Search
Close this search box.

فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!

 عبرانیان باب ۱‍۲ ـ دلایلی برای تحمل دوران دلسردکننده

 

به عیسی بنگرید.

 

۱. آیهٔ (۱) به کارگیری ابراز ایمانی پایدار در باب ۱۱ عبرانیان

پس چون چنین ابری عظیم از شاهدان را گرداگرد خود داریم، بیایید هر بارِ اضافی و هر گناه را که آسان به‌دست و پای ما می‌پیچد، از خود دور کنیم و با استقامت در مسابقه‌ای که برای ما مقرر شده است، بدویم.

الف. پس چون چنین ابری عظیم از شاهدان را گرداگرد خود داریم: نویسنده این قهرمانان پیشین ایمان را در ذهن، قهرمانان ایمان و تماشاچیان از آسمان تصور می‌کند که ما را به پیشروی برای تسلط یافتن بر دلسردی کنونی تشویق می‌کنند، همچون رقابتی ورزشی.

یک) نویسنده به مواردی بسیار بیشتر از ۱۸ موردی که به‌طور خاص در باب ۱۱ عبرانیان ذکر شده است، فکر می­کرد. کلمۀ یونانی باستان که ابر ترجمه شده بود، آرایهٔ ادبی بود که به گروهی بزرگ اشاره می‌کرد و این ابری عظیم از شاهدان است. آن ابر احتمالاً شامل مردان و زنانِ بزرگِ خدا می­شود که از زمان آن مقدسین قید شده در باب ۱۱ عبرانیان آمده‌اند و در طول تاریخ شناخته یا ناشناس باقی ماندند. همچنین ما تحت نظر فرشتگان نیز هستیم (افسسیان ۱۰:۳-۱۱) و جهان ایمان و رفتارمان را زیر نظر دارد. همانطور که تماشاگران در یک استادیوم بازیکنان را احاطه کرده و تماشا می­کنند، ما نیز شاهدان را گرداگرد خود داریم.

دو) این ایده که قهرمانان ایمان در گذشته ناظران بودند، چنانکه ما با ایمان زندگی می­کنیم، برخی را به این فکر واداشته است که در آسمان، مردم می‌توانند آنچه را که در زمین می­گذرد و انجام می­شود را مشاهده نمایند. این متن تنها می­تواند چنین مطلبی را بیان کند، اما در اثباتش قاطع نیست.

سه)  ما به‌درستی آسمان را جایی می­دانیم که مردم درآنجا همواره شاد و بدونِ مشکل هستند. (پس) به‌سختی می­توان عقیده داشت که کسانی که در بهشت هستند، اگر آنچه که روی زمین می­گذرد، را ببینند، خوشحال و بدون مشکل باشند. لذا، دشوار است که بگوییم اهالی آسمان، ما را واقعاً مشاهده می­کنند.

چهار) برخی می­پندارند که این شاهدان در حالی که ما زندگی خود را می‌کنیم شاهد ما نیستند. در عوض، آنها برای ما، در تمام آنچه زیسته و تجربه نموده­اند، شاهدان ایمان و استقامت هستند. آنها روح شهدا را دارند، یعنی همان ریشۀ کلمه یونانی باستان که به شاهدان ترجمه شده است.

پنج) «هم یونانیان و هم لاتین­ها غالباً از اصطلاح ابر برای بیان تعداد زیادی از افراد یا چیزها استفاده می‌کنند.» (کلارک)

ب. بیایید هر بارِ اضافی و هر گناه را که آسان به‌دست و پای ما می‌پیچد، از خود دور کنیم: اما چیزهایی نیز وجود دارند که ممکن است گناه نباشند (هر بارِ اضافی)، بلکه صرفاً موانعی هستند که می­توانند ما را از دویدن مؤثر در مسابقه­ای که خدا برای ما در نظر گرفته، باز دارند.

یک) انتخاب­های ما همیشه بین درست و غلط نیست، بلکه مابین چیزی است که ممکن است مانع ما شود و چیز دیگری که امکان دارد مانع ما نباشد، باشد. آیا بارِ اضافی در زندگی‌تان وجود دارد که می‌بایست آن را از خود دور کنیم؟

ج. هر گناه را که آسان به‌دست و پای ما می‌پیچد: واژه­های آسان به‌دست و پای ما می‌پیچد (یا به‌راحتی به دام می­اندازد) ترجمۀ کلمه­ای دشوار از زبان یونانی باستان «euperistaton» است. کلمه­ای که می‌توان آن را به چهار صورت ترجمه کرد: «به‌راحتی قابل اجتناب»، «تحسین شده»، «گرفتار کننده» یا «خطرناک».

یک) بگذارید همۀ اینها را از خود دور کنیم:

                                           ·         از برخی گناهان می­توان به‌راحتی اجتناب کرد، اما برخی دیگر این‌طور نیستند.

                                           ·         برخی از گناهان قابل تحسین شده هستند، اما می‌بایست کنار گذاشته شوند.

                                           ·         برخی از گناهان گرفتار می‌کنند و در نتیجه به‌طور خاصی مضر هستند.

                                           ·         برخی از گناهان خطرناک‌تر از برخی دیگر هستند.

دو) اگر چنین گناهان دامنگیری واقعاً کار تسلط شیطان یا نفوذ شیطان در فردی مسیحی باشند، چنین مکانی برای روح­القدس ایده­آل خواهد بود تا بدان موضوع بپردازد. با این حال هرگز دلیلی به ما داده نمی­شود که ارواح پلید را مقصر گناه خود بدانیم. حقیقتاً آنچه برای ما جذبه دارد، این است که با قدرت روح­القدس، هر بارِ اضافی و هر گناه را که آسان به‌دست و پای ما می‌پیچد، از خود دور کنیم.

د. با استقامت در مسابقه‌ای که برای ما مقرر شده است، بدویم: برای به پایان رساندن کاری که در مسیح آغاز کرده­ایم، یعنی مسابقه‌ای که برای ما مقرر شده است، آنچه لازم است استقامت است.

یک) «او در نقطۀ شروع کنار ما می‌ایستد و با جدیت به ما می‌گوید که: اجازه دهید تا باهم بدویم و (هرگز) نمی­گوید که: بدوید. درواقع خودِ فرستادهٔ خدا، همچون دونده­ای در کنار ماست.» (اسپرجن)

دو) خدا پیش روی شما -و هر یک از ما- مسابقه‌ای مقرر داشته است. شما باید آن را اجرا کنید و این کار مستلزم تلاش و تعهد خواهد بود. با منفعل بودن هرگز در مسابقه­ای ندویده یا برنده نمی­شویم. خدا از ما می­خواهد که مسابقه را اجرا کرده و آن را به‌درستی به پایان برسانیم.

سه) برای اجرای آن مسابقه به استقامت نیاز است. استقامت ترجمه کلمۀ یونانی باستان، هوپومون hupomone)) است، «این به معنای صبری نیست که عقب بنشیند و چیزها را بپذیرد، بلکه صبری است که بر آنها غالب است… عزمی است، بدون شتاب و در عین حال بدون تأخیر که به‌طور پیوسته ادامه می‌یابد و از منحرف شدن خودداری می‌کند.» (بارکلی)

چهار) در اعمال رسولان ۲۴:۲۰ پولس خود را به‌عنوان دونده­ای که بایستی مسابقه­ای را به­ پایان برساند، تصور می­کرد و هیچ چیز نمی­توانست پولس را از پایان مسابقه با شادی باز دارد. در آن قسمت، پولس از مسابقۀ من صحبت نمود یعنی او مسابقه خود، برای دویدن را داشت، ما نیز مسابقۀ خود را داریم، اما خدا ما را فرا می­خواند تا آن را با شادی به پایان برسانیم، و این امر فقط با استقامت محقق می‌شود.

ه. مسابقه‌ای که برای ما مقرر شده است: مسابقه معادل کلمۀ یونانی باستان آگونا (agona) است، واژه­ای است که برای درگیری یا مبارزه در انواع مختلف استفاده می­شود و کلمۀ مورد علاقه پولس (فیلیپیان ۳۰:۱ کولسیان ۱:۲، اول تسالونیکیان ۲:۲، اول تیموتائوس ۱۲:۶، دوم تیموتائوس ۷:۴) است.

۲. آیهٔ (۲) نمونۀ نهایی: عیسی مسیح.

و چشمان خود را بر قهرمان و مظهر کامل ایمان یعنی عیسی بدوزیم که به‌خاطر آن خوشی که پیشِ رو داشت، صلیب را تحمل کرد و ننگ آن را ناچیز شمرد و اکنون بر جانب راست تخت خدا نشسته است.

الف.چشمان خود را بر…عیسی بدوزیم: ترجمهٔ NAS این قسمت را به زیبایی ترجمه می­کند و می‌گوید که چشمانمان را به عیسی دوخته­ایم. ما فقط می­توانیم در مسابقه­ای بدویم که به عیسی می­نگریم و چشما­نمان بر او قفل شده است. او تمرکز، الهام، و نمونۀ ما است.

یک) در یونانی باستان، برای واژهٔ نگاه کردن به عیسی از فعلی استفاده می‌شود که دلالت بر نگاه قطعی بر چیزی، نسبت به چیزهای دیگر و نگاهی کنونی و حاضر به عیسی دارد.

دو) کلمۀ یونانی معادل «نگریستن» یا چشم دوختن واژه­ای است که به‌سختی می‌توان در زبان انگلیسی کلمه‌ای معادل آن یافت. این کلمه حرف اضافه­ای در خود دارد که به معنای برداشتن نگاه از هر چیز دیگر است. به عبارت دیگر شما می‌بایست از هر طرف به عیسی بنگرید. نگاهتان را به ابر شاهدان خیره مکنید؛ چرا که اگر نگاهتان را از عیسی بردارند، تبدیل به مانعی برایتان می‌شوند. به هر بارِ اضافی و حملات پی در پی گناه منگر، چرا که آنها را از خود دور کرده­ای. به آنها از دور نگاه کن، حتی به مسیر مسابقه یا رقیبان نگاه نکن، بلکه به عیسی نگاه کن و به همین ترتیب مسابقه را آغاز کنید.» (اسپرجن)

سه) ما باید مراقب نگاهِ خود باشیم تا عیسی را فقط به‌عنوان یک نمونه ببینیم، او خیلی بیشتر بود و هست. اما او همچنین نمونۀ نهایی استقامت مسیحی نیز هست. «نگریستن به عیسی به معنای زندگی، نور، هدایت، تشویق و شادی است: هرگز از نگاه کردن به کسی که همیشه به شما نگاه می­کند، دست نکشید.» (اسپرجن)

ب. قهرمان و مظهر کامل ایمان: عیسی نه تنها نگارندهٔ قهرمان ایمان ماست، بلکه او مظهر کامل آن نیز هست. طرز تفکرِ او که کار خوبی را در شما آغاز کرده است که آن را تا روز عیسی مسیح تکمیل خواهدکرد (فیلیپیان ۶:۱) ایده­ای که واقعاً برای آن مسیحیان دلسرد، آرامش‌بخش بود.

یک) ممکن است کسی بگوید که عیسی در خط شروع و خط پایان و در تمام طول مسیر مسابقه­ای که او پیش روی ما قرار داده، با ماست.

ج. به‌خاطر آن خوشی که پیشِ رو داشت: عیسی خودِ صلیب را به‌عنوان یک شادی در نظر نمی­گرفت. اما می‌توانست ماورایِ وحشتِ صلیب را ببیند، تا از شادی برتر از آن لذت ببرد. همین طرز فکر این مسیحیان یهودی و خود ما را قادر به تحمل می‌کند.

د. صلیب را تحمل کرد: عیسی می‌توانست آزمایش سخت صلیب را برای اثبات بی‌گناهی تحمل کند، زیرا او خوبی‌هایی که از آن حاصل می‌شد، یعنی خیر و صلاح مردم نجات­یافته و بازخرید شده­ای که خدا را برای ابدیت گرامی می‌دارند را درک می‌کرد.

یک) عیسی با درک تمام نیکویی‌هایی که از این دردناک­ترین تجربه جاری می­شود، توانست آن کار را انجام داده و با پیروزی آن را تحمل کند. از طریق آزمایش سخت صلیب:

                         ·         عیسی زبان خود را نگاه داشت.

                         ·         عیسی مسیر خود را حفظ نمود.

                         ·         عیسی پیشرفت خود را حفظ کرد.

                         ·         عیسی شادی خود را نگاه داشت.

                         ·         عیسی محبت خود را حفظ نمود.

ه. ننگ آن را ناچیز شمرد: یکی از برجسته­ترین عناصر شکنجه صلیب، شرم و ننگ مفرط آن بود. عیسی از این شرم و ننگ استقبال نکرد، یعنی او آن را ناچیز شمرد، با اینحال از طریق آن تا پیروزی تحمل کرد.

یک) شرم و ننگ امتحانی مهم است. دانیال ۲:۱۲ می­گوید که شرم منظری از وحشتِ جهنم خواهد بود: و بسیاری از آنان که در خاکِ زمین خوابیده‌اند بیدار خواهند شد، اما اینان برای زندگی جاودان و آنان برای خجالت و حقارت جاودان. عیسی این شرم و ننگ جهنمی را تحمل کرد تا نجات ما را به انجام برساند.

                         ·         عیسی اتهام شرم‌آوری را متحمل شد: کفر.

                         ·         عیسی متحمل تمسخر شرم‌آور شد.

                         ·         عیسی ضرب و شتم شرم‌آور را متحمل شد.

                         ·         عیسی تاجی شرم‌آور بر سر داشت.

                         ·         عیسی ردای شرم بر تن داشت.

                         ·         عیسی پهلویش حتی زمانی که روی صلیب دعا می‌کرد، با تمسخر شرم‌آوری سوراخ شد.

دو) این شرم و ننگ سنگ لغزشی برای بسیاری است. مردم تقریباً هر کاری را برای عیسی انجام می­دهند، جز تحمل شرم یا خجالت. اسپرجن جسورانه به مسیحیانی که نمی‌توانستند آن شرمی که از جهان به‌خاطر پیروی از عیسی، می‌آید را تحمل کنند، گفت: «با این حال بزدلی. بله، صاف و پوست‌کنده می‌گویم: بزدلی! اگر کسی با تو تماس می­گرفت، صورتت قرمز می­شد، چرا که شاید در مورد موضوعی دیگر بزدل نباشی. شرم‌آور این است که درحالی که در مورد هر چیز دیگری جسور هستید، در مورد عیسی مسیح ترسو هستید. شجاع برای جهان و بزدل نسبت به مسیح!»

سه) «روزی دعایی شنیدم که در ابتدا خوشایندم نبود، اما بالاخره چیزی در آن وجود دارد. مرد نیکی می­گفت: خداوندا، اگر دل‌های ما سخت است، آنها را نرم کن. اما اگر دل‌های ما خیلی نرم است، آنها را سخت کن.» من می­دانم که منظور آن مرد چیست و گمان می­کنم برای برخی از دوستانم که آن چنان نازک­بین هستند که یک بیان تمسخرآمیز قادر است، آنها را بکشد، می‌توانم آخرین دعایم را بکنم. باشد که خداوند آنها را سخت گرداند تا بتوانند شرم را خوار و ناچیز بشمارند!» (اسپرجن)

ه. و اکنون بر جانب راست تخت خدا نشسته است: این امر از جلال عیسی سخن می­گوید. همان وعدۀ جلال یافتن اگرچه به معنایی دیگر که پس از شرم ما برای مسیحی بودن، صادق است.

۳. آیات (۳-۴) به عیسی بیندیشید.

به او بیندیشید که چنان مخالفتی را از سوی گناهکاران تحمل کرد، تا خسته و دلسرد نشوید. هنوز در نبرد خود با گناه تا پای جان ایستادگی نکرده‌اید.

 الف. به او بیندیشید که چنان مخالفتی را از سوی گناهکاران تحمل کرد: اگر آنها حتی در سختی­هایشان به عیسی بیندیشند، آنگاه می­توانند تشویق شوند، نه دلسرد، چرا که آنها می‌دانستند که ردِ پای عیسی را دنبال می­کنند. همانطور که پولس نوشت، زیرا اگر در رنج‌های مسیح شریک باشیم، در جلال او نیز شریک خواهیم بود. (رومیان ۱۷:۸)

یک) به تمام خصومت و عداوتی که عیسی به‌واسطۀ گناهکاران متحمل شد، فکر کنید:

                                           ·         در ناصره  و در کنیسهٔ خود می­خواستند او را بکشند.

                                           ·         رهبران مذهبی دائماً سعی می­کردند او را به دام انداخته و شرمسار سازند.

                                           ·         آنها دربارۀ عیسی دروغ گفته و گفتند که او میگسار و شکمباره است.

                                           ·         به او توسط یکی از شاگردانش، خیانت شد.

                                           ·         توسط بسیاری مورد تمسخر و ضرب و شتم قرار گرفت.

                                           ·         قوم خودش بر ضد او فریاد زدند: «او را مصلوب کن!»

دو) «اگر در کانون شادی، کلاسی غیرقابل مدیریت به نظر برسد و اگر نمی­توان به پسران  تعلیم داد و اگر دختران گیج به نظر می‌رسند؛ اگر در ایستگاه روستایی کوچک، شنوندگان بی‌رمق، بی‌توجه، بی‌دقت و فراموشکار به نظر می­رسند؛ اگر به نظر می‌رسد در هر حوزهٔ کاری دیگر مورد قدردانی قرار نگرفته­اید، اما اینها برای مواجهه با مخالفت‌های بسیار جدی، مهم نیست. اینها در مقایسه با تضادهایی که منجی متحمل شد، هیچ است، با اینحال او هرگز منحرف نشد و از این‌رو شما را منحرف نکرد.» (اسپرجن)

ب. تا خسته و دلسرد نشوید: دانستن اینکه عیسی بیشتر از آنچه که خودش تجربه کرده از ما نمی‌خواهد و اینکه دقیقاً می‌داند که ما در چه شرایطی هستیم، ما را از خسته و دلسردشدن باز می‌دارد.

ج. هنوز در نبرد خود با گناه تا پای جان ایستادگی نکرده‌اید: این مسیحیان یهودی‌زاده بسیار دلسرد شده بودند، چرا که جفای اجتماعی و اقتصادی جدی‌ای را تجربه می‌کردند (اگرچه هنوز با خونریزی فاصله داشتند).

چرا خدا زمان­های سخت را اجازه می­دهد: تنبیه خدا.

۱. آیات (۵-۶) نصیحت در خصوص تأدیب خدا را به خاطر بسپار.

و آن سخن تشویق‌آمیز را از یاد برده‌اید که شما را پسران خطاب کرده، می‌گوید: «ای پسرم، تأدیب خداوند را خوار مشمار، و چون ملامتت کند، دلسرد مشو. زیرا خداوند آنان را که دوست می‌دارد، تأدیب می‌کند، و هر فرزند خود را که مورد لطف اوست، تنبیه می‌نماید.»

الف. از یاد برده‌اید: دلیلی بزرگ برای دلسردی در میان این مسیحیان یهودی این بود که آنها دلیلی نمی­دیدند که چرا خدا اجازه می­دهد که دوران دشوار رخ دهد. آنها اصول تأدیب خداوند را فراموش کردند.

یک) سختی­های زیادی در زندگی مسیحی از این کلمات ناشی می­شوند: شما از یاد برده‌اید. شاید اصلی باشد که در ذهن به خاطر می­آوریم، اما در دل از یاد برده‌ایم، یعنی باید دوباره آن را به خاطر بسپاریم.

دو) در زمان آزمایش یا استرس، بسیاری از مسیحیان برخی از اصول بنیادی را فراموش می­کنند. به‌طور جدی جای تعجب است که آیا هنوز خدا در کنترل است یا آیا او هنوز آنها را دوست دارد. ما باید بپذیریم که خدا هر اتفاقی که پیش می‌آید را اجازه می‌دهد؛ بنابراین او باید حداقل منفعلانه آن اتفاق را تأیید کند، چرا که مطمئناً قدرت جلوگیری از اتفاقات بد را دارد.

سه) البته خدا هرگز نمی­تواند بانی شر باشد. او به دیگران اجازه می­دهد که شر را انتخاب کنند و می­تواند از انتخاب شر دیگری برای تحقق هدف نهایی نیکوی خود استفاده کند، حتی اگر فقط عدالت و پارسایی خود را در مقابل بدی (شرارت) نشان دهد.

ب. که شما را پسران خطاب کرده، می‌گوید: نقل قول از امثال ۱۱:۳-۱۲ به ما یادآوری می­کند که تأدیب خدا هرگز نباید به‌عنوان نشانه‌ای از طرد او تلقی گردد، بلکه بیشتر نشانه­ای از رفتار او با ما به‌عنوان فرزندانش است.

یک) فقط مغرورترین مسیحیان ادعا می­کنند که هرگز نیاز به اصلاح و تأدیب از جانب خدا ندارند. در واقع هیچ‌کس بالاتر از این آموزش نیست.

ج. تأدیب خداوند را خوار مشمار: هرگاه هنگام فرا رسیدن تأدیب، آن را خوار بشماریم در واقع اهانت به خداست. تأدیب ابزار محبت‌آمیز تنبیه اوست و ما باید آن را شکرگزارانه دریافت نماییم. این همان تمرینی است که برای دویدن در مسابقه­ای که باید با استقامت در آن بدویم، به آن نیاز داریم (عبرانیان ۱:۱۲-۲).

یک) بارها شنیده‌ام که پدری می‌گوید: پسر، اگر برای آن گریه کنی، باز چیزی برای گریه کردن پیدا خواهی کرد.پس اگر کمی غرولند کنیم، خدا چیزی به ما می­دهد، که ما را به گریه خواهد انداخت. اما اگر بیهوده ناله کنیم، چیزی به ما می‌دهد که به‌خاطر آن بنالیم.» (اسپرجن)

دو) تأدیب را نباید تنها دلیلی که خدا در ایام سخت مجوزش را می­دهد تلقی نمود، بلکه مورد مهمی است. به‌عنوان مثال، همان­طور که می­دانیم خدا مجوز ایام سخت را می­دهد تا بتوانیم، با همان آرامشی که خدا در بحران­ها ما را تسلی داد، بعداً کسی را در شرایط بحرانی تسلی دهیم (دوم قرنتیان ۳:۱-۷).

سه) به همین دلیل است که یعقوب دعای حکمت را در زمینه پایداری در آزمایشات توصیه می­کند (یعقوب ۲:۱-۵). باید بدانیم وقتی خدا کارهای متفاوتی انجام می‌دهد، چگونه واکنشِ متفاوتی از خود نشان دهیم.

۲. آیات (۷-۸) تأدیب نشانۀ فرزند خدا بودن است.

سختی‌ها را به‌منزلۀ تأدیب تحمل کنید؛ خدا با شما همچون پسران رفتار می‌کند. زیرا کدام پسر است که پدرش او را تأدیب نکند؟ اگر شما تأدیب نشده‌اید، در حالی که همه از آن سهمی داشته‌اند، پس حرامزاده‌اید، نه فرزندان حقیقی.

الف. خدا با شما همچون پسران رفتار می‌کند: واقعیتی اساسی در رابطۀ مؤمن با خدا این است که برای قوم خویش همچون پدری با محبت برای پسر یا دخترش است. برخی در دریافت این مطلب مشکل دارند، زیرا آنها هرگز پدری با محبت و انسانی خوب را در تجاربشان نشناختند. با این حال، حتی هنوز هم اینان می­توانند، محبت خدای پدر را دریافت کنند.

یک) همهٔ ما به تجربه نمی­دانیم که پدر نمونهٔ چیست، اما همۀ ما به‌واسطهٔ شهود می­دانیم که پدری نیکوست. خدا آن پدر کامل است و اوست که چنین شهودی را به ما عطا می‌کند. مردم حس می­کنند که توسط پدری بد فریب‌خورده یا مأیوس شده‌اند، چون آنها به صورت شهودی پدرانشان را با پدرِ خوبِ ما در آسمان مقایسه می­کنند.

ب. خدا با شما همچون پسران رفتار می‌کند: تأدیب خدا هرگز این نیست که ما را مجازات کند یا ما را مجبور به پرداخت­ قربانی به منظور گناهانمان کند. این امر یک بار برای همیشه در صلیب انجام شد. انگیزهٔ تأدیب او فقط محبتش است، نه عدالتش. او ما را بدون عصبانیت تنبیه می­کند.

یک) «در حالی که او هرگز به‌عنوان بزهکار در حضور خدا محاکمه و به‌خاطر گناهش مجازات نخواهد شد. با این حال او اکنون در رابطه‌ای جدید ایستاده است، یعنی رابطۀ یک فرزند با والدش: و به‌عنوان پسر ممکن است به دلیل گناه تأدیب شود.» (اسپرجن)

ج. زیرا کدام پسر است که پدرش او را تأدیب نکند؟ اگر شما تأدیب نشده‌اید… پس حرامزاده‌اید: کسانی که خود را فراتر از اصلاح خدا فرض می­کنند، درک نمی­کنند که این نشانۀ پسری واقعی است و بدین ترتیب خودشان ندانسته با فرزندان حرامزادۀ خدا در یک زمره قرار می‌گیرند.

یک) «وقتی چنین نگرشی محقق شد، آنگاه ارتباط مستقیم و مبارک بین تلمذ و تأدیب را درک می‌کنیم.» (توماس)

د .حرامزاده‌اید، نه فرزندان حقیقی: وقتی خدا گناه ما را نادیده می­گیرد، غضب خود را نشان می­دهد و اجازه می­­دهد بدون تأدیب عبور کنیم. عدم فعالیت او هرگز به دلیل جهل یا فقدان ابتکار عمل نیست، درست همانطور که ممکن است این موضوع در مورد پدرِ انسانی نیز صادق باشد.

۳. آیات (۹-۱۰) تنبیه کردن خدا از پدران انسان والاتر است.

به‌علاوه، همۀ ما پدران زمینی داشته‌ایم که تأدیبمان می‌کردند، و ما به آنها احترام می‌گذاشتیم. حال، چقدر بیشتر باید پدر روح‌هایمان را اطاعت کنیم تا حیات داشته باشیم. پدران ما کوتاه ‌زمانی بنا بر صلاحدید خود، ما را تأدیب کردند. امّا خدا برای خیریت خودمان ما را تأدیب می‌کند تا در قدّوسیت او سهیم شویم.

الف. به‌علاوه، همۀ ما پدران زمینی داشته‌ایم که تأدیبمان می‌کردند، و ما به آنها احترام می‌گذاشتیم: ما باید نسبت به تأدیب پدرِ آسمانی خویش مطیع­تر و پراحترام­تر از تأدیب پدر زمینی‌مان باشیم.

ب. حال، چقدر بیشتر باید پدر روح‌هایمان را اطاعت کنیم تا حیات داشته باشیم: لذا، هرگز نباید از خدا به‌خاطر تأدیبش بیزار شویم، حتی اگر در حال حاضر این امر برایمان ناخوشایند باشد. زیرا وقتی نسبت به آن تنبیه اظهار رنجش می­کنیم، به جای فرزندانش، خود را با خدا برابر فرض می­کنیم

یک) تأدیب شدن توسط یک همسان می‌تواند تحقیرآمیز و تلخ باشد، اما تأدیب شدن توسط کسی که قانوناً مافوق ماست، قطعاً یکسان نیست. رنجش از تنبیه شدن نشان می­دهد که ما خدا را و خودمان را چگونه می­بینیم.

ج.امّا خدا برای خیریت خودمان: پدران انسانی، حتی با بهترین نیت، تنها قادرند که به‌طور ناقص تأدیب نمایند، چرا که فاقد معرفت بی‌نقص هستند. خدای عالِم می­تواند ما را به‌طور کامل تأدیب کند و حتی می­تواند در این خصوص نتایج بهتر و ماندگارتری، از بهترین پدر زمینی نیز داشته باشد.

یک) «ایمان می‌بیند که در بدترین غم و اندوه خدا، چیزی از مجازات وجود نداشته و قطره­ای از غضب خدا در آن وجود ندارد و همه با محبت فرستاده می‌شود.» (اسپرجن)

۴. آیۀ (۱۱) بیشتر به نتیجهٔ تأدیب توجه کنید تا روند آن.

هیچ تأدیبی در حین انجام شدن، خوشایند نیست، بلکه دردناک است. امّا بعد برای کسانی که به‌وسیلۀ آن تربیت شده‌اند، میوۀ آرامش و پارسایی به‌بار می‌آورد.

الف. هیچ تأدیبی در حین انجام شدن، خوشایند نیست: آزمايشات، آزمايش هستند و تأدیب، تأدیب. اگر صدمه­ای به ما نزده و یا فشاری نیاورند، آنگاه به هدف خود خدمتی نکرده­اند. با این حال ما گاهی آزمایشاتی را می­خواهیم که آزمایش نبوده و تنبیهاتی را می‌خواهیم که تنبیه نیستند.

یک) اسپرجن مشاهده نمود که در قلمرو طبیعی می‌توانیم با آنچه تنها ظاهر دارد، گمراه شویم. زمین به نظر حرکت نمی‌کند یا گویی گرد است؛ خورشید به نظر هنگام غروب بزرگ‌تر است و علی آخر. «اکنون اگر حتی امور طبیعی به نظر حقیقی نیایند و ظاهر به نظر اشتباه آید، شاید بتوان مطمئن بود که گرچه رنج یک چیز به نظر می‌آید، ولی حقیقتاً آنچه که به نظر می‌آید، نیست.» (اسپرجن)

دو) «اگر رنج و درد سبب شادی بود، آیا می‌توانستید آن را تأدیب محسوب کنید؟ از شما می‌پرسم که اگر پدری کودک را چنان تنبیه کند که کودک خندان و لبخندزنان از پله‌ها پایین بیاید و از شلاق خوردن شادی کند، خودتان از آن تنبیه به خنده نمی‌افتید؟ سبب شادی؟ اگر تأدیب حس نشود، چگونه می‌توان آن را تأدیب نامید؟ تأدیبی که تأثیر نگذارد را می‌توان بی‌فایده و شاید ابلهانه خواند.» (اسپرجن)

ب. میوۀ آرامش و پارسایی: این میوه می‌بایست در زندگی مسیحیان مشهود باشد. دلیل اینکه بسیاری در زندگی یکی پس از دیگری بحران­ها را تجربه می­کنند این است که یا نسبت به تأدیب خدا کور هستند یا در مقابل آن مقاومت می­کنند. آنها توسط آن تربیت نشده­اند و بنابراین میوۀ آرامش و پارسایی مشهود نیست.

یک) واژهٔ تربیت شده‌ به زبان یونانی باستان، کلمه­ای از دنیای ورزشکاران است. پرورشِ یک ورزشکار و همچنین تعلیم ما به‌عنوان «ورزشکاران روحانی» خدا با مقداری عذاب و سختی مشخص می­شود.

دو) خدا هدفی از تربیت شما دارد. به داوود، پس از حمله یک شیر در حالی که او فقط پسر بچه­ای بود که از گوسفندان نگهداری می­کرد، فکر کنید. او به‌راحتی می‌توانست مأیوس شده و بپرسد: «چرا خدا اجازه داد چنین اتفاق وحشتناکی برایم بیفتد؟ چیزی نمانده بود!» اگر داوود می­توانست پیش رو را ببیند، می­توانست ببیند که خدا غول‌پیکری به نام جُلیات دارد که قرار بود با او روبرو شود، پس نبرد با شیر او را زودتر از موعد آماده نمود. خدا همیشه هدفی دارد و ما می­توانیم به او اعتماد کنیم.

ج. بعد…میوۀ آرامش و پارسایی به‌بار می‌آورد: اصلاح خداوند یعنی ضربتی هوشمندانه از آسمان، اما ما باید فراتر از این روند و به نتیجه بنگریم. نتیجه فوراً نمی‌آید، بلکه بعد می‌آید.

یک) «بسیاری از ایمانداران حس نمی‌کنند از دردی که از سر گذرانده‌اند، پس از اتمام آن سودی برده باشند و از این رو اندوهگین می‌شوند. مسلماً انتظار ندارید که بر درختی که هفتهٔ پیش کاشته­اید سیب یا آلو ببینید. کودکانند که بذر خود در باغچه می‌کارند و یک ساعت بعد منتظر گل هستند.» (اسپرجن)

دو) در این قسمت که به موضوع تأدیب پرداخته شده است، متوجه می‌شویم که نویسنده به عیسی به‌عنوان نمونه اشاره نکرده است، چون هرگز نیاز نشد که عیسی توسط پدرش تأدیب گردد. عیسی رنج دید، اما رنج او جهت تأدیب شدن نبود.

کاربرد: تقویت شوید، اصلاح شوید، جسور باشید و مراقب.

۱. آیات (۱۲-۱۳) تشویق شوید، قوی باشید.

پس دست‌های سست و زانوان لرزان خود را قوی سازید! برای پاهای خود راه‌های هموار بسازید، تا پای لنگ بیشتر صدمه نبیند، بلکه شفا یابد.

الف. پس دست‌های سست و زانوان لرزان خود را قوی سازید: نویسنده تقریباً مانند یک مربی یا یک افسر نظامی، به رفقایش که پیروان عیسی مسیح بودند، گفت که شجاعت داشته و فعال باشند. او دلایل کامل و جامعی برای قوی بودن در خداوند و به تعویق انداختن دلسردی ارائه کرد، حالا زمان انجام آن فرا رسیده بود.

ب. بلکه شفا یابد: توصیفات این قسمت (دست‌ها و زانوان قوی‌شده، پاهایی «برای برداشتن گام‌هایی راست») از آمادگی برای کار و حرکت برای عیسی و پادشاهی او سخن می‌گویند. این آمادگی برای زمانی است که فرد نخستین بار تسلیم دلسردی می­شود.

۲. آیات (۱۷-۱۴( از نیروی خدا استفاده کنید تا همه چیز را در شیوهٔ زندگی خود درست کنید.

سخت بکوشید که با همۀ مردم در صلح و صفا به‌سر برید و مقدّس باشید، زیرا بدون قدّوسیت هیچ‌کس خداوند را نخواهد دید.مواظب باشید کسی از فیض خدا محروم نشود، و هیچ ریشۀ تلخی نمو نکند، مبادا موجب ناآرامی شود و بسیاری را آلوده کند. هوشیار باشید که هیچ‌یک از شما فاسد یا همچون عیسو دنیوی نشود که به‌خاطر کاسه‌ای آش، حقِ پسر ارشد بودن خود را فروخت. و چنانکه می‌دانید، بعد که خواهان به میراث بردن آن برکت بود، مقبول واقع نشد. و هر چند با زاری در پی آن بود، جای توبه پیدا نکرد.

الف. با همۀ مردم در صلح و صفا به‌سر برید و مقدّس باشید: این بدان معناست که هم با انسان و هم با خدا درست راه رفتن است (با همۀ مردم در صلح و صفا به‌سر بردن؛ و مقدّس بودن) است. دلسردی ما را نسبت به تقدس و روابط شخصی بی‌قید و بی‌توجه می‌کند.

یک) در مورد تقدس، به ما گفته شده است که بدون قدّوسیت هیچ‌کس خداوند را نخواهد دید. فقدان قدوسیت سدی مهم در راه ارتباط نزدیک با خداست.

 

دو) «مسیحیان نامقدس، بلایی بر کلیسا هستند. حفره‌هایی در پیکرهٔ نیکوکاری مایند. آنها همچون صخره­های پنهان، باعث وحشت دریانوردان می‌شوند. سکان را نمی‌توان به آسانی به نحوی چرخاند که از آنها دور شد و نمی‌توان گفت که چه خرابی‌ای با خود به همراه می‌آورند.» (اسپرجن)

سه) در عین حال «این تقدس امری است مربوط به رشد و ممکن است در روح مانند دانۀ خردلی باشد که هنوز رشد نیافته است. ممکن است همچون آرزو و یا خواسته‌ای در دل باشد، نه به جای هر چیزی که به‌طور کامل محقق شده است یعنی یک ناله، نفس نفس زدن، اشتیاق و مجاهده.» (اسپرجن)

چهار) اسپرجن چهار نوع از افرادی را توصیف کرد که سعی دارند بدون تقدس به پیش بروند:

·      فریسی: به جای تقدس واقعی، به آداب ظاهری اطمینان دارد.

·      اخلاق‌گرا: احساس می­کند نیازی به تقدس ندارد چرا که زندگی­اش خوب است.

·      تجربه‌گرا: سراسر زندگی مسیحی‌شان در درون می­گذرد، هرگز به رفتار بیرونی نمی­اندیشند، بلکه فقط به دنبال احساسات هستند.

·      صاحب‌نظر: زندگی مسیحی­شان تماماً بدان بر می‌گردد که به تعالیم درست باور داشته باشند و توجهی به نحوهٔ زندگی ندارند.

ب. مواظب باشید کسی از فیض خدا محروم نشود: ما باید با عنایت به فیض خدا درست زندگی کنیم. این بدان معناست که می‌بایست هم خود و هم دیگران را از بازگشت به شریعت‌گرایی در شکل ظاهری یا باطنی که از فیض خدا دور است، با جدیت دور نگه داریم، و هیچ ریشۀ تلخی نمو نکند، مبادا موجب ناآرامی شود.

یک) «ریشهٔ تلخ ریشه‌ای است که میوه‌های تلخ به بارمی­آورد… پس ممکن است بذر تلخی در جمع کاشته شده باشد و چیزی بلافاصله آشکار نگردد، اما ظهور میوه در زمان مقتضی اجتناب‌ناپذیر است.» (موریس)

دو) تلخی بسیاری را فاسد می­کند، این تلخی ریشه در احساس آسیب شخصی دارد و بسیاری با لجاجتی شگفت­انگیز تلخی را نگه می­دارند. کاری که باید بکنند این است که به یاد آورند فیضِ خدا شامل حالشان شده است و باید این فیض را بسط داده و شامل حال دیگران نیز بکنند، به عبارتی باید کسانی را محبت کنند که شایسته نیستند.

سه) ویلیام بارکلی نوشته است که عبارت «کسی از فیض خدا محروم نشود» ممکن است به «ضعف در همگام شدن با فیض خدا» نیز ترجمه شود. در اینجا نظر بر این است که فیضِ خدا در حال پیشروی است، از درد گذشته و آزار عبور کرده، پس ما نیز باید حرکت کنیم.

ج. هوشیار باشید که هیچ‌یک از شما فاسد یا… دنیوی نشود: ما باید در رفتار اخلاقی خود درست عمل کنیم. به یاد داشته باشیم که برکاتی وجود دارد که فقط برای پاکدلان ذخیره شده است: زیرا آنها خدا را خواهند دید (متی ۸:۵).

یک) توماس دربارۀ کلمه فاسد (profane) چنین می‌گوید: این واژه از کلمهٔ لاتین پروفانوم (pro-fanum) می‌آید. بیرون از هر عبادتگاه (فانوم) یا معبد، ناحیه‌ای وجود داشت که ورود و جمع شدن در آن بر همه آزاد بود و حصار یا دیواری بر آن نبود. در مقابل آن، محوطه مقدس معبد یا خود (fane) «فن» بود. عیسو در زندگی خود چنین محوطهٔ مقدسی نداشت و از این نظر مردی کاملاً سکولار (دنیوی) بود.

د. همچون عیسو دنیوی نشود که به‌خاطر کاسه‌ای آش، حقِ پسر ارشد بودن خود را فروخت: امروزه بسیاری از مسیحیان حقِ پسر ارشد بودن صمیمیت با خدا را به همان ارزانی می‌فروشند که عیسو حق پسر ارشد بودن خود را فروخت (پیدایش ۲۹:۲۵-۳۴ و ۳۰:۲۷-۴۰).

یک) جای توبه پیدا نکرد: «مسئله بخشش نیست. بخششِ خدا همیشه به روی توبه‌کننده باز است. عیسو می‌توانست نزد خدا بازگردد. اما نتوانست کار خود را جبران کند.» (موریس)

دو) و هر چند با زاری در پی آن بود: زمانی که عیسو بعداً به دنبال برکت بود، توسط پدرش اسحاق طرد شد و جایی برای توبه نزد اسحاق نیافت. حق اولادی عیسو فقط به این دلیل که او آرزوی بازگشت آن را داشت احیا نشد. هرگز نمی‌توانست آن را بازگیرد چون از آن بیزار بود.

۳. آیات (۱۸-۲۱) جسور باشید، زیرا به کوه سینا نیامده‌اید.

زیرا به کوهی نزدیک نیامده‌اید که بتوان لمس کرد، کوهی که مشتعل به آتش باشد؛ و نه به تاریکی و تیرگی و باد شدید؛ و نه به نفیر شیپور و یا به آواز کلامی که شنوندگان التماس کردند دیگر با ایشان سخن نگوید. زیرا تحمّل آن فرمان را نداشتند که می‌گفت، «حتی اگر حیوانی کوه را لمس کند، می‌باید سنگسار شود.» آن منظره چنان هراسناک بود که موسی گفت: «از ترس به خود می‌لرزم.»

الف. زیرا به کوهی نزدیک نیامده‌اید که بتوان لمس کرد، کوهی که مشتعل به آتش باشد: خروج ۱۰:۱۹-۲۵ توضیح می‌دهد که وقتی قوم اسرائیل به کوه سینا آمد، چگونه بود.  

·      دور کوه حصاری کشیده شده بود؛ نقض آن محدوده برابر بود با مرگ.

·      به آنها دستور داده شد که لباس‌های خود را بشویند و از روابط جنسی خودداری کنند.

·      رعد و برق و ابر غلیظی در کار بود.

·      صدای شیپوری شنیده شد که قوم را به ملاقات با خدا فرا می‌خواند.

·      دود زیادی همچون کوره دیده می‌شد و زلزله‌ای رخ داده بود.

·      سپس صدای شیپور بلندتر و بلندتر شد -تا وقتی که موسی سخن گفت، خود خدا جواب داد.

·      خدا از سینا با اسرائیل سخن گفت، اما به هر طریقِ ممکن به آنها هشدار داد که دور بمانند.

ب. شنوندگان التماس کردند دیگر با ایشان سخن نگوید: واکنش قوم اسرائیل قابل درک بود: آنها وحشت زده بودند (خروج ۱۸:۲۰-۲۱) آنها می­خواستند که آن تجربه متوقف شود، نه اینکه ادامه یابد.

یک) حتی موسی هم ترسید: موسی گفت: موسی گفت: «از ترس به خود می‌لرزم.» (تثنیه ۱۹:۹)

 

دو) این همه ترس در میان قوم اسرائیل موفق به ترویج قدوسیت نشد. همچنین قادر نشد که دل آنها را تغییر دهد. ۴۰ روز بعد، آنها گوسالهٔ طلایی را پرستش کردند و گفتند آن خدایی بود که آنها را از مصر بیرون آورد.

۴. آیات (۲۲-۲۴) جسور باشید، زیرا به کوه صهیون آمده‌اید.

بلکه به کوه صهیون نزدیک آمده‌اید، به اورشلیم آسمانی که شهر خدای زنده است. به جمع شادمانۀ هزاران هزار فرشته آمده‌اید، به کلیسای نخست‌زادگانی که نام‌هایشان در آسمان نوشته شده است. به خدا نزدیک شده‌اید، به خدایی که داور همه آدمیان است، و به روح‌های پارسایانی که کامل شده‌اند، و به عیسی که واسطۀ عهدی جدید است، و به خونِ پاشیده‌ای که نیکوتر از خون هابیل سخن می‌گوید.

 الف. بلکه به کوه صهیون نزدیک آمده‌اید: ما در جای متفاوتی هستیم. رابطۀ ما با خدا از تجربهٔ اسرائیل در کوه سینا الگوبرداری نشده ­است. به‌طوری که ما به کوه دیگر خدا می­رسیم: صهیون، نام تپه­ای است که اورشلیم بر آن نشسته است. شریعت به کوه سینا آمد، اما صلیب بر صهیون بود.

ب. اورشلیم آسمانی که شهر خدای زنده است: در کوه سینا شهری وجود نداشت، بلکه بیرون و در بیابانی متروک بود.

ج. اورشلیم آسمانی: سینا با مصر مرتبط بود؛ اما صهیون با آسمان.

د. به جمع… هزاران هزار فرشته: چند فرشته شریعت را در کوه سینا به موسی رساندند؛ با اینحال کوه صهیون دارای هزاران هزار فرشته است.

ه. به کلیسای نخست‌زادگانی که نام‌هایشان در آسمان نوشته شده است: آنچه خدا در کوه سینا داد عمدتاً برای اسرائیل بود؛ اما آنچه خدا در کوه صهیون داده است برای همه است و شامل همۀ بازخریدشدگان می­شود، هم کلیسا و هم همه آدمیان رهایی‌یافته، همه با هم.

و. به خدا نزدیک شده‌اید، به خدایی که داور همه آدمیان است، و به روح‌های پارسایانی که کامل شده‌اند: کوه صهیون خدا را به‌عنوان داور همه آدمیان، به هیچ وجه حذف نمی­کند. در عوض، کاری که عیسی در کوه صهیون انجام داد، عدالت خدا را برآورده می­کند و سبب آوردن روح‌های پارسایانی که کامل شده‌اند، می­شود.

ز. و به عیسی که واسطۀ عهدی جدید است: همه چیز در کوه سینا در خصوص عهدی کهنه و بر اساس کسب و شایستگی بود. کوه صهیون بر عهدی جدید و به عیسی که واسطۀ آن است بنا شده و مبتنی بر ایمان و دریافت کردن است.

ح. به خونِ پاشیده‌ای که نیکوتر از خون هابیل سخن می‌گوید: خون هابیل به معنای خونی نیست که او در شهادتش ریخت. بلکه خونِ قربانی‌ای بود که او گذراند، یعنی اولین قربانی ثبت شده از انسان برای خدای کتاب‌مقدس. خونِ عیسی از چیزهای بهتری نسبت به خونِ قربانی حیوانات یعنی خون هابیل سخن می‌گوید.

یک) با این حال این درست است که خون عیسی مسیح از چیزهای نیکوتر از خون هابیل سخن می‌گوید. خون هابیل فریاد زد، عدالت باید سیراب گردد، پس انتقام را آورد. خون عیسی فریاد زد، عدالت سیراب شد، پس رحمت را آورد.

ط. بلکه به کوه صهیون نزدیک آمده‌اید: ما نباید طوری به کوه صهیون بیاییم که انگار به کوه سینا رفته­ایم. تردید خود را کنار بگذارید، تقویت شده و در آمدن به سوی خدا جسارت کنید.

یک) تضاد بین کوه سینا و کوه صهیون را ملاحظه کنید.

                                           ·         کوه سینا با ترس و وحشت مشخص شد -کوه صهیون محل محبت و بخشش است.

                                           ·         کوه سینا در بیابان است -کوه صهیون شهر خدای زنده است.

                                           ·         کوه سینا از چیزهای زمینی سخن گفت -کوه صهیون از چیزهای آسمانی.

                                           ·         در کوه سینا، فقط موسی مجاز به نزدیک شدن به خدا بود در کوه صهیون، جمع شادمانۀ هزاران هزار فرشته و همۀ آدمیان دعوت شده است که نزدیک شود.

                                           ·         کوه سینا توسط مردان گناهکار در ترس مشخص شد -کوه صهیون به‌طور برجسته فقط پارسایانی که کامل شده‌اند را نشان می­دهد.

                                           ·         در کوه سینا، موسی واسطه بود -در کوه صهیون، عیسی واسطه است.

                                           ·         کوه سینا عهدی قدیمی را ­آورد که با خون حیوانات به تصویب رسید -کوه صهیون عهد‌جدیدی را به ارمغان آورد که با خون پسر گرانقدر خدا تأیید می­گردد.

                                           ·         همه چیز در کوه سینا به انحصار ختم می‌شد، از جمله دور نگه داشتن مردم از کوه، اما در کوه صهیون همه چیز ختم به دعوت می‌شود.

                                           ·         همه چیز در کوه سینا دربارۀ شریعت است در کوه صهیون همه چیز در خصوص فیض است.

دو) این نشان می­دهد که این مسیحیان یهودی حتی نباید بازگشت به عقب و ترجیح دادن آیین کوه سینا بر ارتباط با کوه صهیون را در نظر بگیرند.

5. آیات (۲۵-۲۶) مراقب باشید؛ امتیاز بزرگ یک هشدار و خطر بزرگی را در درون خود دارد.

بهوش باشید که از گوش فرادادن به آن که سخن می‌گوید، سر باز مزنید. اگر آنان که به آن که بر زمین بدیشان هشدار داده بود گوش فراندادند، راه گریزی نیافتند، پس ما چه راه گریزی خواهیم داشت اگر از گوش فرادادن به آن که از آسمان به ما هشدار می‌دهد، سر باز زنیم. در آن زمان، صدای او زمین را به ‌لرزه درآورد، امّا اکنون وعده داده است که «یک بار دیگر نه تنها زمین بلکه آسمان را نیز به‌ لرزه در‌خواهم آورد.»

الف. بهوش باشید که از گوش فرادادن به آن که سخن می‌گوید، سر باز مزنید: همانطور که در آیات قبلی توضیح داده شد، خدا خیر و جلال کوه صهیون یعنی کار کامل و تمام شدۀ عیسی و عهد‌جدید از طریق او را در برابر ما نگه می­دارد. اگر تصمیم بگیریم از این کار که از جانب خداست سر باز زنیم، نمی‌توانیم عواقبش را نادیده بگیریم.

ب. راه گریزی نیافتند: عواقبی برای شورش در کوه سینا وجود داشت. بلکه عواقب بزرگ‌تری برای مقاومت کردن در برابر کار بزرگ‌تر خدا در کوه صهیون، وجود دارد و باید وجود داشته باشد.

ج. صدای او زمین را به‌لرزه درآورد، امّا…«یک بار دیگر نه تنها زمین بلکه آسمان را نیز به‌ لرزه در‌خواهم آورد»: در کوه سینا خدا با صدای خود زمین را تکان داد. عهد‌جدید همه چیز را حتی بیشتر می­لرزاند («یک بار دیگر نه تنها زمین بلکه آسمان را نیز به‌لرزه در‌خواهم آورد.»)

یک) آسان و خطرناک است که فکر کنیم خدا در عهد‌عتیق سخت­گیر و بدجنس بود و به نحوی در عهد‌جدید خوب شد. این امر به قدری ساده‌انگارانه است که انسان را فریب می‌دهد -رحمت در عهد‌عتیق بیش از آن چیزی که بسیاری تصور می­کنند، وجود دارد و در عهد‌جدید داوری بیش از آن چیزی است که بسیاری تصور می‌کنند.

دو) وقتی همه چیز می‌لرزد، تنها سؤال این است که کجا ایستاده­ای؟ آیا ایمن و مطمئن است؟

۶. آیۀ (۲۷) چرا خداوند نظم موجود را متزلزل می­کند.

عبارتِ «یک بار دیگر» به از میان برداشته شدنِ چیزهایی اشاره دارد که به‌لرزه درمی‌آیند -یعنی چیزهای آفریده شده- تا آنچه تزلزل‌ناپذیر است، باقی بماند.

الف. به از میان برداشته شدنِ چیزهایی اشاره دارد که به‌لرزه درمی‌آیند: خدا وعده می­دهد که دوباره چیزها را تکان دهد تا اتکا به مادیات را از بین ببرد، یعنی از میان برداشته شدنِ چیزهایی مادی، مادی‌گرایی.

ب. تا آنچه تزلزل‌ناپذیر است، باقی بماند: خدا اشیا را تکان می­دهد تا آنها را بیازماید و سپس چیزهایی را که نمی­توانند آزموده شوند، از بین ببرد.

۷. آیات (۲۸-۲۹) پادشاهی تزلزل‌ناپذیر.

پس چون پادشاهی‌ای را می‌یابیم که تزلزل‌ناپذیر است، بیایید شکرگزار باشیم و خدا را با ترس و هیبت عبادتی پسندیده نماییم، زیرا «خدای ما آتش سوزاننده است.»

الف. پس چون پادشاهی‌ای را می‌یابیم که تزلزل‌ناپذیر است: برخلاف بی­ثباتی دنیای پیرامون، پادشاهی عیسی تزلزل‌ناپذیر است و ما چنین پادشاهی را می‌یابیم.

یک) این ثبات ما در دنیای بی­ثبات است. ما هنوز این پادشاهی را کامل نداریم و همچنان در راه است. با اینحال ما آن را می‌یابیم. گریفیث توماس خاطرنشان کرد که دستور زبان و عبارات باستانی نشان می­دهد که «ما دائماً و همیشه (یونانی) پادشاهی‌ای را می‌یابیم که تزلزل‌ناپذیر است.»

دو) چگونه ما پیش از این پادشاهی را یافته­ایم:

                                           ·         ما آن را در وعده دریافت کرده­ایم. وعده‌ٔ یک مرد امین به اندازهٔ داشتن خود آن چیز مطمئن است.

                                           ·         ما در اصل آن را داشته و می‌بینیم که اصول ملکوت خدا در جهان عمل می‌کند.

                                           ·         ما آن را در قدرت یافته‌ایم و می‌بینیم که قدرتِ شگفت‌انگیزِ خدا که تغییر دهندۀ زندگی است، در جهان امروزی کار می‌کند.

                                           ·         ما بخشی از تدارکات و حمایت­های پادشاهی دریافت کرده­ایم، چرا که پادشاهمان، ما را تأمین و حفظ می‌کند.

                                           ·         ما آن را در جامعه دریافت کرده­ایم، زیرا جماعات ما، جوامع پادشاهی هستند.

ب. بیایید شکرگزار باشیم: چون خود پادشاهی هرگز متزلزل نخواهد شد. پس باید تأیید خدا در عیسی را بپذیریم که به ما کمک می‌کند تا خدا را عبادتی پسندیده نماییم.

یک) «جلال بر خدا باد، پادشاهی ما متزلزل نمی­شود! حتی دینامیت هم نمی­تواند سلطنت و قلمروی ما را لمس کند: هیچ قدرتی در جهان و هیچ قدرتی در جهنم نمی­تواند پادشاهی را که خداوند به مقدسین خود داده، متزلزل کند. ما با عیسی به‌عنوان فرمانروای مطلق خود، از هیچ انقلاب و هرج و مرجی نمی­ترسیم، زیرا خداوند مالک همه چیز این پادشاهی را بر صخره­ای استوار گردانیده و نمی­توان آن را جابجا کرد یا برداشت.» (اسپرجن)

دو) خدا را… عبادتی پسندیده نماییم: این کلمات چگونگی انجام این کار را توضیح می‌دهند.

                                           ·         عبادت پسندیدۀ ما با گیرنده بودن ما آغاز می­گردد (پس چون پادشاهی‌ای را می‌یابیم).

                                           ·         عبادت پسندیدۀ ما با کار فیض خدا به ما عرضه می­شود (بیایید فیض بیابیم).

                                           ·         عبادت پسندیدۀ ما بوسیلهٔ احترام گذاشتن (با هیبت) مشخص شده است.

                                           ·         عبادت پسندیدۀ ما با حس احترام گذاشتن به شادی (با ترس) مشخص می‌شود.

                                           ·         عبادت پسندیدۀ ما با احساس قدوسیت الهی مشخص می­شود (زیرا خدای ما آتش سوزاننده است).

سه) برخی به اشتباه استدلال می­کنند که فیض «بیش از حد» بی‌احترامی را مجاز می‌داند و سبب پرورش آن می‌شود. اما در واقع، فیض به ما درک ترس و هیبت الهی را می‌بخشد. شاید کسانی که فکر می­کنند فیض به آنها اجازه گناه کردن می­دهد، اصلاً در فیض گام نمی‌زنند.

ج. خدای ما آتش سوزاننده است: از آنجایی که خدا در واقع آتش سوزاننده است، پس وقتی ما طبق شروط او به او نزدیک می‌شویم، بهترین کار را کرده‌ایم. شروط مد نظر، تأیید شدن در عیساست، تأییدی که لایق آن نبودیم و دریافتش نکردیم. زیرا او تمام آنچه که خارج از آن حوزه است را صرف خواهد کرد.

یک) ایلیا می‌دانست که خدا آتش سوزاننده است، پس او در مذبح کوه کرمل قربانی گذراند. سلیمان می‌دانست که خدا آتش سوزاننده است، پس او نیز قربانی  را در مذبح، به معبد اهدا کرد.

دو) این حقیقت که خدا آتش سوزاننده است، آرامشی برای ایمانداران است. چون می‌دانند که پدر آتشِ سوزانندۀ داوری­اش را به جای ما، بر پسر ریخت. با این کار، محکومیت گناه را در تمام کسانی که ایمان آورده بودند، کاملاً از بین برد. مجازات گناه در عیسی و در صلیب از میان رفت.