Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

انجیل یوحنا باب  ۷- هنگام عید خیمه‌ها

عیسی مخفیانه به اورشلیم می‌رود.

 

۱. آیات (۱-۲) در جلیل هنگام نزدیک شدن عید خیمه‌ها.

پس از این، عیسی چندی در جلیل می‌گشت، زیرا نمی‌خواست در یهودیه باشد، چرا که یهودیان در پی کشتنش بودند. چون عید خیمه‌ها که از اعیاد یهود بود، نزدیک شد.

الف. زیرا نمی‌خواست در یهودیه باشد، چرا که یهودیان در پی کشتنش بودند: فقدان شجاعت نبود که سبب شد عیسی در جلیل بماند، بلکه آگاهی پدر از زمان‌بندی دقیقی بود و آن موقع هنوز وقت دستگیری و رهایی عیسی از غیریهودیان نرسیده بود.

ب. عید خیمه‌ها: ضیافتی شادمانه بود و تمام طول هفته در ماه سپتامبر یا اکتبر هنگامی که خانواده‌ها در پناهگاه‌های موقت خیمه می‌زدند تا وفاداری خدا به اسرائیل در بیابان را از مصر تا کنعان تحت رهبری موسی به خاطر آورند.

یک) عبرانیان اسم آن را عید غرفه‌های (sukkoth) گذاشته بودند، به خاطر اینکه تمام طول هفته مردم در غرفه‌های ساخته شده از شاخه یا برگ زندگی می‌کردند (مقایسه شود با لاویان ۴۰:۲۳-۴۳)؛ ساکنان شهر خیمه‌ها را در حیاط یا خانه‌هایی با پشت‌بام مسطح برپا می‌کردند.» (بروس)

۲. آیهٔ (۳-۵) بی‌ایمانی و مخالفت برادران عیسی با او.

برادران عیسی به او گفتند: «اینجا را ترک کن و به یهودیه برو تا پیروانت کارهایی را که می‌کنی ببینند، زیرا هر که بخواهد شناخته شود، در نهان کار نمی‌کند. تو که این کارها را می‌کنی، خود را به جهان بنما.» زیرا حتی برادرانش نیز به او ایمان نیاورده بودند.

الف. برادران عیسی به او گفتند: برخی وقتی در کتاب‌مقدس می‌خوانند که عیسی برادرانی داشت،‌ تعجب می‌کنند. یوحنا به برادران عیسی در یوحنا ۱۲:۲ اشاره می‌کند و متی در مورد برادران عیسی در متی ۴۶:۱۲-۴۷ می‌نویسد. در متی ۵۵:۱۳-۵۶، خواهران عیسی نیز توصیف شده‌اند.

یک) «درست است که خداوند متبارک ما اولین زادهٔ مریم، در حال باکرگی بود، ولی هیچ‌کس نمی‌تواند ثابت کند که آخرین فرزندش بود. در کلیسایی به رهبری پاپ، یکی از اصول ایمان اعتقاد به باکرگی همیشگی مریم است؛ و از این جهت، بدون هیچ دلیلی، چندین شاخه از پروتستان‌ها نیز به نظر پاپگرا می‌آیند.» (کلارک)

ب. به یهودیه برو تا پیروانت کارهایی را که می‌کنی ببینند… تو که این کارها را می‌کنی، خود را به جهان بنما: برادران عیسی به او گفتند که مسیح بودن خود را در بستری وسیع‌تر، یعنی اورشلیم که مرکز یهودیت بود ثابت کند.

یک) مردم اورشلیم معمولاً یهودیان جلیل را حقیر می‌شمردند. از آنجا که عیسی اکثر معجزات خود را آنجا انجام داد، به رهبران مذهبی در اورشلیم دلیل دیگری داد تا بگویند که عیسی مسیح نیست، چون اکثر کار خود را پیش روی حضار مناسب به انجام نرسانید.

دو) «بسیاری باور دارند که وقتی مسیح آمد، او خود را به طرق شگرفی به عامه شناساند.» (بروس) ترجمهٔ LIVING BIBLE به‌خوبی این موضوع را انتقال داده است: «نمی‌توانی با قایم شدن، معروف شوی! اگر آنقدر عالی هستی، به جهان آن را ثابت کن!»

سه) «آنها تصور کردند که جلال او محدود به نمایش‌های قوای معجزه‌آسای اوست، در حالی‌که در واقع می‌توانست به شکلی والا به‌واسطهٔ مصلوب شدن او جلوه یابد.» (تَسْکِر)

چهار) برادران او فکر می‌کردند که موفقیتش متکی بر دیدگاه جهان نسبت به اوست: به عبارت دیگر، بیشتر به دنیا باور داشتند تا او. (ترنْچ)

ج. زیرا حتی برادرانش نیز به او ایمان نیاورده بودند: جالب است که برادران عیسی هرگز به نظر از حامیان خدمت او قبل از مرگ و قیامش نبودند، (مراجعه شود به مرقس ۲۱:۳). بعد از قیام او برادران عیسی به جمع شاگردان او پیوستند (اعمال ۱۴:۱).

یک) «این بدان معنا نیست که آنها به انجام معجزات توسط او باور نداشتند، بلکه بدان معناست که ادعای مسیح بودن او را نپذیرفته بودند.» (دادْز)

 

دو) «بسیاری از مردم با مخالفت‌های بی‌رحمانه در زندگی عمومی رو‌به‌رو شدند، ولی با ایمان و وفاداری قوم و خویش خود، مستحکم ماندند. عیسی از این تسلی محروم بود.» (موریس)

سه) جملهٔ تأکیدی حتی برادرانش، و غیره مؤید نیرومند نظری است که حقیقتاً و عیناً برادر بودند.» (آلفورد)

۳. آیات (۶-۹) پاسخ عیسی: ما از دنیاهایی متفاوت هستیم.

پس عیسی به ایشان گفت: «هنوز وقت من فرا نرسیده، امّا برای شما هر وقتی مناسب است. جهان نمی‌تواند از شما متنفر باشد امّا از من نفرت دارد، زیرا من شهادت می‌دهم که کارهایش بد است. شما خود برای عید بروید، من [فعلاً] به این عید نمی‌آیم، زیرا وقت من هنوز فرا نرسیده است.» این را گفت و در جلیل ماند.

الف. هنوز وقت من فرا نرسیده، امّا برای شما هر وقتی مناسب است: چون عیسی کاملاً تسلیم ارادهٔ پدر بود، زمان‌بندی خدای پدر حائز اهمیت بود. برادران عیسی به این شکل تسلیم ارادهٔ پدر نبودند، پس برای آنها زمان‌بندی اهمیت خاصی نداشت.

یک) وقت من: «در این آیه Kairos که به طور خاص به معنی فرصت است؛ بهترین زمان برای انجام این کار، لحظه‌ای است که مناسب‌ترین شرایط در دست است.» (بارکلی)

دو) حینی که عیسی از پدر خود اطاعت می‌کرد، او حقیقت زمان‌بندی خود را زندگی کرد که جلوه‌ٔ مهمی از ارادهٔ خداست. برخی چیزها ممکن است در ارادهٔ خدا باشد، ولی در زمان‌بندی او نیستند.

ب. جهان نمی‌تواند از شما متنفر باشد امّا از من نفرت دارد، زیرا من شهادت می‌دهم که کارهایش بد است: برادران عیسی با نظرات عمومی آن موقع در مورد خیر و شر موافق بودند -از این رو جهان نمی‌تواند از آنها متنفر باشد. عیسی جسورانه با گناه عصر خود روبه‌رو شد و بنابراین هدفِ نفرت بیشتری قرار گرفت.

یک) جهان نمی‌تواند از شما متنفر باشد: «با آنچه می‌کنید یا می‌گویید، در معرض بیشتر نفرت دنیا قرار نمی‌گیرید؛ چون خواسته‌ها و اعمال شما در روح خود دنیا نهفته است.» (دادْز)

ج. من [فعلاً] به این عید نمی‌آیم: برخی این جمله را با آنچه در یوحنا ۱۰:۷ گفته شده مقایسه می‌کند (امّا پس از آن که برادرانش برای آن عید رفتند، خود نیز رفت، امّا نه آشکارا بلکه در نهان) گویی که دروغی از عیسی را برملا کردند. شوپنهاور، فیلسوف بدبین یونانی خودنمایانه می‌گوید: «نیت عیسی مسیح ابتدای امر، امری غلط را مطرح کرد.» (بارکْلی) اما مسیحیان چندین قرن است که باور دارند اگر عیسی گفت که نمی‌خواهد جلب توجه عمومی کند (آنطور که برادرانش می‌خواهند)، ولی این باعث نشد که او در خفا چنین کاری را نکند.

۴. آیات (۱۰-۱۳) عیسی به اورشلیم می‌رود، جایی که بسیاری مخفیانه دربارهٔ او بحث می‌کنند.

امّا پس از آن که برادرانش برای آن عید رفتند، خود نیز رفت، امّا نه آشکارا بلکه در نهان. پس یهودیان، هنگام عید او را جُسته، می‌پرسیدند: «آن مرد کجاست؟» و دربارۀ او بین مردم همهمۀ بسیار بود. بعضی می‌گفتند: «مردی است نیک.» امّا بعضی دیگر می‌گفتند: «نه! بلکه مردم را گمراه می‌کند.» لیکن چون از یهودیان می‌ترسیدند، هیچ‌کس دربارۀ او آشکارا سخن نمی‌گفت.

الف. پس از آن که برادرانش برای آن عید رفتند، خود نیز رفت، امّا نه آشکارا بلکه در نهان: عیسی با برادرانش همراه گروهی از مسافران از جلیل به اورشلیم در زمان عید، سفر نکرد. او پشت سر آنها حرکت می‌کرد، تنها مسیر خود را طی می‌نمود -تقریباً در نهان.

یک) نه آشکارا: «نه در صف معمول کاروان گونه، و نه به شکل معمول.» (آلفورد) «این بدان معناست، که او به آنجا رفت، ولی نه به اجبار برادرانش، بلکه با عمومیتی که پیشنهاد دادند.» (دادز)

دو) «نهان ترک گفتن اورشلیم عملی از روی فریب نبود. تلاشی برای دوری کردن از تبلیغات بود. دشمنان عیسی او را زیر نظر داشتند، مسلماً هدف آنها دستگیر کردن او بود.» (تِنِی)

ب. دربارهٔ او بین مردم همهمۀ بسیار بود: آنها شکایت کردند چون ‌‌می‌خواستند عیسی خواستهٔ آنها در مورد مسیح را برآورده کند و آنها را محقق نماید -هنگامی که می‌خواستند.

ج. بعضی دیگر می‌گفتند: «نه! بلکه مردم را گمراه می‌کند.»: آن موقع و همچنین حالا، عیسی مردم را تقسیم می‌کند. کسانی که صدای او را شنیدند و او را می‌شناختند نمی‌توانستند خنثی باقی بمانند. آنها خوب یا بد تصمیمی در مورد عیسی گرفتند.

د. هیچ‌کس دربارۀ او آشکارا سخن نمی‌گفت: رهبران مذهبی نمی‌خواستند مردم در مورد عیسی سخن بگویند. مردم معمولی در صورتی که شنیده می‌شد که آشکارا در مورد عیسی سخن می‌گویند، از برخی از مشکلات که ممکن بود سران مذهبی بر آنها تحمیل کنند هراسان بودند.

یک) «چه او را تأیید کرده باشند یا نه، نظرات خود را با صدای بلند یا به شکل عمومی بازتاب ندادند. مقامات نمی‌خواستند که حرف او به میان آورده شود و هر کس که خواسته‌هایشان را بر آورده نمی‌کرد در معرض نارضایتی آنها قرار می‌گرفت.» (بروس)

عیسی به اعتراض‌ها پاسخ داد و تعلیم داد.

۱. آیات (۱۴-۱۸) رهبران دینی اعتراض کردند که عیسی تحصیل کرده نیست.

امّا چون نیمی از عید گذشته بود، عیسی به صحن معبد آمد و به تعلیم دادن آغاز کرد. یهودیان در شگفت شده، می‌پرسیدند: «این مرد که علمِ دین نیاموخته، چگونه می‌تواند از چنین دانشی برخوردار باشد؟» عیسی در جواب ایشان گفت: «تعالیم من از خودم نیست، بلکه از اوست که مرا فرستاده است. اگر کسی براستی بخواهد ارادۀ او را به عمل آورد، در خواهد یافت که آیا این تعالیم از خداست یا من از خود می‌گویم. آن که از خود می‌گوید، در پی جلال خویشتن است، امّا آن که خواهان جلال فرستندۀ خویش است، راستگوست و در او هیچ ناراستی نیست.

الف. عیسی به صحن معبد آمد و به تعلیم دادن آغاز کرد: اگرچه عیسی از ورودی عظیم دوری می‌جوید، هنگامی که طبق زمان‌بندی پدر خود به اورشلیم آمد، با جسارت تعلیم داد. او هرگز از اعلام کردن حقیقت پا پس نکشید.

ب. این مرد که علمِ دین نیاموخته، چگونه می‌تواند از چنین دانشی برخوردار باشد؟ رهبران یهودی می‌دانستند که عیسی مطالعه نکرد یا در مکتب خاخامی شناخته شده شاگرد نبود (همان‌طور که پولس تحت تعلیم گامالائیل قرار داشت، اعمال ۳:۲۲). عیسی مسیری معمول که معلم باید برای کسب تحصیل پی گیرد را پی نگرفت.

یک) مقصود از عِلم دین «به طور خاص، آموختن کتب‌مقدس است -شاید بدان خاطر که همه کتب ادبیات یهودیان محسوب می‌شدند. شاید تعلیم او شامل تقریر کتب‌مقدس نیز می‌شد.» (آلْفورد) «به مهارت او برای تفسیر کتب‌مقدس و دانش او در مورد آن اشاره شده است.» (دادْز)

دو) اگر می‌توانستند عیسی را به‌خاطر برخی از تعالیم غلط یا فهم اشتباه کتب‌مقدس محکوم کنند، قطعاً چنین می‌کردند. از آنجا که نمی‌توانستند، به اعتبار عیسی حمله بردند. «این کلمات با تعصب و تبعیض حقیقی آنچه که مثلاً به آن آموزش می‌گویند بیان شدند.» (آلْفورد)

ج. تعالیم من از خودم نیست، بلکه از اوست که مرا فرستاده است: عیسی به عناوین تحصیلی خود اشاره نکرد، بلکه توجه را به تعلیم خود جلب کرد. گویی که گفت: «مدرک الهیاتی ندارم، ولی من را طبق تعلیمی که می‌دهم قضاوت کنید.» اگر رهبران مذهبی با‌دقت به تعلیم عیسی گوش می‌کردند، می‌دانستند که همه ریشه در کتب‌مقدس عهد‌عتیق دارد و از خداست.

یک) «خداوند متبارک، در شخصیت مسیح، ممکن است همان‌طور که این سفیر گفته است، گفته باشد، این سخن از من نیست بلکه او که مرا فرستاده چنین گفته است: این سخنان را بیان می‌کند تا توجه یهودیان را از تعلیم انسان به تعلیم خدا جذب کند.» (کلارک)

د. تعالیم من از خودم نیست، بلکه از اوست که مرا فرستاده: عیسی معلمی فصیح‌الکلام و مستعد نبود، بلکه خود آموخته بود؛ عیسی از خدا تعلیم گرفته بود. اقتدار او از انسان نبود بلکه از پدرش بود.

یک) عیسی ادعایی در زمینهٔ اینکه همه چیز را خود آموخته بود نداشت؛ او ادعا می‌کرد که از خدا تعلیم دیده است، عملاً شنوندگان را دعوت می‌کرد تا تعالیم او را طبق کتب‌مقدس بررسی کنند.

دو) اصل روحانی عظیمی در این کلمات نهفته است، اگر اگر کسی براستی بخواهد ارادۀ او را به عمل آورد. «درک روحانی اساساً با آموزش واقعیت‌ها یا فرآیندها ایجاد نمی‌شود، بلکه بیشتر متکی بر اطاعت از حقیقت شناخته شده است.» (تِنِی)

ه. آن که از خود می‌گوید، در پی جلال خویشتن است، امّا آن که خواهان جلال فرستندۀ خویش است، راستگوست و در او هیچ ناراستی نیست: عیسی خود را در مقابل کسی گذاشت که از خود می‌گوید و آنکه در پی جلال خویشتن است. عیسی متفاوت بود.

·   عیسی جلال خدا را جویید.

·   عیسی تنها خدای حقیقی است.

·   عیسی در خود ناراستی ندارد.

یک) به این طریق عیسی، دو معیار از معلم حقیقی به ما ارائه می‌دهد.

·   آیا این تعلیم از خداست؟ یعنی این تعلیم مطابق با کلام مکاشفه‌شدهٔ خداست؟

·   آیا این عمل جلال را به خدا می‌دهد؟

۲. آیات (۱۹-۲۴) مردم اعتراض کردند که عیسی دیوانه است و دیوزده.  

آیا موسی شریعت را به شما نداد؟ امّا هیچ‌یک از شما بدان عمل نمی‌کند. از چه رو کمر به قتل من بسته‌اید؟» مردم پاسخ دادند: «تو دیوزده‌ای! کیست که در پی کشتن تو باشد؟» عیسی در پاسخ ایشان گفت: «من یک معجزه کردم و شما همگی از آن در شگفت شده‌اید. موسی حکم ختنه را به شما داد – البته این نه از موسی بلکه از پدران قوم بود- و بر این پایه، در روز شَبّات نیز پسران را ختنه می‌کنید. پس اگر انسان در روز شَبّات نیز ختنه می‌شود تا شریعت موسی شکسته نشود، چرا خشمگینید از اینکه تمام بدن انسانی را در روز شَبّات سلامتی بخشیدم؟ به ظاهر داوری مکنید، بلکه به حق داوری کنید.»

الف. هیچ‌یک از شما بدان عمل نمی‌کند: عیسی می‌گفت که او بی‌گناه و حق است و همیشه به دنبال جلال خدا در آسمان (یوحنا ۱۸:۷). در تضاد با عیسی، رهبران مذهبی شریعت را نگه نداشتند. شریعت را داشتند (آیا موسی شریعت را به شما نداد؟)، ولی آن را نگه نداشت.

 

ب. از چه رو کمر به قتل من بسته‌اید؟ در ادامهٔ اندیشهٔ عیسی، او چنین حرفی را زد: «من بی‌گناه نیستم و هیچ یک از شما شریعت را نگه نمی‌دارد. پس چرا کمر به قتل من بسته‌اید؟ شما از نظر شریعت، گنهکارید نه من.»

ج. تو دیوزده‌ای! کیست که در پی کشتن تو باشد؟ مردم نمی‌دانستند که حاکمان می‌خواستند عیسی را بکشند، چون انسانی را در روز شبّات شفا داد (یوحنا ۱۶:۵). آنها فکر کردند که عیسی دیوانه بود و شاید متوهم.

د. اگر انسان در روز شَبّات نیز ختنه می‌شود تا شریعت موسی شکسته نشود: مجاز بود، اما چنین فرمانْ داده نشد که عملی سَلبی در روز شبّات انجام دهد، مثل بریدن تکه‌ای از بدن در ختنه (لاویان ۳:۱۲). حتی صحیح‌تر بود که تمام بدن انسانی را در روز شَبّات سلامتی بخشد (یوحنا ۸:۵-۹).

یک) «اگر شما شخصی را در روز شبّات زخمی می‌کنید، پس حق ندارم که کسی را در آن روز شفا دهم؟» (ترپ)

ه. به ظاهر داوری مکنید، بلکه به حق داوری کنید: آنها تصمیم گرفتند که عیسی به نظر گناهکار می‌آید و آنها پارسا. آنها هر بار اشتباه می‌کردند و نیاز بود که به حق داوری کنند نه به ظاهر.

یک) «اگر بنا بر ظاهر باشد، هیچ‌کس به حق داوری نمی‌کند.» (دادْز) الههٔ عدالت به همین خاطر چشم‌بند بر چشم دارد.

دو) «باید توجه داشته باشیم که ظاهر ممکن است فریبنده باشد و بنابراین با محبتی که امید به همه چیز دارد، باید آماده باشیم که هیچ‌کس را پیش داوری نکنیم یا در ذهن به آنها شک نکنیم.»  (مورگان)

۳. آیات (۲۵-۲۹) مردم اورشلیم اعتراض کردند که عیسی نمی‌تواند مسیح باشد، چون آنها می‌دانند که او اهل کجاست.

پس، برخی از اورشلیمیان گفتند: «آیا این همان نیست که قصد کشتنش دارند؟ ببینید چگونه آشکارا سخن می‌گوید و بدو هیچ نمی‌گویند! آیا ممکن است بزرگان قوم براستی دریافته باشند که او همان مسیح است؟ ما می‌دانیم این مرد از کجا آمده است، حال آنکه چون مسیح ظهور کند، کسی نخواهد دانست از کجا آمده است.» آنگاه عیسی به هنگام تعلیم در معبد، ندا در داد که: «مرا می‌شناسید و می‌دانید از کجایم. امّا من از جانب خود نیامده‌ام. او که مرا فرستاده، حق است؛ و شما او را نمی‌شناسید. امّا من او را می‌شناسم، زیرا من از اویم و او مرا فرستاده است.»

الف. آیا این همان نیست که قصد کشتنش دارند؟ می‌دانستند که رهبران مذهبی می‌خواهند عیسی را بکشند. جمعیتی که برای جشن آمده بودند این را نمی‌دانستند (یوحنا ۲۰:۷). اما کسانی که اهل اورشلیم بودند، این را می‌دانستند. با این حال آنها متعجب بودند که حاکمان نمی‌توانند و نمی‌خواهند عیسی را از تعلیم باز دارند.

ب. چگونه آشکارا سخن می‌گوید و بدو هیچ نمی‌گویند عیسی هرگز از تهدیدهایی که علیه او وجود داشت، نترسید و مرعوب آنها نشد. او آشکارا و با چنان جسارتی سخن می‌گفت که هیچ‌کس نتوانست جلوی او را بگیرد.

ج. ما می‌دانیم این مرد از کجا آمده است، حال آنکه چون مسیح ظهور کند، کسی نخواهد دانست از کجا آمده است: بسیاری از یهودیان آن زمان (اما نه همه) معتقد بودند که مسیح ناگهان ظاهر خواهد شد.

یک) ملاکی ۱:۳ می‌گوید که پیام‌آور خدا ناگهان به معبد خواهد آمد. این بدان معنا بود که آنها را به این فکر وا داشت که مسیح یکدفعه و بی‌هیچ مقدمه‌ای بر اسرائیل ظاهر می‌شود.

دو) اعتقاد عامه این بود که «مسیح ظهور خواهد کرد. باور این بود که او به‌صورت پنهانی منتظر است و روزی ناگهان در جهان ظاهر خواهد شد و هیچ‌کس نمی‌داند که او از کجا آمده است.» (بارکلِی)

سه) می‌دانیم این مرد از کجا آمده است: ما نمی‌دانیم مردم فکر می‌کردند که این مرد اهل بیت‌لحم است یا اهل ناصره. آنها احتمالاً عیسی را با ناصره مرتبط می‌دانستند (عیسای ناصری).

د. مرا می‌شناسید و می‌دانید از کجایم: جملهٔ اول از پاسخ عیسی ممکن است حتی طنزآمیز باشد. آنها فکر کردند که می‌دانند او اهل کجاست، ولی از منشأ‌ آسمانی او بی‌خبر بودند.

یک) «او تأیید می‌کند که آنها را می‌شناسند و می‌دانند که او اهل کجاست اما این قطعاً جمله‌ای طعنه‌آمیز است: «بنابراین شما من و منشأ من را می شناسید!» (موریس)

ه. من از اویم و او مرا فرستاده است: جماعت احتمالاً نمی‌دانستند که مسیح ممکن است از کجا بیاید، ولی عیسی دقیقاً می‌دانست که از کجا آمده است. عیسی به هیچ‌وجه گیج نبود و از خود نمی‌پرسید که او حقیقتاً پسر خداست یا نه.

یک) «زبان ساده است و روشن؛ ادعا هم ادعای والایی است. عیسی رابطهٔ تازه خود با پدر را بیان می‌دارد و شنوندگان او نباید مقصود سخن او را نادیده بگیرند.» (بروس)

۴. آیات (۳۰-۳۶) نگهبانان تلاش کردند عیسی را دستگیر کنند چرا که بسیاری به او ایمان آوردند.

پس خواستند گرفتارش کنند، امّا هیچ‌کس بر او دست دراز نکرد، چرا که ساعت او هنوز فرا نرسیده بود. با این حال، بسیاری از آن جماعت بدو ایمان آوردند. آنان می‌گفتند: «آیا چون مسیح بیاید، بیش از این مرد معجزه خواهد کرد؟» امّا به گوش فَریسیان رسید که مردم دربارۀ او چنین همهمه می‌کنند. پس سران کاهنان و فَریسیان، نگهبانان معبد را فرستادند تا او را گرفتار کنند. آنگاه عیسی گفت: «اندک زمانی دیگر با شما هستم، و سپس نزد فرستندۀ خود می‌روم. مرا خواهید جُست، امّا نخواهید یافت؛ و آنجا که من هستم، شما نمی‌توانید آمد.» پس یهودیان به یکدیگر می‌گفتند: «این مرد کجا می‌خواهد برود که ما نمی‌توانیم او را بیابیم؟ آیا می‌خواهد نزد یهودیانِ پراکنده در میان یونانیان برود و یونانیان را تعلیم دهد؟ مقصودش چه بود که گفت، ”مرا خواهید جُست، امّا نخواهید یافت؛ و آنجا که من هستم، شما نمی‌توانید آمد“؟»

الف. هیچ‌کس بر او دست دراز نکرد، چرا که ساعت او هنوز فرا نرسیده بود: تا موقعی که درست می‌گفت، کسی نمی‌توانست دست به عیسی دراز کند. زمانی فرا می‌رسد که عیسی می‌گوید، زمان او فرا رسید (یوحنا ۲۳:۱۲). تا آن موقع، عیسی مصون باقی می‌ماند.

یک) نگهبانی که قصد دستگیری او را داشت، می‌خواست او را  گرفتار کند، ولی نتوانست. هر طور که بود چنین نشد. وقتی نگهبانان با دست خالی پیش عیسی برگشتند ـو عیسی را در بند با خود نداشتندـ رؤسای آنها دلیل آن را جویا شدند. نگهبانان پاسخ دادند تا‌کنون، کسی چون این مرد سخن نگفته است!

ب. بسیاری از آن جماعت بدو ایمان آوردند: عیسی با مردم سخن می‌گفت، و در عین حال مردم به ایمان به او جذب می‌شدند. مهم نبود که بسیاری با او مخالف باشند یا حتی به دنبال کشتن او باشند. عیسی وقتی بر ملاءِ‌عام شناسانده شد، به او ایمان آوردند و معجزات زیاد آنها را شگفت زده کرد.

یک) آنها وقتی با منطقی روشن پرسیدند: «آیا چون مسیح بیاید، بیش از این مرد معجزه خواهد کرد؟» منصفانه است که بپرسند چه کسی بیش از عیسی کاری کرده است؟

دو) اگر عیسی، مسیح نیست هنگامی که مسیح ظهور می‌کند او باید…

·   معجزات بیشتری از عیسی انجام ‌دهد؟

·   با بصیرت و اقتدار بیشتری از عیسی تعلیم دهد؟

·   به شکلی چشمگیرتر از  عیسی محبت کند؟

·   با شجاعت بیشتری از عیسی رنج را تحمل کند؟

·   بیشتر از عیسی گناهکاران را کفاره بدهد؟

·   بیشتر از عیسی مردگان را با پیروزی زنده ‌کند؟

·   با شکوه بیشتری از عیسی به آسمان صعود کند؟

·   انجیلی عظیم‌تر از آنچه عیسی ارائه نمود را بشارت می‌دهد؟

·   بیشتر از عیسی زندگی مردم را تغییر ‌دهد؟

·   بیشتر از عیسی مردم را از اعتیاد آزاد ‌کند؟

·   بیشتر از عیسی دل‌های حزن‌زده را تسکین ‌دهد؟

·   بیشتر از عیسی دل‌های شکسته را شفا دهد؟

·   بیشتر از عیسی ازدواج‌ها را احیا ‌نماید؟  

·   بیشتر از عیسی بر ظالمان بیشتری پیروز شود؟

·   بیشتر از عیسی پیروان به دست ‌آورد؟

 

سه) هیچ‌کدام از اینها امکان‌پذیر نیست. هیچ‌کس نمی‌تواند بیشتر از آنچه عیسی انجام داده، انجام دهد و او به‌عنوان مسیح سزاوار تمام اعتقاد، زندگی و ایمان ماست.

ج. اندک زمانی دیگر با شما هستم: هنگامی که رهبران مذهبی نگهبانان را برای گرفتار ساختن او فرستادند، عیسی به نگهبانان اطمینان داد، که از آنجا دور خواهد شد ولی تنها در زمان مقرر چنین خواهد شد -در صعود او (نزد فرستندۀ خود می‌روم). آنها او را آن موقع دستگیر نکردند.  

یک) «به نظر نگهبانان، چنین حرفی بیانگر اطمینان پیروزمندانهٔ او بر این امر بود که قصاوت آنها بی‌قوت و سلاحشان مفلوج است؛ و اینکه اگر اراده کند، خواهد رفت، و به دست آنها یا هیچ‌کس دیگر برده نخواهد شد.» (مکلارِن)

د. آیا می‌خواهد نزد یهودیانِ پراکنده در میان یونانیان برود: عیسی از صعود خود به آسمان سخن گفت، ولی درست آن را درک نمی‌کرد. آنها به قصد از سخن او سوءِ‌برداشت کردند، پرسیدند آیا نزد یهودیان که بیرون از سرزمین وعده ساکن هستند، می‌رود.

یک) «یهودیان فهمیدند که مقصودش مرگ خود نبود، بلکه سفری مد نظرشان بود که در صورت رد کردن او باید آن را پی می‌گرفت.» (آلفورد)

دو) «سخنگویان روحشان هم خبر نداشت که هنگامی که عیسی شخصاً به میان یونانیان می‌رود، پیروان او در طول چند سال، به ده‌ها هزار نفر خواهند رسید.» (بروس)

ه. مرا خواهید جُست، امّا نخواهید یافت: جالب اینکه  آنها دقیقاً همان حرفی را که عیسی قبلاً گفته بود، تکرار کردند. این جمله آنها را آزار داد و آنها خواستند بدانند كه منظور عیسی چیست. منظور او این بود که جویندهٔ متخاصم قادر به یافتن او نخواهد بود، یعنی کسانی که قصد دستگیر کردن، ساکت کردن یا کشتن او را دارند.

۵. آیات (۳۷-۳۹) دعوت بزرگ:

در روز آخر که روز بزرگ عید بود، عیسی ایستاد و به بانگ بلند ندا در داد: «هر که تشنه است، نزد من آید و بنوشد. هر که به من ایمان آوَرَد، همان‌گونه که کتاب می‌گوید، از بطن او نهرهای آب زنده روان خواهد شد.» این سخن را دربارۀ روح گفت، که آنان که به او ایمان بیاورند، آن را خواهند یافت؛ زیرا روح هنوز عطا نشده بود، از آن رو که عیسی هنوز جلال نیافته بود.

الف. در روز آخر که روز بزرگ عید بود: عید خیمه‌ها هشت روز ادامه می‌یافت. در هفت روز اول حوض شلوم از آبی که در ظروف طلایی حمل می‌شد، پر می‌شد و بر مذبح ریخته می‌شد تا برای همه یادآور آبی باشد که خدا در بیابان برای اسرائیلِ تشنه فراهم آورد. به نظر می‌رسد که در روز هشتم دیگر آبی ریخته نمی‌شد -فقط برای آب دعا می‌کردند- تا رسیدن آنها به سرزمین وعده را به آنها یادآور شود.

یک) «اما روز هشتم را نمی‌توان آن‌طور که باید یکی از روزهای عید دانست؛ مردم در روز هفتهم در خیمه‌ها ساکن نمی‌شدند. فیلو می‌گوید: اختتامیه‌ای شایسته بود، نه اختتامیهٔ عید، بلکه تمام اعیاد سال.» (آلفورد)

دو) آخرین ایام عیدی بود که عیسی در اورشلیم قبل از پسَخِ مرگش، سپری می‌کرد. آخرین روز ضیافت آخر بود؛ آخرین باری که قبل از مصلوب شدن با بسیاری سخن گفت.

ب. عیسی ایستاد و به بانگ بلند ندا در داد: آنچه عیسی می‌خواست بگوید، بسیار مهم بود.

·   مهم به‌خاطر مکانی که آن را بیان کرد (ایستاده در صحن‌های معبد، درست بیرون خود معبد).

·   مهم به‌خاطر زمان بیان کردن آن (در روز آخر خیمه‌ها، بعد از اینکه آب در روزهای آخر ریخته شد).

·   مهم به‌خاطر نحوهٔ بیان آن (فریاد بر آوردن، حتی داد زدن -بر خلاف لحن معمول خدمتش، طبق اشعیا ۲:۴۲: «او فریاد نخواهد زد و آوای خویش بلند نخواهد کرد، و صدای خود را در کوچه‌ها نخواهد شنوانید.»

ج. هر که تشنه است، نزد من آید و بنوشد: ضیافت عید خیمه‌ها بر نحوه‌ای که خدا آب را در بیابان برای اسرائیل تهیه دید تأکید دارد، در راه خود بر کنعان. عیسی با جسارت مردم را نزد خود فراخواند تا بنوشند و عمیق‌ترین تشنگی خود که تشنگی روحانی بود را سیراب کنند.

یک) دعوت گسترده‌ای بود چون می‌گوید هر که. سطح هوشی، نژاد، طبقهٔ اجتماعی، ملیت یا حزب سیاسی این دعوت را محدود نکرد. دعوت از آن جهت محدود شد که گفت هر که، یعنی هر کس باید نیاز خود را بسنجد. تشنگی امری واقعی نیست، بلکه فقدان آب است. تهی بودن و نیازی برجسته است.

دو) بحثی بین مفسرین هست و می‌پندارند که عیسی گفت آب بیرون ریخته می‌شود یا آن را روزی به انجام می‌رساند که آبی بیرون ریخته نمی‌شد. نمی‌توانیم در این مورد مطمئن باشیم ولی تأکید یوحنا بر روز آخر احتمالاً نشان می‌داد که قصد عیسی نشان دادن تضاد بود. «آبی در معبد و آیینی که شیفتهٔ آن هستیم نیست.»

سه) «در روز هشتم آبی ریخته نشد و این ادعای عیسی را تأثربرانگیزتر می‌کند.» (موریس)

چهار) «در روز هشتم، که یادآور ورود به سرزمین چشمه‌های آب است، این مراسم دیگر برگزار نمی‌شود. اما آنها که عمیق‌تر هستند باید با نوعی کج‌بینی به این آیین دقت کرده باشند، همچنان حس کرده‌اند که تشنگی‌های نمادین باید سیرآب شود.» (دادْز)

د. هر که به من ایمان آوَرَد: او توضیح داد که مقصودش از استعارهٔ نوشیدن چیست. آمدن نزد عیسی و نوشیدن در روند ایمان آوردن شخص به او حیاتی بودند؛ اعتماد کردن، تکیه کردن و آویزان شدن به عیسی در حال حاضر و ابدیت.

یک) «گفته شده که بنوشید. عمل سختی نیست. هر ابلهی می‌تواند بنوشد: در واقع، بسیاری ابله هستند چون بیش از حد مسکرات سمی می‌خورند. نوشیدن عمل معمول گناهکاران است.» (اسپرجن)

ه. از بطن او نهرهای آب زنده روان خواهد شد: برای کسانی که به او ایمان دارند، عیسی نهری همیشگی از آب زنده را از باطن آن شخص جاری می‌نماید. خیمه‌ها نیز چشم به سوی نبوت‌های آب جاری از تخت و از اورشلیم دارند، جایی که مسیح بر تخت پادشاهی می‌نشیند. عیسی اساساً گفت: «به من اعتماد کنید، من را در دل خود بر تخت نشانید، و زندگی فراوانی جاری خواهد شد.»

یک) «به زبان یونانی برای مثال می‌شود: از بطن او یا از اعماق باطن او.» (موریس)

 

دو) عیسی نگفت که چیزی به دورن شخص وارد می‌شود، بلکه گفت چیزی از درون او جاری می‌شود. تنها قصد دریافت برکت نبود، بلکه هدف این بود که منشأ برکت برای دیگران شود.

سه) «او قادر بود تشنگی خود را سیراب سازد و حتی بیش از آن، تشنگی کسانی که چنین سیرابی را از او دریافت کردند، باید کانالی شود که به‌واسطهٔ آن نهرهایی که سر ریز می‌شوند، عبور می‌کنند.» (مورگان)

چهار) همان‌گونه که کتاب می‌گوید: «هیچ آیه‌ای از کلام نقل قول نشده است، این در واقع تحقق این نبوت‌هاست که در زکریا آمده است، روزی چشمه رو به خانهٔ داوود باز می‌شود و آبهای زنده از اورشلیم بیرون می‌روند (زکریا ۱:۱۳، ۸:۱۴)؛ و اشعیا که خدا آب بر تشنگان می‌ریزد (اشعیا ۳:۴۴، ۱:۵۵).» (تَسکر)

و. این سخن را دربارۀ روح گفت، که آنان که به او ایمان بیاورند، آن را خواهند یافت: جاری شدن حیات و فراوانی آن در و به‌واسطهٔ حضور روح در زندگی ایماندار حاصل می‌شود. این از تجربه‌ای سخن می‌گوید و به کسانی که به او ایمان بیاورند تعلق دارد. ذات این تجربه ممکن است بین ایمانداران متفاوت باشد، ولی جنبه‌ای از آن هست که به همهٔ کسانی که به ایمان آن را دریافت می‌کنند، وعده داده شده است.

یک) «تلمود اورشلیم به مراسم و کتب‌مقدس با روح‌القدس اشاره دارد: چرا به این نام خوانده شده است، کشیدن آب؟ به خاطر ریخته شدن روح‌القدس طبق آنچه که گفته شده است: با شادمانی از چشمه‌های نجات آب خواهید کشید.» (موریس)

دو) «وعظ نمودن اعمال عیسی امری متبارک است، ولی حذف نمودن اعمال روح‌القدس شریرانه محسوب می‌شود؛ زیرا کار خداوند عیسی به خودی خود برای شخصی که با کار روح‌القدس آشنایی ندارد، برکت محسوب نمی‌شود.» (اسپرجن)

ز. زیرا روح هنوز عطا نشده بود: هنوز وقت جاری شدن حیات و فراوانی نرسیده بود، چون عیسی هنوز جلال نیافته بود، به عبارتی جلال یافته بر صلیب و به‌واسطهٔ قیام. بخشیده شدن روح‌القدس به قوم خدا نمی‌تواند تا تکمیل عمل عیسی بر صلیب و مقبرهٔ خالی، صورت گیرد.

یک) مترجمین کلمهٔ عطا نشده بود را اضافه کرده‌اند. این قسمت به شکل تحت‌اللفظی بیشتر به معنای «هنوز روح نبود» است. یوحنا به ما می‌گوید که هنوز وقت پنطیکاست و ایام روح نبود. «این کلمه به‌طور ضمنی و دقیق به معنای عطا شدن یا داده شدن نیست، بلکه به معنی کار کردن یا امری مشابه آن است…هنوز ظهور روح فرا نرسیده بود.» (آلفورد)

دو) «روح نمی‌تواند در دوران خدمت زمینی عیسی بیاید، و این نکته‌ مدام در این انجیل تکرار شده است. ولی وقتی کار به پایان برسد، روح عطا می‌شود.» (موریس)

جماعت سؤال می‌پرسند، رهبران مذهبی رد می‌کنند.

۱. آیات (۴۰-۴۳) عیسی باعث دودستگی در میان جماعت می‌شود.‌

برخی از جماعت، با شنیدن این سخنان گفتند: «براستی که این مرد همان پیامبر موعود است.» دیگران می‌گفتند: «مسیح است.» امّا گروهی دیگر می‌پرسیدند: «مگر مسیح از جلیل ظهور می‌کند؟ آیا کتاب نگفته است که مسیح از نسل داوود خواهد بود و از بِیت‌لِحِم، دهکده‌ای که داوود در آن می‌زیست، ظهور خواهد کرد؟» پس دربارۀ عیسی بین مردم اختلاف افتاد.

الف. این مرد همان پیامبر موعود است…مسیح است: برخی در مورد اینکه عیسی کیست، یک چیز گفتند و برخی دیگر چیز دیگر؛ ولی همه نظری داشتند. آنها نمی‌توانستند با عیسی روبه‌رو شوند و حقیقتاً بی‌طرف باقی بمانند. اگر کسی تظاهر می‌کرد که بی‌طرف است، حقیقتاً بر ضد او بودند.

یک) همان پیامبر موعود است: «برخی بدون شک می‌دانستند که مقصود از پیامبر، همان مسیح موعود است؛ اما برخی دیگر به نظر فکر می‌کردند که یکی از انبیای باستانی است که از مردگان برخاسته و قبل از آمدن مسیح ظهور پیدا کرده.» (کلارک)

ب. مگر مسیح از جلیل ظهور می‌کند؟ برخی عیسی را رد کردند چون نادان بودند و از حقیقت در مورد او آگاهی نداشتند. اینها نمی‌دانستند که عیسی حقیقتاً در بیت‌لَحِم به دنیا آمده است، اگرچه می‌دانستند نبوت‌ها در مورد عیسی مبنی بر تولد او در بیت‌لحم است.

یک) حرف اضافه‌ای که به از ترجمه شده در واقع به تولد و اصالت اشاره دارد، نه محل سکونت.» (ترِنچ)

دو) «این آیات که منتقدین را قانع می‌کند نمی‌توانند بدان معنا باشند که مسیح یکی از قوی‌ترین‌هایی بود که ثابت کرد کیست.» (تِنی)

سه) «آیا تویی که مسیح را با کنایه‌ای رد می‌کنی؟ آیا از آمدن سر باز می‌زنی چون نمی‌توانی درک کنی که قائن همسری دارد؟ یا خدا چگونه گناهکاران را تنبیه می‌کند؟ یا چرا باید به تولد از باکره یا قیام از مردگان ایمان داشته باشیم؟» (بویْس)

ج. پس دربارۀ عیسی بین مردم اختلاف افتاد: در روزگار زندگی زمینی، عیسی مردم را تقسیم کرد. مردم می‌توانستند یکی از دو نظر را در مورد عیسی داشته باشند، برخی با او موافق بودند و در همین حال دیگران بر ضد او بودند.

یک) «کلمه‌ای که به اختلاف ترجمه شده نوعی از شقاق همراه با خشونت را توصیف می‌کند، برخی به دنبال این بودند که در اهدافش با او همراه شوند و برخی به دنبال دست‌اندازی به او بودند.» (آلْفورد)

دو) این نفاق به‌خاطر این نبود که عیسی ابلهانه سخن گفت یا به‌خاطر این نبود که در مورد موضوع الهیاتیِ مناقشه‌برانگیزی سخن گفت. او در مورد خود، مسیح، سخن گفت و به‌وضوح سخن گفت نه در لفافه و جملات رازآلود.

سه) عیسی موضوع مطرح شده در متی ۳۴:۱۰-۳۶ را تکرار کرد: گمان مبرید که آمده‌ام تا صلح به زمین بیاورم. نیامده‌ام تا صلح بیاورم، بلکه تا شمشیر بیاورم! زیرا آمده‌ام تا: «”پسر را بر پدر، دختر را بر مادر و عروس را بر مادرشوهرش برانگیزانم. دشمنان شخص، اهل خانۀ خودش خواهند بود.»

چهار) چنین نفاقی نباید بین پیروان عیسی وجود داشته باشد. «می‌توانیم گاهی با یکدیگر بر سر آنچه بر حقیقی بودنش باور داریم، بجنگیم و اگر فکر می‌کنیم که خطایی در کار است یکدیگر را بدان خاطر توبیخ کنیم؛ ولی برادر جان، وقتی نوبت به مسیح و صلیب عزیز او می‌رسد، دست خود را به من بده. تو به خون او شسته شده‌ایی و من هم. تو در مسیح آرامی یافته‌ای و من هم. همهٔ امید خود را بر او قرار داده‌ای و امید من هم همانجاست، و از این رو یکی هستیم. بله، به‌خاطر مسیح نفاقی حقیقی بین قوم وجود ندارد.» (اسپرجن)

۲. آیات (۴۴-۴۹) شکست در تلاش برای دستگیری عیسی.

عده‌ای می‌خواستند او را گرفتار کنند، امّا هیچ‌کس بر او دست دراز نکرد. پس نگهبانانِ معبد نزد سران کاهنان و فَریسیان بازگشتند. ایشان از آنها پرسیدند: «چرا او را نیاوردید؟» نگهبانان پاسخ دادند: «تا‌کنون، کسی چون این مرد سخن نگفته است!» پس فَریسیان گفتند: «مگر شما نیز فریب خورده‌اید؟ آیا از بزرگان قوم یا فَریسیان کسی هست که به او ایمان آورده باشد؟ البته که نه! امّا این مردمِ عامی که چیزی از شریعت نمی‌دانند، ملعونند.»

الف. عده‌ای می‌خواستند او را گرفتار کنند، امّا هیچ‌کس بر او دست دراز نکرد: دستگیری ناموفق بود ولی به‌خاطر این نبود که نگهبانان ناکارآمد بودند. بدان خاطر بود که زمان آن هنوز فرا نرسیده بود و غیرممکن بود که بتوانند جلوی عیسی را بگیرند تا اینکه همه چیز مطابق با زمان‌بندی پدر شود.

ب. تا کنون، کسی چون این مرد سخن نگفته است: این نگهبانان معبد تعالیم اساتید مختلف را شنیده بودند ولی هرگز تا به حال نشنده بودند که کسی مانند عیسی سخن گوید. آنقدر تحت تأثیر پیغام عیسی قرار گرفتند که انجام کار محولهٔ خود، یعنی دستگیری و ساکت کردن او را غیرممکن می‌دانستند.

یک) «هرگز کسی همچون او سخن نگفته بود.کلمهٔ مرد به زبان یونانی در پایان جمله به صورت تأکیدی می‌آید و نشان از تضادی است که او با انسانی معمولی داشت.» (تِنِی)

دو) «شهادت آنها در چند جمله ساده بیان شد، ولی ۱۹ قرن باقی ماند.» (بروس)

ج. مگر شما نیز فریب خورده‌اید؟ آیا از بزرگان قوم یا فَریسیان کسی هست که به او ایمان آورده باشد؟ البته که نه! امّا این مردمِ عامی که چیزی از شریعت نمی‌دانند، ملعونند: تکبر رهبران دین و همچنین نفرت آنها از مردم عادی، واضح بود. آنها امیدوار بودند نگهبانانی که از دستگیری عیسی وا مانده بودند را با این ایده که افراد باهوش و روحانی از عیسی پیروی نمی‌کنند و شما نیز نباید چنین کاری انجام بدهید، بترسانند.

یک) «تکبر مذهبی حاکمان در ردِ تحقیرآمیزِ شهادت نگهبانان به‌خوبی آشکار می‌شود.» (تِنِی)

دو) «فریسیان عبارتی داشتند که آن را برای توصیف کردن مردم مذهبی به کار می‌بردند، مردمان ساده‌ای که هزاران آیین از شریعت را رعایت نمی‌کردند. آنها این گروه را مردم زمین می‌خواندند؛ از نظر آنها ارزش تحقیر کردن را نداشتند.» (بارکلی)

سه) «حتی خاخام هیلِل، که نسلی قبل از عیسی بود، وقتی گفت: هیچ یک از مردم عادی پرهیزگار نیست این نگرش را موجزانه بیان کرد.» (بروس)  

۳. آیات (۵۰-۵۲) واکنش به حمایت اندک نیقودیموس برای عیسی.

نیقودیموس، که پیشتر نزد عیسی رفته و یکی از آنها بود، گفت: «آیا شریعت ما کسی را محکوم می‌کند بدون اینکه نخست سخن او را بشنود و دریابد چه کرده است؟» در پاسخ گفتند: «مگر تو نیز جلیلی هستی؟ تحقیق کن و ببین که هیچ پیامبری از جلیل برنخاسته است.»

الف. آیا شریعت ما کسی را محکوم می‌کند بدون اینکه نخست سخن او را بشنود و دریابد چه کرده است؟ نیقودیموس سعی کرد برای سران دین استدلالی بیاورد و به آنها در مورد عجولانه قضاوت کردن عیسی هشدار دهد.

ب. مگر تو نیز جلیلی هستی؟ رهبران مذهبی که در اورشلیم و یهودیه ساکن بودند، از مردم جلیل بیزار بودند و اغلب‌ آنها را مسخره می‌کردند. از نظر آنها، هیچ چیز خوبی از جلیل بیرون نمی‌آمد.

ج. تحقیق کن و ببین که هیچ پیامبری از جلیل برنخاسته است: آنها اشتباه می‌کردند. در واقع، پیامبری از جلیل برخاسته بود. یونس (که تصویری از عیسی مسیح بود) از جَت‌خِفِر آمده بود که تقریباً ۵ کیلومتر شمال ناصره در جلیلِ پایین بود. (دوم پادشاهان ۲۵:۱۴)

یک) «طریقی که سؤال در متن اصلی مطرح شده است، نوعی از تعجب را نشانه‌گذاری می‌کند؛ چرا مسیح از جلیل نخواهد آمد؟» (تَسْکِر)

دو) از نظر تاریخی درست است؛ چون دو پیامبر حداقل از جلیل برخاستند: یونس اهل جَت‌خِفِر و بزرگترین پیامبران، ایلیای تِشْبی؛ و شاید ناحوم و هوشع. انزجار آنها از جلیل باعث شد حقایق تاریخی را نادیده بگیرند.»