فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
اول قرنتیان باب ۷ – دستوراتی در مورد مسائل زناشویی
پاسخ به سؤالهایی دربارهٔ رابطه جنسی در ازدواج.
۱. آیات (۱-۲) پولس اصول پاکی (عفت) را بسط میدهد.
و امّا در خصوص مسائلی که به من نوشته بودید: «مرد را نیکوست که زن را لمس نکند.» امّا به سبب بیعفتیهای موجود، هر مردی باید زن خود را داشته باشد، و هر زنی شوهر خود را.
الف. در خصوص مسائلی که به من نوشته بودید: اول قرنتیان باب ۷ بخشی را آغاز میکند که پولس در آن به پرسشهای خاصی میپردازد که مسیحیان قرنتس به وسیلهٔ نامهای از او پرسیده بودند.
ب. مرد را نیکوست که زن را لمس نکند: مقصود از کلمهٔ «لمس» برقراری روابط جنسی است. این احتمالاً گفتهٔ مسیحیان قرنتس بود و از پولس میخواستند که با آن موافقت کند. پولس با این حرف موافقت میکند، با توجه به اینکه موضوعی را مقابل سؤال مطرح شده قرار میدهد و در آیهٔ ۲ با «اما به سبب» این موضوع را مطرح میکند.
یک) مسیحیان قرنتس دوری از رابطهٔ جنسی (تجرد) را در نامهٔ خود پیشنهاد کرده بودند، چرا که مقصود آنها از جملهٔ مرد را نیکوست که زن را لمس نکند، همین بود، دلیل چنین پیشنهادی چه بود؟ احتمالاً فهمیده بودند که بیعفتی خطرناک است، پس شخص میتواند با خودداری از آن، حتی در ازدواج نیز پاکتر باشد.
دو) «این نظر که ازدواج از تجرد قداست کمتری دارد، سبب بر این باور شد که متأهلین باید جدا شوند و چیزی نگذشت که نهایی شدن آن جدایی، گواهی قطعی بر روحانی بودن آن فرد شد.» (هاج)
ج. امّا به سبب بیعفتیهای موجود، هر مردی باید زن خود را داشته باشد، و هر زنی شوهر خود را: با توجه به خطر بیعفتی (که در فرهنگ قرنتیان و دوره خودمان فراگیر است)، زن و شوهر باید با یکدیگر رابطهٔ جنسی داشته باشند.
یک) پولس به مسیحیان قرنتس فرمان ازدواج نمیدهد (مسئلهای که بعداً در این باب به آن میپردازد)، بلکه به آنها دستور میدهد که همچون فردی متأهل زندگی کنند، بهخصوص از نظر جنسی. مقصود پولس این است که شوهران و همسران باید روابط جنسی خود را ادامه دهند.
دو) «شوربختانه آرامش خانوادههایی که زن یا شوهر خود را حکیمتر از رسول میپنداشتند، به فجاعت دگرگون گشت، زوجینی که فکر میکردند آنچنان مقدس و روحانیاند که نیازی به پیروی از فرامین خدا ندارند.» (کلارک)
د. به سبب بیعفتیهای موجود: پولس نمیگوید رابطهٔ جنسی تنها دلیل ازدواج، یا مهمترین دلیل ازدواج است. پولس تنها پاسخ پرسش خاص آنها در مورد ازدواج را میدهد و تلاشی برای ارائه دیدگاهِ کامل الهیاتی در مورد ازدواج نمیکند.
یک) جهت مطالعهٔ دیدگاه الهیاتی کامل در مورد ازدواج به افسسیان ۲۱:۵-۳۳ و کولسیان ۱۹-۱۸:۳ مراجعه کنید.
۲. آیات (۳-۶) اصل مسئولیت متقابل در رابطهٔ زناشویی.
مرد باید دِین خود را نسبت به زنش ادا کند و زن نیز دِین خود را نسبت به شوهرش. زن بر بدن خود اختیار ندارد بلکه شوهرش، و مرد نیز بر بدن خود اختیار ندارد بلکه زنش. پس یکدیگر را محروم نکنید، مگر با رضای یکدیگر و برای مدتی، تا خود را وقف دعا کنید. سپس باز به یکدیگر بپیوندید، مبادا شیطان شما را به سبب ناخویشتنداری در وسوسه اندازد. من این را حکم نمیکنم، بلکه تنها جایز میشمارم.
الف. مرد باید دِین خود را نسبت به زنش ادا کند: در رابطهٔ زناشویی به جای اینکه مردی زنش را لمس نکند، شوهر باید دِین (محبت) خود را نسبت به زنش ادا کند. اشتباه است که او محبتش را از همسرش دریغ دارد.
یک) دِین خود را نسبت به او عبارتی مهم است. از آنجا که پولس این عبارت را برای هر ازدواج مسیحی، به کار برد، مشخص میشود که هر شوهری دِینی به همسر خود دارد. پولس فقط همسران جوان یا زیبا و یا مطیع را مد نظر نداشت؛ هر شوهری دِینی نسبت به همسر خود دارد چون او همسر مردی مسیحی است.
دو) پولس همچنین بر آنچه زن نیاز دارد تأکید میکند: نه فقط روابط جنسی، بلکه محبت. اگر شوهری با همسرش روابط جنسی داشته باشد، اما محبت واقعی به او ابراز نکند، آنچه که وظیفه دارد را به همسرش نمیدهد.
سه) کلمهٔ دِین به ما یادآوری میکند که وقتی زن و شوهر قادر نیستند به دلایل جسمانی یا دلایل دیگر، رابطهٔ جنسی کاملی داشته باشند، باز هم میتوانند رابطهٔ محبتآمیز داشته باشند و به این ترتیب هدف خدا را برای این دستورات برآورده کنند.
ب. زن نیز دِین خود را نسبت به شوهرش: پولس در همین راستا میگوید، زن نیز دِین خود را نسبت به شوهرش: زن نباید دِین خود نسبت به شوهرش را فراموش کند یا به عبارتی نباید او را از محبت خود محروم کند. پولس به جدیت این ایده را مطرح میکند که در ازدواج مسئولیت متقابل جنسی وجود دارد. شوهر نسبت به همسرش تعهداتی دارد و زن نیز نسبت به شوهرش تعهداتی دارد.
یک) مرد باید دِین خود را نسبت به زنش ادا کند: تأکید بر ادا کردن است، بر اینکه «من به تو مدیون هستم» به جای «تو به من مدیون هستی.» در دل خدا، رابطهٔ جنسی در سطح بسیار بالاتری نسبت به امتیاز شوهر و وظیفهٔ همسر قرار میگیرد.
ج. زن بر بدن خود اختیار ندارد: در واقع این تعهدات آنقدر ملموساند که میتوان گفت بدن همسر حتی متعلق به خودش نیست، بلکه متعلق به شوهرش است. همین اصل در مورد بدن شوهر نسبت به همسرش نیز صادق است.
یک) این جمله توجیهی برای سوءِاستفادهٔ شوهر از همسرش یا وادار کردن او به عملی جنسی یا کاری دیگر نیست. منظور پولس این است که ما تعهدی الزامآور، جهت خدمت به شریک زندگی خود و ادایِ دِین جسمانی داریم.
دو) این تعهدی عالی است: خدا از میلیاردها نفر روی زمین، تنها یک نفر را انتخاب کرد تا نیازهای جنسی نفر دیگر را رفع کند. نباید کسی دیگر در این بین باشد.
د. پس یکدیگر را محروم نکنید: پولس دیدگاه آنها را رد میکند که میگفتند زن و شوهر میتوانند با پرهیز از رابطهٔ جنسی مقدستر شوند. در واقع آسیب زمانی میتواند ایجاد شود که یکدیگر را محروم کنند، چرا که در را به روی وسوسه باز میکنند (مبادا شیطان شما را به سبب ناخویشتنداری در وسوسه اندازد).
یک) کلمهای که به محروم کردن ترجمه شده همان کلمهای است که در اول قرنتیان ۸:۶ به ظلم ترجمه شده است. وقتی زن و شوهر همدیگر را از رابطهٔ جنسی محروم میکنند، به یکدیگر ظلم میکنند. کلمهٔ ظلم در برخی از ترجمهها به فریب دادن نیز ترجمه شده است.
دو) یکدیگر را محروم نکنید: محرومیتِ جنسی در ازدواج تنها به کمیت ربط ندارد بلکه مربوط به رابطهٔ عاشقانه نیز میشود. پولس به همین خاطر به شوهران میگوید که دِین خود را نسبت به همسران خود ادا کنند. محرومیت در هر دو معنا به شخصی که محروم شده فرصت میدهد تا جایی دیگر به دنبال رفع محرومیت خود باشد و ازدواج را نابود کند.
سه) به سبب ناخویشتنداری: راحت ممکن است که فکر کنیم خویشتنداری با پرهیز از روابط جنسی در ازدواج مشخص میشود، اما پولس میگوید که محروم کردن یکدیگر نشان دهنده ناخویشتنداری است و ناخویشتنداری سبب میشود شخص به آسانی توسط شیطان وسوسه شود.
ه. این را حکم نمیکنم، بلکه تنها جایز میشمارم: خدا اجازه خواهد داد (با اکراه جایز میداند) که زن و شوهر متأهل برای مدت کوتاهی، بهخاطر دعا و روزه از رابطهٔ جنسی پرهیز بکنند. اما اگر مجاز دانسته شود، فقط برای مدتی خواهد بود و بعد از آن زن و شوهر باید دوباره برای رابطه جنسی به هم بپیوندند.
یک) این را حکم نمیکنم: خدا امر نمیکند یا حتی پرهیز از رابطهٔ جنسی درون ازدواج را توصیه نمیکند، بلکه گفته است که میتوان برای مدت کوتاه بنا به دلایل روحانی خاص چنین کاری انجام شود.
و. اصل مطرح شده در این بخش مهم است. خدا بهوضوح اعلام میکند که رابطهٔ جنسی بین زن و شوهر بیایراد است. استراتژی بزرگ شیطان، هنگامی که صحبت از رابطهٔ جنسی میشود، این است که هر کاری از دستش بر میآید انجام دهد تا رابطهٔ جنسی خارج از ازدواج را تشویق کند و رابطهٔ جنسی درون ازدواج را مخدوش سازد. هر کدام که عملی شود، برای شیطان پیروزی محسوب میشود.
یک) اینطور به نظر میرسد که برخی از مسیحیان قرنتس فکر میکردند حق دارند از خدمات یک فاحشه استفاده کنند (همانطور که در اول قرنتیان ۱۲:۶-۲۰) آمد و گروهی دیگر از مسیحیان قرنتس فکر میکردند حذف روابط جنسی بین زن و شوهر، سبب روحانیتر شدن آنها میشود.
دو) زن و شوهرِ مسیحی نباید رابطهٔ جنسی بیکیفیت را بپذیرند. مشکلات ممکن است بهراحتی یا به سرعت حل نشود، اما خدا میخواهد هر زوج مسیحی از رابطهٔ جنسی که برکتی واقعی است، لذت ببرند به جای اینکه آن لعن یا باری ثقیل بدانند.
۳. آیات (۷-۹) پولس به مزیت تجرد اذعان دارد، اما ازدواج را نیز دارای مزایایی میداند که همراستا با عطایایی است که خدا میدهد.
آرزو میکردم همه چون من بودند، امّا هر کس عطایی خاص از خدا یافته است؛ یکی دارای یک عطاست و دیگری دارای عطایی دیگر. به مجردان میگویم که نیکوست همچون من مجرد بمانند. امّا اگر خویشتنداری نمیکنند، همسر اختیار کنند، زیرا ازدواج از سوختن در آتش هوس بهتر است.
الف. آرزو میکردم همه چون من بودند: پولس زمانی که این نامه را نوشت، مجرد بود (نام خود را در میان مجردان و بیوهها آورد). اینجا او به مزیت مجرد بودن اشاره دارد که بعداً در نامه بیشتر از آن سخن خواهد گفت.
یک) اگرچه پولس وقتی این نامه را نوشت مجرد، اما احتمالاً زمانی متأهل بود. چنین میتوان گفت، چون میدانیم پولس در میان قوم، یهودیای بسیار مقید به حساب میآمد (فیلیپیان ۴:۳-۶) در روزگار پولس، یهودیان ازدواج را وظیفه میدانستند، تا جایی که مردی که بدون ازدواج به سن ۲۰ سالگی میرسید، گناهکار محسوب میشد. در مورد مردان مجرد این باور وجود داشت که به آسمان نمیروند و اصلاً مرد به حساب نمیآیند.
دو) همچنین بر اساس حرف خود پولس، احتمالاً جزو سَنهدرین بود. پولس در اعمال ۱۰:۲۶ میگوید: علیه آنها رأی میدادم که به مسیحیان نخستین اشاره داشت و تنها جایی که از لحاظ منطقی امکان رأی دادن داشت، سنهدرین بود. مردی مجرد نمیتوانست عضو سنهدرین بوده باشد، بنابراین پولس احتمالاً در آن زمان ازدواج کرده بود.
سه) پس چه اتفاقی برای همسر پولس افتاد؟ کتابمقدس در این مورد سکوت کرده است. شاید وقتی مسیحی شد او را ترک کرد یا شاید مدتی قبل یا بعد از مسیحی شدن درگذشت. اما میدانیم که به احتمال زیاد او قبلاً ازدواج کرده بود و میدانیم که هنگام نوشتن این نامه متأهل نبود و کتاب اعمال رسولان دربارهٔ همسر پولس سخنی نمیگوید. پولس احتمالاً بهخوبی واجد شرایط بود تا از عطایا و مسئولیتهای نسبی ازدواج و تجرد سخن بگوید، زیرا هر دو را در زندگی تجربه کرده بود.
ب. هر کس عطایی خاص از خدا یافته است: اگرچه پولس میدانست تجرد برای او خوب است، اما آن را به کسی تحمیل نکرد. مهم این است که فرد چه عطایی از خدا دریافت کرده، که مقصود عطای تجرد یا ازدواج است.
یک) پولس بهطور واضح هم تأهل و هم تجرد را عطایی از سوی خدا میداند. بسیاری به قول معروف فکر میکنند «مرغ همسایه، غاز است» و به این دام میافتند، مجردها دوست دارند که ازدواج کنند و متأهلین میگویند که ای کاش مجرد بودیم. ولی هر دو حالت، عطایی از سوی خداست.
دو) تجرد یا تأهل، هر دو عطایی ویژه از سوی خدا هستند. پولس در عبارت عطای خود، از همان واژهای استفاده میکند که در اول قرنتیان باب ۱۲، عطای روحانی را با آن توصیف میکند. هر حالتی که باشد، یعنی مجرد یا متأهل، جهت نتیجهبخش واقع شدن، به عطای خاص خدا نیاز دارد.
سه) باور پولس از اینکه تجرد یک عطاست، به ویژه زمانی قابل توجه میشود که پیشینهٔ یهودی خود پولس و مسیحیان اولیه را در نظر میگیریم. مرد مجرد یهودی، گناهکار محسوب میشد. «در میان یهودیان ازدواج موضوعی پیش پا افتاده نبود یا میل و آزادی فرد در آن مد نظر قرار نمیگرفت یا شخص نمیتوانست از آن خودداری کند، بلکه فرمانی الزامآور بود.» (ترپ) کلارک از یک نوشتهٔ یهودی قدیمی معروف به گِمارا چنین نقل قول میکند: «بی همسر ماندن مرد، ممنوع است؛ چرا که مکتوب است نیکو نیست آدم تنها باشد. و هر کس خود را تسلیم تناسل و کثرت یافتن نکند با قاتل یکی است: گویی که از شباهت خدا قاصر آمده است.»
چهار) در حالی که پولس میدانست برخی برای ازدواج عطامند هستند و برخی برای تجرد، اما هیچکس برای بیعفتی عطا بخشیده نمیشود! فرد متأهل باید وفادارانه با همسرش زندگی کند.
ج. اگر خویشتنداری نمیکنند، همسر اختیار کنند: توصیهٔ پولس برای ازدواج بر اساس کم یا زیاد بودن روحانیت ازدواج نیست، بلکه بر اساس نگرانیهای بسیار عملی، بهویژه مربوط به روزگار اوست (همانطور که در اول قرنتیان ۲۶:۷، ۲۹، ۳۲ توضیح داده شد). رابطهٔ جنسی خداپسندانه در پیمان ازدواج، برنامهٔ خدا برای رفع کردن نیاز جنسی ماست.
یک) اگرچه پولس وضعیت تجرد را برای خود ترجیح میداد، اما نمیخواهد کسی فکر کند که ازدواج معنویت کمتر یا بیشتری دارد. همهٔ اینها با توجه به عطامندی فرد است. به یاد داشته باشید که پولس به تیموتائوس گفت منع ازدواج تعلیمی از ارواح شریر است (اول تیموتائوس ۱:۴-۳)
دو) پولس میدانست که چگونه مظهری ساختگی از پاکی قادر است خدادوستان را فریب دهد.» (کالوین)
د. ازدواج از سوختن در آتش هوس بهتر است: پولس ازدواج را بهعنوان پناهگاهی مشروع در برابر فشارهای بیعفتی، به رسمیت میشناسد. نباید فکر کرد که نابالغ یا غیرالهی هستند بلکه میخواهند ازدواج کنند تا دیگر در آتش هوس نسوزند.
یک) پولس در مورد آنچه که ما وسوسهٔ جنسی «عادی» میدانیم سخن نمیگوید. «سوختن یک چیز است و احساس گرما چیزی دیگر… چیزی که پولس در اینجا سوختن مینامد، صرفاً احساسی اندک نیست، بلکه شعلهور شدن از روی هوس است، به نحوی که نمیتوان در برابر آن ایستادگی کرد.» (کالوین)
دو) در عین حال اگر کسی مشکل شهوترانی یا گناه جنسی داشته باشد، نباید فکر کند که ازدواج کل مشکلاتش را بهراحتی حل میکند. بسیاری از مردان مسیحی وقتی فهمیدند که هوس آنها به دیگر زنان به صورت جادویی با ازدواج رفع نشد، ناامید شدند.
پاسخ به سؤالات درباره طلاق
۱. آیات (۱۰-۱۱) طلاق بین زوجهای مسیحی
حکم من برای متأهلان این است -نه حکم من، بلکه حکم خداوند- که زن نباید از شوهر خود جدا شود. امّا اگر چنین کرد، دیگر نباید شوهر اختیار کند و یا اینکه باید با شوهر خود آشتی نماید. مرد نیز نباید زن خود را طلاق گوید
الف. حکم من برای متأهلان: به یاد داشته باشید که در این باب پولس به پرسشهای نوشته شده به او از سمت مسیحیان قرنتس پاسخ میدهد. او پیش از این به پرسشهای مربوط به مزایای نسبی ازدواج یا مجرد بودن پرداخته است و این که پرهیز از رابطهٔ جنسی در یک ازدواج باعث روحانیت بیشتر نمیشود. نحوهٔ آغاز شدن این قسمت از سخن او (حکم من برای متأهلان این است) نشان میدهد که قصد دارد به سؤالی دیگر بپردازد و پاسخهای او به این سؤالات مربوط به ازدواج و طلاق میشوند.
ب. متأهلان: پولس به ازدواجهایی میپردازد که در آن هر دو طرف مسیحی هستند. او در آیات بعدی به موقعیتهای دیگر خواهد پرداخت.
ج. زن نباید از شوهر خود جدا شود: مسیحیان قرنتس دربارهٔ روحانیتر بودن تجرد سؤال میکردند و اینکه باید ازدواجهای موجود را برای رسیدن به تقدسی والاتر منحل کرد یا نه. پولس مستقیماً پاسخی را از دل خداوند به آنها اعلام میکند: قطعاً نه.
د. دیگر نباید شوهر اختیار کند و یا اینکه باید با شوهر خود آشتی نماید: پولس در پرداختن به ازدواجی که هر دو طرف در آن مسیحی هستند، میگوید که نباید -در واقع، نمیتواند- ازدواج را در جستجویی منحرف برای روحانیت والاتر منحل نماید. در واقع اگر قرار باشد کسی از همسر خود جدا شود، یا نباید دیگر شوهر اختیار کند و یا اینکه باید با شوهر خود آشتی نماید.
یک) خدا طلاق را در دو موضوع خاص قابل قبول میداند: زمانی که بیعفتی در کار باشد (متی ۳:۱۹-۹) و زمانی که یکی از طرفین ایماندار توسط همسری غیرایماندار ترک گفته شود (اول قرنتیان ۱۵:۷). در هر حالت دیگری خدا طلاق را به رسمیت نمیشناسد، حتی اگر دولت طلاق را مجاز بداند. اگر خدا طلاق را به رسمیت نشناسد، فرد نمیتواند آزادانه ازدواج کند -تنها باید با همسر قبلی خود آشتی کنند.
دو) عیسی گفت کسی که به دلایل باطل طلاق بگیرد، هر که زن خود را به علتی غیر از خیانت در زناشویی طلاق دهد و زنی دیگر اختیار کند، زنا کرده است (متی ۹:۱۹). هنگامی که شاگردان عیسی فهمیدند ازدواج چه تعهد الزامآوری است و (از نظر خدا) نمیتوان آن را با هر دلیل واهی شکست، پاسخ دادند اگر وضع مرد در قبال زن خود چنین است، پس ازدواج نکردن بهتر است (متی ۱۰:۱۹). قبل از اینکه وارد قرارداد ازدواج بشوند، عیسی را کاملاً درک میکردند و امروزه هم باید افراد بیشتری به این آگاهی برسند.
سه) بنابراین اگر کسی بگوید: «خدا حتماً نمیخواهد من دیگر با این شخص زندگی کنم» یا «خدا فردی بهتر را برایم در نظر دارد»، اشتباه میکند و اصلاً از سمت خدا حرف نمیزند. خدا هرگز طلاق را به چنین دلایلی به رسمیت نمیشناسد.
ه. اگر چنین کرد: زن و شوهر مسیحی در واقع ممکن است به دلایلی که کتابمقدس آن را قابل قبول نمیداند از هم جدا شوند. شاید بهخاطر اینکه به غلط دنبال روحانیت هستند باشد یا عدم حس خوشبختی، عدم تفاهم، بدرفتاری، فقر، اعتیاد یا هر چیز دیگر باشد. پولس بدون اینکه کسی را به کاری تشویق کند، میگوید اگر شخص در چنین شرایطی چنین کرد، نمیتوانند خود را مطلقه در نظر بگیرند و حق ازدواج مجدد را برای خود در نظر داشته باشند چون ازدواج آنها بنا به دلایلی موجه کتابمقدسی به پایان و طلاق منجر نشده است.
یک) این مشکلات ممکن است -شاید- توجیه جدایی باشد، اما از طرفین انتظار میرود به عهد ازدواج خود حتی در جدایی احترام بگذارند، چرا که تا آنجا که به خدا مربوط میشود، هر دو متأهل محسوب میشود. پیمان ازدواج آنها به دلایلی که خدا در کتابمقدس ذکر کرده است، منحل نشده است. شاید جدا زندگی کنند، ولی مجرد نیستند.
و. مرد نیز نباید زن خود را طلاق گوید: پولس همان اصل را در مورد شوهران نیز صادق میداند و بین کسی که شریک خود را ترک کند (جدایی در حالی که هنوز به پیمان ازدواج احترام میگذارد) و کسی که طلاق میگیرد، تمایز مهم قائل میشود. به جز بیعفتی (همان طور که عیسی در متی ۳:۱۹-۹ توصیف کرده است)، دو مسیحی هرگز دلیل موجهی برای طلاق ندارند.
یک) نکتهٔ مهم این است که عیسی هرگز در مورد طلاق در صورت رخ دادن بیعفتی، دستوری صادر نکرده است. او با دقت میگوید که جایز است و چنین امری بهخاطر سختی دل آنها روا دانسته شد. (متی ۸:۱۹)
۲. آیات (۱۲-۱۶) طلاق و ازدواج مجدد وقتی که فردی مسیحی، همسری بیایمان دارد.
به بقیه میگویم -من میگویم نه خداوند- که اگر برادری همسر بیایمان دارد و آن زن حاضر است با او زندگی کند، آن برادر نباید زن خود را طلاق گوید. همچنین اگر زنی شوهر بیایمان دارد و آن مرد حاضر است با او زندگی کند، آن زن نباید شوهر خود را طلاق گوید. زیرا شوهر بیایمان بهواسطۀ همسرش تقدیس میشود و زن بیایمان بهواسطۀ شوهرش. در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک میبودند؛ امّا چنین نیست، بلکه آنان مقدّسند. امّا اگر آن که بیایمان است بخواهد جدا شود، بگذار چنین کند. در چنین وضعی شوهر یا زن مؤمن اجباری ندارد با او زندگی کند. ولی خدا ما را به صلح و آشتی خوانده است. زیرا ای زن، از کجا میدانی که باعث نجات شوهرت نخواهی شد؟ و ای مرد، از کجا میدانی که همسرت را نجات نخواهی داد؟
الف. به بقیه نشان میدهد که پولس تمرکز قبلی خود از گروهی است که مخاطب صحبت او بودند، یعنی رابطهای که هر دو مسیحی بودند. حالا روی سخن او با هر برادری است که همسر بیایمان دارد و زنی که شوهر بیایمان دارد.
ب. من میگویم نه خداوند: نباید فکر کنیم که پولس در این قسمت الهامی کمتر از روحالقدس دریافت کرده است. هنگامی که میگوید نه خداوند، مقصود او بهوضوح این است که عیسی در این مورد خاص، همچون قبلاً در متی ۳:۱۹-۹، تعلیمی نداده است. پس اگر عیسی در این مورد خاص سخن نگفته است، رسولی که الهام خود را از عیسی دریافت میکند، در این مورد سخن خواهد گفت.
یک) این سرنخ نشان میدهد که پولس هنگام نوشتن اول قرنتیان و شاید رسالات دیگر، از میزان و درجهٔ الهامی که تحت آن عمل میکرد، آگاه نبود. تنها میدانست که بیانات او در اول قرنتیان ۱۰:۷-۱۱ مبنی بر تعلیم عیسی در متی ۳:۱۹-۹ است (من میگویم، نه خداوند)، و فرمانی خاص در مورد ازدواج فردی مسیحی با همسری بیایمان ندارد. او میدانست که با اقتدار خدا به قرنتیان نامه نوشته است، اما شاید نمیدانست که با اقتدار خدا با تمام کلیساها در تمام دوران سخن میگوید و برای نوشتن کلام جاودان خدا به کار گرفته شده است. اما عدم آگاهی پولس از میزان الهام شدن سخنها به او، سبب نمیشود که الهام او نازلتر محسوب شود.
ج. آن برادر نباید زن خود را طلاق گوید: اگر برخی از زوجهای مسیحی در کلیسای قرنتس، فکر میکردند که اگر طلاق بگیرند روحانیتر خواهند بود ( اشاره به اول قرنتیان ۱۰:۷-۱۱)، آیا مسیحیانی نیز بودند که همسری بیایمان داشتند؟ «قطعاً» آنها فکر میکردند «اگر همسر من، بیایمان باشد، خدا جلال نمییابد؛ پس بهخاطر روحانیتر شدن، باید از او طلاق گیرم.» پولس در این مورد میگوید، آن برادر نباید زن خود را طلاق گوید.
یک) این نگرانی روحانی، دلیلی درست و ضروری برای ازدواج نکردن با بیایمان است (دوم قرنتیان ۱۴:۶) اما دلیلی برای پایان دادن به ازدواج موجود با فردی بیایمان نیست.
د. شوهر بیایمان بهواسطۀ همسرش تقدیس میشود: چرا فردی مسیحی باید سعی کند ازدواج خود را با یک غیر مسیحی حفظ بکند؟ چون خدا را میتوان در چنین ازدواجی جلال داد و ممکن است از طریق همسر ایماندار کاری برای هدایت همسر غیرایماندار به سوی مسیح، انجام دهد.
یک) تقدیس شدن، در این بافت به این معنی نیست که همسر بیایمان فقط بهخاطر ازدواج با یک مسیحی نجات مییابد. بلکه تنها بدان معناست که آنها برای کاری خاص در زندگی خود توسط روحالقدس کنار هم هستند، به لطف نزدیک بودن به کسی که مسیحی است.
ه. در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک میبودند؛ امّا چنین نیست، بلکه آنان مقدّسند: نه تنها حضور همسری ایماندار به نفع زوج بیایمان است، بلکه برای فرزندان نیز خوب است، و چه خوبی و نیکوییِ عظیمی چرا که حالا میتوان گفت مقدسند.
یک) «فرزند این زوج، تا زمانی که به اندازهٔ کافی بزرگ شود و مسئولیت خود را بپذیرد، باید مسیحی در نظر گرفته شود. قدوسیتِ والدین به فرزند نیز بسط مییابد.» (موریس)
دو) خاطرجمعیِ خوشایندی است که فرزندان مسیحی والدین نجات مییابند، حداقل تا وقتی که به سنی برسند که مسئولیت شخصی خود را بپذیرند (که ممکن است برای هر کودک متفاوت باشد) ولی ضمانتی برای کودکانی که والدین آنها مسیحی نیستند، نداریم و فحوای متن نیز بر ضد آن است. پولس نمیتوانست حضور والدی مسیحی در خانه را مزیت بر شمرد و در عین حال همان مزیت را برای فرزند زوجی غیرمسیحی در نظر گیرد. پولس همچنین میگوید در غیر این صورت، فرزندان شما ناپاک میبودند -این جمله بهوضوح این حس را القا میکند که علیرغم نبود پدر یا مادری مسیحی، فرزند مقدس حساب نمیشوند، بلکه ناپاک است.
سه) اگر فرزندان والدین غیرمسیحی نجات پیدا کنند و به آسمان بروند -حتی تعداد زیادی از آنها- باید متوجه باشیم که به دلیل معصومیتشان نیست. بهعنوان پسران و دختران آدمِ گناهکار، ما هر کدام گناهکار به دنیا میآییم. اگر چنین کودکانی به آسمان برود، به این دلیل نیست که مستحق آن هستند، بلکه به این دلیل است که رحمت بیکران خدا شامل حال آنها نیز شده است.
و. اگر آن که بیایمان است بخواهد جدا شود، بگذار چنین کند: پولس توضیح داد که در ازدواج، زوج مسیحی باید هر چه میتواند را جهت حفظ ازدواج خود انجام دهد. اما اگر همسر بیایمان او قصد طلاق داشت، میتوان زندگی مشترکش را تمام شده دانست، اما طرف ایماندار آغازگر یا جویای طلاق نیست.
یک) اگر همسر بیایمان بخواهد جدا بشود، فرد مسیحی اجباری بر ادامه ازدواج ندارد. این بدان معناست که آنها در واقع آزاد هستند که دوباره ازدواج کنند چون خدا طلاق آنها را بهعنوان طلاقی معتبر و درست به رسمیت شناخته است.
ز. از کجا میدانی: پولس این بخش را با امیدی بسیار پایان میدهد، زیرا بسیاری از مسیحیانی که با افراد بیایمان ازدواج کرده بودند، ناامید بودند. آنها باید بدانند که با ایمان و شکیبایی، میتوانند اثرات کار خدا در شرایط موجود را بیابند، هرچند مشکل به نظر برسد.
یک) مسیحیانی که با فردی بیایمان ازدواج کردهاند، باید بدانند که پطرس در اول پطرس ۶-۳:۱ چه میگوید: همسر بیایمان شما احتمالاً با سخنان شما به سمت عیسی هدایت نخواهد شد، بلکه با رفتار خداپسندانه و محبتآمیز شما هدایت خواهد شد.
دو) متأسفانه، بخش عمدهای از مسیحیان اولیه به حرف خدا برای حفظ ازدواج، تا حد امکان، زمانی که با فرد بیایمان ازدواج کرده بودند، توجه نکردند. یکی از شکایتهای اصلی افراد بیایمان علیه مسیحیان اولیه این بود که مسیحیت خانوادهها را به هم زده است. یکی از اولین اتهاماتی که علیه مسیحیان مطرح شد «بر هم زدن روابط خانوادهها» بود. (بارکلی)
اصلی فراگیر: مطابق با خواندگی خود زندگی کنید.
۱. آیهٔ (۱۷) اصل: هر جا که هستید میتوانید برای خدا زندگی کنید.
باری، هر کس آنگونه زندگی کند که خداوند برای او در نظر گرفته و خدا او را بدان فرا خوانده است. این اصلی است که من در همۀ کلیساها بدان حکم میکنم.
الف. هر کس آنگونه زندگی کند که خداوند برای او در نظر گرفته: مهم نیست که وضعیت شما چیست -متأهل، مجرد، مطلقه، بیوه، دوباره ازدواج کرده. خدا در زندگی شما حضور دارد. به جای اينکه فکر کنيد میتوانيد با تغییر وضعیت خود برای خدا قدم بردارید، جايی که هستید برای خداوند زندگی بکنید.
یک) این نیز هشداری در مورد تلاش برای بازگشت به روابط گذشته است. خدا به ما میگوید که از هر گناهی که کردهایم توبه کنیم و بعد حرکت کنیم. اگر شما با همسر دوم خود ازدواج کردهاید، و پس از طلاق نادرست از همسر اول خود و مسیحی شدهاید، فکر نکنید که باید همسر دوم خود را ترک کنید و به همسر اول خود رجوع کنید. همانطور که خدا تو را فراخوانده، برای او پیش برو.
ب. آنگونه زندگی کند، هشداری است تا نسبت به این فکر که میگوید مردم دیگر وضعشان در زندگی بهتر است و در موقعیتی متفاوت هستند، توجه کنیم. مهم نیست که شما متأهل، مجرد، مطلقه، و یا دوباره ازدواج کردهاید، آنچه مهمتر از همه است، سلوک آتشین شما با عیسی است.
۲. آیات (۱۸-۲۰) مثالی از این اصل از عمل ختنه.
اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه شده بوده، در همان حال باقی بماند؛ و اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه نشده بوده، ختنه نشود. زیرا مهم ختنه شدن یا نشدن نیست، بلکه مهم نگاه داشتن احکام خداست. هر کس در هر وضعی که در آن فرا خوانده شده باقی بماند.
الف. اگر کسی به هنگام فرا خوانده شدن ختنه شده بوده: پولس میگوید که اگر شما در زمان مسیحی شدن ختنه شده باشید، مشکلی نیست. اگر زمانی که مسیحی شدید ختنه نشدهاید، بازهم مشکلی نیست. این مسائل اصلاً مهم نیست. چیزی که مهم است خدمت به خداوند در جایی هست که الان قرار داریم.
یک) چگونه میتوان ختنه نشده شد؟ «برخی از یهودیان، از ترس آنتیاخوس خود را ختنه نشده میکردند، اول مکابیان ۱۶:۱. دیگران بهخاطر شرمندگی پس از شناخت مسیح، خود را ختنه ناشده میکردند. این کار با کشیدن پوست آلت با ابزار جراحی انجام میشد.» (ترپ) «با کِشِش مکرر، پوست ختنه شده میتواند دوباره کشیده شود و نشانهٔ ختنه شدن را مخفی بکند.» (بارکلی)
ب. مهم ختنه شدن یا نشدن نیست: نکتهٔ صحبت پولس در واقع در مورد ختنه نیست؛ چون ختنه فقط مثال است. ختنه شدن یا ختنه نشدن ارتباطی به خدمت به خدا ندارد، همانطور که وضعیت کنونی تأهل شما ارتباطی به آن ندارد. او میتوانست بهسادگی بگوید ولی این کار را با قیاس انجام میدهد، تأهل هیچ است و تجرد هیچ، آنچه مهم است نگاه داشتن فرامین خداست.
۳. آیات (۲۱-۲۴) مثالی از این اصل در مورد بردهداری (غلام)
آیا زمانی که فرا خوانده شدی، غلام بودی؟ تو را باکی نباشد. امّا اگر میتوانی آزادی خود را به دست آوری، فرصت را از دست مده. زیرا آن که در غلامی از سوی خداوند فرا خوانده شده است، آزادِ خداوند است؛ و نیز آن که در آزادی فرا خوانده شده است، غلام مسیح است. به بهایی خریده شدهاید، پس غلام انسانها مشوید. بنابراین، ای برادران، هر کس در هر وضعی که فرا خوانده شده است، در همان وضع در حضور خدا باقی بماند.
الف. آیا زمانی که فرا خوانده شدی، غلام بودی؟ تو را باکی نباشد: غلام میتواند خدا را بهعنوان برده خشنود کند. او نباید زندگیاش را با این فکر بگذراند که «فعلاً نمیتوانم کاری برای خدا بکنم، اما مطمئنم اگر آزاد بودم، میتوانستم.» او میتواند و باید خدمت به خدا را با توان فعلی خود به انجام رساند.
ب. اگر میتوانی آزادی خود را به دست آوری، فرصت را از دست مده: پولس میگوید که غلامان هم میتوانند خدا را خشنود کنند و هدفش این بود که نمیخواست بردگان فکر کنند خدا آزادی آنها را خواهان نیست. اگر فرصتی بیابد، باید نهایت استفاده را از آن بکند.
ج. پس غلام انسانها مشوید: این موضوع تنها در رابطه با بردهداری واقعی، صادق نیست، بلکه در مورد بردهداری روحانی نیز صدق میکند. قرار نیست خودمان را تحت کنترل یا نفوذ نامناسب دیگران قرار دهیم.
یک) «حتی نیکومردان را هم بردهگونه پیروی نکن. نگو من پولسی و آپولسیام؛ نگو کالوینیام؛ نگو با وِسلیام. مگر کالوین بهای جانت را پرداخته؟ مگر وسلی برایت مُرد؟ مگر کالوین و وسلی کسی جز خادمین نیستند که خدا با ایمان آوردنت به تو بخشید؟ خود را تسلیم هیچ رهبری نکنید که بیش از خداوند مایل به پیروی از او هستید. اگر کسی پیرو مسیح باشد، من هم با او هممسیر میشوم، ولی به فیض خدا از کسی که به سوی مسیح نمیرود، پیروی نمیکنم.» (اِسپرجن)
د. ای برادران، هر کس در هر وضعی که فرا خوانده شده است، در همان وضع در حضور خدا باقی بماند: این اصل برای طیف گستردهای -متأهل یا مجرد، ختنه شده یا ناشده، غلام یا آزاد صدق میکند. میتوانيم بهترين برای خدا باشیم و درست در جايی که هستيم توسط او به کار گرفته شویم.
یک) «ازدواج ممکن است حواسپرتی باشد. غم ممکن است به حواسپرتی تبدیل شود. شادی ممکن است تبدیل به حواسپرتی بشود، همینطور کار یا دنیا. پس ما باید به همهٔ این چیزها پشت کنیم.» (مورگان)
ه. هر کس در هر وضعی که فرا خوانده شده است، در همان وضع در حضور خدا باقی بماند: البته این بدان معنا نیست که قرار است به محض نجات یافتن همچنان گناه کنیم یا در مسیر گناه پیش رویم.
یک) «این جمله با این فرض بیان شده که او در زندگی در مسیری راستین قرار دارد؛ چرا که در کتاب اعمال میخوانیم که ساحران طومارهای خود را به آتش کشیدند، پس مسیر نامطلوب زندگی نباید پس از اینکه اسم مسیح بر فرد قرار گرفت، پیش گرفته شود.» (ترپ)
پاسخ به سؤالات دربارهٔ ازدواج مسیحیان
۱. آیات (۲۵-۲۸) توصیهٔ پولس: ازدواج در نظر خدا بد نیست و تجرد هم مزایای خود را دارد.
و امّا در خصوص باکرهها، حکمی از خداوند ندارم؛ ولی در مقام کسی که بهواسطۀ رحمت خداوند درخور اعتماد است، نظر خود را بیان میکنم. من بر این گمانم که به سبب بحران زمان حاضر، برای انسان نیکو باشد در همان وضعی که هست، باقی بماند. اگر به زنی بستهای، جدایی مجوی، و اگر از زن آزادی، در پی همسر مباش. امّا اگر همسر اختیار کنی، گناه نکردهای؛ و اگر باکرهای شوهر کند، گناه نکرده است. امّا آنان که ازدواج میکنند، در این زندگی سختی خواهند کشید و من نمیخواهم شما رنج ببرید.
الف. در خصوص باکرهها: پولس اکنون به موضوع افراد مجرد که با کلمهٔ باکره به آنها اشاره میکند، میپردازد، اگرچه عملاً ممکن است باکره نباشند -ولی در خانههای مسیحی قطعاً باید چنین باشند.
ب. حکمی از خداوند ندارم؛ ولی در مقام کسی که بهواسطۀ رحمت خداوند درخور اعتماد است، نظر خود را بیان میکنم: مجدداً نباید فکر کنیم که پولس اینجا کمتر از خدا الهام گرفته است، ولی چون به موقعیتهایی خاص در زندگی میپردازد که برای هر شخص متفاوت هستند، نمیتواند حکمی بدهد.
ج. برای انسان نیکو باشد در همان وضعی که هست، باقی بماند: پولس دربارهٔ مجردان توصیه میکند که در همان وضعی که هستند، باقی بمانند.
یک) چرا؟ به سبب بحران زمان حاضر. ظاهراً نوعی آزار (جفا) یا مشکلی محلی در شهر قرنتس وجود داشته است و به دلیل این ناراحتی، پولس میگوید مزایای قطعی برای مجرد ماندن وجود دارد. همچنین به دلیل این بحران، مرد متأهل بهتر است در همان وضعی که هست باقی بماند.
دو) مجرد ماندن چه مزیتی دارد؟ ما بهراحتی میتوانیم تصور کنیم که چگونه در زمان آزار و اذیت یا بحرانی جدی، همسر یا خانواده میتواند برای شخصی با تعهد جدی به خداوند، بار باشد. میتوانیم بگوییم: «شکنجهام کن ولی من عیسی را انکار نمیکنم.» اما اگر همسرمان را تهدید به تجاوز کنند یا فرزندانمان را تهدید به شکنجه کنند، چه؟ شاید بعید به نظرمان آید ولی برای مسیحیان قرن اول چنین نبود.
سه) متأهل ماندن چه مزیتی دارد؟ در زمان بحران جدی، خانوادهٔ شما بیش از هر وقت دیگر به شما نیاز دارند. همسر و فرزندان خود را رها نکن!
چهار) «آزارها و بحرانها آنچنان دور نیستند و خود زندگی بهزودی به پایان میرسد. حتی آن موقع نیز نرون نقشهٔ جفاهایی را میکشید که نه تنها مسبب آنها بود، بلکه کلیسای مسیح را نیز بدان وسیله در هم کوبید.» (کلارک)
د. اگر به زنی بستهای، جدایی مجوی، و اگر از زن آزادی، در پی همسر مباش: پولس مجدداً اصل مطرح شده در اول قرنتیان ۱۷:۷-۲۴ را مطرح میکند. خدا میتواند درست در جایی که هستیم ما را به کار گیرد و نباید اینقدر سریع موضع خود را در زندگی تغییر دهیم.
یک) پولس با استفاده از واژههای بسته و جدا، از واژگان کاتبان (علمای دین) یهودی استفاده کرد. هنگامی که یهودی در آن روزگار نمیدانست که شریعت خدا درباره وضعیت او چه حکمی میکند، از کاهن میپرسید و کاهن اعلام بسته یا جدا بودن او نسبت به آن فرمان، وضعیتش را مشخص میکرد.
ه. اگر همسر اختیار کنی، گناه نکردهای: پولس قطعاً ازدواج را ممنوع نخواهد کرد؛ با این حال او به کسانی که ازدواج خواهند کرد، میگوید، جسم شما مشکل خواهد یافت، اما من شما را مستثنی خواهم کرد. پولس احساس میکرد (به ویژه برای خودش) که مزایای بیشتری در مجرد بودن هست، با این حال میداند که هر کس عطایای خاص خود را از خدا دارد (اول قرنتیان ۷:۷).
یک) مهمتر از همه پولس هرگز نگفت که مجرد یا متأهل بودن روحانیتر از حالتی دیگر است. این اشتباهی بزرگ از طرف مسیحیان قرنتس بود.
۲. آیات (۲۹-۳۱) پولس دربارهٔ دلبستگی و ریشه دواندن در دنیایی گذرا هشدار میدهد.
برادران، مقصودْ اینکه زمان کوتاه شده است. از این پس، حتی آنان که زن دارند چنان رفتار کنند که گویی زن ندارند؛ و آنان که سوگوارند، چنانکه گویی سوگوار نیستند؛ و آنان که شادمانند، چنانکه گویی شاد نیستند؛ و آنان که متاعی میخرند، چنانکه گویی مالک آن نیستند؛ و آنان که از این دنیا بهره برمیگیرند، چنانکه در آن غرقه نباشند. زیرا صورت کنونی این دنیا در حال سپری شدن است.
الف. زمان کوتاه شده است: برخی پولس را مورد انتقاد قرار میدهند یا حتی او را پیامبر دروغین اعلام میکنند، چون میگوید زمان کوتاه شده است. اما پولس به ذات و تعلیم عیسی صادق است که در تمام سنین به همهٔ مسیحیان گفت آماده باشید و بازگشت او را انتظار بکشید.
یک) همهٔ این موارد را عیسی مسیح در متی ۴۴:۲۴ به ما گفت، پس شما نیز آماده باشید، زیرا پسر انسان در ساعتی خواهد آمد که انتظارش را ندارید. ما باید آماده باشیم و کوتاهیِ زمان را مد نظر داشته باشیم، نه تنها بدان خاطر که عیسی ممکن است در هر لحظه بازگردد، بلکه به آن خاطر که سلوکی مطیعانهتر و مشتاقانهتر با مسیح داشته باشیم.
دو) حتی بدون در نظر گرفتن بازگشت عیسی، ارزشمندتر و صحیحتر است که مسیحیان به گونهای زندگی کنند که گویی زمان کوتاه است. در مزامیر ۵:۳۹ این نگرش ابراز شده است: اینک روزهایم را وجبی بیش نساختهای، و سالهای زندگیام در نظرت هیچ است. بهیقین آدمی دمی بیش نیست.
سه( کلمهای که اینجا از یونانی باستان به کوتاه ترجمه شده است، sustello و به معنای «جمع و پیچیده شده است، به نحوی که ملوانان از بادبان کشتی استفاده میکردند، هنگامی که کشتی به بندر نزدیک میشد.» (ترپ) «زمان (به قول او) کوتاه است؛ مثل بادبانهایی که دریانوردان در نزدیکی بندر جمع میکنند.» (پول) بندر نزدیک است و بادبانها پایین آورده شدهاند! کشتی را آمادهٔ کناره گرفتن در بندر کنید!
ب. حتی آنان که زن دارند چنان رفتار کنند که گویی زن ندارند: پولس غفلت از وظایف نسبت به خانواده را تشویق نمیکند، بلکه تشویق میکند به گونهای به زندگی نگاه کنیم که گویی زمان کوتاه است. بدان معنا که ما بهشکلی زندگی نکنیم که خانوادهٔ زمینی ما همه چیز ما شوند، بلکه نیم نگاهی به زندگی ابدی داشته باشیم.
ج. صورت کنونی این دنیا در حال سپری شدن است: کوتاه دانستن زمان سبب میشود که دلبستهٔ احساسات و امور دنیا نشویم. گریه کردن، شادی کردن و چیزی را صاحب شدن نباید مانع پیروی از عیسی شود.
یک) «در این نظام هستی هیچ چیز محکم و پایداری وجود ندارد؛ این دنیا ماهیتی گذرا دارد. احمقانه است که یک ایماندار به گونهای رفتار بکند که گویی ارزشهای دنیا دائمی است.» (موریس)
۳. آیات (۳۲-۳۵) مجردها این فرصت را دارند که با حواسپرتی کمتری به خدا خدمت کنند و او را خشنود کنند.
خواست من این است که از هر نگرانی به دور باشید. مرد مجرد نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه خداوند را خشنود سازد؛ در حالیکه مرد متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه همسرش را خشنود سازد، و توجه او به امری واحد معطوف نیست. به همینسان، زن مجرد و یا باکره، نگران امور خداوند است، نگران اینکه چگونه در جسم و در روح، مقدّس باشد؛ در حالیکه زن متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه شوهرش را خشنود سازد. من اینها را برای منفعت شما میگویم، نه تا در قید و بندتان بگذارم. مقصودم این است که به شایستگی زندگی کنید و هیچ دغدغهای شما را از سرسپردگی به خداوند بازندارد.
الف. مرد مجرد نگران امور خداوند است: پولس بهوضوح مشخص میکند که وقتی فردی که مسئولیتهای خانوادگی ندارد، بیشتر برای خدمت به خدا «آزاد» است. این دلیل اصلی بود که پولس تجرد را برای خود ترجیح میداد.
ب. در حالیکه مرد متأهل نگران امور این دنیاست، نگران اینکه چگونه همسرش را خشنود سازد: پولس این حرف را برای محکوم کردن فرد متأهل نمیگوید؛ در واقع نشان میدهد که یک فرد متأهل چگونه باید باشد. اگر مرد متأهل برای اینکه چگونه همسرش را خشنود کند اهمیتی قائل نیست، مشکلی وجود دارد و اشتباه است که زنی متأهل اهمیتی به این که چگونه شوهرش خشنود کند، ندهد.
ج. من اینها را برای منفعت شما میگویم، نه تا در قید و بندتان بگذارم: باز هم دلیل پولس برای توضیح این موارد نه ممنوع کردن ازدواج، بلکه قرار دادن آن در چشماندازی ابدی است. او برای کسی قید و بند قائل نمیشود؛ او صرفاً باور و تجربهٔ خود را با آنها سهیم میشود.
یک) مهمترین چیز در زندگی برای پولس روابط عاشقانه نبود، بلکه خشنودی خدا بود. او میتوانست بهعنوان فردی مجرد خدا را بهتر خشنود کند، و این در مورد او صادق بود، ولی کسی دیگر ممکن است در تأهل خدا را بهتر خشنود سازد، هر کس مبنی بر فراخوانی که از او شده است.
دو) اگر چه پولس اصرار داشت که کلام او نباید قید و بندی بر گردن افراد باشد، اما این اتفاق در کلیسا افتاد. کلیسای کاتولیک روم بر تجرد کشیشان اصرار دارد، حتی اگر فرد توانایی این کار را نداشته باشد. همچنین گروههای زیادی از شاخهٔ پروتستان افراد مجرد را دستگذاری نمیکنند یا به آنها اعتماد ندارند.
د. هیچ دغدغهای شما را از سرسپردگی به خداوند بازندارد: از نظر پولس، ازدواج نکردن به معنی دغدغهٔ کمتر برای خدمت به خدا بود. متأسفانه برای بسیاری از مسیحیان مجرد مدرن، تجرد دغدغه وحشتناکی است! به جای اینکه وضعیت تجرد کنونی خود (چه موقتی باشد و چه دائمی) را فرصت ویژهای برای خشنودی خدا تلقی کنند.
۴. آیات (۳۶-۳۸) پولس به سؤال دیگر قرنتیان پاسخ میدهد: آیا باید تدارک ازدواج دخترم را ببینم؟
اگر مردی بر این اندیشه است که نسبت به نامزد باکرهاش به ناشایستگی عمل میکند، و اگر سن ازدواج دختر رسیده و آن مرد چنین میاندیشد که باید ازدواج کند، آنچه در نظر دارد انجام دهد؛ با این کار گناه نمیکند. پس بگذارید ازدواج کنند. امّا اگر مردی در تصمیم خود راسخ است و در فشار نیست، بلکه بر ارادۀ خود مختار است و عزم جزم کرده که با نامزد باکرۀ خود ازدواج نکند، آن مرد نیز عملی نیکو انجام میدهد. پس آن که با نامزد خود ازدواج میکند، عملی نیکو انجام میدهد؛ امّا آن که ازدواج نمیکند، عملی حتی بهتر انجام میدهد.
الف. اگر مردی بر این اندیشه است که نسبت به نامزد باکرهاش به ناشایستگی عمل میکند: مردی که پولس به آن اشاره میکند پدر یک زن جوان یا مردی در سن ازدواج (باکره) است. ناشایستگی ربطی به هیچ نوع بیعفتی ندارد، بلکه با انکار حق ازدواج دختر یا پسرش، بر اساس شیوهای که پولس برای تجرد ارزش قائل میشود، مرتبط است.
یک) به یاد داشته باشید که در این فرهنگ باستانی، پدر و مادر یک جوان مسئولیت اصلی تدارک ازدواج او را بر عهده داشتهاند. بنابراین بر اساس آنچه پولس در حال حاضر تعلیم داده است، آیا یک پدر مسیحی باید تجرد را به فرزندش توصیه کند؟
دو) لغت باکره به جوانان هر دو جنس گفته میشود.
ب. آنچه در نظر دارد انجام دهد؛ با این کار گناه نمیکند: پولس میگوید این اشتباه نیست که پدری اجازه ازدواج دختر جوانش را بدهد، اگرچه باید تجرد را در حال حاضر مطلوبتر بداند.
ج. در تصمیم خود راسخ است و در فشار نیست: از آنجا که تجرد مزایای خود را دارد، پولس آن را توصیه کرد، نه تنها به افراد، بلکه به پدران در رابطه با ازدواج کردن دختران خود.
د. آن که با نامزد خود ازدواج میکند، عملی نیکو انجام میدهد؛ امّا آن که ازدواج نمیکند، عملی حتی بهتر انجام میدهد: از نظر پولس، انتخاب بین تأهل و تجرد انتخاب بین خوب و بد نبود، بلکه بین بهتر و بهترین بود. و از نظر او، با توجه به شرایط آن دوره، میتوان تجرد را بهترین تلقی کرد.
۵. آیات (۳۹-۴۰) یادآوری نهایی دربارهٔ ازدواج مجدد بیوهها
زن تا زمانی که شوهرش زنده است، به او بسته است. امّا اگر شوهرش درگذشت، آزاد است تا با هر که میخواهد ازدواج کند، البته فقط در خداوند، ولی به نظر من اگر ازدواج نکند، سعادتمندتر خواهد بود؛ و فکر میکنم که من نیز روح خدا را دارم!
الف. اگر شوهرش درگذشت، آزاد است تا با هر که میخواهد ازدواج کند: البته بیوه حق ازدواج مجدد دارد. اما بیوهٔ مسیحی، مانند هر مسیحی دیگر، تنها آزاد است که دوباره با مسیحی دیگری (فقط در خداوند) ازدواج کند.
ب. اگر ازدواج نکند، سعادتمندتر خواهد بود: در عین حال، پولس معتقد است که چنین بیوهای اگر ازدواج نکند، سعادتمندتر خواهد بود. اساساً پولس میخواست آن بیوه با دقت بررسی کند که آیا خدا او را به تجرد فراخوانده است یا نه و بعد تصمیمی در مورد ازدواج مجدد بگیرد.
یک) پولس، تجرد را مجدداً تأیید میکند و این بهخاطر شرورانه دانستن رابطهٔ جنسی نبود (باوری که بین برخی از مسیحیان قرنتس رواج داشت). او فکر میکرد که تجرد حالتی والاتر است چون در صورت عطامندی شخص به او فرصت بیشتری برای خدمت به خدا میدهد.