فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

مرقس باب ۲ – بحث و جدال با رهبران مذهبی

 قدرت عیسی در بخشیدن و شفا‌دادن.

 

۱. آیات (۱-۴) عیسی تعلیم می‌دهد و سخنانش قطع می‌شود.

پس از چند روز، چون عیسی دیگر بار به کَفَرناحوم درآمد، مردم آگاه شدند که او به خانه آمده است. گروهی بسیار گرد ‌آمدند، آن‌گونه که حتی جلوی در نیز جایی نبود، و او کلام را برای آنها موعظه می‌کرد. در این هنگام، جمعی از راه رسیدند و مردی مفلوج را که چهار نفر حمل می‌کردند، پیش آوردند. امّا چون به سبب ازدحام جمعیت نتوانستند او را نزد عیسی بیاورند، شروع به برداشتن سقف بالای سر عیسی کردند. پس از گشودن سقف، تشکی را که مفلوج بر آن خوابیده بود، پایین فرستادند.

الف. گروهی بسیار گرد ‌آمدند، آن‌گونه که حتی جلوی در نیز جایی نبود: مرقس ۲۸:۱ می‌گوید که پس از نجات دگرگون‌کنندهٔ مردی دیو‌زده، «دیری نپایید که آوازۀ او در سرتاسر ناحیۀ جلیل پیچید.» عیسی در این مرحله از خدمتش، هر کجا که می‌رفت مردم را به خود جذب می‌کرد.

ب. و او کلام را برای آنها موعظه می‌کرد: مرقس نمی‌گوید که عیسی چه چیزی را موعظه کرده ولی با این وجود همچنان بر خدمت موعظه عیسی تأکید می‌کند، همان‌طور که در مرقس ۲۸:۱ و مرقس ۳۸:۱-۳۹ چنین کرده است.  

یک) «واضح است که عیسی از حضور در خیابان‌ها اجتناب می‌کرد، چون به محلی برای مراسم شفا بدل شده بودند. هر کجا که می‌رفت، مردم او را با درخواست‌های شفا و بیرون‌راندن دیوها محاصره می‌کردند، به‌طوری‌که قادر به انجام کاری نبود که در وهلهٔ اول برای آن آمده بود، یعنی موعظه‌کردنِ کلام خدا.» (استیدمن)

ج. چون به سبب ازدحام جمعیت نتوانستند او را نزد عیسی بیاورند، شروع به برداشتن سقف بالای سر عیسی کردند: به دلیل ازدحام در اتاق، دوستانِ مرد فلج مجبور شدند او را از سقف پایین بدهند. این روشی غیرمعمول برای قطع‌کردن یک موعظه بود.

یک) برداشتن سقف: دسترسی به سقف معمولاً از طریق راه‌پله‌ای بیرونی مُیسر بود و از قرار‌دادن ساقه‌های گندم، کاه‌گل، یا سفال بر روی تیرچه‌های چوبی ساخته شده بود. آنها توانستند این سقف را بشکافند و دوستان مرد فلج، او را نزد عیسی پایین فرستادند.

دو) نظر مورگان در مورد شروع به برداشتن سقف بالای سر عیسی کردند: «نحوۀ ارائه این قسمت کاملاً گمراه‌کننده است. در‌حقیقت باید توضیح بدهیم که آنها سقف خانه را شکافته و الیاف سقف را پاره کردند تا آن مرد را بر تخت چوبی‌اش به حضور عیسی پایین بدهند.»

د. پس از گشودن سقف، تشکی را که مفلوج بر آن خوابیده بود، پایین فرستادند: این عزم راسخ و ایمان دوستان این مرد فلج را ثابت کرد. آنها روی شفای دوست فلج خود توسط عیسی حساب کردند، چون برگرداندن او به پشت بام خیلی دشوارتر از پایین فرستادنش بود. آنها بر اینکه او قرار است با پای خود از اتاق بیرون برود حساب باز کرده بودند.

۲. آیات (۵-۷) عیسی گناهان مرد فلج را می‌بخشد.

چون عیسی ایمان آنها را دید، مفلوج را گفت: «ای فرزند، گناهانت آمرزیده شد.» برخی از علمای دین که آنجا نشسته بودند، با خود اندیشیدند: «چرا این مرد چنین سخنی بر زبان می‌رانَد؟ این کفر است! چه کسی جز خدا می‌تواند گناهان را بیامرزد؟»

الف. چون عیسی ایمان آنها را دید: عیسی به چهار مردی نگاه کرد که به زحمت طناب‌های زمخت چهار گوشه تشکی که مرد فلج روی آن بود را در دست داشتند. او به آنها نگاه كرد و ایمان آنها را دید. ایمان آنها دیده می‌شد. اقدام جسورانه و مُصمم آنها برای آوردن دوستشان نزد عیسی ایمان واقعیِ آنها را ثابت کرد. 

ب. ای فرزند، گناهانت آمرزیده شد: می‌توانیم احساس آن دوستان روی پشت‌بام را تصور کنیم. آنها برای شفا پیدا کردن دوست فلجشان به زحمت زیادی افتادند و اکنون آن معلم فقط می‌خواهد گناهان او را ببخشد. می‌توانیم تصور کنیم که احتمالاً فریاد زدند: «نه، فلج است! می‌خواستیم که راه برود، نه اینکه بخشیده شود!»

یک) با‌این‌حال، عیسی می‌دانست که نیاز واقعی و بزرگ‌ترین نیازش چه بود. چه فایده‌ای داشت که دو پای سالم داشته باشد و با آنها مستقیم به جهنم برود. هر زمانی که مشکلی وجود دارد، گناه تقریباً همیشه مشکل اصلی به حساب می‌آید. عیسی مستقیماً سراغ مشکل اصلی رفت.

دو) منظور عیسی این نبود که مرد فلج به‌طور خاص گناهکار بود یا اینکه از‌کار‌افتادگیِ او مستقیماً به‌علت گناهش بود. بلکه او به بزرگ‌ترین نیاز آن مرد و ریشه مشترک همۀ درد و رنج‌ها اشاره کرد‌، ‌یعنی وضعیت گناه‌آلود انسان.

سه) «بخشش بزرگ‌ترین معجزه‌ای می‌باشد که عیسی انجام داده است. بخشش بزرگ‌ترین نیاز انسان را برآورده می‌کند؛ بخشش بیشترین بها را می‌طلبد؛ و بزرگ‌ترین برکت و ماندگارترین نتایج را به همراه دارد.» (ویرزبی)

ج. چه کسی جز خدا می‌تواند گناهان را بیامرزد؟ کاتبان از استدلال درستی استفاده کردند. آنها به درستی اعتقاد داشتند که فقط خدا می‌توانست گناهان را ببخشد و حتی در بررسی تعالیم این معلم جدید نیز درست عمل می‌کنند. خطای آنها این بود که نمی‌خواستند ببینند عیسی حقیقتاً کیست: خدایِ پسر که قدرت بخشش گناهان را دارد.

یک) «این کلمات تشدید تدریجی حالت عیب‌جویی را نشان می‌دهند: ابتدا احساس کلی تعجب هست و سپس احساس ناشایستگی و در نهایت به این طرز فکر می‌رسد که: چرا چنین حرفی کفر است!» (بروس)

دو) «این معضل بارها و بارها در طول زندگی مسیح ظاهر می‌شود. اگر او الهی نبود، پس کافر بود؛ هیچ گزینهٔ سومی وجود ندارد.» (کول)

۳. آیات (۸-۱۲) عیسی اقتدار خود در بخشش گناهان و شفای بیماری‌ها را نشان می‌دهد.

عیسی در‌ دم در روح خود دریافت که با خود چه می‌اندیشند و به ایشان گفت: «چرا در دل چنین می‌اندیشید؟ گفتن کدام‌یک به این مفلوج آسان‌تر است، اینکه ”گناهانت آمرزیده شد“ یا اینکه ”برخیز و تشک خود را بردار و راه برو“؟ حال تا بدانید که پسر انسان بر زمین اقتدار آمرزش گناهان را دارد.» – به مفلوج گفت: «به تو می‌گویم، برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو!» آن مرد برخاست و بی‌درنگ تشک خود را برداشت و در برابر چشمان همه از آنجا بیرون رفت. همه در شگفت شدند و خدا را تمجیدکنان گفتند: «هرگز چنین چیزی ندیده بودیم.»

الف. عیسی در دم در روح خود دریافت که با خود چه می‌اندیشند: کاتبان در لحظه‌ای حساس فهمیدند که عیسی می‌تواند افکار شریرانه آنها را بخواند. این مسئله باید به آنها کمک می‌کرد تا متقاعد شوند که عیسی واقعاً خدا بود و قدرت بخشش گناهان را داشت.

 

یک) مشکل بتوان فهمید که آیا عیسی این را توسط ذات الهی خود دریافت نموده یا توسط طبیعت انسانی خود با عطای روحانی تشخیص یا کلام حکمت. تِرَپ مبنای کتاب‌مقدسی برای هر یک از این دو روش را چنین می‌داند: «به وسیلهٔ ذات الهی، چنان‌که در اول تیموتائوس ۱۶:۳؛ عبرانیان ۱۴:۹ آمده یا با ذهن و فکر خودش، چنان‌که در اول پطرس ۸:۳ می‌بینیم؛ نه به‌وسیلهٔ الهام، چنان‌که در دوم پطرس ۲۱:۱ می‌بینیم.»

ب. کدام‌یک…آسان‌تر است: برای انسان، هم بخشش واقعی و هم قدرت شفا‌دادن غیرممکن است، اما هر دوی اینها برای خدا آسان است. این فرضی منطقی است که اگر عیسی قدرت شفا‌دادن بیماری آن مرد را دارد، پس قدرت دارد که گناهان او را نیز ببخشد.

یک) به نوعی، شفا‌دادن آن مرد «سخت‌تر» از بخشیدن گناهان او بود، چون بخشش نامرئی است -هیچ‌کسی نمی‌توانست در آن لحظه تأیید کند که این مرد در برابر خدا بخشیده شده است. در صورتی که می‌شد بلافاصله بررسی کرد که آیا این مرد می‌توانست راه برود یا نه. عیسی مایل است که خودش را در معرض آزمایش بگذارد.

دو) عیسی همچنین جواب کاتبان را در زمینهٔ علمی خودشان داد. «خاخام‌ها یک جملهٔ معروف داشتند: هیچ بیماری نیست که از بیماریِ خود شفا یابد تا زمانی که همۀ گناهانش آمرزیده شود”…بیمار از نظر یهودیان کسی بود که خدا از دستش عصبانی است.» (بارکلی)

ج. پسر انسان: عیسی غالباً با این لقب به خود اشاره می‌کرد. منظور «انسان کامل» یا «انسان ایده‌آل» یا «انسان عادی» نیست، بلکه اشاره به دانیال ۱۳:۷-۱۴ است، جایی که پادشاه جلال که برای قضاوت جهان می‌آید، ملقب به پسر انسان است.

یک) عیسی در زمان خودش اغلب از این لقب استفاده می‌کرد، چون این یک عنوان منسوب به مسیح موعود و عاری از تمایلات سیاسی و ملی‌گرایانه بود. عیسی می‌توانست بیشتر از عناوینی چون «پادشاه» یا «مسیح» استفاده کند، اما این عناوین برای مخاطبان او «کسی که رومیان را شکست خواهد داد» به نظر می‌رسید. پسرِ انسان «لقب مورد علاقهٔ مسیح بود، ادعای مسیح‌بودن به نحوی که نمی‌توانست به‌راحتی مورد حمله قرار بگیرد.» (رابرتسون)

د. آن مرد برخاست: تنش موجود در این صحنه را تصور کنید. کاتبان، عصبی و هیجان‌زده بودند، چون عیسی آنها را به چالش کشید و گفت نشان خواهد داد که پسر خدا است. مرد فلج ناراحت بود، چون از خود می‌پرسید که آیا عیسی او را شفا خواهد داد یا خیر. جماعت ملتهب بودند، چون ناراحتی را در دیگران حس می‌کردند. صاحب‌خانه نیز ناراحت بود، چون فکر می‌کرد که هزینهٔ تعمیر سقف خانه‌اش چقدر می‌شود. و چهار دوست آن مرد فلج نیز در حالت پر تنشی بودند، چون داشتند خسته می‌شدند. تنها کسی که دچار تنش نبود، عیسی بود؛ چون وقتی گفت: «برخیز، تشک خود برگیر و به خانه برو»، آرامش کامل داشت. مرد بی‌درنگ شفا یافت. قدرت عیسی در شفا‌دادن و اقتدار او در بخشش گناهان بی‌درنگ تصدیق شد.

یک) تصور کنید اگر عیسی شکست خورده بود، خدمتش متلاشی می‌شد. جمعیت به‌آرامی از آن خانه خارج می‌شدند. كاتبان لبخند می‌زدند و می‌گفتند: «نه می‌تواند شفا دهد و نه ببخشد.» آن چهار مرد تلاش می‌کردند تا دوست فلج خود را که بیش از هر زمان دیگری مأیوس و خجالت‌زده بود، بالا بکشند. صاحب‌خانه هم به سقف خانه نگاه می‌کرد و می‌گفت که همه‌‌اش بیهوده بود.

دو) اما عیسی شکست نخورد و نمی‌توانست شکست بخورد، چون برای شفای این مرد کافی بود که کلامی بر زبان بیاورد. در سخنان عیسی و در وعده‌های عیسی برای کسانی که «با‌ایمان نزد او می‌آیند» قدرت شگفت‌انگیزی وجود دارد. این مرد با‌ایمان نزد عیسی آمد، حتی اگر این ایمان را  از دوستانش قرض گرفته بود.

ه. همه در شگفت شدند و خدا را تمجیدکنان گفتند: «هرگز چنین چیزی ندیده بودیم.» عیسی روز را سپری نمود و مردم قدرت خدا را به چشم خود دیدند و شگفت‌زده شدند.

یک) «علمای شریعت در دامی که خود پهن کرده بودند، گرفتار شدند. با توجه به عقیدۀ  آنها، آن مرد نمی‌توانست شفا یابد، مگر اینکه بخشیده شود. او شفا یافت، بنابراین بخشیده شده بود. بنابراین ادعای عیسی در مورد بخشیدن گناهان باید حقیقت داشته باشد.» (بارکلی)

عیسی با گناهکاران غذا می‌خورد.

۱. آیات (۱۳-۱۴) لاوی فرا خوانده می‌شود که شاگرد گردد.

عیسی بار دیگر به کنار دریا رفت. مردم همه نزدش گرد می‌آمدند و او آنان را تعلیم می‌داد. هنگامی که قدم می‌زد، لاوی پسر حَلْفای را دید که در خَراجگاه نشسته بود. به او گفت: «از پی من بیا.» او برخاست و از پی عیسی روان شد.

الف. او آنان را تعلیم می‌داد: عیسی تمرکز خدمتِ خود را همان‌طور که در مرقس ۳۸:۱ شرح داده شده، محقق نمود: «بیایید به روستاهای مجاور برویم تا در آنجا نیز موعظه کنم، زیرا برای همین آمده‌ام.» عیسی می‌دانست چگونه تمرکز خود را حفظ کند.

ب. لاوی پسر حَلْفای را دید که در خَراجگاه نشسته بود: لاوی (همچنین معروف به متی در متی ۹:۹) باجگیر بود. در آن زمان، باجگیران به‌عنوان خائن و زورگیر مورد تنفر بودند.

یک) یهودیان به‌درستی آنها را خائن می‌دانستند، چون آنها برای دولت روم کار می‌کردند و با پشتیبانی نیروی سربازان رومی مردم را وادار به پرداخت مالیات می‌کردند. آنها بارزترین همكاران یهودی دولت روم بودند.     

دو) یهودیان به‌درستی آنها را زورگیر (باجگیر) قلمداد می‌کردند، چون می‌توانستند مازاد مالیات را برای خود بردارند. قرارداد جمع‌آوریِ مالیات به‌صورت مزایده در میان باجگیران واگذار می‌شد. به‌عنوان مثال، شاید بسیاری از باجگیران بخواهند «قرارداد مالیات» شهری مانند کَفرناحوم را داشته باشند. رومی‌ها قرارداد را به بالاترین قیمت پیشنهادی می‌دادند. باجگیر مالیات را جمع می‌کرد، آنچه که وعده داده بود را به رومیان می‌پرداخت و باقی‌مانده را برای خودش برمی‌داشت. بنابرین باجگیران انگیزهٔ زیادی داشتند تا از هر روشی که می‌توانند بیش از حد مالیات بگیرند و تقلب کنند. سود خالصی برای آنها بود.

سه) «فرد یهودی با انتخاب شغل خراجگیری، از جامعه مطرود می‌شد: برای حضور در جلسات دادگاه به‌عنوان قاضی یا شاهد رد صلاحیت می‌شد، از کنیسه اخراج می‌شد و از نظر جامعه این ننگ و عار شامل خانوادهٔ او نیز می‌شد.» (لِین)

 

ج.  به او گفت: «از پی من بیا.»: با درک این نکته که تقریباً همهٔ مردم از باجگیران متنفر بودند، بسیار قابل توجه است که ببینیم عیسی چطور لاوی را محبت می‌کند و فرا می‌خواند. این محبتی بجا بود، چون لاوی دعوت عیسی را این‌گونه پاسخ داد که کار باجگیری خود را رها نموده و از پی عیسی رفت.  

یک) از یک جهت، این فداکاری بیشتری نسبت به برخی دیگر از شاگردان بود. پطرس، یعقوب و یوحنا خیلی راحت‌تر می‌توانستند به کار ماهیگیری خود بازگردند، اما برای لاوی سخت بود که به کار جمع‌آوری مالیات برگردد. «بسیاری به‌دنبال شغل خراجگیری به‌عنوان روشی مطمئن برای سریع ثروتمند‌شدن بودند.» (وِسِل)

۲. آیات (۱۵-۱۷) عیسی متهم به دوستی با گناهکاران شد

عیسی بار دیگر به کنار دریا رفت. مردم همه نزدش گرد می‌آمدند و او آنان را تعلیم می‌داد. چون عیسی در خانۀ لاوی بر سفره نشسته بود، بسیاری از خَراجگیران و گناهکاران با او و شاگردانش همسفره بودند، زیرا شمار زیادی از آنها او را پیروی می‌کردند. چون علمای دین که فَریسی بودند، عیسی را دیدند که با گناهکاران و خَراجگیران همسفره است، به شاگردان وی گفتند: «چرا با خَراجگیران و گناهکاران غذا می‌خورد؟» عیسی با شنیدن این سخن به ایشان گفت: «بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان. من نیامده‌ام تا پارسایان، بلکه تا گناهکاران را دعوت کنم.»

الف. چون عیسی در خانۀ لاوی بر سفره نشسته بود، بسیاری از خَراجگیران و گناهکاران با او و شاگردانش همسفره بودند: بیشتر مردم این را مهمانیِ «خداحافظی» می‌دانند که لاوی بعد از کنار گذاشتن شغل خراجگیری، برای دوستان خود ترتیب داد. عیسی با خَراجگیران و گناهکاران نشست و خوراک خورد و خوراک خوردن بر سر سفره با مردم، نشانۀ دوستی و رابطه بود.       

یک) رسوایی همین بود ‌-‌عیسی دوست گناهکاران بود. البته که بود، گناهکاران این را می‌دانستند و به محبت و دوستی عیسی پاسخ می‌دادند: زیرا شمار زیادی از آنها او را پیروی می‌کردند.

ب. چون علمای دین که فَریسی بودند، عیسی را دیدند که با گناهکاران و خَراجگیران همسفره است: فریسیان به معاشرت عیسی با گناهکاران اعتراض کردند. فریسیان گروهِ مذهبی محافظه‌کار و مورد احترام مردم بودند، اما اغلب در تضاد با عیسی بودند.

یک) نام فَریسی به معنای «جدا شده» بود. آنها خود را از هر چیزی که فکر می‌کردند غیرمقدس است جدا می‌کردند و فکر می‌کردند همه غیر از خودشان از محبت خدا جدا شده‌اند.

ج. بیمارانند که به طبیب نیاز دارند، نه تندرستان: پاسخ عیسی هم ساده بود و هم عمیق. عیسی طبیب روح بود و برای او منطقی بود که با کسانی باشد که از گناه بیمار بودند.

یک) عیسی آن پزشک عالی و کاملی است که ما را از گناهانمان شفا می‌دهد.

·      او همیشه در دسترس است.

·      او همیشه تشخیصی کامل و درستی می‌دهد.

·      او به‌طور کامل درمان می‌کند.

·      او حتی دستمزد پزشک را نیز می‌پردازد.

مشاجرات در مورد روزه و شبّات.

۱. آیات (۱۸-۲۰) چرا عیسی و شاگردانش روزه نمی‌گیرند؟

زمانی که شاگردان یحیی و فَریسیان روزه‌دار بودند، عده‌ای نزد عیسی آمدند و گفتند: «چرا شاگردان یحیی و شاگردان فَریسیان روزه می‌گیرند، امّا شاگردان تو روزه نمی‌گیرند؟» عیسی پاسخ داد: «آیا ممکن است میهمانان عروسی تا زمانی که داماد با ایشان است، روزه بگیرند؟ تا وقتی داماد با آنهاست نمی‌توانند روزه بگیرند. امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود. در آن ایام روزه خواهند گرفت.

الف. چرا شاگردان یحیی و شاگردان فَریسیان روزه می‌گیرند، امّا شاگردان تو روزه نمی‌گیرند؟» فریسیان به دو بار روزه گرفتن در هفته مشهور بودند (لوقا ۱۲:۱۸). منطقی بود که شاگردان یحیی روزه بگیرند، چون خدمت او بر توبه تأکید می‌کرد. با‌این‌حال، عیسی و شاگردانش مانند افراد روحانیِ مذکور، تأکیدی بر روز‌ه‌داری نداشتند.

یک) خدا مخالف روزه‌گرفتن نیست؛ بلکه با آن کاملاً موافق است. اما روزه‌داری در زندگی مسیحیان زمان و مکان خود را دارد. اغلب ما زمان و مکانی برای روزه‌داری نداریم، بنابراین تعادل خود را از دست داده‌ایم. این افراد از طرف مخالفین آمده بودند.

ب. آیا ممکن است میهمانان عروسی تا زمانی که داماد با ایشان است، روزه بگیرند؟ عیسی با استفاده از تصویر عروسی (میهمانان عروسی)، نکتۀ قدرتمندی را در میان یهودیان به تصویر کشید. معلمانِ شریعت اعلام کرده بودند که در جشن عروسی، شادی مهم‌تر از رعایت تشریفات مذهبی بود.

یک) در زمان عیسی برخی از معلمان شریعت اعلام کردند که اگر رعایت هر شریعتی مانع خوشگذرانی هنگام عروسی شود، لازم نیست آن شریعت را رعایت کنید. می‌توانید بروید و اوقات خوشی داشته باشید. «عروسی در میان برخی از اقوام شرقی، وقت پایکوبیِ خاص و مناسبتی عالی بود.» (کلارک)

دو) پیام عیسی مشخص و واضح بود: «من مثل فریسیان یا یحیایِ تعمیددهنده نیستم. من مسیح هستم، داماد قوم خدا. هر جا که من هستم، مناسب است که شادیِ جشن عروسی بر پا باشد.»

ج. امّا زمانی خواهد رسید که داماد از ایشان گرفته شود: عیسی می‌دانست حضور فوری و فیزیکی او همیشه با شاگردان نخواهد بود. وقتی از لحاظ فیزیکی می‌رفت، روزه گرفتن مناسب‌تر می‌شد.

۲. آیات (۲۱-۲۲) تصاویر جامه و مَشکِ شراب و ارتباط آنها به کار جدید عیسی.

هیچ‌کس پارچۀ نو را بر جامۀ کهنه وصله نمی‌زند. اگر چنین کند، وصله از آن کنده شده، نو از کهنه جدا می‌شود، و پارگی بدتر می‌گردد. و نیز هیچ‌کس شراب نو را در مَشک‌های کهنه نمی‌ریزد. اگر چنین کند، آن شراب مَشک‌ها را پاره می‌کند، و این‌گونه، شراب و مَشک‌ها هر دو تباه خواهند شد. شراب نو را در مَشک‌های نو باید ریخت.

الف. هیچ‌کس پارچۀ نو را بر جامۀ کهنه وصله نمی‌زند: خطر تلاش برای قرار دادن چیزی جدید بر چیزی قدیمی در تصویر جامه و وصلۀ آن کاملاً مشخص است. و همین اصل در مورد مشک‌های شراب نیز صادق بود. مشکِ شراب تحت فشار تخمیر منبسط می‌شد. بنابراین اگر شراب جدید و تخمیر نشده‌ای در یک مشک قدیمی و شکننده قرار داده می‌شد، آن مشک حتماً می‌ترکید.

ب. شراب نو را در مَشک‌های نو باید ریخت: نظر عیسی با این مثال‌ها روشن شد. شما نمی‌توانید زندگی جدید او را در اَشکال قدیمی قرار دهید. عیسی روزه را با جشن؛ پلاس و خاکستر را با ردای پارسایی؛ روح کدورت را با جامهٔ ستایش؛ شیون را با شادی و شریعت را با فیض معاوضه کرد.

یک) قالب‌های خشک و سختگیرانهٔ قدیمی به‌ندرت توانسته‌اند کارِ روح‌القدس را در طول قرن‌ها در خود نگه دارد. خدا اغلب در طول نسل‌ها به دنبال مشک‌های جدید شراب است، چون مشک‌های کهنه دیگر بیش از این ارتجاع ندارند.

دو) عیسی آمد تا چیز جدیدی را معرفی کند، نه اینکه چیزی قدیمی را وصله کند. نجات به همین معناست. با این کار، عیسی آن چیز قدیمی (شریعت) را از بین نمی‌برد، بلکه به تحقق می‌رساند، درست همان‌طور که وقتی دانهٔ بلوط رشد می‌کند و تبدیل به درخت بلوط می‌شود، کاملاً به سرانجام رسیده است. از یک لحاظ دانۀ بلوط از بین رفته، اما هدفش با عظمت‌یافتن تحقق یافته است.

۳. آیات (۲۳-۲۴) عیسی و شاگردانش متهم به شکستن شبّات می‌شوند.

در یکی از روزهای شَبّات، عیسی از میان مزارع گندم می‌گذشت و شاگردانش در حین رفتن، شروع به چیدن خوشه‌های گندم کردند. فَریسیان به او گفتند: «چرا شاگردانت کاری انجام می‌دهند که در روز شَبّات جایز نیست؟»

الف. و شاگردانش در حین رفتن، شروع به چیدن خوشه‌های گندم کردند: کاری که آنها انجام دادند مشکلی نداشت، چون خوشه‌چینی طبق تثنیه ۲۵:۲۳ دزدی محسوب نمی‌شد. مسئله فقط روزی بود که این کار را کردند. معلمان شریعت لیست مفصلی از «بایدها» و «نبایدهای» مربوط به روز شبّات درست کرده بودند و کار شاگردان یکی از موارد موجود در این لیست را نقض کرده بود.

یک) وقتی در روز شبّات شاگردانش شروع به چیدن خوشه‌های گندم کردند، در نظر رهبران مذهبی مرتکب چهار مورد تخلف در روز شبّات شده بودند. آنها سنت‌های مربوط به درو، خرمن‌کوبی، باد‌افشانی و تدارک خوراک را نقض کرده بودند.

دو) در آن زمان، معلمان شریعت آیین‌های مفصلی مربوط به روز شبّات و رعایت قوانین دیگر را وارد یهودیت کرده بودند. معلمانِ قدیمی شریعت تعلیم می‌دادند که در روز شبّات، یک مرد نمی‌تواند چیزی را در دست راست یا در دست چپ خود، روی سینه یا روی شانه خود حمل کند. اما می‌تواند چیزی را با پشت دست، با پا، با آرنج، یا در گوش خود، یا در موهای خود، یا لبهٔ پیراهن خود، یا کفش یا پاپوش خود حمل کند. یا گره‌زدن در روز شبّات ممنوع است -‌به‌جز زنان که می‌توانند کمربند خود را گره بزنند. بنابراین، اگر باید سطلی آب از چاه کشیده می‌شد، نمی‌توانستید طناب را به سطل ببندید، اما یک زن می‌توانست کمربند خود را به سطل ببندد.

ب. چرا شاگردانت کاری انجام می‌دهند که در روز شَبّات جایز نیست؟ عیسی هرگز دستور خدا برای رعایت روز شبّات را نقض نکرد یا شاگردان خود را در نقض دستور خدا برای رعایت روز شبّات تأیید نکرد. اما اغلب قواعدی که انسان به آن شریعت اضافه کرده بود را نقض می‌کرد و گاهی به نظر می‌رسید که عمداً آنها را نقض می‌کرد.

۴. آیات (۲۵-۲۸) عیسی با استفاده از دو اصل پاسخ داد.

پاسخ داد: «مگر تا‌به‌حال نخوانده‌اید که داوود چه کرد آنگاه که خود و یارانش محتاج و گرسنه بودند؟ او در زمان اَبیّاتار، کاهن اعظم، به خانۀ خدا درآمد و نان حضور را خورد و به یارانش نیز داد، هرچند خوردن آن تنها برای کاهنان جایز است.» آنگاه به ایشان گفت: «شَبّات برای انسان مقرر شده، نه انسان برای شَبّات. بنابراین، پسر انسان حتی صاحب شَبّات است.»

الف. مگر تا‌به‌حال نخوانده‌اید که داوود چه کرد: عیسی در اشاره به استفادهٔ داوود از «نان مقدس» در اول سموئیل ۱:۲۱-۶ اصل مهمی را نشان داد -نیاز انسان مهم‌تر از تشریفات مذهبی است. شبّات برای خدمت به انسان بود (شَبّات برای انسان مقرر شده، نه انسان برای شَبّات).

یک) این دقیقاً همان چیزی است که بسیاری از مردمِ غرق در سنت، نمی‌توانند بپذیرند: چیزی که خدا واقعاً می‌خواهد، رحمت است و بعداً قربانی (هوشع ۶:۶) اینکه محبت به دیگران بسیار مهم‌تر از آیین‌های مذهبی است (اشعیا ۱:۵۸-۹)؛ اینکه «قربانی‌های ‌پسندیدۀ خدا روح شکسته است؛ خدایا، دلِ شکسته و توبه‌کار را خوار نخواهی شمرد.» (مزمور ۱۷:۵۱)

دو) «اِعمال هر کدام از قواعد شبّات که به ضرر انسان عمل کند با هدف خدا سازگار نیست.» (مورگان)

ب. او در زمان اَبیّاتار، کاهن اعظم: برخی با این قسمت مشكل داشتند، چون در اول سموئیل ۱:۲۱ آمده كه در آن زمان اَخیمِلِک كاهن اعظم بود و پسرش اَبیّاتار بعد از او به‌عنوان كاهن اعظم خدمت كرده است (اول سموئیل ۲۰:۲۲ و اول تواریخ ۱۶:۱۸). اکثراً اول سموئیل ۱:۲۱ را با گفتهٔ عیسی در این قسمت این‌گونه مطابقت می‌دهند که می‌گویند پدر و پسر در آن زمان هر دو با هم به‌عنوان کاهن اعظم خدمت می‌کردند، یا می‌گویند که عیسی گفت این اتفاق در زمان اَبیّاتار رخ داده، یعنی زمانی که او زنده بود، نه زمانی که کاهن اعظم بود.

یک) ویِرْزبی راه حل متفاوتی دارد: «همچنین این احتمال وجود دارد که خداوند ما از “ابیاتار” استفاده کرده تا به قسمتی از عهد‌عتیق در مورد ابیاتار اشاره نماید، نه به خود آن مرد. یهودیان با این روش به قسمت‌های کلام خدا اشاره می‌کردند، چون نسخه‌های خطی آنها فاقد شمارهٔ باب و آیه بود که ما امروزه در کتاب‌مقدس‌های خود داریم.»

ج. بنابراین، پسر انسان حتی صاحب شَبّات است: اصل دوم حتی چشمگیرتر بود. عیسی اعلام کرد که صاحب شَبّات است. اگر او که صاحب شَبّات بود، از کار شاگردان دلخور نشده بود، پس این منتقدینِ بیرون گود نیز نباید دلخور می‌شدند.