فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اول سموئیل  باب ۱۹- داوود از دست شائول فرار می‌کند.

مزمور ۵۹ با این فصل ارتباط دارد.

 یوناتان از داوود در مقابل پدرش دفاع می‌کند.

 

۱. آیه (۱ قسمت اول) شائول نقشه قتل داوود را دارد، و در این مورد از یوناتان و بقیه خدمتگزاران کمک می‌خواهد.

شائول به پسرش یوناتان و به همۀ خدمتگزاران خویش فرمان داد تا داوود را بکشند. اما یوناتان، پسر شائول، داوود را بسیار دوست می‌داشت.

الف. شائول به پسرش یوناتان: شائول یوناتان را در موقعیت سختی قرار داد. یوناتان داوود را دوست می‌داشت و خدا پیوند دوستی فوق العاده‌ای بین آنها برقرار کرده بود، که با عهدی تقویت شده بود (اول سموئیل ۱:۱۸-۴) یوناتان می‌دانست که برای داوود مقدر شده است که پادشاه بعدی اسرائیل باشد، با اینکه یوناتان رسماً ولیعهد بود. در همین زمان پدر و پادشاهش به او گفت که داوود را بکشد.

ب. به همۀ خدمتگزاران خویش: شائول خدمتگزارانش را نیز در موقعیت سختی قرار داد. همه آنها داوود را دوست داشتند (اول سموئیل ۵:۱۸) با این حال پادشاه آنها دستور کشتن داوود را صادر کرده بود.

ج. تا داوود را بکشند: شائول داوود را نیز در موقعیت سختی قرار داد. به چه کسي می‌تواند اعتماد کند؟ حتی اگر به یوناتان اعتماد داشت، او قطعاً می‌دانست که حداقل یک مرد جاه‌طلب در میان خدمتگزاران شائول وجود دارد که هر آنچه شائول خواسته را انجام دهد، بدون توجه به درست و یا غلط بودن آن.

۲. آیات (۱ قسمت دوم-۳) یوناتان، از روی وفاداری، به داوود هشدار می‌دهد.

یوناتان، پسر شائول، داوود را بسیار دوست می‌داشت. پس به او گفت: «پدرم شائول قصد کشتن تو دارد. بامدادان به هوش باش و در مخفیگاه مانده، خود را پنهان کن. من خواهم رفت و در همان صحرایی که تو هستی، نزد پدرم ایستاده، دربارۀ تو با او گفتگو خواهم کرد، و اگر چیزی دریافتم، تو را خبر خواهم داد.»

الف. یوناتان، پسر شائول، داوود را بسیار دوست می‌داشت: بدون شک شائول و بسیاری از خدمتگزارانش از داوود عیب‌جویی می‌کردند. آنها به دنبال هر موضوعی بودند که بر علیه او استفاده کنند و اگر چیزی پیدا نمی‌کردند داستانی می‌ساختند. یوناتان به این حرف‌ها گوش می‌داد، اما نظرش را نسبت به داوود تغییر نداد. او هنوز داوود را بسیار دوست می‌داشت.

ب. پس به او گفت: این کار شائول را خشمگین کرد، اما یوناتان می‌دانست که کار دست را انجام می‌دهد. او نباید داوود را بکشد فقط به این دلیل که پدر و پادشاهش از او خواسته کاری را انجام دهد که به‌وضوح نافرمانی از خدا بود. یوناتان می‌دانست که کتاب‌مقدس می‌گوید: «قتل مکن.» (خروج ۱۳:۲۰) پیام کتاب‌مقدس واضح بود، و شائول رسماً اعلام کرد که درخواست مرگ داوود را دارد (اول سموئیل ۱:۱۹).

یک) ما تحت اقتدار و فرمان خداوند هستیم تا دستور مقتدرانه او را در بخش‌های مختلف اجرا کنیم. یک شکل از پیروی کتاب‌مقدسی را در پیروی کودکان از والدین، شهروندان از دولت، کارمندان از کارفرمایان، مسیحیان از رهبران کلیسا و همسران از شوهرانشان می‌بینیم. اما در تمام این روابط، ما توجیهی برای انجام گناه نداریم، به این دلیل که تحت اقتدار فردی هستیم که از ما می‌خواهد گناه کنیم. در این مورد، اطاعت یوناتان از پدرش و کشتن داوود اشتباه می‌باشد.

دو) این موردی که یوناتان انجام داد، همانند پاسخ رسولان بود، وقتی به آنها گفته شد از موعظه انجیل دست بردارند، «خدا را باید بیش از انسان اطاعت کرد.» (اعمال رسولان ۲۹:۵) اما یوناتان قلب رسولان در اعمال باب ۵ را داشت؛ آنها به‌شدت شلاق خوردند و حاضر بودند برای آنچه که در حضور خدا درست است رنج بکشند، خوشحال بودند که شایسته دریافت این رنج به‌خاطر نام او هستند (اعمال رسولان ۴۰:۵-۴۱). یوناتان حاضر بود در راه خدا کشته شود، و در این باره شکایتی نداشت.

ج. پدرم شائول قصد کشتن تو دارد. بامدادان به هوش باش و در مخفیگاه مانده، خود را پنهان کن: یوناتان کاری فراتر از رد درخواست شائول انجام داد. او به داوود کمک کرد. یوناتان می‌توانست بگوید: «ببین، من نمی‌خواهم در این کار دخالتی داشته باشم. من به پدرم برای کاري که مي‌دانم اشتباه است کمک نمی‌کنم. اما سعي نمي‌کنم جلوی او را نیز بگيرم. من فقط بی‌طرف خواهم بود و اجازه می‌دهم خدا عمل کند.» اما یوناتان این نگرش را نداشت.

۳. آیات (۴-۵) یوناتان به طرفداری از داوود با شائول صحبت می‌کند.

پس یوناتان نزد پدرش شائول از داوود به نیکی یاد کرد و گفت: «مباد که پادشاه نسبت به خدمتگزار خود داوود گناه ورزد، زیرا او به تو گناهی نورزیده، و اعمالش جز نیکویی برایت در پی نداشته است. او جان بر کف نهاده، آن فلسطینی را کشت، و خداوند نجاتی عظیم برای تمامی اسرائیل به عمل آورد. تو آن را دیدی و شادمان شدی. پس حال چرا می‌خواهی نسبت به شخصی بی‌گناه خطا ورزی و داوود را بی‌سبب بکشی؟

الف .یوناتان نزد پدرش شائول از داوود به نیکی یاد کرد: یوناتان بیش از اینکه مخفیانه به داوود اطلاعات دهد، عمل کرد، او همچنین نزد پدرش شائول از داوود به نیکی یاد کرد. یوناتان نظرش را به شائول می‌گوید: «پدر، شما دیدگاه متفاوتی نسبت به داوود داريد. اما من چنین نظری ندارم. من داوود را دوست دارم و از او حمايت مي‌کنم. بهتر است شما هم همین‌ کار را بکنید.» این کار  شجاعت زیادی لازم داشت، و یوناتان کار درستی انجام داد.

یک( «یوناتان از داوود به نیکی یاد کرد هر چند که او می‌دانست این کار برای خودش خطرناک است. بنابراین او وظیفه یک دوست واقعی و یک مرد شجاع را انجام داد.» (پول)

ب. مباد که پادشاه نسبت به خدمتگزار خود داوود گناه ورزد: یوناتان به‌قدر کافی جسور بود تا به پدرش بگوید که خشم و حسادت او نسبت به داوود گناه است، و بگوید: «او به تو گناهی نورزیده.» شائول فکر می‌کرد که داوود به نوعی علیه او گناه کرده است و او در کار خود احساس بر حق بودن می‌کرد. یوناتان اصلاح لازم را از طریق سخنان خود انجام داد.

ج. جان بر کف نهاده، آن فلسطینی را کشت، و خداوند نجاتی عظیم برای تمامی اسرائیل به عمل آورد: یوناتان این وقایع را به شائول یادآوری کرد زیرا شائول از آنها معنایی برداشت کرده بود تا میل حسادت‌آمیز خود به قتل داوود را توجیه کند.

یک) شائول می‌دانست که داوود آن فلسطینی را کشت، اما باورش نمی‌شد که داوود به دلیل خوبی این کار را کرده باشد. او فکر می‌کرد: «داوود این کار را فقط برای مشهور شدن و گرفتن تاج و تخت من انجام داد. او يک خائن حریص است. من برای کشتن او توجیه دارم، چون قبل از اینکه مرا بکشد باید او را بکشم.»

دو) یوناتان سعي کرد شائول را به دنیای واقعيت برگرداند. به پدرش یادآوری کرد: «تو آن را دیدی و شادمان شدی.» انگار یوناتان گفت: «وقتی داوود جلیات را کشت، درست مثل همه شادمان شدی. حالا شیطان ذهنت را از حسادت و رشک پر کرده است. به آن تفکر قبلی خودت برگرد.»

د. چرا می‌خواهی نسبت به شخصی بی‌گناه خطا ورزی و داوود را بی‌سبب بکشی: در ذهن شائول علتی وجود داشت. در ذهن شائول، داوود بی‌گناه نبود. اما حقیقت این بود که داوود بی‌گناه بود، و دلیلی برای کشتن او وجود نداشت. یوناتان شائول را دوباره به دنیای واقعیت فراخواند.

۴. آیات (۶-۷) آشتی داوود با شائول.

شائول سخن یوناتان را گوش گرفت و سوگند خورده، گفت: «به حیات خداوند سوگند که داوود کشته نخواهد شد.» یوناتان داوود را خواند و تمامی این امور را برایش بازگفت. سپس داوود را نزد شائول برد، و او همچون گذشته در حضور شائول ماند.

الف. شائول سخن یوناتان را گوش گرفت: او در اینجا فروتنی واقعی از خود نشان داد. به‌راحتی می توانست بگوید: «من پادشاه هستم و حق با من است. برایم مهم نيست تو چه مي‌گویی.» اما در این مورد، شائول سخن یوناتان را گوش گرفت.

ب. سوگند خورده، گفت: «به حیات خداوند سوگند که داوود کشته نخواهد شد»:  این جمله نشان می‌دهد که خداوند واقعاً قلب شائول را لمس کرده بود. خدا از یوناتان استفاده کرد، اما این کار یوناتان نبود. این کار خداوند بود و شائول آن را با اعلام این سوگند به رسمیت شناخت.

ج. داوود را نزد شائول برد، و او همچون گذشته در حضور شائول ماند: به نظر می‌رسد همه چیز درست شده است. فرمان کشتن داوود لغو می‌شود. شائول و داوود دوباره مثل روزهای گذشته با هم هستند.

۵. آیات (۸-۱۰) داوود بار دیگر به‌خاطر جانش می‌گریزد.

اما دیگر بار جنگ درگرفت. پس داوود روانه شده، با فلسطینیان جنگید و چنان ضربتی سخت بر آنان وارد کرد که از برابرش پا به فرار گذاشتند. اما هنگامی که شائول نیزه به دست در خانۀ خود نشسته بود، روحی پلید از جانب خداوند بر او آمد. و داوود مشغول نواختن چنگ بود. شائول خواست داوود را با نیزۀ خود به دیوار بدوزد. ولی داوود خود را کنار کشید و نیزه به دیوار اصابت کرد. آن شب داوود گریخت و جان به در بُرد.

الف. اما دیگر بار جنگ درگرفت: با توجه به متن، اینجا از وقوع جنگ بیشتری بین  اسرائیل و فلسطینی‌ها سخن می‌گوید، اما از نظر روحانی نیز درست بود. در پایان اول سموئیل ۷:۱۹، آتش‌بسی در جنگ روحانی بین داوود و شائول برقرار شد. اما هر زمان که آتش‌بس در جنگ روحانی برقرار است، می‌دانیم که بعد از مدتی نبرد دوباره آغاز خواهد شد. درباره زندگی خودمان همیشه می‌توان گفت، «اما دیگر بار جنگ درگرفت.»

ب. داوود روانه شده، با فلسطینیان جنگید و چنان ضربتی سخت بر آنان وارد کرد که از برابرش پا به فرار گذاشتند: از نظر روحانی، اینها ابرهای هشدار‌دهنده طوفان پیش‌ رو هستند. این موفقیت داوود بود که حسادت شائول را پیشتر برانگیخت. وقتی داوود دوباره موفق شد، مطمئناً شائول دوباره وسوسه می‌شد تا حسادت کند.

ج. روحی پلید از جانب خداوند بر او آمد: روح پلید بیش از پیش آماده حمله به شائول بود چرا که او بسیار آسیب‌پذیر بود. حمله در راه بود.

د. شائول نیزه به دست در خانۀ خود نشسته بود: شائول در وضعیت بدی قرار دارد. او وسوسه می‌شود و از نظر روحانی مورد حمله قرار می‌گیرد، و اکنون خود را در موقعیت بالقوه گناه‌ قرار داده است. داوود مشغول نواختن چنگ بود، اما شائول بیشتر با استفاده از نیزه‌ آشنا بود تا تمجید موسیقی.

ه. شائول خواست داوود را با نیزۀ خود به دیوار بدوزد: قلب شائول متزلزل شد و سوگند خود برای نکشتن داوود را شکست. تمام آن سوگند همانند پرتاب نیزه دور انداخته شد. اما این تصادف صرف نبود. شائول برای مقاومت در برابر وسوسه مجهز نبود، او برای رویارویی با حملات روحانی آماده نبود، و فرصت گناه به آسانی در دسترس بود. در چنین شرایطی، بسیاری از ما احتمالاً دچار مشکل می‌شویم و زمین می‌خوریم.

و. داوود خود را کنار کشید و نیزه به دیوار اصابت کرد: داوود رفته بود، اما نیزه باقی ماند. چيزي که شائول به آن احتياج نداشت، نيزه، باقي ماند. شخصی که شائول واقعاً به او احتياج داشت، شخص داوود، رفته بود. شائول از هر دو نظر بازنده بود.

ز. آن شب داوود گریخت و جان به در بُرد: داوود تا زمانی که پادشاه اسرائیل شد، هرگز به قصر برنگشت -حدود ۱۵ سال بعد! از این زمان تا روزی که شائول می‌میرد داوود همچون فراری زندگی می‌کند.

داوود از دست شائول می‌گریزد.

۱. آیات (۱۲-۱۱) داوود با کمک همسرش، میکال، فرار می‌کند.

اما شائول مأمورانی به خانۀ داوود فرستاد تا مراقبش باشند و بامدادان او را بکشند. اما میکال، همسر داوود بدو گفت: «اگر امشب نگریزی و جان خود را نرهانی، فردا کشته خواهی شد.» پس داوود را از پنجره پایین فرستاد و او گریخته، جان به در بُرد.

الف. شائول مأمورانی به خانۀ داوود فرستاد تا مراقبش باشند و بامدادان او را بکشند: پیش از این شائول سوگند یاد کرد: «به حیات خداوند سوگند که داوود کشته نخواهد شد.» (اول سموئیل ۶:۱۹). اکنون براي بار دوم شائول عهد‌شکنی کرد.

ب. میکال، همسر داوود بدو گفت: او در آن روز داوود را نجات داد. میکال دختر شائول بود، بنابراین او خود را در تضاد بین وفاداری به پدرش و داوود یافت. آیا باید به نفع پدرش عمل کند یا به نفع شوهرش؟ در اینجا، انتخاب درستی کرد و از شوهرش داوود حمایت کرد.

یک( میکال بر اساس اصل پیدایش ۲۴:۲ عمل کرد: «مرد پدر و مادر خود را ترک کرده، به زن خویش خواهد پیوست و یک تن خواهند شد.» اگرچه متن کتاب پیدایش به‌طور خاص در مورد شوهر این اصل را بیان می‌کند، این متن برای هر دو شریک در ازدواج صدق می‌کند: وفاداری‌ و تعهدات به خانواده پیشین، در جایگاه دوم نسبت به وفاداری و تعهد به خانواده جدید قرار می‌گیرند.

ج. بدو گفت: میکال با هشدار دادن به داوود کمک کرد. او شاید آدمکش‌ها را قبل از او دیده بود که می‌آیند، همچنین شخصیت پدرش را بهتر از داوود می‌شناخت. میکال احتمالاً نسبت به داوود خیلی شگفت‌زده نشده بود از اینکه شائول آدمکش برای او فرستاد.

یک( داوود به‌خوبی این هشدار همسرش را فهمید. گاهی مردان آنقدر منطقی و یک‌دنده هستند که هرگز نمی‌شنوند چگونه خدا می‌تواند از طریق همسرانشان به آنها هشدار دهد. اگر داوود این هشدار را نادیده می‌گرفت چون منبع هشدار را نمی‌پسندید، ممکن بود بمیرد.

د. داوود را از پنجره پایین فرستاد: وقتی داوود تصمیم گرفت کاری بکند، میکال برای حمایت و کمک به او آنجا حضور داشت. کمک میکال موفقیت‌آمیز بود، زیرا داوود  گریخته، جان به در بُرد.

یک( در طول شب، هنگامی که مردان شائول خانه او را می پاییدند و داوود فرار کرد، او سرودی را برایش خداوند سرود که در مزمور ۵۹ وجود دارد. مقدمه آن بخش از مزمور آمده است، «آنگاه که شائول مردانی فرستاد تا خانه داوود را کشیک بکشند و او را بکُشند.» در زمان خطر داوود می‌توانست برای خداوند سرود بخواند.

۲. آیات (۱۷-۱۳) میکال آدمکش‌ها را فریب می‌دهد.

آنگاه میکال بتی خانگی برگرفته، آن را بر بستر گذاشت و بالشی از پشم بز نیز در جای سرش نهاد و آن را با جامه پوشانید. وقتی شائول مأموران برای گرفتار کردن داوود فرستاد، میکال به آنها گفت: «او بیمار است پس شائول مأموران را باز‌پس فرستاد تا داوود را ببینند، و بدیشان گفت: «او را بر بسترش نزد من آورید تا او را بکشم.» چون مأموران داخل شدند، بر بستر بتی خانگی دیدند با بالشی از پشم بز در جای سرش! پس شائول به میکال گفت: «چرا این‌گونه مرا فریب دادی و دشمنم را رها کردی تا جان به در بَرَد؟» میکال پاسخ داد: «داوود به من گفت: ”بگذار بروم، وگرنه تو را خواهم کشت.“»

الف. آنگاه میکال بتی خانگی برگرفته: آن بت «ترافیم» بود، تندیسی کوچک که به‌عنوان بت خانگی برای باروری و موفقیت استفاده می‌شد. در اسرائیل عهد باستان ترافیم به‌عنوان کمک در پرستش خدای حقیقی استفاده می‌شد. آنها ترافیم را خدای دیگری نمی‌دانستند، بلکه آن را نماینده خدای اسرائیل می‌دانستند.

یک( واضح است که قوم خدا نباید کاری با چنین بتی داشته باشند و یا از آن استفاده کنند. نمی‌توان تصور کرد که این تندیس، بت خانگی، متعلق به داوود باشد؛ پس این موضوع نشان می‌دهد که ميکال، چنانکه از او انتظار می‌رفت، رابطه خاصی با خدا  نداشت. این رابطه ضعیف میکال با خدا خود را در داستان زندگی داوود آشکار می‌کند (دوم سموئیل ۱۶:۶-۲۳). «وقتی درباره این بت‌ها می‌خوانیم از نقایص شخصیتی که در میکال می‌بینیم، تعجب نمی‌کنیم.» (بلیکی)

ب. او را بر بسترش نزد من آورید تا او را بکشم: اين حرف يعني شائول فريب حرف دخترش را نخورد. این جمله همچنین عمق نفرت شائول از داوود را نشان می‌دهد زیرا او می‌خواست خود ضربه کاری را بزند (او را بر بسترش نزد من آورید تا او را بکشم).

ج. دشمنم:  اینها غم‌انگیزترین کلمات این متن هستند. شائول، وقتي داوود را توصيف مي‌کند او را دشمنم می‌نامد. داوود واقعاً دوست شائول بود و داوود بیشتر از هر فرد دیگری برای کمک به شائول تلاش کرد. داوود دشمن شائول بود زیرا شائول می‌خواست او را به این صورت ببیند.

 داوود، تحت تعقیب شائول، به نایوت می‌گریزد.

۱. آیه )۱۸( داوود به دیدار سموئیل در رامه می‌رود.

باری، داوود گریخت و جان به در برد. او به رامَه نزد سموئیل رفت و او را از هرآنچه شائول با وی کرده بود، آگاه ساخت. سپس داوود و سموئیل به نایوت رفتند و در آنجا ماندند.

الف. او به رامَه نزد سموئیل رفت و او را از هرآنچه شائول با وی کرده بود، آگاه ساخت: داوود وقتی در شرایط دشوار و گیج‌کننده قرار گرفت، کار درست را انجام داد. او مدتی را با مرد خدا گذراند. می‌توان تصور کرد که داوود قلبش را برای بنی باز می‌کند: «سموئیل، تو مرا برای پادشاهی مسح کردی و نگاه کن چه اتفاقی برایم افتاده است! فکر کنم هنوز وقتش نشده است، ولي چرا اينقدر سخت است؟ آیا خدا مي‌خواهد  بميرم؟ چرا خداوند اجازه این کار را می‌دهد؟»

ب. به نایوت رفتند و در آنجا ماندند: کلمه نایوت در عبری برای «اقامتگاه» استفاده می‌شود. این کلمه در مورد خانه سموئیل (که ممکن است همان عنوان «نایوت» باشد) صحبت می‌کرد، یا ممکن است جایی برجسته یا خاص در رامه بوده باشد. هر زمان که به نایوت اشاره می‌شود، با رامه ارتباط دارد.

۲. آیات (۱۹-۲۱) شائول مأمورانی برای دستگیری داوود می‌فرستد که با روح‌القدس لمس می‌شوند و در حضور سموئيل و انبیای دیگر به نبوت می‌پردازند.

پس به شائول خبر دادند که: «اینک داوود در نایوتِ رامَه است.» او نیز مأموران فرستاد تا داوود را گرفتار کنند. اما وقتی مأموران شائول گروه انبیا را دیدند که به رهبری سموئیل نبوت می‌کردند، روح خدا بر ایشان نازل شد و آنها نیز به نبوت مشغول شدند. وقتی این خبر به گوش شائول رسید، مأمورانی دیگر فرستاد. اما آنان نیز به نبوت پرداختند. پس شائول برای بار سوّم مأموران فرستاد، ولی آنها نیز به نبوت مشغول شدند.

الف. او نیز مأموران فرستاد تا داوود را گرفتار کنند: شائول شرور است، اما پیگیر است. ما هرگز کار شیطان را تحسین نمی‌کنیم، اما می‌توانیم اخلاق کاری شیطان را تحسین کنیم.

ب. وقتی مأموران شائول گروه انبیا را دیدند که به رهبری سموئیل نبوت می‌کردند: هنگامی که مأموران شائول برای دستگیری داوود آمدند، در وسط جلسه پرستشی رسیدند. سموئیل و «شاگردان» او (گروه انبیا) در انتظار خداوند بودند، او را پرستش می‌کردند، با خداوند صحبت می‌کردند و از او می‌شنیدند.

یک( وقتی می‌گوید همه نبوت می‌کردند به این معنی نیست که همه آینده را پیش‌بینی می‌کردند. کلمه عبری به‌وضوح ایده صحبت کردن تحت الهام روح‌القدس را دارد. احتمالاً همگی به صورت خودجوش و الهام‌گرفته در حال ستایش خدا بودند.

ج. روح خدا بر ایشان نازل شد و آنها نیز به نبوت مشغول شدند: آنها در فضای پرستش و رازگاهان در حضور خداوند قرار گرفتند و روح خدا بر ایشان نازل شد.

یک( این کاری غیرمعمول از روح‌القدس بود، نازل شدن بر مردانی که در جستجوی خدا نبودند، و در انتظار پر شدن از روح‌القدس نبودند. خدا این کار را برای محافظت از داوود انجام داد و این روش او برای «خلع سلاح» کسانی بود که برای دستگیری داوود آمده بودند.

دو( این نیز هشدار روح‌القدس به این مردان و به شائول بود. انگار روح گفت: «من نمی‌خواهم داوود اسیر شود. من اين مردها را دست خالي به خانه مي‌فرستم. به جای اینکه به دنبال کشتن داوود باشید، باید به دنبال پر شدن از روح خدا باشید.»

د. مأمورانی دیگر فرستاد: شائول پيام را نفهمید. بنابراین او مأمورانی دیگر فرستاد، اما همین اتفاق افتاد، آنها نیز به نبوت مشغول شدند. شائول هنوز پیام را درک نکرده بود، پس او برای بار سوّم مأموران فرستاد، ولی آنها نیز به نبوت مشغول شدند. سه دسته از مأموران برگشتند و خدا هر بار از طریق هر کدام از آنها همین پیام را داد.

۳. آیات (۲۴-۲۲) شائول خود به دنبال داوود می‌رود، اما او نیز در حضور سموئیل به نبوت مشغول می‌شود.

سرانجام خود شائول به رامَه رفت. چون به چاه بزرگی که در سیخوه است رسید، پرسید: «سموئیل و داوود کجا هستند؟» گفتند: «در نایوتِ رامَه.» پس شائول به نایوتِ رامَه رفت. اما روح خدا بر او نیز نازل شد و همچنان که می‌رفت، نبوت می‌کرد تا به نایوتِ رامَه رسید. و او نیز جامه از تن برکنده، در حضور سموئیل به نبوت مشغول شد، و در تمام آن روز و آن شب، عریان دراز کشیده بود. از این روست که می‌گویند: «آیا شائول نیز از جملۀ انبیاست؟»

الف. سرانجام خود شائول به رامَه رفت: سه بار روح‌القدس به شائول گفت: «داوود را تنها بگذار. روح من از تو قوي‌تر است. تو هرگز در این نبرد علیه من و علیه داوود پیروز نمی‌شوی.» اما شائول گوش نکرد. در عوض، تا حد زیادی، شائول کار را به دست خودش گرفت: خود شائول به رامَه رفت.

ب. روح خدا بر او نیز نازل شد: مثل قبل، روح‌القدس برای جلوگیری از دستگیری داوود دست به کار شد. از این طریق، خدا دوباره به شائول گفت: «از خادم من داوود دست بکش. اینجا من مسئول هستم.»

یک) در اینجا ممکن است پیام دیگری مخصوص شائول نیز وجود داشته باشد: «ای شائول، تو اکنون نبوت می‌کنی، با کلمات زیبا در حال ستایش و تمجید من هستی. اگر فروتن و مشتاق بودی، می‌توانستم همیشه در تو این چنین کار کنم.»

ج. جامه از تن برکنده، در حضور سموئیل به نبوت مشغول شد: روح خدا باعث شد که شائول این کار را با فروتنی بسیار انجام دهد. شائول در برابر خدا فروتنی پیش نگرفت، بنابراین خدا راهی برای فروتن ساختن او پیدا کرد.

یک) بعید است -هر چند ممکن است- که شائول کاملاً عریان شده باشد. کلمه عبری برای عریان نشان می‌دهد لباس زیر به تن داشت. شائول احتمالاً تمام ردای سلطنتی که نشانه «اعتبار» و «حق سلطنتی» بود را در آورد و با لباس زیر ساده از جنس کتان در حضور خداوند قرار گرفت. این روش خداوند بود که به او بگوید: «تو در واقع دیگر پادشاه نیستی، ای شائول. من شکوه سلطنتی را از تن تو به در آورده‌ام.»

دو) یک فرد می‌تواند تحت تأثیر قدرت خدا (منتهی به تجربه‌های شگفت‌انگیز) قرار بگیرد، اما تسلیم قدرت خدا نشود، که منجر به زندگی تبدیل‌یافته می‌شود.

د. آیا شائول نیز از جملۀ انبیاست؟ این عبارت برای اولین بار در اول سموئیل ۱۰:۱۰-۱۲ ذکر شد، و شگفت‌زدگی فرد از اینکه کسی به امور روحانی علاقه‌مند شده است را نشان می‌دهد. شائول مردی غیر روحانی بود که در لحظه‌ای که روح خداوند بر او وزیدن گرفت، بسیار روحانی شد.