فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
اعمال باب ۱۳ – اولین سفرخدمتی پولس
برنابا و سولس توسط روحالقدس فرخوانده و فرستاده شدند.
۱. آیۀ (۱) اعضای کلیسای انطاکیه
در کلیسایی که در اَنطاکیه بود، انبیا و معلّمانی چند بودند: برنابا، شَمعون معروف به نیجِر، لوکیوسِ قیرَوانی، مَنائِن که برادرخواندۀ هیرودیسِ حاکم بود و سولُس.
الف. در کلیسایی که در اَنطاکیه بود: در اعمال ۲۵:۱۵ دریافتیم که برنابا، سولس و یوحنای مرقس برای رساندن کمکها و هدایای کلیسای اورشلیم، به کلیسای انطاکیه رفته بودند (اعمال ۲۷:۱۱-۳۰). سولس و برنابا مانند شَمعون معروف به نیجِر، لوکیوسِ قیرَوانی و مَنائِن از معلمین و انبیای آن کلیسا بوند.
ب. شَمعون معروف به نیجِر: از آنجایی که نیجر یعنی، سیاه، به نظر میرسد او یک سیاهپوست آفریقایی در میان جماعت ایمانداران انطاکیه بود و احتمالاً همان شمعونی بود که صلیب عیسی را حمل کرد (لوقا ۲۶:۲۳).
یک) هیرودیس و منائن با هم بزرگ شده بودند، اما هرکدام به راهی متفاوت از دیگری رفت. یکی از آنها یحیای تعمیددهنده را به قتل رساند و جلسۀ محاکمۀ عیسی را قبل از مصلوب شدن، رهبری کرد و دیگری یک مسیحی شد، یک رهبر فعال در اجتماع ایمانداران انطاکیه.
۲. آیۀ (۲) روحالقدس، برنابا و سولس را فراخواند.
هنگامی که ایشان در عبادت خداوند و روزه به سر میبردند، روحالقدس گفت: «برنابا و سولُس را برای من جدا سازید، به جهت کاری که ایشان را بدان فرا خواندهام.»
الف. هنگامی که ایشان در عبادت خداوند و روزه به سر میبردند: این بخشی از اتفاقی بود که در جماعت انطاکیه رخ داد. قطعاً برنابا و دیگران جماعت را خدمت میکردند و جماعت نیز یکدیگر را خدمت میکردند و با این وجود همۀ آنها خداوند را خدمت میکردند.
یک) اولین کار هر خادم خدا، خدمت به خداوند است. آنها در انجام این کار، خدمت کاهنان در عهدجدید را بهجای میآورند، یعنی بدنهای خود را بهعنوان قربانیان زنده تقدیم میکنند (رومیان ۱:۱۲). خدمت خداوند به مفهوم انجام کاری است که خدا را خشنود میسازد و او را حرمت میدارد -پرستش، ستایش، دعا، گوش دادن و حرمت خدا.
دو) «کلمهای که در اینجا عبادت (پرستش یا خدمت) ترجمه شده است، در نسخۀ سپتواجنت (LXX) برای اشاره به خدمت کاهنان و لاویان در معبد به کار رفته است.» (ویلیامز)
ب. ایشان در عبادت خداوند و روزه به سر میبردند: از آنجایی که قسمتی از خدمت (عبادت) خداوند، روزه است. میتوان تصور کرد، آنها روزه گرفتند، زیرا احساس میکردند نیاز دارند خدا را به روشی خاص بجویند.
یک) با توجه به متن توصیف شده در متن، میتوان نتیجه گرفت احتمالاً آنها برای انتشار انجیل در سراسر زمین، خدا را میطلبیدند.
دو) اگر اینطور در نظر بگیریم که آنها برای نیاز جهان به عیسی دعا کردند و روزه گرفتند، آنگاه میتوانیم ببینیم خدا چطور به دعای آنان پاسخ داد -با استفاده از خود آنان. خدا اغلب اوقات به همین روش عمل میکند، یعنی با فرستادن آنانی که در قلب خود برای دعا کردن، بار دارند.
سه) بسیاری میخواهند در کار خداوند، «در صندلی عقب» بشینند و تمایل دارند بگویند «من برای این موضوع خاص بار دارم، ولی تو باید آن کار را انجام دهی.» اما معمولاً خدا کسانی را میفرستد که نسبت به انجام خدمتی بار دارند.
ج. روحالقدس گفت: از آنجایی که آنها خدا را خدمت میکردند، خدا نیز با آنان صحبت میکرد. این یک کلام خواندگی بود که سولس و برنابا را برای کاری خاص هدایت کرد.
د. روحالقدس گفت: میتوان تصور کرد این خواندگی، از طریق خدمت انبیا در کلیسای انطاکیه، اعلام شد، البته ممکن است از طریق شهادت درونی روحالقدس نیز انجام شده باشد.
یک) «من حتی برای یک لحظه هم نمیتوانم تصور کنم که همۀ جماعت این صدا را شنیدند. این یک اشتباهی است که اغلب پیش میآید. ما معمولاً سعی میکنیم برای شنیدن صدای خدا به حالت خلسه فرو رویم و بعد از آن تصور میکنیم صدای خدا را شنیدیم!” (مورگان)
ه. برای من جدا سازید: قبل از آنکه پولس و برنابا بتوانند کار قابل توجهی برای خدا انجام دهند، باید برای او جدا میشدند. شما نیز اگر میخواهید برای خدا، جدا شوید باید خود را از چیزهای دیگر جدا کنید.
یک) تا زمانی که نتوانید به چیزهایی که شما را از خواندگی خدا دور میسازد، «نه» بگویید، نمیتوانید به خواندگی خدا «بله» بگویید.
و. برنابا و سولُس را برای من جدا سازید: لازم به ذکر است که آن دو مردی که برای خدمت رسالت خوانده شدند -همانطور که میدانیم- با استعدادترین و قابلترین افراد در میان آن جماعت بودند.
ز. به جهت کاری که ایشان را بدان فرا خواندهام: خدا برای برنابا و سولس کاری خاص داشت. پولس بعدها در افسسیان ۱۰:۲ مینویسد: «زیرا ساختۀ دست خداییم، و در مسیحْ عیسی آفریده شدهایم تا کارهای نیک انجام دهیم، کارهایی که خدا از پیش مهیا کرد تا در آنها گام برداریم.» در اینجا نیز خدا سولس و برنابا را برای اینگونه کارهای نیک فراخواند.
یک) خواندگی که خدا برای زندگی پولس داشت در اعمال ۱۵:۹-۱۶ به او آشکار شده بود، ولی خداوند به حَنانیا گفت: «برو، زیرا که این مرد ظرف برگزیدۀ من است تا نام مرا نزد غیریهودیان و پادشاهانشان و قوم اسرائیل ببرد. من به او نشان خواهم داد که بهخاطر نام من چه مشقتها باید بر خود هموار کند.» این یک احساس نبود، بلکه یک خواندگی جدی برای یک خدمت جدی بود.
ح. برای من جدا سازید: خدا به او یک زمانبندی داد -اکنون. قبلاً خدا از طریق حنانیا به پولس گفته بود که خواندگی او چیست، اما زمان آن را مشخص نکرده بود. در اینجا خدا به او میگوید بدون هیچ تأخیری برو.
۳. آیۀ (۳) فرستادن سولس و برنابا
آنگاه، پس از روزه و دعا، دست بر آن دو نهاده، ایشان را روانۀ سفر کردند.
الف. پس از روزه و دعا: آنها سولس و برنابا را با دعا و روزه فرستادند. همۀ این کار به خداوند وابسته بود و روزه و دعا نیز بیانگر این وابستگی بود.
ب. دست بر آن دو نهاده: دستگذاری یک شروع رسمی برای این کار بود. قطعاً برنابا و سولس از قبل برای این خدمت منصوب شده بودند، اما اکنون به بخش متفاوتی از خدمت خود وارد شده بودند.
ج. ایشان را روانۀ سفر کردند: توجه داشته باشید که کلیسای انطاکیه سولس و برنابا را برای این کار فرستاد. آنها این رسولان را با حمایت و دلگرمی خاصی فرستادند. همانطور که میدانیم این اتفاق هرگز قبلاً در تاریخ کلیسا رخ نداده بود. بسیاری از افراد به «مأموریتهای اتفاقی» میرفتند (مانند اعمال ۴:۸ و ۱۹:۱۱)، اما هرگز تلاشی از پیش تعیین شده و سازماندهی شده برای پیروزی قوم خدا مانند این، وجود نداشته است.
یک) آنها توسط کلیسای انطاکیه فرستاده شدند، بسیار معتقدند این اولین تلاش خدمتی کلیسا بوده است.
دو) به نظر میرسد آنها این کار را بدون هیچگونه گزارش رسمی، بررسی جمعیتی، آمار بازاریابی و کارهایی از این قبیل انجام دادند. برنابا و سولس بدون هیچ یک از این اطلاعات فرستاده شدند، آنها فقط خواندگی و قدرت روحالقدس را با خود داشتند.
خدمت در شهرهای سلوکیه، سلامیس و پافوس
۱. آیۀ (۴) قدم اول: سلوکیه
بدین قرار، آن دو که از جانب روحالقدس فرستاده شده بودند، به سِلوکیه رفتند و از آنجا از راه دریا به قپرس رسیدند.
الف. بدین قرار، آن دو که از جانب روحالقدس فرستاده شده بودند: ایمانداران کلیسای انطاکیه، سولس و برنابا را فرستادند، اما موضوع مهمتر این است که روحالقدس آنها را فرستاد. هر گروهی از مسیحیان میتواند شخص یا اشخاصی را بفرستد، اما روحالقدس آنها را نمیفرستد و در نتیجه خدمت آنها مؤثر واقع نخواهد شد.
ب. به سِلوکیه رفتند: در مورد جزئیات کار آنها در سلوکیه چیز زیادی گفته نشده است. سلوکیه، شهری در نزدیکی انطاکیه بود. امکان دارد سولس و برنابا فقط به دلیل اینکه آن شهر به انطاکیه نزدیک بود، به آنجا رفتند، اما نمیتوان تصور کرد که آنها در آن شهر هیچ خدمتی انجام نداده باشند.
یک) از آنجایی که سلوکیه از انطاکیه دور نبود، در آنجا نیز یک کلیسای بزرگ وجود داشت. بهراحتی میتوان تصور کرد که گروهی از ایمانداران مسیحی در آن شهر بودند.
۲. آیۀ (۵) در جزیرۀ قپرس: شهر سلامیس در نواحی شرقی
چون وارد سَلامیس شدند، در کنیسههای یهود به کلام خدا موعظه کردند. یوحنا نیز در خدمت ایشان بود.
الف. چون وارد سَلامیس شدند: گفته نشده است که چرا آنها ابتدا به قبرس رفتند، اما میدانیم برنابا در جزیره قبرس بزرگ شده بود (اعمال ۳۶:۴).
ب. در کنیسههای یهود به کلام خدا موعظه کردند: رسم یهود بر این بود که در کنیسه به روی همه یهودیان باز باشد و در جلسات روز سبت از هر مرد تعلیم دیده دعوت میشد برای حاضرین در کنیسه صحبت کند و همین رسم، فرصتهای بسیاری برای برنابا و سولس فراهم میکرد.
ج. یوحنا نیز در خدمت ایشان بود: این شخص با نام یوحنای مرقس نیز شناخته میشد و در اعمال ۲۵:۱۲ نام او ذکر شده است. او در این سفر همراه برنابا و سولس بود و همان شخصی است که بعدها انجیل خود را نوشت.
یک) مرقس یک همراه ارزشمند برای سولس و برنابا بود. او در اورشلیم بزرگ شده بود و شاهد عینی بسیاری از وقایع در زندگی عیسی بود و میتوانست آنها را با قدرت خاصی به سولس و برنابا و افراد دیگری که اعمال عیسی را موعظه میکردند ربط بدهد.
۳. آیاتِ (۶-۷) ملاقات با والی رومی در پافوس
آنان سرتاسر جزیره را درنَوَردیدند تا به پافوس رسیدند. در آنجا به فردی یهودی به نام بارْیِشوعَ برخوردند که جادوگر و نبی دروغین بود. او از دوستان «سِرگیوس پولسِ» والی بود. والی که مردی خردمند بود، برنابا و سولُس را به حضور فرا خواند، زیرا میخواست کلام خدا را بشنود.
الف. پافوس: این شهر در کنارۀ غربی قبرس واقع شده بود و فساد اخلاقی آن شهر زبانزد بود. سولس و برنابا در آنجا با ترکیبی از تاریکی روحانی و فساد اخلاقی روبرو بودند که این تاریکی و فساد در میان جهان بتپرست امپراتوری روم امری رایج بود.
یک) «پافوس در پرستش ونوس، الهۀ عشق (خدای رابطۀ جنسی) بسیار شهرت داشت.» (بارکلی) «آتاناسیوس در مذهب خود، شهوت را به خدا تبدیل کرده بود. هیچ مرد و زنی نمیتوانست به حرم ونوس نزدیک شود مگر آنکه ذهن و شخصیتی فاسد داشته باشد.» (اسپرجن)
ب. «سِرگیوس پولسِ» والی: او شخص مهمی بود. یک والی رومی نسبت به همۀ مناطق تحت حاکمیت خود مسئول بود و به مجلس سنای روم باید پاسخگو میبود.
یک) «همۀ نواحی روم به دو سطح تقسیم شده بود، مناطقی که به نیروی نظامی نیاز داشت و مناطقی که به نیروی نظامی نیاز نداشت که توسط سنا اداره میشد و توسط والیان فرمانروایی میشد، در حالیکه مناطقی که به نیروی نظامی نیاز داشتند توسط امپراطور اداره میشدند.» (ویلیامز)
دو) «ویلیامز رامسی گزارش میکند که در نسخ خطی و طومارها نام سرگیوس پولس یافت شده است که تأیید میکند او و همۀ اعضای خانوادهاش مسیحی شده بودند.» (هیوز)
ج. برنابا و سولُس را به حضور فرا خواند، زیرا میخواست کلام خدا را بشنود: هنگامی که آنان در پافوس در حال خدمت بودند (احتمالاً با همان شیوۀ قدیمی یعنی رفتن به کنیسه و اعلام کلام عیسی)، ناگهان دری غیرمنتظره به روی آنها باز شد -والی میخواست کلام خدا را بشنود.
۴. آیاتِ (۸-۱۲) مقاومتِ عِلیمای جادوگر
امّا عِلیمای جادوگر -که ترجمۀ نامش چنین است– به مخالفت با ایشان برخاست و کوشید والی را از ایمان آوردن، بازدارد. در این هنگام سولُس، که پولس نیز نامیده میشد، پر از روحالقدس شده، بدو چشم دوخت و گفت: «ای فرزند ابلیس، ای دشمن هر پارسایی، که پر از مکر و فریبی! چرا از کج کردن راههای راست خداوند بازنمیایستی؟ بدان که دست خداوند بر ضد توست. اکنون کور خواهی شد و تا مدتی قادر به دیدن آفتاب نخواهی بود.» در دَم، مه و تاریکی او را فرو گرفت، و دور زده کسی را میجُست که دستش را بگیرد و راه را به او بنماید. چون والی این واقعه را دید، ایمان آورد، زیرا از تعلیمی که دربارۀ خداوند میدادند در شگفت شده بود.
الف. امّا عِلیمای جادوگر -که ترجمۀ نامش چنین است: شخصی به نام علیما به مخالفت با پولس پرداخت. نام واقعی او باریشوع بود (اعمال ۶:۱۳) که معنی نام او «پسر عیسی» بود و لوقا نتوانست در اینجا او را به این نام بخواند. این علیما (به نوعی مشاور والی بود) و تلاش میکرد خدمات برنابا و سولس را خنثی سازد.
یک) ما نباید از مخالفتها، غافلگیر و یا متزلزل شویم. «هرگاه به یک موفقیت بسیار بزرگی دست مییابیم، هم درهای باز و هم مصیبتها بر ما هجوم میآورند. اگر هیچ مصیبتی نباشد، آنگاه باید بترسید و نسبت به حقیقت موفقیت خود نگران شوید. یک پسربچه بدون وزش باد نمیتواند بادبادک خود را به پرواز درآورد، بلکه باید بادهای مخالف شروع به وزیدن کنند تا او بتواند بادبادک خود را به حرکت درآورد.» (اسپرجن)
ب. در این هنگام سولُس، که پولس نیز نامیده میشد: برای مردم آن زمان بسیار رایج بود که چندین نام با معانی یکسان، اما مطابق با فرهنگها و زبانهای رایج آن زمان باشد. قطعاً نام یهودی پولس یعنی شائول از نام اولین پادشاه اسرائیل گرفته شده بود و نام رومی او (پولس) به معنی «کوچک» تلفظی مشابه شائول داشت.
یک) «پدر سولس، برای فرزندش یک نام رومی و یک نام لاتین انتخاب کرد، زیرا او شهروند رومی بود و از همۀ حقوق این شهروندی در امپراتوری روم برخوردار بود. این کودک از همان طفولیت دو نام داشت. وقتی پدر میخواست او را صدا کند میگفت: «پولس (شائول)، پولس»، اما وقتی بچههای یونانی که با او بازی میکردند و میخواستند او را صدا کنند، میگفتند: «سولس، سولس!» (لنسکی)
ج. پر از روحالقدس شده بدو چشم دوخت و گفت: «ای فرزند ابلیس، ای دشمن هر پارسایی، که پر از مکر و فریبی!: پولس از تشخیص روحانی استفاده کرد و عطای ایمان خود را به کار گرفت، سپس علیما را سرزنش کرده و داوری خدا را بر او اعلام کرد (اکنون کور خواهی شد).
یک) وقتی علیما نابینا شد، احتمالاً پولس تجربۀ خود با خدا را به یاد آورد. او نیز در مسیر دمشق در زمان ایمان آوردن به مسیح با نابینایی به چالش کشیده شد (اعمال ۹:۹). قطعاً آنانی که به مخالفت با خداوند اصرار میورزند، در نابینایی روحانی به سر میبرند، بنابراین خدا به علیما، نابینایی جسمانی داد تا با نابینایی روحانیاش هماهنگ شود. متأسفانه، هرگز گفته نشد که علیما نیز مانند پولس توبه کرد.
د. چون … ایمان آورد: برخورد پولس با علیما بسیار جدی بود، زیرا موضوع ابدیت والی در میان بود.
یک) اگر کسی بخواهد اقدام به خودکشی روحانی کند، این موضوع به خودش ربط دارد؛ اما هرگز حق ندارد دیگران را به این کار تشویق کند. اگر شما میخواهید تسلیم شوید و اجازه دهید در قلبتان نسبت به خدا تلخی رشد کند، این انتخاب خودتان است؛ اما کشاندن شخص دیگری به همراه خود، چه با کلامتان چه با الگو شدن برای او، گناه بسیار سنگینی است.
دو) «سختترین کلمات کتابمقدس چه در عهدجدید و چه در عهدعتیق، درمورد آنانی است که بین انسانها و حقیقت میایستند، یعنی آنانی که بین انسانها و خدا مانع میشوند… قلبی که نسبت به سرگیوس پولس محبت دارد، با خشم و جدّیت با علیمای جادوگر سخن میگوید.» (مورگان)
ه. چون والی این واقعه را دید: میتوانیم بگوییم، در میان چیزهای بسیاری که وجود داشت، والی برخی چیزها را در علیما دید و برخی چیزها را در پولس.
یک) او دلیری پولس را دید. او اینجا یک مرد کاملاً قاطع بود. والی دلیری ایمان پولس و غیرت در ایستادگی برای اعتقاداتش را دید.
دو) او نتیجۀ گناه علیما را دید، نابینایی جسمانی که هماهنگ با نابینایی روحانی او بود. وقتی میبینیم که گناه چه مشکلاتی برای افراد بوجود میآورد، آنگاه مشتاقانهتر میتوانیم خدا را پیروی کنیم.
و. از تعلیمی که دربارۀ خداوند میدادند در شگفت شده بود: همانطور که معجزۀ نابینایی ناگهانی علیما شگفتانگیز بود، خبر خوشی که والی از پولس شنید نیز شگفتانگیر بود، حتی میتوان گفت شگفتانگیزتر بود. او از تعلیم دربارۀ خداوند بسیار در شگفت بود (از آموزۀ عطای فیض خداوند به انسان در عیسی، از طریق صلیب) و نه از معجزهای که در مقابل چشمانش به انجام رسیده بود.
۵. آیۀ (۱۳) از پافوس به پِرجه
آنگاه پولس و همراهانش از راه دریا از پافوس به پِرجۀ پامفیلیه رفتند. امّا در آنجا یوحنا از ایشان جدا شد و به اورشلیم بازگشت.
الف. آنگاه پولس و همراهانش از راه دریا: در اینجا گروه خدمتی بهعنوان «پولس و همراهانش» معرفی شده است. کمی قبل در اعمال ۷:۱۳ این گروه بهعنوان «برنابا و سولس» توصیف شده بودند. این امر گواهی بر رهبری شایستۀ پولس میباشد.
ب. به پِرجۀ پامفیلیه رفتند: آنها این جزیرۀ قپرس را ترک کردند و به سوی پرجه در سرزمین ترکیۀ امروزی حرکت کردند.
ج. امّا در آنجا یوحنا از ایشان جدا شد و به اورشلیم بازگشت: دقیقاً نمیدانیم که چرا یوحنای مرقس به منزل خود در اورشلیم بازگشت. شاید احساس غربت میکرد. شاید هم از خطرات این سفر کوهستانی میترسید. شاید هم از اینکه در تیم پسرعمویش برنابا و سولس بود ناراضی بود (اعمال ۲۵:۱۲). شاید هم اعتمادش را به دلیل ضعف جسمانی پولس از دست داده بود (مطابق غلاطیان ۱۳:۴).
یک) همانطور که در اعمال ۳۶:۱۵-۴۱ آشکار شده است، پولس از اینکه مرقس آنها را ترک کرده بود، ناخشنود بود و تقریباً اعتماد خود را به او برای مشارکت در خدمت از دست داده بود. این موضوع به ما یاداوری میکند حتی مردان بزرگ و روحانی مانند آنان که کارهای عظیمی انجام میدادند نیز با یکدیگر دچار اختلاف و مشکل میشوند.
موعظه در پیسیدیۀ انطاکیه
۱. آیاتِ (۱۴-۱۵) رسم دعوت در کنیسه به پولس فرصت موعظۀ عیسی مسیح را داد.
آنها از پِرجه گذشتند و به اَنطاکیۀ پیسیدیه رسیدند. در روز شَبّات، به کنیسه درآمدند و نشستند. پس از تلاوت تورات و کتب پیامبران، رهبرانِ کنیسه نزد ایشان فرستادند و گفتند: «برادران، اگر پند و اندرزی برای مردم دارید، بگویید.»
الف. آنها از پِرجه گذشتند و به اَنطاکیۀ پیسیدیه رسیدند: پیسیدیه یک شهر ساحلی و بندری بود که کشتیها از پافوس به سمت پایتخت میرفتند. انطاکیۀ پیسیدیه در حدود ۱۳۵ مایلی (۲۲۰ کیلومتری) دریا بود. این منطقۀ اصلی بهعنوان غلاطیه شناخته میشد که پولس بعدها نامهای به کلیساهای این شهر نوشت.
یک) «انطاکیۀ پیسیدیه در کوههایی به ارتفاع ۳۶۰۰ فوت (۱۰۹ کیلومتر) واقع شده بود. از آنجایی که پولس در رسالۀ غلاطیان اشاره میکند که در آن زمان دچار ضعف جسمانی شده بود. برخی محققین بر این عقیده هستند که پولس هنگامی که در دشتهای ساحلی پَست پامیفیله زندگی میکرد بیماری خاصی گرفته بود، شاید هم به مالاریا مبتلا شده بود و گروه خود را به دلیل اینکه آب و هوای کوهستان سالمتر است تحت فشار قرار داده بود» (بویس).
ب. در روز شَبّات، به کنیسه درآمدند و نشستند. پس از تلاوت تورات و کتب پیامبران، رهبرانِ کنیسه نزد ایشان فرستادند: در قرن اول، خدمت کنیسه، نظمی کلی داشت. دعاهای کلی در آنجا انجام میشد و سپس تورات (پنج کتاب اول عهدعتیق) را مطالعه میکردند، سپس به تلاوت کتب پیامبران میپرداختند. سپس اگر شخص آموزش دیدهای در میان جمع حاضر باشد، او را دعوت میکردند درمورد آیاتی که مطالعه شده، صحبت کند.
ج. برادران، اگر پند و اندرزی برای مردم دارید، بگویید: رهبران کنیسه برطبق آداب و رسوم خود، از پولس دعوت کردند که صحبت کند و او از این موضوع خوشحال بود.
۲. آیاتِ (۱۶-۲۳) پولس موعظۀ خود را در کنیسه شروع کرد و توضیح داد چطور کار خدا در تاریخ به سوی عیسی هدایت میشود.
پولس ایستاد و با دست اشاره کرده، گفت: «ای مردان اسرائیلی و ای غیریهودیانِ خداترس، گوش فرا دهید! خدای قوم اسرائیل، پدران ما را برگزید و قوم ما را در زمان غربتشان در مصر سرافراز ساخت و با قدرتی عظیم آنها را از آن سرزمین به در آورد، و قریب به چهل سال رفتارشان را در بیابان تحمل کرد. او هفت قوم را که در کنعان بودند، نابود ساخت و سرزمینشان را به قوم خود به میراث داد. این همه حدود چهارصد و پنجاه سال به طول انجامید. «پس از آن، تا زمان سموئیل نبی، خدا داوران بدیشان داد. آنگاه پادشاهی خواستند و خدا شائول، پسر قِیس، از قبیلۀ بِنیامین را به ایشان داد، که چهل سال حکومت کرد. پس از برداشتن شائول، داوود را برانگیخت تا شاه ایشان گردد، و بر او چنین گواهی داد: «داوود پسر یَسا را دلخواه خویش یافتم؛ او خواستِ مرا به طور کامل به جا خواهد آورد.» از نسل همین مرد، خدا طبق وعدۀ خود، نجاتدهنده یعنی عیسی را برای اسرائیل فرستاد.»
الف. ای مردان اسرائیلی و ای غیریهودیانِ خداترس: پولس خطاب به هر دو گروه که بهطور معمول در روز سبّت در کنیسه حضور داشتند، سخن میگوید: هم یهودیان و هم غیریهودیانی که مذهب یهود را پذیرفته بودند، اما بهطور کامل آیین یهود را بهجای نمیآوردند.
ب. خدا طبق وعدۀ خود، نجاتدهنده یعنی عیسی را برای اسرائیل فرستاد: پولس در این بازبینی از تاریخ اسرائیل به وقایع مهم اشاره میکند -او وقایع مربوط به پدران اسرائیل، رهایی از مصر، سرگردانی در بیابان، پیروزی بر کنعان، دوران داوران و انتصاب پادشاهان را بازگو میکند- که همۀ اینها به سوی عیسی هدایت میشدند.
یک) این بازبینی تاریخ اسرائیل، نشان میدهد خدا برای تاریخ نقشه دارد و ما نیاز داریم با آن نقشه ارتباط پیدا کنیم. عیسی هدف تاریخ است و از آنجایی که ما در عیسی هستیم پس در جهت نقشۀ عظیم نجات در حرکت هستیم.
۳. آیاتِ (۲۴-۲۹) پولس با استفاده از نمونۀ یحیای تعمیددهنده و حاکمین یهودی، نشان میدهد که افراد چطور عیسی را میپذیرند و یا انکار میکنند.
«پیش از آمدن عیسی، یحیی تعمیدِ توبه را به همۀ مردم اسرائیل موعظه میکرد. چون یحیی دورِ خود را به پایان میرسانید، گفت: مرا که میپندارید؟ من او نیستم؛ بلکه او پس از من میآید و من حتی شایسته نیستم بند کفشش را بگشایم. ای برادران، ای فرزندان ابراهیم، و ای غیریهودیانِ خداترس که در اینجا حضور دارید! این پیامِ نجات برای ما فرستاده شده است. مردم اورشلیم و بزرگان ایشان عیسی را نشناختند و با این حال با محکوم کردنش، گفتههای پیامبران را که هر شَبّات تلاوت میشود، تحقق بخشیدند. آنها با اینکه هیچ علتی برای مجازات مرگ نیافتند، از پیلاتُس خواستند او را بکشد. و چون تمام آنچه را که دربارهاش نوشته شده بود، به انجام رساندند، او را از صلیب پایین آورده، به قبر سپردند.»
الف. چون یحیی دورِ خود را به پایان میرسانید: یحیای تعمیددهنده به روشی صحیح به عیسی پاسخ داد. اوقلبهای دیگران را برای عیسی آماده کرد و عیسی را همانطوری دید که حقیقتاً بود. یحیی میدانست عیسی از همه بزرگتر است. او میدانست عیسی بزرگتر از یک معلم است؛ او خداوند است که باید به او پاسخ دهیم.
یک) و من حتی شایسته نیستم بند کفشش را بگشایم: این جمله نشان میدهد که یحیی میدانست عیسی از او بسیار بزرگتر است. در آن زمان، هرگز غیرعادی نبود که یک معلم بزرگ، شاگردانی داشته باشد که از او پیروی کنند و انتظار میرفت که این شاگردان استاد خود را به شیوههای مختلف خدمت کنند و گاهی اوقات این رسم، مورد سوءاستفاده قرار میگرفت. رابیهای یهودی آداب خاصی بنا کرده بودند که از طریق آنها یک معلم میتوانست با شاگردان خود بدرفتاری کند و یا آنها را تحقیر کند، مثلاً معلم میتوانست از شاگرد خود انتظار داشته باشد بند کفشهایش را ببندد، این یک رفتار تحقیرآمیز بود که معلمان با شاگردان خود داشتند. در اینجا یحیی تأکید میکند که او حتی شایستگی ندارد بند کفشهای عیسی را ببندد.
ب. مردم اورشلیم و بزرگان ایشان عیسی را نشناختند: آنانی که کتابمقدس را نمیدانستند عیسی را انکار کردند و او را به پیلاتس سپردند تا اعدام کند. این امر درمورد آنانی که در اورشلیم زندگی میکردند و یا حتی بزرگان یهود، صدق میکرد. بنابراین عیسی اعدام و در قبر گذاشته شد
ج. او را از صلیب پایین آورده: پولس این خواندگی صلیب را از تثنیه ۲۱: ۲۲-۲۳ گرفته بود. در این متن گفته شده است شخصی که بر دار آویخته شود (مصلوب شود)، ملعون خداوند است. پولس میخواست با استفاده از این آیه، چنین مفهومی را برساند که عیسی لعن شد تا ما بتوانیم برکت یابیم (غلاطیان ۱۳:۳).
۴. آیاتِ (۳۰-۳۷) پولس رستاخیز عیسی را موعظه کرد.
امّا خدا وی را از مردگان برخیزانید. و آنان که با او از جلیل به اورشلیم آمده بودند، روزهای بسیار او را دیدند و اکنون نیز نزد قوم ما شاهدان اویند. «اکنون ما به شما بشارت میدهیم که خدا آنچه را که به پدران ما وعده داده بود، با برخیزانیدن عیسی، برای ما که فرزندان ایشانیم وفا کرد. همانگونه که در مزمور دوّم نوشته شده:
تو پسر من هستی؛
امروز، من تو را مولود ساختهام.
و خدا او را از مردگان برخیزانید تا هرگز فساد نبیند، چنانکه آمده است:
برکات مقدّس و مطمئنی را
که به داوود وعده داده شده،
به شما خواهم بخشید.
و بر همین مبنا در جای دیگر گفته شده که:
نخواهی گذاشت سرسپردۀ تو
فساد ببیند.
و امّا داوود پس از آنکه به ارادۀ خدا مردمان عصر خویش را خدمت کرد، بخفت و به پدران خود پیوسته، فساد را دید. ولی آن کس که خدا برخیزانید، فساد را ندید.
الف. امّا خدا: این عبارت شگفتانگیز است. انسان برای کشتن خدا، همۀ تلاش خود را به کار گرفت، حتی او را به قتل رساند –امّا خدا از گناه و سرکشی انسان عظیمتر است، عیسی از قبر برخاست و بر گناه و مرگ پیروز شد.
ب. امّا خدا وی را از مردگان برخیزانید: در اینجا، حقیقت بهسادگی بیان شده است. با این حال، باز هم شاهدین عینی برای این اتفاق ارائه شد (آنان که با او از جلیل به اورشلیم آمده بودند، روزهای بسیار او را دیدند).
یک) نباید تأکیدی که در این قسمت از موعظۀ پولس بر این وقایع، وجود دارد را نادیده بگیریم؛ همین تأکید نشان میدهد این موضوع بهسادگی ممکن است مورد غفلت قرار بگیرد. او بر وقایعی که رخ داده است متمرکز است و نه بر فلسفه یا حتی الاهیات. «مسیحیت یک فلسفۀ محض یا مجموعهای از اخلاقیات نیست، بلکه مسیحیت شامل فلسفه و اخلاقیات نیز میشود. اساس مسیحیت، اعلام حقیقت کاری است که خدا برای انسان به انجام رسانید.» (بویس)
ج. خدا آنچه را که به پدران ما وعده داده بود، با برخیزانیدن عیسی، برای ما که فرزندان ایشانیم وفا کرد: سپس پولس حقیقت قیام عیسی را بیان کرد. این رستاخیز بدین مفهوم است که عیسی حقیقتاً پسر یگانۀ خدا است (مزمور ۷:۲) و ثابت میکند که او در همۀ ابعاد حتی در کار و صلیب خود نیز قدوس بود (مزمور ۱۰:۱۶).
۵. آیاتِ (۳۸-۴۱) پولس با ذکر یک هشدار و یک وعده به بیان حقیقت وجود عیسی و کار او برای انسان میپردازد.
پس، ای برادران، بدانید آمرزش گناهانی که بهواسطۀ همین شخص فراهم آمده است، به شما اعلام میشود. اکنون هر که ایمان بیاورد، بهواسطۀ او پارسا شمرده میشود در هرآنچه نتوانستید بهواسطۀ شریعت موسی پارسا شمرده شوید. مراقب باشید این نوشتۀ کتب پیامبران بر سر شما نیاید که میگوید:
«بنگرید، ای استهزاگران،
حیرت کنید و هلاک شوید،
زیرا در ایام شما کاری میکنم،
که هرچند آن را به شما بازگویند
هرگز باور نخواهید کرد.»
الف. بدانید آمرزش گناهانی که بهواسطۀ همین شخص فراهم آمده است: وعدهای که خدا به بشر داده این است که بهخاطر عیسی و کاری که او انجام داده است، آمرزش گناهان ما بهطور رایگان فراهم شده است و میتوان بهواسطۀ او پارسا شمرده شد در هر آنچه که نمیتوانستید بهواسطۀ شریعت موسی پارسا شمرده شوید.
یک) ما هرگز خودمان نمیتوانستیم در حضور خدا پارسا باشیم. اما خدا به اندازۀ انسان خود را پایین آورد و ضعفهای انسان را به خود پذیرفت تا جلال رستگاری خود را به ما ببخشد، پس بهسادگی میتوان گفت: «زیرا به فیض و از راه ایمان نجات یافتهاید -و این از خودتان نیست، بلکه عطای خداست- و نه از اعمال، تا هیچکس نتواند به خود ببالد» (افسسیان ۲: ۹-۸).
دو) برخی از پذیرش رستگاری عیسی در نهان خانۀ قلب خود امتناع میکنند، زیرا آنها رستگاری و نجاتی را میخواهند که خودشان آن را ساخته باشند -و یا خودشان آن را بهدست آورند.
سه) پولس چند ماه بعد، به کلیساهای غلاطیه رسالهای نوشت با همین مضمون یعنی پارسایی توسط فیض خدا و نه حفظ شریعت.
ب. اکنون هر که ایمان بیاورد، بهواسطۀ او پارسا شمرده میشود: عیسی نه تنها گناهان ما را میآمرزد، بلکه از طریق او پارسا شمرده میشویم. بخشش از بدهی گناهان و پارسایی در حضور خداوند.
ج. مراقب باشید: این هشداری است که اگر ما عیسی و کار او را با همۀ وجود نپذیریم، هلاک خواهیم شد. در این هشدار، پولس متنی از حَبقوق درمورد داوری اورشلیم نقل قول میکند. اگر خدا آنان را قضاوت کرد، بنابراین آنانی را هم که نجات از طریق عیسی را رد میکنند نیز قضاوت خواهد کرد.
یک) «اگرچه در دوران فیض عظیم زندگی میکنیم، اما خدا همچنین خدای قضاوت عظیم میباشد و اگر گناهی توسط کار عیسی کفاره داده نشود، خدا آن را مجازات میکند.» (بویس)
دو) برخی از مفسرین بر این موضوع انتقاد میکنند که پولس در اینجا بسیار شبیه پطرس در روز پنتیکاست موعظه کرد. این یک انتقاد عجیب است. این امر نشان میدهد که پولس و پطرس یک انجیل را موعظه میکنند، یعنی همان انجیلی که پانزده سال قبل در پنتیکاست موعظه شد، به ما نیز همان انجیل موعظه شد.
سه) برخی شباهتهای بین موعظۀ پولس در اینجا و موعظۀ استیفان در اعمال ۷ را ذکر میکنند. این همان موعظهای است که پولس نیز وقتی از نام عیسی متنفر بود، شنید. شاید این موعظۀ اولین شهید کلیسا بعد از اینکه اعدام او را رهبری کرد، همچنان در گوش او طنینانداز بود.
واکنش به موعظۀ پیسیدیۀ انطاکیه
۱. آیاتِ (۴۲-۴۳) بسیاری از افراد، هم یهود و هم غیریهود از پیغام پولس شگفت زده شدند.
چون پولس و برنابا از کنیسه بیرون میرفتند، مردم از آنها استدعا کردند که شَبّات آینده نیز در این باره با ایشان سخن بگویند. پس از اینکه جماعتْ کنیسه را ترک کردند، بسیاری از یهودیان و اشخاص خداپرست که به یهودیت گرویده بودند، از پی پولس و برنابا به راه افتادند. آن دو با این گروه سخن گفتند و آنها را به پایداری در فیض خدا ترغیب کردند.
الف. چون پولس و برنابا از کنیسه بیرون میرفتند، مردم از آنها استدعا کردند که شَبّات آینده نیز در این باره با ایشان سخن بگویند: هم یهودیان و هم غیریهودیان واکنشی مثبت به آنها نشان دادند و البته لوقا به پاسخی عظیمتر از سوی غیریهودیان اشاره میکند.
یک) ما باید فرض کنیم که بسیاری از آنها به دو دلیل ایمان آوردند:
· اول بهخاطر اینکه بسیاری از یهودیان و اشخاص خداپرست که به یهودیت گرویده بودند، از پی پولس و برنابا به راه افتادند. اشتیاق آنان به پیغام انجیل ادامه یافت.
· دوم، بهخاطر اینکه پولس و برنابا آنها را به پایداری در فیض خدا ترغیب کردند. منظور این است که آنان شروع به اعتماد به فیض خداوند کرده بودند.
ب. آنها را به پایداری در فیض خدا ترغیب کردند: پایداری در فیض به اندازۀ ایمان آوردن به فیض مهم است. ما نباید هرگز اصل پایداری در رابطه با خدا را ترک کنیم. بسیاری تصور میکنند فیض فقط برای شروع زندگی مسیحی مهم است، اما خداوند میخواهد ما در فیض بهعنوان اساس زندگی در او پایدار بمانیم.
۲. آیاتِ (۴۴-۴۵) در شبّات بعد، حسد باعث ایجاد مخالفتها شد.
شَبّات بعد، بهتقریب، تمامی مردم شهر گرد آمدند تا کلام خداوند را بشنوند. امّا یهودیان چون ازدحام مردم را دیدند، از حسد پر شدند و با بیحرمتی به مخالفت با سخنان پولس برخاستند.
الف. شَبّات بعد، به تقریب، تمامی مردم شهر گرد آمدند تا کلام خداوند را بشنوند: به راحتی میتوان این صحنه را به تصویر کشید. در شبّات بعد همۀ شهر برای شنیدن انجیل از پولس آماده بودند.
یک) «در زمان ما، انسانها از اطلاعات لبریز شدهاند. ما رادیو، تلویزیون، روزنامه، مجلات و اینترنت را در دسترس داریم، اما در آن زمان افراد، هیچ یک از اینها را در اختیار نداشتند. به همین دلیل برخی افراد از این شهر به آن شهر سفر میکردند و این اشخاص منابع ارزشمند اطلاعات بودند، به همین دلیل در هر شهر، مردم گرد آنها جمع میشدند. این رسولان چیزی جدید را اعلام میکردند.» (بویس)
دو) پیغامی که آنها اعلام میکردند فقط یک قدرت تازۀ محض نبود؛ بلکه قدرت کلام خداوند بود. این همان چیزی بود که باعث جلب توجه مردم میشد و لوقا در روایت خود به این موضوع تأکید میکند.
· شَبّات بعد، به تقریب، تمامی مردم شهر گرد آمدند تا کلام خداوند را بشنوند (اعمال ۴۴:۱۳).
· آنگاه پولس و برنابا دلیرانه گفتند: «لازم بود کلام خدا پیش از همه برای شما بیان شود» (اعمال ۴۶:۱۳).
· چون غیریهودیان این را شنیدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند (اعمال ۴۸:۱۳).
· بدینسان کلام خداوند در سرتاسر آن ناحیه منتشر شد (اعمال ۴۹:۱۳).
ب. امّا یهودیان چون ازدحام مردم را دیدند، از حسد پر شدند: واکنش احساسی مردم، حسادت رهبران کنیسه را برانگیخت. این امر برای آنانی که بیشتر از اینکه نگران خدمت خداوند باشند، نگران محبوبیت خود هستند، اجتنابناپذیر است، یعنی وقتی اشخاصی را میبینند که از آنها محبوب تر هستند، سرشار از حسد میشوند. همۀ ما نمیتوانیم به یک اندازه محبوب باشیم، اما همۀ ما میتوانیم خدا را خدمت کنیم و به اندازۀ عیسی خدا را خشنود سازیم.
ج. با بیحرمتی به مخالفت با سخنان پولس برخاستند: ناگهان موعظۀ پولس با مخالفتهایی روبرو شد و این مخالفتها همراه با بیحرمتی و کفرگویی به خداوند بود.
یک) احتمالاً این کفرگویی و بیحرمتی با لحنی توهینآمیز بهطور مستقیم نسبت به عیسایی بود که پولس موعظه میکرد.
د. به مخالفت با سخنان پولس برخاستند: عجیب است این مذهبیونی که مدتهای طولانی انتظار مسیح را میکشیدند اکنون که مسیح به آنان موعظه میشد او را رد میکردند. یک دلیل مهم این است که آنها میخواستند اختلاف بین یهود و غیریهود را حفظ کنند و اگر عیسی، مسیحِ همۀ انسانها بود، آنها چنین مسیحی را نمیخواستند.
یک) «آنها بهسادگی نمیتوانستند تعلیمی را بپذیرند که این چنین با انتظاراتشان در تضاد بود. آنها میتوانستند تعلیمی را بپذیرند که فقط مختص آنان و طرفدارانشان بود، اما نمیتوانستند تحمل کنند که غیریهودیان با یهودیانی که قوم باستانی خدا بودند، برابر باشند.» (ویلیامز)
دو) «یهودیان نمیتوانستند تحمل کنند غیریهودیان با آنها برابر باشند و هرگز نمیتوانستند اعتلای غیریهودیان را بپذیرند.» (پول)
سه) برخی افراد به این دلیل عیسی را نمیپذیرند که نمیخواهند رابطۀ خود با برخی افراد را تغییر دهند. برخی افراد بیشتر ترجیح میدهند نسبت به دیگران در تلخی بمانند و به همین دلیل از عیسی رویگردان میشوند.
۳. آیاتِ (۴۶-۴۸) واکنش پولس و برنابا به مخالفت یهودیان
آنگاه پولس و برنابا دلیرانه گفتند: «لازم بود کلام خدا پیش از همه برای شما بیان شود. امّا چون آن را رد کردید و خود را شایستۀ حیات جاوید ندانستید، پس اکنون رو به سوی غیریهودیان مینهیم. زیرا خداوند به ما چنین امر فرموده که:
«تو را نوری برای ملتها ساختم،
تا نجات را به کرانهای زمین برسانی.»
چون غیریهودیان این را شنیدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند؛ و آنان که برای حیات جاوید تعیین شده بودند، ایمان آوردند.
الف. آنگاه پولس و برنابا دلیرانه گفتند: آنها اشتیاق و غیرت شگفتانگیزی برای خدا داشتند. آنها اجازه ندادند این چالش بدون پاسخ بماند، زیرا آنها حقیقتاً به حقیقت عیسی ایمان داشتند.
ب. امّا چون آن را رد کردید و خود را شایستۀ حیات جاوید ندانستید، پس اکنون رو به سوی غیریهودیان مینهیم: آنها کسانی که عیسی را انکار میکردند، سرزنش کردند و اجازه دادند یهودیان بدانند که این امتیاز را داشتند که انجیل در ابتدا به آنها موعظه شود، اما آنها این امتیاز را رد کردند.
یک) وقتی میخواهید درمورد عیسی با دیگران صحبت کنید، ابتدا این کار را با اطرافیان خود شروع کنید؛ اگر آنها نپذیرفتند، از اعلام انجیل دست برندارید، بلکه با دیگران در میان بگذارید با آنانی که میخواهند این پیغام را بشنوند.
ج. چون غیریهودیان این را شنیدند، شادمان شدند و کلام خداوند را حرمت داشتند؛ و آنان که برای حیات جاوید تعیین شده بودند، ایمان آوردند: آنها با بشارت بیشتر به قلبهای باز، به این رفتار یهودیان پاسخ دادند و اکنون در اطاعت به فرمان خدا (رومیان ۱۶:۱) و در جهت تحقق نبوت (نقل قول از اشعیا ۶:۴۹) بهطور مستقیم به غیریهودیان پیغام انجیل را اعلام کردند.
یک) غیریهودیان با ایمانی مشتاقانه به دعوت پولس پاسخ دادند و با شادی آموختند که خداوند نه تنها از غیریهودیان نفرت ندارد، بلکه در عیسی مسیح، رستگاری را به آنان پیشکش میکند.
دو) پولس با حکمتی که داشت، همۀ وقت خود را صرف اعلام انجیل به سختدلان نکرد. میدانیم در حالیکه بر رساندن انجیل به غیریهودیان تمرکز داشت، همچنان مشتاقانه برای نجات اسرائیل دعا میکرد (رومیان ۱:۱۰)، اما وقت خدمتی خود را صرف آنانی کرد که قلبهایشان بیشتر باز بود.
۴. آیاتِ (۴۹-۵۰) برکات و مخالفتها
بدینسان کلام خداوند در سرتاسر آن ناحیه منتشر شد. امّا یهودیان، زنان خداپرست و متشخص و نیز مردان سرشناسِ شهر را شوراندند و آنها را به آزار پولس و برنابا برانگیختند. پس پولس و برنابا را از آن ناحیه راندند.
الف. بدینسان کلام خداوند در سرتاسر آن ناحیه منتشر شد: از طریق تلاشهای پولس و برنابا و البته بیشتر از طریق جانهایی که برای عیسی داده شد، پیغام انجیل در آن نواحی انتشار یافت.
یک) لازم به ذکر است که این کلیسا در کمتر از یک هفته متولد شد. در یک شبّات پولس و برنابا در کنیسه موعظه کردند و شنوندگان به آنها پاسخی شگفتانگیز دادند. شبّات بعد، پاسخ شنوندگان، متفاوت بود، برخی بسیار پذیرا و برخی بسیار خصمانه بودند. آنانی که پذیرا بودند، یک کلیسا را تشکیل دادند، کلیسایی که صدها سال دوام داشت و از طریق آن، کلام خداوند در سرتاسر آن ناحیه منتشر شد (اعمال ۴۹:۱۳)
دو) گاهی اوقات کارهای منحصر بهفرد خداوند خیلی سریع رخ میدهد. ما باید در این فصلهایی که کار خداوند به سرعت پیش میرود، شاد باشیم.
ب. امّا یهودیان، زنان خداپرست و متشخص و نیز مردان سرشناسِ شهر را شوراندند و آنها را به آزار پولس و برنابا برانگیختند. پس پولس و برنابا را از آن ناحیه راندند: هرگاه یک احیا وجود دارد، گروه دوم که برمیخیزند، شیطان است. مخالفت یهودیان با اندازۀ کافی قدرتمند بود که باعث شد پولس و برنابا آن منطقه را ترک کنند.
۵. آیاتِ (۵۱-۵۲) واکنش پولس و برنابا در برابر این فشارها
ایشان نیز به اعتراض، غبار پاهای خود را بر ایشان تکاندند و به شهر قونیه رفتند. و امّا شاگردان پر از شادی و روحالقدس بودند.
الف. ایشان نیز به اعتراض، غبار پاهای خود را بر ایشان تکاندند: پولس و برنابا با انجام این کار، طوری رفتار کردند که با شهرهای غیریهود که خدا را رد میکردند، رفتار میشد.
یک) اگر یهودیان مجبور میشدند به شهرهای غیریهودیان سفر کنند و یا حتی از آنها عبور کنند، در هنگام ترک آن شهر، غبار پای خود را میتکاندند و در حقیقت با این کار اعلام میکردند: «نمیخواهیم از این شهر غیریهود چیزی با خود ببریم.» به همین مفهوم پولس نیز اعلام کرد: “نمیخواهم از شما مذهبیونی که عیسی را انکار کردید، چیزی همراه من بیاید.»
دو) این عدم پذیرش باعث نشد که برنابا و پولس فکر کنند کار اشتباهی انجام دادهاند و یا تقصیر آنهاست که یهودیان ایمان نیاوردند. آنها میدانستند مشکل از خود آن اشخاص است و نه از آنها.»
ب. و به شهر قونیه رفتند: آنها کار خود را در شهر قونیه ادامه دادند. شاید این همه مخالفت و عدم پذیرش باعث شود تسلیم شویم، اما برنابا و پولس واکنشی مناسب به این مخالفتها نشان میدادند.
ج. امّا شاگردان پر از شادی و روحالقدس بودند: پر شدن از شادی و پر شدن از روحالقدس، همزمان با هم رخ میدهد. پولس و برنابا حتی در آن شرایط سخت نیز شاد بودند.
یک) پولس نمونۀ عظیمی از فرمان خودش بود: «همواره از روح پر شوید» (افسسیان ۱۸:۵).
دو) «شادی مسیحیان حقیقی چیزی فراتر از مسائل و مشکلات زمینی است و هیچ چیزی نمیتواند بر آن تأثیر گذارد. شهیدان در شعلههای آتش شکنجه، بیشتر از شکنجهگران که بر بسترهای خود راحت خوابیدهاند، شاد بودند.» (کلارک)