فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اول سموئیل باب ۴ – به اسارت رفتن صندوق عهد

صندوق به اسارت می‌رود.

 

۱. آیات (۱-۲) اسرائیل در مقابل فلسطین شکست می‌خورد.

و کلام سموئیل به تمامی اسرائیل می‌رسید. و اما اسرائیل به جنگ با فلسطینیان بیرون رفتند. آنان در اِبِن‌عِزِر اردو زدند، و فلسطینیان در اَفیق فرود آمدند. فلسطینیان بر ضد اسرائیل صف آراستند و چون جنگ گسترده شد، اسرائیل از حضور فلسطینیان شکست خوردند و آنان قریب به چهار هزار تن را در میدان نبرد کشتند.

الف. اسرائیل به جنگ با فلسطینیان بیرون رفتند: در این زمان هیچ قدرت بزرگ جهانی (مانند مصر یا آشور) به دنبال تسلط بر منطقه وجود نداشت. در نتیجه، جنگ‌های اسرائیل علیه همسایگان نزدیکش مانند موآبی‌ها، آمونی‌ها یا اینجا فلسطینیها در جریان بود.

یک) اسرائیل با موآب و آمون  شرایط مساوی‌تری برای رقابت داشت، اما فلسطینی‌ها تجهیزات نظامی یونانی (مانند کلاه‌خود، سپر، زره زنجیری، شمشیر و نیزه) را در دست داشتند که آنها را دشمنانی قدرتمندتر می‌کرد. فلسطینی‌ها اولین مردمان کنعانی بودند که آهن را ساختند و از آن بیشترین استفاده را کردند.

دو) فلسطینی‌ها مردمی مهاجر از اشراف نظامی جزیره کرت بودند (عاموس ۷:۹). تعداد کمی از فلسطینی‌ها در زمان ابراهیم در این سرزمین بودند، اما کمی بعد از اینکه بنی‌اسرائیل از مصر به کنعان آمد، تعداد آنها بیشتر شد. آنها به پنج شهر-ایالت تقسیم می‌شدند.

سه) این دوره سختی برای اسرائیل بود. «اسرائیل هرگز در هیچ دوره به ناامیدی زمان ظهور سموئیل نبود. فلسطینی‌ها که نه تنها با هجوم مداوم مهاجران، بلکه با وارد کردن اسلحه از یونان تقویت می‌شدند، شرایط اسرائیل را به‌سرعت به قومی تحت سلطه سوق می‌دادند.» (اسمیت)

ب. و کلام سموئیل به تمامی اسرائیل می‌رسید. و اما اسرائیل به جنگ با فلسطینیان بیرون رفتند: این جمله به این معنا نیست که نبرد توسط سموئیل آغاز شده بود. برخی نسخه خطی (که در نسخه سپتواجنت مشهود است) مشخص می‌کنند که فلسطینی‌ها این درگیری را آغاز کرده بودند. با این وجود نبرد به فاجعه ختم شد: اسرائیل از حضور فلسطینیان شکست خوردند و آنان قریب به چهار هزار تن را در میدان نبرد کشتند.

۲. آیات (۳-۴) مشایخ اسرائیل، با اعتمادی خرافی به صندوق عهد پاسخ می‌دهند.

چون قوم به اردوگاه بازگشتند، مشایخ پرسیدند: «چرا خداوند امروز ما را از حضور فلسطینیان شکست داد؟ بیایید صندوق عهد خداوند را از شیلوه به اینجا بیاوریم تا در میان ما بیاید و ما را از دست دشمنانمان نجات بخشد. «پس قوم به شیلوه فرستاده، صندوق عهد خداوندِ لشکرها را که بر کروبیان جلوس کرده است، از آنجا آوردند. و دو پسر عیلی، حُفنی و فینِحاس آنجا با صندوق عهد خدا بودند.

الف. بیایید صندوق عهد خداوند را از شیلوه به اینجا بیاوریم تا در میان ما بیاید و ما را از دست دشمنانمان نجات بخشد: مشایخ اسرائیل پس از نبرد با فلسطینیان به این نتیجه رسیدند که در صورت داشتن صندوق عهدِ خداوند حتماً در نبرد بعدی پیروز خواهند شد.

یک) صندوق عهد نماینده تخت خدا در اسرائیل بود. چیزی که در مقدس‌ترین مکان خیمه نگهداری می‌شد و قوم هرگز آن را ندیده بودند. فقط کاهن اعظم حق داشت آن هم یک بار در سال آن را ببیند. مشایخ می‌خواستند این  تصویر  (نماد) تخت خدا را از قدس‌الاقداس خارج کنند (تنها زمانی که قرار بود خیمه جابجا شود می‌توانستند آن را جابجا کنند)، آن را بپوشانند و  به میدان نبرد بیاورند. آنها امیدوار بودند که این وسیله به آنها این اعتماد را بدهد که خدا با آنهاست.

دو) صندوق پیش از این هم به میدان نبرد رفته بود. صندوق جلوی رژه‌روندگان اطراف اریحا حرکت داده شد (یوشع ۶:۶-۸). موسی به کاهنین گفت که صندوق را همراه خود به نبرد علیه مدیانیان ببرند (اعداد ۶:۳۱). بعدها، شائول صندوق را به میدان نبرد آورد (اول سموئیل ۱۸:۱۴)، همان‌طور که داوود آورد (دوم سموئیل ۱۱:۱۱).

ب. ما را از دست دشمنانمان نجات بخشد: مشایخ به‌درستی حس می‌کردند که برای پیروزی در نبرد به کمک خدا نیاز دارند. اما آنها در مسیر یافتن کمک اشتباه کردند. آنها به جای توبه فروتنانه و جستجوی خدا به روش‌هایی روی آوردند که خدا هرگز آن را تأیید نکرده بود. آنها فقط به دنبال روشی برای حل مسئله بودند.

یک) آنها معتقد بودند حضور صندوق باعث می‌شود که خدا برای آنها کاری کند. «ایده آنها این بود که خدا باید مجبور شود برای آنها بجنگد. اگر خدا حاضر نبود به‌خاطر آنها بجنگد، مجبور می‌شد به‌‌خاطر آبروی خود عمل کند.» (الیسون)

دو) بدون شک به نظر پیشنهاد فوق العاده‌ای می‌رسید. آنها احتمالاً خوشحال بودند که به چنین راه حل بزرگی رسیده‌اند.

ج. ما را از دست دشمنانمان نجات بخشد: آنها صندوق را همچون «طلسم خوش‌شانسی» در نظر گرفته بودند و معتقد بودند که نمی‌توانند با آن شکست بخورند. نگاه آنها برای نجات به صندوق بود، نه خداوند.

یک) «در اینجا بنی‌اسرائیل به جای تلاش برای داشتن رابطه درست با خدا، به روش‌های خرافی برای تضمین پیروزی خود روی آوردند. از این لحاظ بیشتر ما از آنها تقلید می‌کنیم. ما به هزاران اختراع فکر می‌کنیم؛ اما از چيزي که واقعاً نياز داریم، غفلت مي‌کنيم… آنها موضوع اصلی را فراموش کرده بودند، اینکه اجازه دهیم خداوند بر زندگی ما سلطنت کند، و با ایمان به عیسی مسیح در پی انجام اراده او باشیم.» (اسپرجن)

دو) «بسیاری از مسیحیان، همانند این مشایخ هستند، که وقتی خود را در معرض حمله شیطان و جهان می‌بینند، مغزشان دلایل مختلفی برای مداخله خدا می‌تراشد، اما از دلیل اصلی، یعنی رویگرادنی خود از خدا،  غافل می‌شوند.» (مک‌لارن)

د. دو پسر عیلی، حُفنی و فینِحاس آنجا با صندوق عهد خدا بودند: به جای اینکه به صندوق اعتماد کنند، می‌بایست بیشتر از این امر نگران باشند که کاهن‌هایی در خدمت صندوق بودند و آن را حمل می‌کردند که خداوند را فراموش کرده بودند.

۳. آیه (۵) اعتماد اسرائیل به صندوق عهد خداوند.

چون صندوق عهد خداوند به اردوگاه درآمد، اسرائیل جملگی چنان فریادی بلند برکشیدند که زمین به لرزه درآمد.

الف. اسرائیل جملگی چنان فریادی بلند برکشیدند که زمین به لرزه درآمد: اگر کسي از اردوگاه بنی‌اسرائيل رد مي‌شد فکر مي‌کرد اتفاق فوق‌العاده‌اي در شرف وقوع است. می‌توان این امر را یک خدمت کلیسایی بزرگ در نظر گرفت، و بسیاری فکر می‌کنند اسرائیل واقعاً به خدا اعتماد کرد. اما با تمام این ظاهرسازی‌ها در واقع هیچ بود. این همه سر و صدا و هیجان هیچ معنایی نداشت چون براساس حقیقت خدا نبود.

یک) احتمالاً بنی‌اسرائیل احساس می‌کردند که بهتر از فلسطینی‌ها هستند زیرا فلسطینی‌ها بت‌پرست بودند و خدایان دروغین را پرستش می‌کردند. با این حال بنی اسرائیل درست مانند بت‌پرست‌ها رفتار می‌کردند و باور داشتند که می‌توانند از خدا استفاد کنند و او را مجبور کنند مطابق میل آنها عمل کند.

دو) «اگر فروتنی پیشه می‌کردند و برای موفقیتشان با جدیت و ایمان دعا می‌کردند، دعایشان شنیده می‌شد و نجات می‌یافتند. فریادشان غرور و بی‌ایمانی آنها را ثابت کرد.» (کلارک)

ب. زمین به لرزه درآمد: «ای عزیز، وقتی خدا را پرستش می‌کنی، فریاد بزن اگر پر از شادی مقدس هستی. اگر فریاد از قلب تو بیرون می‌آید، از تو نمی‌خواهم که آن را مهار کنی. خدا نکند که ما پرستش فردی را قضاوت کنیم! اما آنقدر احمق نباشید که فرض کنید چون صدای بلندی وجود دارد باید ایمان هم وجود داشته باشد. ایمان همانند آبی است که در قسمت عمیق جریان دارد. ایمان واقعی به خدا ممکن است خود را با شور و اشتیاق و با فریاد بیان کند که در انجام آن حقیقت شادی‌بخش است، اما می‌تواند در سکوت در حضور خداوند بنشیند و هنوز هم شاد باشد.» (اسپرجن)

۴. آیات (۶-۹) ترس فلسطینیان از صندوق عهد.

فلسطینیان با شنیدن صدای فریاد پرسیدند: «این فریاد بلند در اردوگاه عبرانیان چیست؟» چون فهمیدند که صندوق خداوند به اردوگاه آمده است، ترسیدند و گفتند: «خدایی به اردوگاه آمده است.» و گفتند: «وای بر ما! زیرا چنین چیزی تاکنون رخ نداده است. وای بر ما! کیست که بتواند ما را از دست این خدایان نیرومند برهاند؟ همین خدایان بودند که مصریان را در بیابان به بلایای گوناگون دچار ساختند. ای فلسطینیان، دل قوی د‌ارید و مردان باشید، مبادا همان‌گونه که عبرانیان بردۀ شما بودند، شما بردۀ ایشان شوید؛ پس مردان باشید و بجنگید!

الف. خدایی به اردوگاه آمده است: ما باید فلسطینی‌ها تحسین کنیم زیرا که می‌دانستند صندوق عهد نشانه حضور خداست و از تاریخ بنی‌اسرائیل آگاه بودند.

یک) آنها می‌دانستند که این غیرمعمول است -حتی شنیده نشده که برای جنگ بنی‌اسرائیل صندوق عهد را بیاورد (زیرا چنین چیزی تا کنون رخ نداده است) و می‌دانستند که خدای اسرائیل مصریان را شکست داد (مصریان را در بیابان به بلایای گوناگون دچار ساختند).

ب. این خدایان نیرومند: با اینکه در مورد خدا درک چندانی نداشتند، اما فلسطینی‌ها برتری خدای اسرائیل را به رسمیت شناخته بودند. با این حال آنها به خدا تسلیم نشدند، بلکه مصمم به مبارزه بیشتر بودند. اگر واقعاً معتقد بودند خدایانشان از خدای اسرائیل بزرگ‌تر هستند، نباید نگران می‌شدند. اگر معتقد بودند خدای اسرائیل از خدایانشان بزرگ‌تر است، باید تسلیم او می‌شدند.

یک) ما نیز مانند آنها اغلب می‌دانیم که خدا بزرگ‌تر است و شایسته تسلیم ‌بودن ما است. با این حال اغلب در برابر خدا مقاومت می‌کنیم، به جای اینکه خود را تسلیم او کنیم. مشکل آنها آگاهی نبود، بلکه عدم تسلیم به خدا بود.

ج. ای فلسطینیان، دل قوی د‌ارید و مردان باشید: حضور صندوق باعث نشد که فلسطینی‌ها تسلیم شوند. در عوض، باعث شد که آنها احساس کنند که باید برای غلبه بر مشکل سخت‌تر بجنگند. آنها شجاعت انسان‌های درمانده را داشتند.

یک) فلسطینی‌های بی‌ایمان مي‌توانند درسی  به ما بیاموزند. مسیحیان باید بیشتر چنین شجاعتی نشان بدهند. به جای اینکه وقتی اوضاع بد به نظر می‌رسد عقب بنشینیم باید به خداوند اعتماد کنیم و سخت‌تر بجنگیم و تصمیم بگیریم که دست از کار نکشیم. شجاعت و پافشاری عامل برنده بسیاری از جنگ‌ها است، هرچند گاهی اوقات به‌خاطر دلیل اشتباهی باشد.

۵. آیات (۱۰-۱۱) صندوق به میدان جنگ می‌رود و این‌بار بدتر از قبل شکست می‌خورند.

بدین‌سان فلسطینیان جنگیدند و اسرائیل شکست خورده، هر یک به خانۀ خود گریختند. و کشتار بسیار عظیمی شد، چندان که سی هزار از پیاده‌نظام اسرائیل از پا درآمدند صندوق خدا به اسارت رفت و حُفنی و فینِحاس، دو پسر عیلی کشته شدند.

الف. اسرائیل شکست خورده: سه دلیل برای این شکست بزرگ وجود داشت. اول اینکه فلسطینی‌ها در عین درماندگی با شجاعت تمام جنگیدند. دوم، بنی‌اسرائیل احساس می‌کرد که نبرد با صندوق عهد بسیار آسان خواهد بود و به اندازه‌ای کافی تلاش نکردند. در نهایت، خدا اعتقاد خرافاتی اسرائیل به قدرت صندوق به جای قدرت خدا را تأیید نکرد.

یک) ما اغلب همین اشتباه را می‌کنیم و باور داریم که اگر خدا با ما باشد نیازی به تلاش زیاد نیست. فکر می‌کنیم اگر خدا طرف ما باشد، کارها آسان خواهد بود. این باور  به هیچ عنوان نمی‌تواند درست باشد.

دو) همان‌طور که معلوم شد، خدا احساس نکرد موظف است به بنی‌اسرائیل فقط به این دلیل که آنها صندوق را با خود به نبرد برده بودند، برکت دهد. او اجازه نداد که توسط خرافات بنی‌اسرائیل تحت فشار قرار بگیرد. خدا یک ذات مستقل است، نه جنی که به در خواست انسان احضار شود.

ب. سی هزار از پیاده‌نظام اسرائیل از پا درآمدند: نه تنها بنی‌اسرائیل شکست خورد، بلکه نسبت به دفعه قبل که صندوق عهد را همراه نداشتند بدتر جنگ را باختند به طوریکه صندوق را نیز از دست دادند. شکست قبلی که منجر به آوردن صندوق عهد شد به مرگ حدود چهار هزار مرد بنی‌اسرائیل انجامید (اول سموئیل ۲:۴). با همراه داشتن صندوق بیش از هفت برابر دفعه قبل از مردان بنی‌اسرائیل کشته شدند.

یک) در اواخر دهه ۱۹۷۰ کتیبه‌ای پنج خطی در یک سیلوی غله در خرابه‌های ایزبت سارته (Izbet Sarteh) پيدا شد. هنگامی که متن رمزگشایی شد، مشخص شد که نوشته‌های یک فلسطینی از این نبرد، تصرف صندوق، و حتی به طور خاص اشاره به کاهن حُفنی بود. این اولین مرجع شناخته شده خارج از کتاب‌مقدس درباره  رویدادی در عهد‌عتیق است.

ج. صندوق خدا به اسارت رفت: این بسیار بدتر از شکست در نبرد بود. چیزی که فکر می‌کردند در نبرد پیروز خواهد شد، اسیر شد. اسرائیل از صندوق بت ساخت و خدا اغلب با گرفتن بت از ما به حساب بت‌پرستی ما می‌رسد.

یک) ما مي‌توانيم بت‌های خوبی درست کنیم. خود صندوق هیچ اشکالی نداشت. خدا به آنها فرمان داد تا آن را بسازند. برای اسرائیل صندوق مهم بود. او به آنها گفت که لوح‌های شریعت، کوزه‌ای از منا و عصای هارون را که جوانه داد، در صندوق قرار دهند. با این حال، حتی یک چیز خوب مانند صندوق عهد را می‌توان به یک بت تبدیل کرد و خدا بت‌های ما را تحمل نمی‌کند.

دو) صندوق خدا به اسارت رفت، اما خدای صندوق هنوز در آسمان بر تخت بود و این شرایط را برای جلالش هدایت می‌کرد. اسرائیل فکر می‌کرد که می‌تواند خدای صندوق را نادیده بگیرد و رهایی را در صندوق خدا پیدا کند. خدا نشان داد که او از صندوق بزرگ‌تر است.

د. حُفنی و فینِحاس، دو پسر عیلی کشته شدند: کاهن‌هایی که قرار بود بر صندوق نظارت کنند در این نبرد کشته شدند. خدا به‌عنوان اثبات داوری نهایی او در مورد خاندان عیلی وعده داده بود که دو پسر عیلی در یک روز می‌میرند (اول سموئیل ۳۴:۲). در این لحظه داوری خدا تأیید شد.

 اندوه بزرگ اسرائیل برای اسارت صندوق عهد

۱. آیات (۱۲-۱۸) عیلی خبر به اسارت رفتن صندوق عهد خدا را می‌شنود و می‌میرد.

مردی از قبیلۀ بِنیامین از میدان جنگ دویده، در همان روز با جامۀ دریده و خاک بر سر ریخته، به شیلوه آمد. چون بدان‌جا رسید، عیلی بر مسندِ خود کنار راه نشسته بود و نگاه می‌کرد، زیرا برای صندوق خدا بسیار دلواپس بود. چون آن مرد به شهر درآمد و خبر آورد، تمامی شهر فریاد برآوردند. وقتی عیلی صدای فریاد را شنید، پرسید: «این هنگامه چیست؟» پس آن مرد شتابان رفته، عیلی را خبر داد. عیلی نود و هشت سال داشت و چشمانش تار شده بود و نمی‌دید. آن مرد به عیلی گفت: «من همانم که از میدان نبرد آمده است؛ امروز از آنجا گریختم.» عیلی پرسید: «پسرم، چه شد؟» آن که خبر آورده بود در جواب گفت: «اسرائیل از حضور فلسطینیان گریختند و شکستی عظیم در میان قوم واقع شد. دو پسرت، حُفنی و فینِحاس نیز مردند و صندوق خدا به اسارت رفت. «چون از صندوق خدا گفت، عیلی از مسند خود بر کنار دروازۀ شهر به پشت افتاده، گردنش شکست و مُرد، زیرا مردی پیر و سنگین بود. او چهل سال اسرائیل را داوری کرده بود.

الف. مردی از قبیلۀ بِنیامین از میدان جنگ دویده، در همان روز با جامۀ دریده و خاک بر سر ریخته، به شیلوه آمد: این نبرد در نزدیکی اَفیق (اول سموئیل ۱:۴) در گرفت و دست کم ۲۰ مایل (حدود ۳۲ کیلومتر) از اَفیق تا شیلوه فاصله بود. پیام‌رسان راه درازی در پیش داشت، مسیر بیشتر سربالایی بود و او خبرهای بسیار بدی را حمل می‌کرد.

یک) خبر آنقدر بد بود که با جامه دریده و خاک روی سر ریخته آمد. اینها از نشانه‌های مرسوم عزاداری بود. این پیام‌رسان خبرهای ناراحت‌کننده‌ای آورد، و اجازه داد ظاهرش نمایانگر وخامت خبر باشد.

دو) بر اساس یک سنت یهودی نامعلوم، این پیام‌رسان بی‌نام از قبیله بنیامین جوانی به نام شائول بود.

ب.  عیلی بر مسندِ خود کنار راه نشسته بود و نگاه می‌کرد، زیرا برای صندوق خدا بسیار دلواپس بود: عیلی با اضطراب در خیمه منتظر اخبار مربوط به نبرد بود. عیلی به‌درستی بیشتر از سرنوشت پسرانش نگران سرنوشت صندوق بود.

یک) او چرا اينقدر عصبي بود؟ عیلی می‌دانست که اجازه بردن صندوق یک کار غیر‌عاقلانه و خرافاتی بود و نگران بود که نتیجه به فاجعه ختم شود.

ج. عیلی از مسند خود بر کنار دروازۀ شهر به پشت افتاده، گردنش شکست و مُرد: عیلی با شنیدن خبر صندوق افتاد و مرد (چون از صندوق خدا گفت). خبر شکست بنی‌اسرائیل در نبرد یا کشتار ارتش یا حتی خبر مرگ پسران او عامل مرگش نبود، بلکه اسارت صندوق خدا عامل مرگش بود.

یک) «شمشیر هیچ فلسطینی‌ای نمی‌توانست او را این چنین بکشد؛ نمی‌توان گفت که اول گردنش شکست یا قلبش.» (ترپ)

دو) خدا وعده داده بود که دو پسر عیلی در یک روز به نشانه داوری در مورد خاندان عیلی خواهند مرد (اول سموئیل ۳۴:۲). خدا اعلام نکرد که عیلی هم همان روز خواهد مرد. خدا در پیشگویی چیزهای زیادی به ما می‌گوید، اما همه چیز را نمی‌گوید. برخی موارد تنها پس از تحقق پیشگویی مشخص می‌شوند.

سه) بر اساس دیگر بخش‌ها پس از شکست ارتش اسرائیل، فلسطینیان برای نابودی شهر شیلوه رفتند (مزمور ۶۰:۷۸-۶۴، ارمیا ۱۲:۷ و ۹:۲۶).

۲. آیات (۱۹-۲۲) مشکلات بیشتر در خانه عیلی.

و اما عروس عیلی، زن فینِحاس، باردار و در شرف زاییدن بود. او چون خبر به یغما رفتن صندوق خدا و مرگ پدرشوهر و شوهرش را شنید، خم شده، وضع حمل کرد زیرا که درد زایمان او را درگرفت. در حالی که جان می‌داد، زنانی که از او مراقبت می‌کردند، به او گفتند: «مترس، زیرا پسری زاده‌ای.» ولی او پاسخی نگفت و اعتنایی نکرد. و پسر را ایخابود نامید و گفت: «جلال از اسرائیل رخت بسته است!» زیرا که صندوق خدا به اسارت رفته بود، و نیز به سبب پدرشوهر و شوهرش. پس گفت: «جلال از اسرائیل رخت بسته، زیرا صندوق خدا به اسارت رفته است.

الف. عروس عیلی، زن فینِحاس: همسر بيچاره فينحاس! باردار بود، او از مرگ شوهرش، برادر شوهرش، پدر شوهرش، کشتار سربازان اسرائیل، نبرد از دست رفته و اسارت صندوق در یک روز خبردار شد. اندوه بیش از حد بزرگ بود و درد زایمان او را درگرفت.

ب. پسر را ایخابود نامید: برای یک زن یهودی، تولد پسر خبر فوق العاده‌ای بود، اما نه برای همسر فینخاس در این روز خاص. برای نمایش غم و اندوه و رنج بزرگ بنی‌اسرائیل او نام کودک را ایخابود گذاشت که به معنی، «جلال از اسرائیل رخت بسته است!»

یک) او پاسخی نگفت و اعتنایی نکرد: غم و اندوه او به‌قدری عظیم بود که بر شادی تولد پسرش غلبه کرد. او همه چیز را از دست داده بود، حتی میل به زندگی را نیز از دست داده بود.

ج. جلال از اسرائیل رخت بسته: صندوق عهد نمایانگر جلال خداوند بود که از دست بنی‌اسرائیل خارج شد و توسط فلسطینی‌ها نگهداری می‌شد.

یک) جلال خدا به تعبیری رخت بسته بود. اما جلال زمانی رخت بست که بنی‌اسرائیل توبه و توکل به خدا را ترک کردند و به صورت خرافی به صندوق اعتماد کردند. «جلال خدا به‌راستی رخت بسته بود، اما نه به این دلیل که صندوق عهد خدا به اسارت رفته بود؛ صندوق اسیر شده بود، زیرا شکوه و جلال از قبل رخت بسته بود.» (الیسون)

دو) چطور خدا توانست اجازه این اتفاقات وحشتناک را بدهد؟ اول اینکه او این اجازه را به‌عنوان داوری عادلانه بر اسرائیل همچون یک ملت و خانواده عیلی صادر کرد. آنها تنها چیزی را دریافت کردند که سزاوارش بودند. دوم اینکه خدا از این اتفاق برای اصلاح ملت استفاده کرد، تا دیگر  به جای اعتماد به خدای صندوق، به صندوق خدا اعتماد نکنند. در نهایت، با اينکه از دید انسان اوضاع خيلي وحشتناک به نظر می‌رسید، اما آیا از دید خدا هم انقدر وحشتناک بود؟ در آن لحظه، آیا خدا دست‌هایش را در آسمان به هم می‌فشرد و نگران این بود که اوضاع چگونه پیش می‌رود؟ آیا نگران اعتبارش بود؟ نگران فلسطینی‌ها و خدايانشان بود؟ اگر با دیدی دیگر نگاه کنیم، می‌فهمیم شکوه و جلال به هیچ عنوان رخت نبسته بود. در عوض، خدا تازه شروع به نشان دادن جلال و شکوه خود کرد.

سه) بسیاری از شرایطی که ما آن را مصیبت‌ می‌نامیم، فرصت‌هایی برای خدا هستند تا به‌طرز شگفت‌انگیزی برای شکوه و جلال خود از آنها استفاده ‌کند. اسرائیل حق داشت برای از دست دادن جان مردم و صندوق در آن روز غمگین باشد. اما آنها باید مطمئن می‌بودند که خداوند می‌داند چگونه از خود مراقبت کند.

چهار)  «از آنجا که خدا در این رویداد بازنده نبود، بنابراین فلسطینی‌ها نیز برنده نبودند؛ و همین‌طور اسرائیل، با در نظر گرفتن همه‌چیز، اسرائیل سود بیشتری دریافت کرد تا ضرر، همان‌طور که در آینده می‌بینیم.» (پول)