Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اول تیموتائوس باب 2 – دستورالعمل هایی برای پرستش عمومی

دعای عمومی.

 

1. آیۀ (1) برای همۀ مردم دعا کنید.

بنابراین، پیش از هرچیز، سفارش می‌کنم که درخواست‌ها، دعاها، شفاعت‌ها و شکرگزاری‌ها برای همۀ مردم به جا آورده شود،

الف. پیش از هرچیز: این موضوع به زمان اشاره نمی‌کند؛ بلکه به اهمیت اشاره می‌کند. آنچه در بعد خواهد آمد اولین اهمیت را در قلب و ذهن پولس دارد. زمینۀ گسترده‌تر پولس در مورد عبادت عمومی مسیحیان است، بنابراین در اینجا به ذکر دستورالعمل‌هایی برای این نوع جلسات می‌پردازد.

یک) وایت این ایده را این‌گونه بیان می‌کند: «در وهلۀ اول، به شما یادآوری می‌کنم که دعاهای عمومی ‌کلیسا باید صریحاً برای همۀ مردم، از فرمانروا تا مردم عادی انجام شود.»

ب. درخواست‌ها، دعاها، شفاعت‌ها و شکرگزاری‌ها: این اصطلاحات مقوله‌های گسترده ارتباط ما با خدا را توصیف می‌کنند. اینها انواع دعاهایی هستند که وقتی قوم خدا با هم جمع می‌شوند، باید انجام شود.

یک) درخواست‌ها به‌سادگی خواستنِ چیزی است. دعا نباید همیشه درخواست باشد، اما باید با اعتماد به نفسی جسورانه از کلام خدا بخواهد.

دو) دعاها کلمه‌ای گسترده است، و اشاره به همه نوع ارتباط با خداوند دارد.

سه) شفاعت‌ها به درخواست‌هایی که از طرف دیگران انجام می‌دهیم اشاره دارد. همان‌طور که دعا می‌کنیم، باید نیازهای دیگران نیز در دعای ما در برابر تخت خدا جایی داشته باشد.

چهار) شکرگزاری یک قسمت اساسی رابطۀ ما با خداست. کسانی که در زندگی خود فاقد احساس قدردانی هستند درحقیقت فاقد یک فضیلت اساسی مسیحی هستند.

ج. همۀ مردم: این عبارت نشان می‌دهد که با این ابزارهای مختلف دعا برای چه کسانی باید دعا کنیم. ایده این است که همۀ مردم به دعا احتیاج دارند. شما هرگز شخصی را ملاقات نمی‌کنید که نتوانید یا نباید برایش دعا کنید.

یک) بیشتر مسیحیان به‌راحتی می‌توانند برای خانواده، دوستان و عزیزانشان دعا کنند اما دعا نباید به همین‌جا ختم شود. ما همچنین باید برای دشمنان خود و کسانی که با آنها درگیری داریم، دعا کنیم. ما باید برای کسانی که ما را آزار می‌دهند، و برای کسانی که به نظر می‌رسد مخالف ما هستند دعا کنیم. هر یک از اینها در گروه همۀ مردم قرار می‌گیرند.

دو) دعا‌کردن برای همۀ مردم به معنای دعای بشارتی است. ما باید برای دوستانی که نیاز به شناختن عیسی دارند، برای همکارانمان، و برای دیگران که به‌طور منظم با آنها در تماس هستیم دعا کنیم.

سه) دعا‌کردن برای همۀ مردم همچنین به معنای دعا برای شبان خود، دعا برای کلیسای خود و دعا برای سایر کلیساهایی است که می‌شناسید و آنها را دوست دارید.

د. شکرگزاری‌ها برای همۀ مردم به جا آورده شود: ما می‌توانیم همواره چیزهایی را بیابیم که از خدا درمورد همۀ مردم شکرگزاری کنیم. حتی کسانی که ما را مورد آزار‌ و‌  اذیت قرار می‌دهند و مخالف ما هستند، در نقشۀ بزرگ خدا جایی دارند.

2. آیۀ (2) برای صاحبان قدرت دعا کنید.

از آن جمله برای حاکمان و همۀ صاحبمنصبان، تا بتوانیم زندگی آرام و آسوده‌ای را در کمال دینداری و وقار بگذرانیم.

الف. برای حاکمان و همۀ صاحبمنصبان: مسیحیان اولیه غالباً متهم به تضعیف دولت شدند، زیرا آنها ادعا می‌کردند که خداوندی برتر از قیصر دارند. با‌این‌حال آنها خاطرنشان می‌کردند که شهروندانی خوب هستند و با دعا‌کردن برای پادشاه و نه پرستیدن او، از دولت حمایت می‌کنند.

یک) در آیۀ قبلی پولس گفت كه ما باید برای همۀ مردم شکرگزار باشیم و در اینجا او این اندیشه را با کسانی كه بر ما حکومت می‌کنند پیوند می‌دهد. ما باید برای کسانی که در حکومت هستند شکرگزاری کنیم، زیرا خداوند در جامعه حکومتی را برای برقراری نظم مقرر کرده است (رومیان ۱:۱۳-۷).

دو) رهبر اولیۀ کلیسا تِرتولیان توضیح داد: «ما برای همۀ امپراطوران دعا می‌کنیم که خداوند به آنها عمر طولانی، یک دولت امن، یک خانوادۀ مرفه، سربازانی نیرومند، مجلس سِنای وفادار، و ملتی مطیع عطا کند؛ تا همۀ دنیا در صلح باشند؛ و اینکه خداوند هم به قیصر و هم به همه مردم تحقق خواسته‌های عادلانۀ آنها را عطا کند.» (کلارک)

ب. تا بتوانیم زندگی آرام و آسوده‌ای را در کمال دینداری و وقار بگذرانیم: ما باید برای دولت و حکومتی دعا کنیم که به‌سادگی ما را راحت بگذارد و به ما اجازه دهد به‌عنوان مسیحی زندگی کنیم.

یک) مسیحیان نباید به دنبال لطف خاصی از طرف دولت باشند. هدف ما یک شرایطِ برابر است که با مداخلۀ دولت محدود نمی‌شود.

دو) زمانی که پولس این رساله را نوشت، مسیحیت در امپراتوری روم هنوز یک دین غیرقانونی نبود و هنوز هم شاخه‌ای از یهودیت به حساب می‌آمد. حتی منطقی‌تر بود که باور کنیم دولت روم ممکن است به مسیحیان اجازه می‌داد به زندگی ایمانی خود ادامه دهند.

3. آیات (۳-۴) هدف دعا برای همۀ مردم: اینکه آنها نجات پیدا کنند.

چرا که این نیکو و پسندیدۀ نجات‌دهندۀ ما خداست که می‌خواهد همگان نجات یابند و به معرفت حقیقت نایل گردند.

الف. که می‌خواهد همگان نجات یابند: دعا‌کردن برای صاحبان قدرت همیشه باید هدفی بشارتی داشته باشد. هدف واقعی ما این است که آنها تحت اقتدار عیسی قرار بگیرند و تصمیم بگیرند که انجیل سِیر آزاد داشته باشد و جلال یابد.

ب. که می‌خواهد همگان نجات یابند: در سطح انسانی، مطمئناً می‌توانیم بگوییم که خدا می‌خواهد همگان نجات یابند. هیچکس با چنان اقتدار والایی وجود ندارد که به نجات عیسی احتیاج نداشته باشد.

یک) با‌این‌حال، از دیدگاه الهی، می‌توان دریافت که معنایی وجود دارد که مطابق آن نمی‌توانیم بگوییم که خدا می‌خواهد همگان نجات یابند -در غیر این صورت، یا همۀ انسان‌ها به‌طور خودکار نجات می‌یابند، یا خدا عنصری از واکنش انسان را در انجیل به جا نمی‌گذاشت.

دو) اشتیاق خدا برای نجات همگان منوط به خواست او برای داشتن پاسخی واقعی از سوی انسانها است. او اشتیاق خود را برای نجات همگان به اِزای ساختن رُبات‌هایی که او را پرستش می‌کنند، انجام نمی‌دهد.

ج. که می‌خواهد همگان نجات یابند: از آنجا که این امر حقیقت دارد (همان‌طور که از دیدگاه بشر مشاهده می‌شود)، بنابراین انجیل باید بدون هیچ‌گونه قیدوشرطی به همگان ارائه شود. هر ایدۀ محدود‌کردن بشارت به منتخبان پوچ است.

د. همگان نجات یابند و به معرفت حقیقت نایل گردند: نجات‌یافتن به‌وضوح با رسیدن به معرفتِ حقیقت همراه است. انسان نجات نمی‌یابد، مگر اینکه درک حداقلی از اینکه عیسی کیست و برای نجات ما چه کرده است داشته باشد.

4. آیات (۵-۷) چگونه باید همۀ مردمان نجات یابند.

زیرا تنها یک خدا هست و بین خدا و آدمیان نیز تنها یک واسطه وجود دارد، یعنی آن انسان که مسیح‌عیسی است؛ او که با دادنِ جان خود، بهای رهایی جملۀ آدمیان را پرداخت. بر این حقیقت در زمان مناسب شهادت داده شد، و من به همین منظور برگماشته شدم تا واعظ و رسول و معلّم ایمانِ راستین برای غیریهودیان باشم- حقیقت را بیان می‌کنم و دروغ نمی‌گویم.

الف. زیرا تنها یک خدا هست و نیز تنها یک واسطه وجود دارد: از طریق یك واسطه و تنها یک (واسطه): یعنی آن انسان که مسیح‌عیسی است. هیچ راهی معتبر برای خدا وجود ندارد که از طریق عیسی نباشد.

یک) این گفتۀ پولس به‌سادگی همان چیزی را که عیسی در انجیل یوحنا ۶:۱۴ گفت، تکرار می‌کند: «عیسی به او گفت: من راه، راستی و حیات هستم. هیچ‌کس جز از طریق من نزد پدر نمی‌آید.»

دو) همچنین به‌سادگی منطقی است. اگر عیسی حداقل مرد خوب و صادقی بود، پس وقتی گفت که تنها راه به خداست، حقیقت را گفت. اگر او در این نقطۀ مهم حقیقت را نگفته باشد، دشوار است که او را حتی یک انسان خوب یا صادق قلمداد کنیم، چه رسد به پیامبری از طرف خدا. اگر او اشتباه می‌کرد پس او یا دروغگو بود یا دیوانه بود.

سه) در دنیای مدرن اکثر مردم تصور می‌کنند که هر راهی به خدا منتهی می‌شود، اگر صادقانه یا با قلبی خوب دنبال شود. کتاب‌مقدس بر‌خلاف این ایده استدلال می‌کند.

·      فریسی و باجگیر هر کدام صادقانه نزد خدا آمدند، اما یکی پذیرفته شد و دیگری پذیرفته نشد (لوقا ۹:۱۸-۱۴).

·      حاکم جوان ثروتمند صادقانه نزد عیسی آمد؛ اما پذیرفته نشد، زیرا همه‌چیزش را برای پیروی از عیسی رها نکرد (لوقا ۱۸:۱۸-۲۳).

·      در لاویان ۱:۱۰-۳، داستان ناداب و اَبیهو -و قضاوت خدا بر آنها- روشن می‌کند که ما نمی‌توانیم به هر طریقی که بخواهیم پیش خدا بیاییم، و صادق‌بودن کافی نیست.

·      امثال سلیمان ۱۲:۱۴ آموزنده است: «پیش روی انسان راهی هست که در نظرش درست می‌نماید، اما در آخر به مرگ می‌انجامد.»

چهار) بسیاری از مردم تصور می‌كنند كه خدا ناعادلانه یا تنگ‌نظر خواهد بود كه فقط یك راه نجات به ما بدهد؛ اما باید به این مسئله فکر شود. برای گفتن اینکه خدا برای این کار ناعادل است، باید به عیسی نگاه کرد که بر روی صلیب جان خود را داد -پسر بی‌عیب خدا، از آسمان آمد و فروتنانه زندگی کرد و در عذابی وحشتناک از نظر جسمی و روحی، جان داد- تا به عیسی بر روی صلیب نگاه کرده و بگویید: «خدایا شکرت؛ من از این کار قدردانی می‌کنم، اما کافی نیست. تو باید کمی بیشتر از این کار انجام دهی، زیرا این تنها یک راه است و اگر منصف باشی چندین راه ایجاد خواهی کرد. »

ب. یعنی آن انسان که مسیح‌عیسی است: به ما یادآوری می‌کند که عیسی هنوز انسان است، حتی باوجود اینکه هم‌اکنون در آسمان بر تخت سلطنت نشسته است. انسانیت او فقط یک مرحلۀ موقتی نبود. وقتی پسر ازلی و ابدی، شخص دوم تثلیث، انسانیت را به اولوهیت خود افزود، آن را برای همیشه -نه فقط برای 33 سال- به ذات خود اضافه کرد.

یک) عیسی همچنان کاملاً خدا و کاملاً انسان است، اما انسانیت او جلال و رستاخیز یافته است. این الگوی انسانیتی است که در بهشت تجربه خواهیم کرد.

ج. که با دادنِ جان خود: عیسی جانِ خودش را داد. شما می‌توانید بدون اینکه جانِ خودتان را بدهید، وقت خود را بدهید. شما می‌توانید بدون اینکه جانِ خودتان را بدهید پول، خودتان را بدهید. شما می‌توانید بدون اینکه جانِ خودتان را بدهید، نظر خودتان را بدهید. حتی می‌توانید زندگی خود را بدون دادن جانِ خودتان بدهید. عیسی می‌خواهد ما همان‌طور که او جان خود را داد، ما هم جان خودمان را بدهیم.

د. بهای رهایی جمله آدمیان را پرداخت: عیسی جان خود را به‌عنوان فدیه گذاشت، به‌عنوان پرداختی برای گناهان ما. او خود را به جای ما قرار داد و مجازات و خشم خدای پدر را که ما مستحق آن بودیم را دریافت کرد. پیام اصلی انجیل همین است.

یک) بهای رهایی جمله آدمیان: کار عیسی روی صلیب برای همگان کافی است. هیچ‌کس بی‌نصیب برگردانده نمی‌شود، زیرا عیسی بر روی صلیب برای آنان محبت و بخشش باقی گذاشته است.

ه‍ـ. من به همین منظور برگماشته شدم تا واعظ و رسول: این پیامی بود که پولس موعظه کرد. پیام نجات فقط از طریق عیسی بود و عیسی مصلوب شد (همان‌طور که در اول قرنتیان ۱:۲-۲ ذکر شده است).

و. معلّم ایمانِ راستین برای غیریهودیان باشم: پولس خدمات خود را با تأكيد مساوي  بر يهوديان و غيریهودیان آغاز كرد (اعمال رسولان 13)، اما به دليل طرد‌شدن توسط يهوديان، شروع به تمرکز بر خدمت خود به غير‌یهودیان كرد.

زنان و مردان در کلیسا.

1. آیۀ (8) نقش مردان در هنگام جمع‌شدن در کلیسا.

پس آرزویم این است که مردان در همه‌جا، بی‌خشم و جدال، دست‌هایی مقدّس را به دعا برافرازند.

الف. مردان در همه‌جا دست‌هایی را به دعا برافرازند: اینجا منظور «در هر کلیسایی» است و نه «در هر مکان». تمرکز پولس بر روی کاری است که کلیسا هنگام گِردِهم آمدن برای جلسات انجام می‌دهد.

یک) این ایده که ما باید دائماً دعا کرده و دعا هرجا که می‌رویم باید بخشی طبیعی از زندگی ما باشد، خوب و معتبر است؛ اما منظور پولس در اینجا این نیست.

دو) وایت دربارۀ همه جا می‌گوید: «دستورالعمل‌ها برای هر کلیسایی بدون استثنا اعمال می‌شوند؛ هیچ استثنایی برای شرایط خاصِ هر منطقه داده نشده است.»

ب. مردان: روشن می‌کند که پولس تصور می‌کرد مردان در جلسات مشارکت پیشقدم می‌شوند. از آنجایی که بالا‌بردن دست‌ها به‌عنوان حرکت رایج دعا‌کردن در فرهنگ‌های باستان بود، در این متن صحبت از مردانی است که دعای عمومی‌ را برپا می‌دارند –مردان نمایندۀ جماعت در مقابل تخت خدا هستند.

یک) وایت ایدۀ متن را این‌طور ترجمه می‌کند: «خادمانِ دعای عمومی باید مردان جماعت باشند، نه زنان.»

ج. دست‌هایی مقدّس را برافرازند: دست‌هایی که بالا می‌روند باید مقدّس باشند – دست‌هایی که به خدا اختصاص دارند، و به شرارت واگذار نمی‌شوند.

د. بی‌خشم و جدال: چنین دعاهایی باید بدون خشم (دعاهایی در«عصبانیت») و بدون شَک (دعای بدون ایمان) باشد. وقتی دعایی را با عصبانیت انجام دهیم، یا بدون ایمان دعا انجام دهیم، ممکن است به جای نیکویی، کاری بدتر انجام دهیم – مخصوصاً وقتی دعا عمومی است.

یک) «نداشتن هیچ احساس انتقام‌جویانه‌ای نسبت به هیچ‌ شخصی؛ کسانی که از دریافت بخشش برای گناهان خود چشم‌پوشی می‌کنند، از روحیۀ بخشش برخوردار نیستند.» (کلارک)

2. آیات (۹-۱۰) زنان باید بیش از زیبایی جسمانی بر زیبایی روحانی تأکید کنند.

نیز خواهانم که زنان پوششی شایسته بر تن کنند و خویشتن را به نجابت و متانت بیارایند، نه به گیسوانِ بافته، یا طلا و مروارید، یا جامه‌های فاخر، بلکه به زیورِ اعمال نیکو آراسته باشند، چنانکه شایستۀ زنانی است که مدّعی خداپرستی‌اند.

الف. نیز خواهانم: کلمۀ نیز به این جمله اشاره دارد که مردان در اول تیموتائوس۸:۲ در همه‌جا دعا ‌کنند. پولس بر این باور بود که اصل اول تیموتائوس۸:۲ باید در جماعت‌های مختلف اِعمال شود و همین اصل باید در اول تیموتائوس۹:۲ نیز اِعمال شود.

ب. که زنان پوششی شایسته برتن کنند: به این ترتیب باید که زنان مسیحی مخصوصاً در جلسات مسیحی خود، لباس مناسب بپوشند. کلمات نجابت و متانت به شما توضیح می‌دهند که پوشش شایسته چیست.

یک) نجابت می‌پرسد: “«یا این لباس مناسبِ موقعیت است؟ این لباس بیش ازحد نامناسب است یا به اندازۀ کافی مناسب نیست؟ آیا قرار است توجه نامناسبی به من جلب کند؟» متانت می پرسد: «آیا متین است؟ آیا فقط خیلی باز است – یا خیلی پوشیده است؟» متانت به دنبال یک زمینۀ میانه است.

دو) گیسوانِ بافته یا طلا و مروارید یا جامه‌های فاخر که پولس از آنها نام برد، تزئیناتی بود كه مغایر اصول نجابت و متانت در آن فرهنگ بود.

سه) نحوۀ لباس پوشیدن، دِل (درون) شما را نشان می‌دهد. اگر مردی لباس معمولی بپوشد، این چیزی در مورد نگرش او می‌گوید. به همین ترتیب، اگر زنی لباس ناشایسته‌ای بپوشد، این چیزی در مورد دِل (درون) او می‌گوید.

چهار) «زن به‌طرز غیرمتعارفی تعریف شده است: حیوانی که شیفتۀ لباس است. تا به کی آنها اجازه می‌دهند خود را بدین شِکل تَنَزُل دهند؟» (کلارک)

ج. بلکه به زیورِ اعمال نیکو آراسته باشند: مهم‌ترین زیور، اعمال نیکو است. اگر زنی با نجابت و متانت و با اعمال نیکو ملبس شود، پوششی بی‌عیب دارد. اعمال نیکو باعث زیبایی بیشتر زن از هر زیورآلاتی می‌شود.

3. آیات (۱۱-۱۲) زنان باید اطاعت خود را نشان دهند و در برابر قدرت مردانی که خدا برای هدایت در کلیسا تعیین کرده تسلیم شوند.

زن باید در آرامی و تسلیم کامل، تعلیم گردد. زن را اجازه نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلّط شود؛ بلکه باید آرام باشد.

الف. زن باید در آرامی و تسلیم کامل، تعلیم گردد: این ترجمۀ تأسف‌بار باعث شده است که برخی تصور کنند که حتی سخنرانی زنان در جلسات کلیسا نیز ممنوع است. پولس از همان کلمه در اول تیموتائوس ۲:۲ استفاده می‌کند که در آنجا «آرام» ترجمه شده است، و به مفهوم صلح ترجمه است. در اینجا منظور بی‌مشاجره است و نه سکوت کامل.

یک) در جاهای دیگر عهدجدید، حتی در نوشته‌های پولس، به‌طور خاص از زنانی که در کلیسا دعا و موعظه می‌کنند نام برده شده است (اول قرنتیان ۵:۱۱). در آرامی تعلیم گیرد ایدۀ این است که زنان تعلیم مردانی را که خداوند برای هدایت در کلیسا برگزیده است، با تسلیم‌شدن به جای مشاجره، دریافت کنند.

دو) تسلیم‌شدن یک اصل است؛ در آرامی تعلیمگرفتن کاربرد این اصل را توصیف می‌کند.

سه) برخی بر این عقیده هستند که در این فرهنگ‌های باستان (و همچنین برخی فرهنگ‌های امروزی)، زنان و مردان در بخش‌های جداگانه‌ای می‌نشستند. تصور این است که زنان در طول مراسم با فریاد سؤالات و نظرات خود را از همسرانشان می‌پرسیدند و مراسم کلیسا را مُختل می‌کردند. کلارک این ایده را بیان می‌کند: «برای مردان در مجامع عمومی مجاز بود که سؤال بپرسند و یا حتی در مواردی که آنها در هر مسئله‌ای، مشکل داشتند، می‌توانستند سخنانِ واعظ را قطع کنند؛ اما این آزادی به زنان اعطا نشده است.»

ب. تسلیم کامل: کلمۀ تسلیم در اینجا به‌طور تحت‌الفظی به معنی «در سطحی پایین قرار گرفتن» است. این امر به احترام به یک اقتدار تأیید‌شده مرتبط است و قطعاً به معنای روحانی‌بودن مردان نسبت به زنان یا پایین‌تر قرار گرفتن زنان نسبت به مردان نیست.

یک) «هرکسی که در ارتش خدمت کرده است می‌داند که “درجه” به نظم و اقتدار ارتباط دارد، نه به ارزش و توانایی… همان‌طور که اگر سطوح اقتدار وجود نداشته باشد، ارتش در سردرگمی‌خواهد بود، جامعه نیز بدون تسلیم دچار هرج و مرج می‌شود.» (ویرزبی)

ج. زن را اجازه نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلّط شود: منظورِ پولس واضح به نظر می‌رسد. زنان نباید نقش اقتدار تعلیمی در کلیسا را داشته باشند. تحت تسلط‌بودن یک اصل است و تعلیم ندادن کاربرد آن اصل است.

یک) پولس می‌گوید كه كلیسا نباید زنان را به‌عنوان كسی كه در كلیسا اقتدار تعلیم و تفسیر كتاب‌مقدس را دارند، به رسمیت بشناسد.

دو) همۀ صحبت‌ها یا تعالیم توسط یک زن لزوماً نقض دستور اقتدار خدا در کلیسا نیست. هر موعظه یا تعلیمی‌ که توسط یک زن انجام می‌شود باید در تسلیم مردانی باشد که خداوند برای هدایت کلیسا تعیین کرده است.

سه) نامۀ اول پولس به قرنتیان ۱:۱۱-۱۲ بر همین اصل تأکید دارد. زنان باید همیشه در اجتماع تحت اقتدار عمل کنند، این امر در فرهنگ قرنتیان با استفاده از پوشش سر نشان داده می‌شود. بنابراین یک زن در کلیسای قرنتس فقط در صورت اثبات اینکه تحت رهبری کلیسا است می‌توانست دعا یا نبوت کند و این را با پوشاندن سر خود و عمل منطبق بر آن اصل نشان دهد.

د. اجازه نمی‌دهم: واژه‌های قدرتمند پولس در اینجا اطاعت از این دستور در جامعۀ امروز را به چالش می‌کشد. از دهۀ 1970، فرهنگ ما این ایده را که ممکن است نقش‌های مختلفی برای زن و مرد در خانه، در دنیای حرفه‌ای یا در کلیسا وجود داشته باشد، رد می‌کند. در این متن (در میان متون دیگر)، روح‌القدس به‌وضوح می‌گوید تفاوتی در نقش‌ها وجود دارد.

یک) اما چالش فرهنگی باید در متن واقعی آن دیده شود -نه فقط یک درگیری بین زن و مرد، بلکه به‌عنوان یک مبارزه با مسئلۀ اقتدار به‌طور کلی دیده شود. از دهۀ 1960 ، تغییر بزرگی در نحوۀ مشاهده و پذیرش اقتدار ایجاد شده است.

§      شهروندان برای اقتدار دولت احترام یکسانی ندارند.

§      دانش‌آموزان احترام یکسانی به اقتدار معلم ندارند.

§      زنان برای اقتدار مردان احترام یکسانی ندارند.

§      فرزندان احترام یکسانی به اقتدار والدین ندارند.

§      کارکنان احترام یکسانی به اقتدار کارفرمای خود ندارند.

§      مردم برای اقتدار پلیس احترام یکسانی ندارند.

§      مسیحیان دیگر احترام یکسانی به اقتدار کلیسا ندارند.

دو) افراد بسیاری وجود ندارد که معتقد باشند این تفاوتها خوب بوده است. به طور کلی، مردم احساس امنیت نمی‌کنند و اعتماد کمتری در فرهنگ وجود دارد. تلویزیون و سایر سرگرمی‌ها بدتر و بدتر می‌شوند. در‌حقیقت، جامعۀ ما در حال حاضر، و با عجله به سمت هرج‌ومرجِ کامل می‌رود -دولتی که هیچ اقتداری در آن پذیرفته نمی‌شود، و تنها چیزی که مهم است این است که شخص می‌خواهد چه کاری انجام دهد.

سه) وضعیت اخلاقی فعلی ما، یک هرج ومرج را توصیف می‌کند. هیچ اقتدار اخلاقی در فرهنگ ما وجود ندارد. وقتی صحبت از اخلاق می‌شود، تنها چیزی که مهم است این است که شخص می‌خواهد چه کاری انجام دهد و به تعبیری مدنی، بسیاری از مناطق کشور ما به هرج ومرج واگذار شده‌اند. اقتدار دولت در بخش‌هایی از شهرها که مملو از باندهای خشونت و فساد هستند، پذیرفته نیست. تنها چیزی که مهم است این است که شخص می‌خواهد چه کاری انجام دهد.

چهار) ما باید حملۀ گسترده‌تر به اقتدار را به‌عنوان یک استراتژی مستقیم شیطان برای از بین بردن جامعه و میلیون‌ها زندگی فردی ببینیم. او این کار را با دو حملۀ اصلی انجام می‌دهد. اول، فساد در اقتدار؛ دوم، نپذیرفتن اقتدار.

پنج) این ایدۀ اقتدار و تسلیم در برابر اقتدار، به‌قدری برای خدا مهم است که بخشی از وجود اوست. شخص اول تثلیت مقدس، پدر نامیده می‌شود؛ شخص دوم تثلیث مقدس، پسر نامیده می‌شود. رابطۀ ذاتی و تسلیم در برابر اقتدار در ذات آن عناوین است. پدر بر پسر اقتدار دارد و پسر به اقتدار پدر تسلیم می‌شود  و این در ذات و طبیعت خداست. عدم موفقیت ما در به کار‌بردن اقتدار کتاب‌مقدس و عدم تسلیم در برابر اقتدار کتاب‌مقدس، فقط اشتباه و غم‌انگیز نیست، بلکه در برابر ذات خدا گناه محسوب می‌شود. اول سموئیل 23:15 از همین اصل صحبت می‌کند: زیرا تمرد همچون گناه غیب‌گویی است.

ه‍ـ. زن را اجازه نمی‌دهم که تعلیم دهد یا بر مرد مسلّط شود: تمرکز پولس در اینجا پرستش عمومی‌ کلیساست. خداوند زنجیره‌ای از اقتدارهای مشخص را هم در خانه و هم در كلیسا ایجاد كرده است و در آن حوزه‌ها مقرر كرده است كه مردان «سـر» باشند یعنی آنها دارای اقتدار و مسئولیت باشند.

یک) فرهنگ ما، با رد ایدۀ تفاوت نقش بین زن و مرد، اکنون ایدۀ هرگونه تفاوت بین زن و مرد را رد می‌کند. گرایش‌های ناشی از فرهنگ ما به مردانی اشاره دارد که بیشتر شبیه زنان هستند، و زنانی که بیشتر شبیه مردان هستند. سبک‌ها، لباس‌ها، عطرها، و بقیۀ چیزها این تفکر را تقویت می‌کنند.

دو) كتاب مقدس به‌قدری خاص و جزئی‌نگر است كه در آن تسليم كُليِ زنان در برابر مردان در جامعه جایی ندارد؛ بلکه فقط در حوزۀ خانه و کلیسا چنین اصلی وجود دارد. خداوند در كلام خود امر نكرده است كه مردان در زمينه‌هاي سياست، تجارت، آموزش، و غيره اقتدار منحصر به فرد دارند.

سه) همچنین به این معنی نیست که هر زن در کلیسا باید تحت اقتدار هر مردی در کلیسا باشد. در عوض به این معنی است که کسانی که کلیسا را رهبری می‌کنند -شبانان و مشایخ- باید مرد باشند، و زنان (و دیگران) باید به اقتدارشان احترام بگذارند.

چهار) عدم موفقیت مردان در رهبری در خانه و کلیسا، و رهبری به شیوه‌ای که عیسی رهبری می‌کند، دلیل اصلی رَد اقتدار مرد بوده است -و غیر قابل توجیه است.

پنج) برخی احساس می‌کنند این اعتبار و تسلیم در برابر اقتدار باری غیرقابل تحمل است. آنها احساس می‌کنند که این بدان معناست: «من باید بگویم که فرومایه  هستم، هیچ‌چیز نیستم و باید شخص دیگر را برتر از خودم بدانم.» با‌این‌حال، حقارت یا برتری هیچ ارتباطی با این موضوع ندارد. ما رابطۀ بین خدای پدر و خدای پسر را به یاد می‌آوریم -آنها از نظر وجودی کاملاً برابر هستند، اما در رابطه با اقتدار نقش‌های مختلفی دارند.

شش) ممکن است برخی بگویند که کلیسا نمی‌تواند کار کند (یا نمی‌تواند به‌خوبی کار کند) مگر اینکه ما با اوضاع زمانه پیش برویم و زنان را در اقتدار روحانی و آموزه‌ای کلیسا قرار دهیم. از منظر آنچه در فرهنگ ما مؤثر است، ممکن است درست بگویند. اما از منظر خشنود‌کردنِ خدا با انجام آنچه او در کلام خود می‌گوید، آنها اشتباه می‌کنند.

4. آیات (۱۳-۱۴) دلایل خداوند برای اقتدار مردان در کلیسا.

زیرا نخست آدم سرشته شد و بعد حوا. و آدم فریب نخورد، بلکه زن بود که فریب خورد و نافرمان شد.

الف. زیرا نخست آدم سرشته شد: اولین دلیل اقتدار مرد در کلیسا ترتیب آفرینش است. آدم (مرد) نخست سرشته شد و به او اقتدار اصلی در زمین داده شد.

یک) اولین دستوری که خداوند به نسل بشر داده است در پیدایش ۱۶:۲-۱۷یافت می‌شود: «و یهوه خدا آدم را امر کرده، گفت: تو می‌توانی از هر یک از درختان باغ آزادانه بخوری؛ اما از درخت شناخت نیک و بد زنهار نخوری، زیرا روزی که از آن بخوری به‌یقین خواهی مرد.» این دستور اصلاً به زن داده نشده است. در زمان صدور این دستور، حوا هنوز از آدم خلق نشده بود.

دو) بنابراین، آدم فرمان و اقتدار خود را از جانب خدا گرفت و حوا نیز فرمان و اقتدار خود را از آدم گرفت.

ب. زن بود که فریب خورد: دلیل دوم تفاوت در گناه آدم و حوا است، همان‌طور که به تفاوت آنها در اقتدار مربوط است.

یک) آدم و حوا هر دو در باغ عدن گناه کردند و حوا آشکارا نخست گناه کرد. با این‌حال، کتاب‌مقدس هرگز حوا را مقصر سقوط نسل بشر نمی‌داند، اما همیشه آدم را مقصر می‌داند (از طریق یک مرد گناه وارد جهان شد، رومیان 12:5). آدم به دلیل اقتدار متفاوتی که داشت مسئول این گناه بود. آدم اقتداری داشت که حوا نداشت؛ بنابراین او مسئولیتی نیز داشت که حوا نداشت. آدم در مسئولیت خود بسیار شدیدتر از حوا شکست خورد.

دو) همچنین، حوا فریب خورد، و آدم فریب نخورد. حوا گرفتار نیرنگ شد؛ اما آدم با آگاهی از عواقب سرکشی، گناه کرد. این بدان معناست که اگرچه گناهان آدم بدتر بود، اما توانایی فریب‌خوردنِ زودتر حوا، او را در مکانی که دارای اقتدار است، خطرناک‌تر می‌کند. «تواناییِ استدلال حوا به یک‌باره با ادعای حسادت که خداوند احساس کرد، فائق آمد، ادعایی که برای طبیعت تحت تأثیر احساسات و نه تأمل قابل قبول است.» (وایت)

سه) به‌طور کلی، ممکن است به نظر برسد زنان از نظر روحانی حساسیت بیشتری نسبت به مردان دارند، اما این امر می‌تواند در مورد شرارت یا نیکی صادق باشد.

چهار) آدم… بلکه زن: «پولس به جای حوا، می‌گوید، زن. او بیشتر بر جنسیت تأکید دارد تا بر فرد، زیرا مایل است کاربرد عمومی آن را به‌خصوص با توجه به آنچه در ادامه می‌آید، ارائه دهد.» (وایت)

پنج) به‌طور قابل توجهی، این دلایل وابسته به فرهنگ نیستند. کسانی که می‌گویند: «پولس یک مرد جنسیت‌گرا در یک فرهنگ جنسیت‌گرا بود» از بار این کلمات می‌کاهند، و به‌سادگی آنچه روح‌القدس در کتاب‌مقدس را می‌گوید نمی‌خوانند.

5. آیۀ (15) یک زن مسیحی‌ بودن با توجه به لعنت حوا.

امّا زنان با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد، اگر در ایمان و محبت و تقدّس، نجیبانه ثابت بمانند.

الف. امّا زنان با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد: بسیاری از مردم این متن را به‌عنوان یکی از دشوارترین متون در کل کتاب‌مقدس می‌دانند. در ظاهر، می‌توان چنین برداشت کرد که اگر زنی با ایمان، محبت و قداست و خویشتن‌داری ادامه دهد، خدا او را با جان سالم به در بردن از زایمان برکت می‌دهد -که در جهان باستان وعدۀ کوچکی نبود.

یک) با‌این‌حال، این تفسیر سؤالات دشواری را بر جای می‌گذارد. آیا این یک وعدۀ مطلق است؟ در مورد زنان خدا که در هنگام زایمان فوت کرده‌اند چه می‌گویید؟ زنان گناهکاری که از زایمان جان سالم به در برده‌اند چطور؟ آیا این فقط یک پاداش برای کارهای خوب به نظر نمی‌رسد، و مطابق فیض و رحمت خدا نیست؟

ب. با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد، اگر در ایمان و محبت و تقدّس، نجیبانه ثابت بمانند: برخی این‌طور به این متن می‌پردازند و می‌گویند رستگاری به معنای دستیابی به زندگی ابدی است. با‌این‌حال، این تفسیر حتی پیچیده‌تر است. آیا زنان با به دنیا آوردن فرزندان برای همیشه نجات می‌یابند -اما فقط در صورت ادامه‌دادن فضایل خداپسندانه؟ در مورد زنانی که نمی‌توانند بچه‌دار شوند چطور؟ آیا آنها از رستگاری محروم شده‌اند؟

ج. زنان با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد: برخی می‌گویند پولس «بیشتر در نظر داشته است كه فرزندآوری، و نه تعلیم در کلیسا، وظیفه‌ای خاص برای زن است و جلال و وقار خاص خودش را دارا است.» (رابینسون) ایده این است که باید اجازه داد مردان در کلیسا تدریس کنند و زنان نیز فرزندان به دنیا آورند.

د. زنان با زادنِ فرزندان، رستگار خواهند شد: یک روش بهتر برای دستیابی به این بخش براساس دستور زبان، در زبان اصلی یونانی است. در متن اصلی گفته شده است او در هنگام زادن رستگار خواهد شد. منظور این است: «با اینکه زنان فریب خوردند، و با حوا به معصیت افتادند، اما می‌توانند توسط مسیح نجات یابند -کسی كه یك زن او را به دنیا آورده است.»

یک) احتمالاً در اینجا منظور این است که حتی اگر «نژاد زن» در آن باغ با فریب‌خوردن و سقوط‌کردن، مرتکب شرارت شد؛ اما با این وجود نژاد زن، توسط خدا برای آوردن مسیح نجات‌دهنده به این دنیا، کار بسیار بزرگ‌تری انجام داد.

دو) خلاصه این است: زنان را مقصر سقوط نسل بشر ندانید؛ کتاب‌مقدس این کار را نمی‌کند. در عوض، از زنان برای آوردن مسیح برای دنیا تشکر کنید.

ه‍ـ. ایمان و محبت و تقدّس، در نجابت: بیش از همه، باید این نکات مثبت را در نظر بگیریم. همۀ آنها ویژگیهایی هستند که خدا می‌خواهد در زنان مشهود باشد و زنان به‌طور مؤثری فرزندان خود را نسل‌به‌نسل پرورش دهند.