Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

انجیل یوحنا باب ۱۵- عیسی که قرار است راهی شود، به شاگردانش در مورد حیات در خود تعلیم می‌دهد.

«برای کسانی که مباحثات محفوظ مانده به قلم یوحنا را می‌خواهند، سادگی متن باید بدیهی به نظر رسد ولی باز این اندیشه که در تیرگی درک می‌شود افضل است. یوحنا آسمان را در نوردید: ما چطور؟ این عالی‌ترین خوراک در کتاب‌مقدس است.» (تِرِنچ)

ارتباط با عیسی هنگامی که رفته است..

۱. آیات (۱-۳) تاک حقیقی

من تاک حقیقی هستم و پدرم باغبان است. هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را قطع می‌کند، و هر شاخه‌ای که میوه آورد، آن را هَرَس می‌کند تا بیشتر میوه آورد. شما هم‌اکنون به سبب کلامی که به شما گفته‌ام، پاک هستید

الف. من تاک حقیقی هستم: این نمادی آشنا بود. خدا بارها و بارها از تاک به‌عنوان نمادی از مردم خود در کتاب‌مقدس عبری استفاده کرد (نمونه‌ای از آن را می‌توانید در مزامیر ۸:۸۰-۹ ببینید). ولی اغلب وجه منفی آن مد نظر بود (همان‌طور که در اشعیا ۱:۵-۲، ۷ و ارمیا ۲۱:۲ آمده است). دقیقاً یک هفته قبل عیسی در مورد اینکه اسرائیل مثل تاکستان در مَثَلِ تاکستان است، به‌طور علنی به مردم تعلیم داد (متی ۲۱:۳۳).

یک) عیسی احتمالاً این موضوع را هنگامی برای شاگردان خود تعریف کرد که در بالاخانه ایستاده و آمادهٔ رفتن بودند. او از تصویر تاک استفاده کرد چون در اسرائیل باستان همه جا تاکستان دیده می‌شد. همچنین تندیسی طلایی از تاکی بزرگ جزءِ تزئین اصلی جلوی معبد بود که نشان می‌داد اسرائیل تاک خداست. همچنین «نماد مسیح دانسته می‌شد.»

دو) در مقابل، عیسی تاک حقیقی است. اگر برای خدا میوه می‌دهیم، پس باید ریشه در او داشته باشیم (نه در اسرائیل). در جامعهٔ عهد‌جدید، اولین نشانهٔ هویت ما در خود عیسی مسیح است، نه در اسرائیل یا حتی در کلیسا یا امثال آن.  

سه) از میان بسیاری از نمادهای رابطهٔ خدا و مردمش، تمثال تاک و شاخه بر وابستگی کامل و نیاز به ارتباط مداوم تأکید دارد. شاخه حتی بیشتر از گوسفند به شبان یا کودک به پدر وابسته است. از آنجایی که عیسی می‌خواست از شاگردانش جدا شود، این تشویق برای آنها مهم بود. همان‌طور که شاخه‌ها به تاک اصلی متصل می‌شوند، او با آنها و آنها با او یگانه باقی می‌مانند.  

ب. پدرم باغبان است: در عهد‌عتیق از تاک به‌عنوان تصویری از اسرائیل، خدای پدر نیز به‌عنوان کسی که این انگور را کاشت و مدیریت کرد، معرفی شد. خداوند این نقش را برای مؤمن در عهد‌جدید نیز ایفا می‌کند.

یک) پیرو عهد‌جدید با پدر و پسر ارتباط دارد؛ هم با خود تاک و هم با باغبان.

ج. هر شاخه‌ای در من که میوه نیاورد، آن را قطع می‌کند: شاخه‌هایی که قطع می‌شوند هرگز به‌درستی در تاک جای نگرفته بودند و میوه نیاوردنِ آنها نشان‌دهندهٔ چنین امری است.

یک) برداشت متفاوتی از این قسمت وجود دارد که قابل تأمل است. جیمز مُنتْگومِری بویس (همراه چند نفر دیگر) معتقد بود که فعل  airo در زبان یونانی باستان، که به قطع کردن ترجمه شده، به طور دقیق‌تر بلند کردن ترجمه می‌شود. منظور این است که پدر تاک‌های غیرمولد را از زمین بلند می‌کند (همان‌طور که در دورهٔ باستان برای مراقبت از تاکستان معمول بود). در آن دوران کسانی که از تاک‌ها مراقبت می‌کردند، اطمینان حاصل می‌کردند که تاک‌ها را از زمین بلند کنند تا آفتاب بیشتری به آنها برسد و ثمر به بار آورند.

دو) «فعلی که به قطع می‌کند (aireo) ترجمه شده، عیناً به معنای بلند کردن یا بردناست؛ دوم هرس کردن (kathaireo) است که که ابتدای امر به معنای پاک کردن یا خالص ساختن است.» (تِنِی)

د. هر شاخه‌ای که میوه آورد، آن را هَرَس می‌کند: کلمه‌ای که اینجا به هَرَس کردن ترجمه شده، همان کلمه‌ای است که جاهای دیگر پاک کردن ترجمه شده است. همان کلمه می‌تواند به «هرس کردن» یا «پاکسازی کردن» در یونان باستان اطلاق شود. باغبان هر شاخه‌ای که میوه بیاورد را هرس می‌کند تا درخت میوه بیشتری بدهد.

یک) اگر تاک به حال خود رها شود، شاخ و برگ زائد فراوان حاصل می‌آورد. برای اینکه درخت تا آخرین حد ثمر نشاند، هَرَس کردن امری ضروری است.» (موریس)

دو) «درختِ مرده بدتر از بی‌حاصلی است، چون درخت مرده می‌تواند باعث بیماری و تباه بقیه درختان شود…خدا درختِ مرده را از کلیسای خود دور می‌کند و زندگی ایمانداران را نظم می‌بخشد تا به سوی عملی ثمربخش حرکت کنند.» (تنی)

سه) «و اگر خون ریزش دردناک است، پژمرده گشتن از آن بدتر است. بهتر است هَرَس گردد و رشد کند تا قطع و سوزانده شود.» (ترپ)

ه. شما هم‌اکنون به سبب کلامی که به شما گفته‌ام، پاک هستید: کار هرس، پاکسازی، یازده شاگردی که عیسی با آنها سخن گفت، آغاز شده بود. آنها بسیاری از تعالیم او را شنیده و درک کرده بودند و به سبب کلامی که به آنها گفته بود، پاک بودند.

یک) عیسی با بیان اینکه پاک هستید، موضوعی را که در ابتدای شب گفته بود، تکرار کرد: در ابتدا یک پاکسازی اولیه انجام می‌شود و سپس پاکسازی مداوم انجام می‌گردد (یوحنا ۱۰:۱۳).

دو) کلام خدا عاملی پاک‌کننده است. این کلام گناه را محکوم می‌کند، سبب ملهم شدن قدوسیت می‌شود، رشد را بر می‌انگیزاند و قدرت لازم برای پیروزی را مهیا می‌کند. عیسی همچنان به پاک کردن قوم خود به‌وسیله کلام ادامه می‌دهد (افسسیان ۲۶:۵).

سه) «این بدان معناست که نحوهٔ هَرَس یا پاک شدن به‌واسطهٔ کلام خداست. گناه را محکوم می‌کند؛ قدوسیت را ملهم می‌شود؛ رشد را می‌انگیزاند. همان‌طور که عیسی کلام خدا را به کار می‌برد خدا زندگی شاگردان را به او بخشید، آنها روند هَرَس شدن را از سر گذراندند که شرارت را از آنها زدود و برای خدمت بیشتر ورزیده ساخت.» (تِنِی)

۲. آیات (۴-۵) رابطهٔ حیاتی بین شاخه و تاک.

در من بمانید، و من نیز در شما می‌مانم. چنانکه شاخه نمی‌تواند از خود میوه آورد اگر در تاک نماند، شما نیز نمی‌توانید میوه آورید اگر در من نمانید.«من تاک هستم و شما شاخه‌های آن. کسی که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد؛ زیرا جدا از من، هیچ نمی‌توانید کرد.

الف. در من بمانید، و من نیز در شما می‌مانم: عیسی بر روابط دوطرفه تأکید کرد. فقط موضوع ماندنِ شاگرد در استاد نیست؛ استاد نیز در شاگرد می‌ماند. دربارهٔ این رابطه نزدیک در غزل غزل‌های سلیمان ۳:۶ توضیحی این‌چنین داده شده است: «من از آنِ دلداده‌ام هستم و دلداده‌ام از آنِ من است.»

یک) عیسی از این تصویر استفاده کرد تا شاگردانش را از ادامهٔ رابطه و ارتباط حتی بعد از رفتن خود مطمئن سازد. با این وجود، او به این نحو سخن گفت که وجهی از انتخاب را از سوی آنها نشان داد. ماندن چیزی بود که باید انتخاب شود.

دو) «وقتی خداوندمان می‌گوید: در من بمانید، در مورد اراده، انتخاب‌ها و تصمیماتی که می‌گیریم، سخن می‌گوید. باید تصمیم به انجام کارهایی بگیریم که ما را در اختیار او قرار می‌دهند و باید ارتباط خود با او را حفظ کنیم. این به معنای ماندن در اوست.» (بویس)

ب. چنانکه شاخه نمی‌تواند از خود میوه آورد اگر در تاک نماند: اگر شاخه به تاک متصل نباشد نمی‌تواند، انگور بیاورد. شاگرد نمی‌تواند کار خیر واقعی برای خدا و پادشاهی او انجام دهد، اگر آنها آگاهانه با عیسی ارتباط برقرار نکنند و در او نمانند.

یک) «جان و مصونیت ما از مسیح است. همه چیز از او می‌آید: غنچهٔ میل نیک، شکوفهٔ نتیجه‌ای نیکو و ثمر عمل نیک.» (ترپ)

ج. من تاک هستم و شما شاخه‌های آن: عیسی شاید بدان خاطر چنین گفت که رسم بودن اسرائیل را تاک بدانند و با در نظر گرفتن ارتباط اسرائیل به آن فکر می‌کردند. حالا باید عیسی را تاک می‌پنداشتند و بر ارتباط با او تأکید می‌کردند.

د. کسی که در من می‌ماند و من در او، میوۀ بسیار می‌آورد: در او ماندن بدون تردید سبب میوه آوردن می‌شود. کمیت و کیفیت میوه شاید متفاوت باشد، ولی حضور میوه اجتناب‌ناپذیر است.

یک) هدف شاخه میوه آوردن است. اگرچه از برگ‌های تاک نیز استفاده می‌شود، اما مردم تاک را برای تماشا کردن برگ‌هایش پرورش نمی‌دهند. زحمتِ کاشت، پرورش، آبیاری و نگهداری تاک را می‌کشند تا از میوهٔ آن بهره برده شود. از این منظر، می‌توان گفت که میوه نشان‌دهندهٔ شخصیت مسیحی است (مانند ثمر روح در غلاطیان ۵). کار خدا در ما و ارتباط ما با او باید با میوه و شاید با میوهٔ بسیار مشهود باشد.

دو) میوه زاد و وَلد موروثی را نیز القا می‌کند. کمابیش می‌توان گفت که هر میوه دانه در خود دارد و دانه‌ها باید میوهٔ بیشتر تولید کنند.

سه) مفهوم ماندن محدود به ماندن ما در عیسی نمی‌شود، بلکه شامل ماندن او در ما نیز هست (و من در او). این پویایی متقابل انتظار دارد زندگی ما از نظر روحانی و عملی در ارتباط حیاتی با عیسی باشد و انتظار دارد که او به روشی فعال و واقعی در ما ساکن شود. مسئولیت ماندن به هیچ‌وجه تنها بر عهدهٔ ایماندار نیست.

ه. زیرا جدا از من، هیچ نمی‌توانید کرد: این حرف بدان معنا نیست که آنها بدون عیسی نمی‌توانند کاری بکنندآنها می‌توانستند بدون او فعال باشند، مانند دشمنان عیسی و بقیه. با این حال ما و آنها بدون عیسی نمی‌توانستیم کاری با ارزش واقعی و ابدی انجام دهیم.

یک) «من هستم را می‌تواند در کلمهٔ شخصیمن یافت و ادعای قدرت مطلق، قادر مطلق بودن او را آشکار می‌نماید. این کلمات غیر از تثلیث معنایی دیگر ندارند.» (اسپرجن)

دو) «فقط با اتحاد با اوست که هر شاخه‌ای می‌تواند میوه دهد: هنگامی که این اتحاد شکسته شود، شیره دیگر جریان نمی‌یابد و میوه در آن شاخه مُیسر نمی‌گردد، گرچه بقایای شیره که در آن باقی مانده برای تحمل وزن برگ کافی باشد، بنابراین برای مدتی زنده به نظر برسد.» (تِرِنچ)

سه) «پولس از اصطلاحی یوحنایی استفاده نمی‌کند، بلکه وقتی می‌گوید: دیگر من نیستم که زندگی می‌کنم، بلکه مسیح است که در من زندگی می‌کند (غلاطیان ۲۰:۲) همان حقیقت را بیان می‌کند و قدرت هر چیز را دارم در او که مرا نیرو می‌بخشد (فیلیپیان ۱۳:۴).»

چهار) «بی‌ من کاری از شما ساخته نیست؛ اگر در مورد رسولان این امر صادق باشد، در مورد مخالفین نیز صادق‌تر است! اگر دوستانش قادر به انجام کاری بدون او نباشند، مطمئنم دشمنانش نمی‌توانند عملی بر علیه او کنند.» (اسپرجن)

۳. آیات (۶-۸) بهای نماندن و وعده به کسانی که می‌مانند.

اگر کسی در من نماند، همچون شاخه‌ای است که دورش می‌اندازند و خشک می‌شود. شاخه‌های خشکیده را گرد می‌آورند و در آتش افکنده، می‌سوزانند. اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هرآنچه می‌خواهید، درخواست کنید که برآورده خواهد شد جلال پدر من در این است که شما میوۀ بسیار آورید؛ و این‌گونه شاگرد من خواهید شد

الف. اگر کسی در من نماند، همچون شاخه‌ای است که دورش می‌اندازند و خشک می‌شود: عیسی به شاگردان خود هشدار داد که ناتوانی در ماندن به معنای نابودی زندگی است. شاخه وقتی زنده است که به تاک متصل باشد. شاگرد فقط وقتی از نظر روحانی زنده است که با استاد در ارتباط باشد.

یک) این افعال روندی را توصیف می‌کنند که کسی که نمی‌ماند باید از سر بگذراند: طرد شدن، پژمرده شدن، دور انداخته شدن و سوزانده شدن. مانند سایر مَثَل‌های، تصویری که عیسی اینجا به کار برد برای توصیف کل الهیات نظام‌مند نبود. با این حال روندی توصیف شده هشداری خالصانه و معنامند از خطر نماندن است.

دو) جمله‌بندی عیسی بسیار مهم بود. او نگفت که اگر هر کس ثمر نیاورد، دورش می‌اندازند. گفت اگر کسی در من نماند…دورش می‌اندازند. می‌داند چه کسی می‌ماند و این را نمی‌تواند با سنجش ظاهر ثمر تشخیص داد.

ب. گرد می‌آورند و در آتش افکنده، می‌سوزانند: شاخهٔ بی‌جان میوه‌ای نمی‌دهد و حتی چوب آن نیز جز برای سوختن کاربردی ندارد. مقصود از اشاره به سوزاندن و آتش ایجاد ارتباط با مجازات در زندگی بعدی و هشدار در مورد عواقب عظیم نماندن است.

یک) با خود فکر می‌کنیم که این کلمات چگونه تأثیری بر شنوندگان اولیهٔ آنها، یعنی یازده شاگرد، گذاشتند. عیسی به آنها گفت که بروند؛ با این حال ارتباط خود را با او قطع نکردند. کار روح‌القدس، که توسط پدر فرستاده شد، این است که ارتباط آنها را با عیسی حفظ کند. اگر ارتباطشان با عیسی قطع شود، نابود خواهند شد -مانند یهودا.

دو) این آیات را می‌توان به سه روش در مورد مصونیت موقعیت اذعان‌شدهٔ شاگرد در عیسی تفسیر کرد:

   مطابق با اولین روش تفسیر شاخه‌هایِ دور انداخته شده، شاخه‌هایی هستند که اگرچه زمانی ایماندران حقیقی بودند، اما به دلیل ناتوانی در ماندن و میوه دادن در جهنم قرار می‌گیرند. زمانی شاگرد بودند، اما حالا دور انداخته شده‌اند.

   مطابق با دومین روش تفسیر، شاخه‌هایِ دور انداخته شده، شاخه‌هایی هستند که فقط شاگردان به نظر می‌آیند و هرگز در مسیح نبوده‌اند و از این رو به جهنم می‌روند (مثل یهودا).

   مطابق با سومین روش، شاخه‌هایِ دور‌ انداخته شده شاگردانِ بی‌ثمری محیول می‌شوند که زندگی خود را هَدر می‌دهند و در نتیجه سوزانده می‌شوند و این آیات به سرنوشت ابدی (مثل لوت،‌ برادرزادهٔ ابراهیم) اشاره ندارد.

سه) تأکیدی به نظر واضح است: آنکه نمی‌ماند، شاگردی حقیقی نیست. شاخه باید متصل به تاک بماند یا حیات ندارد و ارزش باقی ماندن ندارد.

چهار) می‌سوزانند: «همان‌طور که لوتر می‌گوید چیزی به معنای واقعی سوزانده نمی‌شود بدان معنا که نیست شود، بلکه باید سوزانده شود.» (آلفورد)

ج. اگر در من بمانید و کلام من در شما بماند، هرآنچه می‌خواهید، درخواست کنید که برآورده خواهد شد: عیسی اصل ماندن را به دو موضوعی که قبلاً در بالاخانه مطرح شدند، ربط می‌دهد.

   کلام من در شما بماند: عیسی ماندن در او را به ایدهٔ ایمان به کلامش، همان‌طور که قبلاً در یوحنا ۲۳:۱۴-۲۴ ذکر شده بود، مرتبط کرد.

   هرآنچه می‌خواهید، درخواست کنید: عیسی ماندن در او را با ایدهٔ استجابت دعا، همان‌طور که قبلاً در یوحنا ۱۳:۱۴-۱۴ ذکر شده بود، مرتبط کرد. «دعا به‌طور خودجوش از سوی کسانی که در عیسی ساکن‌اند، می‌رسد… دعا فَوران جانی است که در مشارکت با عیسی‌ است.» (اسپرجن)

یک) ماندن در عیسی به معنای در کلامش ماندن است و کلام او باید در شاگرد زندگی کند. «نباید به اهمیت ارجاع به کلام من بی‌توجهی کنیم. تعلیم مسیح مهم است و نباید جهت انگیختن احساس مذهبی از آن غافل شد.» (موریس)

دو( «ارتباط با پیروی و دعا حفظ می‌شود. ماندن در مسیح و اجازهٔ ماندن کلامش در خود را دادن به معنای پذیرشِ آگاهانهٔ اقتدار کلام او و ارتباط همیشگی با او به‌واسطهٔ دعاست.» (تِنِی)

سه) این شاگرد وفادار و مطیع باید به‌عنوان بخشی از رابطهٔ خود با عیسی، انتظار اجابت دعا را داشته باشد. مستجاب نشدن دعا به این معنی است که چیزی در رابطهٔ شاگرد لنَگ می‌زند. شاید در وجه ماندن نتوانسته آنطور که باید عمل کند و دعاها شنیده و اجابت نمی‌شوند. شاید در وجه طلبیدن نتواسته آنطور که باید عمل کند و آنچه عیسی می‌خواهد خود و به‌واسطهٔ شاگردش انجام دهد، درک نشده است.

چهار) برآورده خواهد شد: «خدا زین پس با اطمینان به جانی تقدیم شده می‌گوید: خواستهٔ خود را بطلب و خواسته‌ات برآورده خواهد شد.غریزهٔ آسمانی آن مرد درست هدایتش کرد؛ فیضی که درون جان اوست شهوت‌رانیِ طمع‌کارانه و امیال منحرف را کنار زد و ارادهٔ او سایهٔ حقیقیِ ارادهٔ خداست. زندگی روحانی استاد درون اوست، پس آنچه به او الهام شده مقدس، آسمانی و خداگونه است.»

د. جلال پدر من در این است که شما میوۀ بسیار آورید: هدف از میوه دادن، جلال خداست، نه شاگرد. شاخهٔ تاکی که میوۀ بسیار می‌دهد، باعث افتخار کسی است که از آن تاک مراقبت می‌کند و شاگردی که از نظر معنوی میوهٔ زیادی می‌دهد باعث جلال خدا می‌شود.

یک) «شاخه‌ها و خوشه‌ها خودکامه نیستند و هدفی سَوای تاک و جلال سرپرستِ خود ندارند: هر هدف دیگری چون ناشایسته است، از میان برداشته می‌شود.» (تِرِنچ)

دو) جلال پدر من در این است:  «یا حرمت نهاده می‌شود. موجب فخر باغبان است که تاکی خوب، قوی و زورمند داشته باشد، آنچه مَملو از میوه است: موجب فخر خداست که فرزندانی قوی و زورمند و مقدس، رها از گناه و لبریز از محبت خود داشته باشد.» (کلارک)

سه) ثمربخشی حقیقتی تنها در طول زمان معین می‌شود. «تبدیل راستین با تصمیم عجولانه سنجیده نمی‌شود، بلکه با طیفی از ثمربخشی است.» (اِرْدْمَن) این اصل در مَثَل انواع زمین‌ها (متی ۱۳) نشان داده می‌شود.

۴. آیات (۹-۱۱) رابطهٔ بین محبت و اطاعت

همان‌گونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشته‌ام؛ در محبت من بمانید. اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبت من خواهید ماند؛ چنانکه من احکام پدر خود را نگاه داشته‌ام و در محبت او می‌مانم.  این سخنان را به شما گفتم تا شادی من در شما باشد و شادی شما کامل شود.

 

الف. همان‌گونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشته‌ام: عیسی عمداً شاگردان را به همان طریقی دوست داشت که پدر او را دوست می‌داشت. می‌دانیم عیسی به‌واسطهٔ تعلیم، مراقبت، راهنمایی، خدمت فداکارانه و استفاده از قدرت و اقتدار خود جهت به انجام رساندن امور، شاگردان را دوست می‌داشت و محبت می‌کرد. به طریقی، پدر نیز همهٔ این کارها را در حق عیسی نیز انجام داد و عیسی بنا بر این سرمشق، در قبال شاگردان نیز چنین کرد.

یک) محبت عیسی به قومش بی‌نظیر است، پس به حق از چنین قیاس یا توصیفی استفاده کرد. او نگفت: «دوستت دارم، همان‌طور که مادر کودکش را دوست دارد» یا «دوستت دارم همچون شوهری که همسرش را دوست دارد» یا «دوستت دارم همچون سربازی که هم‌خدمتی خود را دوست دارد» یا حتی نگفت: «دوستتت دارم، مثل معتادی که شیفتهٔ افیون است.» تنها راهی که می‌توانست موقعیت را به تصویر کشد، استفاده از محبت پدر به پسر بود.  

دو) همان‌گونه که پدر مرا دوست داشته است، من نیز شما را دوست داشته‌ام: «مسیح قطعاً از جمله‌ای تفضیلی برای ابراز محبت خود به کسانش استفاده کرد. جای حرف نگذاشته، ولی چه کسی می‌‌داند که پدر چگونه پسر را دوست دارد؟ حتی گذرِ چنین اندیشه‌ای ژرفایی در وجود ایجاد می‌کند که ورای توانِ سنجش است.»

سه) دوست عزیز، امکان و جرأت و توانایی برای شک کردن به محبت پدر به پسر نداری. یکی از آن حقایقِ منازعه‌ناپذیر است که حتی خواب مطرح کردن استدلالی در مقابل آن را نمی‌بینی. خداوندمان محبت خود نسبت به ما را در رستهٔ محبت پدر به خود قرار داده است. باید نسبت به هر دو مطمئن و دلگرم باشیم.» (اسپرجن)

چهار) پدر پسر را با محبتی دوست دارد که:

   آغاز ندارد.

   پایان ندارد

   نزدیک و شخصیت‌مند است.

   قابل اندازه‌گیری نیست.

   تغییرناپذیر است.

ب. در محبت من بمانید: توصیف ذات و شخصیت عیسی، محدود به یک روش نمی‌شود. او پر از قدرت، حکمت، حقیقت، قدوسیت، سرسپردگی، تابعیت، فداکارای و ده‌ها خصلت دیگر است. عیسی از بین همهٔ این موارد تأکید کرد که در محبت من بمانید.

یک) در محبت من خواهید ماند: «توجه کنید که این حرف به‌عنوان توضیحی در مورد ماندن در محبت او بیان شده است. این تجربه‌ای عرفانی نیست. موضوع اطاعتی ساده است. وقتی که شخص فرمان عیسی را نگاه می‌دارد، به عبارتی در محبت مسیح مانده است.» (موریس)

ج. اگر احکام مرا نگاه دارید، در محبت من خواهید ماند: عیسی مجدداً شاگردیِ حقیقتی را به اطاعت از احکام و حرمت نهادن کلامش مرتبط ساخت. عیسی در حق پدر به این موضوع عمل کرد و حالا شاگردان باید در حق او به این امر عمل کنند.

یک) همان‌طور که قبلاً ذکر شد (یوحنا ۱۵:۱۴) آنچه عیسی در بالاخانه انجام و تعلیم داد، بر احکام عیسی در محبت به شاگردان، خدمت فداکارانه به شاگردان دیگر و اطمینان به محبت به خدای پدر و عیسی پسر تأکید داشت.

د. این سخنان را به شما گفتم تا شادی من در شما باشد و شادی شما کامل شود: وقتی شاگرد نتواند در محبت عیسی بماند و از این رو قادر به نگاه داشتن فرامین او نباشد، شاگرد نمی‌تواند پریِ شادی‌ای را تجربه کند که‌ عیسی به آنها که در محبت و اطاعت او می‌مانند می‌بخشد.

یک) «هیچ کس بینواتر از ایمانداری نیست که برای مدتی در اطاعت محصور می‌شود. آنقدر گناه را دوست ندارد که از آن لذت ببرد و مسیح را نیز به حدی دوست ندارد که به قدوسیتش رغبت داشته باشد. می‌داند که طغیان او معصیت است، ولی اطاعت او ناخوشایند است. حس نمی‌کند که جایش در این دنیاست، ولی خاطرهٔ ارتباطات گذاشته و ترانه‌های میل‌انگیز موسیقی کهنه، مانع می‌شود که با قدیسان هم‌آواز شود. او کسی است که باید دل به حالش سوزاند؛ و نمی‌تواند تا به آخر دمدمی‌مزاج باقی بماند.» (کارسون)

ه. شادی من در شما باشد: شادیِ عیسی همان چیزی نیست که معمولاً به‌عنوان خوشبختی یا هیجان شناخته می‌شود. شادیِ عیسی خوشی یک زندگی راحت نیست؛ نشاط همراهی درست با خدا و آگاهانه در محبت و مراقبت او قدم برداشتن است. می‌توانیم آن شادی را داشته باشیم‌، می‌توانیم شادی او را داشته باشیم و آن را به‌عنوان حضور ماندگار داشته باشیم.

یک) شادی من: «اگر بخواهیم درست بگوییم، نه شادی به‌خاطر من بلکه شادی که از من آمده، نه شادی بر تو بلکه شادی من… شادمانی او، شادی پسر در آگاهی از محبت خدا.» (آلفورد)

دو) هنگامی که عیسی از شادی خود سخن گفت: «کسی مقصود او را جویا نشد. آنها با سردرگمی به هم خیره نشدند. به نظر طبیعی می‌رسید که ارباب باید به شادی خود اشاره کند. از اینجا می‌فهمیم که شادی مسیح چیزی بود که آنها کاملاً با آن آشنا هستند.» (موریسون)

و. شادی شما کامل شود: این نتیجهٔ ماندن در محبت عیسی و اطاعت نشأت‌گرفته از ماندن در رابطه است.

یک) شادی شما کامل شود: «یا تکمیل، پرشدن plhrwyh: استعاره‌ای که از یک طرف گرفته شده، آب یا هر مایع دیگری در آن ریخته می‌شود تا زمانی‌که تا لبه پر شود. ایمان به مسیح تمام بیچارگی‌ها را از دل کسانی که آن را کامل بپذیرند، بیرون می‌راند. برای بیرون راندن شرارت و نکبت از دنیا بود که عیسی به آن وارد شد.» (کلارک)

دو) «خدا انسان‌ها را مانند سایر مخلوقاتش، خلق نمود تا شاد باشند. همه قادر به شاد بودن هستند، هنگام شادی، حالتی درست به خود می‌گیرند؛ و اکنون عیسی مسیح آمد تا خرابی‌های سقوط را احیا نماید، او باید شادمانی کهنه را به ما برگرداند -اما اگر آن را از کف نمی‌دادیم، دلکش‌تر و ژرف‌تر می‌بود.

نحوهٔ ارتباط با هم بعد از رفتنِ عیسی.

۱. آیات (۱۲-۱۵) عیسی از وسعت محبت خود که باید از آن تقلید کنند سخن می‌گوید.

حکم من این است که یکدیگر را محبت کنید، چنانکه من شما را محبت کرده‌ام. محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند. دوستان من شمایید اگر آنچه به شما حکم می‌کنم، انجام دهید. دیگر شما را بنده نمی‌خوانم، زیرا بنده از کارهای اربابش آگاهی ندارد. بلکه شما را دوست خود می‌خوانم، زیرا هرآنچه از پدر شنیده‌ام، شما را از آن آگاه ساخته‌ام.

الف. یکدیگر را محبت کنید، چنانکه من شما را محبت کرده‌ام: هنگامی که عیسی این سخنان را با شاگردان که در بالاخانه، پشت میز بلند شده بودند، تأکیدی را حس می‌کنیم که به‌واسطهٔ تکرار ایجاد شد. عیسی اهمیت می‌داد که شاگردانش یکدیگر را محبت کنند و مطابق مقیاس و کیفیت محبتش برای آنها چنین کند.

یک) «شاید انتظار سفارشات دقیق و توأم با جزئیاتی را داشتند، مانند زمانی که فرستاده شدند (متی ۱۰). ولی در عوض، محبت راهنمایی کافی برای آنها بود.» (دادْز)

دو) «به این دنیا فرستاده شده‌ایم تا یکدیگر را محبت کنیم. گاهی طوری زندگی می‌کنیم که گویی به جهان فرستاده شده‌ایم تا با یکدیگر رقابت کنیم یا با یکدیگر بحث کنیم یا حتی با یکدیگر دعوا کنیم.» (بارکلی)

سه) چنانکه من شما را محبت کرده‌ام: «محبت او به یک باره منبع و معیار آنها شد.» (دادز)

چهار) «وحدت به جای رقابت، اعتماد به جای سوءِ‌ظن، اطاعت به جای خودپسندی باید بر کارهای مشترک شاگردان حاکم باشد.» (تنی)

پنج) حکم من این است که یکدیگر را محبت کنید: «این حکم چنان بر دل انجیل‌نگار منقوش شد که جِروم قدیس می‌گوید (lib iii. C. 6,com)، در کهن‌سالگی هنگامی که آن انجیل‌نگار را به جماعات ایمانداران می‌بردند، سخن همیشگی او این بود که ای فرزندان من، یکدیگر را محبت کنید. روزی شاگردانش خسته شدند و پرسیدند که چرا مدام چنین می‌گوید؟ او در جواب گفت: حکم خداوند است، و نگاه داشتن آن کافی است» (کلارک)

ب. محبتی بزرگتر از این وجود ندارد که کسی جان خود را در راه دوستانش فدا کند: عیسی میزان و کیفیت محبت خود به آنها را این‌گونه توصیف کرد تا به‌عنوان الگویی برای نحوهٔ محبت به یکدیگر از آن استفاده کند. محبت او کامل و ورای هر عظمتی است، او جان خود را داد.

یک) «هیچ‌کس نمی‌تواند بیش از این به دوستش محبت بکند: چون با تسلیم نمودن جان خود، در واقع همه چیزش را تسلیم کرده است. این شاهد محبت من به شماست که تا چند ساعت دیگر آن را تسلیم می‌کند؛ و سرمشقی است برای تعلیمی که به شما ارائه نمودم.»

ج. بلکه شما را دوست خود می‌خوانم: عیسی معیار و کیفیت محبت خود به آنها را به‌عنوان محبتی که با بنده همچون دوست رفتار می‌شود، توصیف نمود. آن موقع در روابط میان شاگرد و استاد، انتظار دوستی نمی‌رفت. با این‌حال عیسی به‌عنوان استاد، شاگردان خود که بنده خوانده می‌شدند را دوست خود نامید.

یک) در تفکر دنیای باستان، برده می‌تواند ابزاری مفید و قابل اعتماد باشد، اما به هیچ‌وجه نمی‌تواند همراه باشد. این امکان وجود دارد که برده و دوست به شکلی مشابه به درد شما بخورند، اما دوست می‌تواند به شکلی شریک شما شود که از دست برده ساخته نیست.

دو) «جان وِسلی،‌ سال‌ها بعد به داستان ایمان آوردن خود می‌اندیشد، و آن را دورانی توصیف می‌کند که ایمان بنده را با ایمان پسر معاوضه کرد.» (بروس)

د. دوستان من شمایید اگر آنچه به شما حکم می‌کنم، انجام دهید: آنها دوست بودند چون مطیع بودند (گرچه کاملاً چنین نبودند). دوستی با عیسی را نمی‌توان از اطاعت دستورات او جدا کرد.

یک) «این اطاعت باید اطاعتی فعال باشد، توجه کنید که ’اگر آنچه حکم کرده‌ام را انجام دهید، دوستان منید.’ برخی می‌پندارند کفایت می‌کند که از آنچه منع کرده، دوری کنند. پرهیز از شرارت بخشی از پارسایی است، ولی برای دوستی کافی نیست.» (اسپرجن)

ه. شما را دوست خود می‌خوانم، زیرا هرآنچه از پدر شنیده‌ام، شما را از آن آگاه ساخته‌ام: آنها دوست بودند چون عیسی رازی از آنها مخفی نکرد، بلکه هر آنچه که از خدای پدر شنیده بود، آشکارا مکشوف کرد.

یک) «دوست معتمدی است که نسبت به هدف ارشد خود معرفت مناسبی دارد و داوطلبانه آن را مال خود می‌داند.» (تِنِی)

۲. آیات (۱۶-۱۷) برگزیده شده برای ثمر آوردن و محبت به یکدیگر.

شما نبودید که مرا برگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم و مقرر داشتم تا بروید و میوه آورید و میوۀ شما بماند، تا هر چه از پدر به نام من درخواست کنید به شما عطا کند. حکم من به شما این است که یکدیگر را محبت کنید.

الف. شما نبودید که مرا برگزیدید، بلکه من شما را برگزیدم: عیسی دقیقاً از امتیاز بزرگی برای شاگردان سخن گفت، دوستی با استاد، استجابت دعا، ثمر فراوان به بار نشاندن و شناخت اموری از پدر. شاگردان باید به‌درستی این گنج را نگه دارند بدون اینکه از به دست آوردن آن مغرور شوند. ریشهٔ همهٔ آنها در این واقعیت بود که عیسی آنها را برگزید نه اینکه آنها او را برگزیدند.

یک) «ما در مسیح هستیم نه چون او را نگه داشته‌ایم، بلکه بدان خاطر که او ما را نگه داشته است.» (مِیِر)

دو) «برخلاف رسم  راه‌یافتن شاگردان نزد خاخامی، این بار شاگردان نبودند كه استاد را برگزیدند. دانش‌پژوهان سراسر عالم از جوییدن استاد منتخب خود و علم‌آموزی نزد او به وجد می‌آیند. اما شاگردان عیسی در اولین اقدام ‌علم‌آموزی نزد این استاد، حق گزینش نداشتند. در تضاد با آن، این او بود که آنها را برگزید.» (موریس)

سه) بروید و میوه آورید: «کلمهٔ بروید احتمالاً صرفاً بیانگر اصل زندگی و گسترش مبادی است؛ نه سفرهای تبشیری رسولان، آن‌گونه که برخی توضیح داده‌اند.» (آلفورد)

ب. مقرر داشتم تا بروید و میوه آورید و میوۀ شما بماند: عیسی تنها شاگردان خود را سهل برنگزید تا آنها از برگزیده شدنِ خود به هیجان آیند، بلکه آنها را انتخاب کرد تا میوه‌ای آورند که برای جلال خدای پدر باقی است.

یک) «اکثر ثمرشان لزوماً هدایت دیگران به سوی مسیح خواهد بود: اما اینجا این موضوع اصلی محسوب نمی‌شود.» (آلفورد)

ج. هر چه از پدر به نام من درخواست کنید: دوباره عیسی میوه دادن را به اجابت دعا ربط داد. هنگام ترک آنها، طلبیدن و دریافت کردن آنها پایان نمی‌یابد، بلکه تغییر می‌کند و عیسی شاگردان خود را برای آن آماده کرد.

د.  یکدیگر را محبت کنید: عیسی باز حکم کرد که شاگردان به یکدیگر محبت کنند. هنگام ترک گفتن آنها، نباید از هم جدا یا بر ضد یکدیگر شوند و عیسی آنها را آماده کرد تا کنار هم بمانند و یکدیگر را محبت کنند.

ارتباط با دنیا پس از رفتن عیسی.

۱. آیات (۱۸-۲۰) دنیا ممکن است شاگردان را به‌خاطر آنکه هستند، طرد کند.

اگر دنیا از شما نفرت دارد، به یاد داشته باشید که پیش از شما از من نفرت داشته است. اگر به دنیا تعلّق داشتید، دنیا شما را چون کسان خود دوست می‌داشت. امّا چون به دنیا تعلّق ندارید، بلکه من شما را از دنیا برگزیده‌ام، دنیا از شما نفرت دارد. کلامی را که به شما گفتم، به یاد داشته باشید: ”بنده از ارباب خود بزرگتر نیست.“ اگر مرا آزار رسانیدند، با شما نیز چنین خواهند کرد؛ و اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت

الف. اگر دنیا از شما نفرت دارد: عیسی به شاگردان گفت که دنیا اغلب از آنها نفرت خواهد داشت. عیسی و پیامش بسیار شگفت‌انگیز بود، ولی به همان اندازه باید پس از اینکه عیسی آن مکان را ترک گفت، انتظار طرد شدن داشته باشند، به اندازهٔ زمانی که عیسی با آنها بود.

یک) شاگردانی که عیسی آن شب با آنها سخن گفت، نفرت دنیا را خواهند دید. همه مورد جفا قرار گرفته و در نام عیسی شهید شدند، همه غیر از یوحنا‌ -‌او که سعی به کشتنش داشتند، اما با معجزه از دست آنها گریخت.

دو) مسیحیان اولیه نفرت دنیا را چشیدند. «تاسیتوس از کسانی سخن گفته که به‌خاطر جرمشان منفور بودند، آنان را که غوغاگران مسیحی می‌خواندند. سوئِتونیوس از نژاد بشری سخن گفته که به خرافه‌ای تازه و شرورانه وصل بودند.»

سه) «حقیقتی عجیبی است که دنیا به‌زودی خصومت خود به آنها را با نفرت‌ورزی نسبت به آنها توجیه نمود. ابتدایی‌ترین ارجاع به مسیحیان در ادبیات پاگانی آنها را متهم به نفرت از بشر کرده است.» (تاسیتوس، آنالز، ۵.۴۴.۱۵) (بروس)

چهار) مسیحیان در طول قرون نفرت دنیا را چشیدند و میلیون‌ها نفر در راه عیسی جان سپردند. مطابق گفته‌ها، در قرن بیستم مسیحیان بیشتری از قرون دیگر به شهادت رسیده‌اند.

پنج) «بی‌اهمیت نیست که شاگردان باید به محبت و دنیا به نفرت شناخته شود.» (موریس)

ب. به یاد داشته باشید که پیش از شما از من نفرت داشته است: عیسی با آگاهی از اینکه نفرتِ دنیا ابتدا به سوی او سوق داده شده، شاگردان را تسلی می‌داد. عیسی توجه بسیاری از مردم و افراد از هر نژادی را جلب کرد. با این حال دنیا از عیسی نفرت داشت.

یک) به یاد داشته باشید: «به یاد داشته باشید را می‌توان جمله‌ای دستوری دانست. بنابراین معنی هوشیار باشید یا مطمئن باشید برداشت می‌شود، به نحوی که (با هر دو تعبیر) نفرت دنیا نسبت به آنها باعث تعجب آنها نخواهد شد.» (تسکر)

دو) از من نفرت داشته است: «زمان کامل فعل نفرت داشتن (memiseken) نشان می‌دهد که نفرت دنیا نگرشی ثابت نسبت به عیسی است، نگرشی که به شاگردانش نیز منتقل شد.» (تنی)

سه) هنگامی که عیسی در جادهٔ دمشق با شائول طرسوسی سخن گفت، از او پرسید: چرا مرا آزار می‌رسانی؟ (اعمال رسولان ۴:۹) «خداوندی که شخصاً بر زمین جفا دید، همچنان جفا کشید، حتی در کالبد خود، در قالب پیروان جفا کشیده‌اش.» (بروس)

چهار) از من نفرت داشته است: «او و دنیا متضاد هم هستند. دنیا از فراموش کردن خدا خوشحال است: او آمد تا انسان‌ها را به سمت خدا بازگرداند.» (ترنچ)

ج. به دنیا تعلّق ندارید: عیسی این جمله را هم به‌عنوان واقعیت و هم به‌عنوان شرح بیان کرد. این جمله توضیح می‌دهد که چرا دنیا از شاگردان عیسی متنفر است. این جمله همچنین برای توصیف شاگردان حقیقی استفاده شد، چون  از بسیاری جهات با دنیا متفاوت بودند.

یک) بلکه من شما را از دنیا برگزیده‌ام: «نفرت دنیا، به جای غمگین شدن، باید شادی‌آفرین باشد، چون این خود گواه و تضمین‌کنندهٔ انتخاب آنها توسط مسیح است.» (دادز)

د. اگر مرا آزار رسانیدند، با شما نیز چنین خواهند کرد: عیسی بیشتر توسط نهادهای مذهبی مورد آزار و اذیت قرار گرفت که عمدتاً منعکس‌کنندهٔ ارزش‌ها و اهداف دنیا در تقابل با خدا بودند. شخص شاید مذهبی و همچنان بسیار وابستهٔ دنیا باشد.

یک) اگر کلام مرا نگاه داشتند، کلام شما را نیز نگاه خواهند داشت: «قدرت بند آخر این آیه به قلم ناکْس به‌خوبی برجسته شد…آنها همانقدر به سخنان شما توجه خواهند کرد که به سخنان من توجه کرده‌اند؛ یعنی هیچ.» (تَسْکِر)

۲. آیات (۲۱-۲۵) جهان شاگردان را به‌خاطر آنکه مسیح هست، رد می‌کند.

امّا این همه را به سبب نام من با شما خواهند کرد، زیرا فرستندۀ مرا نمی‌شناسند. اگر نیامده و با ایشان سخن نگفته بودم، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون دیگر عذری برای گناهشان ندارند. کسی که از من نفرت داشته باشد، از پدر من نیز نفرت دارد. اگر در میان آنان کارهایی نکرده بودم که جز من هیچ‌کس نکرده است، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون، با اینکه آن کارها را دیده‌اند، هم از من و هم از پدرم نفرت دارند. این‌گونه، کلامی که در تورات خودشان آمده است به حقیقت می‌پیوندد که: ”بی‌سبب از من نفرت داشتند”

الف. زیرا فرستندۀ مرا نمی‌شناسند: اگر مردم، خدا را آن‌گونه که هست نشناسند، اغلب به کسانی که به نوعی نمایندهٔ خدا هستند، حمله می‌کنند. این ناآگاهی باعث ترحم شکنجه‌‌شوندگان نسبت به شکنجه‌گران می‌شود.

یک) «مردم شاید ترجیح دهند که انگاره‌ای در مورد پدر جها‌ن‌شمول را پرورش دهند، اما آن انگاره متعلق به خود آنهاست و رنگ و لعاب خود و عصرشان را می‌گیرد. تنها انگاره حقیقی از او باید از پسر اقتباس گردد.» (تِرِنچ)

ب. اکنون دیگر عذری برای گناهشان ندارند: از آنجا که عیسی به دنیا آمد و با دنیا سخن گفت، آنها دربارهٔ خدا اطلاعاتی به دست آوردند که قبلاً نداشتند. این موضوع باعث شد که آنها بهانه‌ای برای نفرت و انکار عیسی و پدر آسمانی او نداشته باشند. عیسی در میان آنها کارهایی انجام داد که هیچ‌کس دیگری انجام نداد و با این حال آنها هنوز هم از او متنفر بودند و او را انکار می‌کردند.

یک) با ایشان سخن نگفته بودم، گناه نمی‌داشتند؛ امّا اکنون دیگر عذری برای گناهشان ندارند: «او با زندگی و سخنان خود گناه انسان را سرزنش می‌کند و آن را محکوم می‌کند. او فساد و تزویر درونی انسان را آشکار می‌کند و آنها در مقابل این افشاگری واکنش شدیدی نشان می‌دهند.» (تنی)

دو) و با ایشان سخن نگفته بودم… با اینکه آن کارها را دیده‌اند: «بنابراین او دو شکل از تجلی ذات الهی را با گفتار و کارهایش پیش روی ما قرار می‌دهد. از میان این دو، سخنان خود را برتر از معجزات معرفی می‌کند چون این مسیر، مکاشفه‌ای عمیق‌تر و گرانبها و درخشان‌تر از معجزات الهی است.» (مَکلارن)

ج. بی‌سبب از من نفرت داشتند: عیسی این سطر را از مزامیر ۴:۶۴ (و احتمالاً مزمور ۱۹:۳۵) نقل كرد تا نشان دهد كه نمونه‌های قبلی کتاب‌مقدسی و تحقق نبوتی نشان می‌دهد که دلیلی ندارد دنیا از عیسی و پدرش این‌چنین متنفر باشند.

یک) «انزجاری بی‌سبب از او و پدرش به هیچ‌وجه قابل توجیه نیست، مگر اینکه مؤید حقیقتی باشد که مزمورنگار نگاشته است کسانی که بی‌سبب از من نفرت دارند (مزمور ۳۵:۱۹؛ ۴:۶۴).» (تَسکِر)

دو) «کنایه‌آمیز بودن نقل قول واضح است: آنانی که قهرمان شریعت معرفی می‌شدند، نبوتی در مورد دشمنان خادم خدا را محقق کردند.» (تِنِی)

سه) از آنجا که شاگردان عیسی از دنیا انتظار نفرت و طردشدن دارند، باید به نحوی زندگی کنند که بهانه‌ای برای کارشان نشود. پطرس در نامهٔ خود بخشی از این مفهوم را توضیح داد: «اگر به خاطر نام مسیح شما را ناسزا گویند، خوشا به حالتان، زیرا روح جلال که روح خداست بر شما آرام می‌گیرد. اگر رنج می‌کشید، مباد که به سبب قتل، دزدی، شرارت یا حتی فضولی باشد. امّا اگر از آن سبب رنج می‌کشید که مسیحی هستید، شرمسار مباشید، بلکه چون کسی که این نام را بر خود دارد خدا را تمجید کنید.» (اول پطرس ۱۴:۴-۱۶)

۳. آیات (۲۶-۲۷) شهادت روح القدس و شاگردان.

امّا چون آن مدافع که از نزد پدر برای شما می‌فرستم بیاید، یعنی روحِ راستی که از پدر صادر می‌شود، او خودْ دربارۀ من شهادت خواهد داد، و شما نیز شهادت خواهید داد، زیرا از آغاز با من بوده‌اید.

الف. چون آن مدافع…بیاید: عیسی قبلاً از فرستادن مدافع سخن گفته بود (یوحنا ۱۶:۱۴، ۲۶:۱۴) عیسی حین رفتن می‌دانست که شاگردان برای مقابله با ضدیت دنیا به حضور و قدرت روح‌القدس نیاز دارند.

یک) روحِ راستی که از پدر صادر می‌شود: این سطر یکی از مناقشات تاریخی بین شاخه‌های شرقی و غربی مسیحیت است، بحث بر این است که این روح تنها از پدر صادر می‌شود یا از پدر و پسر.

دو) «اگرچه مشخصاً بیان شده که آمدن آن مدافع وابسته به اقدامی از سوی پسر است، گفته شده که از پدر صاد می‌شود. به همین خاطر بین شرق و غرب بر عبارت از پسر در اعتقادنامهٔ نیقیه مشاجراتی هست.» (تسکر)

سه) «بسط یافتن این عبارت در غرب به که از پدر و پسر صادر می‌شود (filioque)، می‌تواند به‌واسطهٔ این حقیقت توجیه شود که گفته شده پدر روح را می‌فرستد؛ اعتراض اساسی بر این است که بخشی از کلیسا حق ندارد خودسرانه چنین تغییراتی را در چینش کلماتی مربوط به اعتقادنامهٔ جهان بدون مشورت گرفتن از مابقی کلیسا، ایجاد کند.» (بروس)

ب. او خودْ دربارۀ من شهادت خواهد داد: عیسی به آنها گفته بود كه آن مدافع، روح‌القدس، كار تعلیمِ عیسی را ادامه خواهد داد (یوحنا ۲۶:۱۴). او توضیح داد که مدافع درباره و به جای عیسی سخن خواهد گفت.

یک) هر کاری که روح‌القدس انجام می‌دهد با شهادت دربارهٔ ذات عیسی مطابقت دارد. وظیفهٔ او این است به ما بگوید و نشان دهد که عیسی کیست. اگر رخدادهای روحانی با ذات مسیح مغایرت داشته باشند، پس کار روح‌القدس محسوب نمی‌شوند. در هرکاری که انجام می‌دهد، دربارهٔ عیسی شهادت خواهد داد.

ج. شما نیز شهادت خواهید داد: شاگردان تنها برای تحمل نفرت در دنیا باقی گذاشته نشده‌اند. آنها به‌واسطهٔ آن مدافع و شهادت او در مورد عیسی تقویت می‌شوند، و در مورد اینکه عیسی کیست و چه کاری برای نجات دنیا انجام داد، شهادت می‌دهند.

یک) «شهادت مدافع و شهادت رسولان در حقیقت یک شهادت است.» (تسکر)

دو) «شهادت آنها با شهادت روح‌القدس مرتبط است. همان مسیحی است که به او شهادت می‌دهند و همان رستگاری است که به آن شهادت می‌دهند. در عین‌حال شهادت آنها نیز محسوب می‌شود. آنها نمی‌توانند به‌سادگی  همه چیز را به روح القدس بسپارند.» ( موریس)

سه) این شهادت می‌تواند کاربرد ویژه‌ای برای رسولان داشته باشد. «این آیه تلمیحی به شاهدی تاریخی است که روح‌القدسْ در خادمین و شاهدین عینی، لوقا ۲:۱، توان بیان آن را می‌بخشد -که وجه انسانی این شهادت عظیم روح حقیقت را ایجاد می‌کند و کل انجیل الهام شدهٔ ما خلاصه‌ای از آن است: بخش الهی آن، شهادت منزل نموده در زندگی و دل هر ایماندار در همهٔ اوقات است.» (آلفورد)

د. زیرا از آغاز با من بوده‌اید: شاگردان برای شهادت دادن به عیسی صلاحیت داشتند، چون به او توکل داشتند، روح‌القدس را داشتند و با عیسی بودند -آنها بخشی از زندگی او بودند و او بخشی از زندگی آنها.