فصل به فصل، آیه به آیه، استفاده آسان و همیشه رایگان!
عبرانیان باب ۲: عیسی، برادر بزرگتر ما
بنابراین: به دلیل برتری عیسی نسبت به فرشتگان، میبایست به عیسی توجه کنیم.
۱. آیۀ (۱) درس اول این باب کاربردی است: توجه کن و منحرف نشو.
پس بر ماست که به آنچه شنیدهایم با دقت هر چه بیشتر توجه کنیم، مبادا از آن منحرف شویم.
الف. پس: استفاده از واژهٔ پس در عبرانیان ما را وادار میکند که بعد از تدوین قاعده توسط نویسنده به یک نکته کاربردی توجه نماییم. واقعیت کتابمقدس، مبنی بر برتری عیسی بر فرشتگان، کاربردی برای ایجاد تغییر در زندگی دارد -و اکنون میبایست آن کاربری را بررسی کنیم.
ب. بر ماست که به آنچه شنیدهایم با دقت هر چه بیشتر توجه کنیم: این همان کاری است که ما باید آن را در پرتو برتری عیسی بر فرشتگان انجام دهیم. میبایست با جدیت بیشتری به سخنان عیسی توجه کنیم. آسان میتوان فکر کرد که این تشویقی خطاب به بیایمانان است، اما باید توجه داشت که این نامه برای مسیحیان نوشته شده است.
یک) با دقت هر چه بیشتر توجه کنیم: این نه تنها ایدۀ شنیدن با دقت را دارد، بلکه در آن انجام آنچه میشنویم نیز وجود دارد -و بر ماست که به آنچه شنیدهایم با دقت هر چه بیشتر توجه کنیم. این یک فوریت و ضرورت است.
ج. مبادا از آن منحرف شویم: اگر با دقت هر چه بیشتر توجه نکنیم، منحرف خواهیم شد. نویسنده منحرف شدن یک قایق را در ذهن داشت و به طور طبیعی چنین انحرافی جسمی بدون لنگر اتفاق میافتد. اگر در حقیقت برتری عیسی مطمئن و پایدار نباشیم، قطعاً با جریانات جهان، جسم و شیطان به خطر رانده و منحرف خواهیم شد.
یک) عبارت یونانی باستان برای منحرف شدن از انگارهٔ «لغزشخوردن» میآید. (دادز) از آن واژه برای لغزش پیکان از روی تیردان، برای لیز خوردن برف در یک ناحیه، یا پریدن غذا در گلو و ایجاد خفگی استفاده میشد. این اتفاق راحت رخ میدهد. کسی برای منحرف شدن لازم نیست کاری بکند. انحراف از ایمان معمولاً ناشی از حرکتی آهسته است، نه عزیمتی ناگهانی.
دو) زندانبان فیلیپی از پولس پرسید: «ای سروران، چه کنم تا نجات یابم؟» (اعمال رسولان ۳۰:۱۶) – پولس به او پاسخ داد. سؤال: «برای گم شدن چه باید بکنم؟» این سؤال هم یک پاسخ دارد: هیچ. هیچ کاری نکردن برای رانده شدن توسط جریانات جهان، جسم و شیطان و منحرف شدن کافی است.
سه) «راه محافظت در برابر انحراف این است که مسیح را یک بار دیگر، همچون لنگر و سکان زندگی خود داشته باشیم. لنگر ما را در حقیقت نگه میدارد، در حالی که سکان ما را با حقیقت راهنمایی میکند.» (گریفیث توماس)
۲. آیات (۲-۴) در درس تأکید شد: اگر از نجاتی بزرگ غفلت کنیم، چگونه بایستی بگریزیم؟
زیرا اگر پیامی که بهواسطۀ فرشتگان بیان شد الزامآور بود، آنگونه که هر سرپیچی و نافرمانی مجازاتی برحق مییافت، پس ما چه راه گریزی خواهیم داشت اگر چنین نجاتی عظیم را نادیده بگیریم؟ این نجات در آغاز بهواسطۀ خداوند بیان شد و سپس توسط آنان که از او شنیدند بر ما ثابت گردید، در حالی که خدا نیز بر آن گواهی میداد، با آیات و عجایب و معجزات گوناگون، و عطایای روحالقدس، که آنها را بنا به خواست خود تقسیم میکرد.
الف. پیامی که بهواسطۀ فرشتگان بیان شد: این شریعت موسی را توصیف میکند که بهواسطهٔ فرشتگان دریافت شد (اعمال رسولان ۵۳:۷). نظر بر این است که شریعت به دست فرشتگان به موسی تحویل داده شد.
یک) این ایده که فرشتگان در رساندن شریعت به موسی نقش داشتند، در تثنیه ۲:۳۳، اعمال رسولان ۵۳:۷، و غلاطیان ۱۹:۳ یافت میشود. یوسفوس این عقیده را در نگارش خود از تاریخ باستانی خود تکرار نمود (روزگار باستانی یهود ۵۳.۱۵).
ب. الزامآور بود: شریعت موسی الزامآور و سختگیرانه بود (آنگونه که هر سرپیچی و نافرمانی مجازاتی برحق مییافت). آن شریعت لازم میدانست که جدی گرفته شود.
ج. چه راه گریزی خواهیم داشت: اگر کلامی که توسط فرشتگان آمده را باید جدی بگیریم، پس کلامی که توسط پسر خدا آمده را نیز باید جدیتر بگیریم. ثابت شده است که پسر از فرشتگان بزرگتر است، لذا پیام او نیز باید بزرگتر تلقی گردد.
یک) سخن عظیمی که توسط شخصی عظیمتر آورده شده وعدهای عظیمتر دارد، اگر نادیده گرفتهشود، قطعاً محکومیت بیشتری را به همراه خواهد داشت.
د. اگر چنین نجاتی عظیم را نادیده بگیریم: کلمهٔ یونانی باستان که به نادیده گرفتن ترجمه شده واژه آملسانتس (amelesantes) است که در متی ۵:۲۲ دربارۂ کسانی که دعوت به شام عروسی را نادیده گرفتند نیز استفاده شده است. این به معنای فرصت داشتن و نادیده گرفتن یا بیتوجهی کردن به آن فرصت است.
یک) این سخنی برای ایمانداران بود، نه برای کسانی که خارج از ایمان بودند. خطری که شرح داده شد، رد کردن نجات نیست (اگرچه این اصل قطعاً در آنجا نیز صادق است)، بلکه خطر نادیدهگرفتن نجات است.
دو) به یاد داشته باشید که کتاب عبرانیان نه در درجه اول بهعنوان قطعهای تبشیری، بلکه بهعنوان تشویق و ترغیب و هشدار به مسیحیان مأیوس و دلسرد نوشته شده است. این رساله برای کسانی نوشته شده بود که راه رفتن دائمی با عیسی را نادیده گرفتند.
ه. چنین نجاتی عظیم: وقتی چیزی را بزرگ میدانیم، طبیعتاً به آن توجه خواهیم کرد و آن را نادیده نمیگیریم. اگر چیزی را عالی و عظیم در نظر نگیریم، آن را بهراحتی به جای تعهد رها میکنیم.
یک) «عبارت ‘چنین نجاتی عظیم‘ تذکری است از آنچه که خدا در مسیح فراهم آورد. کلمه ‘چنین‘ شبیه به نمونهای در آیهای آشناست، ‘زیرا خدا جهان را چنین محبت نمود‘ (یوحنا۱۶:۳) که بیانگر عمقی غیرقابل درک است.» (گریفیث توماس)
دو) از این رو، اگر چیزی را نادیده بگیریم، احتمالاً آن را عظیم نمیدانیم. ولی نجات ما عظیم است، زیرا:
· ما توسط منجی عظیم نجات یافتهایم.
· ما با هزینهای گزاف و عظیم نجات یافتهایم.
· از مجازاتی عظیم نجات یافتهایم.
سه) دلیلی که بسیاری نجات خود را نادیده میگیرند، این است که هرگز آن را نجات نمیبینند. آنها آن را صرفاً بهعنوان دریافت چیزی میدانند، نه بهعنوان رهایی و خلاصی از چیزی.
و. این نجات در آغاز بهواسطۀ خداوند بیان شد…خدا نیز بر آن گواهی میداد: این کلام توسط عیسی گفته شد و توسط شاهدان عینی تأیید شد (توسط آنان که از او شنیدند بر ما ثابت گردید) سپس با آیات و عجایب و معجزات گوناگون و عطایای روحالقدس که خدا داده بود، گواهی داده شد.
یک) نویسنده با گفتن توسط آنان که از او شنیدند بر ما ثابت گردید نشان میدهد که مسیحی «نسل اول» نبوده است. او پیام را با واسطه و از طریق رسولان و شاهدان عینی خدمتِ عیسی شنید.
دو) عبرانیان ۳:۲ یکی از دلایلی است که برخی معتقدند پولس رسول عبرانیان را ننوشته است. در آیات دیگر، پولس بهوضوح خود را در سطحی برابر با رسولان و دیگر شاهدان عینی عیسی قرار داد (اول قرنتیان ۱:۹ و اول قرنتیان ۳:۱۵-۱۱).
ز. خدا نیز بر آن گواهی میداد: خدا کلام خود را با آیات و عجایب و معجزات گوناگون و عطایای روحالقدس تأیید میکند. اما او همه را بنا به خواست خود انجام میدهد، نه به دستور انسان.
یک) عیسی گفت که نشانههای معجزهآسایی به دنبال ایمانداران خواهد بود (مرقس ۱۷:۱۶). اگر هیچ عنصری از معجزه وجود نداشته باشد، ممکن است سؤال پیش آید که آیا ایمان واقعی به عیسی در کار است یا اینکه واقعاً کلام خدا موعظه میشود. واعظ باید چیزی به خدا بدهد تا خدا آن را تأیید کند.
دو) از سوی دیگر، روح چنین معجزات و عطایایی را مطابق خواست خود میبخشد. معجزه را نمیتوان با تلاش یا احساسات انسانی «پدید» آورد. کسانی که فکر میکنند معجزات کافی نیستند و تلاش دارند خود معجزاتی پدید آورند، آسیبهای زیادی وارد آمده است.
سه) سخت است بگوییم که کدام بدتر است -انکار معجزات و عطایای روحالقدس یا جعلی بودن آنها. هر دو خطا، خطرناک هستند.
انسانیت باشکوه عیسی مسیح.
۱. آیات (۵-۸ قسمت اول) میدانیم که عیسی انسان است، زیرا خدا جهان را مطیع انسان قرار داد، نه فرشتگان (نقل از مزمور ۴:۸-۶).
او جهان آینده را که از آن سخن میگوییم، زیر فرمان فرشتگان قرار نداد. امّا شخصی در جایی شهادت داده، گفته است:
انسان چیست که در اندیشهاش باشی،
و بنیآدم، که به او روی نمایی؟
او را اندکی کمتر از فرشتگان ساختی،
و تاج جلال و اکرام را بر سرش نهادی
و همه چیز را زیر پاهای او نهادی.»
خدا با قرار دادن هم چیز زیر فرمان او، چیزی باقی نگذاشت که مطیع وی نباشد.
الف. او جهان آینده را که از آن سخن میگوییم، زیر فرمان فرشتگان قرار نداد: خدا هرگز آنگونه تسلطی که انسان در ابتدا بر زمین داشت، به فرشتگان نداد (پیدایش ۳۰-۲۶:۱) فرشتگان بر این جهان و بر جهان آینده تسلطی ندارند.
یک) «هدف الهی از دنیا این است که انسانها، نه فرشتگان، در آینده حکومت کنند.» (گریفیث توماس)
ب. انسان چیست: نقل قول از مزمور ۴:۸-۶، هم حقارت انسان را نسبت به خدای آفرینش نشان میدهد و هم تسلط خدا را به انسان، بااینکه او اندکی کمتر از فرشتگان است.
ج. او را اندکی کمتر از فرشتگان ساختی: نویسنده در باب اول عبرانیان با هوشمندی و بهواسطهٔ کتابمقدس الوهیت عیسی و برتری او بر همهٔ فرشتگان را نشان داد. اکنون او انسانیت عیسی را از طریق کتابمقدس نشان میدهد و تأثیرات انسانیت عیسی را به کار میگیرد.
یک) طبق کتابمقدس، اشتباه است که عیسی را تنها خدا یا تنها انسان فرض کنیم. اشتباه است که او را نیمی خدا و نیمی انسان بدانیم (یا به عبارتی برای هر قسمت از او درصدی قائل شویم). اشتباه است که او را «انسانی بیرونی» یا «خدای درون» بدانیم. کتابمقدس به ما تعلیم میدهد که عیسی خدای کامل و انسان کامل است و ذاتی انسانی بر ذات الهی او اضافه شد و هر دو ذات در شخص عیسی حضور یافتند.
دو) قابل توجه است که در دوران کلیسای اولیه، اولین تعلیم نادرست درباره عیسی، خدا بودن او را انکار نمیکرد بلکه انسان بودن او را هدف قرار داد و انکار میکرد و میگفت که او تنها انسان به نظر میآید. این بدعت که دوستیزم (Docetism) نامیده میشد، از کلمه یونانی باستان به معنی «به نظر میرسد» آمده است و توسط سرنتوس (Cerinthus)، که با یوحنای رسول در شهر افسس مخالفت میکرد، تعلیم داده میشد. و احتمالاً تعلیم او مورد توجه اولیوحنا ۲:۴ و اولیوحنا ۶:۵ بوده است.
د. خدا با قرار دادن همه چیز زیر فرمان او، چیزی باقی نگذاشت که مطیع وی نباشد: نویسنده بر این نکته تأکید میکند که خداوند همه چیز و نه فقط بعضی چیزها را تحت سلطهٔ انسان قرار داده است. این موضوع نشان میدهد که عیسی میبایست انسان باشد، چرا که خداوند این سلطه را به آدمیان داده و عیسی چنین اقتداری را اِعمال میکند.
۲. آیات (۸قسمت دومـ ۹) مسئله و راه حل آن.
امّا در حال حاضر، هنوز نمیبینیم که همه چیز زیر فرمان او باشد.امّا عیسی را میبینیم که اندکزمانی پایینتر از فرشتگان قرار گرفت، ولی اکنون تاج جلال و اکرام بر سرش نهاده شده است، چرا که از رنج مرگ گذشت تا بر حسب فیض خدا برای همه طعم مرگ را بچشد.
الف. امّا در حال حاضر، هنوز نمیبینیم که همه چیز زیر فرمان او باشد: ظاهراً به نظر میرسد که وعده مزمور ۴:۸-۶ محقق نگردیده است. چرا که نمیبینیم همه چیز زیر فرمان انسان باشد.
ب. امّا عیسی را میبینیم: وعده، در عیسی که بر همه خداوند است، تحقق مییابد. از طریق عیسی، انسان میتواند سلطهای را که در اصل برای آدم از قبل تعیین شده بود، دوباره به دست آورد (مکاشفه ۶:۱، ۱۰:۵ و متی ۲۱:۲۵).
یک) چیزهای زیادی وجود دارد که تا عیسی را نبینیم، نخواهیم فهمید. پاسخ گیجکنندهترین سؤالات زندگی در پرسیدن «چرا؟» یافت نمیشود، بلکه باید بپرسیم که کیست؟ و پاسخ به این سؤال عیسی مسیح است.
دو) برخی شاید آرزو کنند که ای کاش عیسی را با چشم طبیعی خود میدیدند، به جای چشم ایمان. با این حال، «بینایی در کتابمقدس غالباً بهعنوان یک استعاره، یک تصویر و یک نماد برای مطرح نمودن اینکه ایمان چیست استفاده میشود. ایمان چشم روح است. عملِ نگاه کردن به عیسی است.» (اسپرجن)
سه) به این فکر کنید که چه تعداد از کسانی که عیسی را با چشم طبیعی دیدند در برابرش مقاومت کردند، او را مسخره کردند و طردش کردند. بهتر است عیسی را با چشم ایمان ببینیم تا با چشم طبیعی.
· این قسمت نمیگوید: «ما میتوانیم عیسی را ببینیم» اگرچه این درست است.
· این قسمت نمیگوید: «ما عیسی را دیدهایم» اگرچه در برخی موارد صادق است.
· این قسمت نمیگوید: «ما عیسی را خواهیم دید» اگرچه قطعاً درست است.
· این قسمت میگوید، ما عیسی را میبینیم، هم اکنون و پیوسته. او کانون، مرکز و جنبهٔ اصلی زندگی روحانی ماست.
چهار) بنابراین، با چشم ایمان به عیسی بنگرید -هر چقدر که دید شما نسبت به ایمان ناقص باشد، به او که کامل است نگاه کنید.
· او را بهعنوان کسی ببینید که گناهکاران را دوست دارد و برای آنها جان داده است.
· او را بهعنوان نجاتدهنده خود ببینید.
· او را بهعنوان استاد خود ببینید.
· او را بهعنوان دوست خود ببینید.
· او را بهعنوان پیشوای خود ببینید.
· او را بهعنوان شفادهندهٔ خود ببینید.
· او را نه تنها در زمان عبادت، بلکه در خانه، محل کار، بیرون و اطراف نیز ببینید.
ج. میبینیم که اندکزمانی پایین تر از فرشتگان قرار گرفت: این وعده فرمانروایی فقط از طریق فروتنی، رنج و مرگ عیسی محقق میشود. پسر خدا شیطانی را که آدم به جهان آورد -که (همان) مرگ بود- شکست داد (رومیان ۱۲:۵).
یک) خدا سلطه بر زمین را به انسان داد، اما انسان قدرت خود (نه حق یا اختیار خود) را از دست داد تا آن سلطه را از طریق گناه به دست آورد و اصل مرگ، قدرت حکومت را سلب کرد. خدا تسلط بر زمین را به انسان داد، اما انسان قدرت خود (نه حق یا اختیار خود) را از دست داد تا آن سلطه را از طریق گناه بگیرد و اصل مرگ قدرت فرمانروایی را سلب کرد. اما عیسی آمد و با فروتنی و رنج خود، قدرت مرگ را شکست داد و به وقوع پیوستن وعدۂ خدا مبنی بر تسلط انسان بر زمین را ممکن ساخت که هم از طریق تسلط خود عیسی و هم از طریق حکومت ایمانداران با او محقق شد (مکاشفه ۴:۲۰).
د. پایینتر از فرشتگان قرار گرفت…چرا که از رنج مرگ گذشت: اگر خدای پسر انسانیت را به الوهیت خود اضافه نمیکرد و در انسانیت خود کمی پایینتر از فرشتگان میشد، هرگز نمیتوانست از بابت ما رنج مرگ را تجربه نماید.
ه. تاج جلال و اکرام بر سرش نهاده شده است…تا بر حسب فیض خدا برای همه طعم مرگ را بچشد: این بخش از آیات به ما میگوید که رنج مرگ برای عیسی تنها پیشدرآمدی جهت تاجگذاری با جلال و اکرام بود. این امر همچنین حاکی از آن است که مرگ او، به نوعی، برای همه بود.
۳. آیات (۱۰-۱۳) میدانیم که عیسی انسان است، زیرا او ما را برادر میخواند.
بجا بود خدا که همه چیز برای او و بهواسطۀ او وجود دارد، برای اینکه پسران بسیار را به جلال برساند، قهرمانِ نجات ایشان را از راه تحمل رنج، کامل گرداند. زیرا او که مقدّس میسازد و آنان که مقدّس میشوند، همه از یک تبارند. از همینرو، عیسی عار ندارد ایشان را برادر بخواند.
چنانکه میگوید:
«نام تو را به برادرانم اعلام خواهم کرد؛ و در میان جماعت، حمد تو را خواهم سرایید.»
و باز میگوید:
«من بر او توکل خواهم کرد.»
و باز:
«اینک من، و فرزندانی که خدا به من عطا کرده است.
الف. بجا بود: بسیار لازم بود -برای خدای حاکم بجا بود– آن که همه چیز برای او و بهواسطۀ او وجود دارد، از راه تحمل رنج، عمل به جلال رساندن پسران بسیار را، کامل گرداند.
یک) قابل تصور است که خدا میتوانست راهی برای نجات ما طراحی کند، که نیازی به رنجِ پسرِ خدا نداشت. اما برای عیسی شایسته و بجا بود که ما را به قیمت رنج و عذاب خود نجات دهد.
دو) این تصویر غایی از آن واقعیت است که محبت واقعی، بخشش واقعی، شامل فداکاری (فدیه شدن) میشود. همانطور که داوود گفت: من برای یهوه خدای خود هدایایی تقدیم نخواهم کرد که برای من هزینهای نداشته باشد (دوم سموئیل ۲۴:۲۴). محبت خدا نسبت به ما باید خود را در فداکاری نشان میداد و خدا نمیتوانست فداکاری کند، مگر اینکه انسانیت را به خدایی خود بیافزاید و از طرف ما رنج بکشد.
ب. قهرمانِ نجات ایشان: عیسی قهرمان (ناخدا) -رهبر و پیشروی نجات ماست. این (مطلب) مفاهیم شگفتانگیزی دارد:
· قهرمان(فرمانده) همه مقدمات پیشروی را انجام میدهد و عیسی همهٔ مقدمات پیشرفت ما را بهعنوان مسیحیان مهیا میکند.
· قهرمان دستورات را به خیل سربازان میدهد -«برو» یا «بمان» یا «این را انجام بده.» عیسی به ما بهعنوان قهرمانمان، دستور میدهد.
· یک قهرمان راه را هدایت میکند و برای مردان خود نمونه است و عیسی این کار را برای ما انجام میدهد.
· یک قهرمان افراد خود را تشویق میکند و عیسی نیز ما را تشویق میکند.
· یک قهرمان به سربازان خود پاداش میدهد و عیسی نیز به پیروان خود پاداش میدهد.
یک) «اکنون، با توجه به اینکه ارادۂ خداوند این است که ما را به وسیله قهرمان نجاتمان به جلال برساند، میخواهم که شما سزاوار رهبر خود باشید. آیا فکر نمیکنید که گاهی اوقات طوری رفتار میکنیم که انگار کاپیتانی (یا قهرمانی) نداریم؟ تصور میکنیم که میبایست با قدرت دست راست خود و با مهارت خود، جهت باز کردن راه آسمان بجنگیم. اما اینطور نیست. اگر قبل از اینکه فرمانده شما دستور پیشروی را به شما بدهد شروع کنید، باید دوباره برگردید. و اگر سعی کنید جدا از فرمانده خود بجنگید، ایام در پشیمانی میگذرانید.» (اسپرجن)
ج. کامل از راه تحمل رنج: در الوهیت عیسی هیچ کسری وجود نداشت. ولی او انسان شد و رنج کشید ولی خدا هرگز رنج را تجربه نکرد.
یک) «کامل شدن حکایت از نقص و عیب اخلاقی در عیسی ندارد، بلکه تنها به معنی تکمیل و پایان یافتن آن تجربه انسانی از اندوه و درد است که او میبایست از آن بگذرد تا رهبرِ نجاتِ قوم خود شود.» )وینسنت(
دو) «میدانیم که اگر تنها خدا میبود، برای منجیای کامل بودن شایسته شمرده نمیشد، مگر اینکه انسان میشد. انسان گناه کرد و باید رنج میدید. خدا اهدافی را در انسان دنبال میکرد، ولی برای مدتی با شکست مواجه شد؛ و باید در انسان بر آن دشمن عظیم به پیروزی میرسید.» (اسپرجن)
سه) نکته این است که برای پدر بجا بود که این کار را انجام دهد، بدان معنا که خواست خدا این بود که او را لِه کرده، به دردها مبتلا سازد. (اشعیا ۱۰:۵۳) تا با این کار پسران بسیار را به جلال برساند.
د. زیرا او که مقدّس میسازد و آنان که مقدّس میشوند، همه از یک تبارند: بنابراین ما توسط کسی که خود تقدیس شده است، تقدیس شدهایم، ما همه از یک خانواده انسانی هستیم. از این رو عیسی عار ندارد که ایشان (ایشان یعنی ما) را برادر بخواند. او نمیتواند برادر ما باشد، مگر اینکه مانند ما انسان باشد.
یک) مقدّس میشوند: «خب پس دوستان عزیز، شما مقدس هستید؟ من شنیدهام که برخی با این کلمه شوخی میکنند و برخی افراد را بهعنوان «قدیس» مورد تمسخر قرار میدهند. ممکن است آنها را پادشاه و شاهزاده خطاب کنند و سپس مسخره کنند، چون در نام “مقدس” هیچ چیز پست یا منفوری نیست. این یکی از باشکوهترین عناوینی است که میتواند به کسی داده شود.» (اسپرجن)
دو) اینکه من خود را بدون شرمساری همراه عیسی بدانم، آنچنان چشمگیر نیست. اما جالب این است که او عار ندارد که ما را برادر بخواند.
ه. عیسی عار ندارد ایشان را برادر بخواند چنانکه میگوید: نویسنده، سه دلیل از مزمور ۲۲:۲۲، اشعیا ۱۷:۸ و اشعیا ۱۸:۸ ارائه میدهد که نشان میدهد عیسی مسیح قومش را برادران خویش میخواند.
یک) در هر یک از این مثالها، مسیح مایل است که خود را با برادرانش شریک نماید، خواه در جماعت پرستنده، یا جماعتی که بر پدر توکل دارند، یا اعلام انجمن خانوادگی مشترک.
و. و در میان جماعت، حمد تو را خواهم سرایید: این نقل قول شگفتانگیز از مزمور ۲۲:۲۲ (از ترجمهٔ هفتادتنان باستانی) یادآوری میکند که عیسی سرود خواند و در میان برادرانش برای پدرش پرستش کرد.
یک) «آیا عیسی آواز خواند؟ بله، عیناً. بعد از شام [پسخ]، با هم سرود خواندند. شنیدن صدای مسیح که از شدت احساسات میلرزید و سرود و مزامیر را میخواند باید بسیار هیجانانگیز بوده باشد، که به ستایش عظیم مربوط بود.» (اسپرجن)
دو) «اینک، ای کلیسای خدا، او در میان شما، در ایام جسم و در جلالی که فرشتگان او را میپرستند، ایستاده است. آنکه درخشندگی جلال پدرش در همان فلکالافلاک است؛ ولی با این حال، هنگامی که او اینجا ایستاد، برای پیوستن به پرستش قوم خود بود، که نام پدر را به برادران خود اعلام کرد، و با آنها برای آن متعال سرود خواند و او را مدح گفت. این امر او را به شما نزدیک نمیکند؟ آیا به نظر نمیرسد که او هر لحظه ممکن است بیاید و با شما روی آن نیمکت کلیسا بنشیند؟ حس میکنم که او از قبل پشت این منبر در کنار من ایستاده است. چرا او نباید بیاید و کنار ما بنشیند؟» (اسپرجن)
ز. «اینک من، و فرزندانی که خدا به من عطا کرده است.»: بیان این نقل قول از اشعیا ۱۸:۸ نشان میدهد که قوم عیسی چقدر برایش ارزشمند هستند. «او دوست دارد بر این واقعیت تمرکز کند. به خودی خود برای او گرانبها هستند، اما بسیار ارزشمندتر از عطایی است که پدر به او داده است. شما برخی چیزهای را بهعنوان یادگاری از عزیزتان، ارزشمند میدانید؛ از این رو ما نیز برای مسیح عزیز هستیم، چون پدرش ما را به او داده است.» (اسپرجن)
۴. آیات (۱۴-۱۶) کاری که عیسی بهعنوان برادر ما انجام داد.
از آنجا که فرزندان از جسم و خون برخوردارند، او نیز در اینها سهیم شد تا با مرگ خود، صاحب قدرت مرگ یعنی ابلیس را بهزیر کِشد، و آنان را که همۀ عمر در بندگیِ ترسِ از مرگ بهسر بردهاند، آزاد سازد. زیرا مسلّم است که او نه فرشتگان، بلکه نسل ابراهیم را یاری میدهد.
الف. او نیز در اینها سهیم شد: برای اینکه عیسی واقعاً نقش «برادر بزرگتر» را برای خانواده نجاتیافتگان (بازخریدشدگان) ایفا کند، او باید جسم و خون میگرفت. او مجبور شد برای آزادی اسرا وارد زندان شود.
ب. تا با مرگ خود، صاحب قدرت مرگ یعنی ابلیس را بهزیر کِشد: برخی این را به چنین معنایی میدانند که عیسی «حق» شیطان برای حکومت بر انسان را، که احتمالاً در باغ عدن از طریق عصیان آدم به او داده شده بود، نابود کرد. نظر بر این است که عیسی با اجازه دادن به شیطان برای گرفتن «غیر قانونی» زندگی عیسی بر روی صلیب، «حق» شیطان را سلب کرد. و اقدام «غیرقانونی» شیطان علیه عیسی، از حقش برای حکومت بر انسان محروم شد. طبق این تفکر، نتیجه نهایی این است که شیطان بر کسانی که از طریق کار عیسی بر روی صلیب نزد خدا میآیند، حقی ندارد.
یک) از آنجایی که مرگ فقط بر کسانی که گناهکار به دنیا آمدهاند یا گناه کردهاند سلطه دارد (رومیان ۱۲:۵)، شیطان «حق» نداشت که زندگی عیسی را که نه گناه کرده بود و نه گناهکار به دنیا آمده بود، بگیرد. شیطان بر اساس ذات خود مرتکب قتلی «غیرقانونی» شد (یوحنا ۴۴:۸). عیسی به شیطان اجازه داد تا پاشنهاش را بکوبد تا او بتواند سر او (یعنی شیطان) را بکوبد (پیدایش ۱۵:۳).
دو) مشکل این رویکرد این است که میدانیم شیطان جان عیسی را نگرفت. بلکه عیسی آن را به اختیار خود تقدیم کرد و هیچ کسی آن را از او نگرفت (یوحنا ۱۷:۱۰-۱۸).
سه) با این حال، ممکن است کسی بگوید که شیطان بهخاطر کسی که هیچ حقی بر او نداشت، مقصر به «مبادرت در قتل غیرقانونی» است. زیرا هیچ لکهای از گناه بر روی عیسی وجود نداشت. شیطان قطعاً میخواست عیسی را بکشد و سعی کرد این کار را بکند و شیطان در آن امر مقصر است.
چهار) میدانیم که شیطان مرگ و قتل را دوست دارد. «فکر میکنم مرگ شاهکار شیطان است. به استثنای جهنم، مطمناً مرگ شیطانیترین شرارتی است که گناه به انجام رسانده است. هرگز چیزی به این حد دل شیطان را شادمان نکرد که دریافتْ آن تهدید برآورده خواهد شد: ‘زیرا روزی که از آن بخوری بهیقین خواهی مرد.‘» (اسپرجن)
پنج) شیطان بارها سعی کرد عیسی را بکشد. زمانی که عیسی نوزاد بود، او تلاش کرد که هیرودوس را بکشتن او وا دارد. در کنیسه نیز تلاش کرد تا عیسی را بکشند. او سعی کرد عیسی را گرسنه نگه دارد و سعی کرد او را غرق کند. هیچ یک از این نقشهها جواب نداد، تا اینکه عیسی در برابر پیلاتس ایستاد و حکم اعدام را دریافت نمود. چه لذتی در پندهای جهنمی بود!! آنها متقاعد شده بودند که بالاخره عیسی را در جایی که میخواستند داشتند. با این حال، مرگ عیسی به شکست شیطان تبدیل شد.
ج. آنان را که همۀ عمر در بندگیِ ترسِ از مرگ بهسر بردهاند، آزاد سازد: ترس از مرگ همچون ستمگری بر بشریت حکومت میکند. برخی سعی در صلح با مرگ دارند و آن را دوست خود مینامند. اما مسیحیان هیچ ترسی از مرگ ندارند (البته شاید ترس از مردن)، نه به این دلیل که مرگ دوست آنهاست، بلکه به این دلیل که دشمنی شکست خورده است که اکنون در خدمت هدف خدا در زندگی ایماندار است.
د. بلکه نسل ابراهیم را یاری میدهد: کار پدر در عیسی بهطور عمده بهخاطر فرشتگان نبود، (اگرچه براساس افسسیان ۱۰:۳ برای فرشتگان در مفهوم ثانویه است). کار برای اهل ایمان (نسل ابراهیم) بود.
یک) نسل ابراهیم: در اینجا ذریت ابراهیم به معنای کسانی استفاده شده است که فرزندان ابراهیم، نه از نظر قومی هستند. (رومیان ۲۹-۲۸:۲ و غلاطیان ۷:۳).
۵. آیات (۱۷-۱۸) بنابراین: عیسی کاهن اعظم وفادار ما است.
از همینرو، لازم بود از هر حیث همانند برادران خود شود تا بتواند در مقام کاهن اعظمی رحیم و امین، در خدمت خدا باشد و برای گناهان قوم کفّاره کند. چون او خود هنگامی که آزموده شد، رنج کشید، قادر است آنان را که آزموده میشوند، یاری رساند.
الف. از هر حیث همانند برادران خود شود: اگر عیسی مانند ما نبود، نمیتوانست کاهن اعظم ما باشد و نمیتوانست در حضور پدر ما را نمایندگی کرده و برای گناهانمان کفاره دهد.
یک) نه الوهیت و نه انسانیت عیسی قابل مذاکره نیست. اگر هر کدام را بکاهیم، او نمیتواند ما را نجات دهد.
دو) کفاره کردن: «به نظر میرسد نظر واقعی این باشد…که خدا قربانی مسیح را به خود تقدیم میکند، بهطوری که او همزمان کفاره میدهد و کفاره میشود.» (گریفیث توماس)
ب. تا بتواند در مقام کاهن اعظمی رحیم و امین، در خدمت خدا باشد: کاهن اعظم سینهپوشی که هم بر سینه و هم بر شانههایش سنگهایی با نام قبایل اسرائیل حک شده بود، به تن میکرد. بنابراین کاهن اعظم با قوم خدا همدردی و همفکری دائمی داشت و آنها را بر قلب و بر شانههای خویش حمل مینمود.
یک) عیسی سینهپوشِ کاهن اعظم را نپوشید. اما جراحت سینه او و صلیب بر روی شانههایش شهادتی گویاتر بر دل او برای ماست که برای ما میتپد و عمل میکند -تا برای گناهان قوم کفّاره دهد.
ج. چون او خود هنگامی که آزموده شد، رنج کشید: برخی تعجب میکنند که مگر واقعاً عیسی آزموده شده است؟ گذشته از همهٔ اینها از آنجایی که او خدا بود (آنها استدلال میکنند)، که او نمیتوانست گناه کند ـلذا وسوسهٔ او نمیتوانست واقعی باشد. نویسندهٔ کتاب عبرانیان اصرار میورزد که نه تنها وسوسه و آزموده شدن عیسی واقعی بود، بلکه آنقدر واقعی بود که او تحت آن رنج کشید.
یک) حتی میتوانیم بگوییم که وسوسه عیسی واقعیتر و دشوارتر از آنچه است که میتوانیم با آن مواجه شویم. وقتی فشار وسوسه و آزمایش افزایش مییابد، برخی تنها با تسلیم شدن به وسوسه، تسکین مییابند -اما عیسی هرگز این کار را نکرد. فشار وسوسه فقط بر او بیشتر و بیشتر شد.
دو) عیسی وسوسههای قدرت و آزمایشات درد را میشناخت. او وسوسههای ثروت و آزمایشات فقر را میشناخت. او وسوسههای محبوبیت و آزمایشات طردشدگی را میشناخت. وسوسههای پسر و آزمایشات مرد را میشناخت. او وسوسه را از دوستان و آزمایشات را از دشمنانش میشناخت. او همچنین با وسوسه از سوی خانوادۂ خود و آزمایشات از بیگانگان آشنا بود.
سه) «بسیاری از افراد وسوسه میشوند، اما در وسوسه شدن رنج نمیبرند. وقتی خدانشناسان وسوسه میشوند، طعمه باب دلشان است و حریصانه آن را میبلعند. وسوسه برای آنان لذتبخش است. در واقع، آنها گاهی شیطان را وسوسه میکنند تا او آنان را وسوسه نماید… اما انسانهای خوب وقتی وسوسه میشوند رنج میبرند و هر چه بهتر باشند بیشتر رنج میبرند.» (اسپرجن)
د. قادر است آنان را که آزموده میشوند، یاری رساند: از آنجایی که عیسی انسانیت را به الوهیت خود اضافه کرد و رنج بشری را تجربه نمود، قادر است در وسوسه و آزمایشات به ما کمک کند. او از آنچه که ما در حال عبور از آنیم، آگاه است.
یک) ما دو امتیاز داریم -شناختن مثال عیسی در وسوسه، و همچنین داشتن کمک فعالانه او از آسمان، جهت فراهم آوردن قدرت و راه گریز. با این دو مزیت میتوانیم در وسوسه پیروز شویم و از آزمایشات بهتر بیرون بیاییم. عیسی چیزی را از وسوسه شدن از دست نداد -او فقط جلال و همدردی و توانایی کمک به قوم خود را به دست آورد. به همین ترتیب، وقتی وسوسه میشویم، مجبور نیستیم چیزی را از دست دهیم.
دو) «این قویترین محافظ در برابر ناامیدی و استوارترین اساس امید و مایه تسلی است که هر ایماندار و گناهکار توبهکار، میتواند آن را درخواست و یا داشته باشد.» (پول) «اگر بقیهٔ کتابمقدس در مورد این موضوع ساکت بود، این آیه ممکن است برای هر روح وسوسه شده تکیهگاهی کافی باشد.» (کلارک)
سه) «علاوه بر این، وسوسه شدن را دلیلی برای شکایتتان قرار ندهید. اگر خداوندتان وسوسه شد، آیا شاگرد بالاتر از استادش است یا خادم بالاتر از خداوندش؟ اگر آن شخص کامل میبایست وسوسه را تحمل کند، چرا شما نباید تحمل کنید؟ پس از دستان خداوند آن را بپذیرید و آن را مایۀ رسوایی یا بیآبروی مپندارید. وسوسه خداوندتان را رسوا و بیآبرو نکرد، پس شما را نیز رسوا و بیآبرو نخواهد کرد. خداوندی که آن وسوسه را میفرستد با آن راه گریزی نیز میفرستد و فرار از این راه به نفع شما خواهد بود و سبب عزتتان میشود.» (اسپرجن)