فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

فيليپيان  باب ۳ – سپردن قوانین و ضوابط به عیسی مسیح

بیهودگی رابطه با خدا، بر اساس اصل شریعت.

 

۱. آیاتِ (۲-۱) هشدار علیه اثرگذاری یهودیان شریعت‌گرا.

دیگر آنکه، ای برادران من، در خداوند شاد باشید! تکرار این مطالب زحمتی برایم نیست، بلکه ایمنی شماست. از آن سگ‌ها برحذر باشید؛ از آن شرارت‌پیشگان بپرهیزید؛ از آن مُثله‌کنندگان دوری کنید!

    الف. دیگر اینکه: این بدان معنا نبود که پولس نامه‌اش به‌اتمام رسیده است. پولس در اینجا، همان‌طور که بسیاری از واعظان می‌گویند، سخن گفته است. با این حال، باید منتظر نوعی تحول در این عبارتِ دیگر اینکه باشیم.

یک) «عبارتِ «دیگر اینکه» در اینجا، معادلِ عبارتِ «در پایان» در صحبتِ واعظین امروزی نیست. پولس دیگر اینکه‌ای دیگر در ۸:۴ دارد. این بدان معنی نیست که می‌خواهد نامه را به‌اتمام برساند. کلماتی که توسط کلمهٔ «دیگر اینکه» ترجمه شده‌اند، عیناً به معنای «و اما در ادامه…» می‌باشند» (وست).

ب‌.   در خداوند شادمان باشید: این یک موضوع مناسب برای کلیت متن است. پولس این اصل را با فیلیپیان در میان نهاد که قادر باشند نه‌تنها در شرایط و فرصت‌ها، بلکه در خداوندی که همه چیز را برای خیر و نیکی انجام می‌دهد، شادمان باشند.

یک) این شادمانیِ پایدار، برای فرد ایماندار مطلوب است؛ زیرا نشان می‌دهد که ما واقعاً، به خدایی قادر بر همه چیز، اعتماد می‌کنیم. وقتی این را باور می‌کنیم، تعجبی ندارد که ما در آن موقع سرشار از شادمانی هستیم.

دو) با خداوند شادمان باشید: «كل عبارت، ممکن است معادل عبارت هللویاه در عهد عتیق باشد.» (مارتین)

سه) «این وظیفهٔ ماست که این شادمانی را پرورش دهیم. ما باید تماماً تلاش کنیم که هیچ تمایلی به گله و شکایت کردن نداشته باشیم. شکایت، یعنی از رفتار خدا ایراد بگیریم، یا در صدد جلبِ همدردی برآييم. ما باید در برابر وسوسهٔ افسردگی و مالیخولیا، به‌همان اندازه که در برابر هر نوع گناه مقاومت می‌کنیم، مقاومت کنیم.» (مایر) 

ج‌.   تکرارِ این مطالب زحمتی برایم نیست، بلکه ایمنی شماست: پولس به فيلیپيان اطمينان داد که برای او اهمیتی ندارد که همان چیزها را دوباره به آنها یادآوری کند؛ زیرا این امر برای امنیت آنها بود.

یک) «پولس اهمیتی نمی‌داد که به آنها یادآوری کند، زيرا شديداً نگران خطرات احتمالی بود و با شدت عليه آنها سخن می‌گفت. این فوران خشم، بسیار قابل ملاحظه است؛ زیرا حرارت آن برخلاف لحن باقی متن است که آرام، شاد و روشن می‌باشد؛ اما در اینجا لحنی تند و آتشین، پر از عبارات تند و کوبنده دارد.» (مک لارن)

د‌.    از آن سگ‌ها برحذر باشید: این اشارهٔ سختی به قانون‌گذارانِ مشکل‌سازی بود که می‌خواستند فيليپيان را فریب دهند. «سگ‌ها» همان اصطلاح تحقيرآمیزی بود که يهوديان برای اشاره به غیریهودیان به کار می‌بردند. پولس با استفاده از این کلمه، علیه این قانون‌گذارانِ یهودی سخنان زیادی گفت.

یک) مولر به نقل از لايتفوت (Lightfoot) می‌گوید: «گله‌های سگ‌هایی که در اطراف شهرهای شرقی پرسه می‌زنند، بدون خانه و بدون مالک هستند، از زباله و کثافت خیابان‌ها تغذیه می‌کنند، با یکدیگر نزاع می‌کنند و به رهگذران حمله می‌کنند؛ او بدین طریق کاربردهای این اصطلاح را توضیح می‌دهد.»

دو) «بنابراین به ما دستور داده می‌شود از مردانی که روح ستیزه‌جویی دارند و تحت‌ِ عنوانِ دین، چیزهای ناخالص و ناپاک را پنهان می‌کنند، برحذر باشیم؛ این افراد نه‌تنها مورد اهانت قرار می‌گیرند، بلکه نفوذ خود را نیز از دست می‌دهند.» (مایر)

ه. از آن شرارت پیشگان بپرهیزید: این عبارت هم، آنچه که این قانون‌گذاران شریعت‌گرا انجام می‌دهند (شرارت می‌کنند) را توصیف می‌کند و هم واژه‌ای برای بیان مخالفِ تأکید آنها بر پارسایی نزد خدا با اعمالشان است. پولس قبول داشت که آنها به کار علاقه دارند، اما آنها شرارت‌پیشگان بودند.

یک) شرارت‌پیشگان: «این مردم، پست فطرتان کلیساهای ما هستند. آنها به هوس‌ها و سرگرمی‌ها می‌پردازند. دربارهٔ اهمیت جزئیات مبالغه می‌کنند، هر نگرش جدید و بوالهوسی را به‌چنگ می‌آورند و آن را به زیانِ حقیقت و محبت دنبال می‌کنند.» (مایر)  

و. از ختنه‌کنندگان دوری کنید: در اینجا یک اشارهٔ ناگوار دیگر به اصرار این قانون‌گذاران یهودی بر الزام ختنه، برای کسانی که می‌خواستند مسیحی شوند، وجود دارد. همهٔ این کارها با این طرز تفکر انجام گرفت که یک نفر قبل از مسیحی شدن باید یهودی شود.

یک) «اینان انکار نمی‌کردند که عیسی همان مسیح است، یا اینکه انجیل او قدرت خداست برای نجات، اما اصرار داشتند که مسیحیان تنها از طريق شریعت موسی می‌توانند به‌کمال امتیازِ انجيل برسند.» (مایر)

دو) با این حال، پولس اصرار آنها بر ختنه را به‌عنوان چیزی زیبا يا شريف نمی‌دید؛ آن را نمونهٔ زشتی از قطعِ عضو می‌دانست. مک لارن تصور می‌کند که پولس چنین می‌گوید: «من آنها را ختنه‌شده نمی‌خوانم، این کار صرفاً ایجاد یک نقص عضو جسمی است، صرفاً به معنی مثله کردن بدن است.»

سه) مارتین دربارهٔ قطع عضو می‌گوید: «او با استفاده از ایهام، آن را با طعنه به‌عنوان بریدنِ صرف ـ در یونانی به معنی «کاتاتومی» یعنی مثله‌کردن بدن ـ  می‌نامد و آن را در حدِ اعمالِ بت‌پرستانهٔ ممنون در لاویان ۵:۲۱ می‌داند.»

۲. آیاتِ (۳-۴) پولس ختنهٔ واقعی را تعریف می‌کند.

زیرا ختنه‌شدگانِ واقعی ماییم که در روحِ خدا عبادت می‌کنیم، و فخرمان به مسیح عیسی است و به افتخارات انسانی خود اتکا نداریم. هرچند من خودْ دلایل خوبی برای اتکا به آنها دارم. آری، اگر کسی می‌پندارد که دلایل خوبی برای اتکا به این‌گونه افتخارات انسانی دارد، من دلایلی محکمتر دارم:

الف. زیرا ختنه‌شدگانِ واقعی ماییم: این قانون‌گذاران یهودی خود را کسی می‌دانستند که دارای ختنهٔ واقعی هستند و درست عمل کرده‌اند. اما پولس اعلام کرد که او و پیروانش دارای ختنهٔ واقعی هستند.

ب‌.   که در روحِ خدا عبادت می‌کنیم: این تعریف ختنهٔ واقعی است. آنها خدا را در روح پرستش می‌کنند، برخلاف عبادت مادی و ظاهری که توسط این قانون‌گذاران بیان شده است.

یک) واژهٔ «عبادت» ترجمهٔ واژهٔ یونانی است که به «خدمت یهوه توسط قوم خاص او یعنی یهودیان» اشاره دارد. یک یهودی از اینکه این کلمه را به یک غیریهودی اطلاق بکند، سخت اندوهگین می‌شد.

ج‌.   فخرمان به مسیح است: «این عبارت هم، آن‌هایی را که ختنهٔ واقعی انجام می‌دهند، توصیف می‌کند. شادمانی آنها در توانایی خودشان برای بجای آوردن شریعت، یافت نمی‌شود. تنها وجود مسیح برای شادمانی آنها کافی است.

د‌.    و به افتخارات ظاهری اتکایی نداریم: این سومین مشخصهٔ ختنهٔ واقعی است. آنها به توانایی خود برای عادل بودن در برابر خداوند از طریق اعمالِ ظاهری اعتماد ندارند، بلکه تنها اتکای آنها به عیسی مسیح است.

و‌.     اگرچه من حق دارم که به این مزايا متکی باشم: پولس می‌دانست که با حفظ قانون، شایسته‌تر از هریک از مخالفان شریعت‌گرایش است.

یک) جالب اینجاست که اغلب کسانی‌ که داشتنِ چنین امتیازاتی را ترویج می‌کنند، همان كسانی هستند که کمتر از همه، واجد شرایطِ داشتنِ این مزايا هستند. این امر به‌دلیل قاعده‌ای است که پولس در کولسیان ۲۳:۲ توضیح می‌دهد: «و هرچند به‌سبب دربرداشتن عبادتِ داوطلبانه و خوار کردن خویشتن و ریاضت بدنی، ظاهری حکیمانه دارد، امّا فاقد هرگونه ارزش برای مهار تمایلات نفسانی است.»

۳. آیاتِ (۶-۵) دلايل پولس برای اینکه چرا او حق دارد به این مزايا متکی باشد.

ختنه‌شده در روز هشتم، از قوم اسرائیل، از قبیلۀ بنیامین، فرزند عبرانی از والدین عبرانی؛ به‌لحاظ اجرای شریعت، فَریسی؛ به‌لحاظ غیرت، آزاردهندۀ کلیسا؛ به‌لحاظ پارساییِ شریعتی، بی‌عیب.

الف. من در هشتمین روز تولد خود ختنه شدم… : پولس نخست چهار چیز را که از بدو تولد به او تعلق داشتند و همهٔ دلایلی که نشان می‌داد حق دارد به آن امتیازات متکی باشد، فهرست کرد.

·       پولس روز هشتم مطابق با لاویان ۳:۱۲ ختنه شد.

·       پولس به‌طور مادرزاد اسرائیلی و از نسل ابراهيم، اسحاق و یعقوب بود؛ بنابراین وارث عهد خداوند با آنان خواهد بود.

·       پولس از طایفهٔ بنیامین بود؛ قبیلهٔ بنیامین از این جهت خود را برجسته و متمایز می‌دانست که اولین پادشاه اسرائیل یعنی شائول (اول سموئیل ۹: ۲-۱) از قبیلهٔ بنیامین بوده است. زمانی‌که اسرائیل در زمان رحبعام به دو قبیلۀ شمالی و جنوبی تقسیم شد (اول پادشاهان ۲۱:۱۲)، قبیلۀ بنیامین، قبیله‌ای بود که خود را با یهودای وفادار متحد کرد. همچنین طایفه‌ای بود که شهر اورشلیم را در محدودهٔ خود داشت (کتاب داوران ۲۱:۱).

·       پولس فرزند عبرانی از والدین عبرانی بود. این امر او را از یهودیانی که فرهنگ یونانی را به هنگام گسترش آن در مدیترانه پذیرفته بودند، برتر می‌کرد. در آن زمان، بسیاری از یهودیان، از یهودیت خود شرمنده بودند و سعی کردند تا آنجا که ممکن است مانند یونانیان زندگی و عمل کنند، و گاهی حتی ختنهٔ خود را پنهان می‌کردند و یا اینکه آن را به‌ لحاظ زیبایی ترمیم می‌کردند، تا بتوانند از حمام‌های عمومی روم، بدون آنکه به‌عنوان یهودی مورد توجه قرار گیرند، لذت ببرند. در مقابل، پدر و مادرش پولس را به‌عنوان یک عبرانی اصیل بزرگ کردند.

 

 

ب‌.   از لحاظ رعایت شریعت: پس از آن، پولس سه چیز را که انتخاب و اعتقاد شخصی او بودند، فهرست کرد: تمامی دلایلی که حق داشت به این مزایا افتخار کند.

·       پولس از لحاظ رعایت شریعت، فریسی بود. این به ما می‌گوید که  او در میان مردم ممتاز (یهودیان) و از فرقهٔ ممتاز (فریسیان) بود که به‌خاطر سرسپردگی شدید خود به شریعت خداوند، مورد توجه قرار گرفت. «تعداد فریسیان زیاد نبود؛ هرگز بیش از شش هزار نفر نبودند، اما آنها به‌جای آورندگانِ حقیقیِ یهودیت بودند. نام بیشتر آنها به‌معنای جداشدگان بود. آنها خود را از زندگی معمول و از همهٔ وظایف عمومی جدا کرده بودند تا شریعت را هدف واحدِ زندگی خود قرار دهند و بتوانند کوچکترین جزئیات آن را حفظ کنند» (بارکلی). نگرانی‌ای که فریسیان برای حفظ شریعت داشتند، در عباراتی مانند متی ۲۳:۲۳ منعکس شده است.

·       به لحاظ غیرت، آزاردهندۀ کلیسا. پولس نه‌تنها مخالفی خردمند از ارتدادهای فکری علیه یهودیت نبود، بلکه یک مبارز فعال علیه آنها بود. پولس در به‌جای آوردن رسوم شریعتِ آن زمان، بسیار متعصب بود؛ اما این کار را از روی دانش و معرفت انجام نمی‌داد (رومیان ۲:۱۰)، بلکه تصور می‌کرد با آزار رساندن به مسیحیان، در حضور خداوند عادل شمرده می‌شود.

·       به‌لحاظ پارساییِ شریعتی، بی‌عیب. این نشان می‌دهد که پولس به معیار عدالتی دست یافته بود که در میان مردمان زمان خود پذیرفته شده بود. اگرچه این معیار کمتر از معیار مقدسِ خدا بود. به‌دلیل نحوهٔ تفسیر و آموزش شریعت، برخی افراد فریب می‌خوردند و فکر می‌کردند آنها واقعاً بی‌عیب هستند، مانند حاکم جوان ثروتمند (انجيل لوقا ۱۸: ۲۳-۱۸).

یک) به‌طور خلاصه، تنها کسی که می‌توانست ادعا کند که خداوند را با حفظ شریعت و اعمال جسمانی خشنود می‌سازد، پولس بود. او بسیار شایسته‌تر از مخالفان قانونی خود بود که چنین ادعایی می‌کردند.

  ۴. آیهٔ (۷) پولس هرگونه اطمینان خود را رد می‌کند.

 اما هرچه به‌نفع من بود، آن را به‌خاطر مسیح زیان محسوب می‌کنم.

   الف. به‌خاطر مسیح زیان محسوب می‌کنم: پولس در مورد هرکدام از معلمانی که به فساد   روی‌آورده‌اند، هشدار داده بود و آنها از این که اصل و نسب پولس را به خود اختصاص داده‌اند، احساس غرور می‌کردند. با این وصف، پولس این نکته را روشن ساخت: این     چیزها را به‌خاطر مسیح زیان محسوب می‌کنم.

یک) «واژهٔ «نفع» در زبان یونانی جمع است، یعنی «سودها»… «ضرر»، مفرد است. منافع مختلف، همگی یک ضرر محسوب می‌شدند.» (وست)

دو) «پولس در حسابِ روحانی مهارت داشت و در محاسبهٔ خود بسیار محتاط بود. او حساب‌های خود را با احتیاط محاسبه می‌کرد، و سودها و ضررهای خود را با چشمی تیزبین بررسی می‌کرد.» (اسپرجن)

ب‌.   زیان محسوب کردم: پولس این چیزها را زیان به حساب می‌آورد. هر چند به‌قدری که او آنها را یک فقدان تلقی می‌کرد، زیان محسوب نمی‌شدند.

یک) اینها، نه به این علت که برای پولس مضر بودند، بلکه این چیزها روش‌هایی بودند که پولس می‌کوشید تا خداوند را در نیروی جسم خود خشنود سازد. قبل از اینکه پولس مسیحی شود، فکر می‌کرد که همهٔ این چیزها او را در تلاش برای خشنود ساختن خدا از طریق اعمال، موفق ساخته است.

دو) می‌توانیم بگوییم که نگرش پولس همان بود که عیسی در تمثيل «مروارید گرانبها» توصیف کرد (انجيل متی۱۳: ۴۶-۴۵).  

 

 اعتماد کامل پولس به رابطهٔ زنده با عیسی.

۱. آیهٔ (۸) دستاوردهای پولس در عیسی مسیح.

 بلکه همه چیز را در قیاس با، ارزشِ برترِ شناختِ خداوندم مسیحْ عیسی، زیان می‌دانم؛ که به‌خاطر او، همه چیز را از کف داده‌ام. آری، اینها همه را فضله می‌شمارم تا مسیح را به‌دست آورم.

الف. بلکه همه چیز را… زیان می‌دانم: پولس نه‌تنها اصل و نسب مذهبی خود را یک فقدان، بلکه همه چیز را زیان می‌دانست. اما آنها را به‌عنوان یک زیان در شناختن عیسی مسیح می‌شمرد.

              یک) بلکه: «ترجمهٔ تحت‌الفظی این‌ کلمه این‌گونه می‌باشد: «بله، در واقع، بنابراین، حداقل، حتی»، نشان‌دهندهٔ قدرت و اعتقاد راسخ پولس هستند.» (وست)

دو) شاید آن چیزها به‌خودیِ خود بی‌ارزش نبودند، اما در قیاس با ارزشِ برترِ شناختِ خداوندم مسیحْ عیسی، آنها واقعاً هیچ بودند.

سه) در اینجا پولس، یک رابطهٔ شخصی با عیسی مسیح در مرکز زندگی مسیحی ایجاد کرد. او با خوشحالی تمام، زیان‌ها را برای عظمت این رابطهٔ شخصی پذیرا شده بود.

چهار) در فیلیپیان ۷:۳ پولس گفت که او این را زیان می‌داند؛ در این آیه هم، همین جمله را به‌کار برده است. این نخستین «زیان دانستن» هنگام ایمان آوردن او بود. دومی، حدود ۳۰ سال بعد در زندان روم بیان شد. بعد از تمامی اتفاقاتی که تجربه کرده بود، هنوز هم ارزش آن را داشت که همه‌چیز را به‌خاطر مسیح رها کند.

پنج) «پولس پس از بیست سال تجربه یا بیشتر، فرصتی یافت تا ترازنامهٔ خود را تجدید نظر کند، و بار دیگر به برآورده‌هایش نگاه كند، و ببیند که آيا «زیان دانستن» او صحیح است یا خیر. موضوع آخرين جستجوی او چه بود؟ در آخرین پیگیری‌ها چه کارها می‌شود کرد؟ با تأكيد زياد فرياد می‌زند: بله بی‌شک، و من همه‌چیز را به‌خاطر امتیازی بسیار ارزنده‌تر، یعنی شناختن عیسی مسیح، خداوند خود زیان می‌دانم.» (اسپرجن)

ب‌.   من به‌خاطر او همه‌چیز را از دست داده‌ام: این زیان در واقع یک ممارستِ الهیِ درونی نبود. پولس واقعاً با از دست دادنِ همهٔ چیزهایی که ممکن بود مانع به دست آوردنِ مسیح شوند، رنج برده بود.

یک) این نکته با توجه به مکان و شرایطی که پولس این نامه را در آن نوشته بود و در آن واقعاً می‌توانست بگوید که با از دست دادنِ همه‌ چیز رنج برده است، ثابت می‌شود.

ج‌.   همه چیز را هیچ (فضله) شمردم: در اینجا پولس با بیان ناسزا صحبت می‌کند. پولس درواقع آنها را فضله می‌پنداشت؛ نه‌تنها به‌عنوان یک شیء بی‌ارزش، بلکه به‌عنوان یک توهین.

یک) واژهٔ يونانی باستان برای فضله، یکی از این دو کاربرد را داشت. می‌توانست فضله را در اتباط با بدن یا خورده‌های غذا که فقط برای انداختن به سمت سگ‌ها مناسب بود، توصیف کند؛ ما ممکن است تصور کنیم که پولس در این زمینه با هر یک از معانی راضی بوده است.

دو) «كلمهٔ زباله به معنى پسماند فاسد یا دور ريختن هر چیزی است؛ بدترین نجاست. این کلمه نشان می‌دهد که پولس تا چه حد، همه‌چیز را ناچیز و بی‌ثمر در رستگاری می‌داند و به چیزی جز انجيل اهمیت نمی‌داد.» (کلارک)

۲. آیهٔ (۹) منافع روحانی رسیدن به عیسی مسیح.

و در او یافت شوم، نه با پارسایی خویشتن که از شریعت است، بلکه با آن پارسایی که از راه ایمان به مسیح به‌دست می‌آید، آن پارسایی که از خداست و بر پایۀ ایمان.

         الف. کاملاً با او متحد شوم (در او یافت شوم): چون پولس با او متحد بود، او می‌توانست از عدالت خود چشم بپوشد و در حقیقت با نیکی‌ای که بر ایمان استوار است و از خدا سرچشمه می‌گیرد، زندگی خود را ادامه دهد. اساس زندگی روحانی او    در کاری بود که عیسی برای او انجام داده بود و نه در کاری که برای عیسی انجام داده         و یا در آینده انجام خواهد داد.

ب‌.   نیکی‌ای که از خدا سرچشمه می‌گیرد (آن پارسایی که از خداست): پولس در اینجا تفاوت بزرگ بین رابطهٔ شرعیِ تأکید شده توسط مخالفان، و ارتباط شخصی‌اش با عیسی مسیح را آشکار کرد. تفاوت آن میان زندگی کردن و اعتماد به نیکی خود، با زندگی کردن توسط نیکی‌ای که از خداوند سرچشمه می‌گیرد و به وسیلهٔ ایمان به مسیح بر انسان اطلاق می‌شود، بیان شده است.  

یک) «او همان‌قدر که دیگران با اشتیاق گناهان خود را انکار می‌کنند، حقانیت خود را انکار می‌کند، و آن حقی که مسیح برای ما به‌وجود آورده و ایمان به ما داده است را بسیار ارج می‌نهد.» (اسپرجن)

۳. آیاتِ (۱۰-۱۱) تجربهٔ پولس از رابطهٔ شخصی با عیسی.

می‌خواهم مسیح و نیروی رستاخیزش را بشناسم و در رنج‌های او سهیم شده، با مرگش هم‌شکل گردم، تا به هر طریق که شده به رستاخیز از مردگان نائل شوم

الف. که مسیح را کامل بشناسم: این یک درخواستِ ساده از قلب پولس بود. این درخواستی بود که شریعت‌گرایان آن را نمی‌دانستند، زیرا آنان برای یافتن نوعی صلح با خدا، لزوماً باید بر عملکرد و موقعیت خود تمرکز می‌کردند. اما پولس، عیسی را می‌خواست، نه خودش را.

یک) شناخت عیسی، صرفاً دانستن زندگیِ تاریخی او، و یا دانستن اصول صحیح دربارهٔ عیسی نیست و با شناخت سرمشق اخلاقی از او، و شناخت کار بزرگ او برای ما تفاوت دارد.

·       می‌توانیم بگوییم که کسی را می‌شناسیم، زیرا او را به‌یاد داریم؛ زیرا ما می‌توانیم تفاوت او را نسبت به دیگران تشخیص دهیم.

·       می‌توانیم بگوییم که ما یکی را می‌شناسیم، چون با کاری که او می‌کند آشنا هستیم؛ نانوا را می‌شناسیم چون نان را از او خریداری می‌کنیم.

·       می‌توانیم بگوییم که ما کسی را می‌شناسیم، که در واقع با او صحبت می‌کنیم. ما در حال صحبت کردن با آن شخص هستیم.

·       می‌توانیم بگوییم که شخصی را می‌شناسیم، چون با او روابط خانوادگی داریم.

·       می‌توانیم بگوییم که ما یک نفر را می‌شناسیم، چون ما زندگی خود را به او متعهد شده‌ایم. هر روز با او زندگی می‌کنیم و به‌عنوان زوجی که با هم ازدواج کرده‌اند، تمامی فرصت‌هایمان را به اشتراک می‌گذاریم.

·       با این حال، فراتر از همهٔ اینها، راهی برای شناختن عیسی مسیح وجود دارد که شامل همهٔ اینها می‌شود، اما فراتر از آنها می‌رود.

دو) «آنها به من می‌گویند که او یک تقدیس‌کننده است و لکه‌ها را پاک می‌کند؛ او مرا در خون عزیزش شست، و به این منظور او را می‌شناسم. به من گفته‌اند که او بر تن کسانی که عریان‌اند لباس می‌پوشاند؛ او مرا با جامهٔ نیکی پوشاند و این‌گونه است که او را می‌شناسیم؛ می‌گویند که او کسی است که آزاد می‌سازد. زنجیر را می‌شکند و روحم را آزاد می‌کند، و بنابراین من او را می‌شناسم. می‌گویند که او شاه است و بر معصیت پادشاهی می‌کند، دشمنانم را زیر پای خود رام کرده و من او را این‌گونه می‌شناسم. می‌گویند شبا‌ن است، او را می‌شناسم؛ چون از گوسفندانش هستم. می‌گویند که او درِ خانه است و من از آن در وارد شده‌ام. من او را به‌عنوان یک در می‌شناسم؛ می‌گویند که او غذا است، روح من از او مانند نانِ بهشتی تغذیه می‌کند. و بنابراین او را به این صورت می‌شناسم.» (اسپرجن

ب‌.   قدرت رستاخیز او: شناختن عیسی به‌منزلهٔ شناختن این قدرت است، زندگی جدیدی که اکنون به ما بخشیده شده است، نه زمانی‌که ما بمیریم.

یک) «او می‌خواهد به شیوه‌ای تجربی، قدرت رستاخیز مسیح را بداند. به این معنی که او می‌خواهد همان قدرتی را تجربه کند که مسیح را از میان مردگان، که از طریق وجود خود او، در حال جوش و خروش بود، بیرون آورد تا بر گناه در زندگی خود غلبه کند، و زیبایی مسیحیت را به وجود آورد.» (وست)

دو) «من فکر نمی‌کنم پولس در اینجا به قدرتی که نشان داده شده است فکر می‌کند، بلکه به قدرتی که آن را می‌توان «قدرت رستاخیز» نامید فکر می‌کند و این همان چیزی است که این رسول مشتاق است تا به شناخت آن دست یابد.» (اسپرجن)

·      قدرت رستاخیزِ او قدرتی شهادت‌دهنده است. شهادت بر این است که هر آنچه عیسی انجام داد و گفت، صحیح بود.

·      قدرتِ رستاخیز او یک قدرتِ موجه است. این گواه است که قربانی کردن بر روی صلیب، به‌عنوان پرداخت کاملِ گناهان پذیرفته شده است.

·      قدرتِ رستاخیز او، قدرتی حیات‌بخش است. این بدان معناست که آنهایی که با عیسی مسیح در ارتباط هستند، همان زندگی رستاخیز را دریافت می‌کنند.

·      قدرت رستاخیزِ او قدرتی تسلی‌بخش و آرامش‌بخش است. این قول را می‌دهد که دوستان و عزیزانمان که در راه مسیح مرده‌اند با او زندگی می‌کنند.

 

ج‌.   در رنج‌های او شریک گشته: شناختن عیسی، به‌معنای شناخت رنج‌هایی که او متحمل گشته نیز هست. همهٔ اینها بخشی از پیروی و بودن در عیسی مسیح است، می‌توانیم بگوییم که رنج، بخشی از میراث ما به‌عنوان فرزندان خدا است؛ ما بخشی از خانوادهٔ درد و رنج هستیم. و اگر فرزندانیم، پس وارثان نیز هستیم؛ یعنی وارثان خدا و هم‌ارث با مسیح. زیرا اگر در رنج‌های مسیح شریک باشیم، در جلال او نیز شریک خواهیم بود (رومیان ۱۷:۸).

د‌.    در مرگ او، هم‌شکل او شوم: این به ما یادآوری می‌کند که بودن در عیسی مسیح به‌منزلهٔ بودن در مرگ اوست. این کلمات برای پولس که با شهادت روبرو شده بود، مکاشفه شده بودند.

 

ه‌.     به این امید که به رستاخیز از مردگان نائل گردم: پولس در زندگی مسیحی به‌طور وسواس‌آمیز بر درد و رنج متمرکز نبود، بلکه آنها را به‌عنوان روشی لازم برای رسیدن به هدف زندگیِ رستاخیز یافته می‌دانست.

یک) این هدفی بود که برای پولس ارزش داشت. با توجه به عظمت رستاخیز از مردگان، رنج و عذاب ارزش آن را داشت.

دو) نائل گردم: پولس شک نداشت که او نجات یافته است، اما مدت‌ها تلاش کرد تا رستگاری خود را با رستاخیز بدنش تکمیل کند. چیزی بود که هنوز به آن نرسیده بود و آرزوی آن را داشت.

سه) به‌خاطر داشته باشید که پولس این مطلب را که بیش از هر زمان دیگری رنج و عذاب کشیده بود و آن را زمانی‌که در اسارت سربازان رومی بود، نوشت. این صرفاً نگرش و اندیشه‌های الاهیاتی نبود، بلکه یک ارتباط زنده با خدا بود.

۴. آیاتِ (۱۲-۱۴) آیندهٔ رابطهٔ پولس با عیسی مسیح.

نمی‌گویم هم‌اکنون به اینها دست یافته‌ام یا کامل شده‌ام، بلکه خود را به پیش می‌رانم تا چیزی را به‌دست آورم که مسیحْ عیسی برای آن مرا به‌دست آورد. برادران، گمان نمی‌کنم هنوز آن را به‌دست آورده باشم؛ امّا یک کار می‌کنم، و آن اینکه آنچه در عقب است به فراموشی می‌سپارم و به‌سوی آنچه در پیش است خود را به جلو کشانده، برای رسیدن به خط پایان می‌کوشم، تا جایزه‌ای را به‌دست آورم که خدا برای آن مرا در مسیحْ عیسی به بالا فراخوانده است.

الف. نمی‌گویم هم‌اکنون به اینها دست یافته‌ام: پولس با چنان بلوغ و پاکی روحانی‌ای می‌نوشت که می‌شد انتظار داشت بر همهٔ مشکلات روحی چیره شده و خود را تقریباً به‌کمال رسانده است. با این حال، به ما اطمینان داد که چنین نیست. پولس به‌هیچ‌عنوان کمال‌گرا نبود.

 

یک) متأسفانه برای بسیاری از رهبران مسیحی معمول است که چنین رویکردی دارند که هم‌اکنون به اینها دست یافته‌ام. آنها خود را به‌عنوان منظر پیروزی مداوم ارائه می‌دهند و همین امر به آنها این باور را می‌داد که به‌کمال رسیده‌اند.

دو) «برادران، این برای ما روحانیون بسیار مفید است که زندگینامه‌هایی، مانند کتاب «M’Cheyne» را بخوانیم؛ اگر شما یک خادم هستید، این کتاب‌ها را بخوانید و از این جهت بسیاری از سخنان آن شما را متلاشی خواهد ساخت.  شما خودتان خواهید دید که از این وضع بسیار ناراحت خواهید شد. زندگینامهٔ «Brainerd» را در میان سرخ‌پوستان یا « Baxter» را در سرزمین خودمان در نظر بگیرید، به تقدس جورج هربرت (George Herbert)، به خداپرستی فلچر (Fletcher) و یا به تعصب ويتفيلد (Whitfield) فکر کنید؛ بعد از خواندن زندگیشان خود را چگونه در می‌یابید، آیا زیرچشمی به وقایع نمی‌نگرید تا جایی برای پنهان کردن این بی‌معنایی پیدا کنید؟» (اسپرجن) 

سه) «درست همان‌طور که یک کودک، انسان کامل است، اما هنوز در همهٔ مراحل تکامل خود به‌عنوان انسان کامل نیست. بنابراین فرزند حقیقی خداوند نیز در همهٔ قسمت‌ها کامل است؛ گرچه هنوز در همهٔ مراحل تکامل خود در ایمان کامل نیست.» (مولر)

چهار) «اما در حالی که کار مسیح برای ما کامل است و فرض بر این است که به آن بیافزاییم. کار روح‌القدس در ما کامل نیست، بلکه پیوسته روز به روز ادامه می‌یابد و باید در سراسر زندگی ما ادامه یابد.» (اسپرجن)

ب‌.   دنبال می‌کنم (خود را به پیش می‌رانم): چون پولس فهمید که او نرسیده است، تنها یک راه حل در اختیار داشت. او باید دنبال می‌کرد، دیگر راه بازگشتی وجود نداشت.

یک) زمانی که اسپانیا رهبری جهان را در قرن پانزدهم به‌عهده داشت، سکه‌های او منعکس‌کنندهٔ غرور ملی او بودند و روی آنها «ne plus ultra» نوشته شده بودند که به‌معنای «هیچ چیز بیشتر» بود؛ به این معنی که اسپانیا در تمام دنیا برتر بود. پس از کشف دنیای جدید، او متوجه شد که در جهان، برتر نیست؛ بنابراین اسپانیا کتیبهٔ روی سکهٔ خود را به «plus ultra» به‌معنای «فراتر از آن» تغییر داد. در همین الگو، برخی از مسیحیان می‌گویند: «هیچ‌ چیز بیشتر از این نیست و برخی دیگر می‌گویند «فراتر».

دو) اینجا جایی است که ایمان کودکانه با بلوغ واقعی مواجه می‌شود. کودک نمی‌تواند منتظر بزرگتر شدن بماند و همیشه می‌خواهد پخته‌تر باشد.

سه) اما منظور از «من دنبال می‌کنم» این بود که پولس دستش را روی گاوآهن گذاشته بود و از نگاه کردن به عقب، سر باز زده بود (انجيل لوقا ۶۲:۹).

ج‌.   بلکه آن را دنبال می‌کنم تا به چنگ آورم، همان‌طور که مسیح نیز مرا به‌خاطر آن به چنگ آورده است: پولس آنچه را که مسیح می‌خواست، دنبال می‌کرد. سعی او بر این بود که به خواست خدا عمل کند، نه به خواست خود.

یک) «هنگامی‌که پولس گفت: «تا به چنگ آورم»، او از زبان قدرتمندی استفاده کرد. کلمهٔ «به چنگ آوردن» معادل ترجمهٔ یونانیِ «دست یافتن» می‌باشد؛ با این تفاوت که قبل از آن یک حرف اضافه‌ قرار دارد که در زبان یونانی به‌معنای «پایین» است. او می‌خواهد آن هدف را به دست بیاورد. مانند یک بازیکن فوتبال که نه‌تنها می‌خواهد حریفِ خود را بگیرد، بلکه می‌خواهد او را بر زمین بزند و امتیاز بگیرد.» (وست)

دو) پولس این آیه را با این اندیشه شروع کرد که مسیح او را به‌چنگ آورده است؛ این مسئلهٔ مهمی است. با این حال گاهی مسیحیان با منفعل بودن نسبت به این عقیده، واکنش نشان می‌دهند. آنها فکر می‌کردند که «عیسی من را نگه داشته است، پس همین الان چنین است، من مسیحی هستم و به بهشت می‌روم»، پولس رفتار دیگری از خود نشان داد؛ عزم خود را جزم کرده بود که آن را برای مسیح که او را به‌چنگ آورده بود، نگه دارد. پس باید پرسید: «چرا مسیح، پولس را به‌دست آورده بود؟»

 

·       عیسی پولس را به‌چنگ آورد، تا او را مرد جدیدی سازد (رومیان ۴:۶بنابراین پولس آن را بر چنگ می‌گرفت و می‌خواست کار عظیمِ عیسی را به‌طور کامل در خود ببیند.

·       عیسی پولس را به‌چنگ آورد، تا او را به‌صورت عیسی مسیح (رومیان ۲۹:۸) در آورد؛ تا پولس آن را حفظ کند و بخواهد ماهیت عیسی را در خود ببیند.

·       عیسی پولس را به‌چنگ آورد، تا به‌عنوان شاهدی (اعمال رسولان ۱۵:۹) باشد تا پولس هم تجربهٔ عیسی را داشته باشد و هم شهادت آن تجربه را.  

·       عیسی پولس را به‌چنگ آورد، تا او را به ابزاری برای ایمان آوردن دیگران تبدیل کند (اعمال رسولان ۱۵:۹) تا پولس کارِ آوردن دیگران به‌سوی عیسی را برعهده بگیرد.

·       عیسی پولس را به‌چنگ آورد، تا او را به درد آورد ( اعمال رسولان ۱۶:۹)، تا پولس اثر خدا را در زندگی‌اش حفظ کند، و بخواهد که عیسی را در سازگاری با رنج‌هایش بشناسد.

·       عیسی پولس را چنان به‌چنگ آورد، که آن رسول از مردگان به رستاخیز برسد (فیلیپییان ۱۱:۳)، تا پولس امید آسمانی را در دل نگاه دارد.

د‌.    تا جایزه‌ای را به‌دست آورم که خدا برای آن مرا در مسیحْ عیسی به بالا فراخوانده است: پولس روی یک چیز تمرکز کرده بود و نمی‌گذاشت چیزهایی که پشت سرش هستند، او را از آن منحرف کنند. او برای دستیابی به آن جایزه پافشاری می‌کرد.

یک) ما اغلب اجازه می‌دهیم چیزهایی که پشت سر ما هستند، حواس ما را پرت کنند، چه چیزهای خوب باشند و چه چیزهای بد؛ نگاه کردن به گذشته اغلب ما را از آنچه خداوند در آینده برای ما آماده کرده است، دور نگه می‌دارد.

 

دو) زندگی کردن، چه در گذشته و چه در آینده، نیرنگ است. خداوند می‌خواهد که ما در زمان حالِ حاضر تمرکز داشته باشیم؛ زیرا زمانِ حال، جایی است که در آن ابدیت ما را لمس می‌کند. پولس می‌دانست که مسابقه را تنها در لحظهٔ حال برنده می‌شویم، نه در گذشته یا آینده.

ه‌.     به‌سوی آنچه در پیش است خود را به جلو کشانده، برای رسیدن به خط پایان می‌کوشم: جایزه، دعوت خداوند است. این جایزه، خود دعوت است، نه مزایایی که از دعوت یا هر چیز دیگری به‌دست می‌آید. این جایزه توانایی درمسابقه است و با خدا به‌عنوان شریکی برای انجام کارِ پادشاهی خود کار می‌کند.

یک) «این یک دعوت مهم است؛ زیرا از آسمان، از خداوند می‌آید؛ تصور آن از قلبش بیرون می‌زند. دعوت بزرگی است. زیرا شایستهٔ خداوند است. این دعوتی عالی است، زیرا بسیار بالاتر از آرمان‌های انسان است… و سپس این یک امر مهم است، زیرا ما را به جایی فرا می‌خواند که مسیح در سمت راست خداوند نشسته است.» (مایر) 

دو) چون این یک دعوتِ با شکوه است، ارزشش را دارد که به طرف آن، شروع به دویدن کند. «واژهٔ یونانی به تلاش‌های شدیدی که در مسابقه انجام می‌شود، اشاره می‌کند؛ به تمام ماهیچه‌ها و عصب‌ها اِعمال می‌شوند، و او تمام ذرات قدرت خود را در این دویدن بیان می‌کند. او برای تمام عمرش می‌دوید.» (کلارک)

و‌.     دعوت خدا به یک زندگی آسمانی، به‌وسیلهٔ عیسی مسیح: این دعوت آسمانی فقط در عیسی مسیح است؛ شریعت‌گرایان ممکن است بگویند که به‌خواست خداوند عمل کرده‌اند؛ اما قطعاً این کار را در عیسی مسیح انجام ندادند، بلکه این کار را در تلاش جسم خود انجام دادند.

۵. آیاتِ (۱۵-۱۶) پولس، فیلیپیان را تشویق می‌کند که این نگرش را اتخاذ کنند.

 همۀ ما که بالغیم، باید چنین بیندیشیم؛ و اگر دربارۀ موضوعی به‌گونه‌ای دیگر می‌اندیشید، این را نیز خدا بر شما آشکار خواهد فرمود. مهم این است که به هر مرحله‌ای که رسیده‌ایم، مطابق آن رفتار کنیم.

    الف.  پس همهٔ ما که در روح بالغ هستیم، باید چنین طرز تفکری داشته باشیم: آنهایی که واقعاً بالغ هستند، این تفکر را خواهند داشت. اگر این تفکر را نداشته باشند، پولس اطمینان داشت که خداوند ضرورت داشتن آن را آشکار خواهد کرد.

 

ب‌.   خدا این را هم به شما آشکار خواهد ساخت: پولس به توانایی خداوند در برخورد با قوم خودش، اعتماد زیادی داشت. او این دیدگاه را نداشت که اگر نتواند آنها را متقاعد کند، هرگز متقاعد نخواهند شد.

 

ج‌.   در هر حال ما باید مطابق حقایقی که کسب کرده‌ایم، زندگی کنیم: با این حال، پولس اجازه نمی‌داد که عدم درک کافی، کسی را از انجام کاری که می‌دانست خواست خداوند است، معاف کند. چیزی که ما نمی‌دانیم، هرگز نمی‌تواند ما را از قصور در انجام کاری که می‌دانیم معاف کند.

 

د‌.     طرز تفکرمان یکسان باشد: بخشی از کاری که باید بکنیم این است که طرز تفکر یکسانی داشته باشیم؛ این دعوتی به اتحاد (وحدت حقیقت، در برابر تقسیم بالقوه‌ای است که توسط شریعت‌گرایان ایجاد شده است) می‌باشد که به فیلیپیان ۲: ۲-۱ برمی‌گردد.

یک) مشکلات اتحاد پیش روی فیلیپیان، مانند قرنتیان، از مشکلات بزرگ نفسانی سرچشمه نگرفته بود (اول قرنتیان ۳: ۴-۱)، درعوض به‌نظر می‌رسید که این یک خطر ناشی از بارِ سنگینِ مصائب است، هم از بیرون ( فیلیپیان ۱: ۳۰-۲۷) و هم از درون ( فیلیپیان ۲:۳). پولس می‌خواست مطمئن شود که این بارِ سنگین به‌جای اینکه آنها را از هم جدا کند، آنها را با هم متحد می‌کند.

 

پیروی از اعمال

۱. آیهٔ (۱۷) مثال خوب یک پیروی: پولس و دیگران.

ای برادران، باهم از من سرمشق بگیرید، و توجه خود را به کسانی معطوف کنید که مطابق الگویی که در ما سراغ دارید، رفتار می‌کنند.

الف. همهٔ شما از من سرمشق بگیرید: نباید فکر کنیم که پولس اینجا خودخواه است. او می‌دانست که نمونهٔ بی‌گناه یا کاملی نیست، با این حال نمونهٔ خوبی بود. او می‌توانست همان‌طور که در اول قرنتیان ۱:۱۱ گفته بود، بگوید: «از من پیروی کنید. همین‌طور که من از مسیح پیروی می‌کنم.»

یک) ما به مثال‌های عینی نیاز داریم. با آنکه درست نیست که ما از کسی پیروی کنیم؛ برای هر مسیحی بسیار ریاکارانه است که بگوید: «به آنچه می‌گویم عمل کن، به اعمالم نگاه نکن.»

ب‌.   به کسانی‌که از نمونهٔ ما پیروی می‌کنند، نگاه کنید: همچنین، پولس از اینکه فکر می‌کرد، تنها کسی است که می‌تواند چنین نمونه‌ای باشد، احساس غرور نمی‌کرد. او به فیلیپیان گفت که آنهایی که از نمونهٔ ما پیروی می‌کنند را نگاه کنند و متوجه شد که فیلیپیان ما را الگوی خود قرار داده‌اند (به‌جای اینکه بگوید، پولس تنها الگو است).

۲. آیاتِ (۱۸-۱۹) نمونه‌های بد: دشمنان صلیب.

زیرا همان‌گونه که بارها به شما گفته‌ام و اکنون نیز اشک‌ریزان تکرار می‌کنم، بسیاری چون دشمنانِ صلیبِ مسیح رفتار می‌کنند. عاقبتِ چنین‌کسان هلاکت است. خدای آنان شکمشان است و به چیزهای ننگ‌آور مباهات می‌کنند، و افکارشان معطوف به امور زمینی است.

الف. بسیاری چون… رفتار می‌کنند: پولس با ناراحتی زیاد متوجه می‌شود که افراد زیادی وجود دارند که برخلاف آنچه او تدریس می‌کند، عمل می‌کنند. او این مردم را دشمن صلیبِ مسیح می‌داند.

یک) دشمنان صلیب، حقیقتاً مخالف شریعت‌گرایان بودند که آزادی مفروضِ   خود را در مسیح، به ‌خاطر لذات جسمانی جشن می‌گرفتند.

دو) پولس مجبور بود با افرادی مانند اول قرنتیان ۶: ۲۰-۱۲ و رومیان ۶ که فکر می‌کردند، رستگاری بدون توبه و تبدیل به‌دست می‌آید، و فکر می‌کردند زمانی‌که روح نجات می‌یابد، مهم نیست که با بدن خود چه کنند، مخالفت کند.

سه) وقتی می‌گوییم که این انسان‌ها دشمنان صلیب هستند، منظورمان این نیست که آنها دشمنان صلیبِ فیزیکی هستند، منظور ما این است که آنها دشمنان حقیقتِ کتاب مقدس هستند که عیسی برای آن، به صلیب کشیده شد، و قدرت و تأثیر مداوم آن را در زندگی ما ایجاد کرد.

چهار) این افراد دشمنان واقعی صلیبِ مسیح بودند که نمی‌خواستند با در دست گرفتنِ «صلیبِ جان‌فشانیِ» عیسی از او پیروی کنند‌ (انجیل متی ۱۶: ۲۶-۲۴).

ب‌.   و بار دیگر آن را با اشک خود تکرار می‌کنم: آخرین کارِ دشمنان این بود که آنها، در بی‌توجهی به قداستِ خداوند، به این اتهام شریعت‌گرایان که پولس فیض ارزانی را موعظه می‌کرد که، به هیچ‌گونه تعهد به زندگی نیاز نداشت، دامن زدند. این چیزی بود که پولس برای آن اشک ریخت.

یک) اسپرجن فکر می‌کرد که پولس به سه دلیل گریه می‌کند. اول، به‌خاطرِ گناهِ این دشمنانِ مسیح. دوم، به دلیل تأثیرات بد رفتارشان. و بالاخره به‌خاطر سرنوشت بد آنها.

دو) «من هرگز نخوانده بودم که پولس رسول وقتی مورد آزار قرار گرفت، اشک ریخته باشد. با‌ وجود اینکه، آنها کمر او را مانند زمین، شخم زده بودند. من معتقدم که حتی یک قطره اشک از چشمانش دیده نشده،  در حالی که سربازان او را شلاق می‌زدند. اگرچه او را به زندان انداخته بودند، ما سرود شادی او را دیده بودیم و هیچ‌وقت نالهٔ او را ندیدیم. من باور نمی‌کنم که او به‌خاطر هر رنج و خطراتی که به‌خاطر مسیح در معرض آن قرار گرفته بود، گریسته باشد؛ من این را یک اندوه فوق‌العاده می‌دانم، زیرا آن کس که گریه می‌کرد، احساسات آرامی نداشت و به‌ندرت حتی در زیر آزمایش‌های سخت اشک می‌ریخت.» (اسپرجن)

سه) «استادان مذهب، که وارد کلیسا می‌شوند و در عین حال زندگی خدانشناسانه‌ای دارند، بدترین دشمنانی هستند که صلیب مسیح دارد، از آن‌جور آدم‌هایی هستند که اشک به چشمِ خادم می‌آورند. اینها کسانی هستند که قلب او را می‌شکنند. آنها دشمنانِ صلیبِ مسیح هستند.» (اسپرجن) 

ج‌.   آخر عاقبت آنها هلاکت است: کلمهٔ هلاکت ترجمه شدهٔ همان کلمه‌ای است، که برای تباهی در قسمت‌های دیگر به‌کار می‌رود (مانند فیلیپیان ۱: ۲۸). این می‌تواند به لعنت نهایی آنها و یا نابودی کنونی زندگی آنها اشاره کند. شاید لعنِ نهایی آنها بیشتر در نظر گرفته شده باشد.

د‌.    و خدای ایشان امیال جسمانی آنها است: این بت‌پرستی دشمنان را توصیف می‌کند؛ نه اینکه آنها لزوماً روی چیزی که می‌خورند تمرکز داشته باشند، بلکه شکم (امیال جسمانی) در اینجا به‌طور کلی اشارهٔ بیشتری به زیاده‌روی شهوانی دارد. آنها برای لذت جسم و روح زندگی می‌کنند.

ه‌.     افتخارشان در رسوایی و شرمساری است: این نشان دهندهٔ اولویت‌های نادرست این دشمنان است. به چیزهایی افتخار می‌کردند که باید از آن شرمنده باشند.

و‌.     افکار خود را به چیزهای دنیوی مشغول می‌سازند: این توصیف‌کنندهٔ تمرکز بر زندگی آنها است، نه برای عبادت و خشنودسازیِ خداوند، بلکه برای رسیدن به امیال دنیوی. آنها همان طرز فکرِ ثروتمند نادان در  لوقا ۱۲: ۲۱-۱۶ را دارند.

۳. آیهٔ (۲۰) شهروندیِ ما و خداوندِ ما.

حال آنکه ما اهل آسمانیم و با اشتیاق تمام انتظار می‌کشیم که نجات‌دهنده، یعنی خداوندمان عیسی مسیح، از آنجا ظهور کند.

الف. ما تابع کشور آسمانی هستیم: ما باید برای درک همهٔ اینها از فیلیپیان، که شهروندیِ رومی خود را بسیار ارزشمند می‌دانستند، تشکر کنیم؛ فیلیپیان می‌توانستند خود را شهروندان رومی بدانند و تابع قوانین و رسومِ رومی باشند (اگرچه درواقع از روم دور بودند)، مسیحیان نیز باید خود را اهل آسمان بدانند.

یک) «یک تعبیر از تابعیت آسمانی چنین است: ما خانهٔ خود را در آسمان داریم، و اینجا در روی زمین نیز از شهروندان آسمان هستیم. پولس می‌گوید: همچنان‌که استعمارگران رومی هرگز فراموش نمی‌کردند که به روم تعلق دارند، هرگز نباید فراموش کنید که شما شهروندان آسمان هستید و رفتار شما باید با شهروندی شما مطابقت داشته باشد“.» (بارکلی)

دو) اگر ما شهروندان آسمان هستیم، به این معنی است که ما بیگانگانِ ساکن روی زمین هستیم. بیگانگان در هر سرزمین خارجی که می‌روند، متمایز هستند. مسیحیان باید چنان با شهروندی آسمانی خود شناخته شوند که دیگران به‌نحوی متفاوت به آنها نگاه کنند.

·      بیگانگان باید به‌دنبال انجام کارهای خوب در سرزمینی باشند که در آن اقامت دارند.

·      بیگانگان نباید در امور سرزمینی که در آن اقامت دارند دخالت کنند.

·      بیگانگان هم امتیازات دارند و هم اینکه، وظایفِ آنها تحتِ همان تعهدات نسبت به سرزمینی که در آن ساکن هستند، نمی‌باشد.

·      بیگانگان به‌عنوان شهروندان سرزمینی که در آن ساکن هستند، واجدِ پاداش و شناخت یکسانی نیستند.

·      بیگانگان نباید روی ساختنِ ثروت در سرزمینی که به آن سفر می‌کنند تمرکز کنند.

سه) ما همچنین دارای شخصیتی مشخص به‌عنوان شهروندان آسمان هستیم.

·       ما به‌عنوان شهروند، تحت حکومت آسمان هستیم.

·       ما به‌عنوان شهروند، در افتخارات بهشت سهیم هستیم.

·       ما به‌عنوان شهروند، حق مالکیت در بهشت داریم.

·       ما به‌عنوان شهروند، از لذات بهشت، لذت می‌بریم.

·       ما به‌عنوان شهروند، آسمان را دوست داریم و در آنجا احساس دلبستگی می‌کنیم.

·       ما به‌عنوان شهروند، با وطن خود -آسمان- در ارتباط هستیم.

چهار) «آلمانی‌ها از صمیم دل، آواز «وطن کهن عزیز» را می‌خوانند؛ اما با تمام میهن‌پرستیِ آلمانی خود، وقتی که به سرزمین مادری خود فکر می‌کنند، نمی‌توانند درخشش قلب بریتانیایی را شکست دهند. مرد اسکاتلندی نیز، هر جا که باشد، سرزمین قهوه‌ای و جنگل انبوه، را به‌یاد می‌آورد. مرد ایرلندی نیز اجازه می‌دهد همان‌جا که می‌خواهد باشد، اما جزیره امرالد را نخستین گوهرِ دریا می‌داند. درست است که میهن‌پرست باید کشورش را دوست داشته باشد. آیا عشق ما با حرارت به‌سوی آسمان شعله‌ور نیست؟» (اسپرجن)

پنج) بین شهروندان زمین که در فیلیپیان ۳: ۱۹-۱۸ و شهروندان آسمان که در فیلیپیان ۳: ۲۱-۲۰ توصیف شده، تضاد قابل توجهی وجود دارد.

ب‌.   و منتظر آمدن عیسی مسیح خداوند هستیم که به‌عنوان نجات‌دهنده از آسمان می‌آید: همچنان‌که فیلیپیان مشتاقانه منتظر دیدار امپراطور در روم بودند، مسیحیان نیز مشتاقانه‌تر منتظر آمدن عیسی مسیحِ پادشاه هستند.

یک) نجات دهنده، لقبی بود که به سزار داده بودند. در سال ۴۸ قبل از میلاد، ژولیوس سزار به‌عنوان «منجی جهانی بشر» اعلام شد. و سپس به‌صورت عنوانی عمومی برای حکومت قیصر درآمد، منظور پولس زمانی است که، عنوان عیسی را در زمینهٔ شهروندی به کار می‌برد.

ج‌.   عیسیِ مسیحِ خداوند: عنوان خداوند نیز به سزار روم اطلاق می‌شد. مدت زیادی از زمان پولس نگذشته بود که مسیحیان به‌خاطر امتناع از نام بردن سزار به‌عنوان خداوند شهید شدند، و ادعا می‌کردند که عیسی تنها خداوند است.

۴. آیهٔ (۲۱) اعمال آیندهٔ منجیِ ما، تبدیل بدن‌های ما.

او با نیرویی که وی را قادر می‌سازد تا همه چیز را به فرمان خود درآورد، بدن‌های حقیر ما را تبدیل خواهد کرد، تا به‌شکلِ بدنِ پرجلال او درآید.

الف. او طوری بدن‌های ضعیف و فانی ما را تغییر خواهد داد، تا به بدن پُر شکوه او شباهت یابد: منجیِ ما می‌تواند کاری کند و خواهد کرد که هیچ سزاری نمی‌تواند. وقتی دوباره زنده شدیم، همان بدنی را خواهیم داشت که خودِ مسیح در زمان رستاخیز داشت.

یک) عیسی صرفاً از مرگ، در همان جسم زنده نشده بود؛ او دوباره در بدنی جدید ظاهر شد؛ شبیه لباس کهنه، اما مجهز و مناسب با بهشت.

ب‌.   و این کار را با قدرتی که همه چیز را تحت فرمان او در می‌آورد، انجام خواهد داد: این فقط به این دلیل ممکن است که خدایی که ما آن را خدمت می‌کنیم، قادر مطلق است. او قادر است، همه چیز را تحت فرمان خود درآورد و کاری به شگفت‌انگیزیِ رستاخیز بدن ما، پس از الگوی رستاخیز عیسی، انجام دهد. 

یک) عیسی، واقعاً می‌تواند همه چیز را تحت فرمان خود درآورد. «ممکن است در قلب شما گناهانی وجود داشته باشد که مدت‌ها در برابر مهار شدن، مقاومت کرده‌اند؛ هر کاری دلت خواست با آنها بکن، آنها هنوز به تو اعتنا نمی‌کنند. اما اگر شما نبرد را به عیسی واگذار کنید، او آنها را تحت فرمان خود درخواهد آورد، آنها را به زیرِ دستانِ تنومند خود درخواهد آورد. شادمان باش. آنچه شما نمی‌توانید انجام دهید، او می‌تواند.» (مایر)