Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

عبرانیان باب ۹- عهد‌عتیق و عهد‌جدید با هم مقایسه شده‌اند.

 

ویژگی­های شرح داده شدهٔ عهد‌عتیق

 

۱. آیات (۱-۵) خیمۀ عهد‌عتیق و اثاثیه­اش.

عهد نخست، قوانینی برای عبادت داشت و نیز از محرابگاهی زمینی برخوردار بود. خیمه‌ای بر‌پا شده بود که در اتاق نخست آن، چراغدان، میز، و نان تقدیمی قرار داشت؛ این مکان «قدس» خوانده می‌شد. پشت پردۀ دوّم نیز اتاقی بود که «قدس‌الاقداس» نام داشت؛ در این اتاق، آتشدانِ زرّینِ بخور و صندوق عهد قرار داشت که با طلا پوشانیده شده بود. در این صندوق، ظرفِ زرّینِ «مَنّا»، عصای هارون که شکوفه آورده بود، و الواح سنگی عهد قرار داده شده بود. بر بالای صندوق، کروبیانِ «جلال» بر جایگاه کفّاره سایه‌گستر بودند. اکنون جای آن نیست که به شرح جزئیات بپردازیم.

الف. محرابگاهی زمینی: خیمه‌ای که دستور‌العمل آن به‌واسطهٔ عهد قدیم داده شد، توسط خدا طراحی شده بود ولی هدف از آن طراحی خدمتی زمینی بود.

ب. خیمه‌ای بر‌پا شده بود: خیمه، چادری به­طول ۴۵ فوت (۱۵ متر) ، عرض ۱۵ فوت (۵ متر) و ارتفاع ۱۵ فوت (۵ متر) بود که به دو اتاق تقسیم می­شد. اتاق بزرگ‌تر (اتاق نخست) یک «مکان قدس» به ابعاد ۱۵ فوت (۵ متر) در ۳۰ فوت (۱۰ متر) بود. در پشت پردۀ دوّم، اتاق کوچک‌تری قرار داشت که ۱۵ فوت (۵ متر) در ۱۵ فوت (۵ متر) بود و «قدس‌الاقداس» نامیده می­شد.

ج. چراغدان: چراغ­های آن خیمه در این مورد ساقه­ای میانی و شش شاخه داشتند که در اتاق نخست قرار می‌گرفتند. اندازهٔ آنها نامشخص و از طلای خالص ساخته شده بود و تنها نور خیمه را تأمین می­کردند (خروج ۳۱:۲۵-۴۰).

د. میز: این در اتاق نخست قرار داشت و از چوب اقاقیا که با طلا پوشانده شده و به طول ۳ فوت، عرض ۱.۵ فوت و ارتفاع ۲ فوت و ۳ اینچ ساخته شده بود. دوازده قرصِ نانِ تقدیمی در آن گنجانده شده بود که هر کدام ارائه‌دهندهٔ مشارکت خدا با دوازده قبیلهٔ اسرائیل بود (خروج ۲۳:۲۵-۳۰).

ه. محراب: منظور اتاق نخست است که به «قدس» معروف است. پرد‌ه‌ای‌ ضخیم اتاق نخست را از مقدس­ترین مکان، که به‌عنوان «قدس‌الاقداس» شناخته می­شود، جدا می­نمود (خروج ۲۳:۲۵-۳۰).

و. آتشدانِ زرّینِ بخور: این آتشدان از چوب اقاقیا که با طلا پوشانده شده و (به مساحت) ‌ و ۱.۵ فوت (نیم متر) مربع و ارتفاع ۳ فوت (۱ متر) ساخته شده­ بود. این آتشدان در مقابل پردۀ «قدس‌الاقداس» قرار داشت و برای سوزاندن بخور استفاده می‌شد (خروج ۱۰:۲۵-۲۲).

ز. صندوق عهد: این صندوق در درون مقدس‌ترین مکان (قدس‌الاقداس) قرار داشت و صندوقی بود از چوب اقاقیا که با طلا پوشانده شده­ و به طول سه و سه چهارم فوت، عرض دو و یک چهارم فوت و ارتفاع دو و یک چهارم فوت و حلقه‌هایی کنار آن کار گذاشته شده بود که بدون تماس با بدنهٔ صندوق، میله‌ها جهت حمل صندوق از آنها عبور می‌کردند (خروج ۱۰:۲۵-۲۲).

یک) داخل صندوق ظرفِ زرّینِ «مَنّا»، (خروج ۳۳:۱۶)، عصای هارون که شکوفه آورده بود (اعداد ۶:۱۷-۱۱) و الواح سنگی عهد قرار داده شده بود (خروج ۱۶:۲۵).

                                           ·         منّا مهیاگری خدا و ناسپاسی و حق‌نشناسی اسرائیل را یادآوری می­کرد.

                                           ·         عصای هارون، عصیان اسرائیل را علیه اقتدار خدا یادآوری می­نمود.

                                           ·         الواح سنگی عهد، اسرائيل را به ياد ناتوانی خود در حفظ ده فرمان و مابقی شريعت می‌اندازد.

ح.تخت رحمت (سرپوش صندوق عهد، «تخت رحمت» نامیده می­شد: این «سرپوش» آراسته و پرآزین تابوت ­عهد بود که با طرح‌های کروبی روی آن ساخته شده بود. خون قربانی برای آمرزش گناه اسرائیل در روز کفاره روی آن پاشیده می­شد (خروج ۱۷:۲۵-۲۲).

یک) وقتی خدا به داخل صندوق می­نگریست، نمادهای گناه، عصیان و شکستِ اسرائیل را می­دید. اما هنگامی که خون قربانی بر تخت رحمت ریخته می­شد، خون قربانی سبب می‌شد که دیگر نتواند گناه اسرائیل را ببیند و به این شکل گناه اسرائیل پوشانده می‌شد.

۲. آیات (۶-۷) خدمت کهانت در خیمه تحت عهد‌عتیق.

پس از آنکه همه چیز بدین صورت نظام یافت، کاهنان مرتب به اتاق نخست داخل می‌شدند تا خدمت خود را به انجام رسانند. امّا تنها کاهن اعظم به اتاق دوّم داخل می‌شد، آن هم تنها سالی یک بار، و همیشه نیز خون به همراه داشت تا برای خود و برای گناهانی که قوم ناآگاهانه کرده بودند، تقدیم کند.

 الف. کاهنان مرتب به اتاق نخست داخل می‌شدند تا خدمت خود را به انجام رسانند: کاهنان، همانطور که تعیین شده بودند، هر روز به مکان مقدسی می­رفتند تا وظایف کهانت خود، مانند مراقبت از چراغدان و تعویض نانِ تقدیمی را انجام دهند.

ب. امّا تنها کاهن اعظم به اتاق دوّم داخل می‌شد، آن هم تنها سالی یک بار: کاهن اعظم به اتاق دوّم که گاهی «قدس‌الاقداس» نیز نامیده می­شود، تنها یک بار در سال در روز کفاره وارد می­شد.

ج. تنها سالی یک بار، و همیشه نیز خون به همراه داشت: ورود او به اتاق دوّم برای معاشرت نبود، بلکه فقط برای کفاره بود. خونِ کفاره ابتدا برای گناهان خودش و سپس برای گناهان قومش بود.

یک) پس برای همه، دسترسی به قدس‌الاقداس به­شدت محدود شده بود. به‌نحوی که حتی اگر کسی می­توانست به نحوی وارد گردد، قطعاً برای مشارکت واقعی با خدا نبوده است.

دو) خاخام­های یهودی باستان نوشته­اند که چگونه کاهن اعظم دعاهای خود را در قدس‌الاقداس و در روز کفاره طولانی نمی­کرد، زیرا ممکن بود که مردم فکر کنند او کشته شده است. پس وقتی بیرون می­آمد برای  تمامی دوستانش مهمانی بر پا می­کرد، زیرا از حضور خدا به سلامت بیرون آمده ­بود.

د. گناهانی که قوم ناآگاهانه کرده بودند: گناهان ناآگاهانه هدفِ خاص روزِ کفاره بود. فرض بر این بود که گناه شناخته شده از طریق قربانیِ­ گناهان معمول و قربانی‌های روزانه رفع می‌شد.

یک) از این حیث و منظر، عمل عیسی به مراتب عظیم‌تر از کاری است که در روز کفاره انجام می‌شد. عمل عیسی بر روی صلیب هم جهت کفارۀ گناهانی که در ناآگاهی انجام می­دهیم و هم برای گناهانی که می­شناسیم، کافی است.

۳. آیات (۸-۱۰) روح‌القدس فهم لازم در مورد خدمت کهانت بر اساس عهد‌عتیق را می­بخشد.

روح‌القدس بدین‌گونه نشان می‌دهد که تا زمانی که اتاق نخست برقرار است، راه ورود به مکان اقدس هنوز ظاهر نشده است.این نِمادی است از زمان حاضر که در آن، هدایا و قربانی‌هایی تقدیم می‌شود که قادر نیست وجدان عبادت‌کننده را کاملاً پاک سازد، بلکه تنها به کارِ خوردن و نوشیدن و انجام آداب مختلف شستشوی آیینی می‌آید. اینها تنها تشریفاتی است ظاهری که تا فرارسیدن زمان اصلاحِ امور ابلاغ شده بود.

الف. تا زمانی که اتاق نخست برقرار است، راه ورود به مکان اقدس هنوز ظاهر نشده است: آنچه کهنه بود باید در می‌گذشت، تا اینکه راه تازهٔ خدا آشکار شود.

ب. این نِمادی است از زمان حاضر: کلمهٔ نِمادی در زبان یونانی باستان، parpabole است. [کلمه parable در انگلیسی که به معنای مَثَل است، از این کلمه گرفته شده است.] خود خیمه و عهد کهنه حکایت از معنای عمیق‌تری داشتند، که در مَثَل‌های عهد‌جدید بیان شده‌ است.  

ج. هدایا و قربانی‌هایی تقدیم می‌شود که قادر نیست وجدان عبادت‌کننده را کاملاً پاک سازد: خدمت کهانت تحت عهد‌عتیق قادر نبود تا وجدان عبادت‌کننده کاهنانی که آن قربانی‌ها را تقدیم می‌کنند، بی‌نقص و پاکیزه سازد.

یک) اگر پاکسازی و تطهیر برای کاهن ناقص است، چقدر بیشتر برای شخصی که کاهن از طرف او عمل می­کند، ناقص خواهد بود!

د. انجام آداب مختلف شستشوی آیینی… تنها تشریفاتی است ظاهری که تا فرارسیدن زمان اصلاحِ امور ابلاغ شده: ضعف خدمت کهانت تحت عهدعتیق، ناتوانی‌اش در رفع نیاز انسان به دگرگونیِ درونی بود. بنابراین آن تشریفات فقط تا فرارسیدن زمان اصلاحِ امور ابلاغ شده بود.

ویژگی‌های عهد‌جدید توصیف می‌شوند.

۱. آیۀ (۱۱) محراب برتر عهد‌جدید.

امّا چون مسیح در مقام کاهن اعظمِ آن امورِ نیکو ظاهر گشت که هم‌اکنون واقع شده‌اند، به خیمه‌ای بزرگ‌تر و کامل‌تر داخل شد که به‌دست انسان ساخته نشده است و به دیگر سخن، به این خلقت تعلّق ندارد.

الف. به خیمه‌ای بزرگ‌تر و کامل‌تر داخل شد که به‌دست انسان ساخته نشده است: عیسی به‌عنوان کاهنِ اعظم ما، در محرابی برتر خدمت می­کند، یعنی همان اتاقِ تاج و تخت خدا. واضح است که اینجا مکانی به‌مراتب بزرگ‌تر از هر چیزی است که دستِ انسان قادر به ساختِ آن است.

۲. آیات (۱۲-۱۵) قربانی برتر عهدجدید.

و به خون بزها و گوساله‌ها داخل نشد، بلکه یک بار برای همیشه به خون خود به قدس‌الاقداس داخل شد و رهایی ابدی را حاصل کرد. زیرا اگر خون بزها و گاوها و پاشیدن خاکسترِ گوساله بر آنان که به‌لحاظ آیینی ناپاکند، ایشان را تقدیس می‌کند تا به‌ظاهر پاک باشند،چقدر بیشتر، خون مسیح که به‌واسطۀ آن روح جاودانی، خویشتن را بی‌عیب به خدا تقدیم کرد، وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت تا بتوانیم خدای زنده را خدمت کنیم! از همین‌رو، مسیح واسطۀ عهدی است جدید، تا فراخواندگان بتوانند میراث جاودانی موعود را دریافت کنند. زیرا اکنون مرگی رخ داده که آنان را از گناهانی که در متن عهد نخست واقع شد، رهایی می‌بخشد.

الف.خون بزها و گوساله‌ها: قربانی کردن حیوان برای پوشش موقت گناه کافی بود، اما فقط قربانی کامل می­توانست رهایی ابدی را فراهم آورد.

یک) قربانی شدن عیسی از این جهت برتر بود که کامل، داوطلبانه، منطقی و با انگیزه محبت بود.

ب. یک بار برای همیشه به خون خود به قدس‌الاقداس داخل شد: در خیمۀ عبادت، قربانی کردن بیرون از پرده و در مذبح انجام می‌شد. اما خون کفاره به مقدس‌ترین مکان (قدس‌الاقداس) که نشان­دهندهٔ تاج و تخت خدا است آورده می­شد. در الگویی مشابه می‌بایست عیسی، در اینجا، بیرون از آسمان و در میان انسان‌های گناهکار، بمیرد. اما بهایی که مرگش داد، باید در خود آسمان موجب رضایت می­شد.

یک) به قدس‌الاقداس داخل شد: کاهن اعظم سالی یک بار وارد می­شد، از پرده عبور می­کرد و دوباره باز می­گشت و اجازه می­داد که پرده در هنگام خروج از پشت سرش بیفتد، یعنی بدینوسیله سد باقی می­ماند. اما عیسی پرده را پاره کرد و در مقدس‌ترین مکان قدس‌الاقداس، یعنی خود آسمان، می‌مانَد و از ما استقبال می‌کند. این امر سبب می‌شود که دسترسی داشتن خصلت مسیحیت باشد، نه مانع آن.

دو) به خون خود: «خون همیشه در کتاب‌مقدس مشتمل بر دو نوع ایده بود، یکی مرگی بود که دچار آن می‌شدند و دیگری زندگی تقدیم شده است.» (توماس)

سه) «خداوند عیسی مسیح نه با قدوسیت زندگی خویش و نه با جدیت تعلیم خود، بلکه با مرگ خویش به زمین آمد تا آشتی را برقرار نماید.» (اسپرجن)

چهار) «خداوند عیسی مصائب یا شایستگی­های دیگران را به حضور خدا نیاورد، بلکه زندگی و مرگ خویش را به پیشگاه او آورد.» (اسپرجن)

ج. زیرا اگر خون بزها و گاوها و …ایشان را تقدیس می‌کند تا به‌ظاهر پاک باشند، چقدر بیشتر، خون مسیح… وجدان ما را… پاک خواهد ساخت: پس اگر به اندازه کافی، آن قربانی‌های ناقص و ناکامل توسط اسرائیل دریافت می‌شد، پس چقدر بیشتر می‌بایست به کفایت قربانیِ نهاییِ کامل، توجه داشته باشند.

یک) خاکسترِ گوساله به بقایای قربانی سوختنی که حفظ شده اشاره دارد. خاکستر را در حوضچه شستشو می­پاشیدند تا آب مناسب برای فریضهٔ تطهیر فراهم گردد (اعداد ۱:۱۹-۱۰).

دو) آن سایه­ای بود که محقق شد و سپس زمانی که عیسی یک تطهیر کامل را ارائه نمود از بین رفته و منسوخ گردید. لذا آب مقدسی که در کلیسای کاتولیک استفاده می‌شود، ارزش خاصی ندارد.

سه) گفته می‌شود که جستجویی برای یافتن «گوساله­ای قرمز» در جریان است که بتوان آن را قربانی کرد و از خاکسترش برای احیای کل یا بخشی از کهانت هنگام بازسازی معبد در اورشلیم استفاده کرد.

د. چقدر بیشتر، خون مسیح… وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت: قربانی عیسی حتی برای احیای وجدان آسیب دیدۀ ما نیز صلاحیت دارد.

یک) وجدان ما ابزار شگفت‌انگیزی از جانب خداوند است، اما کامل نیست، وجدان ما می­تواند بی­حس شود (اول تیموتائوس ۲:۴). وجدانمان می­تواند آلوده شود (تیتوس ۱۵:۱). وجدانمان می‌تواند شرور باشد (عبرانیان ۲۲:۱۰).

ه. وجدان ما را از اعمال منتهی به مرگ پاک خواهد ساخت: احتمالاً به‌طور کلی ایدهٔ پشت اعمال منتهی به مرگ، به مفهوم کارهایی است که سبب مرگ می‌شود. اما به قربانیِ عهد کهنه که بیهوده است نیز اشاره دارد، که قطعاً عملی متنهی به مرگ است  -و همین امر سبب می‌شود که مسیحیان یهودی‌زاده وسوسه شوند که به ایمان قدیمی خود رجوع کنند.

و. تا بتوانیم خدای زنده را خدمت کنیم: خود ایماندار و وجدان و وجودش پاک می‌شود تا تنها برای خود زندگی نکند، بلکه خدای زنده را خدمت کند. کلمهٔ یونانی که به خدمت کردن ترجمه شده، latreuo است که به خدمت مذهبی، آیینی یا کهانت اشاره دارد.

یک) «و دوستان عزیز، به خاطر داشته باشید که از این پس خدای زنده را خدمت می‌کنید. شما که با یونانی آشنا هستید، خواهید دید که نوع خدمتی که در اینجا ذکر شده، خدمتی نیست که غلام یا خدمتکار برای ارباب خویش انجام می­دهد، بلکه خدمتی پرستشی مانند خدمت کاهنان به خدا است. ما که توسط مسیح تطهیر شده­ایم، می‌بایست به خدا در پرستش، کهانتی ملوکانه را تقدیم کنیم. تقدیم داشتن دعا و شکرگزاری و قربانی بر عهده ماست. وظیفهٔ ماست که بخور شفاعت تقدیم کرده و بر ماست که چراغ شهادت را روشن نموده و سفرۀ نانِ تقدیمی را مهیا نماییم.» (اسپرجن)

ز. مسیح واسطۀ عهدی است جدید: عملِ عیسی به‌عنوان یک واسطه اساساً با مرگ او به انجام می­رسد. کارِ ملکوتی­اش در میانجیگری به آن قربانی کامل باز می­گردد.

ح. تا فراخواندگان بتوانند میراث جاودانی موعود را دریافت کنند. زیرا اکنون مرگی رخ داده که آنان را از گناهانی که در متن عهد نخست واقع شد، رهایی می‌بخشد: بهایی که عیسی بر صلیب پرداخت، رهایی را برای کسانی که تحت عهد نخست بودند به انجام رساند. هر قربانی که تحت شریعت موسی انجام می‌شد، سفته‌ای است که با عمل بر صلیب تسویه می‌شود.

 ۳.آیات (۱۶-۲۲) ضرورت مرگ عیسی.

زیرا در هر عهدی، لازم است مرگِ عاملی که عهد را رسمیت می‌بخشد به‌میان آید، زیرا هر عهدی تنها بر اساس چنین مرگی ارزش قانونی می‌یابد؛ چون تا زمانی که عاملِ رسمیت بخشنده به عهد زنده است، آن عهد اعتباری ندارد. از همین‌رو، حتی عهد نخست نیز بدون خون، قابل اجرا نبود.آن هنگام که موسی هر یک از احکام شریعت را به تمامی قوم اعلام کرد، خون گوساله‌ها را گرفته، همراه با آب و پشم قرمز و شاخه‌های زوفا، بر طومار و همۀ قوم پاشید و گفت: «این است خون عهدی که خدا شما را به نگاه داشتنش حکم فرموده است». همچنین آن خون را بر خیمه و بر هر آنچه در آیین‌های آن به‌کار می‌رفت، پاشید. در حقیقت، بنا بر شریعت، تقریباً همه چیز به‌وسیلۀ خون پاک می‌شود و بدون ریختن خون، آمرزشی نیست.

الف. زیرا در هر عهدی، لازم است مرگِ عاملی که عهد را رسمیت می‌بخشد به‌میان آید: وصیت‌نامه (به معنای «آخرین خواسته و وصیت») تنها زمانی مؤثر می­شود که وصیت‌کننده بمیرد. لذا عیسی می‌بایست بمیرد تا وصیت‌نامه یعنی همان عهد عملی گردد.

یک) «همین کلمه در زبان یونانی برای «عهد» و «وصیت‌نامه» استفاده می‌شود و اگرچه استفادهٔ مضاعف آن دشوار است، بدون شک به نظر می‌رسد که این کلمه در آیۀ ۱۵ به معنای «عهد» و در آیات ۱۶ و ۱۷ به معنای «وصیت» و سپس در آیۀ ۱۸ مجدداً به معنای «عهد» است. (توماس)

دو) «اگر در مورد زنده بودن یا نبودن مردی شکی وجود داشته باشد، نمی‌توانید مدعی اموالش شوید، اما وقتی گواهی قطعی دارید که وصیت‌کننده فوت کرده است، وصیت‌نامه قابل اجراست. پس در انجیل متبارک نیز چنین است: اگر عیسی نمرده باشد، انجیل بیهوده و پوچ است.» (اسپرجن)

ب. از همین‌رو، حتی عهد نخست نیز بدون خون، قابل اجرا نبود: واضح است که مرگ برای عهد‌عتیق ضروری بود. تقریباً هر بخش از سیستم وابسته به قربانی تحت شریعت موسی به طریقی با خون لمس شده بود.

ج. بدون ریختن خون، آمرزشی نیست: این یک قاعده اساسی در برخورد خدا با انسان‌ها است. مردم مدرن فکر می­کنند که گناه با گذشت زمان، اعمال نیک، زندگی نجیبانه، یا صرفاً با مرگ آمرزیده می‌شوند. اما بدون ریخته شدن خون، بخششی در کار نیست، و بدون قربانی بی‌نقص، بخشش بی‌نقصی در کار نخواهد بود.

یک) ریختن خون عیسی پاسخ خدا به مشکل گناه انسان است. اسپرجن  موعظه­اش را به نام «ریختن خون» با توصیف سه نادان آغاز می‌کند. اولی سربازی است که در میدان نبرد زخمی شده است. امدادگر نزد سرباز می­آید و سرباز بلافاصله می­خواهد در مورد تفنگ و سربازی که به او شلیک کرده، همه چیز را بداند. نادان دوم کاپیتان کشتی است که کشتی­اش در حال ورود به طوفانی وحشتناک است. کاپیتان پیش سکان کشتی نیست تا سعی کند که کشتی را از میان امواج توفنده هدایت کند. بلکه او در اتاقش در حال مطالعه نمودارهاست و سعی دارد منشاءِ طوفان را مشخص کند. سومین نادان مردی است که مریض بوده و با گناه در حال مرگ است، و چیزی نمانده که امواج عدالت خدا او را به زیر بکشند، با این حال عمیقاً در مورد منشأ شر نگران است. پس نتیجه می‌گیریم که می‌بایست بیشتر به دنبال راه‌حل باشیم تا مشکل.

۴. آیات (۲۳-۲۸) محراب بی‌نقص قربانی بی‌نقص دریافت می‌کند.

پس می‌بایست شبیه چیزهای آسمانی با این قربانی‌ها پاک شود، امّا اصل آنها با قربانی‌هایی بهتر از اینها. زیرا مسیح به محرابگاهی داخل نشد که ساختۀ دست بشر و تنها شبیه محرابگاه حقیقی باشد، بلکه به خودِ آسمان داخل شد تا اکنون به نمایندگی از ما در حضور خدا ظاهر شود. و نیز به آنجا داخل نشد تا خویشتن را بارها چون قربانی تقدیم کند، همانند کاهن اعظم که هر ساله به قدس‌الاقداس داخل می‌شود، آن هم با خونی که خون خودش نیست. زیرا در این صورت، مسیح می‌بایست از زمان آفرینش جهان، بارها رنج کشیده باشد. امّا او اکنون یک بار برای همیشه در نقطۀ اوج تمامی اعصار ظاهر شد تا با قربانی خود، گناه را از میان بردارد. همان‌گونه که برای انسان یک بار مردن و پس از آن داوری مقرر است، مسیح نیز پس از آنکه یک بار قربانی شد تا گناهان بسیاری را بر دوش کِشد، دیگر بار ظاهر خواهد شد، نه برای رفع گناه، بلکه تا آنان را که مشتاقانه چشم به راه اویند، نجات بخشد.

الف. پس می‌بایست شبیه چیزهای آسمانی با این قربانی‌ها پاک شود: این امر قابل قبول بود که شبیه چیزهای آسمانی در محرابی زمینی با قربانی‌های ناقص «پاک» شوند. اما خود چیزهای آسمانی تنها با هدیه­ای کامل می‌توانستند پاک گردند.

یک) «تطهیر نه تنها به پاک شدن از نجاست، بلکه به تقدیم یا تقدیس نیز اشاره دارد. بنابراین، تمام ظروف و اثاثیهٔ به کار رفته در خدمات خیمه، پاک شده بودند، اگرچه قادر نبودند که ناپاکی اخلاقی ایجاد کنند.» (کلارک)

ب. زیرا مسیح به محرابگاهی داخل نشد که ساختۀ دست بشر و… بلکه به خودِ آسمان داخل شد: قربانی شدن عیسی بر روی زمین انجام شد، اما این اساس کار مستمرش به‌عنوان واسطه و کاهن اعظم ما در آسمان است. نویسندۀ رساله به عبرانیان این را اعلام می­کند: اکنون به نمایندگی از ما در حضور خدا ظاهر می‌شود. سخت نیست که باور کنیم، عیسی در حضور خدا ظاهر می­شود. اما باور به اینکه او در آنجا به نمایندگی از ما ظاهر می­شود با شکوه و پرجلال است!

ج. و نیز به آنجا داخل نشد تا خویشتن را بارها چون قربانی تقدیم کند: خدمت عیسی به نمایندگی از ما در آسمان ادامه دارد، اما نه به معنای ادامه کفاره­ دادنش برای گناه ما. خدمت او برای ما در شفاعت و دفاع از ما در برابر مدعی قومِ­ خدا ادامه دارد (مکاشفه ۱۰:۱۲). اما این تداوم به معنای اینکه او باید خویشتن را بارها چون قربانی تقدیم کند، نیست. قربانی شدن او یک بار برای همیشه بود و عدالت مقدس خدا را کاملاً سیراب کرد.

یک) این قسمت و اصل مطرح شده، به طور مستقیم مراسم و الهیات عشای ربانی در کلیسای کاتولیک را رد می‌کند. کلیسای کاتولیک روم در مراسم عشای ربانی، می­خواهد قربانی کفاره عیسی  را بارها و بارها تکرار کند، نه به خاطر آورد. این امر از نظر کتاب‌مقدس کاملاً و به طور مطلق غیرقابل دفاع بوده و عمل تمام شدهٔ عیسی مسیح بر روی صلیب را انکار می­کند. کتاب‌مقدس به روشنی می‌گوید: نه اینکه او خویشتن را بارها چون قربانی تقدیم کند.

د. زیرا در این صورت، مسیح می‌بایست از زمان آفرینش جهان، بارها رنج کشیده باشد: اگر قربانی عیسی کامل نبود، پس باید مستمر و مداوم باشد، یعنی حتی از زمان آفرینش جهان، مستمر ادامه یافته باشد. قربانی‌های ناقص می‌بایست به طور مداوم تکرار شوند، اما یک قربانی کامل را می­توان یک بار برای همیشه انجام داد، تا به طور واقعی گناه را از میان بردارد. (نه فقط پوشش گناه، مانند قربانی نمودن تحت عهدِعتیق باشد). پیام واضح است: او اکنون یک بار برای همیشه در نقطۀ اوج تمامی اعصار ظاهر شد تا با قربانی خود، گناه را از میان بردارد.

یک) این قاعدهٔ قربانی شرح می­دهد که چرا رنج جهنم برای کسانی که کار کفاره عیسی را رد می­کنند، می‌بایست ابدی باشد. آنها برای پرداخت جزای گناه خویش در جهنم هستند، اما به‌عنوان موجودات ناقص قادر به پرداخت کامل نیستند. اگر پرداخت کامل نباشد، پس باید مستمر و دائمی یعنی در واقع تا ابد باشد. یک روح در لحظه­ای که بدهی گناهش به طور کامل پرداخت شود، می­تواند از جهنم رهایی یابد، که در واقع راهی دیگر برای هرگز گفتن است.

ه. همان‌گونه که برای انسان یک بار مردن و پس از آن داوری مقرر است، مسیح نیز پس از آنکه یک بار قربانی شد تا گناهان بسیاری را بر دوش کِشد: مطمئناً همانطور که ما یک ­بار می­میریم و سپس با داوری روبرو می­شویم، عیسی نیز فقط یک ­بار (نه بطور مکرر و نه به طور مداوم) می­میرد تا گناهان ما را بر دوش کِشد.

یک) مقصود نویسندۀ رساله به عبرانیان بحث نمودن در خصوص تناسخ نیست. این موضوعی جانبی است. او صرفاً نکته­ای بدیهی را مطرح می­کند که برای انسان یک بار مردن و پس از آن داوری مقرر است، به همین منوال واضح است که مسیح نیز پس از آنکه یک بار قربانی شد تا گناهان بسیاری را بر دوش کِشد. برای نویسنده رساله به عبرانیان، این حقیقت برای انسان یک بار مردن و پس از آن داوری مقرر است، قاعده­ای مسلم است.

دو) «انسان یک بار می­میرد و پس از آن همه چیز ثابت و معین است و در هنگام داوری پاسخگوی اعمال خویش است. آری! یک زندگی، یک مرگ -سپس همه چیز سنجیده می­شود و نتیجه اعلام می‌شود: «پس از این قضاوت…». پس مسیح می­آید و یک بار می­میرد؛ و بعد از این، نتیجهٔ کاری که انجام داده است را می‌بیند، به عبارت دیگر، نجات کسانی که در جستجویش  هستند. او یک بار می­میرد و سپس به قول انسان‌ها، محصول را برداشت می‌کند، کسانی که عضو و نمایندهٔ آنها می‌شود.» (اسپرجن)

سه) اگرچه واقعاً هدف نویسنده برای عبرانیان بحث در مورد تناسخ نبود، اما او در اینجا آن را قطعاً و به طور کامل رد می­کند. نمی‌میریم تا دوباره زنده شویم و زنده نمی‌شویم تا دوباره بمیریم و هر بار در کالبدی دیگر بر این زمین حلول نمی‌کنیم تا مسیری تازه را پیش گیریم. زندگی بر زمین یک بار رخ می‌دهد و بعد با داوری روبه‌رو می‌شویم. این بدان معناست که فرصتی دوباره و فراسوی قبر انتظار ما را نمی‌کشد. اکنون زمانی است که باید آن را به خاطر عیسی برگزینیم، چون وقت مردن، تنها با داوری روبه‌رو می‌شویم.

چهار) ذکر این نکته ضروری است که اصل یک بار مردن برای انسان ‌قاعده‌ای مطلق نیست. استثناهای منحصر‌به‌فرد و قابل توجهی وجود دارد. خنوخ (پیدایش ۲۴:۵) و ایلیا (دوم پادشاهان ۱۱:۲) هرگز یک­ بار نمردند. چندین نفر در کتاب‌مقدس از مردگان برخاستند (اول پادشاهان ۲۲:۱۷، دوم پادشاهان ۲۰:۱۳-۲۱ ،متی ۲۵:۹، یوحنا ۴۳:۱۱-۴۴، اعمال رسولان ۹:۲۰-۱۱) و بنابراین دو بار مردند. کسانی که ربوده شدند، حتی یک بار هم نمردند (اول تسالونکیان ۱۷:۴)، با این حال، این استثناهای منحصر‌به‌فرد و قابل توجه آن اصل را که برای انسان یک بار مردن و پس از آن داوری مقرر است، انکار نمی‌کنند بلکه استثناهایی هستند که قاعده را اثبات می­کنند.

و. دیگر بار ظاهر خواهد شد: تمرکز اولین آمدن عیسی، سر و کارداشتن با مشکل گناه از طریق قربانی کفاره­اش بود. اما اکنون که با مشکل گناه به‌خوبی برخورد نموده است، دوباره نه برای رفع گناه، بلکه برای نجات (به معنای رهانیدن) قومِ خویش می­آید.

یک) آنان را که مشتاقانه چشم به راه اویند: فرض بر این است که همه ایمانداران مشتاقانه چشم به راه اویند. اینکه این فرض همیشه تحقق نمی‌یابد، غم‌انگیز است.

دو) «نیامدن خداوندمان باید یأسی روزانه برای ما به همراه داشته باشد؛ ولی شوربختانه عادت شده که نیامدن او را پایان همیشگی روز خود بدانیم.» (اسپرجن)