده است و واقعاً از این موضوع بسیار هیجان‌زده می‌شود. سپس به نظر می‌رسد که پولس به یاد می‌آورد که موضوعِ اصلی او ازدواج بود، به‌ همین دلیل است که وی این واژۀ باری را در اَفِسسیان ۳۳:۵ به کار برد

یک) این روش پولس بود که این‌گونه بگوید: «می‌دانم که کمی از موضوع خارج شدم. پس بیایید به موضوعِ ازدواج برگردیم، و من آن را برای شما خلاصه می‌کنم. هریک از شما نیز باید زن خود را همچون خویشتن محبت کند و زن باید شوهر خویش را حرمت نهد.»

ب. هریک از شما: بدان معنی است که شامل همه می‌شود. این را می‌توانیم‌ در مورد تمام آموزه‌های مربوط به ازدواج بیان کنیم. آسان است که بگوییم: «من این نوع آدم نیستم، بنابراین هرگز خیلی خوب عمل نخواهم کرد.» شوهران معمولاً این کار را می‌کنند، آنها می‌گویند: «من خیلی با محبت نیستم.» زنان نیز این کار را می‌کنند و می‌گویند: «من آدم مطیعی نیستم.» اما مهم نیست که ذاتِ طبیعی ما چگونه است، ما هدفی داریم که باید برای آن شلیک کنیم، و هریک از شما باید بداند که همۀ ما باید چشم خود را به هدفی که کتاب‌مقدس به ما نشان می‌دهد، معطوف کنیم.

ج. باید زن خود را همچون خویشتن محبت کند: پولس مجدداً بر یگانگی‌ای که شوهر باید داشته باشد و اجازه دهد تفکر و اعمال خود را بر طبق آن شکل دهد، تأکید کرد.

یک) «یگانگی یک اصل در ازدواج است؛ بسیاری از مردم در این دنیای مدرن هرگز تصور نمی‌کنند که یگانگی در ازدواج یعنی چه؟ آنها از نقطه‌نظر یگانگی، بسیار راحت به آن پشت می‌کنند و عهد و پیمان خود را می‌شکنند، به‌طوری که طلاق تبدیل به یکی از مهمترین مشکلاتِ عصر ما شده است. آنها هرگز این یگانگی را ندیده‌اند؛ آنها هنوز در مورد فردیت خود فکر می‌کنند، بنابراین شما دو نفر دارید که حقوق خود را ادعا می‌کنند و بنابراین شما با اختلاف و جدایی روبرو می‌شوید. پولس می‌گوید: پاسخ همۀ اینها درکِ این اصلِ بزرگِ یگانگی است.» (لوید-جونز)

دو) «به مرد، مقامِ کرامت و رهبری و ریاست اعطا می‌شود و اگر معنی آن را درک کند هرگز از آن سوءاستفاده نخواهد کرد، هرگز با خشن‌ بودن یا دیکتاتوری یا نامهربانی یا غیرمنصفانه بودن از جایگاه خود سوءاستفاده نخواهد کرد. مقصر بودن در چنین رفتاری انکارِ اصلِ ازدواج است، و به معنای عدمِ حضور روح است.» (لوید-جونز)

د. زن باید: پولس از زن می‌خواهد تا در اینجا توجه ویژه‌ای داشته باشد. بسیاری از زنان ممکن است به دلایلی بهانه‌تراشی کنند، اما پولس تأکید کرد: «زن باید…».

ه. زن باید شوهر خویش را حرمت نهد: حرمت، همان کلمه‌ای است که اغلب به‌عنوان ترس و احترامِ شاگردان نسبت به عیسی استفاده می‌شود. این کلامِ محکمی است، اما نشان می‌دهد که زن باید آن‌چنان شوهرش را احترام بگذارد که به این کلمه اشاره داشته باشد.

یک) «پولسِ رسول در اینجا واژه‌ای بسیار برجسته به کار برد که به‌درستی در نسخۀ مجاز به‌عنوان احترام ترجمه شده است؛ اما این کلمه در واقع به‌معنای ترس است. و زن باید که از شوهرش بترسد. اما باید به یاد داشته باشیم که ترس انواع مختلفی دارد… او از ترس احترام‌آمیز صحبت می‌کند. معنای واقعی آن احترام و تسلیم براساس احترام است.» (لوید-جونز)

دو) «زن باید با شوهرش با احترام رفتار کند؛ به عبارت دیگر، او باید این دیدگاهِ مقدس و مسیح را در مورد ازدواج به رسمیت بشناسد، او باید شوهر را به‌عنوان سَرِ خود، سَرِ این واحدِ جدید در نظر بگیرد. آنها هر دو یکی هستند؛ اما یک سَر در این واحد وجود دارد، همان‌طور که یک سر در بدنِ ما وجود دارد، همان‌طور که مسیح سَرِ کلیسا است.» (لوید-جونز)

و. هریک از شما نیز باید زنِ خود را همچون خویشتن محبت کند، و زن باید شوهر خویش را حرمت نهد: اگر پیام پولس در این آیات بتواند به دو اصل خلاصه شود که باید بر تفکر و عملکرد ما به‌عنوان افرادِ متأهل حاکم باشد، این دو عبارتند از:

    شوهران، درک کنید که شما و همسرتان یکی هستید -یک اتحاد هستید.

    زنان، درک کنید که اتحاد شما یک سر دارد -که شوهر شما است.

یک) زنان باید خیلی سریع اصل شوهر را بپذیرند و بفهمند و بخواهند که آن اصلِ حاکم بر ازدواج باشد.

دو) شوهرها باید خیلی سریع اصلِ زن را بپذیرند و بفهمند و بخواهند که آن اصلِ حاکم بر ازدواج باشد.

سه) اما باید بگذاریم این اصل بر ما حاکم باشد. وقتی شوهری دارید که فکر می‌کند: «من با زنم یکی هستم، و باید چنین فکر کنم و رفتار کنم» و همسری که فکر می‌کند: «شوهر من سَرِ اتحاد ماست و من باید به او به‌عنوان سَر، احترام بگذارم»، در این صورت شما یک ازدواج مقدس و سالم خواهید داشت.»

چهار) «متعالی‌ترین چیز همیشه این است که خداوند خود عیسی مسیح را در نظر بگیریم. اگر زن و شوهر با هم او را در نظر بگیرند، دیگر لازم نیست نگرانِ رابطۀ خود با یکدیگر باشید.» (لوید-جونز)