فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

رومیان باب ۱۱ – باقی‌ماندگان ‌اسرائیل

بنی‌اسرائیل و باقی‌ماندۀ جلال

 

۱. آیۀ (۱ قسمت اول) آیا خدا قوم خود را رد کرده است؟ (بنی‌اسرائیل)

پس می‌پرسم: آیا خدا قوم خود را رد کرده است؟ هرگز!

الف. آیا خدا قوم خود را رد کرده است؟  سؤال پولس از رومیان در اینجا منطقی است. اگر رد انجیل توسط بنی‌اسرائیل به نوعی با طرح الهی خدا همخوانی داشت (رومیان ۱:۹-۲۹) و انتخاب خود بنی‌اسرائیل هم بود (رومیان ۳۰:۹-۲۱:۱۰)، پس آیا این به این معنی است که سرنوشت بنی‌اسرائیل از قبل تعیین شده است و امکان بازگشتی وجود ندارد؟

ب. هرگز! علیرغم وضعیت موجود آنها، بنی‌اسرائیل برای همیشه رد نشدند. حالا پولس این مسئله را توضیح خواهد داد.

۲. آیۀ (۱ قسمت دوم) دلیلی که خدا قومش را رد نکرده است: خود پولس.

زیرا من خود اسرائیلی‌ام، از نسل ابراهیم و از قبیلۀ بِنیامین

الف. من خود اسرائیلی‌ام: ایمان پولس به عیسی به‌عنوان مسیح ثابت کرد که برخی از یهودیان توسط خدا انتخاب شدند تا انجیل را در آغوش بکشند.

ب. من خود: هر وقت شواهدی از کار خدا می‌خواهیم، ما می‌توانیم و باید به زندگی خودمان نگاه کنیم. اين کاری است که پولس کرد و کاری است که ما بايد بکنيم.

۳. آیات (۲-۵) یک باقی‌ماندۀ واقعی

خدا قوم خود را که از پیش شناخت، رد نکرده است. آیا نمی‌دانید کتاب دربارۀ ایلیا چه می‌گوید؟ دربارۀ اینکه او چگونه از دست قوم اسرائیل نزد خدا استغاثه کرد و گفت: «خداوندا، انبیای تو را کشته و مذبح‌هایت را ویران کرده‌اند. تنها من باقی مانده‌ام و حال قصد جان مرا نیز دارند.» امّا پاسخ خدا به او چه بود؟ اینکه «من برای خود هفت هزار تن باقی نگاه داشته‌ام که در برابر بَعَل زانو نزده‌اند.» به همین‌سان، در زمان حاضر نیز باقی‌ماندگانی هستند که از راه فیض انتخاب شده‌اند.

الف. خدا قوم خود را که از پیش شناخت، رد نکرده است… در زمان حاضر نیز باقی‌ماندگانی هستند: در روزگار پولس بنی‌اسرائیل گروهی بودند که به‌طور کلی مسیح را رد می‌کردند. با این‌حال یک باقی‌ماندۀ واقعی انجیل عیسی مسیح را می‌پذیرفت و خدا اغلب در میان بنی‌اسرائیل از طریق باقی‌ماندۀ وفادار کار می‌کرد (همان‌طور که در زمان ایلیا انجام داد).

یک) «از آنجا که پولس نیز توسط هم‌قومی‌های خود مورد شکنجه قرار گرفته بود، احساس ارتباط ویژ‌ه‌ای با ایلیا داشت.» (هاریسون)

ب. از دست قوم اسرائیل نزد خدا استغاثه کرد: اوضاع آن‌قدر بد بود که ایلیا علیه مردم خودش دعا می‌کرد!

ج. خداوندا، انبیای تو را کشته: ایلیا فکر می‌کرد که خدا قوم را رد کرده است و او تنها کسی است که در خدمت خداوند باقی مانده است. اما خدا به او نشان داد که در واقع باقی‌ماندگان قابل توجهی وجود دارد، هر چند تنها یکی باقی مانده بود، اما وجود داشت.

د. در زمان حاضر نیز باقی‌ماندگانی هستند: ما اغلب فکر می‌کنیم که خدا برای انجام یک کار بزرگ به افراد زیادی نیاز دارد، اما او اغلب از طریق یک گروه کوچک کار می‌کند، یا از طریق گروهی که در ابتدا کوچک هستند. اگرچه بسیاری از یهودیان در روزگار پولس، عیسی مسیح را نپذیرفتند، اما باقی‌مانده‌ای وجود داشت و خدا از آن گروه کوچک به شیو‌ه‌ای بزرگ استفاده خواهد کرد.

یک) «در دوران ایلیا تعداد نقشه‌های خدا برای اسرائيل مهم نبود، بلکه دوام آنها اهمیت داشت… او به فیض خدا اعتماد نمود، نه تعداد.» (موریس)

۴. آیات (۶-۱۰) خدا حق دارد باقی‌مانده را بر اساس فیض انتخاب کند.

امّا اگر از راه فیض باشد، دیگر بر پایۀ اعمال نیست؛ وگرنه فیض دیگر فیض نیست. پس چه نتیجه می‌گیریم؟ اینکه اسرائیل آنچه را مشتاقانه در پی کسبش بود، به دست نیاورد. امّا برگزیدگان به دست آوردند و دیگران به سختدلی دچار شدند. چنان‌که نوشته شده است: «تا به امروز خدا روح رخوت به آنان داد و چشمانی که نتوانند ببینند و گوش‌هایی که نتوانند بشنوند.» و داوود می‌گوید: «سفرۀ ایشان برایشان دام و تله باشد و به سنگ لغزش و مکافات بدل گردد. چشمانشان تار شود تا نتوانند ببینند و کمرهایشان همواره خمیده گردد.»

الف. اگر از راه فیض باشد، دیگر بر پایۀ اعمال نیست؛ وگرنه فیض دیگر فیض نیست: پولس آیۀ قبلی را با اشاره به اینکه باقی‌مانده بر اساس فیض انتخاب می‌شود به پایان برد. حالا او به ما یادآوری می‌کند که تعریف فیض چیست: لطف رایگان خدا، نه با توجه به عملکرد یا پتانسیل در کسی که آن را دریافت می‌کند، بلکه تنها از روی مهربانی بخشایشگر داده می‌شود.

ب. اگر از راه فیض باشد، دیگر بر پایۀ اعمال نیست: به‌طور کلی، فیض و اعمال با هم جمع نمی‌شوند. اگر چیزی از فیض باشد، نمی‌تواند از اعمال باشد و اگر از اعمال باشد، نمی‌تواند از فیض باشد.

ج. برگزیدگان به دست آوردند و دیگران به سختدلی دچار شدند: برگزیدگان در میان بنی‌اسرائیل رحمت خدا را دریافت کردند و به آن پاسخ دادند، اما بقیه با رد آن سختدل شدند.

د. چنان‌که نوشته شده است: نقل‌قول‌هایی از اشعیا ۲۹ و مزامیر ۶۹ به ما می‌گوید که خدا می‌تواند روح رخوت و چشمی که نمی‌تواند ببیند، بدهد و او می‌تواند بگوید اجازه دهید چشمانتان تار شود. اگر خدا بخواهد که در حال حاضر چشمان تنها باقی‌ماندۀ  بنی‌اسرائیل را روشن کند، می‌تواند این کار را هر طور که می‌خواهد انجام دهد.

یک) موریس روح رخوت را مرگ نسبت به مسائل روحانی نامید.

دو) «مقصود این است که مردم با خیال راحت بر سر سفرهٔ ضیافت نشسته‌اند و احساس امنیت آنها سبب نابودی‌شان می‌شود. آنقدر احساس امنیت می‌کنند که دشمن بی‌خبر می‌تواند بالای سر آنها بیاید» (بارکلی). یهودیان روزگار پولس آن‌قدر باور داشتند که قومی برگزیده هستند که این ایده تبدیل به چیزی شد که آنها را به ضلالت کشاند.

برنامۀ خدا برای حفظ تنها باقی‌مانده‌ای در زمان حال

۱. آیۀ (۱۱ قسمت اول) آیا لغزش بنی‌اسرائیل همان‌طور که در مزامیر ۶۹ پیش‌بینی شده به این معنی است که آنها برای همیشه سقوط کرده‌اند؟

باز می‌پرسم: آیا لغزیدند تا برای همیشه بیفتند؟

الف. آیا لغزیدند تا برای همیشه بیفتند؟ همان‌طور که پولس در اینجا توضیح می‌دهد، تفاوتی بین لغزش و سقوط وجود دارد. اسرائیل لغزید، اما آنها سقوط نکردند -به این معنی که از هدف و برنامۀ خدا حذف شده باشند. شما می‌توانید از لغزش نجات پیدا کنید، اما اگر شما سقوط کردید برای همیشه رفته‌اید.

۲. آیات (۱۱ قسمت دوم-۱۴) نه، خدا هدف مشخصی برای اجازه‌دادن به بنی‌اسرائیل برای لغزش داشت، تا نجات به غیر‌یهودیان برسد.

هرگز! بلکه با نافرمانی آنان، غیریهودیان از نجات بهره‌مند شدند، تا در قوم اسرائیل غیرت پدید آید. امّا اگر نافرمانی آنها باعث غنای جهان گشت و شکستشان باعث غنای غیریهودیان، کامل‌شدن تعدادشان چه نتایج بس عظیم‌تری در پی خواهد داشت؟ روی سخنم با شما غیریهودیان است. از آنجا که من رسول غیریهودیانم، به خدمت خود بسیار می‌بالم، با این امید که هم‌نژادان خود را به غیرت آورم و برخی از آنان را نجات بخشم.

الف. هرگز!  پولس نشان داد که خدا امروز هنوز از طریق باقی‌مانده‌ای از ‌اسرائیل کار می‌کند، اما می‌خواهد روشن کند که اکثریت گناهکار بنی‌اسرائیل برای همیشه از دست نمی‌روند.

ب. شکستشان باعث غنای غیریهودیان: نباید فراموش کنیم که در حقیقت، انجیل تنها پس از رد آن توسط یهودیان به دست غیر‌یهودیان رسید (اعمال ۴۶:۱۳، ۵:۱۸-۶، ۲۵:۲۸-۲۸). به یک معنی رد انجیل توسط یهودیان، باعث غنای غیریهودیان بود.

یک) این‌طور نبود که رد عیسی به‌عنوان مسیح توسط یهودیان باعث نجات غیر‌یهودیان شد. صرفاً فرصت بیشتری برای رفتن انجیل به سمت غیر‌یهودیان داد و بسیاری از آنها از این فرصت استفاده کردند.

ج. هم‌نژادان خود را به غیرت آورم: با این‌حال، پولس مایل نبود که تنها غیر‌یهودیان از این ثروت استفاده کنند و می‌خواست غیرت یهودیان تحریک شود و به آنها انگیزه دهد تا آنها هم از این نعمت که غیر‌یهودیان بهره می‌بردند، استفاده کنند.

یک) «سبب تأسف و تأثر است که اسرائيل از پذیرفتن نجاتی که به آنها پیشنهاد شد، سر باز زد تا به این طریق غیریهودیان رشک اسرائیل را برانگیزند. و مسیحیان هم به جای اینکه به قوم باستانی خدا جذابیت طریقت مسیحی را نشان دهند، با تنفر، تبعیض، تعقیب، خشونت و سخت‌گیری با آنها برخورد کرده‌اند. مسیحیان نباید این آیات را نادیده بگیرند.» (موریس)

۳. آیات (۱۵-۲۱) به غیریهودیان: بله، رد عیسی توسط یهودیان به شما برکت داد؛ اما در نظر بگیرید که اگر مسیح را می‌پذیرفتند چقدر برکت بزرگتری حاصل می‌شد.

زیرا اگر رد‌شدنِ ایشان به معنی آشتیِ جهان است، پذیرفته‌شدنشان چه خواهد بود، جز حیات از مردگان؟ اگر تکه‌ای از تودۀ خمیر که به‌عنوان نوبر تقدیم می‌شود، مقدّس باشد، در این صورت، تمامی آن خمیر مقدّس است؛ و اگر ریشه مقدّس باشد، پس شاخه‌ها نیز مقدّسند. و اگر برخی از شاخه‌ها بریده شدند و تو که شاخۀ زیتون وحشی بودی در میان شاخه‌های دیگر به درخت زیتون پیوند شدی و اکنون از شیرۀ مقوّی ریشۀ آن تغذیه می‌کنی، بر آن شاخه‌ها فخر مفروش. اگر چنین می‌کنی، به یاد داشته باش که تو حامل ریشه نیستی، بلکه ریشه حامل توست. شاید بگویی: «شاخه‌ها بریده شدند تا من پیوند شوم.» راست می‌گویی. امّا آنها به علت بی‌ایمانی بریده شدند و تو تنها به ایمانْ استواری. پس مغرور مباش، بلکه بترس. زیرا اگر خدا بر شاخه‌های طبیعی شفقت نکرد، بر تو نیز شفقت نخواهد کرد.

الف. نوبر تقدیم می‌شود، مقدّس باشد: نوبر، احتمالاً نمایندۀ اولین مسیحیان است، که یهودی بودند. مسیحی‌شدن آنها چیزی مقدس و خوب برای کلیسا بود. به‌علاوه، هر یک از رسولان و بیشتر نویسندگان کتاب‌مقدس یهودی بودند. اگر مسیحی‌شدن نوبر برای غیریهودیان خوب بود، چقدر بهتر خواهد بود زمانی که کل محصول این‌گونه شده باشد!

یک) بسیاری از مفسران نوبر را در اینجا به‌عنوان پاتریارخ‌ها (پدران (آبای) قوم اسرائیل (ابراهیم، اسحاق و یعقوب)) تفسیر کرده‌اند، اما بهتر است آن را به‌عنوان گروه اصلی مسیحیان -که همه یهودی بودند- تفسیر گردد.

ب. تو که شاخۀ زیتون وحشی بودی در میان شاخه‌های دیگر به درخت زیتون پیوند شدی: پولس با تصویرسازی درخت و شاخه‌ها به مسیحیان غیر‌یهودی یادآوری می‌کند که تنها به فیض خداست که می‌توان آنها را به «درخت» خدا پیوند داد -که «ریشۀ» آن اسرائیل است.

یک) «هنگامی که یک درخت زیتون قدیمی قدرت خود را از دست می‌داد، به نظر می‌رسد که یک روش درمانی در دوران باستان این بود که شاخه‌های خشک‌شده قطع و شاخه‌های زیتون وحشی پیوند زده شود. گفته می‌شد که نتیجۀ کار، جان‌بخشیدن به درخت خشک‌شده بود.» (موریس)

دو) تَلمودِ یهودی از روت موآبی به‌عنوان «شاخۀ پیوندی» که به اسرائیل پیوند زده شده سخن می‌گوید (به نقل از موریس).

ج. بر آن شاخه‌ها فخر مفروش. اگر چنین می‌کنی، به یاد داشته باش که تو حامل ریشه نیستی، بلکه ریشه حامل توست: مبادا غیریهودیان خود را برتر از یهودیان بدانند، پولس همچنین به آنها یادآوری می‌کند که ریشه از شاخه‌ها حمایت می‌کند، نه برعکس.

د. آنها به علت بی‌ایمانی بریده شدند و تو تنها به ایمانْ استواری. پس مغرور مباش، بلکه بترس: علاوه بر این، هر غیریهودی که در «درخت» خدا قرار دارد تنها با ایمان آنجا هست، نه با اعمال و یا شایستگی. اگر غیریهودیان‌ ایمان نداشته باشند، به همان شکلی که یهودیان قطع شدند، آنها نیز قطع می‌شوند.

۴. آیات (۲۲-۲۴) کاربرد هدف خدا در رد بنی‌اسرائیل که ممکن است به نفع غیر‌یهودیان باشد.

 

پس مهربانی و سخت‌گیری خدا را در نظر داشته باش؛ سخت‌گیری به کسانی که سقوط کرده‌اند، امّا مهربانی به تو، البته به این شرط که در مهربانی او ثابت بمانی؛ وگرنه تو نیز بریده خواهی شد. و اگر آنها نیز در بی‌ایمانی ادامه ندهند، باز پیوند خواهند شد، زیرا خدا قادر است آنها را بار دیگر پیوند بزند. زیرا اگر تو از درختِ زیتونِ وحشی بریده شدی و برخلاف طبیعتت به درختِ زیتونِ آزاد پیوند گشتی، پس چقدر بیشتر شاخه‌های اصلی می‌توانند به درخت زیتونی که از آن بریده شدند، پیوند شوند.

الف. مهربانی و سخت‌گیری خدا را در نظر داشته باش: پولس بر نیاز به ادامه در مهربانی تأکید می‌کند؛ نه به معنای رستگاری توسط اعمال، بلکه ادامه به برکت و خوبی خدا به ما -رابطه‌ای با پایبندی مستمر. این ایدۀ پایبندی مستمر به «درخت» در یوحنا ۸-۱:۱۵ نیز بیان شده است.

یک) «عبارت شرطی در این آیه، اگر در مهربانی او ثابت بمانی، یادآور این است که بدون ثبات قدم، امنیتی برای بودن با انجیل نیست. چیزی به نام لطف مداوم خدا با وجود ارتداد وجود ندارد؛ آغوش نجات‌بخش و استقامت در راه خدا با هم همبستگی دارند.»

ب. اگر آنها نیز در بی‌ایمانی ادامه ندهند، باز پیوند خواهند شد: و اگر بنی‌اسرائیل به دلیل بی‌ایمانی‌شان «از درخت قطع» شدند، اگر به بی‌ایمانی ادامه ندهند، می‌تواند دوباره پیوند زده شوند.

یک) «بدیهی است که برخی از ایمانداران غیریهودی وسوسه شده بودند که فکر کنند آینده‌ای برای بنی‌اسرائیل وجود ندارد. آنها انجیل را رد کرده بودند و آن حالا به غیریهودیان‌ منتقل شده بود؛ اسرائیل تمام شد، رد شد، قطع شد. خدا به جای آنها غیریهودیان را انتخاب کرده بود. این همان نوع غروری است که پولس با آن مخالفت می‌کند.» (موریس)

ج. پس چقدر بیشتر شاخه‌های اصلی می‌توانند به درخت زیتونی که از آن بریده شدند، پیوند شوند: اگر غیریهودیان‌ به‌راحتی به «درختِ» خدا «پیوند» می‌شوند، می‌دانیم که پیوند شاخه‌های اصلی به درخت برای خدا سخت نخواهد بود. همچنین می‌توانیم فرض کنیم که شاخه‌های اصلی، پتانسیل میوه‌دهی زیادی را خواهند داشت.

طرح خدا برای بنی‌اسرائیل شامل احیای نهایی آنها است.

۱. آیات (۲۵-۲۷) وعده برای نجات تمام بنی‌اسرائیل

ای برادران، نمی‌خواهم از این راز غافل باشید -مبادا خود را دانا بپندارید- که سختدلی بر بخشی از اسرائیل حکمفرما شده است، تا وقتی که شمار کامل غیریهودیان داخل گردند. و این‌چنین تمامی اسرائیل نجات خواهد یافت. چنان‌که نوشته شده است: «رهاننده از صَهیون خواهد آمد و بی‌دینی را از یعقوب بر خواهد انداخت. و این عهد من با ایشان خواهد بود هنگامی که گناهانشان را بزدایم.»

الف. مبادا خود را دانا بپندارید: این هشداری است برای هوشیار بودن. مسیحیان نباید از این راز غافل باشند.

ب. سختدلی بر بخشی از اسرائیل حکمفرما شده است: پولس مطالب مهم را از رومیان ۲۴-۱۱:۱۱ خلاصه می‌کند. هدف خدا از سختدلیِ بخشی از بنی‌اسرائیل این است که شمار کامل غیر‌یهودیان داخل گردند.

یک) در بخشی، از ایدۀ «موقت»‌بودنِ سختدلی بنی‌اسرائیل حکایت دارد. «روزی یهودیان به سختدلی و حماقتشان پی خواهند برد. آنها عیسی مسیح را می‌پذیرند، و احیای با‌شکوه جلال قومی این افراد در عصر پادشاهی به ارمغان خواهد آمد.» (اسمیت)

ج. تا وقتی که شمار کامل غیریهودیان داخل گردند: در آن زمان، خدا بار دیگر توجه طرح طولانی خود را به‌طور خاص دوباره به بنی‌اسرائیل منعطف خواهد کرد تا همۀ اسرائیل نجات یابند. طرح بزرگ خدا، در طول تاریخ، همیشه توجه خود را به همه به‌طور مساوی قرار نمی‌دهد.

د. تمامی اسرائیل نجات خواهد یافت  این تمام اسرائیل، «اسرائیل روحانی» نیست. این همان «اسرائیل روحانی» در رومیان ۲۵:۱۱ نیست، چرا که بنی‌اسرائیل از نظر روحانی سختدل هستند. بنابراین نباید آن را اسرائیل روحانی در رومیان ۲۶:۱۱ تلقی کنیم.

یک) بین اسرائیل به‌عنوان ملت یا قوم و اسرائیل روحانی تمایز وجود دارد. پولس این موضوع را در غلاطیان ۷:۳ و بخش‌های دیگر توضیح می‌دهد. با این وجود، خدا هنوز هدف و برنامه‌ای برای قوم اسرائیل دارد و نجات را برای آنها به ارمغان خواهد آورد.

دو) ما همچنین می‌دانیم که این «اسرائیل روحانی» نیست، چرا که پولس می‌گوید آن یک راز است، و هیچ شکی نیست که اسرائیل روحانی نجات خواهد یافت.

سه) هاریسون در مورد تمام اسرائیل می‌گوید: «نظر کالوین هم بر همین بود که برای مثال، تمام جماعت نجات‌یافته، کل یهودیان و غیریهودیان را در بر می‌گرفت. اما در این باب‌ها هنوز از کلمهٔ اسرائيل برای اشاره به غیریهودیان استفاده نشده است و صحت داشتن چنین امری در نوشته‌های پولس همچنان مورد شک است.»

چهار) «قبول اینکه اسرائیل در اینجا معنی متفاوتی با اسرائیل در آیۀ ۲۵ دارد، غیرممکن است.» (بروس)

ه. تمامی اسرائیل نجات خواهد یافت: این جمله برای ما به‌وضوح بیان می‌کند که کار خدا با اسرائیل به‌عنوان یک ملت یا یک گروه قومی متمایز به پایان نرسیده است. اگرچه خدا تمرکز رحمت‌های نجات‌بخش خود را به دور از اسرائیل به‌طور خاص و بر روی غیر‌یهودیان به‌طور کلی قرار داده است، اما او دوباره به آنها توجه خواهد کرد.

یک) این متن ساده حرف کسانی را که اصرار دارند کار خدا برای همیشه با اسرائیل به‌عنوان یک قوم تمام شده است و کلیسا، اسرائیل جدید و وارث هر وعده‌ای است که تا به حال عهد‌عتیق به قوم اسرائیل داده را رد می‌کند.

دو) ما ویژگی ماندگار وعده‌های داده شده به قوم اسرائیل را به یاد خواهیم داشت (پیدایش ۱۵:۱۳ و ۷:۱۷-۸). کار خدا با اسرائیل «تمام» نمی‌شود و اسرائیل به‌عنوان کلیسا «روحانی» نمی‌شود.

سه) در حالی‌که کار خدا را می‌بینیم و از تداوم کار او در میان مردم دنیا و در تمام دوره‌ها لذت می‌بریم، همچنین شاهد تمایز بین اسرائیل و کلیسا هستیم، تمایزی که پولس به آن حساس است.

و. تمامی اسرائیل نجات خواهد یافت: این جمله بدان معنی نیست که زمانی خواهد رسید که آخرین فرد، با تبار یهودی نیز نجات خواهد یافت. در عوض، زمانی را نشان می‌دهد که قوم اسرائیل نجات خواهند یافت و در آن زمان قوم به‌عنوان یک کل (به‌ویژه رهبری آن) عیسی را به‌عنوان مسیح خواهند پذیرفت.

یک) حتی عنوان ارتداد قوم اسرائیل به هر یهودیِ درگذشته نمی‌رسد، بنابراین نجات اسرائیل به هر یهودی درگذشته نیز گسترش نمی‌یابد؛ پولس از «انبوه» یهودیان سخن می‌گوید وقتی از کلمۀ تمام اسرائیل استفاده می‌کند. «تمام اسرائیل یک بیان تکراری در ادبیات یهودی است، جایی که لزوماً به معنی هر یهودی بدون استثنا نیست، بلکه اسرائیل به‌عنوان یک کل است.»

دو) و هنگامی که از تمام اسرائیل نجات خواهد یافت، سخن می‌گوید، منظور نجات آنها از طریق پذیرش عیسی به‌عنوان مسیح است، هرچند بسیار بعید به نظر می‌رسد. آنها با برخی از رو‌ش‌های عجیب و غریب «یهودی» نجات نمی‌یابند.

سه) کتاب‌مقدس توضیح می‌دهد که این شرط لازم برای بازگشت عیسی مسیح است (متی ۳۹:۲۳، زکریا ۱۰:۱۲-۱۱). عیسی تا زمانی که خدا دوباره تمرکز فیض نجات‌بخش را به اسرائیل برگرداند، باز نخواهد گشت و اسرائیل از طریق عیسی مسیح به خدا پاسخ می‌دهد.

ز. رهاننده از صَهیون خواهد آمد: این نقل قول از اشعیا نشان می‌دهد که خدا هنوز برای نجات قوم اسرائیل کار دارد و آنها را رها نکرده است.

۲. آیات (۲۸-۲۹) محبت خدا و دعوت خدا از قوم اسرائیل هنوز ادامه دارد.

به‌ لحاظ انجیل، به‌خاطر شما، دشمن‌اند؛ امّا به لحاظ گزینشِ الهی، به‌خاطر پدران، محبوب خدایند. زیرا خدا هرگز عطایا و دعوت خود را بازپس نمی‌گیرد.

الف. به لحاظ انجیل، به‌خاطر شما، دشمن‌اند؛ امّا به لحاظ گزینشِ الهی: اگرچه به نظر می‌رسید که در روزگار پولس یهودیان دشمن خدا بودند و علیه عیسی بودند، اما هنوز محبوب هستند، اگرچه به‌خاطر پدران محبوب خدایند (بزرگان عهد‌عتیق).

یک) مسلماً که برای چیزی بیش از پدران خود مورد محبت بودند، ولی پدرانشان برای محبوب‌شدن آنها کافی بود.

ب. خدا هرگز عطایا و دعوت خود را بازپس نمی‌گیرد: این دلیل دیگری است که خدا از قوم اسرائیل دست نکشیده است. این اصل که توسط پولس بیان شده است، بسیار فراتر از قوم اسرائیل است و ما را آسوده می‌کند. یعنی خدا از ما دست برنمی‌دارد و راه را برای بازگشت ما باز می‌گذارد.

۳. آیات (۳۰-۳۲) پولس به مسیحیان غیریهودی هشدار می‌دهد که به یاد داشته باشند که از کجا آمده‌اند و قول خدا دربارۀ مردم یهود چیست.

درست همان‌گونه که شما زمانی نسبت به خدا نافرمان بودید، امّا اکنون در نتیجۀ نافرمانی ایشان رحمت یافته‌اید، ایشان نیز اکنون نافرمان شده‌اند تا در نتیجۀ رحمت خدا بر شما، [اکنون] بر ایشان نیز رحم شود. زیرا خدا همه را در بند نافرمانی نهاده، تا بر همگان رحمت کند.

الف. شما زمانی نسبت به خدا نافرمان بودید: مسیحیان غیر‌یهودی از نافرمانی آمدند؛ با این‌حال خدا به آنها رحمت نشان داد، تا حدودی به‌علت نافرمانی قوم اسرائیل.

ب. در نتیجۀ نافرمانی ایشان رحمت یافته‌اید: اگر خدا از نافرمانی اسرائیل برای خیریت غیر‌یهودیان استفاده کرد، می‌تواند از رحمتی که به غیر‌یهودیان نشان داده شده است نیز برای رحمت قوم اسرائیل استفاده کند.

ج. خدا همه را در بند نافرمانی نهاده: ایده این است که خدا هر دو گروه یهودی و غیر‌یهودی را به‌عنوان قانون‌شکن در بازداشت نگه داشته است. خدا بر اساس شخصیت و کار عیسی به این زندانیان رحم می‌کند.

۴. آیات (۳۳-۳۶) ستایش خدا برای طرح و پیشرفت آن.

وه که چه ژرف است دولت و حکمت و علم خدا؛ تقدیرهای او کاوش‌ناپذیر است و راه‌هایش درک‌ناشدنی. «زیرا کیست که فکر خداوند را دانسته و یا مشاور او بوده باشد؟ چه کسی چیزی به خدا بخشیده تا به او بازپس داده شود؟» زیرا همه چیز از او، و به‌واسطۀ او، و برای اوست. او را تا ابد جلال باد. آمین.

الف. چه ژرف است دولت و حکمت و علم خدا؛ تقدیرهای او کاوش‌ناپذیر است و راه‌هایش درک‌ناشدنی: همان‌طور که پولس به طرح بزرگ خدا برای قرن‌ها توجه می‌کند، ناگهان شروع به ستایش خدا می‌کند. پولس متوجه می‌شود که راه‌های خدا درک ناشدنی است و حکمت و علم خدا فراتر از اوست.

یک) چه کسی می‌توانست تمام این سناریو را با یهودیان، غیر‌یهودیان و کلیسا برنامه‌ریزی کند، مسلماً خدا آن را برنامه‌ریزی کرده است؟ با این حال، می‌توانیم ژرفای حکمت و شفقت او را در این طرح ببینیم.

دو) «عجیب است که با کتاب‌مقدسی این‌چنین که جلوی چشم آنها بود، می‌نشستند و با خیال آسوده در مورد فرامین و تدابیری که خدا برای ابدیت سرشته است، می‌نوشتند و با چنان اطمینانی سخن می‌گفتند که گویی خود بخشی از تدبیر خدای متعال هستند و از شروع راه‌هایش با آنها بوده است!» (کلارک)

ب. کیست که فکر خداوند را دانسته و یا مشاور او بوده باشد؟ نقل قول از اشعیا ۱۳:۴۰ و ایوب ۱۱:۴۱ تأکید بر حکمت و حاکمیت خدا دارد؛ هیچ‌کس نمی‌تواند خدا را بدهکار خود کند.

یک) چه کسی چیزی به خدا بخشیده تا به او بازپس داده شود؟ شما می‌توانید هر آنچه می‌خواهید را امتحان کنید -اما هرگز نمی‌توانید خدا را بدهکار خود کنید. شما نمی‌توانيد خدا را مقصر قلمداد کنید، زیرا او هيچ‌وقت نيازی به بازپرداخت بدهی به کسی نخواهد داشت.

ج. همه چیز از او، و به‌واسطۀ او، و برای اوست: «همۀ این کلمات تک هجا هستند. یک کودک که تازه خواندن یاد گرفته به‌راحتی می‌تواند آنها را هجی کند. اما چه کسی معنای واقعی آنها را می‌فهمد؟» (مایر)

یک) همه چیز از اوست: این طرح از طرف خدا آمده است. اين ايدۀ یک انسان نبود؛ ما چنین نگفتیم: «من به خدا توهین کرده‌ام و باید راهی برای بازگشت به او پیدا کنم. بیایید روی نقشه‌ای کار کنیم تا به خدا برگردیم.» در بی‌تفاوتی روحانی و مرگ، ما به چنین برنامه‌ای اهمیتی نمی‌دادیم و حتی اگر اهمیت می‌دادیم به اندازۀ کافی باهوش یا عاقل نیستیم که چنین برنامه‌ای بسازیم. همه چیز از اوست.

دو) همه چیز به‌واسطۀ اوست: حتی اگر برنامه را داشتیم، نمی‌توانستیم آن را اجرا کنیم. ما نمی‌توانستیم خودمان را از این زندان گناه و خودخواهی رها کنیم. این کار تنها می‌تواند به‌واسطۀ او اتفاق بیفتد، و از طریق کار بزرگ عیسی مسیح به جای ما، و به‌واسطۀ او است که نجات را به ارمغان می‌آورد .

سه) همه چیز برای اوست: این برای من نیست، برای شما نیست، همه چیز برای اوست «تا فیض پرجلال او ستوده شود» (افسسیان ۶:۱). برای خشنودی اوست که خلق شده‌ایم و از جلال و حرمت‌بخشیدن به او احساس رضایت می‌کنیم.

د. او را تا ابد جلال باد: حقیقیت این است که پولس تشخیص نمی‌دهد خدا او را وا می‌دارد تا خدا را بیشتر جلال دهد. وقتی عظمت خدا را درک می‌کنیم، او را با تمام اشتیاق می‌پرستیم.