Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

انجیل یوحنا باب ۱۰ – شبان نیکو

تفاوت بین شبان نیکو و شبان‌های دروغین اسراییل

 

۱. آیات (۱-۲) عیسی برحق و شبان راستین است، و به راهی وارد می‌شود که مناسب و مهیاست.

آمین، آمین، به شما می‌گویم، آن که از در به آغل گوسفندان داخل نشود، بلکه از راهی دیگر بالا رود، دزد و راهزن است. امّا آن که از در به درون آید، شبان گوسفندان است.

الف. آمین، آمین، به شما می‌گویم: این قسمت حداقل از لحاظ موضوعی در انجیل یوحنا بعد از مناقشه با سران دین در مورد آن کور مادرزاد قرار داده شد. سران دین برخوردی بی‌رحمانه و بی‌فایده با آن مرد و والدینش نشان دادند و به‌طور کل با مردم معمولی چنین رفتار می‌کردند. عیسی حس کرد که باید در مورد تضاد بین دل او و عمل به‌عنوان رهبر قوم خدا، و دل و عمل بسیاری از سران دین در آن روزگار سخن گوید.

یک) آمین، آمین: «این عبارت مختص انجیل چهارم است و به‌طور کلی اعلام رسمی دربارهٔ عیسی یا مأموریت او را معرفی می‌کند.» (تنی)

ب. آن که از در به آغل گوسفندان داخل نشود، بلکه از راهی دیگر بالا رود، دزد و راهزن است: رهبران سیاسی و مذهبی اغلب در جهان باستان شبان نامیده می‌شدند (اشعیا ۵۶:۱۱، ارمیا ۱۵:۳) عیسی توضیح داد که هر کسی که گوسفندان را همراهی می‌کند، شبان واقعی نیست. برخی مثل دزد و راهزن هستند. یکی از علائم دزدان و راهزنان نحوهٔ ورود آنها به آغل است.  

یک) موضوع این است که دربی وجود داشت که امکان ورود را فراهم می‌کرد. هرکس که در میان گوسفندان می‌ایستد از آن در وارد نمی‌شود. برخی از راه دیگر وارد می‌شوند.

دو) رهبران دین جایگاه خود بین قوم خدا را که اینجا به‌عنوان گوسفندان از آن یاد شده، با استفاده از ارتباطات شخصی و سیاسی، تحصیلات رسمی، جاه‌طلبی، فریب و فساد به دست آوردند.

ج. آن که از در به درون آید، شبان گوسفندان است: شبان واقعی به شکلی مشروع و مشخص وارد می‌شود: از طریق محبت، فراخواندن، مراقبت و خدمت فداکارانه.

یک) خدا همیشه قصد داشته که قوم او توسط کسانی رهبری، تغذیه و مراقبت شوند که به شکلی شرعی و مطلوب وارد می‌شوند. در به همین دلیل کار گذاشته شده است. برخی همیشه از حصار حائل داخل می‌آیند، ولی خدا حصارها و در را به همین دلیل کار گذاشته است.

دو) «از این رو هرکس را که عیسی بر مَنصب شبانی مقرر نمی‌سازد، کسی جز دزد و راهزن در میان گوسفندان نیست. چنین شخصی توسط عیسی وارد نیامده و به دنبال منفعت دیگری جز مسیح و قوم اوست. جاه‌طلبی، طمع، شیفتهٔ آسایش بودن، میل به لذت از امکانات زندگی، یکه به نظر رسیدن میان جمع، به دنبال منفعت یک خانواده بودن و حتی برای رفع نیاز، همه طریق‌هایی هستند که دزدان و راهزنان وارد کلیسا می‌شوند. و هر کس که به یکی از این طرق وارد می‌شود یا با پرداخت عایده آن منصب یا فریب و حقه و غیره، لایق اسمی بهتر نیست.» (کلارک)

۲. آیات (۳-۶) گوسفندان و شبان‌هایشان.

دربان، در بر او می‌گشاید و گوسفندان به صدای او گوش فرا می‌دهند؛ او گوسفندان خویش را به نام می‌خواند، و آنها را بیرون می‌برد. چون همۀ گوسفندان خود را بیرون بَرَد، پیشاپیش آنها گام برمی‌دارد و گوسفندان از پی او می‌روند، زیرا صدایش را می‌شناسند. امّا هرگز از پی بیگانه نمی‌روند، بلکه از او می‌گریزند، زیرا صدای بیگانگان را نمی‌شناسند.» عیسی این تمثیل را برایشان بیان کرد، امّا آنان درنیافتند بدیشان چه می‌گوید.

الف. دربان، در بر او می‌گشاید: در این توصیف روحانی که عیسی از آن سخن می‌گوید، در آغل گوسفندان، دربانی دارد که آمد و شدها را زیر نظر می‌گیرد. دربان شبان واقعی را می‌شناسد و او را به داخل راه می‌دهد.

یک) آن موقع، گوسفندان از گله‌های مختلف را شب‌هنگام در آغلی مشترک نگهداری می‌کردند، دربانی هم مراقب بود و بر اینکه چوپانان کدام گوسفندان را می‌برند و کدام را می‌آورند، نظارت می‌کرد.

ب. او گوسفندان خویش را به نام می‌خواند، و آنها را بیرون می‌برد: شبان گوسفندان را به نام صدا می‌زند که نشان از رابطه‌ای شخصی با آنهاست. شبان آنها را می‌برد، به عبارتی آنها را هدایت و رهبری می‌کند -بدون اینکه آنها را براند.

یک) «همان‌طور که ما برای اسب، سگ و گاوهایمان اسم داریم، شبان‌ها در مشرق زمین نیز برای گوسفندان خود اسم می‌گذاشتند.» (دادز)

دو) «در جوانی من برخی از چوپانان در کوهستان‌های اسكاتلند نه تنها گوسفندان خود را با نام صدا می‌كردند، بلكه ادعا می‌كردند كه هر گوسفندی نام خود را می‌داند و به آن واکنش نشان می‌دهد.» (بروس)

سه) «در این انجیل، عیسی این گوسفندان را به نام‌های فیلیپس، مریم مجدلیه، توما و شمعون پطرس فرا می‌خواند. هر فراخوان نقطهٔ عطفی در زندگی شاگرد است.» (تسکر)

چهار) آنها را بيرون می‌برد: «در مشرق زمین رسم بود که شبان جلوی گوسفندان خود برود و آنها از مرتعی به مرتعی دیگر او را دنبال می‌کردند.» (کلارک)

ج. زیرا صدایش را می‌شناسند: در آغل‌های مشترک در دوران باستان، شبان فقط با صدای خاص خود گوسفندان را صدا می‌زد و گوسفندانش از بقیه جدا می‌شدند و به دنبال او از آغل بیرون می‌رفتند. گوسفندان در تشخیص صدای شبان خود ماهر هستند.

یک) داستانی هست از مسافری اسکاتلندی که با شبانی از اورشلیم لباسش را عوض کرد و بر آن بود که گوسفندان را هدایت کند: اما گوسفندان دنبال صدای شبان رفتند، نه لباس او.» (دادز)

دو) حین جنگ جهانی اول، تعدادی از سربازان گله گوسفندان را از یک دامنه تپه نزدیک اورشلیم دزدیدند. شبانِ خفته با بیدار شدن متوجه شدن که گله را از دور کرده‌اند. نتوانست آنها را به زور پس گیرد، بنابراین با صدا کردن گله گوسفندان را فراخواند. گله به این صدا گوش کرد و نزد صاحب قانونی خود بازگشت. سربازان نتوانستند گوسفندان را از بازگشت به سمت صدای شبان باز دارند.

د. عیسی این تمثیل را برایشان بیان کرد: این تصویری از از کار عیسی در میان گوسفندانش است و همچنین تصویری از کسی است که به دنبال خدمت کردن میان گوسفندان عیسی است. آدام کلارک شش خصلت خادم مشروع خدا را در ۶ آیهٔ اول یوحنا ۱۰، توصیف می‌کند:

• او راه ورود مناسبی به خدمت دارد.

• او روح‌القدس را می‌بیند که به‌عنوان دربان راه او را به سمت گوسفندان خدا باز می‌کند.

• او می‌بیند که گوسفندان در تعلیم و رهبری از ندای او پیروی می‌کنند.

• او به‌خوبی با گلهٔ خود آشنا است.

• او گله را هدایت می‌کند و آنها را نمی‌راند یا به دنبال سروری کردن بر آنها نیست.

• او جلوی گوسفندان به‌عنوان یک الگو پیش می‌رود.

۳. آیات (۷-۱۰) شبان نیکو جان را محافظت می‌کند و ترویج می‌دهد؛ شبان دروغین حیات را می‌رباید.

پس بار دیگر بدیشان گفت: «آمین، آمین، به شما می‌گویم، من برای گوسفندان، ’در‘ هستم؛ آنان که پیش از من آمدند، همگی دزد و راهزنند، امّا گوسفندان به آنان گوش فرا ندادند. من ’در‘ هستم؛ هر که از راه من داخل شود نجات خواهد یافت، و آزادانه به درون خواهد آمد و بیرون خواهد رفت و چراگاه خواهد یافت. دزد نمی‌آید جز برای دزدیدن و کشتن و نابود کردن؛ من آمده‌ام تا ایشان حیات داشته باشند و از آن به فراوانی بهره‌مند شوند.

الف. من برای گوسفندان، ’در‘ هستم: عیسی از تصویر دیگری از پرورش گوسفند برای رساندن منظورش استفاده کرد. در مراتع، آغل‌ها فقط با یک در ورودی ساخته می‌شدند. درب آغل گوسفندان، خودِ شبان بود. او جلوی درب ورودی دراز می‌کشید تا از گوسفندان مراقبت کند و آنها را از گرگان حفظ بدارد. شبان در واقع خود در بود.

یک) «این سخن در وهلهٔ اول برای مرد طرد شده بیان شد و به او این اطمینان را داد که به جای طرد شدن به علت ارتباط با عیسی، او پذیرش مشارکت خدا و همهٔ خوبان را به دست آورده است.» (دادْز)

ب. آنان که پیش از من آمدند، همگی دزد و راهزنند: کلمهٔ دزد به‌طور ضمنی به فریب و حیله اشاره داد؛ کلمه راهزن نیز به‌طور ضمنی به خشونت و نابودی. اینها همه ربایندهٔ حیات هستند ولی عیسی حیات می‌بخشد و آن را به فراوانی می‌دهد. اینها مجرمین و سارقین دنیای روحانی‌اند.

یک) آلفورد متوجه شد که منظور از آنان که پیش از من آمدند، رهبران مذهبی هستند که در واقع ابزاری در دست شیطان بوده‌اند. همان‌طور که عیسی به برخی از این رهبران مذهبی گفت که پدرشان در واقع شیطان است. «از آنجا که فریسیان رهبرانی کور هستند، آنها شبان‌های دروغین نیز هستند و تحت عنوان گروهی قرار می‌گیرند که در یوحنا ۸:۱۰ دزد و راهزن معرفی شدند.» (تَسْکِر)

دو) «عیسی نمی‌گوید که آنها دزد و راهزن بودند بلکه می‌گوید هستند. این موضوع نشان از تأکید بر روزگار خودش دارد.»‌ (موریس)

سه) «مِیْنْس (كه مرتد شد) از این متن استفاده کرد و استدلالی را بر علیه موسی و دیگر انبیا مطرح نمود، استدلالی به این عنوان که آنها پیش از مسیح بودند. اما آستین پاسخ داد، موسی و پیامبران، نه قبل از مسیح،  بلکه با مسیح آمدند.» (ترپ)

چهار) «کلمات klepthv [kleptes] و lhsthv [lestes]، دزد و راهزن، باید به‌درستی از هم تفکیک شوند. یکی با حیله و مخفی‌کاری و دومی آشکارا و با خشونت عمل می‌کند. یافتن خادمین بدی که هر دو خصوصیت را داشته باشند، دشوار نیست.» (کلارک)

ج. امّا گوسفندان به آنان گوش فرا ندادند: به نظر می‌رسد عیسی می‌خواهد بگوید که گوسفندان او مشخص هستند، زیرا آنها به صدای دزد و راهزنی که دنبال آنها هستند گوش فرا ندادند.

یک) «آنها بدون شک قدرت کنترل بر قوم خدا را در دست گرفتند و آنها را مجبور به اطاعت کردند، اما فرزندان واقعی خدا در صدای آنها چیزی نیافتند که آنها را جذب کند و به چراگاه‌ها هدایت نماید.» (دادْز)

د. نجات خواهد یافت، و آزادانه به درون خواهد آمد و بیرون خواهد رفت: عیسی زندگیِ آرام و راضی‌کننده‌ای که گوسفندان از آن لذت می‌بردند را توصیف کرد، کسانی که او مراقبت شبانی خود را بر آنها پیاده کرد.

یک) به درون خواهد آمد و بیرون خواهد رفت: «این عبارت، به سبک یهودیان، اشاره به تمام کارهایی دارد که شخص در زندگی خواهان انجام دادن آنها هست یا نیست.» (کلارک)

دو) «بیرون و داخل شدن در کتب عهد‌عتیق یک شکل برای بیان فعالیت آزاد زندگی روزمره است. ارمیا ۴:۳۷، مزامیر ۸:۱۲۱، تثنیه ۶:۲۸.» (دادز)

ه. من آمده‌ام تا ایشان حیات داشته باشند و از آن به فراوانی بهره‌مند شوند: عیسی این را گفت تا تفاوت مراقبتِ شبان‌‌گونهٔ خود را با کار رهبران بی‌وفا و نامشروع نشان بدهد. آنها می‌آیند برای دزدیدن و کشتن و نابود کردن. عیسی می‌آید تا حیات را برای مردمش فراهم کند.

یک) کلمهٔ یونانی برای فراوانی، perissos است، که در ریاضیات معنی خاصی دارد و به‌طور کلی مازادی را نشان می‌دهد… به فراوانی حیات را داشتن، امری ورای حیاتی قانعانه است، که در آن قناعت ما مبنی بر این حقیقت است که خدا مترادف است با شرایط اضطراری زندگی ما و قادر است همهٔ نیازهای ما را طبق دولتمندی خویش و جلال در عیسی مسیح فراهم کند.» (بویْس)  

   حیات به فراوانی لزوماً زندگی طولانی نیست.

   حیات به فراوانی زندگی راحت و آسوده خاطر نیست.

   حیات به فراوانی زندگیِ مملو از رضایت و خشنودی در عیسی مسیح است.

دو) «حیات درجاتی دارد. بعضی حیات دارند، اما مثل شمع در حال اتمام، لرزان و رو به اتمام‌اند و مانند آتش در کتان سوزان غیرقابل رویت. بعضی دیگر مملو از حیات، درخشان و سوزان.» (اسپرجن)

       آنکه حیات را به فراوانی دارد، مقاومت نیز دارد.

       آنکه حیات را به فراوانی دارد، انرژی افزون شده در خود دارد.

        آنکه حیات را به فراوانی دارد، حوزهٔ زندگی او نیز گسترده است.

        آنکه حیات را به فراوانی دارد، توانایی انجام خیلی کارها را دارد.

        آنکه حیات را به فراوانی دارد زیادی لبریز از شادمانی است.

        آنکه حیات را به فراوانی دارد برای موفقیت ویژگی‌های لازم را دارد.

سه) گوسفندان با داشتن حیات به فراوانی شبان خود را حرمت می‌نهند و برای او اعتبار محسوب می‌شوند.

۴. آیات (۱۱-۱۵) شبان نیکو جانش را در راه گلهٔ خود می‌دهد.

من شبان نیکو هستم. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد. مزدور، چون شبان نیست و گوسفندان از آنِ او نیستند، هر گاه بیند گرگ می‌آید، گوسفندان را واگذاشته می‌گریزد و گرگ بر آنها حمله می‌برد و آنها را می‌پراکَنَد. مزدور می‌گریزد، چرا که مزدوری بیش نیست و به گوسفندان نمی‌اندیشد. من شبان نیکو هستم. من گوسفندان خود را می‌شناسم و گوسفندان من مرا می‌شناسند، همان‌گونه که پدر مرا می‌شناسد و من پدر را می‌شناسم. من جان خود را در راه گوسفندان می‌نهم.

الف. من شبان نیکو هستم: عیسی این موضوع را با چنان صراحتی بیان کرد که به هیچ‌وجه نمی‌توان برداشت دیگری از سخن او داشت. او مراقبت مناسب شبان‌‌‌گونه از قوم خدا را همان‌طور که در عهدعتیق و در آن فرهنگ توصیف شده، به‌ جا آورد.

یک) عیسی «خود را شبان نیکو اعلام می‌دارد، که نقطهٔ مقابل راهزن است -الگو و سر همهٔ شبانان نیکو، او از همهٔ دزدان و راهزنان: مسیح، در شناخته‌شده‌ترین منصب و پر محبت‌ترینِ آن است.» (آلفورد)

دو) آنچه عیسی به‌عنوان شبان نیکو توصیف کرد در واقع چوپانی بسیار فوق‌العاده است. شبان‌ها ممکن است برای امنیت گوسفندان خطراتی را پذیرا باشند، اما احتمالاً یافتن کسی که به میل خود به‌خاطر گوسفندان خود بمیرد، نادر است.

سه) «در زبان لاتین کلمهٔ پول شبیه کلمهٔ گوسفند است، چون برای بسیاری از رومیان آن روزگار، پشم ارزشمند بود و ثروت آنها در گله‌هایشان محسوب می‌شد. عیسی خداوند ما، شبان ماست: ما نیز ثروت او هستیم.» (اسپرجن)

چهار) جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد: «او همچنان جان خود را می‌نهد. جانی که در مسیح عیسی هست، همیشه در راه ما نهاده می‌شود. او برای ما زندگی می‌کند، و چون او می‌زید، ما نیز زیست می‌کنیم. او زندگی می‌کند تا برای ما شفاعت کند. او زندگی می‌کند تا نمایندهٔ ما در آسمان باشد. او زندگی می‌کند تا بر تقدیرها برای ما حکومت کند.» (اسپرجن)

ب. هر گاه بیند گرگ می‌آید: اعتقاد بر این بود که حیوانات وحشی (گرگ) یا راهزنان (دزد و راهزانان که قبلاً به آنها اشاره شد) گوسفندان را تهدید می‌کنند. سؤال این بود، «چوپان چه خواهد کرد؟»

یک) «هدف از استفاده از کلمهٔ گرگ همانند استفاده از کلمهٔ دزد در آیه ۱۰ است و  تمثیلی است از دشمن بزرگ گوسفندان مسیح.» (آلفورد)

ج. شبان نیکو جان خود را در راه گوسفندان می‌نهد: شبان بد (مزدور) از گوسفندان دفاع نخواهد کرد و وجود گله را فقط به‌خاطر سود خود می‌داند، بلکه شبان نیکو به‌خاطر گوسفندان زندگی می‌کند و می‌میرد.

   شبان نیکو برای گوسفندان ازخودگذشتکی می‌کند (جان خود را…می‌نهد).

   شبان نیکو گوسفندان را می‌شناسد (گوسفندان خود را می‌شناسم). فکر می‌کنیم گوسفندان همه یکسان هستند. شبان می‌داند آنها هر کدام شخصیت و خصوصیات خاص خود را دارند.

   شبان نیکو برای گوسفندان شناخته شده است (گوسفندان من مرا می‌شناسند).

یک) «بین عیسی و گوسفندانش شناختی دوطرفه هست. و وجود این معرفت مدرکی دال بر این است که او شبان است.» (دادْز)

دو) کشیش وفادار، به‌عنوان شبانی پایین دست، همان خصوصیات شبان نیکو را از خود نشان خواهد داد. او برای گوسفندان از خود گذشتگی خواهد کرد، گوسفندان را می‌شناسد و توسط آنها شناخته می‌شود. او چوپان خواهد بود، نه مزدوری که به گوسفندان نمی‌اندیشد. او به هیچ‌وجه قادر نیست این شخصیت‌ها را به اندازهٔ عیسی نشان دهد، ولی باید بازتاب‌دهندهٔ دل و هدف او باشند.

سه) «از چه تعداد آنها دلیلی برای ترسیدن داریم؟ کسانی که شاید مزدور باشند چون هنگام دیدن تعلیم دروغین و خطایی فاحش، مخالفتی با آن نمی‌کنند! آنها مایل‌اند که هر چیزی را به‌خاطر آرامش و سکوت تحمل کنند.» (اسپرجن)

چهار) عنوان شبان یا کشیش ترجمهٔ یونانی همان کلمهٔ شبان است.

د. همان‌گونه که پدر مرا می‌شناسد و من پدر را می‌شناسم: کار عیسی به‌عنوان شبان نیکو ریشه در رابطهٔ نزدیک او با خدا و پدرش داشت.

۵. آیهٔ (۱۶) عیسی در مورد گوسفندان دیگر سخن گفت.

گوسفندانی دیگر نیز دارم که از این آغل نیستند. آنها را نیز باید بیاورم و آنها نیز به صدای من گوش فرا خواهند داد. آنگاه یک گله خواهند شد با یک شبان.

الف. گوسفندانی دیگر نیز دارم که از این آغل نیستند: این دیگر گوسفندان ایمانداران غیریهودی هستند و جزء گلهٔ اسرائیل نیستند. عیسی گفت که باید این گوسفندان را نیز بیاورد، آنها نیز به صدای او گوش فرا خواهند داد.

یک) «تصور نکنید که من جان خود را برای یهودیان، جدا از بقیهٔ مردم، فدا می‌کنم. نه: من برای غیر یهودیان جان خود را می‌نهم؛ چون به فیض، نقشه‌ای پر رحمت و هدف محبانهٔ خدا، من باید طعم مرگ را برای همه بچشم، عبرانیان ۹:۲؛ و اگرچه آنها اکنون از آغل نیستند ولی آنها که ایمان می‌آورند باید با ایمانداران یهودی‌زاده متحد شوند و یکی آغل را تحت شبانی یک نفر تشکیل دهند، (افسسیان ۱۳:۲-۱۷).» (کلارک)

ب. یک گله خواهند شد: مقصود از آغل گوسفندان بخشی از گله در ساختار خاص خود یا حصارکشی جداگانه است. شبان باید گوسفندان را به گروه‌ها مختلف تقسیم‌بندی کنند تا قادر به نگهداری از آنها باشد. یک گله هست و یک شبان؛ ولی عیسی گوسفندان خود را از بیش از یک آغل (گروه یا ساختار قومی) فرا می‌خواند.

یک) صحبتی از وحدت سازمان نشده است. ممکن است دسته‌های مختلفی وجود داشته باشد، گرچه تنها یک گَله هست.» (دادْز)

دو) «این گله عظیم‌شده را چه کسی باید کنار هم نگه دارد و مراقبت لازم از دشمنان خارج را فراهم آورد؟ نه دیوارهای حصار مانند و قدرت شبان. اتحاد و امنیت قوم مسیح بستگی به موقعیتی دارد که آنها نسبت به او می‌یابند.» (بروس)

سه) «اتحاد از این واقعیت ناشی می‌شود که همهٔ گوسفندان مجبور  نیستند عضو یک دسته باشند، بلکه همهٔ آنها از یک شبان حرف شنوی دارند و به او پاسخ می‌دهند و از او اطاعت می‌کنند. این اتحاد کلیسایی نیست؛ این اتحاد وفاداری به مسیح است.» (بارْکلی)

چهار) «آنها که با مسیح یکی هستند، حس قوم و خویشی نسبت به هم دارند،‌ نوعی از قبیله‌گرایی است که نمی‌توانند آن را از خود دور کنند. چندی پیش کتابی عالی و پربرکت را می‌خواندم که نویسندهٔ آن بسیار به خدا نزدیک زندگی کرده بود و می‌دانستم که توسط کسی نوشته شده بود که توافقی کم با او داشتم، پس نخواستم در وجوهی که به‌طور مشخص بر خودم مکاشفه شده‌اند توسط او تأدیب شوم. ولی خداوند را متبارک خواندم که در میان همهٔ موهوماتی که به قلم می‌کشید، حقیقت حیاتی را می‌شناخت و به خداوند خود نزدیک زیسته بود.» (اسپرجن)

پنج) یکی از اولین مترجمین کتاب‌مقدس به نام جِروم، هنگانی که نسخهٔ لاتین خود که بسیار هم مؤثر واقع شد را ترجمه می‌کرد، در این آیه به جای یک گله از یک آغل استفاده کرد. خوانش عامیانهٔ او از زبان لاتین سبب بنیان تعلیمی اصل انحصار در کلیسای کاتولیک رومی شد.

شش) «در نسخهٔ جِروم، عیسی به نظر می‌گوید که تنها یک سازمان وجود دارد و از این رو نتیجه‌گیری می‌شود که جدا از آن سازمان، یعنی کلیسای کاتولیک رومی، نجات به هیچ وجه میسر نخواهد بود. این سبب ایجاد تعلیم رسمی کلیسای روم شد.» (بویس)

۶. آیات (۱۷-۱۸) عیسی ادعا کرد که بر مرگ و زندگی کنترل دارد.

پدر، مرا از این رو دوست می‌دارد که من جان خود را می‌نهم تا آن را بازستانم. هیچ‌کس آن را از من نمی‌گیرد، بلکه من به میل خود آن را می‌دهم. اختیار دارم آن را بدهم و اختیار دارم آن را بازستانم. این حکم را از پدر خود یافته‌ام.»

 

 

الف. پدر، مرا از این رو دوست می‌دارد: خدای پدر زیبایی شخصیت و از خودگذشتگی را در خدای پسر دید و به همین خاطر او پسر را بیش از همه دوست داشت.

ب. تا آن را بازستانم…اختیار دارم آن را بازستانم: از این نظر، می‌توان گفت که عیسی خود را از مرگ فراخواند. او قدرت آن را داشت که جان خود را بدهد و قدرت آن را داشت که دوباره آن را پس بگیرد.

یک) «هر شخص معمولی هنگام مرگ به قولی تنها بدهی طبیعت را می‌پردازد. اگر حتی قرار بود به‌خاطر دوستش جان دهد، در واقع کمی زودتر از موعد آنچه باید نهایتاً بپردازد را تسلیم می‌نماید، اما مسیح غیرفانی بود و تنها بدان خاطر مرد چون می‌بایست خود را در بند عهد قرار دهد و برای گوسفندان رنج بیند.» (اسپرجن)

دو) هرکسی می‌تواند جان خود را بنهد، اما تنها عیسی بود که می‌توانست آن را بازستاند. از آنجا که عیسی قدرت به دست آوردن زندگی خود را دارد، این گواه رابطهٔ بی‌نظیر او با پدرش است.

سه) تعجب نمی‌کنیم که برج‌دیده‌بانی (شاهدان یهوه) انکار می‌کنند که عیسی می‌تواند جان خود را دوباره باز پس بگیرد. با این حال گروهی دیگر (مانند معلمان مدرن جنبش ایمان کنت کوپلند، کنت هاگین، فرد پرایس و دیگران) این‌گونه تعلیم می‌دهند که عیسی به‌عنوان یک قربانی در جهنم رنج برد و تنها با مداخلهٔ خدای پدر نجات یافت، به این معنی که عیسی قدرت نداشت جان خود را باز ستاند.

ج. این حکم را از پدر خود یافته‌ام: مرگ عیسی کاملاً داوطلبانه بود، اما به هیچ‌وجه یک خودکشی غیرمستقیم نبود. این بخشی از برنامه‌ای بود برای تسلیم شدن به مرگ و سپس پیروزمندانه از آن زنده بیرون آمدن، مطابق حکمی که از خدای پدر دریافت کرده بود.

۷. آیات (۱۹-۲۱) عیسی متهم شد که دیوانه و دیو‌زده است.

به سبب این سخنان، دیگر بار میان یهودیان اختلاف افتاد. بسیاری از ایشان گفتند: «او دیوزده و دیوانه است؛ چرا به او گوش می‌دهید؟» امّا دیگران گفتند: «اینها سخنان یک دیوزده نیست. آیا دیو می‌تواند چشمان کوران را بگشاید؟»

الف. به سبب این سخنان، دیگر بار میان یهودیان اختلاف افتاد: مجدداً نشان داده شد که عیسی خط حائل بشریت است. بشر به دو دسته تقسیم شد: کسانی که عیسی را می‌پذیرند یا کسانی که او را رد می‌کنند.

ب. او دیوزده و دیوانه است: عیسی ادعاهای تندروانه‌ای در مورد خود می‌کند و می‌گوید که مردم بر سر او به دو گروه تقسیم می‌شوند. برخی ایمان داشتند که او همانی بود که می‌گفت. دیگران ایمان داشتند که هر کس ادعا کند که خداست، همان‌طور که عیسی ادعا کرده بود، یا دیوزده است یا دیوانه.

یک) ویلیام بارکلی به‌درستی چنین نوشت: «یا عیسی مجنونی خودبزرگ‌بین بود یا پسر خدا.» با آنچه که از عیسی می‌دانیم، آیا انصاف است که بگوییم او دیوانه بود؟

   سخنان عیسی سخنان یک دیوانه نبود؛ بلکه نهایت عقلانیت در آنها دیده می‌شد.

   اعمال عیسی اعمال یک مجنون خود‌بزرگ‌بین نبود؛ بلکه کاملاً از خود گذشته بودند.

   تأثیر کار عیسی همانند یک دیوانه نبود. در عوض، او میلیونها انسان را به سمت نیکویی هدایت کرد.

دو) «جای تعجب بود که آسمان از شرم شنیدن این سخنان کفرآمیز عرق‌ریزان نشد، زمین ذوب نشد و جهنم گشوده نشد.» (ترپ)

سه) «و او چه کار می‌کرد تا لیاقت این همه را داشته باشد؟ چرا او به نادان راهنمایی می‌داد و به مردم بدبخت می‌گفت که او برای نجات جان آنها می‌خواهد بمیرد! محبت حیرت‌انگیز خدا، و ناسپاسی و لجاجت مردمان!» (بارکلی)

ج. اینها سخنان یک دیوزده نیست. آیا دیو می‌تواند چشمان کوران را بگشاید؟ کارهای معجزه‌آسایی مانند گشودن چشم نابینایان می‌تواند گواهی معتبر باشد، اما فقط وقتی در هماهنگی با ایمان به کلام خدا باشند. این افراد هم اعمال عیسی را بررسی کردند و هم سخنان او.

عیسی در عید تقدیس

۱- آیات (۲۲-۲۳) عید وقف در زمستان

زمان برگزاری عید وقف در اورشلیم فرا رسیده بود. زمستان بود و عیسی در محوطۀ معبد، در ایوان سلیمان راه می‌رفت.

الف. عید وقف: این عید (که به آن Hanukkah نیز معروف است) پاکسازی و تقدیس مجدد معبد را پس از سه سال هتک حرمت توسط آنتیوخوس اپیفانس، پادشاه سوریه (در سال ۱۶۴ یا ۱۶۵ قبل از میلاد) جشن می‌گرفتند.

یک) پس از حملهٔ آنتیوخوس به اورشلیم، او حکومتی وحشت‌آفرین بر یهودیان شهر برقرار نمود. بارکلی چنین ذکر کرد:

   آنتیوخوس میلیون‌ها عدد طلا و نقره از خزانه معبد سرقت کرد.

   آنتیوخوس گفت که داشتن نسخه‌ای از شریعت موسی، مجازات مرگ دارد.

   آنتیوخوس گفت كه ختنه كردن كودک مجازات اعدام دارد.

   در دورهٔ آنتیوخوس، مادرانی که فرزندان خود را ختنه می‌کردند، باید در حالی که فرزندانشان به گردنشان آویزان بود، به صلیب کشیده می‌شدند.

   در دورهٔ آنتیوخوس معبد به محل تن‌فروشی تبدیل شد.

   در دورهٔ آنتیوخوس، قربانگاه بزرگ به محلی برای قربانی گذراندن برای خدای یونان زئوس تبدیل شد.

   در دورهٔ آنتیوخوس، خوک‌ها در محل قربانگاه بزرگ قربانی می‌شدند.

   در زمان آنتیوخوس ۸۰۰۰۰ یهودی کشته ‌شدند و تعدادی معادل این مقدار به‌عنوان برده فروخته ‌شدند.

دو) ظهور مکابی‌ها به این دوره وحشت پایان داد. «معروف است هنگامی که معبد پاکسازی شد و شمع هفت شاخهٔ عظیم دوباره روشن شد، فقط خمرهٔ روغن پاک پیدا شد. آن خمره هنوز سالم بود و هنوز مهر خاتمی کاهن اعظم بر آن بود. در شرایط معمول، این روغن برای یک روز روشن نگه داشتن چراغ‌ها کافی بود. اما با یک معجزهٔ هشت روز باقی ماند، تا اینکه روغن جدید مطابق فرمول صحیح آماده شد و برای استفادهٔ مقدس آن تقدیس شد.» (بارکلی)

سه) زمستان بود: «ceimwn hn به معنی  هوای طوفانی یا بارانی است.» (کلارک) «معنای این واژه باید این باشد: هوا طوفانی بود یا بادشدیدی در حال وزیدن بود.» (ترنچ)

ب. در محوطۀ معبد… راه می‌رفت: این رویارویی دیگر بین عیسی و سران دین در محوطهٔ معبد است. اگرچه به نظر نمی‌رسد که هنگام این رویارویی عیسی مشغول تعلیم باشد.

یک) ایوان سلیمان نام رواقی بود که در امتداد ضلع شرقی صحن بیرونی معبد هیرودیس قرار داشت. در کتاب اعمال رسولان این مکان، همان جایی است که، پطرس جماعتی را خطاب کرد که برای دیدن آنکه از لنگیِ مادرزاد بر دروازهٔ زیبا شفا یافته بود گردآمده بودند، و مجدداً به‌عنوان مکانی که ایمانداران اورشلیم مرتب برای شهادت عمومی به عیسی به‌عنوان مسیح جمع می‌شدند (اعمال ۱۱:۳؛ ۱۲:۵).»

 

دو) «به نظر می‌رسد که این قسمت ساختاری بسیار کهنه داشت و تصور بر این بود که بخشی از معبد سلیمان است، اگرچه این باور بنیانی مناسب نداشت» (موریس)

۲- آیات (۲۴-۲۵) عیسی به سؤالات خصمانهٔ رهبران مذهبی پاسخ داد.

یهودیان بر او گرد آمدند و گفتند: «تا به کِی می‌خواهی ما را در تردید نگاه داری؟ اگر مسیح هستی، آشکارا به ما بگو.» عیسی پاسخ داد: «به شما گفتم، امّا باور نمی‌کنید. کارهایی که من به نام پدر خود می‌کنم، بر من شهادت می‌دهند.

الف. یهودیان بر او گرد آمدند: حرفی از این كه عیسی در معبد درس می‌داد، زده نشده فقط گفته شده که در معبد راه می‌رفت (یوحنا ۲۳:۱۰). حس می‌شود که هنگام پیاده‌روی برای عیسی کمینی خصمانه گذاشتند.

یک) «در اینجا سران قوم یهود او را دوره کردند و با هدف شومی راه گریز او را مسدود کردند.» (دادز)

ب. تا به کِی می‌خواهی ما را در تردید نگاه داری؟ اگر مسیح هستی، آشکارا به ما بگو: سران مذهبی (که اینجا دوباره یهودیان نامیده شدند) از گوش دادن یا ایمان به عیسی امتناع ورزیدند. آنها تلاش می‌کردند كه عیسی را به‌خاطر بی‌ایمانی خود سرزنش کنند (تا به کِی می‌خواهی ما را در تردید نگاه داری؟)

یک) این حرف مثل این بود که به پلیس راهنمایی و رانندگی بگویید که باید هر ۱۰۰ متر یک علامت محدوده سرعت بگذارد، در آن صورت قبول می‌کنید محدودهٔ سرعت را حفظ کنید.

دو) «یهودیان این سؤال را با بدنیتی بسیار پرسیدند: آنها می‌خواستند او را وادار كنند كه خود را پادشاه یهودیان اعلام دارد تا نزد فرماندار رومی به او اتهام وارد آورند و با این کار گستاخانه القا کردند که تمام مدرکی که وی تاکنون از رسالت الهی خود به آنها ارائه داده، بی‌ارزش است.» (کلارک)

ج. به شما گفتم، امّا باور نمی‌کنید: عیسی به‌طور خاص در میان یهودیان از خود به‌عنوان مسیح موعود یاد نمی‌کرد. او چنین کرد چون مسیح کلمه‌ای با مضمون سیاسی و حتی نظامی بود که عیسی میل داشت از آن دوری جوید. با این حال عیسی به حق بگوید که به طرق مختلف گفته است که گفتم، امّا باور نمی‌کنید.

من به شما گفتم، من از آسمان آمده‌ام (یوحنا ۱۳:۳، ۳۸:۶).

من به شما گفتم، هرکس به من ایمان بیاورد زندگی ابدی دارد (یوحنا ۱۵:۳).

من به شما گفتم، من پسر بی‌همتای خدا هستم (یوحنا ۱۹:۵-۲۳).

من به شما گفتم، من همهٔ بشریت را داوری خواهم کرد (یوحنا ۱۹:۵-۲۳).

من به شما گفتم، همه باید مرا همان‌طور حرمت نهند که خدای پدر را حرمت گذاشته‌اند (۲۳-۱۹:۵).

من به شما گفتم، تمام کتاب‌مقدس یهودیان در مورد من است (یوحنا ۳۹:۵).

من به شما گفتم، من خدای پدر را کاملاً  هویدا می‌کنم (یوحنا ۲۸:۷).

من به شما گفتم، من همیشه خدا را خشنود می‌کنم و هرگز گناه نمی‌کنم (یوحنا ۲۹:۸، ۴۶:۸).

من به شما گفتم، من به‌طور خاص از سوی خدا فرستاده شده‌ام (۴۲:۸).

من به شما گفتم، من قبل از ابراهیم باشد، من هستم (یوحنا ۵۸:۸).

من به شما گفتم، من پسر انسان هستم که توسط دانیال نبوت شده بود (یوحنا ۳۷:۹).

من به شما گفتم، خودم را از مردگان زنده خواهم کرد (یوحنا ۱۷:۱۰-۱۸).

من به شما گفتم، نان حیات هستم (یوحنا ۴۸:۶).

من به شما گفتم، نور جهان هستم (یوحنا ۱۲:۸).

من به شما گفتم، من در هستم (یوحنا ۹:۱۰).

من به شما گفتم، من شبان نیکو هستم (یوحنا ۱۱:۱۰).

یک) در مورد عیسی مسئله این نبود که او کیست و از کجا آمده است. مشکل این بود که رهبران دینی بی‌ایمانی خود را می‌خواستند به گردن عیسی بیندازند.

دو) «توجه کنید که گفت اما باور نمی‌کنید که به‌طور خاص به زمان حال اشاره دارد و گذشته‌ را در نظر نمی‌گیرد و به ریشهٔ مشکل می‌پردازد.» (موریس)

سه) عیسی به‌طور خاص خود را به‌عنوان مسیح موعود بر کسانی آشکار نمود که عضوی از جامعهٔ یهودی نبودند، برای مثال کسی مثل زن سامری ۱:۴-۲۶. در برخورد با آنها، احتمال سوءِ‌برداشت در مورد اینکه عیسی ممکن است که باشد و برای چه کاری آمده باشد، کم بود.

د. کارهایی که من به نام پدر خود می‌کنم، بر من شهادت می‌دهند: عیسی با سخنان خود به آنها گفته بود كه او كیست. با این حال کارهای عیسی نیز اثبات کرد که او فرستادهٔ خداست و حرف‌های او صحیح است.

یک) «این معجزات می‌گویند من که هستم. آنها معجزاتی هستند که به قدرت پدرم انجام می‌دهم، یعنی کاملاً به‌عنوان نمایندهٔ او. این معجزات نشان می‌دهند که او چه نوع مسیحی برای شما فرستاد و آن من هستم.» ( دادز)

۳. آیات (۲۶-۲۹) عیسی به زبان ساده وضعیت سران دین را به آنها توضیح می‌دهد.

امّا شما ایمان نمی‌آورید، زیرا از گوسفندان من نیستید. گوسفندان من به صدای من گوش فرا می‌دهند؛ من آنها را می‌شناسم و آنها از پی من می‌آیند. من به آنها حیات جاویدان می‌بخشم، و به‌یقین هرگز هلاک نخواهند شد. کسی آنها را از دست من نخواهد ربود. پدر من که آنها را به من بخشیده از همه بزرگتر است، و هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از دست پدر من برُباید.

الف. امّا شما ایمان نمی‌آورید، زیرا از گوسفندان من نیستید: رهبران مذهبی می‌خواستند كه عیسی صریحاً سخن گوید و اینجا او صریح‌تر از آنچه كه احتمالاً می‌خواستند سخن گفت. عیسی قبلاً به آنها گفته بود كه آنها شبان واقعی نیستند (یوحنا ۵:۱۰ و ۸:۱۰ و ۱۰:۱۰ و ۱۲:۱۰-۱۳). عیسی به آنها گفت که آنها حتی گوسفند واقعی هم نبودند، چون گوسفندان مسیح به او ایمان می‌آورند و صدای او را می‌شنود.

یک) «آنها نه تنها شبان‌های قابل اعتماد برای قوم نیستند، بلکه نشان می‌دهد که دیگر نباید از زمرهٔ گوسفندانی به حساب آیند که به صدای او توجه می‌کنند.» (تَسکِر)

دو) «بی‌ایمانی شما قطعاً مدرکی است دال بر اینکه انتخاب‌شده نیستید، شما به روح‌القدس خوانده‌ شده‌اید و هنوز در گناهید.» (اسپرجن)

سه) «هر کسی که بدون تعصب این متن را بخواند به‌راحتی می‌بیند که خداوند ما اصلاً القا نمی‌کند که این افراد نمی‌توانند ایمان بیاورند، زیرا خدا این کار را برای آنها غیرممکن کرده بود، بلکه فقط به این دلیل که آنها کلام مسیح را نشنیدند و از او پیروی نکردند، که کل بحث خداوند ما اثبات می‌کند که آنها چنین کرده‌اند.» (کلارک)

ب. من به آنها حیات جاویدان می‌بخشم، و به‌یقین هرگز هلاک نخواهند شد: عیسی فواید و برکاتی را شرح می‌دهد که به گوسفندانش عطا می‌شود. آنها حیات جاویدان دارند که توسط عیسی عطا شده است. این حیات جاوید اکنون آغاز می‌شود، اما فراتر از حیات جسمانی است.

یک) «ما نباید از این نکته غافل شویم که در حقیقت زندگی جاوید پایان ندارد. این جنبه از صحبت است که اینجا چشمگیر است.» (موریس)

دو) «حیات جسمانی شاید نابود شود، ولی آنها که با ایمان به پسر خدا متحد شده‌اند، آنها که به گلهٔ شبان حقیقی تعلق دارند، هرگز نمی‌توانند حیات حقیقی را از کف دهند، چون که او آن را ایمن می‌گذارد.» (بروس)

سه) «تنها طریقی که بدان واسطه جانی نجات می‌یابد این است که آن جان در عیسی اسکان یابد؛ اگر چنین نکند، همچون شاخه‌ای خشک دور انداخته می‌شود و پژمرده می‌‌گردد. پس به این شکل می‌دانیم آنها که در مسیح پیوند خورده‌اند، در او ساکن خواهند شد.» (اسپرجن)

ج. هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از دست پدر من برُباید: این انتظار می‌رود که شبان نیکو از گوسفندان خود به‌خوبی مراقبت کند. گوسفندان در دست شبان نیکو ایمن و خاطر جمع هستند.

د. هیچ‌کس نمی‌تواند آنها را از دست پدر من برُباید: گوسفندان خدا امنیت را در دست شبان نیکو و خدای پدر می‌یابند. دلگرم‌کننده است که بدانید دستانی که جهان را خلق کرده‌اند، ایماندار را در خود حفظ می‌دارند.

یک) پدر من…از همه بزرگتر است: «قدرتمندتر از تمام توان انسان‌ها و شیاطین. کسی که خدا را دوست دارد باید خوشبخت باشد؛ و کسی که از او بترسد نیازی به ترس از هیچ چیز تا ابد ندارد.» (کلارک)

۴. آیات (۳۰-۳۳) عیسی یگانگی خودش با پدر را اعلام کرد.

«من و پدر یکی هستیم.» آنگاه بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند. عیسی به ایشان گفت: «کارهای نیکِ بسیار از جانب پدر خود به شما نمایانده‌ام. به سبب کدامین یک از آنها می‌خواهید سنگسارم کنید؟» پاسخ دادند: «به سبب کار نیک سنگسارت نمی‌کنیم، بلکه از آن رو که کفر می‌گویی، زیرا انسانی و خود را خدا می‌خوانی.»

الف. من و پدر یکی هستیم: این جمله‌ای بسیار مهم در مورد الوهیت عیسی و ماهیت اقنوم تثلیث است. من و پدر بدان معناست که پدر و پسر یک شخص نیستند، این تعلیم یگانگی عیسی را رد می‌کند (که در دوران باستان به سبِلانیسم معروف بود). یکی هستیم یعنی که پدر و پسر در ذات مساوی هستند، در اصل آنچه رد می‌کنند خدا نبودن عیسی است (که در دوران باستان به آریانیسم معروف بود).

یک) «ابتدای امر در ذات یکی هستند، ولی در عمل نیز چنین‌اند، و در قدرت و در اراده.» (آلْفورد)

دو) «دقت کنید که یک در واقعیت جنسیتی خنثی دارد و مذکر نیست: پدر و پسر شخصاً یکی نیستند، بلکه ذاتاً چنین‌اند.» (آلْفورد) «در این جمله من و پدر یکی هستیم کلمهٔ یک خنثی است و به معنای یک جوهره می‌باشد: مذکر نیست که در این صورت یک شخص می‌شد.» (ترِنْچ)

سه) مخالفین الوهیت عیسی می‌گویند که یگانگی‌ای که عیسی با پدر داشت تنها یگانگی و اتحاد در هدف و مأموریت بود -درست مثل زن و شوهر یا پدر و پسر که ممکن است در مأموریت در هدفی متحد باشند، اما یک شخص نباشند. اولاً ما در این مورد که کتاب‌مقدس تعلیم می‌دهد که پدر و پسر یک شخص هستند، بحثی نمی‌کنیم، آنها یک خدا هستند. ولی در شخص متفاوتند. دوم اینکه چنین دیدگاهی واضح‌ترین نکته را نادیده می‌گیرد: حتی یگانگی هدف و مأموریت بین شوهر و همسر یا پدر و پسر تنها بدان خاطر وجود دارد که آنها به شکلی مساوی و کامل انسان هستند. پدر و پسر این یگانگی منحصر را دارا می‌باشند چون به شکلی مساوی و کامل خدا هستند، یعنی وجودی آسمانی.

چهار) عیسی هم می‌خواست ما یکی باشیم، درست همان‌طور که او و پدر یکی بودند (یوحنا ۱۱:۱۷، ۲۱:۱۷). چنین یگانگی‌ای نمی‌تواند بدون برابری در ذات وجود داشته باشد و همهٔ ایمانداران چنین برابری را دارند (غلاطیان ۳: ۲۸-۲۶)، حتی هنگامی که پدر و پسر چنین تساوی‌ای را دارند.

پنج) کارهای نیکِ بسیار از جانب پدر خود به شما نمایانده‌ام: «تمام کارهای او با هدایت پدر انجام شد (۱۹:۵)؛ آنها کارهای نیک (erge kala کارهای زیبا) بودند، نه تنها بدان خاطر که اطاعت از پدر به حساب می‌آمده‌اند بلکه بدان خاطر که عمل برکت دادن انسان نیز محسوب می‌شدند.» (بروس)

ب. آنگاه بار دیگر یهودیان سنگ برداشتند تا سنگسارش کنند: این حقیقت که سران دین جملهٔ من و پدر یکی هستیم را کفر پنداشتند ثابت می‌کند که عیسی بیشتر از یگانگی هدف و اراده سخن گفت. آنها واکنشی غلط نشان دادند ولی فهمیدند که عیسی چه گفته است.

یک) «مقصود یونانیان حقیقتاً این بود که رفتند و سنگ برداشتند تا او را سنگسار کنند.» (بارْکلی)

دو) مشخص است که بحث را باختند. ‌نتوانستند به چیزی در کلام یا عمل عیسی اشاره کنند که نشان دهد او مسیح نیست.

سه) «در شریعت نوشته شده که کفر باید با سنگسار مجازات شود (لاویان ۲۴:۱۶). اما این مردان اجازه ندادند که اصل شریعت روند خود را طی کند.» (موریس)

چهار) «اگر نمی‌توانند به بحث با استدلالی منطقی پاسخ دهند، پس می‌توانند به سنگ پاسخی دندان‌شکن بدهند. اگر نمی‌توانید استدلال را سرنگون کنید، شاید بتوانید استدلال‌آورنده را هلاک سازید.» (اسپرجن)

ج. زیرا انسانی و خود را خدا می‌خوانی: یهودیان روزگار عیسی به‌وضوح متوجه بودند که شاهدان یهوه و دیگران چه نکته‌ای را نادیده‌ گرفته‌اند -آنها متوجه نیستند که عیسی به‌وضوح ادعای خدا بودن کرد.

یک) «او خود را خدا نمی‌خواند، در واقع خود را هیچ‌چیز نمی‌خواند بلکه در کلام و عمل نشان می‌دهد که حقیقتاً کیست -پسری که توسط پدر فرستاده شد تا حیات و نور را بر بشریت جاری نماید.» (بروس)

دو) «هرگز برای انسان کفر محسوب نمی‌شد که ادعای خدا بودن کند. قابل توجه است که عیسی هرگز غیظی از خود ابراز ننمود هنگامی که خود را خدا خواند؛ ولی اگر انسانی صِرف بود، هیچ‌کس نمی‌توانست گناهش را با انزجاری بیشتر بنگرد.» (دادْز)

۵. آیات (۳۴-۳۹) عیسی از مزامیر ۸۲ و کارهای خود استدلالی ارائه می‌دهد.

عیسی به آنها پاسخ داد: «مگر در تورات شما نیامده است که ”گفتم، شما خدایانید“ ؟ اگر آنان که کلام خدا به ایشان رسید، ’خدایان‘ خوانده شده‌اند -و هیچ بخش از کتب مقدّس از اعتبار ساقط نمی‌شود- چگونه می‌توانید به کسی که پدر وقف کرده و به جهان فرستاده است، بگویید ”کفر می‌گویی،“ تنها از آن رو که گفتم پسر خدا هستم؟ اگر کارهای پدرم را به جا نمی‌آورم، کلامم را باور نکنید. امّا اگر به جا می‌آورم، حتی اگر کلامم را باور نمی‌کنید، دستِ‌کم به آن کارها ایمان آورید تا بدانید و باور داشته باشید که پدر در من است و من در پدر.» آنگاه دیگر بار خواستند گرفتارش کنند، امّا از دست ایشان به در شد.

الف. عیسی به آنها پاسخ داد: سران دین عیسی را محاصره کردند (یوحنا ۲۴:۱۰) و اکنون سنگ‌هایی را در دست داشتند تا او را سنگسار کنند (یوحنا ۳۱:۱۰) عیسی وحشت و فرار نکرد؛ او با قدرت کلام خود جلوی آنها را گرفت. او به آنها پاسخ داد همان‌طور که خاخامی تحصیل‌کرده با خاخام‌های تحصیل‌کردهٔ دیگر سخن می‌گوید.

یک) «عیسی تهمت کفرگویی را با استدلالی از کتاب‌مقدس، از نوعی که خود آنها با آن کاملاً آشنا بودند، رد کرد… سؤال او موضوع جالبی را برای بحث میان خاخام‌ها ایجاد می‌کرد» (بروس)

ب. مگر در تورات شما نیامده است که ”گفتم، شما خدایانید“ ؟ داوران در مزامیر ۸۲ «خدا» نامیده شدند چون آنها در منصب خود سرنوشت افراد دیگر را تعیین می‌كردند. همچنین، در خروج ۶:۲۱ و ۸:۲۲-۹ خدا، داوران زمینی را «خدایان» خوانده است.

یک) «كلمهٔ شریعت در اینجا معنای گسترده‌ای دارد، كل کتب عهد‌عتیق ، مانند [یوحنا] ۳۲:۱۲، ۲۵:۱۵» (آلفورد)

دو) «آنها حق داشتند که چنین متمایز باشند، چون ارادهٔ الهی را، هرچند به شکلی ناقص، نماینده بودند، تا حدی که برای اجرای کلام او خوانده شدند.» (تسکر)

ج. اگر آنان که کلام خدا به ایشان رسید، ’خدایان‘ خوانده شده‌اند: عیسی استدلال کرد، “اگر خدا به این داوران ناعادل عنوان ’خدایان’ را به دلیل مقامشان داد، چرا کفر می‌دانید که من خودم را ’پسر خدا’ بدانم با توجه به شاهدین و معجزاتم؟»

یک) «بحث از بزرگتر به کوچکتر است. اگر به هر شکلی آنها خدا خوانده شده‌اند -پس به‌جاتر از همه است که او نیز چنین خوانده شود.» (آلفورد)

دو) عیسی جمله «خدایانید» را در مزامیر ۸۲ در مورد تمام بشریت یا همهٔ ایمانداران به کار نبرد. استفاده از کلمهٔ خدایان در مزامیر ۸۲ استعاره بود. عیسی از آن استعاره بهره برد تا هم جهل و هم تناقض‌گویی تهمت‌زنندگان خود را برملا کند.

سه) «هدف ژرف‌تر این استدلال این است که به آنها نشان دهد ایده‌ٔ یکی بودن انسان و خدا، در عهد‌عتیق بیگانه نیست، اما می‌خواست انواع و سایه‌های او را به‌عنوان خدا-انسان به ثمر نشاند.» (آلفورد)

د. هیچ بخش از کتب مقدّس از اعتبار ساقط نمی‌شود: این قاعده‌ای کلی برای کل کتب‌مقدس است، اما عیسی در این قسمت نشان داد که برای آیه‌ای مبهم که نکتهٔ اصلی بستگی به یک کلمه داشت، خدا از آن برای اشاره به داوران انسانی استفاده کرد. چنین امری به زیبایی نشان می‌دهد که کلام کتب‌مقدس ملهم است و تنها موضوعات و انگاره‌هایی کلی را مطرح نمی‌کنند.

یک) «این بدان معناست که با اشکال گرفتن از کتب‌مقدس، نمی‌توان آن را از منشأ قدرتش جدا کرد.» (موریس)

دو) «کتاب‌مقدس را نمی‌توان منسوخ یا باطل کرد (۱۳:۷)؛ نمی‌توان وقتی تعالیم آن ناراحت‌کننده هستند آن را منسوخ اعلام کرد.»

سه) «باید دقت کنید که این جمله را در رابطه با برخی از اعلام‌ها که ممکن است در عهد‌عتیق کلیدی باشند، مطرح نشده، بلکه آنچه است که شاید بتوان آن را بدون اینکه قصد توهین داشته باشیم، آیاتی معمولی نامید.» (موریس)  

چهارم) کلام خدا را نمی‌توان شکست، بلکه در مقابل هر چه قرار گیرد آن را می‌شکند.

ه. کسی که پدر وقف کرده و به جهان فرستاده است: این روش شگفت‌انگیز عیسی برای سخن گفتن درباره خودش بود. او کسی است که پدر او را تقدیس کرده و کسی است که پدر او را به جهان فرستاده است.

یک) «داوران و همچنین قانون‌گذاران و انبیای عهد قدیم، همان‌طور که در آیهٔ ۳۵ اشاره شده، کسانی بودند که کلام خدا برای آنها آمد، در حالی‌که عیسی خودش توسط خدا فرستاده شده، همان کلام خدا که جسم شد.» (تَسکِر)

دو) تا بدانید و باور داشته باشید: «قسمت اول اقدامات مقدماتی است، دوم حالتی مطیع، نسبت به آنچه در مورد آن سخن گفته شده است.» (آلفورد)

و. آنگاه دیگر بار خواستند گرفتارش کنند، امّا از دست ایشان به در شد: بار دیگران دشمنان عیسی نتوانستد نقشهٔ خشونت‌بار خود را بر علیه عیسی پیاده کنند.

یک) «او از آن حلقهٔ در حال خفقان خارج شد -قدرتی که از او متساطع می‌شد مانع شد که دستی به سوی او دراز کنند: همان قدرتی که اجازه داد شب دستگیری‌اش از او ساطع گردد.» (ترِنچ)

۶. آیات (۴۰-۴۲) عیسی از رود اردن می‌گذرد و بسیاری ایمان می‌آورند.

سپس باز به آن سوی رود اردن رفت، آنجا که یحیی پیشتر تعمید می‌داد، و در آنجا ماند. بسیاری نزدش آمدند. ایشان می‌گفتند: «هرچند یحیی هیچ معجزه نکرد، امّا هرآنچه دربارۀ این شخص گفت، راست بود.» پس بسیاری در آنجا به او ایمان آوردند.

الف. سپس باز به آن سوی رود اردن رفت: عیسی در اورشلیم و در میان سران دین که رفتاری خصمانه داشتند، نماند. او می‌دانست که وقتش تنگ است، ولی هنوز زمان دستگیری و مصلوب شدنش نیست، عیسی به آن سوی رود اردن رفت.

یک) «بیریه بخشی از حوزهٔ استحفاظی هیرودیس آنتیپاس بود که حاکمین اورشلیم هیچ اختیاری در آن نداشتند. عیسی -حداقل به صورت موقت- از اذیت و آزار در امان بود.» (تِنِی)

دو) «جایی که فکر کرد شاید پذیرای او باشند، جماعت قصد سنگسارش داشتند. حالا در بیریهٔ منفور، به او ایمان آوردند.» (موریس)

سه) «ای برادر عزیزم که در نام مسیح سخن می‌گویی، شاید دریابی که در این شهر و آن شهر، جایگاهی نداری، شاید روح راغب باشد که از آنجا نزد مردمی بروی که پذیرای تو باشند. شاید جایی که پیش‌‌اندازی آنچنانی نداشته باشد، حاصلی فراوان به بار آورد. پس شاید بِیت‌باره ثمر ایماندار داشت و اورشلیم مدعی.» (اسپرجن)

چهار) «او همیشه برای ملاقات با من، ابتدا خود را با ملاقاتی با خدا مجهز می‌نمود. به همین خاطر است که به سمت دیگر رود اردن رفت. او در حال فرار نبود: خود را برای مبارزهٔ نهایی آماده می‌کرد.» (بارکلی)

ب. یحیی هیچ معجزه نکرد: هم جالب است و هم مهم که بین مردم معروف بود که یحیی در خدمت شگفت‌انگیز خود دست به معجزه‌ای نزد. با این وجود هر چه که در مورد عیسی گفت، راست بود (امّا هرآنچه دربارۀ این شخص گفت، راست بود).

یک) و مرتب (به شکلی ضمنی) می‌گفتند: «یحیی (با تأکید خاص در زبان یونانی) که معجزه‌ای نکرده»، و با به شکلی ضمنی می‌گفتند عیسی دست به معجزات فراوان زده است.» (ترِنْچ)

دو) این به ما نشان می‌دهد که محل معجزات در زندگی معمولی مسیحی بود.

·      یحیی معجزه‌ای نکرد، ولی شخصیتی والا داشت.

·      یحیی معجزه‌ای نکرد، ولی وظیفه‌ای خاص برای انجام داشت.

·      یحیی معجزه‌ای نکرد، ولی تأثیری عمیق و باقی داشت.

·      یحیی معجزه‌ای نکرد، ولی والاترین ستایش‌ها را از عیسی دریافت نمود.

سه) «بسیار گرایش داریم که فکر کنیم خدمت خاص به افراد خاص داده می‌شود، وظایف عظیم برای مردم عادی نیست، بلکه برای کسانی است که دست به معجزاتی شگفت‌انگیز می‌زنند.» (موریسون)

ج. بسیاری در آنجا به او ایمان آوردند: عیسی هنوز با ضدیتی فراوان از طرف سران دین در اورشلیم روبه‌رو بود و عظیم‌ترین ضدیت آنها در حال آغاز بود. بسیاری هنوز به عیسی ایمان نیاورده بودند. کار عظیم خدا علیرغم ضدیت انسان‌ها ادامه یافت.