فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
فیلیپیان باب ۲ – زندگی ساده در پرتو عیسی مسیح، نمونهٔ فروتنی
شیوهٔ زندگی کردنِ فیلیپیان از دیدگاه پولس.
۱. (۱) اساس تشویقِ پولس به فیلیپیان.
پس اگر در مسیح دلگرمید، اگر محبت او مایهٔ تسلی شماست، اگر در روح رفاقت دارید، و اگر از رحم و شفقت برخوردارید،
الف. پس اگر: این موضوع به آنچه که پولس در فیلیپیان ۱: ۲۷-۳۰ بیان کرده، برمیگردد و به فیلیپیان میگوید که چگونه محکم در برابر وسوسههای خارجی، در راهِ خدا بایستید. اکنون او به آنها میگوید که چگونه در برابر وسوسههای درونی، همانند مسیح عمل کنند.
ب. اگر چنین چیزی وجود داشته باشد: این امر، پایه و اساس توصیهٔ پولس به یکدلی و فروتنی و عشق در میان ایمانداران را معرفی میکند. مسئله این است که، اگر مسیحیان فیلیپی چیزهایی که او به آنها اشاره میکند را دریافت کرده باشند، آنگاه آنها مسئول انجام آنچه که او میخواهد توصیف کند، خواهند بود.
یک) «توضیح این اصطلاحات دشوار است؛ سیل فصاحت و بلاغتِ بسیار مؤثری در آن موج میزند. پولس، تمام قلب خود را برای مردمی که از صمیم قلب دوست میداشت، نثارمیکرد. فدا کردنی که شایستهٔ عشقِ یک رسول بود.» (کلارک)
ج. اگر در مسیح دلگرمید: پولس این سوال بدیهی را پرسید، زیرا دانستن محبت عیسی، مایهٔ تسلی است. هر مسیحی باید تسلی مسیح را بداند.
یک) لوقا ۲۵:۲ میگوید که یکی از عناوین عیسی بهعنوان مسیح، تسلیدهندهٔ اسرائیل است. پولس همینطور در کتاب دوم قرنتیان ۵:۱ میگوید: «همانطور که از رنجهای مسیح به فراوانی نصیب میبریم، تسلی مسیح نیز در ما به فراوانی است.» در دوم تسالونیکیان ۱۶:۲ پولس میگوید که خداوند ما را دوست داشته و بهوسیلهٔ فیض خود تسلی جاودانی و امیدی نیکو به ما ارزانی داشته است. و صد البته که مسیح مایهٔ تسلی و دلگرمی است!
دو) «روحالقدس تسلی میدهد، اما مسیح تسلای خاطر است. اگر بتوانم از این تمثیل استفاده کنم، روحالقدس پزشک است، اما مسیح دارو است.» (اسپرجن)
د. اگر محبت او مایهٔ تسلی است: این دومین استفهام لفظی پولس در این بخش است که آرامش عظیم در محبت را تأیید میکند. هر مسیحی باید بداند که داشتن مسیح، چیزی است که محبت او مایهٔ تسلی است.
یک) دوم قرنتیان ۳:۱ میگوید که خدا، خدای همهٔ دلگرمیهاست. او همیشه میتواند به ما دلگرمی عطا کند. و چیزی فراتر از دلگرمی او نیست. این تسلی در محبت است.
دو) کلمهٔ دلگرمی در این متن، واژهٔ یونانی «paraklesis» است. مقصود این کلمه در عهدجدید همیشه چیزی بیش از همدردیِ آرامشبخش است. مقصود آن تسلی، کمک و تقویت کردن است. معنی این کلمه، توسط کلمهٔ لاتین (fortis) برای اشاره به تسلی بیان میشود. که بهمعنای «شجاع» نیز است. محبت خداوند در زندگی، ما را قوی و شجاع میسازد. و صد البته که مسیح مایهٔ تسلی و دلگرمی است!
ه. اگر در روح رفاقت دارید: این سومین استفهام لفظی پولس در این زمینه است. پولس روح رفاقت را میشناخت و برای آن ارزش قائل بود، و هر مسیحی باید بداند که داشتن روح رفاقت چیست.
یک) کلمهٔ رفاقت در زبان یونان باستان «koinonia» است. این بهمعنای تقسیم همه چیز بهصورتِ مشترک است. ما زندگی را با روح خدا تقسیم میکنیم. روحالقدس در زندگی، ما را سیراب، راهنمایی و به روشی قدرتمند و با ارزش حرکت میدهد. و صد البته که در روح رفاقت دارید!
دو) «خداوند بهطور معمول و با لطافت، رفاقت روحانی قوم خود را با شبنمی بسیار شیرین و باشکوه، آبیاری میکند. بهطوری که آنها یک بهشت بر روی زمین دارند» (جان تِرَپ).
و. و اگر از رحم و شفقت برخوردارید: آخرین استفهام لفظی پولس این است که هر مسیحی محبت و رحمت خدا را میشناسد.
یک) پولس این مسئله را به گونهای بیان کرد که به ما نشان بدهد، همهٔ آن موارد باید بخشهای مشخصی از تجربهٔ مسیحیت باشند. برای بیان این نکته، او میتوانست به همان سادگی بگوید: «اگر آب مرطوب، اگر آتش گرم، اگر سنگ سخت است» و غیره.
دو) هر یک از این عطایا، اگر در مسیح دلگرمید، اگر محبت او مایهٔ تسلی شماست، اگر در روح رفاقت دارید، و اگر از رحم و شفقت برخوردارید، بهشیوهای مستقیم و روحانی با عیسی مسیح و هم با قومش در مشارکت هستید. اما شکی نیست که اینها عطایایی واقعی برای مسیحیانی است که میخواهند آنها را تجربه کنند.
۲. آیاتِ (۲-۴) تأکید پولس بر عشق و فروتنی، در میان ایمانداران فیلیپی.
بیایید شادی مرا به کمال رسانید و با یکدیگر وحدت نظر و محبت متقابل داشته، یکدل و یکرأی باشید. هیچ کاری را از سره جاهطلبی یا تکبر نکنید، بلکه با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید. هیچیک از شما تنها به فکر خود نباشد، بلکه به دیگران نیز بیندیشید.
الف. شادی مرا به کمال برسانید: این از یک درخواست شخصی صحبت میکند. بخشی از دلیل اینکه پولس میخواست فیلیپیان به حرف او توجه کنند این بود که: این کارِ آنها بنیانگذار کلیسایشان را خوشحال خواهد کرد.
ب. با یکدیگر وحدتِ نظر و محبت متقابل داشته، یکدل و یکرأی باشید: همهٔ اینها باهم از یک ایده صحبت میکنند، یک اتحاد عمیق، پایدار و درونی در میان فیلیپیان.
یک) این وحدت، هدف ما است. آنچه در فیلیپیان ۴-۳:۲ دنبال میشود، توصیف چگونگی دستیابی و تمرینِ وحدتِ ذکر شده در فیلیپیان ۲:۲ است.
ج. هیچ کاری را از روی جاهطلبی انجام ندهید: این اولین اقدام در این نوع اتحاد است. ما اغلب ذاتاً از جاهطلبی و یا غرورِ خودخواهانه انگیزه میگیریم. بیشتر کاری که انجام میدهیم بهخاطر عشق به دیگران نیست، بلکه بهخاطر میل خود به «پیشرفت» یا «ارتقاء» (جاهطلبیِ خودخواهانه) است.
یک) پولس، مهم دانست که به خودخواهی اشاره کند. جاهطلبی، همیشه خودخواهانه نیست، بلکه جاهطلبیِ خوب هم برای جلال خدا و خدمت به او، با هرچیزی که داریم وجود دارد.
د. هیچ عملی را از روی تکبر انجام ندهید: این دومین قدم در این نوع اتحاد است. خودخواه، فردی است که بیش از حد به خود فکر میکند، و اعتماد بهنفس و تکبرِ بیش از حد دارد. این میتواند بهمعنای واقعی کلمه «افتخارِ پوچ» باشد.
یک) در فرهنگ لغت، تکبر «نظر بسیار مطلوبی در مورد توانایی، اهمیت، لطافت طبع» و غیره معنا شده است. وقتی با این احساس زندگی میکنیم که ما بسیار مهم، بسیار توانا و با استعداد هستیم، از ارادهٔ خداوند خارج شدهایم. و آنگونه برعلیه اتحادی کار میکنیم که پولس از فیلیپیان و همهٔ مسیحیان درخواست میکرد.
ه. با فروتنی دیگران را از خود بهتر بدانید: این گام سوم که در نوع اتحاد توصیف شده، در فیلیپیان ۲:۲ کاملاً با نگرش جهان در تضاد است. زیرا فروتنی چیزی است که در این دنیا کمترین جذابیت را برای تفکر و تعقل دارد.
یک) یونانیون باستان فروتنی ذهن را گناه میدانستند، نه فضیلت. «مقصود مشترک و دنیوی مردانگی، جسارت وجود است که ارادهٔ فرد را بر دیگران تحمیل میکند؛ هرگاه کسی در مقابل دیگران خم میشد، این کار را فقط تحتِ اجبار انجام میداد؛ از این رو عمل او موجب رسوایی بود. ذهن غیر روحانی نمیتوانست به اندیشهٔ اخلاقی مسیحیت دربارهٔ فروتنی دست یابد؛ زیرا فاقد درک الهی بود.» (لِنسکی)
دو) «در آثار نویسندگان کافر، این کلمه بهطور کلی معنای بدی داشت؛ پست و خراب؛ اما وقتی نوبت به کتاب عهدجدید میرسد، معنای آن در میان طبقهٔ نجیبزادگان جای میگیرد.» (وست)
سه) پولس رسول میدانست که برای ایجاد سازش، نخست باید فروتنی ذهنی را پرورش داد. انسانها زمانیکه آرزوهایشان به پایان میرسد، دیگر با هم ستیز نمیکنند.» (اسپرجن)
و. دیگران را بهتر از خود بدانید: این عبارت، مفهوم فرهنگی از عزتِ نفس را سرزنش میکند. انجیل این اندیشه را نمیپذیرد که ما باید در هر وضعیتی، نگرشِ برتریِ مطمئن را به خود داشته باشیم، و این را بهعنوان پایه و اساس شخصیت سالم انسان نمیداند.
یک) در حالیکه ما ارزش ذاتی زندگی انسانی را بهرسمیت میشناسیم، نمیتوانیم انکار کنیم که عزت نفسِ پایینِ برخی موجه و بر اساس واقعیت است. هنگامیکه ما برعلیه خدا طغیان میکنیم، شایسته است که عزتِ نفس پایینی داشته باشیم.
دو) همانطورکه به دیگران احترام بیشتری میگذاریم، طبیعتاً نگران نیازها و نگرانیهای آنها خواهیم بود. این طرز تفکر بهطور طبیعی منجر به اتحاد بین قومِ خدا میشود.
سه) اگر من تو را بالاتر از خود و تو مرا بالاتر از خودت تصور کنی، اتفاق عجیبی میافتد: ما یک جامعه داریم که مردم یکدیگر را محترم و بالا در نظر میگیرند و هیچکس به پایین نگاه نمیکند.
ز. تنها به فکر خود نباشید، بلکه به دیگران نیز بیندیشید: در اینجا این استدلال به پایان میرسد. همانطور که ما خودخواهی، تکبر و تمایلات خود را برای غرور و خودشیفته بودن کنار میگذاریم، طبیعتاً اهمیت بیشتری به علایق و نیازهای دیگران خواهیم داد.
یک) پولس به ما نمیگوید که اهمیت دادن به منافع خودمان اشتباه است؛ اما ما نباید تنها به فکرِ خود باشیم.
عیسی مسیح، نمونهٔ کاملِ فروتنی
بسیاری، فیلیپیان ۱۱-۵:۲ را سرود جامعهٔ اولیهٔ مسیحیت میدانند، که پولس آن را در نامهٔ خود گنجانده است. برخی از مفسران تا آنجا پیش میروند که برای «سرود» تنظیمبند و آیه را پیشنهاد میکنند. پولس، خود قادر به چنین نگارش شاعرانه و الهامیای بود (مثال: اول قرنتیان۱۳). به دلایلی که بعداً بررسی خواهیم کرد، این متن اغلب بهعنوان «kenosis» شناخته میشود.
۱. آیهٔ (۵) پولس قبل از اینکه، آن وظیفه را بیان کند، آن را ادا میکند.
همان طرز فکر را داشته باشید که مسیح عیسی داشت،
الف. همان طرز فکر را داشته باشید که مسیح عیسی داشت: پولس با جزئیات فوقالعاده، طرز تفکر عیسی را در آیات زیر، برای ما توصیف خواهد کرد. اما در اینجا، قبل از اینکه آن را توصیف کند، به ما میگوید که باید با این اطلاعات چه کنیم.
یک) «پولس آنچه که در فکر مسیح است را کامل شرح نمیدهد. او ویژگیهایی از فرمانروای ما انتخاب میکند که در آن زمان فیلیپیان نیازمند آن بودند. این فقدانِ وحدت در میان ایمانداران فیلیپی، به یکی از مهمترین روایات مسیحی در عهدجدید درآمد که در عمقِ تجسم مسیح طنین افکند.» (وست)
ب. بگذارید این طرز تفکر شما باشد: خواندن شرح زیر از عیسی، برای ما بسیار آسان است. خداوند میخواهد که ما از آن بهراسیم. اما همچنین آن را بهعنوان چیزی ببینیم که باید وارد آن شویم و از آن تقلید کنیم. «طرز تفکرتان باشد» به این معناست که ما میتوانیم حق انتخاب داشته باشیم.
یک) همچنین به یاد داشته باشید که این طرز تفکر چیزی است که خداوند به ما داده است. اول قرنتیان ۱۶:۲ میگوید که ما تفکر مسیح را داریم. اما اجازه دهید داشتن این تفکر به ما نشان دهد که این هم چیزی است که ما باید با انتخاب خودمان وارد آن شویم. باید بگذارید اینطور باشد.
۲. آیهٔ (۶ قسمت اول)، عیسی همذات با خداوند بود.
او که همذات با خدا بود،
الف. به شکل خداوند: این آیه وجودیت کلیِ عیسی را قبل از تجسم توصیف میکند. باید به خود یادآوری کنیم که عیسی وجود خود را از آخوری در «بیت لحم» آغاز نکرد، بلکه خدای ازلی و ابدی است.
ب. بودن: هوپارچین (huparchein) از فعل یونانی باستان بهمعنای چیزی که انسان در ذات خود دارد و نمیتواند آن را تغییر دهد است. آن قسمتی از انسان را توصیف میکند که در هرحال، ثابت باقی میماند.
یک) «پولس با استفاده از واژهٔ یونانی «هستی» به خوانندگان یونانی خود اطلاع داد که، زمانیکه او به زمین میآید تا صورت انسانی به خود بگیرد، حفظ ذات الهی توسط خداوند متوقف نمیشود. این کلمه بهتنهایی کافی است که این ادعا را رد کند که فرمانروای ما، زمانیکه در جسم یک انسان ظاهر میشود، خود را از اولوهیت خالی کرد.» (وست)
ج. ذات: «کلمهٔ باستانی «morphe» را بیان میکند که همیشه بیانگر شکلی است که بهراستی و بهطور کامل بیانگر وجود نهفته در آن است… این کلمات به معنای «برابری با خدا» هستند.» (کندی)
یک) «morphe» ذاتی اساسی است که هرگز تغییر نمیکند؛ طرحواره آن شکلی ظاهری است که گاهبهگاه و از شرایط به شرایط تغییر میکند.» (بارکلی)
دو) «خدا شکلی دارد، و عیسی مسیح در این شکل از خدا وجود دارد.» (لنسکی)
سه) وست توضیح میدهد که ترجمهٔ کلمهٔ یونانیِ «شکل» بسیار دشوار است. وقتی از این کلمه استفاده میکنیم، بیشتر مقصود از یک ماهیت یا جوهر است که ذات خداوند است، بدون اینکه یک شکل یا تصویر فیزیکی داشته باشد. «بنابراین کلمهٔ یونانی ذات به آن حالت بیرونی اشاره دارد که شخص از درونیترین طبیعت خود بروز میدهد.»
۳. آیهٔ (۶ قسمت دوم)، عیسی به امتیازات الهی وابسته نبود.
از برابری با خدا بهنفع خود بهره نجست،
الف. بهنفع خود بهره نجست: در زبان یونانی مقصود بر چیزی است که به آن چنگ زده شده یا به آن متصل است. عیسی بهحقوق ویژه و یا امتیازات الهی وابسته نبود.
یک) وست تعریف میکند که واژهٔ یونانی «بهره جستن» را چنین ترجمه کردهاند: گنجی که باید در هر خطری حفظ شود.
ب. از برابری با خدا: این نبود که عیسی سعی داشته باشد با پدر برابری کند. آن برابری را داشت، ولی نخواست که به آن وابسته باشد. طبیعت الهیِ عیسی چیزی نبود که او باید بهدنبال آن بگردد یا آن را بهدست بیاورد.
یک) جان لایتفوت بیان میکند که: این «پاداشی است که نباید از چنگ او رها شود، گنجی است که باید در هر خطری حفظ شود.» عیسی میخواست برخی از امتیازات ویژهٔ الوهیت را رها کند تا همانند آدمیان شود.
۴. آیهٔ (۷) عیسی به شهرت اهمیتی نمیداد.
بلکه خود را از تمام مزایای آن محروم نموده، بهصورت یک غلام درآمد و شبیه انسان شد.
الف. بلکه خود را از تمام مزایای آن محروم نموده: ترجمهٔ رایج (و شناخته شده) این است که خودش را رها و خالی کرد. از معنای کلمهٔ یونانی «kenosis» اینچنین برداشت میشود که، تجسم عیسی اساساً یک رهایی از ذات بوده است.
یک) باید بهدقت دربارهٔ آنچه که مسیح خود را از آن خالی کرد فکر کنیم. پولس صراحتاً در آیات بعدی به ما توضیح میدهد؛ اما باید مواظب باشیم اینطور فکر نکنیم که عیسی خودش را از ماهیت الهی رها کرده است.
دو) برخی نظریهٔ تجسم را بهنحوی توسعه میدهند، و اصرار دارند که عیسی خود را از بسیاری از صفات خدا مانند علمِ مطلق، قدرتِ مطلق، حضورِ مطلق محروم کرده و حتی از حذف خودآگاهِ الهیِ خود رنج برده است. با این حال، عیسی در تجسم «کمتر از خدا» نبود و هيچ اولوهیتی از او کاسته نشد (گرچه از برخی از حقوق الهی دوری جست)؛ تا اندازهای انسانیت به طبیعت او افزوده شده بود.
سه) «باوجود تحقیر و فروتنی خود، بهعنوان خدا و برابر با پدر، هیچ بیاحترامیای به امتیازاتِ الهیاش وارد نشده بود. زیرا بهطور طبیعی دارای حق و حقوق برابر بود.» (کلارک)
چهار) «تمکین او با رضایت پدرش آزاد و بیتکلف بود… او، که فرزند ارشد است، به طيب خاطر میتواند نور باشکوه خود را نشان دهد، بر آن بیفزاید و یا آن را محو کند و نسبت به ما احساس سرشاری کند یا از آن بکاهد.» (پول)
پنج) «او بهعنوان یک پادشاه، امتیازات سلطنتی خود را کنار گذاشته و ویژگیهای یک مسافر را بر خود گرفته است. و برای مدتی از پادشاهی یا بودن در رأسِ قدرت خودداری میکند.» (پول)
ب. ذات غلام پذیرفت: بیانگر این است که مسیح چگونه خود را مبرا ساخت. با آنکه عیسی بهصورت غلام درآمد، خود را از خدا، یا از هیچیک از صفات الهی، یا از برابری با خداوند جدا نساخت. او ذات غلام پذیرفت نه اینکه تنها به ظاهر انسان و غلام باشد.
یک) پذیرفت (در زبان یونانی labon)، بهمعنی تعویض نیست، بلکه بهمعنی اضافه کردن است.
ج. به شباهت آدمیان درآمد: به این نکته اشاره میکند که چگونه مسیح خود را رها و خالی ساخته است. ما میتوانیم به کسی که خادم است فکر کنیم، اما نه در شباهت به انسان؛ فرشتهها خادمِ درگاه الهی هستند، اما نه در شکل و شمایل انسانها. در داستان علاءالدین، غول چراغ جادو خادم بود. اما نه شبیه به یک انسان…
یک) معنای کلمهٔ شباهت ممکن است فقط در شکل ظاهری باشد. در حالیکه عیسی شکل ظاهری بشریت را داشت و این شکل ظاهری نشان دهندهٔ انسانیت حقیقی او بود که به اولوهیت او اضافه شده بود.
دو) رابرتسون (Robertson) بیان کرد: «این یک شباهت بود، ولی یک شباهت واقعی، و نه صرفاً یک خیال انسانی، آنطور که عارفان تجسم مثالی (Docetic Gnostics) تصور داشتند.»
۵. آیهٔ (۸) گسترهٔ خالی شدن عیسی.
و چون در سیمای بشری یافت شد، خود را خوار ساخت و تا به مرگ، حتی مرگ بر صلیب مطیع گردید.
الف. خود را فروتن ساخت و مطیع شد: هنگامیکه عیسی مطیع شد. خود را فروتن ساخت. این چیزی بود که مسیح تنها با پایین آمدن از تخت پادشاهی و تبدیل شدن به یک انسان میتوانست تجربه کند؛ وقتی خداوند در بهشت بر تخت نشسته است، از کسی اطاعت نمیکند. عیسی باید شکوهِ بهشت را ترک میکرد و در ظاهر بهعنوان یک انسان در میآمد تا مطیع شود.
یک) یک راه برای اطاعت از عیسی مسیح در زمین، تحمل رنج بود. او فقط میتوانست با تجربهٔ پس از تجسم، آن را یاد بگیرد. چنانکه گفته میشود: با آنکه پسر بود، از رنج و عذابی که تحمل کرد، اطاعت را فرا گرفت (عبرانیان ۸:۵).
دو) همانا خود را فروتن ساخت.
· او فروتن بود، که سرشت یک انسان را پذیرفت و به موجودِ باشکوهی، مانند یک فرشته، ظاهر نشد.
· فروتن بود، که در آن مکانِ تاریک و محقر بهدنیا آمد.
· فروتن بود، که در میان مردمی منفور در فقر بهدنیا آمده بود.
· فروتن بود، از این لحاظ که بهجای ظاهر شدن در سرشت یک مردِ بالغ، به شکل یک کودک بهدنیا آمده بود.
· او در زندگی بهعنوان یک کودک در خانوادهای فروتن بهدنیا آمده بود.
· او در آموختن و بهکار گرفتنِ یک تجارت و یک حرفهٔ ناچیز، فروتن بود.
· او در انتظاری طولانی تا زمانیکه وارد خدمت عمومی شود، فروتن بود.
· او در انتخاب پیروان و همنشینانِ خود، فروتن بود.
· او در میان شنوندگان و نحوهٔ پند دادنِ خود به آنها فروتن بود.
· او در وسوسههایی که تحمل میکرد، فروتن بود.
· او در تحمل ضعف، گرسنگی، تشنگی و خستگیِ خود، فروتن بود.
· در اطاعت کامل از پدرِ آسمانی خود، فروتن بود.
· او در اطاعت از روحالقدس، فروتن بود.
· او در انتخاب و تسلیم شدن به مرگِ بر صلیب، فروتن بود.
· در عذابِ مرگش فروتن بود.
· او از شرمساری، حقارت، خفت و خواری در مرگ خود، فروتن بود.
· او با تحمل آن رنج و عذابی که با به صلیب کشیده شدنش به او وارد شده بود، فروتن بود.
سه) ما میتوانیم تصور کنیم که پسرِ خدا میتوانست انسان شود و بهای گناهان جهان را بدون این تحقیر بزرگ بپردازد. او ممکن است انسانیت یک مرد ۳۳ ساله را به اولوهیت خود افزوده باشد. ممکن بود در میان انسانها تنها در اوج شکوه خود ظاهر شود و به انسان آنچه که باید بشنود، بیاموزد. ممکن بود برای گناهان انسانها در مکانی به دور از چشم انسان، یا در تاریکی ماه رنج بکشد؛ اما این کار را نکرد و خود را فروتن ساخت. این کار را بهخاطر پیشرفت در رستگاری ما و وظیفهاش انجام داد.
ب. تا به مرگ، حتی مرگ بر روی صلیب: این وسعت فروتنی و اطاعت عیسی را بیان میکند.
یک) به صلیب کشیده شدن، چنان مرگ شرمآوری بود که برای شهروندان رومی (مانند مردم فیلیپی) هم راحت نبود. از دیدگاه یهودیان شخصی که به صلیب کشیده شده، مورد لعن و نفرین خداوند قرار گرفته است (تثنیه ۲۳:۲۱ و غلاطیان ۱۳:۳).
دو) رابرتسون مرگ بر روی صلیب را «پایین آمدن از نردبان تخت خداوند» میخواند. عیسی در تمام طولِ راه، بهسوی حقیرترین مرگها، یعنی محکومیت به اعمال فجیع بر صلیبِ نفرین شده، پایین آمد.»
سه) حتی مرگ بر روی صلیب نشان میدهد که در اعمالِ خداوند برای نشان دادن عشق خود و نجاتِ قدرت انسان محدودیتی وجود ندارد. «چه گناهی باید در برابر خداوند وجود داشته باشد، هنگامیکه چنین فروتنی در عیسی مسیح لازم بود تا کفارهٔ آن را بدهد و نفوذ و بدخواهی آن را از بین ببرد.» (کلارک)
چهار) هر چقدر به سمت پایین خم میشود تا ما را نجات دهد، ما باید بااحترام او را بالا ببریم. وقتی به سطح ما میرسد و انسان میشود، همچنان خم میشود و خم میشود و خم میشود و پایین و پایینتر میرود.» (اسپرجن)
ج. حتی مرگ بر روی صلیب: همهٔ اینها نمایش بزرگی از قدرت عیسی بود. به یاد داشته باشید که بهخاطر تجربهٔ گذشتهٔ پولس در میان فیلیپیان، آنها وسوسه شده بودند که قدرت خداوند را تنها در شادی و رهایی بیان کنند و نه در ستایش از طریق خدمت خاضعانه و تحمل رنج.
یک) در این مورد، پولس به فیلیپیان یادآوری کرد که جایگاه کنونیِ شرایطِ خاضعانهٔ او (زندانی شدن در روم) هنوز هم میتواند شکوه و قدرت خداوند را نشان دهد. همانطور که عیسی در فروتنی خود چنین کرد.
عیسی مسیح، نمونهٔ نهایی جلال بعد از فروتنی
۱. آیهٔ (۹) سرافرازیِ عیسی مسیح.
پس خدا نیز او را بهغایت سرافراز کرد و نامی بالاتر از تمامی نامها بدو بخشید،
الف. از این رو، خداوند نیز او را بهغایت سرافراز کرد: این عنوانِ کلی برای مطالب، در سه آیهٔ بعدی است. این کلمات توصیف میکنند که خداوند چگونه مسیح را ستوده است. در حقیقت، میتوان آن را «فوق متعالی» نیز ترجمه کرد.
یک) «در زیباییشناسی یونانی بر فوق متعالی یا سرافرازی با تمام تعالی، دلالت میکند.» (پول)
دو) «اکنون، به این موضوع بیندیشید که مسیح بر سر خود تاجی نگذاشت، بلکه پدر بر سر او تاجی نهاد؛ او مقام خود را به تخت سلطنت ارتقا نداده، بلکه پدرش او را به آنجا برده و بر تخت نشانده است.» (اسپرجن)
ب. نامی برتر از همهٔ نامها بدو بخشید: این از دادن نام الهیِ «یهوه» به عیسی فراتر میرود. هنگامیکه ما مفهوم عبری این نام را در نظر میگیریم، به این معنی است که خدا اعلام میکند، عیسی شخصیتی بالاتر از همه دارد.
یک) این آیه با بیان صریح اولوهیت عیسی، شاهدی قدرتمند علیه کسانی است که منکرِ خداوندیِ عیسی مسیح هستند؛ هیچ نامی والاتر از نام او، یعنی یهوه نیست، و این نام از آن عیسی است.
۲. آیاتِ (۱۰-۱۱) تسلیمِ كل خلقت به عیسی مسیح.
تا بهنام عیسی هر زانویی خم شود، بر آسمان و در زمین و در زیر زمین، و هر زبانی اقرار کند که عیسی مسیح «خداوند» است، برای جلال خدای پدر.
الف. تا بهنام عیسی هر زانویی خم شود: نهتنها خداوند مسیح را تعالی میبخشد، بلکه همهٔ دنیا در حال تسلیم شدن در برابر پسر هستند.
یک) «مقصود پولس از این امر بهمعنای رستگاری جهانی نیست، بلکه به این معنی است که هر موجودی سرانجام به خداوندی مسیح، چه با ایمان شاد و چه با خشم و نومیدی، اعتراف خواهد کرد.» (كنت)
ب. همهٔ موجودات در آسمان و روی زمین و زیر زمین: این عبارت، آفرینشِ مطلقِ کل خلقت را به خدا منتقل میکند و برتری عیسی مسیح را بهرسمیت میشناسد.
یک) در این جا پولس از کتاب اشعيا ۲۳:۴۵ استفاده میکند: «به ذاتِ خود قسم خوردهام و این کلام به عدالت از دهانم صادر گشته، و بر زمین نخواهد افتاد، که هر زانویی در برابر من خم خواهد شد و به من، هر زبانی سوگند وفاداری خواهد خورد.» توجه داشته باشید که اشعيای نبی ذکر میکند که هر کسی در برابر نام یهوه به زانو در خواهد آمد. در فیلیپیان این آیه به عیسی مسیح نسبت داده میشود که نشان میدهد، عیسی یهوه است.
دو) و در زیر زمین: یا مردگانی که در خاک پنهان شدهاند، با قدرت مسیح برخیزانیده خواهند شد… یا شیاطین و نفوس شریر.
ج. هر زانویی خم شود… و هر زبانی اقرار کند: ترکیب عبارات «هر زبانی اعتراف کند» و «هر زانویی خم شود» نشان میدهد که هم در کلام و هم در عمل، اطاعت کامل از عیسی لازم است.
یک) در مجموع بهرسمیت شناختن الوهیت و تجلیل عیسی باعث شده است که این اتفاق در روز رستاخیز بهشیوهای رسمی بهانجام برسد؛ زمانیکه هر موجود در بهشت و جهنم باید زانو بزند و اعتراف کند که عیسی مسیح خداوند است.
د. که عیسی مسیح خداوند است: از اینجا میتوانیم بگوییم که عیسی از زمانیکه بهشت را ترک کرده بود با نعمتهای بیشتری به بهشت بازگشت. او نهتنها با انسانیتش بازگشت، بلکه انسانیتش نیز احیا شد؛ او همچنین با بذرِ شناختی که در میان انسانها کاشته و پرستشی که سزاوار آن بود، بازگشت. چیزی ناشناخته تا روز تجسم و مکاشفۀ شخصیت و کار او.
یک) «عیسی همیشه (به نظر پولس) در ذات الهی سهیم بوده است؛ اما تنها در نتیجهٔ تجسم، کفاره، رستاخیز و اولوهیتش است که در نظر انسان با خداوند برابر است؛ و آنها او را همانند یهوه میپرستند.» (کندی)
دو) «او میتوانست از قدرتهای اعجازآمیز در ذات الهی خود به گونهای استفاده کند که مردم را بدون تلاش بیشتر مجبور به پرستش او بهعنوان خدا کند. اما او مایل بود با راه فروتنی، رنج و مرگ به این شأن بالا برسد.» (کندی)
سه) همهٔ اینها باید در اشاره به فروتنی توصیف شده در فیلیپیان ۲: ۸-۶ دیده شود؛ اما انسان تمایل دارد بدون تحمل این فروتنی و تحقیر، به تعالی برسد.
ه. عیسی مسیح خداوند است: اعتراف عیسی مسیح بهعنوان خداوند به ما یادآوری میکند که اهمیت زیاد واژهٔ «Kurios» را در نظر بگیریم؛ جامعهٔ اولیهٔ مسیحی, «سپتواجنت» را بهعنوان کتاب مقدسِ خود استفاده میکردند که در آن کوریوس بهطور مداوم برای ترجمهٔ « tetragrammaton» (نام عبری خداوند) و یهوه استفاده میشد.
یک) لازم به ذکر است که بعدها در امپراتوری روم همهٔ ساکنان این امپراتوری ملزم شدند تا سوگند وفاداری به امپراطور یاد کنند، و اعلام کنند که سزار، خداوند است. گرچه دولت روم این امر را تنها نمایشی از بیعت سیاسی میدانست. اما مسیحیان حقیقتاً آن را بتپرستی میدانستند، از مشارکت در آن خودداری میکردند و اغلب با جان خود هزینهٔ آن را میپرداختند.
دو) پولس شکی ندارد که خداوند کیست. او میدانست سزار که در مقابلش محاکمه خواهد شد، هرگز شایستۀ نام خداوند نیست. ممکن است سزار نام بزرگی باشد، اما این نام بالاتر از هر نام دیگری نیست؛ نامی که به عیسی مسیح تعلق دارد.
و. برای جلال خدای پدر، عیسی مسیح خداوند است: بهیاد داشته باشید که پولس صرفاً این توصیف را در فیلیپیان ۲: ۱۱-۵ برای آموزش مذهبی مردم فیلیپی ارائه نکرد.
· او این کار را برای آماده کردن آنها برای تحمل مشقتها انجام داد.
· او به آنها کمک کرد تا دشواریهای پولس را درک کنند.
· او به آنها کمک کرد تا اتحاد واقعی مسیحیت را در میان دوران سختی حفظ کنند.
یک) این مظهر مسیح به آنها کمک کرد تا بفهمند، چگونه باید خدمت پولس را ارزیابی کنند، که در حال حاضر ضعیف بهنظر میرسد.
دو) این مظهر به آنها کمک کرد تا زمینهٔ کشفِ قدرتِ خداوند را درک کنند که چگونه خدا از نشان دادنِ قدرت خود در فروتنی لذت میبرد.
سه) این مظهر آنها را آماده کرده تا طوری نسبت به یکدیگر عمل کنند که اتحاد را در جسمِ مسیح ترویج نمایند.
چهار) این مظهر به آنها نشان داده است که چگونه الگوی عیسی را در مورد صبر و اطاعتِ فروتنانه ـچیزی که پولس آنها را در آیات زیر به همراهی فرا میخواندـ دنبال کنند.
نصیحت پولس به فیلیپیان
۱. آیهٔ (۱۲) نجات خود را با اعمال نشان دهید.
بنابراین ای عزیزان، همانطور که همیشه مطیع بودهاید، نهتنها در حضور من، بلکه اکنون بسی بیشتر حتی در غیابم، نجات خود را ترسان و لرزان بهعمل آورید.
الف. همانطور که همیشه مطیع بودهاید: ما نباید ارتباط بینِ اطاعتِ عیسی مسیح (فيليبیان ۸:۲) و اطاعتی که پولس از مسیحیان بهعنوان پیروانِ عیسی مسیح انتظار داشت (فیلیپیان ۱۲:۲) را از دست بدهیم.
ب. نجات خود را به عمل آورید: ما میدانیم که مقصود پولس از این جمله، این نبود که «تلاش کنید تا رستگاری خود را به دست آورید»؛ چنین بیانیهای با کل انجیل پولس در تضاد است. منظور او این بود که مسیحیان در راه و رسم زندگی خود، بهسختی کوشش کنند. این به معنی تلاش ما برای تحقق بخشیدن این رستگاری نیست، بلکه برای آن است که رستگاری خود را با اعمال نشان دهیم، تا شاهد آشکار شدن آن در هر زمینهای از زندگی خود باشیم و این رستگاری را که خداوند بهطور آزادانه به ما داده است، فعال کنیم.
یک) بنابراین، «این کلمات، همانگونه که در عهدجدید بیان شدهاند، حاوی هیچگونه اندرزی به همهٔ مردم نیستند، بلکه خطاب به قوم خدا هستند. آنها را بهعنوان نصایحی برای کسانیکه تغییر دین ندادهاند، در نظر نمیگیریم؛ آنها همانگونه که در رساله میبینیم، خارج از هر گونه پرسشی در مورد کسانی هستند که از راه ایمان به عیسی مسیح نجات یافتهاند.» (اسپرجن)
ج. نجات خود را بهکمال برسانید: حسی وجود دارد که در آن رستگاری ما کامل است؛ به این معنا که، عیسی کاری تمام و کمال برای ما انجام داده است. با این حال، این احساس نیز وجود دارد که رستگاری ما ناقص است؛ زیرا هنوز کار در ما، کامل نشده است.
یک) ایماندار باید آن را تمام کند، به نتیجه برسد و باید آنچه که خداوند به او داده است را در کاملترین نتایج خود اِعمال کند… او باید آنچه را که خداوند با لطف خود در آن عمل کرده است، کشف کند.» (مولر)
دو) «بهنظر میرسد بعضی از استادان، این تصور را فرا گرفتهاند که لطف خداوند نوعی افیون (تریاک) است که ممکن است افراد با آن، خود را به آرامش برسانند؛ و علاقهٔ آنها با مقادیر زیاد تعاليم آرامشبخش، آن چیزی که از آن تغذیه میکند، رشد میکند. آنها میگویند: «خداوند در ما کار میکند. بنابراین ما کاری برای انجام دادن نداریم.» که این استنتاج و استدلال کاملاً غلط است؛ متن میگوید: «خدا کار میکند، بنابراین ما باید این کار خدا را در بَر کنیم، چون او در ما عمل میکند.» (اسپرجن)
سه) «او همانند یک پیرو آرمینیوسی مردم را نصیحت میکرد، اما طوری دعا میکند که گویی در خطاب به خداوند پیرو آیین کالوینیسیم است و در این دو طرز رفتار، هیچگونه تناقضی احساس نمیکند. پولس درصدد برنیامده است که حاکمیت الهی و اختیار بشر را با یکدیگر وفق دهد، ولی جسورانه هر دو را اعلام میدارد.» (رابرتسون)
د. نجات خود را: این به ما میگوید که به رستگاری و نجات خود توجه کنیم. گاهی اوقات ما نگرانی زیادی نسبت به عمل خداوند برای دیگران نشان میدهیم، ولی برای عمل خودمان نگرانیای نداریم. ما باید به نجات دیگران اهمیت بدهیم، اما این مراقبت باید با نجات خود شروع شود.
ه. با ترس و لرز: مقصود پولس این نبود که زندگی مسیحی ما همیشه باید توأم با ترس و وحشت باشد، بلکه باید از شکست خوردن در نجات خود هراسان باشیم.
یک) ما نجات خودمان را با ترس و لرز حفظ میکنیم، اما لازم نیست این ترس از جهنم یا نفرین باشد. در عوض ممکن است، احترام پر از نیکی، نسبت به خداوند باشد که هر ایمانداری باید داشته باشد. این مسئله حتماً نباید ترس و لرز یک انسان گناهکار باشد. در عوض باید لرزشی شادیآور، در برابر شکوه و جلال خداوندِ متعال باشد.
و. اکنون که از شما دور هستم، در غیابم: پولس خواستار این شد که علمِ اخلاق مسیحیت بهدلیل غیبتش، بیشتر ترویج یابد.
۲. آیهٔ (۱۳) کار خداوند در شما.
زیرا خداست که با عمل نیرومند خود، هم تصمیم و هم قدرت انجام آنچه که خشنودش میکند را در شما پدید میآورد.
الف. این خدایی است که در شما کاری پدید میآورد: پولس در اینجا، دلیل اینکه چرا مسیحیان باید رستگاری خود را با ترس و لرز بهانجام برسانند، بیان میکند؛ زیرا خداوند در آنها کاری انجام میدهد.
یک) ما از این آرامش میگیریم: خدایی که در شما کاری پدید میآورد. «ای مؤمن، آنچه که تو شایستهٔ آنی را محترم بشمار؛ در درون تو یک چاه زندگی وجود دارد که پُرآب است. پس از سطل استفاده کن و به بالا کشیدن ادامه بده؛ تو هرگز خسته نخواهی شد؛ یک منبع زنده در تو وجود دارد.» (اسپرجن)
ب. خداوند در شما کاری پدید میآورد: عقیده بر این است که، از آنجایی که خداوند کاری را در مسیحیان انجام داده و در حال انجام آن است، بنابراین یک مسیحی مسئولیت بیشتری دارد که با پشتکار و ترس و لرز، در مورد نجات خود و همراهی با خداوند، کاری ایجاد کند. کار خداوند در ما بر مسئولیت ما میافزاید: بههیچوجه آن را کم نمیکند.
یک) کسانیکه حاکمیت و کار خدا را درنظر میگیرند و از آنها بهعنوان بهانهای برای بیکاری و بیحالی استفاده میکنند، مانند خدمتکار شریر و تنبلِ انجیل متی ۲۵: ۳۰-۲۴ هستند.
دو) آنهایی که درواقع فرزندان واقعی خدا هستند، از درک خود در حاکمیت و قدرت مطلق او بهعنوان انگیزهای برای خدمت بیشتر و اختصاصیتر به او استفاده میکنند.
ج. هم اراده و هم قدرت: کار خدا در ما، تا دگرگونی اراده و همچنین تغییر اعمال ما برای انجام دادن، ادامه مییابد. با این حال، با توجه به نصيحتِ نخستین برای نجات خودتان، این یک معاملهٔ منفعل نیست.
د. از لطف خود: این انگیزهٔ کار خداوند در زندگی ما است. او این کار را میکند، زیرا از انجام آن لذت میبرد.
۳. آیاتِ (۱۴ـ۱۶) روشهای عملی برای پیروی از نصیحتِ پولس.
هر کاری را بدون غرغر و مجادله انجام دهید، تا بیپیرایه و بیآلایش فرزندان بیعیب خدا باشید؛ در بین نسلی کجرو و منحرف که در میانشان همچون ستارگان در این جهان میدرخشید، همچنان که کلام حیات را استوار نگه داشتهاید. در این صورت، میتوانم در روز مسیح مباهات کنم که بیهوده ندویده و عبث محنت نکشیدهام.
الف. هر کاری را بدون غرغر و مجادله انجام دهید: اختلاف زیادی بین مفسران وجود دارد که این غرغر و مجادله، به مشکلاتِ بین فیلیپیان اشاره دارد (مانند آنچه در فیلیپیان ۲: ۴-۱ ذکر شد) یا اینکه به نگرش آنها نسبت به خدا اشاره دارد. شاید آنها بهخاطر اختلافاتِ فعلی خود از خدا ناراضی بودند (فیلیپیان ۱: ۳۰-۲۷).
یک) از آنجا که پولس بهطور خاص از عباراتی استفاده کرد که برای توصیف شکایت اسرائیل از خدا در طول سفر خروج بهکار میرفت و احتمالاً بهتر است که غرغر و مجادله را، از جمله نگرش آنها نسبت به خدا ببینیم. چارلز اسپرجن سه نمونه از چیزهایی را که نباید علیه آنها مجادله کنیم، نقل میکند:
· مشیت الهی
· یکدیگر
· دنیای بیخدا
دو) در این فرمان، تأکید بر عبارت «هر کاری را» است، که درواقع اولین عبارت آیه، در متن یونان باستان است.
سه) «با خداوند مجادله نکنید، بگذارید آن چه صلاح است انجام دهد. با همنوعان مسیحی خود بحث نکن؛ اتهامات علیه آنها را مطرح نکن. هنگامی که کالوین فهمید که لوتر از او بد گفته است، گفت: اگر لوتر مرا شیطان بخواند، هرگز از او سخنی نخواهم گفت. زیرا وی یکی از گرامیترین و دلیرترین خادمان خداوند است. مسائل پیچیده و بغرنج را از طریق بحث و مجادله مطرح نکنید.» (اسپرجن)
ب. تا بیپیرایه و بیآلایش فرزندان بیعیب خدا باشید: از طریق جلوهٔ یک روح بدون شکایت، به خودمان نشان میدهیم که پیروان واقعی خداوند هستیم.
یک) بیپیرایه و بیآلایش با ترجمهٔ «خالی» و «ناب» نیز توجیه میشود (همان کلمهای است که در انجیل متی ۱۶:۱۰ بهکار رفته است).
دو) «پولس رسول میگوید: «بیگناه و بیآزار باشید.» این واژهٔ یونانی را میتوان «بدون شاخ» ترجمه کرد؛ چنانکه گویی نهتنها مخلوقی هستید که آسیبی به کسی نمیرسانید، بلکه مانند گوسفندی که نهتنها نمیخواهد دفاع کند، بلکه قادر به دفاع هم نیست، زیرا با طبع او مغایرت دارد. زیرا هیچ دندانی ندارند که با آن گاز بگیرند، هیچ نیشی ندارند که با آن نیش بزنند و هیچ زهری برای کشتن ندارند.» (اسپرجن)
ج. تا درمیان نسلی که منحرف و کجرو هستند: به کتاب تثنیه ۵:۳۲ اشاره دارد: آنها خودشان را فاسد کردهاند، آنها فرزندان او نیستند، بلکه بهسبب خطای خود، یک نسل فاسد و کجرو هستند. مقصود پولس این بود که مسیحیان نوین نباید مانند اسرائيليان شورشی باشند، که دائما در طول سفر، در بیابان با خدا مخالفت و شکایت میکردند.
د. در میانشان همچون ستارگان میدرخشید: این تشویق به انجام کاری نیست. این یک بیان ساده از واقعیت است. مسیحیان، ستارگان این جهان هستند؛ اما سوال این است که آنها چقدر درخشاناند.
یک) «نه صرفاً نور، بلکه نورهای آسمانی؛ اما این را بهسختی میتوان با یک روایت انگلیسی بهطور رضایتبخشی بیان کرد.» (آلفورد)
دو) ما باید جایگاه خود را بهعنوان نورهای آسمانی تثبیت کنیم.
· نور برای آشکار کردن اشیاء بهکار میرود.
· نور برای هدایت استفاده میشود.
· نور بهعنوان هشدار استفاده میشود.
· نور برای آوردن شادمانی استفاده میشود.
· نور برای ایمن کردن استفاده میشود.
سه) پولس میدانست که این نورها در مکانهای نامناسبی هستند، بهجای اینکه چراغها را بهخاطر اینکه نمیدرخشند سرزنش کند، پولس میدانست که موقعیت آنها باعث میشود که درخشش آنها مهمتر شود. بودن در تاریکی انگیزهٔ بیشتری برای درخشش ایجاد میکند.
ه. کلام حیات را استوار نگه دارید: استوار نگه داشتن را میتوان، ارائه دادن نیز تعریف کرد. هر دو معنی درست هستند و پولس میتوانست معنای آن را در این مفهوم دوگانه بیان کند. ما کلام حیات را در مییابیم و همچنین آن را به جلو حرکت میدهیم.
و. در این صورت، میتوانم در روز مسیح مباهات کنم که بیهوده ندویده و عبث محنت نکشیدهام: فکر کردن به اینکه کار پولس بینتیجه و بیهوده باشد، برایش دردسر بزرگی بود. او میدانست که کارش واقعاً به مردم وابسته است، بهطوریکه اگر مردم با قدرت در خداوند ادامه ندهند، حسی وجود داشت که خدمت او بیهوده خواهد شد.
ز. در روز مسیح: پولس در انتظار روز مسیح بود، و در آن روز میخواست ببیند و بداند که کارش ثمربخش است. تنها در حالتی از آن اطمینان خاطر داشت که، مردم فیلیپی به راهشان در خداوند ادامه میدادند.
یک) این قلب واقعی یک رهبر روحانی است: داشتن بار زیاد برای خود، اما بار بیشتر برای دیگران، نه تنها به رابطهٔ خود با خدا فکر میکند، بلکه مشتاق است دیگران را هم در راهِ خدا ببیند.
۴. آیاتِ (۱۷-۱۸) پولس بهعنوان نمونهای از تعالی خود.
امّا حتی اگر چون هدیهای ریختنی، بر قربانی و خدمت ایمانتان ریخته شوم، خوشحالم و با همۀ شما شادی میکنم. و شما نیز باید همینگونه خوشحال باشید و با من شادی کنید.
الف. همچون هدیهای ریختنی (شراب): پولس در اینجا، به عملی در مراسمِ قربانیِ یهودیان و بیایمانان اشاره میکند. غالباً شراب (یا گاهی عطر) را در کنار (شیوهٔ یهودیان) و یا روی (مانند شیوهٔ کافران) حیوانی قرار میدادند که در راهِ خدا یا خدایانِ بتپرستان قربانی میشد.
یک) این یک هدیهای ریختنی (شراب) است که با قربانی دیگری همراه بود، که در اعداد ۱۵: ۵-۴ و ۷:۲۸ ذکر شده است.
دو) دستور زبانِ عبارتِ ریخته شود در زمانِ حال است. با این حرف، پولس به این احتمال اشاره کرد که اعدام او ممکن است، قریبالوقوع باشد.
ب. بر قربانی و خدمت ایمانتان: کلمهٔ یونانی باستان که به زبان انگلیسی ترجمه میشود، « leutrogia» است. و به این معناست که «خدمت به خدا با ارادهٔ او… هر عمل روحانی با تقدس را بهانجام رساند» (مولر). بنابراین، در این آیه، ما یک قربانی، یک کاهن و یک شراب داریم که قربانی را بسیار ارزشمندتر میکند.
یک) از آنجا که قربانی و خدمت، با ایمان فیلیپیان در ارتباط بود، بهتر است منظور پولس را اینطور دریابیم که او آنها را بهعنوان «کاهنان» و ایمانشان را بهعنوان «قربانی» توصیف میکند و نتیجهٔ شهادت خود را بهعنوان یک شراب به آن قربانی افزود.
ج. و در این کار خوشحالم و با شما شادی میکنم: پولس بهدنبال چیزی بود که عامل شهادت قریبالوقوع او باشد؛ و انتظار داشت که فیلیپیان خوشحال باشند و به او شادباش گویند. در اینجا، پولس اندوهمند نبود و از فیلیپیان تقاضا میکرد که مرگ را هرچند که دردآور و ناراحتکننده است، به فال نیک بگیرند. با این حال، از فیلیپیان خواست تا مرگش را بهعنوان چیزی که مایهٔ جلال خدا است، ببینند. این موضوعی است که در فیلیپیان ۲۰:۱ تکرار شده است.
یک) زندگی پولس، قربانی شدن برای عیسی مسیح بود؛ چه در مرگ و چه در زندگی. این برای پولس مایهٔ برکت و شادمانی بود؛ و او میخواهد که فیلیپیان هم، همین عقیده را داشته باشند.
دو) دوباره ما به مضمونِ همیشگی فیلیپیان میرسیم: شادمانی، اما این شادمانی براساس شرایط نیست؛ (کاملاً برعکس) بلکه براساس واقعیتِ زندگیِ کاملاً متعهد به عیسی مسیح است.
پولس، تيموتائوس و اِپافرودیتوس
۱. آیاتِ (۱۹-۲۲) پولس دربارهٔ تيموتائوس مینویسد و احتمال میدهد که بهزودی از او دیدن میکند.
در خداوندْ عیسی امید دارم، تیموتائوس را بهزودی نزد شما بفرستم تا با آگاهی از احوالتان دلشاد گردم. زیرا کسی دیگر را همدل ندارم که خالصانه به فکرتان باشد. چرا که همه در پی نفع خویشند، نه امور عیسی مسیح. امّا شما میدانید که تیموتائوس آزمایش خود را پس داده؛ زیرا با من، همچون پسری با پدر خود، در کار انجیل خدمت کرده است.
الف. من به خداوند عیسی امید دارم: این نشاندهندهٔ اعتماد واقعی پولس به خداوند است. او میخواست تيموتائوس را در میان فیلیپیان ببیند، اما میدانست که این اتفاق به ارادهٔ خدا و در زمان الهی، رخ خواهد داد.
ب. و با آگاهی از احوالتان دلشاد شوم: پولس از فیلیپیان انتظار خطا نداشت؛ هرچند که آنها یکی از جوامع مشکلساز بودند. درعوض، او انتظار داشت که وقتی از احوالشان آگاه میشود، آسودهخاطر شود.
یک) این را با مسئلهای که پولس در دوم قرنتیان ۱۳: ۳-۲ نسبت به کلیسای قرنتیان بیان کرد، مقایسه کنید. این کلیسا حتی از فیلیپیان هم دردسر و مشکلاتِ بیشتری داشت.
ج. و کسی که خالصانه به فکر شما است: پولس، تيموتائوس را فرستاد؛ او بهترین فردی بود که میشناخت. مردی که عطوفت یک شبان را نشان داد و بیشتر نگران گوسفندانش بود تا خودش.
یک) پولس دقیقاً میدانست که این نوع فداکاری چقدر نادر است. وقتی او مشاهده کرد که دیگران به فکر خود هستند، نه در فکر پیشرفتِ کارِ عیسی مسیح.
۲. آیاتِ (۲۳-۲۴) پولس تمایل خود را هم برای بازگشت نزد فیلیپیان تکرار میکند؛ نهتنها برای فرستادن تيموتائوس به سوی آنها.
پس امیدوارم بهمحض روشن شدن تکلیفم، او را نزد شما بفرستم؛ و در خداوند اطمینان دارم که خود نیز بهزودی خواهم آمد.
الف. به خدا اطمینان دارم که خود نیز بهزودی نزد شما خواهم آمد: شاید پولس برای اجتناب از این اتهام که: «پولس میخواهد تيموتائوس را بفرستد، زیرا واقعاً نمیخواهد خودش اینجا باشد» احتیاط میکرد. او صراحتاً به فیلیپیان گفت که میخواهد نزد آنها بیاید.
۳. آیاتِ (۲۵-۲۶) پولس در مورد اپافرودیتوس و آمدن او به نزد فیلیپیان مینویسد.
بهعلاوه، لازم میدانم اِپافْرودیتوس را نزد شما باز پس فرستم، او را که از یکسو برادر، همکار و همرزم من است، و از سوی دیگر، فرستادۀ شما برای رسیدگی به نیازهای من. زیرا مشتاق دیدار همۀ شماست و از بابت اینکه شنیدید بیمار شده بود، غمگین است.
الف. لازم دانستم او را نزد شما بازگردانم: بدون شک مقصود این است که اپافرودیتوس این نامه را به فیلیپیان میرساند. چنین بهنظر میرسد که اِپافرودیتوس بهعنوان پیک، نزد فیلیپیان آمد و هنگامیکه با پولس بود، بیمار شد.
ب. برادر، همکار و همرزم من بوده است: پولس رساندن این نامههای مهم را به اپافرودیتوس سپرد؛ او مردی بود که پولس در کارِ خدمت به او اعتماد کامل داشت.
یک) سه رابطهٔ ویژه در اینجا ذکر شده است.
· برادر از رابطهای صحبت میکند، که باید از آن شادمان شود.
· همکار از کاری که باید انجام شود صحبت میکند.
· همرزم از نبردی که باید صورت گیرد، سخن میگوید.
ج. فرستادهٔ شما برای رسیدگی به احتیاجات من: این بدان معناست که اپافرودیتوس، سوغاتی، شامل حمایت مالی از طرف فیلیپیان به پولس (فيليپیان ۴: ۱۸) رساند.
یک) در اینجا مقصود از خدمت کردن، خدمتِ کهانت است؛ هنگامیکه اپافرودیتوس حمایت مالی فیلیپیان را در روم نزد پولس آورد، او یک قربانی بهجای آورد.
د. از اینکه از بیماری او باخبر شدهاید غمگین است: اپافرودیتوس از اینکه فیلیپیان از بیماری او آگاه شدهاند و نگرانش بودند، غمگین بود. بازگشت اپافرودیتوس به آنان آرامشِ خاطر میبخشید که برادر ارزشمندشان در وضع خوبی است.
یک) این کار همچنین به اپافرودیتوس کمک میکند، زیرا او برای همهٔ شما مشتاق و ناراحت بود. دلش میخواست، مسیحیان فیلیپی را ببیند.
۴. آیهٔ (۲۷) بیماری و بهبود اپافرودیتوس.
براستی که بیمار و حتی در آستانۀ مرگ بود. امّا خدا بر او رحم کرد، و نهتنها بر او، بلکه بر من نیز، تا غمی بر غمهایم افزوده نشود.
الف. براستی که او بیمار و حتی درآستانهٔ مرگ بود: بیماری اپافرودیتوس چیز کوچکی نبود، زیرا او در حال مرگ بود. با این حال، خدا به او رحم کرد و حالش خوب شد.
یک) در این متن چیزی نیست که نشان دهد، این یک شفای معجزهآسا بوده است؛ اما پولس هنوز در بهبود وضع اپافرودیتوس، فیض خداوند را میدید.
ب. اما خدا بر او رحم کرد و نه تنها بر او، بلکه بر من نیز رحم فرمود تا غمی بر غمهایم افزوده نشود: رحمت خداوند برای اپافرودیتوس بر پولس هم فرود آمد؛ اگر اپافرودیتوس مرده بود، پولس برادر، همکار و همرزم با ارزش خود در مسیح را از دست میداد؛ غمی بر غمهای او افزوده میشد. همچنین از درد و اندوه رنج میبرد؛ زیرا هنگامی که اپافرودیتوس از جانب فیلیپیان به خدمتِ وی آمد تا نیازهای مادی و معنوی پولس، زمانیکه در زندان روم بود را برآورده سازد، دچار بیماری شد.
۵. آیاتِ (۲۸-۳۰) دستور پولس به فیلیپیان دربارهٔ چگونگی پذیرایی از اپافرودیتوس، زمانیکه او نزد آنها باز خواهد گشت.
پس میخواهم او را هرچه زودتر بفرستم، تا دیگربار با دیدنش شادمان شوید و از غم من نیز کاسته شود. در خداوند، او را با شادی تمام بپذیرید و چنین کسان را گرامی بدارید؛ زیرا در راه خدمت به مسیح تا سرحدّ مرگ پیش رفت و برای جبران کاستی خدمت شما به من، جان خود را بهخطر انداخت.
الف. پس میخواهم او را هرچه زودتر بفرستم: پولس مشتاق بود که فیلیپیان را با برادر محبوبشان اپافرودیتوس متحد کند و به فیلیپیان یادآوری کرد که پس از بازگشتش، او را محترم بدارند (چنین کسان را گرامی بدارید).
یک) احتمال میرود که فیلیپیان، اپافرودیتوس را، نهتنها بهعنوان مبشر، بلکه به نمایندگی از طرف آنها، نزد پولس فرستادند. هنگامیکه بیماری، او را از انجام این کار بازمیداشت، ممکن بود در نظر فیلیپیان بهنظر شکست خورده آمده باشد. پولس به آنها اطمینان داد که موضوع این نیست، درواقع، این درست برعکس بود؛ زیرا اپافرودیتوس فراتر از وظیفهاش خدمت میکرد.
ب. زیرا در راه خدمت به مسیح تا سرحد مرگ پیش رفت: بهخاطر خدمت به مسیح بود که اپافرودیتوس به مرگ نزدیک شد؛ گرچه کار او بیشتر بشارت بود و نه اعمال روحانی خاص، اما به هر حال در راه خدمت به مسیح بود.
ج. جان خود را به خطر انداخت: تمایل او این بود که کار مسیح را در درجهٔ اول، و امنیت و نگرانی شخصی خود را در درجهٔ دوم قرار دهد، و این امر دلیریِ اپافرودیتوس را نشان میداد.
یک) عبارت یونانی «جان خود را به خطر انداخت» از لفظ «قماربازان» استفاده میکند که بهمعنای ریسک کردن و تاس ریختن است. پولس نوشت که بهخاطر عیسی مسیح، اپافرودیتوس حاضر است همه چیز را قمار کند.
دو) در روزگار جامعهٔ اولیه مسیحیت، گروهی از مردان و زنان بودند که خود را قماربازان مینامیدند. نام آنها از همین کلمهٔ یونانی اقتباس شده بود. هدف آنها ملاقات با زندانیان و بیماران بود؛ بهخصوص کسانی که مبتلا به بیماریهای خطرناک و عفونی بودند. اغلب، هنگامی که طاعون به شهر سرایت میکرد، کافران اجساد مردگان را به خیابانها میانداختند و با وحشت فرار میکردند. اما قماربازها، مردهها را دفن کرده و تا جایی که میتوانستند کمک میکردند و جان خود را بهخطر انداخته بودند تا محبت مسیح را نشان دهند.
سه) «از این بیان روشن بهنظر میرسد که بیماری اپافرودیتوس نتیجهٔ آزار و اذیت نیست، بلکه نتیجهٔ تلاش بیش از حد است.» (لایت فوت)
د. برای جبران کاستی خدمت شما به من، جان خود را بهخطر انداخت: اپافرودیتوس، برای رساندن هدایای فیلیپیان به پولس، جان خود را بهخطر انداخت. در سخاوت و خیرخواهی فیلیپیان، نقصی وجود داشت، تا اینکه سرانجام آن هدیهٔ ارزشمند به پولس رسید.
یک) ما باید این احساس را داشته باشیم: تا زمانیکه کار خود را به پایان نرساندیم، نقصی در خدمت ما وجود دارد، نباید فقط از نیتِ خوب و یک کارِ نیمهتمام راضی باشیم.