فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
اول سموئیل باب ۱۳ – نافرمانی شائول
تهدید فلسطینیها
۱. آیات (۱-۲) شائول اولین لشکر اسرائیل را تشکیل میدهد.
شائول سی ساله بود که پادشاه شد، و چهل و دو سال بر اسرائیل سلطنت کرد. شائول سه هزار مرد از اسرائیل برگزید؛ دو هزار تن در مِکماش و در نواحی مرتفع بِیتئیل با او بودند، و هزار تن دیگر در جِبعَۀ بِنیامین با یوناتان. مابقی قوم را به خانههایشان فرستاد، هر کس را به خیمۀ خود.
الف. شائول سه هزار مرد از اسرائیل برگزید: این اولین ارتش «منظم» اسرائیل بود. پیش از این اسرائیل تنها شبهنظامیانی داشت که در زمان تهدید ملی جمع میشدند. حالا برای اولین بار اسرائیل یک ارتش حرفهای داشت.
ب. هزار تن دیگر در جِبعَۀ بِنیامین با یوناتان: این اولین اشاره به پسر شائول یوناتان است. بخش مهم و فوق العادهای از اول سموئیل در مورد او خواهد بود.
یک( «اين اولين جايي است که اين مرد شجاع و بینظیر در آن ظاهر ميشود؛ مردی که یکی از دوستداشتنیترین شخصیتهای کتابمقدس است.» (کلارک)
۲. آیات (۴-۳) یوناتان با فلسطینیها درگیر میشود.
یوناتان قراول فلسطینیان را که در جِبَع بود شکست داد، و فلسطینیان این را شنیدند. آنگاه به دستور شائول در سرتاسر آن سرزمین کَرِنا نواخته، گفتند: «ای عبرانیان بشنوید!» پس تمامی اسرائیل شنیدند که شائول قراول فلسطینیان را شکست داده است، و اسرائیلیان بوی گند در مشام فلسطینیان شدهاند. پس مردم فرا خوانده شدند تا در جِلجال به شائول بپیوندند.
الف. یوناتان قراول فلسطینیان را که در جِبَع بود شکست داد: یوناتان رهبر نظامی فوقالعادهای بود. او بارها توانایی رهبریِ حمله موفق را از خود نشان داده بود. با این حال این حمله باعث شد فلسطینیها تحریک شوند. در اصل، تا زمانی که بنیاسرائیل حکومت فلسطینیان را تحمل میکردند و سلطه آنها را به چالش نمیکشیدند، به آنها اجازه داده شد که از مزیت «آرامش قوم تحت سلطه» استفاده کنند. اما از طریق این حمله یوناتان اعلام کرد: «ما دیگر تسلیم فلسطینیها نمیشویم.»
یک) بهوضوح میگوید: اسرائیلیان بوی گند در مشام فلسطینیان شدهاند تا زمانی که اسرائیل در جایگاه ضعف و شکستخورده خود باقی بود، فلسطینیها فکر میکردند که آنها مردم خوبی هستند. به محض اینکه اسرائیل در برابر دشمنان خداوند جسارت و شجاعت نشان دادند، اسرائیلیان بوی گند در مشام فلسطینیان شدند.
دو) همین اصل از نظر روحانی در زندگی ما نیز صادق است. ما علیه ارتش فلسطینیها نمیجنگیم؛ دشمنان ما فرمانروایان… اولیای امور… و نیروهای تاریکی حاکم بر این این جهان تاریک… و نیروهای شیطانی در آسمان هستند (افسسیان ۱۲:۶). اما دشمنان روحانی ما همان نگرش فلسطینیها را دارند. تا زمانی که ما ضعیف و مطیع دشمنان روحانی خود هستیم، به هیچ وجه کاری به کار ما ندارند. ممکن است حتی از ما خوششان هم بیاید. اما به محض اینکه جسارت و شجاعت در برابر دشمنان خداوند نشان میدهیم دشمنان روحانی، ما را بوی گند در مشام میدانند. اگر صلح با شیطان برای شما مهمتر از پیروزی در خداوند باشد، شما اغلب مغلوب و فرمانبردار خواهید بود.
ب. در جبع: باستانشناسان این قلعه فلسطینی را در جبع (که با نام جیبه (Gibeah) نیز شناخته میشود) پیدا کردهاند. شواهد باستانشناسی نشان میدهد که تخریب شده، اما بعدها توسط شائول بازسازی و به کاخ و قلعه او تبدیل شده است.
ج. پس تمامی اسرائیل شنیدند که شائول قراول فلسطینیان را شکست داده است: شائول به وضوح برای حمله جسورانه یوناتان به قراول فلسطینیان برای خود اعتبار کسب کرد. این ضعف بدی در قلب و شخصیت شائول بود. حس عدم امنیت او اجازه نمیداد هیچ یک از وابستگانش (حتی پسرش) اعتباری دریافت کند. او مانند انسانهای تشنه نیاز داشت تا مورد تمجید قرار بگیرد.
۳. آیات (۵-۷) فلسطینیها لشکر خود را آماده میکنند.
فلسطینیان سه هزار ارابه، شش هزار سوارهنظام، و سربازانی بیشمار همچون ریگ دریا برای نبرد با اسرائیل گرد آوردند، و برآمده در مِکماش به طرف شرق بِیتآوِن اردو زدند. چون مردان اسرائیل دیدند که در تنگی هستند، زیرا که قوم بهغایت در فشار بودند، پس خود را در غارها و گودالها و صخرهها و قبرها و چاههای آب پنهان کردند؛ حتی برخی از عبرانیان از اردن عبور کرده، به سرزمین جاد و جِلعاد رفتند. و اما شائول هنوز در جِلجال بود و سپاهیان جملگی لرزان و هراسان او را پیروی میکردند.
الف. فلسطینیان سه هزار ارابه، شش هزار سوارهنظام، و سربازانی بیشمار همچون ریگ دریا برای نبرد با اسرائیل گرد آوردند: فلسطینیها که از حرکت بنیاسرائیل خشمگین شده بودند، ارتش عظیمی را جمع کردند تا اسرائیل را در هم بشکنند.
یک( ذکر سی هزار ارابه باعث شده تا در صحت این عدد تردیدهایی وجود داشته باشد. «این عدد برای یک بیایمان باورنکردنی به نظر میرسد؛ ممکن است چنین پاسخی به او کافی باشد، منطقیتر این است که تصدیق کنیم یک نفر در هنگام رونویسی کتابمقدس عدد یا تاریخ را اشتباه وارد کرده است، که البته مستقیماً بر مسائل اعتقادی و زندگی خوب تأثیر نمیگذارد. این تصدیق بر استفاده از اینکونه اختلافات همچون دستاویزی برای زیرسؤال بردن حقیقت و ماهیت الهی کتابمقدس ارجحیت دارد. البته اشتباه در عبری جزئی است، ممکن است به اشتباه «سه هزار» (schalosh) به جای «سی هزار» (shelishim) نوشته شده باشد؛ این تفسیر با ترجمههای دو نسخه باستانی سریانی و عربی که در نسخههای عبری مربوط به آنها «سه هزار» خوانده میشود، همسو است.» (پول)
ب. چون مردان اسرائیل دیدند که در تنگی هستند: یوناتان به اندازه کافی جسور بود تا حمله اولیه علیه فلسطینیها را آغاز کند، اما مردان اسرائیل به اندازه کافی جسور نبودند که حالا در برابر دشمن خود قوی بایستند. از شدت ترس (قوم بهغایت در فشار بودند) در هر جایی که میتوانستند پنهان شدند (در غارها و گودالها و صخرهها و قبرها و چاههای آب پنهان کردند) یا به آن سوی رودخانه اردن (به سرزمین جاد و جلعاد) فرار کردند. این بدترین موقعیت برای اسرائیل بود.
یک( احتمالاً بسیاری از آنها فکر می کردند: «چیزی که ما واقعاً به آن نیاز داریم یک پادشاه است. یک پادشاه مشکلات ما را حل میکند.» حالا آنها يک پادشاه دارند و مشکلات هنوز پابرجاست. ما اغلب فکر میکنیم که شرایط «مشکلات را رفع خواهد کرد در حالی که اینطور نیست.» «و در نتیجه خدا قصد داشت تا به آنها پوچی اعتماد جسمانی به انسانها را به آنها بیاموزد؛ و اینکه آنها بدانند اکنون که پادشاه دارند نیز به لطف و کمک خدا نیازمند هستند، درست مثل زمانی که پادشاه نداشتند.» (پول)
ج. شائول هنوز در جِلجال بود: موقعیت شائول بهعنوان پادشاه در جلجال تأیید شد (اول سموئیل ۱۵:۱۱). او ماهها بعد هنوز در آنجا بود (اول سموئیل ۱:۱۳). شايد شائول ميخواست این روز باشکوه را زنده نگه دارد زمانی که سموئیل او را بهعنوان پادشاه در برابر تمام قوم معرفی کرد. حالا که او پادشاه بود، مردان اسرائیل انتظار چیزهای بیشتری از او داشتند.
د. جملگی لرزان و هراسان او را پیروی میکردند: آنها همواره به شائول بهعنوان پادشاه افتخار میکردند، اما واقعاً ترسیده بودند. بهتر این است که پيروان لرزان داشته باشيد تا هيچ پيرواني نداشته باشید، اما چقدر بهتر بود که اسرائيل حقیقتاً به خداوند در اينجا اعتماد ميکرد.
قربانی نادرست شائول
۱. آیات (۹-۸) شائول قربانی تمامسوز تقدیم میکند.
باری، شائول مطابق زمانی که سموئیل تعیین کرده بود، هفت روز درنگ کرد، اما سموئیل به جِلجال نیامد و قوم از نزد او پراکنده میشدند. پس گفت: «قربانی تمامسوز و قربانیهای رفاقت را نزد من آورید»، و خودْ قربانی تمامسوز را تقدیم کرد.
الف. شائول مطابق زمانی که سموئیل تعیین کرده بود، هفت روز درنگ کرد: شائول ماهها در جلجال بود. زیر فشار بحران کنونی، هر یک روز بسیار مهم به نظر میرسید. شائول میدانست که فلسطینیها ارتش عظیمی علیه او جمع کردهاند و هنگامی که کامل سازماندهی بشوند شکست آنها بسیار سختتر خواهد بود. شائول احتمالاً احساس میکرد که پاسخ سریع بهترین شانس را به او برای پیروزی در نبرد میدهد.
ب. شائول مطابق زمانی که سموئیل تعیین کرده بود: سموئیل به شائول گفت که در جلجال منتظر او باشد. آنگاه سموئیل تقدیم قربانیها را اداره میکرد و اسرائیل از نظر روحانی آماده نبرد میشد.
ج. سموئیل به جِلجال نیامد و قوم از نزد او پراکنده میشدند: این امر بر اضطراب شائول افزود. اول اینکه انتظار برای سموئیل استرسزا بود چون احساس میکرد زمان به ضرر اوست. دوم اینکه قوم از نزد او پراکنده میشدند چرا که احساس میکردند نبردی نمیشود و نقشه او جواب نمیدهد.
یک) ممکن است تصور کنیم که در اوایل هفته، شائول دیدگاه خود را در یک سخنرانی حماسی برای سربازان توضیح داد: «ای مردان، ما علیه فلسطینیها به نبرد میرویم. آنها مردان بیشتر، ارابههاي بيشتر، اسبهاي بيشتر و شمشير و نيزههاي بهتري نسبت به ما دارند. بنابراین، ما باید به خدا اعتماد کنیم و قبل از اینکه آنها سازماندهی شوند، حمله سریعی انجام دهیم. بهزودی سموئیل میآید و ما را در قربانی در برابر خدا رهبری میکند. بعد از آن بيرون میرویم و فلسطینیها را تار و مار می کنیم!» اما این اتفاق نیفتاد. روزها طولانی شد و سموئیل نیامد. سربازان اعتماد به شائول بهعنوان یک رهبر را از دست میدادند و قوم از نزد او پراکنده میشدند. شائول احساس کرد که دچار دردسر بزرگی شده است.
د. خودْ قربانی تمامسوز را تقدیم کرد: این کار آشکارا گناه بود. اول اینکه شائول از سموئیل سرپیچی کرد. دوم اینکه شائول پادشاه بود، نه کاهن و فقط کاهنها قربانی میکردند. شائول اجازه نداشت کار کاهنها را انجام دهد.
یک) تاریخ نشان میدهد که ترکیب قدرت مذهبی و مدنی چقدر خطرناک است و خدا اجازه نمیداد پادشاهان اسرائیل، کاهن باشند و کاهنها پادشاه باشند. در دوم تواریخ ۲۶ عُزیای پادشاه تلاش کردد تا کار کاهن را انجام دهد و خدا او را به جذام مبتلا کرد.
دو) از ترس، از روی وحشت، از روی اینکه نمیدانست چه کار دیگری باید انجام دهد، شائول بهوضوح مرتکب گناه شد. «اگر شائول پیش از این در میان انبیا بود، آیا اکنون در میان کاهنها قرار میگرفت؟ آیا میتوان گفت اینجا در نافرمانی یک فداکاری وجود داشت؟ ای مرد بی چاره! چه فایدهای دارد که برای خدا، اما علیه او قربانی کنی؟» (ترپ)
۲. آیات (۱۰-۱۲) سموئیل از راه میرسد و شائول سعی میکند کارش را توضیح دهد.
به محض اینکه تقدیم قربانی تمامسوز را به پایان رسانید، سموئیل از راه رسید و شائول برای خوشامدگویی به او به استقبالش بیرون رفت. سموئیل پرسید: «چه کردهای؟» شائول پاسخ داد: «چون دیدم قوم از نزد من پراکنده میشوند و تو در زمان مقرر نیامدی و فلسطینیان در مِکماش گرد آمدهاند، پس گفتم: ”اکنون فلسطینیان در جِلجال بر من فرود خواهند آمد و من هنوز نظر لطف خداوند را نطلبیدهام.“ پس مجبور شدم خودم قربانی تمامسوز را تقدیم کنم.
الف. به محض اینکه تقدیم قربانی تمامسوز را به پایان رسانید: شائول تصمیم گرفت و تقدیم قربانی را یک ساعت زودتر از رسیدن سموئیل انجام داد. اگر به خدا اعتماد می کرد و یک ساعت دیگر صبر میکرد، چقدر شرایط میتوانست متفاوت باشد! آخرین لحظات انتظار معمولاً سختترین لحظات است و بهشدت ما را وسوسه میکنند که مسائل را خودمان حل و فصل کنیم.
ب. شائول برای خوشامدگویی به او به استقبالش بیرون رفت: در اینجا شائول واقعاً از حد خود پا را فراتر گذاشته بود. در حقیقت، عبرانیها میگویند که شائول میخواست سموئیل را برکت دهد -همانطور که یک کاهن قوم را برکت میداد. در این لحظه شائول واقعاً خود را یک کاهن میدید، ابتدا تقدیم کردن قربانی و سپس برکت دادن.
یک) شائول با قصد برکت دادن سموئیل شاید سعی داشت تا به سموئیل نشان دهد که چقدر روحانی است. او مثل کودکی است که دستش در ظرف بیسکویت گیر کرده است و بعد به مادرش میگوید: «بیا دعا کنیم!»
ج. سموئیل پرسید: «چه کردهای؟»: سموئیل ميدانست که شائول کار اشتباهي کرده است. احتمالاً ميتوانست بوي قرباني را در هوا حس کند. اما سموئیل به دنبال دلایل و بهانهها نبود زیرا هیچ دلیل و بهانه قابل قبولی وجود نداشت. تنها چيزي که سموئیل ميخواست بشنود اعتراف و توبه بود.
د. شائول پاسخ داد: پاسخ شائول نمونهای کلاسیک از بهانهسازی و عدم اعتماد به خدا است.جمله به جمله، شائول گناه خود را با بهانه آوردن بدتر کرد.
یک) دیدم قوم از نزد من پراکنده میشوند: «باید برای تحت تأثیر قرار دادن قوم و به دست آوردن حمایت آنها کاری میکردم.» اما اگر شائول از خدا اطاعت میکرد و به خدا اعتماد داشت، خدا کاری میکرد که او با مردم یا بدون آنها بر فلسطینیها پیروز شود. شاید بسیاری از قوم اسرائیل شائول را بهخاطر قربانی کردن تحسین میکردند. «چه خوب، او مرد عمل است! او کارها را سر و سامان میدهد. هیچوقت نفهمیدم که چرا کاهنها اینقدر خاص و پر از تشریفات هستند.» شائول میتوانست در یک رأیگیری به نتایج مثبتی برسد، اما اگر خدا با او نبود، همه چیز فرو میپاشید. او به جای رضایت مردم باید بیشتر نگران خشنود کردن خدا میبود.
دو) تو در زمان مقرر نیامدی: «شما سموئیل را دیدید، واقعاً تقصیر او بود. اگر زودتر میآمد، من این کار را نمیکردم.» اما اگر شائول از خدا اطاعت میکرد و به او اعتماد میکرد، خدا آمدن سموئیل و زمانبندی آن را در دست داشت. حتی اگر اشتباه از سموئیل بود، گناه شائول را توجیه نمیکرد. ما اغلب سعی میکنیم گناهمان را به گردن شخص دیگری بیندازیم.
سه) فلسطینیان در جِلجال بر من فرود خواهند آمد و من هنوز نظر لطف خداوند را نطلبیدهام: «واقعاً به کمک خدا علیه فلسطینیها نیاز داشتیم و ما الان به کمک نیاز داشتیم بنابراین باید این کار را انجام میدادم.» اما اگر شائول اطاعت میکرد و به خدا اعتماد داشت، خداوند شخصاً با فلسطینیها برخورد میکرد. شائول میتوانست به روشهای مختلفی نظر لطف خداوند را بطلبد. او میتوانست با قلبی فروتنانه خداوند را برای کمک به قوم بخواند، اما در عوض، تنها کاری را انجام داد که نباید انجام میداد: تقدیم قربانی.
چهار) پس مجبور شدم: «مجبور شدم. به نظر کار درستي ميآمد و دیگر نمیتوانستم صبر کنم.» با اینکه شائول احساس میکرد مجبور شده است، اما قرار نبود با احساساتش حکومت کند. مجبور نبود گناه کند -هر چند دلش میخواست.
پنج) نحوه توضیح شائول کاملاً روشن میکند که او دچار هیچ سوءتفاهم نشده بود. او به سموئیل نگفت: «آیا من کار اشتباهی کردم؟» او دقیقاً میدانست که چه کرده و احتمالاً از قبل به بهانهها فکر کرده بود.
۳. آیات (۱۳-۱۴) سموئیل حکم خدا را بر خانواده شائول اعلام میکند.
سموئیل به او گفت: «احمقانه رفتار کردی و فرمانی را که یهوه خدایت به تو داده بود، نگاه نداشتی. زیرا در آن صورت خداوند پادشاهیات را تا ابد بر اسرائیل استوار میداشت. اما حال پادشاهی تو دیگر دوام نخواهد یافت، زیرا خداوند مردی موافق دل خود جُسته و او را به رهبری قوم خویش مأمور ساخته است، زیرا آنچه را خداوند به تو فرمان داد، نگاه نداشتی.» آنگاه سموئیل برخاست و از جِلجال به جِبعَۀ بِنیامین رفت.»
الف. احمقانه رفتار کردی: این عبارت تندتر از آن چیزی است که ما فکر میکنیم. سموئیل منظورش این نبود که شائول خنگ یا احمق است. کتابمقدس از احمق بهعنوان کسی یاد میکند که از نظر اخلاقی و روحانی مشکل دارد.
ب. فرمانی را که یهوه خدایت به تو داده بود، نگاه نداشتی: با وجود بهانهها، توجیهها و تلاشهای متعدد برای انداختن تقصیر به گردن دیگران، موضوع اساسی بدون تغییر باقی ماند. سموئیل آن را آشکارا بیان کرد: فرمانی را که یهوه خدایت به تو داده بود، نگاه نداشتی. خدا به او فرمان داد که کاری انجام دهد، و او برعکس این کار را انجام داد.
ج. در آن صورت خداوند پادشاهیات را تا ابد بر اسرائیل استوار میداشت: تمام هدف پادشاه، تأسیس دودمانی بود که پسران یکی پس از دیگری بر تخت بنشینند. خدا به شائول گفت که نوادگانش پس از او سلطنت نخواهند کرد. اگرچه او یک پادشاه بود، اما سلطنت را در اسرائیل تثبیت نمیکرد.
د. پادشاهی تو دیگر دوام نخواهد یافت: از این کلمات ممکن است انتظار داشته باشیم که شائول درست در آن لحظه از پادشاهی خلع شود. اما شائول در واقع ۲۰ سال ديگر سلطنت ميکند. او هنوز هم بهعنوان پادشاه بر تخت سلطنت خواهد بود، اما شرایط همانگونه نخواهد بود زیرا پایان پادشاهی او قطعی بود.
یک) اين گناه کوچکي نبود. «سرپیچی از خدا در کوچکترین شکل به اندازه کافی گناه است: هیچ گناهی نمیتواند کم باشد، زیرا خدای کوچکی وجود ندارد که بر علیه او گناه کنید.» (ترپ)
دو) با توجه به فاصله زمانی قابل توجهی که بین صدور حکم و وقوع واقعی آن وجود دارد، میتوانیم اعلامیه سموئیل را فرصتی برای توبه در نظر بگیریم. بارها، هنگامی که خدا حکمش را اعلام میکند، اگر قومش توبه کنند، بر آنها رحم میکند. «اگرچه خدا به شائول در مورد از دست دادن بالقوه پادشاهی خود به دلیل این گناه هشدار داد، بعید نیست که شرط ضمنی وجود داشته باشد، همانطور که در چنین شرایطی مرسوم است.» (پول)
ه. خداوند مردی موافق دل خود جُسته و او را به رهبری قوم خویش مأمور ساخته است، زیرا آنچه را خداوند به تو فرمان داد، نگاه نداشتی: اگرچه خدا شائول را رد کرد، اما اسرائیل را رد نکرد. چون خدا اسرائیل را دوست داشت او پادشاهی را بلند میکند، مردی موافق دل خودش.
یک) شائول مردی موافق دل اسرائیل بود. او از منظر ظاهر، اعتبار و معیارهای انسانی کاملاً چيزی بود که قوم میخواست. اما خدا به اسرائیل مردی موافق دل خودش میدهد و آن مرد را بلند میکند تا پادشاه بعدی باشد.
دو) میتوان به آسانی گفت که پادشاهی از شائول گرفته شد زیرا او گناه کرد و تا حدی، این درست بود؛ اما موضوع فراتر از آن بود. داوود نیز گناه کرد با این حال خدا هرگز پادشاهی را از داوود و نوادگانش نگرفت. مسئله بزرگتر از این ارتکاب گناه بود؛ مسئله داشتن مردی موافق دل خداوند بود.
و. مردی موافق دل خداوند: این سخن یعنی چه؟ ما میتوانیم این موضوع را با نگاه کردن به مردی که موافق دل خداوند نبود (شائول) بفهیم و او را با مردی که موافق دل خداوند بود (داوود) مقایسه کنیم.
یک) مردی موافق دل خدا خداوند را حرمت میداشت. شائول بیشتر از خواست خدا نگران خواست خود بود. داوود ميدانست که اراده خدا از همه چیز مهمتر است. حتی زمانی که داوود خواست خدا را انجام نداد، باز هم میدانست که خواست خدا مهمتر است. همه گناهان بهخاطر بیاعتنایی به خدا است، اما داوود بیشتر بهخاطر ضعف بود که گناه کرد و شائول بیشتر بهخاطر بیاعتنایی به خدا.
دو) مردی موافق دل خدا او را صاحب تخت و پادشاهی میداند. برای شائول، شائول پادشاه بود. برای داوود، خداوند پادشاه بود. داوود و شائول هر دو میدانستند که قربانی کردن قبل از نبرد مهم است. اما داوود فکر میکرد مهم است زیرا خدا را خشنود و تکریم میکند. شائول فکر می کرد مهم است زیرا ممکن است به او در پیروزی در نبرد کمک کند. شائول فکر میکرد خدا به او کمک خواهد کرد تا به اهدافش دست یابد. داوود فکر میکرد که خود خدا هدف است.
سه) مردی موافق دل خدا دلی توبهکار دارد. هنگامی که شائول با گناه خود مواجه شد بهانهتراشی کرد. هنگامی که داوود با گناه خود مواجه شد به گناه خود اعتراف کرد و توبه کرد (دوم سموئیل ۱۳:۱۲).
چهار) مردی موافق دل خدا انسانهای دیگر را دوست دارد. شائول بهطور فزایندهای در برابر مردم تندخو شد و بیشتر و بیشتر برای خود زندگی میکرد، اما داوود مردم را دوست داشت. هنگامی که داوود ناتوان و تنگدست بود او هنوز هم محبت میکرد و به کسانی خدمت میکرد که حتی ناتوانتر و تنگدستتر بودند (اول سموئیل ۱:۲۲-۲).
ز. خداوند مردی موافق دل خود جُسته و او را به رهبری قوم خویش مأمور ساخته است: خدا به دنبال اینچنین مردی بود و خدا این مرد را در جایی بعید پیدا کرد. در واقع در این زمان، او اصلاً یک مرد نبود! خدا هنوز هم به دنبال زن و مردی موافق دل خود میگردد.
یک) اگر داوود با وجود انجام گناهانی که ما نیز مرتکب شدهایم، خدا رو دوست داشت، پس ما هم ميتوانيم قلب او را داشته باشيم. ما میتوانیم خدا را همانند داوود دوست داشته باشیم و دنبال کنیم.
تهدید فلسطینیها
۱. آیات (۱۵-۱۸) فلسطینیها حمله را شروع میکنند.
شائول مردانی را که همراهش بودند شمارش کرد، و شمار آنها حدود ششصد تن بود. شائول و پسرش یوناتان و افرادی که همراه آنها بودند در جِبعَۀ بِنیامین ماندند، اما فلسطینیان در مِکماش اردو زدند. مهاجمان در سه دسته از اردوگاه فلسطینیان بیرون آمدند: یک دسته به سمت عُفرَه به سرزمین شوعال رفتند، دستۀ دوّم به سمت بیتحورون، و دستۀ سوّم به سمت مرز مُشرِف به وادی صِبوعیم که به بیابان ختم میشد.
الف. سموئیل برخاست: سموئیل آنجا را ترک کرد چون میدانست اعلام داوری دعوتی برای توبه است و احتمالاً میدانست که شائول توبه نخواهد کرد.
ب. شمار آنها حدود ششصد تن بود: پیش از این شائول حدود سه هزار نفر در ارتش منظم خود داشت (اول سموئیل ۲:۱۳). حالا او تنها ۶۰۰ نفر دارد، زیرا بسیاری از سربازان در حالی که شائول منتظر سموئیل بود، پراکنده شدند (اول سموئیل ۸:۱۳). از دست دادن بسیاری از مردان احتمالاً دلیلی بود که شائول قربانی کردن را بدون سموئیل انجام داد و بیاعتمادی و نافرمانی دل خود نسبت به خدا را به نشان داد.
یک) به گفته اول سموئیل ۵:۱۳ فلسطینیها از قبل ارتش عظیمی داشتند که بهراحتی از سه هزار مرد شائول پیشی میگرفت. شائول کوچک شدن نیروی نامنظم خود را حالا به یک پنجم اندازه قبلی خود (از سه هزار به ششصد) دید. خدا به این روش میخواست ایمان شائول را آزمایش کند، تا ببیند آیا او به قدرت عظیم خدا ایمان دارد تا از عهده بسیاری با تعداد کمی بر بیاید یا نه.
ج. مهاجمان در سه دسته از اردوگاه فلسطینیان بیرون آمدند: با توجه به تعداد زياد سربازها، فلسطینیها ميتوانستند به هر جایی که بخواهند حمله کنند. آنها ارتشی بیباک و مخوف علیه شائول و اسرائیل بودند.
۲. آیات (۱۹-۲۳) برتری دانش فلسطینیها
در آن روزها در تمامی سرزمین اسرائیل آهنگری یافت نمیشد، زیرا فلسطینیان میگفتند: «مبادا عبرانیان شمشیر یا نیزه برای خود بسازند!» پس هر یک از اسرائیلیان برای تیز کردن گاوآهن و کُلنگ و تَبر و داسخود نزد فلسطینیان میرفتند. هزینۀ تیز کردن گاوآهن و کلنگ دو سوّم مثقال، و هزینۀ تیز کردن تبر و سوهان زدن سُک یک سوّم مثقال بود. بنابراین در روز نبرد، در دست هیچیک از افرادی که همراه شائول و یوناتان بودند شمشیر یا نیزه یافت نمیشد، و تنها شائول و پسرش یوناتان شمشیر و نیزه داشتند. و قراول فلسطینیان به گذرگاه مِکماش رفتند.
الف. در تمامی سرزمین اسرائیل آهنگری یافت نمیشد: فلسطینیها در فناوری نظامی برتر بودند و میخواستند آن را همینطور نگه دارند. از آنجا که آنها مردمی دریانورد بودند، فلسطینیها با فرهنگهای دارای تکنولوژی پیچیده در غرب، بهویژه یونانیان، معامله میکردند. آنها سلاح و دانش آن را از سرزمینهای دور وارد کرده بودند.
یک) «باستانشناسانی که دهههای متمادی در مکانهای تاریخی گوناگون کار میکردند، اشیای فلزی با تعداد و تنوع زیادی را یافتند که مربوط به دوره حکومت فلسطینیها بود، و نظر کلی محققان بر این است که فلسطینیها فلز را به کنعان وارد کردند، حداقل برای سلاح، ابزار کشاورزی و جواهرات.» (یانگبلاد)
ب. اسرائیلیان برای تیز کردن گاوآهن و کُلنگ و تَبر و داسخود نزد فلسطینیان میرفتند: فلسطینیها با دقت از فناوری نظامی خود محافظت میکردند و بنیاسرائیل را محتاج و تابع خود نگه میداشتند.
یک) میتوان تصور کرد آهنگرهای فلسطینی با اینکه برای تیز کردن هر ابزاری چندین مثقال از اسرائیلیها میگرفتند، اما هرگز لبهای بسیار تیز به آنها تحویل نمیدادند. اول، به این دلیل بود که این ابزارهای مزرعه تنها سلاحهایی بودند که بنیاسرائیل در اختیار داشتند، پس لزومی نداشت خیلی تیز شوند؟ دوم، اگر آن را خیلی تیز میکردند، مدت طولانیتر از ابزار استفاده میشد و دیرتر برای تیزکردن آن میآمدند.
ج. در دست هیچیک از افرادی که همراه شائول و یوناتان بودند شمشیر یا نیزه یافت نمیشد، و تنها شائول و پسرش یوناتان شمشیر و نیزه داشتند: تعداد اندکی سلاح آهنی در دسترس بود که تنها خانواده سلطنتی میتوانستند از آن استفاده کنند. بقیه اسرائیل با هر آنچه که میتوانستند میجنگیدند.
یک) اوضاع بهقدری بد بود که بهراحتی میتوانست تعداد اسرائیلیها را کاهش دهد. اکنون، میبینیم که خدا به فلسطینیها اجازه داد تا برتری تکنولوژی عظیمی نسبت به بنیاسرائیل داشته باشند. تنها راهی که بنیاسرائیل میتوانست پیروز شوند این بود که در همه چیز به خدا اعتماد کنند.