فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
اول سموئیل باب ۳۰ – پیروزی داوود بر عمالیقیان
وضعیت آشفته داوود
۱. آیات (۱-۲) حمله عَمالیقیان به صِقلَغ
باری، چون داوود و مردانش در روز سوّم به صِقلَغ رسیدند، دیدند عَمالیقیان بر نِگِب و بر صِقلَغ یورش بردهاند و بر صِقلَغ غلبه کرده، آن را به آتش سوزاندهاند. آنان زنان و تمام کسانی را که در آنجا بودند، از خُرد و بزرگ به اسارت برده و هیچکس را نکشته بودند، بلکه همگی را برگرفته، به راه خود رفته بودند.
الف. و واقع شد: مطمئناً واقع شد، اما تصادفی واقع نشد. خدا در زندگی داوود از تمام این کارها هدفی داشت.
یک( «‘در روز سوم‘ نشان میدهد که داوود و افرادش حدود بیست و پنج مایل در روز راه پیمودهاند تا به صِقلغ برسند، جایی که آنها خسته، گرسنه به آن وارد شدند و انتظار یک خوشآمدگویی خوب داشتند.» (بالدوین)
ب. عَمالیقیان بر نِگِب و بر صِقلَغ یورش بردهاند و بر صِقلَغ غلبه کرده، آن را به آتش سوزاندهاند: در حالیکه داوود و افرادش در شمال در تلاش برای پیوستن به ارتش فلسطین بودند، شهر خود آنها، صقلغ بدون محافظ بود. عمالیقیانِ فرصتطلب از بیدفاع بودن شهر بهره گرفتند، به آن یورش بردند و آن را به آتش سوزاندند.
ج. زنان و تمام کسانی را که در آنجا بودند، از خُرد و بزرگ به اسارت برده و هیچکس را نکشته بودند: نه تنها شهر سوزانده شد، بلکه تمام زنان و فرزندان آنها به اسارت برده شدند. اثری از عدالت شاعرانه خداوند در این اتفاق وجود دارد. داوود دقیقاً این مصیبت را بر شهرهای دیگر میآورد. اول سموئیل ۸:۲۷-۱۱ میگوید در زمان حضورش در میان فلسطینیها، داوود زندگی خود را همچون راهزن با سرقت از شهرها میگذراند و هر زمان که داوود به سرزمینی حمله میکرد، هیچکس را زنده باقی نمیگذاشت. عمالیقیان از داوود رحیمتر بودند.
یک) خدا که سراسر رحمت است، به اندازهای که اقعاً سزاوار آن هستیم، تنبیهمان نمیکند، بلکه همانند پدری دلسوز اقدامات اصلاحی خود را با مهربانی و محبت آمیخته میکند.
۲. آیات (۶-۳) داوود و مردانش به شهر خالی و سوخته میرسند.
چون داوود و مردانش به شهر رسیدند، دیدند شهر به آتش سوخته است، و زنان و پسران و دخترانشان نیز به اسارت رفتهاند. پس داوود و همراهانش به آواز بلند آنقدر گریستند که دیگر ایشان را یارای گریستن نبود. دو زن داوود، یعنی اَخینوعَمِ یِزرِعیلی و اَبیجایِل بیوۀ نابالِ کَرمِلی نیز به اسارت برده شده بودند. داوود سخت پریشانحال بود زیرا مردم از سنگسار کردن او سخن میگفتند، چراکه جان هر یک از مردم بهخاطر پسران و دخترانشان تلخ شده بود. اما داوود خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد.
الف. چون داوود و مردانش به شهر رسیدند: در حالیکه داوود و افرادش به چند مایلی شهر خود رسیدند، احتمالاً حس انتظار روحیه آنها را تقویت میکرد. اگرچه بهعنوان سرباز به دلیل عدم اجازه برای جنگیدن همراه با فلسطینیها دلسرد شده بودند. اما میدانستند که به خانه میروند و خانه به معنای خانواده و محیط آشنا بود. اما روشنی آن انتظار امیدوارکننده به سرعت به سیاهی شب تبدیل شد.
ب. دیدند شهر به آتش سوخته است: حتی از دوردست فهمیدند که اتفاق بدی افتاده است. از شهرشان دود بلند میشد، اما دود بهخاطر آتش پختوپز نبود. آن دود بسیار زیاد و خیلی سیاه بود. تعجب کردند که چرا هیچکس به پیشوازشان نیامده است، همسران و فرزندانشان کجا بودند؟ از ديدن آنها خوشحال نبودند؟ اما وقتی به شهر رسیدند و آن را شهر ارواح یافتند، انبوهی از پارهسنگهای سوخته بدون صدای یک بازمانده، به نظر میرسید که همه چیز از دست رفته است.
ج. داوود و همراهانش به آواز بلند آنقدر گریستند که دیگر ایشان را یارای گریستن نبود: همهچیز از دست رفته بود. در این مرحله داوود دیگر کسی را نداشت تا از او حمایت کند. هیچ س در اسرائیل نمیتوانست به او کمک کند. فلسطينیها آنها را نمیخواستند. خانوادهاش از دست رفته بود؛ هر چيزي که داشت از بين رفته بود. حتی دوستانش نیز بر ضد او شده بودند (مردم از سنگسار کردن او سخن میگفتند). هیچ تکیهگاهی باقی نمانده بود، به جز خداوند. این مکان درستی است که باید قرار گرفت، جای بدی نیست.
یک) اشکهای داوود تنها پاسخی به از دست دادن همه چیز و همهکس نبود. او همچنین گریه کرد زیرا بار مسئولیت این وضعیت را به دوش میکشید. تعجبي نداشت که داوود بسیار پریشانحال بود. او در بدترین حالت خود همچون یک سقوطکرده بود؛ داوود مانند پسر گمشدهای بود که اکنون در خوکدانی نشسته است.
د. داوود خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد: رسیدن داوود به این نقطه با چالشهای زیادی همراه بود، اما اکنون او خود را در جایی میبیند که خدا تنها منبع قدرت اوست.
یک) داوود خویشتن را در یهوه خداي خود تقويت کرد این همان داوود تنزلیافته و نافرمان بود. چرا خدا باید او را تقویت کند؟ زیرا خدا سرشار از رحمت و فیض است و چون داوود اکنون کاملاً شکسته و آماده پر شدن بود. گاهی فکر میکنیم باید با تلاشهای انسانی برکت یا قدرت خدا را کسب کنیم، اما داوود راه دیگری را به ما نشان داد.
دو) داوود خویشتن را در یهوه خداي خود تقويت کرد. او قدرت را دریافت کرد و احساس کرد که در او جریان دارد و به اندازه کافی جسور بود تا آن را بخواهد و از خدا دریافت کند. پیش از این، خود را ضعیف نمیدید، اما پس از بازگشت به خانه و دیدن شهر سوخته، داوود میدانست که ضعیف است و به قدرت خدا نیاز دارد.
سه) داوود خویشتن را در یهوه خداي خود تقويت کرد. او منفعلانه منتظر نماند تا شخص دیگری او را تقویت کند. او نگفت: «خداوندا، اگر میخواهی مرا تقویت کنی، مشکلی نیست. من همینجا منتظر میمانم تا تو این کار را انجام بدهی.» داوود میدانست که قدرت خداوند برای کسانی که منتظر او هستند وجود دارد، بنابراین داوود خویشتن را در یهوه خداي خود تقويت کرد. قدرت خدا همیشه برای داوود در دسترس بود، و حالا او ابتکا عمل را به دست میگیرد و آن را برای خود دریافت میکند و خود را در یهوه خدای خود تقویت میکند.
چهار) داوود خویشتن را در یهوه خداي خود تقويت کرد. فراتر از تفکر مثبت صرف است. این قدرت خدای زنده بود که خود را در زندگی و قلب مردی دردکشیده نمایان میکرد. این قدرت شامل قدرت تشخیص، قدرت در برابر شکست، قدرت برای توبه، قدرت عزم و اراده برای بازپسگیری آنچه دشمن دزدیده بود است. این همان قدرتی است که عیسی را از مردگان برخیزانید!
ه. داوود خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد: چگونه داوود خویشتن را در خداوند تقویت کرد؟
یک) داوود میتوانست محبت خدا را به یاد بیاورد. در این لحظه از تباهی کامل، داوود اکنون محبت خداوند را در رد حاکمان فلسطینی دید. اگر خدا او را از طریق ردشدن از سوی فلسطینیها به خانه باز نمیفرستاد، ماهها بعد باز میگشت و اوضاع بهمراتب بدتر میشد. آنچه که برای او قبلاً مانند نیش زنبور دردناک بود حالا شیرین شد، و با ارزشترین نمایش محبت خداوند گشت.
دو) داوود میتوانست وعده و دعوت خدا را به یاد بیاورد. او میتوانست سرش را تکان دهد، اشکها را پاک کند و بگوید، «من مردی هستم که خدا مسح کرده، فراخوانده و وعده داده که پادشاه بعدی اسرائیل باشم. من دعوت و وعدهای خاص از طرف خدا دارم و او آن را از من دریغ نکرده است. باید طبق آن سرنوشت زندگی خود را شروع کنم.
سه) داوود ميتوانست نجاتهای گذشته خدا را به یاد بیاورد. او میتوانست بگوید، «بدون شک، لحظه وحشتناکی است. اما به یاد بیاورید تمام لحظاتی که خداوند من را از موقعیتهای بد نجات داد؟ اگر آن موقع این کار را کرد، حالا نیز آن را تکرار میکند. او پیش از این مرا نجات نداد تا اجازه دهد اکنون نابود شوم.»
چهار) داوود تنها منبع دلگرمی خود را در خداوند یافت. اگرچه اول تواریخ ۱۹:۱۲-۲۰ به داوود دلیلی برای پشتگرمی ارائه کرد -مردان قبیله منسی در کنار او ایستادند وقتی دیگران روی برگرداندند- اما این بهعنوان منبع تسلی برای داوود برجسته نشد. «خدا درمان خادم خود را با دوز تلخی از پریشانی شروع کرد و شواهد تأثیر درمان این بود که او در دوستان جدیدش دلگرمی پیدا نکرد، یا امیدی به حمایت دیگران نداشت، بلکه در یهوه خدای خویش دلگرمی یافت.» (اسپرجن)
پنج) آنچه داوود در قلب خود در اول سموئیل ۱:۲۷ گفت، او را به این وضعیت آشفته گرفتار کرد؛ اکنون آنچه او برای تقویت خود در خداوند به خود گفت به او کمک کرد تا از این وضعیت بیرون بیاید. «برخی از بهترین گفتوگوها در جهان، صحبتهایی است که فرد با خودش دارد. او که با همه به جز خودش صحبت میکند احمق بزرگی است.» (اسپرجن)
داوود آنچه از دست داده بود را باز پس میگیرد و حتی بیشتر
۱. آیات (۷-۸) داوود از خداوند مسئلت میکند.
آنگاه داوود به اَبیّاتارِ کاهن، پسر اَخیمِلِک گفت: «تمنا اینکه ایفود را نزد من آوری.» پس اَبیّاتار ایفود را نزد داوود آورد. داوود از خداوند مسئلت کرده، پرسید: «آیا به تعقیب مهاجمان بروم؟ آیا به آنها خواهم رسید؟» خداوند پاسخ داد: «تعقیبشان کن، زیرا بهیقین بدیشان خواهی رسید و قوم خود را خواهی رهانید.»
الف. آنگاه داوود به اَبیّاتارِ کاهن، پسر اَخیمِلِک گفت: در اول سموئیل ۶:۳۰، داوود خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد. حالا وقتش رسیده بود که از این قدرت تازهیافته از خداوند استفاده کند. اول، داوود وقتي از خداوند مسئلت میکند از آن قدرت استفاده ميکند. در تمام دورانی که داوود در میان فلسطینیها گذراند، این اولین باری است که او را میبینیم که به هر طریقی به دنبال خدا است. در زمان سازش و رویگردانی از خدا، داوود هیچوقت از خداوند به این شیوه مسئلت نکرد.
ب. تمنا اینکه ایفود را نزد من آوری: داوود با کمک کاهن در جستجوی خدا بود، به احتمال زیاد به کمک اوریم و تُمّیم که بخشی از ایفود کاهن بودند. ایفود روپوش خاصی بود که کاهنین میپوشیدند و روی لباسهای آنها پوشیده میشد. بنابراین خون و ترشحات قربانی به جای لباس کاهن روی ایفود میپاشید.
یک) این احتمال وجود دارد که این فقط یک ایفود معمولی نبود؛ این ایفود کاهن اعظم بود، که «پیشسینۀ تصمیمگیری» (خروج ۱۵:۲۸) متصل به آن بود (خروج ۲۸:۲۸). پیشسینه کیسهای داشت که در آن دو سنگ بود که به اوریم و تُمّیم معروف بودند (خروج ۲۸:۳۰). هنگامی که داوود از خداوند مسئلت کرد، احتمالاً از اَبیاتار خواست تا از اوریم و تُمّیم استفاده کند.
دو) اگر اوریم و تُمّیم امروز کشف میشدند، خدا استفاده از آنها را دیگر برکت نمیداد تا اینکه دوباره کهانت عهدعتیق را راهاندازی کند. روزگار کهانت عهدعتیق امروز برای ما به پایان رسیده است، زیرا عیسی مسیح به کمال تحقق یافته است. اما در روزگار داوود خداوند دستور داده بود. اوریم و تُمّیم مؤثر بودند زیرا کلام خدا آنها را بخشیده بود. داوود در جستجوی خدا از طریق اوریم و تُمّیم بود، در حقیقت او به کلام خدا برای هدایت مراجعه کرد، زیرا این کلام خدا بود که به جای آنها فرمان میداد و استفاده از آنها را مجاز میکرد. امروز، اگر همان تمرکز را روی کلام خدا داشته باشیم، او ما را نیز هدایت خواهد کرد.
ج. آیا به تعقیب مهاجمان بروم؟ آیا به آنها خواهم رسید؟ زمانی داوود به خود زحمت نمیداد که حتی این سؤالات را بپرسد. او بهسادگي کارش را انجام میداد و وقتي سربازی حمله ميکرد، پاسخ حمله را میداد. اما در بازگشت از رویگردانی از خدا، داوود همهچیز را به حضور خداوند میآورد. هیچکاری را مثل سابق به میل خود انجام نمیداد، بلکه همهچیز را از خدا میپرسید.
د. تعقیبشان کن، زیرا بهیقین بدیشان خواهی رسید و قوم خود را خواهی رهانید: خدا به داوود کاری داد تا انجام دهد (تعقیبشان کن). سپس، خدا به داوود وعده موفقیت داد (بهیقین بدیشان خواهی رسید و قوم خود را خواهی رهانید). وقتی خدا کاری به ما میدهد، او قول انجامش را نیز میدهد.
۲. آیات (۹-۱۰) داوود به تعقیب عمالیقیان میپردازد.
پس داوود با ششصد مرد که همراه خود داشت روانه شده، به نهر بِسور رسیدند، جایی که واماندگان در آنجا توقف کردند. زیرا از آنان، دویست تن چنان خسته شده بودند که توان عبور از نهر را نداشتند. اما داوود با چهارصد تن به تعقیب ادامه دادند.
الف. داوود روانه شد: خدا به داوود گفت که برود و آنها را تعقیب کند و داوود دقیقاً همان کار را کرد. اطاعت از خداوند اغلب به همین سادگی است.
ب. داوود با ششصد مرد که همراه خود داشت: مردان داوود تقریباً در حال شورش علیه او بودند (مردم از سنگسار کردن او صحبت میکردند، اول سموئیل ۶:۳۰). اما حالا از آنجا که او خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد (اول سموئیل۶:۳۰) و از آنجا که او از خداوند مسئلت کرد (اول سموئیل ۸:۳۰) و از آنجا که او آنچه خدا به او گفته بود را انجام داد، مردان او کاملاً در کنار او قرار گرفتند.
یک) داوود رفت، او و ششصد مردی که با او بودند: دلالت بر این دارد که داوود گفت: «ای مردان، من میخواهم بروم. من از خدا وعده پيروزي دارم و به آن باور دارم. مهم نیست با من بیایید یا نه، چون خدا طرف من است، و اگر مجبور باشم عمالیقیها را به تنهایی خواهم کشت، زیرا وعده خدا شکستناپذیر لست.» چنین ایمانی، قلب ششصد مرد را دگرگون کرد و آنها با داوود همراه شدند.
دو) این یک نمای با شکوه بود، داوود و ششصد مرد دوباره در حالت حرکت، اینبار نه به امید مبارزه برای فلسطینیها و یا برای خودشان، بلکه برای انجام دوباره مأموریت خداوند. هيچ ارتشي روي زمين نبود که بتواند داوود و ششصد مردش را شکست بدهد وقتي آنها مطابق اراده خدا عمل کردند.
ج. دویست تن چنان خسته شده بودند که توان عبور از نهر را نداشتند: اين ممکن است باعث دلسردی داوود شده باشد. در حالیکه ارتش عمالقیان بهطور قابل توجهی تعداد بیشتری داشتند، او متوجه شد که یک سوم افرادش نمیتوانند ادامه دهند. اما داوود اجازه نداد این اتفاق مانع حرکتش شود. او این تعداد را به کار نگهبانی از تدارکات گماشت و با ۴۰۰ نفر کارش را ادامه داد و دوباره پر از ایمان به راه افتاد.
یک) «ولي دقت کنید، رهایی داوود فوری و بدون چالشهای بیشتر نبود… برای بسیاری از فرماندهان اگر از هر سه سرباز یک نفر در بیمارستان باشد از تعقیب و گریز دست میکشند، اما داوود با کاهش نیروی خود به تعقیب ادامه داد. وقتی خدا قصد برکت دادن به ما را دارد، اغلب بخشی از نیروی اندکی را که فکر میکردیم داریم، از بین میبرد. ما فکر نميکرديم که قدرتمان برابر با انجام آن کار باشد و خداوند بخشي از قدرت اندکی که داشتيم را نیز از ما میگیرد. خدا ما را تا وقتي که خالي نشویم، پر نميکند. قبل از اینکه خدا او را پیروز کند، باید دویست سرباز داوود کم میشد… پس ای مضطرب، منتظر رهایی خواهی بود، اما بدان که اندوه تو همچنان عمیقتر میشود، تا هر از گاهی شادیهای بزرگتری داشته باشی.» (اسپرجن)
۳. آیات (۱۱-۱۵) داوود و مردانش با یک مصری درمانده دوستی میکنند.
آنان مردی مصری در صحرا یافتند و او را نزد داوود آوردند. به او نان دادند تا بخورد و آب تا بنوشد. نیز تکهای نان انجیر و دو قرص نان کشمش به او دادند. چون خورد، جانی تازه گرفت، زیرا سه روز و سه شب بود که نان نخورده و آب ننوشیده بود. آنگاه داوود از او پرسید: «از آنِ کیستی و اهل کجایی؟» گفت: «جوانی مصریام، خادم یک عَمالیقی. سه روز پیش بیمار شدم و از این سبب اربابم مرا واگذاشت. ما به نِگِبِ کِریتیان و قلمرو یهودا و نِگِبِ کالیب یورش برده و صِقلَغ را به آتش کشیده بودیم.» آنگاه داوود از او پرسید: «آیا حاضری مرا نزد این دستۀ مهاجمان ببری؟» پاسخ داد: «اگر برایم به خدا سوگند بخوری که مرا نکشی و به دست اربابم نسپاری، تو را نزد ایشان خواهم برد.»
الف. آنان مردی مصری در صحرا یافتند: در حالی که داوود و ششصد مردش در تعقیب عمالیقیان بودند، با مردی برخورد کردند که در صحرا افتاده بود. آسانتر و منطقیتر بود که او را نادیده بگیرند زیرا آنها «مأموریت بسیار مهمتری» در تعقیب عمالیقیان داشتند. اما داوود و افرادش مهربانی غیرمنتظرهای از خود نشان دادند و به او نان دادند تا بخورد و آب تا بنوشد.
ب. داوود از او پرسید: «از آنِ کیستی و اهل کجایی؟»: داوود به اين مرد علاقهمند شد. او به فردی که نمیشناخت توجه و مهربانی بیپیرایهای نشان داد. آنها به این مصری فقط آب و غذا ندادند؛ بلکه به او محبت و توجه کردند.
ج. جوانی مصریام، خادم یک عَمالیقی. و صِقلَغ را به آتش کشیده بودیم: با نشاندادن مهربانی غیرمنتظره به این مصری، خدا برکت غیرمنتظرهای به داوود نشان داد. مرد مصری قول داد که داوود را به سمت اردوگاه عمالیقیها راهنمایی کند.
یک) «کلمه تأکیدی ‘ما’ در ابتدای آیه ۱۴ نشان میدهد که این خادم شخصاً در حمله عمالیقیها شرکت داشته است.» (یانگبلاد)
۴. آیات (۱۶-۲۰) داوود عمالیقیان را تارومار میکند و همه چیز را بازپس میگیرد.
چون آن مرد مصری داوود را بدانجا برد، دیدند که عَمالیقیان در همه جای زمین پراکندهاند و بهخاطر غنایم بسیاری که از سرزمینهای فلسطینیان و یهودا گرفتهاند، به خوردن و نوشیدن و بزم مشغولند. داوود از غروب آن روز تا شامگاه روز بعد ایشان را به شمشیر میزد، چندان که بهجز چهارصد جوان که سوار بر شتر گریختند، احدی از ایشان جان به در نبرد. داوود هرآنچه را عَمالیقیان برده بودند، بازپس گرفت، از جمله دو زن خود را. از خُرد و بزرگ، پسران و دختران، از غنایم و از هرآنچه عَمالیقیان گرفته بودند، هیچچیز از دست نرفت، بلکه داوود همه را بازستاند. او همۀ گوسفندان و گاوان را گرفت، و قوم آنها را پیش روی دیگر احشام میراندند و میگفتند: «این است غنیمت داوود.»
الف. از غروب آن روز تا شامگاه روز بعد ایشان را به شمشیر میزد: داوود عمالیقیان را در میانه جشن پیروزی غافلگیر کرد. آنها فهمیده بودند که تمام ارتشهای فلسطین و اسرائیل به شمال رفتهاند و برای مبارزه با یکدیگر آماده میشوند.
یک( شاید غروب در اینجا ترجمه مناسبی نباشد، و منظور باید از سپیدهدم تا عصر روز بعد باشد. کلمه عبری «nesep» در جامعه ۴:۷ و مزمور ۱۴۷:۱۱۹ «سپیدهدم» ترجمه شده است، در اینجا این معنی را دارد… داوود و افرادش پس از دیدن این وضعیت، مقداری استراحت کردند و در سپیدهدم حمله کردند، زمانی که عمالیقیان بهخاطر جشن خوابآلود بودند و قادر به دفاع کامل از خود نبودند.» (بالدوین)
دو) حمله به عمالیقیان در هنگام خماری پس از مهمانی شب قبل عاقلانه بود. «شمشیر کشیدن بر کسانی که مست و بیدفاع بودند کار راحتی بود.» (ترپ)
ب. هرآنچه را عَمالیقیان برده بودند، بازپس گرفت: هر چيزي که دشمن برده بود، داوود بازپس گرفت. خدا به او یک پیروزی کامل عطا کرد، زیرا داوود خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد (اول سموئیل ۶:۳۰)، داوود از خداوند مسئلت کرد (اول سموئیل ۸:۳۰)، داوود کاری را که خدا به او گفت انجام داد و داوود توجه و محبت غیرمنتظرهای نسبت به دیگران نشان داد.
یک) وعده خدا محقق شد. هنگامی که داوود از خداوند مسئلت کرد، «خدا وعده داد بهیقین بدیشان خواهی رسید و قوم خود را خواهی رهانید» (اول سموئیل 8:30). این وعده دقیقاً محقق شد، اما به انجام نمیرسید اگر داوود منفعلانه عقب مینشست و میگفت: «ای خداوند، حالا بیا و این کار را انجام بده.» خداوند به وعده خود عمل کرد، اما او از داوود برای تحقق وعده خود استفاده کرد. وعده خدا همکاری داوود را حذف نکرد، وعده خدا همکاری او را میطلبید.
دو) «ای برادر، تو باید کار و تلاش کنی تا خود را از بدهی و سختی نجات دهی و خداوند نیز دعایت را خواهد شنید. قانون این است که برای نابودی عمالیقیان به خدا اعتماد کن و پشت سر او قدم بردار، گویی همهچیز به خودت بستگی دارد.» (اسپرجن)
ج. این است غنیمت داوود: خدا به داوود حتی بیشتر از آنچه وعده داده بود عطا کرد. او از نبرد، بیشتر از مقداری که غارت شده بود، غنیمت به دست آورد. این برکتی بود مستقیماً از فیض خدا.
یک) ما بايد نزد عيسي بيايیم و با اراده و میل شخصی هر چه که داریم و هر چه که هستیم را به او ببخشیم. ما زندگی خود را به او میدهیم و میگوییم: «این است غنیمت عیسی.» ما عطایا و تواناییهای خود را به او میدهیم و میگوییم: «این است غنیمت عیسی». اموال خود را به او میدهیم و میگوییم: «این است غنیمت عیسی.» ما ستایش خود را به او میدهیم و میگوییم: «این است غنیمت عیسی.» وقت خود را به او میدهیم و میگوییم: «این است غنیمت عیسی.»
دو) برخی تعجب میکنند که چرا به داوود اجازه داده شد تا غنایم عمالیقیان را حفظ کند درحالیکه به شائول باصراحت دستور داده شده بود که هیچ غنیمتی از آن ملت نگه ندارد (اول سموئیل ۱:۱۵-۳) و به دلیل اطاعت نکردن از آن فرمان مورد داوری خدا قرار میگیرد (اول سموئیل ۱۳:۱۵-۲۳). پاسخ ساده است: اول اینکه داوود هیچ فرمان خاصی از طرف خدا نداشت تا تمام غنیمتهای به دست آمده از عمالیقیان را نابود کند، در حالیکه شائول چنین فرمان داشت. دوم اینکه داوود آنچه عمالیقیان از دیگران دزدیده بودند را پس گرفت، هر چند آن غنیمتها بسیار بیشتر از چیزی بودند که از شهر او غارت شده بودند. سوم اینکه داوود در این زمان پادشاه اسرائیل نبود، در حالیکه شائول بود. به عبارت سادهتر، در این مورد قوانین برای داوود متفاوت بود.
غنیمتها تقسیم میشوند.
۱. آیات (۲۱-۲۵) غنیمتها بین کسانی که جنگیدند و کسانی که نگهبانی دادند به تساوی تقسیم میشود.
آنگاه داوود نزد آن دویست مرد رفت که از فرط خستگی توان همراهی وی نداشتند و نزد نهر بِسور وانهاده شده بودند. آنان به استقبال داوود و همراهانش بیرون آمدند، و چون داوود نزد ایشان رسید، جویای سلامتیشان شد. اما از کسانی که همراه داوود رفته بودند، تمامی افراد شریر و فرومایه گفتند: «چون اینها همراه ما نیامدند، از غنایمی که بازستاندهایم چیزی به آنها نخواهیم داد. فقط زن و فرزندان خود را بگیرند و بروند.» اما داوود گفت: «نه برادران من، با آنچه خداوند به ما عطا کرده است چنین مکنید. او ما را حفظ کرد و مهاجمانی را که بر ما یورش آورده بودند، به دست ما تسلیم نمود. کیست که سخن شما را در این خصوص بشنود؟ زیرا سهم کسی که نزد اسباب میماند، با سهم آن که به جنگ میرود برابر خواهد بود. هر دو یکسان سهم خواهند برد.» و از آن روز به بعد، داوود این را در اسرائیل فریضه و قانون قرار داد، که تا به امروز نیز باقی است.
الف. داوود نزد آن دویست مرد رفت که از فرط خستگی توان همراهی وی نداشتند و نزد نهر بِسور وانهاده شده بودند: هنگامی که داوود عمالیقیان را به سرعت تعقیب میکرد دویست مرد از فرط خستگی نتوانستند با او همراهی کنند. آنها در محلی که بودند، اردوگاهی ساختند و از وسایل مراقبت میکردند. حالا داوود به نزد دویست مردی که در اردوگاه بودند، بازگشت.
ب. افراد شریر و فرومایه گفتند: هنگامی که داوود بازگشت، این مردان مانده در اردوگاه اموال خود را در میان غنایم دیدند و میخواستند آنها را بردارند. افراد شریر و فرومایه (ظاهراً در میان مردان داوود برخی از آنها بودند) اعتراض کردند و گفتند که فقط زن و فرزندان خود را بگیرند، اما هیچیک از داراییهای آنها را پس نمیدهیم.
ج. نه برادران من، با آنچه خداوند به ما عطا کرده است چنین مکنید.. زیرا سهم کسی که نزد اسباب میماند، با سهم آن که به جنگ میرود برابر خواهد بود. هر دو یکسان سهم خواهند برد: داوود اصل مهمی اعلام کرد: خطوط تدارکاتی به همان اندازه حیاتی است که سربازان مهم هستند و خدا هم به «سربازان» و هم «مراقبان اسباب» پاداش یکسانی خواهد داد.
یک) بسیاری از مردم به روشهای ناپیدایی به خداوند خدمت میکنند، در پشت صحنه، در حالیکه بعضی دیگر آشکارا در حال خدمت به خدا هستند. خداوند هر دو خادمین خود را یکسان پاداش خواهد داد.
دو) افراد شریر و فرومایه به غنایم نگاه کردند و گفتند: «ما برای این غنایم جنگیدهایم و اینها برای ماست.» داوود به غنایم نگاه کرد و گفت: «به آنچه خداوند به ما داده نگاه کنید.» وقتي اينطور به آنها نگاه کنید چطور نميتوانید آن را با دیگران شریک شوید؟ وقتی خداوند به داوود پیروزی بزرگی بخشید، داوود آن را بیشتر از پیروزی خود، پیروزی خداوند دانست.
د. از آن روز به بعد، داوود این را در اسرائیل فریضه و قانون قرار داد، که تا به امروز نیز باقی است: این موضوع به یک قانون در اسرائیل تبدیل شد. این قانون را باید امروز در میان قوم خدا اعلام کرد و به آن عمل کرد.
یک) اینجا تشویقی برای خستهگان وجود دارد. «ای که ایمان ضعیفی دارید، ای ناامیدان، ای که بسیار ترسان هستید، ای ذهنهای ناتوان، شما که بیشتر از آواز خواندن، آه میکشید، شما که میخواهید اما نمیتوانید، شما که قلب بزرگی برای تقدس دارید، اما در مبارزات خود احساس شکست میکنید. خداوند محبت، فیض و لطف خود را به شما عطا میکند، همانطور که به کسانی که میتوانند کارهای بزرگ به نام او انجام دهند، میبخشد.» (اسپرجن)
۲. آیات (۲۶-۳۱) داوود روابط آسیبدیده را درست میکند.
چون داوود به صِقلَغ آمد، بخشی از غنایم را برای مشایخ یهودا که از دوستانش بودند فرستاد، با این پیغام: «این پیشکشی است برای شما از آنچه از دشمنان خداوند به غنیمت گرفته شده است.» او این غنایم را برای بزرگانِ بِیتئیل، راموتِ جنوبی، یَتّیر، عَروعیر، سِفموت، اِشتِموعَ و راکال و نیز بزرگان شهرهای یِرَحمِئیلیان و قینیان، حُرما، بورعاشان، عَتاک و حِبرون و نیز همۀ مناطقی که داوود و مردانش در آن آمد و شد کرده بودند، فرستاد.
الف. داوود میدانست که حضور او در میان فلسطینیها روابط او با مردم خدا را تیره و تار کرده بود. حالا او میدانست که باید هر کاری از دستش بر میآید، انجام دهد تا دوباره اوضاع را درست کند، پس بخشی از غنایم را برای مشایخ یهودا که از دوستانش بودند فرستاد.
یک) این آخرین گام داوود در روند درست کردن اوضاع پس از دوره انحطاط روحانی او در میان فلسطینیها بود.
• داوود خویشتن را در یهوه خدای خود تقویت کرد.
• داوود از خداوند مسئلت کرد.
• داوود وعده خدا را باور کرد.
• داوود کاری را که خدا به او گفت انجام داد.
• داوود توجه و مهربانی غیرمنتظرهای نسبت به دیگران نشان داد.
• داوود پیروزی را از آن خداوند میدید.
• داوود غنایم را با دیگران تقسیم کرد.
• داوود هر کاری که میتوانست برای بهبود روابط انجام داد.
ب. این پیشکشی است برای شما از آنچه از دشمنان خداوند به غنیمت گرفته شده است: داوود غنایم حاصل از نبرد را به بیش از ۱۳ شهر فرستاد. بدیهی است که غنایم کافی برای بخشیدن وجود داشت. در اینجا داوود تصویری از پسر اعظم او، عیسی مسیح، است. هنگامی که عیسی بر صلیب پیروز شد، در بزرگترین نبرد پیروز شد و «غنیمتها را تقسیم کرد.» او غنیمتها را با مردمش تقسیم کرد، همانطور که در افسسیان ۷:۴-۸ میگوید: «اما به هر یک از ما به فراخور اندازۀ بخشش مسیح، فیض بخشیده شده است. از اینرو میگوید: ‘هنگامی که به عرش برین صعود کرد، اسیران را به اسیری برد و هدایا به مردم داد.‘» عیسی از پیروزی خود به شما غنیمت داد!
یک) داوود در این فصل تصویر بینظیری از عیسی مسیح است. به این پنج نقطه اشتراک توجه کنید:
• ما همانند مردان داوود هستيم، و داوود مانند عيسي است.
• ما همانند آنهایی هستیم که بهخاطر خستگی بار مانده بودند، و داوود مانند عیسی است.
• ما همانند خادم مصری هستیم، و داوود مانند عیسی است.
• ما همانند غنیمتی هستیم که داوود برگرداند، و داوود مانند عیسی است.
• ما همانند مشایخ یهودا هستیم، و داوود مانند عیسی است.