فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
مکاشفه باب ۱۶ – قضاوت پیالهها
پیالهها در برابر پدیده طبیعی قرار میگیرند.
۱. آیۀ (۱) صدایی از معبد.
آنگاه صدایی بلند از معبد شنیدم که به آن هفت فرشته میگفت: «بروید و هفت پیالۀ خشم خدا را بر زمین فرو ریزید.»
الف. آنگاه صدایی بلند از معبد شنیدم: از آنجایی که هیچکس نمیتوانست وارد معبد شود (مکاشفه ۸:۱۵)، این صدایی بلند از معبد باید خود خدا باشد که شخصاً قضاوت وحشتناک پیالهها را آغاز میکند.
ب. بروید و هفت پیالۀ خشم خدا را بر زمین فرو ریزید: این پیالههای قضاوت سومین «وایِ» مکاشفه است که در مکاشفه ۱۴:۱۱ چون خشم خدا وصف شدهاند، آنها نشاندهندۀ عذاب (به قصد توبه) به عقوبت (به منظور اجرای عدالت) هستند.
یک) در آن صورت، ما معمولاً از این بهعنوان رخدادی در پایان دوره هفت ساله، و بلافاصله پیش از بازگشت عیسی مسیح، فکر میکنیم.
دو) تصاویری که از خروج قوم اسرائیل در قضاوت پیاله چشمگیر هستند. در روزگار موسی، خدا بلاهایی را بر مصر فرستاد که شامل بلای دملهای (خروج ۸:۹-۱۲)، آبهایی که خون شد (خروج ۱۴:۷-۲۵)، و تاریکی (خروج ۲۱:۱۰-۲۹).
سه) آیا بلاهای این فصل نمادین شدهاند؟ شاید نتوانیم تصور کنیم که همۀ این کلمات به چه معناست. با این حال قضاوت خدا در مورد این جهان قضاوت نمادین نخواهد بود. ما به یاد داریم که واقعیت پشت یک نماد همیشه واقعیتر است -و در این مورد بنابراین وحشتناکتر- از خود نماد است.
ج. بر زمین: کسانی که معتقدند کتاب مکاشفه در طول تاریخ تماماً اتفاق افتاده است، با این مشکل دارند. در تفسیر پول، پیشنهادات او در مورد معنای زمین نشان میدهد که درک مکاشفه به این صورت چقدر دشوار است.
· پول میگوید زمین ممکن است به معنای برخی از نقاط زمین باشد.
· پول میگوید زمین ممکن است به معنای مردم عادی باشد.
· پول میگوید زمین ممکن است به معنای امپراتوری روم باشد.
· پول میگوید زمین ممکن است به معنای روحانیت کاتولیک رومی باشد.
یک) نکته روشن است. اگر زمین به معنای زمین نیست، پس هیچکس نمیتواند معنی آن را بگوید و خدا هم میتوانست آن را ننوشته باشد.
۲. آیۀ (۲) پیالۀ اول: زخمهای زشت و دردناک.
فرشتۀ اوّل رفت و پیالۀ خود را بر خشکی فرو ریخت، و زخمهای زشت و دردناک بر پیکر مردمی که علامت آن وحش را بر خود داشتند و تمثال او را میپرستیدند، پدیدار شد.
الف. زخمهای زشت و دردناک بر پیکر مردمی که علامت آن وحش را بر خود داشتند… پدیدار شد: کسانی که وحش را میپرستیدند و علامت او را میگرفتند اکنون توسط خدا با زخمهای دردناک مشخص شدهاند.
۳. آیۀ (۳) پیالۀ دوم: دریا به خون تبدیل شده است.
فرشتۀ دوّم پیالۀ خود را به دریا فرو ریخت، و دریا به خون بدل شد، خونی که به خون انسانِ مُرده میمانست، و همۀ جانداران دریا هلاک شدند.
الف. دریا به خون بدل شد: مکاشفه ۸:۸-۹ آلودگی جزئی دریا را توصیف میکند. در اینجا آلودگی کامل میشود (همۀ جانداران دریا هلاک شدند).
ب. خون انسانِ مُرده: دریا لزوماً به خون تبدیل نمیشود، بلکه به خون یک جسد میمانست. با ظاهر و خصوصیات بیمارگونۀ خون در بدن مرده مطابقت دارد.
۴. آیۀ (۴) پیالۀ سوم: آبهای شیرینِ آلوده.
فرشتۀ سوّم پیالۀ خود را بر رودخانهها و چشمههای آب فرو ریخت، و رودخانهها و چشمهها به خون بدل شدند.
الف. رودخانهها و چشمههای… و رودخانهها و چشمهها به خون بدل شدند: این آلودگی کامل برخلاف آلودگی جزئی (یک سوم) آبهای شیرین است که اشاره به آن را در مکاشفه ۱۰:۸-۱۱ میبینیم.
ب. به خون بدل شدند: وقتی این قضاوتها میآیند، زمان بسیار کوتاهی تا بازگشت عیسی باقی مانده است. با فاجعه زیستمحیطی مانند این، نژاد بشر نمیتواند برای مدتی طولانی زنده بماند.
یک) «آنها تشنه خون بودند و مقدسین خدا را قتلعام کردند. و حالا خون برای نوشیدن دارند!» (کلارک)
۵. آیات (۵-۷) درستی عدالت خدا.
آنگاه شنیدم که فرشتۀ نگهبان آبها چنین گفت:
«تو عادلی در این حکمها که کردی،
تو که هستی و بودهای، ای قدّوس؛
زیرا که آنان خون مقدسین و انبیای تو را ریختند،
پس به آنان خون دادی تا بنوشند
که سزایشان همین است!»
و شنیدم از مذبح پاسخ آمد که: «آری، ای خداوندْ خدای قادر مطلق، حق است و عدل، کیفری که تو میدهی.»
الف. «تو عادلی در این حکمها که کردی، تو که هستی و بودهای، ای قدّوس؛ زیرا که آنان خون مقدسین و انبیای تو را ریختند، پس به آنان خون دادی تا بنوشند: کاملاً شایسته است که کسانی که از ریختن خون مقدسین لذت میبردند اکنون مجبور به نوشیدن خون شوند. آنها آب زنده را رد کردند و اکنون به آنها مرگ داده خواهد شد تا بنوشند.
ب. «تو عادلی… ای قدّوس: حتی در بحبوحۀ قضاوت، درست است که فرشته این را بگوید. نه تنها عدل خداوند عادلانه است، بلکه خالص و مناسب است. نزد خدا «عدالت پارتیزانی» وجود ندارد.
ج. و شنیدم از مذبح پاسخ آمد که: این صدا یا فرشتهای است که از مذبح صحبت میکند، یا مذبحی است که نمایانگر شهادت مشترک شهدا (مکاشفه ۹:۶) و دعاهای قدیسان است (مکاشفه ۳:۸-۵).
یک) این مذبح سخنگو ممکن است مذبح خدا باشد -صلیب، جایی که بزرگترین قربانی او انجام شد، و در اینجا گواهی بر قضاوت عادلانه او، چه در گذشته و چه در آینده نزدیک است. این مذبحی است که خداوند در عشق خود، راهی برای فرار از این قضاوتها ارائه کرد.
۶. آیات (۸-۹) پیالۀ چهارم: خورشید مردم را میسوزاند.
فرشتۀ چهارم پیالۀ خود را بر خورشید فرو ریخت، و خورشید فرمان یافت تا مردم را به آتش بسوزاند. و مردم از شدت گرما سوختند و نام خدا را که اختیار این بلاها با اوست، ناسزا گفتند، امّا توبه نکردند و او را جلال ندادند.
الف. خورشید فرمان یافت تا مردم را به آتش بسوزاند: آنچه معمولاً بهعنوان یک نعمت بدیهی تلقی میشود -گرمای درخشان خورشید– اکنون یک نفرین است.
ب. توبه نکردند و او را جلال ندادند: عدم پاسخگویی مردم به توبه نشان میدهد که علم یا تجربه قضاوت وضعیت گناهآلود انسان را تغییر نمیدهد. کسانی که به فیض نجات نیافتند، هرگز نجات نخواهند یافت.
یک) «تفکر واهی برخی مبنی بر اینکه انسانها فقط اگر قدرت و قضاوت عادلانه خداوند را بدانند، توبه خواهند کرد، با ذکر مکرر این فصل از سختی قلب انسان در برابر شدیدترین و آشکارترین انضباط الهی، از بین میرود.» (والوُرد)
پیالهها علیه جانور و حکومتش جهت میگیرند.
۱. آیات (۱۰-۱۱) پیالۀ پنجم: طاعونِ تاریکی.
فرشتۀ پنجم پیالۀ خود را بر تختِ آن وحش فرو ریخت و قلمرو او در تاریکی فرو رفت. آدمیان از فزونیِ درد، زبان خود را گاز میگرفتند. و به سبب آلام و جراحات خود به خدای آسمان ناسزا میگفتند، امّا از اعمال خود توبه نمیکردند.
الف. قلمرو او در تاریکی فرو رفت: برخی این را یک تاریکی نمادین میدانند. کِرد (Caird) سه بلای آخر را «سه فاجعه سیاسی» نامید -هرجومرج داخلی، تهاجم، و فروپاشی جبرانناپذیر.
یک) اما لازم نیست این تاریکی را یک تاریکی نمادین سیاسی بدانیم. نهمین بلای مصر یک تاریکی واقعی بود، با مضامین معنوی. همانطور که در خروج ۲۱:۱۰-۲۲ توضیح داده شده است، میتوان آن را احساس کرد.
ب. آدمیان از فزونیِ درد، زبان خود را گاز میگرفتند: تاریکی پیالۀ پنجم پیشنمایشی از خود جهنم است که توسط عیسی بهعنوان تاریکی بیرونی توصیف شده است (متی ۳۰:۲۵). کسانی که تحت قضاوت این پیاله پنجم قرار دارند، گویی که، در ساحل دریاچۀ آتش ایستادهاند.
ج. امّا از اعمال خود توبه نمیکردند: در شرایط گناهآلود انسان، زمانی که او باید گناه خود را ترک کند، بر گناه خود میافزاید که تحت قضاوت خدا باشد.
یک) «قضاوت ممکن است توبهای جسمانی ایجاد کند -توبهای که از نَفس است و به روال فطرت گناهآمیز انسان است. در این توبه، فسق قلب در ذات خود باقی میماند، هر چند که در شکل دیگری خود را نشان دهد. اگر چه انسان تغییر میکند، تغییر او همراه با نجات نیست: او انسان دیگری میشود، اما نه یک انسان جدید. همان گناه هنوز در او حاکم است، اما به نام دیگری خوانده میشود و لباس دیگری میپوشد. این سنگ به شکل زیباتر تراشیده شده است، اما تبدیل به گوشت نمیشود. آهن در قالب دیگری ریخته میشود، اما به طلا تبدیل نمیشود. این توبه نفسانی ناشی از ترس است. آیا هر دزد وقتی محکوم میشود و به زندان میافتد از سرقت توبه نمیکند؟ آیا هر قاتل وقتی زیر چوبه مرگ میایستد از جرم خود پشیمان نمیشود؟» (اسپرجن)
دو) «این توبه واقعی است، وقتی که انسان عدالت خدا را جلال دهد، هرچند او را محکوم کند. ای شنونده، آیا توبه میکنی؟ آیا واقعاً گناه برای تو گناه است؟ آیا صحرای جهنم آن را میبینی؟ در غیر این صورت، توبه شما نیاز به توبه دارد.» (اسپرجن)
۲. آیات (۱۲-۱۶) پیالۀ ششم: ارتش برای یک نبرد بزرگ جمع شده است.
فرشتۀ ششم پیالۀ خود را بر رود بزرگِ فُرات فرو ریخت و آب آن خشکید تا راه برای شاهانِ شرق باز شود. آنگاه دیدم سه روح خبیث در هیئت وزغ از دهان اژدها و از دهان آن وحش و از دهان نبی کذّاب بیرون آمدند. اینان ارواح دیوهایند که آیات به ظهور میآورند و نزد شاهان سرتاسر جهان میروند تا آنان را برای نبردِ روزِ عظیمِ خدای قادر مطلق گرد هم آورند.
«بههوش باشید، که چون دزد میآیم! خوشا به حال آن که بیدار میماند و جامهاش را نگاه میدارد، مبادا عریان روانه شود و رسوای عالم گردد». آنگاه آن سه روح پلید شاهان زمین را در جایی که به زبان عبرانیان ’حارمَگِدّون‘ خوانده میشود، گرد هم آوردند.
الف. رود بزرگِ فُرات: رومیها رود فرات را مانعی امن در برابر تهاجم امپراتوریهای شرق میدیدند. در آن روز ۱۸۰۰ مایل (۲۹۰۰ کیلومتر) طول و در هر نقطه از ۳۰۰ تا ۱۲۰۰ یارد (۲۷۵ تا ۱،۱۰۰ متر) عرض داشت.
ب. آب آن خشکید تا راه برای شاهانِ شرق باز شود: اگر فرات خشک میشد و جادهای میساخت، ارتشهای عظیم از شرق (ملتهایی مانند چین، هند و ژاپن) میتوانستند با سهولت به سمت غرب حرکت کنند.
یک) برخی در مورد دلیل اینکه این ارتشهای شرق به سمت غرب میآیند حدسهایی میزنند. برخی فکر میکنند که این کار برای از بین بردن اسرائیل یا شورش علیه یک رهبر جهانی مستقر در اروپا (ضدّمسیح) است. در نهایت، آنها میآیند تا با خدا و مسیح او نبرد کنند (مزمور ۲).
ج. سه روح خبیث در هیئت وزغ از دهان اژدها و از دهان آن وحش… بیرون آمدند: ارواح شبیه وزغ هستند. قوم یهود باستان قورباغهها را ناپاک و منفور میدانستند، اما مصریها به الهه قورباغه احترام میگذاشتند.
یک) «ما فقط میتوانیم تشبیهی از ناپاکی و سروصدای ناخوشایند وزغ را توضیح دهیم.» (آلفورد)
دو) «مسیح ارواح ناپاک را بیرون کرد، اما دشمنان او آنها را میفرستند.» (سوئیت)
سه) وزغها «کاریکاتوری ویرانگر از شکست شر هستند. آنچه در آنها ظاهراً قدرتمند و جاودانه به نظر میرسد و مردم بیشترین ترس را از آن دارند، در نهایت تنها به تخمریزی مضحک موجودات بیماری در شب تبدیل میشود.» (لاو)
چهار) این شیاطین مانند روح دروغگویی هستند که آخاب را به نبرد هدایت کرد (اول پادشاهان ۱۹:۲۲-۲۳).
د. اینان ارواح دیوهایند که آیات به ظهور میآورند: دوباره، نشانهها و شگفتیها توسط شیاطین بهعنوان ابزار فریب استفاده میشود. نبی کذّاب در اینجا دومین وحشِ مکاشفه ۱۳ است.
ه. آنان را برای نبردِ روزِ عظیمِ… گرد هم آورند: این نبرد ملتی علیه ملت دیگر نیست، بلکه ملتها علیه خدا هستند (مزمور ۲:۲). این یکی از سه جنگ مهم ذکر شده در نبوت است.
یک) نبرد جوج، ماجوج و همدستانشان که عليه اسرائيل میآيند (حزقیال ۳۸ و ۳۹).
دو) نبرد ’حارمَگِدّون، هنگامی که ضدّمسیح نظام جهانی را علیه عیسی بازگشته رهبری میکند (مکاشفه ۱۲:۱۷-۱۶، ۱۴:۱۷، ۱۹:۱۹).
سه) نبرد نهایی، هنگامی که شیطان و همدستانش، پس از دوره هزار ساله، علیه خدا جنگ میکنند (مکاشفه ۷:۲۰-۱۰).
و. روزِ عظیمِ خدای قادر مطلق: برنده این نبرد مشخص است. و آن روزِ عظیمِ خدا است، نه روز عظیمِ مردم، نه روز عظیمِ ضدّمسیح، نه روز عظیمِ اژدها.
ز. بههوش باشید، که چون دزد میآیم! خوشا به حال آن که بیدار میماند و جامهاش را نگاه میدارد، مبادا عریان روانه شود و رسوای عالم گردد: در میان شرح نبرد آینده، هشداری وجود دارد که باید در پرتو پیروزی مطمئن عیسی آماده باشید.
یک) جامه تصاویری از پارسایی روحانی و عملی است. پارسایی عیسی بهعنوان جامه به ما داده شده است (غلاطیان ۲۷:۳)، اما همچنین از ما خواسته شده است که ماهیت عیسی را از نظر قدوسیت عملی «در بر کنیم» (افسسیان۲۰:۴-۲۴). مهمتر از همه، ما نباید «برهنه» باشیم -یعنی بدون پوشش، یا سعی کنیم پوشش خود را مانند آدم و حوا فراهم کنیم (پیدایش ۷:۳)، که در نظر خدا مانند پارچههای کثیف است (اشعیا ۶:۶۴).
ح. شاهان زمین را در جایی که به زبان عبرانیان ’حارمَگِدّون‘ خوانده میشود، گرد هم آوردند: این نبرد عظیم در جایی به نام ’حارمَگِدّون (Har-Megiddo) اتفاق میافتد.
یک) کسانی که معتقدند کتاب مکاشفه در طول تاریخ اتفاق افتاده است، با این نبرد مشکل دارند. «برخی میگویند این دره بزرگِ میسیسیپی است. چند سال پیش برخی میگفتند اینجا سباستوپل یا کریمه است. دیگران فکر میکنند فرانسه است. در حالی که بسیاری آن را بهعنوان مکانی ایدهآل، برای اجتماعی ایدهآل میدانند که در واقعیت وجود ندارد. انسان به محض اینکه از آنچه نوشته شده است دور شود، به سوی چنین تصورات وحشی، متناقض و متقابلاً مخربی سوق داده میشود.» (سیس)
دو) از آنجایی که کوه خاصی (هار) وجود ندارد (مگیدو در واقع یک دره است)، بسیاری آن را بهعنوان کوه یا تپهاینمادین برای کشتار میدانند. اما سیس به نکته خوبی اشاره میکند: «فرقی نمیکند که آن را کوه یا دره بدانیم، زیرا کوه و دره یکی حساب شدند و هر کدام متعلق به دیگری است.»
سه) مگیدو در منطقهای است که اغلب با نبردهای سرنوشتساز همراه است: دِبوره بر سیسرا (داوران ۱۹:۵)؛ جدعون بر مدیانیان (داوران ۷)؛ فرعون بر یوشیا (دوم پادشاهان ۲۹:۲۳؛ دوم تواریخ ۲۲:۳۵). همچنین محل سوگواری آخرالزمان است (زکریا ۱۱:۱۲).
چهار) دره وسیع مگیدو در طول قرنها شاهد نبردهای عظیمی بوده است. بیش از ۲۰۰ نبرد در این منطقه انجام شده است. از سال ۱۴۶۸ قبل از میلاد (با فرعون توتموسیس سوم) تا ۱۹۱۷ (با لرد آلنبی از بریتانیا).
پنج) بهتر است این مکان را به معنای واقعی کلمه، مانند منطقه مگیدو و دره اسدرالون (Esdraelon) ببینید. مکاشفه ۱۴:۱۶، ۱۴:۱۷ و ۱۹:۱۹ یک نبرد سازمان یافته را توصیف میکند که باید در جایی متمرکز شود، حتی اگر بسیار بیشتر گسترش یابد.
شش) «اما ‘نبرد حارمَگِدّون‘ چیست؟ چقدر حدس و گمانهای انسان در این مورد مضحک بوده است! به گفته بینندگان نابینا و پیامبران خود الهام گرفته، این نبرد در بیست سال گذشته در جاهای مختلف صورت گرفته است! زمانی آسترلیتز بود، زمانی مسکو، زمانی دیگر لایپسیک و اکنون واترلو! و این گونه پیش رفتهاند و خواهند رفت و گیج خواهند شد و گیج خواهند کرد.» (کلارک)
۳. آیات (۱۷-۲۱) پیالۀ هفتم: قضاوت نهایی.
فرشتۀ هفتم پیالۀ خود را در هوا پاشید و از آن تخت که در معبد بود، بانگی بلند برآمد که: «کار تمام است!» آنگاه برق آذرخش و غریوِ غرّش رعد بود که برمیخاست، و زمینلرزهای عظیم واقع شد، چندان عظیم که نظیرش تا انسان بر زمین میزیسته، روی نداده بود. شهر بزرگ سه پاره شد و شهرهای قومها فرو پاشیدند. و خدا بابِل بزرگ را به یاد آورد و جام سرشار از شرابِ خشمِ خروشانِ خود را به او نوشاند. جزیرهها گریختند و کوهها محو و نابود شدند. و از آسمان تگرگی سخت سنگین بر آدمیان فرو بارید که هر دانه، انگاری پنجاه کیلو وزن داشت؛ و آدمیان خدای را از بابت این بلا ناسزا گفتند، زیرا که بلایی سخت سنگین بود.
الف. کار تمام است: این اعلامیه که از خود تاجوتخت میآید به ما میگوید که دیگر تأخیری وجود نخواهد داشت. خدا با رحمتش این صحنه را تا آنجا که ممکن است گسترش داده است. شیپورها در پی مهرها آمدند. پیالهها به دنبال شیپورها آمدند؛ اما پس از این دیگر بر روی زمین قضاوتی نخواهد بود –کار تمام است.
ب. پیالۀ خود را در هوا پاشید: این واقعیت که پیاله در هوا ریخته میشود ممکن است نشان دهنده قضاوت علیه رئیس قدرت هوا (افسسیان ۲:۲) و متحدانش باشد.
ج. زمینلرزهای عظیم واقع شد، چندان عظیم که نظیرش تا انسان بر زمین میزیسته، روی نداده بود: در این قضاوتهای نهایی، خداوند زمین را با زلزلهای مهیب میلرزاند. در عبرانیان ۲۶:۱۲ نیز همین وعده داده شده است: امّا اکنون وعده داده است «که یک بار دیگر نه تنها زمین بلکه آسمان را نیز به لرزه در خواهم آورد.» با این حال، آنچه که نمیتوان تکان داد، باقی خواهد ماند.
د. خدا بابِل بزرگ را به یاد آورد و جام سرشار از شرابِ خشمِ خروشانِ خود را به او نوشاند: سقوط شهر (بابِل بزرگ) با صراحت بیشتری در مکاشفه ۱۷ و ۱۸ توضیح داده شده است. در اینجا، کافی است بگوییم که خدا جام سرشار از شرابِ… خروشان را به او میدهد (کلمه یونانی باستان تیموس، که طغیان پرشور خشم را توصیف میکند.) از خشمِ او (کلمه یونانی باستان آرگِی، که حالت ثابت خشم را توصیف میکند).
یک) «ترکیب تیموس و آرگِی بیانگر شدیدترین بارش قضاوت الهی بر آنهاست.» (والوُرد)
ه. از آسمان تگرگی سخت سنگین بر آدمیان فرو بارید که هر دانه، انگاری پنجاه کیلو وزن داشت: تگرگهای غول پیکر با وزن ۱۰۰ پوند (۴۵ کیلوگرم) میریزند. انسان در انحراف کامل و عدم پشیمانی پاسخ میدهد (آدمیان خدای را از بابت این بلا ناسزا گفتند).
یک) تگرگ غالباً ابزاری برای قضاوتِ دشمنان خدا است، همانطور که به ضد مصر (خروج ۲۴:۹)، کنعانیان (یوشع ۱۱:۱۰)، اسرائیل مرتد (اشعیا ۲:۲۸)، و جوج و ماجوج (حزقیال ۲۲:۳۸) دیده میشود.
دو) در هر یک از این موارد، تگرگ از آسمان بهعنوان ابزار قضاوت بارید، نه بهعنوان تنبیهی اصلاحکننده برای فرزندان خدا.
سه) با وجود همۀ رنجهایشان، بسیاری هنوز توبه نخواهند کرد. «من میدانم که مردم میگویند: ‘خب، اگر مبتلا میشدم ممکن است عوض شوم. اگر بیمار به تخت بیافتم ممکن است نجات پیدا کنم.’ اوه، اینطور فکر نکن. بیماری و غم به خودی خود هیچ کمکی به رستگاری نمیکنند. درد و فقر مبشر نیستند. بیماری و ناامیدی رسول نیستند. به گمشدگان جهنم نگاه کن. رنج هیچ خیری برای آنها نداشته است. کسی که در اینجا کثیف بوده آنجا هم کثیف خواهد بود. کسی که در این زندگی ستم کرده در زندگی آینده نیز ستم خواهد کرد. هیچ درد و رنجی نیست که عملاً به صورت طبیعی، به پالایش گرایش پیدا کند.» (اسپرجن)
۴. ممکن است ما بگوییم که مکاشفه ۱۶ یک فصل «عظیم» است.
الف. چون شرارت عظیم را توصیف میکند: یک شهر عظیم، بابل عظیم (مکاشفه ۱۹:۱۶).
ب. این کتاب ابزارهای بزرگ قضاوت را توصیف میکند: گرمای شدید (مکاشفه ۹:۱۶)، رودخانه بزرگی که خشک شد (مکاشفه ۱۲:۱۶)، زلزله عظیم (مکاشفه ۱۸:۱۶)، تگرگی شدیداً سخت و بلاهای سخت سنگین (مکاشفه ۲۱:۱۶).
ج. این خدای بزرگی را توصیف میکند: صدای عالی او (بلند همان کلمه یونانی بزرگ است؛ آیات ۱؛ ۱۷)، و روز عظیم پیروزی او (مکاشفه ۱۴:۱۶).