فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اول قرنتیان باب ۱۴ – زبان، نبوت و عبادت جمعی

تضاد بین زبان‌ها و نبوت

۱. آیهٔ (۱) اصول راهنما.

طریق محبت را پیروی کنید و با اشتیاق تمام در پی تجلیات روح باشید، به‌خصوص اینکه نبوّت کنید.

الف.طریق محبت را پیروی کنید: پولس به‌وسیلهٔ الهام روح‌القدس به طرز چشمگیری در اول قرنتیان باب ۱۳ تقدم محبت را برای مسیحیان اعلام کرد. حالا که محبت عظیم‌ترین است، پس آن را دنبال می‌کنیم.

ب. با اشتیاق تمام در پی تجلیات روح باشید: خواستهٔ مسیحیان قرنتس، یعنی عطایای روحانی بی‌ایراد بود. اما آنها اشتیاقی الهی را تبدیل به تعقیب اعتیادگونه کردند، چرا که مسیحیان در اصل باید در تعقیب محبت باشند.

ج. به‌خصوص اینکه نبوّت کنید: پولس در اول قرنتیان باب ۱۲، از عطای نبوت و زبان‌ها تنها در بافت عطایای روحانی سخن گفت. اما حالا بر عطایای نبوت و زبان‌ها تمرکز می‌کند و می‌گوید چگونه این عطایا باید در کلیسا عمل کنند. مسلماً، کلیسای قرنتس، بیش از حد بر زبان‌ها تأکید می‌کرد و تأکیدی کافی بر نبوت نداشت.

د. نبوّت کنید: نبوت کردن برای کسی به چه معناست؟ بسیاری از کسانی که معتقدند عطایای معجزه‌آسا دیگر توسط خدا داده نمی‌شود، نبوت را تنها «موعظه‌ای الهام شده» می‌دانند و آن را الهامی مستقیم نمی‌دانند.

یک) پولس در این باب خیلی بیشتر در مورد نبوت به ما خواهد گفت. با این حال، می‌دانیم که منظور او از نبوت همان موعظه نیست، چرا که برای «موعظه» کلمهٔ یونانی باستان (kerusso) را داریم و پولس از این کلمه استفاده نکرد.

دو) «موعظه در اصل ادغام عطایای تعلیم و پند دادن است، نبوت عناصر اولیه پیش‌بینی و مکاشفه را دارد.» (فارْنِل، نقل شده در Kistemaker)

۲. آیات (۲-۳) نبوت و زبان‌ها در اینکه مخاطبشان کیست، متضاد هستند.

زیرا آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید، نه با انسان‌ها بلکه با خدا سخن می‌گوید. زیرا هیچ‌کس سخنش را درک نمی‌کند؛ او به‌واسطۀ روح، رازها را بیان می‌کند. امّا آن که نبوّت می‌کند، با انسان‌های دیگر برای بنا، تشویق و تسلی‌شان سخن می‌گوید.

الف. آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید، نه با انسان‌ها بلکه با خدا سخن می‌گوید: متکلم در عطای زبان‌ها، خدا را مخاطب قرار می‌دهد، نه انسان. بی‌توجهی به این اصل، سبب یکی از سوءِبر‌داشت‌های اساسی در مورد عطای زبان‌ها شده است -این باور که عطای زبان‌ها، ارتباطی ماورایی «انسان با انسان» است، نه «خدا با انسان».

یک) اگر این موضوع را درست درک نکنیم، از اعمال باب ۲ نیز سوءِ‌برداشت خواهیم داشت و فکر می‌کنیم که شاگردان در روز پنتیکاست به زبان‌ها برای جماعت موعظه کردند. در صورتیکه آنها با خدا سخن گفتند و جماعتی که از هر قوم و ملتی در آن بود، ستایش و مدح خدا را از زبان آنها شنیدند. اعمال ۱۱:۲ می‌گوید همه می‌شنویم که اینان به زبان ما مدح اعمال عظیم خدا را می‌گویند. بعداً، اعمال ۴۶:۱۰ شنیدن عطای زبان‌ها را به این شکل توصیف می‌کند: زیرا شنیدند که ایشان به زبان‌های غیر سخن می‌گویند و خدا را می‌ستایند.

دو) اگر این موضوع را درست درک نکنیم، زمانی که کسی تلاش می‌کند تا زبانی را ترجمه کند و پیغام خود را به دیگران برساند، درست نمی‌فهمیم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است. مخاطب ترجمه‌ٔ درست زبان‌ها خداست، نه انسان. می‌تواند دعا، ستایش یا پیغامی دیگر برای خدا باشد.

سه) اگر این موضوع را درست درک نکنیم، می‌تواند به این باور منجر شود که عطای زبان‌ها، به معنای قابلیت سخن گفت به زبانی دیگر است و مقصود پولس اینجا ترجمه موعظهٔ واعظ، برای کسانی است که زبان واعظ را نمی‌فهمند. ولی نیازی نیست که کسی به‌خاطر خدا، موعظه را ترجمه کند.

چهار)  اگر این موضوع را درست درک نکنیم، ممکن است عطای زبان‌ها را بد به کار ببریم و آن را به نحوی به کار گیریم که توجه غیرضروری را به خودمان جذب کند. خدا به‌خاطر دیگران به کسی عطای زبان‌ها را نمی‌بخشد (اگرچه دیگران نیز به شکل غیرمستقیم بنا می‌شوند)، تنها به‌خاطر آن ایماندار و خود خداست.

ب. آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید، نه با انسان‌ها بلکه با خدا سخن می‌گوید: این گفتمان ساده، این ایده که عطای زبان‌ها، تنها زبانی انسانی است که به نفع انسان بیان می‌شود را زیر سؤال می‌برد، بسیاری که باور دارند عطای زبان‌ها به پایان رسیده است، با این آیه مشکل جدی دارند. برخی حتی تلاش کرده‌اند که ادعا کنند پولس با تمسخر سخن می‌گوید و از مسیحیان قرنتس انتقاد می‌کند، چون با استفاده از عطای زبان‌ها برای سخن گفتن با خدا، استفاده می‌کنند.

یک) پولس از طعنه‌های فراوانی در رساله به قرنتیان استفاده می‌کند، ولی قطعاً اینجا چنین نیست. مقصود پولس احتمالاً بر عکس معنای کلماتی بود که می‌گوید، به هر جهت، باید به آنچه می‌گوییم دقت کنیم. چرا نباید همان اصل تفسیری را در مورد آیات دیگر به کار گیریم؟ (مقصود او بر عکس چیزی است که می‌گوید.)

ج. هیچ‌کس سخنش را درک نمی‌کند: پولس اذعان داشت که معمولاً، وقتی کسی به زبان‌ها سخن می‌گوید کسی دیگر حرفش را نمی‌فهمد. دلیلش هم ساده بود: هدف از عطای زبان‌ها این است که خدا با انسان سخن گوید نه انسان با خدا. از این رو، مشکلی نیست که کسی سخنش را درک نکند.

یک) استثنای هیچ‌کس سخنش را درک نمی‌کند، زمانی است که زبان در ملاعام ترجمه می‌شود. حتی در آن زمان، خود زبان نیست که درک می‌شود، بلکه ترجمه آن زبان است.

د. به‌واسطۀ روح، رازها را بیان می‌کند: هنگامی که حرف گویندهٔ زبان‌ها را نمی‌توان درک کرد، بدان معنا نیست که زبانی واقعی نیست یا زبانی غیر قابل درک است، بلکه بدان معناست که در روح بیان می‌شود و رازها را بیان می‌کنند.

یک) بسیاری تحلیل زبان‌شناختی از افرادی که به زبان غیر سخن می‌گویند، انجام داده‌اند و «به این نتیجه رسیده‌اند» که به زبانی «واقعی» سخن نمی‌گویند، بلکه فقط به روش «عجیب و غریب» سخن می‌گویند. مسلم است که چنین زبانی به گوش انسان بی‌معنی می‌آید، چون هدف و مخاطب انسان نبوده است. باید انتظار چنین موضوعی را داشته باشیم چون خود پولس می‌گوید، به‌واسطۀ روح، رازها را بیان می‌کند.

دو) با این حال، این به آن معنا نیست که تمام گفتارهای غیرقابل فهم، عطایای حقیقی زبان‌ها هستند. برخی بدون فهم عطایا ممکن است، تنها به‌خاطر اینکه چیزی را ثابت کنند، از آن تقلید کنند، یا ادای آن را در بیاورند.  

سه) آیا عبارت در روح به روح متکلم اشاره دارد یا روح‌القدس؟ می‌تواند هر کدام از آنها باشد، چون هر دو درست‌اند. مترجمین عهد‌جدید باور داشتند که روحِ متکلم است، چون از حرف S بزرگ برای نوشتن کلمهٔ sprit استفاده نکردند که در زبان انگلیسی نشان می‌دهد به روح خاص و در این مورد به روح‌القدس اشاره دارد.

ه. آن که نبوّت می‌کند، با انسان‌های دیگر برای بنا، تشویق و تسلی‌شان سخن می‌گوید: در تضاد با عطای زبان‌های غیر، عطای نبوت خطاب به شخص بیان می‌شود. سخن گفتنِ ماورایی خدا (معمولاً «به شکلی طبیعی ماورایی») از طریق مردم با مردم است.

و. آن که نبوّت می‌کند، با انسان‌های دیگر برای بنا، تشویق و تسلی‌شان سخن می‌گوید: نه تنها عطای نبوت برای انسان‌هاست، بلکه تا حد زیادی در شخصیت آنها تأثیر مثبت دارد. در حقیقت وقتی که کلمه‌ای «منفی» گفته می‌شود، آن کلمه واقعاً از سمت خدا نیست و یا آن کلمه فقط برای فرد خاصی معنی دارد و برای شخص دیگری نیست.

یک) بنا به معنی «ساختن» است. این اصطلاح ساختمانی است و از بنا شدنِ ما در خداوند سخن می‌گوید. کلمهٔ نبوت، شخص را بنا می‌کند و در هم نمی‌کوبد.

دو) تشویق به معنی پشت گرمی است. مثل سخنرانی مربی در رختکن قبل از مسابقه‌ای بزرگ، که تیم را جمع می‌کند تا به میدان بروند و همان‌طور که برای مسابقه تمرین کرده‌اند، بازی کنند. کلام نبوتی شخص را تشویق می‌کند، و هدف از آن مأیوس ساختن او نیست.

سه) تسلی نشان می‌دهد که تنها دلداری‌دهنده نیستند و باید تقویت‌کننده باشند. تنها به معنای فریاد شخصی دردمند نیست بلکه بدان معناست که او را در آغوش گیرید و در حمل آن بار یاری رسانید. پیغامی نبوتی تقویت می‌کند، نه تضعیف.

۳. آیات (۴-۵) نبوت و زبان‌ها در مورد کسی که بنا می‌کنند، نقطهٔ مقابل یکدیگرند.

آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید خود را بنا می‌کند، امّا آن که نبوّت می‌کند باعث بنای کلیسا می‌شود. آرزوی من این است که همۀ شما به زبان‌های غیر سخن بگویید، امّا بیشتر می‌خواهم که نبوّت کنید. آن که نبوّت می‌کند، بزرگتر است از آن که به زبان‌های غیر سخن می‌گوید، مگر اینکه ترجمه کند تا باعث بنای کلیسا شود.

الف. آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید: برخی به اشتباه فکر کرده‌اند، پولس این جمله را به‌عنوان انتقاد مطرح می‌کندآنها فکر می‌کردند که مقصود پولس، چیزی مثل این است: «ای مسیحیان مغرور قرنتس! از زبان‌ها تنها برای بنای خود استفاده کرده‌اید، در حالی‌که باید آنها را برای بنا نمودن دیگران به کار می‌بردید!» چنین دیدگاهی غلط است، پولس تنها به ماهیت عطای زبان‌ها اشاره دارد. چون آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید، نه با انسان‌ها بلکه با خدا سخن می‌گوید (اول قرنتیان ۲:۱۴)، در ادامه گفته شده که این عطا لزوماً مختص بنای خود است، نه بنای کلیسا.

ب. آن که نبوّت می‌کند باعث بنای کلیسا می‌‌شود: همگان قادر به درک کردن نبوت هستند، پیغام نبوتی حقیقی همه را بنا می‌کند.

ج. آرزوی من این است که همۀ شما به زبان‌های غیر سخن بگویید: نظر پولس در مورد عطای زبان‌های غیر مثبت بود! به‌خاطر لحن نوشتار این باب، به‌راحتی می‌توان فکر کرد که او در مورد عطای زبان‌ها «ناراحت» بوده است. نه به هیچ وجه، پولس در اول قرنتیان ۱۸:۱۴ می‌نویسد: خدا را شکر می‌کنم که بیش از همۀ شما به زبان‌های غیر سخن می‌گویم. این آیات نشان می‌دهد که پولس از مسیحیان دیگر می‌خواهد که به زبان‌ها سخن گویند.

یک) چرا پولس آرزو کرد که همه به زبان‌های غیر سخن بگویید؟ بدون شک، چون ارزش آن را در زندگی خود می‌دانست. پولس قطعاً می‌توانست هنگام بیان رازها در روح، خود را در حضور خدا سبک کند، به نحوی که ورای زبان و هوش بشری بود. او قادر بود که دعا و ستایش کند و ورای فهم و قدرت بیان خود، شفاعت نماید.

د. امّا بیشتر می‌خواهم که نبوّت کنید: عطای زبان‌ها خوب است، ولی پولس عطای نبوت را برای کل کلیسا بهتر می‌دانست. چرا؟ چون آن که به زبانِ غیر سخن می‌گوید خود را بنا می‌کند، امّا آن که نبوّت می‌کند باعث بنای کلیسا می‌شود. و اینجا تمرکز بر آن است که کلیسا بنا شود تا فرد.

یک) محتوای نوشتار پولس در اول قرنتیان باب ۱۴ بیشتر برآنچه تمرکز دارد که مسیحیان قرنتس هنگام گرد آمدن به‌عنوان کلیسا انجام می‌دهد تا آنچه در زندگی دعایی و شخصی خود می‌کنند. چیزهایی هست که فردی مسیحی در زندگی دعایی خود قادر به انجام آن است، که شاید برای جمع کلیسایی و مسیحی، ناخوشایند باشد و جلوی کار آنها را بگیرد و متکبرانه به نظر برسد. عطای زبان‌ها یکی از آنهاست. چون پولس رسول بر زمانی که مسیحیان قرنتس گرد هم می‌آیند فکر می‌کند، مشخص است که چرا عطای نبوت را عظیم‌تر می‌داند.

دو) با این حال اگر قرار باشد کسی از پولس چنین سؤالی بپرسید که «کدام بهتر است، عطای زبان‌ها یا عطای نبوت؟» بدون شک می‌گوید عطای زبان‌ها، چون وقتی در محل دعای خود با خداوند تنها هستید، برای چه کسی نبوت می‌کنید؟

۴. آیهٔ (۶) پولس در دورهٔ خدمتی خود، سخن گفت تا همه منفعت ببرند.

حال ای برادران، اگر من نزد شما بیایم و به زبان‌های غیر سخن بگویم، چه نفعی به شما خواهم رسانید، مگر اینکه مکاشفه یا معرفت یا نبوّت یا تعلیمی برایتان داشته باشم؟

الف. اگر من نزد شما بیایم و به زبان‌های غیر سخن بگویم، چه نفعی به شما خواهم رسانید:  پولس می‌دانست که عطای زبان‌های غیر برای خودش ارزشمند است، چون در اول قرنتیان ۱۸:۱۴ نوشته است که خدا را شکر می‌کنم که بیش از همۀ شما به زبان‌های غیر سخن می‌گویم. اما برای او سخن گفتن به زبان‌ها با دیگران ارزشی نداشت، چون نمی‌توانستند حرفش را بفهمند و بنابراین بنا نمی‌شدند.

ب. مگر اینکه مکاشفه یا معرفت یا نبوّت یا تعلیمی برایتان داشته باشم؟ پولس راه‌های ارتباطی مختلفی را توصیف می‌کند که ممکن است برای دیگران سازنده باشد.

یک) مکاشفه: پولس ممکن است از آگاهی خودش از الهام منحصر به فرد به‌عنوان یک رسول سخن گوید. شاید زمان‌هایی بود که پولس با اقتدار رسالت خود می‌دانست که کلامش، به شکل مستقیم و تزلزل‌ناپذیر از سوی خدا بود.

دو) معرفت: پولس ممکن است از معرفت خود، یا با معرفت فراطبیعی که روح‌القدس داده است، سخن بگوید. هر کدام که باشد، معرفت با زبان مشترک به همه ابلاغ می‌شد، بنابراین همه می‌توانستند نفع ببرند.

سه) نبوت:  پولس می‌دانست که می‌تواند با الهام از روح‌القدس صحبت کند، با این حس که افکار و سخنانش توسط روح‌القدس هدایت و برکت داده می‌شد.

چهار) تعلیم: پولس همچنین می‌توانست با صحبت کردن از کتاب‌مقدس به دیگران منفعت برساند، همان‌طور که این امر در کلیساهایی که تأسیس کرده بود، الگو بود (اعمال ۳۵:۱۵، ۱۱:۱۸، ۳۱:۲۸).

۵- آیات (۷-۹) مثال‌هایی در جهت تأیید اهمیت منفعت صحبت کردن.

حتی سازهای بی‌جانی چون نی و چنگ اگر نواهای مشخص بر نیاورند، چگونه می‌توان تشخیص داد چه آهنگی نواخته می‌شود؟ اگر شیپور آوای مشخص ندهد، چه کسی مهیای جنگ می‌شود؟ در مورد شما نیز چنین است. اگر به زبان خود کلماتی مفهوم نگویید، چگونه می‌توان فهمید که چه می‌گویید؟ در آن صورت، بدین می‌مانَد که با هوا سخن بگویید.

الف. اگر نواهای مشخص بر نیاورند، چگونه می‌توان تشخیص داد چه آهنگی نواخته می‌شود؟ سازهای موسیقی باید کوک و ضرب‌آهنگی مشخص داشته باشند تا نوایی از آنها بیرون آید. اگر چنین نباشد، موسیقی برای شنوندگان بی‌معنا می‌شود. صدا می‌شنوند ولی قادر به درکش نیستند. همین در مورد شیپور صادق است که آوای مشخصی از آن بیرون نمی‌آید. این شیپور منفعتی برای دیگران ندارد.

یک) شاید کودکی از کوبیدن بر کلیدهای پیانو خوشش بیاید و صدایی از آن در آورد، ولی این صدا برای شخصی دیگر، ناخوشایند است. شاید کسی که با عطای زبان‌ها سخن می‌گوید برکت یابد، ولی کسی دیگر برکت نمی‌یابد. از این رو اگر کسی قرار است آوایی نامشخص (سخن گفتن به زبان‌ها با خدا) از خود در آورد، بگذارید بر خود چنین کنند و نه بر دیگران.

ب. بدین می‌مانَد که با هوا سخن بگویید: سخن گفتن به زبان‌ها در جلسهٔ کلیسایی، برای هیچ‌کس فایده‌اید ندارد؛ تنها صدایی در فضا پخش می‌شود؛ نه کلمه‌ای هست و نه ایده‌ای در ذهن و دل دیگران.

یک) شاید سخن گفتن به زبان‌ها، کنجکاوی کسی را تحریک کند، ولی کسی را از نظر روحانی بنا نمی‌کند. شاید فکر کنیم شنیدنِ زبان‌های غیر، جالب باشد ولی این جذابیت بیشتر از جسم نشأت می‌گیرد تا بنا گشتگی روحانی.

۶. آیات (۱۰-۱۱) تمام زبان‌ها قابل درک هستند اگر کسی معنای آنها را بداند.

بی‌شک در جهان انواع زبان‌ها وجود دارد، امّا هیچ‌یک بی‌معنی نیست. پس من اگر نتوانم معنی گفتار دیگری را بفهمم، نسبت به او بیگانه‌ام و او نیز نسبت به من.

الف. هیچ‌یک بی‌معنی نیست: زبان، خود عطایی است از سوی خدا. می‌توانیم با زبان ارتباط برقرار کنیم، چون به شباهت خدا خلق شده‌ایم.

ب. بی‌شک در جهان انواع زبان‌ها وجود دارد: زبان‌شناسان مدرن می‌دانند که انسان نمی‌توانست زبان را اختراع کند، همان‌طور که نمی‌توانست سیستم گردش خون خود را ابداع کند. بیشتر زبان‌شناسان مدرنی که خدا را رد می‌کنند، معتقدند زبان آنقدر منحصر است که «باید» بخشی از فرآیند تکاملی منحصر به حساب آید. به مراتب منطقی‌تر است که باور کنیم، خدا انسان را با این قابلیت منحصر به‌عنوان بخشی از آفرینش او به شباهت خود خلق کرده است.

یک) ممکن نیست زبان، محصول کنار هم گذاشته شدن اصوات توسط انسان باشد. برای مثال، در این عالم، اصوات بسیاری هست که بخشی از زبان انسان نیستند، مثل صدای باد. اگر انسان بتواند زبانش را خود ایجاد کند، برای برخی از زبان‌ها منطقی خواهد بود که از آن صوت استفاده کنند.

دو) زبان بسیار پیچیده است، چون زبان‌ها به صورت کلی وجود دارند نه بخش‌هایی که کنار هم قرار گرفته‌اند. اکثر زبان‌شناسان مدرن، باور دارند که همهٔ زبان‌ها از یک زبان اصلی نشأت گرفته‌اند.

ج. بی‌شک در جهان انواع زبان‌ها وجود دارد: دانستن زبان، عطایی است از خدا و در همهٔ زبان‌ها معنا دارند، می‌توانیم مطمئن باشیم که اگر با عطای زبان‌ها سخن گوییم، خدا درک می‌کند، حتی اگر هیچ‌کس دیگر، از جمله خودمان، قادر به درکش نباشد.

۷. آیات (۱۲-۱۴) چرا ماهیت عطای زبان‌ها، فایدهٔ آنها را برای بنای کل کلیسا کم می‌کند.

در مورد شما نیز چنین است. از آنجا که مشتاق تجلیات روح هستید، بکوشید که در بنای کلیسا ترقّی کنید از این رو، آن که به زبان غیر سخن می‌گوید باید دعا کند تا گفتار خود را ترجمه نماید. زیرا اگر من به زبانِ غیر دعا کنم، روحم دعا می‌کند، امّا عقلم بهره‌ای نمی‌برد.

الف. از آنجا که مشتاق تجلیات روح هستید، بکوشید که در بنای کلیسا ترقّی کنید: هدف باید سود متقابل در جلسات کلیسا باشد. اگر باید زبان غیر وجود داشته باشد، باید ترجمه نیز وجود داشته باشد، آنگاه بنا شدن نیز می‌تواند وجود داشته باشد.

یک) اگر هدف زبان‌های غیر خدا باشد چگونه ترجمه می‌تواند برای دیگران بناکننده باشد؟ همان‌طور که خواندن مزامیر برای ما می‌تواند بنا کننده باشد. دعا، ستایش یا درخواست برای دیگران از خدا می‌تواند با دلمان با خدا ارتباط برقرار کند، و می‌توانیم با آنچه دیگری به خدا می‌گوید، موافقت کنیم.

ب. آن که به زبان غیر سخن می‌گوید باید دعا کند تا گفتار خود را ترجمه نماید: پولس به راهی برای ترجمه کردن زبان اشاره می‌کند، بدون اینکه لزوماً دربارهٔ خود زبان حرف زده باشد. او پیشنهاد می‌کند که متکلمی به زبان‌های غیر دعا کند که قادر به ترجمهٔ گفتار خود شود. اگرچه آوای نامشخص در اول قرنتیان ۸:۱۴ نیازی نیست که در ملاءعام بیان شود، به هر جهت کل کلیسا با ترجمهٔ زبان‌ها بنا می‌شوند.  

ج. روحم دعا می‌کند، امّا عقلم بهره‌ای نمی‌برد: سخن گفتن به زبان‌های غیر ارتباطی روحانی با خدا برقرار می‌کند، که درک آن ورای عقل است. وقتی به زبان‌ها غیر سخن می‌گوید عقلم بهره‌ای نمی‌برد، ولی روحم دعا می‌کند.

یک) پولس مجدداً با گفتهٔ عقلم بهره‌ای نمی‌بَرد، تأکید می‌کند که بر کاربری حیاتی عطای زبان‌ها تأکید می‌کند، یعنی بر ارتباط برقرار کردن با خدا، نه انسان.

دو) برای برخی این کنار گذاشتن عقل نامطلوب است. آنها هرگز نمی‌خواهند به غیر از روش عقلانی با روش دیگری با خدا ارتباط برقرار کنند. در حالی‌که ما برای عقل و درک خود ارزش قائل هستیم و در حالی‌که خدای خود را با تمام فکر محبت می‌کنیم (متی ۳۷:۲۲)، محدودیت‌های عقل خود را نیز قدردان هستیم و خدا را به‌خاطر راهی برای ارتباط با او که فراتر از عقل است، شکر می‌کنیم.

سه) اگر کسی از توانایی ارتباط با خدا از طریق عقل خود کاملاً راضی باشد، واقعاً نیازی به عطایای زبان‌های غیر نخواهد داشت. اما اگر روزی برسد که میل به رابطه با خدا ورای توانایی عقلی خود داشته باشد، باید خدا را بجوید تا عطای زبان‌ها را دریافت کنند.

چهار) اگر عقلم بهره‌ای نمی‌برد، پس در واقع چگونه کسی به زبان‌های غیر سخن می‌گوید؟ تجربه هر کس ممکن است کمی متفاوت باشد، اما به طور کلی می‌توانیم برخی امور را به‌واسطهٔ مشاهدات، درک کنیم.

• این‌گونه نیست که یک نفر دهان خود را بگشاید و خدا کنترل زبان او را به دست گیرد. 

• این‌گونه نیست که آنها زبان خود را به حرکت در آورند و خدا «افسار زبان» آنها را به دست گیرد.

• این‌گونه نیست که آنها کلمهٔ بی‌معنی را تکرار کنند یا آن عبارت را سریع‌تر بگویند، تا اینکه خدا کنترل امور را به دست گیرد.

پنج) در واقع، زبان‌های غیر بسیار شبیه به زبان‌هایی است که قدرت درک آنها را داریم. کلمه یا صدایی در ذهن ما شکل می‌گیرد و ما از آن کلمه یا صدا، آوا می‌سازیم. در عطایای زبان‌های غیر، یک نفر تنها به سخن گفتن با کلمات و صداهایی که به ذهنش می‌رسد، ادامه می‌دهد، و اعتماد به خدا باعث می‌شود که آنها را بیان کند و خدا آنچه گفته می‌شود را درک می‌کند و در روح آنچه می‌گوییم برای آن لحظه مناسب است.

شش) آیا ممکن است کسی بتواند به زبان غیر سخن گوید و بدون اینکه بداند وحشتناک‌ترین کفرها را بگوید؟ نه، ممکن نیست. پولس این قسمت دربارهٔ عطایای روحانی را با بیان این اصل آغاز کرد: هر که به‌واسطۀ روحِ خدا سخن گوید، عیسی را لعن نمی‌کند (اول قرنتیان ۳:۱۲). همچنین عیسی به ما یادآوری می‌کند:« زیرا هر که بخواهد، به دست آورد؛ و هر که بجوید، یابد؛ و هر که بکوبد، در به رویش گشوده شود. کدام‌یک از شما پدران، اگر پسرش از او ماهی بخواهد، ماری بدو می‌بخشد؟ یا اگر تخم‌مرغ بخواهد، عقربی به او عطا می‌کند؟ حال اگر شما با همۀ بدسیرتی‌تان می‌دانید که باید به فرزندان خود هدایای نیکو بدهید، چقدر بیشتر پدر آسمانی شما روح‌القدس را به هر که از او بخواهد، عطا خواهد فرمود!» (لوقا ۱۰:۱۱-۱۳). نیازی نیست بترسیم که هنگام تلاش برای جوییدن خدا، شیطان را بیابیم.

هفت)  همچنین می‌توان اصل کلی دیگری را در ارتباط با عطایای روح‌القدس به یاد آورد: روحِ انبیا مطیع انبیاست (اول قرنتیان ۳۲:۱۴). روح‌القدس باعث نمي‌شود که ما کارهای عجيب و غريب انجام دهیم، او هرگز باعث نمی‌شود کسی به زبان‌های غیر فریاد بزند یا به زبان‌های غیر به شیوه‌ای عجیب سخن گوید، هر چند که ممکن است این کار را به ابتکار خودشان انجام بدهند. اما هرگز نباید روح‌القدس را به‌خاطر آنچه آنها اضافه کرده‌اند مسئول دانست یا سرزنش کرد.

۸. آیات (۱۵-۱۹) نتیجه: زمان استفاده کردن و نکردن از عطای زبان‌ها.

پس چه باید بکنم؟ به روح دعا خواهم کرد و به عقل نیز دعا خواهم کرد؛ به روح سرود خواهم خواند و به عقل نیز خواهم خواند. در غیر این صورت، اگر تو در روح به شکرگزاری مشغول باشی، چگونه کسی که زبانت را نمی‌فهمد به شکرگزاری تو آمین بگوید؟ چرا که نمی‌داند چه می‌گویی! زیرا تو براستی نیکو شکر می‌کنی، امّا شکر تو باعث بنای دیگری نمی‌شود. خدا را شکر می‌کنم که بیش از همۀ شما به زبان‌های غیر سخن می‌گویم؛ امّا در کلیسا ترجیح می‌دهم پنج کلمه با عقل خود سخن بگویم که دیگران را تعلیم داده باشم، تا اینکه هزاران کلمه به زبان‌های غیر بگویم.

الف. به روح دعا خواهم کرد و به عقل نیز دعا خواهم کرد؛ به روح سرود خواهم خواند و به عقل نیز خواهم خواند: پولس هم در دعا و هم در سرود از عطای زبان‌ها استفاده خواهد کرد و اغلب این کار را خواهد کرد. در کلیسا ترجیح می‌دهم پنج کلمه با عقل خود سخن… تا اینکه هزاران کلمه به زبان‌های غیر بگویم. بنابراین استفادهٔ پولس از زبان‌های غیر بر زندگی دعایی او با خداوند، متمرکز بود.

یک) پولس اشاره می‌کند که چگونه می‌توانیم به روح سرود بخوانیم. خدا می‌تواند جهت استفاده از عطای زبان‌ها به شکلی آواگونه، به ما آزادی بخشد تا با پرستش ما جاری شود. اگرچه، مبنی بر اصولی که در این باب بیان شد، اگر این کار انجام شود، نباید به طریقی باشد که توجه را به خود یا دیگران جلب کند.

ب. اگر تو در روح به شکرگزاری مشغول باشی، چگونه کسی که زبانت را نمی‌فهمد به شکرگزاری تو آمین بگوید؟ اگر کسی نفهمد که من خداوند را متبارک می‌خوانم و اگر نفهمد که خدا را شکر می‌کنم، نمی‌تواند به دعای من «آمین» بگوید. وقتی با ایمانداران دیگر جمع می‌شویم، نمی‌توانم کار خود را بکنم و بگوییم، «به دنبال برکت خود هستم.» باید نگران دیگران باشم.

یک) ظاهراً در کلیسای اولیه رسم بود که هنگام دعای کسی دیگر، یا هنگام شنیدن پیغام، آمین بگویند. «در سال‌های اول، معمول بود که تأیید خود را در جمع و ملاءِ‌عام، و با آمین گفتن اعلان دارند. این عمل پرهیزگارانه، همچنان در کلیسای مسیح، به شکلی گسترده به کار می‌رود.» (کلارک)

دو) طبق گفتهٔ کلارک، برخی از یهودیان باستان فکر می‌کردند که «آمین» گفتن مهم است، آنقدر که «با آمین گفتنی غیورانه، وعدهٔ پاک شدن گناهان، از میان رفتن لعن، گشایش دروازه‌های بهشت، را ضمانت می‌دادند.»

سه)  قطعاً امروزه نیز، آمین گفتنِ جماعت، بی‌ایراد است تا وقتی که با برکت یافتن همهٔ جماعت، هم‌سو باشد، نه فقط کسانی که آمین می‌گویند!

ج. تو براستی نیکو شکر می‌کنی، امّا شکر تو باعث بنای دیگری نمی‌شود: پولس بر کاربرد عطای زبان‌های غیر برای ارتباط با خدا تأکید دارد. فقط در این متن به کارهایی که با عطای زبان‌ها انجام می‌دهیم، اشاره می‌کند: دعا می‌‌کنیم، سرود می‌خوانیم، شکرگزاری می‌کنیم. همه چیز با عطای زبان‌ها را برای خداوند می‌کنیم، نه انسان.

د. خدا را شکر می‌کنم که بیش از همۀ شما به زبان‌های غیر سخن می‌گویم: اینجا می‌بینیم که پولس ارزش زیادی برای عطای زبان‌های غیر در زندگی دعایی شخصی خود با خداوند قائل می‌شود: با این حال، هنگامی که او با مسیحیان دیگر جمع می‌شد، نگرانی او این بود که برکت‌دهنده باشد، نه یک گیرندهٔ برکت.

۹. آیات (۲۰-۲۵) عطای زبان‌ها و جلسهٔ غیرایمانداران در کلیسا.

ای برادران، در درک و فهم کودک نباشید، بلکه در بدی کردن کودک باشید. برعکس، در درک و فهم بالغ باشید. در شریعت چنین نوشته شده است:

«خداوند چنین می‌گوید،

”به زبان‌های غریب

و با لب‌های بیگانگان

با این قوم سخن خواهم گفت.

با این همه به من گوش نخواهند گرفت.»

پس زبان‌های غیر، نشانه‌ای است نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بی‌ایمانان؛ امّا نبوّت نشانه‌ای در مورد ایمانداران است و نه بی‌ایمانان. بنابراین، اگر همۀ اعضای کلیسا گرد ‌هم آیند و همه به زبان‌های غیر سخن گویند، و در این حین اشخاص ناآگاه یا بی‌ایمان به مجلس درآیند، آیا نخواهند گفت که شما دیوانه‌اید؟ امّا اگر شخصی بی‌ایمان یا ناآگاه در حینی که همه نبوّت می‌کنند به مجلس درآید، از سوی همگان مجاب خواهد شد که گناهکار است، و مورد قضاوت همه قرار گرفته، رازهای دلش آشکار خواهد شد. آنگاه روی بر زمین نهاده، خدا را پرستش خواهد کرد و تصدیق خواهد نمود که: «براستی خدا در میان شماست.»

الف. در درک و فهم کودک نباشید: قرنتیان خودخواهانه مایل بودند که با فدا کردن برخی، دیگران را در جلسه بنا کنند، آنها نشان دادند که کودک و نابالغ هستند. پولس توجه آنها را به خواندگی والاتری جلب کرد.

ب. شریعت چنین نوشته شده است: پولس در اینجا از اشعیا ۲۸:۱۱ نقل قول می‌کند. در اشعیا ۲۸، اشعیای نبی داوری را بر مردم اسرائیل اعلام می‌کند. آنها کلام انبیا را که به زبان عبری با آنها صحبت می‌کردند، دریافت نکردند، بنابراین اکنون صدای مردانی به زبان‌های غریب و با لب‌های بیگانگان را خواهند شنید. مهاجمان آشوری به زبانی سخن می‌گفتند که اسرائیلیان قادر به درک آن نبودند، و نمونه‌ای از داوری اسرائیلیان بود. خداوند می‌گوید: «با این همه به من گوش نخواهند گرفت.»

ج. پس زبان‌های غیر، نشانه‌ای است: در آیاتی از باب ۲۸ کتاب اشعیا، زبان‌ها نشانه‌ای از داوری بر اسرائیلیان بودند. خارجیانی که به زبان‌های ناشناخته سخن می‌گفتند، به سرزمین آنها حمله کردند. پولس می‌گوید که امروز نیز، زبان‌ها نشانه‌ای هستند.

یک) زبان‌ها، در اشعیا باب ۲۸، نشانهٔ داوری بر اسرائیل نبودند. خارجیانی که به زبان‌های ناشناخته سخن می‌گفتند، به کشور آنها حمله کردند. پولس می‌گوید که امروز نیز زبان‌ها نشانه هستند.

د. نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بی‌ایمانان؛ امّا نبوّت نشانه‌ای در مورد ایمانداران است و نه بی‌ایمانان: اینجا، در خواندن معمول متن با یکی از سخت‌ترین متن‌ها در عصر جدید روبرو می‌شویم. در خواندن معمول متن، پولس آشکارا می‌گوید زبان‌های غیر، نشانه‌ای برای بی‌ایمانان هستند و نبوت نشانه‌ای برای کسانی است که ایمان دارند.

یک) مشکل زمانی پیش می‌آید که می‌بینیم پولس در اول قرنتیان ۲۳:۱۴-۲۵ چه می‌گوید. اول اینکه اگر بی‌ایمانان در جلسه‌ای زبان‌های غیر را بشنوند، برکت نمی‌بینند، بلکه خواهند گفت که شما دیوانه هستید. دوم اینکه اگر بی‌ایمانی نبوت را بشنود و مجاب بشود که گناهکار است، واکنش او ممکن است پرستش خدا باشد و تصدیق خواهد نمود که: «براستی خدا در میان شماست.» بنابراین پولس در اول قرنتیان ۱۴: ۲۵-۲۳ به نظر می‌گوید که زبان‌های غیر در راهنمایی بی‌ایمانان مفید نیستند، در حالی‌که نبوت برای بی‌ایمانان مفید است. پس چگونه زبان‌ها می‌توانند نشانه‌ای برای بی‌ایمانان باشند و نبوت نشانه‌ای بهتر برای ایمانداران؟ به نظر می‌رسد که بین اول قرنتیان ۲۲:۱۴ و اول قرنتیان ۲۳:۱۴-۲۵ تناقضی وجود دارد.

دو) شاید پولس می‌گوید که زبان‌های غیر در واقع نشانه‌ای برای بی‌ایمانان هستند، اما نه نشانه‌ای مثبت. آنها نشانهٔ مجازات هستند، همان‌طور که زبان‌های ناشناختهٔ آشوری‌ها در روزگار اشعیا چنین بودند. به این ترتیب، زبان‌های غیر در واقع نشانه‌ای برای بی‌ایمانان هستند، اما نشانه‌ای که آنها را مجازات می‌کند، چرا که متکلمان به آن را دیوانه می‌پندارند.

سه) برخی دیگر فکر کرده‌اند که مشکل حقیقی در این قسمت، خطا از طرف یکی از نسخه‌برداران در قرون اول است. برای مثال، مترجمی سرشناس به نام جِی.‌بی‌.فیلیپس فکر می‌کند که کاتبین اولیه مراتب سخن پولس در اول قرنتیان ۲۲:۱۴ را غلط کرده‌اند و این آیه باید چنین نوشته شود: پس زبان‌های غیر، نشانه‌ای است نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بی‌ایمانان؛ امّا نبوّت [کلام خدا، از سویی دیگر] نشانه‌ای در مورد ایمانداران است و نه بی‌ایمانان. باید متوجه باشیم که فیلیپس باور به اشتباه روح‌القدس ندارد، بلکه می‌گوید که نسخه‌بردار در نگاشتن الهامِ روح‌القدس، خطا کرده است.

ه. اصلی خوب برای درک کتاب‌مقدس آن است که آنچه سخت است را با آنچه آسان است تفسیر بکنیم. اول قرنتیان ۲۳:۱۴-۲۵ آسان‌تر درک می‌شود، چرا که آسان است بفهمیم چرا بی‌ایمان با شنیدن سخن گفتن مسیحیان به زبان‌های غیر آنها را دیوانه می‌پندارد. همچنین به‌راحتی می‌توان دید که نبوت می‌تواند باعث شود، بی‌ایمان خود را در درونش محکوم کند و باعث توبه او بشود و  تصدیق کند که: «براستی خدا در میان شماست.» بنابراین، در حالی‌که ما ممکن است دقیقاً منظور پولس از زبان‌های غیر، نشانه‌ای است نه در مورد ایمانداران بلکه در مورد بی‌ایمانان را درک نکنیم، ولی می‌دانیم که منظور او این نیست که زبان‌های غیر به غیرایمانداران خدمت می‌کنند یا سبب بنای آنها می‌شوند. زبان‌های غیر باعث نزدیکی بی‌ایمان به خداوند نمی‌شوند، حتی ممکن است او را دور نیز بکنند.

یک) همچنین می‌توانیم درک کنیم که این هدف اولیه عطای زبان‌های غیر نیست. آنها عمدتاً از سوی خدا به‌عنوان نشانه‌ای برای بی‌ایمانان در نظر گرفته نمی‌شوند. حتی با توجه به آنچه پولس، با الهام از روح‌القدس، در اصل نوشته بود، پولس بیشتر به نقش زبان‌های غیر برای ارتباط شخصی ایماندار با خدا توجه دارد. شاید پولس چنین حرفی بزند: «اگر به سخن گفتن به زبان‌ها در کلیسا به جای زندگی دعایی خود، ایمان دارید، تنها نفعی که از چنین کاربردی از زبان به شما می‌رسد، این است که نشانهٔ داوری بی‌ایمانان باشد. چون هنگام شنیدن سخن گفتن شما به زبان‌های غیر، شما را دیوانه می‌پندارند، این امر نشان می‌دهد که آنچه از خداست را درک نمی‌کنند و خود را در معرض داوری قرار می‌دهند. ولی چقدر بهتر می‌بود اگر به جای زبان‌ها بر نبوتْ تأکید می‌کردید، آن موقع، همه برکت می‌یافتند، چه ایماندار و چه بی‌ایمان.»

و. رازهای دلش آشکار خواهد شد: این کار را می‌توان به‌واسطهٔ عطای نبوت نیز انجام داد، چه با پیغامی «مشهود» و یا با پیغامی آنی و «مخفی» در پیغام معلم یا واعظ. بسیاری از افراد به این روش به روح‌القدس معتقد شده‌اند.

نظم و ترتیب در پرستش جمعی

۱. آیهٔ (۲۶) یک دستور کلی برای تجمعات کلیسایی: اینها همه باید برای بنای کلیسا به کار رود.

پس مقصود چیست، ای برادران؟ هنگامی که گرد ‌هم می‌آیید، هر کس سرودی، تعلیمی، مکاشفه‌ای، زبانی و یا ترجمه‌ای دارد. اینها همه باید برای بنای کلیسا به کار رود.

الف. هنگامی که گرد ‌هم می‌آیید: پولس اینجا، همانند بخش قبلی این باب، از رفتار مسیحیان قرنتس هنگامی که برای مشارکت و کلام آمدند، می‌نویسد.

ب. هر کس سرودی، تعلیمی، مکاشفه‌ای، زبانی و یا ترجمه‌ای دارد: پولس جمع شدن کلیسا را زمانی می‌داند که مردم برای مشارکت و کمک به یکدیگر، گِرد هم می‌آیند، نه دریافت منفعلانه.

یک) آسان می‌توان تصور کرد که چنین پویایی‌ای چگونه بین مسیحیان قرنتس عمل می‌کند. آنها از روی ضرورت، در قالب گروه‌های کوچک، در خانه‌های مختلف جمع می‌شدند. بسیاری از آنها در «کلیساهای خانگی» در سراسر شهر قرنتس، پراکنده بودند. جمع شدن آنها در قالب گروه‌های کوچک، این آزادی و مسئولیت را به آنها می‌داد که تنها دریافت‌کننده نباشند و دهندگی را مد نظر داشته باشند. کسی ممکن بود با سرود یا خواندن مزمور مسئولیت خود را به جا آورد، و شاید دیگری با تعلیم چنین می‌کرد. کسی ممکن بود به زبان‌ها دعا کند، و سپس ترجمه‌ٔ آن را نیز اعلان دارد. کسی دیگر ممکن بود، مکاشفه‌ای داشته باشد، کلامی از دل و ذهن خدا برای کلیسایی که گرد هم آمده است. در جو کلیساها و مشارکت‌های خانگی، کلیسا  این‌گونه عمل می‌کند.

دو) هنگامی که افراد بیشتری با هم جمع می‌شوند این کار، یعنی «به اشتراک گذاشتن چیزی با همه» دشوارتر می‌شود. در میان ده نفر، ده نفر می‌توانند چیزی را با ده نفر دیگر سهیم شوند. اما در میان سی، یا شصت، یا صد نفر، وقت نیست که به همه اجازه دهیم، چیزی را با همه افراد به اشتراک بگذارند. به علاوه، در گروهی بزرگتر، این حس که «من می‌خواهم با صحبت کردن با همه احساس مهم بودن داشته باشم»، بسیار بیشتر وجود دارد. این پویایی می‌تواند در میان ده نفر وجود داشته باشد، اما در میان صد نفر! بسیار بیشتر است. به همین دلیل است که بسیاری برکت یافتن و رشد معنوی بزرگ را از طریق یک گروه خانگی بهتر به دست می‌آورند، چرا که در آن جو، «به اشتراک گذاشتن چیزی از خود با دیگران» بهتر قابل انجام است. اشتیاق برای این کار سبب رشدی عظیم در کلیسای خانگی و جنبش کلیسایی در نسل ما شد.

سه)  در عین حال مشکلات بالقوه‌ای در این رویکرد وجود دارد. تسلط افراد با دیدگاه یا شخصیت ضعیف بر گروه آسان است. تمرکز گروه به آسانی بر احساس در مورد کلام به جای صحتِ کلام تغییر می‌کند. اسپرجن مردی را توصیف کرد که از چنین جمعی می‌آمد و با یکی از دوستانش ملاقات کرد. دوستش پرسید: جلسه چطور بود؟ او پاسخ داد: «عالی بود، هیچ‌کس چیزی بَلد نبود و ما به یکدیگر تعلیم دادیم.»

چهار) به‌آسانی می‌توانیم  بگوییم وقتی صحبت از مسئله «کلیسای خانگی» یا «کلیسای بزرگتر» می‌شود، درست و غلط معنایی ندارد. خدا از هر دو استفاده کرده است، از هر دو استفاده می‌کند، و از هر دو استفاده خواهد کرد. هر دو ضروری و تا حد زیادی برای سلامت و قدرت کامل بدن مسیح در این روزگار مورد نیاز هستند.

پنج) در عین حال، دلِ «به اشتراک گذاشتنِ هر چیز با هر کس»، می‌تواند در کلیسا و جمعی بزرگ نیز تحقق یابد. اما بیشتر در «سهیم شدن چیزی با کسی دیگر» ابراز می‌شود. این کار بیان می‌دارد که «من به کلیسا می‌آیم، اما برای دریافت برکت نیست. می‌آیم تا کسی را برکت دهم و از خدا فرصت می‌خواهم تا امروز بتوانم کسی را برکت دهم.» این طرز فکر می‌تواند ۱۵ دقیقه قبل از کلیسا در شما شکل گیرد و سی دقیقه بعد، بهترین و پرقوت‌ترین لحظات خدمتی خود را بگذرانید. اشتباه است که کسی فکر کند «اگر من پشت منبر و جلوی چشم همه نباشم، قادر به خدمت نخواهم بود.» بلکه، باید مراقب فرصت‌های مختلف برای دعا کردن با مردم باشند و مردم را تشویق کنند، امداد رسانند، ملاقات کنند و هر بار که به کلیسا می‌آیند، محبت کنند.

ج. همه باید برای بنای کلیسا به کار رود: هدف از گرد هم آمدن به‌عنوان یک کلیسا سرگرم شدن نیست و حتی «خشنود» شدن از «برکت» یافتن نیست. ما برای بنای کلیسا جمع می‌شویم، برای اینکه از نظر روحانی آنچه برای زندگی‌ای که عیسی را جلال می‌دهد، بنا کنیم. همان‌طور که پولس در افسسیان ۱۲:۴ گفته بود تا مقدسین را برای کار خدمت آماده سازند، برای بنای بدن مسیح. زندگی مسیحی ما در خارج از کلیسا در جریان است و ما برای تقویت، بنا و تجهیز شدن، نزد یکدیگر به‌عنوان خانوادهٔ کلیسایی جمع می‌شویم.

یک) همه باید برای بنای کلیسا به کار رود نگاه به بیرون دارد. این جمله به این معنا نیست که «اجازه دهید همه چیز برای بنا شدنِ من استفاده شود.» یعنی اجازه دهید همه با دلی به کلیسا بیایند تا شخص دیگری را بنا کنند.

دو) «افراط در امور معنوی خود شری غول‌پیکر است؛ با اینحال آن را پیرامون خود می‌بینیم. یکشنبه‌ها، گرسنگان باید تغذیه شوند. به نحوی به دنبال غذا هستند که گویی جان‌هایشان را تغذیه می‌کنند. فکر نمی‌کنند که علاوه بر غذا خوردن کاری دیگر نیز انجام دهند.» (اسپرجن)

۲. آیات (۲۷-۲۸) سفارشاتی برای سخن گفتن به زبان غیر در جمع.

اگر کسی به زبان غیر سخن بگوید، دو یا حداکثر سه تن، آن هم به نوبت سخن بگویند و کسی نیز ترجمه کند. امّا اگر مترجمی نباشد، او باید در کلیسا خاموش بماند و با خود و خدا سخن بگوید.

الف. اگر کسی به زبان غیر سخن بگوید: واضح است که پولس سخن گفتن به زبان غیر در جلسهٔ کلیسایی را ممنوع نمی‌کند، هر چند که می‌دانیم او در درجهٔ اول در ذهنش به جلسهٔ کلیساهای خانگی توجه دارد. او آن را ممنوع نخواهد کرد، چون اگر زبان غیر با ترجمه باشد، پتانسیل برکت دادنِ دیگران را دارد. با این حال، او این کار را تشویق نمی‌کند.

ب. پس زبان‌های غیر در جلسات کلیسا باید به دقت کنترل شوند.

دو یا حداکثر سه تن: اگر باید در جلسات کلیسای خود به زبان غیر سخن گویید، خیلی این کار را انجام ندهید. روی زبان‌های غیر تمرکز نکنید.

آن هم به نوبت: بیش از یک نفر نباید در هر زمان به زبان غیر با جماعت صحبت کند.

و کسی نیز ترجمه بکند: اگر ترجمه‌ای وجود ندارد، اصلاً به زبان غیر سخن نگویید، حتی اگر دو یا حداکثر سه تن باشند یا به نوبت این کار را انجام دهند.

یک) سخن گفتن به زبان‌های غیر در جلسهٔ کلیسایی، که اصول کتاب‌مقدسی را رعایت نمی‌کند، غلط نیست. شاید انگیزه‌ٔ این کار خوب باشد و با دلی نیکو انجام شود، ولی همچنان غلط است، چون بر خلاف تعلیمِ مشخص کتاب‌مقدس است.

دو) چگونه برخی از کلیساها کار خود دربارهٔ سخن گفتن همهٔ جمعیت در یک آن را با صدایی بلند و نمایشی، توجیه می‌کنند؟ بسیاری به اشتباه بین سخن گفتن به زبان‌ها و زبان دعایی تفاوت قائل‌اند. می‌گویند پولس اینجا سخن در مورد ترتیبات سخن گفتن به زبان‌ها تعلیماتی ارائه کرده است، اما زبان دعایی هیچ جا ترتیبات خاص ندارد. این تمایز، اشتباه است و بهانه‌ای است برای نااطاعتی از کتاب‌مقدس.   

سه) پس تکلیف مناسبت‌هایی که به نظر می‌رسد بسیاری در یک زمان به زبان‌های غیر سخن می‌گویند و ترجمه‌ای هم نیست، مثل روز پنتیکاست در اعمال ۲ چه می‌شود؟ می‌توانیم بگوییم که شور و هیجانشان از نظم کتاب‌مقدس فراتر رفت. این کار ضرری ندارد، اگرچه در اعمال باب ۲، غیرایمانداران فکر کردند که متکلمین به زبان‌های غیر، مست هستند. نباید از گهگاه افراط کردن، بهراسیم که همیشه می‌تواند به مراتب کتاب‌مقدسی ختم شود. اگر خیلی بترسیم، هرگز آزادانه توسط روح‌القدس هدایت نمی‌شود و در عوض جسمی مرده خواهیم داشت. ایمن ولی بی‌جان است.

ج.  اگر مترجمی نباشد، او باید در کلیسا خاموش بماند: پولس در اینجا به‌وضوح می‌گوید که عطایای زبان‌های غیر در کنترل فرد دارای این عطیه هستند و روح‌القدس او را مجبور نمی‌کند تا به زبان‌های غیر سخن بگوید. اگر مترجمی نباشد، متکلم زبان‌های غیر باید در کلیسا خاموش بماند.

یک) خاموش ماندن در کلیسا به ما یادآوری می‌کند که پولس دربارهٔ استفاده از عطایای زبان‌های غیر در جلسهٔ کلیسایی سخن می‌گوید، نه دربارهٔ زندگی مذهبی شخصی خود فرد.

د. با خود و خدا سخن بگوید: از منظری، مسئله این نیست که آیا یک فرد می‌تواند در طول جلسهٔ کلیسایی به زبان‌های غیر سخن بگوید یا نه. مسئله این است که آیا می‌تواند در طول جلسهٔ کلیسایی به صورت علنی به زبان‌های غیر سخن گوید. آنها همیشه آزادند که با خود و خدا به زبان‌های غیر سخن گویند.  

یک) باز هم کلمهٔ با خدا ما را به یاد مخاطب عطای زبان‌های غیر می‌اندازد: خدا، نه انسان. گفته شده که زبان‌ها نشانه‌ای برای انسان هستند (اول قرنتیان ۲۲:۱۴)، اما این بدان معنا نیست که مخاطب انسان یا در اصل خطاب به انسان بیان می‌شود. وقتی کسی به زبان‌ها سخن می‌گوید، روی سخن او با خداست.

۳. آیات (۲۹-۳۳) نبوت باید با انضباط بیان شود.

و از انبیا، دو یا سه تن نبوّت کنند و دیگران گفتار آنها را بسنجند. و اگر فردی دیگر که در آنجا نشسته مکاشفه‌ای دریافت کند، فرد نخست سکوت اختیار نماید. زیرا همه می‌توانید به نوبت نبوّت کنید تا همه تعلیم یابند و همه تشویق شوند. روحِ انبیا مطیع انبیاست. زیرا خدا، نه خدای بی‌نظمی، بلکه خدای صلح و آرامش است، همان‌گونه که در همۀ کلیساهای مقدسین چنین است.

الف. دو یا سه تن نبوّت کنند: همان‌طور که عطای زبان‌های غیر در جلسات کلیسا ترتیبی دارد، عطای نبوت نیز باید چنین باشد. کل جلسه نباید به نبوت اختصاص داده شود، بلکه تنها دو یا سه نفر باید در هر جلسه سخن گویند.

یک) اگرچه پولس به مراتب دید مثبت‌تری در مورد استفاده از عطای نبوت در جلسات کلیسا نسبت به استفاده از عطای زبان دارد، او هنوز هم معتقد است که نبوت باید ترتیب داشته باشد. عطایای روح القدس هرگز قرار نیست نقطهٔ تمرکز زندگی جمعی کلیسا قرار گیرند. پرستش و کلام کانون تمرکز هستند و عطایا در پیرامون کانون پرستش و کلام، تحت هدایت خدا جریان دارند.

ب. دیگران گفتار آنها را بسنجند: همان‌طور که انبیا سخن می‌گویند، دیگران قرار است آن را بسنجند. نباید پیغام یا کلامی از خدا را بدون بررسی دقیق رهبری کلیسا که در جلسه حاضرند، پذیرفت. همان‌طور که در اول یوحنا ۱:۴ آمده است ای عزیزان، هر روحی را باور مکنید، بلکه آنها را بیازمایید که آیا از خدا هستند یا نه. زیرا انبیای دروغینِ بسیار به دنیا بیرون رفته‌اند.

یک) حقیقتاً چنین است و پولس در غلاطیان ۸:۱ نوشت: امّا حتی اگر ما یا فرشته‌ای از آسمان، انجیلی غیر از آنچه ما به شما بشارت دادیم موعظه کند، ملعون باد. حتی اگر فرشته‌ای از آسمان با پیغامی بیاید، باید پیغام او سنجیده و قضاوت شود.

دو)  نبوت باید با چه شاخص‌هایی شناخته شود؟ اولاً باید نسبت به کلام تأیید شده و مکشوف شدهٔ خدا سنجیده شود. خدا هرگز با خود تناقض نخواهد داشت. همچنین او عطای بی‌نقصْ شنیدنِ صدای خود را نمی‌دهد، عطایی که به رسولان و انبیایی که عهد‌جدید را نوشتند بخشید، کسانی که کلیسا را بنا نهادند (افسسیان ۲:۲۰). اشتباه است که فکر کنیم، کسی صدای خدا را بی‌نقص می‌شنود، از این رو اشتباه است که بیش از حد به نبوت‌ها اعتماد کنیم و ایمان داشته باشیم. احتمالاً ثبت کردن آنها و تأمل کردن بر آنها نیز ایده‌ای غلط است. خدا را شکر به‌خاطر بنا کردن و تشویق و تسلی‌ای که نبوت با خود به همراه دارد (اول قرنتیان ۳:۱۴)، اما نگذارید بر کلام ابدی خدا سایه‌افکن شود.

سه) تام استایپ در مقدمهٔ کتاب Counterfeit Revival (احیای جعلی) دربارهٔ سایه‌افکندنِ نبوت بر کلام خدا سخن می‌گوید:

پس از تنها چند سال، به نظر می رسید انبیا در مورد همه چیز با همه کس صحبت می‌کردند. صدها عضو عطای نبوت را دریافت کرده و داد و ستد خود را در میان رهبران و اعضا رونق بخشیدند. مردم دفترچه‌ای زیر بغل داشتند که پیش‌بینی‌هایی که انبیا و پیش‌گویان به آنها گفته بودند را در آن می‌نوشتند. همه به جلسات نبوتی که تقریباً هر جایی بر پا می‌شد، هجوم می‌آوردند. جماعتی که دفترچه‌ٔ نبوت‌ها و پیش‌بینی‌ها را زیر بغل داشت، به ردیف‌های جلو هجوم می‌آورد، به این امید که شاید انتخاب شوند و نبوتی به نبوت‌های نگاشته شدهٔ خود اضافه کنند…

چندی بعد که تب و تاب نبوت خوابید، قطاری از ایمانداران در هم‌شکسته پشت درِ دفاتر مشاورهٔ ما به صف شدند. جوانان که وعدهٔ موفقیت و شهرگی در دوران جوانی به‌واسطهٔ نبوت‌ها و وعدهٔ موفقیت و ستاره شدن دریافت کرده بودند، تکه‌های خرد شدهٔ امید خود را بر می‌داشتند، چرا که ظاهراً خدا به وعده‌های خود پشت کرده بود. اعضای عصبانی کلیسا که نبوت‌ها خبر از خدمت بزرگ آنها می‌داد، رهبران را غرق کینهٔ خود می‌کردند، چون رهبران کلیسای محلی قادر به تشخص و تسهیل مسحِ تازهٔ آنها نبود.

پس از دوره‌ای از نبوت‌ها، چیزی نگذشت که برخی سوادِ کتاب‌مقدسی خود را از دست داده و سبک زندگی مسیحی‌ای را پیش گرفتند که برای هر چیز به نبی رجوع می‌کردند و از مطالعهٔ کلام خدا باز ماندند. بسیاری امید به نبوتی پس از نبوت دیگر می‌بستند و شکست همیشه در کمین آنها بود، چون اسم و صدای خدا در بیانیه‌های آنها شنیده می‌شد اما به‌سختی سخنی از آنها محقق می‌شد. داشتن شماره تلفنِ نبی مثل این بود که انباری از گنجینه‌های مختلف را در اختیار دارند. دفترچه‌های تا شده، جای کتاب‌مقدس را گرفتند، و در طول جلسات کلیسایی مطالعهٔ آنها ترجیح داده می‌شد.   

چهار) معیار دیگری برای سنجش نبوت وجود دارد: معیار توافق. دوم قرنتیان ۱:۱۳ اصلی را که حداقل شش بار در کتاب‌مقدس تکرار شده، بیان می‌کند: به گواهیِ دو یا سه شاهد، هر سخنی ثابت خواهد شد. خدا کلام خود را در دل رهبر حاضر در جلسه، تأیید می‌کند. بنابراین، «نبوت» شاید از سوی خدا داوری نشود، نه بدان خاطر که با کتاب‌مقدس در تضاد است، بلکه بدان خاطر که رهبری تشخیص داد که خداوند نمی‌خواهد در این زمان، چنین حرفی به بدن بدن کلیسا بزند.

پنج)  با کسی که ادعای نبوت می‌کند و سنجش‌ها می‌گوید که از طرف خدا نیست چه باید کرد؟ با توجه به محیط اکثر جلسات کلیسا، رهبر کلیسا باید به آرامی بگوید که برای آن حرف‌ها شاهدی نیست و فرد با توجه به اینکه ذات درستی دارد هرگز نباید «پیامبر دروغین» یا خطرناک حساب بشود. آنها ممکن است به‌سادگی چیزی را با معنای خاص فقط برای خودش و یا برای فردی دیگر نبوت در نظرگرفته باشد و آن را به کل گروه گفته است. یا ممکن است آنها هرچه که خدا به آنها می‌گوید را به دیگران نگویند یا چیزی به کلام خدا اضافه کرده باشد و ناخواسته پیام خدا را تغییر داده باشد. اگر فردی ذات درستی داشته باشد، باید تشویق شود که با ایمان و اعتماد به خدا قدم بردارد چرا که خدا می‌خواهد از او استفاده کند. البته اگر فردی ذات بدی داشته باشد یا به طور مداوم حرف‌های اشتباهی از نبوت بزند، باید با آن مقابله کرد.

شش) اما عطای نبوت اگر به‌درستی به کار گرفته شود، می‌تواند سبب برکت عظیم در کلیسا شود. این امر نه تنها خود به خود به‌واسطهٔ وعظ انجام می‌شود، بلکه به‌واسطهٔ اعضای خانوادهٔ کلیسا هم صورت می‌پذیرد. در قرن دوم و سوم، رهبر کلیسا ترتولیان (۱۶۰-۲۱۵) شرح می‌دهد که چگونه در جلسهٔ کلیسایی آنها این اتفاق افتاد:

خواهری بین ما هست که عطای او مکاشفات جلسهٔ یکشنبه است که در روح با رویایی شورانگیز و حین آیین مقدس روز خداوند در کلیسا، آن را تجربه می‌نماید؛ با فرشتگان گفتگو دارد و گاهی هم با خداوند؛ ارتباطات راز انگیز را می‌بیند و می‌شنود؛ از دل برخی خبر دارد و در میان برخی نیازمندان راهِ چاره توزیع می‌کند. چه با خواندن کلام باشد و چه سر دادن مزمور و سرود یا وعظ پیغام یا دعا کردن، در تمام جلسات همه چیز در اختیار اوست تا رویا ببیند… بعد از رفتن مردم و در آخر آیین مقدس، او طبق عادت هر چه در رویا دیده را برایمان توضیح می‌دهد؛ هر چه می‌گوید به دقت تمام سنجیده و بررسی می‌شود، تا حقیقی بودن آن بررسی گردد… رسول قطعاً چنین پیش‌بینی‌ای کرده بود (اول قرنتیان ۱:۱۲-۱۱) که عطایای روحانی در کلیسا وجود خواهند داشت. (ترتولیان، مقالاتی در مورد روح، فصل ۹ـ مسیحیت در دوران نیقیه، جلد ۳، صفحهٔ ۱۸۸)

هفت) گویا این نوشته از ترتولیان به نظر به کارگیری عطایای روحانی را توصیف می‌کند که هم پویاست و هم با تعادل کتاب‌مقدسی ملایم گشته است. شخصی را داریم که نبوت می‌کند. این خواهر صدای خدا را می‌شنود، رویا می‌بیند و کلام معرفت و تشویق اعلام می‌دارد. باید توجه داشت که «مکاشفات» او وسط جلسه فریاد زده نمی‌شوند، بلکه هنگام جلسات هیئت، به رهبران ارائه می‌شوند. رهبری کلیسا هر چه می‌گوید را نمی‌پذیرد، بلکه به حکمت و تشخیص، هر یک را می‌سنجد. خدا نیز همچنان می‌تواند به این شکل سخن گوید.

ج. فرد نخست سکوت اختیار نماید… زیرا همه می‌توانید به نوبت نبوّت کنید… روحِ انبیا مطیع انبیاست: پولس به‌وضوح می‌گوید که هیچ‌کس با نبوت «گیج» نمی‌شود. آنها هنوز کنترل اجرای عطایا را در دست دارند، حتی زمانی که روح‌القدس بر آنها نازل می‌شود. روح‌القدس همانند دیو که شخص را تسخیر می‌کند، کنترل آنها را به دست نمی‌گیرد.

یک) چگونه اقدامات کسانی که ظاهراً تحت الهام روح‌القدس فریاد می‌زنند و بالا و پایین می‌پرند یا کارهای عجیب می‌کنند را توضیح دهیم؟ اغلب، آنها در واقع در برابر روح‌القدس مقاومت می‌کنند و این منجر به اضطراب می‌شود که نتیجهٔ آن کارهای عجیب و غریب است.

د.  همه تعلیم یابند و همه تشویق شوند: هدف همین است. عطایا صرفاً ابزاری برای این منظور هستند. هدف این نیست که عطای زبان‌ها یا نبوت را در جلسه داشته باشید. می‌توانید صد زبان یا هزار نبوت داشته باشید، اما اگر کسی تعلیم نگیرد یا تشویق نشود، ارزشی بر آن نیست. و بستگی به خدا دارد که انتخاب کند تعلیم و تشویق را جدا از تجلی عطایای نبوت یا زبان‌های غیر وارد آورد. نسبت به موفقیت جلسه نظر می‌دهیم، و نظر ما مبنی بر وجود عطای زبان‌ها یا نبوت نیست بلکه باید دید که آیا کسی تعلیم دید، تشویق شد و بنا شد یا تجهیز شد.

ه.  خدا، نه خدای بی‌نظمی، بلکه خدای صلح و آرامش است: اگر در جلسهٔ کلیسایی، سردرگمی و بی‌نظمی باشد، آن شرایط از طرف خدا نیست. خدا ممکن است کارهایی را انجام دهد که ما درک نکنیم و کارهایی که برای ما عجیب یا غیرقابل پیش‌بینی به نظر می‌رسد، اما جو بی‌نظمی یا عجیب وجود نخواهد داشت.

یک) برخی در توجیه شیوه‌های عجیب و غیر‌مذهبی خود در جلسات کلیسا، این را اصلی روحانی اعلام کرده‌اند: «خدا بدون متخلف کردن ذهن نمی‌تواند به ذات برسد.» این حرفی بی‌معنی و غیر مذهبی است. نتیجهٔ این نگرش این است که هر کس که سردرگم‌تر و دیوانه‌تر و عجیب‌تر باشد، باید بیشتر از خدا دریافت کرده باشد. چقدر این دیدگاه با تعلیم پولس در این قسمت، متفاوت است!

۴. آیات (۳۴-۳۵) زنان نباید نبوت را داوری کنند یا جلسه را مختل نمایند.

زنان باید در کلیسا خاموش بمانند. آنان مجاز به سخن گفتن نیستند، بلکه باید چنانکه شریعت می‌گوید، مطیع باشند. اگر دربارۀ مطلبی سؤالی دارند، از شوهر خود در خانه بپرسند؛ زیرا برای زن شایسته نیست در کلیسا سخن بگوید.

الف. زنان باید در کلیسا خاموش بمانند: پولس در اینجا حق زنان برای دعا یا نبوت را علناً قبول کرده است (همان‌طور که در اول قرنتیان ۱:۱۱-۱۶ آمده است). منظور او احتمالاً این است که زنان حق داوری در مورد نبوت را ندارد، چیزی که محدود به رهبری مردان در کلیسا است.

یک) زنان به جای قضاوت در مورد نبوت باید مطیع آنچه رهبری کلیسا در مورد سخنان نبوت قضاوت کرد، باشند.

ب. اگر دربارۀ مطلبی سؤالی دارند، از شوهر خود در خانه بپرسند: در دنیای باستان همانند برخی فرهنگ‌های مدرن، زنان و مردان در گروه‌های مختلف در کلیسا می‌نشستند. در میان مسیحیان قرنتس به نظر می‌رسد مشکل گپ زدن یا برهم زدن جلسات با پرسش‌ها وجود داشته است. پولس می‌گوید: «جلسه را مختل نکنید. سؤالات خود را در خانه بپرسید.»

یک) در کنیسه‌های یهودی، زن و مرد از هم جدا می‌نشستند. اگر زنی صحبت می‌کرد یا شوهرش که دور از او نشسته بود را صدا می‌زد، به‌شدت با او برخورد می‌شد. کلیسای قرنتس ممکن است همان نوع آرایش صندلی را اتخاذ کرده باشد، اما با تعداد زیاد زنان یونانی، نمی‌دانستند که چگونه جلسه کلیسایی را هدایت کنند. پولس به آنها تعلیم می‌دهد که چه کار بکنند.

ج. برای زن شایسته نیست در کلیسا سخن بگوید: مجدداً چون پولس دربارهٔ حق زنان تحت اقتداری شایسته در اول قرنتیان ۱:۱۱-۱۶ دعا و نبوت می‌کرد، مضمون حاکی از آن است که سخن گفتن یا اشاره به داوری نبوت دارد (کاری که رهبری کلیسا آن را انجام می‌دهد) یا سخن گفتنی که مزاحم دیگران می‌شود.  

یک) آلن رِدپَث اشاره می‌کند که پولس از فعل یونانی باستان laleo استفاده می‌کند که به معنی «برای سخن گفتن، سؤال کردن، بحث کردن، نبوت کردن یا گَپ زدن» است. رِدپَث می‌گوید: «این فعل ربطی به نبوت یا دعا ندارد. این جمله مربوط به سخن گفتن معمول نیست.»

۵. آیات (۳۶-۳۸) پولس بر اقتدا خود در مورد این امور پافشاری می‌کند.

آیا کلام خدا از شما سرچشمه گرفته یا تنها به شما رسیده است؟ اگر کسی خود را نبی یا فردی روحانی می‌داند، تصدیق کند که آنچه به شما می‌نویسم فرمانی است از جانب خداوند. اگر کسی این را نپذیرد، خودش نیز پذیرفته نخواهد شد.

الف. آیا کلام خدا از شما سرچشمه گرفته یا تنها به شما رسیده است: پولس متعجب است که آیا برخی از مسیحیان قرنتس می‌خواهند با او در این مسائل به رقابت بپردازند یا نه. اگر چنین باشد، او هیچ یک را نخواهد پذیرفت. کلام خدا از مسیحیان قرنتس نیامده است؛ کلام خدا از طریق پولس به آنها رسیده است. آنها باید بنشینند و گوش بدهند، به جای اینکه برای تدریس با پولس رسول رقابت بکنند.

ب. اگر کسی خود را نبی یا فردی روحانی می‌‌داند: شاید بتوانیم تصور کنیم که در جلسه بعدیِ مسیحیان قرنتس، کسی بایستد و بگوید «پیغامی از سوی خداوند دارم: پولس اشتباه می‌کند!» ولی پولس قبل از این اتفاق در مورد این موضوع هشدار دارد.

یک) برخی فکر می‌کنند که اگر حقیقتاً روحانی‌اند، نیازی نیست در این موارد از کلام خدا اطاعت کنند. مطابق با نظرشان، آنقدر روحانی‌اند که قوانین شامل حال آنها نمی‌شود. ولی اگر حقیقتاً روحانی باشیم، به کلام خدا می‌چسبیم و ورای آن نمی‌رویم.

ج. کسی این را نپذیرد، خودش نیز پذیرفته نخواهد شد: پولس مسیحیان قرنتس را که می‌خواهند با او در این زمینه رقابت کند، توصیف می‌کند. آنها خود نمی‌پذیرند.

۶. آیات (۳۹-۴۰) خلاصه‌ای شایسته از این باب.

پس ای برادرانِ من، با اشتیاق تمام در پی نبوّت کردن باشید و سخن گفتن به زبان‌های غیر را منع مکنید. امّا همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود.

الف. با اشتیاق تمام در پی نبوّت کردن باشید: وقتی شما به‌عنوان یک کلیسا گرد هم می‌آیید، به مراتب بهتر است که شخص دیگری را برکت بدهید؛ بنابراین نبوت بسیار مفیدتر از زبان‌های غیر است.

ب. سخن گفتن به زبان‌های غیر را منع مکنید: اگرچه پولس با دقت قانون گذاشت و حتی استفاده از زبان‌های غیر در کلیسا را تشویق نکرد اما او آن را منع نکرد. در عین حال، او استفاده از آن را در عبادت شخصی فرد تا حد زیادی تشویق کرد.

یک) نباید از عطای زبان‌ها بیزار بود، این عطا در دعای شخصی، ارزشی خاص دارد. ولی در جمع شدن کلیسایی باید بر نبوت و برکت دو جانبه تأکید کرد.

ج. همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود: خدا، خدای نظم و آرامش است و می‌خواهد هنگام گرد آمدن کلیسا، نظم برقرار باشد. وقتی عطایای روح به شکلی غیرکتاب‌مقدسی نقطه تمرکز می‌شوند، عمل حقیقی روح را بی‌اعتبار می‌سازد و اغلب سبب می‌شود مردم عطایا را انکار کنند چون افراطی غیرکتاب‌مقدسی را شاهد هستند.

یک) «کار خدا چقدر با خطایای انسان لکه‌دار و بی‌اعتبار شده است! هم طبیعت و هم شیطان، تا آنجا که بتوانند خود را در کار پاک روح، دخیل می‌کنند تا آن را بی‌اعتبار و نابود کنند.» (کلارک)

د. همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود: با این حال، نظم همیشه باید نظم زنده‌ها باشد، نه مردگان! برخی فضای غم و افسردگی را در میان مسیحیان گسترش داده‌اند به این هدف که همه چیز باید به شایستگی و با نظم و ترتیب انجام شود.

یک) «ای برادران، چگونه است که مدحی حقیقی دل را به طنین می‌اندازد و بیرق‌هایش به اهتزاز در می‌آورد. هرگز هنگام مدح خدا، بیرق خود نیمه‌افراشته نکنید؛ بلکه بگذارید بیرق شما به هر رنگ و تعدادی که هست، در باد به لرزه در آید و بگذارید تمام قدرت و شور روح به وجد آید و در خدا، منجی شما، شادمانی کند. همه شادی کردند. ما از شادیِ بسیار هراسانیم. برخی مسیحیان فکر می‌کنند که شادی خطایی خطرناک است، و شاید حتی آن را نابودگر می‌دانند.» (اسپرجن)

دو) «مراعات بیش از حد، اعتراضی به ستایشی است که متودیست‌های قدیمی بر پا می‌داشتند؛ فریادها و هللویاهای بلندشان، برخی که روحیه‌ای ضعیف داشتند را شوکه می‌کرد. البته من به گروه منتقدین نمی‌پیوندم و همچنین در زمرهٔ فریسیان که گفتند «استاد، شاگردان خود را توبیخ کن» هم قرار نمی‌گیرم. کاش مردمان بیشتری همچون متودیست‌های قدیمی پرشور و تندخو می‌بودند. در روز خداوند، می‌بینیم که مردم شادمانی که حس می‌کردند را بیان داشتند؛ مطمئن نیستم که آن را به شکلی موزون بیان کردند یا نه، ولی به هر نحو از دلْ فریادی غلیظ بر آمد.» (اسپرجن)