Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

انجیل یوحنا باب ۱۷ – دعای عظیم عیسی

«جان ناکس، در بستر مرگ خود در سال ۱۵۷۲، از همسرش خواست که برای او یوحنا ۱۷ را بخواند و گفت: کجایش؟ قلابم را هر جا که صیدی کام گیرد می‌اندازم»

دعای عیسی برای خودش

۱. آیهٔ (۱قسمت اول) مقدمه

پس از این سخنان، عیسی به آسمان نگریست و گفت:

الف. عیسی…گفت: کتاب‌مقدس پر از دعاهای بزرگ است. ما با دعای سلیمان (اول پادشاهان ۸)، دعای ابراهیم (پیدایش ۱۸) و دعای موسی (خروج ۳۲) تحت تأثیر قرار گرفته‌ایم، اما این دعا با شکوه‌ترین دعای ثبت شده در کتاب‌مقدس است.

یک) بسیاری از ما می‌دانیم که گوش سپردن به دعای یک زن یا مرد خدای واقعی چیست؛ چیزی مقدس و عالی در مورد آن وجود دارد. ورای ماهیت اصلی این دعا، باید بگوییم که عیسی ابتدای امر به درگاهِ خدا و پدر خود دعا کرد که تنها دعای طولانی و مستمر عیسی‌ و ثبت شده در اناجیل است. جملات ساده هستند، اما ایده‌ها عمیق، مهیج و پر معنا.

دو) «صدایی والاتر، مقدس‌تر، پرثمرتر و رفیع‌تر از دعایی که پسر به درگاه خدا تقدیم کرد، تا به حال شنیده نشده است.» (ملانکتون، نقل شده در بویس)

سه) دعای اصیل غالباً درونی‌ترین بخش شخص را آشکار می‌سازد. یوحنا ۱۷ فرصتی بی‌نظیر برای دیدن ذات و دل عیسی است. در این دعا، عیسی دربارهٔ بسیاری از مضامین توضیح داده شده در این انجیل صحبت خواهد کرد: جلال، تجلیل، فرستاده شده، ایمان آوردن، دنیا، محبت.

چهار) بسیاری از نگرانی‌های مشابه در مورد آنچه معمولاً دعای ربانی خوانده می‌شود (متی ۱۳-۹:۶) در این دعا نیز وجود دارد.

   دعا مرتب خطاب به خدای پدر است.

   برای نام خدا ارزش و اهمیت قائل می‌شود.

   به کار پادشاهی خدا توجه می‌شود.

   به دوری از شیطان توجه می‌شود.

پنج) اما در این دعا چیز دیگری نیز وجود دارد؛ عیسی به همان شکلی که به شاگردانش گفت دعا بکنند، دعا نکرد. «درخواست خداوند ما به شکلی که در باب هفدهم یوحنا ذکر شده، به‌وضوح دعای مادون به مافوق نیست: مدام برابری متکلم و پدر دیده می‌شود. هر دو ذهنی یگانه دارند… آنجا که پدر سخن می‌گوید، او ترغیب پدر به میل خود را نمی‌جوید: بلکه به هدف اقنوم تثلیث (خداوند) صدایی می‌بخشد.» (تِرِنچ)

شش) عهد‌جدید تعلیم می‌دهد که عیسی برای قوم خود به‌طور مداوم در حال شفاعت است (رومیان ۳۴:۸، عبرانیان ۲۵:۷). «هدف در اصل این نبود که به ما بگوید در آن موقعیت خاص چه گفته، بلکه بیشتر قصد بر بازتاب بخشیدن به حالت ذهنی او بوده است، انگارهٔ آگاه‌کنندهٔ شفاعتی بی‌وقفه برای ما در غیبت خودش.» (تِرِنچ)

ب. عیسی به آسمان نگریست: این جمله حالت فیزیکی عیسی هنگام دعا را نشان می‌دهد. معمولاً چنین حالتی را به دعایی عمیق ربط نمی‌دهیم. در آداب و رسوم دعا در دنیای غرب، اغلب سر خم می‌کنیم و چشمان خود را می‌بندیم. عیسی با آداب و رسوم معمول دعا در روزگار خود دعا می‌کرد (یوحنا ۴۱:۱۱، مرقس ۳۴:۷، مزمور ۱:۱۲۳).

یک) «اما در مکتوبات مقدس، حینی که خداوندمان به آخر زحمات خود نزدیک می‌شود، بخش‌های بسیاری به شفاعات او اختصاص داده شده‌اند. پس از اتمام شام و وعظ عمومی‌اش، و تمام شدن همه کارْ غیر از جان دادن، او خود را به کل وقف دعا نمود. او قرار نبود جماعت را فرمان دهد، و بیماران را شفا، و در فاصلهٔ باقی‌مانده، قبل از اینکه زندگی خود ببخشد، او کمر به شفاعتی خاص بست. او قبل از ریزاندن جان خود بر مرگ، زندگی را از آن پر کرد.» (اسپرجن)

دو) کلمات عیسی به آسمان نگریست همچنین نشان می‌دهد که عیسی امیدوارانه به بالا نگاه کرد و در این دعا غمناک یا خموده نبود. این در واقع دعای ایمان و اعتماد و حتی پیروزی است -در هر حال به حقیقت مجادله اشاره می‌کند. «اغلب برداشت ما از این دعا به نحوی است که آن را غم‌افزا می‌پنداریم ولی این‌طور نیست. کسی این دعا را به زبان آورده که غالب آمدن خود بر دنیا را تأیید کرد (یوحنا ۳۳:۱۶) و از چنین اعتقادی آغاز می‌شود.» (موریس)

سه) این دعای شگفت‌انگیز با دل و ذهنی معطوف به سمت آسمان ادا شده است. عیسی هیچ اشاره‌ای به مشکلات و تصمیماتی که باید بگیرد، نکرد. دل و ذهن او بر والاترین امور تمرکز داشت، خود را وقف تحقق کامل ارادهٔ خدا منهای بهایش کرد، تا حیات ابدی بتواند بر دیگران آید.

۲. آیهٔ (۱قسمت دوم) عیسی می‌طلبد که جلال یابد.

پدر، ساعت رسیده است. پسرت را جلال ده تا پسرت نیز تو را جلال دهد.

الف. پدر، ساعت رسیده است: پیش از این ساعت جلال یافتن عیسی (که با مرگش آغاز شده بود) هنوز فرا نرسیده بود (یوحنا ۴:۲؛ ۸:۷؛ ۳۰:۷؛ ۲۰:۸). اکنون ساعت رسیده است (همان‌طور که عیسی قبلاً در یوحنا ۲۳:۱۲ گفت).

یک) به این کلمات توجه کنید: پدر…پسرت…پسرت …تو. این دعایی است که در آن رابطه‌ای عمیق و غنی را شاهد هستیم. عیسی با درک کامل و عمیق رابطهٔ خانوادگی و سلسله مراتب طبیعی یا نظمی که بین خدای پدر و خدای پسر وجود دارد، دعا کرد.

دو) پدر: «او اینجا برای ما سرمشقی قرار داد: در همهٔ مشتق‌ها، به پسرخواندگی، فرزندخواندگی خود و پدر بودن خدای بزرگ خود توجه کنیم. بیایید برویم به سوی پدر، چرا که فرزند می‌تواند به آغوش با فراخ بال پرواز کند؟» (اسپرجن)

سه) ساعت «ایمانش تنها بر یک ساعت متمرکز است: نیمه شبِ جتسیمانی، صبح شلاق خوردن، روز مصلوب شدن، همه یک ساعتند و بازه‌ای کوتاه. اما اکنون به مشقت افتاده و ساعت سختی او فرا رسیده؛ همه را به‌خاطر شادمانی‌ای که به دنیا زاده می‌شود، یک ساعت می‌شمرد. محبت و شکیبایی او سبب می‌شود از لحظات شرم بیزار باشد و آن بازه‌ای کوتاه شمرد.» (اسپرجن)

ب. پسرت را جلال ده: عیسی ابتدا برای خود دعا کرد، اما درخواست او از سر خودخواهی نبود. نگرانی او برای خود در واقع نگرانی برای جلال پدر بود. پسر تنها در صورتی می‌تواند پدر را تسبیح و ستایش کند که پدر ابتدا به دعای پسر، «پسرت را جلال ده» پاسخ دهد.

یک) «اگر قربانیِ عیسی بر صلیب مقبول واقع نشود، یا اگر پسر به جایگاه اصلی خود در حضور جلال بی‌پروای پدر بازنگردد، پدر جلال نمی‌یابد. این یعنی که مأموریت آسمانی شکست می‌خورد، هدف فیض برای همیشه شکست می‌خورد.» (کارسون)

دو) «پدر، ساعت رسیده است: پسرت را جلال بده: بر اینان نمایان ساز که عیسایِ انسان، خدای انسان نیز هست؛ با قیام و صعودش این امر را آشکار ساز.» (تِرِنچ)

سه) «جلال یافتن، مرگ و قیامش را در آغوش می‌کشد، و جایگاهش بر دست راستِ خدا، میانجی‌گری مقبول بودنش را.» (دادْز)

چهار) عیسی چندین دلیل یا توجیه برای این دعا آورد، «پسرت را جلال ده» اگر خدای پسر هنگام دعا به درگاه خدای پدر دلایلی آورد یا توجیهاتی مطرح کرد، بنابراین ما باید بیشتر به دلایل و توجیهات تقاضاهای خود در درگاه تخت خدا توجه کنیم.

   زیرا ساعت فرا رسیده است (یوحنا ۱:۱۷).

   زیرا پدر جلال خواهد یافت (یوحنا ۱:۱۷).

   زیرا از قبل برای اعطای حیات جاویدان اختیار داده شده بود (یوحنا ۲:۱۷).

   زیرا عیسی تنها راه به سوی حیات است (یوحنا ۲:۱۷).

   زیرا کاری که پدر پسر را برای انجام آن فرستاده به پایان می‌رساند (یوحنا ۳:۱۷).

ج. ساعت رسیده است… پسرت را جلال ده: این صلیب است (مراجعه شود به ۲۷:۱۲-۳۳، ۱۳: ۳۳-۳۰، ۲۱-۱۹:۱۸) که پسر را جلال می‌بخشد. صلیب نهایت تحقیر جهانیان بود، اما در نظر خدا ابزاری بود برای جلال بخشیدن. این جنبه‌ای از حماقت و ناتوانیِ صلیب است (اول قرنتیان ۱۸:۱، ۲۵-۲۳:۱).

یک) «برای انسان‌ها صلیب ابزاری برای تحقیر بود و از نظر مسیح ابزاری برای جلال راستین.» (موریس)

دو) این دعا به طرز شگفت‌انگیزی مستجاب شد. «آری، پدر پسرش را جلال داد، حتی وقتی که راضی به ضربت دیدن و حزن‌زدگی او شد. با یک دست می‌زند و با دیگری جلال می‌دهد. قدرت داشت که له کند و همچنین توان داشت که در همان لحظه نیز کار کند. پدر پسرش را جلال داد.» (اسپرجن)

سه) چقدر اکثر دعاهای ما متفاوتند. «همیشه به طریقی می‌طلبیم که پدر جلالمان دهد. با اشک و فریاد می‌گوییم پدرم، جلالم ده، پرجمعیت‌ترینِ کلیساها را مال من کن؛ با احیای مأموریتم؛ با افزایش قدرت روحانی‌ام، تا خواهانْ فراوان یابم. البته آنچه می‌خواهیم را به این شکل بیان نمی‌کنیم، ولی منظورمان همین است. و بعد با تعجب از خود می‌پرسیم چرا جوابمان با تأخیر همراه شده است.» (مِیِر)

د. پسرت نیز تو را جلال دهد صلیب با عمل دور از انتظار و منطق، عیسای پسر را جلال داد و حکمت و قدرت خدا را نمایش داد (اول قرنتیان ۲۳:۱-۲۵). اما همچنین خدای پدر را نیز با نمایان کردن نقشهٔ حکیمانه‌اش و قربانی عظیمش در دادن پسر برای انجام این کار، جلال داد.

یک) «پسر با آشکار کردن حاکمیت خدا بر شر در بالای صلیب، ترحم خدا برای انسان‌ها و حتمی شدن رستگاری برای مؤمنان، پدر را جلال بخشید.» (تنی)

دو) انگیزهٔ مسیح باید مال ما باشد. وقتی برکتی از خدا می‌خواهید، طوری بطلبید که با آن خدا را جلال دهید. حسرت بازگشت سلامتی خود می‌خورید؟ اطمینان حاصل کنید که سلامتی خود را پایِ او می‌گذارید؟ به دنبال پیشرفتی موقتی هستید؟ برای بیشتر جلال دادن او به دنبال آن باشید. به دنبال رشد در فیضید؟ فقط برای جلال دادن او آن را طلب کنید.» (اسپرجن)

۳. آیات (۲-۳) عیسی دربارهٔ منبع و ماهیت حیات جاویدان سخن می‌گوید.

زیرا او را بر هر بشری قدرت داده‌ای تا به همۀ آنان که به او عطا کرده‌ای، حیات جاویدان بخشد. و این است حیات جاویدان، که تو را، تنها خدای حقیقی، و عیسی مسیح را که فرستاده‌ای، بشناسند.

الف. او را بر هر بشری قدرت داده‌ای: عیسی ادعا کرد که بر هر بشری قدرت دارد و قادر است که به آنها حیات جاویدان دهد. این امر ادعای مشخص و ترسناک بر الوهیت است؛ هیچ‌کس جز خدا نمی‌تواند حقیقتاً و با آگاهی چنین ادعایی کند.

یک) عیسی اعلام کرد که «اختیار تعیین سرنوشت نهایی انسان‌ها را دارد.» (تسکر)

دو) وقتی که می‌فهمیم عیسی بر هر بشری قدرت داد، امیدی برای بشارت و مأموریتش می‌یابیم. حتی برای کسانی که عیسی را رد می‌کنند یا نسبت به او غافلند، حتی اگر نمی‌دانند یا به آن اذعان ندارند، عیسی بر آنها قدرت دارد. می‌توانیم با ایمان دعا کنیم و از عیسی بخواهیم بر کسانی که هنوز توبه نکرده‌اند و ایمان ندارند، اقتدار یابد.

سه) او را بر هر بشری قدرت داده‌ای: فیلیپیان ۵:۲-۱۱ نشان می‌دهد که همه چیز بر قدرت عیسی اذعان می‌یابد؛ هر زانویی خم شود و هر زبانی به خداوند بودن عیسی مسیح اعتراف می‌کند.

چهار) آنکه ایماندار است قدرت عیسی را درک می‌کند و در آن جلال می‌یابد، به‌خصوص وقتی انتخاب‌های دیگرش را مد نظر قرار می‌دهد. «زنان و مردان نمی‌توانند بدون قدرت عمل کنند. پس اگر قدرتی را از بین ببرید، دیگری خواهد آمد. اگر قدرت خدا را رد کنید، قدرت انسان سر بلند می‌کند.» (بویس)

ب. به همۀ آنان که به او عطا کرده‌ای، حیات جاویدان بخشد: عیسی می‌دانست اوست که حیات جاویدان را به کسانی می‌دهد که توسط پدر به او عطا شده‌اند.

یک) «مسیحیان اغلب عیسی را هدیهٔ خدا به ما می‌دانند. ما به‌ندرت خود را هدیهٔ خدا به عیسی می‌دانیم.» (کارسون)

دو) این نشان می‌دهد که می‌توانیم به شکلی کِدر تقسیم کار نجات بین اقنوم تثلیث را تشخیص دهیم. پدر برخی وظایف را به پسر می‌سپرد و پسر به‌واسطهٔ عمل خود بر صلیب به آنها حیات جاویدان می‌بخشد. البته که روح‌القدس نیز در نجات نیز نقشی دارد، که در این آیات به آن اشاره‌ای نشده است.

سه) «تعالیمِ عام و خاص بازخرید شدن را می‌بینیم که به زیبایی در همان‌طور که بر کل بشر قدرت داده‌ای ترکیب شده است، همه تحت فداکاریِ بی‌رقیب عیسی در سلطنت میانجی‌گرِ او هستند؛ اما آنچه بر آن متمرکزیم، حیات جاویدان مختص برگزیدگان است: او به کسانی که به او بخشیده‌ای حیات جاویدان می‌دهد» (اسپرجن)

ج. این است حیات جاویدان، که تو را…بشناسند: حیات جاویدان در دانش تجربی (ginosko) در مورد خدای پدر و هم عیسی مسیح، خدای پسر تأیید شده است.

یک) «در این دنیا با حقیقتی که برکت و الهام برای شناخت برخی از مردم است، آشناییم. در مورد خدا نیز چنین است.» (موریس)

دو) «زندگی مشارکت فعال با محیط است؛ مرگ متوقف شدن مشارکت با محیط است، چه فیزیکی و چه شخصی.» (تنی) حیات جاویدان به این معنی است که ما زنده و فعال در محیط خدا هستیم. اگر خدا و محیط روحانی او زندگی ما را تحت تأثیر قرار ندهند، می‌توان گفت که ما حیات جاویدان نداریم یا تجربه‌ای از آن نداریم. اگر این درست باشد، ما زندگی را در همان ابعادی زندگی می‌کنیم که حیوانات زندگی می کنند و ما وجود داریم مثل اینکه ما برای خدا و محیط او مرده‌ایم.

سه) تو را بشناسند: «به زبان یونانی زمان این فعل حال شرطی است که نشان می‌دهد شناختن تجربه‌ای در حال رشد است.» (تَسْکِر)

۴. آیات (۴-۵) مجدداً درخواست با پری ایمان، بیان می‌شود: مرا… جلال ده.

من کاری را که به من سپردی، به کمال رساندم، و این‌گونه تو را بر روی زمین جلال دادم. پس اکنون ای پدر، تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده، به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم.

الف. تو را بر روی زمین جلال دادم: عیسی برای جلال خدای پدر تا روی صلیب صبر نکرد. تمام زندگی او جلال خدا بر روی زمین بود.

یک) عیسی از ختنه و قربانی در معبد (لوقا ۲۱:۲-۲۳) تا سال‌های آرام اطاعت در ناصره، پدر را جلال می‌بخشید (متی ۲۳:۲، ۵۵:۱۳).

دو) عیسی با ایمان خود، اطاعت و تلاش در طول سال‌های خدمت دنیوی خود، پدر را جلال بخشید. هر موعظه که بیان می‌شود، هر کور یا بیماری که شفا می‌یابد، هر سطر سفارش و تعلیم برای شاگردان، هر رویارویی با سران فاسد دین، هر سؤال پاسخ داده شده، هر لمس محبت‌انگیز -همه خدا را جلال دادند.

ب. من کاری را که به من سپردی، به کمال رساندم: عیسی با اطمینان و ضمانت الهی، کار بر روی صلیب را از قبل تمام شده دید. (البته) به نحوی حس می‌شود که کار هنوز به کمال نرسیده است. آن بره…که از بدو آفرینش جهان ذبح شده بود (مکاشفه ۸:۱۳)، بیشتر حس می‌شود که کار در دل و ذهن خدا به کمال رسیده بود. ولی حالا باید کار انجام می‌شد.

یک( خدا به شکلی مشابه عمل تبدیل و کمال ما را قبل از اتمام آن پایان یافته می‌داند. حالا باید انجام شود.

دو) «اذعانی مسکوت به اتمام یافتن شایستهٔ کار عیسی است و این جلال را به این روند آورد.» (موریس)

ج. تو نیز مرا در حضور خویش جلال ده: عیسی از پدر خواست که او را جلال بدهد اما با همان جلالی که خود پدر دارد. دعای عیسی به هیچ‌وجه بیانگر استقلال او نبود، بلكه نشانهٔ وابستگی كامل و مستمر به خدای پدر بود.

یک) بسیاری فریاد می‌زنند که جلالم ده، و گاهی فریاد خود را با واژگانی روحانی‌تر خطاب به خدا بیان می‌دارند. اما فریاد جلالم ده تقریباً همیشه با دعای عیسی متفاوت است، «مرا در حضور خویش جلال ده»

د. به همان جلالی که پیش از آغاز جهان نزد تو داشتم: عیسی از تقدم وجودی خود و ماهیت آن وجود با خبر بود. عیسی می‌دانست که زمانی در ابدیت خدای پسر و خدای پدر از جلالی مشترک بهره‌مند بودند.

یک) عیسی اگر خود یهوه و برابر با خدای پدر نبود، نمی‌توانست صادقانه یا با عقلی سلیم چنین دعایی کند. در اشعیا ۸:۴۲ و ۱۱:۴۸، یهوه اعلام کرد که او در جلال خود با هیچ‌کس شریک نیست. اگر خدای پدر و خدای پسر در جلال شریک بودند، پس باید هر دو یهوه باشند.

دو) «او خواسته‌ای اصلی داشت: پدر باید او را به جلالی برگرداند که برای انجام وظیفهٔ خود کنارش گذاشت. این تقاضا جهت بازگشت به جلال دست‌نخورده‌اش، قطعاً نشان از تقدم وجود او و برابری‌اش با پدر است و تأییدی بر ادعای یکی بودن او با پدر است (یوحنا ۳۰:۱۰).» (تِنِی)

سه) انجیل یوحنا در طول روایت خود، بر جلال عیسی تأکید کرده است. یوحنا با‌دقت روش‌های مختلف که عیسی در این دعا به جلال خود اشاره می‌کند را ذکر کرد.

   حیات عیسی تجلی جلال خدا بود و شاگردان جلال او را تماشا کردند (یوحنا ۱۴:۱).

   معجزات عیسی جلال او را تجلی بخشیدند (یوحنا ۱۱:۲)

   عیسی تنها به دنبال جلال پدرش بود (یوحنا ۷:۱۸، ۵۰:۸)

   تجلی جلال، پاداش ایمان است (یوحنا ۴۰:۱۱).

   در بسیاری از موارد عیسی از مصائب و مصلوب شدن خود به‌عنوان جلال پیش رو سخن می‌گوید (یوحنا ۳۹:۷، ۱۶:۱۲، ۲۳:۱۲، ۳۱:۱۳).

   خدای پسر به دنبال جلال خدای پدر بود (یوحنا ۲۸:۱۲).

   خدای پدر، خدای پسر را جلال بخشید (یوحنا ۳۱:۱۳-۳۲).

عیسی برای شاگردان دعا کرد.

عیسی تا آنجا که می‌توانست شاگردان خود را در سحرگاه مأیوس شدنشان، تعلیم داد و تشویقشان کرد، عیسی حالا کار بزرگی کرد: او آنها را در دعا به پدر سپرد.

۱. آیات (۶-۸) عیسی در مورد مأموریت خود بین شاگردان و پذیرش آن سخن می‌گویند.

من نام تو را بر آنان که از جهانیان به من بخشیدی، آشکار ساختم. از آنِ تو بودند و تو ایشان را به من بخشیدی، و کلامت را نگاه داشتند. اکنون دریافته‌اند که هرآنچه به من بخشیده‌ای، براستی از جانب توست. زیرا کلامی را که به من سپردی، بدیشان سپردم، و ایشان آن را پذیرفتند و به‌یقین دانستند که از نزد تو آمده‌ام، و ایمان آوردند که تو مرا فرستاده‌ای.

الف. من نام تو را بر آنان که از جهانیان به من بخشیدی، آشکار ساختم: عیسی در مورد آن سه سال خدمت و تعلیم خود به شاگردان فکر کرد و آن مدت را با این جمله خلاصه‌اش کرد. این نشان می‌دهد که عیسی تنها به نام (شخصیت) خدا آموزش نداد، او  آن شخصیت را آشکار ساخت (نشان داد).

یک) عیسی محبت، نیکویی، عدالت، فیض و تقدس خدا را زندگی کرد؛ او نام خدا را بر آنها آشکار ساخت. «نامت تجلی دادم و ذاتت آشکار ساختم. هر نام شایستهٔ شخصی یا چیزی تماماً بیانگر آن شخص یا چیز است.» (تِرِنچ)

دو) ایمانداران امروزه وظیفه‌ای مشابه دارند. پولس نوشت که ایمانداران همچون نامه‌های زنده‌ای هستند که همگان قادر به خواندنِ آنها هستند (دوم قرنتیان ۲:۳-۳)، با مسئولیت آشکار ساختن نام و ماهیت خدا بر دنیایی که می‌نگرد.

ب. بر آنان که از جهانیان به من بخشیدی: عیسی پس از یک شب دعا با بیان وابستگی خود به خدای پدر،  شاگردان را انتخاب کرد (لوقا ۱۲:۶-۱۶) حقیقتاً می‌توان گفت که خدای پدر این مردان را از جهانیان به عیسی داد.

یک) یهودا از این گروه از شاگردان در اوایل شب گذشته (یوحنا ۱۳:۲۶) جدا شده بود. با رفتن یهودا، عیسی واقعاً می‌توانست بگوید: «آنان که از جهانیان به من بخشیدی

ج. از آنِ تو بودند و تو ایشان را به من بخشیدی: اینجا اشاره‌ای دیگر به اقنوم تثلیث شده است، در آنچه که می‌توان اسمش را تقسیم کار گذاشت. به نحوی به نظر می‌رسد که شاگردان متعلق به خدای پدر هستند و بعد به خدای پسر داده می‌شوند.

د. کلامت را نگاه داشتند: شاید بگوییم که عیسی در داوری شاگردان خود سخاوت به خرج داد؛ ولی کار خالص خدا را نیز در آنها دید. علیرغم همهٔ شکست‌ها و خطاها، همچنان کلام خدا را نگه داشتند.

یک) «با دیدی سرشار از ایمان، امید و محبت به آنها نگاه کرد و متوجه سرسپردگی و پتانسیل آنها برای آینده شد.» (بروس)

و. اکنون دریافته‌اند که هرآنچه به من بخشیده‌ای، براستی از جانب توست: عیسی مدتی قبل این مطلب را به‌صراحت به شاگردان خود گفت (یوحنا ۱۰:۱۴-۱۱) و در گذشته‌ای دورتر هم آن را مطرح کرد (یوحنا ۲۹-۲۸:۸). عیسی هیچ کار یا حرفی را سرخود انجام نداد، بلکه هرچه گفت و انجام داد با نظر و دستور خدای پدر بود.

ه. به‌یقین دانستند که از نزد تو آمده‌ام: واضح است که شاگردان همه چیز را در مورد عیسی و کار او درک نمی‌کردند، اما در این مرحله آنها از منشأ الهی عیسی و آموزه‌های او اطمینان داشتند.

یک) «امتیازی نادر و مقدس است که نه تنها شاهد آن باشید که پسر خدا دعای خود را شکل می‌دهد، بلکه استدلالی برای مطالبات خود نیز می‌آورد. چنین استدلالاتی یگانگی پدر و پسر را بازتاب می‌دهند و آشکار می‌کنند که دعای عیسی برای پیروان بحث آنها را به اهداف درک‌نشدنی الهی بر می‌گرداند.» (کارسون)

ز. ایمان آوردند که تو مرا فرستاده‌ای: کسی ممکن است بگوید که در این چند آیه، عیسی از دو دیدگاه به نجات نگریست. هر دو دیدگاه با در نظر گرفتن آن نقطه‌نظر درست هستند.

    یوحنا ۶:۱۷ رستگاری آنها را در انتخاب خدا می‌داند (تو را بر آنان که از جهانیان به من بخشیدی) و آن را از دیدگاه خدا بیان می‌کند.

    یوحنا ۱۷:۸ رستگاری آنها را در ایمان می‌داند (ایمان آوردند که تو مرا فرستاده‌ای) و آن را از دیدگاه بشریت بیان می‌کند.

۳. آیات (۹-۱۰) عیسی به دعای خود جهت می‌دهد.

درخواست من برای آنهاست؛ من نه برای دنیا بلکه برای آنهایی درخواست می‌کنم که تو به من بخشیده‌ای، زیرا از آنِ تو هستند. هرآنچه از آنِ من است، از آنِ توست و هرآنچه از آنِ توست، از آنِ من است؛ و در ایشان جلال یافته‌ام

الف. درخواست من برای آنهاست؛ نه برای دنیا: عیسی هنگام این دعا به‌طور خاص شاگردان را در نظر داشت. او به‌طور کلی برای کل دنیا دعا نکرد، بلکه برای شاگردانی دعا کرد که پیغام محبت و نجات را به دنیا می‌بَرند.

یک) درخواست من برای آنهاست: ترنچ می‌گوید که «من» در این جمله تأکیدی است.

دو) هنگامی که عیسی گفت: من نه برای دنیا بلکه برای آنهایی درخواست می‌کنم، زیرا او برای دنیای گمشده و سقوط کرده اهمیت قائل نبود؛ بلکه تمرکزش بر شاگردان بود. «او برای ابزاری که می‌سرشت و به‌واسطهٔ آنها به دنیا رسیدگی می‌کرد، دعا کرد.» (مورگان)

سه) «اگر او برای جهان دعا نکند، بدان دلیل نیست که او به دنیا توجهی ندارد او در واقع نجات‌دهندهٔ دنیاست (یوحنا ۴۲:۴؛ مقایسه شود با ۳:۱۷؛ ۴۷:۱۲). اما رستگاریِ جهان بستگی به شهادت کسانی دارد که پدر آنها را به او بخشیده است (نگاه کنید به آیات ۲۱، ۲۳)، و در این نقطه آنها به شفاعت او نیاز دارند.» (بروس)

چهار) «در حال حاضر به‌طور کامل وقف شاگردانم هستم، آنهایی که شایستهٔ وعظ نمودن نجات من تا اقصای عالم‌اند. عیسی از کاهن اعظم تقلید می‌کرد، که بخش دوم دعایش در روز کفاره برای کاهنان، یعنی پسران هارون بود.

ب. بلکه برای آنهایی درخواست می‌کنم که تو به من بخشیده‌ای: شاید کسی بگوید که بیش از یازده شاگرد را مد نظر داشت و همچنین کسانی که بر شهادتشان اعتقاد داشتند (همان‌طور که به‌طور خاص در یوحنا ۲۰:۱۷ اشاره شده است). عیسی در دعا بر آنها تمرکزی خاص داشت چون می‌دانست که شاگردان متعلق به پدر هستند (زیرا از آنِ تو هستند).

یک) «ضرب‌المَثَلی قدیمی هست که حتماً باید آن را اینجا نقل قول کند اگر من را دوست داری، سگم را هم باید دوست داشته باشید. گویی که خداوند عیسی آنقدر پدر را دوست داشت که حتی سگانی آوراه همچون ما به‌خاطر پدر مورد محبت اوییم. از نظر عیسی با زیبایی تابان گشته‌ایم چون خدا ما را محبت کرده است.» (اسپرجن) [مترجم: یعنی در رابطهٔ خود با شخصی دیگر باید بدی‌ها و خوبی‌ها را با هم بپذیرید]

ج. هرآنچه از آنِ من است، از آنِ توست و هرآنچه از آنِ توست، از آنِ من است: عیسی اینجا از جلال مشترک بین خدای پدر و خدای پسر (یوحنا ۱۷:۵) سخن گفت. او در این قسمت از نقش مشترک آنها در زندگی شخص نجات‌یافته سخن می‌گوید چون ایمانداران هم به خدای پدر متعلق است و هم به خدای پسر.

یک) همه چیزمان متعلق به خداست، اما همه چیز او متعلق به ما نیست. هر کس می‌تواند به خدا بگوید: «هرآنچه از آنِ من است، از آنِ توست» اما تنها عیسی می‌توانست بگوید: «هرآنچه از آنِ توست، از آنِ من است»

 دو) «هر کدام امول دیگر حق مالکیت اموال دیگری را دارند؛ همه علائق و مسئولیت‌های مشترکی دارند.» (تِنِی)

د. در ایشان جلال یافته‌ام: از وجهی این به معنای ایماندار بودن، تولد تازه یافتن، پیرو حقیقی عیسی مسیح بودن است –جلال یافتن او در ماست. عیسی صِرفاً نمی‌خواهد که در ایمان ساکن شود یا در او زندگی کند، بلکه می‌خواهد در آنها جلال یابد.

یک) «تمام معیارهای دنیا در مورد صلیب اشتباه بودند، معیارهای دنیا در مورد گروه رسولان نیز چنین بود. اما با این حال در آنها پسر خدا حقیقتاً جلال یافت.» (موریس)

دو) پولس رسول بعداً این موضوع را درک نمود، چرا که از عباراتی همچون مسیح در شما و امید جلال استفاده کرد (کولسیان ۲۷:۱) و اشاره نمود که کار خدا در ما از جلال به جلال دگرگون می‌شویم، و این از خداوند سرچشمه می‌گیرد که روح است (دوم قرنتیان ۱۸:۳).

سه) کس دیگری غیر از عیسی نباید در ایماندار جلال یابد. رهبران مایلند که خود را در پیروانشان جلال دهند، ولی تنها عیسی باید جلال یابد.

۳. آیات (۱۱-۱۲) تقاضای اول عیسی برای شاگردان: پدر، آنها را حفظ کن.

بیش از این در جهان نمی‌مانم، امّا آنها هنوز در جهانند؛ من نزد تو می‌آیم. ای پدرِ قدّوس، آنان را به قدرت نام خود که به من بخشیده‌ای حفظ کن، تا یک باشند، چنانکه ما هستیم. من آنها را تا زمانی که با ایشان بودم، حفظ کردم، و از آنها به قدرت نام تو که به من بخشیده‌ای، محافظت نمودم. هیچ‌یک از ایشان هلاک نشد، جز فرزند هلاکت، تا گفتۀ کتب مقدّس به حقیقت پیوندد

الف. بیش از این در جهان نمی‌مانم، امّا آنها هنوز در جهانند: عیسی در حین این دعا می‌دانست که به‌زودی دستگیر می‌شود. او متوجه شد که دیگر در جهان باقی نخواهد ماند، اما شاگردان او باقی خواهند ماند. آنها به دعای خاصی نیاز داشتند.

   آنها به دعا نیاز داشتند، چون سه سال شاگردی منحصر به فرد در طول پیامبری او در حال اتمام بود.

   آنها به دلیل شرایط مربوط به رفتنِ عیسی؛ خیانت به او، دستگیری‌اش، محاکمه، ضرب‌وشتم، مصلوب شدن، قیام و صعود، به دعا نیاز داشتند.

   آنها به دعا نیاز داشتند، چون عیسی دیگر به صورت جسمانی برای کمک به آنها وجود نخواهد داشت.

   آنها به دلیل نقش ضروری روح‌القدس به دعا نیاز داشتند؛ هم برای فرستادن روح‌القدس و هم ارتباط مداوم آنها به او.

یک) «عیسی دیگر در جهان نمی‌ماند، در حال حاضر هم با آن وداع کرده، ولی شاگردان در آن باقی بودند، با اراده و دفاع معمول آن را بر ملا کرد.» (دادْز)

ب. من نزد تو می‌آیم: این عبارتی نبود که عیسی از آن برای متمرکز ساختن افکار خود هنگام دعا استفاده کند، تا به این نسبت به دعا کردن در حضور پدرش آگاه باشد. این عبارت اعتراف به اتمام تقریبی کارش بر زمین بود و نشان می‌داد که در راه به آسمان می‌رود.

ج. ای پدرِ قدّوس، آنان را به قدرت نام خود که به من بخشیده‌ای حفظ کن: شاگردان به دعای عیسی و قدرت خدای پدر نیاز داشتند تا حفظ بمانند.

یک) آنها باید حفظ می‌شدند و همچنان شاگرد عیسی می‌ماندند. مشخص نبود که در دنیای یهودی آن روزگار کسی حاضر شود به‌عنوان یک شاگرد یک استاد مرده ادامه مسیر بدهد. با این حال این شاگردان همچنان به شاگردی عیسی ادامه دادند.

دو) شما بازخرید شده‌اید؛ ولی باید حفظ بمانید. تازه شده‌اید؛ ولی باید حفظ بمانید. دل و دستی پاک دارید؛ ولی باید حفظ بمانید.» (اسپرجن)

سه) ما به عیسی که شفاعت‌کنندهٔ ماست (رومیان ۳۴:۸، عبرانیان ۲۵:۷)، نیاز داریم تا برایمان دعا کند و از خدا بطلبد که ما را حفظ کند. همچنان در عیسی ماندن تنها مبنی بر تلاش ما نیست. دنیا، جسم، و شیطان همه عظیم و مؤثر هستند، آنقدر اغواگرند که به هیچ‌وجه با تلاش خود نمی‌توانیم از آنها دوری جوییم. اگر با عیسی بمانیم، بدان خاطر است که عیسی دعا کرد که «پدر، آنها را حفظ کن

   باید از نفاق حفظ گردیم: آنها را حفظ کن تا یکی باشند.

   باید از خطا حفظ شویم.

   باید از گناه حفظ شویم.

   باید از ریاکاری حفظ شویم.

چهار) به قدرت نام خود…حفظ کن: عیسی دعا نکرد که «به نام فرشته‌ای حفظشان کن » یا «به قدرت نام رهبر کلیسا حفظشان کن» یا «به تلاش خودشان حفظشان کن.» کار حفظ ایماندار آنقدر مهم است که نام خدا را می‌طلبد -کل شخصیت و اقتدار خدا.

پنج) بحث‌هایی هست مبنی بر اینکه آیا موضوع مطرح شده در یوحنا ۱۱:۱۷ این است که به قدرت نام خود که به من بخشیده‌ای حفظ کن است یا به نام خود آنچه به من داده‌ای حفظ کن. وِسکات و هُرت قویاً باور داشتند که این آیه به نامی که داده شده اشاره دارد نه شاگردان -با چنین نظری، «آنها را در من حفظ نما، من که نام تو هستم، آنها که مقصود و مکاشفه و تجلی هستند: آنها را با من متحد باقی دار.» (تِرِنچ)

د. تا یک باشند، چنانکه ما هستیم: کار حفظ کردن خدای پدر برای شاگردان تنها آنها را در او حفظ نمی‌دارد. عیسی دعا کرد که آنها یک باشند، یکی بودنی که همچون یگانگی خدای پدر و خدای پسر است (تا یک باشند، چنانکه ما هستیم).

یک) «یگانگیِ ذکر شده در این قسمت، یگانگی‌ای نیست که به‌سادگی با قانون‌گذاری مُیَسَر شود. این یگانگی طبیعی است، چون با یگانگی پدر و پسر مقایسه شده است.» (تِنِی)

دو) یگانگی مداوم آنها در ذهن نمی‌گنجید؛ منطقی‌تر این بود که پس از مرگ عیسی شاگردانش پراکنده شوند تا در کنار یکدیگر بمانند.

سه) یگانگی‌ای که عیسی در دعا آن را برای قوم خود طلبید، الگویی دارد. همان‌طور که پدر و پسر یگانه هستند، اما یکی نیستند، انتظار نداریم که اتحاد حقیقی مسیحی به معنای یکنواختی یا یگانگی ساختار باشد. به معنای یگانگی روح، یگانگی دل، یگانگی هدف و یگانگی سرنوشت است.

و. من آنها را تا زمانی که با ایشان بودم، حفظ کردم، و از آنها به قدرت نام تو که به من بخشیده‌ای، محافظت نمودم: عیسی به سه سال خدمات خود به و با گروه رسولان فکر کرد. در آن زمان او آنها را محافظت کرد و هدایت نمود؛ او آنها را حفظ کرد. این کار را به نام پدرش، با اقتدار و قدرت و با توجه به ارادهٔ او انجام داد.

یک) «خداوند در اینجا، همان‌طور که سایریل (Cyril) اشاره می‌کند، حفظ کردنِ کسانش را با عمل پدر مقایسه می‌کند -به نحوی که تنها آن اقنوم مساوی با قدرت و وقار بودند.» (آلفورد)

دو) «به قدرت پدر که به عیسی داده شد، خود عیسی به‌عنوان گنجینه‌ای که توسط پدر به او سپرده شد از آنها مراقبت کرد و حالا در قبال مباشرت خود جواب پس می‌دهد.» (بروس)

سه) عیسی شاگردان را در و به‌واسطهٔ نام خود حفظ نکرد، بلکه در اتکای کامل به خدای پدر چنین کرد. بسیار ابلهانه‌تر است که فکر کنیم می‌توانیم خود یا دیگران را در نام خود به تلاش یا قدرت خود حفظ کنیم.

چهار) مبنای تقاضای عیسی در نام (یعنی شخصیت) خدا و در مالکیت شاگرد ریشه داشت (آنها به من…بخشیده‌ای).

ز. هیچ‌یک از ایشان هلاک نشد، جز فرزند هلاکت: عیسی در حفظ شاگردان با استثنائی روبه‌رو بود، یهودا. این به‌خاطر تحقق یافتن کتب‌مقدس بود؛ یهودا فرزند هلاکت بود، کسی که سرنوشتش به شرارت و هلاکت گره خورده بود.

یک) «توجه کنید، که می‌گوید همه جز فرزند هلاکت را از دست دادم -مسیح او را از دست نداد (با ۹:۱۸ را مقایسه کنید، جایی که استثنایی در کار نیست)، بلکه او خود را از دست داد.»‌ (آلفورد)

دو) «برای خوانندهٔ انگلیسی زبان واضح است که هلاکت اسم مشتق از فعل هلاک شدن است. هیچ‌کس هلاک نمی‌شود به جز کسی که باید هلاک بشود؛ آنکه حالت و خصلتش مبنی بر هلاکت بود» (آلفورد)

سه) «فرزند هلاکت به جای شخصیت به سرنوشت او اشاره می‌کند. این عبارت نشان می‌دهد که از دست رفتن مشخصهٔ اوست، نه اینکه از پیش تعیین شده که از دست برود.»

ه. گفتۀ کتب مقدّس به حقیقت پیوندد: پیش‌بینی کتاب‌مقدس توسط خیانت‌های یهودا محقق شد، به‌ویژه مزامیر ۹:۴۱ و مزامیر ۸:۱۰۹ که به‌طور ویژه در اعمال رسولان ۱:۲۰ به آن اشاره شد. نارو زدن و خیانت اَخیتوفِل در برابر داوود پادشاه نبوت از نارو زدن و خیانت یهودا بر ضد پسر داوود بود.

۴. آیات (۱۳-۱۶) عیسی اولین درخواستش را توضیح داد: تا شادی مرا در خود به کمال داشته باشند و از شَرور حفظشان کنی.

امّا حال نزد تو می‌آیم، و این سخنان را زمانی می‌گویم که هنوز در جهانم، تا شادی مرا در خود به کمال داشته باشند. من کلام تو را به ایشان دادم، امّا دنیا از ایشان نفرت داشت، زیرا به دنیا تعلّق ندارند، چنانکه من تعلّق ندارم. درخواست من این نیست که آنها را از این دنیا ببری، بلکه می‌خواهم از آن شَرور حفظشان کنی. آنها به این دنیا تعلّق ندارند، چنانکه من نیز تعلّق ندارم.

الف. امّا حال نزد تو می‌آیم: عیسی مجدداً از این عبارت که ابتدا در یوحنا ۱۱:۱۷ به آن اشاره کرد، استفاده نمود. او به‌خاطر اذعان یافتن به اینکه کار زمینی او به‌زودی به پایان می‌رسد، چنین دعا کرد.

ب. تا شادی مرا در خود به کمال داشته باشند: عیسی نه تنها برای حفظ و وحدت شاگردان خود دعا کرد، بلکه به نحوی دعا کرد که می‌خواهد کارمندان خوب باقی گذارد. او عمیقاً به آنها اهمیت می‌داد و برای زندگی شادمانهٔ آنها دعا کرد. عیسی به‌طور خاص برای تحقق شادی خود جهت تحقق آن در زندگی‌اش دعا کرد.

یک) «شادی آنها با یادآوری عیسی بیشتر خواهد شد، در شبی که به او خیانت شد، او برای پیروانش دعا کرد.» (کارسون)

دو) زندگی عیسی پر از شادی بود؛ او می‌توانست از شادی خود سخن گوید، اگر او این را نداشت این بخش از دعا بی‌معنی می‌بود. عیسی حقیقتاً مرد درد آشنا و رنج‌دیده‌ای بود (اشعیا ۳:۵۳). با این حال شادی و رضایتی در تجربهٔ عیسی می‌بینیم که از شادی هرکسی که تا به حال زندگی کرده، فراتر است.

   شادی او ریشه در همراهی گسست‌ناپذیرش با خدای پدر دارد.

   شادی او ثمر ایمان واقعی و اعتماد به پدرش بود.

   شادی او از دیدن کارهای بزرگ خدا منشأ گرفت.

   شادی او هرگز توسط گناه کردن او کاهش نیافت.

   شادی او هرگز توسط فریب کاهش نیافت.

   شادی او با دادن کوچکترین جای پا به شیطان، کاهش نیافت.

سه) اگر عیسی برای شادی شاگردانش نگران می‌بود و برای آن دعا کرد، می‌توانیم مطمئن باشیم که او برای شادی نیز نگران بوده است. هدف خداوند این است که شادی را در زندگی ما زیاد کند نه آن را کم کند. جهان، جسم و شیطان به ما چیزی متفاوت می‌گویند، اما خدا می‌خواهد شادی زندگی ما را مملو از شادی بکند.

ج. من کلام تو را به ایشان دادم: عیسی با وفاداری کلام خدای پدر را به شاگردانش تحویل داد. حتی عیسی خود را به‌عنوان یک پیام‌رسان دید.

یک) من کلام تو را به ایشان دادم: «نه صرفاً آموزش شفاهی، بلکه تمام مکاشفهٔ پدر در کلام و اعمال و شخصیت عیسی مسیح، تجلی یافت.» (تِرِنچ)

دو) «ببینید که چگونه خود خداوند عیسی مسیح تمام تعلیم خود را از پدر گرفته است. هرگز تفخری دربارهٔ اندیشه‌های بال و پَر دار خودش نمی‌شنوید. او تنها آنچه از پدر دریافت کرد را برای شاگردان تکرار کرد: تنها آنچه را به آنها دادم که تو به من بخشیدی.اگر عیسی چنین عمل کند، پیام‌آوران خدا چقدر باید از زبان خداوند سخن دریافت کنند و پس از دریافتش اعلامش کنند!» (اِسپِرجن)

د. درخواست من این نیست که آنها را از این دنیا ببری: دعای عیسی برای ما هشداری است برعلیه پناه گرفتن در انزوای مسیحی در صومعه‌های مُدِرن. هدف ما این است که در دنیا باشیم، نه از آن یا از آن شَرور؛ حتی کشتی در اقیانوس شناور می‌شود، اما اجازه نمی‌دهد که آبِ اقیانوس به داخل کشتی بیاید.

   اگر از جهان گرفته شویم، همه چیز در تاریکی فرو می‌رود و به هلاکت می‌رسد؛ عیسی گفت: «نور جهانید.» پس بدرخشید.

   اگر ما از جهان گرفته شویم، جهان ما را به‌عنوان شاهدین نمی‌پذیرد، معنای رستگاری برای آنها، بنابراین، دیگران را به سمت عیسی هدایت کنید.

   اگر ما از جهان گرفته شویم، این فرصت را برای خدمت به عیسی در همان جایی که برضد او گناه ورزیدیم، دیگر نخواهیم داشت. بنابراین، به عیسی خدمت کنید.

   اگر از جهان گرفته شویم، وجوه حکمت، حقیقت، قدرت، و فیض خدا را نمی‌بینیم که در آسمان بهتر از زمین، تحسین می‌شوند. پس جلال خداوند را ببینید.

   اگر از جهان گرفته شویم، از محل آماده شدن برای آسمان محروم می‌شویم. برزخی نیست؛ باید همین حالا آماده شویم. پس برای آسمان آماده شوید.

   اگر از جهان گرفته شویم، نمی‌توانیم قدرت فیض خدا را نشان دهیم که ما را در شرایط سخت حفظ می‌کند. بنابراین، ادامه دهید.

یک) ایوب و موسی و ایلیا و یونس همه دعا کردند که از جهان ستانده شوند، اما خدا پاسخ نداد. او می‌خواهد در جهان بمانیم تا کاری که به ما سپرده را تکمیل کنیم.

و. درخواست من این نیست که آنها را از این دنیا ببری، بلکه می‌خواهم از آن شَرور حفظشان کنی: عیسی قطعاً می‌خواست که در دنیا بمانیم، امّا نمی‌خواست شرور بشویم یا مورد توجه شر قرار بگیریم. عیسی دعا نکرد که ما از میدان نبرد خارج شویم، بلکه جهت تقویت و حفاظت شدن ما دعا کرد.

یک) « ponerou که مضاف‌الیه است می‌تواند حقیقتاً خنثی تعبیر شود (از شَرور حفظشان کن)؛ ولی ارجاع احتمالاً بیشتر به کسی است که سه بار به‌عنوان حاکم این دنیا به او اشاره شده است (یوحنا ۳۱:۱۲؛ ۳۰:۱۴؛ ۱۱:۱۶).» (بروس)

دو) عیسی برای کسان خود دعا کرد تا از شَرور حفظ بمانند، جهانی که بر آن حکومت می‌کند و همهٔ نقشه‌های شرورانه و استراتژی‌های شَرور.

   از شَرور کفر حفظ نما.

   از شَرور دنیادوستی حفظ نما.

   از شَرور نامقدسی حفظ نما.

   از شرور مشکل یا زحمت حفظ نما.

سه) «آن شرور، به‌وضوح از طریق نفرت دنیا عمل می‌کند (مقایسه شود ۱۸:۱۵ – ۴:۱۶)؛ و شاگردان در برابر چنین تخاصمی به محافظت نیاز دارند.» (کارْسون)

چهار) همه باید حفظ شوند. اگر مرد جوانی را مد نظر داشته باشیم، درک می‌کنیم که حفظِ او از گناه چقدر واجب به نظر می‌آید. جوانان باید با شرارت خود مقابله کنند. شور و شوق آنها شدید است و شهوتشان سوزان، و فشار هم رنگ دنیا شدن به نظر بیشتر می‌آید. با این حال، خطر جدی‌تر مرد مسن‌تر را تهدید می‌کند. در کتب‌مقدس توصیفی از جوانی نیامده که به گناه می‌افتد؛ به یوسف و دانیال فکر کنید، چقدر در برابر گناه مقاومت کردند. نمونه‌های گناه را در زندگی مردان میان‌سالی مثل داوود، سلیمان و لوط و بسیاری دیگر می‌بینیم.

پنج) اسپرجن در مورد این متن، خطاب به کسانی که در گناه هستند، ولی حس نمی‌کنند که شرورانه است، موعظه‌ای دارد: «برخی از شما حس نمی‌کنید که شَرورید؛ بگویم چرا؟ آیا تا به حال سعی کرده‌اید که با سطل، آب از چاه بکشید؟ وقتی پر از آب است، می‌تواند سهل و ساده آن را بیرون بکشید، البته تا وقتی که سطل در آب است؛ ولی وقتی سطل از آب بیرون می‌آید، می‌بینید که چه سنگین است. شما هم همین‌طورید. وقتی در گناهید، آن را بار نمی‌دانید، به نظر شرورانه نمی‌آید؛ ولی اگر خداوند شما را از گناه بیرون بکشد، می‌بینید که شرارتی غیرقابل تحمل و شنیع است؛ باشد که خداوند، همین امشب، از میان شما، برخی را بیرون کِشَد! غرقْ آب شده‌اید، ولی باز دعا می‌کنم که شما را از گناه بیرون کشد و در آن محبوب مقبولیت بخشد!» (اسپرجن)

ز. آنها به این دنیا تعلّق ندارند، چنانکه من نیز تعلّق ندارم: عیسی شاگردانش را می‌توانست در خود ببینید، نه متعلق به دنیا، چنانکه عیسی نیز به دنیا تعلق نداشت. دعوت او از شاگردان برای آنها بود تا در او آنچه باشند که هستند.

یک) عیسی نگفت که قومش متعلق به دنیا نیستند؛ او گفتن همچون خود او که متعلق به این دنیا نیست، آنها هم متعلق به دنیا نیستند -به عبارت دیگر، همانند عیسی که متعلق به دنیا نبود، آنها نیز به دنیا تعلق نداشتند.

دو) برای هر کسی امکان دارد که به این دنیا تعلق نداشته باشد، اما به شیوه‌ای بسیار متفاوت از مقصود عیسی. می‌توانند دیوانه باشند، می‌توانند اهل خشونت و ستیزه باشند، می‌توانند عجیب باشند یا می‌توانند هر آدم دیگری باشند. اما روش عدم تعلق عیسی به دنیا متفاوت بود.

   عیسی در ذات متعلق به دنیا نبود.

   عیسی در عمل متعلق به دنیا نبود.

   عیسی در شخصیت متعلق به دنیا نبود.

۵. آیات (۱۷-۱۹) تقاضای دوم عیسی برای شاگردان: آنها را تقدیس کن.

آنان را در حقیقت تقدیس کن؛ کلام تو حقیقت است. همان‌گونه که تو مرا به جهان فرستادی، من نیز آنان را به جهان فرستاده‌ام. من خویشتن را به‌خاطر ایشان تقدیس می‌کنم، تا ایشان نیز به حقیقت تقدیس شوند.

الف. آنان را در حقیقت تقدیس کن: تقدیس یعنی برای خشنودی و کاربریِ خاصِ خدا کنار گذاشته شوند. این امر به‌طور ضمنی به قدوسیت اشاره دارد، کنار گذاشته شدن از فسادِ دنیا و برای کاربریِ خدا.

یک) «کلمهٔ hagios (که به تقدیس شده یا مقدس شده یا تبرک‌یافته برگردانده شده) به معنای اختصاص داده شدن برای خدا است: فرقی نمی‌کند شی باشد، یا حیوانات قربانی یا افراد برای خدمت به او.» (تِرِنچ)

دو) عیسی شاگردانش را رها نکرد تا خود را تقدیس کنند. او برای تقدیس آنها دعا کرد. این فرایند، به‌عنوان فرایند آماده‌سازی، به تنهایی برای ما امکان‌پذیر نیست؛ این کار خدا در ما و از طریق ما است.

ب. آنان را در حقیقت تقدیس کن؛ کلام تو حقیقت است: عامل محرک تقدیس حقیقت است. کلام خدا خوانده، شنیده، درک و عمل می‌شود.

یک) تقدیس بدون مکاشفهٔ الهی مؤثر نیست.» (موریس)

دو) «هر چه قدر به حقیقتِ بیشتری باور داشته باشید، بیشتر تقدیس خواهید شد. فعل و انفعال حقیقت در ذهن این است که انسان را از دنیا جدا و به خدمت خدا وارد می‌کند.» (اسپرجن)

ج. همان‌گونه که تو مرا به جهان فرستادی، من نیز آنان را به جهان فرستاده‌ام: ایدهٔ خدمت با تقدیس پوشیده شده است. تقدیسی که عیسی مد نظر داشت ابتدای امر، قدوسیت شخصی نبود (گرچه شامل آن هم می‌شود)، بلکه بیشتر به اختصاص داده شدن برای خدمت و مأموریت خدا اشاره دارد.

یک) «او صرفاً آنها را در دنیا تنها نگذاشت، بلکه آنها را به آنجا فرستاد، تا به حقیقت خدا شهادت دهند.» (آلفورد) «کلمهٔ مأموریت از فعل لاتین Mitto، Mittere، Misi، Missum می‌آید، که به معنی ارسال یا فرستادن است. مأموریت یعنی پیش‌ فرستادن.» (بویس) «آنها صرفاً در دنیا باقی نماندند چون نمی‌توانستند کار دیگری انجام دهند؛ آنها فعالانه به‌عنوان نمایندگان و پیام‌رسان‌های ارشد ارسال شدند.» (بروس)

دو) «عیسی مبلغی بزرگ، مسیح موعود و آن فرستاده شده بود؛ ما مبلغین کوچک هستیم، که به منظور انجام اراده و هدف پدر به جهان فرستاده می‌شویم.» (اسپرجن)

سه) «مأموریت عیسی از ما وسیع‌تر است؛ چرا که او فرستاده شد تا کفاره و سرِ عهد باشد و به موقعیتی رسید که ما خواب انتصاب به آن را هم نمی‌بینیم. اما همچنان شباهتی مانند قطره و دریا دارد.» (اسپرجن)

چهار) به این فکر کنید که عیسی چگونه آمد و آن را به نحوه‌ای که او ما را به جهان فرستاده ربط دهید:

    عیسی به‌عنوان فیلسوف مانند افلاطون یا ارسطو نیامد هرچند او فلسفه را بهتر از همه آنها می‌دانست.

    عیسی به‌عنوان مخترع یا کاشف نیامد، هرچند می‌توانست چیزهای جدیدی اختراع کند و سرزمین‌های جدیدی کشف کند.

    عیسی به‌عنوان فاتح نیامد، هرچند قدرتمندتر از اسکندر یا قیصر بود.

    عیسی برای تعلیم آمد.

    عیسی آمد تا در میان ما زندگی کند.

    عیسی آمد تا برای حقیقت و عدالت رنج کشد.

    عیسی برای نجات دادن انسان آمد.

پنج) «اگر عیسی در این لحظه به‌صراحت برای جهان دعا نکرده باشد (آیهٔ ۹)، اما دعای او برای شاگردان شامل امید برای جهان نیز می‌شود.» (بروس)

د. من خویشتن را به‌خاطر ایشان تقدیس می‌کنم: نباید این‌گونه برداشت بشود که عیسی تا این لحظه تقدیس نشده بود. با این حال، اکنون او بنا داشت به وجهی جدید از اختصاص داده شدن برای خدای پدر و هدفش وارد گردد: برای تکمیل کار صلیب. از طریق کار تکمیل شده بود که اعلام کرد کلام خدا و کار خدا کاملاً در زندگی شاگردان مؤثر واقع خواهند شد (تا ایشان نیز به حقیقت تقدیس شوند).

یک) من خویشتن را به‌خاطر ایشان تقدیس می‌کنم: «هم به‌عنوان کاهن و هم به‌عنوان مذبح و هم به‌عنوان قربانی؛ مسیح از رَحِم تا قبر یک کار را کرد؛ به‌خصوص هنگام مرگش.»

دو) «کِرایروستوم چنین تفسیر می‌کند من خودم را تقدیس می‌کنم همانند من خودم را چون قربانی تقدیم می‌کنم. اینجا قرینهٔ یوحنایی دعای باغ جتسیمانی را می‌بینیم.» (بروس)

عیسی برای تمام مؤمنین دعا کرد

۱. آیهٔ (۲۰) عیسی دایرهٔ افراد تحت پوشش دعایش را زیاد کرد.

درخواست من تنها برای آنها نیست، بلکه همچنین برای کسانی است که به واسطۀ پیام آنها به من ایمان خواهند آورد

الف. درخواست من تنها برای آنها نیست: عیسی برای یازده شاگرد خود دعا کرد، اما دل و رویایی داشت تا ورای آنها دعا کند. او برای کسانی دعا کرد که قرار بود با شهادت این شاگردان ایمان آوردند. او برای ما دعا کرد.

یک) «او برای آنها دعا کرد. او برای ما دعا می‌کند. می‌دانست که شفاعتش برای آنها قبول خواهد شد. او می‌داند که شفاعتش برای ما مقبول خواهد شد. پس بیایید در او ساکن بمانیم، با اطاعت پر محبت و اطمینان قُرص.»  (مورگان)

ب. بلکه همچنین برای کسانی است که به واسطۀ پیام آنها به من ایمان خواهند آورد: این جمله نشان می‌دهد که عیسی انتظار داشت که ناکامی شاگردانش موقتی باشد. دیگران به آنها گوش خواهند داد و بسیاری از آنها از طریق شهادت شاگردان به عیسی ایمان می‌آورند.

یک) عیسی با آگاهی از اینکه عمل او باقی خواهد ماند، به سوی صلیب رفت. امید او به انجام کار خدا به‌واسطهٔ شاگردان با شک همراه نبود. عیسی عمل زمینی خود را در کار خدا به‌واسطهٔ شاگردان رها کرد.

دو) «بخش آخر دعای عیسی نشان می‌دهد که او انتظار داشت شکست شاگردانش موقتی باشد. تمام لحن وداع بر این مبنا استوار است که پس از قیام عیسی ایمان آنها تجدید شده و به قوت روح‌القدس دورهٔ جدید هدایت مردم شروع بگردد.» (تنی)

سه) «طبق استانداردهای دنیوی امکان موفقیت عیسی برای مأموریتش بسیار اندک بود.» (بروس) با این حال عیسی عمل زمینی خود را در کار خدا به‌واسطهٔ شاگردان رها کرد.

۲. آیهٔ (۲۱) عیسی برای اتحاد بین ایمانداران همچون شاگردان اصلی دعا کرد.

تا همه یک باشند، همان‌گونه که تو ای پدر در من هستی و من در تو. چنان کن که آنها نیز در ما باشند، تا جهان ایمان آورد که تو مرا فرستاده‌ای

الف. تا همه یک باشند: عیسی جعیت فراوانی را متصور شد که از هر ملت، نژاد، زبان، طبقه و سطح اجتماعی، در حضور تخت پادشاهی خدا قرار می‌گیرند (مکاشفه ۹:۷-۱۰). عیسی دعا کرد که آنها از پیشینه‌های گوناگون برخیزند و یگانگی خود را درک کنند؛ تا همه یک باشند.

یک) گویی عیسی هنگام دعا چنین موضوعی را در ذهن داشت: «پدر، برای یگانگی شاگردانی که به من بخشیدی دعا کردم. همه جلیلی و اهل این زمان و مکانند، ولی با این حال در مابقی تاریخ، تعداد بی‌شماری شاگردان خواهند شد، هر کس از ملتی، با زبان و فرهنگ و طبقهٔ اجتماعی و وضعیتی مختلف، از هر سن و قشری. پدر، همه را یک کن.»

دو) «باید به حقیقت وفادار باشیم؛ ولی قرار نیست جوی متنازع  بین ما حاکم باشد، و خود را از کسانی جدا کنیم که اعضای قابل رؤیت یک بدن هستند. ترویج یگانگی در کلیسا با ایجاد تقسیماتی تازه، حکیمانه نیست. عشق به حقیقت و عشق به برادری را پرورش دهید.» (اسپرجن)

سه) «چرا یکی نیستیم؟ گناه عنصر منفک‌کنندهٔ مهمی است. آنچه کامل مقدس است، کامل یک خواهد بود. هر چقدر اعضا مقدس‌تر باشند، خداوند خود و یکدیگر را بیشتر دوست خواهند داشت؛ پس با هم یگانه‌تر از پیش خواهند شد.» (اسپرجن)

چهار) «مسیح همهٔ اعضای خود را در روح یکی می‌سازد، در حقوق و مزایا نیز، و همچنین یک در مبارکیِ دنیای آتی.» (کلارک)

ب. تا همه یک باشند، همان‌گونه که تو ای پدر در من هستی و من در تو: پیش از این در این دعا، عیسی به‌طور خاص برای یازده شاگردانش دعا کرد تا یکْ بمانند (تا یک باشند، در یوحنا ۱۱:۱۷ باشد). اینجا عیسی دایرهٔ پوشش دعایش را به همه مؤمنان گسترش داد، تا همه یک باشند.

یک) همانند دعای قبلی برای یازده شاگرد، عیسی دعا کرد که اتجاد آنها از الگوی اتحاد اقنوم تثلیث و به‌طور خاص رابطه بین خدای پدر و خدای پسر پیروی کند. «اگر پدر در او باشد، او در آنهاست، پس پدر نیز در آنها خواهد بود: همه به سوی حیات خدا جذب می‌شوند و حیات خدا محبتِ کامل است.»

دو) تکرار و گسترش این دعا برای همه ایمانداران آینده مهم است. این دعا نشان می‌دهد که اتحاد در میان بدن کلی‌ترِ عیسی مسیح برای عیسی بسیار مهم‌تر بود.

سه) همان‌گونه که تو ای پدر در من هستی و من در تو: این جمله در بارهٔ این حقیقت سخن می‌گوید که بنیان یگانگی ما همان بنیان یگانی بین پدر و پسر است: تساوی شخص. همه پای صلیب بر یک سطح ایستاده‌ایم.

چهار) «آنهایی که مسیح در آنها زیست می‌کند، یک شکل نیستند، بلکه یک هستند. یک شکل بودن شاید در مرگ یافت شود، ولی این یگانگی حیات است. آنها که یک شکل هستند شاید نسبت به یکدیگر محبتی نداشته باشند، حینی که آنها که متفاوتند، شاید حقیقتاً و تنگاتنگ یک هستند. فرزندان ما یک شکل نیستند، ولی یک خانواده را تشکیل می‌دهند.» (اسپرجن)

ج. چنان کن که آنها نیز در ما باشند: یگانگی‌ای که عیسی در ذهن داشت، یگانگی بود که از زندگی مشترک در هر دو خدای پدر و خدای پسر منشأ می‌گیرد.

یک) مثل قبل، عیسی برای یکپارچه شدن یا وحدت سازمانی بین ایمانداران دعا نکرد، اما برای یگانگی‌ای دعا کرد که ریشه در محبت و ماهیت مشترک دارد، که بخش‌های مختلف بدن مسیح را کنار هم قرار می‌دهد. این یکپارچگیِ قانونمندی نیست که به دنبال یکی کردن گندم و کاه است، و یگانگی سازمانی هم نیست. عیسی یگانگی حقیقی در روح را مد نظر داشت (افسسیان ۳:۴).

دو) باید باور داشته باشیم که این دعا پاسخ داده شد و کلیسا یکی است. شکست ما هنگامی محقق می‌شود که نتوانیم این حقیقت آسمانی را تشخیص داده و در آن گام زنیم.

د. تا جهان ایمان آورد که تو مرا فرستاده‌ای: گفته‌ای بسیار مهم بود. عیسی به دنیا اجازه داد تا اعتبار خدمتش را بنا بر یکی بودن قوم خود، بسنجد. یگانگی بین قوم خدا به دنیا کمک می‌کند تا ایمان آورد که خدا پسرش را فرستاد.

یک) «حتی زمانی که برای یکی بودن آنها دعا می‌کند، به ورای یکی شدن آنها با دنیای قابل‌ رؤیت توجه دارد که نیازمند شهادت حاصل از این یگانگی است.» (کارسون)

۳. آیهٔ (۲۲) عیسی دعا می‌کند که جلال نشانهٔ کلیسا باشد.

و من جلالی را که به من بخشیدی، بدیشان بخشیدم تا یک گردند، چنانکه ما یک هستیم؛

الف. من جلالی را که به من بخشیدی، بدیشان بخشیدم: همان‌طور که خدای پدر جلال خود را با خدای پسر به اشتراک گذاشت (یوحنا ۱۷:۵)، عیسی بر مردمش جلال بخشید.

یک) راه‌های بسیاری هست که عیسی قوم خود را جلال می‌بخشد.

   جلال حضور او.

   جلال کلام او.

   جلال روح او.

   جلال قدرت او.

   جلال رهبری او.

   جلال مراقبت او.

دو) در همهٔ این وجوه، وجه حیاتی حضور عیسی، پسر خدا را شاهد هستیم. از نظر کتاب‌مقدسی، وقتی خدا جلال خود را به قوم می‌دهد یا آن را به آنها نشان می‌دهد، نوعی تجلی حضور است. جلال خدا، به نحوی تشعشع یا درخشش حضور او، ذات حیاتی اوست.

سه) پولس رسول نیز متوجه شد که عیسی قومش را جلال می‌دهد: زیرا همان خدا که گفت: «نور از میان تاریکی بتابد،» نور خود را در دل‌های ما تابانید تا شناخت جلال خدا در چهرۀ مسیح، ما را منوّر سازد (دوم قرنتیان ۶:۴).

ب. جلالی را که به من بخشیدی: مهم است که به یاد داشته باشید جلالی که خدای پدر به خدای پسر می‌دهد، جلالی است که اغلب فروتن، ضعیف و رنجور به نظر می‌آید. جلالی بود که نهایتاً به‌واسطهٔ فدا شدن او جلوه یافت.

یک) نهایت جلال عیسی در بالای صلیب نمایش داده شد. عیسی اغلب به‌عنوان جلال یافتن به آن اشاره کرده است (یوحنا ۳۹:۷، ۱۲:۱۶، ۲۳:۱۲).

دو) «جلال حقیقی او این بود که راه خدمت فروتنانه که در صلیب جمع می‌شود را دنبال کند، برای آنها جلال حقیقی در راه خدمت فروتنانه بود، هر جا که آنها را بکشد.» (موریس)

ج. تا یک گردند: حضور جلال، در میان اقنوم تثلیث و اعضای کلیسا مسیح، این جلال به یگانگی و اتحاد قوم خدا ربط دارد.

یک) جایی که احساس جلال خدا وجود دارد، یکی شدن بسیار ساده‌تر است. وقتی جلال خدا را در عمل ببینیم، چیزهای کمتری ما را از هم جدا می‌کنند و همه در پس‌زمینه قرار می‌گیرند.

۴. آیهٔ (۲۳) عیسی برای یگانگی که در محبت یافت می‌شود، دعا می‌کند.

من در آنان و تو در من. چنان کن که آنان نیز کاملاً یک گردند تا جهان بداند که تو مرا فرستاده‌ای، و ایشان را همان‌گونه دوست داشتی که مرا دوست داشتی

الف. من در آنان و تو در من. چنان کن که آنان نیز کاملاً یک گردند: عیسی مجدداً به یگانگی زنده و طبیعی اشاره کرد که برای وجود آن میان قومش دعا کرده بود. این یگانگی خودکامه و از روی اجبار یا ترس نیست و از روی سازش صورت نمی‌پذیرد. عیسی برای یگانگی از روی محبت به او و هویت مشترک در او دعا کرد.

یک) «مانند تقدیس، این یگانگی در آنِ واحد چیزی است که محقق شده و همچنین به تکمیل شدن نیاز دارد.» (کارسون)

ب. تا جهان بداند که تو مرا فرستاده‌ای، و ایشان را همان‌گونه دوست داشتی که مرا دوست داشتی: عیسی موضوعی که در یوحنا ۲۱:۱۷ معرفی شده بود را به کار برد (تا جهان ایمان آورد که تو مرا فرستاده‌ای) و آن را گسترش دهد. تکرار و بسط دادن آن قابل توجه است.

یک) موضوع وحدت (یکی بودن) در میان قوم خدا، به دنیا نشان می‌دهد که عیسی حقیقتاً فرستادهٔ خداست و آنقدر مهم بود که عیسی در دعای کوتاه خود آن را تکرار نمود.

دو) سپس عیسی این موضوع را بسط داد و دعا کرد که یگانگی بین نسل‌های ایمانداران جاری شود و به دنیا نشان دهد که عیسی قوم خود را دوست دارد و آنها را همچون محبت خدای پدر به خدای پسر، محبت می‌کند (ایشان را همان‌گونه دوست داشتی که مرا دوست داشتی).

سه) این قسمت به ما اهمیت یگانگی و محبت بین مسیحیان را یادآوری می‌کند. گویی که عیسی به دنیا اجازه داد که اگر یگانگی و محبت بین ایمانداران نبیند، به مأموریت و یگانگی او شک کنند.

   سخت است چون گاهی آنکه بین پیروان مسیح، بیش از همه بی‌محبت و منتقدانه رفتار می‌کند، نفاق و انتقاد شدید خود را همچون محبت توجیه می‌کند و می‌گوید: «چون دوستت دارم می‌خواهم که دقیقاً مثل من باشی.»

   سخت است چون گاهی باید انتقاد، تأدیب و توبیخ در نام محبت انجام شود.

   سخت است چون حینی که سخنان عیسی در این قسمت را می‌فهمیم، همچنین متوجه می‌شویم که بی‌ایمانیِ مردم دلایل بسیاری دارد (دوم قرنتیان ۱۳:۳-۱۶، افسسیان ۱۷:۴-۱۹، رومیان ۲۰:۱-۲۱). مسیحیان مسئولیت بزرگی دارند که به‌واسطهٔ محبت و یگانگی خود، به دنیا عیسی را نشان دهند، ولی همین مسیحیان عجولانه یکدیگر را به‌خاطر دنیای بی‌ایمان سرزنش می‌کنند.

چهار) «اما بدِ ماجرا این بود که پس از مدتی، کافران دلیلی یافتند تا بگویند هیچ درنده‌ای به اندازهٔ مسیحیان به یکدیگر، به انسان بدسگالی نکرده است.» (ترپ)

۵. آیهٔ (۲۴) عیسی دعا کرد تا با قوم باشد و آنها جلالش را ببینند.

ای پدر، می‌خواهم آنها که به من بخشیده‌ای با من باشند، همان‌جا که من هستم، تا جلال مرا بنگرند، جلالی که تو به من بخشیده‌ای؛ زیرا پیش از آغاز جهان مرا دوست می‌داشتی

الف. ای پدر، می‌خواهم آنها که به من بخشیده‌ای با من باشند، همان‌جا که من هستم: عیسی درخواست کرد تا یکی بودن او و قومش تکمیل شود، هرچند او به شاگردانش وعده داد که چنین خواهد شد (یوحنا ۲:۱۴-۳).

یک) «می‌خواهم» معانی زیادی دارد. اینجا بدان معنی است که عیسی منتظر نتیجه‌ یافتنِ همه چیز است، بسیار مایل است که قومش در آسمان گردِ هم آیند. عیسی مشتاق تکمیل شدن همه چیز در آسمان بود.

دو) همان‌جا که من هستم: عیسی هنوز در آسمان نبود، با این حال به نحوی سخن گفت که گویی آنجاست. به تعبیری، ما هم به چنین کاری خوانده شده‌ایم، باید بفهمیم که در جای‌های آسمانی کنار عیسی نشسته‌ایم، حتی حینی که بر زمین هستیم (افسسیان ۳:۱ و ۶:۲).

سه) «آیا تب‌و‌تاب این دعا او را از خود بی‌ خود نکرد؟ هنگام بیانِ کلماتی که امروز در متن خود می‌خوانیم او کجا بود؟ اگر مطابق با کلمات و زبانی که می‌خوانم پیش روم، شاید نتیجه‌گیری کنم که خداوندمان همان موقع هم در آسمان بود. او می‌گوید ترجیح می‌دهم چنین کنم تا آنها که من داده‌ای همان‌جا که هستم با من باشند؛ و جلال من را نظاره کنند. مقصودش این نیست که آنها باید در آسمان با من باشند؟ البته که همین را می‌گوید؛ اما خودش هنوز در آسمان نبود؛ او هنوز در میان رسولانش بود، در بدن بر زمین؛ و هنوز جتسیمانی و جُلجتا قبل از اینکه امکان ورود به جلال او را بیابد، پیش روی داشت. احساسات او هنگام دعا چنین ترقی‌ای یافتند که خودش را در آسمان یافت و در روح همان جا بود.» (اسپرجن)

چهار) عیسی وعده‌ای به شاگردانش داد (یوحنا ۲:۱۴-۳) و بعد دعا کرد که خدای پدر آن را عملی کند. عیسی همه چیز را مبنی بر اتکای خود بر خدای پدر انجام می‌داد.

ب. جلال مرا بنگرند، جلالی که تو به من بخشیده‌ای: این همان چیزی است که عیسی گفت در آسمان توجه قومش را جلب خود می‌کند –جلال عیسی را بنگرند. باید چیز بسیار عمیق و فریبنده‌ای باشد، آنقدر به جلال او نزدیک که توجه قوم خدا را در ابدیت جلب خود کند.

ج. زیرا پیش از آغاز جهان مرا دوست می‌داشتی: عیسی این جمله را در ارتباط با جلالی که خدای پدر به خدای پسر داد، بیان کرد. این جلال در بستر رابطهٔ مبنی بر محبت داده شد، و رابطهٔ مبنی بر محبت به ازلیت بسط داده شد.

یک) این به ما می‌گوید که قبل از آفریده شدن چیزی، رابطهٔ مبنی بر محبت بین اقنوم تثلیث، وجود داشت. حتی اگر عیسی به‌طور خاص این را به ما می‌گفت، ممکن بود آن را از حقایق دیگر کتاب‌مقدسی درک کنیم، درک کنیم که خدا ابدی است (میکاه ۲:۵) و خدا محبت است (اول یوحنا ۸:۴ و ۱۶:۴).

دو) محبت حقیقی باید هدفی خارج از خود برای محبت کردن داشته باشد؛ از این رو محبت بین اقنوم تثلیث قبل از خلقت هر چیز وجود داشت. ذات سه‌گانهٔ خدا تنها از نظر کتاب‌مقدسی درست نیست، بلکه الزامی منطیقی است که از شناخت خدا به‌واسطهٔ کلام مکاشفه شده‌اش به وجود آمده است.

۶. آیات (۲۵-۲۶) اتمامِ پیروزمندانهٔ دعای عیسی.

ای پدرِ عادل، دنیا تو را نمی‌شناسد، امّا من تو را می‌شناسم، و اینها دانسته‌اند که تو مرا فرستاده‌ای. من نام تو را به آنها شناساندم و خواهم شناساند، تا محبتی که تو به من داشته‌ای، در آنها نیز باشد و من نیز در آنها باشم

الف. ای پدرِ عادل: عیسی قرار بود که به سمت صلیب رود و مصائب فراوانی را پشت سر گذارد -همه چیز برنامه‌ریزی شده بود و توسط خدای پدر فرستاده شد. با این حال عیسی، سرشار از محبت و کرامت نسبت به خدای پدر در پایان دعای خود چنین فریاد برآورد، «ای پدرِ عادل».

یک) عیسی متوجه شد که درد کنونی و رنجی که پیش رویش بود، کمترین کاهشی در عدالت خدای پدر ایجاد نکرد.

ب. دنیا تو را نمی‌شناسد، امّا من تو را می‌شناسم: عیسی می‌دانست که جهان خدای پدر را نمی‌شناسد و درک نمی‌کند، ولی خدای پدر را می‌شناخت و درک می‌کرد.

ج. اینها دانسته‌اند که تو مرا فرستاده‌ای: عیسی موضوعی که ابتدا در یوحنا ۸:۱۷ مطرح شد را تکرار کرد. ضعف و شکست آنها هر چه که باشد، شاگردان فهمیدند که خدای پدر، خدای پسر را فرستاده است.

د. من نام تو را به آنها شناساندم و خواهم شناساند: عیسی این دعای عظیم را با رگه‌ای از ایمان و حتی می‌توان گفت پیروزی به اتمام رساند. او می‌دانست که کار خود را تکمیل کرده و دورش را به اتمام خواهد رسانید.

یک) از یک سو، کل عمل عیسی در اینکه گفت نام خدای پدر را به شاگردان و دنیا شناساند، خلاصه می‌شود. او شخصیت و ذات خدای پدر را همچون فروغِ جلالِ خدا و مظهر کامل ذات زیست و آشکار کرد (عبرانیان ۳:۱).

دو) دنیا عیسی را کفرگو (یوحنا ۳۳:۱۰)، میگسار، شکم‌پرست و همنیشنِ گناهکاران (متی ۱۹:۱۱)، بت‌پرستی دیوزده (یوحنا ۲۰:۷ و ۴۸:۸)، کودکی نامشروع (یوحنا ۴‍۱:۸) خوانده است. عیسی هیچ‌یک را باور نکرد چون صحت نداشتند. او در آخر با اطمینان قادر بود بگوید: «من نام تو را به آنها شناساندم و خواهم شناساند

ه. تا محبتی که تو به من داشته‌ای، در آنها نیز باشد: عیسی محبت از خدای پدر دریافت کرد و این رابطهٔ محبت‌آمیز نقطهٔ قدرت و حافظ زندگی او بود. اینجا، در پایان دعای عظیم خود، عیسی دعا کرد که همان محبتی که قدرت و حافظ او بود برای شاگردانش نیز باشد (هم نزدیک و دور).

یک) این جمله به جایگاه مهم محبت در زندگی و جامعهٔ مسیحی می‌پردازد. عیسی فکر کرد بسیار مهم است که او به‌طور خاص برای محبت دعا کند، در حالی‌که می‌توانست برای بسیاری چیزهای دیگر دعا کند.

   محبت را از شادی بگیرید، فقط لذت‌گرایی باقی می‌ماند.

   محبت را از تقدس بگیرید، خودپارسادانی باقی می‌ماند.

   محبت را از حقیقت بگیرید، ارتودکسیِ (دین‌محوری) تلخ باقی می‌ماند.

   محبت را از مأموریت بگیرید، پیروزی باقی می‌ماند.

   محبت را از وحدت بگیرید، استبداد باقی می‌ماند.

و. من نیز در آنها باشم  عیسی دعا کرد که شاگردان نه تنها از محبت خدای پدر لبریز شوند، بلکه حضور خود عیسی که در آنها ساکن می‌شوند را نیز بشناسند. این قسمت تأکیدی را ادامه می‌دهد که سخنان عیسی در ساعات پیشین آن بعداز ظهر در مورد ماندن و منزل کردن عیسی در ایمانداران، بیان شد (یوحنا ۱:۱۵-۸)