فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
اول سموئیل باب ۱۶ – خداوند داوود را انتخاب میکند.
سموئیل داوود را بهعنوان شاه مسح میکند.
مزمورهای که با این قسمت مرتبط هستند: ۸، ۱۹، ۲۳ و ۲۹.
۱. آیات (۱-۳) خداوند به سموئیل میگوید که برود و شاه جدید اسرائیل را مسح کند.
و اما خداوند به سموئیل گفت: «تا به کی برای شائول ماتم میگیری حال آنکه من او را از پادشاهی بر اسرائیل رد کردهام؟ روغندان خویش را از روغن پر کن و روانه شو؛ تو را نزد یَسای بِیتلِحِمی میفرستم، زیرا از پسرانش یکی را برای خود به پادشاهی تعیین کردهام.» سموئیل گفت: «چگونه بروم؟ اگر شائول این را بشنود، مرا خواهد کشت.» خداوند فرمود: «گوسالهای ماده همراه خود ببر و بگو: ”آمدهام تا برای خداوند قربانی کنم. “یَسا را به قربانی دعوت کن، و من تو را از آنچه باید بکنی، آگاه خواهم ساخت. تو باید آن کس را که به تو میگویم، برای من مسح کنی.»
الف. تا به کی برای شائول ماتم میگیری: زمانی برای ماتم است، اما زمانی نیز برای ادامه دادن وجود دارد. روغندان خویش را از روغن پر کن باید سموئیل را هیجانزده کرده باشد، زیرا میدانست که خدا از او میخواهد شخص دیگری را بهعنوان پادشاه اسرائیل مسح کند.
یک) خدا هرگز اجازه نمیدهد که کارش با مرگ یا شکست یک نفر از بین برود. اگر این کار خدا باشد، فراتر از هر بشری است. شاید سموئیل به دلیل طغیان دردناک شائول از ماتم فلج شده بود، اما خداوند فعال و بیتأثیر باقی مانده بود.
ب. تو را نزد یَسای بِیتلِحِمی میفرستم: پادشاه بعدی اسرائیل در میان پسران یسا بود. یسا نوه روت و بوعَز بود (روت ۱۷:۴، ۲۲).
ج. چگونه بروم؟ اگر شائول این را بشنود، مرا خواهد کشت: مطمئناً ميتوانيم علت ترس سموئیل را درک کنيم. شکي نيست که شائول اين حرکت را خيانت در نظر میگیرد. در عین حال، وجود ترس در سموئیل باعث تعجب ما میشود. شاید سوگواری و ماتم بیش از حد سموئیل برای شائول احساس ترس و بیایمانی در قلب او ایجاد کرده بود. سموئیل دلیلی برای نگرانی نداشت، چون خدا وعده داد که او را از آنچه باید بکند آگاه خواهد ساخت.
یک) آیا خدا از سموئیل خواست دروغ بگوید؟ هرگز. «این حرف کاملاً درست بود؛ سموئیل یک قربانی تقدیم کرد؛ و به نظر میرسد که بدون این اقدام ضروری نمیتوانست هدف خدا را، که شامل جمع آوری مشایخ و پسران یسی بود، محقق کند. اما او علت اصلی آمدنش را نگفت؛ اگر او این کار را می کرد، به جای پیامدهای مثبت منجر به عواقب مضری میشد.» (کلارک)
د. از پسرانش یکی را برای خود به پادشاهی تعیین کردهام: سالها قبل از این، اسرائیل خداوند را بهعنوان پادشاه خود رد کرد و آنها در عوض پادشاه انسانی خواستند. خدا براساس درخواستشان (شائول) را به آنها بهعنوان پادشاه انسانی داد اما خدا هنوز بر تخت سلطنت بود، و بر سر هر کس که میخواست تاج میگذاشت.
یک) واقعیت این بود که خدا بر اسرائیل حکومت میکرد. آنها میتوانستند حاکمیت او را به رسیمت بشناسند، تسلیم آن شوند و از مزایای آن بهرهمند گردند. یا میتوانستند در برابر سلطنت او بر اسرائیل مقاومت کنند و به این دلیل رنج بکشند. نگرش من نسبت به خدا تأثیری بر پیروزی نهایی او ندارد. یهوه خدا و پادشاه است و همیشه پیروز خواهد بود. اما نگرش من برای من اهمیت زیادی دارد چرا که بر سرنوشت نهاییام تأثیر میگذارد.
دو) لازم نیست از آینده بترسیم وقتی میدانیم خدا برای خود رهبرانی آماده کرده است. از مکانهای بعید و غیر قابل باور، خدا رهبران را برای قوم خود بلند میکند. او آنها را تا زمان مناسب گمنام و مخفی نگه میدارد و سپس او آنها را بلند میکند.
ه. آن کس را که به تو میگویم، برای من مسح کنی: اولین پادشاه اسرائیل برای قوم مسح شد. او «پادشاهی از جنس سیاهی لشکر » بود، از آن دسته پادشاهانی که قوم میخواست. حالا «انتخاب مردم» شکست خورد و رد صلاحیت شد. خداوند گفت: «حالا زمان انتخاب پادشاه برای من است.» خدا میخواست پادشاهش را به اسرائيل نشان دهد.
۲. آیات (۴-۵) سموئیل برای قربانی به بیتلِحم میرود.
پس سموئیل آنچه را خداوند فرموده بود، انجام داد و به بِیتلِحِم رفت. مشایخ شهر لرزان به استقبال او آمده، گفتند: «آیا با صلح و سلامت میآیی؟» سموئیل پاسخ داد: «آری، با صلح و سلامت آمدهام تا برای خداوند قربانی کنم. پس خود را تقدیس کرده، برای تقدیم قربانی همراه من بیایید.» او یَسا و پسرانش را تقدیس کرد و آنها را به قربانی دعوت نمود.
الف. بیتلحم شهر کوچکی بود که چندان دور از اورشلیم نبود. آنجا خانه روت و بوعَز بود که خانواده یسا از نسل آنها هستند. منطقه کوهستانی بود که تعداد زیادی مزارع غلات در دامنه تپهها قرار داشت.
ب. مشایخ شهر لرزان به استقبال او آمده، گفتند: «آیا با صلح و سلامت میآیی؟»: با توجه به کاری که سموئیل با پادشاه عمالیقیها، اجاج، انجام داده بود (اول سموئیل ۳۳:۱۵)، تعجبی ندارد که مشایخ بیتلحم از او میترسیدند.
ج. برای تقدیم قربانی همراه من بیایید: برنامه این نبود که یسا و پسرانش فقط تماشا کنند که سموئیل این گوساله ماده را قربانی میکند. آنها در مراسم قربانی حضور داشتند و سپس در مهمانی بزرگی شرکت میکردند، و گوشتی را که از قربانی تهیه شده بود، میخوردند.
یک) هنگامی که حیوانی بهخاطر گناه کفاره میشد به هیچ عنوان خورده نمیشد و در برابر خداوند کاملاً سوزانده میشد. اما هنگامی که حیوانی بهعنوان قربانی رفاقت، مشارکت و وقف تقدیم میشد، بخشی از حیوان در برابر خداوند سوزانده میشد و بخشی از آن در یک شام تشریفاتی خاص خورده میشد.
۳. آیات (۶-۱۰) خدا هیچکدام از پسران بزرگتر یسا را انتخاب نمیکند.
چون آمدند، سموئیل بر اِلیاب نگریست و اندیشید: «بهیقین مسیح خداوند اینجا در حضور اوست.» اما خداوند به سموئیل گفت: «به سیما و قامت بلندش منگر، زیرا او را رد کردهام. خداوند همچون انسان نمینگرد؛ انسان به ظاهر مینگرد، اما خداوند به دل.» آنگاه یَسا اَبیناداب را فرا خواند و او را از برابر سموئیل گذرانید. اما سموئیل گفت: «خداوند او را نیز برنگزیده است.» پس یَسا شَمَّه را از برابر سموئیل گذرانید، اما سموئیل گفت: «خداوند او را نیز برنگزیده است.» پس یَسا هفت تن از پسرانش را از برابر سموئیل گذرانید، اما سموئیل به یَسا گفت: «خداوند اینها را برنگزیده است.»
الف. بهیقین مسیح خداوند اینجا در حضور اوست: همانطور که سموئیل به بزرگترین پسر، یعنی الیاب نگاه کرد با خود فکر میکرد، «این مرد مطمئناً شبیه یک پادشاه است. اين بايد همان کسي باشد که خدا به من میگوید که باید مسح کنم. خدایا، این انتخاب خوبی است!» سموئیل جوانی بلند قامت و خوش چهره را دید که به نظر میرسید پادشاه و رهبر بزرگی خواهد بود.
ب. به سیما و قامت بلندش منگر، زیرا او را رد کردهام: سموئیل اشتباه کرد که الیاب را بر اساس ظاهرش قضاوت کرد. این همان اشتباهی بود که اسرائیل در مورد اولین پادشاه خود مرتکب شد. شائول خوشاندام بود، اما قلبی که پادشاه قوم خدا باید میداشت را نداشت. مهم نبود که الیاب چقدر خوب به نظر میرسید چون خدا گفت، او را رد کردهام.
ج. خداوند همچون انسان نمینگرد؛ انسان به ظاهر مینگرد، اما خداوند به دل: این هم بیانگر واقعیت بود و هم تشویقی برای پذیرش ذهنیتی همسو با خدا بود.
یک) اول اینکه این کلام بیانگر واقعیت بود. انسان به ظاهر مینگرد، اما خداوند به دل. حتی بهترین انسانها نیز به ظاهر مینگرند. اینجا سموئیل نیز به این دلیل خطاکار بود. باید بدانیم که نمیتوانیم اسرار قلب دیگری را بخوانیم و اغلب فقط در مورد ظاهر قضاوت میکنیم. «جهان مملو از بتپرستی است، اما سؤال من این است که آیا هیچ بتپرستیای گستردهتر از ظاهرپرستی بوده است.» (بلیکی)
ب) این کلام همچنین تشویقی برای پذیرش ذهنیتی همسو با خدا بود. خدا به سموئیل گفت: «تمایل طبیعی تو این است که تنها به ظاهر قضاوت کنی. اما من ميتوانم قلبي که نميتواني ببيني را قضاوت کنم. بنابراین، نگاهت به من باشد و اینقدر سریع کسی که فقط ظاهرش را میبینی، قضاوت نکن.» سموئیل باید میفهمید که او به صورت معمول از روی ظاهر دیگران را قضاوت میکند اما مجبور نبود به این کار تن بدهد. او میتوانست خداوند را بجوید و با فکر و قلب خدا به انسانها نگاه کند.
د. خداوند اینها را برنگزیده است: خدا به سموئیل گفت که او هیچیک از هفت پسر یسا که در این جشن شرکت کرده بودند را انتخاب نکرده است. اینطور نبود که این پسران یسا مردان بدی بودند، اما انتخاب خدا نبودند. خدا مردی را در ذهن داشت که با انتظارات سموئیل یا یسا متفاوت بود.
یک) الیاب و هفت پسر دیگر یسا از نظر جسمانی ذاتاً پادشاهان خوبی بودند. اما خدا پادشاه جسمانی نميخواست. اسرائیل در حال حاضر چنین پادشاهی داشت.
۴. آیه (۱۱) سموئیل درباره پسر غایب میپرسد.
سپس از یَسا پرسید: «آیا اینها همۀ پسران تو هستند؟» یَسا پاسخ داد: «کوچکترین پسرم هنوز باقی است، اما اینک او گله را میچرانَد.» سموئیل گفت: «از پیاش بفرست و او را بیاور، زیرا تا او به اینجا نیاید، بر سفره نخواهیم نشست.»
الف. آیا اینها همۀ پسران تو هستند: سموئیل مشکلی داشت. خدا به او درمورد یسا گفت، «از پسرانش یکی را برای خود به پادشاهی تعیین کردهام.» (اول سموئیل ۱:۱۶) با این حال در اینجا هفت پسر یسا بودند و خدا هیچیک از آنها را انتخاب نکرد. از آنجا که سموئیل میدانست کلام خدا درست است، میدانست که باید یسا پسر دیگری نیز داشته باشد که در جشن حضور ندارد.
ب. کوچکترین پسرم هنوز باقی است: این نشان میدهد که به داوود در خانواده توجه کمی میشد. اول اینکه پدرش حتی به نام به او اشارهای نکرد. دوم اینکه او حتی به جشن هم دعوت نشده بود. سوم، او تنها به این دلیل فراخوانده شد که به جشن بیاید زیرا سموئیل بر آن اصرار داشت.
یک( «بهقدری داوود از نظر پدرش کوچک بود که وقتی نبی خدا آنها را برای تقدیم قربانی فراخواند، لازم ندید که او را در جمع خانواده قرار دهد.» (رِدپث)
دو( وقتی در نظر میگیریم که داوود کوچکترین پسر از هشت پسر بوده است، از توجه پایینی که او در خانواده خود داشت تعجب نمیکنیم. بیتوجهی به این دلیل نبود که شخصیت یا رفتار داوود نامناسب بود، بلکه به این دلیل بود که او کوچکترین پسر از هشت پسر بود.
سه( خدا اغلب افراد دور از ذهنی را برای انجام کارش انتخاب میکند به طوری که همه بدانند که این کار خداست، نه کار انسان. او میخواهد به شیوهای کار کند تا مردم خادمین او را آنطور ببینند که سامسون را میدیدند: از راز قدرت او در شگفت بودند (داوران ۵:۱۶).
چهار( «ممکن است در خانواده خود خردمند یا مورد توجه نباشید؛ ممکن است دیگران شما را بهخاطر ایمان به مسیح تحقیر کنند. شايد شما سهم کوچکی از محبت والدینتان داشته باشید همانطور که داوود اينگونه بود، اما به یاد داشته باشید کسانی که توسط مردم رد میشوند، اغلب محبوب خداوند میشوند.» (رِدپث)
ج. اینک او گله را میچرانَد: داوود وقتی گله را میچراند برای مسح بزرگ خود فراخوانده شد. داوود بهسادگی کار خود را انجام میداد و به کارهای کوچکی که پدرش به او گفته بود مشغول بود.
یک( چراندن گله کار خدمتکاران بود. این واقعیت که داوود گله را میچراند نشاندهنده این است که خانواده یسا چندان ثروتمند نبودند، زیرا اگر ثروتمند بودند یک خدمتکار گله را به چرا میبرد. اما آنها به اندازه کافی دولتمند نبودند که خدمتکار داشته باشند.
دو) چراندن گله به اين معني بود که داوود وقت زیادی داشت تا فکر کند. داوود زمان زیادی را صرف مراقبت از گله و توجه به شکوه خلقت خداوند کرد. خداوند در او قلبی ساخت تا برای جلال و شکوه او در تمام خلقت بسراید (مزمور ۱:۱۹-۴ و مزمور ۸ نمونههای خوبی هستند).
سه) چراندن گله قلبی خاص میطلبید، توجهی ویژه. این بدین معنی است که میدانی گله به توجه، مراقبت و کمک یک شبان خوب نیاز دارد. تو ياد گرفتي که تو گوسفندي و خدا شبان تو است. در طول این سالها، خدا در داوود قلبی ساخت که برای خداوند همچون شبان خود میخواند (مانند مزمور ۲۳).
چهار) چراندن گله به این معنی بود که شما باید در میانه خطر به خدا اعتماد کنید. داوود برای محافظت از گله با شیرها و خرسها و گرگها درگیر میشد. «منطقه اطراف بیتلحم بهشت آرام نبود، و حرفه چوپانی زندگی آسان یک جوان روستایی که در شعرها میخوانیم، نبود.» (بلیکی)
پنج) سالهای که داوود به چراندن گله مشغول بود زمان انتظار نبود؛ بلکه زمان آموزش بود. داوود مردی بزرگ و پادشاهی بزرگ برای اسرائیل بود زیرا هرگز قلب شبانی خود را از دست نداد. مزمور ۷۰:۷۸-۷۲ از ارتباط بین داوود پادشاه و داوود شبان میگوید: «خدمتگزار خویش، داوود را برگزید و او را از آغل گوسفندان برگرفت؛ از پس میشهای شیرده، وی را آورد، تا قوم او یعقوب را شبانی کند، و میراث او اسرائیل را. و او ایشان را بادلی راست شبانی و با دستانی ماهر هدایت نمود.»
۵. آیات (13-12) داوود انتخاب و مسح میشود.
پس از پیاش فرستاده، او را آورد: او سرخرو بود و خوشسیما با چشمانی زیبا. خداوند گفت: «برخاسته، او را مسح کن، زیرا همین است.» پس سموئیل روغندان را گرفته، او را در میان برادرانش مسح کرد. از آن روز به بعد، روح خداوند بر داوود وزیدن گرفت. و سموئیل برخاسته، به رامَه رفت.
الف. او سرخرو بود و خوشسیما با چشمانی زیبا: توصیف فیزیکی داوود به ما میگوید که او خوشسیما بوده است (او احتمالاً سرخرو بود، و این رنگ در آن فرهنگ جذاب تلقی میشد). چشمانی زیبا داشت، که نشاندهنده سرزندگی و هوش بود. داوود خوشسیما نیز بود.
یک) داوود خوشسیما بود، اما شبیه شائول نبود، که ظاهری مانند رهبر و پادشاه داشت (اول سموئیل ۲:۹). داوود خوب به نظر میرسید، اما وقتی کسی به او نگاه میکرد نمیگفت، «او برای رهبری زاده شده است. او ذاتاً پادشاه است.» اين چيزي بود که مردم وقتي به شائول نگاه ميکردند، ميگفتند. وقتی به داوود نگاه میکردند، میگفتند، « پسر خوشسیمایی است.»
دو) نميدانيم داوود در اين زمان چند ساله بود. یوسیفوس مورخ یهودی باستان میگوید که داوود ده ساله بود. برخی دیگر حدس میزنند که او حدود پانزده سال داشت. بهتر است که بگوییم در این محدوده سنی بوده است.
ب. برخاسته، او را مسح کن، زیرا همین است: از نظر ظاهری برادران داوود به نظر میرسید موردهای مناسبتر برای سلطنت باشند. اما در کمال تعجب، داوود فرد مورد نظر بود.
یک) داوود چوپان بود، اما چوپانان زیادی بودند. داوود خوشچهره بود، اما مردان جوان خوشچهره زیادی همانند او بودند. داوود جوان بود، اما مردان جوان زیادی بودند که خدا میتوانست انتخاب کند. خداوند آنچه را که در اول سموئیل ۱۴:۱۳ برای خود خاص ساخته بود شرح داد: «خداوند مردی موافق دل خود جُسته و او را به رهبری قوم خویش مأمور ساخته است.» چيزي که داوود را همین فرد کرد اين بود که او مردی موافق دل خدا بود.
دو) خدا با انتخاب داوود به ما نشان میدهد که لازم نیست از کارمان دست بکشیم و وارد خدمت تماموقت شويم تا موافق دل خدا باشيم. لازم نیست مشهور یا فرد برجستهای باشيم تا موافق دل خدا باشيم. لازم نیست مورد احترام قرار بگیریم یا حتی دیگران دوستمان داشته باشند تا فرد موافق دل خدا باشیم. ما نیازی به مقام، نفوذ، قدرت و احترام یا تأیید مردم یا مسئولیتهای بزرگ نداریم تا موافق دل خدا باشیم.
سه) داوود اين قلب را از کجا آورده است؟ بدیهی است که از زمانی که با خداوند سپری کرده بود. اما کسی او را در این مسیر قرار داده بود. داوود حرفی از پدرش نمیگوید، اما دو بار در مزمور از مادرش بهعنوان خادم خداوند نام میبرد (مزمور ۱۶:۸۶ و ۱۶:۱۱۶). احتمالاً این مادر با ایمان داوود بود که قلب او را آماده کرد و عشق و سرسپردگی خداوند را در آن قرارداد، و برای او شالودهای فراهم کرد تا ایمان خود را در سفر روحانیاش با خداوند بسازد. خدا نیز مانند تیموتائوس از مادر داوود استفاده کرد تا بذر ایمان به خدا را در او قرار دهد (دوم تیموتائوس ۵:۱).
ج. سموئیل روغندان را گرفته، او را در میان برادرانش مسح کرد: از اعمال داوود، یسا و برادران داوود نتیجه بگیریم که تنها خدا و سموئیل دقیقاً میدانستند که در اینجا چه اتفاقی افتاده است.
یک) همه احتمالاً فکر میکردند که سموئیل به دلیلی نامعلوم به داوود احترام میگذارد. احتمالاً هیچکدام حتی جرأت نمیکرد فکر کند که این مسح الهی برای پادشاهی است. اما خدا میدانست، چون مدتها بر قلب داوود کار کرده بود. “این «مسح عمومی نتیجه آن چیزی بود که بهطور خصوصی بین داوود و خدا مدتها قبل صورت گرفته بود.» (ردپث)
د. از آن روز به بعد، روح خداوند بر داوود وزیدن گرفت: مسح واقعي وقتي اتفاق افتاد که روحالقدس بر داوود قرار گرفت. ریختن روغن روی سر فقط نشانهای از این واقعیت درونی بود.
ه. سموئیل برخاسته، به رامَه رفت: سموئیل حزب سیاسی «بیایید داوود را پادشاه کنیم» را آغاز نکرد و او شروع به تضعیف تاج و تخت شائول نکرد و به دنبال راهی برای استقرار پادشاهی داوود نبود. سموئیل نگاهی به داوود کرد و دقیقاً همانطور که خدا میخواست واکنش نشان داد: «خداوندا، نمیدانم چرا این بچه را انتخاب کردی. اما تویی که بايد او را بر تخت سلطنت بنشانی. من نمیتوانم این کار را بکنم.»
یک) خدا اين کار را کرد. اول سموئیل ۱۳:۱۶ اولین جایی است که نام «داوود» در کتاب اول سموئیل ذکر شده است. پیش از این به صورت نبوت (اول سموئیل ۱۴:۱۳ و ۲۸:۱۵) به او اشاره شده است. اما این اولین اشاره به نام اوست که به معنای «محبوب» یا «دوستداشتنی» است.
دو) داوود به یکی از بزرگترین مردان کتابمقدس تبدیل میشود که بیش از ده هزار بار در صفحات کتابمقدس نامش ذکر شده است، بیش از ابراهیم، بیش از موسی، بیش از هر فردی در عهدجدید. اتفاقی نیست که عیسی بهعنوان «پسر ابراهیم» یا «پیرو موسی» شناخته نمیشد، بلکه بهعنوان پسر داوود معرفی شد (متی ۲۷:۹ و حداقل دهها آیه دیگر).
سه) «از هر سمتی که به زندگی داوود نگاه میکنیم، بسیار چشمگیر است. ممکن است ابراهیم از او در ایمان برتر باشد و موسی در قدرت مصاحبت با خدا و الیاس در نیروی آتشین شور و شوق او. اما هیچکدام از اینها به اندازه پسر پرعطایای یسا همه جانبه نبودند.» (مایر)
روح پلید شائول
۱. آیه (۱۴) روح پلیدی، شائول را آزار میدهد.
و اما روح خداوند شائول را ترک کرد، و روحی پلید از جانب خداوند عذابش میداد.
الف. روح خداوند شائول را ترک کرد: در اول سموئیل ۱۳:۱۶ میخوانیم، از آن روز به بعد، روح خداوند بر داوود وزیدن گرفت. همانطور که روحالقدس بر داوود وزیدن گرفت، روح پلیدی نزد شائول آمد و او را عذاب میداد.
ب. روحی پلید از جانب خداوند عذابش میداد: اگر خدا سراسر خوبی است، چرا او روحی پلید برای شائول فرستاد؟ برای توضیح اینکه چگونه خدا ممکن است چیزی بفرستد، باید این دو معنای متفاوت را در نظر داشته باشیم. او ممکن است چیزی را به معنای فعال بفرستد یا ممکن است چیزی را به معنای منفعل بفرستد. در معنای فعال، خدا هرگز شروعکننده و یا انجامدهنده پلیدی نیست، او پدر نورها است که در او نه تغییری است و نه سایه ناشی از دگرگونی (یعقوب ۱۷:۱). در معنای انفعالی، خدا ممکن است دست حفاظت خود را بردارد و بنابراین اجازه دهد پلیدی بیاید، بدون اینکه خود منبع پلیدی باشد.
یک) این اتفاقی است که برای شائول افتاد. اول، روح خداوند شائول را ترک کرد. این به این معنی بود که شائول «حفاظت» و حمایت روحانی خود را از دست داد. بنابراین، شیطان کاملاً آماده بود تا روحی پلید را ارسال کند تا این خلاء را در شائول پر کند.
دو) به همین دلیل است که حضور مستمر روحالقدس برای همه مسیحیان لطفی بزرگ است. لازم نیست بترسیم که خدا روحالقدس را از ما بگیرد (رومیان ۹:۸-۱۱، اول قرنتیان ۱۹:۶-۲۰).
ج. از جانب خداوند: شاید این اتفاق به منظور داوری شرارت و طغیانگری گذشته شائول علیه هدایت روحالقدس بود. ممکن است نمونهای از جانب خدا باشد که به شائول به سبب گناهش داده شد.
یک) بهوضوح روح خداوند یک بار بر شائول وزیده بود (اول سموئیل ۱۰:۱۰). همانطور که او در برابر خدا مغرور و سرکش بود، شائول در برابر روحالقدس نیز مقاومت کرد. او بارها به روحالقدس «نه» و «برو» گفت تا بالاخره خدا آنچه را که میخواست به شائول داد. اما شائول هرگز متوجه نشد که وقتی روح خداوند او را ترک میکند، بهای آن را باید بپردازد. شائول فکر ميکرد که بدون روح خداوند میتواند آزادانه کارش را انجام دهد. او متوجه نبود که با روحی پلید که او را عذاب میداد حتی در اسارت بیشتری خواهد بود.
دو) حتي در اين وضعیت شائول باز هم ميتوانست توبه کند. او امکان توبه و احیا را از دست نداده بود. این کار به خود او بستگی داشت تا اصلاح خدا را دریافت کند و با قلبی نرم و توبهکار در حضور خداوند پاسخگو باشد.
د. روحی پلید از جانب خداوند عذابش میداد: امروزه، شائول احتمالاً از نظر رواني مريض تشخيص داده میشد. با این حال مشکل او ذاتاً روحانی بود، نه ذهنی یا روانی.
یک) امروزه افراد زیادی در بیمارستانهای روانی هستند که در حقیقت از مشکلات روحانی رنج میبرند. قطعاً اشتباه است که فکر کنیم ریشه هر مشکل روانی، روحانی است زیرا عدم تعادل شیمیایی مغز و مشکلات فیزیولوژیکی نیز در این دنیای سقوط کرده حقیقی است. با این حال، قطعاً برخی افراد هستند که نیاز به رهایی از روح پلید دارند و هرگز درمان آن را در سیستم سلامت روانی امروزی پیدا نمیکنیم.
۲. آیات (۱۵-۱۷) راه حل پیشنهادی
پس ملازمان شائول به او گفتند: «اینک روحی پلید از جانب خدا عذابت میدهد. سَروَر ما به خدمتگزارانش که در حضورت هستند امر فرماید تا کسی را بجویند که در چنگ نواختن ماهر باشد. چون روح پلید از جانب خدا بر تو آید، او خواهد نواخت و حالت نیکو خواهد شد.» بنابراین شائول به ملازمانش گفت: «مردی که در نواختن چیرهدست باشد برایم یافته، نزد من آورید.»
الف. پس ملازمان شائول به او گفتند: «اینک روحی پلید از جانب خدا عذابت میدهد»: این امر برای ملازمان شائول آشکار بود، اما به نظر نمیرسد که برای خود شائول مشخص بوده باشد. اغلب وضعیت روحانی ما به مراتب برای دیگران مشخصتر از خود ما است.
ب .کسی را بجویند که در چنگ نواختن ماهر باشد: شدیداً خدمتکاران شائول به او توصیه میکنند کسی که ما او را «رهبر پرستش» مینامیم، پیدا کند. آنها به دنبال کسی خواهند بود که با استفاده از موسیقی بتواند عشق، آرامش و قدرت خدا را به نزد شائول بیاورد. شائول پادشاه باید به سمت پرستش هدایت میشد، بنابراین مهم بود کسی را بجویند تا این کار را انجام دهد.
یک( خدا موسیقی را خلق کرد و این قابلیت را به آن داد که مردم را با قدرت زیادی لمس کند. موسیقی را میتوان برای اهداف خیر و یا شر استفاده کرد چرا که تأثیر بسیار پرقدرتی در درون ما میگذارد.
ج. حالت نیکو خواهد شد: در گذشته، شائول روح خداوند را از طریق موسیقی دریافت کرد (اول سموئیل ۱۰:۱۰). شاید این تلاشی بود تا این تجربه دوباره تکرار شود.
۳. آیه (۱۸) یک نفر را پیشنهاد میدهند.
یکی از خادمان پاسخ داد: «اینک از پسران یَسای بِیتلِحِمی یکی را دیدهام که در نواختن چیرهدست است. مردی است شجاع و جنگاور، سخنوری است حکیم و خوشسیما، و خداوند با اوست.
الف. اینک از پسران یَسای بِیتلِحِمی یکی را دیدهام: خادمان شائول پیشنهاد جستجو دادند؛ شائول فرمان جستجو را صادر کرد و سپس یکی از خادمان شائول داوود پسر یسا را پیدا کرد.
ب. در نواختن چیرهدست است: داوود برای هدایت شائول در پرستش و خدمت به او با موسیقی به مهارت نیاز داشت. کیفیت فنی موسیقی او مهم بود. قلب اهمیت دارد، اما چیرهدستی هم مهم است.
یک) این به این معنا نیست که فرد باید هنرمند باشد تا خدا بتواند از او استفاده کند. اما این بدان معنی است که فرد بیبرنامه، بیتفاوت، تنبل و بیاعتقاد به تمرین تحمل نمیشود. چیرهدستی در نواختن بیشتر منعکسکننده نگرش است تا توانایی.
ج. مردی است شجاع و جنگاور: داوود میبایست شخصیت یک جنگاور را داشته باشد تا شائول را بهطور مؤثری در پرستش رهبری کند و با موسیقی به او خدمت کند. خدمت پرستش یک میدان نبرد دائمی است. اغلب درگیریها و مشاجرهها پیرامون خدمت پرستش است و اگر کسی مجهز و آماده جنگ روحانی نباشد احتمالاً در خدمت عبادت از نظر روحانی و عاطفی «زخمی» خواهد شد، و احتمالاً دیگران را «زخمی» میکند.
یک) بسیاری از ویژگیهایی که به یک نوازنده یا هنرمند ماهر کمک میکنند ممکن است با اصول خدمت پرستش واقعی در تضاد باشد. نیاز به ارضای نفس و تمایل به در کانون توجه بودن، برجسته بودن و در توجه بودن هر کدام در مقابل پرستش مؤثر قرار دارد.
د. سخنوری است حکیم: داوود باید با درایت صحبت میکرد تا شائول را در پرستش بهطور مؤثر رهبری کند یا با موسیقی به او خدمت کند. داشتن خدمت خوب در پرستش به دیپلماسی زیادی نیاز دارد. هر کسی در مورد موسیقی نظر و پیشنهادی دارد. خادمین پرستش تأثیرگذار میدانند چه زمانی روی سکو، در میان تیم، و در کلیسا صحبت کنند و چه زمانی سکوت نمایند.
ه. خوشسیما: داوود جوانی خوشچهره بود (اول سموئیل ۱۲:۱۶). یک پرستنده تأثیرگزار نیازی ندارد مدل باشد اما ظاهر او مهم است. آنها باید به گونهای خود را نشان دهند تا جلبتوجه نکنند. اگر خیلی شیک و رسمی لباس بپوشند یا خیلی عادی و راحت لباس بپوشند که مورد توجه قرار بگیرد، باید آن را تغییر دهند.
و. خداوند با اوست: این مهمترین ویژگی است. دیگر خصوصیات با تلاش و رشد قابل دسترس است. اما باید در مورد هر پرستندهای گفت، خداوند با اوست. این بدان معنی است که آنها خدا آنها را فراخوانده است، تسلیم خدا هستند و تسلیم هر رهبری که خداوند بر آنها قرار داده است.
۴. آیات (۱۹-۲۳) داوود به کاخ شائول وارد میشود.
پس شائول قاصدان نزد یَسا فرستاد و گفت: «پسرت داوود را که همراه گوسفندان است، نزد من بفرست.» یَسا نیز الاغی با باری از نان و مَشکی شراب و بزغالهای گرفته، با پسرش داوود نزد شائول فرستاد. داوود نزد شائول رفت و به خدمت او درآمد. شائول او را بسیار دوست میداشت و داوود سلاحدار وی شد. پس شائول برای یَسا پیغام فرستاده، گفت: «بگذار داوود در خدمت من بماند، زیرا که از او خشنودم.» پس هرگاه روح پلید از جانب خدا بر شائول میآمد، داوود چنگ به دست میگرفت و مینواخت. آنگاه شائول آرامش مییافت و حالش نیکو میشد، و روح پلید او را ترک میکرد.
الف. پسرت داوود را که همراه گوسفندان است، نزد من بفرست: از آنجا که این اتفاق پس از مسح شدن داوود توسط سموئیل رخ داد، این بدان معناست که او بهسادگی پس از مسح شدن به چوپانی گوسفندان بازگشت. شاید داوود هنوز اهمیت کار سموئیل را درک نکرده بود. یا اگر هم درک میکرد، میدانست که این کار خداست که او را به تاج و تخت پادشاهی برساند. داوود مجدداً به چوپانی گوسفندان پرداخت.
ب. شائول برای یَسا پیغام فرستاده، گفت: «بگذار داوود در خدمت من بماند، زیرا که از او خشنودم: داوود مجبور نبود راه خود را به کاخ یا به دل شائول باز کند. او به خداوند اجازه داد تا درها را برای او باز کند. لزومی نداشت از خود بپرسد: «آیا این کار خداوند است یا این کار من است؟» زیرا او اجازه داد خداوند درها را برای او باز کند.
یک) «تعجب نمیکنم که داوود خیلی ناگهانی پیشرفت کرد و از یک چوپان حقیر فقیر به شهرت زیادی رسید؛ چرا که اینها تأثیرات روح خداوند بود که وقتی مسح شد آن را دریافت کرد.» (پول)
ج. شائول او را بسیار دوست میداشت و داوود سلاحدار وی شد: داوود جوانی ممتاز بود که شایسته نامش بود («محبوب» یا «دوستداشتنی»). شائول بلافاصله به او اعتماد کرد و موقعیت مهم و ارزشمند سلاحدار، یعنی دستیار ارشد خود در نبرد را به او داد. زندگی یک سرباز اغلب به شجاعت و وفاداری سلاحدارش بستگی داشت، و شائول میدانست که داوود شایسته این جایگاه است.
یک) این زمان مهمی بود در زندگی و آموزش داوود در جهت برنامهای که خدا برای او تنظیم کرده. برای اولین بار او در دربار سلطنتی زندگی میکرد و شروع به یادگیری آداب و رسومی کرد که بعداً برای اینکه پادشاه خوبی باشد به آن نیاز داشت.
د. داوود چنگ به دست میگرفت و مینواخت: این ساز شبیه چنگ بود، ولی کوچکتر بود و نسخه باستانی گیتار است. این مانند چنگهاي بزرگي نيست که ممکن است در يک ارکستر ببینید.
ه. شائول آرامش مییافت و حالش نیکو میشد: خدا از داوود براي خدمت به شائول استفاده کرد. داوود خوشحال بود که مورد استفاده قرار گرفته است. چيزي که به نظر ميآمد يک ترکيب عالي باشد براي مدت طولاني عالي نماند.
یک) خدا به روشهایی عمل میکرد که هیچکس نمیتوانست ببیند. از دور برای ما این کار ساده به نظر میرسد، اما در آن زمان شاید تنها سموئیل میدانست که چه خبر است. «ناخواسته، شائول کمکم به کسی بود که برای جانشینی او تعیین شده بود.» (بالدوین)