فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
غلاطیان باب ۶- دستورالعملهای پایانی
مسئولیت شخصی و کمک به دیگران.
۱. آیه (۱) به راه راست بازگرداندن افرادی که گرفتار گناهند.
ای برادران، اگر کسی به گناهی گرفتار شود، شما که روحانی هستید او را با ملایمت به راه راست باز گردانید. در عین حال، به هوش باش که خود نیز در وسوسه نیفتی.
الف. اگر کسی به گناهی گرفتار شود: پولس تشخیص داد که ممکن است در میان مسیحیان غلاطیه کسانی باشند که به گناه گرفتار شده باشند. به نظر نمیرسید پولس گرفتار گناه شدن را از برادران دور بداند، با این حال آنها هرگز نباید درحالت گرفتار به گناه باقی بمانند.
یک) گفتههای پولس در اینجا درباره یک گناهکار مصمم و سرسخت نیست. در عوض، درباره کسی است که گرفتار گناه شده است و خود را در مکانی گرفتار میبیند که هرگز فکر نمیکرد، آنجا باشد. گرفتار شدن «شامل ایده سقوط است. این جنبه که در اینجا تأکید میشود، عمدی و برنامهریزی شده نیست، بلکه امری ناخواسته است. در اینجا هدف کلام نشان دادن اشتباه فرد هست تا کاری عمدی، البته این موضوع باعث صلب مسئولیت او نمیشود.» (ریدِربوس، نقل قول از موریس)
دو) «اگر سخنان پولس رسول را به دقت بررسی کنیم، در مییابیم كه او از ایرادها و نقصهای آموزشی صحبت نمیكند، بلكه از ایرادهای كوچكتری میگوید كه شخص از طریق ضعف نفسانی خود در آن گرفتار میشود. این متن توضیح میدهد که چرا پولس اصطلاح ملایمتر “خطا” را انتخاب میکند. پولس برای به حداقل رساندن بیشترِ محکومیت، گویا قصد دارد فرد خطاکار را به طور کامل معذور کند و کل تقصیر را از فردی که مرتکب آن شده است بر دارد، درمورد او طوری سخن میگوید گویی “گرفتار شده” و توسط شیطان و نفس فریب خورده… این جمله تسلیبخش، زمانی جان من را نجات داد.« (لوتر)
ب. او را به راه راست باز گردانید: کسانی که گرفتار شدهاند باید به راه راست بازگردند. آنها نباید نادیده گرفته شوند. آنها نباید معذور شوند. آنها نباید نابود شوند. هدف همیشه بازگشت به راه راست است.
یک) نظر استات درباره به راه راست بازگشتن این بود: «این فعل دستوری است. Kataritzo به معنای “نظم بخشیدن” است و بنابراین به مفهوم “بازگشت به وضعیت سابق خود” میباشد… این اصطلاح در یونان غیرمذهبی و بهعنوان اصطلاح پزشکی برای جا انداختن استخوان شکسته یا دررفته مورد استفاده قرار میگرفت. این واژه در انجیل مرقس ۱۹:۱ در مورد رسولانی که تورهای خود را مرمت میکردند، به کار برده شده است.»
دو) این کار بازگرداندن اغلب در کلیسا نادیده گرفته میشود. ما تمایل داریم که یا وانمود کنیم که گناه هرگز اتفاق نیفتاده است، یا اینکه واکنش زیادی نسبت به کسی که مرتکب گناه شده است نشان میدهیم. ایجاد تعادل بین این دو حَدِ افراطی فقط توسط روحانی قابل انجام است. انجام کاری که خداوند در اینجا میگوید باید کاری معمول باشد، اما اینگونه نیست. پاسخگویی به گناه کسی با غیبت، قضاوت تند یا تأیید ناآگاهانه، بسیار آسان است.
ج. او را با ملایمت به راه راست بازگردانید: بازگرداندن به راه راست باید همواره با ملایمت، با درک کامل ضعف و فساد خودمان انجام شود. کسانی که بازگرداندن را انجام میدهند باید در برابر وسوسه غرور و همچنین همان وسوسهای که فرد در آن گرفتار شده است، از خود محافظت کنند.
یک) «بگذارید خادمان انجیل از پولس بیاموزند که چگونه با کسانی که گناه کردهاند برخورد کنند. او میگوید، “برادران،” اگر کسی به خطا رسید، غم و اندوه او را تشدید نکنید، او را سرزنش نکنید، او را محکوم نکنید، بلکه او را بلند کنید و ایمانش را با ملایمت بازگردانید.» (لوتر)
دو) «این نشان میدهد که ملایمت ناشی از ضعف و تمایل خودمان به گناه ناشی میشود.» (استات)
سه) نفوذ شریعتگرایان در میان غلاطیان این هشدار را ضروری ساخت؛ «هیچ چیز بهتر از رفتار شریعتگرایان با کسانی که گناه کردهاند، شرارت شریعتگرایان را آشکار نمیکند.» (ویرزبی)
۲. آیات (۲-۵) تحمل بارهای یکدیگر و تحمل بار خودمان.
بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنید که این گونه شریعت مسیح را به جا خواهید آورد. زیرا اگر کسی خویشتن را فرد برجستهای پندارد، در حالی که به واقع کسی نباشد، خود را فریب میدهد. هرکس باید اعمال خود را بیازماید. در آن صورت فخر او به خودش خواهد بود، بی آنکه خود را با دیگران مقایسه کند. زیرا هرکس بار خود را خواهد بُرد.
الف. بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنید: وقتی پولس ایده کسی که به گناه گرفتار شده است را مطرح کرد، تصویر شخصی را نشان میداد که در زیر بار سنگینی کمرش خَم شده است. در اینجا او این ایده را بیشتر توضیح داد تا هر مسیحی را تشویق کند که بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنند.
یک) تمرکز بر روی «انتظار از دیگران برای حمل بارهای شما» نیست که باعث تمرکز بر خود است و همیشه منجر به غرور، ناامیدی، دلسردی و افسردگی میشود. در عوض خدا همیشه ما را به سمت تمرکز بر دیگران سوق میدهد و میگوید، «بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنید.»
دو) این یک دستور واضح برای اطاعت است. به دنبال برادر یا خواهری با بار سنگین باشید و در این کار به آنها کمک کنید. این کاری پیچیده نیست و برای انجام آن یک برنامه یا زیرساخت عظیم لازم نیست. فقط به دنبال باری برای حمل باشید و آن را حمل کنید.
سه) «به پیامی که در پشت این فرمان نهفته است توجه کنید، یعنی اینکه همه ما بارهایی برای حمل داریم و خدا نمیخواهد که آنها را به تنهایی حملکنیم.» (استات)
ب. که این گونه شریعت مسیح را به جا خواهید آورد: همانطور که بارهای سنگین یکدیگر را حمل میکنیم، در حال به جا آوردن شریعت مسیح هستیم: «حکمی تازه به شما میدهم، و آن این است که به یکدیگر محبت کنید. همانگونه که من شما را محبت کردم، شما نیز باید یکدیگر را محبت نمایید. از همین محبت شما به یکدیگر، همه پی خواهند برد که شاگرد من هستید.» (یوحنا ۳۴:۱۳-۳۵).
یک) از طریق این نامه، پولس با شریعتگرایانی که در میان مسیحیان غلاطیه بودند، جنگید. اینجا، او دوباره آنها را به زمین زد. پولس در واقع گفت، «آیا میخواهید شریعت را به جا آورید؟ این شریعت شماست که باید آن را به جا آورید. بارهای سنگین یکدیگر را حمل کنید که این گونه شریعت مسیح را به جا خواهید آورد.»
دو) «بنابراین پولس در حقیقت به آنها میگوید، به جای تحمیل شریعت بهعنوان بار سنگینی بر دوش دیگران، باید بارهای دیگران را بردارند و بنابراین شریعت مسیح را بهجا آورند.» (استات)
ج. زیرا اگر کسی خویشتن را فرد برجستهای پندارد، در حالی که به واقع کسی نباشد، خود را فریب میدهد: غرور مانع حمل بارهای یکدیگر و بهجا آوردنِ شریعت مسیح میشود. در بیشتر وقتها این غرور است که باعث میشود ما آنگونه که باید به یکدیگر خدمت نکنیم.
یک) بیش از هر چیز دیگری، غرور عامل خودمحوری است. غرور به طور حتم نمیگوید، «من برتر از تو هستم» غرور در واقع میگوید: «من از شما مهمتر هستم، بنابراین من بیش از شما به توجه و محبت خود سزاوار هستم.» در عوض، فروتنی کتابمقدس به ما میگوید، «من مهمتر از شما نیستم. بگذارید من به بارها و نیازهای شما اهمیت بدهم.»
دو) وقتی کسی خویشتن را فرد برجستهای پندارد، در حالی که به واقع کسی نباشد، این کار، خدمت را به شکلی دیگر سرکوب میکند. وقتی شخصی بخواهد برای کمک به حمل بار مردم کمک کُند، آنها به دلیل غرور از دریافت کمک خودداری خواهند کرد.
سه) درک این نکته مهم است که پولس به همه مسیحیان نوشت، «در حالی که به واقع کسی نباشد.» منظور پولس از این گفته در اینجا این نیست که بعضی از مسیحیان کسی هستند و برخی دیگر کسی نیستند و مشکل این است آنانی که کسی نیستند فکر میکنند یکی از آنانی هستند که در واقع کسی هستند. در عوض، پولس با همان نظر فیلیپیان ۳:۲-۴ می نویسد: «هیچ کاری را از سَرِ جاهطلبی یا تکبّر نکنید، بلکه با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید. هیچیک از شما تنها به فکر خود نباشد، بلکه به دیگران نیز بیندیشد.» بگذارید هرکدام از شما نه تنها به دنبال منافع خود، بلکه به دنبال منافع دیگران نیز باشد. اگر من به شما بیشتر از خودم احترام بگذارم و شما به من بیشتر از خود ارج بنهید، یک اتفاق شگفتانگیز رخ میدهد: ما جامعهای داریم که همه به یکدیگر با احترام نگاه میکنند و هیچکس به دیگری با حقارت نگاه نمیکند.
چهار) «معنی این جمله کلی است و بنابراین باید چنین بیان شود: از آنجا که همه انسانها کسی نیستند، شخصی که بخواهد نشان دهد کسی است و خود را متقاعد کند که کسی است، در حقیقت خودش را فریب میدهد.» (کالوین)
د. خود را فریب میدهد: چیزهای کمی وجود دارد که از غرور، فریبندهتر باشند. مغرور بودن، کور بودن است. کور بودن نسبت به لطف و بخششهای رایگان خداوند، کور بودن نسبت به گناه و فساد خود شخص، كور بودن نسبت به خوبی در دیگران و کور بودن نسبت به حماقت ناشی از خودمحوری.
یک) وقتی کسی ما را فریب میدهد اغلب عصبانی میشویم. با این وجود خطر فریب خودمان را آنطور که باید جدی نمیگیریم. فریب دادن خود امری جدی و خطرناک است. «بدبختی اکثر مردم این است که، ذهن آنها مانند چشمهایشان بیمار است و هیچ یک از آنها به درونشان نگاه نمیکنند.» (ترپ)
دو) این بخش کمک میکند تا بزرگترین فریب بزرگترینِ فریبکاران، یعنی ابلیس را توضیح دهیم. ممکن است کسی خویشتن را فرد برجستهای پندارد، در حالی که به واقع کسی نباشد، ابلیس هم قبل و هم بعد از سقوطش اینگونه بود. و اگر کسی وجود باشد که خود را فریب دهد، بهطور قطع ابلیس است که خود را در کار علیه خدا فریب میدهد تا شاید روزی پیروز شود.
هـ. هرکس باید اعمال خود را بیازماید: به جای اینکه خودمان را فریب دهیم، باید در برابر خدا کارهای خود را دقیق و با احتیاط بسنجیم. اگر این کار را نکنیم و اگر به خودفریبی ادامه دهیم، ممکن است فکر کنیم کارهای ما در پیشگاه خدا تأیید شدهاند، در حالی که در واقع چنین نیستند. ما میخواهیم کارهایمان در پیشگاه خدا تأیید شود، به طوری که فخر در روز پاداش برای کار خودمان باشد (به خودش ) و نه درمقایسه با کار دیگران.
یک) در فخر به خود، جنبه دیگری نیز وجود دارد. منظور این است از رفتار خود در خداوند لذت ببرید به جای اینکه احساس روحانی بودن داشته باشید چون که در اطراف شما ممکن است کسی به گناه گرفتار شده باشد.
و. زیرا هرکس بار خود را خواهد بُرد: کتابمقدس از روزی صحبت میکند که کارهای ما نزد خداوند بررسی میشود. این تخت داوری مسیح است که در نامه به رومیان ۱۰:۱۴ و نامه دوم قرنتیان ۱۰:۵ توصیف شده است. در آن روز، هرکس بار خود را خواهد بُرد.
یک) هیچ تضادی بین حمل بارهای یکدیگر (غلاطیان ۲:۶) و هرکس بار خود را خواهد بُرد (غلاطیان ۵:۶) وجود ندارد. در غلاطیان ۵:۶، پولس درباره پاسخگویی نهایی ما در برابر خدا صحبت میکند. در غلاطیان ۲:۶، او درباره نیاز ما به مراقبت از دیگران در بدن مسیح صحبت میکند.
دو) همچنین در اصطلاحاتی که پولس استفاده میکند تفاوت وجود دارد. کلمه بار در غلاطیان ۵:۶ اصطلاحی رایج برای کوله پشتی شخصی بود اما کلمه بار در غلاطیان ۲:۶ کلمه دیگری بود به معنای «بارهای سنگین»، که به معنی چیزی بیش از آنچه انسان باید حمل کند، است. در پایان، همه ما مسئول کار خود خواهیم بود، اما میتوانیم به دیگران در حمل بار کمک کنیم.
۳. آیات (۶-۱۰) نیكی كردن به دیگران در اهل بیت ایمان.
هرکه از کلام آموزش میبیند، باید آموزگار خود را در هر چیز نیکو سهیم سازد. فریب نخورید: خدا را استهزا نتوان کرد. انسان هرچه بکارد، همان را خواهد دِرَوید. کسی که برای نَفْس خود میکارد، از نَفْس تباهی درو خواهد کرد؛ اما کسی که برای روح میکارد، از روحْ حیات جاویدان خواهد دروید. لذا از انجام کار نیک خسته نشویم، زیرا اگر دست از کار برنداریم، در زمان مناسب محصول را درو خواهیم کرد. پس تا فرصت داریم به همه نیکی کنیم، به ویژه به اهل بیت ایمان.
الف. هرکه از کلام آموزش میبیند، باید آموزگار خود را در هر چیز نیکو سهیم سازد: در زمینه کمک کردن به یکدیگر، پولس فرمان میدهد کسانی که تحت تعلیم هستند باید از معلمین خود حمایت کنند (در هر چیز نیکو سهیم سازد).
یک) درهر چیز نیکو سهیم سازد تمرکز بر حمایت مالی دارد، اما محدود به آن نیست. «در میان انواع تفاسیر سخنان پولس در اینجا متداولترین مورد، محتملترین مورد است: این “سهیم” ساختن به معنای کمک کردن فعال (دادن و بخشیدن چیزی) و “هر چیز نیکو” به معنای اجناس مادی میباشد. (لوقا ۵۳:۱، ۱۹-۱۸:۱۲ ، ۲۵:۱۶).» (فانگ)
دو) لایتفوت این آیه را اینگونه تفسیر میکند: «در مورد حمل بارهای یکدیگر صحبت کردم. اینجا کاربردی خاص از این قانون وجود دارد. نیازهای دنیوی معلمان خود را در مسیح تأمین كنید.»
سه) این قبیل متنها مهم هستند، اما میتوانند برای واعظ ناخوشایند باشند. مارتین لوتر نوشت: «این متنها برای منفعت ما خادمان در نظر گرفته شدهاند. باید بگویم که من از توضیح این آیات لذت زیادی نمیبرم. زیرا اینطور به نظر میرسد به نفع خودم صحبت میکنم.»
چهار) «رابطه صحیح بین معلم و شاگرد، یا خادم و اعضای کلیسا، نوعی koinonia، مشارکت یا سهیم شدن است. بنابراین پولس مینویسد: “كسانی كه از کلام تعلیم میگیرند، آنانی که او را تعلیم میدهند را در همه چیزهای نیکو سهیم سازند (koinonia).” این کار، پرداخت دستمزد نیست بلکه سهیم شدن است.» (استات)
پنج) این یک اصل اساسی است، اگرچه گاهی نادیده گرفته میشود. کسانی که از نظر روحانی به شما خوراک و برکت میدهند باید مورد حمایت مالی شما قرار بگیرند. پولس این اصل را در چندین جای دیگر نیز تکرار کرد. «اگر ما بذر روحانی در میان شما کاشتیم، آیا امر بزرگی است که محصولی مادی از میان شما برداشت کنیم؟» (اول قرنتیان ۱۱:۹). «به همینسان، خداوند حکم کرده است که معاش واعظان انجیل، از انجیل تأمین شود.» (اول قرنتیان ۱۴:۹) «مشایخی که نیکو رهبری کرده باشند، شایستۀ حرمتی دو چندانند، به خصوص آنان که در کار موعظه و تعلیم زحمت میکشند.» (اول تیموتائوس ۱۷:۵). پس اگر در به کار بردن مال این دنیای فاسد امین نباشید، کیست که مال حقیقی را به شما بسپارد؟ (لوقا ۱۱:۱۶)
شش) «من اغلب تعجب میکردم که چرا همه رسولان این درخواست شرمآور را تکرار میکنند… ما درک کردیم که چرا تکرار مفهوم این آیه بسیار ضروری است. وقتی ابلیس نمیتواند با زور موعظۀ انجیل را سرکوب کند، سعی میکند هدف خود را با درگیرکردن خادمان انجیل با فقـر به سرانجام برساند.» (لوتر)
ب. فریب نخورید: خدا را استهزا نتوان کرد. انسان هرچه بکارد، همان را خواهد دِرَوید: پولس برای کسانی که مردد هستند معلمین خود را در هر چیز نیکو سهیم سازند، اصل خدا در کاشت و برداشت را به آنها یادآوری کرد. دادن آنها (باید آموزگار خود را در هر چیز نیکو سهیم سازد) مانند دور انداختن پول نیست؛ مثل کاشت بذر است و انسان هرچه بکارد، همان را خواهد دِرَوید.
یک) اگر فکر کنیم سهیم کردن معلمین در هر چیز نیکو، امری بیهوده است، آنگاه خدا را به استهزا گرفتهایم. این خودخواهی است که سخاوت خداوند را نسبت به کسانی که به او میبخشند مسخره کنیم. لوتر با قاطعیت گفت: «مواظب باشید، ای استهزا کنندگان. خداوند ممکن است مجازات خود را برای مدتی به تعویق بیندازد، اما به موقع شما را پیدا میکند و شما را به دلیل استهزای بندگان مجازات میکند. نمیتوانید به خدا بخندید.»
دو) منظور پولس این است که قوم خدا باید معلمین خود را در هر چیز نیکو سهیم سازند اما نه به این دلیل که این امر برای معلمین نیکو است، بلکه آنها باید این کار را انجام دهند چون این کار برای شاگردانی که تحت تعلیم هستند نیکو است و اصل کاشت و دِرو را بیان میکند.
ج. کسی که برای نَفْس خود میکارد، از نَفْس تباهی درو خواهد کرد؛ اما کسی که برای روح میکارد، از روحْ حیات جاویدان خواهد دروید: اگر میخواهیم از روح درو کنیم، نباید از کاشتن برای روح، با همۀ منابعی که خدا به ما داده است، دریغ کنیم.
یک) یک کشاورز همان چیزی را که کاشته است درو میکند. اگر او گندم بكارد، گندم رشد میکند. به همین ترتیب، اگر برای نفس بکاریم، نفس از نظر اندازه و قدرت رشد میکند.
دو) کشاورز همان چیزی را که کاشته است درو میکند، اما نه به طور دقیق همان مقدار. دانه سیب نه تنها سیب، بلکه تعداد بیشتری سیب با دانه ثمر میدهد. حتی در این صورت، وقتی که ما برای روح میکاریم، حتی با چیزهای مادی، چیزی که درو میکنیم به طور حتم چیزهای مادی نیست، بلکه چیزی بیشتر است: از روحْ حیات جاویدان را درو میکنیم. بنابراین ما چیزی بهعنوان یک «سرمایهگذاری» یا طرح درآمدزایی نداریم، گرچه مطمئن هستیم که هرگز بازندۀ کاشت نخواهیم بود.
سه) کشاورز همچنین اگر کاشت بیشتری داشته باشد، دِروی بیشتری میکند و رابطه بین آنچه میکارد و آنچه درو میکند، تصاعدی است. یک کشاورز میتواند دانه سیبی بکارد و به مرور زمان صدها سیب دریافت کند.
د. انسان هرچه بکارد، همان را خواهد دِرَوید: این اصل فراتر از کمک و حمایت از معلمان و خادمان کاربرد دارد. درحقیقت این یک اصل با کاربردی کلی در زندگی است؛ آنچه ما از زندگی میگیریم در اکثر موارد همان چیزی است که در آن میکاریم. با این حال، پولس برخی از قوانین کارمای روحانی را تأیید نمیکند که اطمینان میدهد ما در صورت انجام کار درست، نیکویی دریافت خواهیم کرد یا وقتی کار نادرست انجام میدهیم به طور حتم بدی نصیبمان خواهد شد. اگر چنین شریعت معنوی مطلقی وجود داشت، به طور حتم همه ما لعنت میشدیم. درعوض، پولس تنها اصل کاشت و درو را به روشی که ما منابع خود را در برابر خداوند مدیریت میکنیم ربط داد. او از همین تصویر در نامه اول قرنتیان ۱۱:۹ و نامه دوم قرنتیان ۶:۹-۱۰ استفاده کرد.
یک) ممکن است وقتی کم میکاریم و انتظار محصول زیاد داریم بتوانیم خود را فریب دهیم، اما نمیتوانیم خدا را فریب دهیم. نتیجه کاشت ضعیف ما مشخص خواهدشد.
هـ. لذا از انجام کار نیک خسته نشویم، زیرا اگر دست از کار برنداریم، در زمان مناسب محصول را درو خواهیم کرد: از آنجایی که با در نظر گرفتن اصول کاشت و درو، منابع خود را در حضور خدا با حکمت مدیریت میکنیم، به صبر و شکیبایی نیاز داریم زیرا بلافاصله بعد از کاشت بذر، محصول برداشت نمیشود.
یک) دست از کار برداشتن آسان اما خطرناک است. در دنیای باستان، این عبارت که در اینجا دست از کار برداشتن ترجمه شده است، برای نوعی ترس و خستگی که یک زن در هنگام زایمان قبل از تولد بچه تجربه میکند، استفاده میشد. این عبارت زمانی را توصیف میکند که کار سخت و رنج آور است، اما همچنین ناتمام و بدون پاداش است. دست از کار برداشتن وقتی چنین احساسی داشته باشیم آسان است، اما این در واقع همان زمانی است که باید به کار خود ادامه دهیم و از انجام کار نیک خسته نشویم.
و. پس تا فرصت داریم به همه نیکی کنیم، به ویژه به اهل بیت ایمان: دست از کار برنداریم، ما به دنبال این هستیم که با آنچه داریم نیکی کنیم و به همه نیکی کنیم، به ویژه به کسانی که از خانواده خدا هستند.
یک) وقتی پولس نوشت تا فرصت داریم به همه نیکی کنیم، به وضوح خود را نیز شامل آنچه نوشت، میدانست. او در اینجا به همان اندازه که با غلاطیان صحبت میکرد با خودش صحبت کرد. به دلیل خطری که توسط شریعتگرایان به وجود آمده بود، پاداش کار پولس در بین آنها هنوز حاصل نشده بود، بنابراین لازم بود که بهخاطر بسپارد که خود نیز دست از کار برندارد.
سخنان پایانی
۱. آیه (۱۱) مقدمهای بر پینوشت شخصی پولس.
ببینید با چه حروف درشتی به دست خود برایتان مینگارم!
الف. به دست خود برایتان مینگارم: رسم پولس، در عهدجدید، این بود که نامههای خود را به یک خادم دیکته کند. اما او در اکثر وقتها خودش قسمت كوتاهی را در انتهای نامه مینوشت، هم برای تأیید صحت نامه و هم برای افزودن توصیهای شخصی.
یک) نمونههای دیگر این نوع پیامها نامه اول قرنتیان ۲۱:۱۶-۲۴ (من، پولس، به خط خود این سلام را به شما مینویسم) و کولسیان ۱۸:۴ (من، پولس، این درود را با خط خود مینویسم) است. یکی از دلایلی که پولس ممکن است این کار را انجام داده باشد این است که ثابت کند او در واقع این نامه را نوشته است، همانطور که در دوم تسالونیکیان ۱۷:۳ آمده است: «من، پولس، به خط خود این سلام را مینویسم. این نشان ویژۀ همۀ نامههای من است. من چنین مینویسم.»
ب. ببینید با چه حروف درشتی مینگارم: پولس اشاره میکند که متن نامه خود را با حروف درشت نوشت. بسیاری حدس میزنند که این امر به این دلیل بود که وی بینایی ضعیفی داشت و نمیتوانست ریز بنویسد. اما به احتمال زیاد او حروف را تنها برای تأکید درشت نوشته بود.
یک) «در این هنگام رسول قلم را از دست منشی خود میگیرد و پاراگراف آخر را با دست خود مینویسد… او همچنین با حروف ضخیم و درشت مینویسد، تا دستخطش انرژی و قاطعیت روحش را بازتاب دهد.» (لایتفوت)
دو) «بیشتر مفسران باور دارند که او به عمد از حروف درشت استفاده میکرد، یا به این دلیل که با خوانندگان خود مانند کودکان رفتار میکرد (با نوشتن کودکانه عدم بلوغ روحانی آنها را سرزنش میکرد) یا تنها برای تأکید… همانطور که امروز از حروف بزرگ یا خط کشیدن زیر کلمات استفاده میکنیم.» (استات)
2. آیات (۱۲-۱۳) سخن آخر در مورد انگیزههای شریعتگرایان در میان غلاطیان.
آنان که میخواهند خود را به ظاهر خوب نشان دهند، وادارتان میکنند که ختنه شوید، تنها به این نیّت که بهخاطر صلیب مسیح آزار نبینند. زیرا حتی آنان که ختنه میشوند شریعت را اجرا نمیکنند، بلکه میخواهند شما ختنه شوید تا به جسم شما افتخار کنند.
الف. آنان که میخواهند خود را به ظاهر خوب نشان دهند، وادارتان میکنند که ختنه شوید: پولس در اینجا به مسیحیان شریعتگرا در میان غلاطیان اشاره کرد و واضح در مورد انگیزه آنها نوشت، تا خود را به ظاهر خوب نشان دهند. آنها تلاش کردند مسیحیان غیریهودی غلاطیه را تحت حکم ختنه قرار دهند زیرا این موضوع باعث خوب نشان داده شدن آنها میشد، تا خود را به ظاهر خوب نشان دهند.
یک) شریعتگرایان وانمود میکردند انگیزه آنها از روی نگرانی برای افرادی است که قصد داشتند تحت این شریعت بیایند، ایجاد شده است. اما پولس این فریب را متوجه شد و نشان داد که انگیزه آنها در واقع خودخواهی است، زیرا افتخار و جلال به ظاهر خوب نشان دادن را میخواستند. آنها میخواستند غلاطیان ختنه شوند تا بتوانند از تسلیم شدنِ این غیریهودیان بهعنوان نشان موفقیت خود استفاده کنند.همانطور که داوود بهخاطر دویست فلسطینی كه كشته بود فخر میفروخت، این شریعتگرایان نخست وفاداری ایمانداران غیریهودی را بهعنوان غنیمت خود میخواستند.
دو) کلمۀ وادار در اینجا واژه مهمی است. ختنه شدن یک غیریهودی مشکلی نداشت. اما وادار كردن یك غیریهودی به ختنهشدن مشكل داشت زیرا گفته میشد كه او بدون اینكه تحت شریعت موسی قرار گیرد، نمیتواند در پارسایی خدا باشد.
ب. تنها به این نیّت که بهخاطر صلیب مسیح آزار نبینند: فراتر از جلال خودشان، انگیزه دیگر آنها جلوگیری از آزار بهخاطر صلیب مسیح بود. اگر این شریعتگرایان میگفتند، «ما فقط با عمل صلیب مسیح نجات یافتهایم، نه با اطاعت از شریعت»، آنگاه مورد آزار و اذیت قرار میگرفتند. به احتمال زیاد این آزار از طرف مسیحیان شریعتگرا یا از سوی کسانی که هنوز در شریعت یهودیت بودند، بوده است. عدم تمایل آنها برای ایستادن در برابر این فشار، آنها را وادار به دفاع از این آموزۀ دروغین کرد.
یک) همچنین دلیل دیگری برای این موضوع نیز وجود داشت. با همسویی مسیحیت با یهودیت از طریق تأکید بر ختنه و شریعت موسی، مردم میتوانستند از آزار رومیان فرار کنند. «طرفداری از ختنه، همسویی جنبش جدید با یهودیت بود، دین یهود بهطور رسمی دارای مجوز از رومیان بود و بدین طریق از آزار و اذیت جلوگیری میشد. واعظینی که پولس باآنها مخالف بود ممکن بود صلیب را در موعظۀ خود گنجانده باشند، اما با افزودن ضرورت ختنه از آزار جلوگیری کردند.» (موریس)
۳. آیات (۱۴-۱۵) پولس در رابطه با انگیزههای خود مینویسد.
امّا مباد که من هرگز به چیزی افتخار کنم جز به صلیب خداوندمان عیسی مسیح، که بهواسطه آن، دنیا برای من بر صلیب شد و من برای دنیا، زیرا نه ختنه چیزی است و نه ختنه ناشدگی؛ آنچه اهمیت دارد خلقت جدید است.
الف. امّا مباد که من هرگز به چیزی افتخار کنم جز به صلیب خداوندمان عیسی مسیح: قلب پولس به افتخار ناشی از شهرت هیچ اهمیتی نمیداد. او به افتخاری که از ثروت ناشی میشد هیچ اهمیتی نمیداد. او به افتخاری که از جایگاه و قدرت در بین انسانها حاصل میشد، اهمیتی نمیداد. او تنها به افتخار صلیب خداوندمان عیسی مسیح اهمیت میداد.
یک) برای ما دشوار است که درک کنیم چقدر سخنان پولس در اینجا عجیب است. برای کسانی که میدانستند مصلوبشدن به چه معناست، کلمات «صلیب» و «افتخار» با هم جور نمیشوند. آنها به طور کامل در تضاد بودند زیرا هیچ راهی تحقیرآمیز و شرمآورتر از مصلوب شدن وجود نداشت. به نظر میرسد که افتخار خود را به ظاهر خوب نشان دادن، به جای صلیب، بسیار منطقی باشد. اما پولس با یک منطق آسمانی فکر میکند و مینویسد که از هر چیزی از این دنیا فراتر میرود.
دو) «به کار بردن کلمه crux در جامعه رومیان دور از شأن و ادب بود… حتی وقتی کسی به اعدام از طریق صلیب محکوم میشد، جملهای که استفاده میشد یک فرمول باستانی بود که به نوعی یک حُسن تعبیر بدشانسی را نشان میداد: arbori infelici suspendito یعنی او را بر درخت بدشانسی آویزان کنید.» (بروس، به نقل از موریس) اما پولس نه تنها از این کلمه غیر قابل ذکر استفاده کرد؛ بلکه به آن افتخار کرد.
سه) «اما منظور پولس از صلیب چیست؟ پولس به آن تکه چوبی که دست و پاهای مبارک او به آن میخ شده بودند، هیچ اهمیتی نمیداد، زیرا این کار تنها مادیگرایی و دور از ذهن بود. منظور او شکوه آموزۀ پارسایی رایگان، پارسایی از طریق قربانی شدن عیسی مسیح برای کفاره است.» (اسپرجن)
ب. که بهواسطه آن، دنیا برای من بر صلیب شد و من برای دنیا: در غلاطیان ۲۴:۵، پولس در مورد به صلیب کشیده شدن نفس با همه هوسها و تمایلاتش نوشت. اکنون با قراردادن نفس بر روی صلیب، دنیا را نیز بر روی صلیب قرار داده و خود را نسبت به دنیا مرده میداند. دنیا اگر مرده بود، نمیتوانست هیچ تأثیری بر پولس بگذارد و اگر پولس نسبت به آن مرده بود، نمیتوانست به هیچ اثری از دنیا پاسخ دهد.
یک) دنیا، در معنایی که پولس در اینجا اشاره دارد، کره زمین و همچنین انبوه بشریت (که خدا آن را محبت کرد، یوحنا ۱۶:۳) نبود. بلکه این واژه نشانگر جمع گناهکاری بود که در تخطی علیه خدا متحد شدهاند.
دو) هیچ چیز دنیویتر، از تلاش برای خود را به ظاهر خوب نشان دادن نیست. وقتی ما برای جلال و عظمت ناشی از شهرت، ثروت، مقام و یا قدرت در میان انسانها زندگی میکنیم، آنگاه برای دنیا بسیار زنده هستیم و دنیا برای ما بسیار زنده است.
سه) پولس و دنیا میتوانستند در یک چیز با هم توافق کنند: آنها یکدیگر را دوست نداشتند. «جهان برای من مصلوب شده است، بدان معنی است که من جهان را محکوم میکنم. من برای دنیا مصلوب شدهام، به این معنی است که دنیا به نوبه خود من را محکوم میکند.» (لوتر) «من و دنیا به خوبی توافق کردهایم. دنیا برای من به اندازه یک سوزن اهمیتی ندارد و من به همان اندازه برای دنیا اهمیت ندارم.» (ترپ)
چهار) «زندگی برای خدمت به انسانها یک چیز است، زندگی برای برکت دادن به آنها چیز دیگری است و این را ما انجام خواهیم داد، خدا به ما کمک میکند و برای نیکویی آنها قربانی میدهد. اما ترساندن انسانها، درخواست تفکر از آنها، درخواست اجرای دستورات همانطور که از آنها خواستهایم و اینکه چگونه باید آن را بگوییم، این همان فرومایگی است که نمیتوانیم آن را بپذیریم. با فیض خدا، ما مجبور نیستیم خود را اینقدر فرومایه بکنیم و هرگز نخواهیم کرد.» (اسپرجن)
ج. زیرا نه ختنه چیزی است و نه ختنه ناشدگی؛ آنچه اهمیت دارد خلقت جدید است: بدون شک، پولس میدانست که مسیحیان از نظر اخلاقی استانداردی برای زندگی دارند (که در قسمتهایی مانند غلاطیان ۱۹:۵-۲۱ شرح داده شده است). اما آنچه در واقع اهمیت داشت این نبود که ما در حفظ شریعت چه میکنیم، به ویژه در بهجا آوردن مراسم شریعت، بلکه آنچه خداوند در ما انجام داده است که ما را یک خلقت جدید میکند، اهمیت دارد.
یک) از نظر شریعتگرایانی که در میان مسیحیان غلاطیه بودند، ختنه مسئله بزرگی بود، زیرا آغاز زندگی تحت شریعت موسی بود. حتی اگر این امر برای شریعتگرایان مهم بود، پولس میدانست که این موضوع به هیچ وجهه اهمیتی ندارد (چیزی نیست). اگر ختنه شده باشید، اما خلفت جدیدی نداشته باشید، متعلق به عیسی نیستید. اگر ختنه نشده باشید، اما خلقت جدیدی داشته باشید، متعلق به عیسی هستید.
دو) ما خود را خلقت جدید نمیکنیم؛ خدا این کار را در ما انجام میدهد. به طور کلی مسیحیت کاری است که خداوند در ما انجام میدهد، نه کاری که ما برای خدا انجام میدهیم. این به وضوح میتواند تفاوت بین نظام فیض و شریعت را تعریف کند.
۴. آیه (۱۶) برکتی برای کسانی که در حقیقت خدا رفتار میکنند.
همه آنان را که از این اصل پیروی میکنند و اسرائیلِ خدا را، سلامتی و رحمت باد.
الف. همه آنان را که از این اصل پیروی میکنند: نظر لایتفوت دربارۀ اصل، که ترجمه کلمه یونانی باستانی kanon هست چنین بود: «خطی که نجار یا نقشهبردار توسط آن مسیری را مشخص میکند.» یک اصل برای زندگی مسیحی نیز وجود دارد، که توسط کلام خدا مشخص شده است. ما در مسیر زندگی آن را با خودمان هماهنگ نمیکنیم بلکه باید خودمان را طبق این اصل بسنجیم.
ب. سلامتی و رحمت باد: همانطور که پولس مایل بود بر کسانی که تعالیم دروغین میدادند لعنت بفرستد (غلاطیان ۸:۱-۹) همچنین مشتاق بود همه آنان را که از این اصل پیروی میکنند برکت دهد. اینها کسانی هستند که اسرائیل واقعی خدا هستند و از نظر ایمان از نسلِ ابراهیم هستند.
۵. آیات (۱۷-۱۸) سخنان پایانی.
از این پس کسی رنج بر من روا ندارد، زیرا من در بدن خود داغهای عیسی را دارم. ای برادران، فیض خداوند ما عیسی مسیح با روح شما باد! آمین!
الف. من در بدن خود داغهای عیسی را دارم: پولس بهعنوان کسی که برای عیسی رنج کشیده بود و این داغها را بر روی بدنش داشت این نامه را نوشت. با رنجی که کشیده بود، او میتوانست بگوید از این پس کسی رنج بر من روا ندارد، به این معنی که تلاش همه بینتیجه است، زیرا او قبل از این بدترین شرایط را تحمل کرده بود.
یک) در نامه دوم قرنتیان ۲۳:۱۱-۲۵ ، پولس رنج جسمی خود را بهخاطر عیسی شرح داد. آنچه او تحمل كرد به اندازهای بود كه جای زخم داغهای عیسی را به جای بگذارد.
دو) برخی فکر میکنند «کسی رنج بر من روا ندارد» روشی بود که پولس به مسیحیان غلاطیه بگوید، «با ادامه بازی با این تعالیم دروغین برای من دردسر ایجاد نکنید. من به اندازه کافی رنج بردهام.»
ب. داغهای عیسی: برخی تصور کردهاند که پولس در اینجا از پدیدهای صحبت میکند که به داغ ننگ معروف است. گفته میشود که این علائم بر روی بدن شبیه زخمهای عیسیمسیح است، مانند زخم در دست، پا، پهلو، یا سر در نتیجۀ یک شباهت عرفانی زیاد با عیسی. چنین دیدگاهی برداشتهای زیادی از کلمات واضح متن میکند و در اکثر مواقع از آنها برای توجیه عرفانی نادرست استفاده میکند.
یک) داغهای عیسی، زخمهایی شبیه زخمهای عیسی نبود؛ آنها داغهایی هستند ،یا حتی «نشانههایی»، که پولس را بهعنوان پیرو مسیح مشخص میکرد. در دنیای باستان، بردگان را با نام ارباب خود نشان میکردند. «در اکثر مواقع یک ارباب بردههای خود را علامتگذاری میکرد که نشان دهد مال او هستند. به احتمال زیاد منظور پولس این است که جای زخمهایی که برای مسیح متحمل شده نشانههایی است که مشخص میکند او غلام مسیح است.» (بارکلی)
دو) این شیوه نشان کردن در زندگی نظامی نیز شناخته شده بود: «نمونههایی از سربازان که به نشانه وفاداری مطلق خود به نام فرمانده خود داغ بر تن میگذاشتند، ثبت شده است.» (رندال) پولس گفت که داغهای او «نشانههای» بیعت او بودند.
سه) «زیرا همانطور که ساختار جنگ دنیوی دارای نشانههایی است که فرمانده با آن شجاعت یک سرباز را ارج مینهند، رهبر ما مسیح، نیز نشانههای خاص خود را دارد، که از آنها در نشانهگذاری و تکریم برخی از پیروان خود استفاده میکند. اما این علائم بسیار متفاوت با علائم دیگر است؛ زیرا آنها ماهیت صلیب را دارند و از نظر دنیا ننگ هستند … اما در برابر خدا و فرشتگان از همه افتخارات دنیا پیشی میگیرند.» (کالوین)
ج. فیض خداوند ما عیسی مسیح با روح شما باد: پولس نمیتوانست چیزی بیش از این برای غلاطیان آرزو کند. اگر اینطور میشد، آنها به جای رابطه بر مبنای شریعت و مبتنی بر عملکرد که آنها را به خطر میانداخت، در یک رابطه فیض با خدا قدم میگذاشتند. این پایان مناسبی برای نامه و دعایی برای تمام زندگی ماست.
یک) «پس از طوفان و نگرانی و تندی، این نامه با دعای آرامش و صلح به پایان میرسد. در این نامه پولس بحث و سرزنش کرد و ریشخند زد اما آخرین کلمه او فیض است، زیرا برای او تنها کلمهای است که به طور واقعی مهم بود.» (بارکلی)