فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
اول سموئیل باب ۲۴- داوود جان شائول را بخشید
داوود با اینکه فرصتش را داشت، شائول را نمیکشد.
۱. آیات (۱-۲) شائول داوود را در بیابان عینجِدی تعقیب میکند.
چون شائول از تعقیب فلسطینیان بازگشت، به او خبر دادند که، «اینک داوود در بیابان عِینجِدی است.» پس سه هزار مرد برگزیده از میان تمامی اسرائیل برگرفت و به جستجوی داوود و مردانش به مقابل ’صخرههای بزهای کوهی‘ رفت.
الف. چون شائول از تعقیب فلسطینیان بازگشت: در فصل قبل، خدا بهطور معجزهآسایی داوود را نجات داد با دور کردن شائول برای مبارزه با فلسطینیها در لحظهای که شائول آماده دستگیری داوود بود. اما وقتی کار شائول با فلسطینیها تمام شد، دوباره برای تعقیب داوود بازگشت.
یک( اغلب آرزو میکنیم که پیروزی بعدی ما یک پیروزی دائمی باشد. میگوییم ای کاش دشمنان روحانی که تعقیبمان میکنند همانطور که شائول به دنبال داوود بود، بهراحتی از این کار دست بکشند تا دیگر مجبور نباشیم با آنها درگیر شویم. اما حتی زمانی که پیروز بشویم و آنها را از بین ببریم، دوباره برمیگردند، تا زمانی که ما در جلال و شکوه به حضور خداوند برویم. این تنها پیروزی دائمی که میتوانیم به دست بیاوریم.
ب. بیابان عِینجِدی: بیابان عین جدی از دریای مرده به سمت غرب امتداد دارد. هنوز هم میتوان جریان نهر بزرگی را دید که باعث شکلگیری عین جدی شده است، با وجود آبشارها و پوشش گیاهی، آن منطقه بیشتر شبیه بهشت گرمسیری است نه جایی وسط بیابان.
یک( همچنین میتوان غارهای متعددی را دید که در تپهها مانند نقطهچین دیده میشوند. اينجا جاي خوبي براي داوود و افرادش بود تا مخفي شوند در وسط بیابانی خالی، یک دیدهبان بهراحتی میتوانست نزدیک شدن سربازان را تشخیص دهد. در آنجا آب فراوان، حیاتوحش، غارهای متعدد و موقعیتهای دفاعی زیادی وجود داشت.
۲- آیه (۳) شائول ناآگاهانه به غاری میرود که داوود و افرادش در آن هستند.
در راه به چند آغل گوسفند رسید. در آنجا غاری بود و شائول برای رفع حاجت بدان داخل شد. از قضا داوود و مردانش نیز در قسمتهای تحتانی همان غار نشسته بودند.
الف. چند آغل گوسفند: این جمله نشان میدهد که آن غار بزرگی بود، به اندازه کافی بزرگ که یک گله گوسفند را پناه دهد. همه یا اکثر ۶۰۰ نفر افراد داوود میتوانستند در شکافهای غار پنهان شوند.
ب. شائول برای رفع حاجت بدان داخل شد: از آنجا که کتابمقدس کتابی واقعی است، که به افراد واقعی و زندگی واقعی آنها میپردازد، لذا تعجب نمیکنیم از توجه شائول به نیازهای شخصی خود صحبت میکند. اما همین موضوع ابتدایی و معمولی نیز توسط خدا برنامهریزی و زمانبندی شده بود، بدون اینکه شائول بداند خدا همه این امور را برنامهریزی کرده است.
یک( در حقیقت وقتی شائول برای رفع حاجت بدان داخل شد به این معنی بود که او به تنهایی به غار رفت. سربازان و محافظانش بیرون غار منتظر او بودند.
ج. از قضا داوود و مردانش نیز در قسمتهای تحتانی همان غار نشسته بودند: عجب فرصتی؟ شائول باید برای رفع احتیاج خود در همان لحظه از کنار غاری که داوود در آن پنهان شده بود، عبور کند. این امر اتفاقی نبود، بلکه بهدست خدا برنامهریزی شده بود تا داوود را آزمایش کند، به داوود درسی دهد و ایمان قلبی داوود را به نمایش بگذارد.
۳. آیات (۴-۷) داوود خود و مردانش را از کشتن شائول بازمیدارد.
پس مردان داوود به او گفتند: «بهیقین این همان روز است که خداوند دربارهاش به تو گفت که دشمنت را به دستت تسلیم خواهد کرد تا هر چه در نظرت پسند آید، با او بکنی.» آنگاه داوود برخاست و نهانی گوشۀ ردای شائول را برید. ولی بعد دچار عذاب وجدان شد، از آن رو که گوشۀ ردای شائول را بریده بود. او به مردان خود گفت: «حاشا از من که به سرورم مسیح خداوند چنین کرده، دست خود را بر او دراز کنم، زیرا که او مسیح خداوند است.» پس داوود با این سخنان مردان خود را متقاعد کرده، آنان را از حمله به شائول بازداشت. و اما شائول برخاست و از غار بیرون آمده، به راه خود رفت.
الف. پس مردان داوود به او گفتند: مردان داوود از این فرصت هیجانزده بودند و معتقد بودند که این هدیهای از سوی خداست. آنها میدانستند که این تصادفی نیست که شائول در آن لحظه تنها به آن غار آمده است. آنها فکر میکردند این فرصتی از طرف خدا برای کشتن شائول است.
یک( بهوضوح، در نوعی موقعیت قبلی خدا به داوود وعده داده بود، «دشمنت را به دستت تسلیم خواهم کرد تا هر چه در نظرت پسند آید، با او بکنی.» آنها بر این باور بودند که این تحقق وعده خدا است و داوود باید این وعده را با ایمان و با شمشیر محقق کند.
ب. داوود برخاست و نهانی گوشۀ ردای شائول را برید: ميتوانيم تصور کنيم که داوود به مشورت افرادش گوش داد و با شمشيرش در تاریکی غار بهسرعت به سمت شائول سینهخیز رفت. افراد داوود هیجانزده بودند؛ زندگی آنها بهعنوان فراری رو به پایان بود، و آنها بهزودی همچون دوستان و خدمتگزاران پادشاه جدید اسرائیل منصوب خواهند شد. اما در حالی که داوود به شائول نزدیک شد و شمشیرش را از قلاف خارج کرد، او آن را بر گردن شائول پایین نیاورد، یا آن را از پشت بر او فرو نکرد. در عوض او نهانی گوشۀ ردای شائول را برید.
یک( برخی ممکن است تعجب کنند که داوود چطور توانست اين کار را انجام بدهد بدون اینکه دیده شود. شائول ممکن است ردای خود را در گوشهای از غار گذاشته باشد و در بخشی دیگر به رفع نیازش مشغول بوده باشد، بنابراین داوود مجبور نبود درست در کنار شائول قرار بگیرد تا گوشهای از ردای او را ببرد. یا ممکن است بهقدر کافی سر و صدا از هزاران مرد خارج از غار به همراه اسبهایشان میآمد که صدای حرکت داوود بهسادگی قابل شناسایی نبود.
دو) داوود تصمیم گرفت از جان شائول بگذرد زیرا میدانست که وعده خدا این است: «تو جانشین تاج و تخت اسرائیل خواهی بود.» او میدانست که شائول سَدّ راه آن وعده است. اما او همچنین میدانست که کشتن شائول، نافرمانی از او است، زیرا خدا شائول را در موقعیت پادشاه قرار داد و این کار خدا بود که به مسأله شائول رسیدگی کند، نه داوود. داوود دلش میخواست این وعده محقق شود، اما از تلاش برای تحقق وعده خدا از طریق نافرمانی خود خودداری کرد.
سه) گاهی اوقات هنگامی که ما وعدهای از جانب خدا داریم، فکر میکنیم برای تحقق آن وعده حق گناه کردن داریم. اين کار همواره اشتباه است. خدا به وعدههای خود عمل خواهد کرد، اما او این کار را به شیوه خود انجام خواهد داد و این کار را به روشی عادلانه انجام خواهد داد. در عوض، ما باید مانند ابراهیم باشیم، که از خدا اطاعت کنیم حتی زمانی که به نظر میرسد به قیمت وعده خدا تمام میشود، یعنی قربانی کردن پسر وعده (پیدایش ۲۲). حتی بیشتر، باید مانند عیسی باشیم، که پیشنهاد شیطان مبنی بر «بخشیدن تمام حکومتهای جهان» را به قیمت اطاعت نپذیرفت (لوقا ۵:۴-۸).
چهار) در همه اینها، میبینیم که داوود نه تنها میدانست که چطور اراده خداوند را بطلبد، بلکه میدانست که چطور برای کار خداوند منتظر بماند. «ما با دعا و نیایش به دنبال آشکار شدن اراده خداوند هستیم؛ و در حالیکه با صبر و تسلیم برای خداوند انتظار میکشیم، و به دنبال مداخله مستقیم او هستیم.» (مایر) داوود نمیخواست نشستن او بر تخت پادشاهی و برکناری شائول بر اساس اقدامات شخصی او باشد، بلکه میخواست نتیجه مستقیم دخالت خدا باشد. او اثر انگشت خدا را در این کار میخواست، نه اثر دست خود را، همچنین وجدانی پاک میخواست که از این حقیقت نشأت بگیرد که این کار خدا است.
پنج) همچنین میبینیم که قلب داوود نسبت به شائول تلخی و خشمی در خود جا نداد. حتی در حالیکه شائول زندگی داوود را کاملاً خراب کرد، داوود مدام آن را نزد خداوند میبرد، و خداوند درد و تلخی و خشم او را برمیداشت. اگر داوود نسبت به شائول تندی و خشم را در قلبش ذخیره میکرد احتمالاً نمیتوانست در برابر وسوسه کشتن او مقاومت کند که به نظر میرسید فرصتی بیخطر بود.
ج. بعد دچار عذاب وجدان شد: این نشاندهنده وجدان بسیار لطیف داوود بود. افراد بسیاری بهخاطر اینکه از فرصت کشتن شائول استفاده نکردند، دچار عذاب وجدان میشوند. حال آنکه داوود فقط با بریدن گوشه ردای شائول، دچار عذاب وجدان شد. چرا؟ زیرا ردا نماد اقتدار سلطنتی شائول بود، و داوود احساس بدی داشت -بهدرستی، طبق قلب خدا- اینکه او کاری انجام داد علیه اقتدار شائول که از جانب خدا مقرر شده بود.
یک) داوود این موضوع را اینگونه بیان کرد: «حاشا از من که به سرورم مسیح خداوند چنین کرده، دست خود را بر او دراز کنم، زیرا که او مسیح خداوند است.» داوود بهتر از هر کسی میدانست که شائول رهبری پر دردسر و فاسد است، با اینحال این در قدرت خدا بود که او را از بین ببرد و داوود از کاری خودداری کرد که باید فقط به دست خداوند انجام میشد.
دو) «این موضوعی پیش پا افتاده بود، اما بیحرمتی به پادشاه مسح شده خدا به چشم میآمد؛ و به این ترتیب باعث عذاب وجدان داوود شد که این کار را کرده بود. ما گاهی در گفتگو و انتقاد به بخشی از شخصیت فرد، تأثیر یا اعتبار او در مقابل دیگران آسیب میزنیم. آیا نباید قلبمان ما را برای چنین رفتار نسنجیدهای توبیخ کند؟ آیا نبايد به اشتباه خود اعتراف کنيم و آن را جبران کنيم؟» (مایر)
د. داوود با این سخنان مردان خود را متقاعد کرده، آنان را از حمله به شائول بازداشت: داوود نه تنها خود را از گرفتن انتقام از شائول بازداشت، بلکه مردان خود را متقاعد کرد. بسیاری از افراد در این شرایط میگویند: «من اکنون شائول را نمیکشم، اما اگر یکی از خدمتگزارانم این کار را بکند، چه کاری از ست من برمیآید؟» بنابراین در را برای کشتن شائول باز نگه دارید. اما داوود این کار را نکرد، و مردان خود را متقاعد کرد.
یک) با این سخنان: اینها سخنان وجدانی فروتن و لطیف در برابر خدا بود. اینها سخنان مردی بود که صرفاً بهخاطر بریدن گوشهای از ردای شائول عذاب وجدان داشت. وقتی مردان داوود دینداری او را دیدند و اینکه میخواست خدا را در همهچیز خشنود کند، قلب آنها متقاعد شد تا علیه شائول حملهای نکنند.
داوود به شائول التماس میکند.
۱. آیه (۸) داوود خود را به شائول نشان میدهد.
آنگاه داوود برخاسته، از غار بیرون آمد و شائول را از پشت سر صدا زده، گفت: «ای سرورم، پادشاه!» چون شائول به عقب نگریست، داوود خم شده، رویْ بر زمین نهاد و تعظیم کرد.
الف. داوود برخاسته، از غار بیرون آمد: داوود در اینجا از یک شانس بزرگ استفاده کرد، زیرا میتوانست بهراحتی مخفی بماند، به این دلیل که شائول او را پیدا نکرده بود. اما او خود را به شائول تسلیم کرد زیرا فرصتی یافت تا دل خود را به شائول نشان دهد و آشتی کند.
ب. «سرورم، پادشاه!» چون شائول به عقب نگریست، داوود خم شده، رویْ بر زمین نهاد و تعظیم کرد: این نشاندهنده فرمانبرداری واضح از شائول بود. شايد فکر کنيم که داوود حق داشت در جایگاه برابر به نزد شائول برود. «ای شائول، هر دوی ما مسح شديم تا پادشاه شويم. تو الان صاحب تاج و تخت هستی، ولي روزی از آن من خواهد شد و تو این را ميداني. بنابراین از طرف مردی که مانند تو مسح شده صحبت میکنم، ببین که من چگونه جان تو را بخشیدم.» نگرش داوود اصلاً چنین نبود. در عوض، گفت: «ای شائول، تو رئیس هستید و من این را میدانم. من به تو همچون رهبر و پادشاهم احترام میگذارم.»
یک) هنگامی که داوود خم شده روی بر زمین نهاد و تعظیم کرد، همچنین اعتماد زیادی به خدا از خود نشان داد، زیرا خود را کاملاً در برابر شائول آسیبپذیر کرد. شائول میتوانست در آن لحظه خیلی راحت او را بکشد، اما داوود باور داشت که اگر آنچه در حضور خدا درست است انجام دهد، آنگاه خدا از او محافظت و به وعده خود عمل میکند.
۲. آیات (۹-۱۵) صحبت داوود با شائول
سپس به شائول گفت: «چرا به سخن آنان که میگویند، ”داوود قصد آزار تو دارد“، گوش میسپاری؟ اینک در این روز به چشمان خود دیدی که چگونه خداوند تو را امروز در غار به دست من تسلیم کرد. برخی گفتند تو را بکشم، اما من بر تو رحم کرده، گفتم: ”دست بر سرور خود دراز نخواهم کرد، زیرا که او مسیح خداوند است. “ای پدر من، بنگر! گوشۀ ردایت را در دست من ببین! از اینکه گوشۀ ردایت را بریدم اما تو را نکشتم، بدان و دریاب که هیچ شرارت یا تمردی در من نیست. من به تو گناه نورزیدهام، هرچند تو در پیِ شکار جان منی تا آن را بستانی. خداوند میان من و تو داوری کند. باشد که خداوند دادِ مرا از تو بستاند، اما دست من بر ضد تو نخواهد بود. چنانکه ضربالمثل قدیمی میگوید: ”شرارت از شریران صادر میشود“، اما دست من بر تو دراز نخواهد شد. پادشاه اسرائیل در پی که بیرون آمده است؟ که را تعقیب میکنی؟ سگی مرده، بلکه پشهای را؟ خداوند داور باشد و بین من و تو حکم کند. او خود نظر کرده، به دفاع از من برخیزد و مرا از دست تو برهاند.»
الف. چرا به سخن آنان که میگویند، ”داوود قصد آزار تو دارد“، گوش میسپاری؟ داوود محبت و تدبیر زیادی به شائول نشان داد. داوود بهخوبی میدانست که ترس شائول نسبت به او از خود شائول نشأت گرفته است و نه از هیچ فرد دیگری. اما تقصیر را بر گردن کسانی گذاشت که بینام بودند تا برای شائول راحتتر باشد که بگوید: «آنها اشتباه کردند» به جای «من اشتباه کردم». حتی در این برخورد، داوود گناه شائول را مخفی کرد.
یک( «او محتاطانه و متواضعانه تقصیر را از شائول به خدمتگزاران و مشاوران بدذات او انتقال داد.» (پول)
دو( برخی ممکن است بگویند: «داوود، با او صادقانه صحبت کن! بگذار بداند که چه کرده است!» و داوود چنین میکند، تا حدودی. اما حتي در انجام این کار او با رحمت و محبت با شائول رفتار کرد. داوود امثال ۱۲:۱۰ را به انجام رساند، «محبت خطاپوش است.» و همچنین اول پطرس ۸:۴ «محبت، انبوه گناهان را میپوشاند.»
ب. دست بر سرور خود دراز نخواهم کرد، زیرا که او مسیح خداوند است: این اصل حمله نکردن به رهبران مسح شده خدا خوب و بسیار مهم است، اما گاهی اوقات مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
یک( عبارت دست درازی نکردن به مسیح خداوند در میان برخی از مسیحیان و در میان بسیاری از رهبران مرسوم و متداول است. اغلب برای آنها به این معنی است که «شما هرگز نباید علیه شبان یا رهبر روحانی خود صحبت کنید. شما در جایگاهی نیستید که انتقاد یا سرزنش کنید، پس فقط ساکت باشید.» گاهی اوقات حتی برای جلوگیری از ارزیابی تدریس کتابمقدس مورد استفاده قرار میگیرد. اما وقتی داوود تشخیص داد که شائول مسیح خداوند است و از آسیب رساندن به او خودداری کرد، در حقیقت، از کشتن او خودداری کرد. او در کمال فروتنی با شائول درباره گناهش برخورد کرد، به این امید که شائول قلبش را تغییر دهد. اما در مورد مسیحیان کاملاً اشتباه است که با استفاده از ایدۀ دست درازی نکردن به مسیح خداوند از ارزیابی و پاسخگویی رهبران خودداری کنند.
ج. گوشۀ ردایت را در دست من ببین: این مدرکی بود که نشان میداد داوود فرصت خوبی برای کشتن شائول داشت اما از این فرصت استفاده نکرد. در حالیکه داوود گوشۀ ردای شائول را به او نشان میداد، شائول میبایست صدای روح خدا را شنیده باشد که با صدای بلند در قلبش صحبت میکرد.
یک( از طریق این ردای بریده شده، خدا پیامی به شائول میدهد. ردا تصویری از اقتدار سلطنتی شائول بود، و از طریق آن خدا گفت: «من اقتدار سلطنتی تو را قطع میکنم.»
دو( در اول سموئیل ۲۷:۱۵-۲۸ سموئیل نبی، شائول را بهخاطر نافرمانی از خدا سرزنش کرد. شائول در پریشانی خود سعی کرد سموئیل را از رفتن باز دارد و ردای او را گرفت و بخشی از ردای نبی پاره شد. هنگامی که شائول تکۀ پاره شدۀ ردای سموئیل را در دست داشت، سموئیل به او گفت، «امروز خداوند پادشاهی اسرائیل را از تو پاره کرده و آن را به همسایهات که بهتر از توست، بخشیده است.» اکنون وقتی داوود با ردای پاره شده با شائول روبهرو میشود، شائول باید این حادثه را به یاد آورده باشد و پیام خدا به او بلند و واضح بود.
د. خداوند میان من و تو داوری کند: داوود نیاز نداشت تا کار بیشتری برای دفاع از خود در مقابل شائول انجام دهد؛ او موضوع را به خداوند واگذار کرد. داوود میخواست خدا پروندهاش را بررسی کند و داور او باشد. داوود به این فقط گفته اکتفا نکرد: «دست من بر تو دراز نخواهد شد،» او این را با نکشتن شائول زمانی که فرصت آن را داشت ثابت کرد.
یک) کتابمقدس «Living Bible» برداشت خوبی از اول سموئیل ۱۲:۲۴ ارائه میدهد: «شاید خداوند تو را به خاطر آنچه بر من روا داشتی، بکشد، اما من هرگز به تو آسیب نمیرسانم.» در واقع داوود با مهار افرادش از شائول محافظت کرد.
دو) این امر اجتنابناپذیر بود که شائول مورد داوری قرار بگیرد و تاج و تخت را از دست بدهد. اما قطعاً کار خدا بود تا آن را به انجام برساند و کار هیچکس دیگری نبود. عیسی همان اصل را در متی ۷:۱۸ بنا کرد هنگامی که گفت، «هرچند لغزشها اجتنابناپذیرند، امّا وای بر آن که آنها را سبب گردد!» داوری مخصوص خود خداست. ما در جایگاه درستی قرار نمیگیریم وقتی خود ابزار اجرای حکم خدا میشویم.
ه. شرارت از شریران صادر میشود: داوود از این ضربالمثل برای اشاره به موضوعی استفاده کرد. «شائول، اگر من واقعاً به همان اندازه که مشاوران تو میگویند شرور بودم، و اگر واقعاً قصد کشتنت را داشتم، این عمل شرورانه را در غار انجام میدادم. چون در فرصتی که داشتم هیچ شرارتی از من بر نیامد، این نشان میدهد که قلبم نسبت به تو بد نیست.»
و. خداوند میان من و تو داوری کند. باشد که خداوند دادِ مرا از تو بستاند، اما دست من بر ضد تو نخواهد بود: داوود به شائول گفت، «من همچنان برای رهایی خود از دستان تو به خدا اعتماد دارم.» به جای جستجوی راهحلی انسانی یا دنیوی برای فرار از این آزمایش، داوود کار سختتر را انجام داد -او به جای خود، به خدا اعتماد کرد تا او را نجات دهد.
واکنش شائول نسبت به داوود
۱. آیات (۱۶-۱۹) شائول رحم داوود را ارج مینهد.
چون داوود از گفتن این سخنان به شائول بازایستاد، شائول گفت: «ای پسرم داوود، آیا این صدای توست؟» و به آواز بلند گریست. سپس به داوود گفت: «تو از من پارساتری، زیرا تو با من به نیکی عمل کردی اما من به تو بدی کردم. تو امروز گفتی که چگونه در حق من نیکویی کردی، زیرا خداوند مرا به دستان تو تسلیم کرد اما تو مرا نکشتی. زیرا کیست که دشمن خود را بیابد و به سلامت رهایش کند؟ پس خداوند تو را به سبب آنچه امروز با من کردی، پاداش نیکو دهد.
الف. ای پسرم داوود، آیا این صدای توست؟: شائول بسیار پر احساس به او پاسخ داد زیرا شائول با این توهم زندگی میکرد که داوود قصد کشتن او را دارد، و امتناع داوود از کشتن شائول هنگامی که این فرصت را داشت به او ثابت کرد که شک نادرستی بود. اطاعت داوود از خدا و محبت او به شائول باعث این تغییر و نرم شدن قلب شائول شد.
ب. تو از من پارساتری، زیرا تو با من به نیکی عمل کردی اما من به تو بدی کردم. تو امروز گفتی که چگونه در حق من نیکویی کردی… خداوند تو را به سبب آنچه امروز با من کردی، پاداش نیکو دهد: این تحولی چشمگیر در قلب شائول بود. داوود دگرگونی قابل توجهی در او مشاهده میکند، و شائول واقعاً در این مورد صادق به نظر میرسید (به آواز بلند گریست). داوود اَخگرهای آتش محبت بر سر شائول ریخت و این قلب شائول را نرم کرد.
۲. آیات (۲۲-۲۰) شائول به آینده توجه میکند.
اینک میدانم که تو بهیقین پادشاه خواهی شد و پادشاهی اسرائیل به دست تو تثبیت خواهد گشت. اکنون برایم به خداوند سوگند یاد کن که بعد از من نسل مرا منقطع نسازی و نام مرا از خاندان پدرم محو نکنی.» پس داوود برای شائول سوگند یاد کرد. آنگاه شائول به خانۀ خود بازگشت، اما داوود و مردانش به مخفیگاه خود رفتند.
الف. اینک میدانم که تو بهیقین پادشاه خواهی شد: شائول این را از مدتها پیش میدانست (اول سموئیل ۱۷:۲۳) اما اکنون واقعاً آن را پذیرفت.
ب. برایم به خداوند سوگند یاد کن که بعد از من نسل مرا منقطع نسازی و نام مرا از خاندان پدرم محو نکنی: شائول همان نوع قولی را از داوود خواست که او در اول سموئیل ۱۳:۲۰-۱۶ به یوناتان داد. در آن روزگار، وقتی یک خانواده سلطنتی جایگزین خانواده سلطنتی دیگر میشد معمول بود که خانواده سلطنتی جدید تمام حاکمان بالقوه را از خانواده سلطنتی قدیمی بکشد. شائول میدانست که روزی، داوود و نوادگانش بر اسرائیل حکومت خواهند کرد، و میخواست که داوود قول بدهد که او و نوادگانش نوادگان شائول را نکشند یا با آنها بدرفتاری نکنند.
یک) «بعدها چگونه داوود توانست بسیاری از پسران شائول را بکشد دوم سموئیل ۹-۸:۲۱؟ داوود میتوانست خود را با عهدش محدود کند، اما نمیتوانست خدا را مقید کند، که همه قولها، عهدها و سوگندها باید به هر دلیلی به او تسلیم شود؛ و این کار به دستور خدا انجام شد، و مطابق رضایت خدا بود، دوم سموئیل ۱۴:۲۱.» (پول)
ج. شائول به خانۀ خود بازگشت، اما داوود و مردانش به مخفیگاه خود رفتند: داوود با شائول به خانه برنگشت تا به خانه و قصر خود بازگردد زیرا داوود میدانست علیرغم صداقت فعلی شائول، کشمکشهای زیادی تا پیروزی باقی مانده است.
یک( بسیاری اوقات، شخص توبه میکند و به گناه خود اعتراف میکند درست مانند شائول. اما اعتبار توبه و تغییر قلب با احساس یا صداقت لحظهای نشان داده نمیشود، بلکه با جهتگیری مداوم زندگی فرد نشان داده میشود و داوود کاملاً حق داشت که بگوید، «من در مخفیگاه میمانم تا زمانی که تغییر در مسیر زندگی شائول را ببینم.»
دو( «چه تصویر ناامیدکنندهای شائول دارد! چه فایدهای دارد که بگوید، «من احمقانه رفتار کردم»، اگر او به رفتار احمقانه خود ادامه دهد؟ گریه و اعتراف او در برابر داوود چه اهمیتی دارد اگر با اعمال واقعی، پشیمانی خود را نشان ندهد؟» (ردپث)
سه( در واقع، داشتن این نوع واکنش عاطفی اگر منجر به توبه واقعی نشود، بدتر است. «اگر مردی مانند شائول از نظر عاطفی آشفته باشد و از وضعیت خود آگاه شود، اما فقط برای آن گریه کند و باز هم از خدا اطاعت نکند، حالت دوم او هزار بار بدتر از حالت اول است. احساساتی که منجر به عمل نمیشود، فقط به گناه و عصیان بیشتر میانجامد.» (ردپث)