فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
عبرانیان باب ۱۱ ـ نمونههایی از ایمان برای کمک به ناامیدان
تعریف ایمان
۱. آیهٔ (۱) تعریف ایمان.
ایمان، ضامن چیزهایی است که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمیبینیم.
الف. ایمان، ضامن چیزهایی است: همانطور که بینایی فیزیکی ما حسی است که به ما گواه از جهان مادی میدهد، ایمان نیز «حسی» است که به ما گواهی از جهان نامرئی و روحانی میدهد.
یک) ایمان ادله و برهان خود را دارد. کتابمقدس «جهش کور» ایمان را توصیه نمیکند. اما این دلایل را نمیتوان در آزمایشگاه اندازهگیری نمود، بلکه باید آنها را از نظر روحانی درک کرد.
دو) «ایمان فراتر از آن چیزی است که ما از حواس خود میآموزیم و نویسنده میگوید که ایمان برهان خود را دارد. حواس که منشأ عدم قطعیت هستند، آن را نمیآزمایند.» (موریس)
سه) «بینایی فیزیکی، ایده یا گواهی از چیزهای مرئی شکل میدهد، ایمان ارگانی است که مردم را قادر میسازد تا نظام نامرئی را ببینند.» (بروس)
ب. چیزهایی است که… امید داریم… آنچه هنوز نمیبینیم: اگر آن ماده را پیش روی خود داشته باشید یا بتوانید آن را ببینید، دیگر ایمان فایدهای نخواهد داشت. ایمان برای چیزهایی لازم است که نمیتوانیم ببینیم و نمیتوانیم لمس کنیم.
یک) ایمان تناقضی با عقل ندارد، اگرچه ممکن است فراتر از عقل باشد. ممکن است به طریقی ملموس ثابت شود که کتابمقدس خاصترین کتابی است که تا کنون منتشر شده و بیش از هر کتاب دیگری بر جامعه تأثیر گذاشته است، اما تنها ایمان میتواند ثابت کند که کتابمقدس کلام خداست. لذا اعتقادی فراتر از عقل است، اما نه در تضاد با عقل یا درمقابل عقل.
ج. ایمان، ضامن…است: ایمان باوری ساده یا درکی خردمندانه نیست، بلکه تمایلی به اعتماد و اتکا کردن و وفاداری به آن است.
۲. آیۀ (۲) ایمان مردم را در گذشته قادر ساخته تا غلبه یابند.
بهسبب ایمان بود که دربارۀ پیشینیان بهنیکویی شهادت داده شد.
الف. دربارۀ پیشینیان: نمونههای بزرگ خداپرستی همگی شرایط و شخصیتهای متفاوتی داشتند، اما نقطه اشتراک همهٔ آنها ایمان بود.
ب. بهنیکویی شهادت داده شد: آن مسیحیان یهودی دلسردشده و به این فکر افتاده بودند که از عیسی و مسیحیتِ متمایز منصرف شوند. آنها به شهادت نیکو نیاز داشتند، پس به این نمونههای ایمان نیاز داشتند تا آنها را از ناامیدی بیرون بکشند.
۳. آیۀ (۳) ایمان دربارهٔ دنیایی مرئی درک میبخشد.
با ایمان است که درمییابیم کائنات بهوسیلۀ کلام خدا شکل گرفت، بدان گونه که آنچه دیده میشود از چیزهای دیدنی پدید نیامد.
الف. با ایمان است که درمییابیم کائنات بهوسیلۀ کلام خدا شکل گرفت: این زمانی اتفاق افتاد که خدا بهسادگی دستور داد: «روشنایی باشد» (پیدایش ۳:۱) همانطور که مزمورنویس بیان میکند: به کلام خداوند آسمانها ساخته شد، و همۀ لشکر آنها، به دَمِ دهان او. زیرا او گفت و شد؛ امر فرمود و بر پا گردید.» (مزمور ۶:۳۳، ۹:۳۳)
ب. با ایمان است که درمییابیم: ما آن عمل خلقت را ندیدیم و تنها با ایمان از آن مطلعیم. همچنین به عقل از آن مطلعیم، زیرا میدانیم که جهان توسط طراحی هوشمندانه ساخته و خلق گردیده است. باز هم این فراتر رفتن ایمان است، ولی بر علیه عقلانیت نیست.
یک) در مواقعی که به نظر میرسد خدا به دنبال ایمانی غیرعقلانی است، با بررسی دقیقتر میفهمیم که چنین نیست. برای مثال، ممکن است برخلاف عقل به نظر آید که خدا از ابراهیم انتظار داشته باشد باور کند که رحمِ بیجان سارا بتواند فرزندی به دنیا آورد. اما بیدلیل نیست که باور کنیم، خدایی که زندگی و رحم را آفریده، بتواند این کار را انجام دهد و مطابق وعدهٔ خود این کار را به انجام رساند.
ج. با ایمان است که درمییابیم: این متن نمیگوید که خدا جهان را همراه با یا به وسیلهٔ ایمان آفرید. از آنجاییکه خدا همه چیز را میبیند و میداند، «ایمان» به معنای انسانی آن، در مورد او صدق نمیکند. از آنجاییکه ایمان را ضامن چیزهایی میدانیم که بدان امید داریم و برهان آنچه هنوز نمیبینیم، چه میدانیم که آن خدایی که همه چیز را میبیند، به چیزی «امید» ندارد.
د. بدان گونه که آنچه دیده میشود از چیزهای دیدنی پدید نیامد: اکثر دانشمندان در زمان نگارش کتاب عبرانیان معتقد بودند که جهان از مادهای از پیش حاضر خلق شده است، نه از هیچ. آنها بر این باور بودند که جهان از چیزهایی ساخته شده که قابل مشاهده هستند. اما کتابمقدس این سوءِتفاهم را اصلاح کرده و بهوضوح میگوید که جهان از چیزهایی ساخته نشده که قابل مشاهده باشند.
ایمان در آغاز تاریخ بشریت.
۱. آیۀ (۴) ایمان هابیل.
با ایمان بود که هابیل قربانیای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد، و بهسبب همین ایمان دربارۀ او شهادت داده شد که پارساست، زیرا خدا دربارۀ هدایای او بهنیکویی شهادت داد. به همین سبب، هر چند چشم از جهان فرو بسته، هنوز سخن میگوید.
الف. با ایمان بود که هابیل قربانیای نیکوتر از قربانی قائن به خدا تقدیم کرد: تفاوت بین قربانی قائن و قربانی هابیل (پیدایش ۳:۴-۵) تفاوت بین حیوان و نبات نبود. بلکه تفاوت این بود که قربانی هابیل با ایمان داده شد.
یک) «قربانی هابیل، بدون هیچ دلیل دیگری جز آنکه با ایمان تقدیس شده بود، بر قربانی برادرش ارجحیت یافت. چرا که مسلماً چربی حیوانات وحشی رایحه خوشی نداشت، که با بویش بتواند خدا را آرام کند.» (کالوین)
ب. خدا دربارۀ هدایای او بهنیکویی شهادت داد: این احتمال وجود دارد که خدا رضایت خود را از قربانی هابیل با سوزاندن آن قربانی با آتشی از آسمان شهادت داده باشد، همانطور که در اهدای قربانیهای خیمه (لاویان ۲۴:۹) و معبد (دوم تواریخ ۱:۷) اتفاق افتاد و هنگامی که داوود (اول تواریخ ۲۶:۲۱) و ایلیا (اول پادشاهان ۳۸:۱۸) هدایای خود را تقدیم کردند.
ج. هر چند چشم از جهان فرو بسته، هنوز سخن میگوید: نویسنده درست با مثال خود از هابیل، به ما یادآوری میکند که ایمان لزوماً در زمین پاداشی نمییابد. اما خود خدا بر پارسایی ایمانداران گواه میدهد. خون هابیل همچنان با ما سخن میگوید و ارزش ابدیت را به ما یادآوری مینماید.
۲. آیات (۵-۶) ایمان خنوخ.
با ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد و دیگر یافت نشد، چون خدا او را منتقل ساخت. زیرا پیش از آنکه انتقال یابد، دربارۀ او شهادت داده شد که خدا را خشنود ساخته است. و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت، زیرا هر که به او نزدیک میشود، باید ایمان داشته باشد که او هست و جویندگان خود را پاداش میدهد.
الف. با ایمان…خَنوخ: خنوخ یکی از مردان اسرارآمیز عهدعتیق است که تنها در پیدایش ۲۱:۵-۲۴ بهعنوان مردی از او یاد شده که با خدا راه میرفت، و دیگر یافت نشد؛ زیرا خدا او را برگرفت.
یک) بسیاری از سنن یهودی و مسیحی خنوخ را دریافت کننده برخی از مکاشفات عجیب و تماشایی میدانند. یهودا او را بهعنوان نبی شناخت (یهودا ۱۴-۱۵). اما میتوان گفت ارزش نبوتهای منصوب دیگر به او در بهترین حالت نامطمئن است.
ب. با ایمان بود که خَنوخ از این جهان منتقل شد تا طعم مرگ را نچشد: نویسندۀ رساله به عبرانیان میپنداشت که فقط انسانی با ایمان میتواند از ارتباط نزدیک با خدا برخوردار باشد. بدیهی است که هر آن که از این نوع مشارکت با خدا بهرهمنده باشد، حتماً خدا را خشنود کرده و خنوخ نیز در خشنود ساختن خدا، همان هدفی که انسان برای آن آفریده شده را به انجام میرساند (مکاشفه ۱۱:۴).
ج. و بدون ایمان ممکن نیست بتوان خدا را خشنود ساخت: برای هر کسی که خدا را میجوید، این ایمان، بنیادی مورد نیاز است. میباست باور کرد که او هست و باید باور داشت که او پاداشدهنده کسانی است که با کوشش او را میجویند. ما باید ایمان داشته باشیم که او هست و جویندگان خود را پاداش میدهد.
یک) نویسندۀ رساله به عبرانیان نگفته است که خشنودیِ خدا بدون ایمان دشوار است، بلکه گفت که غیر ممکن است.
دو) «این دو عنصر سادهترین چیز به نظر میرسند، اما افسوس که بسیاری از مسیحیان به نحوی رفتار میکنند که گویی خدا زنده نیست و برخی دیگر هستند که اگر چه او را میجویند، بهعنوان پاداشدهنده انتظار او را نمیکشند!»
۳. آیۀ (۷) ایمان نوح.
با ایمان بود که نوح هنگامی که از جانب خدا دربارۀ اموری که تا آن زمان دیده نشده بود هشدار یافت، آن را با خداترسی بهجدّ گرفت و برای نجات خانوادۀ خویش کشتی ساخت. او با ایمانِ خود دنیا را محکوم کرد و وارث آن پارسایی شد که بر ایمان استوار است.
الف. نوح…از جانب خدا دربارۀ اموری که تا آن زمان دیده نشده بود هشدار یافت: به نوح در مورد چیزی که قبلاً هرگز رخ نداده بود، هشدار داده شد. ایمان او نه صرفاً در موافقت با آمدن سیل، بلکه در انجام کاری که خدا در مورد سیل به او گفت، نشان داده شد، یعنی آن را با خداترسی بهجدّ گرفت.
ب. کشتی ساخت: ایمان واقعی همیشه اقدامی میکند. کتاب یعقوب این موضوع را بارها و بارها تکرار میکند.
ج. او با ایمانِ خود دنیا را محکوم کرد: نباید فکر کنیم که نوح مردی بود که موعظههای محکومیت را به جهانیان موعظه میکرد. در عوض، صرفاً رفتار شخصی خدا دوست، بدون هیچ گونه موعظهای، میتواند برای جهان محکومیت باشد.
ایمان در زندگی ابراهیم و پاتریارکها (پدران)
۱. آیۀ (۸) اطاعت ابراهیم از طریق ایمان.
با ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فراخوانده شد، اطاعت کرد و حاضر شد به جایی رود که بعدها به میراث مییافت؛ و هر چند نمیدانست کجا میرود، روانه شد.
الف. با ایمان بود که ابراهیم هنگامی که فراخوانده شد، اطاعت کرد: ابراهیم با ایمان قدم برداشت و قصد داشت به جایی برود که خدا به او وعده داده بود. اما ایمانش آنطور که باید کامل نبود. این امر با مقایسه نمودن پیدایش ۱:۱۲-۵ با اعمال رسولان ۲:۷-۴ قابل مشاهده است. جایی که مشهود است ابراهیم در ابتدا نیمی از راه را به جایی که خدا او را فرا خوانده بود رفت و سرانجام به طور کامل از آن اطاعت کرد. با این حال، هزاران سال بعد، خدا اطاعت با تأخیر را «به یاد نیاورد»، بلکه فقط ایمان را به یاد آورد.
۲. آیات (۹-۱۰) زندگیِ ایمانی ابراهیم در غربت.
با ایمان بود که در سرزمین موعود، همچون بیگانهای در دیار غریب خانه به دوش گردید و همانند اسحاق و یعقوب که با او وارث همان وعده بودند، در خیمهها ساکن شد. زیرا چشمانتظار شهری بود با بنیاد، که معمار و سازندهاش خداست.
الف. با ایمان بود که در سرزمین موعود… ساکن شد: ابراهیم در سرزمینی که خدا وعده داده بود بهعنوان «ساکن موقتی» زندگی کرد و هرگز آنجا مالک مکانی نشد، مگر قطعهای که او و سارا در آن دفن شدند، واژه ساکن شدن (Dwelt) ترجمهای از کلمه یونانی باستان پاریکوس (paroikos) است و یک «بیگانۀ مقیم» را توصیف میکند، یعنی کسی که در یک مکان خاص زندگی میکند، اما وضعیت دائمی و ثابتی در آنجا ندارد.
یک) بیگانهای مقیم یا ساکنی موقت مشخص است. نحوهٔ صحبت کردن، طرز لباس پوشیدن، اطوار و اخلاق شخصی او، سرگرمی، شهروندی و دوستانشان، همه از خانهٔ پدریشان حکایت دارند. اگر کسانی در تمامی این فضاها همچون «بومیان» باشند، دیگر مهاجر نبوده و ساکنان دائمی به حساب میآیند. مسیحیان نباید به گونهای زندگی کنند که گویی ساکنان دائمی سیارۀ زمین هستند.
ب. خانه به دوش گردید و همانند اسحاق و یعقوب… در خیمهها ساکن شد: از آنجاییکه ابراهیم، اسحاق و یعقوب خانهای دائمی نداشتند به جای خانه در خیمهها زندگی میکردند. آنها چشمانتظار شهر بهتری بودند، یعنی شهری… با بنیاد، که معمار و سازندهاش خداست.
۳. آیات (۱۱-۱۲) ایمان سارا و نتایج آن.
با ایمان بود که ابراهیم توانایی یافت نسلی داشته باشد، با اینکه سارا نازا و خود او نیز سالخورده بود؛ چرا که وعدهدهنده را امین شمرد. این گونه، از یک تن، آن هم از کسی که تقریباً مرده بود، نسلی کثیر همچون ستارگان آسمان، و بیشمار مانند شنهای ساحل دریا، پدید آمد. [پانوشت ترجمه هزاره: با ایمان بود که حتی سارا با اینکه نازا و سالخورده بود، توانایی یافت نسلی بیابد.]
الف. با ایمان…سارا: ایمان سارا کامل نبود. او ابتدا با بیایمانی خندید (پیدایش ۹:۱۸-۱۵) و سپس یاد گرفت که در ایمان بخندد (پیدایش ۶:۱۲).
ب. چرا که وعدهدهنده را امین شمرد: ایمان به قضاوت دربارهٔ اینکه خدا وفادار و قادر است که به وعدههایش عمل میکند، خلاصه میگردد. این ایمان بود که سارا را قادر ساخت تا نیرویی برای آبستن شدن و یافتن نسل بیابد. خدا قوت داد، اما سارا با ایمان آن را دریافت کرد.
ج. نسلی کثیر همچون ستارگان آسمان: به دلیل ایمان سارا و ابراهیم، هزاران -حتی میلیونها- نفر از این نسل متولد شدند. ایمان آنها بر زندگی بسیاری تأثیر گذاشت، بیش از آنچه که خوابش را میدیدند.
۴. آیات (۱۳-۱۶) آنچه ایمان ابراهیم و سارا به ما میآموزد.
اینان همه در ایمان درگذشتند، در حالی که وعدهها را هنوز نیافته بودند، بلکه فقط آنها را از دور دیده و خوشامد گفته بودند. ایشان تصدیق کردند که بر زمین، بیگانه و غریبند.آنان که چنین سخن میگویند، آشکارا نشان میدهند که در جستجوی وطنی هستند.اگر به سرزمینی میاندیشیدند که ترکش کرده بودند، فرصت بازگشت میداشتند.امّا مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی. از همینرو، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود، زیرا شهری برایشان مهیا کرده است.
الف. اینان همه در ایمان درگذشتند، در حالی که وعدهها را هنوز نیافته بودند: وعده مسیح به ابراهیم و سارا داده شده بود و آنها به این وعده ایمان آوردند. با این حال، درگذشتند، در حالی که هرگز آن را دریافت نکرده بودند، بلکه فقط آن را در ایمان دیدند.
یک) بلکه فقط آنها را از دور دیده و خوشامد گفته بودند: آنها میخواستند آن را در نظر بگیرند، هر چند که تحققش بسیار دور به نظر میرسید.
دو) ایشان تصدیق کردند: آنها با دقت و تفکر در وعده، اطمینان یافتند که وعده صحیح است، چرا که خدا وعده داده است.
سه) آنها به وعدهها خوشامد گفته بودند و وعده را گرفته و با ایمان آن را پذیرفته بودند. احتمالاً ابراهیم و سارا در خصوص پسری که خدا به آنها وعده داده بود، بارها در طول روز فکر میکردند و بارها این وعده را پذیرفته بودند. «مقدسین وعدهها را ‘پذیرفتند‘. کلمهٔ یونانی که اینجا به این شکل ترجمه شده است در واقع به معنای درود فرستادن است، مانند زمانی که دوستی را در فاصلهٔ دور میبینیم.» (اسپرجن)
چهار) ایشان تصدیق کردند که بر زمین، بیگانه و غریبند: ابراهیم و سارا همیشه این عهد را با این درک میپذیرفتند که این دنیا خانه آنها نیست. میدانستند که خدا در آسمان خانهای بهتر و پایدارتر برایشان دارد.
پنج) اگر این نمونههای ایمان، در سختی و دلسردی بدون دریافت وعدهها شرایط را تحمل کردند، پس ما که وعدهها را دریافت کردهایم، دلیل بیشتری برای تحمل داریم.
شش) اینان همه در ایمان درگذشتند:
• آنها نیازی به جستجوی ایمان در بستر مرگ نداشتند. بلکه در ایمان درگذشتند.
• اگرچه آنها ایمان داشتند، اما آنها نیز مردند. ما ایمان نداریم که از مرگ رهایی جستهایم، بلکه ایمان داریم که در ایمان میمیریم.
• آنها هرگز از ایمان فراتر نرفته و فراتر از اتکایی ساده به خدا رشد یافتند.
• آنها هرگز از سطح ایمان پایینتر نرفتنه یا ایمان خود را از دست ندادند.
ب. امّا مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی: وقتی به یاد بیاوریم که این دنیا خانه ما نیست، زندگی با ایمان آسانتر است. وقتی به یاد بیاوریم که در این سوی ابدیت، همه چیز حل نمیشود و هر اشتباهی اصلاح نمیشود، زندگی با ایمان آسانتر میشود. به همین دلیل است که آنها مشتاق سرزمینی نیکوتر بودند، مشتاق وطنی آسمانی.
یک) زمانی که ما همچون «خداناباور عملگرا» زندگی میکنیم، ایمان داشتن بسیار دشوار میشود. این عبارت کسی را توصیف میکند که بهصورت نظری به خدا ایمان دارد، اما آن ایمان در کاری که هر روزه انجام میدهند، حائز اهمیت شمرده نمیشود. وقتی واقعیتی روحانی که وجود دارد را به یاد میآوریم؛ یعنی همان خانهٔ آسمانی که خانۀ واقعی ماست؛ آنگاه ایمان بسیار آسانتر میشود.
دو) موضوع بزرگِ دوران مدرن، طبیعتگرایی است، اعتقادی که طبق آن فقط چیزی که در طبیعت یافت و اندازهگیری میشود، «واقعی» است. دانشمندان و معلمینی که به طبیعتگرایی اعتماد دارند، ممکن است، راضی شوند تا به ما اجازه دهند که به خدا فقط تا زمانی که موافق باشیم یک افسانه است، ایمان داشته باشیم -یعنی باید به کسی ایمان و باور داشته باشیم که واقعی نیست. اما وقتی به حقیقت خدا و آسمان و کلامش ایمان میآوریم، از نظر طبیعتگرایان نامقبول میشویم.
سه) اچ.ال.منکن گفت ایمان «باور غیرمنطقی به واقعهای غیرممکن است.» این فقط در صورتی درست است که خدایی نباشد یا خدا اهمیتی نداشته باشد. از آنجایی که خدا هست و از آنجایی که اهمیت دارد، ایمان کاملاً منطقی است.
ج. از همینرو، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود: برای کسانی که آنقدر شجاع هستند که به خدا همچون واقعیت و آسمان و حیات ابدی واقعی، ایمان داشته باشند، خدا عار ندارد خدای ایشان خوانده شود. زیرا شهری برایشان مهیا کرده است.
یک) غالباً این ایده را در نظر میگیریم که نباید از خدا شرمنده باشیم، اما میبایست در نظر داشته باشیم که ممکن است خدا را از خود شرمنده کنیم. زمانی که ما خدا و آسمان و ابدیت را واقعی ندانیم، ممکن است حس شود که خدا عار دارد خدای ما خوانده شود.
۵. آیات (۱۷-۱۹) ایمان ابراهیم به اندازهای بزرگ بود که بداند خدا قادر است تا مردگان را زنده کند و اینکه خدا توانست به وعدههایش عمل کند.
با ایمان بود که ابراهیم هنگامی که آزموده شد، اسحاق را بهعنوان قربانی تقدیم کرد؛ و او که وعدهها را پذیرفته بود حاضر شد پسر یگانۀ خود را قربانی کند، همان را که دربارهاش گفته شده بود: «نسل تو از اسحاق محسوب خواهد شد.» ابراهیم چنین اندیشید که خدا قادر است حتی مردگان را زنده کند، و میتوان گفت که بهنوعی اسحاق را از مرگ باز یافت.
الف. با ایمان بود که ابراهیم هنگامی که آزموده شد، اسحاق را بهعنوان قربانی تقدیم کرد: زمان فعل تقدیم کرد نشان میدهد که تا آنجا که به ابراهیم مربوط میشود، قربانی کامل بوده است. او به اراده و هدف خود، حقیقتاً پسرش را قربانی کرد.
ب. حاضر شد پسر یگانۀ خود را قربانی کند: اگرچه ابراهیم پسر دیگری هم داشت (اسماعیل، پسر تلاش جسمانی او برای تحقق وعدۀ خدا)، خدا پسر دیگر را به رسمیت نشناخت (پیدایش ۱:۲۲-۱۴) -لذا میتوان، اسحاق را پسر یگانۀ او نامید.
ج. ابراهیم چنین اندیشید که خدا قادر است: واژۀ اندیشیدن (یقین دانستن، به حساب آمدن) در یونانی باستان، دقیقاً به معنای همان چیزی است که در انگلیسی هست. این اصطلاحی از علم حسابان است که «عملی قاطع و با دقت استدلال شده» (گوتری) را بیان میکند. این موضوع بدان معناست که ابراهیم وعدۀ خدا را شایسته اطمینان محاسبه کرد.
د. بهنوعی اسحاق را از مرگ باز یافت: تا آنجا که به ابراهیم مربوط میشد، اسحاق به همان خوبی مرده بود و از مردگان بود که او را بازگرداند، به طریقی که رستاخیز عیسی را از قبل نشان میداد.
یک) بروس میپرسد که آیا این همان حادثهای نیست که عیسی در یوحنا ۵۶:۸، به آن اشاره کرده است: پدر شما ابراهیم شادی میکرد که روز مرا ببیند؛ و آن را دید و شادمان شد.
دو) هنگامی که ابراهیم با وعده و فرمانی از جانب خدا مواجه شد که به نظر میرسید با یکدیگر متناقض هستند، آنچه را که همه ما باید انجام دهیم، انجام داد: او فرمان را اطاعت کرد و به خدا اجازه داد تا به وعده خود عمل کند. خدا بیش از آن توان داشت که این کار را بکند.
۶. آیۀ (۲۰) ایمان اسحاق.
با ایمان بود که اسحاق، یعقوب و عیسو را در خصوص امور آینده برکت داد.
الف. با ایمان بود که اسحاق، یعقوب را برکت داد: اسحاق زمانی که برای اولین بار قصد داشت به جای یعقوب، عیسو را برکت دهد، واقعاً در جسم بود، نه در ایمان. او به دلایل نفسانی میخواست به عیسو برکتِ حقِ نخستزادگی را بدهد. او «مردانگی» عیسو را دوست داشت و هیبتی که با خود به منزل میآورد را میپسندید. ولی باید یعقوب را انتخاب میکرد، کسی که برگزیدهٔ خدا بود.
ب. با ایمان بود که اسحاق برکت داد: با این حال اسحاق زمانی که پی برد که عملاً به جای عیسو، یعقوب را برکت داده است، به جایگاه ایمان رسید. پیدایش ۳۳:۲۷ میگوید: لرزهای شدید بر اسحاق مستولی شد. وقتی اسحاق بهشدت لرزید، مضطرب شد، چون میدانست که سعی کرده است خدا را محدود کند، نقشهٔ خدا را شکست دهد، ولی خدا او را شکست داد. او دریافت که وقتی سعی کند که در برابر ارادهٔ خدا مقاومت کند، حتی اگر آن را دوست نداشته باشد، همواره شکست خواهد خورد و او آمد تا این را فرا گیرد که ارادهٔ خدا، علیرغم تقلای متکبرانهٔ او که بر خلاف خواست خدا بود، با شکوه است.
ج. با ایمان: پس از نابودی تلاش اسحاق برای خنثی کردن ارادۀ خدا، ایمان به برکت اسحاق بوجود آمد. هنگامی که او در مورد یعقوب گفت، آری، او مبارک خواهد بود! (پیدایش ۳۳:۲۷). او میدانست تلاش مذبوحانهاش برای دیکته کردن آنچه خدا باید انجام دهد، با شکست روبهرو شد و در ایمان پاسخ داد و گفت: «خدایا تو برندهای، باشد که یعقوب با حق نخستزادگی برکت یابد و عیسو بعد از آن به شکل خود برکت یافت.»
۷. آیۀ (۲۱) ایمان یعقوب.
با ایمان بود که یعقوب بههنگام مرگ، هر یک از پسران یوسف را برکت داد و در حالی که بر سر عصای خود تکیه زده بود، سجده کرد.
الف. با ایمان بود که یعقوب بههنگام مرگ، هر یک از پسران یوسف را برکت داد: یعقوب زندگی نسبتاً نفسانی (جسمان) داشت. با این حال، ایمانش میتوانست فراتر از مرگ را نیز بنگرد –پس او هر یک از پسرانش را برکت داد.
ب. و در حالی که بر سر عصای خود تکیه زده بود، سجده کرد: یعقوب مجبور بود که بر سر عصای خود تکیه دهد، زیرا سالها قبل از اینکه خدا در فِنیئیل با او برخورد کند، دچار عارضهٔ لنگی شد (پیدایش ۲۴:۳۲-۳۲). همانطور که او به عصای خود تکیه داده بود، به یاد آورد که خدا بزرگ است و آیندهٔ او و ذریتش را نگه میدارد. لذا او سجده کرده و ایمان و توکل خویش را به خدا نشان داد.
۸. آیۀ (۲۲) ایمان یوسف.
با ایمان بود که یوسف چون به پایان عمر خود نزدیک شد، از خروج بنیاسرائیل سخن گفت و دربارۀ استخوانهای خود دستورهایی داد.
الف. با ایمان بود که یوسف: یوسف در پیدایش ۲۴:۵۰ از خروج بنیاسرائیل سخن میگوید و به این شکل به آن اشاره میکند: «…اما بهیقین، خدا از شما دیدار خواهد کرد و شما را از این سرزمین، به سرزمینی که دربارۀ آن برای ابراهیم و اسحاق و یعقوب قسم خورد، خواهد برد.» او میدانست که وعدۀ خدا واقعی است!
ب. دربارۀ استخوانهای خود دستورهایی داد: هنگامی که یوسف درگذشت، هرگز دفن نگردید. تابوتش حدود ۴۰۰ سال یا بیشتر روی زمین قرار داشت تا اینکه به کنعان بازگردانده شد. آن تابوت تمامی آن سالها، در سکوت شاهد بازگشت اسرائیل به سرزمین موعود بود، درست همانطور که خدا گفته بود.
یک) «روحالقدس در این باب، از میان زندگی انسانهای نیکو، درخشانترین نمونههای ایمان را برمیگزیند. من بهسختی انتظار داشتم که او صحنهٔ مرگ یوسف را بهعنوان برجستهترین گواه بر ایمان او به خدا ذکر نماید… آیا این موضوع این را به ما نمیگوید، که برادران و خواهران عزیز، ما در مورد آنچه خدا بیشتر از همه از آن لذت میبرد، گواهان ضعیفی هستیم؟» (اسپرجن)
ج. با ایمان بود که یوسف: ایمان یوسف تا سالها پس از مرگش گواه میداد. در تمام آن مدت، وقتی که بنیاسرائیل تابوت یوسف را میدیدند و میپرسید که چرا آنجاست و چرا دفن نشده است؟ میتوان به آنها پاسخ داد: «زیرا یوسف، آن مرد بزرگ، نمیخواست که در مصر، بلکه در سرزمین موعود که خدا روزی ما را به آنجا هدایت خواهد کرد، دفن شود.»
ایمان در قوم اسرائیل.
۱. آیۀ (۲۳) ایمان پدر و مادر موسی.
با ایمان بود که والدین موسی او را پس از تولّد بهمدت سه ماه پنهان کردند، زیرا دیدند کودکی است بینظیر؛ و از حکم پادشاه نهراسیدند.
الف. با ایمان بود که والدین موسی او را…سه ماه پنهان کردند: والدین موسی وقتی دریافتند که او مورد لطف ویژۀ خداست، ایمان نشان داده و تدابیر ایمانی را در پیش گرفتند، تا علیرغم خطرات جانش را نجات دهند.
ب. از حکم پادشاه نهراسیدند: زمانی که فرعون مصر دستور کشتار کودکان عبرانی (یهودی) را صادر کرد، ایمان به پدر و مادر موسی شجاعت داد تا به جای انسان از خدا اطاعت کنند.
۲. آیات (۲۴-۲۶) ایمان موسی در دربارِ فرعون.
با ایمان بود که موسی هنگامی که بزرگ شد، نخواست پسر دختر فرعون خوانده شود. او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذتِ زودگذرِ گناه ترجیح داد .و رسوایی بهخاطر مسیح را باارزشتر از گنجهای مصر شمرد، زیرا از پیش به پاداش چشم دوخته بود.
الف. نخواست پسرِ دختر فرعون خوانده شود: موسی به جای اینکه به فرعون یا جاهطلبی واهی اجازهٔ رقم زدن سرنوشتش را بدهد، به خدا اجازه داد که سرنوشتش را رقم بزند و به این شکل از خود ایمان نشان داد.
ب .او آزار دیدن با قوم خدا را بر لذتِ زودگذرِ گناه ترجیح داد: این انتخاب عواقبی داشت. موسی میدانست که رفتن به راه خدا به معنای آزار دیدن به جای لذتِ زودگذرِ گناه است. گناهان لذتهای خود را دارند، حتی اگر آنها در تمام زندگی زمینیمان دوام آورند، موسی بهدرستی آنها را در حال گذر میدید.
ج. رسوایی بهخاطر مسیح: موسی در آن زمان احتمالاً نمیدانست، اما آزار و شکنجهای که او بهخاطر انتخابش برای خدمت به خدا و قومش متحمل گردید، او را در محفل عیسی، یعنی کسی که برای آزاد کردن بشر زجر کشید، قرار داد.
۳. آیۀ (۲۷) ایمان موسی هنگام خروج از مصر.
با ایمان بود که او بیآنکه از خشم پادشاه بهراسد مصر را ترک گفت، زیرا آن نادیدنی را همواره در برابر چشمان خود داشت.
الف. با ایمان بود که او بیآنکه از خشم پادشاه بهراسد مصر را ترک گفت: چشمان طبیعی موسی میتوانست خطر فرعون را ببیند، و او متوجه خطر ماندن در هر نقطهای نزدیک به مصر بود. با این حال چشم ایمان او میتوانست او را که نامرئی است ببیند و او فهمید که خدا در موقعیت او حقیقتی بزرگتر از فرعونِ خشمگین است.
۴. آیۀ (۲۸) موسی هنگامی که اسرائیل را در عید پِسَخ رهبری کرد، جهت اطاعت از فرمان خدا، ایمان نشان داد.
با ایمان بود که او پِسَخ و پاشیدن خون را بهجا آورد تا هلاککنندۀ نخستزادگان، بر نخستزادگان اسرائیل دست دراز نکند.
الف. با ایمان بود که او پِسَخ و پاشیدن خون را بهجا آورد: ایمان لازم بود تا باور کنند که خون برهای روی چهارچوب درب خانه، خانوادهای را از وحشت فرشتۀ مرگ نجات میدهد. اما موسی این ایمان را داشت و قوم را در برگزاری عید پِسَخ رهبری کرد.
ب. تا هلاککنندۀ نخستزادگان، بر نخستزادگان اسرائیل دست دراز نکند: کسانی که ایمانی همچون موسی و اسرائیل مطیع نداشتند، نخستزادگانِ خود را در همان اولین عید پِسَخ هلاک شده یافتند. آنها به خون بره پِسَخ اعتماد نداشتند.
۵. آیۀ (۲۹) ایمان قوم بنیاسرائیل هنگام عبور از دریای سرخ.
با ایمان بود که قوم از میان دریای سرخ همچون زمینی خشک گذشتند؛ امّا چون مصریان کوشیدند همان کار را انجام دهند، غرق شدند.
الف. با ایمان بود که قوم از میان دریای سرخ… گذشتند: تفاوت بین بنیاسرائیل که از دریای سرخ عبور کردند و مصریانی که به دنبالشان بودند، شجاعت نبود، بلکه ایمان بود.
ب. چون مصریان کوشیدند همان کار را انجام دهند، غرق شدند: مصریان به همان اندازه یا بیشتر از بنیاسرائیل شجاعت داشتند، اما ایمان یکسانی نداشتند، پس هر کدام سرنوشت متفاوتی یافتند. بنیاسرائیل از آنجا گذشتند و مصریان غرق شدند.
۶. آیۀ (۳۰) ایمان قوم اسرائیل همانطور که خدا دستور داده بود، هنگام گشتن در پیرامون اریحا.
با ایمان بود که دیوارهای اَریحا پس از اینکه قوم هفت روز دور آن گشتند، فرو ریخت.
الف. با ایمان بود که دیوارهای اَریحا… فرو ریخت: قوم اسرائیل، در اریحا ایمانی جسورانه داشتند. چون آنها از رود اردن هنگام سیلاب عبور کرده بودند، دیگر راه برگشتی نداشتند چرا که آن رود مسیر عقبنشینی را مسدود میکرد.
ب. پس از اینکه قوم هفت روز دور آن گشتند: قوم اسرائیل در اریحا، ایمانی مطیع داشتند. آنها واقعاً نمیدانستند که خدا چه میکند، با این وجود اطاعت کردند.
ج. پس از اینکه قوم هفت روز دور آن گشتند: قوم اسرائیل در اریحا، ایمانی صبور داشتند. دیوارها برای شش روز اول فرو نریختند، با این حال آنها همچنان به راهپیمایی ادامه دادند، همانطور که خدا فرمان داده بود.
د. پس از… هفت روز: قوم اسرائیل در اریحا، ایمانی پیشرو داشتند. آنان میدانستند که خدا در روز هفتم (هنگامی) که آنها فریاد بزنند، عمل میکند.
۷. آیۀ (۳۱) ایمان راحاب
با ایمان بود که راحابِ فاحشه همراه با نامطیعان کشته نشد، زیرا جاسوسان را بهگرمی پذیرا گردید.
الف. با ایمان بود که راحابِ فاحشه…کشته نشد: باب ۲ یوشع، از راحاب به ما میگوید، که ممکن است نمونهای غیرعادی از ایمان به نظر برسد. با این حال، تمایل او برای تبدیل شدن به خائنِ خدایان کنعان و قومش و یکی شدن با یهوه، علیرغم هزینهبردار بودنش، شایسته تحسین است.
یک) «او یک فاحشه بود، زنی گناهکار که در همه جا به این عنوان شناخته میشد. تلاشهای بیهودهای جهت یافتن معنای دیگری برای کلمۀ فاحشه انجام شده است، اما کاملاً بیثمر بوده است.» (اسپرجن) ایمان راحاب را اینگونه توصیف کرد:
· ایمان نجاتدهنده.
· ایمان فردی.
· ایمان پایدار.
· ایمان خود انکارکننده.
· ایمان جانبدارانه.
· ایمان تقدیس کننده.
ب. زیرا جاسوسان را بهگرمی پذیرا گردید: هنگامی که جاسوسان یهودی نزد راحاب آمدند، او اعلام کرد که: … یهُوَه خدای شما، بالا در آسمان و پایین بر زمین خداست (یوشع ۱۱:۲). این برهان ایمانش بود. این ایمانی قوی و ایمانی کامل نبود، اما با این وجود ایمانش ستودنی بود.
یک) کِلِمنت رومی، اولین نویسندۀ مسیحی غیر کتابمقدسی بود و اولین کسی بود که نمادی از خون عیسی را در طناب سرخ رنگی که راحاب در بیرون پنجرۀ خود قرار داد، مشاهده نمود (یوشع ۱۸:۲)
۸. آیۀ (۳۲) دیگر قهرمانان ایمان.
دیگر چه گویم؟ زیرا فرصت نیست دربارۀ جِدعون و باراق و سامسون و یِفتاح و داوود و سموئیل و پیامبران سخن گویم،
الف.جدعون: او جسورانه بتها را نابود کرد و بهشدت از خدا برای شکست دادن ارتش بسیار بزرگتری از مدیان استفاده نمود (داوران ۶-۷). با این حال، همچنین او مردی بود که ابتدا در کلام خدا نسبت به خودش تردید داشت و بارها درخواست تأیید داشت.
ب. باراق: او قوم اسرائیل را در یک پیروزی مهیج بر کنعانیان رهبری نمود (داوران باب ۴). با این حال او مردد بود و تنها زمانی به جلو رفت که دِبورَه او را تشویق نمود.
ج. سامسون: خداوند بارها برای شکست دادن فلسطینیان از او استفاده کرد. با این حال هرگز توانایی بالقوهٔ خود را عملی نکرد و پایان زندگیاش با فریفته شدن توسط دلیله تأسفبرانگیز بود (داوران ۱۳-۱۶).
د.یفتاح: او از خدا برای شکست دادن عمونیان استفاده کرد. با این حال یَفتاح نذر ابلهانهای کرد و سرسختانه به آن پایبند ماند (داوران باب ۱۱).
ه.داود: پادشاه بزرگ اسرائیل مردی برجسته در ایمان بود. با این حال او همچنین در مورد بِتشبع و فرزندانش شکست خورد.
الف) هر یک از این افراد با ایمان بودند، با اینحال در حوزهٔ زندگی خود شکستهای قابل توجهی داشتند. با این وجود، باب ۱۱ عبرانیان ایمان آنها را میستاید و آنها را در «تالار ایمان» فهرست میکند. این نشان میدهد که ایمان ضعیف بهتر از بیایمانی است، و لازم نیست کامل باشید تا آن را به «تالار ایمان» خدا تبدیل نمایید.
۹. آیات (۳۳-۳۵قسمت اول) با ایمان، برخی بر شرایط پیروز شدند.
که با ایمان، ممالک را فتح کردند، عدالت را برقرار نمودند، و وعدهها را بهچنگ آوردند؛ دهان شیران را بستند، شعلههای سوزان آتش را بیاثر کردند و از دَمِ شمشیر رهایی یافتند؛ ضعفشان به قوّت بدل شد، در جنگ توانمند شدند و لشکریان بیگانه را تارومار کردند. زنان، مردگان خود را قیام کرده باز یافتند.
الف. ممالک را فتح کردند: برخی از آنها داوود، یوشع، شاه آسا، یهوشافاط، حزقیای پادشاه و یوشیای پادشاه بودند.
ب. عدالت را برقرار نمودند: برخی از اینها ایلیا، الیشع و بهطور کلی سایر انبیا بودند. همچنین یوشیای پادشاه نیز همینطور بود.
ج. وعدهها را بهچنگ آوردند: در این میان میتوانیم کالیب، جدعون، و باراق را نام ببریم.
د. دهان شیران را بستند: اینها شامل دانیال، داوود و بَنایا (یکی از مردان قدرتمند داود) میشوند.
ه. شعلههای سوزان آتش را بیاثر کردند: شَدْرَک و میشک و عَبِدْنَغو از این زمرهاند.
و. از دَمِ شمشیر رهایی یافتند: داوود از شمشیر جُلْیات و شمشیر شائول، موسی از شمشیر فرعون و ایلیا از شمشیر ایزابل نجات یافت.
ز. ضعفشان به قوّت بدل شد: سارا، جدعون، ابراهیم، استر و حزقیای پادشاه از این جمله هستند.
یک) «شاید هرگز نیاز نشود که در مقابل تیرچهای آتشین شجاعت به خرج دهیم یا گردن خود را بر سکویی بگذاریم تا همانند پولس سَر و جان دهیم؛ ولی اگر به اندازهٔ کافی دارای فیض باشیم که در ضعف قوی شویم، از زمرهٔ تنومندان ایمان کنار گذاشته نمیشویم، و نام خدا در وجود ما از جلال ساقط نمیشود.» (اسپرجن)
ح. در جنگ توانمند شدند: برخی افراد حاضر در این توصیف، داوود، پادشاه آسا و یهوشافاط هستند.
ط. زنان، مردگان خود را قیام کرده باز یافتند: عهدعتیق حداقل به دو نفر اشاره میکند که با این توصیف مطابقت دارند، بیوهٔ صَرِفَه و زن شونَمی.
۱۰. آیات (۳۵قسمت دوم-۳۸) با ایمان، برخی در موقعیت خود پیروز شدند.
امّا گروهی دیگر شکنجه شدند و رهایی را نپذیرفتند، تا به رستاخیزی نیکوتر دست یابند. بعضی استهزا شدند و تازیانه خوردند، و حتی به زنجیر کشیده شده، به زندان افکنده شدند. سنگسار گشتند، با ارّه دو پاره شدند و با شمشیر به قتل رسیدند. در جامههایی محقّر از پوست گوسفند و بز در هر جا گذر کرده، تنگدست، ستمدیده و مورد آزار بودند. اینان که جهان لایقشان نبود، در بیابانها و کوهها، و غارها و شکافهای زمین، آواره بودند.
الف. شکنجه شدند: این کلمهای بیرحمانه در زبان یونانی باستان است که معنای «ضربه زدن با چوب یا باتوم» را به همراه دارد.
ب. رستاخیزی نیکوتر: همانطور که عیسی گفت در یوحنا ۲۹:۵ قیامتی برای حیات و قیامتی برای مکافات وجود دارد. این شایستگان رستاخیزی نیکوتر را دریافت کردند.
ج. استهزا شدند: اسحاق تمسخر بیرحمانه از سوی اسماعیل را متحمل شد و سامسون در ضیافت فلسطینیان مورد تمسخر قرار گرفت.
د. به زنجیر کشیده شده، به زندان افکنده شدند: یوسف بهخاطر ایمانش به زندان افکنده شد و اَخاب پادشاه شریر، میکایای نبی را زندانی کرد.
ه. سنگسار گشتند: زکریا بین مذبح و معبد سنگسار شد و نابوت توسط پیروان ایزابل سنگسار شد.
ز. دو پاره شدند: بنا به روایت معتبر، اشعیا دو پاره شد و کشته شد.
ح. وسوسه شدند: در میان آن شکنجههای وحشتناک جسمانی، نویسنده وسوسه شدن را نیز در همان حوزه مطرح میکند. برخی میپندارند که متن در اینجا منحرف شده است و نویسندۀ رساله به عبرانیان در اصل نوشته است: «داغ گذاشته شدن»، «زنده زنده سوزانده شد»، «ناقص شد» یا «خفه شد.» اما برای کسانی که درد وسوسه شدن را میشناسند، بیدلیل نیست که فکر کنند نویسنده غلبه بر وسوسه را پیروزی واقعی ایمان میداند.
یک) «’آنها وسوسه شدند’ اما نمیگوید چگونه، اگر تنها یک شکل از وسوسه ذکر میشد، میبایست گمان میکردیم که آنها از طرق دیگر رنج نبردهاند، اما وقتی گفته میشود ’آنها وسوسه شدند’، دیگر به اشتباه نتیجه نمیگیریم که آنها به هر شکلی آزموده شدند.» (اسپرجن)
و. با شمشیر به قتل رسیدند: مانند هشتاد و پنج کاهنی که توسط دوآغ به قتل رسیدند یا انبیایی که در روزگار ایلیا کشته شدند.
ز. در جامههایی محقّر از پوست گوسفند و بز: مانند ایلیا که این لباس محقر را میپوشید و به حقارت و ناراحتی اهمیتی نداد.
ح. جهان لایقشان نبود: دنیا لزوماً با اهل ایمان مهربان نیست و دنیا هم لایق آنها نیست.
یک) «گروهی از خادمان خدا که مورد تحقیر و بدرفتاری قرار گرفتند، نسبت به تمام بشریت ارزش حقیقی بیشتری داشتند.» (موریس)
ط. در … غارها و شکافهای زمین: داوود، ایلیا و انبیای تحت رهبری عوبدیا همگی مجبور به فرار شدند و در غارها پنهان شدند.
۱۱. آیات (۳۹-۴۰) نتیجهگیری: ما حتی دلایل بیشتری برای ایمان و همچنین دلایل بیشتری برای حفظ ایمان، از آنچه این قهرمانان ایمان انجام دادند، داریم.
اینان همه بهسبب ایمانشان بهنیکویی یاد شدند. با این حال، هیچیک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند. زیرا خدا از پیش چیزی بهتر برای ما در نظر داشت تا ایشان بدون ما به کمال نرسند.
الف. بهسبب ایمانشان بهنیکویی یاد شدند: اگرچه آنها این شهادت خوب را به دستآوردند، با این حال، هیچیک آنچه را که بدیشان وعده داده شده بود، نیافتند، که همان شهادت کار کامل شده مسیح موعود از جانب آنهاست. اگر آن پیروان خدا بدون دریافت وعده ثابت قدم بودند، پس کسانی که وعده را دریافت کردهاند، دلیل بیشتری برای ادامه مسیر در آزمونها و مشکلات دارند.
ب. خدا از پیش چیزی بهتر برای ما در نظر داشت: چیزی بهتر برای ما فراهم شده است (دیدن و لذت بردن از کار تکمیل شدهٔ عیسی از جانب ما) و از این رو دلایل بسیار بیشتری برای حفظ ایمان داریم و نباید اجازه دهیم تا دلسردی و روزهای سخت ما را شکست دهند.
ج. تا ایشان بدون ما به کمال نرسند: ایدۀ تمام عیار «کامل» است. اما آنها تا زمان کار عیسی نمیتوانستند کامل شوند. آنها چشم به راه عیسی و کارش بودند، درحالی که ما از پشت به آن نگاه کرده و از ثمرۀ کار او لذت میبریم.
یک) «این فصل اثبات میکند که اساساً مقدسین در تمامی اعصار یکی هستند. پیوندی وجود دارد که آنها را متحد میکند. هیجانی که از یک دست به دست دیگر، در چرخش است.» (مِیِر)
دو) سرسپردگی آنها ایمانمان را کمی آسانتر میکند. نویسندۀ رساله به عبرانیان این باب را با صحبت از ایمان با استفاده از زمان حال شروع کرد: ایمان…است، با ایمان است که درمییابیم (عبرانیان ۱:۱۱ و ۳:۱۱) پایان این باب به ما یادآوری میکند که ایمان است و بر ماست که رد پای مردان و زنانِ ایماندارِ اعصار گذشته را دنبال کنیم.
سه) «این همان کاری است که مسیح انجام داده است تا راه را برای حضور خدا برای آنان و همچنین برای ما باز کند. فقط کار مسیح آنهایی را که در زمان عهدعتیق بودند و کسانی که تحت عهدجدید و زنده هستند را به یک شکل به حضور خدا میآورد.»