فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

باب ۱۰ اول قرنتیان ـ بت‌پرستی در گذشته و حال

نمونهٔ بد اسرائیل.

۱. آیات (۱-۵) اسراییل در کتاب خروج: متبارک به تجارب روحانی فراوان بودند و همچنان صلاحیت نداشتند.

زیرا ای برادران، نمی‌خواهم از این موضوع غافل باشید که پدران ما همه زیر ابر بودند و همه از میان دریا گذشتند. آنان همه در ابر و در دریا در پیوند با موسی تعمید یافتند، و همه همان خوراک روحانی را خوردند و همان آشامیدنی روحانی را نوشیدند؛ زیرا از آن صخرۀ روحانی می‌نوشیدند که از پِی می‌آمد، و آن صخره مسیح بود. با این همه، خدا از بیشتر آنان خرسند نبود، پس اجسادشان در سرتاسر بیابان پراکنده شد.

الف. زیرا ای برادران: اول قرنتیان باب ۱۰ ادامهٔ موضوعی است که در اول قرنتیان باب ۸ شروع شد و در باب ۹ ادامه یافت: مسیحیان قرنتس باید در مورد گوشتی که به بت‌ها تقدیم شده بود، چه فکر و عملی می‌داشتند؟

یک) پولس در اول قرنتیان باب ۸، دو اصل را عنوان کرد. اول اینکه بت واقعاً هیچ است و برای مسیحیان قرنتس که این اصل را درک می‌کردند خوب بود که با چنین آگاهی‌ای کارشان را انجام بدهند. دوم اینکه برای مسیحیان محبت، مهمتر از آگاهی است. بنابراین با اینکه ممکن است خوردن گوشت بخشیده شده به یک بت را برای خود مناسب «بدانم»، اگر این کار باعث لغزش برادر یا خواهرم بشود، این کار را نمی‌کنم، چون رسم محبت چنین نیست.

دو) پولس در اول قرنتیان باب ۹ نشان داد که دست کشیدن از «حقوق» چقدر برای مسیحیان مهم است. همان طور که خودش از «حق» خود دست کشید تا با موعظه خود از انجیل، حمایت گردد، برخی از مسیحیان قرنتس نیز گاهی باید از «حق» خود برای خوردن گوشت اهدا شده به بت‌ها بر اساس اصل محبت نسبت به برادر ضعیف‌تر دست بکشند. پولس در پایان باب ۹ نشان داد که یک مسیحی چگونه باید از برخی چیزها چشم‌پوشی کند، حتی چیزهای «خوب» تا مسابقه‌ای که خدا پیش رو ما قرار داد را بِبَرد، در غیر اینصورت در مسابقهٔ زندگی مسیحی واجد شرایط نخواهد بود (اول قرنتیان ۲۷:۹)

ب. نمی‌خواهم از این موضوع غافل باشید: پولس در مورد نیاز به نتیجه رساندن آنچه خدا در برابر ما قرار داده است، نوشت و گفت که چقدر خطرناک است که امری که مانع اتمام کارمان می‌شود را رها نکنیم. او اکنون از سرگذشت اسرائیل در خروج از مصر برای توصیف این اصل استفاده خواهد کرد.

ج. پدران ما: اسرائیل در خروج از مصر، برکات فراوانی داشت که باید به آنها فکر کنید.

یک) پدران ما همه زیر ابر بودند: ابر جلال شِخینا در طول سفر از مصر به سرزمین وعده بر اسرائیل سایه‌افکنده بود. در طول روز ابر آنها را از آفتاب سوزان حفظ می‌نمود، و در طول شب، همچون ستون آتش می‌سوخت. یادآور جلال و حضور مداوم خدا بود.

دو) همه در ابر و در دریا در پیوند با موسی تعمید یافتند: همهٔ بنی‌اسرائیل از دریای سرخ عبور کردند و قدرت باور نکردنی خدا را در باز نگه داشتن دیوارهای دریا دیدند تا بتوانند بر روی زمین خشک عبور کنند. سپس دیدند که خدا آب را برای غرق کردن ارتش مصر به جای خود برگرداند (خروج ۲۱:۱۴-۳۱). این نه فقط نمایشی شگفت‌انگیز از محبت و قدرت خدا، بلکه تصویری از غسل تعمید بود. با «عبور از آب»، همه اسرائیل بعنوان همراهان عیسی شناخته شدند، همان‌طور که یک مسیحی نیز با «عبور از آب»، همراه مسیح شناخته می‌شود (رومیان ۳:۶-۴).

سه) همه همان خوراک روحانی را خوردند و همان آشامیدنی روحانی را نوشیدند: تمام بنی‌اسرائیل با خوراک و نوشیدنی معجزه‌آسای خدا دوران بیابان را به سر بردند (خروج ۳۵:۱۶ و ۶:۱۷). این امر برای اسرائیل نشانهٔ محبت و قدرت خداست و دلالت بر خوراک و نوشیدنی روحانی‌ای دارد که هنگام شام خداوند دریافت می‌کنیم (اول قرنتیان ۲۳:۱۱-۲۶).

چهار) اسرائیل حتی نمونه‌های باستانی دو آیین مقدس مسیحی که تا به امروز نیز وجود دارد را داشتند: تعمید و عشای ربانی. کلمه آیین مقدس برای سوگند وفاداری سربازان لژیون (سپاه) روم به امپراتور خود به کار برده می‌شد. مسیحیان اولیه عشای ربانی و غسل تعمید را «سوگند وفاداری» به عیسی مسیح می‌دانستند.

پنج) از آن صخرۀ روحانی می‌نوشیدند که از پِی می‌آمد، و آن صخره مسیح بود: ‌اسرائیل حتی از حضور عیسی با خود در بیابان نیز برخوردار بود! در اینجا پولس صخره‌ای را معرفی می‌کند که از پی می‌آمد، پولس گفتمان خود را مبنی بر سنت خاخامی شکل می‌دهد که می‌گفت اسرائیل از همان صخره نوشید که در بیابان از پِی آنها می‌آمد. برخی از پژوهشگران امروزی بحث می‌کنند که گویی صخره به دنبال اسرائیل می‌رفت یا آب (همچون نهری) به دنبال اسرائیل بود. در هر صورت مقصود یکی است: عیسی مسیح در بیابان همراه اسرائیل حاضر بود و نیاز آنها را با معجزه تأمین می‌کرد. چه برکتی و چه امتیازی!

د. با این همه، خدا از بیشتر آنان خرسند نبود: اسرائیلیان با وجود این همه برکت و امتیازات روحانی، در بیابان خدا را خشنود نکردند. با توجه به همهٔ آن برکات، آنها باید با قدردانی خدا را خوشنود می‌کردند، اما این‌طور نبود.

یک) بیشتر آنان: این تقلیلی دردناک است. تنها دو نفر از نسل بالغ که مصر را ترک کردند به سرزمین وعده (یوشع و کالیب) آمدند. واقعاً بیشتر آنان!

ه. اجسادشان در سرتاسر بیابان پراکنده شد: ناخشنودیِ خدا از بنی‌اسرائیل مشخص بود، چون هرگز وارد سرزمین موعود نشدند، بلکه به جای آن در بیابان جان سپردند. با تمام برکات و تجربیات روحانی‌ای که داشتند، هرگز وارد جایی که خدا واقعاً برای آنها در نظر داشت، نشدند.

و. خدا از بیشتر آنان خرسند نبود: پولس به نکتهٔ مهمی اشاره می‌کند: مسیحیان قرنتس احتمالاً انواع آزادی‌ها را (مانند جشن گرفتن در معابد بت‌پرست، لغزاندن برادرانشان) داشتند و فکر می‌کردند به دلیل نعمت‌های گذشته و تجربه‌های معنوی (به‌ویژه غسل تعمید و عشای ربانی) «ایمن» هستند. ولی سپس پولس به آنها هشدار می‌دهد که مراقب باشند، چون همان‌طور که اسرائیل برکت یافته بود و تجربه‌های معنوی داشت، باز هلاک گشت، پس امکان این اتفاق برای برخی از مسیحیان قرنتس نیز وجود دارد!

یک) «گویی که قرنتیان فرض می‌کردند که شرکت در آیین و آداب انجیل، همچون تعمید و شام خداوند، نجات آنها را قطعی می‌سازد و اگر در ضیافات بت‌پرستان هم شرکت می‌کردند، و بت را هیچ می‌پنداشتند، خطری آنها را تهدید نمی‌کرد.» (کلارک)

۲. آیات (۶-۱۰) مانند اسرائیل نباشید.

حال، این رویدادها به وقوع پیوست تا نمونه‌هایی باشد برای ما، تا ما همچون آنان در پی بدی نباشیم. پس بت‌پرست مشوید، چنانکه بعضی از ایشان شدند؛ به گونه‌ای که نوشته شده است: «قوم به خوردن و نوشیدن نشستند و به جهت لَهو و لَعِب به پا خاستند. و نه به بی‌عفتی دست‌یازیم، چنانکه بعضی از ایشان کردند، و در یک روز بیست و سه هزار تن به هلاکت رسیدند. و نه مسیح را بیازماییم، چنانکه بعضی از آنان کردند و به وسیلۀ مارها کشته شدند. و نه شِکْوِه و شکایت کنید، چنانکه بعضی از ایشان کردند و هلاک‌کننده هلاکشان ساخت.

الف. این رویدادها به وقوع پیوست تا نمونه‌هایی باشد: می‌توانیم و باید از شکست اسرائیل در بیابان درس بگیریم. اسرائیل چگونه شکست خورد؟

ب. تا ما همچون آنان در پی بدی نباشیم: آنها به این علت شکست خوردند که نمی‌توانستند به خواسته‌های خود «نه» بگویند و بنابراین ما نباید همچون آنان در پی بدی باشیم. مسیحیان قرنتس که اصرار داشتند گوشت تقدیم شده به بت‌ها را بخورند، با اینکه می‌دانستند باعث انحراف مسیحیان دیگر به گناه می‌شود و نمی‌توانستند به آن «نه» بگویند. گفتند: «گوشتِ خیلی خوب است» یا «قیمتش خیلی خوب است»، اما به‌خاطر محبت به خدا و برادرشان نمی‌توانستند «نه» بگویند.

ج. بت‌پرست مشوید، چنانکه بعضی از ایشان شدند: اسرائیل نتوانست تمرکز خود را بر خدا حفظ کند و آنها شروع به بت‌پرستی کردند (مانند خروج ۱:۳۲-۶ و اعداد ۱:۲۵-۳) برخی از مسیحیان قرنتس نه تنها در ارتباط خود با بت‌ها بیش از حد نزدیک شدند؛ بلکه «دانش» و «حقوق» خود را نیز تبدیل به بت کردند.

د. نه به بی‌عفتی دست‌یازیم، چنانکه بعضی از ایشان کردند:  اسرائیل در بت‌پرستی خود تسلیم وسوسه به بی‌عفتی شد. به جهت لَهو و لَعِب به پا خاستند (به نقل از خروج ۳۲:۶) روشی شکیل برای اشاره به بی‌عفتی افسارگسیخته در میان قوم اسرائیل بود. می‌دانیم که مسیحیان قرنتس با بی‌عفتی مشکل داشتند (اول قرنتیان۱۸:۶-۲۰) و اینجا از مضمون بر می‌آید که به میل خودخواهانه برای خشنود کردن خودشان مربوط می‌شود، که به‌واسطهٔ اصرار آنها بر «حق» خود جهت خوردن گوشت تقدیم شده به بت‌ها، ابراز گشته است.

یک) فعلی که اینجا به لهو و لعب ترجمه شده، در زبان عبری به روابط جنسی اشاره دارد… و برداشت ما از این قسمت باید روابط جنسی گروهی باشد که بر اثر مُکسرات از خود بی‌خود می‌شوند.» (کول، در تفسیر خود در مورد کتاب خروج)

دو)  در یک روز بیست و سه هزار تن به هلاکت رسیدند: این عدد بیانگر مشکلاتی است. نقل قول از خروج ۶:۳۲ است و در خروج ۲۸:۳۲ گفته شده که در آن روز نزدیک سه هزار تن از قوم کشته شدند. شاید کتاب‌مقدس تعداد بیشتر مردگان را ثبت نکرده باشد و یا ۲۰ هزار زن بعد از حادثهٔ گوسالهٔ طلایی جان سپردند یا برخی فکر می‌کنند پولس به زمان دیگری اشاره دارد که بی‌عفتی باعث خشم خدا بر بنی‌اسرائیل شد (اعداد ۹:۲۵). در متن کتاب اعداد گفته می‌شود که ۲۴ هزار نفر بر اثر خشم خدا جان خود را از دست داده‌اند، اما شاید ۲۳ هزار نفر از آنها در یک روز جان خود را از دست داده باشند.

سه) «کتاب‌مقدس چه شگفت‌انگیز است، چرا که با فاصله‌ در طول ۱۵۰۰ ساله نوشته شد، وقتی که چنین نگاره‌ای غلط را هم می‌توانستند برای بی‌خطا بودن آن به کار گیرند!» (هاج)

ه. و نه مسیح را بیازماییم، چنانکه بعضی از آنان کردند و به وسیلۀ مارها کشته شدند. و نه شِکْوِه و شکایت کنید: کتاب اعداد ۴:۲۱-۹ این اتفاق را توصیف می‌کند که در آن خدا در پاسخ به شکایت مردم، مارهای آتشین را به میان آنها فرستاد. باز هم دل‌های شکوه‌گر آنها نشان داد که به فکر خودشان و نگران خواسته‌های خودشان هستند تا جلال خدا. مسائلی از همین دست باعث دردسر با مسیحیان قرنتس شد، چرا که از حق خود برای خوردن گوشت تقدیم شده به بت‌ها، نمی‌گذشتند تا از لغزش برادر خود جلوگیری کنند.

و. هلاک‌کننده هلاکشان ساخت: دلیل هشدار در اول قرنتیان ۱:۱۰-۵ به نظر میرسد باور مسیحیان قرنتس بود که فکر می‌کردند از هلاکت (به مانند هلاکت بنی‌اسرائیل) به دلیل تجربه‌ها و یا دستاوردهای روحانی گذشته در امان هستند. اما هشدار پولس به این معنی است: «اگر برای بنی اسرائیل اتفاق افتاد، می‌تواند برای شما نیز اتفاق بیفتد. مراقب باشید.»

یک) به نظر می‌رسد مسیحیان قرنتس موضوع خوردن گوشت و در نتیجه منحرف کردن برادرشان را مسئله‌ای «کوچک» می‌پنداشتند. پولس می‌خواهد بدانیم که این کار بیانگرِ دلی خودخواه و متکبر است، از همان نوعی که خدا آن را در میان بنی‌اسرائیل در بیابان نابود کرد. شاید نشانه‌ای جزئی باشد، ولی نشانه‌ای از بیماری خطرناک و جدی بود.

۳. آیات (۱۱-۱۳) خلاصهٔ درسی که می‌توان از اسرائیل گرفت: مقاومت کردن در برابر وسوسه.

این امور چون نمونه بر آنان واقع گردید و نوشته شد تا عبرتی باشد برای ما که در زمانی به سر می‌بریم که غایتِ همۀ اعصار تحقق یافته است. پس آن که گمان می‌کند استوار است، به‌هوش باشد که نیفتد! هیچ آزمایشی بر شما نیامده که مناسب بشر نباشد. و خدا امین است؛ او اجازه نمی‌دهد بیش از توان خود آزموده شوید، بلکه همراه آزمایش راه گریزی نیز فراهم می‌سازد تا تاب تحملش را داشته باشید.

الف. این امور چون نمونه بر آنان واقع گردید: چون برای ما که غایتِ همۀ اعصار تحقق یافته است، می‌توانیم و باید از نمونهٔ بد بنی‌اسرائیل عبرت بگیریم. و مسئولیت ما سنگین‌تر است، چون می‌توانیم از اشتباهات بنی‌اسرائیل درس بگیریم.

ب. پس آن که گمان می‌کند استوار است، به‌هوش باشد که نیفتد: مسیحیان قرنتس برای مقاومت در برابر وسوسه خودخواهی و تکبر، ابتدا باید بفهمند که آسیب‌پذیر هستند. کسی که گمان می‌کند استوار است در برابر وسوسه مراقب نیست، بنابراین ممکن است به‌راحتی بیافتد.

یک) وسوسه همانند صخره در بندر عمل می‌کند؛ هنگام جَزر، همه صخره را می‌بینند و از آن دوری می‌کنند. ولی استراتژی شیطان در وسوسه این است که آب را در حالت مَد قرار دهد تا خطر وسوسه به چشم دیده نشود. و سپس تلاش می‌کند شما را به صخره‌های پنهان بکوبد.

دو) «والاترین مقدسین هم زیر آسمان، اگر به خدا تکیه نکند و از دستورات الهی پیروی ننماید، قادر نخواهد بود که در برابر وسوسه مقاومت کند. او اگر این کار را متوقف بکند به ورطهٔ گناه سقوط خواهد کرد و آگاهی او تیره و دلش سخت خواهد شد.» (کلارک)

ج. هیچ آزمایشی بر شما نیامده که مناسب بشر نباشد: اغلب می‌خواهیم شرایطی که در آن وسوسه شدیم را «بسیار منحصر به فرد» و «استثنایی و خاص» بنامیم، اما خدا یادآوری می‌کند که وسوسه شدنِ ما منحصر به فرد نیست. بسیاری دیگر از مردان و زنان خدا با وسوسه یکسان یا مشابه روبه‌رو شده‌اند و قدرت را در خدا برای غلبه بر وسوسه یافته‌اند.

یک (دیگران در خداوند قدرت غلبه بر وسوسه‌ای مشابه یا حتی بدتر از آن را یافتند. پس شما هم می‌توانید به قوت عیسی و نه قوت خود، پیروزمند باشید. ما با قدرت عیسی با وسوسه می‌جنگیم، مثل دختری که توضیح داد هنگام وسوسهٔ شیطان بر درِ دل خود چه کرد: «عیسی را فرستادم تا در را باز کند و ببیند کیست. شیطان که عیسی را دید، گفت: «انگار اشتباه در زدم، ببخشید.»

 د. خدا امین است؛ او اجازه نمی‌دهد بیش از توان خود آزموده شوید: خدا وعده داده که بر تمام وسوسه‌هایی که به‌واسطهٔ دنیا، و توسط شیطان یا جسم وارد می‌شود، نظارت داشته باشد. او وعده داده که آنها را با توجه به تحمل ما محدود کند، مطابق با توان ما و حین اتکا بر او، نه توانایی ما حین اتکا بر خود.

یک) اگر خدا به شیطان اجازه بدهد، او ما را در یک دقیقه نابود می‌کند،  همان‌طور که می‌خواست ایوب (ایوب ۶:۱-۱۲) و پطرس (لوقا ۳۱:۲۲) را نابود کند، اما خدا به او اجازه نخواهد داد. مثل مادری که فرزندش را از قسمت شیرینی‌فروشی در فرشگاهی بزرگ دور نگه می‌دارد، چون می‌داند کودک توان تحمل وسوسه را ندارد، خدا نیز ما را از آنچه توانش را نداریم دور می‌دارد. ولی کاری که قادر به آن هستیم و نیستیم در طول سال‌ها تغییر می‌کند.

و. همراه آزمایش راه گریزی نیز فراهم می‌سازد تا تاب تحملش را داشته باشید: خدا وعده داده است که نه تنها وسوسه ما را محدود کند، بلکه در زمان‌های وسوسه راه گریزی نیز فراهم کند. او هرگز ما را مجبور نخواهد کرد که از آن راه گریز استفاده کنیم، اما راه گریز را در دسترس قرار خواهد داد. استفاده از راه گریزی که خدا فراهم کرده به ما بستگی دارد.

یک) راه گریز صرفاً «تسکین» از فشار وسوسه نیست که برخی از مردم با تسلیم شدن به وسوسه پیدا می‌کنند! اغلب راه اشتباهی است که برای تسکین از وسوسه استفاده می‌شود و اغلب بارها و بارها با همان وسوسه‌ها روبه‌رو خواهیم شد تا اینکه به شیطان و جسم نشان دهیم که تاب تحملش را داریم.

دو) بارکلی می‌گوید که کلمهٔ راه گریزی واقعاً کوره راهی کوهستانی است، توصیف لحظه‌ای است که ارتشی توسط دشمن محاصره شده و سپس ناگهان راه گریز به سوی نقطه‌ای امن می‌بیند. مانند کوره راهی کوهستانی، راه گریز لزوماً راه آسانی نیست.

ه. راه گریزی نیز فراهم می‌سازد: راه گریز ما را به جایی نمی‌برد که از همه وسوسه‌ها فرار کنیم (چون تنها آسمان چنین است). راه گریز ما را به جایی هدایت می‌کند که ممکن است تاب تحملش را داشته باشیم.

یک) به ما یادآوری می‌شود که خودِ وسوسه شدن، گناه نیست بلکه تسلیم وسوسه شدن یا بال و پر دادن به آن گناه است. وقتی وسوسه را تحمل می‌کنیم، شیطان اغلب ما را به‌خاطر وسوسه شدن محکوم می‌کند، اما این محکومیت از سمت شیطان است که برای مسیحی اهمیتی ندارد.

دو) پسری در فروشگاه کنار شکلات‌ها ایستاده بود و انگار که می‌خواهد مشتی از آنها را در جیب بگذارد و از فروشگاه بیرون برود. کارمند فروشگاه پسر را مدتی زیر نظر داشت و نهایتاً با او هم‌صحبت شد و گفت: «انگار می‌خواهی شکلات برداری.» پسر جواب داد «نه قربان، اشتباه می‌کنید. سعی می‌کنم که بر ندارم.» تا آن لحظه، تاب تحملش را داشت.

ارجاع به مسئلهٔ خوردن گوشت قربانی‌شده به بت‌ها: حکم غذا خوردن در رستوران معبد بت‌ها چگونه است؟

۱. آیهٔ (۱۴) دستور مشخص است: از بت‌پرستی بگریزید.

پس ای عزیزان، از بت‌پرستی بگریزید.

الف. پس ای عزیزان، از بت‌پرستی بگریزید: در زبان اصلی حرف تعریفی قبل از بت‌پرستی وجود دارد که عیناً بت‌پرستی را نشان می‌دهد. پولس به طور خاص به بت‌پرستی در معابد بت‌پرست‌ها اشاره می‌کند.

ب. از بت‌پرستی بگریزید: اگرچه مسیحیان قرنتس ممکن است، اجازهٔ خرید گوشت از قصابی معبد بت‌ها و طبخ آن در خانه‌های خود را داشته باشند، اما باید از بت‌پرستی در رابطه با استفاده از غذاخوری معبد دوری کنند. پولس با استفاده از نمونهٔ بنی‌اسرائیل و لغزش آنها به بت‌پرستی، به مسیحیان قرنتس می‌گوید که در شام‌هایی که در معبد بت‌پرستان سرو می‌شود، شرکت نکنند.

۲. آیات (۱۵-۲۲) دلیل: اتفاقاتی که در معبد بت‌پرستان رخ می‌دهد، به آن بی‌عیبی که به نظر می‌رسد، نیست.

با خردمندان سخن می‌گویم؛ خود دربارۀ آنچه می‌گویم قضاوت کنید. آیا جام برکت که به جهت آن شکر می‌گزاریم، شریک شدن در خون مسیح نیست؟ و آیا نانی که پاره می‌کنیم، شریک شدن در بدن مسیح نیست؟ از آنجا که نانْ یکی است، ما نیز که بسیاریم، یک بدن هستیم، زیرا همه از یک نان بهره می‌یابیم. قوم اسرائیل را بنگرید: آیا آنان که از قربانی‌ها می‌خوردند در مذبح شریک نمی‌شدند؟ آیا مقصودم این است که خوراکِ تقدیمی به بت چیزی است، یا اینکه بت چیزی است؟ نه، مقصود این است که قربانی‌های بت‌پرستان تقدیم دیوها می‌شود نه تقدیم خدا، و من نمی‌خواهم شما شریک دیوها باشید. نمی‌توانید هم از جام خداوند بنوشید هم از جام دیوها؛ نمی‌توانید هم از سفرۀ خداوند بهره یابید، هم از سفرۀ دیوها. آیا می‌خواهیم غیرت خداوند را برانگیزیم؟ آیا از او تواناتریم؟

الف. با خردمندان سخن می‌گویم: مسیحیان قرنتس خود را خردمند می‌دانستند، به همین خاطر پولس آنها را به چالش کشید. اگر آنها واقعاً عاقل هستند به آنچه اینجا می‌گوید، دقت می‌کردند.

ب. آیا جام برکت که به جهت آن شکر می‌گزاریم… آیا آنان که از قربانی‌ها می‌خوردند در مذبح شریک نمی‌شدند؟: نکتهٔ سخن پولس ممکن است برای ما مبهم به نظر برسد اما برای کسی که در آن فرهنگ باستانی زندگی می‌کرد، واضح بود. همان‌طور که عشای ربانی مسیحی از وحدت و یکی شدن با عیسی سخن می‌گوید، بنابراین ضیافت‌های بت‌پرستان که به جهت حرمت نهادن بت‌ها انجام می‌شد، حاکی از وحدت با شیاطین بود. غذا خوردن در ضیافت معبد بت‌ها به معنی شراکت در مذبح با بت‌ها بود.

یک) کلمهٔ شریک شدن همان کلمه (koinonia) است که در آیهٔ ۱۶ و ۲۰ از همین قسمت آمده است.

دو) با توجه به رسوم آن قسمت از دنیای باستان، غذا خوردن روی یک میز با کسی نشان‌دهندهٔ دوستی و همراهی با آن فرد است. از آنجا که نانْ یکی است، پس از یک بدن ساخته شده‌اید، چرا که هر دوی شما از یک غذا روی یک سفره بهره بردید. کسی که روی میز غذاخوری معبد بت‌پرستان، غذا می‌خورد به اندازه‌ای که به نظر می‌رسید بی‌گناه نبود.

سه) جام برکت آخرین جام استفاده شده در مراسم پِسَخ بود؛ این همان جامی بود که عیسی در شام آخر برکت داد و به‌عنوان «شریک شدن در خون من» تفسیر می‌شود. هنگامی که مسیحیان اولیه مراسم عشای ربانی را برگزار می‌کردند، از ارتباط آن با پِسَخ و با شام آخر عیسی با شاگردانش آگاه بودند.

ج. آیا مقصودم این است که خوراکِ تقدیمی به بت چیزی است، یا اینکه بت چیزی است؟مقصود این است که قربانی‌های بت‌پرستان تقدیم دیوها می‌شود: پولس قبلاً گفته بود در این جهان «بت چیزی نیست» (اول قرنتیان ۴:۸). آیا او اکنون می‌گوید که بت‌ها در واقع شیاطین هستند؟ نه. او می‌گوید ارواح شیطانی از بت‌پرستی برای فریب دادن و به بردگی گرفتن مردم بهره می‌برند. بت‌پرستان بدون آگاهی در عبادت خود شیاطین را جلال می‌دهند.

د. نمی‌توانید هم از سفرۀ خداوند بهره یابید، هم از سفرۀ دیوها: هنگامی که پولس از سفرهٔ خداوند سخن می‌گوید، از اصطلاحی متضاد با سفرهٔ وعده‌های غذایی بت‌های پاگان، استفاده می‌کند. دعوت‌نامهٔ باستانی به چنین وعده غذایی، این‌گونه بود «رئیس شما را به یک وعده غذایی سر سفره ارباب (خداوند) سِرآپیس در معبد سرآپیس دعوت کرده، فردا پانزدهم از ساعت نه به بعد.» اگر سر سفرهٔ خداوند شام خوردن، معنایی دارد، پس سر سفرهٔ دیوها غذا خوردن نیز معنا می‌دهد.

یک) کاتولیک‌های رومی از این متن برای تأیید ایدهٔ عشای ربانی به‌عنوان فدیه برای گناهان استفاده کرده‌اند. اما افراط است که بگوییم شام مسیحی (عشای ربانی) به‌خاطر مقایسه شدن با قربانی گذراندن بت‌پرستان و یهودیان، باید (طبق ادعایی که هنگام عشا مطرح می‌شود) قربانی یا فدیه باشد. تأکید و تشبیه بر وعدهٔ غذا بودن است، نه فدیه یا قربانی.

ه. احتمالاً پولس می‌خواست به دو ایده قرنتیان پاسخ دهد.

یک) مسیحیان قرنتس فکر می‌کردند: «از آنجا که بت واقعی نیست، مهم نیست که ما چه می‌خوریم و مهم نیست که آنرا کجا می‌خوریم.» پولس در موافقت با این که بت به خودی خود چیزی نیست پاسخ داد (اول قرنتیان ۴:۸). اما حالا توضیح می‌دهد که دیوها از غفلت و پرستش خودجویانه سود می‌برند.

دو) مسیحیان قرنتس چنین فکر می‌کردند: «تا زمانی که ما بر سر سفره خداوند شرکت کنیم، در او در امان هستیم.» پولس پاسخ می‌دهد که آنها با همراهی با بت‌ها، سفرهٔ خداوند را بی‌آبرو کردند.

و. می‌خواهیم غیرت خداوند را برانگیزیم؟: همراهی ناخواستهٔ برخی از مسیحیان قرنتس با شیاطین با شرکت در شام معابد بت‌ها، غیرت خداوند را تحریک خواهد کرد. تمام عبادت ما حق اوست و حق دارد از ما ناراحت بشود اگر با شیاطین همراهی بکنیم.

یک) مهم نیست که مسیحیان قرنتس قصد پرستش شیاطین را با شرکت در جشن‌های معبد بت‌ها نداشتند. اگر مردی دستش را به روی آتش بگذارد، مهم نیست که قصد سوختن خودش را داشته باشد یا نه، او قطعاً می‌سوزد.

دو) اگر مردی با یک زن قرار بگذارد و رابطهٔ آنها جدی بشود، اگر همان نوع رابطه را با زن دیگری شروع بکند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ زن اول چه فکری خواهد کرد؟ مرد نمی‌تواند به‌سادگی بگوید: «خُب، من هنوز به تو توجه می‌کنم!»

ز. آیا از او تواناتریم: مسیحیان قرنتس مدعی بودند، اجازهٔ غذا خوردن در معابد بت‌ها را دارند، چون خود را مسیحیانی پرقوت می‌دانستند، اما آیا قوی‌تر از خدا هستند؟

بازگشت به خوردن گوشت تقدیم شده به بت‌ها: اگر همان گوشت را جای دیگری بخوریم چطور؟

۱. آیات (۲۳-۲۴) اصلی که می‌توانید آن را توسعه دهید: فقط از چیزی که ضرر دارد، دوری نکنید، بلکه به دنبال چیزهای خوب باشید.

«همه چیز جایز است» -امّا همه چیز مفید نیست. «همه چیز رواست» -امّا همه چیز سازنده نیست. هیچ‌کس در پی نفع خود نباشد، بلکه نفع دیگران را بجوید.

الف. «همه چیز جایز است» -امّا همه چیز مفید نیست: مسیحیان قرنتس بر «حقوق» و «دانش» خود تمرکز کردند و تنها یک سؤال پرسیدند: «چه آسیبی به من وارد می‌کند؟» آنها به جای اینکه فقط این سؤال را بپرسند، باید می‌پرسیدند: «این برای من چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟»

یک) فقط به این دلیل که چیزی جایز است به این معنا نیست که مفید است. قرنتیان به دنبال چیزهای مفید و یا چیزهایی سازنده نبودند. اساساً به جای اینکه بخواهند تا آنجا که می‌توانستند با عیسی همراهی بکنند، می‌خواستند بدانند که چقدر می‌توانند از او دور شوند و هنوز مسیحی باشند. این رویکرد اشتباه است!

ب. هیچ‌کس در پی نفع خود نباشد، بلکه نفع دیگران را بجوید: همان‌طور که مسیحیان قرنتس این سؤال را پرسیدند که «چه آسیبی به من وارد می‌کند» در نظر نداشتند که چگونه اعمالشان به دیگران آسیب رسانده است.

یک) فقط به‌خاطر اينکه چیزی برای من خوب است، بدان معنا نيست که بايد اين کار را بکنم. «حقوق» خودم یا آنچه را که برای خود مجاز می‌دانم، استانداردهایی نیستند که به کمک آنها در مورد رفتارم قضاوت می‌کنم. من باید در نظر داشته باشم که چه کارهای خوبی می‌توانم نسبت به برادران و خواهران خود در عیسی انجام دهم.

۲. آیات (۲۵-۳۰) راهنمای کاربردی

هر گوشتی را که در قصابخانه می‌فروشند، بدون نظر به وجدان بخورید، زیرا «زمین و هرآنچه در آن است از آنِ خداوند است.» اگر شخصی بی‌ایمان شما را به صرف غذا دعوت می‌کند و شما نیز مایل به رفتن هستید، هرآنچه در برابرتان می‌گذارد بدون نظر به وجدان بخورید، مگر اینکه کسی به شما بگوید: «این گوشت به بت‌ها تقدیم شده است.» تنها در این صورت، به‌خاطر کسی که این را به شما گفت و به‌خاطر وجدان، از آن مخورید -البته مقصودم وجدان آن شخص است نه وجدان شما. زیرا چرا باید وجدان شخصی دیگر بر آزادی من حکم کند؟ اگر خوراکی را با شکرگزاری می‌خورم، چرا باید به‌خاطر آنچه خدا را برای آن شکر می‌گویم، محکومم کنند؟

الف. هر گوشتی را که در قصابخانه می‌فروشند: پولس با توجه به آنچه در اول قرنتیان ۲۰:۱۰-۲۱ گفته است، چگونه می‌تواند چنین حرفی بزند (در اول آیات ۲۰ و ۱ چنین می‌گوید: نه، مقصود این است که قربانی‌های بت‌پرستان تقدیم دیوها می‌شود نه تقدیم خدا، و من نمی‌خواهم شما شریک دیوها باشید. نمی‌توانید هم از جام خداوند بنوشید هم از جام دیوها؛ نمی‌توانید هم از سفرۀ خداوند بهره یابید، هم از سفرۀ دیوها). فقط به این دلیل که خود گوشت توسط دیوها «آلوده» نشده است و در نتیجه می‌تواند خورده شود. هشدارهای پولس در اول قرنتیان ۱۵:۱۰-۲۲ به جو شراکت با شیاطین در معبد بت‌ها ارتباط دارد که قرار شد از آن اجتناب شود، نه خود غذا.

یک) قربانی‌ها (گوشت تقدیمی به بت‌ها) هنگامی که در بازار فروخته می‌شدند، آن وجه مذهبی خود را از دست می‌داندند، از این رو خوردن گوشت تقدیمی به بت‌ها بر میزی شخصی روا بود.

ب. بدون نظر به وجدان بخورید: در قصابی مقداری از گوشت‌ها قربانی بت‌ها بود و برخی از آنها نبود. پولس می‌گوید: «اگر قرار نیست در فضای معبد بت‌ها حضور داشته باشید، خود گوشت مهم نیست. سؤالی نپرسید و مشکلی برای شما نیست.»

یک) این جمله معطوف به آن دسته از مسیحیان قرنتس بود که به بت‌ها خو کرده بودند…و وجدانشان ضعیف است و مُلَوث می‌شود (اول قرنتیان ۷:۸). پولس می‌گوید: در این مورد سؤالی نپرسید!

دو) اگر یکی از برادران با وجدان ضعیف به اعتراض بگوید: «صبر کن! این گوشت برای بت قربانی شده است؟ پولس با این نقل قول کردن این آیه از مزامیر پاسخ می‌دهد، زمین و هرآنچه در آن است، از آن خداوند است (مزمور ۱:۲۴) گاو هنگامی که زنده بود و راه می‌رفت، متعلق به خداوند بود و حالا که بر زغال است و در حال کباب شدن، با متعلق به خداوند است! موضوع غذا نبود، بلکه جو بت‌پرستانه بود.

سه) این نقل‌قول از مزامیر ۱:۲۴ به‌عنوان برکت یهودی هنگام غذا به کار می‌رفت. پولس می‌گوید که برای این غذا نیز کاربرد دارد.

ج. اگر شخصی بی‌ایمان شما را به صرف غذا دعوت می‌کند و شما نیز مایل به رفتن هستید، هرآنچه در برابرتان می‌گذارد بدون نظر به وجدان بخورید: اگر فرد بی‌ایمانی شما را به شام دعوت می‌کند با او در مورد گوشت وارد بحث نشوید. نپرس و خود را اذيت نکن.

یک) توجه کنید که پولس معاشرت با غیر مسیحیان را ممنوع نمی‌کند، او تنها غذاخوردن در معابد بت‌ها را ممنوع می‌کند.

د. اینکه کسی به شما بگوید: «این گوشت به بت‌ها تقدیم شده است.» تنها در این صورت، به‌خاطر کسی که این را به شما گفت و به‌خاطر وجدان، از آن مخورید: پولس اینجا موقعیتی را در ذهن دارد که به فردی ایماندار در مورد غذایی که میزبان غیرایماندارش تهیه دیده هشدار داده می‌شود یا در مورد غذایی که میزبانی مسیحی با باور نسبت به وجود بت‌ها تهیه دیده است. در این مورد، مشخص است که شخص فکر می‌کند خوردن گوشت تقدیم شده به بت‌ها برای مسیحیان غلط است، پس به‌خاطر وجدان، از آن نخورید، نه وجدان خود، بلکه وجدان دیگری.

ه. اگر خوراکی را با شکرگزاری می‌خورم -در صورتی که بتوانم با وجدانی آسوده بخورم و به وجدان کسی توهین نکنم- چرا باید محکومم کنند؟ چون خود غذا مسئله‌ای نیست، کسی نباید مسیحی دیگر را محکوم کند که می‌تواند غذای تقدیم شده به بت‌ها را بخورد، تا وقتی که پا روی وجدان خود یا دیگری نگذارند.

یک) ممکن است به نظر برسد که حرف‌های پولس متناقض است، اما حرف‌هایش با توجه به یک اصل، هم‌سو هستند: اختیار با رعایت حدود محبت.

۳. آیات (۳۱-۳۳) جملهٔ پایانی: همه را برای جلال خدا بکنید.

پس هر چه می‌کنید، خواه خوردن، خواه نوشیدن و خواه هر کار دیگر، همه را برای جلال خدا بکنید. هیچ‌کس را آزرده‌خاطر مسازید، چه یهودیان، چه یونانیان و چه کلیسای خدا را، همان‌گونه که من نیز می‌کوشم تا همه را به هر نحو که می‌توانم خشنود سازم. زیرا در پی نفع خود نیستم، بلکه نفع بسیاری را می‌جویم، تا نجات یابند.

الف. همه را برای جلال خدا بکنید: هدفِ ما در زندگی این نیست که ببینیم از زیر بار چه مقدار گناه می‌توانیم شانه خالی کنیم و هنوز مسیحی بمانیم؛ بلکه هدف این است که خدا را جلال بدهیم. اگر مسیحی اهل قرنتس این اصل را از ابتدا گوشهٔ ذهن حفظ می‌کردند، چقدر همه چیز آسان‌تر می‌شد!

ب. هیچ‌کس را آزرده‌خاطر مسازید: آزرده خاطر کردن نوعی از لغزاندن و گمراه کردن شخص به سوی گناه است. پولس می‌گوید هیچ یک از رفتار ما نباید دیگری را به گناه تشویق کند.

یک) پولس دربارهٔ آزرده خاطر کردن وجه شریعت‌گرایی در دیگران سخن نمی‌گوید، موضوعی که بی‌پروا در مورد آن سخن می‌گفت (غلاطیان ۱۱:۵-۱۲).

ج. خواستهٔ پولس این بود که همه نجات یابند. بیش از آنچه که تصورش را می‌کنیم، بی‌اخلاقی در زندگی مسیحیان به بی‌توجهی به گمشدگان (نجات‌نیافتگان) ارتباط دارد. نگرانی پولس نفع خودش نبود، بلکه نجات یافتن همه بود.