Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اول قرنتیان باب ۱۱- دربارهٔ زنان و شام خداوند

مقدمه‌ای دربارهٔ زنان در جلسهٔ دعا

۱. آیهٔ (۱) درخواست برای پیروی از پولس به‌عنوان سرمشق.

پس، از من سرمشق بگیرید، چنانکه من از مسیح سرمشق می‌گیرم.

الف. پس، از من سرمشق بگیرید: پولس می‌دانست که از عیسی پیروی می‌کند، بنابراین بدون درنگ از مسیحیان قرنتس خواست از او که با عیسی در یک مسیر بود، سرمشق بگیرند. او می‌دانست که مسیحیان قرنتس به سرمشق‌هایی نیاز دارند و حاضر بود چنین سرمشقی باشد.

یک) پولس تنها کاری را انجام داد که به همکار جوانش تیموتائوس گفت انجام بدهد: در گفتار و کردار و محبت و ایمان و پاکی، همۀ مؤمنان را سرمشق باش (اول تیموتائوس ۱۲:۴).

دو) چند نفر امروز حاضرند آنچه پولس گفت را بگویند؟ مطمئناً تعداد کمی! در عوض به دلیل سازشگری و بی‌ایمانی، سریع می‌گوییم: «من را نبین، به عیسی نگاه کن.» درست است که همه ما باید در نهایت به عیسی مسیح نگاه کنیم، هر یک از ما باید سرمشقی از کسانی باشد که چشم به عیسی دوخته است. 

سه) دشوار است که در این مضمون خاص بدانیم سخنان پولس به مضمون قبلی یا بعدی ربط دارند. آیا پولس به اول قرنتیان باب ۱۰ اشاره می‌کند و از آن رو مقصودش این است که از نمونهٔ من پیروی کنید حینی که من نیز به جای اینکه به دنبال نفع خود باشم، به‌دنبال برکت دادن دیگران هستم» یا به آنچه که قرار است در اول قرنتیان باب ۱۱ بیاید اشاره دارد و با توجه به آن می‌گوید «از سرمشق من پیروی کنید، چرا که من از فرمان خدا و اقتدار کلیسا پیروی می‌نمایم»؟ اگرچه به احتمال بیشتر او آن را به آنچه قبلاً در اول قرنتیان ۱۰ آمد، ربط می‌دهد، پولس نمونه‌ای خوب از هر دو مورد بود.

ب. چنانکه من از مسیح سرمشق می‌گیرم: پولس می‌دانست که او سرمشق است و سرمشقی خوب. او همچنین می‌دانست که این «پولس» نیست که سرمشقی شایسته است، بلکه «پولس پیرو عیسی» است که سرمشقی شایسته محسوب می‌شد.

یک) این قسمت در سرمشق قرار دادن دیگران برای ما حدود و جهت تعیین می‌کند. همان‌طور که چنانکه من از مسیح سرمشق می‌گیرم این ایده را در بردارد که «من را دنبال کنید چون می‌بیند که من مسیح را دنبال می‌کنم.»

۲. آیات (۲-۳) اصل رهبری

شما را تحسین می‌کنم که در همه چیز مرا به یاد می‌آورید و سنّت‌ها را به همان شکل که به شما سپردم، حفظ می‌کنید. امّا می‌خواهم آگاه باشید که سر هر مرد، مسیح است، سر زن مرد است، و سر مسیح خداست.

الف. شما را تحسین می‌کنم که در همه چیز مرا به یاد می‌آورید و سنّت‌ها را به همان شکل که به شما سپردم، حفظ می‌کنید: پولس دوباره با طعنه با مسیحیان قرنتس سخن می‌گوید. در واقع، آنها پولس را در همه چیز به یاد نمی‌آورند؛ آنها به او بی‌اعتنایی می‌کنند. علاوه بر این، آنها سنت‌ها را به همان شکل که باید، حفظ نمی‌کردند.

یک) حفظ سنت‌ها برای بسیاری از مسیحیان عبارتی هولناک است. این عبارت حاکی از آن است که مسیحیان باید به سنت‌های باستانی و منسوخ شده در رفتار و عبادت خود مقید بمانند. اما سنت‌هایی که پولس به مسیحیان قرنتس ارائه داد، تنها آموزه‌ها و شیوه‌های رسولان بود که از عیسی دریافت شده بود. پولس در مورد مراسم و آیین سخن نمی‌گفت، بلکه منظور او آموزه‌ها و دیدگاه‌های اصولی بود.

ب. می‌خواهم آگاه باشید که سر هر مرد، مسیح است، سر زن مرد است، و سر مسیح خداست: پولس با چنین سخنی بنیانِ تعلیمی در مابقی باب ایجاد کرد. به عبارت ساده‌تر، پولس روشن می‌کند که خدا اصول نظم، اقتدار و پاسخگویی را مشخص کرده است.

یک) سر کلمه‌ای مهم در این باب است. برخی سر را چیزی بیشتر از منبع نمی‌دانستند، به آن مقصود که سر رودخانه، سرچشمهٔ آن محسوب می‌شود. در نظر گرفتن چنین معنایی برای این کلمه، ممکن و میسر است، ولی باید توجه کنیم که پولس نمی‌گوید: «انسان از عیسی آمد، زن از انسان آمد و عیسی از خدا.» اگرچه این برداشت ابتدایی درست است، اما او بسیار عمیق‌تر می‌شود، چرا که طبق تفکر کتاب‌مقدس منبعْ دارای اقتدار ذاتی است. اگر چیزی از من می‌آید، پس من بر آن تا حدی تسلط و اقتدار دارم.

دو) سر در حقیقت به معنی رهبری و اقتدار است. به معنی داشتن مسئولیت مناسب، برای رهبری کردن و پاسخگویی است. تسلیم شدن به کسی که سر ماست، درست و مناسب است.

سه) با این درک می‌بینیم که پولس سه «سر» یا به عبارتی دیگر «ریاست» را در رهبری توصیف می‌کند: سر هر مرد، مسیح است، سر زن مرد است، و سر مسیح خداست. چون پولس سه رابطه را به هم متصل می‌کند، اصل رهبری در میان آنها یکسان است.

ج. سر هر مرد، مسیح است، سر زن مرد است، و سر مسیح خداست: بنابراین، زنان در کلیسا دو گزینه در نگرش خود نسبت به سر دارند: از نوع نگرشی سرمشق گیرند که مردان نسبت به مسیح دارند، نوعی طغیانگری را نشان دهند که باید بر آن غالب آیند؛ یا در گزینهٔ دوم خود نوعی نگرش را داشته باشند که مسیح نسبت به خدای پدر داشت، یعنی در محبت و برابری تسلیم او باشند.

یک) ایدهٔ رهبری و اقتدار برای خدا مهم است. در طرح بزرگ او برای تمام اعصار، امری مهم که خدا از انسان می‌خواهد، داوطلبانه تسلیم بود است. این همان چیزی است که عیسی در زندگی خود بارها و بارها نشان داد و دقیقاً همان چیزی است که خدا از زن و مرد می‌خواهد، هر چند این تسلیم بودن به روش‌های مختلف بیان خواهد شد.

دو) باید بفهمیم تحت اقتدار بودن به معنی فرودست بودن نیست. عیسی کاملاً تحت اقتدار خدای پدر بود (یوحنا ۱۹:۵ و ۲۸:۸)، با این حال او به همان اندازه خداست (یوحنا ۱:۱، ۵۸:۸، و ۳۰:۱۰). هنگامی که خدا در کلیسا از زنان می‌خواهد تا رهبری مردان را به رسمیت بشناسند به این دلیل نیست که زنان پایین‌تر از مردان هستند، بلکه به این دلیل است که مقرر شده خدا محترم شمرده بشود.

۳. آیات (۴-۶) کاربرد اصل سر بودن (یا رهبر بودن) در میان مسیحیان قرنتس.

هر مردی که سر پوشیده دعا یا نبوّت کند، سر خود را بی‌حرمت کرده است. و هر زنی که سر نپوشیده دعا یا نبوّت کند، سر خود را بی‌حرمت کرده است؛ این کار او درست مانند این است که سر خود را تراشیده باشد. اگر زنی سر خود را نمی‌پوشاند، پس اصلاً موهای خود را کوتاه کند؛ و اگر برای زن شرم‌آور است که موهایش را کوتاه کند یا بتراشد، پس باید سر خود را بپوشاند.

الف. سر خود را بی‌حرمت کرده است: طبق این سلسله مراتب، شایسته نیست که مردان هنگام دعا سر خود را بپوشانند و شایسته نیست که زنان بدون پوشاندن موی خود دعا کنند.

ب. سر پوشیده…سر پوشیده: ایدهٔ پوشش سر اینجا (و در بسیاری جاهای دیگر) در فرهنگ باستانی مهم بود. پوشاندنِ سر (یا حجاب در برخی ترجمه‌ها)، نمادی عمومی از تحت اختیار و حفاظت فردی دیگر بودن است.

یک) «در میان یونانیان و رومیان و یهودیان، از رسوم برجسته بود که زن نباید توسط بسیاری بدون حجاب دیده شود. این امر در مشرق زمین رسم محسوب می‌شد و هیچ کس جز روسپیان نباید بی‌حجاب می‌ماند.» (کلارک)

دو) پوشیدن کلاه یا نوعی پوشش سر، در برخی از فرهنگ‌ها جلوه‌ای از فروتنی و تواضع است. به همین صورت پوشش سر معنای فرهنگی مهمی در میان قرنتیان عهد باستان داشت.

سه) «به کارگیری کلمهٔ حجاب یا واژگانی مشابه… سبب تأثر می‌شود، چرا که حجاب سر تا پایِ مسلمانان امروزی را به یاد می‌آورد که به جز چشمان، همهٔ نقاط بدن خود را می‌پوشانند. چنین امری آنچنان که از قرائن صوری، همچون نقاشی‌ها و مجسمه‌سازی‌ها بر می‌آید، در دنیای باستان معنایی نداشت.» (فی)

ج. هر مردی که سر پوشیده دعا یا نبوّت کند: هر مردی که چنین کند، با اعمال خود می‌گوید «من اینجا اقتداری ندارم، بلکه تحت اقتدار دیگران هستم.» چون خدا تعیین نموده که مرد، سرِ زن است (اول قرنتیان ۳:۱۱)، بی‌حرمت شدن عیسی (یعنی سر) است که مرد این سری پوشیده دعا یا نبوت کند.   

د. هر زنی که سر نپوشیده دعا یا نبوّت کند: هر زنی که چنین کند با عمل خود می‌گوید: «اینجا تحت اقتدار کسی نیستم.» و چون خدا مرد را سر زن قرار داد (اول قرنتیان ۳:۱۱)، اگر زن از پوشاندن سر خودداری نماید، سبب بی‌حرمت شدن مرد (سر خود) می‌شود.

یک) طبق این سخنان پولس زنان آزادند که دعا یا نبوت کنند، اما تنها زمانی که نشان می‌دهند تحت اختیار رهبری مردی در کلیسا هستند.

ه. این است که سر خود را تراشیده باشد: اگر زنی از نشان دادن تحت اقتدار بودن خودداری کند، بهتر است که موی خود را بتراشد (پس اصلاً موهای خود را کوتاه کند). در برخی فرهنگ‌های کهن، تراشیدن سر زن مجازاتی بود که به زناکار داده می‌شد.

یک) کوتاه کردن موی زن یا تراشیدن آن در فرهنگ‌های مختلف معانی مختلفی داشت. در قوانین یهود علامت زنا بود (اعداد ۵:۱۱ تا ۳۱). و طبق دیدگاه یونانیان می‌توانست نشانهٔ یک روسپی باشد.

و. اگر برای زن شرم‌آور است که موهایش را کوتاه کند یا بتراشد، پس باید سر خود را بپوشاند: بین مسیحیان قرنتس احتمالاً زنان «دیندار» خاصی بودند که اعلام کردند که بعد از عیسی، دیگر نیازی به پوشش سر یا مُدل موی خاص ندارند تا نشان دهند که تحت اقتدار دیگری هستند. پولس در واقع به این زنان می‌گوید: «اگر قرار است پوشش سرتان را کنار بگذارید، تمام راه را بروید و سرتان را بتراشید و خود را عضوی از زنان جهان و شرمِ آنها بدانید.»

۴. آیات (۷-۱۰) چرا توجه به اصل رهبری (سر بودن) در کلیسا مهم است؟

مرد نباید سر خود را بپوشاند، زیرا او صورت و جلال خداست؛ امّا زن، جلالِ مرد است. زیرا مرد از زن پدید نیامده، بلکه زن از مرد پدید آمده است؛ و مرد برای زن آفریده نشده، بلکه زن برای مرد. از همین رو، و به‌خاطر فرشتگان، زن باید نشانی از اقتدار بر سر داشته باشد.

الف. مرد نباید سر خود را بپوشاند: دلیل این حرف اولین بار در اول قرنتیان ۳:۱۱ بیان شد، مرد، سرِ زن است. خدا سلسله مراتبی بنا نهاده بود، اصل رهبری مرد، هم در کلیسا (اول قرنتیان ۱۱ و اول تیموتائوس ۲) و هم در خانه (افسسیان ۲۳:۵) بنا شده است.

ب. او صورت و جلال خداست؛ امّا زن، جلالِ مرد است. زیرا مرد از زن پدید نیامده، بلکه زن از مرد پدید آمده است: دلیل دوم در ترتیب خلقت یافت می‌شود: خدا ابتدا آدم را آفرید و مسئولیت حوا را به او داد.

یک) از آنجا که یکی از دلایل رهبری مرد ترتیب و شیوه‌ای است که خدا زن و مرد را خلق کرده است، چیزی که قبل از سقوط آنها از بهشت وجود داشت، این متن روشن می‌کند که قبل و بعد از سقوط، خدا مقرر کرده است که تفاوتی در نقش‌های زن و مرد، حتی در کلیسا وجود داشته باشد. سقوط باعث تفاوت نقش‌های زن و مرد (در کلیسا و خانه) نشد و تفاوت نقش‌ها با زندگی جدید ما در عیسی پاک نمی‌شود.

دو) ترپ دربارهٔ زن، جلالِ مرد است چنین می‌گوید: «یا به این دلیل است که ممکن است او در زن جلال یابد؛ یا به این دلیل که زن به او احترام می‌گذارد و از او تجلیل می‌کند» کلارک همچنین می‌گوید: «همان‌طور که مرد در میان موجودات، نماینده جلال و کمالات خداست، به طوری که ترس و وحشت از او در هر وحشی از زمین وجود دارد… پس زن، در خانه و خانواده، نمایندهٔ قدرت و اقتدار مرد است.» پولس می‌افزاید: «اما زن، جلالِ مرد است که برای منزلت مرد و برای کمک و دستگیری از او خلق شده و در اصل از مرد ساخته شده است، همان‌طور که آدم در مورد حوا چنین کرد، در پیدایش ۲۳ چنین آمده است: «این است اکنون، استخوانی از استخوان‌هایم، و گوشتی از گوشتم.»  

سه) مرد از زن پدید نیامده، بلکه زن از مرد پدید آمده است: به عبارت ساده‌تر، آدم برای حوا ایجاد نشد، بلکه حوا برای آدم ایجاد شد و این اصل در مورد هر «آدم» و هر «حوا» در طول تاریخ صدق می‌کند. پیدایش ۱۸:۲ قصد خدا را از خلقت حوا اعلام می‌نماید: یاوری مناسب برای او می‌سازم. حوا به‌عنوان یاوری برای آدم، آفریده شد، به این معنی که آدم بر حوا «سر» بود و او جهت شراکت و یاری رساندن جهت تحقق رویا و برنامه‌اش فراخوانده شد. پیدایش ۲۲:۲ می‌گوید: حوا را نزد آدم آورد. آدم نزد حوا آورده نشد، بلکه حوا نزد آدم آورده شد، یعنی نزد سرِ خود. روحِ عصر کنونی، این انگاره را اهانت می‌پندارد، اما این قسمت از کتاب‌مقدس به‌وضوح (در کلیسا و خانه) تعلیم می‌دهد که آدم به سود زن ساخته نشد، بلکه زن به نفع انسان آفریده شد. «برای مرد  مرد به معنای خدمت و کمک به مرد است.» (پول)   

ج. به‌خاطر فرشتگان: دلیل سومی که خدا رهبری مرد را در کلیسا تثبیت کرده است، حضور فرشتگان در عبادت جمعی است.

یک) فرشتگان در هر مجمعی از مسیحیان که برای عبادت است، حضور دارند و به هر گونه خروج از نظم لازم عکس‌العمل نشان می‌دهند. ظاهراً فرشتگان با هر گونه از عدم مراعات، دلخور می‌شوند.

دو) چنین آیاتی به ما یادآوری می‌کنند که تلاش ما از خودمان بزرگتر است. خدا از امور ابدی استفاده می‌کند تا به‌واسطهٔ ما به عالم تعلیم دهد (افسسیان ۱۰:۳-۱۱، اول قرنتیان ۹:۴، و اول پطرس ۱۲:۱).

سه) جان استات با نگاهی به افسسیان باب ۳، دیدگاه وسیع‌تری را توضیح می‌دهد: «گویی که نمایشی بزرگ در حال اجرا است. تاریخ، تئاتر است، جهان صحنه اجرای آن و اعضای کلیسا در گوشه و کنار دنیا، اعضای آن. خود خدا نمایشنامه را نوشته است و آن را کارگردانی و تولید می‌کند. اجرا به اجرا، صحنه به صحنه، داستان روشن و روشن‌تر می‌‌شود. اما تماشاگران که هستند؟ تماشاگران فراست کیهانی‌اند، ریاست‌ها و قدرت‌ها در جای‌های آسمانی‌اند.»

چهار) «و از این رو به ما تعلیم می‌دهد که فرشتگان نیکو، که ارواح خدمتگزار هستند و به نفعِ منتخبین خدا کار می‌کنند، همیشه خدمتی خاص دارند یا حداقل در جماعات پرستشی حاضرند و منش و کنش و کردار افراد را زیر نظر دارند؛ چنین امری باید همهٔ شرکت‌کنندگان را به خضوع در آورد، از هر حادثه و رفتار بی‌ارزشی.» (پول)

د. قابل توجه است که هیچ یک از این سه متکی بر فرهنگ نیستند. ترتیب و نحوهٔ خلقت و حضور فرشتگان به فرهنگ بستگی ندارد. نمی‌توانیم بگوییم: «پولس این را فقط به‌خاطر فرهنگ قرنتیان یا جایگاه زنان در آن فرهنگ گفت.» اصولْ ابدی هستند، اما نحوهٔ اجرای آن اصول ممکن است با توجه به فرهنگ متفاوت باشد.

ه. در اینجا می‌بینیم که خدا هم در خانه و هم در کلیسا زنجیره روشنی از اقتدار را برقرار کرده است و در آن حوزه‌ها خدا مقرر کرده است که مردان «سر» هستند، به این دلیل است که آنها محل اقتدار و مسئولیت هستند.

یک) فرهنگ ما ابتدا تفاوت نقشی زنان و مردان را رد کرد و حالا هر گونه تفاوت بین زنان و مردان را رد می‌کند. گرایشات فرهنگی ما به سوی مردانی است که بیشتر شبیه زنان هستند و زنانی که بیشتر شبیه مردان‌اند -نوع لباس‌ها و مدل‌ها، عطرها و هر چیز دیگر تقویت‌کنندهٔ چنین گرایشی است.

دو) کتاب‌مقدس به طور خاص و روشن گفته است که زنان به طور عمومی در سطح جامعه تسلیم مردان نیستند، تنها در حوزهٔ خانه و کلیسا چنین‌اند. خدا در کلامش فرمان نداده که مرد اقتداری خاص در سیاست، تجارت، تحصیل و غیره دارد.

سه) این همچنین بدان معنا نیست که هر زنی در کلیسا تحت اقتدار هر مردی است، بحث در این مورد مسخره است! این بدان معناست که کسانی که رهبری کلیسا را بر عهده دارند -شبانان و مشایخ- باید مرد باشند و زنان باید به اقتدار آنها احترام بگذارند، نه به‌خاطر جنسیت آنها بلکه به‌خاطر منصبشان.

چهار) واماندگی مردان از رهبری در خانه و کلیسا و سرمشق قرار دادن عیسی، عامل اصلی طردشدگی اقتدار مردان است و عذری هم به‌خاطر آن نیست.

پنج) برخی حس می‌کنند که این اعتراف و تسلیم اقتدار شدن باری غیرقابل تحمل و بدان معناست که باید بگویم: «من درجه‌ دو هستم و هیچ، و باید بدانم که شخصی والاتر از من وجود دارد.» اما چنین نیست! کِهتری و مِهتری ربطی به این موضوع ندارند. رابطه بین خدای پدر و خدای پسر را به‌خاطر بیاورید -آنها در وجود خود برابر هستند، ولی وقتی نوبت به اقتدار می‌رسد نقش‌های آنها با هم متفاوت است.

شش) برخی ممکن است بگویند کلیسا نمی‌تواند کار کند یا نمی‌تواند خوب کار کند، مگر اینکه با این دوره کنار بیاید و زنان را در موقعیت‌های اقتدار روحانی و برنامه‌ریزی در کلیسا قرار بدهد. از نقطه نظر آنچه در فرهنگ ما قابل قبول است، ممکن است حق با آنها باشد. اما چگونه چنین کلیسایی می‌تواند بگوید که با کلام خدا هدایت می‌شود؟

و. مسائل رهبری و تسلیم باید در زمینه گسترده‌تر دیده شود، نه فقط به‌عنوان کشمکش بین زن و مرد، بلکه به‌عنوان کشمکشی با مسئلهٔ اقتدار به طور کلی. از دههٔ ۱۹۶۰ تغییر گسترده‌ای در نحوهٔ نگاه و پذیرش اقتدار به وجود آمد.

یک) شهروندان احترام قبلی را برای اقتدار(حاکمیت) دولت قائل نیستند؛ دانش‌آموزان به اقتدار معلمان احترام قبلی را نمی‌گذارند؛ زنان به اقتدار مردان احترام قبلی را نمی‌گذارند؛ کودکان برای اقتدار والدین احترام قبلی را قائل نیستند؛ کارمندان برای اقتدار کارفرمایان احترام قبلی را قائل نیستند؛ مردم برای اقتدار پلیس احترام قبلی را قائل نیستند؛ و مسیحیان دیگر برای اقتدار کلیسا احترام قائل نیستند.

دو) مهم است که بپرسیم: آیا این تغییرات خوب بوده است؟ احساس امنيت می‌کنيم؟ آیا به فرهنگ جامعه خود اعتماد بیشتری داریم؟ آیا تلویزیون و سرگرمی‌های دیگر بهتر شده‌اند یا بدتر؟ در واقع جامعهٔ ما در حال حاضر با سرعت به سمت هرج‌و‌مرج کامل حرکت می‌کند. شرایطی که هیچ اقتداری مقبول نیست و تنها کاری که اهمیت دارد کاری است که من می‌خواهم انجام دهم.

سه) شایسته است که وضعیت اخلاقی کنونی خود را در این هرج‌و‌مرج‌ها توصیف کنیم. هیچ مرجع اخلاقی در فرهنگ ما وجود ندارد. وقتی صحبت از اخلاق می‌شود، تنها آنچه مهم است که می‌خواهیم انجام دهیم و در حال حاضر هم بسیاری از محلات کشورهایمان تسلیم هرج‌و‌مرج شده‌اند. آیا فکر می‌کنید که اقتدار دولت در حوزه‌هایی از شهر که مملو از باندهای خلافکار است، پذیرفته خواهد شد؟ تنها چیزی که اهمیت دارد، چیزی است که می‌خواهیم انجام دهیم.  

چهار) ما باید این حمله به اقتدار را در سطح وسیع از سوی شیطان بدانیم که هدف از آن نابودی جوامع و زندگی میلیون‌ها نفر است. شیطان با دو حملهٔ اساسی اهداف خود را محقق می‌کند: ابتدا با فاسد ساختن اقتدار؛ دوم با رد کردن آن.

پنج) ایده‌ٔ اقتدار و تسلیم بودن به آن آنقدر مهم است که بخشی از وجود خدا شده‌اند. اولین شخص از تثلیث مقدس پدر نام دارد و دومین شخص پسر. آنچه در جوهرهٔ این عناوین نهفته است، رابطه بین اقتدار و تسلیم آن اقتدار بودن است. پدر اقتدار را بر پسر اِعمال می‌دارد و پسر تسلیم اقتدار پدر می‌شود -این امر در ذات و هستی خداست! واماندگی ما از اجرای اقتدار کتاب‌مقدسی و شکست ما در تسلیم این اقتدار بودن، تنها اشتباه و غم‌انگیز نیست، بلکه گناهی بر علیه ذات خداست. اول سموئیل ۲۳:۱۵ را به‌خاطر بیاورید: «تمرد همچون گناه غیبگویی است.»

۵. آیات (۱۱-۱۲) رهبری با توجه به همبستگی متقابل مردان و زنان به یکدیگر.

با وجود این، در خداوند، نه زن از مرد بی‌نیاز است، نه مرد از زن. همان‌گونه که زن از مرد پدید آمد، مرد نیز به‌واسطۀ زن پدید می‌آید، امّا پدیدآورندۀ همه چیز خداست.

الف. با وجود این: علاوه بر همه چیز که در مورد رهبری مردان در کلیسا گفته شد، غلط خواهد بود که سر بودن را تنها پویایی بین مردان و زنان در کلیسا بدانیم. آنها باید به یاد داشته باشند که نه زن از مرد بی‌نیاز است، نه مرد از زن. زنان و مردان به یکدیگر نیاز دارند، پس جایی برای ریاست زنان به مردان نیست.

یک) «پولس حتی پس از تأکید بر تسلیم بودن زنان، در ادامه بیشتر بر شراکت مرد و زن تأکید می‌کند. هیچ یک نمی‌تواند بدون دیگری زندگی کند. اگر تسلیم بودنی وجود داشته باشد، به آن جهت است که شراکت برای هر دو طرف ثمربخش‌تر و محبانه‌تر باشد.» (بارکلی)

ب. همان‌گونه که زن از مرد پدید آمد، مرد نیز به‌واسطۀ زن پدید می‌آید: اگرچه پولس نظم خلقت را به رسمیت شناخته است و آن را به اصل رهبری مرد در کلیسا ربط داد، همچنان مراقب است که به یاد داشته باشد مرد نیز به‌واسطۀ زن پدید می‌آید. وابستگیِ متقابل مهمی وجود دارد که باید آن را به رسمیت شناخت، در چارچوب رهبری مردانه در کلیسا و در خانه.

یک) «اما از سوی دیگر، بعد از خلقت اولین مرد، همهٔ مردان توسط زنی پدید آمدند، مرد در رحِمِ زن حمل شد، از سینهٔ او شیر خورد، و مسئول تربیت و پرورش مرد زن بود و در دامان او رشد کرد؛ پس دلیلی ندارد که مرد انزجاری نسبت به زن حس کند یا حقوق او را پایمال نماید.» (پول)

دو) بنابراین مردی که در کلیسا یا در خانه بدون محبت دستور می‌دهد، بدون اینکه به جایگاه مهم و حیاتی که خدا به زنان داده است، توجه بکند، به اراده و دستور خدا عمل نکرده است.

سه) «مردی که تنها با پا به زمین کوبیدن و زورگویی کارش را پیش می‌بَرد، بهتر است که مجرد بماند. اما مردی که می‌داند چگونه خانه‌اش را با محبت خداوند اداره کند، از طریق فرمانبرداری از پروردگار، مردی است که قرار است شوهری کامل باشد. زنی که نمی‌تواند تسلیم اقتداری مثل آن بشود، بهتر است مجرد بماند.»

چهار) جی کَمبل مورگان داستان زن سالخوردهٔ مسیحی را که هرگز ازدواج نکرده بود به یاد می‌آورد و توضیح می‌دهد: «هرگز مردی را ندیدم که بتواند بر من سرور باشد.» فکرش درست بود.

۶. آیات (۱۳-۱۶) توسل به تجربه، ذات، عقل سلیم و اقتدار رسولی

خود قضاوت کنید: آیا برای زن شایسته است که سر نپوشیده به درگاه خدا دعا کند؟ آیا طبیعتِ امور، خود به شما نمی‌آموزد که اگر مردی موی بلند داشته باشد، برای او شرم‌آور است، امّا اگر زنی موی بلند داشته باشد، مایۀ افتخار اوست؟ زیرا موی بلند به‌عنوان پوشش به زن داده شده است. امّا اگر کسی بخواهد آهنگی دیگر ساز کند، باید بگویم که ما را و نیز کلیساهای خدا را چنین رسمی نیست.

الف. خود قضاوت کنید: پولس به روشی متوسل می‌شود که مسیحیان قرنتس خودشان بفهمند و موضوع را حل کنند.

ب. آیا برای زن شایسته است که سر نپوشیده به درگاه خدا دعا کند؟ پولس اینجا با آن مسیحیانی سخن می‌گوید که از محیطی یهودی می‌آیند. در جامعهٔ یهودیان حتی مردان هنگام عبادت سرِ خود را می‌پوشانند. بنابراین غیرقابل قبول بود که زن با سر نپوشیده به درگاه خدا دعا کند. تجربه خودشان به آنها یاد داد که زنان باید رسم پوششِ سر را هنگام حضور در کلیسا رعایت کنند.

ج. آیا طبیعتِ امور، خود به شما نمی‌آموزد: در هر دو فرهنگ یهودی و یونانی موی کوتاه برای مردان رایج بود. بنابراین شرم‌آور بود که مرد موی بلند داشته باشد، چون زنانه محسوب می‌شد.

یک) زنان تا آنجا که می‌دانیم به طور کلی موی خود را بلندتر از مردان می‌گذاشتند. در برخی فرهنگ‌ها و در برخی دوره‌ها مردان موی خود را بلندتر از زمان‌های دیگر می‌گذاشتند، اما مهم نیست که مردان چقدر موی خود را بلند می‌کردند و بلند نگه می‌داشتند، به طور کلی زنان همیشه موی خود را بلندتر نگه می‌داشتند.

دو) بر اساس این آیه، بسیاری تصور کرده‌اند که داشتن موی بلند، یا حداقل مویی که از سوی جامعه بلند فرض می‌شود، گناه است. اما موی بلند به خودی خود، نمی‌تواند گناه‌آلود باشد؛ به غیر از همهٔ این موارد، پولس ظاهراً در دوره‌ای در قرنتس به علت عهدی که داشت مویی بلند داشت (اعمال رسولان ۱۸:۱۸) اما عهد و نذر دلیلی نیست تا همه موی بلند داشته باشند، منظور پولس این است.

سه) درست است که داشتن ظاهر زنانه برای مرد اشتباه است (تثنیه ۵:۲۲) موی بلند برای مرد لزوماً نشانه‌ای از این موضوع نیست. به مراتب بهتر است که اکثر واعظان به جای بلندای موی مردم، نگران بلندای موعظه‌های خود باشند.

د. موی بلند به‌عنوان پوشش به زن داده شده است: از آنجا که زنان موی خود را بلندتر از مردان می‌کنند، پولس این موی بلندتر را «حجاب طبیعت» می‌داند. اگر طبیعت به زنان موی بلندی به‌عنوان پوشش داده باشد، که به خودی خود به نیاز زن برای پوشاندن موی خود (بر اساس رسم قرنتیان باستان) اشاره دارد.

ه. اگر کسی بخواهد آهنگی دیگر ساز کند، باید بگویم که ما را و نیز کلیساهای خدا را چنین رسمی نیست: پولس با استفاده از اقتدار رسالت خود، به مسیحیان قرنتس می‌گوید که آهنگی دیگر ساز نکنند، به‌ویژه به این دلیل که دیگر کلیساهای خدا طبق حقیقت خدا عرف خود را اتخاذ کرده‌اند.

دستوراتی دربارهٔ عشای ربانی

۱. آیات (۱۷-۱۹) مقدمه‌ای برای مشکل

امّا در آنچه اینک به شما حکم می‌کنم، به هیچ روی تحسین‌تان نمی‌کنم، زیرا وقتی شما گرد ‌هم می‌آیید، به جای فایده باعث ضرر است. نخست اینکه می‌شنوم آنگاه که به‌عنوان کلیسا جمع می‌شوید، در میان شما جدایی‌ها روی می‌دهد، و این را تا اندازه‌ای باور می‌کنم. شکی نیست که تفرقه‌ها نیز باید در میان شما باشد تا بدین‌گونه آنانی که اصالت‌شان به ثبوت می‌رسد، در میان شما شناخته شوند

الف. وقتی شما گرد ‌هم می‌آیید، به جای فایده باعث ضرر است: پولس به نحوی برای مسیحیان قرنتس نوشت که امروزه نیز، اگر قرار بر نوشتن نامه‌ای به کلیساها بود، باز هم از همین لحن و کلام استفاده می‌کرد. وقتی شما گرد ‌هم می‌آیید، به جای فایده باعث ضرر است! آنها به‌خاطر خود دور هم جمع می‌شدند (امری که توسط بیشتر مسیحیان این روزگار با نافرمانی از عبرانیان ۲۵:۱۰ مورد غفلت قرار گرفته است)؛ اما متأسفانه، این جمع شدن به جای فایده باعث ضرر بود.

ب. در میان شما جدایی‌ها روی می‌دهد: بخش بزرگی از مشکل جماعت مسیحیان قرنتس این بود که جدایی‌هایی در میان آنها وجود داشت، چیزی که پولس شنیده بود و می‌توانست باور کند، با توجه به شناختی که از شخصیت مسیحیان قرنتس داشت.

یک) پولس قبلاً درباره جدایی‌ها در میان مسیحیان قرنتس در اول قرنتیان ۱۷-۱۰:۱ صحبت کرده بود. در آنجا رویکردش بیشتر الهیاتی بود. اینجا رویکردش عملی‌تر است، یعنی با مشکل نفاق در جمع مسیحیان قرنتس حینی برخورد می‌کند که در بین آنها خود را نشان می‌دهد.

ج. شکی نیست که تفرقه‌ها نیز باید در میان شما باشد: معمولاً تفرقه‌ها و جدایی‌ها را بین مسیحیان، چیزی جز یک مشکل نمی‌بینیم. اما پولس هدف خدا از اجازه دادن به این تفرقه‌ها را آشکار می کند: آنانی که اصالت‌شان به ثبوت می‌رسد، در میان شما شناخته شوند. خدا به تفرقه‌ها اجازه می‌دهد تا با گذشت زمان، کسانی که واقعاً متعلق به خدا هستند، مشهود شوند.

۲. آیات (۲۰-۲۲) رفتار بد مسیحیان قرنتس در وعدهٔ غذایی که با هم می‌خوردند.

زمانی که شما در یک جا گرد ‌هم می‌آیید، براستی برای خوردن شام خداوند نیست. زیرا هنگام صرف غذا، هر یک از شما بی‌آنکه منتظر دیگران باشد شام خودش را می‌خورد، به گونه‌ای که یکی گرسنه می‌ماند، در حالی که دیگری مست می‌شود. آیا خانه‌ها برای خوردن و نوشیدن ندارید؟ یا اینکه کلیسای خدا را خوار می‌شمارید و اشخاص بی‌چیز را شرمسار می‌سازید؟ به شما چه بگویم؟ آیا برای این کار تحسین‌تان کنم؟ به هیچ روی تحسین‌تان نخواهم کرد.

الف. زمانی که شما در یک جا گرد ‌هم می‌آیید: اینجا پولس به رسم کلیسای آن دوران برای ترکیب ضیافت و محبت (مثل غذایی مشترک) و شام خداوند، اشاره دارد.

یک) چون عیسی قیام ‌کرده اغلب با شاگردان غذا می‌خورد، برپایی شام خداوند و غذا خوردن آنها با هم، برای کلیسای اولیه عادی به نظر می‌آمد.

ب. هر یک از شما بی‌آنکه منتظر دیگران باشد شام خودش را می‌خورد، به گونه‌ای که یکی گرسنه می‌ماند، در حالی که دیگری مست می‌شود: متأسفانه مسیحیان قرنتس در وعده‌های غذایی مشترک خودخواهانه عمل می‌کردند. رفتار خودخواهانهٔ آنها در وعده غذایی مشترک، حُرمت شام خداوند را خدشه‌دار می‌کرد.

یک) شام خداوند در کلیسای مُدِرن معمولاً در جوی باوقار برگزار می‌شود. اما مسیحیان قرنتس از فرهنگی آمده بودند که پاگان‌ها (بت‌پرستان) معمولاً جهت حرمت نهادن ایزدان خود ضیافت و آیینی وحشیانه و آشوبگرانه‌ برگزار می‌کردند. به این دلیل است که برای مسیحیان قرنتس عجیب به نظر نمی‌رسید وقتی که در مراسم شام مشترک کلیسا مست بودند.

ج. هر یک از شما بی‌آنکه منتظر دیگران باشد شام خودش را می‌خورد، به گونه‌ای که یکی گرسنه می‌ماند: چرا بعضی‌ها بايد در مراسم شام مشترک کلیسا گرسنه بمانند؟ چون در میان مسیحیان قرنتس برخی ثروتمندتر از بقیه بودند و فقیران مورد بی‌توجهی قرار می‌گرفتند (اشخاص بی‌چیز را شرمسار می‌سازید).

یک) آن موقع، در وعده‌های غذایی رایج انتظار می‌رفت که «افراد طبقه بالا» غذای بهتر و بیشتری نسبت به «افراد طبقه پایین‌تر» دریافت کند. این رسم فرهنگی به کلیسا منتقل شد و مسیحیان واقعاً غذایشان را با یکدیگر شریک نمی‌شدند. در ضیافت آگاپه یا محبت برادرانه ثروتمندان غذای بیشتری می‌آوردند و فقرا غذای کمتری؛ اما در قرنتس آنها غذا را عادلانه به اشتراک نمی‌گذاشتند.

دو) فرهنگ باستانی، بسیار بیشتر از فرهنگ مدرن آمریکا، به شدت طبقاتی بود. این احترام به این تقسیمات طبقاتی بود که پولس را بسیار غمگین کرد.

سه) آیا خانه‌ها برای خوردن و نوشیدن ندارید؟ یا اینکه کلیسای خدا را خوار می‌شمارید: پیام پولس هم پرقدرت است و هم ساده، «اگر می‌خواهید خودخواهانه غذا بخورید یا بنوشید، این کار را در خانه انجام دهید!»

د. آیا برای این کار تحسین‌تان کنم؟ به هیچ روی تحسین‌تان نخواهم کرد: پولس با استفاده از تکرار جمله واضح می‌کند: من سه بار در این بخش کوتاه تکرار می‌کنم که شما را تحسین‌تان نخواهم کرد. رسول در این مرحله از مسیحیان قرنتیان خوشحال نیست.

۳. آیات (۲۳-۲۶) رفتار درست در شام خداوند (عشای ربانی)

زیرا من از خداوند یافتم آنچه را به شما نیز سپردم، که عیسای خداوند در شبی که او را تسلیم دشمن کردند، نان را گرفت و شکر نموده، پاره کرد و فرمود: «این است بدن من برای شما. این را به یاد من به جای آورید.» به همین‌سان، پس از شام، جام را گرفت و فرمود: «این جام، عهد‌جدید است در خون من. هر بار که از آن می‌نوشید، به یاد من چنین کنید.» زیرا هر گاه این نان را بخورید و از این جام بنوشید، مرگ خداوند را اعلام می‌کنید تا زمانی که بازآید.

الف. زیرا من از خداوند یافتم آنچه را به شما نیز سپردم: پولس این را از خودش نگفت، بلکه آن را از خداوند دریافت کرد. این کلام مستقیم از خود پروردگار یا از طریق دیگر رسولان رسید.

یک) «برخی فکر می‌کنند که پولس این موضوع را با مکاشفه‌ای آنی از سوی خداوند دریافت کرد… برخی دیگر فکر می‌کنند که او آن را از نوشته‌های لوقا برداشت کرده است (چون این کلمات از انجیل لوقا نقل قول شده‌اند)، برخی دیگر فکر می‌کنند که او آن را از برخی از رسولان دریافت کرده است. مسلم این است که او آن را از خداوند دریافت کرد، ولی چگونگی‌اش نامشخص است.» (پول)

ب. در شبی که او را تسلیم دشمن کردند: پولس هنگام به یادآوردنِ رخدادهای شب قبل از مصلوب شدن عیسی، به یاد می‌آورد که عیسی را قدرتی غیر اعدام نکرد بلکه یکی از همراهانش او را به دشمن تسلیم کرد.

ج. شکر نموده: در خداشناسی و در عرف کلیسا، شام خداوند اغلب به شام شکرگزاری نامیده می‌شود. این کلمه از عبارت یونانی باستان که برای تشکر استفاده می‌شود، آمده است.

د. پاره کرد و فرمود: هنگام برگزاری جلسهٔ عشای ربانی، پولس بر به یاد آوردن عیسی تأکید می‌کند، بر معنای مرگ خودش برای ما.

یک) به یاد داریم که شام آخر، در اصل غذای پِسَخ بود، عیسی به همراه شاگردان، بر اساس دستورات کتاب‌مقدس و سنت‌های یهودی، یاد رهایی بنی‌اسرائیل از مصر به سرزمین موعود را جشن گرفتند که در کتاب خروج ذکر شده بود.

دو) پاره کردن نان و نوشیدن شراب بخش‌های مهمی از جشن پِسَخ بود. عیسی این تصاویر و یادآوری‌های مهم خروج بنی‌اسرائیل از مصر را گرفت و معانی مرتبط با مرگ خودش بر صلیب را برای ما به آنها افزود.

ه. این است بدن من برای شما: با خوردن نان به ما یادآوری می‌شود تا بدن عیسی که برای ما پاره شد را فراموش نکنیم. وعدهٔ غذایی پِسَخ متشکل از نان ترش نشده، تهیه شده بدون مخمر است، چرا که مُخمر تصویری از گناه و فساد در کتاب‌مقدس است و به این دلیل که برای آماده شدن نان، مخمر نیاز به زمان برای اثر گذاشتن دارد و با عجله بنی‌اسرائیل برای ترک مصر، بنی‌اسرائیل هیچ‌وقت فرصتی برای ور آمدن خمیر نان نداشتند.

یک) نان بدون مخمر مورد استفاده در غذای پسَخ، خطوط و حفره‌هایی زغالی بر خود دارد که بعد از پخت به وجود می‌آیند و همچون «سوراخ» هستند. به همین شکل، بدن عیسی نیز برای ما پاره شد. او بدون گناه بود (همان‌طور که در نان مخمری نبود) و بر بدنش زخم‌هایی بود و نیزه بر آن فرو رفت (همان‌طور که بر نان حفره‌ای بود).

و. این جام، عهد‌جدید است در خون من: ما هنگام دریافت جام خوانده می‌شویم تا خون عیسی و عهدجدید را به‌خاطر بیاوریم. شام پِسَخ چند جام شراب داشت که هر یک عنوانی متفاوت داشتند. جامی که عیسی به آن اشاره کرد به جام نجات (بازخرید) معروف است و عیسی با خونش عهد‌جدید را که تغییردهندهٔ رابطهٔ ما با خداست، دوچندان تأیید کرد و به این طریق بر موضوع بازخرید شدن از بردگی در مصر چیزی افزود.

یک) چه انسانی می‌تواند جسارت داشته باشد که عهد‌جدیدی بین خدا و انسان به وجود آورد؟ اما اینجا، عیسی عهد‌جدیدی بنا می‌گذارد که با خون مهر و موم شده است، همان‌گونه که عهد‌عتیق با خون مهر و موم شده بود (خروج ۸:۲۴).

دو) عهد‌جدید دربارهٔ چه هست؟

• این عهد در مورد تبدیل درونی است که ما را از هر گناهی پاک می‌سازد:  تقصیر ایشان را خواهم آمرزید و گناهشان را دیگر به یاد نخواهم آورد (ارمیا ۳۴:۳۱).

• در مورد کلام خدا و ارادهٔ او در ماست: شریعت خود را در باطن ایشان خواهم نهاد و بر دلشان خواهم نگاشت (ارمیا ۳۳:۳۱).

• در مورد رابطهٔ جدید و نزدیک با خدا است:  من خدای ایشان خواهم بود و ایشان قوم من خواهند بود (ارمیا ۳۳:۳۱).

سه) ما به‌خاطر کاری که عیسی بر صلیب کرد، می‌توانیم رابطه‌ای مبنی بر عهد‌جدید با خدا داشته باشیم. ولی بسیاری از مسیحیان به نحوی زندگی می‌کنند که گویی تبدیل باطنی در آنها نیست. آنها به گونه‌ای زندگی می‌کنند که گویی طهارت از گناه در آنها نیست. آنها به گونه‌ای زندگی می‌کنند که گویی کلام و ارادهٔ خدا در دلشان نیست. آنها به گونه‌ای زندگی می‌کنند که گویی نه رابطهٔ جدید با خدا دارند و نه رابطهٔ نزدیکی.

ز. مرگ خداوند را اعلام می‌کنید تا زمانی که بازآید: شام خداوند به آنچه عیسی بر صلیب کرد، چشم دارد، همچنین منتظرِ آمدن عیسی و ضیافت عروسی آن بره نیز هست (مکاشفه ۹:۱۹).

یک) عیسی در متی ۲۹:۲۶ از انتظار مداوم خود برای روزی که با مردمش در آسمان جمع می‌شوند، صحبت کرد، روزی که شام بزرگ خداوند است.

چ. این نان را بخورید و از این جام بنوشید: ماهیت دقیق نان و جام شراب در مراسم عشای ربانی سرچشمهٔ جنجال‌های الهیاتی بزرگی بوده است.

یک) کلیسای کاتولیک روم نظریهٔ تبدل‌جوهر را باور دارد، طبق این تعلیم نان و شراب عیناً به بدن و خون عیسی مسیح تبدیل می‌شوند.

دو) مارتین لوتر به نظریهٔ هم‌گوهری باور داشت، به این شکل که نان همان نان باقی می‌ماند و شراب هم همان شراب، اما با ایمان و اعتقاد به اینکه بدن مسیح هستند. لوتر به دیدگاه کلیسای کاتولیک روم اعتقادی نداشت، اما از آن فراتر نرفت.

سه) جان کالوین باور داشت که حضور عیسی در نان و شراب واقعی است، اما تنها به شکلی روحانی، نه فیزیکی. زوینگلی می‌گفت که نان و شراب تنها نماد هستند و بیانگر بدن و خون عیسی. هنگامی که اصلاحگران سوئیسی این موضوع را با مارتین لوتر در ماربورگ مطرح کردند، مشاجرهٔ عظیمی درگرفت. لوتر بر نوعی حضور فیزیکی اصرار داشت، زیرا عیسی گفته بود که این بدن من است. لوتر بارها و بارها بر این تأکید کرد که بر رومیزیِ مخملی و ارغوانی به لاتین چنین نوشته شده است: Hoc est corpus meum یعنی «این است بدن من». زوینگلی در پاسخ می‌گوید: «عیسی همچنین گفت که من تاک هستم» و «دروازه» اما مقصود حرفش را می‌فهمیم. لوتر در این گفتمان پاسخ داد: نمی‌دانم، اما اگر مسیح به من بگوید فضله بخورم، این کار را می‌کنم چون می‌دانم برایم خوب است. لوتر در این مورد بسیار محکم بود، چون آن را مسئله اعتقاد به سخنان مسیح می‌دانست و فکر می‌کرد زوینگلی در حال به خطر انداختن آن است، در موردش گفت که او از روح دیگری (andere geist) است.

چهار) با توجه به کتاب‌مقدس، می‌توانیم بفهیم که نان و شراب تنها نماد نیستند، بلکه شمایل قدرتمندی برای مشارکت و ورود به شام خداوند در پِسَخ تازه هستند.

ک. مرگ خداوند را اعلام می‌کنید تا زمانی که بازآید: اعلام همان‌ کلمه‌ای است که در جای‌های دیگر به «موعظه» یا «بشارت» ترجمه می‌شوند. وقتی در مراسم عشای ربانی شرکت می‌کنیم، موعظه‌ای برای خود خدا، به شیطان و هم گروهایش و به دنيای تماشاگر می‌کنیم.

یک) «وقتی که نان را پاره می‌کنید و دل خود را در حضور او خاشع، چه وعظی را موعظه می‌کنید؟ اغلب دور میز شام خداوند، نان را می‌خوریم و مثل شاگردان می‌رویم و خارج از آن جمع، او را انکار می‌کنیم» (رِدپَت)

۴. آیات (۲۷-۲۸) چگونه خود را برای پذیرش شام خداوند آماده کنیم.

پس هر که به شیوه‌ای ناشایسته نان را بخورد و از جام خداوند بنوشد، مجرم نسبت به بدن و خون خداوند خواهد بود. امّا هر کس پیش از آنکه از نان بخورد و از جام بنوشد، خود را بیازماید.

الف. پس هر که به شیوه‌ای ناشایسته نان را بخورد و از جام خداوند بنوشد، مجرم نسبت به بدن و خون خداوند خواهد بود: پولس به مسیحیان قرنتس هشدار می‌دهد که با شام خداوند با حرمت رفتار کنند و آن را با روحیهٔ خودآزمایی دریافت نمایند. اگرچه، این جمله با این فکر نوشته نشد که خود را از سفرهٔ شام خداوند معاف بدانیم، بلکه ما را برای دریافت آن با دلی مناسب آماده می‌کند.

یک) نسخه کینگ‌جمیز از  اول قرنتیان ۲۷:۱۱ باعث برخی سوء‌ِبرداشتها شده است: پس هر که به شیوه‌ای ناشایسته نان را بخورد و از جام خداوند بنوشد، مجرم نسبت به بدن و خون خداوند خواهد بود. کلمهٔ ناشایسته باعث شده است که برخی از مسیحیان باور کنند که باید برای شرکت در عشای ربانی خود را «شایسته» سازند یا اگر گناه کرده باشند، شایسته نیستند که بیایند و به یاد بیاورند که عیسی بر روی صلیب برای آنها چه کرد.

دو) این سوءِبرداشتی جدی است چرا که اگر کسی نیاز به یادآوری کار عیسی بر بالای صلیب داشته باشد، آن شخص کسی است که گناه کرده! وقتی نادم می‌شویم گناه ما باید ما را به سمت نجات‌دهنده هدایت کند، نه اینکه ما را از او دور سازد. با این حال، اگر فردی ایماندار در گناه باشد و سرسختانه نادم نباشد، کاری که عیسی بر روی صلیب برای پاک کردن گناهش انجام داد را به سخره می‌گیرد.

سه) هرگز واقعاً نمی‌توانیم خودمان را «شایسته» آنچه عیسی برای ما بر صلیب انجام داد، بدانیم. او این کار را به‌خاطر محبت عظیمش انجام داد، نه به این دلیل که برخی از ما شایسته آن بودیم. وقتی که نان و جام شراب را می‌گیریم، نباید به زمین خیره بشویم یا برای رسیدن به نوعی احساس معنوی تلاش بکنیم. تنها باید دلِ خود را به سوی عیسی باز کنیم و حضورش را در خود، تشخیص دهیم و حس کنیم!

ب. هر کس پیش از آنکه از نان بخورد و از جام بنوشد: نویسندهٔ پیوریتن و مفسر کلام خدا، متیو پول استفاده از کلمهٔ نان و جام را مهم می‌داند «از این رو به نظر می‌رسد که نان و شراب، بر خلاف نظر کاتولیک‌ها، تبدل جوهر نمی‌یابد یا به عبارت دیگر هنگام شرکتِ اهل ایمان در سفرهٔ خداوند، نان و شراب عیناً به بدن و خون مسیح تبدیل نمی‌شوند.» (پول)

ج. خود را بیازماید: مجدداً نه در نمایشی بی‌مورد از تفتیش خودمان برای دیدن اینکه آیا شایستهٔ آنچه عیسی مسیح برای ما انجام داد، هستیم یا نه، بلکه در ارزیابی صادقانه برای دیدن اینکه آیا همان‌طور که ما در مراسم عشای ربانی شرکت می‌کنیم آیا او در مسیر جلال خدا قرار دارد.

یک) ایده واضح است: خود را بیازمایید، اما بعد بگذارید از آن نان بخورد و از آن جام بنوشد. ایده این نیست که مردم را از مراسم عشای ربانی دور کنید بلکه آنها را برای اجرای درست این کار آماده بکنید.

۵. آیات (۲۹-۳۲) نتایج بالقوه گناهکار بودن نسبت به خون و بدن خداوند.

زیرا هر که بدون تشخیصِ بدن بخورد و بنوشد، در واقع محکومیت خود را خورده و نوشیده است. از همین روست که بسیاری از شما ضعیف و بیمارند و شماری هم خفته‌اند. امّا اگر بر خود حکم می‌کردیم، بر ما حکم نمی‌شد. پس آنگاه که خداوند بر ما حکم می‌کند، تأدیب می‌شویم تا با دنیا محکوم نگردیم.

الف. هر که بدون تشخیصِ بدن بخورد و بنوشد:  رفتار نامحترمانه در شام خداوند، قوانین انضباطی خدا را به دنبال خواهد داشت؛ پس ما اگر بر خود حکم می‌کردیم، بر ما حکم نمی‌شد. اگر ما خود انضباط داشته باشیم، خداوند نیازی به اصلاح ما نخواهد داشت.

یک) کلمات «بدون تشخیصِ بدن» توسط کاتولیک‌های رومی برای حمایت از دیدگاه تبدل‌‌جوهر به کار گرفته می‌شوند. تفکر آنها چنین است: «قرنتیان متوجه نبودند که در واقع بدن و خون واقعی عیسی را دریافت می‌کنند و به همین دلیل محکوم بودند.» اما این بنیانی بی‌قوت است که ساختمانی عظیم بر آن ساخته شده است. به همان اندازه ساده و منطقی است که بدن خداوند را اشاره‌ای به خانوادهٔ کلیسایی ببینیم و این عدم احترام و محبت به خانواده کلیسایی بود که مشکلات خودخواهانه را در میان مسیحیان قرنتس به وجود آورد.

ب. از همین روست که بسیاری از شما ضعیف و بیمارند و شماری هم خفته‌اند:  این محکومیتی قابل توجه است. بدیهی است که در میان مسیحیان قرنتس برخی بیماری را تجربه کرده و برخی حتی بر اثر  قوانین تأدیبی خدا جان خود را از دست داده بودند.

یک) منظور پولس از خوردن و نوشیدن محکومت خود، محکومیت ابدی نبود، بلکه به محکومیت تأدیبی اشاره داشت. قبل از «محکومیت» حرف تعریف وجود ندارد. این محکومیت، آن محکومیت نیست. این محکومیتی نیست که قاضی برای مجرم تعیین می‌کند؛ بلکه تأدیب پدر برای فرزند نامطیع خود است.

دو( همان‌طور که در  اول یوحنا ۱۶:۵ ذکر شد، گناه منجر به مرگ وجود دارد و حنانیا و سفیره در اعمال ۵ به نظر نمونه‌ای از این مرگ هستند. ظاهراً ایماندار می‌تواند تا جایی گناه کند که خدا بفهمد بهتر است او را به خانه برگرداند، احتمالاً به این دلیل که به قدری شهادت خود را به خطر انداخته است که فقط باید به خانه نزد خدا بیاید.

سه) با این حال، قطعاً افراط است که فکر کنیم این موضوع در مورد مرگ نابهنگام هر ایماندار یا خودکشی فردی مسیحی و احتمالاً خطاکار، صادق است. زندگی ما در دست خداست و اگر مناسب ببیند که یکی از فرزندانش را به خانه بیاورد، نباید مشکلی باشد.

ج. خداوند بر ما حکم می‌کند، تأدیب می‌شویم تا با دنیا محکوم نگردیم: این موضوع روشن می‌کند که پولس می‌دانست هیچ‌ یک از مسیحیان قرنتس، حتی کسانی که بر اثر محکومیت تأدیبی خدا جان خود را از دست داده‌اند، نجات خود را از دست نداده‌اند. آنها تأدیب شدند تا با دنیا محکوم نگردند.

۶. آیات (۳۳-۳۴) خلاصه: چگونه باید در مراسم شام کلیسا باید عمل کنیم.

پس ای برادران من، چون برای خوردن گرد ‌هم می‌آیید، منتظر یکدیگر باشید. اگر کسی گرسنه است، در خانۀ خود غذا بخورد تا گرد ‌هم آمدن شما به محکومیت نینجامد. در خصوص سایر چیزها نیز چون نزدتان آمدم، دستورات لازم را خواهم داد.

الف. منتظر یکدیگر باشید: این فقط به معنای نزاکت داشتن نیست، این کار محبت را نسبت به دیگران نشان می‌دهد. اگر شما برای یکدیگر صبر کنید، آنگاه همه به اندازه کافی غذا برای خوردن خواهند داشت، به جای اینکه برخی پُرخوری بکنند و دیگران گرسنه به خانه برگردند.

ب. اگر کسی گرسنه است، در خانۀ خود غذا بخورد: در مراسم غذای کلیسا پرخوری نکنید، چرا که ممکن است به شخص دیگری به اندازه کافی غذا نرسد. اگر این همه گرسنه هستید، خانه غذا بخورید!

ج.  تا گرد ‌هم آمدن شما به محکومیت نینجامد: به‌خاطر این خودخواهی ساده، مسیحیان قرنتس محکومیت خدا را برای خود خریدند، فقط به‌خاطر غذا! پولس می‌خواهد همه چیز را جلوی چشم آنها قرار دهد و به آنها یادآوری کند که اصلاً ارزشش آن را ندارد.

د. در خصوص سایر چیزها نیز چون نزدتان آمدم، دستورات لازم را خواهم داد: پولس می‌دانست که او اينجا به تمام مسائل نپرداخته است و حرف‌های بیشتری برای گفتن وجود دارد، اما پولس آن را به زمان دیگری موکول کرد. مشتاق نیستید که آنچه پشت این سخنان است را بفهمید، مقصودش از سایر چیست؟