Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

اعمال باب  ۸ – فیلیپس و سامریان

آزار و جفای کلیسا توسط شائول

 

۱. آیۀ (۱) آزار و پراکندگی کلیسا

و سولُس با کشتن استیفان موافق بود. در آن روز، آزاری سخت بر کلیسای اورشلیم آغاز شد، چندان که جز رسولان، همه به نواحی یهودیه و سامِرِه پراکنده شدند.

الف. و سولُس با کشتن استیفان موافق بود: در فیلیپیان ۶:۳ پولس درمورد زندگی قبل از ایمانش سخن می‌گوید که در ایمان مذهبی خود بسیار غیرت داشته و به‌همین دلیل به کلیسا جفا می‌رسانده است. نظارت پولس بر شکنجه و مرگ استیفان یکی از نمونه‌های این جفاها بوده است.

یک) کلمۀ موافق دیدگاه شائول را توصیف می‌کند، اما متأسفانه در ترجمه‌های این عبارت مفهوم کلمه به درستی بیان نشده است. این کلمه در یونانی باستان «suneudokeo» می‌باشد که به معنی «تأیید کردن، خشنود بودن از چیزی» می‌باشد. برخی افراد، شکنجه‌‌گران بی‌میل هستند، اما شائول این‌طور نبود. رضایت و خشنودی او در جفا رساندن و حمله به مسیحیان بود.

دو) شائول تارسوسی -که بسیاری از ما او را با نام رومی‌اش یعنی پولس می‌شناسیم- بعدها از آزاری که به کلیسا رسانده بود، عمیقاً احساس پشیمانی کرد. او بعدها در رسالۀ خود نوشت: «زیرا من در میان رسولان کمترینم، و حتی شایسته نیستم رسول خوانده شوم، چرا که کلیسای خدا را آزار می‌رسانیدم.» (اول قرنتیان ۹:۱۵)

سه) اعمال ۱۱:۲۶ توصیف می‌کند که پولس از رفتار خود بر ضد مسیحیان به‌شدت پشیمان شده بود: «بارها در پی مجازات ایشان، از کنیسه‌ای به کنیسۀ دیگر می‌رفتم و می‌کوشیدم به کفرگویی وادارشان کنم. شدّت خشم من نسبت به آنها چنان بود که حتی تا شهرهای اجنبیان تعقیبشان می‌کردم.» پولس ممکن است شب‌های بسیاری به دلیل این که آنها را مجبور به کفرگویی می‌کرد نخوابیده باشد.

ب. آزاری سخت بر کلیسای اورشلیم آغاز شد: مرگ استیفان، شروع آزارها بود. اکنون دروازه‌های شکنجه بر مسیحیان باز شده بود. شائول تنها یکی از شکنجه‌‌گران مسیحیان بود.

یک) این یک نمونه از جفاها و شکنجه‌های مسیحیان بود. تا قبل از آن زمان، رسولان فقط دستگیر شده و مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند، اما از این پس هر ایماندار مسیحی در خطر شکنجه و حتی مرگ قرار داشت.

دو) در روز یکشنبۀ هشتم ژانویه ۱۹۵۶ در کنارۀ رودخانه‌ای در اعماق جنگل‌های اکوادور، بومیان پنج مبشر که برای بشارت انجیل به آنجا رفته بودند را به قتل رساندند. برای بسیاری این مرگ، یک تراژدی بی‌مفهوم است. بسیاری افراد فقط می‌توانند این را ببیند که پنج مبشر جوان کشته شد و یا پنج بیوه و فرزندان یتیم را می‌بینند. اما خدا از طریق آن پنج مرد جوان و حتی از طریق مرگ آنها کاری عظیم انجام داد و این برکت هنوز هم از طریق افرادی همچون الیزابت الیوت (Elisabeth Elliot) منعکس می‌شود -‌او همسر یکی از آن پنج مرد جوانی بود که به قتل رسید.

سه) به همین  ترتیب ممکن است مرگ استیفان نیز در نگاه اول بی‌معنی به نظر برسد. خدمت تازۀ قوت و موعظۀ او خیلی کوتاه بود. حتی به نظر می‌رسد خدمت او، اشتباهی به پایان رسید -زیرا هیچکس بلافاصله بعد از موعظه و مرگ او ایمان نیاورد و ظاهراً نتیجۀ این اتفاق، فقط جفا و آزار بیشتر کلیسا بود. اما همیشه این حقیقت، عمل می‌کند: خون شهیدان، بذر کلیسا می‌شود.

ج. همه به نواحی یهودیه و سامِرِه پراکنده شدند: اکنون مسیحیان مجبور شدند کاری را انجام دهند که برای آن خوانده شده بودند -پیغام انجیل را به بیرون از نواحی خود ببرند.

یک) پراکنده شدند: بویس بر این عقیده است که در زبان یونانی باستان، برای عبارت «پراکنده شدن» دو کلمۀ متفاوت وجود دارد. یکی از این کلمه‌ها به معنی پراکنده شدن و از بین رفتن است، مانند پراکنده شدن خاکستر و کلمۀ دیگر به معنی پراکنده شدن و تکثیر شدن است، مانند پراکنده شدن دانه که به کاشته شدن و بذرکاری منجر می‌شود. و در اینجا این کلمه به کار رفته است.

دو) در اعمال ۸:۱ عیسی به‌طور واضح به پیروان خود می‌گوید به فراتر از اورشلیم نگاه کنید و پیغام انجیل را به سراسر یهودیه، سامره و اقصی نقاط جهان ببرید. اما آنها تا آن زمان این کار را انجام نداده بودند.

سه) نتایج خوبی که از این پراکندگی حاصل شد، سبب شد تا برخی افراد دریابند که این جفاها و شکنجه‌ها ارادۀ خداست. خدا می‌تواند از شرایط سخت و فشارها برای هدایت ما به سوی ارادۀ خودش استفاده کند. گاهی اوقات برای اینکه بتوانیم ارادۀ خدا را بجای آوریم، نیاز داریم از شرایط و مکان امن خودمان بیرون رانده شویم.

۲. آیۀ (۲) خاکسپاری استیفان

مردانی پارسا استیفان را به خاک سپردند و برای او سوگواری عظیمی بر پا داشتند.

الف. مردانی پارسا: به نظر می‌رسد این یهودیان از قتل استیفان، وحشت زده شدند. شاید هم لوقا با این روش می‌خواهد یادآور شود که در آن زمان همۀ یهودیان، دشمن مسیحیان نبودند.

ب. برای او سوگواری عظیمی بر پا داشتند: باوجود اینکه شریعت یهود، سوگواری علنی برای شخصی که اعدام شده است را ممنوع کرده، اما لوقا در اینجا ذکر می‌کند که این مردان پارسا، در ملاءعام برای قتل استیفان توبه کردند.

۳. آیاتِ (۳-۴) شائول به جفاهای خود ادامه می‌دهد.

امّا سولُس سخت بر کلیسا می‌تاخت و خانه به خانه گشته، زنان و مردان را بیرون می‌کشید و به زندان می‌افکند. و امّا آنان که پراکنده شده بودند، هر جا که پا می‌نهادند، به کلام بشارت می‌دادند.

الف. سولُس سخت بر کلیسا می‌تاخت: کلمه‌ای که در یونانی باستان در این جمله به کار رفته، برای اشاره به تخریب نظامی یک شهر یا رفتار وحشیانۀ حیوانی به طعمه، استفاده می‌شود. او وحشیانه به مسیحیان و حتی زنان مسیحی حمله می‌کرد.

یک) طبق نظر استات: «او نه تنها به زنان نیز رحم نکرد، بلکه دست از تلاش برای جستجوی و قتل آنها برنداشت.» (۱:۹، ۴:۲۲، ۱۰:۲۶)

دو) «در متن زمان این فعل، استمراری است، یعنی او به کلیسا حمله کرد و همواره به این کار خود ادامه می‌داد.» (بویس)

ب. آنان که پراکنده شده بودند، هر جا که پا می‌نهادند، به کلام بشارت می‌دادند: نتیجۀ نهایی، جلال خدا بود؛ زیرا این فشارها و جفاها باعث انتشار انجیل می‌شد. نباید فکر کنیم آنانی که اورشلیم را ترک کردند، واعظین رسمی بودند. بیشتر آنان «مبشرین تصادفی» بودند، یعنی هرجایی که می‌رفتند درمورد عیسی صحبت می‌کردند.

یک) جملۀ «به کلام بشارت می‌دادند» کمی گمراه کننده است. این عبارت یونانی فقط به معنی انتشار خبر خوش است.» (استات)

دو) ما نیز می‌توانیم مانند این مسیحیان اولیه باشیم و خبر خوش کار مسیح را در زندگی‌هایمان به اشتراک بگذاریم. بیشتر مردم فقط از طریق واعظین و مبشرین به مسیح ایمان نمی‌آورند، بلکه از طریق افرادی همچون ما به مسیح ایمان می‌آورند.

سه) «در هر کلیسایی که حقیقتاً قدرت روح خدا کار می‌کند، کلام خدا منتشر می‌شود. کلیسا هرگز نباید در پوستۀ خود خاموش باشد و یا مانند یک مرهم در جعبۀ دربسته باشد. این عطر گرانبهای انجیل باید در هوا پخش شود.» (اسپرجن)

موعظۀ فیلیپس نزد غیریهودیان

۱. آیاتِ (۵-۸) فیلیپس انجیل را نزد غیریهودیان (سامریان) می‌برد.

فیلیپُس نیز به یکی از شهرهای سامِرِه رفت و مسیح را به مردم آنجا اعلام کرد. جماعت‌های مردم چون سخنان فیلیپُس را شنیدند و آیاتی را که از او صادر می‌شد دیدند، همگی به‌دقّت به آنچه می‌گفت گوش فرا دادند؛ زیرا ارواح پلید نعره‌زنان از بسیاری که بدانها گرفتار بودند، بیرون می‌آمدند و شمار بسیار از مفلوجان و لنگان شفا می‌یافتند. از این رو شادی عظیمی آن شهر را فرا گرفت.

الف. فیلیپُس: مانند استیفان که بعد از بحث درمورد رسیدگی به بیوه‌زنان یهودی‌زبان، انتخاب شد تا به خانواده‌های مسیحیان خدمت کند (اعمال ۵:۶). او یکی از کسانی بود که به دلیل فشارها و شکنجه‌ها مجبور به فرار شد (اعمال ۱:۸) و به سامره رفت.

ب. مسیح را به مردم آنجا اعلام کرد: بعد از اینکه یهودیان یک‌بار دیگر پیغام انجیل را رد کردند، می‌بینیم که خدا نجات از طریق عیسی را نزد غیریهودیان گسترش داد و این کار را از سامره شروع کرد.

ج. یکی از شهرهای سامِرِه: حدود ۷۵۰ سال قبل، آشوری‌ها پادشاهی شمالی اسرائیل در این منطقه را مغلوب ساخت و همۀ یهودیان ثروتمند و طبقۀ متوسط را از این منطقه بیرون کرد، به همین دلیل این یهودیان مجبور شدند به سوی سرزمین‌های بت‌پرستان حرکت کنند. این بت‌پرستان با یهودیان طبقۀ پایینِ باقی مانده از پادشاهی شمالی ازدواج کردند و از این افراد، سامریان حاصل شدند.

یک) به‌طور کلی می‌توان گفت یهودیان در آن زمان از سامریان نفرت داشتند و آنها را به‌عنوان افراد دورگه‌ای می‌دانستند که پرستش خدای حقیقی را به فساد کشیدند. «در میان یهودیان و سامریان نفرت و تعصب عمیقی وجود داشت.» (لاسور)

دو) یعقوب و یوحنا (و سایر رسولان) زمانی فکر می‌کردند که سامریان فقط برای سوختن در آتش داوری خدا مناسب هستند (لوقا ۵۱:۹-۵۶).

سه) ملاقات عیسی با زن سامری در سر چاه (یوحنا ۴) و داستان او دربارۀ شفقت یک سامری (لوقا ۲۵:۱۰-۳۷) بیانگر تنش بین یهودیان و سامریان در آن زمان بود.

چهار) با این وجود، فیلیپس مسیح را به مردم آنجا اعلام کرد. از آنجایی که عیسی در او کار کرده بود، دیگر هیچ جایی برای این نوع تعصّبات در قلب و ذهنش وجود نداشت. او نسبت به سامریان نژادپرست نبود.

د. جماعت‌های مردم چون سخنان فیلیپُس را شنیدند و آیاتی را که از او صادر می‌شد دیدند: فیلیپس انجیل را بر آنها اعلام کرد و آیات و معجزاتی که به انجام رسید، تأییدی تأثیرگذار بر حقیقت اعلام او بود. وقتی افراد عیسی را پذیرفتند، از این رو شادی عظیمی آن شهر را فرا گرفت.

یک) بدون شک، این ثمراتی که در سامره حاصل شده بود، محصول بذری بود که مسیح در مدت خدمت خود کاشته بود (یوحنا ۴: ۱-۲۶) و اکنون فیلیپس این محصول را برداشت کرد.

دو) این شادی عظیم که آن شهر را فرا گرفت از اندوه و درد عظیم در اورشلیم حاصل شد. این شادی از حقیقت قدرت روحانی ایجاد شد (آیاتی که از او صادر می‌شد)، اما به‌طور خاص وقتی فیلیپس مسیح را به مردم آنجا اعلام می‌کرد، این شادی به وجود می‌آمد.

سه) دوستان عزیز، از اینکه آموزه‌هایی را که در کتاب‌مقدس یافتم را به شما تعلیم می‌دهم، بسیار خشنودم؛ اما همواره مشتاقم فراتر از هر آموزه‌ای، شخص عیسی مسیح را وعظ کنم. این آموزه مانند صندلی‌ای است که مسیح به‌عنوان نبی برای راهنمایی آن بر ما جلوس می‌کند» (اسپرجن).

۲. آیاتِ (۹-۱۳) نجات شمعون جادوگر

و امّا در آن شهر مردی می‌زیست شَمعون نام که مردم سامِرِه را مدتی با جادوگری خود در شگفت کرده بود و ادعا می‌کرد کسی است. همه از خُرد و بزرگ، به او گوش فرا می‌دادند و می‌گفتند: «این مرد آن نیروی الهی است که عظیم می‌خوانندش.» آنها به او گوش فرا می‌دادند، زیرا دیرزمانی بود با جادوگری خود، آنان را شگفت‌زده می‌ساخت. امّا چون به بشارت فیلیپُس دربارۀ پادشاهی خدا و نام عیسی مسیح ایمان آوردند، همگی، مرد و زن، تعمید یافتند. حتی شَمعون نیز ایمان آورد و پس از تعمید یافتن پیوسته فیلیپُس را همراهی می‌کرد و از دیدن آیات و معجزات عظیم که به ظهور می‌رسید، غرق در حیرت بود.

الف. مردی می‌زیست شَمعون نام: شمعون در نظر عموم مردم، از شهرت خاصی برخوردار بود. مردم احترام خاصی برای او قائل بودند و این احترام به این دلیل نبود که او فقط قدرت خدا را دارد، بلکه به این دلیل بود که باور داشتند خودش، قدرت عظیم خداست و می‌گفتند: «این مرد آن نیروی الهی است

ب. با جادوگری: در کتاب‌مقدس جادوگری، به همراه اعمال ساحری می‌باشد -اغلب اوقات با مصرف مواد روان‌گردان انجام می‌شود. قدرت حقیقی شمعون از جانب خدا نبود، بلکه از جانب شیطان بود.

یک) کلمات این جمله نشان می‌دهد که شمعون یک ساحر بود. در دنیای باستان، سطحی از کیمیاگری و ستاره‌شناسی، به‌عنوان جادوگری شناخته می‌شد (متی ۱:۲). این جادوگران از جهالت و خرافه‌پرستی مردم عادی سوءاستفاده می‌کردند.

دو) «رامسی (Ramsay) توصیف می‌کند که جادوگران تأثیر بسزایی در جهان باستان داشتند و مسیحیت باید این تأثیر را از بین می‌برد.» (ویلیامز)

ج. آنها به او گوش فرا می‌دادند، زیرا دیرزمانی بود با جادوگری خود، آنان را شگفت‌زده می‌ساخت: مردم سامره به اشتباه تصور می‌کردند از آنجایی که شمعون حقیقتاً قدرت روحانی دارد، پس از جانب خداست -در حالی که این طرز تفکر کاملاً اشتباه است.

د. امّا چون به بشارت فیلیپُس دربارۀ پادشاهی خدا و نام عیسی مسیح ایمان آوردند: آنانی که قبلاً از جادوگری شمعون در شگفت بودند اکنون از موعظۀ فیلیپس شگفت‌زده شده بودند. فیلیپس کلام انجیل را به آنان اعلام کرد و آنان نیز ایمان آوردند.

یک) آنانی که ایمان آورده بودند با تعمید گرفتن، ایمان خود را اعلام کردند. «در ایمان آنها کاستی‌ای وجود نداشت. اگر در ایمان آنها نقصانی وجود داشت، قطعاً فیلیپس آن را تشخیص می‌داد و آنها را تعمید نمی‌داد.» (ویلیامز)

ه. از دیدن آیات و معجزات عظیم که به ظهور می‌رسید، غرق در حیرت بود: شمعون از موعظۀ فیلیپس متقاعد شده و از آیات و معجزاتی که توسط آنها به انجام رسیده بود، در شگفت بود و برای اعلام این امر، تعمید گرفت و فیلیپس را همراهی کرد. شمعون با فیلیپس و خدمت او همراه شد.

یک) با توجه به این نکته در اعمال ۱۳:۸، هیچ نشانه‌ای مبنی بر اینکه ایمان او حقیقی یا کذب بوده، وجود ندارد. با این وجود او بارها در اعمال و کردارش مورد آزمایش قرار گرفت.

۳. آیاتِ (۱۴-۱۷) مردم سامره توسط دست‌‌گذاری پطرس و یوحنا، روح‌القدس را دریافت کردند.

چون رسولان در اورشلیم آگاه شدند که سامِریان کلام خدا را پذیرفته‌اند، پطرس و یوحنا را نزد آنان فرستادند. آن دو به سامِرِه آمده، برای ایشان دعا کردند تا روح‌القدس را بیابند، زیرا هنوز بر هیچ‌یک از ایشان نازل نشده بود، بلکه تنها به نام عیسای خداوند تعمید یافته بودند و بس. پس پطرس و یوحنا دست‌های خود را بر آنان نهادند و ایشان روح‌القدس را یافتند.

الف. پطرس و یوحنا را نزد آنان فرستادند: وقتی عیسی به پطرس (و سایر رسولان) کلیدهای پادشاهی آسمان را داد (متی ۱۹:۱۶) برای این منظور بود. آنها رسماً مورد استقبال سامریان قرار گرفتند، تا قبل ازاین، قوم خدا تصور می‌کردند سامریان نمی‌توانند وارد ملکوت شوند.

ب. زیرا هنوز بر هیچ‌ یک از ایشان نازل نشده بود: این سامریان هنوز پُـری روح را تجربه نکرده بودند و چیزی درمورد آن نمی‌دانستند تا اینکه رسولان نزد آنها آمدند و آنان را خدمت کردند.

ج. دست‌های خود را بر آنان نهادند: اغلب اوقات، قوّت و پری روح توسط دست‌گذاری و دعا برای شخصی به انجام می‌رسد (اعمال ۱۷:۹؛ اول تیموتائوس ۱۴:۴؛ دوم تیموتائوس ۶:۱). ما همیشه باید آمادۀ دریافت فیض و عطایایی باشیم که خدا می‌خواهد از طریق دست‌گذاری به ما عطا کند.

د. و ایشان روح‌القدس را یافتند: دقیقاً نمی‌دانیم این امر چطور مشهود شد. شاید در آن هنگام عطایای روحانی خاصی تجلی یافت (اول قرنتیان ۷:۱۲-۱۰).

ه. روح‌القدس را یافتند: درمورد این حقیقت که این مسیحیان، روح‌القدس را به همراه برخی تجربیات ناشی از نجات دریافت کردند، بحث‌ها و اختلاف نظرهای متعددی وجود دارد و هر یک توضیح خاصی را ارائه می‌دهد.

یک) برخی می‌گویند آنها از طریق موعظۀ فیلیپس نجات نیافتند و تولد دوباره را تجربه نکردند. وقتی پطرس و یوحنا نزد آنان آمدند، آنگاه آنان حقیقتاً به مسیح ایمان آوردند و روح‌القدس را دریافت کردند.

دو) برخی معتقدند، مردم سامره حقیقتاً تولد تازه یافتند و سپس در تجربه‌ای خاص، روح‌القدس را دریافت کردند -امروزه ایمانداران نیز باید به همین روش عمل کنند.

سه) برخی نیز می‌گویند آنها از طریق موعظۀ فیلیپس نجات یافتند، اما خدا به دلیلی خاص، در آن زمان از بخشیدن عطای روح‌القدس به آنان خودداری کرد تا این عطا از طریق پطرس و یوحنا بر آنان جاری شود. هدف خدا این بود که اتحاد و مشارکت بین کلیسای اورشلیم و کلیساهای تازه تأسیس همواره ادامه داشته باشد و از این طریق از تفرقه و جدایی، اجتناب شود.

چهار) برخی بر این باور هستند که آنان حقیقتاً تولد تازه یافتند و در زمان نجات، روح‌القدس را دریافت کردند، اما برخی عطایای خاص و عطای روح‌القدس از طریق دست‌گذاری پطرس و یوحنا در آنها به انجام رسید.

پنج) آخرین مورد که به نظر می‌رسد بهترین توضیح برای این واقعه را ارائه می‌دهد. ظاهراً چیزی که سامری‌ها تجربه کردند، چیزی بیش از عطای «مداوم» روح‌القدس در زمان نجات بود. این تجربه، همان پُری روح‌القدس است که ما همواره باید در پی طلب آن باشیم.

۴. آیاتِ (۱۸-۱۹) درخواست نادرست شمعون

چون شَمعون دید که با دست نهادن رسولان روح‌القدس عطا می‌شود، مبلغی پیش آورد و به رسولان گفت: «به من نیز این اقتدار را ببخشید تا بر هر که دست بگذارم، روح‌القدس را بیابد.»

الف. چون شَمعون دید که با دست نهادن رسولان روح‌القدس عطا می‌شود: شمعون دریافته بود که وقتی پطرس و یوحنا بر سامریان دست می‌نهادند و برای آنها دعا می‌کردند، اتفاق خاصی رخ می‌داد. او تحت تأثیر این امر قرار گرفته بود.

ب. مبلغی پیش آورد: شمعون تصور می‌کرد روح‌القدس فقط یک قدرت محض است که می‌توان آن را خرید و فروش کرد. او می‌خواست کار روح‌القدس را در کنترل خود قرار دهد و روح‌القدس را به‌عنوان قدرتی می‌دانست که می‌تواند به‌وسیلۀ آن، هرکاری که می‌خواهد را انجام دهد. اما او باید می‌دانست روح‌القدس شخصی است که باید بر زندگی او سلطنت کند.

یک) شمعونی، کلمه‌ای است که برای نامیدن گناه خرید و فروش جایگاه‌های خدمتی و یا امتیازات کلیسایی به کار می‌رود، زیرا این عمل از طریق همان روحی انجام می‌شود که شمعون انجام داد. امروزه گاهی اوقات این گناه انجام می‌شود. بیشتر افراد تصور می‌کنند برکات در پی پول می‌آیند در حالی‌‌که  پول در پی برکات می‌آید.

ج. تا بر هر که دست بگذارم، روح‌القدس را بیابد: شمعون روح‌القدس را برای خودش درخواست نکرد، بلکه طالب توانایی و قدرت تأثیر روح بر دیگران، مطابق ارادۀ خودش بود. او می‌خواست  اقتدار روحانی به دست آورد.

یک) «این گناه، تمایل به داشتن قدرت روحانی برای اهداف شخصی است.» (مورگان)

۵. آیاتِ (۲۰-۲۳) پاسخ پطرس به شمعون

پطرس گفت: «زَرَت با خودت نابود باد! زیرا پنداشتی عطای خدا را می‌توان با پول خرید! تو در این خدمت هیچ سهم و قسمتی نداری، زیرا دلت در حضور خدا راست نیست. از این شرارتِ خود توبه کن و از خداوند بخواه تا شاید این اندیشۀ دلت آمرزیده شود؛ زیرا می‌بینم که پر از زَهرۀ تلخ و اسیر بندهای شرارتی.»

الف. زیرا پنداشتی عطای خدا را می‌توان با پول خرید: البته، شمعون تصور اشتباهی داشت. خدا عطایای خود را آزادانه و از طریق ایمان به اشخاص می‌بخشد.

یک) همان‌طور که در اشعیا ۱:۵۵ گفته شده است: «ای جمیع تشنگان نزد آبها بیایید و ای شما که نقره‌ای ندارید، بیایید بخورید و بخرید! بیایید شراب و شیر را بی‌نقره و بی‌بها بخرید!»

دو) هر آنچه از خدا دریافت می‌کنیم بر کاری که با پولمان انجام می‌دهیم تأثیر خواهد گذاشت، اما هرگز نمی‌توانیم عطایای خدا را با پول بخریم.

ب. زَرَت با خودت نابود باد: شمعون دچار اشتباه بزرگی شده بود که مستحق این سرزنش بود. فیلیپس عبارت زَرَت با خودت نابود باد را این‌گونه ترجمه می‌کند: «خودت و پولت به جهنم بروید.»

یک) قدرت تشخیص و دلیری پطرس نمی‌توانست در برابر این اشتباه سکوت کند و چیزی نگوید. امروزه تعداد اندکی وقتی اشتباهات مسیحیان را می‌بینند، آنان را سرزنش می‌کنند. با این وجود پطرس می‌خواست حقیقت را در محبت به شمعون بیان کند، هرچند این امر برای شمعون و آنانی که این را می‌شنیدند خوشایند نبود.

ج. تو در این خدمت هیچ سهم و قسمتی نداری، زیرا دلت در حضور خدا راست نیست: پطرس، شمعون را سرزنش کرد، اما این سرزنش به‌خوبی به مهمترین پرسش درمورد او پاسخ نمی‌دهد – این پرسش که آیا شمعون یک مسیحی حقیقی بود و آیا تولد تازه داشت؟

یک) شمعون شواهد بسیاری مبنی بر ایمان و نجات، ارائه کرد -می‌توان گفت این شواهد دست کم شواهد ظاهری بودند.

·     شمعون بعد از موعظۀ فیلیپس، ایمان خود را به‌طور علنی اعلام کرد. (اعمال ۱۳:۸)

·     فیلیپس، شمعون را به‌عنوان یک همراه، در کنار خود پذیرفت. (اعمال ۱۳:۸)

·     شمعون در مشارکت‌های مسیحی شرکت می‌کرد . (اعمال ۱۸:۸)

دو) به‌خاطر همۀ این دلایل، فیلیپس، شمعون را به‌عنوان یک مسیحی -پیرو عیسی مسیح- پذیرفت و او را تعمید داد (اعمال ۱۳:۸). فیلیپس مانند ما نمی‌توانست قلب روحانی شمعون را ببیند و بداند که آیا او کاملاً ایمانی صادقانه دارد. اما شمعون نشانه‌های کافی از اعتبار و اصالت ایمان خود ارائه می‌کرد.

سه) با این وجود می‌توان گفتۀ پطرس: «تو در این خدمت هیچ سهم و قسمتی نداری، زیرا دلت در حضور خدا راست نیست» را به‌عنوان مدرکی دانست که نشان می‌دهد شمعون حقیقتاً توبه نکرد و ایمانی صادقانه نداشت. «این امر هشداری است برای آنان که فکر می‌کنند از آن جهت که اعتراف ایمان کردند و یا حتی اعمال مسیحی را به جای آوردند، پس در نظر خدا عادل شمرده می‌شوند. اما این امر درست نیست.» (بویس)

چهار) «حتی ممکن است برخی فراتر رفته و توسط عظمت مسیح تحت تأثیر قرار گرفته باشند. ممکن است تصمیم گرفته باشند اصول اخلاقی را در نظر بگیرند و رعایت کنند و یا حتی شاید سعی کنند مسیح را الگوی خود قرار دهند، اما هیچ یک از اینها انسان را مسیحی نمی‌سازد.» (مورگان)

پنج) بویس می‌گوید: ««وقتی پطرس می‌گوید: تو دراین خدمت هیچ سهم و قسمتی نداری. دقیقاً همان کلماتی را به کار می‌برد که عیسی برای سرزنش او در هنگام شستن پاهایش در بالا خانه به کار برد. عیسی گفت: تا تو را نشویم سهمی با من نخواهی داشت. (یوحنا ۸:۱۳). چه کلمات پر قدرتی! باوجود اینکه عیسی، پطرس را سرزنش کرد، اما او بی‌ایمان نبود؛ بلکه فقط از ارادۀ خدا خارج بود.» (بویس)

شش) بدون شک، شمعون در مسیر اشتباهی قرار داشت و نیاز به توبیخ و سرزنش داشت. حتی از این عبارت «زرت با خودت نابود باد!» می‌توان دریافت که او در مسیر جهنم قرار داشت.

د. پر از زَهرۀ تلخ و اسیر بندهای شرارتی: این جمله وضعیت قلب شمعون را به‌خوبی آشکار می‌سازد. با این وجود پطرس تلاش نکرد روح تلخی و شرارت را از او بیرون کند، بلکه از او خواست توبه (از این شرارت توبه کن) و دعا کند (و از خداوند بخواه) تا به پارسایی بازگردد (تا شاید این اندیشۀ دلت آمرزیده شود).

یک) شاید غرور مانع ایمان حقیقی شمعون شده بود. قبل از اینکه فیلیپس به سامره برود و انجیل را به آنان اعلام کند، مردم شمعون را مردی مقدس و شایستۀ ستایش می‌دانستند (اعمال ۱۱:۸)، به‌طوریکه اعلام می‌کردند: «این مرد آن نیروی الهی است که عظیم می‌خواندنش» (اعمال ۱۰:۸). ممکن است شخص مغرور نشانه‌های ظاهری یک ایماندار را داشته باشد، زیرا می‌تواند در برابر دیگران به نیکویی رفتار کند؛ اما در مکان پنهان قلبش، از اطاعت عیسی امتناع کند.

۶. آیاتِ (۲۴-۲۵) پاسخ شمعون و خلاصه‌ای از خدمت آنان در سامره

شَمعون گفت: «شما برای من نزد خداوند دعا کنید تا آنچه گفتید بر سرم نیاید.» پطرس و یوحنا پس از شهادت دادن و اعلام کلام خداوند، به اورشلیم بازگشتند و طی راه در بسیاری از روستاهای سامِرِه بشارت دادند.

الف. «شما برای من نزد خداوند دعا کنید تا آنچه گفتید بر سرم نیاید.»: شمعون به‌جای اینکه قلب خود را در مقابل خداوند فروتن سازد از پطرس خواست تا به‌جای او دعا کند که از عواقب این گناه در امان باشد. این امر نشان می‌دهد که شمعون الزام روح‌القدس را احساس کرده بود، اما نمی‌خواست قلب خود را در حضور خداوند فروتن کند. پطرس نمی‌توانست قلب او را برایش فروتن کند.

یک) همان‌طور که شمعون می‌توانست از کار اشتباه خود توبه کند، شما نیز می‌توانید از شرارت خود توبه کنید و دعا کنید که خداوند این اندیشۀ دلتان را بیامرزد (اعمال ۲۲:۸). درِ توبه و راه پارسایی با خداوند به سوی شمعون باز بود و فقط کافی بود او وارد آن در و راه شود؛ اما پطرس نمی‌توانست به‌جای او در این راه قدم بردارد.

دو) «حرف‌های شمعون همان چیزی است که ما در  زبان محاوره «بهانه و تظاهر» می‌نامیم. از انجام کاری که به او گفته شده بود، خوددرای می‌کرد و مسئولیت خود را به پولس می‌سپرد» (بویس)

سه) «واعظ نمی‌تواند به‌جای شما ایمان بیاورد، نمی‌تواند به‌جای شما توبه کند. او فقط می‌تواند این کارها را برای خودش انجام دهد. واعظ می‌تواند برای شما دعا کند؛ اما بهتر است شما خودتان برای خودتان دعا کنید، همان‌طور که پطرس به شمعون گفت برای خودت دعا کن.

چهار) ما نمی‌دانیم شمعون در آخر چه کاری انجام داد. نمی‌دانیم مطابق الزام روح که در اعمال ۲۴:۸ ذکر شده است، عمل کرد یا خیر. سنّت کلیسا می‌گوید او به تباهی کشیده شد و به یک معلم دروغین و خطرناک در میان مسیحیان تبدیل شد. البته ممکن است توبه کرده باشد و قلب خود را در حضور خدا راست ساخته باشد.

ب. پس از شهادت دادن و اعلام کلام خداوند، به اورشلیم بازگشتند: پطرس و یوحنا خدمتی موفق و پرثمر در سامره داشتند، اما دیگر باید از آن شهر باز‌می‌گشتند.

موعظۀ فیلیپس به یک شخص حبشی

۱. آیاتِ (۲۶-۲۸) روح‌القدس، فیلیپس را نزد خواجه‌سرای حبشی هدایت می‌کند.

آنگاه فرشتۀ خداوند به فیلیپُس گفت: «برخیز و به سمت جنوب برو، به آن راه بیابانی که از اورشلیم به غزه می‌رود.» پس برخاست و روانه شد، که در راه به خواجه‌سرایی حَبَشی برخورد که از بزرگان دربار کَنداکِه ملکۀ حَبَشه و خزانه‌دار او بود، و برای عبادت به اورشلیم آمده بود. او در بازگشت به وطن بر ارابۀ خویش نشسته بود و کتاب اِشعیای نبی را می‌خواند.

الف. برخیز و به سمت جنوب برو: ممکن است تصور کنیم فیلیپس مشتاق نبود تا آن خدمت پرثمر در سامره را ترک کند و به سوی یک بیابان متروکه برود. اما خدا برای او نقشه‌ای داشت. فیلیپس تسلیم نقشۀ خدا شد.

یک) «فیلیپس، یک مرد پیشرو بود. وقتی خدا او را خواند که آن منطقه را ترک کند، او سریعاً این کار را انجام داد.» (بویس)

دو) اگر کسی خوانده می‌شد که چنین خدمت پرثمر و مبارکی را ترک کند، امکان داشت آن شخص تصور کند، این صدای خدا نیست، بلکه صدای شریر است که او را به ترک آن خدمت فرا می‌خواند و یا ممکن بود شخص بگوید: «حالا نه!» یا «چرا من!» و یا «آنجا نه!».

ب. آن راه بیابانی: از دیدگاه انسانی ترک خدمت پرثمر و مبارک و حرکت به سوی بیابان، حماقت است؛ اما اگر این کار به هدایت خدا انجام شود، حکمت است. چه چیزی احمقانه‌تر از ترک خدمت حاصلخیز و حرکت به سوی بیابان می‌توانست باشد؟

یک) «از اورشلیم به غزه، دو راه وجود داشت؛ روح به فیلیپس فرمان داد از راهی برود که به‌طور معمول از آنجا رفت و آمد انجام نمی‌شد.» (مک آرتور)

دو) «اگر فیلیپس برای این کار تمایل نداشت، ممکن بود خدا او را برای انجامش هدایت نمی‌کرد.» (مورگان)

سه) «ما فیلیپس را از روز پنتیکاست دیدیم که به همراه جمعیت حرکت می‌کرد. اما اکنون به‌صورت انفرادی حرکت می‌کند، همچنین می‌بینیم که به‌طور انفرادی یک ایماندار را هدایت و یک شخص پرسشگر را پاسخ می‌دهد» (پیرسون) .فیلیپس تنها کسی نبود که توسط روح هدایت شد. مرد حبشی نیز توسط روح هدایت شد، اگر چه او خودش هنوز این حقیقت را نمی‌دانست.

ج. خواجه‌سرایی حَبَشی … برای عبادت به اورشلیم آمده بود: فیلیپس در جادۀ بیابان به شخصی برخورد که یک نوایمان یهودی بود و برای انجام اعمال مذهبی به اورشلیم رفته بود و اکنون در حال بازگشت بود و در حال خواندن کتاب‌مقدس!

یک) حبشه -همان اتیوپی امروزی است، البته حبشه در آن زمان بسیار وسیع‌تر از اتیوپی کنونی بود. حبشه سرزمین ملکۀ صبا بود که برای دیدن جلال سلیمان رفت و سپس ایمان خود به خدای اسرائیل را اعتراف کرد و در آن زمان هنوز در طی قرن‌های بسیار، تکه‌هایی از ایمان یهودی در آن سرزمین باقی مانده بود و به افرادی همچون این خادمِ ملکه رسیده بود.

دو) «او یک مرد اصیل بود که در پی یک جستجوی اصیل بود» (هیوز). نمی‌توانیم بگوییم این مرد حبشی در سفر به اورشلیم، خدا را یافته بود؛ اما قطعاً کلام خدا را در همان موقع دریافت کرد -او در حال مطالعۀ کلام خدا و دریافت هدایت بود.

د. که از بزرگان دربار کَنداکِه ملکۀ حَبَشه و خزانه‌دار او بود: این خواجه‌سرای حبشی، مردی موفق بود. اما با این وجود موفقیت او، پاسخی برای تمام پرسش‌های زندگی‌‌اش نیافته بود. او می‌دانست در زندگی به برخی پرسش‌های روحانی نیاز دارد و به‌همین دلیل در جستجوی خدا بود.

یک) کَنداکِه: کنداکه، عنوان خاص و درباری زنانه در حبشه بود.

ه. کتاب اِشعیای نبی را می‌خواند: این مردِ حبشی تشنۀ کلام خدا بود. معمولاً داشتن این طومار برای او خرج زیادی داشته است و همین امر نشان می‌دهد او حقیقتاً می‌خواست کلام خدا را بخواند و بداند.

۲. آیاتِ (۲۹-۳۱) درخواست مرد حبشی از فیلیپس

آنگاه روح به فیلیپُس گفت: «نزدیک برو و با آن ارابه همراه شو.» فیلیپُس به سوی ارابه پیش دوید و شنید که خواجه‌سرای حَبَشی کتاب اِشعیای نبی را می‌خواند. پس به او گفت: «آیا آنچه می‌خوانی، می‌فهمی؟» گفت: «چگونه می‌توانم بفهمم، اگر کسی رهنمایی‌ام نکند؟» پس از فیلیپُس خواهش کرد سوار شود و کنار او بنشیند.

الف. آنگاه روح به فیلیپُس گفت: فیلیپس به دلیری نیاز داشت تا مستقیم به سوی ارابۀ خواجه‌‌سرا برود و با او صحبت کند و این دقیقاً همان چیزی بود که روح‌القدس می‌خواست او انجام دهد.

یک) خواجه‌ سرای حبشی، مردی ثروتمند و قدرتمند بود و به نوعی شخصی معروف و تأثیرگذار بود. با این وجود فیلیپس می‌دانست او بیش از هرچیز دیگری به عیسی نیاز دارد. ما هرگز نباید از صحبت کردن با اشخاصِ مهم در مورد عیسی بترسیم، زیرا او مهمترین موضوع زندگی است.

دو) ما اغلب با دلیری درمورد عیسی سخن نمی‌گوییم و گاهی دنیا ما را متقاعد می‌سازد که نباید در مورد چنین موضوعاتی صحبت کنیم. در حالی‌که دنیا در القا و تحمیل پیغام خودش به انسان‌ها، درنگ نمی‌کند. ما باید به همان اندازه در مورد بیان پیغام عیسی به دنیا دلیر باشیم که دنیا برای متقاعد ساختن ما به انجام گناه دلیر است.

ب. شنید که … می‌خواند: در جهان باستان مرسوم بود با صدای بلند کتاب می‌خواندند. فیلیپس می‌دانست این مرد جوان چه چیزی را مطالعه می‌کند، زیرا صدای او را هنگام مطالعه شنیده بود.

ج. شنید که خواجه ‌سرای حَبَشی کتاب اِشعیای نبی را می‌خواند: فیلیپس دانست خداوند در آن لحظه یک درِ باز و یک قلب آماده برای او مهیا ساخته است. به‌سادگی می‌توان دریافت که خداوند این ملاقات را تدارک داده است. این ملاقات یک نمونۀ بسیار شگفت‌انگیز است از اینکه خداوند چطور درها را برای مبشرین باز می‌کند. خدا فیلیپس را به این مسیر هدایت کرد، زیرا درها را برای او باز کرده بود.

یک) یکی از مهمترین کارهایی که برای موعظۀ انجیل باید انجام دهیم این است که به‌سادگی برای درهای باز دعا کنیم. پس از آنکه برای درهای باز دعا کردیم، باید مراقب فرصت‌هایی که خداوند نشان می‌دهد باشیم.

دو) فیلیپس به‌عنوان یک مبشر بسیار تأثیرگذار بود، زیرا می‌دانست چطور خواستۀ روح‌القدس را به جای آورد. او حقیقتاً توسط روح‌القدس هدایت شد و نه توسط احساسات و خواستۀ خودش.

د. «آیا آنچه می‌خوانی، می‌فهمی؟»: برای خواجه‌سرا بسیار خوب بود که کتاب‌مقدس را مطالعه کند، اما تا زمانی که نمی‌توانست آن را درک کند، از آن سود نمی‌برد پس خدا شخصی (فیلیپس) را نزد او فرستاد تا به او کمک کند کلام خدا را درک کند.

یک) «این یک پرسش خوب و ملایم بود. او از طریق این پرسش به او پیشنهاد داد. این پرسش بسیار ظریف و پر از فیض بود که نشان می‌داد اگر مرد حبشی مایل باشد، فیلیپس حاضر است این متن را برای او توضیح دهد.» (بویس)

دو) «چگونه می‌توانم بفهمم، اگر کسی رهنمایی‌ام نکند؟»: این پرسش نیکوی هر کسی است که می‌خواهد کتاب‌مقدس را درک کند. اگر می‌خواهیم چیزهای زیادی از کتاب‌مقدس بیاموزیم، نیاز به تعلیم داریم و هرگز نباید از اعلام این نیاز احساس بدی داشته باشیم.

سه) گاهی خودمان می‌خواهیم به تنهایی حقایق عظیم کتاب‌مقدس را درک کنیم، اما باید بدانیم خداوند برای این منظور در کلیسا و در میان ایمانداران مسیح، معلمین را قرار داد.

چهار) برای اینکه بتوانیم کتاب‌مقدس را به‌خوبی درک کنیم باید در آن فرو رویم. پروانه‌ها اطراف گل‌های باغ می‌چرخند، اما هیچ کاری انجام نمی‌دهند؛ در‌ حالی‌که زنبورها در گل‌ها فرو می‌روند و غذای ضروری خود را از آنها بیرون می‌کشند. تا وقتی که فقط اطراف کتاب‌مقدس پرسه بزنیم نمی‌توانیم سودی از آن ببریم، برای اینکه بتوانیم از آن بهره‌مند شویم باید در آن شیرجه بزنیم.

۳. آیاتِ (۳۲-۳۵) فیلیپس از طریق آیات اشعیا، شروع به موعظۀ عیسی کرد.

بخشی از کتب مقدّس که می‌خواند، این بود:

«همچون گوسفندی که برای ذبح می‌برند،

و چون بره‌ای که نزد پشم‌چینان خود خاموش است،

همچنان دهان نگشود.

در حقارتش، عدالت از او دریغ شد؛

چه کسی از نسل او سخن تواند گفت؟

زیرا حیات او از روی زمین منقطع گردید.»

خواجه‌سرا به فیلیپُس گفت: «تمنا دارم به من بگویی که نبی در اینجا از که سخن می‌گوید، از خود یا از شخصی دیگر؟» پس فیلیپُس سخن آغاز کرد و از همان بخش از کتب مقدّس شروع کرده، دربارۀ عیسی به او بشارت داد.

الف. همچون گوسفندی که برای ذبح می‌برند: مطابق نقشۀ شگفت‌انگیز خدا، این مرد حبشی در حال خواندن یک نبوت عجیب و خاص در اشعیا باب ۵۳ بود، در این نبوت، آمدن مسیح، قربانی شدن او و کار بخشش گناهان توسط او توصیف شده بود.

ب. تمنا دارم به من بگویی که نبی در اینجا از که سخن می‌گوید، از خود یا از شخصی دیگر؟: مطابق این متن در اشعیا ۷:۵۳-۸، یهودیان آن زمان با روش‌های مختلفی می‌توانستند هویت غلام رنج‌آشنا را تشخیص دهند.

·     برخی تصور می‌کنند، غلام درد‌آشنا، همان قوم اسرائیل است. زیرا قوم اسرائیل در جنگ‌ها، اسارت‌ها و جفاها بسیار درد کشید.

·     برخی تصور می‌کنند غلام درد‌آشنا، اشعیا بود و او درمورد خودش این متن را نوشته بود.

·     برخی نیز تصور می‌کنند غلام درد‌آشنا مسیح بود؛ اما به‌سختی این امر را می‌پذیرفتند، زیرا نمی‌خواستند باور کنند مسیح رنج می‌کشد.

ج. از همان بخش از کتب مقدّس شروع کرده: فیلیپس بیشتر از این متن از اشعیا صحبت کرد. او صحبت خود را از این متن شروع کرد. او از جایی آغاز کرد که برای مرد حبشی آشنا بود و آن را مسیری برای صحبت در مورد عیسی کرد. بسیار آسان است که وقتی می‌خواهیم درمورد عیسی صحبت کنیم، از کتب مقدس شروع کنیم.

یک) از آنجایی که همۀ کتبِ مقدس به عیسی اشاره می‌کند، پس می‌توانیم با هر متنی از کتاب‌مقدس شروع به سخن گفتن درمورد عیسی کنیم.

د. دربارۀ عیسی به او بشارت داد: موعظۀ مؤثر فیلیپس بر اینکه عیسی چه کسی بود (چون بره‌ای … دربارۀ عیسی به او بشارت داد) و چه کاری برای ما انجام داد (همچون گوسفندی که برای ذبح می‌برند) تأکید داشت. توضیح اینکه عیسی چه کسی بود و چه کاری برای ما انجام داد، اساس بشارت انجیل است.

یک) امروزه بسیاری از واعظین بر کاری که ما باید برای خدا انجام دهیم تأکید دارند، در حالی‌که انجیل با کاری که خدا از طریق عیسی برای ما انجام داده، شروع شده است.

دو) فیلیپس در سامره عیسی را موعظه کرد (اعمال ۸:۵) و عیسی را به این مرد حبشی بشارت داد. می‌توانیم مطمئن باشیم او همان عیسایی را موعظه کرد که در اورشلیم موعظه می‌شد. او نیاز نداشت برای شنوندگان متفاوت، پیغام و یا عیسایی متفاوت را موعظه کند.

۴. آیاتِ (۳۶-۳۸) ایمان و تعمید مرد حبشی

همچنان که در راه پیش می‌راندند، به آبی رسیدند. خواجه‌سرا گفت: «بنگر، اینک آب مهیاست! آیا تعمید گرفتن مرا مانعی است؟ فیلیپُس گفت: «اگر با تمام دل ایمان آورده‌ای، مانعی نیست.» خواجه‌سرا گفت: ایمان دارم که عیسی مسیح پسر خداست.

پس خواجه‌سرا دستور داد ارابه را نگاه دارند، و فیلیپُس و خواجه‌سرا، هر دو به آب درآمدند و فیلیپُس او را تعمید داد.

الف. خواجه ‌سرا گفت: مرد حبشی خودش آماده بود تا به پیغام انجیل پاسخ دهد. این کار روح‌القدس بود.

ب. بنگر، اینک آب مهیاست! آیا تعمید گرفتن مرا مانعی است؟: این امر نشان می‌دهد که مرد حبشی در حقیقت ایمان داشت و می‌خواست تعمید بگیرد تا ایمان خود را اعلام کند. او حقیقت خدا را دید و دانست این پیغام برای زندگی اوست.

یک) «شاید فیلیپس، مانند پطرس در روز پنتیکاست، توضیح خود از کتاب‌مقدس را با پیشنهاد تعمید به پایان رساند.» (هیوز)

ج. اگر با تمام دل ایمان آورده‌ای، مانعی نیست: برای فیلیپس مهم بود که مرد حبشی قبل از اینکه تعمید بگیرد با تمام دل ایمان آورده باشد. این امر به‌طور غیرمستقیم توصیف می‌کند که چطور باید به پیغام انجیل پاسخ دهیم: با تمام دل ایمان آوریم.

یک) شیطان نیز در فکر ایمان دارد، اما در قلبش از حقیقت خدا نفرت دارد. خدا می‌خواهد که حقیقت او نه تنها در فکرمان باشد، بلکه در قلب‌هایمان نیز باشد. ممکن است بدانیم عیسی برای گناهان جهانیان مُـرد، اما آیا در قلب‌مان نیز باور داریم که او برای پاک کردن گناهان ما جان خودش را داد؟

د. ایمان دارم که عیسی مسیح پسر خداست: این اعتراف ایمان، به معنای واقعی، اساس ایمان هرکسی است که نزد عیسی می‌آید. ما باید به شخص عیسی باور داشته باشیم، به اینکه او کیست و به‌عنوان مسیح چه کاری انجام داده است. ما باید ایمان داشته باشیم که او یگانه پسر الهی است، او پسر خداست که پدر او را فرستاد تا نجات آنانی را که با تمام قلب خود به او ایمان می‌آورند را به انجام رساند.

یک) مرد حبشی با گفتن «عیسی مسیح» در حقیقت اعتراف کرد که عیسی، مسیح است. او در قلب و فکر باور داشت که عیسی همان خادم درد‌آشنایی است که گناه جهانیان را برمی‌دارد و در اشعیا در مورد او نبوت شده است.

ه. هر دو به آب درآمدند: فیلیپس، برای تعمید، مرد حبشی را در آب فرو برد. او این کار را با پاشیدن آب انجام نداد، بلکه او را در آب غوطه‌ور کرد.

۵. آیاتِ (۳۹-۴۰) عزیمت اسرارآمیز فیلیپس

چون از آب بیرون آمدند، ناگاه روحِ خداوند فیلیپُس را برگرفت و برد و خواجه‌سرا دیگر او را ندید، ولی با شادی راه خود را در پیش گرفت. امّا فیلیپُس در اَشدود دیده شد. او در همۀ شهرهای آن ناحیه می‌گشت و بشارت می‌داد، تا به قیصریه رسید.

الف. ناگاه روحِ خداوند فیلیپُس را برگرفت و برد و خواجه ‌سرا دیگر او را ندید: وقتی فیلیپس و مرد حبشی از آب بیرون آمدند روح خدا او را از آنجا برد. او به‌طور معجزه‌آسایی به شهر اشدود در فلسطین منتقل شد.

یک) این یک اتفاق عجیب و بی‌سابقه در کتاب‌مقدس است. مشابه زمانی است که قایق شاگردان بطور ناگهانی به مقصد رسید (یوحنا ۱۵:۶-۲۱) و همچنین شبیه اتفاقی است که برای کلیسا رخ خواهد داد، یعنی زمانی که کلیسا در ابرها ربوده خواهد شد (اول تسالونیکیان ۱۵:۴-۱۸).

ب. ولی با شادی راه خود را در پیش گرفت: شادی مرد حبشی، حتی بعد از ناپدید شدن فیلیپس، نشان می‌دهد که ایمان او در خداوند ریشه داشت، نه در فیلیپس.

یک) مسیحیان قبطی که امروزه در مصر به‌شدت مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرند، میراث روحانی خود را از این مقام حبشی دارند.

ج. او در همۀ شهرهای آن ناحیه می‌گشت و بشارت می‌داد، تا به قیصریه رسید: این امر نشان می‌دهد که فیلیپس موعظۀ خود را به شهرهای سامره و شهرهای غیریهودیان شروع کرده بود – مانند قیصریه. این ابتدای شروع انتشار انجیل به سراسر زمین بود – مطابق فرمان عیسی در اعمال ۸:۱.

یک) جای تعجب ندارد که فیلیپس تنها کسی است در عهدجدید که بطور خاص، عنوان «مبشر» به او داده شده است (اعمال ۸:۲۱). می‌بینیم او همچنان در قیصریه است و کار خود را در آنجا به‌عنوان یک مبشر به انجام می‌رساند.