فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اول سموئیل باب ۲۸ – شائول و جادوگر ِ عین‌ِدور

دو آیه اولِ اول سموئیل باب ۲۸ با فصل قبلی ارتباط دارند و به این دلیل در تفسیر اول سموئیل باب ۲۷ مورد بررسی قرار گرفتند.

وضعیت پریشان شائول

۱. آیات (۳-۵) شائول از حمله فلسطینی‌ها نگران می‌شود.

سموئیل درگذشته بود و تمامی اسرائیل برایش سوگواری کرده و او را در شهرش رامَه دفن کرده بودند. و شائول همۀ احضارکنندگان ارواح و غیبگویان را از سرزمین اسرائیل بیرون رانده بود. باری، فلسطینیان گرد آمدند و رفته، در شونَم اردو زدند. شائول نیز همۀ اسرائیلیان را گرد آورد و آنان در جِلبواَع اردو زدند. چون شائول لشکر فلسطینیان را دید، هراسان شد و دلش بسیار لرزان گشت.

الف. سموئیل درگذشته بود: مرگ سموئیل ابتدا در اول سموئیل ۱:۲۵ اعلام شده بود. در اینجا، برای تأکید بر خلاء روحانی به جا مانده از مرگ سموئیل، این واقعیت دوباره ذکر می‌شود.

ب. شائول همۀ احضارکنندگان ارواح و غیبگویان را از سرزمین اسرائیل بیرون رانده بود: شائول با پیروی از دستورات شریعت موسی برای بیرون کردن غیبگویان کار ستودنی‌ای انجام داد. خداوند در متن‌هایی مانند لاویان ۳۱:۱۹، ۶:۲۰، ۲۷ و در تثنیه ۹:۱۸-۱۴ فرمان داد که احضارکنندگان ارواح و غیبگویان (کسانی که می‌توانند یا ادعا می‌کنند با مردگان و ارواح ارتباط دارند) نباید جایی در میان قوم او داشته باشند. شائول این کار را در روزهای اولیه سلطنت خود انجام داد که هنوز تحت تأثیر رهبری سموئیل قرار داشت.

یک) چیزهایی مانند کارت تاروت، کف‌بینی، فال‌گیری و تخته احضار (Ouija) تلاش‌های مدرن برای غیب‌گویی است. آنها ارتباط‌های خطرناکی با شیطان هستند، حتی اگر برای تفریح انجام گردد. مسیحیان نباید ارتباطی با احضارکنندگان ارواح و غیبگویان داشته باشند.

ج. در شونَم اردو زدند: جغرافیای شونَم نشان‌دهنده این است که فلسطینی‌ها حمله تهاجمی علیه شائول و اسرائیل انجام داده بودند.

یک) «شونَم، در دره یِزِرعیل، قرار داشت حدود بیست مایلی شمال اَفیق، که شمالی‌ترین شهر فلسطینی‌ها بود. این واقعیت که فلسطینی‌ها تا این محل نفوذ کرده بودند، نشانه‌ای از تسلط آنها بر پادشاهی شائول، و قصد آنها برای فشار بیشتر به شرق به سمت رود اردن بود.» (بالدوین)

د. شائول لشکر فلسطینیان را دید، هراسان شد و دلش بسیار لرزان گشت: مدت‌ها قبل از سقوط دائمی او، هنگامی که شائول هنوز در روح سلوک می‌کرد، او مردی با شجاعت زیاد بود (همان‌طور که در اول سموئیل ۶:۱۱-۱۱ اشاره شده). شائول زمانی شروع به از دست دادن شجاعت خود کرد که روح خدا از او دور شد (اول سموئیل ۱۴:۱۶) و اکنون پس از مرگ سموئیل شجاعت او تقریباً به طور کامل از بین رفته بود.

۲. آیه (۶) خدا با شائول صحبت نمی‌کند.

پس از خداوند مسئلت کرد، اما خداوند او را پاسخی نداد، نه در خواب‌ها، نه از طریق اوریم و نه توسط انبیا.

الف. پس از خداوند مسئلت کرد، اما خداوند او را پاسخی نداد: شائول در وضعیت وحشتناکی قرار داشت، فلسطینی‌ها تهدید می‌کردند، شجاعت شائول از بین رفته بود، و حالا خدا وقتی شائول به او نیاز داشت، سکوت کرده بود. شائول امیدوار بود که خدا از طریق خواب‌ها با او صحبت کند، اما خدا ساکت بود. او امید داشت که خدا از طریق اوریم با او صحبت کند، اما خدا ساکت بود. او می‌خواست از طریق انبیا از خدا بشنود، اما خدا با شائول صحبت نمی‌کرد.

ب .خداوند او را پاسخی نداد: این سکوت نشان می‌دهد که خدا همیشه به هر کسی که او را می‌جوید، پاسخ نمی‌دهد؛ نه وقتي که مردی مانند شائول در جایگاه داوری باشد. شائول پادشاه اراده خدا را که قبلاً آشکار شده بود رد کرد و در حال حاضر نیز آن را نادیده می‌گیرد. از آنجا که شائول به آنچه قبلاً از اراده خدا می‌دانست توجهی نکرد، خدا چیز بیشتری بر او آشکار نکرد.

یک( حداقل، شائول می‌دانست که خدا نمی‌خواهد او داوود را دستگیر کند، به این امید که او را بکشد. شائول در بخش‌های مختلف مانند اول سموئیل ۱۶:۲۴-۲۰ و ۲۱:۲۶ به این موضوع اشاره کرد. با این حال شائول به آنچه می‌دانست اراده خدا در این مورد است، بی‌اعتنایی کرد. اگر بخواهیم خدا ما را هدایت کند، ضروری است از هدایتی که قبلاً از او داریم پیروی کنیم.

دو( هنگامی که ما کلام خداوند را رد می‌کنیم، می‌توانیم به خودمان دلداری دهیم که او با ما صحبت می‌کند. چنانچه همواره به رد کلام او ادامه دهیم، ممکن است دیگر با ما صحبت نکند و ما حتی آن مایه تسلی را از دست خواهیم داد.

شائول با یک احضار‌کننده روح مشورت می‌کند.

۱. آیات (۷-۸) شائول در جستجوی احضار‌کننده روح.

آنگاه شائول به خادمان خود گفت: «بروید و زنی برایم بیابید که بتواند احضارِ ارواح کند، تا نزد او بروم و از او مسئلت نمایم.» آنان بدو گفتند: «اینک در عِین‌دور یکی هست.» پس شائول تغییر چهره داد و با جامۀ مبدل شبانه به همراه دو تن از مردان خود نزد آن زن رفت و گفت: «به‌واسطۀ روحی برایم غیبگویی کرده، هر که را نام می‌برم، برایم احضار کن.»

الف. بروید و زنی برایم بیابید که بتواند احضارِ ارواح کند، تا نزد او بروم و از او مسئلت نمایم: پیدا کردن احضار‌کننده روح در سرزمین اسرائیل کار ساده‌ای نبود زیرا شائول پیش از این آنها را از آنجا اخراج کرده بود. بنابراین شائول از خادمانش خواست تا برای او  یک نفر پیدا کنند و آنها زنی را در شهر عین‌ِدور پیشنهاد دادند.

یک) از قدیم، این زن به‌ «جادوگر عین‌ِدور» معروف بود. می‌توان او را جادوگر خطاب کرد، اما دقیق‌تر این است که او را احضار‌کننده روح یا ساحر بنامیم. کلمه عبری برای جادوگر «owb» است، و به معنی «زیر لب چیزی گفتن» و یا صحبت کردن با صدای عجیب و طنین‌انداز است -گویی یک نفر با یک فرد مرده کانال می‌زند و از طریق او گفته‌ها منتقل می‌شود. کلمه عبری صدایی که در کانال تولید می‌شود را در ذهن تداعی می‌کند. کلمه انگلیسی، واسطه (medium)، مفهوم کانال را تداعی می‌کند، به این معنی که آنها در میان دنیای زنده‌ها و مردگان می‌ایستند و بین دو جهان ارتباط برقرار می‌کنند.

دو) «عین‌ِدور تنها فاصله کوتاهی با آنجا داشت، و در شمال تپه مورِه قرار داشت و با وجود نزدیکی نیروهای فلسطینی هم در دسترس بود.» (بالدوین) عین‌ِدور «در چهار مایلی شمال شرقی شونَم قرار داشت و به این ترتیب به‌طرز خطرناکی نزدیک به جایی بود که فلسطینی‌ها در آنجا اردو زده بودند.» (یانگ‌بلاد)

ب. شائول تغییر چهره داد… و نزد آن زن رفت: هنگامی‌که شائول به دنبال احضار کننده‌ روح بود بر خود لعنت آورد. خدا در لاویان ۶:۲۰ گفت: «اگر کسی به احضارکنندگانِ ارواح و غیبگویان روی آورد و از پیِ آنها زناکاری کند، من روی خود را بر ضد آن شخص خواهم گردانید و او را از میان قومش منقطع خواهم ساخت.»

ج. هر که را نام می‌برم، برایم احضار کن: شائول از احضار‌کننده روح می‌‌خواهد تا نبی متوفی، سموئیل، را احضار کند. او این کار را کرد زیرا می‌خواست بداند خدا چه چیزی می‌تواند به او بگوید. شائول مانند مردی است که برای شنیدن خواست خدا نزد کف‌بین می‌رود.

یک) این نشان‌دهنده عمق دور شدن شائول از خدا و چگونگی تأثیر آن بر ذهن او بود. واضح است که او اينجا به‌درستی فکر نمی‌کند. هنگامی که شائول حقیقت را رد کرد، احتمالاً حتی به احمقانه‌ترین فریبکاری‌ها متوسل می‌شد.

۲. آیات (۹-۱۰) شائول به سوءظن‌های ساحره پاسخ می‌دهد.

زن پاسخ داد: «بی‌گمان می‌دانی شائول چه کرده و چگونه احضارکنندگان ارواح و غیبگویان را از این سرزمین منقطع نموده است. پس چرا برای جانم دام می‌گستری تا مرا به کشتن دهی؟» شائول برای آن زن به خداوند قسم خورد و گفت: «به حیات خداوند قسم که هیچ مجازاتی به سبب این کار بر تو نخواهد آمد.»

الف. پس چرا برای جانم دام می‌گستری تا مرا به کشتن دهی؟: ساحره تعجب کرد که آیا این «نقشه محرمانه» دولتی است؛ اما شائول به او اطمینان داد –به خداوند قسم خورد– که او مجازات نخواهد شد.

ب. شائول برای آن زن به خداوند قسم خورد: سوگند شائول به نام خداوند به ما یادآوری می‌کند که اصطلاحات روحانی ارزشی ندارد. علی‌رغم اعلام مؤکد شائول، «به حیات خداوند قسم»، او در وضعیتی از نافرمانی کامل و تاریکی روحانی قرار داشت. این آخرین باری است که شائول نام خداوند را در کتاب اول سموئیل به کار برد و او از آن برای سوگند خوردن به ساحری استفاده کرد که به او اطمینان دهد با مجازات مواجه نخواهد شد.

۳. آیات (۱۴-۱۱) در کمال تعجب ساحره، سموئیل ظاهر می‌شود.

پس آن زن پرسید: «چه کسی را می‌خواهی برایت احضار کنم؟» شائول گفت: «سموئیل را برایم احضار کن.» چون آن زن سموئیل را دید، فریادی بلند برکشید و به شائول گفت: «از چه سبب مرا فریفتی؟ تو شائولی!» پادشاه به او گفت: «مترس. چه می‌بینی؟» زن گفت: «موجودی آسمانی می‌بینم که از زمین برمی‌آید.» پرسید: «ظاهرش چگونه است؟» زن گفت: «پیرمردی برمی‌آید که ردایی بر تن دارد.» چون شائول دریافت که سموئیل است، خم شده، روی بر زمین نهاد.

الف. سموئیل را برایم احضار کن: چرا شائول مي‌خواست سموئیل رو ببيند؟ با توجه به زمان‌هایی که سموئیل به‌شدت شائول را سرزنش کرد (مانند اول سموئیل ۲۲:۱۵-۲۹)، ممکن است فکر کنیم که سموئیل آخرین کسی است که شائول دلش می‌خواهد ببیند. احتمالاً، شائول می‌خواست «روزهای خوب قدیم» خود با سموئیل را به یاد بیاورد، زمانی که نبی راهنما و مربی او بود (اول سموئیل ۲۵:۹-۲۶).

یک( در بحبوحه گناه، افسردگی و نفوذ شیطانی خود، شائول فراموش کرد که سموئیل در واقع دشمن او بود وقتی که به گناه افتاد (اول سموئیل ۱۳:۱۳-۱۴ و ۲۹-۲۲:۱۵).

ب. آن زن سموئیل را دید، فریادی بلند برکشید: ساحره احتمالاً بسیار شوکه شده بود به این دلیل که یک کلاهبردار بود، و بیشتر ارتباطاتش با قلمرو ارواح تنها فریبکاری بود. حالا سموئیل واقعاً از ماوراء ظاهر شد و او بسیار متعجب شد از اینکه برخورد واقعی با دنیای ارواح دارد.

یک( علاوه بر این، می‌توان گفت که این ساحره با احضار ارواح شیطانی آشنا بود، اما حضور روح‌القدس احتمالاً برای او ناآشنا بود. حضور مقدس روح‌القدس ممکن است برای او وحشتناک به نظر می‌رسید. «نشانه‌ها حاکی از آن است که این رویدادی فوق‌العاده برای او بود، از این ترسیده بود چون کنترلی بر آن نداشت.» (بالدوین)

ج( از چه سبب مرا فریفتی؟ تو شائولی: ساحره متعجب شده بود چرا که اکنون فهمیده بود که احضار روح را در مقابل همان پادشاهی انجام داده است که تمام احضار کننده‌های روح را از اسرائیل بیرون کرده بود. او حق داشت که وحشت کند، هم از حضور  روحانی واقعی که دید و هم حضور خود پادشاه که درست کنارش بود.

یک( به‌صراحت گفته نشده که ساحره چگونه می‌دانست روح احضار شده، سموئیل است. ممکن است وقتي سموئیل براي اولين بار ظاهر شد سخنی گفته است. این کلام ممکن است دانشی فراطبیعی باشد، که به او از جانب خدا یا از عالم شیطانی ابلاغ شده است.

د. موجودی آسمانی می‌بینم که از زمین برمی‌آید: کلمه عبری ترجمه شده به معنی «روح» در نسخه جدید کینگ جیمز (New King James)، در زبان عبری در واقع «الوهیم» است که معنی «خدایان» را می‌دهد، اما اغلب به یک خدا به‌صورت جمع اشاره دارد. این نشان‌دهنده حقیقت تثلیث و نیز عظمت خدا است که در عبری با شکل جمع نشان داده شده است. هنگامی که ساحره گفت که او  خدا را دیده است، منظور او این نبود که او خدای واحد حقیقی را دیده است و حرف او به این معنی نیست که سموئیل در مقام الوهیت است. در واقع، او که از زمینه بت‌پرستی خود صحبت می‌کرد، این ظهور سموئیل را الوهیم نامید زیرا در دایره لغت بت‌پرستی همین معنی را داشت. او تنها کسی بود که سموئیل را الوهیم نامید.

یک( «او از شکل جمع کلمه، یعنی خدایان، استفاده کرد، یا مطابق با زبان عبری، که معمولاً از آن کلمه برای یک نفر استفاده می‌شد؛ یا براساس زبان و آداب و رسوم  بت‌پرستان.» (پول)

ه. شائول دریافت که سموئیل است: با این حال، سموئیل ظاهر شد، او برای هر دوی آنها قابل مشاهده بود. این نوعی ظاهر شدن در «گوی کریستالی» نبود که فقط ساحره می‌توانست وانمود کند که روح را می‌بیند. و مانند «صدایی در تاریکی» در جلسه احضار ارواح نیز نبود. بلکه ظاهر شدن سموئیل واقعی بود.

و. سموئیل است: این حادثه عجیب، بحث‌برانگیز است و برای درک این بخش از چندین رویکرد مختلف استفاده شده است. در اینجا به چهار نمونه از متدوال‌ترین رویکردها اشاره شده است.

یک( برخی بر این باورند که این توهم ساحره بوده است. اما این امر منطقی نیست زیرا توضیح نمی‌دهد که چرا ساحره اینقدر ترسیده بود. توضیح نمی‌دهد که چرا شائول نیز سموئیل را دید و چرا سموئیل با شائول صحبت کرد، نه با ساحره.

دو( برخی بر این باورند که این فریبکاری از سوی ساحره بود. اما این توضیح نیز کافی نیست، به همان دلایلی که درمورد رویکرد قبلی ارائه شده است.

سه( برخی بر این باورند که این جعل هویت شیطانی سموئیل بود. این احتمال وجود دارد که ساحره با قدرت‌های غیبی خود، روحی شیطانی را احضار کرده باشد که او و شائول هر دو را فریب می‌داد. اما این رویکرد نیز کافی نیست، چون به مسئله انگیزه نمی‌پردازد.در نهایت، شیطان با استفاده از سخنان «سموئیل» به شائول چه مزیتی به دست می‌آورد؟

چهار( برخی بر این باورند که این ظاهر شدن واقعی (اما عجیب) سموئیل بوده است. این بهترین توضیح است زیرا با واکنش ساحره تأیید می‌شود، اتفاقی که بیش از انتظارش بود. همچنین با صحت سخنان سموئیل تأیید می‌شود (و متن می‌گوید که سموئیل آن را گفته است). برخی ممکن است بگویند که ظاهر شدن مجدد سموئیل، یعنی بازگشتن او از جهان ماوراء به این جهان، به نوعی غیرممکن است. اما موسی و ایلیا نیز از جهان بالا به این جهان بازگشتند زمانی که آنها با عیسی در کوه تبدیل هیئت ظاهر شدند (متی ۳:۱۷).

پنج( کلارک نکته ارزشمند دیگری را مطرح می‌کند: «من معتقدم که آن زن در عین‌ِدور هیچ قدرتی بر سموئیل نداشت؛ و اینکه هیچ طلسم و جادویی نمی‌تواند بر هیچ مرد خدایی که درگذشته است‌ یا بر هیچ روح بی‌جسم انسانی تأثیری داشته باشد.» سموئیل واقعاً ظاهر شد، اما نه به این دلیل که ساحره او را فراخواند. سموئیل به این دلیل ظاهر شد، چون خدا هدف خاصی از این تجلی داشت.

ز. سموئیل است: خدا اجازه این تجلی عجیب سموئیل را داد تا او دو چیز را به انجام برساند. اول، تأیید مجدد بر اجرای داوری آتی خدا به روشی چشمگیر بر شائول پادشاه. دوم، به ساحره درباره خطر احضار روح درسی دهد.

یک( «من معتقدم سموئیل واقعاً به شائول ظاهر شد؛ و او به‌خاطر رحمت خاص خدا ظاهر شد تا به اين پادشاه نابخرد هشدار دهد که زمان مرگش نزدیک است و فرصت اندکی دارد تا با خالق خود به صلح برسد.» (کلارک)

دو( هنگامی که ما گوش خود را به صدای خدا می‌بندیم، او راه غیر معمول -شاید ناراحت‌کننده- برای صحبت کردن با ما پیدا خواهد کرد. «در اینکه او به شائول ظاهر شد، شکی وجود ندارد، اما او در پاسخ به دعوت ساحره نیامده بود. او از سمت خدا فرستاده شد، به منظور سرزنش شائول به‌خاطر ارتباط ناپاک با این امور شیطانی، و اعلام نابودی او.» (مورگان)

 سموئیل با شائول صحبت می‌کند.

۱. آیات (۱۵-۱۸) سموئیل به شائول می‌گوید که چرا خدا با او صحبت نمی‌کند.

نگاه سموئیل به شائول گفت: «چرا با احضار من آسایشم را بر هم زدی؟» شائول گفت: «سخت در تنگی هستم. زیرا فلسطینیان با من در جنگند و خدا نیز از من روی گردانیده، دیگر هیچ پاسخی به من نمی‌دهد، نه توسط انبیا و نه از طریق خواب‌ها. پس تو را خواندم تا مرا بگویی چه کنم.» سموئیل گفت: «حال که خداوند از تو روی گردانیده و دشمن تو شده، دیگر چرا از من سؤال می‌کنی؟ خداوند آنچه را توسط من گفته بود، دربارۀ تو به انجام رسانده است. او سلطنت را از دست تو پاره کرده و آن را به همسایه‌‌‌ات داوود داده است. چون تو آواز خداوند را نشنیدی و خشم شدید او را بر عَمالیق نازل نساختی، او نیز امروز با تو چنین کرده است.»

الف. چرا با احضار من آسایشم را بر هم زدی؟ این سخنان سموئیل می‌تواند از دهان هر کسی که جایی آرام و پر برکت را در آن جهان رها می‌کند تا به زمین بازگردد، خارج شود. سموئیل ترجيح مي‌دهد به همان جایی که بود برگردد.

یک) این نشانه‌ای برای ما از واقعیت آن جهان است. اگرچه او از این دنیا رفت، سموئیل در یک مکان واقعی بود، و در وجودی واقعی زندگی می‌کرد.

دو) به بیان دقیق، سموئیل در بهشت نبود. عیسی در داستان مرد ثروتمند و ایلعازار (لوقا ۱۹:۱۶-۳۱) توضیح داد که قبل از پایان کار عیسی بر روی صلیب، ایماندار فوت‌شده به محل آرام و پر‌برکتی معروف به «جوار ابراهیم» می‌رفتند. هنگامی که عیسی کار خود را بر روی صلیب به پایان رساند، جریمه گناه این ایمانداران از دنیا‌رفته پرداخت شد و آنها پس از آن به بهشت فرستاده شدند.

ب. سخت در تنگی هستم: شائول مشکل خود را برای سموئیل توضیح داد. اول اینکه فلسطینیان با او در جنگند. اما به‌مراتب بدتر از آن این واقعیت است که شائول می‌دانست که خدا نیز از او روی گردانیده، دیگر هیچ پاسخی به او نمی‌دهد. پس از آن شائول فاش کرد که چرا سموئیل را فراخواند: پس تو را خواندم تا مرا بگویی چه کنم.

یک) خدا نیز از من روی گردانیده: «خدا هرگز از کسی روی بر نمی‌گرداند تا زمانی که آن فرد از او روی برگرداند. در نتیجه، به مصلحت پارسایی، خدا ضد آن فرد قرار می‌گیرد.» (مورگان)

دو) مرا بگویی چه کنم: «شائول زمانی درخواست راهنمایی می‌کند که مسیر عملش مشخص است: او باید با فلسطینی‌ها بجنگد. آنچه واقعاً می‌خواهد از آن اطمینان داشته باشد این است که همه‌چیز خوب پیش خواهد رفت و در نبرد پیروز خواهد شد.» (بالدوین)

ج. حال که خداوند از تو روی گردانیده و دشمن تو شده، دیگر چرا از من سؤال می‌کنی؟ سموئیل طرف خداوند بود، بنابراین اگر خداوند نمی‌خواست چیزی را به شائول بگوید، دلیلی نداشت که انتظار داشته باشد سموئیل به او بگوید. علیرغم تلاش‌های مستمر شائول، شاید به امید اخبار مطلوب‌تر، نتیجه همچنان ناامید‌کننده بود.

د. خداوند آنچه را توسط من گفته بود…. آواز خداوند: اساساً، سموئیل آنچه را که خدا قبلاً به شائول گفته بود، تأیید کرد. پیام خداوند به شائول کاملاً ثابت است، مهم نیست که خدا کدام راه عجیب را برای رساندن پیام انتخاب می‌کند.

یک) آزمایش هر نوع «ملاقات با روح‌القدس» یا «مکاشفه از جانب فرشته» در وفاداری به پیام کتاب‌مقدس نهفته است. صرف نظر از ماهیت یک تجربه روحانی به‌ ظاهر چشمگیر، «حتی اگر فرشته‌ای (یا شخصیتی مانند سموئیل!) از آسمان، انجیلی غیر از آنچه ما به شما بشارت دادیم موعظه کند، ملعون باد!» (غلاطیان ۸:۱)

ه. تو آواز خداوند را نشنیدی و خشم شدید او را بر عَمالیق نازل نساختی، او نیز امروز با تو چنین کرده است: سموئیل ذهن شائول را به اتفاقی در اول سموئیل باب ۱۵ افتاد، هدایت کرد. سموئیل در آن فصل به شائول گفت: «خداوند امروز پادشاهی اسرائیل را از تو پاره کرده است و آن را به همسایه تو داده است که از تو بهتر استزیرا او انسان نیست که از تصمیم خود منصرف شود» (اول سموئیل ۲۸:۱۵-۲۹). ظاهراً، با گذشت تقریباً پانزده سال از وقایع اول سموئیل ۱۵، شائول فکر می‌کرد که شاید خداوند نظرش را تغییر دهد. سموئیل به شائول گفت که خداوند هیچ تغییری در نظرش نداده است.

یک) سموئیل با استناد به قسمت اول سموئیل ۲۸:۱۵-۲۹ به‌صراحت بر این نکته تأکید کرد و گفت: او سلطنت را از دست تو پاره کرده و آن را به همسایه‌‌‌ات داوود داده است. کلام خدا به شائول از زمانی که برای اولین بار بیان شد تا زمان تحقق نهایی آن، تغییری نکرد. شاید شائول فکر می‌کرد که گذر زمان نظر خدا را تغییر می‌دهد؛ اما گذر زمان هرگز دیدگاه خدا را تغییر نمی‌دهد. توبه و پشیمانی واقعی ما ممکن است ذهن خدا را تغییر دهد، اما گذر زمان هرگز.

دو) وقتی ساحره سموئیل را دید، گفت که پوششی دارد. پوشش احتمالاً ردای سموئیل بود که او را به‌عنوان نبی و کاهن معرفی می‌کرد. در اول سموئیل ۲۷:۱۵ هنگامی که سموئیل اعلام کرد که خدا پادشاهی را از شائول خواهد گرفت، شائول به ردای سموئیل با ناامیدی چنگ زد. کلمه عبری استفاده شده برای ردا در اول سموئیل ۲۷:۱۵ «meheel» است که همان کلمه‌ای است که برای پوشش در اول سموئیل ۱۴:۲۸ به کار رفت. این احتمال وجود دارد که وقتی سموئیل در برابر ساحره و شائول ظاهر شد، او همان ردای پاره شده را به تن داشت تا به شائول یادآوری کند که خداوند سلطنت را از دست تو پاره کرده و آن را به همسایه‌‌‌ات داوود داده است.

۲. آیه (۱۹) سموئیل عاقبت شائول را بیان می‌کند.

به‌علاوه، خداوند اسرائیل را نیز با تو به دست فلسطینیان تسلیم خواهد کرد، و فردا تو و پسرانت نزد من خواهید بود. خداوند، لشکر اسرائیل را نیز به دست فلسطینیان تسلیم خواهد کرد.»

الف. فردا تو و پسرانت نزد من خواهید بود: شائول از سخنان سموئیل فهمید که فردا خواهد مرد. در اول سموئیل ۱۵:۲۸، شائول خواست بداند که چه کاری باید انجام دهد. سموئیل هیچ‌گونه راهنمایی ارائه نداد چون دیگر خیلی دیر شده بود. تنها چیزی که سموئیل به او گفت این بود که چه اتفاقی خواهد افتاد و داوری خداوند در حال اجرا بود.

یک( قبل از این، شائول زمان زیادی برای توبه داشت -اما حالا دیگر فرصت به پایان رسیده است. ما هرگز نمی‌توانیم فکر کنیم که به اندازه یک توبه فرصت داریم. میل  و فرصت برای توبه هدایایی از سوی خدا هستند. اگر امروز میل و فرصت برای توبه داریم باید آن را غنیمت بشماریم چون ممکن است فردا دیگر فرصتی نباشد.

دو( تو و پسرانت نزد من خواهید بود به این معنا نیست که شائول به بهشت می‌رفت و با ایمانداران از دنیا رفته همنشین می‌شد. در داستانی که عیسی در لوقا ۳۱-۱۹:۱۶ گفت، «مردگان برکت‌یافته و مردگان نفرین‌شده هر دو در یک مکان عمومی بودند. مردگان باایمان در جایی راحت بودند که به «جوار ابراهیم» شناخته می‌شد، اما نفرین‌شده‌ها در مکان عذاب بودند. شائول در همان مکان عمومی  همچون سموئیل بود، اما نه در همان مکان خاصی که او قرار داشت.

ب. خداوند اسرائیل را نیز با تو به دست فلسطینیان تسلیم خواهد کرد، و فردا تو و پسرانت نزد من خواهید بود: وقتي داوری بر شائول واقع شد عواقب آن بر اطرافیان او نیز تأثیر گذاشت، پسران او و همه اسرائیل نیز تحت تأثیر قرار گرفتند.

یک) «آیا کسی می‌تواند این روایت را بخواند، و با در نظر گرفتن وضعیت اسفبار این پادشاه نگون‌بخت، پیروزی دشمنان خدا، و نابودی قریب‌الوقوعی که در انتظار یوناتان باایمان است، شدیدترین اندوه قلبی را تجربه نکند؟» (کلارک)

 واکنش شائول

۱. آیه (۲۰) شائول با ترس و بی‌رمقی واکنش نشان می‌دهد.

شائول از سخنان سموئیل سخت ترسان شد و به یکباره با تمامی قامت بر زمین افتاد. و چون تمام آن روز و شب چیزی نخورده بود، دیگر رمقی در او باقی نبود.

الف. شائول از سخنان سموئیل: ترس شاوئل فقط به این خاطر نبود که سموئیل به او گفت که در برابر فلسطینی‌ها شکست خواهد خورد و در نبرد می‌میرد. برای شائول آگاهی از اینکه خداوند دشمن او بود بسیار بدتر بود. نه تنها فلسطینی‌ها علیه او بودند، که خداوند نیز دشمن او شده بود. فهمیدن این حقیقت فراتر از تحمل شائول بود.

۲. آیات (۲۵-۲۱) ساحره شائول را آرام می‌کند.

چون آن زن نزد شائول آمد و دید که سخت ترسان است، به او گفت: «اینک کنیزت از تو اطاعت کرد. من جان بر کف نهادم و آنچه را به من گفتی، گوش گرفتم. حال تمنا دارم تو نیز سخن کنیز خود را بشنوی و رخصت دهی لقمه‌نانی پیش رویت بگذرام تا بخوری و در راه قوّت داشته باشی.» اما شائول نپذیرفت و گفت: «چیزی نخواهم خورد.» ولی چون خادمانش نیز به اتفاق آن زن به او اصرار کردند، شائول پذیرفت و از زمین برخاسته، بر بستر نشست. آن زن گوساله‌ای فربه در خانه داشت. بی‌درنگ آن را ذبح کرد و قدری آرد گرفته، خمیر کرد و با آن نانِ بی‌خمیرمایه پخت. سپس آن را در برابر شائول و خادمانش نهاد. آنان خوردند و برخاسته، همان شب روانه شدند.

الف. آن زن نزد شائول آمد و دید که سخت ترسان است: این موضوع غم‌انگیز است که یک احضار‌کننده ارواح به مراقبت پادشاه اسرائیل پرداخت. اما آنها هر دو از یک جنس بودند؛ هر دو نسبت به خدا عصیان کرده بودند و هر دو تحت داوری خداوند بودند.

ب. آنان خوردند: شامی که شائول آن شب خورد مثل آخرین وعده غذایی مردی در صف اعدام بود، که صبح اعدام خواهد شد.

ج. برخاسته، همان شب روانه شدند: شائول این دیدار عجیب را ترک کرد و سرنوشت غم‌انگیز و ناراحت‌کننده خود را پذیرفت.

یک( «این اطلاعات اضافی، که او و پسرانش در عرض بیست و چهار ساعت خواهند مرد، هیچ کمکی به روحیه‌اش نکرد. در واقع بدون دانستن آن وضع بهتری داشت. شائول با انجام اعمال غیرقانونی هیچ لطفی به خود نکرد. کلام خدا تغییرناپذیر بود. او  به جای اعتماد و باور به آن، به اشتباه فکر می‌کرد که مشورت بیشتر می‌تواند داوری الهی را تغییر دهد. خداوند ساکت ماند، زیرا دیگر چیزی برای گفتن وجود نداشت.» (بالدوین)