Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

مرقس باب ۱۴ – خیانت به عیسی، دستگیری و محاکمهٔ او

تدارک برای مرگ.

 

۱. آیات (۱-۲) حاکمان تصمیم به کشتن عیسی می‌گیرند.

دو روز به عید پِسَخ و فَطیر مانده بود. سران کاهنان و علمای دین در جستجوی راهی بودند که عیسی را به نیرنگ گرفتار کنند و به قتل رسانند، زیرا می‌گفتند: «نه در ایام عید، مبادا مردم شورش کنند.»

الف. دو روز به عید پِسَخ… مانده بود: این دورانی بسیار مهم است، چون در عید پِسَخ نه تنها مردم شدیداً انتظارِ مسیح موعود را می‌کشیدند، بلکه اورشلیم نیز مملو از این جماعتی بود که انتظار مسیح را می‌کشیدند. از آنجایی که عید پسخ یادآور زمانی بود که خدا منجی بزرگ را فرستاد و اسرائیل را از ظلم‌و‌ستم بیگانه رهایی داد، در نتیجه زمان انتظاری مسیحایی برای قوم بود. رومیان مراقب بودند و برای هرگونه شورش آمادگی داشتند.

یک) هر‌گونه تدارکی که ممکن بود برای عید پسخ انجام شد. از یک ماه زودتر، معنای عید پسخ در هر کنیسه و مدرسهٔ یهودی توضیح داده می‌شد تا همه آمادگی داشته باشند. وقتی زائران به طرف اورشلیم می‌آمدند، متوجه می‌شدند که هر مقبره نزدیک جاده با رنگ سفید به‌تازگی رنگ‌آمیزی شده بود تا رهگذران با آنها برخورد نکنند و از بی‌احترامیِ سهوی به آنها جلوگیری شود.  

دو) هر مرد یهودی که در محدودهٔ ۳۰ کیلومتری اورشلیم زندگی می‌کرد مجبور بود برای عید پسخ به اورشلیم برود. تعداد بیشتری نیز از فاصله‌های دور -از جمله جلیل می‌آمدند. بسیاری از کسانی که عیسی را در منطقهٔ جلیل دیده بودند، در کمال احترام آنجا بودند و انتظار عیسی را می‌کشیدند.

سه) اعیاد پسخ و فَطیر یکی پس از دیگری برگزار می‌شد. «برای عامهٔ مردم این دو ضیافت جهت دستیابی به اهداف عملی در قالب ضیافت هفت روزهٔ پسخ با هم ادغام گشتند.» (لِین)

ب. در جستجوی راهی بودند که عیسی را به نیرنگ گرفتار کنند: سران کاهنان و علمای دین نقشهٔ قتل انسانی بی‌گناه را کشیدند و این امر نشان می‌دهد که از خدا نمی‌ترسیدند. با‌این‌حال، آنها از مردم ترسیدند (مبادا مردم شورش کنند). این رهبران مذهبی از به قتل‌رساندن پسر خدا‌ترسی نداشتند؛ فقط معتقد بودند که باید در اجرای نقشهٔ خود سیاست به خرج دهند.

ج. نه در ایام عید: رهبران دینی نمی‌خواستند عیسی را در عید پسخ بکشند، اما در نهایت این کار را در ایامی مشابه انجام دادند. این موضوع به‌روشنی نشان می‌دهد که همه چیز در کنترل عیسی بود و اگرچه این رهبران مطابق خواستهٔ شریرانهٔ دل خود عمل می‌کردند، اما اعمال آنها پیشگویی و نقشهٔ عیسی را به انجام رسانید.

یک) از یوحنا ۵۷:۱۱ برداشت می‌شود که رهبران دینی از ابتدا قصد داشتند عیسی را در این جشن دستگیر نمایند. وقتی آنها محبوبیتِ عیسی هنگام ورود پیروزمندانه به شهر و اقتدار او در کوه معبد را دیدند، نظر خود را عوض کردند و تصمیم گرفتند بعد از ایام عید این کار را انجام دهند. هنگامی که یهودا داوطلب شد تا بازداشت مخفی و بی‌سر‌و‌صدایی برای عیسی ترتیب بدهد، برنامهٔ آنها دوباره تغییر کرد.

۲. آیهٔ (۳) کاری که آن زن کرد: عیسی با عطر تدهین شد.

چون عیسی در بِیت‌عَنْیا در خانۀ شَمعون جذامی بر سفره نشسته بود، زنی با ظرفی مرمرین از عطری بسیار گرانبها، از سنبل خالص، نزد عیسی آمد و ظرف را شکسته، عطر را بر سر او ریخت.

الف. زنی… آمد: شرحِ یوحنا از این واقعه (یوحنا ۱:۱۲-۸) می‌گوید که این زن، مریم اهل بیت‌عنیا و خواهر ایلعازر و مارتا بود.

یک) این اتفاق با رویدادی که زنی گناهکار ظرف عطری نفیس از مرمر سفید را آورد، فرق دارد، آن زن در آن موقعیت ظرف عطر را شکست و پاهای عیسی را با عطر تدهین کرد. آن مناسبت بسیار ارزشمند بود، اما از این نظر متفاوت بود كه زن غرق در احساس گناهكاری خود و ستایشِ خداوند بخشنده‌اش بود. به نظر می‌رسد که مریم فقط بر روی عیسی تمرکز کرده بود، حتی به گناهان بخشیده‌شدهٔ خودش نیز فکر نمی‌کرد. بسیار عالی است که عیسی را به‌خاطر همۀ کارهایی که برای ما کرده، دوست داشته باشیم، ولی دوست‌داشتنِ عیسی به‌خاطر آنکه هست با آن همه شکوه‌و‌جلال، عالیتر می‌باشد.

 

ب. زنی با ظرفی مرمرین از عطری بسیار گرانبها: چنین عملی از روی سرسپردگی به عیسی بود، اما زیاده‌روی به نظر می‌رسید. آن‌موقع اغلب بر ادویه‌ و عطر سرمایه‌گذاری می‌کردند و هدف از خریداری آنها همین بود، چون که کوچک، قابل‌ِحمل و داد‌و‌ستد بودند.

یک) در قرن اول، پلینی (Pliny) که یکی از مشایخ بود اظهار داشت که بهترین عطرها در ظرف مرمرین نگهداری می‌شوند ارزش عطر و مشخصهٔ آن به‌عنوان محصولی از گیاهی خوشبو و گران، نشان می‌دهد كه عطر میراثی خانوادگی بوده و از نسلی‌به‌نسل دیگر منتقل می‌شده، برای مثال از مادر به دختر.» (لِین)

ج. ظرف را شکسته، عطر را بر سر او ریخت: ظرف بطریِ کوچک بود که گردنی نازک داشت و با شکستن این گردن نازک، بطری باز می‌شد. گفته‌های مرقس نشان می‌دهد که آن زن تمام محتوای بطری عطری بسیار گرانبها را روی سر عیسی ریخته بود.

یک) وقتی میهمانی برای صرف خوراک می‌آمد، رسم بر این بود که سر میهمان را با کمی روغن تدهین می‌کردند. این زن در این قسمت بسیار فراتر از آنچه در خوشامدگویی مرسوم بود را انجام داد. او تمام محتوای ظرفی مرمرین از عطری بسیار گرانبها را بر سر عیسی ریخت.

دو) این کار مریم شگفت‌انگیز و از روی بصیرت بود. عیسی به‌تازگی به‌عنوان پادشاه وارد اورشلیم شده بود، آیا پادشاهان نباید مسح شوند؟ مریم این را فهمید، اما شاگردان این را درک نکردند.

سه) مریم این کار را بدون اینکه حرفی بزند انجام داد. استنباط ما این است که خواهرش مارتا اهل حرف‌زدن و مریم اهلِ عمل بود. او اعلام نکرد چه کاری می‌خواهد انجام بدهد و حین انجام آن عمل، توضیحی در موردش ارائه نکرد. همچنین بعد از انجام‌دادنش نیز آن را توضیح نداد. ساده آن را انجام داد.

چهار) «اگر همۀ ما می‌توانستیم بیشتر عمل کنیم و کمتر حرف بزنیم، حداقل می‌توانست برکتی برای خودمان باشد و شاید هم برای دیگران. بیایید کارهایی که برای خدمت به خداوندمان انجام می‌دهیم، بیشتر‌و‌بیشتر پنهان بماند. و بیایید به همان اندازه، سعی کنیم که از میل تکبرآمیز به جلب‌نمودن نگاه دیگران به خود بپرهیزیم.» (اِسپِرجن)

پنج) مریم که کارش را تمام کرد، به شاگردان نگاه نکرد و نظر آنها را دربارهٔ آنچه انجام داده بود، جویا نشد. «شما باید از چنین وابستگی‌‌‌ای به نظر انسان‌ها که بیهوده نیز هست، رها گردید؛ چه اهمیتی دارد که خادمین همکارتان چه فکری می‌کنند؟ به هر جهت، شما نزد آقای خود ثابت یا ساقط می‌شوید. اگر کار خوبی کرده‌اید، دوباره آن را انجام دهید. شما داستان آن شخص را شنیده‌اید که نزد فرمانده خود می‌رود و می‌گوید: قربان، ما اسلحه‌ای از دشمن گرفته‌ایم. فرمانده هم موضوعی عیان را مطرح می‌کند: بروید و یکی دیگر بگیرید. این بهترین توصیه‌ای است که می‌توانم به دوستی بکنم که از موفقیت خود خوشحال است. آنقدر کارهای زیادی برای انجام‌دادن باقی‌مانده که فرصت نداریم به آنچه که انجام‌شده، فکر کنیم.» (اِسپِرجن)

۳. آیات (۴-۹) واکنش‌ها به کاری که آن زن انجام داد.

امّا بعضی از حاضران به خشم آمده، با یکدیگر گفتند: «چرا باید این عطر این‌گونه تلف شود؟ می‌شد آن را به بیش از سیصد دینار فروخت و بهایش را به فقیران داد.» و آن زن را سخت سرزنش کردند. امّا عیسی بدیشان گفت: «او را به حال خود بگذارید. چرا می‌رنجانیدش؟ او کاری نیکو در حق من کرده است. فقیران را همیشه با خود دارید و هر گاه بخواهید می‌توانید به آنها کمک کنید، امّا من همیشه نزد شما نخواهم بود. این زن آنچه در توان داشت، انجام داد. او با این کار، بدن مرا پیشاپیش برای تدفین، تدهین کرد. آمین، به شما می‌گویم، در تمام جهان، هر جا انجیل موعظه شود، کار این زن نیز به یاد او بازگو خواهد شد.»

الف. بعضی از حاضران به خشم آمده: یوحنا ۱:۱۲-۸ می‌گوید که یهودا به طور خاص از این حرکت خشمگین شد. خشم او هدفی کاملاً شخصی را دنبال می‌کرد. یوحنا ۶:۱۲ می‌گوید: «او این را نه از سر دلسوزی برای فقرا، بلکه از آن‌رو می‌گفت که دزد بود؛ او مسئول دخل و خرج بود و از پولی که نزدش گذاشته می‌شد، می‌دزدید.»

یک) آن زن را سخت سرزنش کردند: انتقاد از کسانی که بیش از ما به عیسی محبت می‌کنند، آسان است. گاهی اوقات می‌خواهیم فردی متعصب را به‌عنوان کسی تعریف کنیم که بیش از ما سرسپردهٔ عیسی است.

دو) شاید یهودا آغازکنندهٔ انتقادات باشد، اما به‌زودی دیگران نیز به او پیوستند. مرقس به‌وضوح می‌گوید که آن زن را سخت سرزنش کردند. همۀ آنها به عطری که روی سر عیسی ریخته شده بود، نگاه کردند و مصرف عطر را تلف‌شده فرض کردند، مریم تعجب کرد که شاید کار اشتباهی انجام داده است.

سه) «جالب است که کلمه‌ای که در مرقس ۴:۱۴ «تلف» ترجمه شده، در یوحنا ۱۲:۱۷ «هلاک» ترجمه شده است و برای یهودا به کار رفته است! یهودا از مریم به‌خاطر «پول تلف‌کردن» انتقاد کرد، اما خودش تمام زندگی‌اش را تلف نمود!» (ویِرْزْبی)

ب. می‌شد آن را به بیش از سیصد دینار… فروخت: گویا این ظرف عطر بیش از دستمزد سالانهٔ یک کارگر ارزش داشته است. «همیشه سپاسگزار یهودا هستیم که قیمت آن ظرف عطر گرانبها را مشخص کرد. او این کار را کرد تا آن زن را سرزنش کند، ولی ما این عدد را به یاد خواهیم داشت و بیشتر به این زن و ارزش کار او فکر خواهیم کرد، کاری که یهودا به حساب تلف‌کردن گذاشت. اگر یهودا قیمت عطر را برآورد نمی‌کرد، من و شما هرگز از آن خبردار نمی‌شدیم.» (اِسپِرجن)

ج. او را به حال خود بگذارید. چرا می‌رنجانیدش؟ او کاری نیکو در حق من کرده است: شاگردان تصور می‌کردند که این تدهین اسراف‌کارانه با روغن نوعی پول هدر‌دادن بود، اما عیسی آن را کاری نیکو قلمداد نمود. مریم با عشق و ارادت سادهٔ خود به عیسی، چیزی را درک نمود که شاگردان متوجه آن نمی‌شدند، مریم درک کرد که عیسی در شرف مرگ است و او این پیشکشی را به‌عنوان تدارکی جهت تدفین عیسی تقدیم نمود.

یک) او کاری نیکو در حق من کرده است: «در زبان یونانی دو کلمه برای «خوب» هست. اول «آگاتوس» که امری را توصیف می‌کند که از نظر اخلاقی نیکوست و «گالوس» نیز چیزی را توصیف می‌کند که نه تنها خوب، بلکه «دوست‌داشتنی» نیز هست. یک چیز ممکن است آگاتوس باشد و در‌عین‌حال سخت، جدی، سختگیرانه و غیرجذاب نیز باشد. اما چیزی که گالوس است، خوشایند و دوست‌داشتنی بوده و جذابیت خاصی دارد.» (بارکلی)

دو) عیسی به بهترین وجه از او تعریف کرد: این زن آنچه در توان داشت، انجام داد خدا بیش از آنچه می‌توانیم انجام دهیم از ما انتظار ندارد؛ اما مراقب باشید که میزان توانایی خود را آنقدر پائین نیاورید که باور داشته باشید هیچ کاری نکردن برابر است با آنچه که از دستتان بر می‌آید. «تحسینی بالاتر از این نیست. همه نمی‌توانند کارهای بزرگی برای مسیح انجام دهند، اما اگر هر کسی همان کاری که می‌تواند را به‌خاطر خود خداوند انجام دهد، عالی است.» (آیرونساید)

د. بدن مرا پیشاپیش برای تدفین، تدهین کرد: عمل مریم بسیار ارزشمند بود، چون برنامه‌ریزی شده بود (پیشاپیش). این اقدامی خودجوش نبود که در لحظه تصمیم به آن گرفته شده باشد، بلکه پیشاپیش با‌دقت برنامه‌ریزی شده بود.

یک) ظاهراً، مریم به‌نحوی به تعالیم عیسی گوش می‌داد و به آنها ایمان داشت که با سایر شاگردان متفاوت بود. هنگامی که عیسی گفت به دست شریران سپرده شده، مورد تمسخر قرار گرفت،  تازیانه خورد و مصلوب خواهد شد، مریم باور کرد و گفت: «اگر عیسای گرانقدر من این‌گونه مورد تمسخر و شکنجه قرار خواهد گرفت، پس بگذارید حرمتی خاص بر او بگذارم.»

دو) به نظر می‌رسد که شاگردان نمی‌خواستند در مورد مرگ عیسی فکر کنند. وقتی پطرس این موضوع را شنید، سعی کرد عیسی را از این کار منصرف کند. مریم به شکلی دیگر سرسپرده بود و به جای بحث یا انکار مرگ او، آن را تبدیل به موقعیتی کرد که به آن واسطه عمیقاً سرسپردگی خود را نشان داد.

سه) «هیچ‌چیزی مانند منجی در حال مرگ به انسان جان نمی‌بخشد. به مسیح نزدیک شوید و هر روز خاطرهٔ کاری که برای شما انجام داد را با خود داشته باشید، آنگاه اعمال ملوکانه و بر حق از شما سر می‌زند. بیایید گناه را قربانی کنیم، چرا که مسیح قربانی شد. بیایید غرور خود را به خاک بسپاریم، چرا که مسیح به خاک سپرده شد. بیایید به‌سوی طراوت حیاتْ قیام کنیم، چرا که مسیح قیام کرده است. بیایید با خداوند مصلوبمان در تحقق هدف عظیمش متحد گردیم -بیایید با او زندگی کنیم و بمیریم، و آنگاه هر عمل زندگی ما به فراوانی زیبا خواهد شد.» (اِسپِرجِن)

ه. در تمام جهان، هر جا انجیل موعظه شود: عیسی می‌دانست که می‌میرد، اما ذره‌ای از اعتماد و توکلش کاسته نشد. همچنین می‌دانست که از مردگان قیام خواهد کرد و این انجیل در تمام جهان موعظه خواهد شد.

و. به یاد او بازگو خواهد شد: شاگردان در آرزوی شهرت و اعتبار بودند، اما این زن یادبودی ماندگار یافت. و این را نه با اشتیاق به جاه و مقام، بلکه فقط با محبت و خدمت به عیسی به دست آورد.

یک) همۀ ما به نوعی تمایل داریم که با خواندن این داستانْ بگوییم: «من هم عیسی را دوست دارم. بگویید چه کاری باید انجام دهم تا محبت خود را به او نشان دهم.» اما در‌حقیقت بخشی از محبت عظیم این زن این‌گونه نشان داده شد كه چنین ایده‌ای به فکرش خطور کرد و محبتش به عیسی را به این طریق ابراز نمود. اگر دستور و حکمی در این مورد داده می‌شد، این عمل تا به این حد ارزشمند محسوب نمی‌شد «برادری فریاد می‌زند: ؛بگو برای عیسی چه از دست من ساخته است! برادرم،  نمی‌توانم به تو بگویم، چون اصل موضوع به نبوغ و ابتکار مقدس روحت بستگی دارد که از جان پرشور خود چیزی برای او ابداع و اختراع کنی.» (اسپرجن)

۴. آیات (۱۰-۱۱) یهودا موافقت می‌کند که به عیسی خیانت کند، نقشهٔ حاکمان یهودی عوض می‌شود.

آنگاه یهودای اَسخَریوطی که یکی از آن دوازده تن بود، نزد سران کاهنان رفت تا عیسی را به آنها تسلیم کند. آنها چون سخنان یهودا را شنیدند، شادمان شدند و به او وعدۀ پول دادند. پس او در پی فرصت بود تا عیسی را تسلیم کند.

الف. یهودای اَسخَریوطی که یکی از آن دوازده تن بود: بسیاری دربارۀ انگیزۀ یهودا حدس‌هایی می‌زنند. شاید بعد از اینکه مریم آن عطر را بر پاهای عیسی ریخت و عیسی او را شماتت کرد، احساساتش جریحه‌دار شد. شاید انگیزه‌اش فقط طمع بود. برخی گمان می‌کنند که یهودا می‌خواست عیسی را به این نحو وا دارد تا علناً جلال مسیحایی خود را نشان دهد.

یک) متی ۱۵:۲۶ روشن می‌کند که یهودا بر سر جان عیسی با رهبران مذهبی چانه زد. او از آنها پرسید: «به من چه خواهید داد اگر عیسی را به شما تسلیم کنم؟» قطعاً بخشی از انگیزهٔ او حرص و طمع خالص بود.

دو) انگیزهٔ یهودا هر چه که بود، انگیزهٔ خودش بود. خدا کار شریرانهٔ شیطانی راغب را به کار گرفت، شیطانی که از یهودای راغب استفاده نمود. خدا مقدر کرد که این اتفاقات بیافتند، اما یهودا را به گناه بر نیانگیخت.

ب. آنها چون سخنان یهودا را شنیدند، شادمان شدند: رهبرانِ مذهبی یهود مدت‌ها بود که می‌خواستند عیسی را از میان بردارند (مرقس ۶:۳) و حالا متحدی ارزشمند داشتند -‌شاگردی که راغب بود عیسی را به آنها تسلیم کند.

آخرین پسخ عیسی با شاگردانش.

۱. آیات (۱۲-۱۶) تدارک برای پسخ؛ جشن یادآوری رهایی اسرائیل.

در نخستین روز عید فَطیر که برۀ پِسَخ را قربانی می‌کنند، شاگردان عیسی از او پرسیدند: «کجا می‌خواهی برویم و برایت تدارک ببینیم تا شام پِسَخ را بخوری؟» او دو تن از شاگردان خود را فرستاد و به آنها گفت: «به شهر بروید؛ در آنجا مردی با کوزه‌ای آب به شما برمی‌خورد. از پی او بروید. هر جا که وارد شد، به صاحب آن خانه بگویید: ”استاد می‌گوید، میهمان‌خانۀ من کجاست تا شام پِسَخ را با شاگردانم بخورم؟“ و او بالاخانه‌ای بزرگ و مفروش و آماده به شما نشان خواهد داد. در آنجا برای ما تدارک ببینید.» آنگاه شاگردان به شهر رفته، همه چیز را همان‌گونه که به ایشان گفته بود یافتند و پِسَخ را تدارک دیدند.

الف. مردی با کوزه‌ای آب: این منظر‌ه‌ای غیرمعمول بود. معمولاً زنان مایعات را با کوزه حمل می‌کردند و مردان مایعات را در مشک‌های ساخته شده از پوست حیوانات حمل می‌نمودند. بنابراین، مردی با کوزه‌ای آب علامت مشخصی برای شاگردان بود.

ب. استاد می‌گوید، میهمانخانۀ من کجاست: این صحنه به‌طور ضمنی به پنهان‌کاری اشاره می‌کند و عیسی دلیل خوبی داشت که بی‌سر‌و‌صدا برای عید پسخ برنامه‌ریزی کند. عیسی نمی‌خواست قبل از اینکه آخرین حرف‌های مهم خود را به شاگردان بزند، یهودا به او خیانت کند.

یک) «خداوند احتمالاً شاگردان گمنام زیادی داشت که در چنین لحظاتی می‌توانست برای انجام بی‌چون‌و‌چرای کارها بر روی آنها حساب کند.» (کول)

ج. در آنجا برای ما تدارک ببینید: به نظر می‌رسد بین انجیل‌های هم‌نظر (متی، مرقس، لوقا) و انجیل یوحنا در مورد عید پسخ تفاوت وجود دارد. از انجیل‌های هم‌نظر چنین برداشت می‌شود که عیسی در روز بعد از عید پسخ مصلوب شد و این شام روز قبل از پسخ بود. ولی به نظر می‌رسد یوحنا می‌گوید كه عیسی در روز عید پسخ، به‌عنوان بره پسخ مصلوب شد (یوحنا ۲۸:۱۸ و ۱۴:۱۹).

یک) «احتمالاً بهترین توضیح این است که از تقویم‌های مختلفی استفاده شده است. طبق تقویم رسمی، عیسی همان‌طور که قربانیان پسخ سلاخی می‌شدند، کشته شد؛ ولی طبق تقویمی غیررسمی، شب قبل از آن پسخ را با شاگردانش برگزار کرده بود.» (موریس)

دو) در هیچ‌یک از اناجیل هم‌نظر به گوشت بره در شام پسخ اشاره نشده است. برخی معتقدند دلیلش این است که آنها نمی‌توانستند قبل از روز «رسمی» پسخ بره‌ای مهیا کنند. ممکن است عیسی خودش چنین خواسته بود تا تأکیدی باشد بر این که او قربانی پسخ بود.

۲. آیات (۱۷-۲۱) عیسی به یهودا فرصت توبه می‌دهد.

چون شب فرا رسید، عیسی با دوازده شاگرد خود به آنجا رفت. هنگامی که بر سفره نشسته، غذا می‌خوردند، عیسی گفت: «آمین، به شما می‌گویم که یکی از شما که با من غذا می‌خورَد مرا تسلیم دشمن خواهد کرد.» آنها غمگین شدند و یکی پس از دیگری از او پرسیدند: «من که آن کس نیستم؟» عیسی گفت: «یکی از شما دوازده تن است، همان که نان خود را با من در کاسه فرو می‌بَرَد. پسر انسان همان‌گونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت، امّا وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن می‌کند. بهتر آن می‌بود که هرگز زاده نمی‌شد.»

الف. عیسی با دوازده شاگرد خود به آنجا رفت. هنگامی که بر سفره نشسته: در اولین عید پسخ، خدا به آنها دستور داد که غذا را به‌حالت ایستاده، شتابان و آماده برای ترک‌کردن مصر بخورند (خروج ۱۱:۱۲). از زمان ورود اسرائیل به سرزمین موعود، آنها عقیده داشتند كه می‌توانند عید پسخ را به صورت نشسته یا لَم‌داده بخورند، چون حالا در سرزمینی كه خدا به آنها داده بود در آرامش بودند.

ب. یکی از شما که با من غذا می‌خورَد مرا تسلیم دشمن خواهد کرد: شاگردان سخنان شگفت‌آور بسیاری از عیسی شنیدند، اما مطمئناً این یکی از شگفت‌آورترین چیزهایی بود که شنیده بودند. هیچ‌یک از آنها به یهودا مشکوک نبود و تصور اینکه یکی از آنها قصد تسلیمنمودن و کشتن عیسی را داشته باشد، بی‌معنی به نظر می‌رسید.

ج. یکی از شما دوازده تن است، همان که نان خود را با من در کاسه فرو می‌بَرَد: عیسی با گفتن همان که نان خود را با من… فرو می‌برد به یهودا اشاره نکرد (گرچه به یهودا که در صَدر مجلس نشسته بود، سهم ویژه‌ای از شام پسخ داده شد) در‌حقیقت همهٔ شاگردان نان خود را در کاسه فرو بردند، پس این عبارت شخص خائن را به‌عنوان دوست معرفی کرد.

یک) در فرهنگ خاورمیانه‌ای خیانت به دوست بعد از خوراک‌خوردن با وی، بدترین نوع خیانت بود و هست

د. وای بر آن کس که پسر انسان را تسلیم دشمن می‌کند: یهودا به‌حق به‌عنوان یکی از بدنام‌ترین گناهکاران در تمام دوران‌ها شناخته می‌شود. حتی با اینکه اعمال او نبوت را به انجام رسانید (پسر انسان همان‌گونه که دربارۀ او نوشته شده، خواهد رفت)، انگیزهٔ شریرانه خودش او را محکوم کرد. در روز داوری، یهودا هرگز نخواهد توانست با ادعای اینکه «من نبوت را تحقق بخشیدم» خودش را در برابر خدا توجیه کند.

یک) در هشدار عیسی محبت عمیقی به یهودا نهفته است. این آخرین فرصت زودگذر او برای عملی‌نکردن نقشهٔ شیطانی‌اش بود. نکتهٔ قابل‌توجهی که باید به‌خاطر بسپارید این است که عیسی هم مریم و هم یهودا را دوست داشت. ما کم‌و‌بیش می‌خواهیم فکر کنیم که او مریم را دوست داشت و از یهودا متنفر بود، اما این‌طور نیست. اگر متوجه محبت او نسبت به یهودا نشویم ‌ـ‌محبتی که البته رد شد‌ـ ‌اگر متوجه این محبت نشویم، کل داستان را از دست داده‌ایم.

۳. آیات (۲۲-۲۵) شام آخر.

هنوز مشغول خوردن بودند که عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد و به شاگردان داد و فرمود: «بگیرید، این است بدن من.» سپس جام را برگرفت و پس از شکرگزاری، به آنها داد و همه از آن نوشیدند. و بدیشان گفت: «این است خون من برای عهد [جدید] که به‌خاطر بسیاری ریخته می‌شود. آمین، به شما می‌گویم که از محصول مو دیگر نخواهم نوشید تا روزی که آن را در پادشاهی خدا، تازه بنوشم.»

الف. عیسی نان را برگرفت و پس از شکرگزاری، پاره کرد: وقتی نان را در شام پسخ در دست بلند می‌کردند، صاحب سفره می‌گفت: «این همان نان درد و رنجی است که پدران ما در سرزمین مصر خوردند. بگذارید هر کس که گرسنه است بیاید و بخورد. بگذارید هر کسی که نیازمند است بیاید و شام پسخ را بخورد.»

یک) هر چیزی که در شام پسخ خورده می‌شد معنایی نمادین داشت. سبزی‌های تلخ یادآور بردگی بودند؛ آب‌نمک یادآور اشک‌هایی بود که تحت ظلم و ستم مصر ریخته شد. خوراک اصلی -یعنی بره‌ای که همان روز برای یک خانوار قربانی می‌شدـ ‌نمادی مربوط به درد و رنج‌های مصر نبود. این بره قربانیِ گناه بود که اجازه داد داوری خدا از خانواری که به این وعده خدا ایمان داشت، عبور کند و شامل حال آنها نشود.

ب. بگیرید، این است بدن من… این است خون من از عهد‌ جدید: عیسی معنای عادی هر یک از خوراک‌ها را توضیح نداد. بلکه در خود، تفسیری دیگر از آنها ارائه نمود و تمرکز دیگر بر روی درد و رنج قوم اسرائیل در مصر نبود، بلکه مسئلهٔ اصلی درد و رنج گناهی بود که عیسی به جای آنها متحمل می‌شد.

ج. این است بدن من: مسیحیان قرن‌هاست که دربارۀ ماهیت واقعی نان و جام این شام بحث می‌کنند.

یک) کلیسای کاتولیک روم به «تبدل جوهر» اعتقاد دارد که عبارت است از اینکه نان و شراب عیناً به بدن و خون عیسی تبدیل می‌شوند.

دو) مارتین لوتر به «هم‌جوهری» اعتقاد داشت که عبارت است از اینکه نان، نان و شراب نیز شراب باقی می‌ماند، اما به‌واسطهٔ ایمان همان بدن واقعی عیسی هستند. لوتر اعتقادی به آموزۀ تبدلِ جوهرِ کاتولیک رومی نداشت، اما آن‌چنان هم از آن فاصله نگرفته بود.

سه) جان کالوین تعلیم می‌داد که حضور عیسی در نان و شراب واقعی است، اما فقط از نظر روحانی، نه فیزیکی. زوینگلی (Zwingli) تعلیم داده است که نان و شراب نماد و بیانگر بدن و خون عیسی هستند.

چهار) طبق کتاب‌مقدس، می‌توانیم درک کنیم که نان و جام فقط نماد نیستند، بلکه تصاویر نیرومندی هستند که می‌توانیم در آنها مشارکت داشته باشیم و وارد آنها شویم، حینی که سفرهٔ خداوند را پسخی تازه می‌بینیم.

د. بگیرید، [بخورید]: ما نمی‌توانیم آنقدر درگیر کشف معنای نان و جام بشویم و فراموش کنیم عیسی گفت با آنها چه کنیم. باید بگیرید و بخورید.

یک) کلمهٔ بگیرید بدان معنی است که به شما تحمیل نخواهد شد. باید آن را دریافت کنید. کلمهٔ بخورید [که در ترجمه‌ٔ هزاره نیامده] بدان معناست که تناول آن برای شما حیاتی‌ است. بدون خوراک و نوشیدنی، هلاک می‌شویم. بدون عیسی، نابود می‌شویم. همچنین به معنای آن است که باید عیسی را در باطن خود بپذیرید.

ه. این است خون من برای عهد [جدید] که به‌خاطر بسیاری ریخته می‌شود: ورای همهٔ جنجال‌ها دربارۀ اینکه عناصر این شام واقعاً چه هستند و چه معنایی دارند، اعلامِ آورده‌شدنِ عهد ‌جدید توسط عیسی، مورد توجه قرار می‌گیرد.

یک) هیچ انسان عادی‌‌ای هرگز نمی‌توانست عهد‌ جدید میان خدا و انسان برقرار نماید، اما عیسی خدا‌ـ‌انسان است. او اقتدار و صلاحیت برقراری عهد‌ جدید را دارد که با خون مُهر شده است، همان‌طور که عهد قدیمی با خون مهر شد (خروج ۸:۲۴).

دو) این پیمان متمرکز بر تحول درونی است که ما را از هرگونه گناه پاک می‌کند: «از آن‌رو که تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر به یاد نخواهم آورد.» (ارمیا ۳۴:۳۱). این تحول کلام خدا و اراده را در ما قرار می‌دهد: «شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت.» (ارمیا ۳۳:۳۱) این عهد در مورد رابطۀ نزدیک و جدید با خداست: «من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود.» (ارمیا ۳۳:۳۱)

و. تا روزی که آن را در پادشاهی خدا، تازه بنوشم: عیسی هنوز عید پسخ را در آسمان جشن نگرفته است. او هنوز منتظر است تا تمامی قومش نزد او گرد آیند و سپس شام بزرگی برپا خواهد شد «ضیافت عروسی آن بَره» (مکاشفه ۹:۱۹). این تحقق عبارت در پادشاهی خدا است که عیسی اشتیاقش را داشت.

۴. آیات (۲۶-۳۱) عیسی فرار شاگردان و انکار پطرس را پیشگویی نمود.

آنگاه پس از خواندن سرودی، به سمت کوه زیتون به راه افتادند. عیسی به آنان گفت: «همۀ شما خواهید لغزید زیرا نوشته شده،

«”شبان را خواهم زد و گوسفندان پراکنده خواهند شد.“

امّا پس از آنکه برخاستم، پیش از شما به جلیل خواهم رفت.»

پطرس به او گفت: «حتی اگر همه بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید.» عیسی به او گفت: «آمین، به تو می‌گویم که امروز، آری همین امشب، پیش از آنکه خروس دو‌بار بانگ زند، سه‌بار مرا انکار خواهی کرد!» امّا پطرس با تأکید بسیار گفت: «اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد.» سایر شاگردان نیز چنین گفتند.

الف. آنگاه پس از خواندن سرودی: اغلب فکر نمی‌کنیم که عیسی سرود خوانده باشد، اما خوانده است. او در ستایش و پرستش خدای پدر سرود می‌خواند. می‌توانیم ساعت‌ها به این فکر کنیم که صدای عیسی چگونه بوده، اما به‌طور قطع می‌دانیم که نه تنها با صدای خود، بلکه با تمامی دل خود به ستایش خدا می‌پرداخت. این قسمت به ما یادآوری می‌کند که خدا می‌خواهد با نغمه و سرود ستایش شود.

یک) جالب است که عیسی توانست شب قبل از مصلوب‌شدنش سرود بخواند. آیا شما در شرایطی مشابه می‌توانید سرود بخوانید؟ آیا اجازه خواهید داد که عیسی رهبری پرستش را به عهده بگیرد؟ فردی مسیحی چطور می‌تواند هنگامی که اربابش به ستایش می‌پردازد، ساکت بماند؟ نه؛ باید با او هم‌سرود شود. شیطان سعی می‌کند قوم خدا را لال کند، اما نمی‌تواند، چون خداوند در تمام خانوادۀ خود فرزندی لال ندارد. همه می‌توانند صحبت کنند و همه می‌توانند فریاد بزنند، حتی اگر همه نتوانند سرود بخوانند و فکر می‌کنم اوقاتی هست که همۀ آنها می‌توانند سرود بخوانند؛ بله، باید بخوانند، این وعده را هم شنیده‌اید که زبان گنگ شادمانه خواهد سرایید. مطمئناً وقتی که عیسی رهبر سرایش باشد، اگر در خانوادهٔ خداوند کسانی ساکت هستند، باید ستاییدن نام خداوند را آغاز کنند.» (اسپرجن)

دو) این بدان معناست که باید برای پدرمان، خدا، سرود بخوانیم ‌ـ‌درست مانند عیسی مسیح‌ـ‌ چون این چیزی است که او را خشنود می‌کند و وقتی کسی را دوست داریم، می‌خواهیم کارهایی کنیم که سبب خوشنودی او شویم. واقعاً مهم نیست که آن کارها ما را خوشنود می‌کند یا نه.

سه) «مگر سراییدن چیزی جز ابراز احساسات نیست؟ ای وای! ارزش و قدرت احساسات بسیار بالاست. احساسات بد و شریرانه، خداوندِ حیات و جلال را سلاخی می‌کنند!  احساساتِ پاک و منزه، نجات سلاخان را ممکن می‌سازند.» (مورگان)

ب. آنگاه پس از خواندن سرودی: سرود‌خواندن عیسی به‌‌خودی‌خود شگفت‌انگیز است، اما سؤال این است که چه سرودی خواند؟ شام پسخ همیشه با خواندن سه مزمور ۱۱۶ ـ‌ ۱۱۸ به پایان می‌رسید که معروف به «هالِل» (Hallel) بودند. مطمئناً کلمات این مزامیر، در شب قبل از مصلوب‌شدن به عیسی خدمت و کمک کردند.

یک) «هنگامی که عیسی برخاست تا به باغ جتسیمانی برود، مزمور ۱۱۸ را می‌خواند. این مزمور توصیف مناسبی بود از اینکه خدا چگونه مسیح خود را از میان پریشانی و رنج به سوی جلال هدایت خواهد نمود.» (لِین)

ج. به سمت کوه زیتون به راه افتادند: «در یوحنا ۱۴ تا ۱۷، عیسی برای گفتمان و دعایی شگفت‌انگیز با شاگردان در آن بالاخانه بود. ممکن است آنها بعد از یوحنا ۳۱:۱۴ به خیابان رفته باشند.» (رابِرْتسون)

یک) «خداوند ما می‌دانست که اکنون زمان آن فرا رسیده که واقعاً به دست دشمنانش تسلیم گردد. از این‌رو می‌دانست که نباید هیچ مزاحمتی برای میزبان خود در آن بالاخانه یا برای شهر ایجاد کند و هر چند که نیمه‌شب بود، ولی همچنان از شهر بیرون رفت.» (آیرونساید)

د. همۀ شما خواهید لغزید: عیسی این حرف را برای محکوم‌کردن شاگردانش نزد، بلکه برای اینکه به آنها نشان دهد که او حقیقتاً کنترل شرایط را در دست دارد و همچنین نشان دهد که سخن کتب‌ مقدس در مورد رنج مسیح باید تحقق یابد.

یک) این اولین‌باری نبود که عیسی به پطرس و سایر شاگردان هشدار داد که او را ترک خواهند کرد. با کنار هم قرار دادن دقیق اناجیل، متوجه می‌شویم که عیسی ابتدا در آن بالاخانه به آنها هشدار داد و اکنون دوباره در باغ جِتسیمانی به آنها هشدار می‌دهد.

ه. پس از آنکه برخاستم: این نشان می‌دهد که عیسی از قبل به ماورای صلیب می‌نگریست. او نگاهش را به «خوشی که پیشِ رو داشت دوخته بود.» (عبرانیان ۲:۱۲)

و. حتی اگر همه بلغزند، من هرگز نخواهم لغزید: تعجب می‌کنیم که پطرس چطور توانسته چنین چیزی بگوید؟ متأسفانه، پطرس هم از واقعیت روحانی و هم از نبرد روحانی که عیسی به‌وضوح می‌دید، بی‌خبر بود. پطرس فقط به احساسی که در آن لحظه داشت، توجه کرد و در آن لحظه احساس کرد که خیلی شجاع است.

یک) «تحملِ بار ثقیل به‌خاطر مسیح گاهی سهل‌تر از تحمل باری خفیف است. برخی از ما ساده‌تر می‌توانیم هنگام خطر شهید بشویم، تا اینکه بخواهیم در میان همسایگانی که ریشخندمان می‌کنند به ایمانمان اعتراف کنیم.» (مَکْلارِن)

ز. آمین، به تو می‌گویم که امروز، آری همین امشب، پیش از آنکه خروس دو بار بانگ زند، سه بار مرا انکار خواهی کرد: پطرس علیرغم اعلان جسورانهٔ خود در مورد لغزش نپذیرفتن، در زمینه‌ای که آن را نقطهٔ قوت خود می‌پنداشت، یعنی شجاعت و جسارت، ناکام ماند. عیسی از طریق این هشدار جدی و صمیمی، به پطرس فرصت داد تا توجه کند و ضعف خود را در نظر بگیرد.

یک) متأسفانه، فرصتی بود که پطرس از آن استفاده نکرد: امّا پطرس با تأکید بسیار گفت: «اگر لازم باشد با تو بمیرم، انکارت نخواهم کرد. عیسی پطرس را بهتر از خودش می‌شناخت و پطرس با زیاد حساب‌کردن روی خودش، آمادهٔ سقوط بود.

دو) پطرس با تأکید بسیار گفت: «این قید مرکب و مؤکد تنها در مرقس یافت می‌شود و احتمالاً نظر خود پطرس از حالت سخن گفتنش را حفظ کرده است.» (رابِرْتْسون)

سه) بقیۀ شاگردان بیش از حد بر توان خود حساب می‌کردند و در آن ساعت حساس به خداوند توکل نکردند:  سایر شاگردان نیز چنین گفتند. پولس رسول در مورد زمانی که فکر می‌کنیم قوی هستیم به ما هشدار می‌دهد: «پس آنکه گمان می‌کند استوار است، به‌هوش باشد که نیفتد.» (اول قرنتیان ۱۲:۱۰) هرگاه فکر می‌کنیم امکان ندارد گناهی را مرتکب شویم، آمادهٔ سقوط هستیم.

دعا و دستگیری عیسی در باغ جتسیمانی.

۱. آیات (۳۲-۳۶) دعای مضطرب عیسی.

آنگاه به مکانی به نام جِتْسیمانی رفتند و در آنجا عیسی به شاگردان خود گفت: «در اینجا بنشینید، تا من دعا کنم.» سپس پطرس و یعقوب و یوحنا را با خود برد و پریشان و مضطرب شده، بدیشان گفت: «از فرط اندوه، به حال مرگ افتاده‌ام. در اینجا بمانید و بیدار باشید.» سپس قدری پیش رفته، بر خاک افتاد و دعا کرد که اگر ممکن باشد آن ساعت از او بگذرد. او چنین گفت: «اَبّا، پدر، همه چیز برای تو ممکن است. این جام را از من دور کن، امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو.»

الف. جِتْسیمانی: این مکان درست در شرق منطقهٔ کوه معبد در اورشلیم، آن سوی درهٔ رودخانه قدرون و بر دامنه‌های پایین کوه زیتون قرار داشت. جِتْسیمانی که توسط درختان قدیمی زیتون احاطه شده بود، به معنای «چرخُشتِ زیتون» است و جایی بود که زیتون‌های منطقه را برای روغن‌گیری کوبیده و له می‌کردند. پسر خدا نیز در همین‌جا کوبیده و له خواهد شد.

ب. پریشان و مضطرب شده… از فرط اندوه، به حال مرگ افتاده‌ام: عیسی می‌دانست ارادۀ پدر چیست؛ با‌این‌حال این درد و رنج را تحمل کرد. چنین امری بدان خاطر بود که عیسی قرار بود قربانی گناهان شود، ولی با این تفاوت که مانند حیوان قربانی از آنچه قرار بود بر سرش آید، بی‌اطلاع نبود. همچنین عیسی قربانی شرایط حاکم نیز نبود. او با کمال میل تصمیم گرفت که جان خود را فدا کند.

یک) این وحشت به‌خاطر شکنجه‌های جسمانی نبود که عیسی را تحت تأثیر قرار داد، بلکه هولناکی روحانی صلیب بود و گناه‌شدن بود که چنین تأثیری بر او گذاشت.  این همان چیزی است که عیسی به‌خاطر آن پریشان و مضطرب شد.

دو) عبرانیان ۷:۵-۸ درد و رنج عیسی در جتسیمانی را توصیف می‌کند: «او در ایام زندگی خود بر زمین، با فریادهای بلند و اشک‌ها به درگاه او که قادر به رهانیدنش از مرگ بود، دعا و استغاثه کرد و به‌خاطر تسلیمش به خدا مستجاب شد. هرچند پسر بود، با رنجی که کشید اطاعت را آموخت.»

سه) «جان مقدس او از حس شنیع گناه‌شدن بر آن چوب‌پاره خموده شد. مرگ نبود، بلکه خشم الهی بر گناه بود، نسبت‌دادن همۀ شرارت‌های ما به او بود که جان او را مملو از وحشت کرد. از ابتدا، هیچ تضاد و ناسازگاری میان اراده‌ها وجود نداشت.» (آیرونساید)

ج. اَبّا، پدر: در این لحظهٔ پریشانی، عیسی حس نکرد که از خدای پدر دور است. او حس کرد چنان به پدر نزدیک است که از نام اَبّا استفاده نمود، نامی که کودکان پدر خود را با آن صدا می‌زنند.

د. این جام را از من دور کن: پدر در پاسخ به دعاهای به‌شدت احساسیِ عیسی، آن جام را از عیسی نگرفت. در‌عوض عیسی را تقویت نمود تا بتواند جام را بگیرد و بنوشد.

یک) به‌طور مکرر در عهد‌عتیق می‌بینیم که جام تصویری نیرومند از غضب و داوری خداست (مزمور ۸:۷۵ اشعیا ۱۷:۵۱، ارمیا ۱۵:۲۵). گویی عیسی دشمن خدا شد و مورد داوری قرار گرفت و مجبور شد جام غضبِ پدر را بنوشد تا ما مجبور به نوشیدن از آن نشویم – این منشاءِ رنج و عذاب عیسی بود.

دو) متی ۲۲:۲۰-۲۳ در مورد جامی سخن می‌گوید که پیروان عیسی نیز باید آن را بنوشند. «در هر صورت، جام ما هرگز نمی‌تواند به عمق و تلخی جام عیسی باشد و در جام او چیزهایی است که هرگز در جام ما پیدا نخواهد شد. تلخی گناه در جام ما پا برجاست، اما عیسی تلخی‌اش را از همۀ کسانی که به او ایمان دارند، دور کرد. خشم پدرش در جام او بود، اما عیسی همۀ آن را نوشید و برای هیچ‌یک از مردم قوم خود، حتی ذره‌ای هم از آن باقی نگذاشت.» (اسْپِرْجِن)

ه. امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو: عیسی در جتسیمانی به نقطۀ تصمیم‌گیری رسید. این‌طور نبود که او قبلاً تصمیم نگرفته و رضایت نداده باشد، بلکه اکنون زمان تصمیمی منحصر بود. او جام را در جلجتا نوشید، اما یک‌بار برای همیشه در جتسیمانی تصمیم گرفت که آن را بنوشد. کشمکش صلیب در باغ جتسمانی به پیروزی انجامید.

یک) این کشمکش در جتسمانی -محل کوبیدن و له‌کردن- جایگاه مهمی در تحقق برنامهٔ بازخرید خدا دارد. اگر عیسی اینجا شکست‌خورده بود، در صلیب هم شکست می‌خورد. موفقیت او اینجا پیروزی روی صلیب را امکان‌پذیر نمود.

و. همه چیز برای تو ممکن است: عیسی اجازه نمی‌خواست که بگذارد بشر در جهنم نابود شود؛ او از پدر تقاضا کرد: «اگر به‌جز رنج و عذابی که در صلیب منتظرم است، راه دیگری برای نجات بشر هست، آن راه را پیش بگیر»، ولی با‌این‌حال، راه دیگری نبود، پس عیسی به‌سوی صلیب رفت.

یک) این دعای عیسی احتمال وجود هر راه نجات دیگری را حذف می‌کند. اگر راه دیگری می‌بود پس مرگ او ضروری محسوب نمی‌شد و دعایش مستجاب نمی‌گشت.

ز. امّا نه به خواست من، بلکه به ارادۀ تو: برخی این نوع دعا‌کردن برای مسیحیان را مورد انتقاد قرار می‌دهند و می‌گویند این دعا فاقد ایمان است. اما دعای امّا نه به خواست من بلکه به ارادۀ تو، دعایی است مملو از ایمان که به خدا اعتماد می‌کند. اگر چنین دعایی توهین به خداست، پس عیسی در این لحظهٔ حساس در باغ جتسمانی به پدر خود توهین کرد.

۲. آیات (۳۷-۴۲) شاگردان به خواب رفته.

چون بازگشت، آنان را در خواب یافت. پس به پطرس گفت: «شَمعون، خوابیده‌ای؟ آیا نمی‌توانستی ساعتی بیدار بمانی؟ بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید. روح مشتاق است، امّا جسم ناتوان.» پس دیگر بار رفت و همان دعا را کرد. چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت، زیرا چشمانشان بسیار سنگین شده بود. آنها نمی‌دانستند چه به او بگویند. آنگاه عیسی سوّمین بار نزد شاگردان آمد و بدیشان گفت: «آیا هنوز در خوابید و استراحت می‌کنید؟ دیگر بس است! ساعت مقرر فرا رسیده. اینک پسر انسان به دست گناهکاران تسلیم می‌شود. برخیزید، برویم. اینک تسلیم‌کنندۀ من از راه می‌رسد.

الف. چون بازگشت، آنان را در خواب یافت: عیسی در این لحظۀ رنج و عذاب شدید تنها بود. شاگردانش به هیچ‌وجه او را پشتیبانی نکردند. شاگردان عیسی نقشی در این میان نداشتند، آنها در قبال عیسی قصور ورزیدند و البته باید هم چنین می‌شد، عیسی مجبور بود به تنهایی با وحشت صلیب روبرو شود.  

ب. شَمعون، خوابیده‌ای؟ لزوماً نمی‌توان گفت که عیسی از دست شاگردانش عصبانی شد. او این حرف را در محبت و درکی دلسوزانه زد. او آنها را بهتر از خودشان می‌شناخت.

یک) پطرس احتمالاً از اینکه عیسی او را شَمعون صدا کرد، مبهوت شده بود. این شمعون به خواب‌رفتهٔ قدیمی بود، نه پِطرُس، انسان جدید. پطرس آماده بود در برابر هر حمله‌ای مقاومت کند، به‌جز هجوم یک‌بارهٔ خواب به چشمانش.

ج. بیدار باشید و دعا کنید تا در آزمایش نیفتید: عیسی می‌دانست پطرس شکست خواهد خورد، ولی با‌این‌حال او را به پیروزی تشویق کرد، با علم به اینکه منابع را می‌توان در بیداری و دعا یافت. اگر پطرس (از نظر جسمی و روحانی) از خواب بیدار می‌شد و به وابستگی به خدا نزدیک می‌شد، می‌توانست از انكار عیسی در آن ساعت حساس دور بماند.

یک) عیسی به‌وسیلۀ موفق‌شدن در جدال جتسیمانی، در صلیب پیروزی یافت. پطرس ـدرست مثل ماـ در آزمایش بعدی شکست خورد، چون در بیدار‌ماندن و دعا‌کردن کوتاهی کرد. جنگ روحانی اغلب قبل از فرا رسیدن بحران پیروز می‌شود یا شکست می‌خورد.

د. پس دیگر بار رفت و همان دعا را کرد: عیسی دعای ذکر شده در مرقس ۳۴:۱۴-۳۶ را تکرار کرد. برخی می‌گویند تکرار دعا غیرروحانی است، یا فقدان ایمان را نشان می‌دهد؛ با‌این‌حال، هرگز نمی‌توانیم عیسی را به غیر‌روحانی بودن یا بی‌ایمانی متهم کنیم.

ه. چون بازگشت، ایشان را همچنان در خواب یافت…«آیا هنوز در خوابید و استراحت می‌کنید؟: عیسی سه‌بار دعا کرد؛ عیسی سه‌بار بررسی كرد كه آیا شاگردانش در دعا او را حمایت می‌کنند و برای قوت خودشان در آزمایشی که در راه بود، دعا می‌کنند. اما هر بار آنها را خفته یافت.

یک) به اندازهٔ کافی بد بود که شاگردان به‌خاطر خود بیدار نمانند و دعا نکردند، اما باید به‌خاطر عیسی هم که شده بود بیدار می‌ماندند و دعا می‌کردند. زمانی که دیگران نیازمند هستند، باید از طریق دعا و همراهی در کنار آنها بایستیم.

دو) «او به آنها گفت: اکنون بخوابید و آنها خوابیدند؛ و در‌حالی‌که خواب بودند، مراقب آنها بود… در حقیقت او گفت: بروید و بخوابید؛ من می‌توانم مراقب باشم؛ و هنگامی که آنها خواب بودند، او مراقب آنها بود.» (مورگان)

ز. دیگر بس است: ما نباید تصور کنیم که عیسی عصبانی شد یا رنجید به‌خاطر اینکه شاگردانش به او کمکی نکردند. او می‌خواست شاگردان به او کمک کنند و در دعا باشند، نه به‌خاطر خودش، بلکه به‌خاطر خودشان. عیسی می‌توانست به تنهایی در برابر آزمایش صلیب بایستد، اما آنها بدون دعا، نمی‌توانستند.

۳. آیات (۴۳-۵۲) دستگیریِ عیسای ناصری در باغ جتسیمانی.

عیسی همچنان سخن می‌گفت که ناگاه یهودا، یکی از آن دوازده تن، همراه با گروهی مسلّح به چماق و شمشیر، از سوی سران کاهنان و علمای دین و مشایخ آمدند. تسلیم‌کنندۀ او به همراهان خود علامتی داده و گفته بود: «آن کس را که ببوسم، همان است؛ او را بگیرید و با مراقبت کامل ببرید.» پس چون به آن مکان رسید، بی‌درنگ به عیسی نزدیک شد و گفت: «استاد!» و او را بوسید. آنگاه آن افراد بر سر عیسی ریخته، او را گرفتار کردند. امّا یکی از حاضران شمشیر برکشیده، ضربه‌ای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوش او را برید. عیسی به آنها گفت: «مگر من راهزنم که با چماق و شمشیر به گرفتنم آمده‌اید؟ هر روز در حضور شما در معبد تعلیم می‌دادم و مرا نگرفتید. امّا کتب مقدّس می‌باید تحقق یابد.» آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند. جوانی که فقط پارچه‌ای به تن پیچیده بود، در پی عیسی به راه افتاد. او را نیز گرفتند، امّا او آنچه بر تن داشت رها کرد و عریان گریخت.

الف. آن کس را که ببوسم: ظاهراً، عیسی از نظر ظاهری کاملاً عادی بود و لازم بود که یهودا او را شناسایی کند. او تصمیم گرفت با سلام و احوالپرسی و یک بوسه، عیسی را میان جمع مشخص کند. یهودا با بی‌رحمی وانمود کرد که مهربان و خونگرم است و سپس استاد را نیز به سلامش اضافه کرد.

ب. امّا یکی از حاضران شمشیر برکشیده، ضربه‌ای به خدمتکار کاهن اعظم زد و گوش او را برید: یوحنا ۱۰:۱۸ این شمشیرزنِ ناشناس را پطرس معرفی کرده است. اینجا پطرس نمونۀ عالی از کسی بود که با در دست داشتن قدرت این دنیا، فقط توانست گوشی را قطع کند. هنگامی که پطرس کلام خدا را به دست گرفت، قلب‌ها را برای جلال خدا جریحه دار نمود (اعمال ۲)

یک) «وقتی كلیسا شمشیر به دست می‌شود، معمولاً نشان می‌دهد كه نمی‌داند چگونه آن را به کار ببرد و عموماً شخص اشتباهی را زده است.» (مکلارن)

دو) لوقا به ما می‌گوید که عیسی صدمهٔ وارده توسط پطرس را شفا بخشید (لوقا ۵۱:۲۲). این آخرین‌باری نیست که عیسی مجبور است خرابکاری یکی از پیروانش را درست کند. «اگر عیسی مالْخوس را شفا نمی‌داد، پطرس نیز دستگیر می‌شد؛ و ممکن بود چهار صلیب در جلجتا بر پا شود.» (بارکلی)

ج. امّا کتب مقدّس می‌باید تحقق یابد: عیسی تعجب کرد که لشکری کوچک برای دستگیری او فرستاده بودند. با‌این‌حال، کنترل اوضاع در دستان او بود؛ با یک کلمه می‌توانست همۀ کسانی که برای دستگیری او آمده بودند را نابود کند. عیسی برای تحقق‌بخشیدن به کتب همراهی نمود.

د. آنگاه همۀ شاگردان ترکش کرده، گریختند: در این لحظه، همۀ شاگردان برای امنیت جان خودشان پراکنده شدند و فرار کردند. چند نفر (حداقل پطرس و یوحنا) از راه دور آنها را دنبال کردند تا ببینند چه اتفاقی می‌افتد. هیچ‌یک از آنها در کنار عیسی نماندن و نگفتند: «من زندگی‌ام را به این مرد داده‌ام. هر اتهامی که به او می‌زنید، به من هم بزنید.» در عوض، آنچه که عیسی گفته بود تحقق یافت: همۀ شما خواهید لغزید (مرقس ۲۷:۱۴).

ه. جوانی که فقط پارچه‌ای به تن پیچیده بود، در پی عیسی به راه افتاد…و عریان گریخت: عیسی حتی به‌وسیلۀ یکی از پیروان جوان خود تنها گذاشته شد، جوانی که با سردرگمی، برهنه از دست سربازان گریخت. مفسران از نخستین روزهای کلیسا تا به حال بر این نظر بوده‌اند که این جوان خود مرقس است و به این شکل در کمال فروتنی می‌گوید: «من هم آنجا بودم.»

یک) بسیاری از مردم تصور می‌كنند آن بالاخانه‌ای كه عیسی شام آخر را در آن برگزار کرد، در خانه‌ای متعلق به خانوادهٔ مرقس بوده است. اعمال ۱۲:۱۲ می‌گوید که شاگردان در خانۀ مادر مرقس با هم ملاقات می‌کردند. شاید سپاهیانی که با هدایت یهودا برای دستگیری عیسی آمده بودند، اول به خانهٔ مرقس رفتند، چون یهودا آنجا از عیسی جدا شده بود. هنگامی که یهودا و آن گروه رفتند و دیدند که آنها آنجا نیستند، یهودا به‌سادگی تصور کرد که حتماً به باغ جتسیمانی رفته‌اند، چون عیسی عادت داشت به آنجا برود (لوقا ۳۹:۲۲). هنگامی که یهودا و آن گروه به سمت جتسیمانی حرکت کردند، می‌توان تصور کرد که مرقسِ جوان با عجله پارچهٔ کتانی ساده را دور خود پیچید و به‌سرعت حرکت کرد تا از یهودا و گروهش زودتر به جتسمانی برسد و بتواند به عیسی هشدار بدهد.

دو) «معمولاً تصور می‌شود كه خود مرقس، پسر مریم (اعمال ۱۲:۱۲) كه احتمالاً در خانه‌شان عید پسخ را برگزار كرده بودند، همراه عیسی و رسولان به باغ رفته است.» (رابرتسون)

سه) «به نظر می‌رسد که روح متواضع مرقس می‌گوید: دوست من، پطرس، در حالی که روحالقدس مرا منقلب می‌کند، تو نیز قصور خود را بگو و بگذار ثبت شود؛ او مرا وا می‌دارد که قصور خود را به‌عنوان پیشگفتار برای آن بنویسم، چون من هم در جنون و بلاهت مضحک خود، برهنه می‌دویدم تا از سربازان سبقت جویم، تا خداوند و استاد خود را نجات دهم؛ با‌این‌حال، در نگاه اول، از آن لژیونِرهای خشن، با اولین برق شمشیرهایشان، هراسان و لرزان و در کمال بزدلیْ گریختم و ترسیدم که نکند من هم مورد غضب فراوان آنها قرار گیرم.» (اِسْپِرْجن)

محاکمه در برابر شورای سَنهدرین.

۱. مرقس دادگاهِ مقدماتی در حضور حنا، که قدرت واقعی پشت پردهٔ منصبِ کاهن اعظم بود را ثبت نکرده است (در یوحنا ۱۲:۱۸-۱۳، ۱۹-۲۳) و همچنین دادگاه دوم عیسی در برابر سنهدرین را نیز ثبت نکرده، یعنی محاکمهٔ «رسمی» که در طول روز صورت گرفت و در لوقا ۶۶:۲۲-۷۱ ثبت شده است.

الف. شباهت‌هایی میان محاکماتْ وجود دارد، چون افراد مشابهی در آنها شرکت داشتند. در‌حقیقت سه مرحله از محاکمهٔ عیسی در برابر مقامات یهودی و سه مرحله از محاکمه وی در برابر مقامات رومی برگزار شد و نباید آنها را با هم اشتباه گرفت.

ب. عیسی پس از دستگیری، ابتدا نزد حنا برده شد، سپس به دادگاه سنهدرین که غیرقانونی و شبانه برگزار شد، برده شد. (که مرقس بعداً آن را توصیف خواهد کرد)، بعد به دادگاه سنهدرین رسمیِ روزانه و بعد نزد پیلاتُس، که عیسی را به نزد هیرودیس فرستاد، و او نیز عیسی را به نزد پیلاتُس پس فرستاد و از آنجا به سوی صلیب رفت.

۲. آیات (۵۳-۵۹) عیسی در برابر سنهدرین متهم می‌شود.

عیسی را نزد کاهن اعظم بردند. در آنجا همۀ سران کاهنان و مشایخ و علمای دین گرد آمده بودند. پطرس نیز دورادور از پی عیسی رفت تا به حیاط خانۀ کاهن اعظم رسید. پس در آنجا، کنار آتش، با نگهبانان نشست تا خود را گرم کند. سران کاهنان و تمامی اهل شورا در پی یافتن شهادت‌هایی علیه عیسی بودند تا او را بکشند، ولی هیچ نیافتند. زیرا هرچند بسیاری شهادت‌های دروغ علیه عیسی دادند، امّا شهادت‌های ایشان با هم وفق نداشت. آنگاه عده‌ای پیش آمدند و به دروغ علیه او شهادت داده، گفتند: «ما خود شنیدیم که می‌گفت، ”این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کرد و ظرف سه روز، معبدی دیگر خواهم ساخت که ساختۀ دست بشر نباشد.“‌» امّا شهادت‌های آنها نیز ناموافق بود.

الف. عیسی را نزد کاهن اعظم بردند: این محاکمۀ عیسی طبق قوانین یهود بسیار غیرقانونی بود. در مراحل قانونی و حقوقی یهودی برای محافظت از حقوق متهمین قواعد زیادی وجود داشت و در این مورد همهٔ اینها نادیده گرفته شد و عمداً توسط کسانی که مصمم به اعدام عیسی بودند، شکسته شدند.

ب. ما خود شنیدیم که می‌گفت، ”این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کرد: عیسی همان‌طور که در یوحنا ۲:۱‍۹ ثبت شده، به‌وضوح از معبدِ بدن خود سخن می‌گفت. عیسی هرگز آن کلماتی که اتهام‌زنندگان دروغینش گزارش دادند را به زبان نیاورد ـ این معبد را که ساختۀ دست بشر است خراب خواهم کردـ‌ اساساً، آنها عیسی را متهم کردند که تروریست است و قصد دارد معبد را تخریب کند.

یک) اتهامی کاملاً جدی بود، چون در سرتاسر دنیای یونانی‌ـ‌رومی تخریب یا هتک حرمت عبادتگاه‌ها جرم تلقی می‌شد که مجازات مرگ را به دنبال داشت.» (لِین)

دو) نظر مورگان در مورد تهمت آنها: «این شرورانه‌ترین شکل دروغ است، چون دروغی است که در آن عنصری از حقیقت وجود دارد. سخنان تِنیسون (Tennyson) را به یاد می‌آوریم که می‌گفت: با دروغی که سراسر دروغ است بی‌درنگ می‌توان مبارزه کرد؛ اما مبارزه با دروغی که جزئی حقیقی دارد، دشوارتر است.»

ج. امّا شهادت‌های ایشان با هم وفق نداشت: اگرچه این پرونده‌ای دروغین بود، اما اتهام‌زنندگان به عیسی نتوانستند پروندهٔ خوبی را سر هم کنند. شاهدان دروغین دائماً با یکدیگر اختلاف داشتند.

یک) «توافق بر سر یک دروغ ثابت، دشوارتر از بیان حقیقتی ساده بود.» (کول)

۳. آیات (۶۰-۶۲) عیسی در محاکمهٔ خودش شهادت می‌دهد.

آنگاه کاهن اعظم برخاست و در برابر همه از عیسی پرسید: «هیچ پاسخ نمی‌گویی؟ این چیست که علیه تو شهادت می‌دهند؟» امّا عیسی همچنان خاموش ماند و پاسخی نداد. دیگر بار کاهن اعظم از او پرسید: «آیا تو مسیح، پسر خدای متبارک هستی؟» عیسی بدو گفت: «هستم، و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته، با ابرهای آسمان می‌آید.»

الف. آنگاه کاهن اعظم برخاست و در برابر همه از عیسی پرسید: «برای هیبت بیشتر، او برخاست كه با توپ و تشر‌زدن فقدان شواهد را جبران كند.» (رابینسون)

یک) «این قسمت اشاره می‌کند که كاهن اعظم از جای خود برخاست و در مجلسی که به‌صورت نیم‌دایره نشسته بودند، چرخ زد و سپس به طرف عیسی رفت، چنین حرکاتی نشان از شخصی سردرگم و خشمگین است.» (بروس)

دو) «اعترافی ضمنی به اینکه بی‌گناهی عیسی ثابت شده است، اگر شواهد کافی علیه وی وجود داشت، کاهن اعظم نیازی نداشت از متهم حرف بکشد. محاکمه تا آن لحظه ناکام مانده بود و او این را می‌دانست و صورتش از عصبانیت سرخ شده بود. اکنون او به دنبال آزار زندانی است تا بتواند سخنانی از او بیرون بکشد که دیگر نیازی به شاهد نداشته و قضیه را بدون دردسر بیشتر تمام کند.» (اسپرجن)

ب. امّا عیسی همچنان خاموش ماند و پاسخی نداد: عیسی می‌توانست در اینجا دفاعیهٔ باشکوهی ایراد کند و همۀ شاهدان گوناگون الوهیت، قدرت و شخصیتش را فرا بخواند. افرادی که تعلیم گرفتند، افرادی که شفا یافتند، مردگانی که زنده شدند، کورانی که بینا شدند، حتی شیاطین نیز به الوهیت او شهادت دادند. «آزار و ستم دید، اما دهان نگشود؛ همچون بره‌ای که برای ذبح می‌برند، و چون گوسفندی که نزد پشم‌برنده‌اش خاموش است، همچنان دهان نگشود.» (اشعیا ۷:۵۳)

ج. هستم، و پسر انسان را خواهید دید که به دست راست قدرت نشسته: وقتی تحت سوگند رسمی از عیسی خواسته شد که خود را گناهکار بداند، اساساً می‌گوید: «تو اکنون به قضاوت من ایستاده‌ای، اما من قاضی نهایی خواهم بود.» این سخنان هر قاضی حکیمی را به تفکر وا می‌داشت، اما اثری بر متهم‌کنندگان نگذاشت.

یک) اینجا می‌بینیم که عیسی در حال محاکمه‌شدن بود -به نظر می‌رسید که محاکمه را ببازد، اما واقعاً برنده شد. رفتار او در دادگاه بی‌گناهی او را نشان داد و همه بخشی از نقشۀ احیای انسان بود که باید آن را به‌عنوان هدیهٔ خدا دریافت کنیم.

دو) در‌حقیقت، اصلاً این عیسی نبود که محاکمه می‌شد، دقیق‌تر این است که بگوییم رهبرانِ مذهبی در حال محاکمه‌شدن بودند. به نظر می‌رسید آنها برنده شدند، اما واقعاً باختند. در‌حقیقت، همهٔ ما در برابر عیسی در حال محاکمه‌شدن هستیم و به‌خاطر عملکرد خود نسبت به او، پاسخگو خواهیم داد.

۴. آیات (۶۳-۶۵) سنهدرین عیسی را به مرگ محکوم می‌کند.

آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد و گفت: «دیگر چه نیاز به شاهد است؟ کفرش را شنیدید. حُکمتان چیست؟» آنها همگی فتوا دادند که سزایش مرگ است. آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن؛ آنها چشمانش را بستند و در‌حالی‌که او را می‌زدند، می‌گفتند: «نبوّت کن!» نگهبانان نیز او را گرفتند و زدند.

الف. آنگاه کاهن اعظم گریبان خود را چاک زد… کفرش را شنیدید: ابتدا آنها با خوف و وحشتی همراه با خود-پارسادانی و احساسات شدید و سپس با توهین و بی‌رحمی واکنش نشان دادند (آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن… در‌حالی‌که او را می‌زدند).

ب. نگهبانان نیز او را گرفتند و زدند: قضاوت رهبران مذهبی علیه عیسی هرچقدر که وحشتناک بود، حداقل دلیلی داشت – حسادت و ترس از عیسی. این نگهبانان که از شکنجۀ عیسی لذت عجیبی می‌بردند، حتی دلیلی هم برای این کار نداشتند. آنها این کار را فقط به‌خاطر گفتهٔ دیگران (رهبران مذهبی) دربارۀ عیسی انجام دادند.

یک) «ای آسمانها، متحیر و هراسان شوید. چهرۀ او نور عالم است، وجود او جلال آسمان است و بعضی از آنها شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختند. افسوس خدای من، که انسان باید تا به این حد بی‌بنیه باشد!» (اسپِرجن)

ج. آنگاه بعضی شروع کردند به آبِ دهان بر او انداختن…در‌حالی‌که او را می‌زدند: درک اینکه عیسی چنین درد و تحقیری را تحمل کرده است، باید سبب شود که از سه طریق واکنش نشان دهیم.

یک) باید به‌خاطر عیسی شجاعانه متحمل درد و تحقیر شویم. «چقدر باید آماده باشیم که به‌خاطر عیسی تهمت و تمسخر بشنویم. نرنجید و فکر نکنید که عجیب است که مردم شما را مسخره می‌کنند. آقای عزیز، کی هستی؟ شما کی هستید؟ اگر با مسیح مقایسه شوی چه کسی می‌توانی باشی؟ اگر آنها به او تف کردند، چرا نباید به تو تف کنند؟ اگر آنها او را زدند، چرا نباید تو را بزنند؟ آیا استادت باید همۀ سختی‌ها را بکشد؟ آیا او باید همۀ تلخی را بچشد و تو همۀ شیرینی‌ را؟ چه سربازی هستی که تقاضای جیره و مواجبی بیشتر از فرمانده خود دارد!» (اسپرجن)

دو) باید در ستایش عیسی ساعی‌تر باشیم. «باید با جدیت خداوند عزیز خود را گرامی بداریم. اگر آن افراد آنقدر مشتاق بودند که او را شرمنده کنند، بیایید ده برابر برای جلال‌دادن او جدی‌تر باشیم. آیا امروز می‌توان کاری کرد که موجب عزت او شود؟ بیایید آن را انجام دهیم. آیا می‌توانیم فداکاری کنیم؟ آیا می‌توانیم وظیفۀ دشواری انجام دهیم که باعث جلال او شود؟ بیایید حساب و کتاب نکنیم، بلکه بلافاصله آن کار را با قدرت انجام دهیم. بیایید در شیوه‌های تجلیل از او ابتکار عمل بخرج دهیم، چنانکه دشمنانش در روش‌های شرمنده‌کردن او مبتکر بودند.» (اِسْپِرجن)

سه) باید اطمینان و اعتماد بیشتری به دریافت کار کامل عیسی برای احیای خود داشته باشیم. «قطعاً می‌دانم کسی که این رنج را متحمل شده، از آنجا که به‌راستی پسر خدای متبارک بود، باید توانایی نجات ما را داشته باشد. چنین غم و اندوهی باید کفارهٔ کامل گناهان ما باشد. خدا را جلال باد که آن آب دهان بر چهرۀ وی سبب شد که من سیمایی شفاف یابم. آن اتهامات دروغین به شخصیت وی سبب شد که من محکومیتی نداشته باشم.» (اِسْپِرْجن)

۵. آیات (۶۶-۷۲) انکار پطرس.

هنگامی که پطرس هنوز پایین، در حیاط بود، یکی از خادمه‌های کاهن اعظم نیز به آنجا آمد و او را دید که کنار آتش خود را گرم می‌کرد. آن زن با دقّت بر وی نگریست و گفت: «تو نیز با عیسای ناصری بودی.» امّا پطرس انکار کرد و گفت: «نمی‌دانم و درنمی‌یابم چه می‌گویی!» این را گفت و به سرسرای خانه رفت. در همین هنگام خروس بانگ زد. دیگر بار، چشم آن کنیز به او افتاد و به کسانی که آنجا ایستاده بودند، گفت: «این مرد یکی از آنهاست.» امّا پطرس باز انکار کرد. کمی بعد، کسانی که آنجا ایستاده بودند، بار دیگر به پطرس گفتند: «بی‌گمان تو نیز یکی از آنهایی، زیرا جلیلی هستی.» امّا پطرس لعن‌کردن آغاز کرد و قسم خورده، گفت: «این مرد را که می‌گویید، نمی‌شناسم!» در همان دم، خروس بار دوّم بانگ زد. آنگاه پطرس سخنان عیسی را به یاد آورد که به او گفته بود: «پیش از آنکه خروس دو بار بانگ زند، سه بار مرا انکار خواهی کرد». پس دلش ریش شد و بگریست.

 

الف. هنگامی که پطرس هنوز پایین، در حیاط بود: وقتی مرقس جریان انکار پطرس را در مرقس ۶۶:۱۴-۷۲ عنوان می‌کند، حینی که عیسی مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد، روایت این رخداد را تعریف نمی‌کند. او هم‌زمان با محاکمهٔ عیسی این داستان را تعریف می‌کند. زمانی چنین می‌شود که عیسی در حال محاکمه‌شدن بود و این روایت را به اصطلاح در قالب فِلَش بَک مطرح می‌کند.

یک) اولین مشکل پطرس این بود که «دورادور از پی عیسی رفت.» (مرقس ۵۴:۱۴) وقتی از عیسی فاصله می‌گیریم، مشکل بتوان در زمان حساس برای او درست عمل کنیم و بایستیم.

دو) پطرس سپس «آنجا، کنار آتش، با نگهبانان نشست تا خود را گرم کند،» (مرقس ۵۴:۱۴) پطرس مشارکت با شاگردان فراری را کنار گذاشت و کنار سنگدلان مشارکت و گرمی یافت. پطرس می‌خواست مثل یکی از آنها به نظر برسد، نه مانند پیرو عیسی.

سه) نگهبانان مرقس ۶۵:۱۴ که عیسی را مورد ضرب و شتم قرار دادند همان نگهبانان در مرقس ۵۴:۱۴ هستند، چون از کلمهٔ یونانیِ باستانی استفاده شده است. پطرس نشست و خود را همدم همان کسانی نمود که عیسی را کتک زدند و آنها فقط او ر ا به این دلیل زدند که شخص دیگری به آنها گفته بود عیسی مرد شریری است.

ب. نمی‌دانم و درنمی‌یابم چه می‌گویی: مقامی متخاصم و خشن از عیسی بازجویی کرد. پطرس با این نوع بازجویی روبرو نبود، فقط یکی از خادمه‌ها آنجا بود و پطرس را مورد پرسش قرار داد. اما همین کنیز کافی بود تا پطرس را به انکار عیسی وادار نماید. «کنیزکی، قهرمان مهیب را هراسان نمود و سبب شد که روحیه‌اش را ببازد.» (تِرَپ)

یک) نمی‌دانم و درنمی‌یابم: «پطرس این اتهام را انکار کرد، از شیوه‌ای که برای انکار رسمی و قانونی در قانون خاخامی رایج بود، استفاده کرد.» (لِیْن)

دو) «همچنان این شرارت‌ها از ترس از انسان جوانه می‌زنند. از آن موقع تا به حال، چقدر مسیح و حقیقت او بنا بر چنین سببی، انکار شده است!» (کلارک)

 

سه) پطرس فکر می‌کرد که بهتر است خود را از عیسی دور کند پس به این دلیل لعن‌کردن آغاز کرد و قسم خورد. وقتی چنین سخنانی را می‌شنویم، فرض می‌کنیم که آن فرد پیرو عیسی مسیح نیست.

ج. آنگاه پطرس سخنان عیسی را به یاد آورد… بگریست: پطرس نهایتاً سخنان عیسی را به یاد آورد که به او گفته بود، اما چنین سخنانی را دیر به یاد آورد –بعد از اینکه گناه کرده بود چنین سخنانی را به یاد آورد. سپس تنها کاری که از دست پطرس ساخته بود، به تلخی گریستن بود، اما بعداً به جایگاه اول خود باز خواهد گشت.

یک) «این بانگ خروس نبود که پطرس را محکوم کرد؛ بلکه به یاد‌آوردن سخنان مسیح بود.» (ویِرْزْبی)

دو) تضاد قابل توجهی بین یهودا و پطرس وجود دارد. هر دوی آنها به نوعی عیسی را انکار کردند، اما یکی به جایگاه اول خود بازگشت و دیگری نه. احیای پطرس برای عیسی مهم بود؛ عیسی پس از قیام خود نیز ملاقاتی خصوصی با او داشت (لوقا ۳۴:۲۴) و احیای او را علناً به اجرا در آورد (یوحنا ۲۱). یهودا سرانجام خائنی مرتد شد و پطرس بازندهٔ این معادله و دچار افول روحانی شد و از موقعیتی که روزگاری از آن لذت می‌برد، عزل شد.