فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
انجیل یوحنا باب ۴ – زن سامری و مردی درباری عیسی را ملاقات میکنند.
زن سامری
۱. آیات (۱-۴) عیسی با عبور از سامره از یهودیه به جلیل میرود.
چون عیسی دریافت که فَریسیان شنیدهاند او بیش از یحیی پیرو یافته، تعمیدشان میدهد -شاگردان عیسی تعمید میدادند نه خودش- یهودیه را ترک گفت و دیگر بار رهسپار جلیل شد. و میبایست از سامِرِه بگذرد.
الف. چون عیسی دریافت… یهودیه را ترک گفت: عیسی میدانست که به دلیل محبوبیت روزافزونش، به زودی با دستگاه مذهبی (که در رأس آنها فریسیان بودند) تنشی روی میدهد. با این حال، عیسی میدانست که هنوز زمان مناسب رویارویی در اورشلیم نرسیده، به همین دلیل به جلیل بازگشت.
ب. او بیش از یحیی پیرو یافته، تعمیدشان میدهد -شاگردان عیسی تعمید میدادند نه خودش: برای اولین بار به تعمید توسط عیسی در یوحنا ۲۲:۳ اشاره شد. عیسی همچنین بهجا آوردن تعمید یحیی را بهعنوان نمودی از توبه و پاکسازی جهت آمادگی یافتن برای مسیح، مهم میدانست. پس اینجا میفهمیم که در تعمید حقیقی، عیسی کار رو به شاگردانش سپرده.
یک) این جمله همچنین بدان معنی است که وقتی شاگردان تعمید مسیحی را در روز پنطیکاست آغاز کردند (اعمال ۴۱:۲)، تجربهٔ قبلی تعمید آنها در ارتباط با توبه، پاکسازی و آگاهی از کار مسیح بود.
دو) «او با تعمید، هم مسیر بودن کار خود با پیشینیان را اثبات کرد. او شخصاً تعمید نمیداد، و به این شکل برتری منصب خود نسبت به یحیی تعمیددهنده را به دیگران نشان داد.» (گادِت، نقل قول شده در موریس)
ج. میبایست از سامِرِه بگذرد: اگرچه جاده از طریق سامره کوتاهترین مسیر از اورشلیم تا جلیل بود، اما یهودیان متدین اغلب از آن مسیر اجتناب میکردند. علت این امر بیاعتمادی و بیزاری عمیقی بود که بین بسیاری از مردم یهود و سامری وجود داشت.
یک) وقتی بابلیها پادشاهی جنوبی یهودا را فتح کردند، تقریباً تمام جمعیت را به اسارت بردند و آنها را به امپراتوری بابل تبعید کردند. تنها چیزی که آنها پشت سر گذاشتند افراد فرودست جامعه بودند، چرا که به این افراد فرودست در بابل نیازی نداشتند. این افراد عقب ماندند و با افراد غیریهودی دیگری که به تدریج وارد منطقه شدند، ازدواج کردند و سامریها بهعنوان گروهی قومی و مذهبی شکل گرفتند.
دو) از آنجا که سامریها با قوم اسرائیل ارتباط تاریخی داشتند، ایمان آنها ترکیبی از دستورات و آداب و شریعت موسی بود که با خرافات مختلف مخلوط شده بود. بیشتر یهودیان در زمان عیسی سامریها را تحقیر میکردند، حتی از آنها بیشتر از غیر یهودیان متنفر بودند، چون به تعبیر مذهبی آنها «دورگه» بودند که ایمان گلچین شده و ناسِره داشتند. سامریها معبد خود را در کوه جِرزیم برای یهوه ساختند، اما یهودیان آن را در حدود سال ۱۲۸ قبل از میلاد سوزاندند. این موضوع به طور واضح روابط بین مردم یهودی و سامری را بدتر کرد.
سه) «مسیر آنها از اورشلیم تا جلیل از طریق منطقهای آن سوی رود اردن بود. این مسیر به شکل قابل توجهی طولانیتر بود، اما از تماس با سامریها جلوگیری میکرد. کسانی که خیلی سختگیر نبودند از سامره عبور میکردند.» (موریس)
چهار) این بخش میگوید که عیسی میبایست از سامِرِه بگذرد. این نیاز به دلیل تمهیدات سفر یا ملزومات عملی آن نبود، بلکه به دلیل حضور افرادی بود که در آنجا نیاز به شنیدن کلام او داشتند.
۲. آیات (۵-۶) عیسی به کنار چاهی در سوخار سامره میآید.
پس به شهری از سامِرِه به نام سوخار رسید، نزدیک قطعه زمینی که یعقوب به پسر خود یوسف داده بود. چاه یعقوب در آنجا بود و عیسی خسته از سفر در کنار چاه نشست. حدود ساعتِ ششم از روز بود.
الف. چاه یعقوب در آنجا بود: شهر سوخار همان شکیم باستان و پایتخت سامریان بود.
• این مکانی است که ابرام هنگام رسیدن از کنعان به بابل به آنجا رسید (پیدایش ۶:۱۲).
• این همان جایی است که خدا ابتدا در کنعان بر ابرام ظاهر شد و وعدهٔ عطای سرزمین و نوادگان بسیار را با او تجدید نمود (پیدایش ۷:۱۲).
• ابراهیم در این مکان مذبحی ساخت و نام خداوند را خواند (پیدایش ۸:۱۲).
• این مکانی است که یعقوب در امنیت کامل هنگام بازگشت با همسرانش و فرزندانش از اسکان موقتش با لابان بدان بازگشت (پیدایش ۱۸:۳۳).
• اینجا جایی است که یعقوب قطعه زمینی را از یک کنعانی به نام حمور به قیمت صد سکه پاره نقره خریداری کرد (پیدایش ۱۹:۳۳).
• این مکانی است که یعقوب مذبحی برای خداوند ساخت و آن را اِل اِلوهی اسرائیل نامید (پیدایش ۲۰:۳۳). این موضوع بین یعقوب و آنچه بهعنوان چاه یعقوب در سوخار معروف شد، ارتباطی برقرار کرد.
• سوخار(سِخِم) همچنین محلی بود که دینا، دختر یعقوب، مورد تجاوز قرار گرفت و پسران یعقوب برای تلافی، مردان شهر را قتل عام کردند (پیدایش ۳۴).
• این همان قطعه زمینی بود که یعقوب به پسر خود یوسف داده بود، زمینی که یعقوب با شمشیر و کمان خود در جنگی که روایتی از آن در دست نیست، از اموریان گرفت (پیدایش ۲۲:۴۸).
• این همان جایی است که سرانجام استخوانهای یوسف هنگام برگردانده شدن از مصر دفن شدند (یوشع ۳۲:۲۴).
• اینجاست که یوشع با اسرائیل عهدی بست، تعهد آنها را نسبت به خدای اسرائیل تجدید نمود و اعلام کرد که من و خاندانم یهوه را خدمت خواهیم کرد (یوشع ۲۴).
یک) «برخی تصور میکنند که سوخار، به معنای ‘مست‘ است و در اصل نام تحقیرآمیزی بود که یهودیان به شکیم نسبت دادند.» (آلفورد)
ب. عیسی خسته از سفر: بعد از یک روز پیادهروی طولانی، عیسی خسته شد. یوحنا در نظر دارد تا به ما نشان دهد كه عیسی خداست، اما همچنین میخواست كه بدانیم عیسی اَبر انسان نیست. عیسی واقعاً به محدودیتهای انسانی ما تن داد.
یک) [از این رو] در کنار چاه نشست: «عبارت از این رو، به نظر قوایی بر خود دارد که بهسختی میتوان آن را به زبان مقصد انتقال داد. ظاهراً قصد از آن قوت بخشیدن به خستگی تمام بوده است.» (مَکلارِن)
دو) «این انجیلنگار مصرانه میگوید که کلام الهی در عیسی جسم پوشید و به همین شکل پافشاری میکند که کلام، جسم شد.» (بروس)
سه) این ‘چشمه‘ یعقوب بیشک تا به امروز بین سامریان، یهودیان و مسیحیان و مسلمانان به نام ‘چشمه‘ یا ‘چاه‘ یعقوب شناخته شده است.
چهار) «در وجود ‘چشمه‘ یعقوب تردیدی نیست. امروزه توسط سامری، یهودی، مسیحی و مسلمان بهعنوان ‘چشمه‘ یا ‘چاه‘ ‘یعقوب‘ شناخته شده است.» (ترنچ)
ج. حدود ساعتِ ششم از روز بود: طبق محاسبهٔ یوحنا، تقریباً ظهر و اوج گرمای روز بود. عیسی خسته بود و گرمش بود و احتمالاً نوشیدنی گوارایی میخواست.
۳. آیات (۷-۹) عیسی با زنی سامری صحبت میکند.
در این هنگام، زنی از مردمان سامِرِه برای آب کشیدن آمد. عیسی به او گفت: «جرعهای آب به من بده،» زیرا شاگردانش برای تهیۀ خوراک به شهر رفته بودند. زن به او گفت: «چگونه تو که یهودی هستی، از من که زنی سامِریام آب میخواهی؟» زیرا یهودیان با سامِریان مراوده نمیکنند.
الف. زنی از مردمان سامِرِه برای آب کشیدن آمد: این زن در ساعتی غیرمعمول برای آب کشیدن آمد و تنها بود. معمولاً زنان اوایل روز و بهصورت گروهی برای آب کشیدن میآمدند. شاید در این مورد نیازی فوری به وجود آمده بود یا شاید او طرد شدهای از اجتماع بود که از زنان دیگر در جامعه دوری میکرد.
یک) «زنان معمولاً برای آب کشیدن از چاه به صورت گروهی و در ساعات خنکتر از روز میآمدند.» (بروس)
دو) آدام کلارک ایدهٔ دیگری دارد: «یهودیان میگفتند کسانی که میخواستند همسر پیدا کنند به چاههایی که زنان جوان معمولاً برای کشیدن آب میرفتند، سر میزدند. انتظار میرفت که زنان بدکاره نیز به چنین مکانهایی رفت و آمد داشته باشند.»
سه) در مجموع، این زن شخصیت جذابی دارد. «او بالغ است و به نظر گذشتهای آبرومند ندارد. او سبکسر است و آمادهٔ گفتگو با غریبههاست، با زبانش میتواند همهٔ مسائل جدی را به سخره گیرد و در عین حال مشتاق است به چیزی بهتر از آنچه در زیر این جسم آلوده دارد، دست یابد.» (مکلارن)
چهار) شاگردانش به شهر رفته بودند: شاید هنگام رفتن به شهر به او برخوردند. «میتوانیم در این مرحله از زندگیشان مطمئن باشیم که پطرس و دیگران برای هیچ زنی راه خود را کج نکردند، چه برسد به زنی سامری و شاید کسی با اخلاقی سؤالبرانگیز. شاید به گوشه رانده شده بود یا مجبورش کردند هنگام عبور گروههای از جلیلیان کنار جاده منتظر بایستد.» (بُیس)
ب. عیسی به او گفت: طبق رسوم، کاهن در ملاءِعام، با یک زن حتی اگر همسر خودش باشد، صحبت نمیکند. همچنین برای یک فرد یهودی در آن زمان بسیار غیرمعمول بود که بخواهد از یک لیوان جام فردی سامری نوشیدنی قبول کند. درخواست عیسی، زن را هم متعجب کرد. شاگردان نیز از صحبت عیسی با او تعجب کردند ( یوحنا ۲۷:۴).
یک) قوانین سختگیرانه خاخامها، خاخام را از سلام و احوالپرسی با زنان در ملاءِعام منع میکرد. خاخام حتی ممکن بود در انظار عمومی با همسر یا دختر یا خواهر خود صحبت نکند. حتی به فریسیان ‘فریسیهای کبود و زخمی‘ میگفتند، زیرا با دیدن زنی در خیابان چشمهای خود را میبستند و به سمت دیوار میچرخیدند و وارد خانهها میشدند!» (بارکلی)
ج. جرعهای آب به من بده: برخی تصور میکنند که بیشترین جلال و شکوه خداوند هنگام محقق میگردد که او از همهٔ تعاملات انسانی به دور است. درحالیکه عیسی با درخواست کمک و همکاری آن زن سامری حتی اندکی از شکوه و جلال خود نکاهید. این کار جهت تحقق هدف الهی بود، پدر و پسر نیز بیشترین جلال و شکوه را از این محبت و نیکی به زن کسب کردند.
یک) قدری آب به من بده: «او میداند که راه نجات جانی، اغلب درخواست خدمتی از اوست.» (گودِت، نقل شده در موریس)
دو) در تمام این موارد، ما بسیاری از تناقضهای ظاهری کار عیسی را مشاهده میکنیم
• فردی که استراحت میکند خسته است.
• فردی که مسیح اسرائیل است با یک زن سامری صحبت میکند.
• فردی که آب حیات دارد ، از یک چاه نوشیدنی میخواهد.
سه) «او حس کرد که قدرت معجزهآسایش را باید برای دیگران و در کار خود به کار گیرد؛ اما در قبال خود، بشریت او باید مصیبت خود را به دوش میکشید، باید آزمایشها را متحمل میشد: پس او برای رفع نیازهای خود از قدرتش استفاده نکرد.» (اسپرجن)
چهار) دلایل زیادی هست که باور کنیم او آنچه عیسی خواست را به او داد، و حینی که عیسی آبی که از چاه کشیده شده بود را مینوشید یا بعد از آن، سؤالی از یوحنا ۹:۴ مطرح نمود.
د. چگونه تو که یهودی هستی، از من که زنی سامِریام آب میخواهی؟ این زن بلافاصله تحت تأثیر رفتار دوستانه عیسی قرار گرفت. به طور کلی برای او غیرمعمول بود که برخورد مؤدبانه از یک مرد یهودی ببیند، زیرا یهودیان با سامِریان مراوده نمیکنند.
یک) یوحنا حس کرد که این امر چنان در روزگار او شناخته شده است، که نیازی به توضیح بیشتر در آن مورد نیست. «نفرت مهلکی که بین این دو ملت وجود داشت برای همه شناخته شده بود. یهودیان آنها را لعن میکردند و معتقد بودند که ملعون هستند. بهترین آرزوی آنها برای سامریان این بود که در رستاخیز نقشی نداشته باشند یا به عبارت دیگر به کل هلاک شوند.» (کلارک)
دو) به دلایل مختلفی، این زن توسط بسیاری از رهبران مذهبی در زمان عیسی تحقیر میشد. او زنی سامری و زنی با پیشینهٔ مشکوک بود. با این حال در گفتوگو با نیقودیموس، یوحنا به ما نشان داد، عیسی حرفی برای گفتن به دستگاه مذهبی دارد. در ملاقات با زن سامری در کنار چاه، یوحنا به ما نشان داد، عیسی حرفی برای گفتن به افراد تحقیر شده توسط دستگاه مذهبی دارد.
۴. آیات (۱۰-۱۲) عیسی آن زن را نسبت به آب حیات علاقهمند میکند.
عیسی در پاسخ گفت: «اگر موهبت خدا را درمییافتی و میدانستی کیست که از تو آب میخواهد، تو خود از او میخواستی، و به تو آبی زنده عطا میکرد.» زن به او گفت: «سرورم، سطل نداری و چاه عمیق است، پس آب زنده از کجا میآوری؟ آیا تو از پدر ما یعقوب بزرگتری که این چاه را به ما داد، و خود و پسران و گلههایش از آن میآشامیدند؟
الف. اگر موهبت خدا را درمییافتی و میدانستی کیست که از تو آب میخواهد، تو خود از او میخواستی، و به تو آبی زنده عطا میکرد: عیسی زن را به مکالمه ترغیب کرد و کنجکاوی او را در مورد چندین موضوع تحریک کرد.
• او را نسبت به امور خدا کنجکاو کرد (اگر موهبت خدا را درمییافتی).
• او را نسبت به اینکه عیسی کیست، کنجکاو کرد ([اگر] میدانستی کیست که از تو آب میخواهد).
• او را نسبت به آنچه که میتوانست به او بدهد کنجکاو کرد (به تو آبی زنده عطا میکرد).
یک) اصلی هست که به این کلمات ربط دارد، اگر… در مییافتی… از او میخواستی: اگر بیشتر میدانستید، بیشتر دعا میکردید.
دو) اصلی دیگر نیز در کار است که میگوید عیسی اغلب با ما به نحوی سخن میگوید که گویی ما بیش از آنچه که حقیقتاً هستیم، روحانی یا فهیم هستیم. او عمداً چنین میکند.
ب. به تو آبی زنده عطا میکرد: در دوران باستان مردم آب چشمه را آب زنده مینامیدند، زیرا هنگام خروج از زمین غلیان میکرد و در نتیجه زنده به نظر میرسید. در نگاه اول، اینگونه به نظر میرسد که عیسی با این زن در مورد چاه فعال کنارشان سخن میگوید. اما عیسی با عبارت «آب زنده» بازی کلامی کرد، چون منظور او آب روحانی بود که عطش معنوی را فرو مینشاند و حیاتبخش است.
یک) «در عهدعتیق، آب زنده گاهی اوقات با یهوه ارتباط داشت. او را ‘چشمه آبهای زنده‘ مینامیدند.» (ارمیا ۱۳:۲، ۱۳:۱۷) (موریس)
دو) «مناجاتنامهٔ سامری برای روز کفاره (که البته بسیار بعدتر از این دوره بود) در مورد طاهِب (همتای سامری مسیح موعود در یهودیت) میگوید: ‘آب از سطل او سر ریز خواهد شد‘ (چنین لفظی از گفتار بلعام در کتاب اعداد ۲۴:۷ قرض گرفته شده است).» (بروس)
ج. سطل نداری: شاگردان در هنگام رفتن به شهر، احتمالاً کیسه چرمی را که بهعنوان سطل برای کشیدن آب استفاده میشد، با خود بردند.
د. آیا تو از پدر ما یعقوب بزرگتری که این چاه را به ما داد: تشخیص اینکه زن با صداقت سؤال پرسیده است یا بدبین بوده، دشوار است. همه چیز به لحن صدای او بستگی داشت. این حقیقت که او در پایان روبرو شدن با عیسی به او ایمان میآورد، ممکن است این باور را تقویت کند که او صادقانه سؤال کرده است.
۵. آیات (۱۳-۱۵) عیسی تأثیر آب زندهای را که پیشنهاد میدهد، توصیف میکند.
عیسی گفت: «هر که از این آب مینوشد، باز تشنه میشود. امّا هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد، بلکه آبی که من میدهم در او چشمهای میشود که تا به حیات جاویدان جوشان است.» زن گفت: «سرورم، از این آب به من بده، تا دیگر تشنه نشوم و برای آب کشیدن به اینجا نیایم.»
الف. هر که از این آب مینوشد، باز تشنه میشود: عیسی میدانست که این زن و همهٔ مردم روستا برای رفع تشنگی معمول خود مجبورند هر روز به این چاه بیایند. عیسی از تشنگی بهعنوان تصویری از نیاز روحانی برای همهٔ افراد استفاده کرد.
ب. هر که از آن آب که من به او دهم بنوشد، هرگز تشنه نخواهد شد: عیسی پیشنهاد فوقالعادهای داد. آنچه او به این زن و هر کسی که آب مینوشد، پیشنهاد داد چیزی بود که رضایت پایدار با خود همراه داشت. نکتهٔ اصلی نوشیدن آبی است که عیسی میدهد.
یک) طبیعی است که مردم تلاش میکنند عطش درونی خدادادی خود را از طریق روشهای مختلفی به جز آنچه عیسی میدهد، سیراب کنند. مردم تشنهاند، آنها نیازمندند، آنها آرزو میکنند، جستجو میکنند و به دست میآورند. اما فقط آنچه عیسی میدهد رضایت واقعی روح و روان انسان را تأمین میکند.
دو) نوشیدن و تشنگی توصیفاتی معمول از مهیاگری خدا و نیاز روحانی انسان هستند. نوشیدن یک عمل است، اما عملی که با دریافتکردن چیزی همراه است -همچون ایمان، کاری انجام میشود، ولی به خودی خود کاری نیست که شایستگی را حاصل نماید.
سه) «آنکه تشنه است برای رفع تشنگی خود چه میکند؟ آب مینوشد. شاید بیش از این معیاری بهتر برای کلام خدا یافت نشود. نوشیدن به معنای دریافت کردن است -نسیمی طراوتبخش است که به درون میوزد، همین و بس. سیمای انسان شاید تمیز نباشد، اما همچنان قادر به نوشیدن است، شاید شخصیت کمارزش باشد، ولی با این حال خنکای آب تشنگی او را رفع میکند. نوشیدن آب آنچنان آسان نیست، حتی سادهتر از خوردن است.» (اسپرجن، خبر خوش برای جان تشنه)
چهار) ممکن است شخصی به اعتراض بگوید: «من از آنچه مسیح پیشنهاد کرد، نوشیدم و دوباره احساس تشنگی و پوچی میکنم.» پاسخ ساده است: دوباره بنوش! یک بار چشیدن از عیسی برای همیشه کافی نیست، بلکه لازم است که با او ارتباط مستمر داشته باشید.
ج. بلکه آبی که من میدهم در او چشمهای میشود که تا به حیات جاویدان جوشان است: تأثیر این آب بسیار بیشتر از رفع تشنگی کسی است که آن را مینوشد. این آب چیزی خوب درست میکند، امری حیاتبخش در دل کسی که آن را مینوشد. این در او چشمهای میشود که تا به حیات جاویدان جوشان است.
د. سرورم، از این آب به من بده: پاسخ زن سامری منطقی بود، اما روحانی نبود. او میخواست از هر روز آمدن به چاه خلاصی یابد. انگار که او چنین گفت: «عیسی، اگر میخواهی زندگی من را راحتتر و تحملپذیرتر کنی، من خواهان آن هستم. آن را به من بده!»
۶. آیات (۱۶-۱۹) عیسی دربارهٔ زندگی گناهآلود او سخن میگوید.
عیسی گفت: «برو، شوهرت را بخوان و بازگرد.» زن پاسخ داد: «شوهر ندارم.» عیسی گفت: «راست میگویی که شوهر نداری، زیرا پنج شوهر داشتهای و آن که هماکنون داری، شوهرت نیست. آنچه گفتی راست است!» زن گفت: «سرورم، میبینم که نبی هستی.»
الف. برو، شوهرت را بخوان و بازگرد: این خواستهٔ عجیبی نبود. عیسی با صحبت طولانی با این زن در ملاءِعام، بسیاری از مناسبات فرهنگی و مرزها را زیر پا گذاشت. اگر شوهر این زن حضور میداشت، این مکالمه از نظر فرهنگی مناسبتر میبود.
ب. شوهر ندارم…پنج شوهر داشتهای: این زن ادعا کرد شوهر ندارد که در واقع درست هم بود، اما عیسی با قدرت فرابشری خود میدانست که داستان ازدواج این زن موضوعات دیگری دارد.
یک) «مسیح دریچههای گوناگونی برای ورود به جان افراد دارد. او با درک به جان برخی نفوذ میکند؛ و با دلسوزی به جان دیگران. برای برخی، او از در ترس وارد میشود برای دیگران از در امید؛ و برای این زن از طریق وجدانش.» (اسپرجن)
ج. و آن که هماکنون داری، شوهرت نیست: عیسی این مسئله شرمآور را مطرح کرد، زیرا او باید با زندگی گناهآلودش روبرو شود. این زن باید تصمیم میگرفت که چه چیزی را بیشتر دوست دارد: گناهانش یا مسیح.
یک) عیسی وقتی گفت که مردی که با او زندگی میکرد «شوهرت نیست»، نشان داد که با یکدیگر زندگی کردن و ازدواج یک چیز نیستند. عیسی همچنین نشان داد که فقط به این دلیل که کسی رابطهای را ازدواج مینامد، به این معنی نیست که عیسی نیز آن را ازدواج میداند.
دو) «مطمئنم که در مورد این فرمان، به ‘از آن آب به من بده‘ روایتی درست یافت شده است. عمل اول خدا و او که اینجا به پری روح سخن میگوید، متقاعد کردن شخص به گناه است.» (آلفورد)
د. سرورم، میبینم که نبی هستی: این مشاهدهای آشکار برای آن زن بود. او حتماً متعجب شد؛ شاید از دانش فرابشری عیسی دربارهٔ زندگی خود مبهوت شد.
یک) «بهتر بود اگر درک میکرد که گناهکار است.» (اسپرجن)
۷. آیات (۲۰-۲۶) زن سامری و عیسی در مورد پرستش بحث میکنند.
پدران ما در این کوه پرستش میکردند، امّا شما میگویید جایی که در آن باید پرستش کرد اورشلیم است.» عیسی گفت: «ای زن، باور کن، زمانی فرا خواهد رسید که پدر را نه در این کوه پرستش خواهید کرد، نه در اورشلیم. شما آنچه را نمیشناسید میپرستید، امّا ما آنچه را میشناسیم میپرستیم، زیرا نجات به واسطۀ قوم یهود فراهم میآید. امّا زمانی میرسد، و هماکنون فرا رسیده است، که پرستندگانِ راستین، پدر را در روح و راستی پرستش خواهند کرد، زیرا پدر جویای چنین پرستندگانی است. خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و راستی بپرستند.» زن گفت: «میدانم که مسیح (که معنی آن ’مسح شده‘ است) خواهد آمد؛ چون او آید، همه چیز را برای ما بیان خواهد کرد.» عیسی به او گفت: «من که با تو سخن میگویم، همانم.»
الف. پدران ما در این کوه پرستش میکردند: این احتمال وجود دارد که این موضوع برای او سؤال بوده باشد، اما به احتمال بیشتر فقط روشی برای طفره رفتن بود تا اینگونه از موضوع چندین شوهر قبلی و در حال حاضر نداشتن شوهر دور شود.
یک) اگر قصد داشت در مورد مکان عبادت بحثی را شروع کند، عیسی در این دام نیفتاد. عیسی بیش از آنکه به پیروزی در بحث علاقه داشت، علاقهمند به این بود که جانی را جذب خود کند.
ب. شما آنچه را نمیشناسید میپرستید: سامریها اعتقاد داشتند موسی قربانگاهی را در کوه جِرزیم، کوه برکت، برپا کرد. این موضوع توجیه آنها از مدل پرستش در آن کوه بود. اما مانند همهٔ باورهای مذهبی که سعی دارند عناصر مختلف از مذاهب دیگر را ترکیب کنند، آنها آنچه میپرستیدند که نمیشناختند.
یک) شما آنچه را نمیشناسید میپرستید … امّا ما آنچه را میشناسیم میپرستیم: «هر دو کلمهٔ ‘شما‘ و ‘ما‘ تأکیدی هستند. او یهودیان و سامریها را در تضاد شدید قرار میدهد و عیسی کاملاً خود را با یهودیان همراه نشان میدهد.» (موریس)
دو) سامریان فقط پنج کتاب اول عهدعتیق را قبول داشتند و بقیه را رد کردند. «سامریان هر چقدر که دوست داشتند از کتابمقدس بر میداشتند و به بقیه توجه نمیکردند.» (بارکلی)
ج. زمانی فرا خواهد رسید که پدر را نه در این کوه پرستش خواهید کرد، نه در اورشلیم: عیسی به او زمانی را متذکر شد که عبادت دیگر به مکانها ارتباط ندارد (نه اورشلیم و نه کوه جِرزیم). کار عظیم عیسی عبادتی عظیمتر و روحانیتر را به همراه خواهد آورد.
یک) دادْز در مورد این وعده چنین گفت: «یکی از عظیمترین اعلانهایی که تا به حال توسط پروردگار ما مطرح شده؛ و نزد زنی گناهبار اعلام شد.»
دو) «پرستش خواهید کرد سخنی نبوتی است، اگرچه میتوان معنای آن برای همه بشریت را در نظر داشت، ولی میتوان آن را ابتدای امر پیشبینی موفقیت انجیل در سامره دانست، اعمال ۱:۸-۲۶.»
د. خدا روح است و پرستندگانش باید او را در روح و راستی بپرستند: عیسی با این کلمات اساس عبادت واقعی را توصیف کرد. عبادت حقیقی ارتباطی به محل و تجملات ندارد، بلکه در روح و راستی یافت میشود.
یک) عبادت در روح به معنای این است که شما به جای محل عبادت، قربانی گذراندن، پاکسازی و تجملات ظاهری به حقایق روحانی توجه کنید.
دو) پرستش در راستی به این معنی است که شما طبق ارادهٔ کامل کلام خدا، بهخصوص مکاشفهٔ عهدجدید پرستش کنید. همچنین بدان معناست که برای پرستیدن خدا در راستی آمدهاید، نه جهت تظاهر یا ظاهری روحانی نشان داد.
ه. من که با تو سخن میگویم، همانم: هرچند این زن گناهکار بود، عیسی خود را بر او آشکار نمود. عیسی خود را بر گناهکاران آشکار کرد.
۸. آیات (۲۷-۳۰) زن ماجرا را برای همسایگان خود تعریف کرد.
همان دم، شاگردان عیسی از راه رسیدند و تعجب کردند که با زنی سخن میگوید. امّا هیچیک نپرسید «چه میخواهی؟» یا «چرا با او سخن میگویی؟» آنگاه زن، کوزۀ خویش بر جای گذاشت و به شهر رفت و به مردم گفت: «بیایید مردی را ببینید که هرآنچه تا کنون کرده بودم، به من بازگفت. آیا ممکن نیست او مسیح باشد؟» پس آنها از شهر بیرون آمده، نزد عیسی روان شدند.
الف. شاگردان عیسی از راه رسیدند و تعجب کردند که با زنی سخن میگوید: شاگردان تعجب کردند که عیسی با زنی سامری به مدت طولانی صحبت کرد و ورای مرزهای فرهنگی رفت. با این حال چون فکر کردند این کار صحیح و بجاست، از عیسی در این مورد سؤالی نکردند.
یک) امّا هیچیک نپرسید: سکوت آنها از روی احترام بود. آنها میدانستند كه او دلیلی برای کارهایش دارد و ممكن است بر آنها آشکار نباشد.» (دادز) «آنها به اندازهٔ کافی یاد گرفته بودند که بدانند، با اینکه عیسی همیشه به احکام خاخامها احترام نمیگذاشت، اما برای آنچه انجام میداد دلایل خوبی داشت.» (موریس)
ب. آنگاه زن، کوزۀ خویش بر جای گذاشت و به شهر رفت: زن كه ممكن است سکوت ناخوشایند شاگردان را احساس کرده باشد، گفتگو با عيسي را تمام کرد و به شهر سوخار بازگشت. او در زمان ترک آنجا چنان تحت تأثیر عیسی بود (و مطمئن بود که به نزد او باز خواهد گشت) که کوزۀ خویش بر جای گذاشت.
یک) کوزهٔ جامانده نکتهٔ ریزی است که تنها شاهدی عینی از آن یاد میکند. یوحنا بهعنوان یکی از شاگردان شاهد این ماجرا، آن را بهوضوح به یاد دارد.
ج. بیایید مردی را ببینید که هرآنچه تا کنون کرده بودم، به من بازگفت. آیا ممکن نیست او مسیح باشد؟: عیسی چنان زن را مجذوب خود کرد که او مجبور شد به کسانی که در شهر هستند بگوید که باید به چاه بیایند و با عیسی ملاقات کنند. عیسی او را تحت تأثیر قرار داد و مجذوب خود کرد، به شکلی که او حاضر شد با گناهانش روبرو بشود (هرآنچه تا کنون کرده بودم).
یک) زن سامری چنان از محبت عیسی متأثر شده بود که به دنبال همشهریان خود رفت، در صورتیکه هنوز با او مثل یک مطرود رفتار میکردند. «اگر او قبلاً از نزدیک شدن به همشهریانش اجتناب میکرد، اما حالا زنی متفاوت بود. او باید به سراغ آنها میرفت و خبر خوش را با آنها در میان میگذاشت.» (بروس)
دو) زن سامری چنان متأثر از محبت عیسی شد که فراموش کرد، ترجیح میدهد همه کارهایی که کرده را فراموش کنند. «چنین مبالغهٔ قابل عفوی نشان میدهد که علم عیسی نسبت به زندگی خصوصی آن زن، تأثیری شگرف بر او داشت.» (موریس)
سه) عیسی نسبت به آن زن چنان محبتی نشان داد و حس امنیتی را به او القا کرد که حتی هنگام آشکار شدن گناهش، همچنان کنار عیسی احساس امنیت میکرد. برای پیروان عیسی مهم است که امروز جای امنی برای مردم ایجاد کنند تا به گناه اعتراف کنند، توبه کنند و به عیسی توکل داشته باشند.
چهار) این تعامل با عیسی برای او این حس را ایجاد نکرد که «او از من متنفر است» یا «مرا قضاوت میکند» یا «او نمیخواهد من را ببیند.» به احتمال زیاد این تصور را برای او ایجاد کرد که عیسی همان بود که ادعا میکرد: مسیح (من که با تو سخن میگویم، همانم.) (یوحنا ۲۶:۴)
پنج) هرآنچه تاکنون کرده بودم، به من بازگفت: «یهودیان اعتقاد داشتند که یکی از ویژگیهای ضروری مسیح این است که باید بتواند اسرار همه دلها را بگوید. آنها بر این باور بودند که در اشعیا ۲:۱۱، ۳ چنین پیشبینی شده است.» (کلارک) تصور اینکه برخی از سامریان دیدگاه مشابهی راجع به مسیح داشتند، دور از ذهن نیست.
د. آنها از شهر بیرون آمده، نزد عیسی روان شدند: دعوت زن مؤثر بود. مردم وقتی که از او شنیدند عیسی كیست و چگونه با گفتگویی كوتاه بر زندگی او تأثیر عمیقی گذاشته، به نزد عیسی رفتند.
۹. آیات (۳۱-۳۴) عیسی به شاگردان خود درباره منبع قدرت و رضایت خود تعلیم میدهد.
در این میان، شاگردان از او خواهش کرده، گفتند: «استاد، چیزی بخور.» امّا عیسی به آنان گفت: «من خوراکی برای خوردن دارم که شما از آن چیزی نمیدانید.» شاگردان به یکدیگر گفتند: «مگر کسی برای او خوراک آورده است؟» عیسی به ایشان گفت: «خوراک من این است که ارادۀ فرستندۀ خود را به جا آورم و کار او را به کمال رسانم.»
الف. من غذایی برای خوردن دارم كه شما از آن بیخبرید: شاگردان برای تهیهٔ غذا به دهکده سامری رفتند و از عیسی خواستند از غذایی که آوردهاند، بخورد.
یک) «بهجاست که شخصی روحانی گرسنگی خود را فراموش کند و به همان اندازه بهجاست که دوستان راستین به او یادآوری کنند که او باید جهت حفظ سلامتی غذا بخورد: تحسینپذیر است که کارگری ضعف خود را فراموش کند و جهت انجام خدمت مقدس سختی به خود راه دهد؛ اما به همان اندازه برای بشر نیز به جا و فرزانه است که احتیاط کند و با هشداری جهت احتیاط مداخله کند تا به آن جان غیور یادآور شود که جسمش چیزی جز خاک نیست. فکر میکنم شاگردان به جا گفتند: ‘استاد، چیزی بخور‘.» (اسپرجن)
دو) عیسی نمیگفت که غذا، نوشیدنی و استراحت مهم نیستند. در عوض، او میخواست که شاگردانش بدانند زندگی بیش از این چیزهاست و انسان فقط با نان سیر نمیشود.
سه) من خوراکی برای خوردن دارم که شما از آن چیزی نمیدانید «ضمایر از نوع تأکیدی هستند: من با غذایی که از شما پنهان شده تغذیه میشوم.» (دادز)
چهار) «در این سخنان پروردگار ما راز قدرت خود و ضعف شاگردانش را آشکار کرد.» (مورگان)
ب. خوراک من این است که ارادۀ فرستندۀ خود را به جا آورم: منبع قدرت و خوشنودی مسیح فراتر از غذایی بود که میخورد. عیسی به شاگردان خود توضیح داد که خوشنودی واقعی او بجا آوردن ارادهٔ خدا و پدرش است.
یک) عیسی تمرکز خود را در ابتدا بر روی کار، نیاز، برنامهریزی، روشها و یا جانهای محتاج قرار نمیدهد. اولین و مهمترین هدف به جا آوردن ارادهٔ کسی بود که او را فرستاده است. در مقابل، شیطان نمونهای کسی است که به دنبال به جا آوردن ارادهٔ خدا نبود، بلکه ارادهٔ خود را در مقابل ارادهٔ خدا قرار داد (اشعیا ۱۲:۱۴-۱۵).
دو) «او حتی نمیگوید: ‘جسم من برای به جا آوردن ارادهٔ پدرم است. ‘او جایگاهی دونتر از فرزندخواندگی برای خود قائل است و عمدتاً به مأموریت خود، خدمات آن و ذوب شدن در ارادهٔ خدا فکر میکند، ارادهای که در همهٔ موارد مذکور تنیده شده است.» (اسپرجن)
سه) تجربهٔ افراد بیشمار در طول قرون، صحت این گفتهٔ عیسی را ثابت کرده است. هیچچیز رضایتبخشتر از انجام کار خدا نیست، فرقی نمیکند وظیفهٔ محوله برای هر ایماندار چه باشد. اگرچه متناقض است و بر ضد طبیعت خودخواه ما، اما حقیقت است.
چهار) «انسان دنیادوست فکر میکند که اگر بتواند راه و روش خود را پیش گیرد، خشنود خواهد بود و رویای او برای رسیدن به شادمانی در این وضعیت یا وضعیت بعدی به خطر میافتد، آرزوهای او به سرانجام میرسد، اشتیاق او محقق میگردد، خواستهاش به او عطا میشود. همه اشتباه است. هیچکس به این شکل شادمان نخواهد شد.» (اسپرجن)
پنج) عیسی از به جا آوردن ارادهٔ خدا حتی در هنگام خستگی خوشنودی فراوانی یافت. در حقیقت، به جا آوردن آگاهانهٔ اراده خداوند، عیسای خسته را شاداب کرد. «عطش جسمانی (و احتمالاً گرسنگی در آن زمان از روز) که خداوند ما قبلاً احساس کرده بود، هنگام به جا آوردن کار الهی در جان آن زن سامری به فراموشی سپرده شد.» (آلفورد)
ج. و کار او را به کمال رسانم: عیسی خوشنودی را نه فقط در آغاز کار خدا، بلکه در به کمال رساندن آن یافت. این جمله ایدهای که در آیهٔ قبل شروع شد را تکمیل میکند.
• عیسی تسلیم ارادهٔ ارباب شد.
• عیسی مأموریت مشخصی داشت.
• عیسی آمد تا کاری را انجام دهد.
• عیسی آمد تا کارش را تمام کند.
یک) کار او را به کمال رسانم «فعل این جمله همریشه با فعلی است که عیسی بر صلیب در جمله ‘تمام شد‘ به کار برد (یوحنا ۳۰:۱۹).»
۱۰. آیات (۳۵-۳۸) عیسی به شاگردانش دربارهٔ اهمیت کار و فرصت روحانی تعلیم میدهد.
آیا این سخن را نشنیدهاید که ”چهار ماهْ بیشتر به موسم درو نمانده است“؟ امّا من به شما میگویم، چشمان خود را بگشایید و ببینید که هماکنون کشتزارها آمادۀ درو است. هماکنون، دروگر مزد خود را میستاند و محصولی برای حیات جاویدان گرد میآورد، تا کارنده و دروکننده با هم شادمان شوند. در اینجا این گفته صادق است که ”یکی میکارد و دیگری میدِروَد“. من شما را فرستادم تا محصولی را درو کنید که دسترنج خودتان نیست. دیگران محنت کشیدند و شما دسترنج آنان را برداشت میکنید.
الف. چهار ماهْ بیشتر به موسم درو نمانده است: این گفته ضربالمثلی بود با این ایده که عجلهٔ خاصی برای انجام کار وجود ندارد، چون هر کاری زمانبر است و نمیتوانید از انتظار فرار کنید. عیسی نمیخواست شاگردانش چنین ذهنیتی داشته باشند؛ او میخواست که آنها به گونهای فکر و عمل کنند که گویی اکنون موسم درو محصول است.
یک) «در زبان یونانی ‘چهار ماهْ بیشتر به موسم درو نمانده است‘ حالتی موزون دارد که نشان میدهد به گفتهای معروف یا مَثلگونه ربط دارد.» (بروس)
دو) «زمان برداشت فرا رسیده است. دستمزد آماده است. نگذارید کارگری دستْ دست کند. دِروی محصول منتظر کسی نخواهد ماند.» (موریس)
ب. چشمان خود را بگشایید و ببینید که هماکنون کشتزارها آمادۀ درو است: عیسی از موضوع غذا و درو برای انتقال انگارههای روحانی استفاده کرد. درو به این معنی بود که آنجا افراد زیادی برای ایمان آوردن به پادشاهی خدا آماده شدهاند و شاگردان باید خود را کارگر -دروگر- در آن کشتزار بدانند.
یک) «هنگامی که او در حال صحبت بود، سامریها از شهر خارج میشدند و به سمت کشتزار و او میآمدند. اشتیاق مردمی که یهودیان آنها را بیگانه میدانستند و رد میکردند، نشان میداد که آنها مانند دانهای آمادهٔ برداشت بودند.» (تِنِی)
دو) عیسی به شاگردانش اخطار داد که فکر نکنند که چهار ماهْ بیشتر به موسم درو مانده است. اگر چشم دیدن میداشتند، میدیدند که فصل درو فرا رسیده است -حتی کشتزارها آمادهٔ درو هستند، و این نشان میدهد که دانه کاملاً رسیده است.
سه) ما باید ایمان داشته باشیم که آنها آمادهٔ درو هستند. «منتظر برکت باشید، به کسب آن باور داشته باشید؛ برای به دست آوردنش تلاش کنید و تا به دست آوردنش راضی نشوید.» (اسپرجن)
ج. دروگر مزد خود را میستاند و محصولی برای حیات جاویدان گرد میآورد، تا کارنده و دروکننده با هم شادمان شوند: عیسی حداقل به سه طریق شاگردان را در کار خود با او تشویق میکند.
• کار آنها در هنگام برداشت محصول پاداش داده میشود (دروگر مزد خود را میستاند).
• حسن کار آنها برای همیشه جاودان است (محصول برای حیات جاودانی گرد میآورد).
• هر کارگری در حین درو از همکاری با دیگران شادمان شود.
د. من شما را فرستادم تا محصولی را درو کنید که دسترنج خودتان نیست. دیگران محنت کشیدند و شما دسترنج آنان را برداشت میکنید: شاگردان اکنون میتوانستند درو را آغاز کنند و دانههایی که خود نکاشته بودند را درو کردند.
یک) یحیی تعمیددهنده و عیسی بذرها را کاشتند و در همان زمان شاگردان فرصت برداشت داشتند. اکثر اوقات، کار خدا اینگونه رخ میدهد –یکی میکارد و دیگری میدِروَد (اول قرنتیان ۶:۳-۸)
۱۱. آیات (۳۹-۴۲) بسیاری از سامریان به نجات دهنده عالم ایمان آوردند.
پس در پی شهادت آن زن که گفته بود «هرآنچه تا کنون کرده بودم، به من بازگفت،» بسیاری از سامِریانِ ساکنِ آن شهر به عیسی ایمان آوردند. چون آن سامِریان نزد عیسی آمدند، از او خواستند نزدشان بماند. پس دو روز در آنجا ماند. و بسیاری دیگر به سبب شنیدن سخنانش ایمان آوردند. ایشان به آن زن میگفتند: «دیگر تنها بهخاطر سخن تو ایمان نمیآوریم، زیرا خودْ سخنان او را شنیدهایم و میدانیم که این مرد براستی نجاتدهندۀ عالَم است.»
الف. بسیاری از سامِریانِ ساکنِ آن شهر به عیسی ایمان آوردند: در آن زمان آنها به اندازهٔ کافی آگاه نبودند تا به عیسی و کار او بر روی صلیب اعتماد کنند؛ اما مطمئناً میتوانستند به او بهعنوان مسیح موعود ایمان داشته باشند. آنها در پی شهادت آن زن به او ایمان آوردند.
ب. هرآنچه تا کنون کرده بودم، به من بازگفت: این زن تنها از اینکه عیسی حقایق زندگی او را میدانست شگفتزده نشد، بلکه از این نیز در شگفت بود که عیسی او را با دانستن این حقایق از زندگیاش همچنان دوست میدارد. گاهی میترسیم که اگر کسی از همهٔ اعمال ما مطلع شود، دیگر ما را دوست نخواهد داشت، ولی عیسی این زن را دوست میداشت.
ج. دو روز در آنجا ماند: این کار با توجه به نظر اکثریت یهودیان همدورهٔ عیسی در مورد سامریان مهم بود. آنها سامره و سامریان را مکان و مردمی میدانستند كه تا حد امكان از آنان باید دوری کرد و اگر لازم میشد که از سامره عبور کنند، باید به سریعترین شکل ممکن این کار را انجام دهند. با این حال عیسی دو روز در آنجا ماند.
یک) «اینکه سامریان از یک استاد یهودی بدون نگرانی از رد درخواست دعوت کردند که آنجا بماند، نشان میدهد که او اعتماد آنها را کاملاً جلب کرده است.» (بروس)
دو) «در طول اقامت، استدلال و گفتمان او بر تعداد ایمانداران افزود و تلاشهای زن را تکمیل نمود.» (ترنچ)
د. بسیاری دیگر به سبب شنیدن سخنانش ایمان آوردند: در آن روزهایی که عیسی در میان سامریان بود به آنها تعالیمی داد و در نتیجه بسیاری دیگر ایمان آوردند.
یک) «شاید این سؤال پیش آید که آیا این همان ‘شهر سامره‘ است که فیلیپس چند سال بعد در آن بشارت داد [اعمال ۵:۸].» (بروس)
ه. میدانیم که این مرد براستی نجاتدهندۀ عالَم است: شهادت استثنایی زن در کنار چاه، سامریان سوخار را به عیسی نزدیک کرد؛ اما با گوش دادن به کلام او ایمانی عمیقتر به عیسی مسیح و نجاتدهندهٔ عالَم به دست آوردند.
یک) نجاتدهندهٔ عالَم: «نه فقط یهودیان بلکه منجی سامریان و همهٔ دنیای غیریهودی.» (کلارک)
دو) «البته عنوان ‘نجاتدهندهٔ عالَم‘ از دل تعالیم عیسی در طول دو روز اقامتش ایجاد شد.» (دادْز)
شفای پسر مرد درباری: معجزه دوم
۱. آیات (۴۳-۴۶قسمت اول) عیسی به جلیل میگردد.
پس از آن دو روز، عیسی از آنجا به جلیل رفت، زیرا خود گفته بود که «نبی را در دیار خود حرمتی نیست.» چون به جلیل رسید، جلیلیان او را بهگرمی پذیرفتند، زیرا آنها نیز برای عید به اورشلیم رفته و آنچه را عیسی در آنجا کرده بود، دیده بودند. سپس دیگر بار به قانای جلیل رفت، همانجا که آب را شراب کرده بود.
الف. نبی را در دیار خود حرمتی نیست: جلیل دیار عیسی بود، جایی که او بزرگ شد. از آنجا که این افراد با عیسی احساس نزدیکی میکردند، او را آنگونه که باید تکریم نمیکردند. به این طریق، متوجه میشویم که آنها واقعاً با عیسی آشنا نبودند؛ اگر با او آشنایی میداشتند، او را بسیار بیشتر حرمت مینهادند.
یک) مقولهای به نام آشنایی کاذب با عیسی وجود دارد؛ حسی خطرناک که ما فکر میکنیم چیزهای بسیاری در مورد او میدانیم. چنین حس خطرناکی باعث کم حرمت نهادن او میشود.
دو) کمی سخت است که بدانیم آیا مقصود یوحنا این بود که مکانی که عیسی حرمت نهاده نمیشود را مرتبط با یهودیه دانست یا جلیل. هر کدام توجیه مختص خود را دارد؛ مشخصاً اناجیل دیگر این اصل را نقل قول کردهاند و آن را به جلیل ربط دادهاند (متی ۵۷:۱۳ و مرقس ۴:۶).
سه) «او به جلیل وارد میشود تا از شهرت یافتن جلوگیری کند، شهادت میدهد که مملکت خود او (جلیل) جایی بود که بهعنوان نبی، احتمال کمتر حرمت نهاده شدن او محتملتر است.» (آلفورد)
ب. آنچه را عیسی در آنجا کرده بود، دیده بودند: رسم بود که یهودیان شهر جلیل برای اعیاد به اورشلیم بروند (جهت به جا آوردن آنچه در خروج ۱۴:۲۳-۱۷ آمده است). اما این بار هرچه عیسی کرده بود را در اورشلیم به خاطر آوردند.
یک) شاید آنها به یاد آوردند كه عیسی میزهای صرافان را در صحن بیرونی معبد واژگون کرد (یوحنا ۱۳:۲-۲۷). عیسی همچنین رستاخیز خود را پیش بینی کرد (یوحنا ۱۸:۲-۲۲) و بسیاری از معجزات گوناگون دیگر را هنگام حضور در اورشلیم انجام داد (یوحنا ۲۳:۲-۲۵).
دو) «اشتیاق جلیلیان ریشهای منطقی نداشت. چنین اشتیاقی مبتنی بر این بود که شاهدِ معجزات گوناگون از عیسی بودند، نه اینکه متوجه مسیح بودن عیسی، منجی عالم، شدند. از این رو، پذیرش وی طریق طرد بود. آنها او را به نحوی حرمت نهادند، ولی حرمت به آن حدی نبود که شایستهاش باشد.» (موریس)
۲. آیات (۴۶قسمت دوم-۴۸) مردی درباری و پسر بیمارش.
در آنجا یکی از درباریان بود که پسری بیمار در کَفَرناحوم داشت. چون شنید عیسی از یهودیه به جلیل آمده است، به دیدار او شتافت و تمنا کرد که فرود آید و پسر او را شفا دهد، زیرا در آستانۀ مرگ بود. عیسی به او گفت: «تا آیات و عجایب نبینید، ایمان نمیآورید.»
الف. پسری بیمار در کَفَرناحوم داشت: عیسی تا آن موقع اسکانگاه خود را در کفرناحوم بنا نموده بود (متی ۱۳:۴ و یوحنا ۱۲:۲). اگرچه عیسی در قانای جلیل بود (یوحنا ۴۶:۴قمست اول) آن مأمور دولت مسافت ۳۲ كیلومتری كفرناحوم تا قانای جلیل را سفر کرد تا به او برسد.
یک) در آنجا یکی از درباریان بود: «به شکل تحتاللفظی ‘شخصی سلطنتی‘ است… این مرد مأمور هیرودیس آنتیپاس بود.»
ب. تمنا کرد که فرود آید و پسر او را شفا دهد، زیرا در آستانۀ مرگ بود: این مأمور دولت یقیناً یکی از چندین والدینی بود که برای درمان کودک بیمار خود نزد عیسی آمد. او آشکارا با اشتیاق و اضطراب پدرانهٔ کودک بیمار و در آستانهٔ مرگ، آمده است.
یک) «همهٔ تجملات زندگی درباری او، ملالآور و بیهوده به نظر میآمد، هنگامی که زنگ صدای فرزند عزیزش، با فریادها و هذیان از طبی غیظان همراه شده بود.» (موریسون)
ج. تا آیات و عجایب نبینید، ایمان نمیآورید: عیسی افرادی که ایمانشان به معجزه و نشانهها متکی بود را سرزنش کرد. شاید به نظر برسد که عیسی نسبت به این مرد که خواهان شفای پسرش بود سختگیرانه عمل کرده باشد. اما او در جلیل با افراد زیادی روبرو شد که فقط به معجزات او علاقهمند بودند و به همین دلیل او این مرد را نیز مورد پرسش قرار داد.
یک) عجایب و آیات میتوانند انسان را به سمت اعتقاد به خدا سوق دهند و میتوانند تأییدکنندهٔ پیامرسان آسمانی باشند، اما همچنین میتوانند بر روی افراد بیتأثیر باشند و شیطان نیز میتواند از عجایب و نشانههای دروغین استفاده کند (دوم تسالونیکیان ۹:۲).
دو) آیات و عجایب خداوند مسلماً خوب هستند، اما نباید اساس ایمان ما را تشکیل دهند. ما برای اثبات خدا به خودمان نباید به آنها وابسته باشیم. آیات و عجایب به تنهایی نمیتوانند دل انسان را تغییر دهند. اسرائیل آیات شگفتانگیزی در کوه سینا دید و حتی صدای خدا را شنید (خروج ۱۶:۱۹-۱:۲۰)، با این حال مدت کوتاهی بعد گوسالهٔ طلایی را پرستیدند (خروج ۱:۳۲-۶).
سه) «این کلمات نشان از تضاد بین سامریان است که با کلام به او ایمان آوردند و یهودیانی که با وجود معجزات و عجایب ایمان نیاوردند.» (آلفورد)
۳. آیات (۴۹-۵۰) عیسی شفای پسر مرد درباری را اعلام کرد و آن درباری این اعلام را باور کرد.
آن مرد گفت: «سرورم، پیش از آنکه فرزندم بمیرد، بیا.» عیسی به او گفت: «برو؛ پسرت زنده میماند.» آن مرد کلام عیسی را پذیرفت و به راه افتاد.
الف. آن مرد گفت: این مرد درباری، دارای مقام بالایی بود. تمام مقام و جایگاهش به نظر در مقابل نیازش بیاهمیت میآمد. او میزانی حقیرکنندهای از مصیبت را تحمل کرده بود.
ب. سرورم، پیش از آنکه فرزندم بمیرد، بیا: در جملات قبلی خود، به نظر میرسید که عیسی آن درباری را از درخواست معجزه دلسرد میکند. با این حال، این تقاضا نشان میدهد که آن مرد درباری متوجه شد که عیسی قصد ندارد او را از طلب کمکی معجزهآسا مأیوس کند، فقط میخواست ایمانی را سست نماید که جویای معجزه است.
یک) آن مرد درباری بنا بر جایگاه و مقامی که داشت، ملتمس عیسی نشد، بلکه بهخاطر نیاز پسرش بود. او مردی بزرگ و مهم بود، ولی با این جایگاه نزد عیسی آمدن فایدهای برای او نمیداشت.
دو) «او به هیچوجه بر شایستگی خود تأکید نداشت بلکه به بینوایی خود اعتراف کرد. ادعا نکرد که پسرش نجیبزاده است که البته بیان چنین سخنی نزد عیسی بسیار ناشایسته بود، استدلالی مذبوحانه بود که راه به جایی نمیبرد و همچنین اصرار نکرد که او کودکی دوستداشتنی است، ادلهای که باز هم مقبول نبود. او تنها التماسکنان گفت که فرزندش دم مرگ است. وخامت حال او دلیل این اضطرار بود: کودک در آستانهٔ مرگ بود؛ پس پدرش التماس میکند که شاید درِ رحمت باز شود.» (اسپرجن)
ج. برو؛ پسرت زنده میماند: عیسی ایمان این مرد را بهسختی آزمایش کرد و او را مجبور کرد که بدون دیدن نمای ظاهری معجزه فقط به حرف عیسی ایمان بیاورد. علیرغم آزمایش، آن مرد کلام عیسی را پذیرفت و به راه افتاد. آن درباری نشان داد كه ايمان واقعی بهراحتی با قبول گفتهٔ عیسی ممکن است.
یک) «مراقبت او شفای پسر را شایسته میدانست؛ او تعلیم و هدایت پدر به سوی ایمان لازمتر بود.» (مکلارن)
دو) «اگر خداوندمان، همانطور که او میخواست با او میرفت، بیایمانی او کاملاً برطرف نمیشد؛ چرا که فکر میکرد قدرت خداوند ما از قانا به کفرناحوم نمیرسد: برای رفع بیایمانی او و تکمیل ایمانش به قدرت بیانتهای عیسی، پسر را شفا داد، آشکارا از دور، بهوسیله قدرتی که او از آن طریق آسمانها و زمین را فرا گرفته است.» (کلارک)
د. برو؛ پسرت زنده میماند: عیسی در این شفا از هیچ اقدام نمایشی استفاده نکرد. بسیاری از مردم میخواهند شاهد اقدامی نمایشی در کار خدا باشند و گاهی خدا چنین چیزی را فراهم میآورد. ایمان واقعی ممکن است تجلی معجزه را درک کند و بپذیرد اما آن را لازم نمیداند.
۴. آیات (۵۱-۵۴) آن مرد متوجه شد که پسرش شفا یافته است و چه زمانی این اتفاق افتاده است.
هنوز در راه بود که خدمتکارانش به استقبال او آمده، گفتند: «پسرت زنده و تندرست است.» از آنها پرسید: «از چه ساعت رو به بهبود نهاد؟» گفتند: «دیروز، در هفتمین ساعت روز تبْ او را رها کرد.» آنگاه پدر دریافت که این همان ساعت بود که عیسی به او گفته بود: «پسرت زنده میماند.» پس خود و همۀ اهل خانهاش ایمان آوردند. این دوّمین آیتی بود که عیسی هنگامی که از یهودیه به جلیل آمد، به ظهور رسانید.
الف. پسرت زنده و تندرست است: آن مرد درباری قبل از مشاهدهٔ مدرک ایمان آورده بود، اما بهوضوح خواهان شنیدن شواهد نیز بود. میتوان تصور کرد که این خبر برای آن نجیبزاده چقدر دلنشین بود و او دریافت که این همان ساعت بود که عیسی به او گفته بود: «پسرت زنده میماند.»
یک) مدرک این معجزه مشخص بود. هنگامی که عیسی اعلام کرد، پسرت شفا یافته است، در حقیقت او شفا یافت و به این شکل تجلی یافت.
دو) به گفتهٔ خدمتکارانش، این اتفاق دیروز، در هفتمین ساعت روز رخ داد. این بدان معناست که آن مرد درباری برای برگشت از دیدار با عیسی از قانا تا کفرناحوم عجله نکرده بود. گامهای آرام او تجلی ایمان بود. در حالت ترس و ناباوری آن مرد درباری از كفرناحوم تا قانا را میدوید؛ اما در ایمان از قانا تا کفرناحوم را پیمود.
سه) «آن درباری چنان از زنده و تندرست بودن فرزندش اطمینان داشت که دیگر برای بازگشت به خانه عجلهای نداشت. او بلافاصله به خانه نرفت، به نحوی که گویی در صورت عدم موفقیت عیسی، باید حکیمی دیگر را بالای سر فرزندش بیاورد. او با آرامش و اطمینان به صحت آنچه عیسی به او گفته بود، راه خود را آرام و آهسته ادامه داد.» (اسپرجن)
ب. پس خود و همۀ اهل خانهاش ایمان آوردند: قدرت معجزهآسای عیسی ایمان آن درباری و خانوادهاش را فزونی بخشید. او قبلاً ایمان داشت، اما اکنون ایمان بیشتری یافت. ایمان او با تجربهٔ شخصی از قدرت خدا عمیقتر شد.
یک) «شاگردانش پس از تبدیل آب به شراب به او ایمان آوردند. پدر و بقیه اعضای خانوادهٔ او بعد از شفای پسربچه به او ایمان آوردند و در هر دو مورد فعل در زبان اصلی گذشتهٔ نامعین یا آئوریست است: ‘به او ایمان آوردند‘» (تَسْکِر)
دو) اعتراف کردن به عیسی در دربار هیرودیس آسان نخواهد بود. او باید استهزا و خندهٔ دیگران را تحمل کند؛ شکی نبود که کسانی فکر میکردند کمی عقلش را از دست داده است.» (بارْکلی)
ج. این دوّمین آیتی بود در انجیل یوحنا معجزههایی ذکر شده تا خواننده را به سمت ایمان هدایت کند (یوحنا ۲۹:۲۰-۳۱). رابطه بین ایمان و آیات در انجیل یوحنا بابهای ۲ و ۴ مشخص است.
• آیت اول شاگردانش را متقاعد کرد.
• آیت دوم مرد درباری یهودی و اهل خانهاش را متقاعد کرد.
• سامریان بدون معجزه و آیتی ایمان آوردند.
یک) دو آیت اول در انجیل یوحنا در قانای جلیل رخ داد. اولین آیت در بهترین مهمانی یعنی یک عروسی رخ داد و مورد دوم به بدترین فاجعهٔ ممکن یعنی بیماری و مرگ قریبالوقوع یک کودک مرتبط بود. عیسی در هر دو وجه حاضر است.