فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
مرقس باب ۴ – مَثَل پادشاهی و قدرت آن.
مَثَل چهار نوع زمین و اهداف و تشریح آن
۱. آیات (۱-۹) بیان مَثَل انواع زمینها.
دیگر بار عیسی در کنار دریا به تعلیمدادن آغاز کرد. گروهی بیشمار او را احاطه کرده بودند چندان که بهناچار سوار قایقی شد که در دریا بود و بر آن بنشست، در حالی که تمام مردم بر ساحل دریا بودند. آنگاه با مثلها، بسیار چیزها به آنها آموخت. او در تعلیم خود به ایشان گفت: «گوش فرا دهید! روزی برزگری برای بذرافشانی بیرون رفت. چون بذر میپاشید، برخی در راه افتاد و پرندگان آمدند و آنها را خوردند. برخی دیگر بر زمین سنگلاخ افتاد که خاک چندانی نداشت. پس زود سبز شد، چرا که خاک کمعمق بود. امّا چون خورشید برآمد، همه سوخت و خشکید، زیرا ریشه نداشت. برخی نیز میان خارها افتاد. خارها نمو کرده، آنها را خفه کردند و ثمری از آنها برنیامد. امّا بقیۀ بذرها بر زمینِ نیکو افتاد و جوانه زده، نمو کرد و بار آورده، زیاد شد، بعضی سی، بعضی شصت و بعضی حتی صد برابر.» سپس گفت: «هر که گوش شنوا دارد، بشنود.»
الف. چندان که بهناچار سوار قایقی شد که در دریا بود: عیسی اغلب از قایق بهعنوان «منبر» خود استفاده میکرد (مرقس ۹:۳) و با چنین اقدامی این امکان برای او فراهم میآمد که به دور از فشار و ازدحام جمعیت سخن گوید، همین باعث میشد صدا خیلی رسا و واضح به گوش مردم برسد و احتمالاً تصویر پشت صحنهٔ زیبایی را ببینند.
یک) عیسی با از روی قایق تعلیمدادن دست به اقدام جدیدی زد و میتوانیم برخی از گفتههای منتقدانش را تصور کنیم، «نمیتوانی این کار را بکنی! تعلیم مختص کنیسه یا جایی مناسب است.» اعتراضکردن آسان بود: «هوای مرطوب ممکن است مردم را بیمار کند» یا «ساحل مگس زیاد دارد» یا «کسی ممکن است غرق شود.» اما عیسی میدانست که آموزش از قایق به اندازهٔ کافی برای اهداف و مقاصد او مناسب است.
ب. آنگاه با مثلها، بسیار چیزها به آنها آموخت: کلمهٔ مثلها از انگارهٔ «در کنارهم قرار دادن» اقتباس شده است. همانطور که عیسی مثلها را به کار میبرد، قصد بر این بود که حقیقتی روحانی را در کنار حقیقتِ روزمرهٔ زندگی قرار دهد.
ج. روزی برزگری برای بذرافشانی بیرون رفت: در این مَثَل، عیسی چیزی را توصیف کرد که همه با آن آشنا بودند، کشاورزی که بذر را بر زمین میپاشد و بذر روی انواع مختلف زمین ریخته میشود.
د. چون بذر میپاشید: بذرها در سه ناحیه از زمین بدون موفقیت پایدار و به ثمر رسیدن افشانیده شدند: در مسیر (در راه)، برخی بر روی زمین سنگلاخ، و برخی روی زمین خاردار (میان خارها). اما مقداری از بذرها روی زمین نیکو افتادند.
یک) این طور نبود که برزگر از روی نادانی یا بیدقتی بذر را پاشیده باشد. مقداری از بذرها تصادفاً بر جاده افتادند (برخی در راه افتادند)، اما بیشتر بذرها در زمینی که پس از ریختن بذر شخم زده شد، کاشته شدند. بنابراین، شما نمیدانستید که سنگها کجا هستند یا ممکن است خارها کجا رشد کنند.
دو) اگرچه این را معمولاً مَثَلِ برزگر مینامند، حقیقتاً آن باید مَثَل انواع زمینها نامیده شود. تفاوت هرگز در بذر نیست، بلکه در نوع زمینی است که بذر بر آن میافتد.
ه. بعضی سی، بعضی شصت و بعضی حتی صد برابر: همه بذری که بر روی زمینِ خوب پاشیده شد، ثمر آورد، اما همه به یک میزان بارور نشدند.
۲. آیات (۱۰-۱۲) منظور و هدف مثلها.
هنگامی که عیسی تنها بود، آن دوازده تن و کسانی که گِردش بودند، دربارۀ مثلها از او پرسیدند. به ایشان گفت: «راز پادشاهی خدا به شما عطا شده است، امّا برای مردمِ بیرون، همه چیز بهصورت مَثَل است؛ تا:
«”بنگرند، امّا درک نکنند، بشنوند، امّا نفهمند، مبادا بازگشت کنند و آمرزیده شوند!”»
الف. آن دوازده تن…دربارۀ مثلها از او پرسیدند: معنای روحانی مَثَل بلافاصله آشکار نشد. شاگردان عیسی، از جمله آن دوازده نفر، متوجه منظور عیسی نشدند و دربارۀ مثلها از او پرسیدند.
ب. راز پادشاهی خدا به شما عطا شده است: عیسی به سؤالاتِ شاگردان در مورد مَثَل پاسخ داد، اما ابتدا به آنها میآموزد که چرا از مثلها استفاده کرده است.
یک) شاگردان میخواستند آنچه از خداست را بدانند و به آنها راز پادشاهی خدا عطا شد، عیسی میتوانست با آنها صریح و واضح صحبت کند. اما به دیگران غالباً با مثلها یاد میداد.
دو) در کتابمقدس، سِرّ ملکوتِ خدا چیزی نیست که شما از آن سَر در بیاورید. چیزی است که نمیدانید مگر اینکه خدا آن را بر شما مکشوف کند. از نظر کتابمقدسی ممکن است که دقیقاً بدانید آن سِر چیست؛ اما هنوز هم رازی است، چون شما از آن مطلع نخواهید شد، مگر اینکه خدا آن را آشکار کند.
سه) دقت کنید که شاگردان حتی نتوانستند این مَثَلِ «ساده» را درک کنند (مرقس ۱۰:۴، ۱۳:۴، ۳۳:۴، ۳۴:۴).
ج. امّا برای مردمِ بیرون، همه چیز بهصورت مَثَل است؛ تا: ”بنگرند، امّا درک نکنند”: مثلها از نظر روحانی، بیشتر شبیه معماها یا پازلها هستند تا تصاویر آسان. این مفاهیم را کسانی میتوانند درک کنند که کلید مناسب را داشته باشند.
یک) مَثَل توصیفی دقیق نیست. آموزگارِ خوب میتواند با بیان حقیقت و سپس نشاندادنِ حقیقت از طریق داستان یا شبیهسازی، تصویرسازی نماید. اما هنگامی که عیسی مثلها را به کار برد، با بیان حقیقت حرفش را شروع نکرد. درحالیکه، مثلها همانند دروازه بودند. شنودگانِ عیسی جلوی دروازه ایستادند و به او گوش فرا دادند. اگر علاقهای نداشتند، بیرون میماندند. اما آنهایی که علاقهمند بودند، میتوانستند از دروازه عبور کرده و به حقیقت پشت مَثَل و معنای آن در زندگی خودشان تفکر نمایند.
دو) اگر نکتهٔ کلیدیِ مَثَل را متوجه نشوید، اصلاً آن را درک نمیکنید. میتوانیم تصور کنیم که افراد مختلف بهعنوان مخاطبان عیسی وقتی این مَثَل را بدون هیچ توضیحی تعلیم میگرفتند، چه فکری با خود میکردند.
· کشاورز با خود اندیشید: «او به من میگوید که باید در نحوۀ پاشیدنِ بذرهای خود بیشتر مراقب باشم. حدس میزنم خیلی را هدر دادهام.»
· سیاستمدار با خود فکر کرده و گفت: «او به من میگوید که باید برنامۀ آموزشی مزرعهداری را شروع کنم تا به کشاورزان کمک کند بذرهای خود را بهتر و کارآمدتر بکارند. این پیشرفتِ بزرگی در مبارزات انتخاباتی مجدد من خواهد بود.»
· خبرنگار روزنامه به این فکر افتاد: «او به من میگوید که این داستانی بزرگ دربارهٔ معظل پرندگان و چگونگی تأثیر آن بر جامعهٔ کشاورزان است. ایدهٔ خوبی برای مجموعه مقالهٔ روزنامه خواهد بود.»
· فروشنده فکر کرد: «او مرا در تجارت سودآورم تشویق میکند. چطور میتوانم به آن کشاورز بیش از آنچه که میداند کمک کنم اگر فقط از محصول من استفاده کرده باشد.»
سه) اما هیچیک از آنها نمیتوانستند مفهوم روحانی آن را درک کنند تا اینکه عیسی کلید درک موضوع را برای شنوندگان توضیح داد: «برزگر کلام را میکارد.» (مرقس ۱۴:۴) اگر کلید را از دست دهید، کل مَثَل را از دست دادهاید. اگر فکر میکنید بذر بیانگرِ پول است، مَثَل را درک نکردهاید. اگر فکر میکنید دانه بیانگرِ محبت است، باز مَثَل را درک نکردهاید. اگر فکر میکنید بذر بیانگرِ کار سخت است، باز متوجه معنای مَثَل نشدهاید. فقط با درک کلید آن میتوانید متوجه مفهوم آن شوید: «برزگر کلام خدا را میکارد.»
چهار) «بدون کلید، بهسختی میتوان مثلها را درک کرد، چون مثلها حقیقت ملکوت خدا را پوشانیده و در حوزهٔ دیگری بیان میشود. بدون حقیقت و بینش روحانی، قابل درک نیستند.» (رابرتسون)
د. مبادا بازگشت کنند و آمرزیده شوند: با نقل این قسمت از اشعیا ۹:۶ عیسی توضیح داد که چرا از مثلها استفاده کرده است. در تعلیم مثلها، عیسی به شنوندگان خود فرصت داد تا عمیقاً بیندیشند و حقیقت را دریابند و یا اینکه چشمان نابینای خود را بر روی داستانی جالب ببندند. پس این امکان وجود دارد که آنها به دلیل رد حقیقتی کاملاً واضح و روشن از محکومیت بیشتر، جلوگیری کنند.
یک) عیسی از مثلها برای نابینایان استفاده نکرد، بلکه به دلیل نابینابودن مردم از چنین روشی بهره جست. «بنابراین عیسی از حکایات استفاده کرد و روشی وابسته به آنها استفاده کرد، نه به منظور نابینا کردنشان، بلکه به منظور دوباره بیناکردن آنها. نه به منظور جلوگیری از آمرزش آنها، بلکه برای جلب توجۀ جدیدشان.» (مورگان)
دو) «بنابراین، برای اینکه گناهِ آنها جمع نشود، خداوند در دورهای که بلافاصله قبل از مصلوبشدن است، دیگر آنها را مستقیماً با تعالیم واضح و روشن خطاب قرار نمیدهد، بلکه از مثلها استفاده مینماید.» (گِلْدِن هایس)
سه) در پرتوی این حقیقت، چه برکت یافته هستند کسانی که مثلهای عیسی را درک میکنند. آنها نه تنها از شرحِ حقیقت روحانی بهرهمند میشوند، بلکه همچنین از خود میزان مشخصی حساسیت نسبت به روحالقدس را نشان میدهند.
۳. آیات (۱۳-۲۰) مَثَل برزگر تشریح میشود.
آنگاه بدیشان گفت: «آیا این مَثَل را درک نمیکنید؟ پس چگونه مثلهای دیگر را درک خواهید کرد؟ برزگر کلام را میکارد. بعضی مردم همچون بذرهای کنار راهند، آنجا که کلام کاشته میشود؛ به محض اینکه کلام را میشنوند، شیطان میآید و کلامی را که در آنها کاشته شده، میرباید. دیگران، همچون بذرهای کاشته شده بر سنگلاخند؛ آنان کلام را میشنوند و بیدرنگ آن را با شادی میپذیرند، امّا چون در خود ریشه ندارند، تنها اندک زمانی دوام میآورند. آنگاه که به سبب کلام، سختی یا آزاری بروز کند، در دم میافتند. عدهای دیگر، همچون بذرهای کاشته شده در میان خارهایند؛ کلام را میشنوند، امّا نگرانیهای این دنیا و فریبندگی ثروت و هوسِ چیزهای دیگر در آنها رسوخ میکند و کلام را خفه کرده، بیثمر میسازد. دیگران، همچون بذرهای کاشته شده در زمین نیکویند؛ کلام را شنیده، آن را میپذیرند و سی، شصت و حتی صد برابر بار میآورند.»
الف. آنگاه بدیشان گفت: «آیا این مَثَل را درک نمیکنید؟ پس چگونه مثلهای دیگر را درک خواهید کرد؟ عیسی این مَثَل را برای درک سایر مثلهای خود ضروری میدانست.
ب. برزگر کلام را میکارد: عیسی میفرماید کلام خدا همانند بذر است و در قلبهای ما کاشته میشود و بهشکلی بالقوه قادر به ثمر آوردن است. اما هر بذری رشد نمیکند و ثمر نمیآورد. خاک موجود در این زمینها سبب ایجاد این تفاوتها میشود.
یک) تمایل طبیعی انسان این است که مخاطب از واعظ انتقاد کند. اما اینجا، عیسی در موقعیت واعظ مخاطبان خود را مورد نقد قرار میدهد. موضوع این است که آنها چقدر خوب میشنوند و نه اینکه چقدر خوب او موعظه میکند.
دو) اینجا چیز دیگری میآموزیم: با موعظه است که بذر کاشته میشود. میتوانید بذر را بررسی و دستهبندی و تحلیل کنید و حتی آن را دوست داشته باشید. اما اگر آن را نکارید، هیچچیزی رشد نخواهد کرد.
سه) اما اگر کلام بذر باشد، پس هر واعظ باید مطمئن شود که از بذر خوب استفاده میکند. «تغییر بذرهای استاد، مخلوطکردن آن یا کاشتن بذر بد به جای آن، اهانت بزرگی بر علیه خداست.» (کلارک)
ج. بعضی مردم همچون بذرهای کنار راهند؛ آنجا که کلام کاشته میشود: بعضی از افراد مانند زمین مسیر راه هستند. این زمین سخت است،چون مردم تمام مدت بر روی آن قدم میزنند و آن را برای هموار ساختن راه یا جاده میکوبند. افرادی که کنارۀ راه را دوست دارند در برابر کلام خدا سرسختی به خرج میدهند و اجازه نمیدهند جایی برای بذرهایِ کلام در زندگی آنها وجود داشته باشد و هرگز کلام وارد وجود آنها نمیشود.
یک) «برخی کلام را میشنوند، اما هرگز در آن تفکر نمیکنند، حتی آن را به قلب خود راه نمیدهند و هرگز به آن هیچگاه نمیاندیشند.» (پوول)
دو) شیطان میآید و کلامی را که در آنها کاشته شده، میرباید: باید بدانیم که شیطان نمیخواهد کلام خدا در قلب شخص ریشه کند. او میخواهد همانند پرندهای که سریعاً به پایین میآید و دانه را میرباید، بذر کلام را از «زمین» قلب یک شخص «بردارد.» این نتیجۀ مطلوب مورد نظر شیطان است. او میخواهد این کلام در زندگی انسان جایگاهی نداشته باشد تا هرگز برای خدا ثمر نیاورد.
سه) «قلبهایِ سخت قبل از دریافت بذر باید “شخم زده شوند“ و این میتواند تجربهای دردناک باشد (ارمیا ۳:۴؛ هوشع ۱۲:۱۰)» (ویرسبی)
د. دیگران، همچون بذرهای کاشته شده بر سنگلاخند؛ آنان کلام را میشنوند و بیدرنگ آن را با شادی میپذیرند، امّا چون در خود ریشه ندارند، تنها اندک زمانی دوام میآورند: بعضی از افراد مانند زمین سنگلاخی هستند، اما سطح آن با لایهٔ نازکی از خاک نرم پوشانیده شده است. آنها بذر کلام را با علاقهای آنی میپذیرند اما چیزی نمیگذرد که میسوزد و از بین میرود.
یک) آنگاه که به سبب کلام، سختی یا آزاری بروز کند، در دم میافتند: شنوندگانی که مانند سنگلاخ هستند شیطان به طور مستقیم به آنها حمله نمیکند، بلکه مورد سختی و آزار قرار میگیرند. عیسی میدانست که بسیاری واکنش مثبت به کلام خدا نشان میدهند، ولی هنگامی که پیروی از عیسی سخت میشود، آن را رها میکنند.
دو) در خود ریشه ندارند: برخی از مدعیان مسیحیت ریشه در خود ندارند. ریشۀ آنها در پدر و مادرشان، یا در دوستان مسیحیشان، یا در شبانشان، یا در محیطی گرم و صمیمی است. «سپس بسیاری دیگر هستند که دینشان را محیطی پر شور و حرارت تغذیه میکند، به نظر این عده در آب جوشان تعمید یافتهاند؛ و تا زمانی که دما و هیجان پیرامونشان تا آن حد بالا نرود، زوال یافته و از بین میروند… دینی که فقط از شور و هیجان متولد شده باشد، با پایان یافتن هیجان، میمیرد و از بین میرود.» (اسپرجن)
ه. عدهای دیگر، همچون بذرهای کاشته شده در میان خارهایند؛ کلام را میشنوند، امّا نگرانیهای این دنیا و فریبندگی ثروت و هوسِ چیزهای دیگر در آنها رسوخ میکند و کلام را خفه کرده، بیثمر میسازد: بعضی از مردم مانند بذرهایی هستند که در میان خارها افتادهاند. آنها کلام را دریافت میکنند، اما به منافع و نگرانیهای این دنیا اجازه میدهند آن را خفه کند.
یک) ممکن است بگوییم این زمین بسیار حاصلخیز است. کلام خدا آنجا رشد میکند، اما هر چیز دیگری هم آنجا رشد میکند. پس از مدتی چیزهای دیگر بر کلام خدا ارجحیت مییابند.
و. دیگران، همچون بذرهای کاشته شده در زمین نیکویند؛ کلام را شنیده، آن را میپذیرند و سی، شصت و حتی صد برابر بار میآورند: بعضی از مردم مانند زمین نیکو هستند و آنها کلام را میپذیرند و ثمر میآورند و بدین ترتیب هدفِ بذر را تحقق میبخشند.
یک) این مَثَل نشان میدهد زمانی که کلام آنطور که باید دریافت و پذیرفته میشود، اتفاقی رخ خواهد داد، ثمری حاصل میشود. اگر اتفاقی نیفتد، پس کلام آنطور که باید دریافت نشده است.
دو) «این مَثَل به مشکلی میپردازد که بیش از همه برای ذهنی متفکر مهمتر است: چگونه است که کاتبان و فریسیان میتوانند او را چنین نادرست معرفی کنند؟ و چگونه است که خویشان و شاگردانش کاملاً قادر به درک او نیستند؟ چرا شنیدنِ تعالیم در هر قلب نتیجهای یکسانی به بار نمیآورد؟» (کول)
سه) «فریسیان تنها هدف اصلی برای تمام آن موعظههای دلریشکنندهٔ منجیمان نبودند، بلکه بدتر از آن.» (ترپ)
مسئولیت کسانی که کلام خدا را درک میکنند.
۱. آیات (۲۱-۲۳) آنها وظیفه دارند حقیقت را نشر دهند و آشکار کنند -و آن حقیقت کلام خداست.
عیسی به آنها گفت: «آیا چراغ را میآورید تا آن را زیر کاسه یا تخت بگذارید؟ آیا آن را بر چراغدان نمینهید؟ زیرا چیزی پنهان نیست مگر برای آشکار شدن، و چیزی مخفی نیست مگر برای به ظهور آمدن. هر که گوش شنوا دارد، بشنود.»
الف. چیزی پنهان نیست مگر برای آشکار شدن: نور به ذات طبیعیِ خود به معنای آشکار شدن است. حقیقت نیز به همین صورت است و خداوند وعده میدهد که آشکار خواهد شد.
ب. مگر برای به ظهور آمدن: ما نباید این نور را پنهان کنیم. اگر حقیقت خدا را دارید، مسئولیت جدی بر عهدهٔ شماست که این حقیقت را به هر روشی که خدا فرصت میدهد، منتشر کنید. دقیقاً مثل کسی که دارویی برای درمان بیماریِ خطرناک و مرگبار دارد، اخلاقاً مسئول توزیع آن داروست. خدا چراغ شما را روشن نکرد که مخفی بماند.
۲. آیات (۲۴-۲۵) وقتی کلام خدا را میشنویم، مسئولیتی بر دوشمان قرار میگیرد. بنابراین باید مراقب باشیم که چگونه میشنویم.
سپس ادامه داده، گفت: «به آنچه میشنوید، بهدقّت دل بسپارید. با همان پیمانه که وزن کنید، برای شما وزن خواهد شد، و حتی بیشتر. زیرا به آنکه دارد، بیشتر داده خواهد شد و از آنکه ندارد، همان که دارد نیز گرفته خواهد شد.»
الف. به آنچه میشنوید، بهدقّت دل بسپارید: مسیحیان باید مراقب باشند که خود را زیر نظرِ معلمان خوب قرار دهند و تمام توصیههای کلام خدا را آموزش دهند. دلایل زیادی برای انتخاب کلیسا وجود دارد، اما یکی از مهمترین آنها باید این باشد به آنچه میشنوید، بهدقّت دل بسپارید و میدانم که این کلیسا همۀ احکام و توصیههایِ کلام خدا را آموزش میدهد.
ب. با همان پیمانه که وزن کنید، برای شما وزن خواهد شد، و حتی بیشتر: به همین دلیل مهم است که به آنچه میشنوید، به دقت دل بسپارید. همانطور که ما به خدا و کلامش پاسخ دادهایم، او نیز به ما پاسخ خواهد داد.
یک) چارلز اِسْپِرجن گفت: «شنوندهٔ انجیل جهت سنجشِ امور پیرامون خود، پیمانهای به دست میآورد و به همان پیمانه نیز، سنجیده میشود.» و فقط به این طریق جواب میدهد. برای کسی که هیچ علاقهای به انجیل ندارد، موعظهٔ انجیل جالب به نظر نمیآید. از نظر کسی که میخواهد از کلیسا یا واعظ عیبجویی کند، معایب فراوان است. از سوی دیگر که متبارکتر است، گرسنگان خوراک پیدا میکنند و آنان که به دنبال حقیقتی استخواندار هستند، بهواسطهٔ خدمتی وفادارانه، چیزی دریافت میکنند.
ج. زیرا به آن که دارد، بیشتر داده خواهد شد: وقتی کلام خدا را میشنویم و آن را با خوشحالی دریافت میکنیم، از ثروتهای روحانیِ خدا چیزهای بیشتری به ما داده میشود.
یک) بیشتر داده خواهد شد: چه چیزی؟ اشتیاق و تمایل بیشتر به شنیدن. درک بیشتر از آنچه که میشنوید. داراییهای شخصی بیشتر از برکتهایی که دربارۀ آنها میشنوید.
دو) بیشتر داده خواهد شد: عیسی به ما یادآوری میکند که رشد روحانی، از حرکتی آنی بهره میجوید، مثبت یا منفی. وقتی عادات خداپسندانهٔ دریافت کلام و زندگی با آن را داریم، بیشتر بر اساس آن بنا میشویم. وقتی این عادات خداپسندانه را از دست میدهیم، بازگشتِ آنها بسیار دشوار میگردد.
دو مَثَلِ دیگر از ملکوت.
۱. آیات (۲۶-۲۹) مَثَلِ بذرِ در حال رشد.
نیز گفت: «پادشاهی خدا مردی را مانَد که بر زمین بذر میافشانَد. شب و روز، چه او در خواب باشد چه بیدار، دانه سبز میشود و نمو میکند. چگونه؟ نمیداند. زیرا زمین به خودیخود بار میدهد: نخست ساقه، سپس خوشۀ سبز و آنگاه خوشۀ پر از دانه. چون دانه برسد، برزگر بیدرنگ داس را به کار میگیرد، زیرا فصل درو فرا رسیده است.»
الف. مردی را مانَد که بر زمین بذر میافشانَد: هنگامی که کشاورز بذر میکارد، آن بذر شب و روز خودبهخود رشد میکند، وقتی میبیند که بامدادان بذر جوانه زده، درحقیقت او فقط بهعنوان شریک خدا کار کرده است. انسان آنچه از پس آن بر میآمده را انجام داده، یعنی بذر را کاشته است. خدا کاری را میکند که فقط از دست او ساخته است: بذر را برویاند.
یک) این نشان میدهد که کلام خدا بهطور نامرئی در درون ما کار میکند. خدا وعده داده كه كلامش هدفی که برای آن فرستاده شده را محقق خواهد کرد (اشعیا ۱۱:۵۵). بنابراین وقتی این کلام را میشنوید، در شما کار میکند، حتی هنگام خواب. از نظر روحانی درون شما کار میکند، به روشی که برای چشم ما قابل رؤیت نمیباشد.
دو) «راز رشد، نه در خاک و نه در هوا و نه در کشت است، بلکه در درون بذر است. همۀ اینها کمک میکنند، اما بذر خودبهخود مطابق با ماهیت خود کار میکند.» (رابرتسون)
ب. چگونه؟ نمیداند: اینکه دقیقاً بذر چگونه رشد میکند برای کشاورز معما است. اگرچه این فرآیند، با رشد همراه است، او قادر به دیدن آن نیست و نمیتواند کاملاً آن فرآیند را محاسبه کند، اما به روندِ رشد ایمان دارد. در مورد ملکوت خدا نیز چنین میباشد: ما در مشارکت با خدا کار میکنیم، اما کار واقعی به عهدهٔ او است، ما به روندی اعتماد میکنیم که نه میتوانیم آنرا ببینیم و نه روی آن کاملاً حساب کنیم.
یک) از آنجا که عیسی گفت مَثَلِ انواع زمینها كلیدی برای فهم مثلهایِ دیگر است (مرقس ۱۳:۴) پس میتوان گفت بذری كه وی در اینجا از آن صحبت میكند، كلام خدا را نشان میدهد، همانطور كه در مَثَل انواع زمینها نیز چنین است. بنابراین عیسی با چنین مَثَلی نشان میدهد که کلام خدا چگونه با قدرتی پنهان و رازآلود، چون بذر، اثر خود را میگذارد.
دو) کتابمقدس فقط کتاب راهنما یا فهرستی از قوانینی نیست که باید از آنها پیروی کنید. این کتاب حیات خود را در ما میدمد و اثری در ما باقی میگذارد. این نظریه که واعظِ کلام خدا را زنده میکند، اشتباه است. تنها چیزی که واعظ باید به کلام ببخشد، صداست. مانند بذر، کلام خدا دارای قدرتی پنهان و رازآلود است.
ج. فصل درو فرا رسیده است: همانطور که ممکن است محصولِ مزرعه هنگام کاشت مورد توجه قرار نگیرد، اما در زمان به ثمر رسیدن نمیتوان آن را نادیده گرفت، در مورد پادشاهی خدا نیز چنین است. آغازی کوچک است و با ریشههایی شاید کوچکتر، اما وقتی خدا کار آن را توسعه میدهد نمیتوان آن را از دست داد و از آن چشمپوشی کرد.
یک) این جلالِ کارِ عیسی در ماست. کلام نبوتی دربارۀ او گفته شد: «نی خُرد شده را نخواهد شکست، و فتیلهٔ کمسو را خاموش نخواهد کرد.» (اشعیا ۳:۴۲) عیسی مسئلۀ کوچک و کماهمیتی مانند بذر را میگیرد، آن را دفن میکند و باعث رشد آن به چیزی پرشکوه میشود. از اینرو، هرگز نباید روزِ امورِ کوچک را خوار شمرد (زکریا ۱۰:۴).
۲. آیات (۳۰-۳۴) دانهٔ خردل.
عیسی دیگر بار گفت: «پادشاهی خدا را به چه چیز مانند کنیم، یا با چه مَثَلی آن را شرح دهیم؟ همچون دانۀ خردل است. خردل، کوچکترین دانهای است که در زمین میکارند، ولی چون کاشته شد، میروید و از همۀ گیاهان باغ بزرگتر شده، شاخههای بزرگ میآورد، چندان که پرندگان آسمان میآیند و در سایۀ آن آشیانه میسازند.» عیسی با مثلهای بسیار از اینگونه، تا آنجا که میتوانستند درک کنند، کلام را برایشان بیان میکرد. او جز با مَثَل چیزی به آنها نمیگفت؛ امّا هنگامی که با شاگردان خود در خلوت بود، همه چیز را برای آنها شرح میداد.
الف. میروید و از همۀ گیاهان باغ بزرگتر شده، شاخههای بزرگ میآورد: برخی این را تصویری زیبا از بزرگشدن کلیسا میدانند که پناهگاهی برای جهان فراهم میآورد. اما این دانهٔ خردل به درختی غولپیکر تبدیل میشود و پرندگان را پناه میدهد، که طبق اصلِ مَثَل انواع زمینها درحقیقت فرستادگان شیطان هستند (مرقس ۱۳:۴).
یک) «رشد پادشاهی منجر به تبدیل جهان نخواهد شد. در حقیقت، بخشی از رشد این فرصت را به شیطان میدهد تا وارد عمل شود و به کار خود بپردازد!» (ویرسبی)
دو) عیسی با در نظر گرفتنِ رشد کار خدا، به ما یادآوری کرد که اندازه و موقعیت لزوماً سودمند نیست. مسیحیتِ فاسد و نادرست، لعنتی برای جهانیان بوده است، چون به نوعی، دینداریِ بدون قوت است.
ج. امّا هنگامی که با شاگردان خود در خلوت بود، همه چیز را برای آنها شرح میداد: «لزوماً به این معنی نیست که جمعیت چیزی متوجه نمیشوند، بلکه فقط بدان معناست که عیسی با صحبتهای بیشتر، موضوع را تشریح میکند تا شاگردان بهتر درک نمایند.» (تفسیر اِکْسْپوزیتور)
عیسی طوفان در دریای جلیل را آرام میکند.
۱. آیات (۳۵-۳۹) عیسی دریای طوفانی جلیل را نهیب میدهد.
آن روز چون غروب فرا رسید، عیسی به شاگردان خود گفت: «به آن سوی دریا برویم.» آنها جمعیت را ترک گفتند و عیسی را در همان قایقی که بود، با خود بردند. چند قایق دیگر نیز او را همراهی میکرد. ناگاه تندبادی شدید برخاست. امواج چنان به قایق برمیخورد که نزدیک بود از آب پر شود. امّا عیسی در عقب قایق، سر بر بالشی نهاده و خفته بود. شاگردان او را بیدار کردند و گفتند: «استاد، تو را باکی نیست که غرق شویم؟» عیسی برخاست و باد را نهیب زد و به دریا فرمود: «ساکت شو! آرام باش!» آنگاه باد فرو نشست و آرامش کامل حکمفرما شد.
الف. به آن سوی دریا برویم: عیسی به شاگردان خود وعده داد. او نگفت: «بیایید وسط دریای جلیل تا هلاک شویم.» او به شاگردانش وعده داد كه آنها به آن سوی دریا میروند.
یک) «این دریاچه در طویلترین نقطه ۲۱ کیلومتر طول و در عریضترین نقطه ۱۳ کیلومتر پهنا داشت. عرض این قسمتِ بهخصوص تقریباً ۸ کیلومتر بود.» (بارکلِی)
دو) «یونس به دلیل نااطاعتی خود در طوفان قرار گرفت، اما شاگردان به دلیل اطاعت از خداوند وارد طوفان شدند.» (ویرسبی)
ب. عیسی را در همان قایقی که بود، با خود بردند: عیسی جمعیت کثیری را از یک کشتی دقیقاً در ساحل دریای جلیل تعلیم داد. وقتی تعلیم به پایان رسید، او به ساحل برنگشت. او فقط به شاگردان گفت: «به آن سوی دریا برویم»
یک) «اکنون تعلیم به پایان رسیده و عیسی خسته بود. میخواست مدتی استراحت کند. بنابراین شاگردانش را امر کرد که از دریاچه عبور کنند و این همان لحظهای است که متن ما به آن اشاره میکند -آنها او را همانطور که بود بردند…آنها منتظر نماندند که جامهای آورده شود. آنها کسی را با پیغامی به ساحل نفرستاده بودند. آنها خسته و احتمالاً گرسنه، او را همانطور که بود با خود بردند.» (موریسون)
دو) ما باید او را همانطور که هست بپذیریم.
· عیسی مطابق خواستهام، نبود.
· عیسی آنگونه که دیگران معرفی کردند، نبود.
· عیسی آنگونه که در زندگی دیگران مشاهدهاش کردید، نبود.
ج. تندبادی شدید برخاست: دریای جلیل به طوفانهای ناگهانی و شدید خود مشهور است. شدت این طوفان با واکنش شاگردان معلوم میشود (استاد، تو را باکی نیست که غرق شویم؟) چندین تن از ماهیگیران پیشکسوت و باتجربه در این دریاچه بودند که از ترسِ هلاکشدن در این طوفان وحشت کرده بودند.
د. امّا عیسی در عقب قایق، سر بر بالشی نهاده و خفته بود: انسانیتِ واقعی عیسی بهواسطهٔ خواب کوتاه او در کشتی نشان داده میشود. او خسته میشد و گاهی هر جا که میتوانست کمی میخوابید.
یک) به همهٔ نگرانیهایی که ممکن است عیسی را بیدار نگه دارد، فکر کنید. او میتوانست نگران علمای دینی و رهبران سیاسی باشد که علیه او توطئه میکردند. میتوانست نگران خانوادهاش باشد که فکر میکردند دیوانه شده است. میتوانست نگران ازدحام جمعیت با نیازهای زیاد و طاقتفرسا باشد. میتوانست نگران شاگردان خود شود. میتوانست نگران آیندهٔ خود باشد، چون میدانست سرنوشتش چیست. با وجود همهٔ این موارد نگرانکننده، عیسی نگران نبود. او در کشتی چنان به خواب رفت که گویی گهواره است.
دو) «خواب خداوند تنها از روی کسالت و خستگی نبود، بلکه آرامی در ایمان نیز عامل آن بود، چون همانطور آرامی ایمان وجود دارد همچنین مراقبت ایمان نیز در کار است.» (کول)
د. او را بیدار کردند و گفتند: باد او را بیدار نکرد، دعوا و مشاجرهٔ شاگردان او را بیدار نکرد و پاشیدن آبِ امواج بر روی کشتی او را بیدار نکرد. اما با فریاد کمک شاگردانش فوراً بیدار شد. عیسی مانند مادری است که حین انواع جاروجنجالها خوابیده، اما با کوچکترین سروصدایی از سمت بچهٔ کوچکش، بلافاصله بیدار میشود.
ه. استاد، تو را باکی نیست که غرق شویم؟ به اشارهٔ شاگردان به خود دقت کنید، مقصود آنها این بود که «وای ای عیسی، تو هم با ما در این مشکل سهیمی. بهتر است بیدار شوی و مثل ما، سطل به دست شوی و آبْ خالی کنی، چون الان است که غرق شویم!»
یک) «این حرف آنها خواستهای نبود که از عیسی طلب اقدامی را کند، بلکه اعتراض بر علیه بیتفاوتیِ مبرهن او بود.» (مورگان)
دو) شاگردان ترسیدند، اما همزمان چندین ماهیگیر باتجربه در میان آنها بود. آنها میدانستند که در معرض خطر قرار دارند (لوقا ۲۳:۸)، اما احتمالاً احساس کرده بودند که میدانند چه باید بکنند. آنها در خالیکردن آب کشتی، در پاروزدن باهماهنگی خاص و هدایت کشتی در جهتی مشخص سخت تلاش کردند. اما ناراحت بودند که عیسی به آنها کمک نمیکند.
سه) «ممکن است مسیح و کلیسایی خواب رفته وجود داشته باشد، اما نه مسیح و نه کلیسای او نمیتوانند هلاک شوند. اگر خداوند ما خواب باشد، او نزدیک سُکان کشتی خوابیده است – فقط باید دست خود را بیرون بیاورد و یک باره کشتی را هدایت کند. او خواب است اما فقط تا زمانی میخوابد که ما بلندتر به سمت او فریاد بکشیم. وقتی چنان به دردسر افتادیم که نتوانیم به خود کمک کنیم و تمام وابستگی خود را به او حس کردیم، در آن صورت است که او قدرت خود را آشکار میکند.» (اسپِرجن)
و. عیسی برخاست و باد را نهیب زد: عیسی فقط باد و دریا را ساکت نکرد. او باد و دریا را نهیب زد. این موضوع کنارِ ترسِ شاگردان و آنچه که عیسی در مقصد با آن روبرو خواهد شد، این حس را به وجود میآورد که شیطان در این طوفان نقشی چشمگیر و قابل ملاحظهای داشته است.
یک) نهیب زد… “ساکت شو! آرام باش!”: هنگامی که عیسی دیوها را نهیب میداد و ساکت میکرد، از همین واژهها استفاده میکرد. این نبردهای روحانی با بحران آب و هوا برابری میکردند. «عیسی طوفان سهمگین و دریای موّاج را بهعنوان «نیروی» خطاب کرد که او و شاگردانش را تهدید میکند. هنگامی که عیسی به اقتدار کلام قدرتمند خود نیروی دریا را تحت سلطۀ خود درآورد، دریا رام شد و از تلاطم افتاد.» (لِیْن)
دو) مرقس همچنین میگوید که چند قایق دیگر نیز او را همراهی میکرد. هنگامی که عیسی دریای طوفانی جلیل را آرام میکند، نه تنها خود و شاگردانش، بلکه همۀ سوارانِ قایقهای دیگر را نیز نجات داد.
۲. آیات (۴۰-۴۱) عیسی شاگردانش را نهیب میزند.
سپس به شاگردان خود گفت: «چرا اینچنین ترسانید؟ آیا هنوز ایمان ندارید؟» آنها بسیار هراسان شده، به یکدیگر میگفتند: «این کیست که حتی باد و دریا هم از او فرمان میبرند!»
الف. چرا اینچنین ترسانید؟ آیا هنوز ایمان ندارید؟ عیسی نگفت: «وای، چه طوفانی!» در عوض گفت: «آیا هنوز ایمان ندارید؟» طوفان نتوانست آزار و زحمتی برای عیسی به وجود آورد، اما ناباوری شاگردانش او را آزار داد.
یک) ترس آنها از طوفان نبود که باعث شد عیسی بگوید ایمانی ندارند. قایقی کوچک در طوفانی بزرگ شرایطی ترسناک ایجاد میکند و ترسِ اولیه به خودیِ خود اشتباه نیست. آنچه که شاگردان انتخاب کردند با ترس انجام دهند، تفاوت را به وجود آورد.
دو) عیسی میتوانست بگوید آنها ایمان ندارند، چون کلام او را باور نداشتند. هر یک از آنها شنیدند که عیسی فرمود: «به آن سوی دریا برویم.» (مرقس ۳۵:۴) عیسی نگفت: «بیایید بهترین کاری را که میتوانیم انجام دهیم و شاید در آخر همه غرق شویم.» او قولِ رسیدن امن را داد و شاگردان میتوانستند انتخاب کنند که به این قول اعتماد نمایند، اما این کار را نکردند. از این جهت آنها ایمان نداشتند.
سه) عیسی میتوانست بگوید آنها ایمان ندارند، چون شاگردان، عیسی را به بیتوجهی نسبت به خود متهم نمودند. وقتی او را بیدار کردند، گفتند، «آیا تو را باکی نیست که غرق شویم؟» (مرقس ۳۸:۴) وقتی فکر میکنیم عیسی به ما اهمیتی نمیدهد، نشان میدهد که ایمان نداریم، چون ما به حقیقت در مورد عیسی ایمان نداریم. اعتماد به عیسای خفته ایمانِ عظیمی میطلبد. باید بدانیم که او حتی وقتی فکرش را نمیکنیم به ما اهمیت میدهد و کار میکند. اما خدا به دنبال بنای چنین اعتماد و توکلی در ماست.
چهار) عیسی میتوانست بگوید آنها ایمان ندارند، چون تصویر بزرگتر را فراموش کردهاند. شاگردان باید میدانستند که خداوند اجازه نمیدهد مسیح به منظور هلاکشدن، با قایقی از دریای جلیل عبور کند. آیا ممکن است داستان عیسی با غرقشدن او در حادثهٔ کشتی در دریای جلیل پایان یابد؟ «ترسِ ما اغلب بهشدت احمقانه است و وقتی از پس آن برمیآییم و بعد به آن ترس نگاهی میاندازیم، شرم میکنیم که چنین احمقانه و ناآگاهانه رفتار کردیم. خداوند ما با مهربانی، بیایمانی آنها را سرزنش کرد، چون بیدلیل و نابخردانه بود.» (اسپرجن)
پنج) ما میتوانیم تأکید کنیم: آیا هنوز ایمان ندارید؟ از میان همۀ مردم، حداقل شاگردانِ خودِ عیسی باید ایمان داشته باشند. آیا عیسی همین سؤال را از ما میپرسد؟ «بعد از تمام کارهایی که من در تو و برای تو انجام دادم، چگونه است که شما ایمان ندارید؟»
ب. آنها بسیار هراسان شده: آرامش کامل دریا باید آنها را مملو از آرامش میساخت، اما در عوض، آنها هنگامی که عیسی طوفان را آرام کرد به همان اندازه ترسیدند که وسط طوفان بودند.
ج. این کیست که حتی باد و دریا هم از او فرمان میبرند! شاگردان سؤال خوبی میپرسند: این کیست؟ تنها ممکن است خداوند یهوه باشد که چنین قدرت و اقتداری دارد. «ای یهوه، خدای لشکرها، کیست مانند تو؟ خداوندا، تو نیرومندی و امانت تو احاطهات کرده است. بر خروش دریا فرمان میرانی، و چون امواجش برخیزند، آنها را فرو مینشانی.» (مزمور ۸:۸۹-۹)
یک) شاگردان در چند لحظه، هم انسانیت کامل عیسی و هم کاملبودن الوهیت او را دیدند. آنچه عیسی هست را عیناً دیدند: حقیقتاً انسان و حقیقتاً خدا.
دو) همۀ اینها نشاندهندۀ پایداریِ توجه و عنایت عیسی به قوم خود است. «امروزه بسیاری از مسیحیان فکر میکنند که کشتی در حال غرق شدن است! من از نالۀ برخی از دوستانم که چنین دیدگاهی دارند خسته شدهام. کشتی نمیتواند غرق شود، چرا که عیسی در آن است.» (مورگان)