فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

مکاشفه  باب ۷ – ۱۴۴،۰۰۰ و گروه بی‌شمار مکاشفه

۱۴۴،۰۰۰.

 

۱. آیات (۱-۳) متوقف کردن داوری تا زمانی که بندگان خدا مهر و موم شوند.

پس از آن، دیدم چهار فرشته در چهارگوشۀ زمین ایستاده‌اند و چهار بادِ زمین را بازمی‌دارند تا بر خشکی و دریا و هیچ درختی نوزند. آنگاه فرشته‌ای دیگر دیدم که از محل طلوعِ آفتاب سر می‌زد و مُهر خدای زنده با او بود. و به بانگ بلند به آن چهار فرشته که قدرت آسیب رساندن به خشکی و دریا به آنها داده شده بود، ندا داد که: «پیش از آنکه بر پیشانی بندگان خدایمان مُهر زنیم، به خشکی و دریا و درختان آسیب نرسانید.»

الف. چهار فرشته در چهارگوشۀ زمین ایستاده‌اند: عبارت چهارگوشۀ زمین معادل باستانی (و گاهی مدرن) ایده «چهار نقطه‌ قطب‌نما» است. منظور آن است که این فرشتگان بر تمام زمین تأثیر می‌گذارند.

ب. چهار بادِ زمین را بازمی‌دارند: این بادها یک نیروی مخرب از داوری خدا بودند، همان‌طور که اغلب در عهد‌عتیق وجود دارند.

یک) هوشع ۱۵:۱۳ مثالی می‌دهد: «هرچند او در میان برادرانش ثمر آورد، باد شرقی از سوی خداوند خواهد آمد و از جانب بیابان وزیدن خواهد گرفت. منبع او بی‌آب خواهد شد، چشمه‌اش خواهد خشکید

دو) چهار بادِ زمین ممکن است به چهار سوار مکاشفه ۱:۶-۸ طبق الگوی زکریا ۱:۶-۸ اشاره کند. در آن قسمت، چهار ارابه با اسب‌های همرنگ مکاشفه ۱:۶_۸ به تمام زمین می‌روند و چهار روح آسمان نامیده می‌شوند. ارواح موجود در این قسمت، ترجمه کلمه عبری رووَخ (ruach) است که می‌توان آن را بادها نیز ترجمه کرد.

ج. آنگاه فرشته‌ای دیگر دیدم که از محل طلوعِ آفتاب سر می‌زد و مُهر خدای زنده با او بود: فرشته دیگری مهر داشت و قوم خدا را مهر زد. در جهان باستان، چنین مهرهایی آشنا بودند. یک پادشاه یا صاحب ملک می‌توانست از مهر برای نشان دادن مالکیت یا اصالت سند استفاده کند.

د. پیش از آنکه بر پیشانی بندگان خدایمان مُهر زنیم، به خشکی و دریا و درختان آسیب نرسانید: این بندگان خدا یک مهر محافظ بر پیشانی خود دریافت خواهند کرد که به نحوی نام خدا را در خود دارد (مکاشفه ۱:۱۴).

یک) در حزقیال ۴:۹، قبل از داوری اورشلیم، مهر حفاظتی مشابهی به پارسایان داده شد.

ه. بندگان خدایمان: به ما گفته نشده که خدمات آنها دقیقاً چیست، اما ۱۴۴،۰۰۰ نفر برای یک هدف خاص و منحصر‌به‌فرد مهر شدهاند. با این حال، ایده کلی مهر شدن به آنها محدود نمی‌شود.

یک) عیسی مسیح مهر شد؛ «بر اوست که خدای پدر مهر تأیید زده است.» (یوحنا ۲۷:۶)

دو) ما با روح‌القدس به‌عنوان پیش‌پرداخت برای رستگاری کاملِ نهایی‌مان، مهر شده‌ایم. پولس می‌نویسد: «امّا خدا…ما را مسح کرد و مُهر مالکیت خویش را بر ما زده و روح خود را همچون بیعانه در دل‌های ما جای داده است.» (دوم قرنتیان ۲۱:۱_۲۲).

سه) این مهر و موم روح‌القدس متعلق به هر ایماندار مسیحی است در زمانی که نجات می‌یابد: «و شما نیز در او جای گرفتید، آنگاه که پیامِ حقیقت، یعنی بشارتِ نجات خود را شنیدید؛ و در او نیز چون ایمان آوردید، با روح‌القدسِ موعود مُهر شدید (افسسیان ۱۳:۱)

چهار) مهر روح‌القدس برای ما هم تسلی و هم چالش است. با این اطمینان که متعلق به خدا هستیم به ما تسلی می‌دهد. در دور شدن از شرارت، و هم هویت شدن با آنکه به او تعلق داریم، ما را به چالش می‌کشد: با این حال، پی مستحکمی که خدا نهاده است، پابرجاست و با این عبارت مُهر شده است که: «خداوند کسان خود را می‌شناسد»، و «هر که به نام خداوند اقرار دارد، باید از شرارت کناره جوید.» (دوم تیموتائوس ۱۹:۲)، «و روح قدّوس خدا را که بدان برای روز رهایی مهر شده‌اید، غمگین مسازید.» (افسسیان ۳۰:۴)

۲. آیات (۴-۸) تعداد کسانی که مهر شده‌اند.

آنگاه شنیدم که شمار مُهرشدگان صد و چهل و چهار هزار تن از کل قبایل بنی‌اسرائیل بود.

از قبیلۀ یهودا دوازده هزار تن مُهر شدند،

از قبیلۀ رِئوبین، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ جاد، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ اَشیر، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ نَفتالی، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ مَنَسی، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ شَمعون، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ لاوی، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ یِساکار، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ زِبولون، دوازده هزار تن،

از قبیلۀ یوسف، دوازده هزار تن،

و از قبیلۀ بِنیامین دوازده هزار تن

الف. شمار مُهرشدگان صد و چهل و چهار هزار تن از کل قبایل بنی‌اسرائیل بود: این هویت کلی آنهاست. آنها از کل قبایل بنی‌اسرائیل هستند. از نظر قومی یهودی هستند و ۱۴۴٬۰۰۰ نفر از این برگزیدگان وجود دارد.

ب. از قبیلۀ یهودا دوازده هزار تن مُهر شدند: این هویت خاص آنهاست. این ۱۴۴٬۰۰۰ نفر بین ۱۲ قبیله اسرائیل تقسیم شده‌اند. اگرچه فقط خدا می‌تواند از اصل و نسب قبیله‌ای آنها اطلاع داشته باشد، اما از هر قبیله ۱۲،۰۰۰ نفر در این جمع هستند.

ج. از قبیلۀ: در این فهرست قبایل، قبیله دان کنار گذاشته شده است. برخی فکر می‌کنند این به این دلیل است که بر اساس دانیال ۳۷:۱۱ و ارمیا ۱۶:۸، دان قبیله ضدّمسیح است. ممکن است این‌طور باشد یا نباشد، اما بدون شک، دان قبیله‌ای بود که بت‌پرستی را به قوم اسرائیل وارد کرد (پیدایش ۱۷:۴۹؛ داوران ۳۰:۱۸).

یک) برای قبیله دان رستگاری فوق‌العاده‌ای وجود دارد. در فهرست هزارساله قبایل در حزقیال ۴۸، دان اولین قبیله‌ای است که نامش ذکر شده است.

د. از قبیلۀ: این فهرست از نظر نحوه اشاره، اما به صورت غیر‌مستقیم، به قبیله افرایم نیز جالب است. قبیلۀ یوسف ذکر شده است، اما یوسف توسط دو قبیله نمایندگی شد: افرایم و منسی. از آنجا که قبیلۀ مَنَسی ذکر شده است، با حذف آن، منظور از قبیله یوسف باید قبیله افرایم باشد -که در فهرست ذکر شده است، اما نه با نام.

یک) شاید به افرایم کم محلی شده زیرا قبیله افرایم با بت‌پرستی زیادی هم مرتبط بودند (هوشع ۱۷:۴).

ه. از قبیلۀ: گاهی ادعا می‌شود که این فهرست باید کاملاً نمادین باشد زیرا «نامنظم» است، اما فهرست منظمِ قبایل چه فهرستی است؟

یک) حداقل ۲۰ روش مختلف برای فهرست‌بندی قبایل اسرائیل در عهد‌عتیق وجود دارد، از جمله روشی که قبیله دان را حذف می‌کند (اول تواریخ ۴-۷).

دو) فقط به دلیل تفاوت یک لیست، نمی‌توان گفت که آن نمادگراییِ تخیلی است. شایسته است که هر یک از این فهرست‌ها را مشروع تلقی کنیم و در نظر بگیریم که هر تنوع به‌خصوص هدفی دارد و بر چیزی تأکید می‌کند.

۳- این ۱۴۴،۰۰۰ نفر چه کسانی هستند؟

الف. بسیاری از گروه‌های مختلف ادعا کرده‌اند که آنها ۱۴۴،۰۰۰ نفر هستند. به‌عنوان مثال، شاهدان یهوه زمانی می‌گفتند که این اشاره به کل گروه آنهاست، تا زمانی که تعدادشان از ۱۴۴،۰۰۰ نفر فراتر رفت. اکنون آنها می‌گویند که ۱۴۴،۰۰۰ نفر فقط گروهی از شاهدان منتخب هستند که به آسمان می روند.

یک) اکثر محققان کتاب‌مقدس یا ۱۴۴،۰۰۰ نفر را کلیسا می‌دانند یا یهودیان مسیحی شده که هنوز به نحوی هویت اسرائیلی دارند.

دو) این مسئله مهمی است. اگر آنها نمادی از کلیسا هستند، قطعاً کلیسا در عذاب عظیم است، اما برای بقا در گذر از عذاب عظیم، مهر شده‌اند.

ب. برخی حقایق از مکاشفه ۷ و مکاشفه ۱۴ در مورد ۱۴۴،۰۰۰ تن، به ما بینشی در مورد هویت آنها می‌دهد.

یک) آنها را بنی‌اسرائیل می‌نامند (مکاشفه ۴:۷).

دو) وابستگی قبیله‌ای آنها خاص است (مکاشفه ۴:۷-۸).

سه) به نظر می‌رسد که آنها در طول دوره خشم خدا محافظت و پیروز شده‌اند، و در بازگشت عیسی با او در کوه صهیون ملاقات می‌کنند (مکاشفه ۱:۱۴).

چهار) آنها مجرد هستند (مکاشفه ۴:۱۴).

پنج) آنها نوبری برای برداشت بیشتری هستند (مکاشفه ۴:۱۴).

شش) مشخصه آنها راستی و بی‌عیب بودن است (مکاشفه ۵:۱۴).

ج. با در نظر گرفتن این حقایق، نمی‌توان گفت ۱۴۴،۰۰۰ تصویر نمادینی از کلیسا است.

یک) اسرائیل، در عهد‌جدید هیچ‌وقت در اشاره به کلیسا به کار نرفته است، همچنین توسط هیچ مسیحی تا سال ۱۶۰ میلادی.

دو) بر وابستگی قبیله‌ای آنها تأکید شده و برای خدا شناخته شده است. حتی اگر فقط خدا آن را بداند، مطلقاً هیچ دلیلی وجود ندارد که وابستگی قبیله‌ای آنها را نمادین تلقی کنیم، نه تحت‌اللفظی.

سه) مشکل می‌توان تصور کرد که کل کلیسا در این مصیبت بدون شهادت دوام بیاورد و در آن دوران مجرد بماند، چیزی که هرگز برای کلیسا در کل لازم نبوده است (اول قرنتیان ۶-۱:۷).

چهار) اگر ۱۴۴،۰۰۰ نفر نماد کل کلیسا هستند، آنها شروع چه برداشت بیشتری هستند؟

د. بهترین گزینه این است که ۱۴۴،۰۰۰ نفر را به‌عنوان یهودیان خاصِ انتخاب شده‌ای ببینیم که به عیسی ایمان آورده‌اند، و به‌عنوان نشانه‌ای در سراسر دوران مصیبت برای محافظت مهر شده‌اند.

یک) آنها آغاز برداشت نجات اسرائیل هستند (رومیان ۱:۱۱، رومیان ۲۶:۱۱، متی ۳۷:۲۳-۳۹).

دو) «آنها بخشی از کلیسا نیستند. زیرا برای آن خیلی دیر توبه کردند. آنها یک الحاق اضافی به کلیسا هستند -یک بدن تکمیلی- نزدیک و با ارزش برای مسیح، که پس از اتمام دوره کلیسا به‌صورتی که مسیح بنیان گذاشت، ساخته می‌شود.» (سیس)

جماعتی عظیم.

۱. آیات (۹-۱۰) عبادت بیشتر در تخت خدا.

پس از آن نظر کردم و اینک جماعتی عظیم از هر ملت و طایفه و قوم و زبان پیش روی خود دیدم که هیچ‌کس آنان را نمی‌توانست شماره کند و همه پیش تخت و در پیشگاه بره ایستاده بودند. همگان ردای سفید بر تن داشتند و شاخۀ نخل به دست. آنان به بانگ بلند ندا در دادند که: «نجات از آن خدای ماست، که بر تخت نشسته؛ و از آنِ بره است».

الف. جماعتی عظیم از هر ملت و طایفه و قوم و زبان… که هیچ‌کس آنان را نمی‌توانست شماره کند: تنوع در اینجا شاهدی است که مأموریت عظیم قبل از پایان انجام خواهد شد، همان‌طور که عیسی قول داد (متی ۱۴:۲۴).

یک) از آنجا که یوحنا می‌دانست که آنها از هر ملت و طایفه و قوم و زبان‌های مختلف آمده‌اند، ما می‌دانیم که تفاوت‌هایی بین مردم در آسمان وجود خواهد داشت، همان‌طور که در زمین وجود دارد. همه ما مثل هم نخواهیم بود، بلکه هر یک منحصر‌به‌فرد خواهیم بود.

دو) «تصور می‌کنم وقتی او به آنها نگاه می‌کرد می‌توانست بگوید از کجا آمده‌اند. در آسمان فردیت وجود دارد، مطمئن باشید. هر دانه بدن خود را خواهد داشت. در آسمان نه سه آبای (پاتریارخ) ناشناس، بلکه ابراهیم خواهد نشست -شما او را خواهید شناخت. اسحاق، او را خواهید شناخت؛ و یعقوب، او را خواهید شناخت. در آسمان گروهی از افراد وجود نخواهد داشت که همه آنها به‌طور یکسان بی‌نام و نشان شدند که شما نتوانید تشخیص دهید که چه کسی کیست؛ بلکه آنها از هر ملت، قوم، مردم و زبان خواهند بود.» (اسپرجن)

ب. همه پیش تخت و در پیشگاه بره ایستاده بودند: دوباره، یوحنا همه چیز را در آسمان در رابطه با تخت خدا دید. «این موضوع یگانه شادی آنهاست: این که خدا تختی دارد، بر آن می‌نشیند و بر همه چیز فرمانروایی می‌کند و همه چیز به دستور او انجام می‌شود. بنابراین، اندیشه اصلی آسمان، حاکمیت الهی است.» (اسپرجن)

ج. ردای سفید بر تن: این ردا نه تنها پارسایی پوشاننده عیسی، بلکه خدمات کاهنی را نیز به ما یادآوری می‌کند. « آنها برای خدمت مقدس به صف می‌آیند، و بلافاصله آراسته می‌شوند، زیرا لباس سفید بر تن می‌کنند که برای خدمات کهانت آنها مناسب است.» (اسپرجن)

د. شاخه‌های نخل: اینها ما را به یاد ورود پیروزمندانه عیسی به اورشلیم می‌اندازد (یوحنا ۱۲:۱۲-۱۶)، جایی که به همین صورت عیسی به‌عنوان نجات‌دهنده و پادشاه مورد ستایش قرار گرفت. کلمۀ هوشیعانا به معنی «نجات بده» است!

یک) شاخۀ نخل نشان پیروزی بود. این نشان می‌دهد که جماعتی عظیم یک پیروزی بزرگ را جشن می‌گیرند. «نخل، نشان پیروزی، قطعاً نشان‌دهندۀ یک درگیری و پیروزی است. همان‌طور که بر زمین به کسی که برنده نمی‌شد نخل نمی‌دادند، ما می‌توانیم نتیجه بگیریم که خداوند جایزه‌ای نمی‌داد مگر اینکه جنگ و پیروزی پیش از آن وجود داشته باشد… از آنجا که جلال‌یافتگان نخل حمل می‌کنند، می‌توانیم استنباط کنیم که آنها از تخت تنبلی، یا باغ‌های لذات، و یا کاخ‌های آرامش نمی‌آیند، بلکه آنها سختی‌ها را تحمل کردند، و مردانی بودند که برای جنگ آموزش دیده بودند.» (اسپرجن)

ه. نجات از آن خدای ماست، که بر تخت نشسته؛ و از آنِ بره است! با داشتن نشان پارسایی (ردای سفید)، آنها خدا را برای نجات می‌پرستند. آنها تشخیص می‌دهند که خدا منبع نجات است و نه هیچ‌کس دیگر. نجات چیزی نیست که ما به دست می‌آوریم، بلکه چیزی است که خدا به ما می‌دهد.

یک) گاهی ایماندارانِ روی زمین برای نجاتشان ارزش کمی قائل هستند و آن را حق مسلم خود می‌دانند. چنین فرضی در مورد این جماعت عظیم در آسمان صادق نیست.
 

۲. آیات (۱۱-۱۲) همۀ موجودات آسمانی در پرستش به هم می‌پیوندند.

و همۀ فرشتگان، گرداگرد تخت و گرداگرد پیران و چهار موجود زنده ایستادند؛ و همه در پیشگاه تخت روی بر زمین نهادند و خدا را پرستش کرده، گفتند:

 

«آمین! ستایش و جلال و حکمت و سپاس

و اکرام و قدرت و توانایی

خدای ما را باد، تا ابد.

آمین!»

الف. و همۀ فرشتگان… و پیران و چهار موجود زنده خدا را پرستش کردند: همان‌طور که جماعت عظیم خدا را می‌پرستند، دیگران در آسمان جلب میشوند و صدای خود را در ستایش همراه میکنند. همه موجوداتِ خلق شده در اطراف تخت به پرستش خدا می‌پیوندند.

ب. ستایش و جلال و حکمت و سپاس و اکرام و قدرت و توانایی: همان‌طور که این مخلوقات دیگر پرستش جماعت عظیم برای خدا را می‌شنوند، آنها قدرت و حکمت و عظمت خدا را به وضوح بیشتری می‌بینند. آنها با دیدن نجات او برای آن جماعت عظیم می‌توانند خدا را بیش از پیش پرستش کنند.

۳. آیات (۱۳-۱۴) هویت جماعت عظیم.

آنگاه یکی از آن پیران از من پرسید: «اینان که ردای سفید به تن دارند کیانند و از کجا آمده‌اند؟» جواب دادم: «این را تو می‌دانی، سرورم.» و او گفت: «اینان همان کسانند که از عذاب عظیم برگذشته‌اند و رداهای خود را در خون بره شسته‌اند و سفید کرده‌اند

الف. آنگاه یکی از آن پیران از من پرسید: مهم این بود که یوحنا هویت این جماعت عظیم را بداند. اما او نمی‌دانست که باید بپرسد، بنابراین یکی از آن پیران او را ترغیب کرد که بپرسد.

ب. اینان همان کسانند که از عذاب عظیم برگذشته‌اند: این جماعت عظیم، از هر قبیله و زبان و ملتی، کسانی هستند که در عذاب عظیم برای پادشاهی خدا رهایی یافتند.

یک) آنها در طول عذاب عظیم بر روی زمین مشکل داشتند. یعنی، زمان عذاب عظیم برای این جماعت عظیم بود. این باعث شده که بسیاری معتقد باشند که اکثر آنها، اگر نگوییم همه، شهدای عذاب عظیم هستند.

دو) حضور بسیاری از مقدسینِ دوران عذاب، بیانگر قدرتمندی از فیض و رحمت خدا است. حتی در این زمان داوری و خشم بر زمین، بسیاری نجات می‌یابند.

سه) از آنجا که جماعت عظیم بلافاصله پس از ۱۴۴،۰۰۰ نفر ذکر شده‌اند، بسیاری تصور می‌کنند که چنین تعدادی -حداقل تا حدی- نتیجه کار آن ۱۴۴،۰۰۰ خادم خدا است. شاید ۱۴۴،۰۰۰ مبشرینی هستند که در طول عذاب عظیم به دروی این محصول فراوان برای پادشاهی خدا کمک می‌کنند.

ج. رداهای خود را در خون بره شسته‌اند و سفید کرده‌اند: کسانی که در عذاب عظیم نجات یافتند، درست مانند همه افراد دیگر، با خون بره نجات می‌یابند. حتی اگر شهید شوند، شهادت آنها را نجات نمی‌دهد. فقط کار عیسی می‌تواند پاک کند و نجات دهد.

یک) «آنها لباس‌های خود را شسته و در خون بره سفید کرده‌اند. لباس هیچ یک از آنها از طریق اشک‌های توبه‌اش سفید نشد، و نه از طریق ریختن خون گاوها یا بزها. همۀ آنها ‘قربانی جانشین’ (قربانی نیابتی، بلاگردان) می‌خواستند، و برای هیچ‌یک از آنها هیچ قربانی دیگری مؤثر نبود، به جز مرگ عیسی مسیحِ خداوند. آنها لباس‌های خود را در هیچ‌جا جز در خون بره نشستند.» (اسپرجن)

دو) در خون بره شسته‌اند و سفید کرده‌اند: عبارت جالبی است. ما فکر نمی‌کنیم که چیزی با استفاده از خون سفید بشود. اما خون عیسی ما را پاک می‌کند:« اگرچه گناهان شما چون ارغوان باشد، همچون برف سفید خواهد شد؛ و اگرچه همچون قرمز، سرخ باشد، مانند پشم خواهد شد.» (اشعیا ۱۸:۱)

۴. آیات (۱۵-۱۷) آنچه که این جماعت عظیم انجام می‌دهد، و چگونه برکت می‌یابد.

هم از این روست که: اینان در پیشگاه تخت خدایند و شبانه‌روز او را در معبدش خدمت می‌کنند؛ و آن تخت‌نشین، خیمۀ خود را بر آنان می‌گستراند. و دیگر هرگز گرسنه نخواهند شد، و هرگز تشنه نخواهند گردید، و دیگر تابش خورشید به رویشان نخواهد بارید، و نه تابش هیچ گرمای سوزان دیگر. زیرا که بره از مرکز تختْ شبان آنان خواهد بود، و آنان را به چشمه‌های آب حیات رهنمون خواهد شد. و خدا هر قطره اشکی را از چشم آنان خواهد سترد.»

الف. اینان در پیشگاه تخت خدایند: در آسمان، بین بازخرید‌شدگان و حضور خداوند هیچ فاصله‌ای نخواهد بود. آنها می‌توانند مستقیماً وارد تالار تخت خدا شوند و با او باشند. هیچ مانعی و هیچ لیست انتظاری وجود ندارد.

یک) این مقدسین با رنجِ روی زمین آشنا بودند و بر آن پیروز شدند. اما رنج آنها نبود که آنها را نجات داد، بلکه عیسی و رابطۀ ایمانی آنها با او بود که آنها را نجات داد. «رنج به خودی خود هیچ‌کس را مقدس نمی‌کند، این روند برعکس است. من به رنج‌های مقدس اعتقاد دارم، اما به رنج‌هایی که تقدس ببخشند اعتقاد ندارم.» (اسپرجن)

ب. شبانه‌روز او را در معبدش خدمت می‌کنند: در آسمان، بازخرید‌شدگان به خدا خدمت می‌کنند. ما دقیقاً نمی‌دانیم که چگونه، اما آنها این کار را می‌کنند. «آسمان نه تنها محل استراحت از رنج‌های زمینی است، بلکه همچنین محلی برای خدماتی سرفرازانه است.» (والوُرد)

ج. و آن تخت‌نشین، خیمۀ خود را بر آنان می‌گستراند: در آسمان، قوم خدا در خیمۀ او ساکن خواهد شد. این نهایت تحقق آرزوی بزرگ پادشاه داوود در مزمور ۴:۲۷ است: «یک چیز از خداوند خواسته‌ام، و در پی آن خواهم بود: که همۀ روزهای زندگی‌ام در خانۀ خداوند ساکن باشم، تا بر زیبایی خداوند چشم بدوزم و در معبدش، پاسخم را بجویم.»

د. بره از مرکز تختْ شبان آنان خواهد بود: در آسمان، بازخرید‌شدگان مراقبت و پرورش عاشقانۀ نجات‌دهندۀ خود را تجربه خواهند کرد. او آنها را از هر رنجی محافظت می‌کند (دیگر هرگز گرسنه نخواهند شد، و هرگز تشنه نخواهند گردید، و دیگر تابش خورشید به رویشان نخواهد بارید، و نه تابش هیچ گرمای سوزان دیگر). او همچنین همۀ نیازهای آنها را برطرف می‌کند (آنان را به چشمه‌های آب حیات رهنمون خواهد شد).

یک) عیسی در حال حاضر ما را شبانی می‌کند. او اکنون به ما نزدیک است و از ما مراقبت می‌کند. بله، اما در آسمان این خیلی بیشتر خواهد بود. «زندگی واقعی مسیحی، هنگامی که خدا به زندگی ما نزدیک است، پیش‌نویس تقریبی پیوند کاملی است که در بالا تجربه خواهیم کرد. ما هنرمندانی را دیده‌ایم که با مداد یا زغال یک طرح کلی از تصویر خود می‌کشند. این چیزی بیشتر نیست، اما هنوز هم می‌توان از طرح کلیِ پیش رو، حدس زد که تصویر نهایی چگونه خواهد بود.» (اسپرجن)

ه. و خدا هر قطره اشکی را از چشم آنان خواهد سترد: در آسمان، بازخرید‌شدگان دیگر غم و درد را تجربه نخواهند کرد. رنج و تقلای این زندگی زمینی از بین رفته است، و اشک‌ها چیزی از گذشته هستند، زیرا خدا هر قطره اشکی را از چشم آنان خواهد سترد.

یک) چه عشق لطیفی! ما را به فکر دست مهربان مادری می‌اندازد، که اشک‌های صورت فرزندش را پاک می‌کند. خدا ما را با چنین مراقبتی پرورش‌دهنده دوست دارد.

دو) از این، ما همچنین می‌فهمیم که هر قطره اشکی فقط در آسمان پاک می‌شود. بر این زمین، ما سهم خود را از درد و اشک داریم که باید تحمل کنیم و به حضور خدا ببریم. او اکنون عشق خود را با تسلیِ دلپذیر و قوت برای اشک‌های ما نشان می‌دهد. اما یک روز -در آسمان، نه اکنون- او آنها را برای همیشه پاک خواهد کرد.

سه) ایده این قسمت این نیست که در آسمان، ما برای زندگی تلف شده یا گناه اعتراف نشدۀ خود گریه خواهیم کرد، ولی خدا همچنان این اشک‌ها را پاک خواهد کرد. این ایده می‌تواند یک انگیزه قوی باشد در ایجاد حس گناه، اما هیچ ارتباطی با معنای این آیه ندارد. «مقصود این است که اندوه و اشک‌های گذشته، گویای آزمایشات آنها در رنج‌ها، هنگامی که به آسمان می‌رسند به پایان می‌رسد… خدا تمام اشک‌های ناشی از رنج آنها را بر روی زمین پاک خواهد کرد.» (والوُرد)

چهار) برخی تعجب می‌کنند، «چگونه می‌توان در آسمان غم و اندوه وجود نداشته باشد اگر ما اقوام یا عزیزان خود را در جهنم از دست دادیم؟ آیا برای آنها متأسف نخواهیم شد؟» اسپرجن پاسخ خوبی به این سوlل داد: «خوب، این چطور ممکن است؟ اگر شما به من بگویید خوشحال می‌شوم، چون من خودم نمی‌توانم به شما بگویم. من اعتقاد ندارم که در آنجا لطافت یک ذره کمتر، مهربانی و عشق و همدردی یک ریزه کمتر باشد -من معتقدم که همۀ اینها بیشتر خواهند بود- اما آنها به طریقی آنقدر تصفیه و خالص خواهند شد که در حالی که شفقت برای رنج وجود دارد، نفرت از گناه برای متعادل کردن آن وجود خواهد داشت و یک حالت تعادل کامل به دست خواهد آمد. احتمالاً راز آن رضایت کامل در ارادۀ الهی است؛ اما این کار من نیست که حدس بزنم. من نمی‌دانم خداوند از چه دستمالی استفاده خواهد کرد، اما می‌دانم که او تمام اشک‌ها را از صورت آنها پاک خواهد کرد، و از جمله، این اشک‌ها را.»